۳- ۶-۱- سبک نظامی
سبک نظامی، سبک آذربایجانی است، این سبک بینابینی است میان سبک خراسانی و سبک عراقی، که در آذربایجان پدیدآمد. این شاعران هم به سبک شاعران بزرگ خراسانی قصیده میسرودند و هم به سبک شاعران سبک عراقی عرفان را وارد اشعار خود کردند. (دلیری، ۱۳۸۱: ۵۷)
۳-۶-۲- آثار حکیم نظامی
پنج گنج از آثار ارزشمند حکیم نظامی است.
گنج اول: مخزن الاسرار: منظومه ایست عرفانی ، اخلاقی و دینی است دارای ۲۶۰۰بیت است .
گنج دوم: خسرو شیرین: گنجینهای از حکمت و عرفان است . وبه سال ۵۷۶ به پایان رسیده است.
گنج سوم : لیلی ومجنون: این منظومه اندکی بیش ازچهار هزار بیت دارد.
گنج چهارم: هفت پیکر (هفت گنبد یا بهرام نامه ):این مثنوی ۵۱۳۰ بیت دارد،
گنج پنجم: اسکندر نامه:، پنجمین و آخرین مثنوی از مثنویهای پنجگانۀ حکیم گنجه است، این مثنوی به دوبخش شرفنامه در ۶۸۰۰ بیت و اقبالنامه یا خرد نامه در ۳۷۸۰ بیت تقسیم شدهاست. این اثر آخرین یادگار ادبی حکیم نظامی است.که درآن از سخنان حکمت آموز، پند و اندرزهای اخلاقی ودینی و پُراز عقاید فلسفی اوست. (صفا، ۱۳۴۹، ج۲: ۸۰۱-۶)
۳-۷- مولانا جلاالدین بلخی
مولانا جلال الدّین محمد بلخی درسال ۶۰۴(ه. ق) در بلخ به دنیا آمد. پدرش سلطان العلماء شیخ بهاءالدین ولد، فرزند شیخ حسین بن احمد خطیبی، از بزرگان عارف و تصوّف در عصرخود بود، و بعلت نفوذ عظیمی که در بلخ و خوارزم درمیان مردم داشت. موجب وحشت سلطان محمد خوارزمشاه گردید، و بناچار در سال ۶۱۶ (ه. ق) بعزم زیارت خانه خدا، بهمراه اعضاء خانواده اش بلخ را ترک کرد. درنیشابور با شیخ فریدالدّین عطّار ملاقات نمود. وی«اسرارنامه » خود را به جلالالدّین ۱۲ساله هدیه کرد. وگفت: «زود باشد که این پسر تو، آتش در دل سوختگان عالم زند.» او در شهر «لارنده» با گوهر خاتون دختر خواجه لالای سمرقندی عروسی کرد. و صاحب دو پسر به نام های بهاء الدّین محمّد و علاءالدّین محمّد شد. (دلیری،۱۳۷۶: ۴-۳۳) مولانا زمانی که به قونیه بازگشت، به مدت ۷ سال تحت ارشاد سید برهانالدّین محقّق ترمذی مشغول ریاضت شد. درسال ۶۳۸ (ه .ق) سید برهانالدّین درگذشت. و جلالالدّین به جای او در مسند ارشاد تکیه زد. و به تدریس فقه و علوم و دین پرداخت. وی در سال ۶۴۲(ه. ق ) شیفتۀ معنوی پیری از پیران صوفیه، به نام شمسالدّین محمد بن ملک داد تبریزی، شد. که این پیـر موجب تحوّل عظیـم درمولانا شد. تغییر روحیه در مـولانا موجب خشم
مُریدان و مردم قونیه شد. شمس در سال ۶۴۳ قونیه را ترک گفت. وچون از یافتن او مأیوس شد، نخست ( صلاح الدّین فریدون زرکوب ) و پس از مرگ او، در سال ۶۵۷ (حسام الدّین چلپی) را به مصاحبت برگزید. مولانادر سال ۶۷۲ هجری قمری درقونیه درگذشت.و در همان شهر به خاک سپرده شد.
