-
- دیپلماسی انرژی چین
انرژی اکنون کالایی استراتژیک محسوب می شود که بر چگونگی و کیفیت زندگی بشر بسیار تأثیرگذار است . شمار فراوانی از جنگ ها و تنش ها در بین کشورها طی قرن گذشته بر سر تصاحب یا کنترل این ماده حیاتی رخ داده است . انرژی هم بر سیاست و هم بر اقتصاد کشورها موثر است ، زیرا باعث تقویت اقتصادها و به تبع آن افزایش قدرت ملی و در نتیجه قدرت سیاسی یک کشور در عرصه بین الملل می شود . اختلاف بر سر منابع انرژی در شرایطی که پایان عصر نفت نزدیکتر می شود ، احتمال وقوع نبرد بر سر انرژی را افزایش داده است . همه ی کشورها ، چه تولید کننده و چه مصرف کننده ، نسبت به این ماده حیاتی آسیب پذیر هستند . مصرف کنندگان ، نگران تأمین امنیت عرضه اند ، در حالیکه تولید کنندگان امنیت فروش انرژی را برای اقتصادشان ضروری حیاتی می دانند . در این شرایط هرگونه اختلال در حوزه انرژی می تواند آسیب های بسیار جدی به اقتصاد به هم پیوسته جهانی وارد ساخته و صحنه را برای جنگ آماده کند . امروزه نفت ، جنگ ، دیپلماسی ، اقتصاد و سیاست در یک محور قرار دارند و دارای ارتباط و پیوندی ناگسستنی هستند ؛ بنابراین اهمیت نفت و گاز در سبد انرژی و جایگاه انرژی در اقتصاد جهان موجب تعامل گسترده میان دو عرصه ی سیاست و انرژی شده است و بسیاری از رقابت ها و همکاری های بین المللی را تحت تأثیر خود قرار داده است . در عصر حاضر با توجه به اهمیت انرژی و جایگاه آن در اقتصاد و سیاست بین الملل ، این مقوله نیز ه حوزه دیپلماسی وارد شده در کانون سیاست خارجی کشورها قرار گرفته است.
معمولاً از دیپلماسی به عنوان شیوه و ابزاری برای حل و فصل مسالمت آمیز اختلافات و پرهیز از به کارگیری قدرت نظامی در حل تنش ها ، یاد می شود . دیپلماسی دانش ارتباط میان سیاستمداران و سران کشورهای جهان و وسیله ای است که سیاست خارجی با بهره گرفتن از آن ، از راه توافق به هدف های خود می رسد و بنابراین تعریف ، آغاز جنگ ، شکست دیپلماسی است . به این ترتیب ، دیپلماسی حول محور تفاهم بر سر موضوعاتی مشخص در حوزه تجارت ، اقتصاد ، فرهنگ ،و یا سایر نیازهای جامعه جهانی قرار دارد و بر این اساس ، کشورها در روابط خود دیپلماسی سیاسی ، اقتصادی ، و فرهنگی را در دستور کار قرار می دهند . ( با توجه به گسترش اندیشه جهانی شدن و سرنوشت مشترک بشری ، تلاش ها برای حل دیپلماتیک منازعات بیشتر شده است ، تا در شرایطی از بروز پدیده جنگ جلوگیری شود . در این چارچوب انرژی و شیوه های مسالمت آمیز تأمین امنیت آن می تواند به عنوان یکی از جنبه های مهم و اساسی دیپلماسی قلمداد شود . بر این اساس می توان گفت : دیپلماسی انرژی برنامه ای است راهبردی ، جامع و کارآمد که تعاملات بین المللی در حوزه انرژی را برای یک کشور مدون نموده و چارچوب کلی توافقات را روشن می سازد) (کی پور ، :۱۳۸۸ ۱۶۲-۱۳۹). نخستین بار دیپلماسی انرژی در دهه ۱۹۹۰ در وزارت امور خارجه آمریکا تنظیم و در سنای این کشور تصویب شد (تدوین و تکمیل نهایی دیپلماسی انرژی در وزارت نفت ایران ، ۱۳۸۸) و هم اکنون بسیاری از کشورهای تولید کننده و مصرف کننده نفت و گاز در دنیا تابع دیپلماسی انرژی خود هستند . دیپلماسی انرژی ، چه برای مصرف کنندگان و چه برای تولید کنندگان ، به منزله ی ایجاد فرصتی برای حداکثر سازی منافع ملی است . دیپلماسی انرژی برای کشورهای صادرکننده به منزله استفاده از ابزار انرژی در جهت تأمین اهداف دیپلماتیک و اقتصادی و برای کشورهای وارد کننده به معنای اتخاذ استراتژی های منطقی برای ایجاد امنیت انرژی است . کشورها در چارچوب این دیپلماسی در راستای افزایش منافع ملی خود با هم رقابت می کنند .
