برخلاف اینکه، اکثر افراد مدیریت سود را سوء استفاده از «.چارچوب الزامات قانونی وحسابداری اقدام به بیشتر کردن ارزش شرکت تحت نظرخود، استفاده مینمایند»، درمقابل اگر داده های آورده شده درصورتهای مالی به زیان صاحبان سود تغییرکند، تقلب مدیریت در جهت مقاصد فردی شرکت محسوب می گردد(کیرشنهایتروملومند[۲۷]، ۲۰۰۲ ).
(هانت،مویروشلوین[۲۸]، ۱۹۹۷) بررسی کردهاندکه آیا صلاح دید مدیریت که در مدیریت سود اعمال می شود، بر ارزش شرکت اثری دارد یاخیر؟
یافتههای پژوهشهای آنها نشان داد که رقم پایینتر برای سود حاصل از اقلام معوق، باعث افزایش ارزش بازارسرمایه می شود. آشکاراست هنگامی که نظرات شخصی مدیریت باعث کاهش سود می شود، یکپارچگی داده های ارائه شده درصورتهای مالی تحت تأثیر قرارخواهدگرفت. نامی که گاهی اوقات برای مدیریت سود به کارمیرود بازی با « ارقام مالی » است. که می تواند تاثیر کاملا منفی در حسابداری مدیریت سود داشته باشد( مافوردوکومیسکی[۲۹]، ۲۰۰۸).
۲-۲-۳-۳- تعاریف مدیریت سود
در ادبیات حسابداری تعاریف مختلفی در مورد مدیریت سود توسط محقیقن ارائه شده است. ارائه تعریفی مناسب از مدیریت سود مستلزم شناخت هدف و انگیزه از مدیریت سود و کاربرد آن است.
به مدیریت سود به عنوان اختیار شرکت در انتخاب سیاستهای حسابداری برای دستیابی به برخی اهداف خاص مدیر ، می نگرد. حال پرسش این است که (اهداف خاص مدیر) از مدیریت سود چه میباشد(اسکات[۳۰]، ۲۰۰۰).
مدیریت سود را به عتوان دستکاری سود توسط مدیریت به منطور دستیابی به قسمتی از پیش از پیش داوریها مربوط به سود مورد انتظار تعریف می کند(فرن و همکاران[۳۱]، ۱۹۹۴).
مدیریت سود را به عنوان نوعی دستکاری مصنوعی سود توسط مدیریت جهت حصول به سطوح مورد انتظار سود برای برخی مقاصد خاص از جمله حصول پیش بینی تحلیل گران، ویا برآورد روند سودهای قبلی برای پیش بینی سودهای آتی تعریف کرده اند(دی جورج[۳۲] وهمکاران، ۱۹۹۹).
مدیریت سود هنگامی رخ میدهد که مدیران از قضاوتهای شخصی خود در گزارشگری مالی استفاده کنند. و ساختار معاملات را جهت تغییر گزارشگری مالی دستکاری می نماید. این هدف یا به قصد گمراه نمودن برخی از صاحبان سهام در خصوص عملکرد اقتصادی شرکت صورت میگیرد. یا به منطور تاثیر بر نتایج قراردادهای است که انعقاد آنها منوط به دستیابی به سود مشخصی میباشد(هلی و والن [۳۳]، ۱۹۹۹).
برخی دیگر از صاحبنطران معتقدند که قبل از شروع قرن بیستم توجه بیشتر استفاده کنندگان صورتهای مالی به ترازنامه معطوف بوده است. به این نگرش در حسابداری رویکرد دارایی بدهی اطلاق می شود. ولی با شروع قرن بیستم این رویکرد جای خود را به رویکرد (درآمد، هزینه) داد. در این رویکرد استفاده کنندگان صورتهای مالی بیشتر به سود و ریان توجه دارند. و مهترین دلیل به وجود آمدن این رویکرد عدم توانایی سهامداران در کنترل دارایی های شرکت میباشد.
