شما نمیتوانید موارد درون زبالهدان را ویرایش کنید. مورد را به بیرون از زبالهدان منتقل و سپس آن را ویرایش کنید.
-
- بهبود دسترسی به مجموعه های کتابخانه
در کتابخانههایی که نظام فهرست رایانه ای فعالی در اختیار دارند، امکان جست و جوی فهرست از منزل و محل کار فرآهم است. به منظور در دسترس قرار دادن مجموعهی کتابخانه برای آن عدهای که نمیتوانند به کتابخانه مراجعه کنند، دسترسی تلفنی به فهرستهای رایانه ای به عنوان یک خدمت در نظر گرفته میشود.
-
- دسترسی به منابع و مجموعه های دور در سایر کتابخانهها
استفاده از اینترنت شیوهای ابتکاری برای دستیابی به منابع محلی و مجموعه های دور دست است. با این امکان شماری از کتابخانهها درصدد پیادهسازی فهرستهای خود بر روی شبکهی جهانی اینترنت هستند.
-
- بهبود رابطه بین کارکنان و جریان کار
فناوری، استفاده از متخصصان کتابداری را در پستهای خدمات فنی افزایش، و به کتابداران
حرفهای اجازهی تمرکز بر مباحث عمدهی فنی و سیاستگذاری را میدهد.
-
- صرفهجویی در زمان و هزینه
با ایجاد امکان برقراری ارتباط از راه دور برای کاربران کتابخانه، رفت و آمدها به منظور یافتن اطلاعات و منابع کاهش پیدا میکند و در هزینه ها نیز صرفهجویی
میشود.
رهنمافرد (۱۳۸۴، ص ۴۶) برخی از فواید به کارگیری فناوری اطلاعات در کتابخانههای عمومی را به شرح زیر میداند:
-
- افزایش مرغوبیت ارائه خدمات در کتابخانه؛
-
- افزایش مهارت کارکنان کتابخانه؛
-
- ارائه خدمات مراجع مدار در کتابخانه؛
-
- تغییر مفاهیم کتابخانه و کتابداران از منظر داخلی و خارجی استفادهی خلاقانه و ابتکاری از منابع در دسترس؛ و
-
- استفاده از منابع مشترک با بهره گرفتن از فناوری و ابزارهای اطلاعاتی.
مزایای دیگر به کارگیری فناوری اطلاعات در کتابخانهها، به شرح زیر میباشند:
-
- جستو جوی سریع و مناسب اطلاعات مورد نیاز دربارهی منابع کتابخانه؛
-
- بهاشتراکگذاری اطلاعات؛
-
- تسهیل بهروزرسانی اطلاعات؛
-
- در دسترس بودن اطلاعات در هر زمان و هر مکان؛
-
- صرفهجویی در هزینه های عملیاتی و اجرایی؛
-
- پایینتر بودن هزینه استفاده از روش های ذخیرهسازی الکترونیکی نسبت به روش سنتی؛
-
- تسهیل بازیابی اطلاعات؛ و
-
- امکان تبادل اطلاعات با سایر کتابخانهها (ایمانیکیا، ۱۳۸۶، نقل در سالارپور، ۱۳۸۹، ص ۲).
۲-۲-۹٫ اهداف کتابخانههای عمومی از به کارگیری فناوری اطلاعات
برای بهرهگیری از فناوری اطلاعات و ارتباطات در کتابخانههای عمومی اهدافی متصور است.
رهنمافرد (۱۳۸۴، ص ۵۰) برخی از اهداف به کارگیری فناوری اطلاعات در کتابخانهی عمومی ایران را به شرح زیر میداند:
-
- خودکارسازی کلیهی فرآیندهای کتابخانهای از جمله فرآیندهای عملیاتی، اداری، مالی و غیره؛
-
- ارائه خدمات متنوع الکترونیکی در محل کتابخانه و خارج از آن؛
-
- اجرای سیستم جامع و یکپارچهی اطلاعرسانی و عملیاتی مبتنی بر وب؛
-
- تأمین و ارائه منابع کمیاب به صورت الکترونیکی؛
-
- استقرار سیستمهای امنیتی برای حفاظت از کلیهی منابع اطلاعاتی دیجیتال و مبادلهی
آنها؛
-
-
-
-
- مشاغل خاص و کلیدی با امکان توسعه و پیشرفت؛ در این گونه مشاغل نیاز به ثبات کارگر و عدم جابجایی او و صرف وقت کافی است و در مقابل لازم است کارفرماسرمایه گذاری نماید، اگرچه متحمل هزینه بالا جهت پرداخت دستمزد و تأمین امکانات آموزشی و رفاهی بیشتر شود، ولی لازم است وضعیت نسبتاً خوبی برای کارمند یا کارگر خود فراهم نماید. بنابراین کارفرما باید افرادی را انتخاب نماید که ثبات و وقت کافی دارند و قادرند سود محل کار خود را به شدت بالا برند.
-
-
- دسته دوم مشاغل ثانویه است که از لحاظ اهمیت اجتماعی در درجه پایینتری قرار دارند، این مشاغل دارای امکانات محدود و مزد پایین هستند و جابجایی افراد در آن ها خللی به کار ایجاد نمی نماید، در این مشاغل مراجعه زنان به دلیل عدم پایداریشان بیشتر است. زیرا آنان نمی توانند وقت ثابت و طولانی را به کار اختصاص دهند، بدین روی به دنبال حرفه هایی می روند که راحت تر جابجا شوند، گرچه دستمزدشان پایین و امکاناتشان محدود باشد. کارفرمایان نیز به دلیل صرف هزینه پایین در به خدمت گرفتن آن ها، رضایت بیشتری دارند. ضمن آن که در برخی مشاغل حضور جنس مؤنث سطح سود را بالا می برد، مانند نقش زنان در برانگیختن مصرف گرایی اشخاص که اثر بسزایی دارد، لذا صاحبان سرمایه به گزینش آن ها در مشاغل ثانویه می پردازند.
