«وَلَدً السَّوءِ یَهدِمُ الشَّرَفَ وَ یَشینُ السَّلَفَ. [۱۱۰] فرزندان بد، آبرو و شرف خانواده را از بین میبرند و مایهی ننگ و رسوایی پیشینیان خود میشوند.»
نقش خانواده در تربیت مذهبی
خانواده به عنوان رکن اساسی تربیت، نقش بسیار مهمی در کمک به رشد و تربیت کودکان ایفا میکند، این امر به ویژه در اولین سالهای زندگی که تجربههای اولیه کودک در حال شکل گرفتن است، از اهمیت شایان توجهی برخوردار است. غالب رفتارهای انسان بر اساس یادگیری است و اولین و مهمترین پایگاه یادگیری کانون خانواده است. بسیاری از مهارتها در نخستین سالهای زندگی فراگرفته میشوند. در اصل خانه و خانواده پایههای اجتماعی شدن و ساختار شخصیت کودک را بنیان میگذارند.
ایفای نقش پدر و مادر به عنوان عامل پرورشی در چارچوب خانواده شرط استقرار شخصیت سالم کودک خواهد بود.[۱۱۱]
طبع لطیف و زمینه مساعدی که کودک در محیط خانواده دارد، بهترین شرایطی است که میتوان شایستهترین بذرهای تربیتی را پرورش داد. والدین به عنوان اصلیترین عضو در خانواده باید در تربیت دینی کودکان تلاش کنند و از حقوق مسلم فرزندان تربیت دینی کودک است که از طریق خانواده منتقل میشود، تا فرزند از سر شوق و اشتیاق به تجارب درونی دست یابد، به نحوی که خود بتواند فطرت خداجوی خود را کشف کند و تجربه دینی را به طور حضوری شهود نماید. این ممکن نخواهد شد جز با عشق. عشق کلید تربیت دینی است. کسب فضایل اخلاقی باید به واسطه عشق به خداوند حاصل شود. انسان کامل کسی است که بتواند گرایشهای والای انسانی، هم چون کمال طلبی، حقیقت جویی، خداجویی، علم طلبی، عدالت خواهی و … را در خود کشف کند و بپروراند. در حقیقت مجال معنوی است که میتواند دل را مهیای کمال سازد. برای شناخت حقیقت میتوان از عقل و استدلال و نیز دل مدد جست. در گرایش کودکان و نوجوانان به امور دینی و مذهبی عناصر مختلفی نقش دارند. از جمله مهمترین و مؤثرترین این عوامل خانواده میباشد.[۱۱۲]
شروع تربیت مذهبی
در خصوص تربیت اسلامی باید گفت که در اندیشهی اهل بیت علیهم السلام علاوه بر آموزش آداب و رفتارهای اجتماعی و اخلاقی، باید فرزندان را با نکات معنوی و تربیت دینی آشنا نمود و والدین موظفند این مسئولیت را از همان روزهای تولد به انجام برسانند. نوای دلنشین توحید اولین آموزههای دینی است که روح کودک را طراوت میبخشد و او را به سوی دین و معنویت سوق میدهد.[۱۱۳]
در اصل از نظر اسلام تربیت از گهواره آغاز میشود و در خانواده شکل میگیرد. مقدمات و پایهگذاری آن از مرحلهی تشکیل جنین و حتی قبل از آن است ولی آنچه که صورت رسمی دارد از لحاظ تولد است و با ذکر اذان و اقامه در دو گوش کودک شروع میشود. [۱۱۴]
یکی از وظایف مهم والدین در تربیت دینی فرزندان خود، طرز اداره و رفتار با آنان است که در آینده آنان بسیار مؤثر است.اسلام برای تمام دوران زندگی و بلکه برای قبل از انعقاد نطفه و انتخاب همسر و برای تولید مثل، مواردی را پیش بینی و برنامههای تربیتی را منظور کرده است. بنابراین تربیت و تعلیم فرزندان امری خطیب و پرمسئولیت است و چنین نیست که آنان فقط به امید کودکستان و آموزشگاه باشند.[۱۱۵]
والدین به تدریج در مراحل مختلف زندگی هرسال و هرماه وظیفهای در قبال کودک دارند. شکی نیست که تا حدود هفت سالگی اعمال قدرت و فشاری مطرح نیست حتی رفتار مذهبی کودک صورت بازی و سرگرمی دارد. سعی و تلاش بر این است که امر تکلیف مذهبی بر کودک سنگین نباشد و او را زودتر از حدمتعارف خسته نکند.
