۲- این پژوهش، یک نظریه تجویزی در باب سبک زندگی ارائه می کند، افراد و جوامعی که این نظریه را می پذیرند، آن را در تمام زوایای زندگی فردی و اجتماعی خود جاری می کنند.
۳- از آنجا که موضوع سبک زندگی، اکنون در سطح مجامع علمی جهان مطرح است، نظریه سبک زندگی ایرانی که با فرهنگ سیاسی شیعه پیوند خورده است، به عنوان یک نظریه علمی جدید قابل ارائه به جامعه جهانی است.
ح) مشکلات و تنگناهای تحقیق
انجام این تحقیق با موانع زیادی مواجه بود که مهمترین آنها کمبود منابع فارسی و عدم دسترسی به کتابهای نوشته شده به زبان لاتین بود.
خ) سازماندهی تحقیق
این تحقیق از چهار فصل تشکیل شده است. در فصل اول به کلیات و طرح تفصیلی تحقیق خواهیم پرداخت، در فصل دوم چارچوب نظری تحقیق را ترسیم کرده؛ فصل سوم به تبیین فرهنگ سیاسی شیعه اختصاص یافته و در فصل پایانی به نقش فرهنگ سیاسی شیعه بر سبک زندگی سیاسی ایرانی می پردازیم.
فصل دوم:
چارچوب نظری و مفهومی
مقدمه
جامعه مدنی خود دارای شاخص های متعددی از قبیل ساخت قدرت سیاسی، عقلانیت، علم و خردگرایی، مدارای سیاسی، فرهنگ سیاسی و مشارکت سیاسی فعالانه و… است.
در قلمرو سیاست متغیرهای فراوانی برای ارزیابی و سنجش تصمیمات حکومتی، میزان آگاهی مردم، سطح مشارکت و نوع رفتارهای برآمده از فرآیندها و جریانات صورت گرفته از فضای سیاسی گذشته و موجود سروکار داریم. سیاست یک پدیده ای کاملاً پویا، سیال و همه متغیرها و عناصر تأثیرگذار بر آن، به طور دائم و مستمر در تعامل با یکدیگرند.
در سیاست نیز به مثابه اقتصاد، عقلانی بودن تصمیم در رفتار سیاسی با لحاظ نمودن غایت سودمندی و اثربخشی در موجه ترین انتخاب، از میان راهبردها و طرق مختلف، سنجیده می گردد. به همین ترتیب یک شهروند خردمند کسی است که برآیند هرگونه رفتار و کنش سیاسی خود را منطبق بر گرایش ها، جناح ها، شخصیت ها و رفتارهای همسو با تمایلات و مواضع خویش مدنظر گیرد. اما این مقوله و فرایند به همین سهولت تشریح شده، به سادگی مطرح و اعمال نمی شود.
بدین معنی که در ارزیابی نهایی، سیاستمدار و شهروند سیاسی متأثر از متغیرهایی همچون عدم آگاهی های لازم و متأثر از آداب و رفتارهای سیاسی و ایدئولوژی های متنوع، امکان بروز واکنش هایی مبنی بر عقل و خرد برای انتخاب گزینش هایی منطقی و راهبردهایی معقول پیدا نمی کنند.
بنابراین از آنجا که می توان از رهیافت ها و الگوهای ساختاری در حوزه و قلمرو سیاست، به مجموعه اعتقادات، آداب، گرایش ها، باورها، ارزش ها و ایدئولوژی هایی اشاره کرد که از آن به عنوان فرهنگ سیاسی یک جامعه نام می برند، لذا غرض و نیت ما در این پژوهش بر پایه و شالوده ای از بررسی های خاص در مبانی و ابعاد و ویژگی های فرهنگ سیاسی تشیع است که آن نیز بر مبنای رهیافت فرهنگ شناختی و رهیافت های سیستمی و متداول در چارچوب یافته ها و رهیافت های جامعه شناسانه با هدف تبیین اصول و مبانی فرهنگ سیاسی تشیع و نقش آن بر سبک زندگی سیاسی ایرانی خواهد بود.