۳-۷-۱- سبک ِ مولانا
غزلیّات مولانا، اوج غزل عرفانی است، غزلیّاتی است، زنده که غالباً در مجالس سماع و در حال شور و نشاط سروده شدهاست. نگاههای او در نتیجۀ استعارات و تشبیهات او معمولًا جدید است. اوزان غزلیّات متنوع است. و ظاهراً از ۴۸ وزن استفادهکرده است. او شاعری است صاحب سبک، غزلیّات او سبک مخصوص به خود دارد و مخصوصاً از غزلهای قبل از خود کاملاً متمایز است.
مختصّات مهم شعری او عبارتند از: موسیقی قوی شعری، خاصیت حقیقت نمائی و باورداشت، تاثیر گذاربودن (بلاغت)، نشاط و غم ستیزی، وجه شبههای نوین عرفانی، وفورتلمیح، زبان سمبلیک، عرفانی که ژرف ساخت حماسی دارد و میتوان بدان عرفان حماسی گفت. مختصّات دیگر زبانی هم در آثار او هست، که باید آنها را مختصّاتجدید سبکعراقی نامید. نشان میدهد که در قرن هفتم هم مختصّات کهن و هم مختصاّت جدید هر دو وجود داشته است و بعدها اندک اندک بسامد مختصّات جدید بیشتر و بسامد مختصّات قدیم کمتر می شود. ( شمیسا،۱۳۷۵ :۲۲۶-۷)
۳-۷-۲- آثار مولانا :
الف) مثنوی معنوی : شاهکارعظیم و کاملترین اثر منظوم صوفیانه ادب پارسی، و یکی از آثار جاودانۀ ادبیات جهانی، مثنوی معنوی، است که بهترین یادگار هم صحبتی مولانا با مرید با وفایش (حسام الدّین چلپی) است. او به درخواست حسام الدّین مثنوی را درسالهای ۶۵۷ ه.ق تا ۶۶۰ ه. ق در شش دفتر ودر بیست وشش هزار بیت، سروده است. مثنوی مولانا، یکدوره حکمت، فلسفه، اخلاق، ذوق، حال، تربیت و علوم اجتماعی است. (دلیری، ۱۳۷۶: ۳۷) «مثنوی کتابی تمثیلی با زبانی سمبلیک است و شیوۀ آن «حکایت در حکایت »است. داستان ها زنده است و گاهی خود آن ها را تفسیر می کند. آنچه مایه شگفتی، این است که مولانا ابیّات را بر
بدیهه میسرود و حسام الدبین چلبی، مینوشت. با این همه، زبان کاملاً ادبی است و به طور حیرت آوری، مشتمل بر صنایع بدیعی و بیانی است. هیچ شاعری به لحاظ وسعت فکر با مولانا، قابل مقایسه نیست. مثنوی کتابی است، که در مورد آن میتوان کتاب ها نوشت.»(شمیسا، ۱۳۷۳ : ۱۵۱)
ب) دیوان شمس یا دیوان کبیر: مجموعۀ غزلیات مولاناست، که آن را به نام مرشد و رهبر روحانی خود به نظم کشیدهاست. بیشتر این غزلها به نام شمس که معشوق معنوی اوست، پایان مییابد در سرتاسر این غزلها، آتش شور و اشتیاق و روح سماع و رقص عارفانه، جلوهگر است.( همان)
ازآثار منثور مولانا: فیه مافیه، مجالس سبعه، مکاتیب است.
