به نظر میرسد بین تعداد فرزندان مبتلا و ابعاد بیماری و شدت بیماری رابطه وجود دارد.
به نظر میرسد بین میزان دسترسی و کیفیت خدمات پزشکی و ابعاد بیماری و شدت بیماری رابطه وجود دارد.
رابطه بین جنس، سن، قشر اجتماعی، نسبت خویشاوندی والدین و تعداد فرزندان مبتلا با میزان دسترسی و کیفیت خدمات پزشکی.
مدل تحلیلی
میزان دسترسی و کیفیت خدمات پزشکی
جنس بیمار
سن بیمار
قشر اجتماعی
نسبت خویشاوندی والدین
تعداد فرزندان مبتلا
=
افسردگی و غمگینی
فعالیتهای اجتماعی و تفریحی
ابعاد بیماری
احساس ناتوانی نسبت به همسالان
احساس نگرانی درباره آینده فرد بیمار
اختلال در رسیدگی به کارهای منزل
مشکلات ناشی از درمان
شدت آثار و پیامدهای بیماری
۲-۳-۷- مفهوم پیشگیری از بیماری و انواع آن
پیشگیری یعنی جلوگیری از بوجود آمدن بیماری قبل از وقوع آن است. و شامل کلیه اقداماتی می شود که از آنها برای قطع یا کاهش روند سیر بیماری استفاده می شود. و سابقه آن به قرن ۱۸ میلادی بر میگردد. ادوار جنر در سال (۱۷۹۶)مایع آبله کوبی را بنا کرد و امراضی مانند درمان ضد هاری (۱۸۸۳)، واکسن وبا(۱۸۹۲)، پادزهر دیفتری (۱۸۹۴)، واکسن ضد حصبه(۱۸۹۸)، مواد ضد عفونی کننده (۱۹۹۲) از نمونههای پیشگیری قبل از وقوع و همهگیری بیماریها است (اسدپور، ۱۳۹۳: ۴).
در مراحل بعدی پیشگیری راههای انتقال بیماری، بروس (۱۸۹۶) در رابطه مگس تسهتسه و بیماری خواب و رأس (۱۸۹۸) در رابطه بیماری مالاریا و پشه آنوفل را یافتن و درگامهای بعدی تحول در روشهای آزمایشگاهی جهت تشخیص زودرس و غربالگری امر پیشگیری رشد یافت و از جمله آن که امروزه امر پیشگیری بر درمان مقدم است، و بوسیله آن بیماریها را محدود کرده و از پیشرفت بیماری جلوگیری به عمل میاورد و در یک کلام عبارت است از کلیه اقداماتی که در درمان قطعی و پیشرفت بیماری در هر مرحله ای که باشد، انجام گیرد. پیشگیری به چند دسته تقسیم می شود که در هر مرحله وظایف خاص خود را نشان میدهد(همان منبع).
الف) پیشگیری اساسی[۶]: این نوع پیشگیری مفهومی واقعی دارد که مانع از ایجاد و گسترش عوامل خطر در سطح جامعه و گروه های جمعیتی می شود. در بیماری PKU بوسیله پیشگیری اساسی، به معنای واقعی کلمه میتوان از شیوع آن و گسترش بیماری در سطح ملی یا خانوادهها و خویشاوندان آنان اقدام اساسی و پایهای به عمل آورد. مهمترین گام در این راه آموزش فردی و عمومی است. هدف در این نوع از پیشگیری در اصل تغییر سبک و شیوه زندگی با توجه به فرهنگ و الگوهای اجتماعی -اقتصادی است، که نقش آنها در شناخت یا افزایش خطر بیماری فنیل کتونوریا قابل بررسی و ارزیابی است. از نظر تاریخی شاید این نوع پیشگیری جدیدترین مرحله شناخته شود، و علت آن افزایش دانش پزشکی و تأثیر اجتماعی علوم انسانی و زیستی میباشد.