بررسی رویدادها و جریانات سیاسی ایران معاصر و نیز ترسیم تصویری روشن و مستند از نحوه تأثیر فرهنگ سیاسی شیعه بر سبک زندگی سیاسی ایرانی، یک ضرورت علمی و جامعه شناختی است. شاید پژوهش حاضر در کنار تحقیقات انجام شده پیرامون فرهنگ سیاسی شیعه و سبک زندگی سیاسی ایرانی، مکمل بخشی از جریان مطالعات تاریخ معاصر ایران است.
بخش اول: شیعه، اندیشه و فرهنگ سیاسی آن
گفتار اول: شیعه
الف) مفهوم شیعه
شیعه در لغت به معنای پیرو، طرفدار و گروهی است که بر امری یک سخن شوند و همچنین بر گروه یا راق اطلاق می شود(حیدری آقایی و دیگران، ۱۳۶۸، ج۱، ص۵). آشنایى ایرانیان با شخصیت و سیره امام على(ع) تأثیر شگرفى در نفوذ تشیع در میان آنان داشت. این امر به دلیل رفتار محبت آمیز امام على(ع) با ایرانیان تشدید مى شد. اصحاب و کارگزاران حکومت امام على(ع) نیز که به مناطق مختلف مى رفتند، آیین شیعه را ترویج مى دادند. به این ترتیب تشیع در مکه، یمن، مصر، عراق و ایران روز به روز رو به گسترش نهاد(محمدى اشتهاردى، ۱۳۷۷، ص۲۷۲).
شیعه، در اصطلاح به مسلمانانی گفته میشود که حضرت علی(ع) را پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) خلیفه شرعی میدانند و عمل آنان را که در سقیفه بنی ساعده گرد آمدند و ابوبکر را به خلافت و جانشینی پیامبر(ص) برگزیدند نپذیرند(دهخدا، ۱۳۸۲، ص۵۷).
ب) سیر تاریخی پیدایش تشیع در ایران
اساساً افکار و اندیشههای شیعی در اشکال و تجلیات مختلف آن، از همان آغاز به دلیل مهاجرت علویان و گروههای مختلف شیعی به سرزمین ایران و تکاپوها و تبلیغات مذهبی آنها، در میان ساکنین این سرزمین نفوذ یافته و به تدریج شروع به گسترش نمود. این روند اگر چه در برخی دورهها با نواساناتی همراه بود، لیکن به طور کلی به سیر صعودی خویش ادامه داد و باعث شد تا بخش قابل توجهی از جمعیت ایران به این مذهب در آیند. به طور کلی در قرن هشتم هجری در عین آنکه اکثریت ساکنین ایران را اهل تسنن تشکیل میدادند، در برخی از شهرها و مناطق ایران اکثریت با شیعیان بوده و در برخی دیگر نیز جمعیتهای بزرگ و با نفوذی از شیعیان زندگی میکردند.(Askari sarvestani& Azodi, 2013, p401)
از هنگام ورود اسلام به ایران، سلسلههایی که در این سرزمین بر سر کار میآمدند بدون داشتن دعاوی مذهبی خاص، قدرت را به دست گرفتن و پس از استقرار، به عنوان حامیان مذهب تسنن که مذهب اکثریت مردم به شمار میرفت، به حکمرانی میپرداختند. بنابراین روی کار آمدن این سلسلهها فقط یک تغییر و دگرگونی در رأس هرم قدرت بود و دیگر ساختارهای جامعه، به خصوص ساختار مذهبی و فرهنگی آن، چندان دست خوش این دگرگونی نمیشدند. ولی روی کار آمدن صفویان در ایران در آغازین سالهای قرن دهم هجری، صرفاً یک دگرگونی در رأس هرم قدرت نبود. صفویان که اساساً سنی و شافعی مذهب بودند، از متن یک طریقت صوفیانه برآمدند و در مسیر دستیابی به قدرت سیاسی از برخی دستآویزهای معنوی نظیر رهبری یک طریقت صوفیانه، ادعای سیادت و در نهایت نیز ادعای تشیع به نحوی