ج- مهارت حل مسئله و استخراج نتایج، که خود شامل: تشخیص کفایت اطلاعات جمعآوری شده و پیش بینی نتایج احتمالی است(تفنگدار، ۱۳۸۶).
انیس( به نقل از عباسی، ۱۳۸۰) در فهرست خود دوازده عنصر از تفکر انتقادی را نام میبرد و بیر به آن نیز اشاره می کند که یکی از کاملترین تحلیلها از تفکر انتقادی میباشد که عبارتنداز:
۱) معنای یک عبارت را درک کنند.
۲ (قضاوت و داوری در مورد وجود یا عدم وجود ابهام در استدلال.
۳ (قضاوت بر تناقضهای موجود در عبارات.
۴ (قضاوت در مورد نتیجه گیری.
۵ (قضاوت در مورد صراحت عبارتها.
۶ (قضاوت در مورد کاربرد اصل خاصی در عبارتها.
۷ (قضاوت بر اعتبار مشاهدات.
۸ (قضاوت در مورد تایید نتایج استقرایی.
۹ (قضاوت بر صریح و روشن نمودن مساله.
۱۰ (قضاوت در مورد مفروضات.
۱۱ (قضاوت در مورد کفایت تعریف.
۱۲ (قضاوت در مورد پذیرش عبارتها.
فاسیون[۸۴] (۱۹۹۷)، نیز مهارت های تفکر انتقادی را شامل
الف- تعبیر و تفسیر: به معنی فهم و بیان مفهوم و تجربیات، موقعیتها، داده ها، رویدادها، قضاوتها، اعتقادات و قوانین، رویه ها یا معیارها میباشد این مهارت خود را شامل یک سری از مهارت های دیگر مانند گروهبندی، اهمیتبندی، و روشنسازی مفهوم میباشد.
ب- تجزیه و تحلیل: به عقیده کارشناسان شناسایی روابط قضاوتی واقعی و مورد نظر در میان جملههای بیانی، پرسشها، شرحها یا دیگر شکلهای بازنمایی به منظور بیان عقیده، قضاوت، تجربیات، دلایل و اطلاعات، فرایندهای مربوط به تجزیه و تحلیل میباشد مهارت تجزیه و تحلیل نیز، دو مهارت فرعی دیگر یعنی بررسی نظرها و شناسایی استدلالها را در بر میگیرد.
ج- مهارت های ارزیابی: ارزیابی جز مهارت های شناختی است. ارزیابی اینگونه تعریف شده است که برآورد اعتبار بیانیهها یا دیگر نمودهایی که در قالب برداشت شخصی تجزیه و تحلیل موقعیت، قدرت، قضاوت یا توضیحاتی از قضاوت تجربه، موقعیت، باور، عقیده و همچنین برآورد قدرت منطقی میان روابط عمده یا قضاوتی در نظر گرفته شده بین گفتهها، توضیحات، سوالات و دیگر نمودها را دارند، میداند.
به طور کلی دیدگاه های صاحبنظران درباره مهارت های تفکر انتقادی را میتوان به دو دسته تقسیم کرد. گروه اول معتقدند که تفکر انتقادی دارای مهارت های ذهنی متمایز نیست و در فرایند آموزش تفکر انتقادی آنچه بیشتر مورد نیاز است تغییر در خود فرد است نه کسب مهارت. در این گروه به بعد عاطفی بیش از بعد شناختی تفکر انتقادی اهمیت داده می شود. گروه دوم به مهارت های متمایز در تفکر انتقادی اعتقاد دارند و آن را متشکل از سه مهارت تعریف و شفافسازی مسئله، مهارت قضاوت درباره اطلاعات مربوط به حل مساله و استخراج نتایج که خود شامل تشخیص کفایت اطلاعات جمعآوری شده و پیش بینی نتایج احتمالی است( مهرینژاد، ۱۳۸۶). اندیشمندان و نویسندگان بسیار زیادی مهارت های تفکر انتقادی را برشمردهاند که در صفحات قبل ذکر شد اما محقق با توجه مطالب بیان شده و پرسشنامه آزمون مهارت های تفکر انتقادی حسن شعبانی از بین مولفههای ذکر شده مهارت قضاوت یک عنصر کلیدی در تفکر انتقادی است. اکثر دانشمندان مهارت قضاوت را در فهرست مهارت های تفکر انتقادی آوردهاند. به نظر محقق قضاوت اصطلاح مفیدی برای وصف جوهر انتقادی است. اعمال قضاوت را میتوان به طور اساسی برای تمام مهارت های تفکر انتقادی به کار گرفت. و انتقادی بودن را نوعی تمرین کردن قضاوت دانست. یکی دیگر از مهارت های تفکر انتقادی مقایسه میباشد که این مقایسه نه تنها در برنامه درسی موجب دستیابی دانش آموزان به مجموعه اهداف ناظر بر رشد عقلانی مانند درک ارتباط میان مطالب میگردد بلکه در زمینه اجتماعی نیز موجب می شود دانش آموزان مهارت های اجتماعی را بیاموزند. یکی دیگر از مهارت ها که از نظر مهم بودن میتوان ذکر کرد مهارت تشخیص است. این مهارت در درک، فهم مطالب و توانایی استفاده در موقعیتهای مختلف را دارا میباشد. چون در این مهارت صرفا از یادگیرنده خواسته می شود مطالب را بدون دخل و تصرف زیاد در آن بیان کند.
