نتایج تحلیل در جدول ۴-۶ نشان دهندهی آن است که در مرحلهی اول میزان F معنادار می باشد (۰۰۱/۰P<، ۴۰۱/۱۰=F) و احساس پیوستگی ۱۵ درصد از واریانس شادکامی را پیش بینی می کنند و در مرحلهی دوم نیزمیزان F معنادار می باشد (۰۰۱/۰P<، ۰۶۳/۷=F) و مجموع متغیرهای پیشبین در این مرحله ۱۳ درصد از واریانس شادکامی را پیشبینی میکنند. همچنین، با توجه به سطح معناداری و بتا میتوان پی برد که احساس پیوستگی به صورت مثبت و نارسایی هیجانی به صورت منفی دارای قدرت پیش بینی معنادار برای متغیر شادکامی میباشند. لیکن با توجه به مقدار بتا می توان پی برد که متغیر احساس پیوستگی نسبت به نارسایی هیجانی از قدرت پیش بینی کنندگی بالاتری برای شادکامی برخوردار است.
فصل پنجم
بحث و نتیجه گیری
در این فصل پس از بیان خلاصهای از پژوهش، در مورد یافتهها بحث شده و نتایج پژوهش با پژوهشهای مرتبط دیگر مورد مقایسه و بررسی قرار گرفته است. در ادامه با استناد به یافتههای پژوهش، پیشنهادهایی بیان شده و در پایان ضمن بیان محدودیتها، موضوعاتی برای انجام پژوهشهای بعدی مطرح گردیده است.
۵-۱ خلاصه پژوهش
هدف از انجام پژوهش حاضر تبیین رابطه بین احساس پیوستگی و نارسایی هیجانی با شادکامی بود. به لحاظ ماهیت و اهداف، این پژوهش از نوع علمی و برای اجرای آن از روش همبستگی استفاده شده است. جامعه آماری این پژوهش شامل دانش آموزان دبیرستانی روزانه عادی دختر و پسر منطقه درودزن به تعداد ۱۰۸۰ نفر در سال تحصیلی ۱۳۹۳- ۱۳۹۲بود که تعداد ۲۸۳ نفر با بهره گرفتن از جدول مورگان به عنوان حجم نمونه انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه های شادکامی آکسفورد (۱۹۸۹)؛ احساس پیوستگی و پرسشنامه نارسایی هیجانی تورنتو (۲۰۰۵) استفاده شده است که روایی و پایایی آنها مورد تأیید قرار گرفت. تجزیه و تحلیل اطلاعات حاصل از پرسشنامه ها در دو سطح آمار توصیفی و استنباطی انجام شده است. در سطح آمار توصیفی از آمارههایی نظیر فراوانی، درصد، میانگین و انحراف معیار استفاده شده است. در سطح آمار استنباطی از آزمون همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه به شیوه همزمان استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان داد که بین ابعاد احساس پیوستگی با شادکامی رابطه مثبت و معنادار و از بین ابعاد نارسایی هیجانی بین بعدهای ناتوانی در شناسایی هیجانات و ناتوانی در بیان احساسات با شادکامی رابطه منفی و معنادار وجود دارد. همچنین یافته های پژوهش نشان داد که احساس پیوستگی، شادکامی را به صورت مثبت و نارسایی هیجانی شادکامی را به صورت منفی پیش بینی میکند و از بین ابعاد احساس پیوستگی، بعدهای قابل درک بودن و کنترلپذیری به صورت مثبت قویترین پیشبینی کننده شادکامی و از بین ابعاد نارسایی هیجانی ناتوانی در شناسایی هیجانات به صورت منفی قوی ترین پیشبینی کننده شادکامی میباشد.
۵-۲ تحلیل یافته های پژوهش
در این بخش بر حسب هر مؤلفه اساسی پژوهش یافته های بدست آمده از پرسشنامه ها ارائه شده و سپس نتایج پرسشنامه بررسی و تجزیه و تحلیل شده و در صورت وجود، پژوهشهای مشابه در داخل و خارج از کشور آورده شده است.
فرضیه اول پژوهش: بین ابعاد احساس پیوستگی و ابعاد نارسایی هیجانی با شادکامی دانش آموزان رابطه معناداری وجود دارد.