شایسته بهره گرفتند و پس از گذشت دو قرن زمینه چینی و تدارک صبورانه، توانستند در نخستین سالهای قرن دهم هجری به مقام سلطنت و پادشاهی ایران دست یافته، به عنوان شیعیانی پر شور افراطی و ضد تسنن، مذهب شیعه را در ایران رسمیت بخشند. این امر نتایج و پیامدهای متعددی را برای مردم ایران به همراه داشت. به طوری که امروزه نیز میتوان تأثیر آنها را بر ابعاد مختلف زندگی مردم این سرزمین مشاهده نمود.(ibid, p402)
راه دشواری که علما و شیعیان می بایست طرد میکردند تا مذهب تشیع رسمیت یافته و پرچم وحدت مذهبی در کشور ایران به اهتزاز درآید، پیچیدهتر و غامضتر از آن است که به آسانی با چند عبارت و جمله قابل توصیف باشد. تلاش شیعیان در ابتدای راه بیشتر در بعد فرهنگی صورت میگرفت و تقیه عامل مهمی در پیشبرد هدف بود، این حرکت هر چند به کندی پیش میرفت اما متوقف نمیشد. برای رسیدن به مقصود، باید راهی طولانی به درازای نه قرن پیموده میشد تا حلقههای متفرق جامعه اسلامی ایران گردهم جمع شوند.(ibid)
با تغییر مذهب بیشتر مردم از تسنن به تشیع که در زمان شاه اسماعیل صفوی رخ داد، که مرحلهی اول آن در تبریز صورت گرفت؛ و علنی و رسمی شدن مذهب تشیع نیاز شیعیان به دانستن و عمل کردن به قواعد و احکام فقهی مذهب شیعه، اولین ضرورت بود، قاضی نصرالله زیتونی با ارائه ج اول کتاب «قواعد الاحکام فی معرفت الحلال و الحرام»، تالیف «علامه شیخ جمال الدین مطهری حلی» که در مورد احکام فقهی شیعه بود این مشکل را حل نمود و آن اساس تعالیم شیعه قرار گرفت (ترکمن آذر، ۱۳۸۳، ص۳۴۳).
ورود اسلام به ایران، به مجموعه حملاتی به امپراتوری ساسانی به قرن هفتم میلادی اشاره دارد که از زمان ابوبکر شروع شده، اما در زمان عمر به اوج رسید و این حملات با سقوط کامل دولت ساسانی در سال ۶۵۱ میلادی مطابق با ۳۰ هجری قمری همراه بود. این حملات باعث افزودن ایران به قلمرو اسلامی شد؛ و سرآغاز فرایند تدریجی گرویدن ایرانیان به اسلام بود که دو قرن و نیم طول کشید و در تمام این مدت، قلمرو وسیع جهان اسلام درگیر اختلافات مذهبی فرقههای چهارگانه اهل تسنن برای غلبه بر اوضاع سیاسی و همچنین اختلاف پیروان مذاهب دیگر با اهل تسنن، به خصوص اختلاف شیعیان با آنان بود. سرانجام پس از کشمکشهای فراوان شاه اسماعیل یکم صفوی توانست در سال (۹۰۷ ه. ق) در تبریز تاجگذاری کند و مذهب شیعه دوازده امامی را در ایران رسمی کند(همان).
بى گمان حادثه خونبار عاشورا و نهضت امام حسین(ع) پیوند وثیقى با روحیه ظلم ستیز ایرانیان داشته است. آنان به این باور رسیدند که جفاى دولت هاى اموى و سپس عباسى منحصر به خودشان نیست؛ بلکه علویان به ویژه امام شیعه نیز از جور این حکومت ها در امان نیستند. شرکت ایرانیان در قیام هاى ضد اموى و همراهى آنان با مختار ثقفى به خون خواهى امام حسین و نیز عبدالرحمان بن محمد بن اشعث بر ضد حجاج بن یوسف ثقفى، رابطه میان گرایش به تشیع و نفرت از حکومت هاى ظالم را به خوبى نشان مى دهد(محمدی اشتهاردی، ص۲۸۷ ـ ۲۹۳).
