مـا مـى خـواهـیـم کـه مـملکت را مستقل کنیم و به مردم هم آزادى بدهیم و حکومت جمهورى اسلامى هم یک جـمهورى است مانند سایر جمهورى ها و لکن قانونش قانون اسلامى است . اسلام یک دین مترقى و دمـوکـراسى به معناى واقعى است و آن رژیمى که ما مى خواهیم تاءسیس کنیم ، یک همچو رژیمى است و با این رژیم هائى که الا ن هستند تفاوت دارد.احـکـام اسـلام احـکـامـى اسـت کـه بـسـیـار مـتـرقـى اسـت و مـتـضـمـن آزادى هـا و استقلال و ترقیات [است ][۱۳۳]
دولت اسـلامى که ما مى خواهیم یک جمهورى است که به آراء ملّت درست مى شود و احکام اسلام هم در او اجـرا مـى شـود. قـانـون اسـاسـى هـمـان قـانـون اسـلام اسـت و قانون اسلام مسبب آزادى ها و دموکراسى حقیقى است و استقلال کشور را نیز تضمین مى کند.[۱۳۴]
بیدار باشید ملّت بیدار باشید علماى اعلام ! خطباى عظام ! دانشگاهى ! بازارى ! کارگر! دهقان ! هـمـه بـیدار باشید و دشمن هاى خودتان را بشناسید. دشمن هاى اسلام را بشناسید. اگر اسلام نبود این ها که براى آزادى قلم فرسائى مى کنند، این جا نبودند، آزادى نداشتند. آزادى را اسلام به ما داد، قدر این آزادى را بدانید و قدر این اسلام را بدانید.[۱۳۵]
ب: انگیزه قیام مردم
بیش از پنجاه سال است که شاه و پدرش با اسلام کینه توزى و دشمنى کرده اند، در هدم اسلام کـه تنها دینِ ضامنِ استقلال و آزادى کشور است کوشیده اند و تمام حقوق ملّت مسلمان ، تمام آزادى هـا و حـتـى حـقـوق اقـلیـت هـاى مـذهـبـى را نـیـز از مـیـان بـرده انـد، اسـتـقـلال کشور بکلى از میان رفته است و کشور را به سود خود و اربابانشان واژگون نموده اند. ما مى خواهیم و نیز مردم مى خواهند ریشه و عامل این فساد و تباهى را قطع کنند، بزرگترین عامل داخلى شخص شاه و خانواده اوست .رها شدن از قید و بند بیگانگان ضامن استقلال و آزادى کشور است و قیام مردم براى این جهت است .[۱۳۶]
ج: آزادى در پناه اسلام
۱ ـ تعالیم انبیاء
هـمـه مـظـاهـر تـمـدن را انـبـیـا قـبـول دارنـد لکن مهار شده ، نه مطلق و رها. شهوات را جلویش را نـگـرفـتـنـد، جـلوى اطـلاقـش را گرفتند، جلو رهائى و آزادى را گرفتند… آن آزادى که شما مى گـوئیـد کـه حـل شـده هـمـان اسـت کـه حیوانات در صدر خلقت آزاد بودند. انبیا آمدند این آزادى را جلویش را بگیرند و الا اصلش را مخالف نیستند، دعوت هم به آن کرده اند. این دعوت به ازدواج ، اینقدر تعریف از ازدواج ، براى این که هم ازدواج بشود هم انحراف نباشد. از این شهوات مطلق ، از ایـن مـراکـز فـسـاد و فـحـشـا انـبـیـا جـلوگـیـرى مـى کـنـنـد، نـه از اصل شهوت .[۱۳۷]
۲ ـ حکومت قرآن
اسـاس آن بـود کـه مـى خـواسـتـنـد قرآن حکومت کند در این کشور. موانع را برداشتند که حکومت ، حکومت اسلامى باشد، نه این که همه مقصد این بود که فقط آزاد باشیم . همه مقصد این بود که مستقل باشیم ؟
ایـران مـى خـواسـت کـه مـثـل مـمـلکـت مـثـلاً سـوئد بـاشـد؟ آزاد هـسـتـنـد، مـسـتقل هم هستند. اما اگر از قرآن در آن خبرى نباشد، باز هم چنین مى خواهد؟! ایرانى ها این را مى خواستند که قرآن باشد یا نباشد؟ اسلام باشد یا نباشد؟ ما آزاد باشیم ، ما آن جهت حیوانى مان ، آن جهت حیوانى مان اشباع بشود کارى به معنویات دیگر ما نداریم !! ایران جوان هاى خودش را بـراى ایـن داد؟ یـا ایـران مـتـحـول شـده بـود بـه یـک مـلّت صـدر اسـلامـى ، یـک جـوان هـایـى مـثـل جـوان هـاى صـدر اسـلام کـه شـهـادت را بـراى خودشان فوز مى دانستند مى گفتند شهید هم بشویم سعادتمندیم . مساءله این بود و مساءله این هست .[۱۳۸]
قـشـرهـائى کـه به اسلام کار ندارند، گرچه به آزادى کار دارند، آزادى را مى خواهند اما آزادى به غیر اسلام ، ملّت ما توجه کنند که لااقل داخل این طور حزب ها نشوند.