-
-
۳-توجه به تبعیض جنسیتی
عده ای دیگر بر این باورند که زنان به دلیل ضعف جسمانی و فکری در همه مراحل فردی و جمعی تحت تبعیت مردان هستند و مجبورند شغل حقیر خانه داری و مراقبت از فرزندان را بر عهده گیرند! و به دنبال فعالیت های اجتماعی نروند و اگر فعالیتی در جامعه داشته باشند،نوعاً منعکس کننده نقششان در خانه است. مشاغلی مانند نظافت، معلمی و پرستاری ..[۹۸۳]این نظریه زنان را فاقد استقلال و استعداد لازم در فعالیت هایی اجتماعی سود آفرین دانسته وتربیت و پرورش فرزندان را در بردارنده جایگاه ارزشی والای اجتماعی نمی داند.
بنابراین در جهان غرب ارزش فعالیت با ملاک های مادی سنجیده می شود و معیار گزینش اشخاص میزان سود و زیان تولیدات وی است. کارفرمایان در مشاغل حساس و مهم برای حفظ ثبات منافع کار و افزایش سود سازمان و جلوگیری از زیان های احتمالی به گزینش مردان یا زنانی با وقت آزاد روی می آورند. در مقابل برخی از زنان نیز در جوامع پیشرفته به علت تقویت گرایش منفعت طلبی حاضرند به رغم از دست دادن کانون خانواده یا ضعف نقش آن ها در خانه به مناصب بالای اجتماعی برسند و خود را از حقارت خانه و خانه داری نجات داده به منافع برترمادی دست یابند! اما متأسفانه در بدو ورود به جامعه با تبعیض جنسی مواجه می شوند و برای نجات از این تبعیض خود را گرفتار در دام نظرات مختلف دفاع از حقوق زن می بینند و هر روز یک ندا و یک خواسته را مطرح می سازند. در حالی که در آئین اسلام، اهمیت کار و فعالیت با معیارهای مادی و میزان سود دهی سنجیده نمی شود، بلکه به اهداف معنوی بیش از مقاصد مادی توجه می گردد. اسلام کار و فعالیتی را با اهمیت می داند که افراد را به هدف والای قرب الهی و انسانیت نزدیک سازد و مسبب سرکوبی فطرت و غرایز شخص نشود. از طرف دیگرهمت والای زنان و مردان را در ساختن پیکره ی جامعه اسلامی مؤثر می داند و از این نکته غافل نمی ماند که خانواده سالم زیربنای ایجاد جامعه ای سالم و رو به کمال است. از این رو فرد در انتخاب شغل خود باید حدود خانواده را رعایت نماید. زنان نیز به عنوان نیمی از جامعه اسلامی، نقش هایی بر عهده دارند که عملکرد صحیح آن ها و همبستگی شان با سایر اعضاء موجب نیل به اهداف جامعه و دستیابی به سعادت و آسایش تمام افراد آن می شود. این مسئولیت ها بر اساس نقش اصلی آن ها در کانون خانواده اولویت بندی می گردد. بدین خاطر گاه فعالیت اجتماعی آن ها به عنوان شغل اولیه[۹۸۴] است و گاه همین وظیفه برای آن ها به صورت شغل ثانویه[۹۸۵]جلوه گر می شود. گرچه لازم است به این موضوع دقت گردد که در هیچ یک از موارد نباید از توجه آن ها به اهمیت نقش شان در خانواده یا جامعه کاسته شود.
از دیدگاه اسلام اصلی ترین و مهم ترین نقش زن پس از ازدواج قبول تعهدات همسری و مادری است، تعهدی که مرد نیز به عنوان همسر و پدر آن را بر عهده دارد. زن در نقش مادری تعلیم و پرورش انسان ها را که متعالی ترین اهداف انسانی است، متقبل می شود. مسئولیتی که با هیچ معیار مادی قابل ارزیابی و سنجش نیست. این نقش مهم و کلیدی نباید کم اهمیت قلمداد شود و با مشاغل سودزا و مادی مورد قیاس قرار گیرد، به طوری که زنان جهت کسب مناصب بالای اجتماعی یا منافع برتر مادی هسته اصلی خانواده را نابود سازند! بنابراین اسلام مخالف حضور زنان در جامعه نیست، بلکه ملاک ها و میزان هایی برای ورود به جامعه جهت رفاه حال اعضای آن وضع نموده است. بدین روی اشتغال اصلی بانوان کسب علوم مورد نیاز جهت تربیت فرزند بر مبنای دستورات الهی می باشد و پس از ورود فرزندان به صحنه جامعه(مدرسه) مادران که تربیت فرزندان را در نهایت دقت انجام داده اند، می توانند در ساعات غیبت او در خانه، به حضور در جامعه بپردازند و در به حرکت درآوردن چرخه زندگی مؤثر باشند. البته حمایت دولت ها در این میان بسیار مهم می باشد که زمینه حضور نیمه وقت بانوان را در کارهایی فراهم سازد که روحیه مادری آن ها را خدشه دار نسازد. ولی متأسفانه برخی از بانوان به دلیل ناآگاهی از ارزش و قداست وظایف خانوادگی و رسالت مادری و عدم شناخت مبانی دینی به دنبال اشتغال و کارهای اجتماعی بدون قید و بند هستند و هدفشان از تحصیلات به دست آوردن شغل و کاری برای کسب درآمد است و حاضرند که تن به هر کار و فعالیت اقتصادی و اجتماعی در خارج از منزل بدهند اگرچه درآمد ناچیزی داشته باشد و اشتغال را یک ارزش و کمال می دانند و کارها و وظایف همسری و مادری را نوعی تحجر و عقب ماندگی برای خود محسوب می کنند. در حالی که امروزه اندیشمندان و متفکران غربی به این نتیجه رسیدهاند که فقط کار خارج از خانه مصداق اشتغال نیست، بلکه کار در منزل هم فعالیت اقتصادی و مصداق اشتغال است؛ اما کاری پنهان است که دستمزد ندارد. تا همین اواخر در بخش عظیمی از ادبیات جامعه شناختی، کار بدون دستمزد، به ویژه کار زنان در محیط خانه، هرگز مورد ملاحظه قرار نگرفته بود.در صورتی که چنین کاری برای اقتصاد به اندازه اشتغال مزدی ضرورت دارد.