حقیقت این است که علت تشیع ایرانیان و علت مسلمان شدنشان یک چیز است، ایرانى روح خود را با اسلام سازگار دید و گم گشته خود را در اسلام یافت. مردم ایران که طبعاً مردمى باهوش بودند و به علاوه، سابقه فرهنگ و تمدن داشتند، بیش از هر ملت دیگر نسبت به اسلام شیفتگى نشان دادند و به آن خدمت کردند. مردم ایران بیش از هر ملت دیگر به روح و معناى اسلام توجه داشتند. به همین دلیل توجه ایرانیان به خاندان رسالت از هر ملت دیگر بیشتر بود و تشیع در میان ایرانیان نفوذ بیشترى یافت، یعنى ایرانیان روح اسلام و معناى اسلام را در نزد خاندان رسالت یافتند. فقط خاندان رسالت بودند که پاسخ گوى پرسش ها و نیازهاى واقعى روح ایرانیان بودند. آن چیزى که بیش از هر چیز دیگر روح تشنه ایرانى را به سوى اسلام مى کشید، عدل و مساوات اسلامى بود(مطهرى، ۱۳۶۲، ص ۱۱۲ ـ ۱۱۳).
برای دلایل اولیه گرایش ایرانیان به اسلام می توان به موارد زیر اشاره کرد(شریعتی، ۱۳۸۶، ص۱۵):
۱- ایرانیان قبل از اسلام تحت ستم ساسانیان ظالم به دنبال فرصتی برای خلاصی میگذشتند بعد از ظهور اسلام وقتی مسلمانان به ایران حمله کردن فرصتی برای نجات از دست حاکمان ظالم پیش آمد و از سویی پیام اسلام را که آزادی و برابری و برادری و … بود شنیده بودند لذا به اسلام روی آورند.
شاید وجود سلمان فارسی صحابه، با وفای پیامبر و اهل بیت، که فردی ایرانی و شیعی بود هم لازم به ذکر باشد.
۲- در دوره خلیفه دوم، تبعیضهایی بین عرب و عجم قائل شد. اما وقتی علی (ع) به حکومت رسید اعلام کرد که بین عرب و عجم تفاوتی نیست و عرب هیچگونه فضلی بر عجم ندارد و این باعث شد تا ایرانیان به حضرت علی(ع) گرایش پیدا کنند.
۳- پس از شهادت امام حسین (ع) ایرانیان متوجه شدند این سکه دو روی دارد در طرفی اسلام یزیدی و طرف دیگر اسلام حسینی. بنیامیه با آن سابقه ظلمها و اعمال تبعیضها نمیتوانست در قلب ایرانیان جایی داشته باشد و به صورت طبیعی ایرانیان به سوی امام حسین (ع) و اهل بیت (ع) گرایش پیدا کردند.
۴- حضور امام رضا (ع) در ایران هم عامل دیگری و دلیل دیگری به این مدعاست که ایرانیان قبل از صفویه گرایش شیعی داشتند همانطور که در تاریخ میبینیم.
۵- بسیاری از امام زادگان برای در امان ماندن از ظلم حکام به ایران پناه میآوردند.
۶- در زمان سلاطین آلبویه موجبات تبلیغ مکتب اهل بیت (ع) بیش از پیش فراهم شد.
۷- در دوره ایلخانان، به دلیل تساهل و تسامح مذهبی حکام مغول، راه برای رشد مجدد شیعیان باز شد.
حلقهی آخر این جریان تاسیس دولت صفوی بود.