ب) پیشگیری اولیه[۷]: در پیشگیری اولیه خانوادههای درگیر بیمار PKU یا خویشاوندان نزدیک آنها را میتوان قبل از شروع بیماری و بروز آن در فرزندان بعدی خانواده بیمار آموزش داد و مداخلات در این نوع شامل ارتقای بهداشت و حفاظت از اعضاء خانواده است. بدین وسیله میتوان سطح قابل قبولی از سلامتی را که افراد بتوانند به یک زندگی اجتماعی و اقتصادی مثمر ثمر دست یابند ارتقاء داد. در این مرحله اقدامات ارزان و مطمئن است (اسدپور، ۱۳۹۲: ۹).
ج) پیشگیری ثانویه [۸]: در پیشگیری ثانویه چنانچه فرزند مبتلا به PKU متولد شد بلافاصله بایستی بعد از تشخیص به موقع از طریق غربالگری اقدامات درمانی بیماری و آموزش خصوصاً مادران را در اولویت قرارداد تا پیشرفت بیماری و تبعات بعدی آن کُند شود. در صورت اقدمات بالینی و به موقع در تشخیص زودرس بیماری میتوان از خسارات ناشی از ابتلاء را به حداقل کاهش داد، هر چند مبارزهای سنگین و پر هزینه است و بار بیماری را در جامعه افزایش میدهد. در پیشگیری ثانویه میتوان از تولد فرزندان مبتلا بعدی خانواده جلوگیری به عمل آورد و مطابق قانون در ۱۶ هفتگی بعد از حاملگی را میتوان سقط کرد (دلیلی، ۱۳۹۳ : ۱۸).
د) پیشگیری نوع سوم[۹]: در این نوع از پیشگیری ضمن محدود کردن تبعات بیماری که درمرحله نقص یا ناتوانی دائمی و غیر قابل بازگشت است، تا حدودی به بازتوانی بیمار که به مرحله مزمن رسیده میتوان کمک کرد. عوارض بیماری در این مرحله در دو سطح برگشت پذیر و برگشت ناپذیر قراردارد و اقدامات توان بخشی در این حیطه صورت میگیرد. کودکانی که دیرتر از موعد مقرر تشخیص داده شده اند، غالباً از نظر ذهنی دچار عقب ماندگی شدید و پایدار هستند و استفاده از رژیم درمانی و کاهش حداکثری مصرف مواد پروتئینی در بیماران PKU تا حدی باعث آرامتر شدن بیماران می شود، ولی آسیبهای ناشی از عدم تشخیص به موقع مادامالعمر همراه بیماران خواهد بود(اسدپور، ۱۳۹۳: ۱۴) .
نمودار ۲-۱- مدل ارتقای سلامت و سطوح پیشگیری
۲-۴- مبانی نظری
پژوهش اجتماعی در مورد ساختار مسائل پزشکی در ایران جوان و کم محتوا است. حال آنکه در غرب از دهۀ ۱۹۵۰به بعد در جامعه شناسی پزشکی و پزشکی اجتماعی، تحقیقات گسترده صورت پذیرفته است، و به عنوان یک شاخه از جامعه شناسی خود را به خوبی شناسانده و معرفی کرده است. با گذشت زمان یکی از قویترین شاخه های آن در امریکا به رسمیت شناخته شد و از هر ده جامعه شناس امریکایی، یکی جامعه شناس پزشکی است. در آلمان جامعه شناسان پزشکی بیش از سایر اعضاء انجمن جامعه شناسان آن کشور عضو دارند (کیوان آرا، ۱۳۸۶ : ۱۳ ). این امر حاصل دو عامل اساسی بوده است: یکی فهم این مسأله که بسیاری از واقعیتهای موجود در نظام ارائه خدمات سلامت اساسیً اجتماعیاند و دیگری، افزایش علاقه خود پزشکی به جنبهها و عوامل اجتماعی بیماریهاست به نحوی که در سازمان جهانی بهداشت یک کمیسیون خاص بنام عوامل اجتماعی تأثیرگذار بر بیماری ها تشکیل شده است، که ایران نیز عضو رسمی این کمیسیون است.