بنابراین اسلام اصلی ترین و مهم ترین نقش زن پس از ازدواج را قبول تعهدات همسری و مادری می داند، تعهدی که مرد نیز به عنوان همسر و پدر آن را بر عهده دارد.[۹۸۶] زن در نقش مادری تعلیم و پرورش انسان ها را که متعالی ترین اهداف انسانی است، متقبل می شود. مسئولیتی که با هیچ معیار مادی قابل ارزیابی و سنجش نیست. این نقش مهم و کلیدی نباید کم اهمیت قلمداد شود و با مشاغل سودزا و مادی مورد قیاس قرار گیرد، به طوری که زنان جهت کسب مناصب بالای اجتماعی یا منافع برتر مادی هسته اصلی خانواده را نابود سازند!
بنابراین اسلام مخالف حضور زنان در جامعه نیست،وجود نمونه های تاریخی فراوان از فعالیت های اقتصادی و اجتماعی زنان در قالب مشاغل مختلف نشانه تأیید کتاب و سنت برحضور پاک و دور از اختلاط بانوان در صحنه های اجتماعی و در قالب اشتغال یا تأمین نیازهای مشروع فردی و اجتماعی است. البته در این مورد فرقی بین زن و مرد نیست، بلکه آن چه مهم است، لزوم رعایت قوانین برای هر دو آن ها می باشد. در تأیید مطالب ارائه شده به ذکر نمونه های اجمالی از اشتغال زنان در عهد رسول خدا صلی الله علیه و آله پرداخته می شود، تا بتوان با رجوع محققانه و اندیشه ورزانه به متون اسلامی و تاریخ اسلام به ترسیم چهره ای از حضور زنان در مسائل اجتماعی دست یافت. اینک به برخی از این فعالیت ها در صدر اسلام اشاره می شود که عبارتند از:
مشارکت اجتماعی و اقتصادی زنان در صدر اسلام
اسلام احیاء کننده حقوق تمام انسان ها به خصوص زنان می باشد. دین اسلام در زمانی به وضع قوانین به نفع زنان پرداخت که زن از حداقل حقوق انسانی محروم بود و به عنوان شیء با او رفتار می شد و حتی در سال ۵۸۶ میلادی کنفرانسی در فرانسه برای بررسی این موضوع منعقد شد که آیا زن بشر است یا نه و در نهایت به این نتیجه رسیدند که زن بشری است که فقط برای خدمت به مردان خلق شده است. پس از ظهور اسلام ، تغییرات وسیعی در همه ارکان جامعه پدید آمد که یکی از این تغییرات ارزش دادن به زنان و احترام به هویت انسانی و جنسی او بود . در اسلام از نظر حقوق انسانی میان زن و مرد مساوات برقرار است و هیچ گونه امتیازی برای مردان نسبت به زنان به واسطه جنسیت(نه وظایف) آن ها در نظر گرفته نشده است. دین مبین اسلام ضمن پذیرفتن حضور اقتصادی زنان در جامعه و تاکید بر حق مالکیت آنان، از مردان خواسته تا تأمین مالی آنها را برعهده بگیرند تا بانوان بتوانند با خیالی آسوده به مسئولیت های خود در منزل بپردازند. براین اساس، زن نیازی به کار خارج از خانه ندارد و اشتغال برای او یک عمل انتخابی و اختیاری است. از نظر اسلام وی مجبور نیست برای خود یا خانوادهاش کار کند و نفقه دادن از ناحیه مرد به زن واجب شرعی است. از نظر اسلام، زنان می توانند آزادانه زندگی نمایند یا هر شغل مشروعی را که بخواهند، انتخاب کنند و آن ها حق دارند، در صورت تمایل علاوه بر نقش های خانوادگی، همسری و مادری به نقش های اجتماعی و فعالیت های اقتصادی نیز بپردازند. اما این نقش ها نباید به نقش های اصلی زنان که همسری و مادری است، آسیب وارد کند . آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در این باره می فرمایند :” اسلام با کار کردن زن موافق است، بلکه کار را تا آن جا که مزاحم با شغل اساسی و مهم ترین شغل او، یعنی تربیت فرزند و حفظ خانواده نباشد، شاید لازم هم می داند. یک کشور نمی تواند از نیروی کار زنان در عرصه های مختلف بی نیاز باشد. اما این کار نباید با کرامت و ارزش معنوی و انسانی زن منافات داشته باشد . . .” از طرفی خانه داری از وظایف الزامی زن نیست، بلکه وی به صورت داوطلبانه و از روی احساس مشارکت در زندگی زناشویی به فعالیت در منزل می پردازد.
در دیدگاه اسلام زن و مرد در میدان های کار و تلاش و مسائل اقتصادی حق مشارکت داشته و از لحاظ تصرفات مالی وحقوقی از موقعیتی مساوی برخوردارند. اسلام محرومیتی برای افراد در زندگی اجتماعی براساس جنسیتشان قائل نیست. آن ها می توانند در ساختن جامعه، شرکت فعال نمایند، اما به شرط آن که اعمال خود را مطابق با قوانین و مقرارت خاصی قرار دهند و موجبات سلب آزادی و آسایش دیگران نشوند. بانوان به عنوان سازندگان جامعه از این مشارکت محروم نیستند. آن ها در خانه و خارج از آن می توانند کمک های مؤثری به جامعه داشته باشند.
آیات قرآن کریم نشان دهنده حضور اجتماعی زنان در کانون زندگی انبیاء علیهم السلام است. با توجه به این که انبیاء مجریان دستورات الهی در بین خانواده و جامعه خود می باشند، لذا حضور زنان آن ها، در جامعه بیانگر آن است که بانوان همواره به طور مستقل«وَ لَمَّا وَرَدَ مَاءَ مَدْیَنَ وَجَدَ عَلَیْهِ أُمَّهً مِّنَ النَّاسِ یَسْقُونَ وَ وَجَدَ مِن دُونِهِمُ امْرَأَتَینِْ تَذُودَانِ قَالَ مَا خَطْبُکُمَا . . » و با حفظ حریم« . . قَالَتَا لَا نَسْقِى حَتىَ یُصْدِرَ الرِّعَاءُ . .»[۹۸۷] می توانند در صحنه اجتماع حضور یابند و برای امرار معاش خود و خانواده شان تلاش نمایند، ولی تن به ذلت ندهند و در زمانی که سرپرست خانواده نتواند تأمین زندگی نماید، «. . وَ أَبُونَا شَیْخٌ کَبِیر»[۹۸۸] زنان می توانند به کارهای سخت نیز تن درهند. «قالَتْ إِحْداهُما یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ. . »[۹۸۹] البته حضور آن ها در جامعه باید همراه با تعفف و تحجب[۹۹۰] و با محوریت حیاء و نجابت« فَجاءَتْهُ إِحْداهُما تَمْشِی عَلَى اسْتِحْیاءٍ …»[۹۹۱] است و لازم است قانون حامی آنان باشد تا برخی از مردان حقوق آن ها را نادیده نگیرند.
