از جمله آنچه که حدود پوشش را مشخص می کند واژه ” خمر” جمع” خمار” (بر وزن حجاب)است، در اصل به معنى پوشش است، ولى معمولا به چیزى گفته مىشود که زنان با آن سر خود را مىپوشانند (روسرى). (مکارم شیرازى، ۱۳۷۴ ، ج۱۴: ۴۴۰)
طریحی علت نامیده شدن مقنعه به «خمار» را چنین بیان می دارد: : وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَ أی مقانعهن، جمع خمار و هی المقنعه، سمیت بذلک لأن الرأس یخمر بها أی یغطى، و کل شیء غطیته فقد خمرته، و جمع الخمار خمر ککتاب و کتب و اختمرت المرأه: أی لبست خمارها و غطت رأسها)؛ یعنی مقنعه هایشان جمع خمار و آن مقنعه است؛ به این نام نامیده شده چون سر با آن پوشیده می شود. (طریحی، ۱۳۷۵، ج۳: ۲۹۲)
ابن عباس گوید: به این وسیله مو و سینه و گلو و قسمتهاى پیشین پوشیده مىشود. (طبرسی، ۱۴۱۵،، ج ۱۷: ۲۴۲).
با بررسی کتب لغت می توان گفت که خمار وسیله ای برای پوشش سرزنان بوده است. طبرسى گوید: اصل خمر به معنى ستر و پوشاندن است. راغب می گوید: اصل خمر به معنى پوشانیدن شىء است و به آنچه با آن چیزى را مىپوشانند خمار گویند ولى در تعارف، خمار مخصوص شده به آنچه زن سر خود را با آن مىپوشاند و جمع آن خمر (بر وزن عنق) است (قرشی،۱۳۷۱ ، ج۲: ۲۹۹)
به روسری و مقنعه که زنان مسلمان برای پوشیدن سر و گردن مورد استفاده قرار میدهند خمر گفته میشود. به این جهت مؤلف تفسیر «المیزان» در سوره نور در این زمینه مینویسد: و هو ما تغطی به المرئه رأسها و ینسدل علی صدرها؛ آنچه زن با آن سر خود را می پوشاند و بر روی سینه قرار می گیرد (طباطبایى، ۱۳۷۴، ج ۱۵: ۱۱۲)
از تعاریف فوق به نظر می رسد خمار چیزی است که زنان با آن سر خود را می پوشانند و در زمان های مختلف انواع مختلفی داشته است از روسری های قدیمی و چارقد هایی که در زمان های گذشته سر خود را با آن می پوشاندند و در زمان کنونی انواع مقنعه، روسری و شال را شامل می شود.
۲-۲-۳-۴- جَیب
جیب و به قسمتی از بدن گفته میشود که معمولاً در بالای پیراهن قرار گرفته و مشهود است که به زبان فارسی گریبان و یقه گفته میشود، هر چند در اینجا کنایه از گردن و سینه است.
قرشی در قاموس القرآن می گوید:
قاموس و اقرب الموارد معناى اوّلى جیب را قلب و سینه گفته است ولى از گفته مجمع البیان پیداست که جیوب را به معنى گریبان ها (یقه لباس) گرفته است فرموده: جیوب کنایه از سینههاست زیرا گریبان هاست که روى سینهها را می پوشاند.
ولى اگر جیوب را سینهها معنى کنیم از لحاظ آیه و لغت اشکالى نخواهد داشت بنظر می آید گریبان لباس را به جهت روى سینه بودن جیب القمیص گفتهاند (قرشی، ۱۳۷۱ ، ج۲: ۹۱)
اما مرحوم طبرسی جیوب را به معنای گریبانها گرفته و می گوید: «… و کنی عن الصدور بالجیوب لانها ملبوسه علیها» جیوب، به عنوان کنایه از صدور (سینه ها) آورده شده است، زیرا گریبانها روی سینه ها را می پوشاند.
طریحی نیز با اینکه جیب را گریبان معنا کرده است اما افزوده است که :” می توان جیب را سینه معنا کرد. ” لأنها کانت واسعه تبدو منها نحورهن، و یجوز أن یراد بالجیوب هنا الصدور (طریحی، ۱۳۷۵، ج۲: ۲۹)
” جیوب” جمع” جیب” (بر وزن غیب) به معنى یقه پیراهن است که از آن تعبیر به گریبان مىشود و گاه به قسمت بالاى سینه به تناسب مجاورت با آن نیز اطلاق مىگردد. (مکارم ، ۱۳۷۴ ، ج۱۴: ۴۴۰)
در حقیقت می توان مقصود از جیب قسمت هایی از گریبان و یقه است که با روسری آن را می پوشانند و در آیه نیز به این موضوع اشاره شده است.