با استفاد از ابزار دیپلماسی انرژی ، تولید کنندگان می توانند با تعیین بازارهای هدف انرژی ، نوع حضور و مطالعات تعیین قیمت را با توجه به منافع امنیتی و سیاسی خود ارزیابی کنند . علاوه بر این ، حضور در معاهدات ، سرمایه گذاری و یا شرکت در سازمان های جهانی انرژی و تصمیم گیری برای عضویت در آنها از دیگر ابعاد دیپلماسی انرژی برای کشورهای تولید کننده و مصرف کننده قلمداد می شود . با دیپلماسی انرژی کشورهایی نیز که از نظر منابع انرژی ضعیف هستند و مصرف کننده عمده نیز به شمار نمی روند ، می توانند راهکارهایی برای استفاده حداکثری از موقعیت جغرافیایی در جهت تأثیر گذاری بر بازارهای جهانی انرژی اتخاذ کنند .
درک دیپلماسی انرژی چین در چارچوب گسترده تر رژیم بین المللی انرژی میسر است ؛ رژیم بین المللی انرژی را در شرایط کمبود رو به رشد منابع و افزایش رقابت استراتژیک میان بازیگران مختلف تنظیم می کند . رژیم فعلی بین الملی انرژی تحت تأثیر عوامل اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی کشور های دارنده منابع انرژی و نیز عوامل سیاسی ، اجتماعی و مالی بین المللی است . بر همین اساس بود که هوجین تائو در ۲۰۰۶ اظهار داشت : (امنیت انرژی جز با همکاری بین المللی مقدور نیست و ما باید با مفهومی جدید از امنیت انرژی را بر پایه همکاری و تفاهم مد نظر قرار دهیم) ((Qinhua , 2007:4 . اکنون دیپلماسی انرژی چین بخش مهمی از دیپلماسی عمومی این کشور است . دیپلماسی انرژی چین در تلاش است تا ضمن حفظ ثبات در عرضه انرژی ، امنیت حمل و نقل ، تسریع در ارتقای فناوری ، افزایش بهره وری انرژی و حفاظت از محیط زیست خویش را تأمین کند .
چین از جمله کشورهای فعال در زمینه ی طراحی و اجرای دیپلماسی انرژی محسوب می شود . واعظی در همین رابطه می گوید : (عملکرد چین کمونیست نشان آشکاری از تلاش دیپلماتیک این کشور برای تأمین امنیت انرژی است . این کشور با به کار گیری دیپلماسی انرژی ، در پی افزایش ضریب امنیت نفتی خود از طریق تشدید فعالیت های دیپلماتیک است ) (واعظی ،۳۲:۱۳۸۶). به همین دلیل کشورهای برخوردار از منابع انرژی از خاورمیانه و آسیای مرکزی گرفته تا آفریقا و آمریکای لاتین ، در سیاست خارجی چین جایگاه ویژه ای یافته اند . تکاپوی چین برای دستیابی به منابع انرژی شامل طیفی از تجارت دو جانبه با کشورهای تولید کننده انرژی گرفته تا اجرای پروژه های کلید در دست ، کمک های بلاعوض ، بخشش بدهی ها و کمک به ساخت جاده ها ، پل ها ، ورزشگاه ها و بزرگراه ها در این کشورها بوده است . در همین راستا ، چین در دسترسی به منابع کلیدی از طلا در بولیوی تا زغال سنگ در فیلیپین و نفت در اکوادور و گاز طبیعی در کانادا موفقیت های قابل توجهی کسب کرده است . دیپلماسی انرژی چین مبتنی بر دستیابی به منابع انرژی ، سرمایه گذاری و انعقاد قراردادهای بلند مدت در بخش های بالادستی و پایین دستی کشورهای چینی برای تولید و اکتشاف تبدیل شده اند . در حال حاضر شرکت های SINOPEC , CNPC و NOOC در پروژه های بالادستی در آفریقا ، خاورمیانه ، آسیای مرکزی ، آسیای جنوب شرقی ، اقانوسیه و آمریکای شمالی و جنوبی فعالیت دارند (پاکدامن ، حاجی میرزایی ، ۵۲:۱۳۸۵) .