۳-۸- سعدی شیرازی
شیخ مشرّفالدّین ابومحمّد مصلح بن عبدالله معروف به سعدی شیرازی دربارۀ لقب، نام و نام پدرش در کتابهای ادبی، به صورت های گوناگون ذکرشده است. همچنین از تاریخ تولّد و وفات شیخ اجل، اطلاع دقیق در دست نیست. اودر شیراز در میان خاندانیکه «ازعالمان دین بودند» ولادت یافت. سعدی در کودکی یتیم شد. ظاهراً زیر نظر تربیت نیای مادری خود، مقدمات علوم ادبی و شرعی را در شیراز آموخت؛ ولی به سال ۶۲۱ ه. ق که سلطان غیاثالدّین، برادر سلطان جلالالدّین خوارزمشاه با سپاهی از ترکان، شیراز را مورد تهاجم قرار داد، به بغداد رفت. و در مدرسه نظامیّه تحصیلات خودرا ادامه داد. اودر محضر دو استاد نامآور این عصر: ا- ابوالفرج بن جوزی معروف به«سبط بن جوزی» ۲- شیخ شهاب الدّین عمر سهروردی عارف بزرگ و رئیس فرقه سهروردیه و صاحب کتاب عوارف المعارف، کسب فیض کرد. گویا بعد از طی این مراحل بود که سفرهای طولانی خود رادر حجاز، شام، لبنان و روم آغازکرد. و بنا به گفتار خود در اقصایعالم، گشت و با هرکسی ایّام را بسر برد و بهر گوشهایی تمتّعی یافت. و از هر خرمنی خوشهیی برداشت. عظمت مقام او در شعر و نثر و اخلاق و حکم باعث شد، که دربارۀ وی و نحوۀ زندگانیش روایاتیافسانهمانند، رواج یابد. بهر حال عمر سعدی در شیراز، به نظم قصائد و غزلها و تالیف رسالات مختلف او وشاید به وعظ و تذکیر میگذشت. (صفا، ۱۳۷۸ ج۳: ۵۹۸) گویا شیخ اجل در در سال ۶۹۱ هجری قمری در شیراز درگذشت.
۳-۸-۱- سبک سعدی
در قرن هفتم، عرفان رواج کامل یافته بود، و از آن تاریخ به بعد کمتر شاعری است، که به عرفان گوشۀ چشمی نداشته باشد. و این مسئله در باره سعدی هم صادق است. امّا به طور کلی غزل سعدی عاشقانه است، نه عارفانه. زبان سعدی ساده و روان و معیار کامل فصاحت و بلاغت است. به لحاظ سبکی، از آن شاعرانی است که به سادگی و روانی شاعران سبک خراسانی نظرداشت. او بزرگترین شاعر سبک خراسانی است. ژرف ساخت شعر او هنری است. امّا در ظاهر ساده به نظر میرسد. او بزرگترین شاعر سبک خراسانی است که در عصر سبک خراسانی بسر نمیبرد و قصیده هم نمیگوید. غزل سعدی، نمونه کامل غزل فارسی محسوب می شود. واز هر سه جهت زبان و معنی و ادبیّات معیار فصاحت و بلاغت شمرده می شود. زبانی ساده، بلیغ و همه فهم دارد. (شمیسا ، ۱۳۷۳: ۱۴۱-۲)
۳-۸-۲- آثار سعدی
الف -کلیّات سعدی یا (سعدی نامه) عنوانی است، که به مجموع آثار منظوم و منثور او داده شده است. که یکی از چهار رکن استوار ادب پارسی است. به سال ۷۲۶ ه.ق توسط علی بن احمد بیستون گردآوری شد.
ب- شش رساله منثور(درتقریر دیباچه، در تقریر مجالس پنجگانه، در سئوال صاحب دیوان، در عقل و عشق، در نصیحت ملوک، و در تقریر ثلاثه)
پ– صاحبیه (شامل ۲۲ قصیده، قطعه و غزل به زبان عربی، آنگاه قصاید، مراثی فارسی، ملمّعات، مثلثات، ترجیعات، غزلیّات و مفردات و مجموعه ای از اشعار که بنام شمس الدّین محمد صاحب دیوان سروده است که به صاحبیه مشهور است.)
ت– غزلیات سعدی (با عناوین چهارگانه: طیبات، بدایع، خواتیم و غزلیات قدیم که در مجموع بین ۶۸۶تا ۷۰۰ غزل است. )( صفا، ۱۳۷۸، ج۳: ۶۰۵-۷)
ث)گلستان سعدی: یکی از بلیغترین نمونههای نظم و نثر فارسی است. یکسال پس از بوستان در سال ۶۵۸ ه. ق به نام شاهزاده (سعدبن ابوبکر) با نثری آمیخته به شعر، در هشت باب نگاشته شده است.