در طول مدت تربیت در هفت سال اول کوشش بر این است، مصداقها و مدلهایی عرضه و ارائه شوند که برای کودک درسآموز باشند و هم شیوهی تربیت به گونهای باشد که نیازی به اصلاح و تجدیدنظر در آن ضرورت پیدا نکند که بسیاری از لغزشهای مذهبی افراد در این رابطه است.
اوجگیری شوق به داشتن مذهب از حدود ۱۰ سالگی در دختران و ۱۲سالگی در پسران است و در این سنین است که میتوان از ایمان به مذهب نام برد. البته احساسات مذهبی در این سنین به تدریج زیاد میشود و در سنین بلوغ به اوج خود میرسد. [۱۱۶]
پیدایش حس مذهبی
آن چه که مربوط به تظاهرات مذهبی میشود بستگی دارد به نوع برخورد والدین و مربیان با کودک چه بسیارند کودکانی که سرپا ایستادهاند و رفتار مذهبی والدین را مورد تقلید قرار میدهند، حتی با آنان رو به قبله میایستند و نماز میخوانند یا همچون پدر و مادر خویش حال و ادای دعا خواندن و ادای مراسم مذهبی را در میآورند.
در رابطه با پیدایش حس مذهبی بررسیهای روانکاوان نشان میدهند که این امر مربوط به ماههای قبل از چهارسالگی است و حتی در برخی از کودکان از حدود سنین ۲-۳ سالگی هم دیده شده است. به همراه رشد و افزایش سن این احساس علنی میشود آن چنان که در ۶ سالگی میتوان به عیان تظاهرات مذهبی و علاقه به انجام دادن رفتار مذهبی را در کودک دید. [۱۱۷]
کودک از ۶ سالگی علاقهی مذهبی نیرومندی دارد. دوست دار حرف زدن با خدا و ارتباط با اوست، امری که والدین غیرمذهبی از آن عصبانی هستند و نگران که چرا او این همه علاقه را به مذهب بروز میدهد و البته معلوم نیست که همین عشق و علاقه در او باقی و برقرار بماند و برای روشن شدن وضع او باید مدتی منتظر ماند. مذهب در سنین مختلف برای کودک معانی مختلف دارد ولی دنیای آنها از حدود ۶سالگی دنیای عشق و محبت، احترام به خدا، ستایش و نیایش او، احساس شرمساری در صورت تخلف از دستورات خداست و حتی این امر در قیافهی او هم پیداست. از حدود سنین ۸ به بعد شوق مذهبی او بیشتر به مسائل مذهبی علاقهمندتر و به عبارت دیگر متدینتر میشود. سعی دارد کاری انجام دهد که به گفتهی والدین و مربیان او مورد رضای خداوند است. [۱۱۸]
آغاز سؤالات مذهبی فرزند
والدین نباید فراموش کنند که درک و فهم کودک نسبت به مسائل مذهبی بسیار محدود است و به همین خاطر او به طور قطع در زمینههای گوناگون به سؤال و پرسش میپردازد تا دامنهی اطلاعات خود را وسیعتر سازد. پرسشهای او نشانهی علاقهمندی او به عقلانی و مستدل کردن اطلاعات مذهبی و برای مربی نقطهی مثبتی است. [۱۱۹]
پدر و مادر وظیفه دارند که محیط مناسبی برای فرزند خویش به وجود آورند تا عقایدی که در فطرت او نهاده شده به طور تدریجی ظهور و بروز نمایند و پرورش و تکامل یابند. کودک از همان خردسالی به یک قدرت و نیروی مافوقی که میتواند نیازمندیهایش را برطرف سازد به طور طبیعی توجه دارد. کودکی که در یک خانواده دیندار زندگی میکند به طور معمول در سنین چهارسالگی که به اصطلاح «سن چراها» نامیده میشود، به خدا توجه پیدا میکند و گاه گاه نام خدا را بر زبان جاری میسازد. از حرفها و سؤالاتش پیداست که فطرتش بیدار گشته و میخواهد در این باره اطلاعات بیشتری بدست آورد. چه کسی خورشید را آفریده است؟ چه کسی ماه و ستاره را آفریده؟ آیا خدا مرا دوست دارد؟ کودکان از سنین چهار سال به بالا، صدها از این قبیل سؤالات دارند. از این سؤالات پیداست که فطرت خداپرستی آنها بیدار گشته میخواهند اطلاعات خویش را تکمیل نمایند. [۱۲۰]