شـمـا عـزیـزان خـودتان را براى اسلام دادید، حالا که عزیزها را دادید، به ضد اسلام بخواهید وارد بشوید، هدر مى دهید خون عزیزان خودتان را. توجه بکنید، این ها مى خواهند هدر بدهند خون شـمـا را. اجـتـمـاعـات ایـن ها بر ضد اسلام است . چند روز پیش اجتماع زیاد داشتند به بهانه و حرف هایشان بر ضد اسلام بود. با این ها همکارى نکنید. مسلمین با این ها همکارى نکنید. خودتان را از این ها دور نگه دارید. از این ها اجتناب کنید. این ها آزادى منهاى اسلام را مى خواهند این غیر از طریقه شماست ، شما اسلام را مى خواهید. ما اسلام را مى خواهیم که اسلام آزادى به ما بدهد، نه آزادى مـنـهـاى اسـلام . آن هـا استقلال منهاى قرآن را مى خواهند ما قرآن را مى خواهیم . ما اگر تمام آزادى ها را به ما بدهند، تمام استقلال ها را به ما بدهند و بخواهند قرآن را از ما بگیرند ما نمى خـواهـیـم . مـا بـیـزار هـسـتـیـم از آزادى مـنـهـاى قـرآن ، مـا بـیـزار هـسـتـیـم از استقلال منهاى اسلام .[۱۳۹]
۳ ـ اجراى احکام اسلام
بـسـیارند رژیم آزادمنشانه ، رژیمى که استقلال هم دارد، آزادى هم مى دهد اما یک آزادى مى دهد که بر وفق اسلام نیست . احکام ، احکام اسلام نیست . رژیم ، رژیم اسلام نیست . عدالت اسلامى به آن طـورى کـه در اسـلام اسـت نـیـسـت ، مـا هـمچو چیزى را نمى خواستیم و نمى خواهیم . حالا که ما مى گوئیم جمهورى اسلامى ، معنایش این نیست که فقط ما راءى به جمهورى اسلامى دادیم دیگر به بـاقـى کـارهاى دیگر کار نداریم . جمهورى اسلامى معنایش این است که همه مردم راءى بدهند یا اکـثـریـت راءى بـدهـنـد بـه ایـن که جمهورى لکن احکام ، احکام اسلام ، جمهورى که در او قانونش قـانـون اسـلام باشد. اگر یک جمهورى باشد که قانونش قانون اسلام نباشد، این آن نیست که ملّت ما مى خواهند و راءى بر آن دادند.[۱۴۰]
۴ ـ تحقق آرمانهاى اسلام
الا ن وقتى است که خداى تبارک و تعالى ما را امتحان مى کند. همین حالا، همین عصر ما الا ن بعد از این که انقلاب به پیروزى رسیده است تا حدودى ، الا ن وقتى است که ما در امتحان هستیم که حالا کـه مـا آزادى پـیـدا کردیم ، این آزادى را صرف چه مى کنیم . آزادى پیدا کردیم ، آزادى ، حالا من آزادم که هر کارى مى خواهم بکنم ؟! آزادم که به هر که مى خواهم اذیت بکنم ؟ آزادم که هر چه مى خـواهـم بنویسم ؟ ولو به ضد اسلام باشد، ولوو به ضد منافع مملکت باشد. این آزادى است ؟ ایـن را مـا مى خواستیم ؟ ما آزادى مى خواستیم یا آزادى در پناه اسلام ما مى خواستیم ؟ ما اسلام مى خـواستیم ، اسلام هم آزادى دارد اما آزادى بى بند و بارى نه ، آزادى غربى ما نمى خواهیم ، بى بـنـد و بارى است او. هر کس با هر که هر طورى مى خواهد، هر چه ، هر چه ، نیست اینطور. آزادى کـه مـا مـى خـواهـیـم ، آزادى در پـنـاه قـرآن مـا مـى خـواهـیـم . استقلال ما مى خواهیم ، آن استقلالى که اسلام به ما بدهد، آن که اسلام بیمه اش کند. تمام مقصد مـا اسـلام اسـت ، هـمه اسلام براى این که اسلام مبداء همه سعادت ها و همه قشرها را از ظلمات به نور مى رساند.[۱۴۱]