علاوه بر آیات قرآن کریم و حضور دختران شعیب علیه السلام در صحنه کار و فعالیت، وجود نمونه های تاریخی فراوان از فعالیت های اقتصادی و اجتماعی زنان در قالب مشاغل مختلف در صدر اسلام و تقریر پیامبر صلی الله علیه و آله نسبت به آن، بیانگر جواز اشتغال بانوان می باشد؛ از جمله این مشاغل می توان به موارد زیر اشاره نمود:
۱-۱-تجارت
«خدیجه » همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله زنی دوراندیش، عاقبت نگر، ثروتمند و صاحب اموال بسیار، بانویی تاجر و باشرافت و ثروتمند بود که از دو شوهر قبل خود ثروتی هنگفت به ارث برده بود. ایشان مردانی را برای انجام کارهای تجاری خویش گماشته بود که عمالش در تمام جزیره العرب به این امر مشغول بودند. زمینه آشنایی این بانو با محمد امین صلی الله علیه و آله از همین طریق بود. ایشان وقتی سخنانی در باره امانت، صداقت و اخلاق محمد مصطفی صلی الله علیه و اله شنیدند، فردی را به سوی آن بزرگوار فرستاد تا از جانب ایشان به امر تجارت بپردازد. چنانچه راویان آورده اند:« ان السیده خدیجه کانت ترسل فی تجارتها الی الشام جماعه باجر معین و قبیل زواجها بالنبی ارسلت الیه لیذهب فی تجارتها. . .»[۹۹۲] یکی دیگر از بانوانی که به تجارت مشغول بود «قیله»می باشد که به ام بنی انمار مکنی معروف است. همو در انجام قوانین صحیح این فعالیت سؤالاتی را از پیامبر اکرم می پرسد و ایشان به او پاسخ می دهند. از جمله این که وی می گوید: پیغمبرصلی الله علیه و آله وارد مروه شد و می خواست عمره ای انجام دهد، وقتی که من از ورودش به آن جا خبردار شدم، به حضورش رفتم و مطلب خود را با حضرتش در میان گذاشته و گفتم: ای فرستاده خدا! من زنی هستم که به کار خرید و فروش مشغولم(تجارت می کنم) وقتی کالایی را می خرم، خیلی کمتر از آن چه قیمت واقعی آن است و باید بدهم، می پردازم. پس از آن پیوسته با چانه زدن اضافه می کنم تا به قیمت واقعی آن برسم و آن گاه که بخواهم کالایی را بفروشم بیش از آن چه قیمت دارد، به مشتری می گویم، سپس کم می کنم تا به اندازه ای که باید بفروشم، می فروشم . آیا این کار عیبی دارد ؟
پیامبرصلی الله علیه و آله فرمود: این کار را نکن، هر وقت خواستی چیزی بخری، همان قیمت واقعی آن را در مرحله اول بده، فروشنده اگر راضی شد، می دهد و اگر هم راضی نشد، نمی فروشد و هرگاه خواستی چیزی را بفروشی قیمت واقعی آن را در همان مرحله اول به مشتری بگو، خواست می خرد و نخواست می رود.[۹۹۳] بنابر روایت مذکورمشخص می شود که پیامبر اکرم وی را از تجارت نهی نفرمود. بلکه نحوه تجارت و مقررات آن را به او تعلیم می دهد.
۱-۲-عطر فروشی
یکی از مشاغل زنان در صدر اسلام عطر فروشی بود. حولاء یکی از زنان عطر فروش می باشد. از انس بن مالک است که زنی عطاره در مدینه بود که حولاء نامیده می شد.[۹۹۴]وی برای خاندان رسالت، عطر می آورد.[۹۹۵] زینب عطاره نیز شغلش فروش لوازم آرایش به زنان بود. [۹۹۶]همین شغل (عطر فروشی)را ملیکه ام سائب دختر اقرع ثقیفه [۹۹۷]و اسماء دختر مُخَرِّبه تیمیمی مکنی به ام جلاس[۹۹۸]نیز داشتند.
۱-۳-شبانی
سلامه الضَبِیه زنی است که اسلام آورد. او به وسیله مزدی که از راه چرانیدن گوسفندان کسب می کرد، به امرار معاش می پرداخت. همو می گوید: من به چرانیدن گوسفندان مشغول بودم که پیامبرصلی الله علیه و آله از آن جا عبور کرد، به من فرمود:سلامه! به چه چیز ایمان داری؟ و به چه چیز شهادت می دهی؟ من گفتم: به یگانگی خدا شهادت می دهم و شهادت می دهم که محمدصلی الله علیه و آله رسول و فرستاده خداست. آن گاه پیامبرصلی الله علیه و آله تبسمی کرد و رفت. [۹۹۹]ام هانی نیز از جمله زنانی است که چوپانی می کرده است.[۱۰۰۰]
حدیث مذکور تقریر پیامبرصلی الله علیه و آله را بر شغل شبانی سلامه نشان می دهد و اگر حرفه و فعالیت زنان کوچکترین منافاتی با احکام و مقررات دین اسلام داشت، هرگز پیامبرصلی الله علیه و آله از کنار آن بی توجه نمی گذشت.
۱-۴-صنعتگری
«ریطه دختر عبدالله بن معاویه الثقفی» همسر عبدالله بن مسعود است. وی زنی صنعتگر بود که با فروش ساخته های دست خود زندگی روزمره را اداره می کرد. روزی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله رفت و عرض کرد:« من زنی صنعتگر هستم، پاره ای از صنعت و ساخته های خودم را می فروشم و زندگی روزمره خود و شوی و فرزندانم را اداره می کنم، برای این که آن ها هیچ کدام چیزی ندارند و همه تهیدستند، دیگر نمی توانم در راه خدا صدقه ای بدهم، هم اکنون پاداش انفاق من چیست؟ پیامبرصلی الله علیه و آله فرمود: آن چه بر آن ها انفاق کنی، اجر و پاداش آن نزد خدا برای تو باقی خواهد ماند. از انفاق بر آن ها خودداری مکن .[۱۰۰۱]
بر اساس این روایت در صدر اسلام نیز زنانی که عهده دار مخارج خانواده خود باشند، بوده اند و این مطلب هیچ منافاتی با زن بودن آن ها ندارد. ضمن آن که اداره زندگی توسط زنی که همسرش قادر بر گذران مخارج امور نباشد، مورد تأیید پیامبر بوده و اجر اخروی برای آن باقی است.