چگونگی پاسخگویی به سؤالات
آنچه مهم است دادن پاسخ به سؤالات است که باید درست و قانعکننده باشد. والدین نیاز ندارند که با استدلال نیرومند و قوی به کودک جواب دهند زیرا او در این رابطه شاید نتواند حقایق را درک کند و مبانی درک منطقی و مستدل او چنان رشدی ندارد ولی ضروری است پاسخها قاطع باشند آنچنان که او را قانع کنند نه ساکت قلب پاک و منزه او باید آن را بپذیرد و ذهنش آن را در خود جای دهد. موفقیت در این امر منوط به آن است که والدین و مربیان خود اعتقادات و اطلاعات روشنی داشته باشند و به آنچه که میگویند مؤمن باشند. اگر جای ابهامی در زمینهای خاص برایشان وجود دارد از خود دور سازند و هم در پاسخ، خود را در وضع درک و فهم و موقعیت کودک قرار دهند. [۱۲۱]
اولین سؤالات دینی و مذهبی کودک معمولاً پیرامون علت و پیدایش موجودات است در این مرحله وظیفهی پدر و مادر بسیار سنگین و حساس است چرا که بایستی از همین آغاز زندگی کودک، او را با خدا و مبدأ هستی آشنا سازند البته به صورتی آسان و قابل فهم که پذیرش آن برای کودک راحت باشد، باید به کودک تعلیم و تلقین کرد که خالق همهی موجودات خداست، او ناظر بر اعمال ماست او دوستدار انسانهای نیک و شایسته است و در مقابل انسانهای فاسق و بدکار را دوست ندارد. [۱۲۲]
قواعد مورد استفاده در تربیت دینی فرزند
قواعد مورد استفاده در تربیت و تعلیم دینی کودکان بسیار و هرکدام به نحوی قابل اجرا و عمل است. چند نمونه از آن عبارت است از: ۱- قاعده محبت ۲- بهرهمندی از لذایذ ۳- تشویق و تحریض ۴- اعمال سندیت.
۱- قاعده محبت
در اصل اعمال روش خشونتآمیز و مستبدانه در تربیت اسلامی امری محکوم است تنها در موارد خاصی میتوان دربارهی کودکان اعمال سندیت کرد. والدین باید طفل را به محبت به راه آورند، سرکشی او را از روی مهر و نوازش مهار و او را آرام کنند.
والدین عمل خوب مذهبی کودک را بستایند، که این امر خود سبب تداوم رفتار مثبت در کودک خواهد شد کودکان مصداق لقب سریعالرضا هستند. با محبتی به راه میآیند با تأییدی دل را به گرو والدین خواهند سپرد. در اصل در تغییرات مذهبی، دین چیزی جز حب و محبت نیست. والدین اصرار نداشته باشند که با هیجانات منفی او را به راه آورند که این امری محال و ناشدنی است.[۱۲۳]
«قال بَعضُهُم سکوتُ الی ابی الحسن u ابتُ لی فقال: لا تَضربهُ و اهجُرهُ و لا تُطل.[۱۲۴]
مردی حضور حضرت ابا الحسن u از فرزند خود شکایت کرد حضرت فرمود: فرزندت را نزن، و برای ادب کردنش از او قهر کن، ولی مواظب باش قهرت طول نکشد هر چه زودتر آشتی کنی.»