ج)بوستان (سعدی نامه): مثنوی اخلاقی است. سعدی در سال ۶۵۵ ه.ق بوستان را به نظم سروده است. شیخ اجل در این مثنوی، که آنرا باید یکی از مهمّترین آثارمنظوم زبان فارسی دانست، اصول سیاست و تدبیر منزل و مبانی اخلاقی راکه اقسام سۀ گانۀ حکمت عملی است، با افکار حکیمانه و تعالیم صوفیانه مبتنی بر اصول دین مبین اسلام، درآمیخته، و با بهره گرفتن از تجربهها و آگاهی های وسیعی که در ضمن سیر و سفر سی وچند سالۀ خود اندوخته، یکی از ارجمندترین آثارادبی ایران و جهان را آفریده است که تاکنون به بیشتر زبانهای زندۀ جهان ترجمه شده است. (دلیری،۱۳۷۶، ج ۲ :۷۲)
۳-۹- نَزاری قُهِستانی
حکیم سعدالدّین قُهستانی، ملقّب به سعدالدّین و متخلّص به «نَزاری» از شاعران سدۀ هفتم و اوایل سدۀ هشتم هجری است. ودر سال ۶۴۵ یا ۶۴۹ قمری در قُهستان خراسان متولّد شد. «وی از نسل علاءلدین ملحد، ومرید نَزاربن مستنصراسمعیل بود. و ازاینجا چنین برمیآید که نیاکان شاعر سبب ارادت به المصطفیالدّین الله مشهور به «نَزار»داشتند. این نسبت را اختیار کردهبودند، و یا آنکه خود را از اعقاب او دانسته اند.»(صفا، ۱۳۶۹ ،ج۴: ۷۳۵) وی، در جوانی ادبیّات و علوم متداول را در قُهستان فرا گرفت. و در عین حال ایّام جوانی را به عشرت و میخوارگی گذراند و این عادت را جز در ایّامی معدود همواره ادامه داد. احتمالاً نَسَبش به اسماعیلیّه میرسید و خود نیز به این مذهب بود. جوان سال بود که به خدمت دیوانی درآمد، ودر سال ۶۷۸ ه.ق به معاونت یکی از عُمّال دیوان به سفری دو ساله رفت. در بازگشت به خدمات دیوانی ادامه داد. و حتی ظاهراً مقام وزارت گونه ای یافت، امّا چندی بعد از دیوان طرد و اموالش مصادره شد، و باقی عمر را در انزوا گذراند. و به زراعت روی آورد. گویا در دوران زندگی خود، بعنوان حکیم شهرت داشته است. وی مدّتی در تبریز در خدمت خواجه شمس الدّین صاحب دیوانجوینی، بسر برده و چنانکه در سفر نامه منظوم خود آورده است؛ به قهستان بازگشته و گوشه نشینی اختیار نموده است .
۳-۹-۱- آثار نَزاری
دیوان اشعار: شامل قصیده و غزل و ترکیب بند و ترجیع بند و قطعه است.
اودر سرودن مثنوی وغزل مهارت فراوان داشت، از جمله مثنوی های او:
الف) اَزهَر ومَزهَر، (مثنوی عشقی به تقلید شیرین و خسرو امیر خسرو دهلوی)
ب) دستورنامه ( مثنوی اخلاقی - عرفانی به تقلید از بوستان)
پ)سفرنامه (حدود ۱۲۰۰ بیت است. )
ت)ادب نامه
ث)مناظره شب وروز (همان،۷۴۰)
۳-۱۰- حافظ شیرازی
خواجه شمسالدّین محمّد حافظ شیرازی، ملقّب به لسانُ الغیب، در سال ۷۲۶ ه ق متولّد شده است، که در بارۀ تاریخ دقیق تولّد او بین صاحب نظران اختلاف است. نام پدر او (بهاءالدّین)،گویا او در کودکی از پدر یتیم شده، و برای کسب معاش یک چند سالی در نانوایی کارکرده است. دیری نگذشت؛ که عشق به تحصیل اورا به مکتب کشاند. و مدّتی را نیز بین کسب معاش و آموختن سواد گذراند. در جوانی به آموختن قرآن و ادب عربی و علوم اسلامی روی آورد، و در تفسیر، کلام، حکمت و ادب تبحّر یافت. قرآن را از حفظ بود. و به همین سبب «حافظ» تخلّصکرد. عهد جوانیاش، مصادف بود. با امارات شاه