جامعه شناسی پزشکی به دو صورت می تواند به نظام سلامت و بیماری ارتباط پیدا کند. اول آنکه دیدگاه های جامعه شناختی در خصوص تجربه سلامت و بیماری، پراکندگی اجتماعی، محیط و شرایط خارجی و تأثیرگذار آنها به کار گرفته شوند. بدین لحاظ برای درک و ارتقاء بهداشت توسط پزشکان و محققان اجتماعی مربوطه مورد استفاده قرار میگیرد(محسنی، ۱۳۸۸: ۲۰).
دوم آنکه، مطالعه جامعه شناسی سلامت ـ بیماری و بیمارستانها و مؤسسات درمانی می تواند در کنار تجزیه و تحلیل عوامل مؤثر برسلامت ـ بیماری به عنوان یک ابزار برای شناخت جامعه بکار رود. لذا جامعه شناس پزشکی یک حوزه معطوف به نظریه است که برای شناخت دگرگونیهای اجتماعی مورد استفاده قرار میگیرد، و در این موارد در جامعه شناسی پزشکی خود را در قالب نظام سلامت چهره مینماید (همان منبع).
لازم به ذکر است که تفاوت جامعه شناسی با پزشکی اجتماعی را در این موضوع نیز بایستی بیان کرد. در پزشکی اجتماعی یک پزشک وارد جامعه می شود و در راستای اهداف پزشکی و حل یک مشکل عملی گام بر میدارد، نظیر پیشگیری از یک بیماری خاص مانند فنیل کتونوریا. ولی در جامعه شناسی پزشکی، یک جامعهشناس وارد حوزه پزشکی می شود و هدف وی سیاست گذاری و ایجاد تحول و تغییر در علوم پزشکی نیست، بلکه به دلایل شیوع و بررسی موارد مرتبط با شناخت، درک و علل اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی یک پدیده از دید و منظر جامعه شناسی مینگرد و با زبان جامعه شناسی سخن میگوید، نه با زبان و اصطلاحات خاص پزشکی (محسنی ، ۱۳۸۸: ۲۲).
۲-۴-۱- امیل دورکیم
دورکیم، کسی که به عنوان بنیانگذار و نظریه پرداز جامعه شناسی کلاسیک شناخته می شود، بر اهمیت فرآیندهای کلان اجتماعی، ساختها، هنجارها و ارزشهای اجتماعی و تأثیر آنها بر افرادی که همبستگی با جامعه بزرگتر داشتند و رفتار آنها را شکل میداد، تأکید داشت. وی جامعه انسانی را با توجه به دیگر کارکرد گرایان انسجام گرا، مانند کنت و اسپنسر، به مثابه یک موجود زندهای میدانند که افراد واجزاء آن همگی در خدمت کلیتی که بقای سیستم را تداوم میبخشد، معرفی می کند. و فرد در آن به شدت تابع وجدان جمعی است، تا جایی که فرد زندگیاش را به دلیل همبستگی با جامعه کلان یا گروه فدا می کند. در کتاب « خودکشی » و در بحث تئوریهای آسیبشناسی، بیماری را انحراف اجتماعی تعریف کرده است. و آن را امری غیر عادی میداند که با هنجارهای اجتماعی تطابق و سازگاری ندارد، زیرا از هنجارهای اجتماعی ( وجدان جمعی ) فاصله گرفته است. در تیبولوژی چهارگانه خودکشی که کاربرد مستقیم در جامعه شناسی پزشکی دارد، این گونه بیان داشته است (کیوان آراء، ۱۳۸۶: ۵۴).