مـسـیـر ما اسلام و اسلام مى خواهیم . ما آزادى که اسلام در آن نباشد نمى خواهیم . ما استقلالى که اسلام در آن نباشد نمى خواهیم . ما اسلام مى خواهیم . آزادى که در پناه اسلام است ، استقلالى که در پـنـاه اسـلام اسـت مـا مى خواهیم . ما آزادى و استقلال بى اسلام به چه دردمان مى خورد؟ وقتى اسـلام نـباشد، وقتى پیغمبر اسلام مطرح نباشد، وقتى قرآن اسلام مطرح نباشد، هزار تا آزادى باشد. ممالک دیگر هم آزادى دارند، ما آن را نمى خواهیم .من حجت را دارم تمام مى کنم بر ملت ایران . من مى بینم بدبختى هائى که از دست همین اشخاصى کـه فـریـاد آزادى مـى کـشـنـد بـراى ملت ایران ، من بدبختى را دارم مى بینم . بدبختى ملت ما آنـوقـتـى اسـت کـه ملت ما از قرآن جدا باشند، از احکام خدا جدا باشند، از امام زمان جدا باشند. ما آزادى در پـنـاه اسـلام مـى خـواهـیـم ، اسـتـقـلال در پناه اسلام مى خواهیم ، اساس مطلب اسلام است .[۱۴۲]
۵ ـ مصداق آزادى در حکومت اسلامى
مـن حـالا بـراى شـمـا مثال مى زنم از این آزادى و دموکراسى یک چیزى که تاریخ مى گوید و آن قـضـیـه حـضـرت امـیـر سـلام الله عـلیـه اسـت کـه در وقـتـى رئیـس و خـلیـفـه رسول الله بود و دامنه این ریاست عملى اش و سیاستش از حجاز تا مصر و تمام تقریباً بسیارى از آسـیـا، یـک مـقدارى حتى اروپا داشت ، همین شخص که رئیس یک همچو مملکت وسیعى بود و داراى همچو قدرتى بود و قاضى را هم خود خلیفه رسول الله تعیین مى کرد، وقتى یک اختلافى بین آن رئیـس و یـک یـهـودى حـاصـل شد، قاضى دعوت کرد او را به این که بیاید جواب بدهد او هم رفـت در مـحضر قاضى نشست . قاضى خواست به او احترام بکند، گفت نه یک نفر قاضى باید احترام از هیچ کس نکند و ما على السواء باید باشیم و بعد هم که قاضى حکم برخلاف او کرد، او تصدیق و قبول کرد.مـن مـیـل دا رم کـه شـمـا که اطلاع دارید از همه حکومت ها و از همه جاها یک نمونه این طورى هم شما نـشـان بـدهـیـد در تـمـام ایـن حـکـومـت هـایـى کـه در دنـیـا از اول دنیا تا حالا حکومت ها بودند و شما لابد مطلع هستید، شما هم یک نمونه اینطورى به ما نشان بدهید، که آن از این اولى است .[۱۴۳]
۲-۱۲: حدود آزادى
۲-۱۲-۱ ـ رعایت قوانین اسلام
آقـایـانـى کـه اسـم از آزادى مـى آورنـد، چـه آقـایـانـى کـه داخل در مطبوعات هستند و چه قشرهاى دیگرى که فریادى از آزادى مى زنند، این ها آزادى را درست بیان نمى کنند یا نمى دانند.
در هـر مـمـلکـتـى آزادى در حـدود قـانـون اسـت ، در حدود قوانین آن مملکت است . مردم آزاد نیستند که قانون را بشکنند. معنى آزادى این نیست که هر کس برخلاف قوانین ، برخلاف قانون اساسى یک ملت ، برخلاف قوانین ملّت هم هر چه دلخواهش مى خواهد بگوید.