بر اساس اطلاعات جدول (۴-۳) بین ابعاد احساس پیوستگی (قابل درک بودن، کنترل پذیری و معنی دار بودن) با شادکامی دانشآموزان رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد، همچنین از بین ابعاد نارسایی هیجانی بین ناتوانی در شناسایی هیجانات و ناتوانی در بیان احساسات با شادکامی رابطه منفی و معناداری وجود دارد. ولی بین سبک تفکر عینی با شادکامی رابطه ای مشاهده نگردید.
این یافته با یافته های پژوهش پالمر و همکاران (۲۰۰۲)، دراگست و همکاران (۲۰۰۹)، شریف و آقایوسفی (۱۳۸۹) همخوانی دارد.
در تبیین این یافته میتوان گفت احساس پیوستگی، جهت گیری کلی فرد و احساس اعتماد و پویایی مداوم و فراگیر را در زندگی و دنیای پیرامون فرد را نشان میدهد و باعث میشود فرد تحریکات درونی و بیرونی دریافت شده را در زندگی سازمانیافتهتر، قابل پیشبینیتر و توضیح پذیرتر درک نماید از این طریق زندگی برای وی قابل درک، کنترلپذیر و پرمعنی میشود. زمانی که زندگی برای فرد قابل درک و قابل کنترل و معنی دار باشد، فرد بر زندگی تسلط پیدا میکند و در برخورد با مسائل و مشکلات انعطافپذیری بیشتری از خود نشان خواهد داد، بنابراین در فرایند زندگی استرس و اضطراب کمتری تجربه خواهد کرد، وقتی تنشهای مضر در زندگی کمتر باشد فرد آرامش بیشتری را تجربه خواهد کرد که این آرامش با نشاط و شادکامی دانشآموزان و بهداشت روان در زندگی همراه میباشد. چرا که تسلط بر زندگی و آرامش سبب بالندگی، سرزندگی و نشاط روانی خواهد شد و هیجانات مثبت را در فرد افزایش خواهد داد. همچنانکه مونزو نورکوال (۲۰۰۶) به این نتیجه رسیدند که احساس پیوستگی بر بهبود کیفیت زندگی، تندرستی، نشاط و آرامش تاثیر زیادی دارد، با این تفاسیر می توان گفت که بین بعدهای قابل درک بودن و کنترلپذیری با شادکامی دانشآموزان رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد. همچنین در تبیین رابطه منفی بین ناتوانی در شناسایی هیجانات و ناتوانی در بیان هیجانات با شادکامی میتوان گفت ناتوانی در بازشناسی و توصیف کلامی هیجانی سبب فقر شدید تفکر نمادین میشود که این آشکارسازی بازخوردها، احساسات، تمایلات و سایقها را محدود میکند و سبب کاهش یادآوری رویاها، فقدان جلوههای عاطفی، ظرفیت محدود برای همدلی و خودآگاهی (تول میداگلیا و رویمر،۲۰۰۰) میشود لذا از این طریق سبب شکلگیری اختلال و پریشانی در فرد میشود (کتلین، ۱۹۹۸، ترجمه بخشی پور رودسری و محمدخانی، ۱۳۸۱) و افکار سمبولیک و هیجانات مثبت را در فرد کاهش میدهد. کاهش هیجانات مثبت سبب شکلگیری خلق فسرده در دانشآموزان خواهد شد (بلت[۱۷۷] و همکاران، ۲۰۰۳) و لذا نشاط و شادکامی را کاهش میدهد.
فرضیه دوم: ابعاد احساس پیوستگی قادر به پیش بینی شادکامی دانشآموزان می باشد.
همانطور که درجدول ۴-۴ مشاهده میشود ضریب همبستگی چندگانه برابر با ۳۳/۰ = R و ضریب تعیین بهدستآمده برابر با ۱۱ /۰=R2 میباشد. این امر بیانگر این است که ابعاد احساس پیوستگی جمعاً حدود ۱۱ درصد از تغییرات شادکامی را پیشبینی میکنند. همچنین، با توجه به سطح معناداری و بتا میتوان پی برد که بعدهای کنترل پذیری و قابل درک بودن درسطح ۰۵/۰ p≤ به طور مثبت دارای قدرت پیش بینی معنادار برای متغیر شادکامی میباشد.
