تیمار | SD ± میانگین |
یک | a03/5±۳۳/۷۵ |
دو | b06/3±۶۷/۸۶ |
سه | b06/3±۳۳/۸۹ |
*میانگین و انحراف معیار (mean±SD) با حروف متفاوت در هر ردیف نشاندهنده وجود اختلاف معنیدار آماری در تیمارها میباشد (۰۵/۰>P ).
۴-۹-۹ تست استرس فرمالین ۱۰۰ قسمت در میلیون
در بررسی تست استرس فرمالین مطابق جدول ۴-۱۹ نتایج حاکی از آن است که درصد زنده مانی در تیمارهای یک و دو بهطور مشترک ۳۳/۹۷% بوده و در تیمار سه بازماندگی پستلاروها ۳۳/۹۹% نیز میباشد. در بین هیچ یک از تیمارهای آزمایشی تفاوت معنیداری دیده نشد (۰۵/۰<p)
جدول ۴-۱۹ میانگین درصد بازماندگی لاروها در برابر استرس فرمالین ۱۰۰ قسمت در میلیون
تیمار | SD ± میانگین |
یک | a06/3±۳۳/۹۷ |
دو | a06/3±۳۳/۹۷ |
سه | a15/1±۳۳/۹۹ |
*میانگین و انحراف معیار (mean±SD) با حروف متفاوت در هر ردیف نشاندهنده وجود اختلاف معنیدار آماری در تیمارها میباشد (۰۵/۰>P ).
فصل پنجم
بحث و نتیجهگیری
در مطالعه حاضر مولدین میگوی Litopenaeus vannamei برای حصول به رسیدگی جنسی و تخمریزی با کرم پرتار Perinereis nuntia تغذیه شدند. در طول دوره تغذیه مولدین نتایج حاصل از بررسی شاخصهای کیفی آب نظیر شوری۳۷ قسمت در هزار، pH 2/8، درجه حرارت ۳۰ درجه سانتیگراد و اکسیژن محلول ۲/۵ میلیگرم در لیتر بود. نتایج ما با مطالعات Wyban و Sweeney (1991) که در آن شاخصهای کیفی آب مناسب برای تکثیروپرورش مولدین میگوی Litopenaeus vannamei (شوری ۳۷ قسمت در هزار، pH 8، درجه حرارت ۲۹ درجه و اکسیژن محلول ۵ میلیگرم در لیتر) را بیان نموده، مطابقت داشت. همچنین میتوان چنین نتیجه گرفت که شاخصهای کیفی آب در طول دوره نگهداری مولدین و تغذیه آنها تا حصول به رسیدگی جنسی در محدوده مناسبی بوده و مولدین در این شرایط وضعیت خوبی داشتهاند. در بخش پرورش لاروها از زمان تخمریزی و تولید لارو تا آخرین مرحله نگهداری پستلاروها نیز نتایج حاصل از بررسی شاخصهای کیفی آب نظیر شوری ۳۲ قسمت در هزار، pH 4/8، درجه حرارت ۲۹ درجه سانتی گراد و اکسیژن محلول در آب ۶/۵ میلیگرم در لیتر بود. نتایج این پژوهش نیز با مطالعات صورت گرفته توسط Wyban و Sweeney (1991) در تکثیروپرورش میگوی Litopenaeus vannamei که در آن کلیه شرایط پرورشی لاروها را از زمان تخمریزی و تبدیل به لارو تا پستلاروی بیان شده مطابقت دارد. در نتیجه میتوان چنین استنباط کرد که شاخصهای کیفی آب در دوره پرورش لاروی در وضعیت بهینه بوده و لاروها در شرایط مطلوبی بهسر میبردند.
در بررسی تعداد روزهای حصول به رسیدگی جنسی در بین تیمارهای آزمایشی، نتایج نشان داد که مولدین تیمار سه با کمترین میانگین تعداد روز بهترین راندمان را در مدت زمان رسیدن به رسیدگی جنسی داشتند. همچنین مولدین تیمار دو با میانگین ۱۳ روز به رسیدگی جنسی رسیدند و در مرتبه دوم قرار گرفته و مولدین تیمار یک با بیشترین میانگین تعداد روزهای رسیدن به رسیدگی جنسی در مرتبه سوم قرار گرفتند و کمترین راندمان را داشتند. مناسب تر بودن نتایج در تیمار شماره سه و پس از آن دو نسبت به تیمار یک، نشان میدهد که مولدینی که از کرم پرتار Perinereis nuntia تغذیه کردهاند نسبت به مولدینی که از این کرم تغذیه نکردهاند زودتر مراحل رسیدگی جنسی را طی کرده و آماده تخمریزی شدهاند. تمامی تیمارها با یکدیگر تفاوت معنیدار داشتند. علت این امر احتمالا میتواند این مساله باشد که کرم پرتار Perinereis nuntia بهدلیل دارا بودن مواد مغذی مورد نیاز، پروفیل مناسب اسیدهای چرب غیراشباع نظیر آراشیدونیکاسید (Meunpol et al., 2005) و هورمونهای مهمی از جمله پروستاگلاندین (Poltana et al., 2004؛ سالار زاده، ۱۳۸۷)، روند رسیدگی جنسی را در میگوها سرعت میبخشد.
همچنین از نتایج بهدست آمده میتوان چنین استنباط کرد که تیمار سه که در آن مولدین از ۱۲% کرم پرتار Perinereis nuntia در غذای خود تغذیه کردهاند نسبت به تیمار دو که مولدین از ۸% کرم پرتار تغذیه نمودهاند، زودتر به رسیدگی جنسی رسیدند. مطالعه Duy Hoa و همکاران در سال ۲۰۰۹ بر روی تغذیه مولدین میگوی ببری سیاه Penaeus monodon برای رسیدن به رسیدگی جنسی انجام شد و طی آن مولدین با دو نوع جیرهغذایی (رژیم غذایی A: 3/70% ماهی مرکب، ۶۶/۷% کرم پرتار دریایی ۹۴/۷% صدف و ۱۰/۴% گوشت کبد خوک و رژیم غذایی B: 39/37% ماهی مرکب، ۵۰/۱۶% کرم پرتار دریایی، ۱۴/۲۷% صدف و ۹۸/۱۸% گوشت کبد خوک) تغذیه شدند تا مراحل رسیدگی جنسی را طی کرده و تخمریزی نمودند. مولدین تغذیه شده با درصد بیشتری از کرم پرتار بهطور قابل توجهی رشد بهتری داشته و سریعتر به رسیدگی جنسی نیز رسیدند و همانند نتایج مطالعه حاضر مولدین تغذیه شده با درصد بیشتری از کرم پرتار نسبت به مولدین تغذیه شده با درصد کمتری از کرم پرتار از نظر رشد و رسیدن به رسیدگی جنسی تفاوت معنیداری داشتند.