آزادى در حدود قوانین یک مملکت است . مملکت ایران مملکت اسلامى است و قوانین ایران قوانین اسلام است . در قانون اساسى زمان سابق هم این معنا که هر چه بر خلاف قانون اسلام باشد قانونى نـیـسـت و قـانـون بـایـد مـوافق با قوانین اسلام باشد، هست و هر قانونى که در ایران ، قانون اسـاسـى کـه در ایـران بخواهد قانونیت داشته باشد، نمى تواند قانونى باشد که برخلاف گفته پیغمبر اسلام ، برخلاف گفته قرآن باشد.
پـس آزادى کـه گـفته مى شود که مطبوعات آزادند، بیان آزاد است این ها معنایش این نیست که مردم آزادنـد کـه هـر کـارى مـى خـواهـند بکنند مثلاً آزادند دزدى بکنند، آزادند به فحشا بروند، آزادند مـراکـز فـحـشـا درسـت کنند. این آزادى ، آزادى غربى است ـ البته به استثناء دزدیش ـ این آزادى غـربـى اسـت که هر کس هر کارى دلش مى خواهد بکند ولو این که فحشا باشد، ولو این که یک کـارهـایـى بـاشد ناشایسته . این طور آزادى در ایران نمى تواند باشد، آزادى در حدود قانون باید باشد. قوانین اسلام را باید ملاحظه کرد، در چهارچوب قوانین اسلام ، در چهارچوب قانون اساسى ، بیان آزاد و بحث آزاد.[۱۴۴]
آزادى مـعـنـایـش این نیست که بنشینید برخلاف اسلام صحبت کنید. آزادى در حدود قانون است ، دین کشور ما اسلام است ، آزادى در حدود این است که به اسلام ضرر نخورد. قانون اساسى ما دین را اسلام مى داند.[۱۴۵]
آقـایـان مـى خـواسـتـنـد کـه بـعـد از انـقلاب هم خیلى با ملایمت رفتار کنند. آزاد کردند، مرزها را بـازگـذاشـتـنـد، آزاد کـردنـد همه را، قلم ها را آزاد کردند، گفتارها را آزاد کردند، احزاب را آزاد کـردنـد بـه خـیـال ایـن کـه ایـن هـا یـک مـردمـى هـسـتـنـد کـه لااقـل اگـر مـسلمان نیستند، آدم هستند، براى یک مملکتى که براى خود آن ها ملّت زحمت کشیده است ، لااقـل آن قـدر ادراک دارنـد کـه اگـر دوباره اوضاع برگردد، براى همه بد است لکن معلوم شد خـیـر، قـضـیـه ایـن حـرف هـا نـیـسـت و ایـن هـا عـمـال خـارجـى هـا هـسـتـنـد، حـالا یـا عـمـال آمـریـکـا هـستند یا عمال جاهاى دیگر هستند، حالا براى ملّت ماهیت این ها، ماهیت این نویسنده ها، ماهیت این احزاب ، ماهیت این الفاظ فریبنده بى معنا براى ملّت حالا روشن شد.