این یافته با یافته های پژوهش گلدمن (۱۹۹۵)، پلانت و لی (۲۰۰۲) و شریف و آقایوسفی (۱۳۸۹) به طور نسبی همسو میباشد.
در تبیین این یافته میتوان گفت که کنترلپذیری، احساس دارا بودن منابع مورد نیاز برای حل مشکل و مبارزه با استرس ها را منعکس میکند و همچنین بیانگر کنترل و تسلط بر فرایندهای زندگی میباشد و سبب میشود که فرد زندگی را خوب، معقولانه و مطابق با انتظارش تصور کند، در این صورت فرد از زندگی کردن احساس مطبوع و دلپذیر دارد و با تسلی خاطر و اعتماد به نفس به انجام فعالیتها میپردازد و نسبت به زندگی احساسات مثبت خواهد داشت. بنابراین در این صورت فرد با شور و نشاط بیشتری زندگی خواهد کرد، بنابراین میتوان گفت که کنترل پذیری نیز میتواند شادکامی را در دانشآموزان پیش بینی کند. همچنین در تبیین این یافته که قابل درک بودن شادکامی را پیش بینی میکند، میتوان گفت، فردی که به خوبی حس قابلیت درک و فهم در او پرورش یافته است رویدادها را به گونه ای برداشت می کند که در آینده قابل تفسیر و پیش بینی یا به عنوان رویدادی دارای نظم و سازمان دهی و توضیح پذیر می داند حتی هنگامی که آنها غیر قابل پیش بینی هستند (آنتونوسکی، ۱۹۸۷). به عبارت دیگر فرد با حس قوی قابلیت درک و فهم قادر است تا رویدادهای در جهان اطراف خود را منطقی و معقول سازد و بنابراین بهتر با چالشهای پیش رویش مواجه می شود و بر آنها غلبه می کند، از این لحاظ این افراد از بهداشت و سلامت روان بالایی برخوردار خواهند بود و ثبات خلقی و هیجانی و آرامش بیشتری خواهند داشت، با توجه به تعاریف و مفاهیم زیربنایی شادکامی که افراد شادکام از هیجانات منفی، از جمله افسردگی و اضطراب دوری میکنند و به دنبال کسب روابط مثبت و صمیمانه با دیگران هستند (آرگیل و همکاران، ۱۹۹۵) قابل توجیه است که بیان کرد پرورش حس درک و فهم در دانشآموزان شادکامی آنها را پیشبینی خواهد کرد.
فرضیه سوم: ابعاد نارسایی هیجانی قادر به پیش بینی شادکامی دانشآموزان می باشد.
همانطور که درجدول ۴-۵ مشاهده میشود ضریب همبستگی چندگانه برابر با ۴۶/۰ = R و ضریب تعیین بهدستآمده برابر با ۲۱ /۰=R2 میباشد. این امر بیانگر این است که ابعاد نارسایی هیجانی جمعاً حدود ۲۱ درصد از تغییرات شادکامی را پیشبینی میکنند. همچنین، با توجه به سطح معناداری و بتا میتوان پی برد که بعد ناتوانی در شناسایی هیجانات درسطح ۰۵/۰ p≤ به طور منفی دارای قدرت پیش بینی معنادار برای متغیر شادکامی میباشد.
این یافته با یافته های پژوهش پالمر و همکاران (۲۰۰۲)، سالمینن و همکاران (۲۰۰۲)، ماتبلد و همکاران (۲۰۰۷) و واینری و همکاران (۱۹۸۵) به طور نسبی همسو میباشد.