ابواسحاق اینجو در فارس که ممدوح حافظ واقع شد. و شاعر از رجال عهد او و نیز سلطنت او مکرّر با شوق و علافه یادکرده است. ظاهراً مشایخ وعلمای عهد این پادشاه، کسانی مانند شیخ امینالدّین بَلَیانی و قاضی عَضُدالدّین ایجی، و قاضی مجدالدّین شیرازی، تاحدّی مربّی و حامی حافظ بودند. افزون بر نشانه هایی که از دانشمندان گوناگون در سروده هایش موجود است، خود نیز به رنج چهل سالهاش برای دانشاندوزی اشارت دارد. وی به زادگاه خود، علاقۀبسیار داشت و ستایش شیراز و خوبان آن دردیوانش بسیارآمده است. همچنین، از ذکرنام پادشاهان و وزرا و علمای عصر دردیوان او پیداست که با غالب بزرگان فارس ارتباط داشت. همچنین خواجه حافظ سه فرزند داشته است، که هرسه آنها در دوران زندگی او درگذشتهاند. محمدگلندام همکلاسی او، نخستین گردآورندۀ اشعارش بوده است. تاریخ در گذشت او را نیز ۷۹۱ یا ۷۹۲ هجری قمری نوشته اند.( شریفی، ۱۳۸۷: ۵۱۷-۱۸)
۳-۱۰-۱- سبک شعری حافظ
غزل حافظ هم دارای سطوح عاشقانه، چون غزل سعدی است و هم دارای سطوح عارفانه چون غزل عطار و مولانا و از سوی دیگر، وظیفۀ اصلی قصیده را که مدح است؛ بردوش دارد. ازاین رو شعرحافظ نمایندۀ هرسه جریان عمدۀ شعریِ قبل از اوست، و قهرمان شعراو هم، معبود و هم معشوق و هم ممدوح است. شعر حافظ،
درمحور عمودی بیشتر دنیوی و عاشقانه یا مدحی است، و مضامین مختلف ازجمله عرفان، درمحورهایافقی است. و کسانی که شعر اورا عرفانی میدانند. به محورافقی توجه دارند. یعنی ابیّات اورامستقل میپندارند. حافظ شاعری، سیاسی مبارز، است و با زبان طنز به امور حاد اجتماعی پرداخته است. و با شاهان متظاهر و زاهدان ریائی و صوفیان دروغین، به مبارزهیی جانانه مشغول بوده است. واز اینرو، شعراو، پُراز اشارههای تاریخی، به اوضاع و احوال عصر اوست. که بسیاری ازآنها برما، مجهول است. و ازسوی دیگر، در به کارگیری زبان ادبی یعنی استفادۀ کامل از بدیع و بیان، ایجادروابط متعدد موسیقیائی و معنائی بین کلمات، گوی سبقت را از همگان ربوده است. دربدیع لفظی، بیشتر به انواع جناس و سجع، و در بدیع معنوی، به انواع ایهام از قبیل: ایهام تناسب، ایهام تضاد، ایهام ترجمه، تبادر واستخدام توجه دارد. و دربیان عمدۀ توجۀ او به استعاره، تشبیه وسَمبُل است، و ازطرف دیگر، او از تلمیح به نکات و آموزههای عرفانی و قرآنی رسیدهاست. از مشخصّات عمدۀ شعر او طنز است. در استفاده از بدیع و بیان از شاعران کهن فقط خاقانی، تا حدودی به او نزدیک است. و در زمینه هایفکری، گاهی خیام را به یاد می آورد. او به شعر همۀ شاعران بزرگ، به خصوص اشعار شاعران معاصر خود، یعنی گروه تلفیق توجه داشت. (شمیسا ،۱۳۷۳: ۱۵۴)
«از اختصاصات کلام حافظ آنست، که او معانی دقیق عرفانی، حکیمی و حاصل لطیف و تفکّرات دقیق خود را در موجزترینکلام، و در همان حال در روشنترین و صحیحترین آنها بیان کردهاست، به عبارت دیگر، او در هربیت و گاه در هرمصراعی نکتهایی دقیق دارد. که از آن به «مضمون» تعبیر میکنیم.» ( صفا، ۱۳۶۹ ،ج۴: ۱۰۷۹)
پایان نامه در مورد : اهمّیّت بازتاب قَداسَت فال و استخاره درادبیّات منظوم- فایل ۳۱