۱- خودکشی خودخواهانه: در حالتی رخ میدهد که ارتباطات اجتماعی پایین و انسجام اجتماعی در آن در حداقل است و فرد عملاً از زیر بار فشار نظام اجبار اجتماعی خارج شده است و مرتکب خودکشی خودخواهانه میگردد (کیوان آراء، ۱۳۸۶: ۵۴).
۲ـ خودکشی بیسامانی یا آنومیک: در زمانی که بیهنجاری و ادغام اجتماعی و قوانین و نظم جامعه درهم شکسته می شود، افراد دچار سردرگمی میشوند و نابسامانی اجتماعی پدیده آید، این نوع خودکشی اتفاق میافتد. این امر در مواقع بحرانی جامعه بیشتر رخ میدهد، چونکه انسان رها شده و مانند ذرات معلقی ممکن است به هر سوی اعم از بدی یا خوبی کشیده شود (تنهایی، ۱۳۸۹: ۱۶۵).
۳ـ خودکشی دیگر خواهانه: زمانی رخ میدهد که نه تنها رابطه فرد با جمع از بین نرفته و فرد از اجتماع جدا نشده است، بلکه در نتیجه وحدت بیش از حد فرد با جامعه صورت میگیرد. در این نوع از خودکشی، عمل آگاهانهای است که فرد با دانستن آن برای حفظ نظام مورد علاقهاش به آن روی می آورد( تنهایی، ۱۳۸۹: ۱۶۷). مثال امروزی آن در اردیبهشت۹۳، خودکشی معاون مدرسهای درکره بود، که دانشآموزانش در دریا غرق شدند. یا ایثارگری رزمندگان در دوران جنگ تحمیلی و نمونه دیگر، خودکشی افراد معلول به خاطر خانواده و خویشاوندانش.
۴ـ خودکشی تقدیرگرایانه: زمانی که جامعه از انتظام فوقالعادهای برخوردار است و افراد با آینده غیر قابل تغییر روبه رو هستند و هیچ راه رهایی برای او متصور نیست، صورت میپذیرد. این گونه خودکشی درست در نقطه مخالف خودکشی بیسامانی و آنومیک قراردارد ( تنهائی،۱۳۸۹: ۱۶۸).
نظرات فوق علاوه بر این که کمک می کند تا اوضاع اجتماعی در زمان خودکشی را بفهمیم، کمک می کند تا وقایع اجتماعی تأثیر گذار بر نظام سلامت را بهتر درک کنیم. به عنوان مثال در شرایط سخت اقتصادی، حمایت اجتماعی چگونه بر کاهش استرس تأثیر دارد. یا چه رابطهای بین افسردگی و انسجام اجتماعی وجود دارد.
چه ارتباطی بین حمایت اجتماعی و بهداشت، سلامت و بیماری مطرح است. در خصوص بیماران PKU به نظر میرسد حمایت اجتماعی باعث کاهش نگرانی و استرس و افسردگی در بیماران و خانوادههایشان میگردد.
دورکیم درمورد پدیده های بهنجار و پدیده های نابهنجار به عنوان حالت سلامت و حالت بیماری اشاره می کند و در عین حال پدیدۀ بهنجار را پدیدهای میداند که همه افراد جامعه آن را بهنجار تلقی نمایند، بنابراین ممکن است حالتی در یک جامعه سلامت تلقی شود، در حالی که در جامعه دیگر آن را بیماری بدانند مانند بیماری مالاریا در قسمت هایی از آفریقا و گینه نو که امری طبیعی و در آن جامعه بیماری تلقی نمی شود و خلاصه آنکه دورکیم به مباحث تخصصهای بهداشتی نیز توجه داشته است. و در بحث انتقال از جامعه با انسجام مکانیکی به جامعه با انسجام ارگانیک ( مدرن ) و تأکید بر تخصصی شدن در نظام تقسیم کار بر سازمان و نظام سلامت تأثیر گذاشت (کیوان آراء، ۱۳۸۶: ۵۶).
