وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن / بحر مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف
موضوع کلی: اظهار یأس ونامرادی
غزل مردّف با ردیف فعلی.
۱-دوراز تو ایهام دارد۱- الهی از جان تو بلا دور باشد ۲- دور بودن از کسی از نظر بعد مکان/را حرف اضافه به معنی برای ، مرا ، برای من/ تکرار شب وروز در بیت/
۲-بیت آرایه عکس دارد./ محنت، غم واندوه/
۳-سنبل زلف، تشبیه بلیغ اضافی/ آهو، استعاره از معشوق/ آهو ودام تناسب/
۴-کام وناکامی تضاد/ دست طمع، ترکیب اضافی و اضافه اقترانی/ دست از چیزی شستن، کنایه از ترک کردن چیزی/
۵- ما گر چه هلالیم، تشبیه بلیغ اسنادی / حریفان همه بدرند، تشبیه بلیغ اسنادی/ همه را کار ، به معنی کار همه، را فک اضافه است./ پیرخرابات، مرشد وراهنما/ صاف کنایه از شراب ناب/ درد وصاف تضاد/
۶-علو برآوردن، کنایه از اعلام کردن/ آتش آه، تشبیه بلیغ اضافی/ مصراع دوم اغراق دارد بلندشدن آه دل از بام./
غزل ۳۶۴
ای باغبان چه حاصل از سرو ناز باغت ای گل که سوخت عشقت سر تا قدم چو شمعم در مجمر محبت چون عود سوختم لیک مجنون صفت مکش سر زان نوغزال ای دل اهلی فراغت دل در بیخودی طلب کن |
شمعی طلب که از وی روشن شود چراغت جز چشم خود ندیدم جائی برای داغت بوی محبت من نگرفت در دماغت گر می کشد به زخمت ور می دهد به زاغت کان دم که با خود آیی مشکل بود فراغت |
وزن :مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن / بحر مضارع مثمن اخرب
موضوع کلی: عشق با مضامینی چون یأس وناامیدی واندوه واظهار عجز وناتوانی در برابر معشوق
غزل مقفی با قافیه ی اسمی
۱-سرو در مصراع اول حقیقت است .درخت سرو/ ت در آخر قوافی مضاف الیه است./ شمع ، روشن، چراغ تناسب./
۲-ای گل، تشخیص/ سرتاقدم کنایه از تمام وجود/ چوشمعم، تشبیه./ داغ، ایهام دارد۱- نشان وعلامت۲- حرارت/
۳-مجمر محبت، تشبیه بلیغ اضافی/ چون عود سوختن تشبیه/ دماغ، مغز واندیشه/گرفتن، کنایه از اثر کردن/
۴-سرکشیدن، کنایه از منصرف شدن/ نوغزال، کنایه از معشوق/ای دل تشخیص ومجاز جز از کل است./
۵-بیخودی کنایه از مستی/ فراغت، آسایش/ با خود آمدن ،کنایه از هوشیار شدن/
غزل ۳۶۵
باغبان آن سرو اگر بر طرف جو خواهد نشست از رخ ساقی گل عیشی بچین کاینک ز باغ از جهان بر خاستن سهل است بر مجنون عشق گر چو شمع آتش زنی ای آرزوی جان مرا می دمد بوی محبت از دلم کز آب چشم عاشق دیوانه را از صحبت خود ای پری گر نبخشد صاف می ساقی به ما دردی کشان |
آتش مغروری گلها فرو خواهد نشست گل بخواهد رفت و مرغ از گفتگو خواهد نشست گر غزالی چون تو یک دم پیش او خواهد نشست |