۳٫ قرآن به ابعاد گوناگون روح آدمى، توجّه خاصّى کرده و روى هریک از آنها تأکید مى کند.
۴٫ قرآن فعالیت هاى روح را در زمینه ادراک واقعیات با تعبیرات مختلفى ذکر کرده و روى هریک در جاى خود تکیه مى کند[۸۰].
ولى با این حال قرآن موانع متعدّدى براى ادراک صحیح عقلى بر شمرده و ثابت مى کند که منابع معرفت انسان مخصوصاً عقل و فطرت و احساس ممکن است گرفتار آفاتى گردد که گاه خفیف و گاه شدید است و گاه آنچنان آفت چیره شود که آدمى را در ظلمت جهل کامل فرو مى برد به گونه اى که روشن ترین حقایق حسّى را نیز نتواند درک کند. و چقدر تعبیرات قرآن در این زمینه، زیبا وحساب شده است!
گاهی سخن از انحراف دل و فکر است.
گاه این انحراف شکل یک بیمارى و مرض مزمن به خود مى گیرد. گاه پرده هایى بر دل مى افتد.
گاه قلب به کلّى در غلافى فرو مى رود. گاه مُهر بر دل مى زند و نقش ثابت به خود مى گیرد.
گاه آن را در محفظه اى قرار مى دهد و مُهر و موم مى کند.
گاه قفل هاى محکم بر دل مى زند. گاه به مرحله نابینایى مطلق مى رسد.
سرانجام هویت انسانى را از او مى گیرد، و تا مرحله چارپایان و از آن پایین تر سقوط اش مى دهد.[۸۱]
۲-۱-۳-۳٫ تاریخ و آثار تاریخى
مهمترین محصول عمر انسان تَجارِب او است. تجاربى که مى تواند براى زندگى بهتر، و جهاد بیشتر، و تکامل فزونتر راهگشا باشد.
ولى یک انسان مگر چقدر مى تواند در عمر کوتاه خود تجربه کند؟
حال اگر بتوانیم تجربیات همه انسان ها را در تمام قرون و اعصار یک جا جمع کنیم، ، راستى چه حجم زیادى را تشکیل مى دهد.
تاریخ - به شرط آنکه که به صورت کامل و صحیحى تنظیم شود ، مجموعه تجارب همه انسان ها را در تمام قرون و اعصار پیش روى مطالعه کنندگان مى گذارد; حتى اگر ناقص هم باشد به نسبت در برگیرنده تجارب ادوار پیشین است.
اهمیت تاریخ از این نظر روشن تر مى شود که بدانیم کمتر حادثه اى در زندگى امروز مى توان یافت که نمونه، یا نمونه هایى از آن در گذشته واقع نشده باشد; و این که مى گویند: تاریخ پیوسته تکرار مى شود یک واقعیت است.
امیرمؤمنان على (علیه السلام) در سخنان گرانبهایش به وضوح به این مطلب اشاره کرده; مى فرماید: «عِبادَ الله انَّ الدَّهْرَیجْرى بِالباقینَ کَجَرِیهِ بِالْماضینَ[۸۲]» : «اى بندگان خدا! روزگار در مورد بازماندگان همان گونه جریان پیدا مى کند که درباره گذشتگان جریان داشت!» .
با این که تاریخ آیینه بزرگ و جالبى براى نشان دادن بسیارى از واقعیات است; ولى با نهایت تأسّف همیشه دست هاى آلوده اى براى دگرگون ساختن چهره این آیینه شفّاف مشغول فعالیت بوده است. به همین دلیل تاریخ، ناخالصى هاى زیادى دارد که گاه شناخت سره از ناسره آن بسیار مشکل مى شود.
در قرآن مسائل تاریخى به دو صورت مطرح شده است:
۱٫ به صورت مدوّن ، یعنى قرآن مجید قسمت هاى زیادى از تاریخ اقوام پیشین را براى مسلمانان با الفاظ و عبارات ظریف و دقیقى بازگو مى کند، و نقاط تاریک و روشن زندگانى آنها با ذکر پیامدهاى آن نشان مى دهد، تا سبب آگاهى و بیدارى و معرفت نسبت به مسائل مختلف گردد; و انسان ها حقایق زندگى خویش را در آیینه تاریخ پیشینیان ببینند.
۲٫ به صورت تکوین ، یعنى ارائه آثار تاریخى بازمانده از اقوام پیشین، آثارى که خاموش است امّا یک دنیا غوغا دارد، آثارى که مى تواند تاریخ گذشته را به روشنى ترسیم کند، و آیینه اى مى گردد پیشاپیش روى انسان تا چهره زندگى خود و آینده خویش را در آن ببیند.