شکل ۴-۳- سرمایه گذاری های چین در بخش انرژی در سطح جهانی (میلیارد دلار)
-
- تدابیر امنیتی چین در زمینه انرژی
اعتماد چین به بازار انرژی با این پیش ذهن که این بازر تحت کترل آمریکاست و آمریکابهره برداری از ضعف نیازمندی چین به انرژی است ، سلب شده است ، بسیاری از مقامات چین با توجه به سلطه استراتژیک آمریکا بر خلیج فارس و کنترل نیروی دریایی آمریکا بر مسیرهای دریایی حمل و نقل انرژی ، معتقدند که آمریکا بر روند تجارت نفت و نیز جریان انتقال آن تسلط دارد. ایالات متحده که در سال ۱۹۳۹ دسترسی ژاپن به نفت را قطع کرد ، از دید تیزبینانه تحلیل گران چینی دور نمانده است . در حالیکه ۸۰ درصد نفت وارداتی چین از تنگه ی مالاکا می گذرد . اگر جنگ بر سر تایوان ایجاد شود ، چینی ها می ترسند که ایالات متحده چین اقدامی (قطع نفت) را علیه آنها نیز به کار بندد . به نظر می رسد چینی ها از هم اکنون برای مقابله با چنین تحریمی ، پیش بینی های لازم را اتخاذ کرده اند . تلاش های اخیر چین برای ساختن ذخایر استراتژیک نفت و گاز صرفاً به منظور کاهش آسیب پذیری چین در زمان بحران است . به علاوه اینکه تولید منابع داخلی برای تأمین نیازمندی های ارتش حتی در صورت تحریم کامل نفت در چین کافی خواهد بود و اگر هیچ کشور بی طرفی هم در نبرد احتمالی آمریکا علیه چین وجود نداشته باشد (جنگ مه علیه چین) ، باز هم سیاست تحریم انرژی آمریکا علیه چین ناکارآمد خواهد بود .
علاوه بر این ، چین در صدد سرمایه گذاری گسترده روی نیروی دریایی خود است تا بتواند با نیروی دریایی آمریکا در کنترل و نگهبانی خطوط انتقال انرژی رقابت کند . این سرمایه گذاری ها که از لحاظ ردیف بودجه ، در اولویت های برنامه ریزی اقتصادی – نظامی چین قرار دارد به منظور مقابله با هرگونه تلاش ایالات متحده برای تحریم احتمالی انتقال انرژی علیه چین طراحی شده شده است تا ایالات متحده نتواند همانگونه که ژاپن را در جنگ جهانی دوم تحریم نمود ، چین را محاصره اقتصادی نماید . ساخت بندر (گوادر) در جنوب غربی پاکستان و بندر دیگری در (چتاگونگ) در بنگلادش از دیگر برنامه های استراتژیک تأمین امنیت انرژی چین است .
شاید جاه طلبانه ترین پروژه چین برای مقابله با تحریم دریایی انرژی خود از سوی آمریکا ، طرح ایجاد کانال kra Isthmus در تایلند است که بدینوسیله مسیر جایگزینی نسبت به تنگه مالاکا (که تحت کنترل دریایی آمریکاست) فراهم می شود که این امر باعث جریان نفت و گاز خاورمیانه بدون چالش با آمریکا به عنوان تضمین کننده امنیت نفت و گاز مسیرهای دریایی گردد.
-
راهکارهای چین برای کاهش آسیب پذیری در برابر این وابستگی استراتژیک
-
- متنوع سازی ورادات و توسعه ی همکاری با تولید کنندگان انرژی
-
دولت چین در جهت کاهش وابستگی به منابع انرژی یک منطقه خاص ، سیاست متنوع سازی منابع وارداتی را در پیش گرفته و تلاش کرده است با هر یک از این مناطق روابط ویژه ای را به شرح زیر برقرار کند :
-
- خاورمیانه : پکن در چارچوب سیاست خارجی خود ، خاورمیانه را به عنوان بازاری عمده برای کالاهای چینی تلقی می کند . چینی ها سود حاصل از گسترش تجارت با خاورمیانه را برای خرید انرژی از این کشورها اختصاص می دهند . با توجه به حجم مبادلات می توان مدعی شد که تجارت و همکاری اقتصادی نقش مهمی در شکل دهی به سیاست خارجی چین نسبت به خاورمیانه دارد . انرژی مهم ترین عامل پیوند چین و خاورمیانه محسوب می شود . نفت خاورمیانه به دلیل منابع عظیم و هزینه ی کمتر واردات ، برای چین مقرون به صرفه است . سهم خاورمیانه در تأمین انرژی چین در سال ۲۰۱۰ ، ۴۶ درصد بود که پیش بینی ها حاکی از آن است که این میزان تا سال ۲۰۲۰ به ۷۰ درصد خواهد رسید . چینی ها برای کاهش نگرانی از وابستگی به خاورمیانه راهکارهایی همچون دیپلماسی فعال برای برقراری ارتباط با کشورهای دارنده انرژی ؛ فراهم کردن زمینه حضور شرکت های چینی در سرمایه گذاری و توسعه میادین نفتی و همچنین تشویق سرمایه گذاری متقابل شرکت های نفتی خاورمیانه در بخش های پالایشگاهی چین را به کار گرفته است . چین اکنون به انعقاد قراردادهای درازمدت به ویژه با عربستان و ایران به عنوان دو شریک عمده ی خود در منطقه روی آورده است . در همین راستا ، پکن وارد شبکه ای از موافقتنامه های دو جانبه با ایران شده است . در چارچوب این موافقتنامه ها ، ساخت متروی تهران ، کارخانه فیبر نوری و برخی کارخانجات تلویزیون و خودرو به چین واگذار شد . چشم انداز استراتژیک این سرمایه گذاری ها به این معناست که چینی ها در حال تقویت تصویر مثبت خود در تهران به عنوان یک مصرف کننده طولانی مدت انرژی هستند ؛ این در حالی است که ایران تحت فشار ایالات متحده با محدودیت یافتن جایگزین برای چین مواجه است (&Bader, 2005:192 Leverent) .
