رابطه مربی با اعضای تیم: فیدلر معتقد است که ارتباطات شخصی بین مربی و اعضای مهم تیم (مثل کاپیتانها یا نفرات اصلی تیم)، عامل مهمی در عملکرد تیمی است. این دیدگاه، یافته پژوهشگران ورزشی را تأیید میکند، که مطابق آن مربیان تیمهای برنده، از دید بازیکنانشان، مصاحبان خوب و معلمان مؤثر مهارتهای ورزشی هستند. برعکس، اگر تیم به گونهای پیوسته ببازد، بازیکنان ممکن است از مربی خود دیدگاه مثبتی نداشته باشند. بنابراین رهبر دوست داشتنی و مورد احترام نیازی به قدرت رسمی ندارد. نگرشهای بین فردی او در مقایسه با نگرشهای مشابه رهبری که توسط گروه خود، پذیرفته نیست، اثر بیشتری بر عملکرد گروه میگذارد (رضائیان، ۱۳۸۱).
ساختار تکلیف: وظیفه رهبر زمانی آسانتر است که تکلیف مورد نظر کاملاً مشخص باشد، یعنی هدفها و نقشهای گروه تعیین و توسط اعضا پذیرفته شده باشد. اما، زمانی که به گروهی تکلیفی نامشخص داده شود، رهبر نسبتاً قدرت کمتری برای اثرگذاری بر فعالیتهای گروه دارد. آنچه که بسیاری از رهبران متوجهاش نیستند، آن است که این موضوع، حتی در موقعیتهایی که رهبر دارای قدرت شایان توجهی است، مصداق دارد. یک مربی در صورت اعمال قدرت بیش از اندازه و انتظارات غیرمنصفانه از ورزشکاران، تا چه اندازه ممکن است همکاری آنان را جلب کند؟ نتیجه حاصل ممکن است، بازدهی ضعیف و ناکافی باشد.
قدرت رهبری رهبر: رهبر تا چه اندازه بر اعضای گروه نفوذ دارد؟ این امر ممکن است بین بازیکنان و مربیان آنان حایز اهمیت باشد. اعضای گروههایی که تکلیفگرا هستند (مانند تیمهای ورزشی)، باید بدانند که نقش تصمیمگیری و نفوذ در رفتارها و نگرشهای اعضا، متعلق به یک شخص، یعنی رهبر تیم است. تردیدی نیست که قدرت، ذاتی رهبری ورزشی است. الگوی مشروط فیدلر این ایده را تأیید نمیکند که قدرت رهبری بالاتر، همیشه یا حتی معمولاً بهتر است (مسدد، ۱۳۸۰).
۲-۲-۳-۴ نظریه رهبری وضعیتی
این نظریه بر خلاف سایر نظریههای اقتضایی که برای مجموعهای از شرایط گوناگون یک سبک را تجویز میکنند، برای هر وضعیت خاص، فقط یک سبک ویژه را تجویز میکند. هرسی و بلانچارد، میزان بلوغ یا آمادگی کارکنان را به منزلهی یکی از متغیرهای حایز اهمیت و مؤثر در تعیین سبک رهبری در نظر میگیرند. منظور از آمادگی، میزان توان و تمایل افراد برای انجام یک کار خاص است. بنابر نظر هرسی و بلانچارد، رفتار رهبر (مربی)، به مثابه تابعی از پختگی شرکتکنندگان در گروه، تغییر می کند. منظور از پختگی در این نظریه، ظرفیت تعیین اهداف مهم اما دست یافتنی، تمایل و توانایی پذیرش مسئولیت آموزش و یا تمرین یک گروه است. هرسی و بلانچارد این نظر را میدهند که از چنین طبقهبندیی، میزان تأکید بر انجام یک رفتار وظیفهای یا یک رفتار رابطهای بر حسب سطح پختگی اعضای تیم متفاوت خواهد بود. با افزایش پختگی افراد، رهبران به طور منظم، پاسخهای با جهتگیری وظیفهای را کاهش داده و پاسخهای دارای جهتگیری رابطهای را افزایش میدهند. بر طبق نظر ایشان، متعاقباً با رسیدن سطح مهارت ورزشکار به سطوح بالاتر، رفتارهای با جهتگیری وظیفهای و رابطهای کاهش مییابد (کبیری، ۱۳۷۱).