۲- بهرهمندی از لذایذ
والدین باید در جنبهی مذهب سابقهی شیرین پدید آورند. به حساب این که روزهدار هستند او را به خود وانگذارند. برخی از پدران، مادران که به حساب این که خود روزه دارند کودکان خود را به گرسنگی وا میدارند به فکر غذای او نیستند و یا برای غذای او اهمیتی قائل نمیشوندو این مسألهای است که سبب بدبینی کودک به روزه و ماه رمضان خواهد شد. در جلسات مذهبی کام او را شیرین کنند از لذائذ بهرهمندش سازند همهاش اشک و ناله و برسرو سینه زدن نباشد که طفل از آن چندان خوشحال نیست. بگذارند او علاقهمند شود بار دیگر همراهتان به جلسه بیاید در ضمن خوردن چای و شیرینی چهار کلمه بشنود و یکی دو کلمه آن را یاد بگیرد و به هرحال کاری کنند که مذهب برای او غمانگیز و دردناک نباشد، تنفر و انزجار در او ایجاد ننماید.
۳- تشویق و تحریض
با رعایت دو اصل مهم تشویق و تنبیه و پرهیز از افراط و تفریط میتوان فرزندانی صالح و شایسته تربیت کرد. والدین باید در عین حال که به فرزندان خود توجه دارند آنان را در حد معقولی آزاد بگذارند و حساسیتهای روحی و روانی آنان را دریابند.
گاهی کودک دو رکعت نماز شکسته بستهای را در گوشهای میخواند و شاید برای خودنمایی و یا جلب محبت والدین که به نزدشان میآید و به آنها میگوید نماز خواندم!!… در برابر این عمل بیتفاوت نباشند، ضمن این که میکوشند خودنمایی او اوج نگیرد و ریشهدار شود او را تشویق کنند، کار او را بستایند، بگذارند که این امر در او ریشهدار شود.[۱۲۵]
شکی نیست که تشویق باید در او به حدی متعارف باشد آنچنان که خود را از والدین طلبکار نداند ولی در عین حال دل کوچک طفل را هم در نظر آورند. والدین به عنوان پدر یا مادر
و دنیای او هستند، آرزوهای او به آنها وصل است. آفرین و مرحبای والدین دل کوچکش را شاد میکند و او را به وجد میآورد.
۴- اعمال سندیت
افراد در عین حال منکر آن نیستند در موارد تخلف و یا در آنگاه که طفل بخواهد از مرز خود تجاوز کند و یا امر و نهی والدین را نادیده گیرد میبایست او را به راه آورده و این هدایت بهتر است از طریق محبت باشد و در آنگاه که سود نداد از راه اعمال قدرت و سندیت.
بنای تربیت باید به گونهای باشد که فرزندان تا حدود ده سالگی در امر مذهب خودکار و خودگردان بار آید، نیازی به امر و نهی در انجام اعمال و مذهبی نداشته باشند خود نمازش را بخواند اگرچه پسر در آن سن واجب نیست نماز بخواند و اگر کوتاهی کرد پس از موعظهها و تذکر میتوان به تنبیهاش پرداخت، اعمال فشار از حدود قبل از سنین ۸ سالگی به کودک ممکن است موجبات سرخوردگی او را از مذهب فراهم آورد و روح کودک را آزرده سازد و حتی در مواردی ممکن است نتایجی معکوس به بار آورد ولی پس از این سنین اعمال فشار به صورتی اندیشیده و به جا عیبی نخواهد داشت. [۱۲۶]
اهداف کلی تربیت مذهبی
منظور از اهداف، نقطههایی هستند که افراد قصد وصول به آن را دارند در امر تربیت کار والدین این است که دست کودک را گرفته و از نقطهای که در آن است حرکت داده و به نقطه موردنظر برسانند. این اهداف از دیدهای گوناگون متفاوت است و از نظر اسلام و از دید کلی هدف از آموزش نجات فرد از جهل و نادانی، و هدف از پرورش آگاهاندن و ایجاد تعالی در فرد برای جهت دادن به سوی تکامل و رساندن به مقام عبودیت یا عبدصالح است.
غرض از تربیت نجات بشر است از ظلمتهای گوناگون، پیوند بین ماده و معنی، دنیا و آخرت و رساندن به کمال بینهایت است. از جهت دیگر هدف تربیت آمادهکردن فرد است برای خوب زیستن و بهرهمندی کامل و مشروع از مواهب جهان، کسب آمادگی لازم برای ادامهی حیات در جهان دیگر.