با توجه به اینکه در رویکرد (درآمد-هزینه) توجه سهامداران معطوف به سود شرکت است و با توجه به نطریه نمایندگی، سهامداران میکوشند تا علایق مدیران را با علایق خود همسو کنند. مدیران شرکت نیز در چهارچوب نطریه نمایندگی جهت دستیابی به خواستههایشان سعی دارند سود شرکت را در حد مطلوب مورد انتظار نگه دارند. اگر در یک دوره مالی سود واقعی شرکت از سود مورد انتظار کمتر باشد، با توجه به عدم کنترل دارایی ها توسط سهامداران ونیز کنترل مدیران بر دارایی ها شرکت به نطر میرسد که مدیران با زمانبندی فروش دارایی ها وهزینههای مالی بر سود واقعی شرکت تاثیر بگذارند. لذا دوباره رویکرد (دارایی ، بدهی) مطرح می شود. یعنی سهامداران بایستی علاوه بر درآمد و هزینه های شرکت به ترازنامه نیز توجه نمایند.
مفهوم مدیریت سود از زوایای مخنلفی مورد بررسی و پژوهش قرار گرفته است. و هریک تعاریف مختلفی ارائه نموده اند، برخی از این تعاریف عبارتنداز:
بلدیمن مدیریت سود بیانگر تلاشی از جانب مدیریت شرکت میداند که تا سعی کند انحرافات غیر عادی سود را کاهش دهد.
از نظر بلکوی مدیریت سود ممکن است به عنوان عادی جلوه دادن عمدی سود به منظور دستیابی به روند یا سطح دلخواه تعبیر می شود.
رونن وسادن نیز معتقدند که مدیریت سود پیش بینی می کند که چگونه سود گزارش شده برای کاهش نوسانات پیرامون سود عادی، هموار شود. از نطر رونن و سادن مدیریت سود تلاش عمدی مدیریت جهت انتقال اطلاعات خاص به استفاده کنندگان صورتهای مالی تعریف می شود.
گاردون و همکارانش در سال ۱۹۶۶ نیز نوشتند، اگر روش خاصی از روشهای حسابداری را برگزیدند و نوسانات سود گزارش شده کاهش یابد، نتیجه آن هموار سازی یا مدیریت سود است. آنها همچنین متذکر شدند که مدیران در حدود قدرتشان که ناشی از آزادی عمل در چهارچوب اصول و روشهای پذیرفته شده حسابداری است میتوانند:
الف ) روی سود گزارش شده اثرگذارند ب) روی نرخ سود شرکت اثر گذارند
پارتو معتقد است مدیریت سود ، فرایندی برای مدیریت است تا در چهاچوب اصول پذیرفته شده حسابداری سود مورد انتظارشان را نشان دهند.
۲-۲-۳-۴- انگیزه های مدیریت سود
درگیر شدن با مسئله مدیریت سود برای شرکتها کاری خالی از مخاطره نیست. مخاطراتی چون مخدوش شدن اعتبار شرکتها و مدیرعامل و خطر دادخواهی از آنها(این مورد بیشتر در مورد تقلب رخ میدهد)، ازاین قبیل است. بنابراین منطق حکم می کند تنها هنگامی اقدام به مدیریت سود شود که انگیزه کافی برای آن وجود داشته باشد. و منافع این کار از هزینهها و مخاطرات آن بیشتر باشد.
انگیزهای مدیریت سود را می توان به دو دسته کلی طبقه بندی کرد.
الف) انگیزهای مربوط به منافع شرکت
آنچه که در این انگیزه ها دارای اهمیت و اولویت است، خود شرکت میباشد. به عبارت دیگر محرک و هدف اصلی مدیریت سود در این نوع انگیزها عبارتست از بقای شرکت، ایجاد وضعیت نقدینگی و اعتباری مناسبتر شرکت، تحمل هزینه کمتر و دریک کلام بهبود وضعیت شرکت میباشد. در ادامه انواع مختلف این انگیزه ها تشریح می گردد.
۱-افزایش بازده سهام: نتایج بسیاری از تحقیقات حاکی از اثبات این انگیزه برای مدیریت سود است. شرکتها میتوانند اول جهت ایجاد یک جریان با ثبات سود، به منطور تاثیرگذاری مساعد بر بازده سهام و کاهش ریسک شرکت، و دوم توانایی مقابله با ماهیت ادواری بودن سود و جلوگیری از کاهش احتمالی همبستگی بازده مورد انتظار شرکت با بازده مجموعه بازار، اقدام به مدیریت سود کنند. همچنین در برخی از تحقیقات، از دستیابی به انتظار تحلیلگران برای بهرمندی از بازده سهام بالاتر، به عنوان انگیزه مدیریت سود یاد شده است.