۲-۴-۲- تالکوت پارسونز
یکی از مهمترین دیدگاه های نظری جامعه شناسی پزشکی در مکتب کارکرد گرایی ساختاری در دهۀ۵۰ میلادی با انتشار کتاب « نظام اجتماعی » پارسونز اتفاق افتاد، که باعث ایجاد اقتدار سلطه جامعه شناسی امریکا گردید. این کتاب یک مدل ساختاری ـ کارکردی از جامعه ارائه داد که در آن به مفهوم نقش بیمار اشاره شده بود و برای اولین بار بود که یک نظریۀ جامعه شناسی به تجزیه و تحلیل کارکرد پزشکی میپرداخت(کیوان آراء، ۱۳۸۶: ۵۲). با توجه به خرده نظامهای مورد نظر پارسونز و کارکردهای آنان د رآن به مفهوم نقش بیمار ـ پزشک اشاره شده است. پارسونز در صدد بود بداند چگونه جامعه می تواند کارکرد داشته باشد و قادر است به مسائل انحرافی پاسخ دهد. او با توجه به کارکردی بودن جامعه و وجود نقشهای نهادی شده و الگوهای کلی که مورد تأیید نظام کلی است به تجزیه و تحلیل نقشها پرداخت. وقتی افراد نقش پدر، مادر، معلم، راننده و غیره … را میپذیرند، « فرزند»، « همسر » و « دانش آموز » و « مسافر » از آنان انتظاراتی دارند که این انتظارات نقشهای نهادی را میسازد. وی بیماری را شکلی از رفتار انحرافی افراد میداند، چرا که نقش طبیعی و معمولی را ایفاء نمیکند، لذا بایستی در اسرع وقت او را به نقش اصلی بازگرداند.
به نظر پارسونز که میراثدار دورکیم و کنت است و جامعه را نیز اندامواره میبیند، فرد در جامعه مولد اگر بیمار شود، جریان تولید را به مخاطره می اندازد و انجام نقشهای اجتماعی و فعالیتهای شغلی فرد مختل می شود؛ پس بیماری را نوعی رفتار انحرافی نسبت به نظام اجتماعی میداند. ایشان میگویند بیمار را میتوان از طریق نقشهای اجتماعی پزشکان کنترل نمود. و برای اینکار چهار مدل و نقش برای بیماران و پزشکان برمیشمارد: اول آنکه تمایل بیمار به خوب شدن در حداقل زمان ممکن، و بازگشت به فعالیتهای اجتماعی. دوم آنکه، بیمار باید در جستجوی درمان قابل قبول و تخصصی باشد و دراین زمینه با پزشک همکاری نماید. سوم آنکه، بیمار مجاز است در دوران بیماری از برخی فعالیتها و مسئولیتهای روزانه معاف گردد. و چهارم آنکه بیمار در دوران بیماری نیازمند مراقبت است. پارسونز نقش پزشک را مکمل نقش بیمار می داند که بایستی با بکارگیری مهارت و دانش تخصصی در جهت رفع بیماری و رفاه آن گام بردارد و پزشک را فردی عینیت گرا میداند که بوسیله مقررات و اعمال حرفهای بیمار را راهنمایی می کند. و حقوقی را برای پزشک بر میشمارد از جمله آن که : پزشک حق معاینه بدن بیمار را داردو می تواند در احوال جسمی شخصی او وارد شود و پزشک از موضع اقتدار نسبت به بیمار برخوردار است. آنچه در این پدیده مورد توجه است، آگاهی پزشک و بیمار از نقشهای خود است. و هر کدام از آنان جایگاه اجتماعی و نقش خود را میشناسند و بدان آگاهی دارند(کیوان آراء، ۱۳۸۶: ۱۹۷- ۱۹۴). در مورد بیماران PKU، پزشکان متخصص با بهره گرفتن از دانش حرفهای ضمن درمان و روند بهبودی