در تبیین این یافته میتوان ناتوانی در شناسایی هیجانات به عنوان یکی از علایم مشکلات هیجانی؛ مانع تفکر انتزاعی و باعث کاهش یادآوری رؤیاها، دشواری در تمایز بین حالتهای هیجانی و حسهای بدنی، فقدان جلوههای عاطفی چهره، ظرفیت محدود برای همدلی و خودآگاهی میشود (تیلور و بگبی، ۲۰۰۰) و سبب میشود فرد در بازشناسی هیجانها و توصیف احساسهای خود مشکل داشتهباشد و از قدرت تجسم محدودی برخوردار باشد. در این شرایط این امکان وجود دارد که فرد دچار مشکلات روانشناختی شود همچنانکه پژوهش لی و همکاران (۲۰۰۷) نشان داد که میان ناتوانی در شناسایی هیجانات و مشکلات مختلف روانی رابطه مثبت وجود دارد. وقتی مشکلات روانشناختی برای فرد بوجود میآید، مقدار ارزش مثبتی که یک فرد برای خود قایل می شود، کاهش مییابد. با کاهش ارزشهای مثبت روحیه نشاط و سرزندگی در فرد کمرنگ خواهد شد، بنابراین قابل توجیه است که گفته شود ناتوانی در شناسایی هیجانات، شادکامی را به صورت منفی پیشبینی میکند. همچنین در تبیین این یافته که نارسایی هیجانی، شادکامی را به صورت منفی پیشبینی میکند، میتوان گفت که نارسایی هیجانی سبب آشفتگی در کنشهای عاطفی و شناختی میشود و اینکه افراد مبتلا به نارسایی هیجانی در بازشناسی، آشکارسازی، پردازش و تنظیم هیجانها با دشواریهایی مواجهاند که این مشکل در شناسایی و تنظیم هیجانات سبب میشود فرد از لحاظ خلقی و رفتاری با تنش روبرو گردد همچنانچه که شاهقلیان و همکاران (۱۳۸۶) نشان دادند، نارسایی هیجانی با سلامت عمومی پایین رابطه مثبت دارد. بنابراین نارسایی هیجانی زمینه اختلالات روانی، هیجانات منفی و اضطراب در فرد بوجود میآورد، در صورتی که سه جزء اساسی شادکامی عبارتند از: هیجانات مثبت، رضایت از زندگی و نبود هیجانات منفی از جمله افسردگی و اضطراب (امیدیان، ۱۳۸۶). به عبارت دیگر میتوان گفت که نارسایی هیجانی شادکامی را به صورت منفی پیشبینی میکند.
سؤال پژوهش: کدامیک از متغیرهای احساس پیوستگی و نارسایی هیجانی قدرت پیش بینی قوی تری برای شادکامی دارند؟
همانطور که درجدول ۴-۶ مشاهده میشود ضریب همبستگی چندگانه برابر با ۳۶/۰ = R و ضریب تعیین بهدستآمده برابر با ۱۳ /۰=R2 میباشد. این امر بیانگر این است که احساس پیوستگی و نارسایی هیجانی جمعاً حدود ۱۳ درصد از تغییرات شادکامی را پیشبینی میکنند. همچنین، با توجه به سطح معناداری و بتا میتوان پی برد که احساس پیوستگی به صورت مثبت از قدرت پیشبینی کنندگی بیشتری نسبت به نارسایی هیجانی برای متغیر شادکامی برخوردار است.
این یافته با یافته های پژوهش پالمر و همکاران (۲۰۰۲)، سالمینن و همکاران (۲۰۰۲)، ماتبلد و همکاران (۲۰۰۷) و واینری و همکاران (۱۹۸۵)، دراگست و همکاران (۲۰۰۹)، شریف و آقایوسفی (۱۳۸۹) همخوانی دارد.