اسـلام اجـازه نـمى دهد که ما آزاد بگذاریم هرکس هر توطئه اى مى خواهد بکند. اگر ما الان دیگر انـقلابى رفتار کنیم ، نمى توانند بگویند که شما آزادى ندادید. ما آزادى دادیم ، سوء استفاده شـد و آزادى نـخـواهـیم دیگر داد. آزادى به آن معنا که این ها بخواهند خرابکارى بکنند، این آزادى نـخـواهـد داده شد. آزادى در حدودى که قوانین اقتضا کند، در حدودى که اسلام به ما اجازه مى دهد. اسـلام اجـازه نـمـى دهـد کـه ما آزاد بگذاریم که هر کس هر غلطى بخواهد بکند، هر توطئه اى مى خواهد بکند.[۱۴۶]
این توهّم که حالا که جمهورى اسلامى شده است و هر کس خودش هر کارى مى خواهد بکند آزاد است ، ایـن درسـت نـیست . آزادى در حدود قانون است ، یعنى آن مقدارى که خداى تبارک و تعالى به ما آزادى داده اسـت در آن مقدار آزاد هستیم . آزاد نیستیم که فساد بکنیم . هیچ انسانى آزاد نیست که کار خـلاف عـفـت بـکـند. هیچ انسانى آزاد نیست که برادر خودش را اذیت بکند. این مقدار آزادى که خداى تـبـارک و تـعـالى بـه مـردم داده اسـت بیش از آن آزادى هایى است که دیگران داده اند آن ها آزادى غـیـرمنطقى داده اند و آزادى هایى که خدا داده است آزادى منطقى است ، همه چیزهائى را که آن ها داده انـد آزادى نـیـسـت ، آزادى بـایـد منطقى و طبق قانون باشد. بنابراین ما ـ از ـ آن چیزى را که مى خـواهـیم حکومت الله است ، مى خواهیم خدا و قرآن بر ما حکومت کند، ما هیچ حکومتى را جز حکومت الله نـمـى تـوانـیـم بـپـذیـریـم و هـیـچ دسـتگاهى را که بر خلاف قوانین اسلام باشد نمى توانیم بپذیریم و هیچ راءیى را که برخلاف راءى اسلام باشد، خواه راءى شخصى باشد و یا راءى گروهى و حزبى نمى توانیم بپذیریم . ما تابع اسلام هستیم .[۱۴۷]
۲-۱۲-۲- اجراى مقررات نظام اسلامى
آزادى براى این نیست که هر کسى هر کارى مى خواهد بکند، قاچاق فروشى بکند، گرانفروشى بکند، سرحدات را به هم بزند، نظام را به هم بزند، جهات مقررات ملى و دولتى و اسلامى را مـلاحـظـه نـکـنـد، مـعـناى آزادى این نیست . آزادى در حدود مقررات است ، مقررات را باید حفظ کرد و کـسـى حق ندارد به شما تعدى بکند، شما آزادید و کسى حق ندارد شما را محدود کند لکن مقررات را باید همه حفظ بکنیم ، من که در این جا هستم و شما که در سرحدات هستید، باید مقررات را حفظ بـکنیم باید نظامات را حفظ بکنیم ، باید جهاتى را که مقرر شده براى ما و شما هم حفظ بکنیم تا انشاءالله این کشور را به سامان برسانیم .[۱۴۸]
اگـر بـخواهند یک مملکتى محفوظ بماند باید ارتش روى دیسپلینى که دارد، محفوظ بماند،روى آن نـظـمـى که دارد روى نظم رفتار کند. اگر بخواهد به هم بریزد (حتى حالا من آزاد شده ام ، نـخـیـر زیـر بار کسى نمى روم ) نه ، این خلاف آن آزادى است که خدا مى خواهد. آزادى در حدود ضـوابـط است . (من آزادم حالا، من آزادم سیلى بزنم به ایشان ) نه آزاد نیستى . (من آزادم اطاعت از مثلاً، از فرماندارم نکنم ) نه این آزادى نیست .[۱۴۹]
۲-۱۲-۳ـ کارهاى صحیح و مشروع
شـمـاهـا آزادید در کارهاى صحیح ، در دانشگاه بروید و هر کارى را که صحیح است بکنید و همه مـلّت در ایـن زمـیـنـه هـا آزادنـد امـا اگـر بـخـواهـنـد کـارى خـلاف عـفـت بـکـنـنـد و یـا مـضـر بـه حـال مـلّت ، خـلاف مـلیـت بـکـنـنـد جـلوگـیـرى مـى شـود و ایـن دلیل بر مترقى بودن است. [۱۵۰]
سـؤ ال : در مـورد آزادى بـیـان و عقیده ، شما چه حدودى را در نظر دارید؟ آیا فکر مى کنید باید محدودیت هائى قائل شد یا نه ؟
جـواب : اگـر چـنـانچه مضر به حال ملّت نباشد، بیان همه چیز آزاد است . چیزهائى آزاد نیست که مضر به حال ملّت ما باشد.[۱۵۱]