۱-۵-طبابت و پرستاری
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در هنگام جنگ برخی از بانوان را مأمور به مداوای مجروحان جنگی می نمود و هنگام حرکت به سوی میدان جنگ عده ای از این زنان که در معالجه بیماران تخصص داشتند با پیامبر همراه می شدند. حضرت برای آنان در کنار میدان جنگ خیمه ای سراپا می کرد تا به هنگام مجروح شدن سربازان با انتقال به خیمه، بانوان به مداوای آن ها بپردازند. انس در این باره گوید: پیامبر در جنگ ها ام سلیم و زنان انصار را برای مداوای مجروحان با خود همراه می کرد.[۱۰۰۲] حفصه دختر سیرین زنی از انصار نیز نقل می کند که شوهر خواهرش، دوازده مرتبه در جنگ های پیامبر شرکت کرد و خواهرش در شش جنگ شرکت می جست، او می گفت: ما از مجروحین مراقبت می کردیم. [۱۰۰۳]
ربیع دختر معوذ می گوید:. . .در جنگ های پیامبر شرکت می جستیم و شهدا و مجروحان را مداوا کرده و به مدینه بازمی گردانیدیم. [۱۰۰۴]
«رفیده»از زنان انصار است. وی در جنگ خندق شرکت جست، خیمه ای زد و آن جا را مطب خود قرار داده بود و هر کس زخمی می شد او را بدانجا می بردند تا « رفیده » او را معالجه کند. زنی به نام زینب پزشک قبیله بنی اود بود و مریضان را مداوا می کرد.[۱۰۰۵]
۱-۶-صنایع دستی
زینب دختر جحش به صنایع دستی مشغول بود و از آن چه به دست می آورد، در راه خدا صدقه می داد.[۱۰۰۶]
۱-۷-ریسندگی
کلینی و شیخ طوسی از احمد بن محمد از عثمان بن عیسی از ابو زهره از ام الحسن روایت کنند که گفت :«مرّ بی امیرالمؤمنین (ع) فقال: ایّ شیء تصنعین یا امّ الحسن ؟ قلت : اغزل . فقال : امّا انّه احلّ الکسب ، او من احلّ الکسب »: امیر المؤمنین بر من گذشت و فرمود: ام الحسن چه درست می کنی؟ گفتم : پشم می ریسم. حضرت فرمود : این عمل حلالترین کسب هاست یا از حلال ترین کسب هاست .[۱۰۰۷]
بنابراین روایت فعالیت و مشارکت اقتصادی زنان در دوران پس از پیامبر صلی الله علیه و آله ادامه داشته و مورد ایراد رهبران دین اسلام قرار نگرفته است و گاه مانند مورد بالا تأیید نیز شده است .
علاوه بر این ها مشاغل دیگری هم مانند فروش محصولات لبنی مانند شیر و روغن نیز رایج بوده است.[۱۰۰۸] بنابر آنچه گذشت زن و مرد، دو رکن جامعه و مکمل دیگر می باشند که در پیدایش یک جامعه سالم، صمیمی، آرام، پویا و سازنده نقش مهم و مؤثری دارند. هریک با حفظ حدود و موازین شرعی و بر پایه ابزار و توانمندی های لازم می توانند در عرصه های اجتماعی شرکت نمایند. مطلب عمده در فرهنگ اشتغال زنان از منظر اسلام، حفظ جایگاه و منزلت زن است و این امر باید در اشتغال زنان لحاظ گردد. در تفکر اسلامی، حفظ و گسترش نهاد خانواده بر پایه ویژگیهای فطری و طبیعی زن و مرد، اولویت و اهمیت خاصی دارد و در کنار آن بر امکان اشتغال و استقلال مالی زنان تأکید شده است. اسلام اشتغال را برای زن هدف یا وسیله کسب عزت یا جستجوی هویت گمشده نمی داند، بلکه اشتغال را به عنوان یکی از راههای افزایش قابلیت و شکوفایی استعداد زنان و در جهت تعالی و کمال آنان و نیز همکاری و همیاری آنان در پیشبرد و تعالی جامعه می داند.
البته واضح است که بانوان همانند مردان پس از ازدواج تعهداتی را متقبل می شوند؛ مردان موظف می شود تا با توجه به شئونات همسر خود به تأمین هزینه های زندگی و . . مقید شوند. بانوان نیز لازم است اصلی ترین نقش خود در ایجاد آرامش و سکون ایفا نمایند و پس از فرزنددار شدن، از نقش مؤثر و والای مادری غافل نباشند و در راه نیل به نقش های اجتماعی، تعهدات خانوادگی را رها نسازند، بلکه در صورت امکان با جمع دو نقش مادری و اجتماعی به جامعه خدمت رسانی نمایند و با انتخاب مشاغلی مطابق با ابزارها و نیازهای جنس مؤنث و لحاظ نمودن وظیفه مادری آرامش خانواده و جامعه را تضمین کنند. دولت نیز با تقلیل ساعت کار زمینه همکاری بهتر آن ها را بدون ضربه زدن به کانون خانواده فراهم سازد تا نقشی فعال و حیات بخش در خانه و جامعه از خود به جا بگذارند.
در مجموع باید گفت: اسلام مخالف حضور زنان در جامعه نیست، بلکه اصلی ترین و مهم ترین نقش زن پس از ازدواج را که قبول تعهدات همسری و مادری است، با ارزش می داند و از او می خواهد در درجه نخست تعلیم و پرورش انسان ها را بر عهده گیرد و این شغل خطیر را با مشاغل سودزا و مادی مورد قیاس قرار ندهد و در مقابل نسبت به جامعه خود بی تفاوت نباشد و با لحاظ نمودن هویت جنسی خویش در عملکرد اقتصادی جامعه مؤثر واقع شوند، بدون آن که تأمین نفقه خانواده بر عهده او باشد.