نظریه پختگی قاطعانه، چنین می کند که در ورزش کاربرد دارد. چلادوری و کارون (۱۹۸۳) در تفسیر این نظریه چنین مینویسند:
«پختگی ورزشی را میتوان در رابطه با استادی در مهارت و شناخت در ورزش، پیشرفت تمایلات مقتضی با ورزش، تجربه و ظرفیت تعیین اهداف مهم، مورد نظر قرار داد. از آنجا که با افزایش سن، فرصتها برای شرکتکنندگان در ورزش، یک نمودار هرمی شکل را مجسم میسازد و چون ماهیت منحصر به فرد و انتخابی ورزش این اطمینان را میدهد که ورزشکاران برخوردار از قابلیتهای ضروری مثل شناخت، نگرش و تجربه؛ قادر به پیشرفت در هر کدام از سطوح متوالی این هرم میباشند، میتوان چنین پذیرفت که پختگی ورزشی با پیشرفت ورزشکاران از سطوح رقابتی دبستان، دبیرستان، دانشگاه و ورزشهای حرفهای افزایش مییابد.»
بدین ترتیب هرسی و بلانچارد، چهار سبک رهبری متمایز را که تابعی از پختگی ورزشی میباشد، بدین صورت بیان میکند:
سبک دستوری[۲۴]
برای موقعیتی است که سطح آمادگی کارکنان کم و کارکنان ناتوان و بیتمایل باشند. در این موقعیت پختگی ورزشکاران در سطح کمی است و جهتگیری وظیفهای، با گفتن این موضوع به ورزشکار که چه کاری را چگونه انجام دهد تسهیل میگردد (کبیری، ۱۳۷۱).
سبک فروشی[۲۵]
برای موقعیتی که آمادگی کارکنان زیر متوسط است و افراد توان قبول مسئولیت ندارند میباشد. با افزایش پختگی استراتژی متقاعد کردن میتواند انگیزش وظیفهای و روابط مربی-ورزشکار را ارتقاء بخشد (کبیری،۱۳۷۱).
سبک مشارکتی[۲۶]
برای موقعیتی است که سطح آمادگی کارکنان بالای حد متوسط است و از توان کافی برای قبول مسئولیت برخوردارند. ولی سطح تمایل و اطمینان آنها پایین است. وقتی ورزشکاران به سطوح نسبتاً بالایی از مهارت برسند، مربی باید نقش مشارکت را اتخاذ نماید که در طی آن حمایت و تشویق از ورزشکار به عمل آمده و بازیکنان مشارکت بیشتری در اهداف و تشکیلات تیم پیدا میکنند (کبیری، ۱۳۷۱).
سبک تفویضی[۲۷]
برای موقعیتی است که سطح آمادگی کارکنان زیاد است و توان وتمایل آنها در حد مطلوب است. در ورزشهای حرفهای یا در موارد دیگر مثل بازیهای المپیک که سطح مهارت بسیار بالا است، هرسی و بلانچارد پیشنهاد میکنند که استراتژی اصلی مربی باید این باشد که بطور عاقلانه قدرت و مسئولیت در اختیار ورزشکاران گذارده شود ( کبیری، ۱۳۷۱).
مدل چند بعدی رهبری در ورزش در مباحث قبل خلاصهای از نظریههای مبتنی بر رفتار رهبری آورده شد. یکی از انتقاداتی که به تلاشهای اخیر در مورد تشریح رفتارهای رهبری شد، این بود که تنها دو یا چهار بعد قادر به تشریح کافی رفتارهای رهبری نیستند، نگرانی دیگر این بود که مدلهای جدیدتر، محدوده اشتراک رهبر با سایر اشکال رفتار رهبری را دچار تداخل کرده بود. برای مثال ساختار ابداعی دانشگاه اوهایو دارای ابزاری عامرانه برای تصمیمگیری بود و ساختار مراعات کار رفتارهای مشارکتی رهبر را شامل میشد.