۲-شرایط تامین مالی بهتر: شرکتها میتوانند برای نشان دادن تصویری بهینه و بهتراز آینده شرکت، قبل از مراجعه به بازار سرمایه برای تامین مالی، اقدام به مدیریت سود کنند. با مدیریت سود افزاینده و هموارسازی سود شرکتها خواهند توانست ریسک سرمایه گذاری سرمایگذاران را کاهش داده و لذا سرمایگذاران به بازده کمتری قانع خواهند بود. بنابراین هزینه سرمایه شرکت کاهش خواهد یافت. به علاوه با مدیریت سود، تقاضا برای سرمایه گذاری در شرکت افزایش یافته و از یک طرف قیمت سهام یا اوراق بدهی افزایش یافته و از طرف دیگر هزینه انتشار، تبلیغات و غیره برای تامین مالی کاهش می یابد. تحقیقات پیشین نشان میدهد که شرکتها با نیاز به تامین مالی بیشتر احتمال دارد که اقدام به مدیریت سود کنند.
۳-افزایش قیمت در عرضه نخستین سهام: قیمت سهامی که برای اولین بار عرضه می شود مشخص نیست. حال سوال اینجاست که چگونه ارزش این سهام تعیین میگردد؟ پاسخ احتمالی میزان تقاضا برای سهام مذکور در بازار است. وآن تقاضا نیز بستگی به برداشت بازار از وضعیت آتی شرکت میباشد. اما چه اطلاعاتی به بازار(سرمایگذاران) در تعیین وضعیت آتی شرکت کمک میکند؟ با تجزبهوتحلیلی ثابت شد اطلاعاتی سود خالص می تواند نشانه و علامت خوبی برای سرمایگذاران در تهین ارزش شرکت نیز باشد. این گونه نتایج، این احتمال را به ذهن متبادر میسازد که شرکتها میتوانند سود گزارش شده در برگه پذیرهنویسی سهام را مدیریت نمایند. در عمل نیز اعمال این نوع مدیریت سود در تحقیقات مختلف به اثبات رسیده است(هیوز[۳۴]، ۱۹۸۶).
۴-عدم تخلف از قراردادهای بدهی: معمولا اعتباردهندگان در مورد بازپرداخت شدن اصل و سود منابعی که در اختیار شرکتها قرار می دهند، دارای ریسک هستند. عموما برای کنترل چنین ریسکی، اعتبار دهندگان در قرارداد فیمابین با شرکت خواهان وضع مفادی میگردند. به عنوان مثال سرمایه در گردش یا نسبت جاری شرکت نباید از حد معینی کمتر شود و یا نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام از حد معینی فراتر رود. در غیر این صورت شرکت متحمل هزینههایی خواهد گردید. به عنوان مثال اختیار شرکت در پرداخت سود به سهامداران کاهش یافته یا مختل می شود. همانطور که ملاحظه می شود از یک طرف مبنای رعایت مفاد قرارداد بدهی، اعداد حسابداری میباشد، و از طرف دیگر نقض این قرارداد برای شرکت هزینه سنگینی به بار می آورد و اختیارات مدیر را کاهش میدهد. بنابراین، انگیزه اعمال مدیریت سود فراهم میگردد. در عمل نیز وجود این انگیزه در تحقیقات معتدد تایید شده است.
۵-انگیزه سیاسی: برخی از شرکتها از دیدگاه سیاسی در معرض دید بیشتری قرار دارند. این شرکتها از منظر جلب توجه به سه دسته تقسیم می گردند. دسته اول شرکتهای بسیار بزرگ هستند. علت توجه به این شرکتها این است که فعالیت آنها بر عدهای زیادی از افراد اثر می گذارد. دسته دوم شرکتهایی هستند که در صنایع استراتژیک فعالیت می کنند. مانند شرکتهای نفت و گاز و در نهایت دسته سوم شرکتهای هستند که حالت انحصاری یا شبه انحصاری دارند. شرکتهای فوق خاستار نوعی مدیریت سود هستند که کمتر آنها را در معرض دید قرار دهد.