۲-مشارکت سیاسی و نظامی زنان
فعالیت زنان در فرایند رشد و توسعه جامعه بسیار مشهود می باشد. مشارکت آن ها در انواع فعالیت های سیاسی بیانگر توامندی آن ها در این زمینه می باشد. بنابر شواهد تاریخی نیز زنان صدر اسلام در مسائل سیاسی اظهارنظر نموده و حضوری فعال داشته اند. قوانین الهی، آن ها را به واسطه جنسیتشان از فعالیت های سیاسی محروم ننموده است. البته گفتنی است مؤلف در تاریخ اسلام مصادیقی بر ولایت و مدیریت زنان بر جامعه اسلامی و تصریح پیامبر صلی الله علیه و آله یا تقریر ایشان مشاهده ننمود. اما از جمله زمینه های حضور و ظهور زنان در عرصه سیاست را می توان در موارد زیر خلاصه نمود:
جدول(۴-۳) توزیع فروانی پاسخگویان بر حسب سابقه خدمت ۷۰
جدول(۴-۴) توزیع فروانی پاسخگویان بر حسب تحصیلات پاسخگویان ۷۱
جدول(۴-۵) توصیف مولفه های جانشین پروری ۷۲
جدول ( ۴ ـ ۶) :آزمون Kolmogorov-Smirnov 73
جدول(۴-۷)آزمون رگرسیون بین متغیر مولفه های مدل شایستگی، بر وضعیت مدیریت جانشین پروری در شرکت نفت ۷۴
جدول(۴-۸)آزمون رگرسیون بین متغیر مولفه های عقلایی، بر وضعیت مدیریت جانشین پروری در شرکت نفت ۷۵
جدول(۴-۹)آزمون رگرسیون بین متغیر مولفه های شخصی، بر وضعیت مدیریت جانشین پروری در شرکت نفت ۷۶
جدول(۴-۱۰)آزمون رگرسیون بین متغیر مولفههای ارتباطات، بر وضعیت مدیریت جانشین پروری در شرکت نفت ۷۷
جدول(۴-۱۱)آزمون رگرسیون بین متغیر مولفه های تعاملی، بر وضعیت مدیریت جانشین پروری در شرکت نفت ۷۸
جدول(۴-۱۲)آزمون رگرسیون بین متغیر مولفههای رهبری، بر وضعیت مدیریت جانشین پروری در شرکت نفت ۷۹
جدول(۴-۱۳)آزمون رگرسیون بین متغیر مولفههای نتیجهمداری، بر وضعیت مدیریت جانشین پروری در شرکت نفت ۸۰
فهرست نمودارها
نمودار(۴-۱) توزیع فروانی پاسخگویان بر حسب جنسیت پاسخگویان ۶۸
نمودار(۴-۲) توزیع فروانی پاسخگویان بر حسب سن ۶۹
نمودار(۴-۳) توزیع فروانی پاسخگویان بر حسب سابقه خدمت ۷۰
نمودار( ۴-۴) توزیع فروانی پاسخگویان بر حسب تحصیلات پاسخگویان ۷۱
فهرست شکلها
شکل (۲-۱) طرح کلی یک نظام جانشین پروری ۳۰
شکل(۲-۲) مدل کوه یخ شایستگی های مدیریتی ۳۶
فصل اول
کلیات تحقیق
۱ ـ ۱ ـ مقدمه
استراتژیهای سازمانی، نیازمند رویکردی کلنگر برای مدیریت استعدادهاست، بنابراین رویکردهای سنتی بهترین تجربهها برای یادگیری، مدیریت عملکرد، مدیریت جانشین پروری و توسعه مسیر شغلی است باید دوباره ارزیابی و بازنگری شوند. همانگونه که یکپارچگی مدیریت عملکرد و یادگیری درموارد زیادی به عنوان مولفههای جداییناپذیر ازاستراتژی مدیریت استعداد موثر شناخته شده است، مدیریت جانشینی نیز که توسعه کارکنان و برنامه ریزی مسیرشغلی را به هم متصل کرده، نقش استراتژیک ویژهای در سازمانهای امروزی پیدا کرده است. این سازمانها دریافته اند که جانشین پروری، یک فرایند پویا و مستمر است، نه یک هدف ایستا. دردنیای پررقابت امروزی برای دستیابی به استعدادها، سازمانها باید دیدگاهی فراتراز جایگزینی ساده نیروی کار داشته باشند. استراتژیهای مدیریت جانشین پروری همانگونه که باید کارکنان را برای دستیابی به هدفهای شغلی خود توانمند سازد، باید بر روی توسعه کارکنان نیز برای دستیابی به هدفهای سازمانی، متمرکز باشد.امروزه، مدیریت جانشین پروری از راه فرایندی انجام می پذیرد که مدیریت استعدادها نام دارد . از راه این فرایند، استعدادهای انسانی سازمان برای تصدی مشاغل و منصبهای کلیدی در سالهای آینده شناسایی شده، از راه برنامه های متنوع آموزشی و پرورشی، به تدریج برای به عهده گرفتن این مشاغل و مسئولیتها آماده میشوند(ابوالعلایی ،۱۳۸۶ ،۱۱-۱۰ ).
۱ ـ ۲ ـ بیان مساله
هیچ سازمانی نمی توان یافت که رشدی مستمر و موفقیتی پایدار را تجربه کرده باشد مگر آنکه توسط مدیر یا تیمی از مدیران و رهبران شایسته و کارآمد اداره و هدایت شده باشد. دنیای سازمانی آینده همچنین به تعداد بیشتری از مدیران و رهبران نیازمند است. پژوهشهای متعدد تجربی حاکی است که علیرغم ضرورت ورود افکار و اندیشه های جدید مدیریتی به سازمانها ( از طریق جذب و بکارگیری مدیرانی از بیرون سازمان) سازمانههای موفق به میزان قابل توجهی به دورنزایی تاکید دارند و تلاش می کنند تا با شناسایی و پرورش استعداد های مدیریتی درون سازمانی از تامین نیازهای آتی خود به مدیرانی شایسته و اثربخش اطمینان حاصل کنند(سلاجقه و همکاران، ۱۳۹۱، ۲).