پژوهشگران توصیه کردند که باید سبک تصمیمگیری (یعنی سبک تصمیم آمرانه یا مشارکتی) را از خود تصمیمات جدا کرد به عنوان مثال ممکن است مدیر یک بخش تطبیقی به تنهایی برای نصب تأسیسات تهویه هوا در محل کار تصمیم بگیرد (به این معنی که نشاندهنده یک تصمیم آمرانه باشد) در صورتی که آن تصمیم به منظور افزایش رفاه و راحتی کارکنان اتخاذ میشود (یعنی رفتار ملاحظهکارانه). برعکس ممکن است مدیر دیگری کارکنان خود را در تعیین و به کارگیری راههای بهبود عملکرد گروه سهیم کند (یعنی یک سبک تصمیمگیری مشارکتی اتخاذ کند) به عبارت دیگر باید توجه یک رهبر به موفقیت در کار و رفاه کارکنان را از میزان دخالت دادن آنها در تصمیمگیریها توسط رهبر، مستقل دانست. با توجه به این نگرانیها تلاشهای بعدی برای تشریح رفتار رهبر، طبقهبندیهای مختلفی از رهبری را شامل شد (چلادوری، ۱۹۹۹). در زمینه ورزش و مربیگری چلادوری و صالح (۱۹۸۰) برای رفتار رهبر در موقعیتهای ورزشی پنج بعد را تعیین کردند: رفتار تمرینی و آموزشی، رفتار دموکراتیک، رفتار آمرانه، رفتار حمایت اجتماعی و رفتار بازخورد مثبت. این پنج بعد در جدول ۲-۱ تشریح شدهاند. رفتارهای تمرینی و آموزشی و رفتار بازخورد مثبت به ترتیب با فرایند انجام وظیفه به میزان انجام آن مرتبت هستند. بعد حمایت اجتماعی با نیازهای اجتماعی اعضاء، چه فردی و چه جمعی، سر و کار دارد. رفتار دموکراتیک و آمرانه با این موضوع ارتباط دارد که تا چه حد رهبر به اعضاء در تصمیمگیری اجازه مشارکت میدهد. از آنجا که رهبری در محیطهای سازمانی رخ میدهد که در آن هم رهبر و هم اعضاء قرار دارند، پژوهشگران تئوریهای مختلفی را ایجاد کردهاند تا رفتارهای مشخصی که در موقعیتهای مختلف مناسب هستند را پیشنهاد کنند. مدل چند بعدی ترکیبی از رهیافتهای وضعیتی مختلف به رهبری را نشان میدهد.
جدول ۲-۱ ابعاد رفتار رهبر در ورزش (چلادوری و صالح۱۹۸۰، چلادوری۱۹۹۳)
[
ابعاد | توصیف |
آموزشی و تمرینی | رفتار مربی به منظور بهبود عملکرد ورزشکار به وسیله تأکید بر تمرین سخت و شدید، آموزش مهارتها، تکنیکها و تاکتیکها، روشن نمودن روابط بین اعضاء و هدایت و هماهنگی فعالیتهای اعضای تیم |
حمایت اجتماعی | رفتار مربی با این ویژگیها: نگران بودن در مورد رفاه و آسایش تک تک ورزشکاران، ایجاد جو گروهی مثبت و روابط گرم بین اعضای تیم |
بازخورد مثبت | رفتاری که مربی ورزشکار را به واسطه عملکرد خوب مورد تشویق و پاداش فرار میدهد. |
دموکراتیک | رفتاری که مربی به ورزشکاران اجازه بیشتری در تصمیمگیری برای اهداف تیم، روشهای تمرین و بکارگیری تاکتیکها و استراتژیهای بازی، میدهد. |
آمرانه | رفتار مربی با ویژگی تصمیمگیری مستقل و اعمال قدرت شخصی |
مدل چند بعدی رهبری (چلادوری و صالح، ۱۹۷۸، چلادوری، ۱۹۹۳) تلاشی است جهت ترکیب و پالایشی موجود در رهبری، نمایش شماتیک این مدل در شکل ۲-۲ ارائه شده است. اساساً این مدل بر سه حالت از رفتار رهبر یعنی مورد لزوم[۲۸]، ترجیحی(برگزیده)[۲۹] و واقعی[۳۰] متمرکز است. این مدل متغیرهای اولیه که تعیین کننده رفتارهای رهبر میباشند را به سه دسته ویژگیهای اعضاء ویژگیهای موقعیت و ویژگیهای رهبر تقسیم میکند . عملکرد و رضایت گروه در این مدل به عنوان پیامدها ( متغیرهای نتیجه) محسوب میشوند.