علاوه بر ایران ، چین با عربستان موافقتنامه هایی در زمینه تأمین انرژی در دراز مدت به امضا رسانده است . موافقتنامه همکاری نفتی میان چین و عربستان در سال ۱۹۹۹ فاز جدیدی از تلاش های چین در راستای توسعه روابط استراتژیک با عربستان بود . کاهش سطح روابط آمریکا و عربستان بعد از ۱۱ سپتامبر ، چین را به عنوان شریک عمده نفتی عربستان مطرح کرد . شرکت سینوپتیک چین امتیاز اکتشاف گاز طبیعی را در عربستان به دست آورد و ریاض هم با ساخت پالایشگاه در گوانژو ، فوجیان و شاندونگ موافقت کرد . همچنین عربستان علاوه بر صدور نفت روزانه به چین ، تغذیه بخشی از ذخایر استراتژیک چین را بر عهده گرفت (شریعتی نیا ، ۶۷۲:۱۳۸۶ ).
از سوی دیگر سیاست چند جانبه گرایی چینی ها مورد پسند کشورهای خاورمیانه قرار گرفته و همین امر به توسعه و تقویت نفوذ چین در خاورمیانه کمک می کند . پکن همچنین با سرمایه گذاری در زیرساخت های اقتصادی این کشورها از توسعه اقتصادی آنها حمایت می کند . با این حال این نکته را باید در نظر داشت که دیپلماسی محافظه کار چین خواستار تنش با آمریکا در این منطقه نیست . واشنگتن ، پکن را به فروش سلاح در ازای نفت به کشورهای خاورمیانه و تضعیف مبارزه جهانی علیه گسترش سلاح های هسته ای متهم می کند ، ولی رفتار چین در سال ۱۹۹۱ و ۲۰۰۳ نشان می دهد که ثبات در این منطقه را دنبال کرده و خواستار رویارویی با آمریکا نبوده است . اما اکنون روابط چین با ایران به بحثی اختلاف برانگیز با آمریکا تبدیل شده است . ایران تأمین کننده حدود ۱۰ درصد انرژی وارداتی چین است ؛ یکی از علل مقاومت چین در برابر تحریم ایران بر سر مسئله هسته ای ، همین وابستگی بوده که البته با اعمال فشار آمریکا ، چین در مواردی عقب نشینی کرده و به جمع موافقان تحریم ایران در قطعنامه ۱۹۲۹ شورا امنیت در سال ۲۰۱۰ پیوسته است .