دارا بودن نیروی متخصص و شایسته در حال حاضر از مهمترین سرمایههای هر سازمان یا شرکتی محسوب میشوند بطوریکه پیش از این اگر برای افراد متخصص و مجرب سازمان، عبارت “نیروی انسانی” و یا “منابع انسانی” استفاده میشد، اما اکنون این عبارت به “سرمایه انسانی” تغییر یافته است. این قاعده کلی برای شرکتهای نفتی نیز کاملا صادق است. امروزه دارایی اصلی و برگ برنده هر شرکت نفتی سرمایه انسانی آن است و تمامی شرکتهای نفتی در جذب و نگهداری سرمایههای متخصص است و در این ارتباط، رقابت پیچیدهای در حال شکل گرفتن است که سوی دیگر آن تهدید برای کشورهای در حال توسعه میباشد چرا که بهراحتی نیروهای متخصص خود را از دست میدهند. این موضوع برای صنعت نفت ایران با عنایت به برنامههای بلند مدت و سند چشم انداز خود از اهمیتی دو چندان برخوردار است و توجه ویژه به مسایل مرتبط با منابع انسانی بخصوص در بخش کارشناسی بنا به دلایل حضور در عرصههای بینالمللی، رویارویی با چالشهای منابع انسانی در صنعت نفت جهان، و به منظور تحقق اهداف سند چشم انداز شرکت نفت بسیار اهمیت دارد. بنابراین شرکت نفت باید شیوههای ایجاد انگیزه در بین کارشناسان متخصص خود را مورد بازنگری قرار دهد چرا که از یک سو الزامات بین المللی، افزایش قیمت نفت و کمبود منابع انسانی متخصص وجود دارد و از سویی دیگر منابع انسانی موجود نیز با عدم رضایتمندی مواجه شده و آمار مهاجرت از شرکت نفت افزایش یافته است. لذا ضرورت دارد که با تدوین برنامههایی تشویقی و انگیزشی منابع انسانی متخصص راحفظ نمود. باتوجه به صحبتهای معاونت توسعه منابع انسانی شرکت نفت در اردیبهشت ۱۳۹۲ ، توسعه سطح کارشناسی حوزه منابع انسانی یکی از اهداف این معاونت بوده تا ارزشهای سرمایه انسانی به تدریج دچار استهلاک نشود. (نجیرم ، پایگاه تحلیل خبری، ۱۳۹۳ ).
مطالعات در زمینه ساختار حفظ و توانمندسازی منابع انسانی در شرکت نفت بر این واقعیت تاکید دارد که در این شرکت بیشتر تمرکز بر جذب نیروی مجرب و کارآزموده است به جای اینکه به آموزش مهارتهای مورد نیاز این صنعت در حوزه مدیریت ارشد بپردازند. در حال حاضر با توجه به وضعیت مدیریت نیروی انسانی در شرکت نفت، و وجود مشکلاتی مانند غالب بودن تفکرات قدیمی و تکیه صرف بر تجربه و دیدگاه از بالا به پائین مدیران و عدم حضور مدیران ارشد در بین کارکنان میانی و کارکنان صف؛ عدم انتقال اطلاعات از جانب افراد سابق در سمتها به کارکنان جدید الاستخدام بدلیل ترس از دست دادن جایگاه؛ و وجود رفتار سازمانی ناسالم، از جمله چالشهای امروز صنعت نفت است که نیازمند مدیریت استراتژیک در حوزه نیروی انسانی میباشد. براین اساس و با توجه به اهمیت تربیت نیروهای مجرب جهت جایگزینی با نیروی انسانی در شرف بازنشستگی در شرکت نفت در این پژوهش در نظر است تا ضمن بررسی وضعیت مدیریت جانشین پروری در شرکت نفت، به بررسی میزان تطابق مولفه های جانشینپروری موجود در این شرکت بر اساس مدل شایستگی مدیران پرداخته شود. سوال اصلی تحقیق این است که؛ باتوجه به مدل شایستگی مدیران، وضعیت مدیریت جانشینپروری در شرکت نفت چگونه است؟
۱ ـ ۳ ـ ضرورت و اهمیت تحقیق
در رقابت جهانی امروز، صنعت نفت وظیفه خطیری در دستیابی به جایگاهی بلند متناسب با شان کشور عزیزمان ایران، بر عهده دارد. در این راستا مدیران نقش بسیار مهمی دارند. صنعت نفت با توجه به بالا رفتن دوره بازنشستگی مدیران و ورود مدیران جدیدتر، نیازمند برنامه ریزی برای توسعه و جایگزینی آنهاست. طبق بررسیهای صورت گرفته به دلیل رشد عرصه های جدید، تعویض سریع مدیران یا بازنشستگی نیروهای فعلی، سالانه تعداد زیادی از منصبها خالی می شود؛ در نتیجه، سازمان موظف است برای پرکردن این جاهای خالی، برنامه ریزی موثری داشته باشد برهمین اساس، به نظر میرسد در سالهای آتی رقابت برای یافتن مدیران مستعد و کارآمد درکشور، روز به روز بیشتر شود و آمادگی برای پرکردن منصبهای رهبری کلیدی درزمان مناسب، به عنوان یکی از مهمترین چالشها در پیشروی صنعت نفت به شمار میرود. پس بررسی این مساله که صنعت نفت در حال حاضر در چه نقطهای قرار گرفته و برای رسیدن به وضع مططلوب، نیازمند توجه به چه مولفههایی میباشد، حائز اهمیت است(هادیزادهمقدم و سلطانی، ۱۳۹۰ ،۴۱). با توجه به اهمیت استراتژیک صنعت نفت درایران، دراین تحقیق به بررسی وضعیت مدیریت جانشینپروری در شرکت نفت پرداخته شده است.