شکل ۲-۲) مدل چند بعدی رهبری (چلادوری و صالح، ۱۹۷۸، چلادوری، ۱۹۹۳)
۲-۲-۴ رفتار مورد لزوم رهبر
از نظر استوارت[۳۱] در هر محیط سازمانی، مدیر یا رهبر با مطالبات و فشارهای خاصی روبرو است که سازمان بر وی تحمیل میکند. مطالبات به فعالیتهایی گفته میشود که از یک رهبر در یک موقعیت معین انتظار میرود و وی مجبور است برای اینکه سازمان یا گروه او را بپذیرد آنها را برآورده سازد. فشارها حدودی را تعیین میکنند که رهبر در چارچوب آن میتواند عمل کند. به عبارت دیگر عمل در حیطهای فراتر از مرزهای تعیین شده توسط فشارها برای رهبر ممنوع است. از نظر استوات محدوده بین مطالبات و فشارهای ناشی از موقعیت، نشان دهنده انتخابهایی است که یک رهبر دارد (خسروزاده، ۱۳۷۵).
ویژگیهای موقعیتی و رفتار مورد لزوم
عناصر وضعیتی (یعنی مطالبات و فشارها) که چنین تأثیر شگرفی بر رفتار رهبر دارند کدامند؟ این ویژگیهای وضعیتی را با عنوان متغیرهای اصلی بیان میکنند. اندازه گروه، تکنولوژی آن و ساختار رسمی آن به عنوان برخی متغیرهای اصلی هستند. علاوه بر این متغیرها در مدل چند بعدی، وظیفه گروه، اهداف سازمانی، موازین یک نهاد اجتماعی خاص و ماهیت گروه نیز به عنوان سایر ویژگیهای وضعیتی که رفتار رهبر را تحت تأثیر قرار میدهند و آن را کنترل میکنند. از آنجا که ساختار رهبری به یک گروه اشاره دارد، لازم است رفتار رهبر را بر حسب وظایف گروه، فرآیندها و عملکرد مورد بررسی قرار دهیم(چلادوری و صالح، ۱۹۷۸).
برای مثال در یک گروه مدیریت ورزش یا تفریحات دانشگاه ممکن است واحدهای مختلف در انجام وظایف مختلف درگیر باشند (برای مثال دورههای کارشناسی یا کارشناسی ارشد بازاریابی یا رفتار سازمانی). به همین نحو برای هر تیم ورزشی در یک دانشگاه وظیفه گروه بخشی از موفعیت محسوب میشود. اهداف سازمانی نیز کل گروه را که رهبر هم جزیی از آن است، تحت تأثیر قرار میدهد. برای مثال تأکید نسبی بر کیفیت در مقایسه با کمیت در یک شرکت تولیدی هم رفتار مدیر و هم رفتار کارکنان را تحت تأثیر قرار میدهد. در ورزش نیز هدفهای متفاوت در ورزشهای حرفهای و آموزشی منجر به انتظارات رفتاری متفاوت از مربیان و ورزشکاران میشود. موازین و کدهای اجرایی رایج در یک نهاد اجتماعی معین، مجموعه مهمی از عوامل موقعیتی را تشکیل میدهند. برای مثال موازین اجتماعی که یک مربی را احاطه کرده است با آنهایی که مدیر بخش تفریحات یک شهر را در بر گرفته است، با هم مقایسه کنید. موازین اجتماعی تیم ورزشی به مربی اجازه داد و فریاد بر سر بازیکنان را میدهد، اما چنین رفتارهایی برای یک مدیر ممنوع است (مرادی،۱۳۸۵).
ویژگیهای اعضاء و رفتار مورد لزوم