در تبیین این یافته میتوان گفت احساس پیوستگی باعث میشود فرد تحریکات درونی و بیرونی دریافت شده را در زندگی سازمانیافتهتر، قابل پیشبینیتر و توضیح پذیرتر درک نماید. احساس پیوستگی باعث میشود فرد بتواند هیجانات و رویدادهایی که در زندگی متحمل میشود را بهتر درک کرده و آنها را قبول نماید. لذا احساس پیوستگی منجر به ایجاد اعتماد به نفس در این افراد شده و در نتیجه نشاط و آرامش آنها را بالا میبرد. همچنانچه که شواهد پژوهشی بیانگر این است افرادی که احساس پیوستگی بیشتری دارند، از لحاظ جسمانی سالمتر و استرس و اضطراب کمتری تجربه میکنند و در زندگی از نشاط بالاتری برخوردار هستند (جوکاما، ۲۰۰۷، بیدرمن و فاران، ۲۰۰۵). از این رو احساس پیوستگی میتواند شادکامی را به صورت قوی پیش بینی کند. همچنن افراد با احساس پیوستگی بالا زندگی را از لحاظ احساسی معقول و قابل درک میدانند و نگاه مثبتی نسبت به مشکلات و نیازهای زندگی دارند، بنابراین در این صورت چالشهای زندگی به جای اینکه باری بر دوش فرد باشند خوشایند هستند که فرد ترجیح می دهد بیشتر با آنها مواجه شود. به عبارت دیگر فردی با حس بالای هدفمندی مشتاق خواهد بود با چالشها دست و پنجه نرم کند و در رویدادها با تجربیات در جستجوی معنی و هدف است و برای تسلط بر آنها با متانت و بزرگ منشی بهترین کار را انجام خواهد داد (آنتونوسکی ۱۹۸۷) لذا در این صورت فرد نیز از زندگی کردن لذت خواهد برد و در نتیجه ارزشهای مثبت و نشاط بیشتری را تجربه خواهد نمود. نارسایی هیجانی به معنی درماندگی است و مانع تنظیم هیجانات شده و از این طریق سازگاری موفقیتآمیز را مشکل میسازد، بنابراین بیشتر زندگی را با تنش مواجه میسازد، لذا قدرت پیشبینی کمتری برای شادکامی دارد.
۵-۳ محدودیتهای تحقیق
۵-۳-۱ محدودیتهای در اختیار محقق:
۱- نتایج این پژوهش محدود به دانشآموزان دوره دوم متوسطه منطقه درودزن میباشد، لذا در تعمیم نتایج حاصل به سایر شهرها و مقاطع تحصیلی باید احتیاط نمود.
- محدودیت در تفسیر و تعمیم نتایج به دلیل محدود بودن ابزار مورد استفاده (پرسشنامه)
۵-۳-۲ محدودیتهای خارج از اختیار محقق:
- عدم همکاری مناسب از سوی برخی از آزمودنی ها که جزء نمونه آماری پژوهش بودند.
- عدم کنترل تفاوتهای اجتماعی و فرهنگی آزمودنیها
- طرح این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود و طرح های همبستگی محدودیت هایی دارند و با بهره گرفتن از آنها نمی توان استنباط علی نمود.
۵-۴ پیشنهادات کاربردی:
- با توجه به رابطه مثبت بین احساس پیوستگی با شادکامی پیشنهاد میگردد که با برگزاری کارگاهها و دوره های آموزشی معلمان را با راهکارهای تقویت احساس پیوستگی در دانشآموزان آشنا کنند تا معلمان با ارائه این راهکارها در مدارس زمینه بهداشت روان و شادکامی دانشآموزان را فراهم کنند.
- با توجه به رابطه منفی بین نارسایی هیجانی با شادکامی پیشنهاد میگردد که با آموزشهای روانشناختی در مدارس و کلینیکهای روانشناختی مشکلات دانشآموزان دارای نشانه های نارسایی هیجانی را کاهش و از این طریق زمینه شادکامی و بهداشت روان آنها را افزایش داد.
- با توجه به نتایج پژوهش حاضر ضرورت آموزش راه های شاد زیستن و توجه به روانشناسی مثبتنگر در دانشآموزان و معلمان توصیه میگردد.
۵-۵ پیشنهادهای پژوهشی
- این پژوهش صرفاً بر روی دانشآموزان دبیرستانی منطقه درودزن صورت گرفته است و تکرار مطالعه بر روی دانشآموزان مناطق و نواحی دیگر و همچنین سایر افراد توصیه میشود.
- علاوه بر این توصیه میگردد در محیطی مشابه، رابطه احساس پیوستگی و نارسایی هیجانی با شادکامی با در نظر گرفتن عواملی مانند تحصیلات والدین، جنسیت، خردهفرهنگهای قومی، محلی و … بررسی شود تا زمینه تطبیق نتایج پژوهشها فراهم گردد.