۶-کاهش مالیات: مسلما کاهش میزان مالیات برای شرکتها بسیار مطلوب بوده و شرکتها انگیزه زیادی دارند که از هر راه ممکن از جمله مدیریت سود(کاهنده) به این هدف دست یابند. اما باید توجه داشت که بستر اعمال مدیریت سود، سیستم و اعداد حسابداری است. به عبارت دیگر هنگامی مدیریت سود می تواند در میزان پرداخت مالیات موثر باشد که برای محاسبه مالیات، از اعداد بیرون آمده از سیستم حسابداری استفاده شود. اما اگر قوانین مالیاتی اختیاراتی به مدیر برای حسابداری مالیاتی ندهد، کارایی مدیریت سود در این حوزه کاهش مییابد. به عنوان مثال اگر قوانین مالیاتی تنها استفاده از یک روش استهلاک و یک روش ارزشیابی موجودی کالا مجاز بداند، مدیریت قادر نیست به وسیله تغییر رویه در این روشهای حسابداری مدیریت سود کند. بنابراین میزان کارایی مدیریت سود در کاهش مالیات بستگی به میزان تاثیرپذیری محاسبه مالیات از اعداد حسابداری دارد. در برخی ار تحقیقات شواهدی از استفاده روشهای ارزشیابی موجودی کالا برای کاهش مالیات یافت شد. و همچنین انتقال سود به درون گروهی به وسیله کاهش مالیات اثبات شد. آنها شواهدی یافتند مبنی بر انتقال درآمد از یک شرکت وابسته به شرکت وابسته دیگر برای بهینه کردن میزان مالیات وسود گزارش شده و همچنین ایجاد منفعت بیشتر و سرمایگذاری مجدد و دائمی سود(بیتی وهریس[۳۵]، ۲۰۰۱) و (کرول[۳۶]، ۲۰۰۴).
۷-اطلاع رسانی به سرمایگذاران: اقبال عمومی نسبت به سرمایگذاری در شرکتی بستگی به برداشت عموم از عملکرد آینده آن شرکت دارد. به علاوه سرمایگذاران با بهره گرفتن از سود دوره جاری در احتمالاتی که برای آینده در نظر گرفته اند تجدید نظر می کنند. در مقابل منطقی است که بهپذیریم مدیر شرکت درباره سودهای خالص آینده شرکت اطلاعاتی محرمانه دارد. مسلما شرکتها این انگیزه را دارند که با مدیریت سود دوره جاری این اطلاعات را افشا کنند(البته در صورت خوب بودن خبرها)، به عنوان مثال مدیر می تواند با مدیریت سود، به نوعی تداوم سود و یا رشد سود را علامت دهی کند
۸-قوانین و مقررات: شرکتها ممکن است جهت شمول یا هدف مشمول بعضی قوانین دولتی اقدام به مدبریت سود کند.(هاو[۳۷] وهمکاران، ۲۰۰۵) با انجام مطالعه در کشور چین دریافتند در پاسخ به قانونی که بیان میداشت که شرکتهایی که خواهان انتشار اوراق قرصه و سهام میباشند باید حداقل به اندازه ۱۰% سرمایه ، بازده سالانه کسب کنند، مدیریت سود افزاینده توسط شرکتها اعمال میگردید. نتیجه تحقیقات دیگر نیز موید وجود این انگیزه برای مدیریت سود میباشد
ب) انگیزه های مربوط به منافع شخصی
آن چه در این نوع انگیزه دارای اهمیت میباشد، منافع افراد درون شرکت میباشد نه خود شرکت. به عبارت دیگر هدف مدیریت سود در این نوع انگیزه ها عبارتست از کسب پاداش، امنیت شغلی؛ و در یک کلام کسب منافع اشخاصی در شرکت میباشد. مباحث نظریه نمایندگی در این نوع انگیزه ها خود نمایی می کند. در ادامه انواع مختلف انگیزه ها تبین میگردد.
۱-افزایش پاداش: در تئوری نمایندگی یکی از راههای پیشنهادی جهت همسو کردن منافع، وضع پاداش است؛ بدین معنی که هرچه مدیر بیشتر در جهت اهداف شرکت (سودآوری) تلاش کند، پاداش بیشتری دریافت خواهد کرد. به علاوه یکی از مبناهای اندازه گیری تلاش مدیر در جهت اهداف شرکت، سود شرکت است و از آن جایی که سود، از اعداد بر آمده از سیستم حسابداری است. مدیر انگیزه کافی برای مدیریت سود را خواهد داشت. اگر مبنای تلاش مدیر قیمت سهام باشد و بازار توانایی تشخیص مدیریت سود را نداشته باشد(فرضیه مکانیکی) و به مدیریت سود واکنش مثبت در قیمت نشان دهد، باز هم انگیزه برای مدیریت سود وجود خواهد داشت. در مطالعه ای با عنوان (اثر طرحهای پاداش بر تصمیمات حسابداری) به این نتیجه رسید که مدیران بر سود خالص مدیریت می کنند تا به پاداش دست یابند. در تحقیقات دیگر داخلی و خارجی نیز همین نتیجه گزارش شده است(هلی[۳۸]، ۱۹۸۵).