در مورد ساختن فرد جهت خوب زیستن، افراد نیاز به ایجاد زمینه مجاهده جهت استقرار و اجرای قانون حق، هدایت، کشتی حیات، در این دریای طوفانی، رساندن او به ساحل سعادت، دادن مسئولیت فردی و جمعی به او، واداشتن او به انجام وظیفه، اعتماد به نفس، توجه به ادراک امور، احساس امور و … هستند. [۱۲۷]
هدف اصلی از تعلیم و تربیت کودکان این است که والدین به بچههای خود بیاموزند پدر و مادر خود باشند. افراد از بچههای خود انتظار دارند متکی به تواناییهای درونی خود باشند، استقلال فکری داشته باشند، دچار بحرانهای عاطفی شدید نشوند، به مهارتها و تواناییهای بالقوه خود ایمان داشته باشند و بدون این که ناگزیر به کسب مشورت دایمی با والدین باشند، بتوانند زندگی شاد و موفقیتآمیزی را ادامه بدهند. تردیدی نیست آنها تا مدتی به راهنمایی و هدایت والدین از این پیشرفت لذت ببرند. برای رسیدن به این هدف باید والدین ابتدا خودشان خصوصیات یک انسان مستقل و آزاد اندیش را کسب کنند، و به فرزندان خود کمک کنند و آنها را آزاد بگذارند تا حق انتخاب داشته باشند.[۱۲۸]
در مورد آگاهی لازم برای ادامهی حیات در جهان واپسین غرض وصول به روح حقی است که بر سراسر جهان حاکم است. در این راه است که او باید دریابد هرکس در گرو کار و کوشش خویش است. برای انسان چیزی در سایهی کوشش نیست، در برابر امور اکتسابی به صورت اختیاری او مسئول و موظف است، میزان تکلیف وارد بر او به میزان توانائی اوست و … همچنین او باید دریابد که راز زندگی چیست، دربارهی مسائل حیات به تفکر و اندیشه بپردازد، بداند و دریابد که در آفرینش آسمانها و زمین هدفی بوده و هیچ کدام باطل آفریده نشدهاند. [۱۲۹]
والدین مسئولان اصلی تربیت مذهبی
وظایف پدر و مادر در برابر فرزند، یکی از مشکلترین تکالیفی است که انسان برعهده دارد. تنها فراهم کردن شرایط مناسب برای رشد فیزیکی، کفایت نمیکند. در واقع پدر و مادر باید به گونهای کودک خود را تربیت کنند که در بزرگسالی بتواند جایی در این دنیا برای خود پیدا کند. تعلیم و تربیت از لحظهی به دنیا آمدن آغاز میشود و در تمام طول عمر انسان ادامه مییابد. آخرین تحقیقات علمی نشان داده است که وجود یک تعلیم و تربیت صحیح و با کیفیت در سالهای اول زندگی بسیار مهم و حیاتی است. وظایف والدین فقط به مراقبتهای فیزیکی، مانند: تهیه غذا و پوشاک و یا ایجاد امنیت محدود نمیشود. افراد، به عنوان پدر و مادر مسئول رشد و شکلگیری مناسب تواناییهای بدنی، موقعیت اجتماعی، زندگی عاطفی، قوهی درک و شرایط روحی کودک خود هستند.[۱۳۰]
کودک از طریق یک تربیت صحیح میآموزد که برای شخصیت خود ارزش قایل شود و حد و مرز خود در زندگی را بشناسد. بدین گونه او میتواند از اشتباهات خود در راه پیشرفت استفاده کند و بیاموزد که چگونه با جامعه هماهنگ شود و جایی در آن برای خود بیابد. پدر و مادر به کودک میآموزند که چگونه در قضاوتهای خود، دیگران را در نظر بگیرد و به طور خلاصه به او میآموزند که چگونه در این دنیا خوب و راحت زندگی کند.[۱۳۱]
پژوهش های انجام شده درباره خیانت جنگی در حقوق بین الملل- فایل ۱۱