۲-۲-۳-۵- زینت
از جمله واژههایی که در آیات حجاب به کار رفته و بازشناسی دقیق مفهوم و مصداق آن در تعیین حدود پوشش نقش اساسی دارد واژه زینت است و خداوند از نشان دادن آن به جزء گروه خاصی نهی نموده است؛ لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ الا… ؛
مفسران در باره معنى کلمه (زِینَتَهُنَّ) سه قول دارند. یکى اینکه: منظور از آن: خود اندام زن باشد. و دیگر اینکه: مقصود از آن: محل زینت ایشان است. و سوم اینکه: خود زیور آلات زنانهاى که زنان مىپوشند مراد باشد (نجفى خمینى، ۱۳۹۸ : ۷۳)
بعضى زینت پنهان را به معنى زینت طبیعى (اندام زیباى زن) گرفتهاند، در حالى که کلمه” زینت” به این معنى کمتر اطلاق مىشود. ولی آنچه که مشهور است این است که: عده ای آن را به معنی، «زینت آلات» گرفته اند منتهی در حالی که روی بدن قرار گرفته و طبیعی است که آشکار کردن چنین زینتی توأم با آشکار کردن اندامی است که زینت بر آن قرار دارد. به این ترتیب زنان حق ندارند زینت هایی را که معمولا پنهان است را آشکار سازند. (نجفى خمینى، ۱۳۹۸: ۷۳)
کلمه «زینت» در عربى از کلمه «زیور» فارسى اعمّ است، زیرا زیور به زینت هایى گفته مىشود که از بدن جدا مىباشد مانند طلاآلات و جواهرات ولى کلمه «زینت» هم به این دسته گفته مىشود و هم به آرایش هایى که به بدن متصل است نظیر سرمه و خضاب. (مطهری، ج ۱۹: ۴۷۹)
در توضیح زینت امام صادق (ع) در جواب شخصی که از ایشان سؤال کرد مقصود از زینت آشکار که پوشاندنش براى زن واجب نیست چیست؟ فرمود زینت آشکار عبارت است از الْکُحْلُ وَالْخاتَمُ یعنی سرمه و انگشتر (کلینی، ۱۳۶۲، ج ۵: ۵۲۱) در حدیث دیگری از ایشان مصادیق زینت آشکار الْخاتَمُ وَالْمَسَکَهُ معرفی شده اند یعنی انگشتر و دستبند ( همان منبع)
در این بخش به زینت اشاره شده است که از جمله دستورات حجاب آشکار نکردن زینت های پنهان است، آن زینت هایی شامل این نهی می شود که بر قسمت هایی از بدن انسان است و در شکل عادی پیدا نیست.
۲-۲-۳-۶- تَبَرُّج
واژه تبرج از واژه هایی است که در آیات حجاب به کار رفته و تبیین دقیق آن در بحث پوشش بانوان سودمند است.
خداوند می فرماید: وَ قَرْنَ فی بُیُوتِکُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّهِ الْأُولى وَ أَقِمْنَ الصَّلاهَ وَ آتینَ الزَّکاهَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ …ً (احزاب /۳۳)
و در خانههاى خود بنشینید، و چون زنان جاهلیت نخست خود نمایى نکنید، و نماز بپا دارید، و زکات دهید، و خدا و رسولش را اطاعت کنید، خدا جز این منظور ندارد که پلیدى را از شما اهل بیت ببرد، و آن طور که خود مىداند پاکتان کند. (طباطبایى، ۱۳۷۴، ج ۱۶: ۴۵۶)
برج به معنی آشکار شدن است، تبرّج آنست که زن زیبائی هاى خود را اظهار کند و اصل آن به معنى ظهور است و به عبارت دیگر از آن جهت برج گویند که ظاهر و هویداست (قرشى، ۱۳۷۱ ، ج۱: ۱۷۴)
بررسی متون و فرهنگهای لغوی روشنگر آن است که تبرج به معنای خودنمایی و جلوه گری است. ابن منظور در «لسان عرب» تبرج را خود نمایی وظاهر نمودن زینت درمقابل مردان معنا کرده و نوشته است التَّبَرُّج: إِظهار المرأَه زینتَها و محاسنَها للرجال (ابن منظور، ۱۴۱۴ ، ج۲،: ۲۱۱) در فرهنگ ابجدی ارایش معنی شده است تَبَرُّجاً المرأهُ: زن خود را آرایش کرد (مهیار ، رضا: ۶).