بیماران آنان را از ایفای نقشهای مثل سربازی برای پسران معاف کرده اند، روابط بین پزشک و بیمار در این گروه ارتباط پدرانه است که در آن کنترل پزشک زیاد و کنترل بیمار کم است. اما در برخی مراحل که بیماران آگاهی بیشتری نسبت به مشکل خود مییابند ارتباطات دو طرفه می شود یعنی پزشک راهکارهای درمانی را ارائه میدهد و بیمار تجارب خود و وضعیتهای پیش آمده را به پزشک توضیح میدهد و در مجموع میتوان اظهار داشت دیدگاه پارسونز نیز مانند دورکیم بیشتر بر آسیب شناسی اجتماعی استوار است تا علت شناسی اجتماعی، بر همین خاطر نسل بعد از او به انتقاد از نظریات ایشان و شاگرد هوشمندش مرتون پرداختند. شخصیت برجسته دریگر مکتب ساختاری ـ کارکرد گرایی رابرت مرتن است که سهم عظیمی در نشر افکار این مکتب به عنوان یک جامعه شناس بزرگ و برجسته در تثبیت و توسعه هسته نظری جامعه شناسی ایفاء نمود. کتاب « دانشجو-پزشک » ایشان در سال ۱۹۵۷ چاپ شد و بیشترین مرجع مورد استفاده در حوزه جامعه شناسی پزشکی قرار گرفت. ایشان در این کتاب به نقش جامعه پذیری دانشجویان پرداخت و همچنین استدلالهایی که برای محدود کردن دسترسی به تسهیلات پزشکی در امریکا مانند دیالیز بیماران اشاره کرد که با توجه به هزینه بر بودن استفاده افراد مسن از این تسهیلات در مقایسه با جوانان توجیه ندارد در نتیجه باید خدمات این گونه ای را به جوانها محدود کرد. یا ساختار اجتماعی در بیمارستانها با توجه به نقشهای مشارکت کنندگان و کنترل اجتماعی جامعه از طریق هنجارمند نمودن بیماران، بویژه بیماران روانی، و ایجاد نظم در جامعه اشاره کرد. در تحلیل کارکردهای ایشان به دو نوع کارکر آشکار و پنهان نظر دارند که در سازمان پزشکی کارکرد آشکار پزشکی درمان بیمار است و کارکرد پنهان آن بازگشت فرد به جامعه و بازیافت نقش و فعالیت در سطح اجتماع است (توکل، ۱۳۹۱: ۳۸).
۲-۴-۳- ماکس وبر
وبر بیشترین تأثیر مستقیم را در حوزه جامعه شناسی پزشکی بر جای نهاد. مهمترین سهم وبر که مرتبط با این حوزه است، مفاهیم «عقلانیت رسمی» و «سبکهای زندگی» است. گرچه وبر تعریف دقیقی از عقلانیت ارائه نمیکند، امامی توان گفت عقلانیت فراگردی است که از طریق آن هر جنبه از عمل انسانی در معرض محاسبه ، سنجش وکنترل قرار میگیرد. وبر دو نوع اساسی عقلانیت را از هم متمایز نمود: رسمی و ذاتی.
عقلانیت رسمی محاسبهی هدفمند اکثر ابزارها و رویه ها مؤثر برای درک اهداف است، درحالی که عقلانیت ذاتی عبارت است از فهم ارزشها و ایدههای مبتنی بر سنت، عادات، مذهب و دینداری یا انحراف شخصی (کیوان آراء، ۱۳۸۶: ۶۴).
وبر توضیح میدهد که چگونه در جامعه غربی عقلانیت رسمی بر عقلانیت ذاتی سلطه پیدا می کند، به طوری که مردم تلاش می کنند نتایج نهایی خاصی را با بهره گرفتن از به کارگیری ابزارهای مؤثر به دست آورند.
دانلود مقالات و پایان نامه ها در مورد عوامل اجتماعی مرتبط با عدم تشخیص به موقع بیماری فنیل ...