-
- آسیای مرکزی و روسیه : چین تلاش می کند با جستجو در سایر مناطق جهان مانع آسیب پذیری خود در برابر نوسانات احتمالی واردات نفت از منطقه حساس خاور میانه شود . چین از جمله کشورهایی است که بلافاصله بعد از فروپاشی همسایه قدرتمند خود (شوروی) ، جمهوری های جدید را شناسایی کرد و با آنها روابط رسمی دیپلماتیک برقرار کرد . روابط تجاری چین با این منطقه از همان آغاز به سرعت رشد کرد ؛ به طور که در سال ۱۹۹۲ روابط تجاری این جمهوری ها با چین ، نسبت به سال ۱۹۹۰ ، بیش از ده برابر شد . علاوه بر بازرگانی ، ارتباطات و حمل و نقل بین این دو منطقه افزایش چشمگیری یافت ؛ به طور که اتصال راه های چین و آسیای مرکز ، امکان دسترسی این کشورهای محصور در خشکی به سواحل اقیانوس آرام را فراهم آورد (اطلاعات ، ۱۳۷۵) . علاوه بر این ، طرح هایی برای پیوستن چین به شبکه حمل و نقل آسیای مرکزی وجود دارد ، تا از این طریق نفت و گاز قزاقستان و ترکمنستان به بازارهای ژاپن و کره جنوبی منتقل شود . همسویی منافع کشورهای صنعت فاقد منابع زیر زمینی و کشورهای فاقد سرمایه ، اما دارای انرژی ، به شکل گیری رقابت در آسیای مرکزی برای ایجاد خطوط انتقال انرژی در مسیرهای مختلف انجامیده است . در همین راستا مسئولان چینی بارها به آسیای مرکزی سفر کردند و موافقتنامه هایی با کشورهای این منطقه به امضا رساندند.در چارچوب برنامه همکاری انرژی میان چین و کشورهای منطقه ، شرکت ملی نفت چین در سال ۱۹۹۷ میلادی قراردادی با دولت قزاقستان امضا کرد . بر اساس این قرارداد ، باید از مناطق غرب قزاقستان خط لوله ۲ هزار و ۲۳۸ کیلومتری به چین احداث شود . این خط انتقال که هزینه ای حدود ۲۰ میلیارد دلار در بر دارد ، از مهم ترین قراردادهایی است که نفوذ چین را در این مشخص می کند . نخست وزیر چین این طرح را (پروژه طرح) خواند (داداندیش ، ۱۹:۱۳۸۶).
علاوه بر نفت ، آسیای مرکزی بیش از هر چیز منبع مهمی از ذخایر گاز جهان را در خود دارد . بر اساس یک برآورد انجام شده با توجه به رشد کنونی اقتصاد چین پیش بینی می شود ، مصرف سالانه گاز در این کشور در سال ۲۰۲۰ به ۱۵۵ میلیارد متر مکعب برسد . بر این اساس ، نیاز رو به تزاید چین ، اصرار این کشور به حضور در آسیای مرکزی را تحکیم بخشیده است که نتیجه ی آن طرح احداث خط لوله انتقال نفت و گاز ترکمنستان و قزاقستان به چین است (جام جم ، ۱۳۸۵). ترکمنستان جایی است که چین در آن گامهای بلندی برداشته است . تنها در دو سال و نیم گذشته ، شرکت ملی نفت چین (CNPC) حدود ۲۲۰۰ کیلومتر خط لوله انتقال گاز در آسیای مرکزی احداث کرده است . این خط لوله از بختیارلیگ در شمال ترکمنستان شروع شده ، از ازبکستان و قزاقستان عبور کرده و به سینگ کیانگ چین ختم می شود . انحصار بهره برداری از حوزه گازی بختیارلیگ در اختیار چین است . در حال حاضر تنها مقدار کمی گاز در این خط لوله جریان دارد ، اما تا سال ۲۰۱۴ ، اگر تولید به خوبی صورت بگیرد این خط لوله حدود ۴۰ میلیارد متر مکعب گاز در سال به چین منتقل خواهد کرد . شرکت ملی نفت چین همچنین در توسعه میدان یولوتن جنوبی نیز به ترکمنستان یاری می رساند ، میدانی که حداقل چهار تریلیون متر مکعب و احتمالاً حداثر ۱۴ تریلیون مترمکعب ذخیره گاز دارد. این مقدار گاز میدان مزبور را در زمره ی یکی از بزرگترین میدان های گازی دنیا قرار می دهد و ترکمنستان امکان می یابد که نه تنها از عهده ی تعهد خود در تأمین گاز چین برآید ، بلکه قادر به صدور گاز بیشتر به روسیه ، ایران و حتی اتحادیه اروپا هم باشد . علاوه بر اینها چینی ها برای آینده هم برنامه ریزی بلند مدت کرده اند . شرکت های نفتی چینی ضمن انعقاد موافقتنامه هایی در زمینه اکتشاف منابع انرژی در کشورهای آسیای مرکزی (گاز ، نفت ، اورانیوم) اقدام به خرید سهام برخی شرکت های نفت و گاز از جمله در قزاقستان کرده اند . همچنین شرکت های مزبور هم اکنون خط لوله جدید انتقال گاز قزاقستان را در دست اجرا دارند که با تکمیل آن امکان انتقال سالیانه ۱۲ میلیارد متر مکعب گاز به چین فراهم خواهد شد (اسیای مرکزی ، سلطه اقتصادی چین و عواقب آن ، ۱۳۸۹).
با توجه به نگرانی چینی ها در زمینه امنیت راه های دریایی انتقال انرژی وارداتی ، به نظر می رسد چینی ها آسیای مرکزی را به عنوان یک گزینه ی مهم برای کاهش وابستگی به مسیرهای انتقال دریایی تحت کنترل آمریکا ، در نظر دارند . هر چند که برای حضور در این منطقه با مخالفت سالانه ۱۲ میلیارد مترمکعب گاز به چین فراهم خواهد شد (آسیای مرکزی ، سلطه اقتصادی چین و عواقب آن ، ۱۳۸۹).