بنابراین تبرج به معنای خودآرایی و خود نمایی است این آیه خطاب به زنان پیامبر است و از این جهت که آنان الگوی زنان مسلمان هستند روی خطاب به آن ها است هرچند سایر زنان مسلمان نیز مشمول این حکم هستند.
۲-۲-۳-۷- جَلباب
در آیه ای دیگر واژه جلباب مطرح شده است که با مسئله حجاب مرتبط است و به عنوان حجاب برتر شناخته می شود. یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنینَ یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیماً (احزاب /۵۹) هان اى پیامبر! به همسرانت، و دخترانت و زنان مؤمنین، بگو تا جلباب خود پیش بکشند، بدین وسیله بهتر معلوم مىشود که زن مسلمانند، در نتیجه اذیت نمىبینند، و خدا همواره آمرزنده رحیم است». (طباطبایی، ۱۳۷۴، ج ۱۶: ۵۰۲)
برخی جلباب را ردائی می دانند؛ از قول ابن عباس آمده: «الرداء الذی یستر من فوق إلى أسفل» (جلباب ردائی است که سراسر بدن از بالا تا پایین را می پوشاند). (زمخشری، ۱۴۱۴، ج ۳ : ۵۵۹)
برخی آن را روسری می دانند؛ همچنین در مجمع البیان، در ذیل همین آیه و در قسمت معنی لغات آمده: «الجلباب خمار المرأه الذی یغطی رأسها و وجهها إذا خرجت لحاجه» (جلباب عبارت است از روسری ای که در موقع خروج از منزل به کار برده می شود و سر و صورت را با آن می پوشانند). (طبرسى، ۱۳۶۰ ، ج ۸: ۵۷۸)
اما برخی آن را اباسی می دانند از روسری بزرگتر و از عبا کوچک تر؛ خلیل ابن احمد فراهیدی می گوید:
«الجلباب ثوب اوسع من الخمار دون الرداء تغطی به المراه رأسها و صدرها» (فراهیدى ، ۱۴۱۰، ج۶: ۱۳۰) «جلباب جامه ای است که از روسری بزرگتر و از عبا کوچکتر است،که زن به وسیله آن سر و سینه اش را می پوشاند .»
بعضی از لغو یِّین متأخر نیز این معنا را پذیرفته اند و با اضافاتی در تعابیر خود آورده اند. از جمله طریحی می گوید: الجلابیب جمع جلباب و هو ثوب واسع أوسع من الخمار و دون الرداء تلویه المرأه على رأسها و تبقی منه ما ترسله على صدرها، و قیل: الجلباب الملحفه کلما یستتر به من کساء أو غیره. (” جلباب” جامه ای است که از روسری بزرگتر و از عبا کوچکتر است که زن به وسیله آن سرش را می پوشاند و باقی آن را روی سینه اش رها می سازد در مواردی نیز به ملحفه ای که لباس را به واسطه آن می پوشانند)
ابنمنظور در «لسان العرب» مینویسد « ُ: ثوب أَوسَعُ من الخِمار، دون الرِّداءِ، تُغَطِّی به المرأَهُ رأْسَها و صَدْرَها و قیل: هو ثوب واسِع، دون المِلْحَفهِ، تَلْبَسه المرأَهُ و قیل: هو المِلْحفهُ.»
«جلباب پیراهن و پوششی است که از «روسری» گشادتر و از «ردا» کوتاهتر است و زن سر و سینه خود را با آن میپوشاند و گفته شده است لباس گشادی است کوتاهتر از ملحفه و گفته شده است همان ملحفه است» (ابنمنظور، ۱۴۰۵، ج ۱: ۲۷۲)
بنابراین هر لباسی که گشاد و بلند باشد به نحوی که زیباییهای اندام و لباسهایی را که معمولاً جلب نظر میکنند، بپوشاند و زن مؤمن را از نظر مرد بیگانه و تعرض مصون نگه دارد، جلباب خوانده میشود. آنچه صحیحتر به نظر میرسد این است که جلباب شامل هر جامه وسیع میشود ولی غالباً در مورد روسریهایی بکار رفته است که از از مقنعه بزرگتر و از چادر کوچکتر بوده و بلندای آن تا زانو بوده است.