بلکه باید گفت در این عصر روند تشیع در ایران تسریع شد و هرکه به تشیع نگرویده بود، شیعه شد. لازم به ذکر است که در این راه جانهای زیادی هم گرفته شد، و این روش اهل بیت ما نبود، باید بگویم که این تشیع واقعی علوی نبود، بلکه تشیع صفوی بود و هر چند که بعد از اینکه محمود افغان که سنی بود سر کار آمد مردم به تسنن باز نگشتند و یا وقتی نادرشاه سرکار آمد و علمای شیعه و سنی را دور خود جمع کرد بر آن شد که اعلام کیش اهل سنت نمایند، اما دیگر دیر شده بود و مردم علیرغم میل نادر، حاضر نبودند به تسنن برگردند.
پس ایرانیان همچنان شیعه ماندند نه تشیعی که از ابتدای راه قرنها برای آن مبارزه کردند بلکه آن تشیعی که با شاهان آمد و در واقع این تشیع از «مسجد جامع توده» برخاست و در «مسجد شاه» همسایه دیوار به دیوار «قصر عالی قاپو» شد.
صفویان ناچار بودند تشیع را حفظ نمایند، و حتی باید آن را ترویج میکردند و از آن تکیه گاهی برای رژیم خود در میان توده و وسیلهای برای جدا کردن مسلمانان ایرانیان از دنیای اسلامی و حتی ایجاد دشمنی و نفرت میان دو قطب به وجود آورند(همان).
گفتار دوم: اندیشه سیاسی شیعه
با توجه به تعریفی که از فرهنگ سیاسی داشتیم، فرهنگ سیاسی شیعه عبارت است از: مجموعهای پیوسته از نظام اعتقادی، ارزشها و نمادهای مذهب تشیع که از منابع شیعی به دست میآید و مبنای کنش و واکنشهای شیعیان در برابر نظامهای سیاسی و حکومتها بوده است.
در این بخش هر یک از این موارد را به تفصیل مورد بررسی قرار خواهیم داد.
بخش اول: نظام اعتقادی
نظام اعتقادی شیعه عبارت است از اصول و فروع دین اسلام بر اساس مذهب تشیع. این نظام اعتقادی یکی از ارکان مهم فرهنگ سیاسی شیعه است که عناصر آن شدیداً به هم پیوسته و دارای یک انسجام درونی فوق العاده هستند. از جمله عناصر مهم این نظام اعتقادی که در سبک زندگی سیاسی ایرانی تأثیر مستقیم داشته است، عبارتند از:
الف) نظریه امامت
شیعیان امامت را از ارکان اعتقادى اسلام مى دانند و عقیده دارند که خداوند اهل بیت و امامان معصوم(ع) را براى اداره نظام سیاسى و هدایت جامعه اسلامى بعد از پیامبر(ص) برگزیده است. به اعتقاد شیعیان، پیامبر با نص خاص امام على(ع) را به جانشینى تعیین کرده است. جاحظ معتقد است لقب شیعه در صدر اسلام جز به پیروان على(ع) اطلاق نمى شد. به نظر او، البته اختلاف در مسأله امامت اختصاص به شیعه و سنى ندارد: از زمان رحلت حضرت محمد(ص)، همه فرقه هاى اسلام از شیعه و دسته هاى دیگر در هر روزگارى و در حیات هر امامى و یا پس از درگذشت او، اختلافشان درباره مسأله امامت بوده است(فیرحی، ۱۳۸۰، ص۱۵۷).
به هر حال، شیعیان بر حسب ادله اى که دارند، این نکته را مفروض گرفته اند که رهبرى سیاسى بعد از پیامبر(ص) از آن على بن ابى طالب(ع) بوده است و لیکن برخى حوادث ناگوار پس از رحلت پیامبر(ص) موجب دور شدن حضرت على(ع) و دیگر امامان معصوم از این منصب و انزواى آنان شده است. در زیر به ماهیت نظام امامت اشاره مى کنیم(همان، ص۱۵۸).
نظام آرمانى شیعه، نظامى است که رهبرى آن را امام معصوم به عهده دارد؛ از این رو، شیعه براى منصب امامت جایگاه دینى به مراتب بیشتر از اهل سنت قائل است، زیرا امامت در اندیشه شیعى خلافت الهى در زمین است. مهم ترین وظیفه امام، جانشینى پیامبر(ص) در وظایف سه گانه آن حضرت، یعنى تبلیغ دین و هدایت معنوى بشر، قضاوت و اداره نظام سیاسى است(همان).