۲-اعتبار، سرمایه انسانی و امنیت شغلی مدیر: بازار کار داخلی و خارجی مدیریت، بسته به برداشتش از موفقیت یا عدم موفقیت مدیر در شرکت است که میزان اعتبار، حقوق و پاداش وی را تعیین می کند. از طرفی ،ارقام حسابداری به طور مستقیم یا غیرمستقیم در برداشت بازار کار از موفقیت یا عدم موفقیت مدیر در شرکت،اثر گذاراست. همچنین ارقام حسابداری می تواند به صورت مستقیم یا غیر مستقیم بر تصمیمات سهامداران و هیات مدیره برای تجدید یا خاتمه مدیریت مدیر عامل اثر گذار باشد. بنابراین مدیر انگیزه کافی برای مدیریت سود را دارد.
۳- انگیزه های درون شرکت: اگر شرایط کاری افرادی در درون شرکت متاثر از اعداد حسابداری باشد، انگیزه کافی برای مدیریت سود فراهم میگردد. به عنوان مثال در یک شرکت ممکن است به منظور جلوگیری از انحراف بودجه و دستیابی به استانداردهای عملکرد مورد نظر،گزارشهای مالی دستکاری شود.
۵-تغییر مدیران اجرایی ارشد: در سال اخر حضور مدیر عامل شرکت، احتمالا انگیزه مدیریت سود افزاینده وجود دارد، زیرا از طرفی مدیر عامل میخواهد با گزارش نمودن سود بیشتر از واقع، پاداش خود را به حداکثر برساند، و از طرف دیگر مدیر با این کار میخواهد احتمال کسب جایگاهی در هیئت مدیره را پس از کنارهگیری از سمت مدیرعاملی افزایش دهد .به علاوه طبق فرضیه (افق دید کوتاه مدت[۳۹])، مدیر در حال برکناری این انگیزه را دارد تا با افزایش سود گزارش شده در سال پایانی حضور خود در شرکت، به پاداش بیشتری دست یافته وشهرت و اعتبار خود را افزایش دهد. این در حالی است که اگر مدیر افق دید بلندمدت داشته باشد، اثر بلندمدت اقلام تعهدی اختیاری بر سود نزدیک صفر خواهد بود. اما وقتی مدیر عامل به مقطع برکاری نزدیک شود، اثرگذاری معکوس اقلام تعهدی اختیاری به دوران مدیرعامل بعدی منتقل میگردد. در تحقیقات زیادی وجود مدیریت سود افزاینده در سال اخر حضور مدیرعامل در شرکت، گزارش گردیده است.
به علاوه در سال تغییر مدیر عامل، هنگامی که مدیرعامل جدید در جایگاه مدیریت قرار میگیرد، احتمالا تمایل دارد در سال اول حضور خود در شرکت، مدیریت سود کاهنده انجام دهد، زیرا میخواهد نشان دهد که مدیر عامل قبلی، شرکت را در وضعیت بدی به اوتحویل داده است. همچنین افراد مورد مقایسه با خود(مدیر عاملی قبلی) را ضعیف جلوه داده و بابت عملکرد بد سال تغییر، وی را مقصر جلوه دهد. به علاوه از آنجای که عملکرد سال اول مبنای است برای پاداش مدیر در سالهای بعد، مدیران تمایل دارند عملکرد سال اول را ضعیف نشان بدهند؛ ضمنا با توجه به ماهیت برگشت پذیری اقلام تعهدی، با مدیریت سود کاهنده در سال تغییر مدیر عامل، زمینه برای مدیریت سود مثبت در سالهای بعد فراهم میگردد در تحقیقات زیادی وجود مدیریت سود کاهنده در سال تغییر مدیر عامل در شرکت، گزارش گردیده است(ویلسون و وانگ[۴۰]،۲۰۱۰).