۲-۲-۴- عِفاف
عفاف در آموزه های اسلامی از جایگاه بسیار والایی برخوردار است و همواره از آن به عنوان قوی ترین نیروی تعدیل غرایز و شهوات انسانی یاد می شود باید بدانیم معنا و مفهوم عفاف بسیار فراتر و گسترده تر از حصر آن در معنای پوشش و حجاب است، عفاف حالتی نفسانی و فطری است که انسان را از حرام بازمی دارد اختصاص به جنسیت خاصی ندارد و نمودهای گوناگونی دارد؛ درحالی که حجاب امری ظاهری و بیرونی است. در هر حال باید دانست که رعایت عفاف می تواند تعیین کننده ترین نقش را در حفظ مسیر اعتدال انسانی ایفا کند و آدمی را به کمال و سعادت حقیقی خویش نایل گرداند.
عفاف از ریشه “عفّت” است، و که در مفردات اینگونه تعریف شده: « العِفَّهُ حُصولُ حالَه لِلنَّفْسِ تَمْتَنِعُ بِها عن غَلَبَهِ الشَّهْوَهِ». (عفّت، پدید آمدن حالتی برای نفس است که به وسیله آن از فزون خواهی شهوت جلوگیری شود). (راغب اصفهانى ، ۱۴۱۲: ۳۵۰)
«عفاف: پارسایی و پرهیزگاری، نهفتگی، پاکدامنی، خویشتن داری». (دهخدا، جلد ۱۰ : ۱۴۰۸۱ ). در تفکّر اسلامی، عفاف، واژهای با بار معنایی خاصّ برگرفته از آیات و روایات، و گونهای منش است همراه با کُنِش رفتاری و گفتاری.
از امام صادق (ع) نقل شده که امیر مؤمنان فرمودند: ُ أَفْضَلُ الْعِبَادَهِ الْعَفَاف (کلینی، ۱۳۶۳ ج۲: ۷۹) عفاف برترین عبادت است.
در قرآن چهار بار از مشتقات عفاف، استفاده شده است:
۱ـ : «یحسبهم الجاهل اغنیاء من التعفّف» (بقره/ ۲۷) ؛ (نا آگاه گمان میبرد که اینان توانگرند زیرا عفاف میورزند). در این آیه، کنش بزرگ منشانه، عفاف است، خویشتنداری، عزّت نفس و امتناع از دست نیاز دراز کردن همه مصداق عفاف هستند.
۲ـ « وَ ابْتَلُواْ الْیَتَامَى حَتىَّ إِذَا بَلَغُواْ النِّکاَحَ فَإِنْ ءَانَسْتُم مِّنهُْمْ رُشْدًا فَادْفَعُواْ إِلَیهِْمْ أَمْوَالَهُمْ وَ لَا تَأْکلُُوهَا إِسرَْافًا وَ بِدَارًا أَن یَکْبرَُواْ وَ مَن کاَنَ غَنِیًّا فَلْیَسْتَعْفِفْ وَ مَن کاَنَ فَقِیرًا فَلْیَأْکلُْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَیهِْمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشهِْدُواْ عَلَیهِْمْ وَ کَفَى بِاللَّهِ حَسِیبًا » (نساء/۶) : درباره شناخت زمان رشد و بلوغ یتیمان، به سرپرستان سفارش میکند که از دست درازی به اموال یتیمان خودداری کنند و عفاف ورزند. این آیه نیز خویشتنداری را عفاف را خوانده است.
۳ـ : «وَ لْیَسْتَعْفِفِ الَّذینَ لا یَجِدُونَ نِکاحاً حَتَّى یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ » (نور/ ۳۳)؛ (و کسانی که اسباب زناشویی نمییابند، پاکدامنی ورزند تا آنکه خداوند از بخشش خویش توانگرشان گرداند). در این آیه خویشتنداری (استعفاف) را به رام کردن قوّه جنسی اطلاق فرموده است.
۴ـ خداوند فرمودند: «و القواعد من النّساء اللاّتی لا یرجون نکاحأ فلیس علیهنّ جناحُ ان یضعن ثیابهنّ غیر متبرّجات بزینهٍ و ان یستعْففْنَ خیرٌ لهّن واللّه سمیعٌ علیمٌ.» (نور/۶۰)؛ (و زنان یائسهای که امید زناشویی ندارند، گناهی نیست که جامههایشان را فروگذارند به شرط آنکه زینت نمایی نکنند و اگر پاکدامنی بورزند بهتر است و خداوند، شنوای داناست).
از آیات قرآن استفاده مىشود که در مسألهى حجاب، ملاک این است که پوشش بانوان تحریک کننده و شهوت انگیز نباشد، زیرا تنها موارد زیر را استثنا نموده است:
«غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَهِ» (نور/۳۱) کسى که شهوتى ندارد.
دانلود منابع تحقیقاتی برای نگارش مقاله امر به معروف و نهی از منکر در حوزه حجاب، ...