بدین سان، امامت در اندیشه شیعه منصبى الهى است و به جز وحى، در تمام کار ویژه هاى خود، استمرار نبوت است. به همین دلیل امامت در شیعه فراتر از صرف رهبرى و پیشوایى در سیاست و حکومت تلقى شده و شاید به همین لحاظ با شورا و انتخاب قابل دسترسى نیست. شیعیان استدلال مى کنند که امامت نیز همانند نبوت، لطف الهى است ولاجرم، در هر عصرى امام و هدایت گرى باید که به جانشینى پیامبر(ص) تمام وظایف او را در هدایت بشر به عهده گیرد. روا نیست که عصرى از اعصار از امام واجب الاطاعه و منصوب از طرف خداوند خالى باشد، خواه مردمان بپذیرند یا امتناع کنند، یارىاش کنند یا نکنند، اطاعت کنند یا نه، حاضر باشد یا غایب(همان).
نظریه شیعه درباره امامت، بر اساس وجود نص از جانب خداوند در تعیین هویت امامان استوار است که پیامبر(ص) آن بیان کرده است. در نزد شیعه دوازده امامى آخرین امام معصوم حضرت مهدى(عج) است که از سال ۲۶۱ه.ق غیبت کرده و روزى که تعیین آن براى کسى جز خداوند معلوم نیست، براى نجات مسلمانان از ظلم و جور ظهور خواهد کرد. شیعه امامان را اولوالامر مى داند که خداوند اطاعت آنان را واجب کرده است؛ امرشان امر خدا، نهى شان نهى خدا، اطاعتشان اطاعت خدا و سرپیچى از فرمان هاى آنان عصیان خدا محسوب مى شود؛ احکام شرعیه جز از سرچشمه امامان جارى نمى شود و احکام شرعى مکلفان جز با رجوع به آنان دانسته و پذیرفته نمى گردد. در اندیشه شیعه، هر چند خداوند قرآن را تمام و کمال به پیغمبرش نازل فرموده، اما صرف وجود کتاب الله براى تضمین هدایت مردم و دور کردن آنان از گمراهى کفایت نمى کند. مطابق استدلال شیعه، عقل انسان عادى از درک اسرار کتاب خدا و گذر به مغز آن و احاطه بر جمیع جوانب آن ناتوان است. ناگزیر باید کسانى باشند که راسخان در علم الهى بوده و پوشیده ها و متشابهات قرآن را توضیح دهند و آنان همان اهل بیت و ائمه اطهار(ع) هستند که در احادیث پیامبر(ص) یکى از ثقلین، سفینه نجات و ستارگان هدایت اهل زمین معرفى شده اند(همان، ص۱۵۸-۱۵۹).
در بحث امامت شیعه اعتقاد دارد که آخرین امام معصوم یعنی امام زمان (عج) زنده بوده و در غیبت به سر میبرد و روزی از پس پرده غیبت ظهور خواهد کرد و شیعیان موظفند زمینه ظهور آن امام (ع) را فراهم نمایند. در این دوران غیبت فقها به عنوان نواب عام امام زمان (عج) مرجع امور مذهبی و دینی مردم هستند که از طریق اجتهاد، مسائل و امور مربوطه را بر اساس مذهب تشیع استخراج نموده و مردم نیز از آنها تقلید مینمایند. در مسأله حکومت نیز یکی از این فقها به عنوان ولی فقیه مسائل مربوط به حکومت و اداره جامعه را بر عهده دارد. از جمله مفاهیمی که از اصل امامت به دست میآید و در سبک زندگی ایرانی مؤثر است، مفهوم غیبت و انتظار و اجتهاد و تقلید است.
راهنمای ﻧﮕﺎرش ﻣﻘﺎﻟﻪ ﭘﮋوهشی درباره تاثیر فرهنگ سیاسی شیعه بر سبک زندگی سیاسی ایرانی