۲-۴-۷ - نظریه های تفکر انتقادی
نظریه های شناختی[۸۵]: نظریه پردازان شناختی، به شاگردان در فرایند یادگیری هم چون پردازش کنندگان فعال اطلاعات مینگرند؛ کسانی که تجربه می کنند و برای حل مسائل به جستوجوی اطلاعات میپردازند، در ساختار ذهن خود آنچه را که برای حل مسئله خود مفید تشخیص می دهند، به کار میگیرند، و به جای اینکه به طور انفعالی تحت تأثیر محیط قرار گیرند، فعالانه انتخاب، تمرین، توجه یا چشم پوشی می کنند. به همین دلیل، شناختگرایان موقعیت یادگیری را یکی از مهم ترین عوامل در فرایند یادگیری میدانند.
نظریه فراشناختی[۸۶]: از دید فراشناختی، شاگرد باید بر فرایند ذهنی خود نظارتی فعال داشته باشد و فعالیتهای ذهنی خود را تنظیم و بازسازی کند. حتی برخی بر این باورند که تواناییها و مهارت های شناختی و فراشناختی در حدود سنین پنج تا هفت سالگی شروع به رشد می کنند و در تعداد زیادی از شاگردان از رشد قابل ملاحظهای نیز برخوردارند.
نظریه ساختنگرایی[۸۷]: یکی دیگر از نظریه های حامی تفکر انتقادی، نظریه ساختنگرایی است که خود ریشه در تفکر شناختی دارد. پایه های فلسفی چنین رویکردی بر اصل خطاپذیری معرفتشناسی استوار است. ساختنگرایان نیز هم چون روانشناسان شناختی یادگیری را فرایند ادراک حاصل از تجربه میدانند و معتقدند، مجریان برنامه های درسی باید موقعیتی فراهم سازند که در آن، شاگردان از طریق مباحثهی استدلالی که عمل تعامل و تحلیل را تسریع و تسهیل می کند، به تفکر انتقادی بپردازند(هاشمیان نژاد،۱۳۸۰؛ شعبانی و مهر محمدی، ۱۳۷۹).
۲-۴-۸ - مراحل آموزش تفکر انتقادی:
آموزش تفکر انتقادی شامل ایجاد عمدی جو عدم تعادل، تا شاگردان بتوانند فرایندهای فکری خود را اصلاح کنند یا دوباره از نو بسازند(یعقوبی و معروفی، ۱۳۸۹). از سوی دیگر انتقال از تجربه عینی به امور انتزاعی، پرورش علاقه و انگیزش در شاگردان، ایحاد تعادل بین محتوای درس و فرایند آموزش، ایحاد تعادل بین روش سنتی سخنرانی و کنش متقابل در کلاس، ایحاد بحث در کلاس، طراحی تکالیف نوشتاری اثر بخش از عوامل موثر در آموزش تفکر انتقادی به شمار میروند. علاوه بر این، بحثوگفتگو یکی از روشهای مناسب برای پرورش تفکر انتقادی است زیرا هماهنگی و تناسب بیشتری با فرآیندهای تفکر منطقی دارد هر چند آغاز بحث و ادامه آن و طرح پرسش مشکل به نظر میرسد. در این میان آمادگی و خصوصیات معلمان نقش زیادی ایفا می کند اما مشوق دانش آموزان به فعالیت و تفکر بویژه تفکر انتقادی است طراحی سوالات برای بحثوگفتگو اهمیت دارد هولفیش و اسمیت اعتقاد دارند که دقت در طرح سئوال امری بسیار مهم است و صعود به قله خردمندی اتفاقی و بدون کوشش نمیتواند انجام گیرد. سوالات تفکر آمیز باید به سوی هدف معینی جهتیابی شوند بدین معنا در حالی که معلم شاگردان را کمک می کند که موضوع مورد علاقه خود را برگزینند، سوالات مناسب طرح و به سوی شناسایی مشکل، تشکیل فرضیه و حل مشکل گام بردارند، معلم باید اطمینان یابد که شاگردان خود به یک اصل و تعمیم رسیده اند و به کشف قواعد کلی موضوع درسی نایل آمدهاند(یعقوبی و معروفی، ۱۳۸۹).