با توجه به نگرانی چینی ها در زمینه امنیت راه های دریایی انتقال انرژی وارداتی ، به نظر می رسد چینی ها آسیای مرکزی را به عنوان یک گزینه ی مهم برای کاهش وابستگی به مسیرهای انتقالی دریایی تحت کنترل آمریکا ، در نظر دارند . هرچند که برای حضور در این منطقه با مخالفت های آمریکا و رقابت های روسیه مواجه هستند . با این حال چین خواستار برانگیختن حسیاست روسیه نسبت به حضور خود در منطقه نیست. بر همین اساس بود که نخست وزیر چین در سفر به این منطقه اظهار داشت ، نزدیکی چین با کشورهای این منطقه ، علیه هیچ کشوری نخواهد بود و این نزدیکی بر روابط پکن و مسکو تأثیر نخواهد داشت . با این حال پکن همواره تلاش می کند از نفوذ خود در این منطقه برای تنظیم روابط خود با مسکو و حتی آمریکا بهره برداری کند .
قراردادهای چینی ها با کشورهای این منطقه حاکی از آن است که کشورهای آسیای مرکزی گرایش بیشتری نسبت به چین در مقایسه با غرب (و در برخی مواقع روسیه) دارند ؛ زیرا چینی ها همانند غربی ها این کشورها را برای رعایت مسائل حقوق بشر و دموکراسی تحت فشار قرار نمی دهند و حکومت های آسیای مرکزی با امنیت خاطر نسبت به دوام و ثبات نظام سیاسی شان روابط سیاسی و اقتصادی خود را با چین گسترش می دهند . علاوه بر این مسائل ، چینی ها در این منطقه از شهرت خوبی در رابطه با اتمام به موقع پروژه ها برخوردار هستند . به کارگران محلی کشورهای آسیای مرکزی نیز همانند کارگران چینی آموزش می دهند و آنها را استخدام می کنند . این سیاست ها در منطقه تأثیرات مثبتی داشته است و تمایل کشورهای منطقه را به همکاری با چین برانگیخته است . به این ترتیب چین در آستانه دستیابی به نفت و گاز منطقه و در کنار آن اورانیوم و سایر منابع طبیعی آن است . چین در حکم فرصت جدیدی برای کشورهای محصور در خشکی آسیای مرکزی است . در این منطقه ، الگوی وابستگی متقابل میان تولید کنندگان انرژی خود را با ایجاد وابستگی متقابل اقتصادی ، امنیتی و سیاسی در کشورهای آسیای مرکزی تأمین کرده است . علاوه بر جمهوری های استقلال یافته از اتحاد جماهیر شوروی ، روسیه نیز به عنوان یکی از منابع تأمین انرژی چین محسوب می شود . روابط چین و روسیه در زمینه انرژی که از دهه ۱۹۹۰ آغاز شده بود در زمینه های اکتشاف ، تولید ، ذخیره سازی ، خط لوله و تأمین شبکه ای گسترش یافته است . چین به ویژه به دلیل خطرناک بودن (بی ثباتی منطقه ، دزدان دریایی ، کنترل آمریکا بر مسیرهای دریایی و هزینه بالا) مسیر انتقال دریایی انرژی از خاورمیانه و آفریقا ، به جانب روسیه و آسیای مرکزی روی آورده است تا هم در واردات و هم در مسیر انتقال خود تنوع ایجاد کند (YISHAN, 2000:11). استراتژی پکن یاری گرفتن از روسیه برای کاهش واردات از مناطق حساسی همچون خلیج فارس است . در سال ۲۰۰۶ طی سفر رئیس جمهور روسیه به چین ، توافقنامه های تقویت همکاری در بخش انرژی بین دو کشور امضا شد که بر اساس این موافقنامه ها ، روسیه افزایش صدور سالانه ی گاز به چین تا ۴۰ میلیارد متر مکعب از طریق دو خط لوله را تعهد کرد (Davidovic , 2008).