۲-۱۲-۴ ـ نفى فساد و فحشاء
در اسـلام تـمـام آثـار تـجـدد و تمدن مجاز است مگر آن هایى که فساد اخلاق بیاورند، فساد عفت بـیـاورنـد. اسـلام آن چـیـزهـایى را که مخالف با مصالح ملّت بوده است ، آن ها را نفى کرده ، آن هایى که موافق با مصالح ملت است ، آن ها را اثبات کرده است .[۱۵۲]
اسلام جلوى شهوات را مى گیرد، اسلام نمى گذارند که لخت بروند توى این دریاها شنا کنند، پـوسـتـشـان را مـى کـنـد بـا زن هـا لخـت بـرونـد آن جـا و بـعـد زن هـا لخـت بیاند توى شهرها، مـثـل کـارهـائى کـه در زمـان طـاغـوت مـى شد همچو کارى اگر بشود، پوستشان را مردم مى کنند، مـسـلمـانـنـد مـردم ، نـمـى گـذارنـد زن هـا و مـردهـا بـا هـم داخل هم بشوند و توى دریا بریزند و به جان هم بیفتند. تمدن این ها، این است . این ها از تمدن ایـن را مـى خـواهـند. این ها از آزادى این ها را مى خواهند، آزادى غربى مى خواهند و آن این است زن و مـرد با هم لخت بشوند و بروند توى دریا بروند توى ـ نمى دانم ـ جاهاى دیگر شنا کنند. این تـمـدنـى اسـت کـه آقـایـان مـى خـواهـنـد، ایـن تـمـدنـى اسـت کـه در رژیـم سـابـق تـحـمـیـل بـر مـمـلکت ما شد که بعد از این که مى رفتند زن و مرد در دریا، زن ها همانطور لخت و همانطور لخت مى آمدند توى شهر، مردم هم جراءت نمى کردند حرف بزنند. امروز اگر یک همچو چـیـزى بـشود این ها را ما خواهم تکلیفشان را معین کرد. تمدن هاى این ها این است و آزادى که آن ها مى خواهند همین است . اینجور آزادى . بروند قمار کنند و با هم لخت بشوند و با هم چه بشوند و این آزادى .
آزادى در حدود قانون است ، اسلام از فسادها جلو گرفته و همه آزادى ها را که مادون فساد باشد داده ، آنـى کـه جـلو گـرفـتـه فـسـادهـاسـت کـه جـلویش را گرفته است و ما تا زنده هستیم نمى گذاریم این آزادى هائى که آن ها مى خواهند تا آن اندازه اى که مى توانیم آن آزادى ها تحقق پیدا کند.[۱۵۳]
۲-۱۲-۵- آزادى زن
الف ـ اسلام پایه گذار آزادى زن
دولت اسـلامـى قهقراگرا نیست و با همه مظاهر تمدن موافق است ، مگر آنچه که به آسایش ملّت لطـمـه وارد آورده و بـا عـفت عمومى ملّت منافات داشته باشد. اسلام با آزادى زن نه تنها موافق است ، بلکه خود پایه گذار آزادى زن در تمام ابعاد وجودى زن است .[۱۵۴]
ب ـ حضور در ارکان نظام اسلامى
سؤ ال : نقش زن در حکومت اسلامى آینده چیست ؟
جـواب : زنـان آزاد هـستند در بسیارى از امور شرکت کنند. آزادى به معناى واقعى ، نه آن طور که شاه مى خواست .
سـؤ ال : نـقـش زنـان در حکومت اسلامى چگونه خواهد بود؟ آیا مثلاً در امور کشور هم شرکت خواهند داشت براى مثال وکیل و وزیر خواهند شد؟ البته اگر استعداد و لیاقتى نشان دهند.
جـواب : در مـورد اینگونه مسائل ، حکومت اسلامى تکالیف را معین مى کند و الا ن وقت اظهار نظر در این زمینه ها نیست . زنان همچون مردان در ساختن جامعه اسلامى فردا شرکت دارند، آنان از حق راءى دادن و راءى گـرفـتـن بـرخوردارند. در مبارزات اخیر ایران ، زنان ایران نیز سهمى چون مردان دارند.
مـا هـمـه گونه آزادى را به زن خواهیم داد، البته جلوى فساد را مى گیریم و در این مورد دیگر بین زن و مرد فرقى نیست .[۱۵۵]
ج ـ حفظ شخصیت والاى سیاسى اجتماعى
تـبـلیـغات سوء شاه و کسانى که با پول شاه خریده شده اند چنان موضوع آزادى زن را براى مردم مشتبه کرده اند که خیال مى کنند اسلام آمده است که فقط زن را خانه نشین کند.
دانلود فایل های پایان نامه در مورد مبانی آزادی اجتماعی از دیدگاه امام خمینی(ره) و مقایسه با آزادی ...