نخست سراغ نمونه هایى از هر دو بخش مى رویم:
«لَقَدْ کاَنَ فىِ قَصَصِهِمْ عِبرَْهٌ لّأُِوْلىِ الْأَلْبَب[۸۳]»؛در سرگذشت آنها درس عبرتى براى صاحبان اندیشه بود!
در این آیه بعد از اشاره به سرنوشت دردناک گروهى از اقوام پیشین مى فرماید: «پى گیرى آثار آنها و دقت در سرگذشت و سرنوشت این اقوام مایه عبرت براى صاحبان مغز و اندیشه است» آنها مى توانند از این طریق به عوامل بدبختى و خوشبختى خویش پى ببرند، و راه نجات و هلاکت را از یکدیگر باز شناسند
نکته قابل توجه اینکه در این آیه تکیه بر تاریخ مدوّن ـ یعنى آنچه در صفحات کتب تاریخى آمده ـ شده است.
در آیه چهل وششم سوره حج بر روى مسأله سیر در ارض تکیه شده. و مى فرماید:
«أَ فَلَمْ یَسِیرُواْ فىِ الْأَرْضِ فَتَکُونَ لهَُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بهَا أَوْ ءَاذَانٌ یَسْمَعُونَ بهَا فَإِنهَّا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَ لَاکِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتىِ فىِ الصُّدُور[۸۴]»
« آیا آنان در زمین سیر نکردند، تا دلهایى داشته باشند که حقیقت را با آن درک کنند یا گوشهاى شنوایى که با آن (نداى حق را) بشنوند؟! چرا که چشمهاى ظاهر نابینا نمىشود، بلکه دلهایى که در سینههاست کور مىشود. »
در این آیه تکیه بر تاریخ زنده تکوینى، ـ یعنى آثارى که از اقوام پیشین در نقاط مختلف جهان باقى مانده ـ شده است.
در آیه ۲۵۸ بقره روى مسأله مشاهده و «رؤیت» تکیه مى کند; امّا نه با چشم ظاهر که با چشم دل.
در این آیه ظاهراً روى سخن به شخص پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) است، ولى منظور همه مؤمنان، بلکه همه انسان ها مى باشد. به عنوان استفهام تقریرى او را مخاطب ساخته و می فرماید:
أَ لَمْ تَرَ إِلىَ الَّذِى حَاجَّ إِبْرَاهِمَ فىِ رَبِّهِ أَنْ ءَاتَئهُ اللَّهُ الْمُلْک؛
«آیا تاریخ این مردى را که بر اثر غرور سلطنت به محاجّه درباره خدا با ابراهیم(علیه السلام) برخاسته بود، ندیدى که عاقبت کارش به کجا رسید؟».
در آیه اخیر نیز ممکن است اشاره به تاریخ مدوّن یا تاریخ زنده خارجى و یا هر دو باشد .[۸۵]
از مجموع این آیات (و نظایر آن در قرآن مجید) ارزشى را که قرآن براى هر دو قسم تاریخ به عنوان منبع معرفت و آگاهى قائل است روشن مى شود.
۲-۱-۳-۴٫ فطرت و وجدان و شعور باطن
انسان هنگامى به سن رشد مى رسد یک سلسله حقایق را بدون احتیاج به معلّم و استاد مى داند.
مسائل بدیهى مانند محال بودن اجتماع دو ضد، یا دو نقیض براى او روشن است.
در درون جان احساس تعلّق به یک مبدأ مقدّس مى کند و یا به تعبیر دیگر در عمق جان کششى به سوى خدا دارد.
اینها نشان مى دهد که منبع بزرگى براى معرفت غیر از آنچه تا کنون گفته شد در درون جان انسان وجود دارد که ما آن را فطرت و گاه وجدان و گاه شعور باطن نام مى نهیم.
«برای مشخص شدن قلمرو عقل از قلمرو فطرت و وجدان می توان از یک نظر روح را به دو بخش تقسیم کرد:
۱٫ بخش مربوط به تفکر و اندیشه و ادراکات نظرى یعنى آنچه را انسان از طریق استدلال به دست مى آورد.
۲٫ بخش مربوط به ادراکات بدیهى و ضرورى و وجدانى. یعنى آنچه را بدون نیاز به دلیل و برهان در اختیار دارد.
هر زمان سخن از فطرت و وجدان به میان مى آید اشاره به این بخش از ادراکات انسان است.»[۸۶]
آنچه در بحث فطرت مورد نظر است ، معارف و گرایش های مشترک و نیز اکتسابی مختص انسان است. در لغت عرب،«فطر» به معنای آغاز است و به همین مناسبت درمعنای خلق نیز به کار می رود؛ زیرا خلق چیزی، ایجاد آن چیز و آغاز وجود و تحقق شیء است.ابن عباس می گوید:
مقالات و پایان نامه ها در رابطه با نقش و کارکرد حجت های الهی در زندگی انسان از ...