پکن و موسکو به رغم تاریخچه طولانی تنش و بی اعتمادی ، به دنبال متنوع کردن منابع و بازارهای خود هستند . از جمله گام های مهم دیگر جهت توسعه همکاری انرژی میان این دو همسایه قدرتمند ، خط لوله سیبری به چین است که در سال ۲۰۱۰ به بهره برداری رسید . این خط لوله ی هزارکیلومتری میادین نفتی روسیه را به منطقه دانکینگ در چین که یکی از حوزه های اصلی تولید و پالایش نفت در شمال شرقی چین به شمار می رود ، متصل می کند .روسیه از این خط لوله ، سالانه ۳۰ میلیون تن نفت به چین صادر خواهد کرد . این خط لوله مزیت های جغرافیایی بهتری در مقایسه با تولید کنندگان اوپک دارد که ممکن است دربلندمدت صادرات نفت اوپک به چین ، ژاپن و کره جنوبی را کاهش دهد . علاوه بر این ، احداث این خط لوله گزینه های بیشتری را در اختیار چین قرار داده و به این کشور امکان می دهد از موضع قدرت بالاتری وارد مذاکره با اوپک شود . نفتی که از این خط لوله منتقل می شود ، نه تنها به سبب پایین تر بودن هزینه های حمل و نقل ، بلکه به سبب کیفیت بالا ممکن است جانشین بخشی از نفت خاورمیانه شود . علاوه بر این ، دو کشور روسیه و چین ، موافقت کرده اند یک خط لوله از میادین شرق روسیه به چین احداث کنند که در صورت بهره برداری از آن میزان انتقال گاز آن با نیاز کنونی چین برابری خواهد کرد .
آفریقا : قاره آفریقا منطقه دیگری است که چین در جستجوی انرژی ، حضور خود را در آنجا تقویت کرده است . چین پس از پیروزی انقلاب کمونیستی ، رو به جانب آفریقا آورد و تلاش کرد با کمک به جنبش های آزادی بخش ، در این منطقه نفوذ کند ، اما پس از اتخاذ سیاست درهای باز از سوی دنگ شیائوپینگ ، آفریقا در سیاست خارجی این کشور جایگاهی اقتصادی پیدا کرد ، در ادامه با اکتشاف منابع انرژی در کشورهای آفریقایی ، چین دیپلماسی فعال تری را در قبال این کشورها اتخاذ کرد . چین در سال ۲۰۱۰ ، ۲۲ درصد واردات نفت خود را از آفریقا تأمین کرده است . چهار کشور آنگولا ، سودان ، جمهوری کنگو و گینه ی استوایی از مهم ترین صادر کنندگان انرژی به چین محسوب می شوند . گابن و نیجریه هم از دیگر شرکای انرژی چین در آفریقا هستند . نفت آمریکا در راستای استراتژی (کمک در برابر انرژی) یکی از مهم ترین اولویت های سیاست خارجی چین است . بر این اساس ، وابستگی کشورهای آفریقایی به چین افزایش می یابد . اکنون آسیا پس از آمریکا و اروپا سومین شریک منطقه ای آفریقاست و چین بخش عمده ای از مبادلات آسیا با آفریقا را در اختیار دارد .
چین در راستای دیپلماسی انرژی خود ، در سال ۲۰۰۵ قراردادی به ارزش ۴ میلیارد دلار برای اکتشاف و مبادلات نفتی پالایش نفت و تولید انرژی با نیجریه امضا کرد ، همچنین در ۹ ژانویه ۲۰۰۶ ، قراردادی ۲۷/۲ میلیارد دلاری بین دولت نیجریه و شرکت نفت فراساحل چین در مورد بهره برداری از ۴۵ درصد حوزه های نفتی فراساحلی نیجریه امضا شد . در رابطه با سودان نیز چین ، امروزه ۶۰ درصد نفت این کشور را خریداری می کند و همچنین قراردادی به ارزش هشت میلیارد دلار در مورد اکتشاف و استخراج نفت ، ساخت یک خط لوله نفتی از حوزه های نفت خیز جنوب این کشور تا سواحل دریای سرخ در شمال غرب ، به همراه ساخت یک پایانه نفتی ، با خارطوم امضا کرد که با این سرمایه گذاری ها تا ده هزار نفر چینی در این کشور مشغول به کار شدند (قانع ، ۱۳۸۶ : ۷۶-۷۵). پکن با وجود مخالفت های غرب با سیاست سودان ، منافع استراتژیک خود را در حفظ رابطه دوستانه با سودان تعریف کرده است و سودان نیز از وزنه چین در برابر غرب نهایت استفاده را می برد ؛ بنابراین حاضر به اعطای امتیاز در بخش انرژی به این کشور می شود .