۲-۲-۳-۵- نقش اقلام تعهدی در مدیریت سود
حسابداری تعهدی حق انتخاب قابل توجهی به مدیران در تعیین سود در دوره های زمانی متفاوت اعطا میکند. در واقع تحت این نوع از سیستم حسابداری، مدیران کنترل چشمگیری بر زمان تشخیص برخی اقلام هزینه از جمله هزینه های تبلیغات و مخارج تحقیق و توسعه دارند. اقلام تعهدی بیانگر تفاوت بین سود حسابداری و جزء نقدی آن است، که شامل تغییرات در موجودی کالا، حسابهای دریافتنی و حسابهای پرداختنی است. در صورتیکه اقلام تعهدی مثبت بزرگ باشد، بیانگر این نکته است که سود حسابداری از وجوه نقد حاصل از عملیات واحد تجاری بسیار بیشتر است. البته باید توجه داشت که این تفاوت به دلیل اعمال اصول حسابداری در مورد زمان و نحوه شناسایی درآمدها و هزینه ها(اصل شناخت درآمدها و اصل تطابق) است. اصول پذیرفته شده حسابداری در مورد زمان شناسایی و مبلغ درآمدها و هزینهها به مدیران شرکتها آزادی عمل نسبی داده است و وقتی که مدیران سود حسابداری را به مبلغی بیش از وجوه نقد حاصل شناسایی می کنند، اقلام تعهدی ایجاد میشوند. یک عامل بنیادی در آزمون مدیریت سود در شرکتها، تخمین عامل اختیار و اعمال نظر مدیران در تعیین سود است. بررسی متون مبتنی بر مدیریت سود، بیانگر وجود رویکردهای متفاوت با شناسهای مختلف در تخمین و انداز یگیری اختیار مدیریت در تعیین سود گزارش شده است. یکی از مهمترین این رویکردها، رویکرد مبتنی بر کاربرد اقلام تعهدی اختیاری به عنوان شاخصی برای تعیین و کشف مدیریت سود در واحدهای تجاری است.
برای کشف مدیریت سود از طریق اقلام تعهدی مدلهایی ارائه شده است که مهم ترین آنها بدین شرح می باشد:
مدل هیلی(۱۹۸۵)، مدل دی آنجلو(۱۹۸۶)، مدل صنعت(۱۹۹۱)، مدل جونز(۱۹۹۱)، مدل تعدیل شده جونز(۱۹۹۵)، مدل کازانیک (۱۹۹۹)، مدل دچو و دچاو(۲۰۰۲)، مدل کوتاری و همکاران(۲۰۰۵)، مدل دچو و دچاو تعدیل شده(۲۰۰۶)، ومدل استیون(۲۰۱۰).
در اغلب تحقیقاتی که تاکنون در مورد مدیریت سود در ایران انجام شده است از مدلهای جونز تعدیل شده و دچو و دچاو استفاده شده است(هاو[۴۱] وهمکاران، ۲۰۰۵).
۲-۲-۳-۶ - شیوه هایی مدیریت سود
(مدیریت سود مبتنی بر ارقام حسابداری، و مدیریت واقعی سود)، در حالت اول، مدیریت از طریق اقلام تعهدی اختیاری به آرایش ارقام حسابداری مطابق با اهداف مطلوب خود می پردازد. اما در حالت دوم، مدیریت با اتخاذ برخی تصمیمات عملیاتی و به عبارت دیگر دستکاری فعالیتهای واقعی به مدیریت واقعی سود روی آورده به سود مورد نظر خویش دست مییابد.
حالت اول: مدیریت از طریق اقلام تعهدی اختیاری
الف) انتخاب رویهی حسابداری: انتخاب رویههای حسابداری بر زمانبندی شناخت درآمدها و هزینهها در محاسبهی سود تأثیر می گذارد. به عنوان مثال: رویههایی که شناخت درآمدها را به جلو و تشخیص هزینهها را به تأخیر می اندازد، سود گزارش شده را افزایش می دهد.
ب) استفاده از رویه ی حسابداری/ برآوردهای اختیاری: حتی بعد از این که مدیریت شرکت رویههای حسابداری راانتخاب کرد، هنوز این اختیار وجود دارد که چگونه اصول حسابداری به کار گرفته شود. به عنوان مثال، در مورد برآورد عمر خدمات، ارزش اسقاط، عمر دارایی های نامشهود، نرخ سوخت حسابهای دریافتنی و … اختیار وجود دارد.
دانلود مطالب پایان نامه ها با موضوع بررسی رابطه بین اندازه شرکت، زمان بندی و مدیریت سود در ...