دوبونو[۸۸] نیز به نقش سوال در تفکر توجه دارد و آن را یکی از سادهترین راه های ایجاد تمرکز در تفکر میداند و مهمترین بخش آن را طرح پرسش میداند. از سوی دیگر مهرمحمدی معتقد است: آموزش بر پایه سوال محوری و طرح سوال می تواند باعث رشد عقلانی و تفکر در دانش آموزان گردد به دلیل ویژگیهای عصری که در آن زندگی میکنیم و آن را عصر اطلاعات مینامند و با انفجار دانش همراه است نظام آموزشی باید جهتگیری سوال محوری داشته باشد تا قابلیتها و توانایی های شناختی فرد تقویت گردد او مطرح می کند که تنها با ایجاد موقعیتهای مسالهدار و سوالمحور، یادگیری دارای کیفیت بالاتری خواهد شد و جریان رشد عقلانی تسهیل مییابد. پرورش علاقه و انگیزش در شاگردان و شناخت موانع موجود در راه پرورش تفکر انتقادی است. از سوی دیگر وایتهد[۸۹] اعتقاد دارد که(( بدون علاقه، رشد فکری امکان نخواهد داشت، علاقه جزء لاینفک توجه و درک کردن است، میتوان از طریق تنبیه یا فعالیتهای لذتبخش در افراد ایجاد علاقه کرد، اما بدون علاقه پیشرفتی وجود نخواهد داشت)). وایتهد در سخنان خود یکی از اساسیترین عوامل در آموزش و در عین حال فرارترین عوامل را علاقه و انگیزش شاگردان میداند، استاد ممکن است بر موضوع تسلط کامل داشته باشد و با نشاط و حساسیت فراوان سخنرانی و رهبری کند اما اگر شاگرد علاقمند نباشد تمام اینها بی معنی و بیفایده میباشد، شاید این بیعلاقگی به خاطر، دو سابقه ذهنی الف) گرایش به انفعال ذهنی یا رهایی از قید و بند ب) تعصبات منفی درباره رشته های تحصیلی باشد. عدم تشویق شاگردان به پرسشگری و تحت فشار قرار دادن دانش آموزان برای اینکه ساکت بمانند و دستورات را اجرا کنند می تواند شاگردان را به بیارادگی و تمایل به راهنمایی گرفتن از دیگران سوق بدهد که به همراه سایر فشارهای مدارس سنتی تشویق محافظه کاری در تفکر و دلسردی در تفکر منطقی می شود(یعقوبی و معروفی، ۱۳۸۹).
علاوه بر این محیط یادگیری سرشار از ابهامات و اسرار از راه های تشویق علاقه شاگردان است اگر هر درسی با یک مسئله یا امر شگفتآوری شروع شود افکار شاگردان را وادار به تعمق و تفکر می کند که هم کنجکاوی بیشتر، دانستن را تجربه می کند و هم عدم تعادل قدیم تفکر آنها را به مبارزه میطلبد و آنها را برای انواع جدید تفکر انتقادی آماده میسازد. از روشهای دیگر موثر در پرورش تفکر انتقادی استفاده از تمثیل و استعاره است ابزار آموزشی قدرتمندی است که تاریخی طولانی و قابل توجه دارد. ارسطو[۹۰] در کتاب دوم سخنوری خود، تمثیل گویا را به منزله یکی از سه شکل اصلی بحث سخنوری توضیح میدهد. احتمالا هیچ راهی بهتر از استفاده از یک تمثیل درست برای حیات بخشیدن به یک مفهوم انتزاعی و قابل وصول کردن برای شاگردان وجود ندارد. در واقع بعضی از دانشمندان شناختی معتقدند که فقط از طریق شناخت وجوه مشابه و تفاوتهای یک چیز با چیزهای دیگر میتوان آن چیز را درک کرد. بعضی دیگر از دانشمندان مانند جونز[۹۱] استعاره را یک جنبهای مقایسه ای و انفعالی و هم یک عنصر خلاق و فعال که دال بر وجود ارتباط بین چیزهاست و به مفهوم عمیق تر آنها اشاره می کند. استعاره و تمثیل به ویژه در روشن ساختن بعضی از جنبه های انتزاعی تفکر انتقادی مفیدند. آموزش تفکر انتقادی به شاگردان چندان شامل مبادله حقایق و اطلاعات نیست، بلکه بیشتر شامل آموزش دیدگاه ها برای تجزیه و تحلیل و تفهیم اطلاعات است(مایرز، ابیلی، ۱۳۸۶).
جدول ۳-۲- خسروانی زنگنه(۱۳۸۰) در جدول ذیل تفکر انتقادی را با تفکر معمولی مقایسه کرده است:
تفکر انتقادی | تفکر معمولی |
تخمین زدن و برآورد کردن | حدس زدن |
ارزیابی | ارجحیت |
طبقه بندی | دستهبندی کردن |
پنداشتن | اعتقاد داشتن |
ادراک منطقی | ادراک |
فهم اصولی | مرتبطسازی مفاهیم |