چینی ها با ملاحظه توسعه نیافتگی و فقر در قاره آفریقا ، با بهره گرفتن از اهرم کمک های بلاعوض ، توانسته اند اعتماد دولت های تولید کننده نفت را به خود جلب و قراردادهای طولانی مدت با این کشورها امضا کنند . این کشورها با صدور مواد خام به چین ، کالاهای صنعتی چینی وارد می کنند . کالاهای ارزان قیمت چینی ، نقش مهمی در دستیابی آفریقایی ها به برخی از لوازم رفاهی زندگی داشته است . چین با مشارکت گسترده در پروژه های عمرانی در کشورهای غیر نفتی آفریقا و بخشیدن بدهی های آنها و نیز ارائه برخی خدمات آموزشی و پزشکی و اجتماعی به آنها ، وجهه خود را به عنوان کشوری صلح دوست و بدون انگیزه امپریالیستی در آفریقا تقویت کرده است . همین مسئله به چین کمک می کند تا هرچه بیشتر بتواند در این قاره نفوذ کرده و تا حدودی امنیت انرژی خود را با متنوع سازی مبادی واردات تأمین سازد .
در دیگر مناطق نیز چینی ها تلاش هایی را در چارچوب متنوع سازی بر اساس دیپلماسی انرژی خود انجام داده اند . با توجه به وجود منابع اندکی از انرژی در آسیای جنوب شرقی ، چین کوشیده است با سیاست همزیستی مسالمت آمیز و انجام مذاکره با همسایگان خود ، بخش اندکی از انرژی مورد نیازش را از این منطقه تأمین کند . مثال دیگر همکاری های چین و هند در زمینه انرژی است . این دو کشور هرچند در آسیای مرکزی با هم رقابت می کنند ، اما همکاری ها در عرصه انرژی را راهنمای عمل خود قرار دهند. اطلاعیه مشترک ، وزرای امور خارجه چین ، روسیه و هند در ژوئن ۲۰۰۵ نیز از تشکیل یک مثلث انرژی استراتژیک حکایت دارد (Qinhuna , 2007 :5).
-
- سایر نقاط دنیا : در شرق دریای چین هم ذخایر گازی وجود دارد که این کشور بر سر منابع آن با ژاپن درگیر شده است . کانادا هم از نفوذ چین برکنار نمانده است و چینی ها هم اکنون در بخش گاز طبیعی این کشور سرمایه گذاری کرده اند . کانادا و چین همچنین موافقتنامه ای را به امضا رسانده اند که بر اساس آن دسترسی چین به منابع اورانیوم و نفت کانادا تسهیل می شود . دیوید هال و برخی تحلیلگران آمریکایی از اقدامات چین در این منطقه با عنوان (شنای چین در آب های آمریکا) یاد می کنند و معتقدند آمریکا در برابر تحرکات چینی ها دستپاچه شده است . پکن در آمریکای لاتین هم با کاراکس روابط دوستانه برقرار کرده است . هوگو چاوز با صراحت اعلام کرده است که ما آزادانه نفتمان را در اختیار کشور بزرگ چین قرار می دهیم . در اقیانوسیه هم حضور چین در استرالیا به عنوان متحد وفادار ایالات متحده ، باعث افزایش مبادلات تجاری دو کشور شده است ؛ چین از این کشور آهن و ذغال سنگ وارد می کند و به عنوان شریک دوم اقتصادی استرالیا توانسته است قدرت نرم خود را در این کشور افزایش دهد ؛ به طوریکه نتایج یک نظر سنجی در استرالیا نشان داد ، مردم این کشور نیز حاضر نیستند از تایوان در برابر حملات نظامی چین دفاع کنند .
این تلاش های چین در کشورهای تولید کننده انرژی ، واکنش ایالات متحده را در پی داشته است . به اعتقاد آمریکایی ها ، تأمین امنیت انرژی در چین با رعایت حداقل اخلاقیات همراه است ، زیرا پکن با دولت هایی که از احترام بین المللی برخوردار نیستند ، معاهده امضا می کند ؛ کشورهایی که دموکراسی ، حقوق بشر و قوانین بین المللی را مراعات نمی کنند . به عنوان مثال ، در حالی که آمریکا ، سودان را به دلیل نقض حقوق بشر ، مورد تحریم قرار داده بود ، پکن پنج درصد نفت خود را از این کشور تأمین می کرد و به این منظور چهار هزار نیروی غیر رسمی برای دفاع از منافع نفتی این کشور در سودان حضور یافته بودند . وزیر خارجه چین در واکنش به اعتراضات غربی ها در این باره گفته است : تجارت برای تجارت است ، ما سیاست را از تجارت جدا می دانیم ، مسائل داخلی سودان در رفتار با مخالفان یک امر داخلی سودان است و ما در موقعیتی نیستیم که نظر خود را به آنها تحمیل کنیم . بنابراین ملاحظه می شود که تأمین امنیت انرژی از چنان اهمیتی برای چینی ها برخوردار است که باعث شده است این کشور رهیافتی شدیداً سودگرایانه در مسیر متنوع سازی واردات و تقویت همکاری با تولید کنندگان انرژی اتخاذ کند .