۱ـ ۴ ـ اهداف تحقیق:
۱ ـ ۴ ـ ۱ ـ هدف اصلی :
تعیین وضعیت مدیریت جانشینپروری در شرکت نفت براساس مدل شایستگی مدیران
۱ ـ ۴ ـ ۲ ـ اهداف فرعی:
۱ ) تعیین اثر مولفه عقلایی بر وضعیت جانشینپروری در شرکت نفت
۲ ) تعیین اثر مولفه شخصی بر وضعیت جانشینپروری در شرکت نفت
۳ ) تعیین اثر مولفه ارتباطات بر وضعیت جانشینپروری در شرکت نفت
۴ ) تعیین اثر مولفه تعاملی بر وضعیت جانشینپروری در شرکت نفت
۵ ) تعیین اثرمولفه رهبری بر وضعیت جانشینپروری در شرکت نفت
۶ ) تعیین اثر مولفه نتیجهمداری بر وضعیت جانشینپروری در شرکت نفت
۱ ـ ۵ ـ مدل تحقیق:
مدل تحقیق براساس مدل شایستگی مدیران
مولفه عقلایی
وضعیت جانشینپروری در سازمان
مولفه شخصی
در مواردی اطاعت از پیامبر، به مثابهی اطاعت از خداوند شمرده شده است. مانند:
ــ «مَّن یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ… هر کس از پیامبر فرمان بَرَد، در حقیقت، خدا را فرمان برده…» (نساء/۸۰)
آیههایی که در آنها اطاعت پیامبر، در ادامهی اطاعت از خداوند قرار گرفته است:
ــ «قُلْ أَطِیعُواْ اللَّهَ وَ الرَّسُول…بگو از خدا و پیامبر [او] اطاعت کنید.» (آل عمران /۳۲)
ــ «یَأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ أَطِیعُواْ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَا تَوَلَّوْاْ عَنْهُ وَ أَنتُمْ تَسْمَعُون. ای مؤمنان! خدا و فرستادهی او را فرمان برید و از او روی برنتابید در حالی که [سخنان او را] میشنوید.» (انفال/۲۰) مقصود اصلی، فرمان به اطاعت از پیامبر است و فرمان به اطاعت خداوند، امری مسلم است که برای یادآوری و مقدمهچینی آورده شده است; زیرا وجوب اطاعت از خداوند ـ همانطور که در بحثهای کلامی مطرح است ـ با شناخت ولی بودن او به وسیلهی عقل حاصل میشود؛ و اثبات آن از راه ولایت، به دور میانجامد. پس فرمان به اطاعتخداوند در این آیات، ارشاد مردم به چیزی است که خود میدانند و بیان این حقیقت است که اطاعت از پیامبر، در ادامهی اطاعت از خداوند است. شاهد بر این مطلب، اینکه در هیچ آیهای فرمان به اطاعت از خداوند، به تنهایی نیامده؛ در حالی که در بسیاری از آیات، اطاعت از پیامبر، یا به صورت فرمان از سوی خداوند، در کنار دیگر واجبات آمده مانند:
«وَ أَقِیمُواْ الصَّلَوهَ وَ ءَاتُواْ الزَّکَوهَ وَ أَطِیعُواْ الرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُون. و نماز را برپا کنید و زکات را بدهید و پیامبر [خدا] را فرمان برید تا مورد رحمت قرار گیرید.» (نور/۵۶) و یا به صورت فرمانی از زبان خود پیامبران. مانند: «…فَاتَّقُواْ اللَّهَ وَ أَطِیعُون. از خدا بترسید و مرا اطاعت کنید.» (آل عمران/۵۱)
معنای اطاعت از پیامبر
اکنون با توجه به معنای اطاعت که عبارت از فرمانبرداری است، اگر پیامبران از سوی خود هیچ امر و نهیای نداشته باشند، به عبارت دیگر، مسؤولیتی نداشته باشند، نمیتوان تصوری از معنای اطاعت از آنان داشت; زیرا در این صورت، ایشان صرفا واسطه در ابلاغ فرمانهایی هستند که از سوی خداوند صادر میشود و لازم میآید که آوردن «اطیعوا الرسول» در آیات، به منزلهی تکرار «اطیعوا الله» باشد؛ در حالی که هیچ نوع قرینهای در کلام وجود ندارد و سخن اشخاص عادی، از اینگونه استعارات گمراه کننده خالی است چه رسد به آیات قرآن کریم که از لحاظ فصاحت، برترین کلام است. از سوی دیگر، این مشکل در آیههایی مانند: «مَّن یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ… هر کس از پیامبر فرمان بَرَد، در حقیقت، خدا را فرمان برده…» (نساء/۸۰) و «وَ مَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا لِیُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ… و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر آنکه به توفیق الهی از او اطاعت کنند.» (نساء/۶۴) بیشتر میشود; زیرا لازمهی این سخن دراین آیات، اجازه دادن خداوند به مردم، برای اطاعت از خود او است.
تفویض کارها به پیامبر
با توجه به آن چه گذشت و نیز با توجه به آیات زیر روشن میشود که خداوند کارهایی را به پیامبران تفویض کرده تا با اذن او در میان مردم به آن چه صلاح آنان در آن است، فرمان دهند و مردم نیز لازم است از ایشان اطاعت کنند.
این آیهها، برخی فرمانهای پیامبران را به اقوام خود نقل میکنند. مانند فرمان موسی به هارون که از او میخواهد در میان مردم بماند و آنان را به سوی صلاح پیش ببرد «… وَ قَالَ مُوسی لِأَخِیهِ هَرُونَ اخْلُفْنی فی قَوْمِی وَ أَصْلِح… و موسی [هنگام رفتن به کوه سینا] به برادرش هارون گفت: «در میان قوم من جانشینم باش، و [کار آنان را] اصلاح کن» (اعراف/۱۴۲).
آیه دیگری مانند: فرمان هارون به مردم «…وَ إِنَّ رَبَّکُمُ الرَّحْمَانُ فَاتَّبِعُونی وَ أَطِیعُواْ أَمْرِی. و پروردگار شما [خدای] رحمان است، پس مرا پیروی کنید و فرمان مرا پذیرا باشید.» (طه/۹۰).
عتاب موسی به هارون: «…أَ فَعَصَیْتَ أَمْرِی.آیا نافرمانی مرا کردهای؟»، همچنین آنجا که خداوند مؤمنان را از مخالفت کردن با دستورهای پیامبر بر حذر میدارد:
«… فَلْیَحْذَرِ الَّذِینَ یخَُالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَن تُصِیبهَُمْ فِتْنَهٌ أَوْ یُصِیبهَُمْ عَذَابٌ أَلِیم. پس کسانی که از فرمان او تمرّد میکنند بترسند که مبادا بلایی به آنها رسد یا به عذابی دردناک گرفتار شوند.» (نور/۶۳)
همچنین است آیههایی که در آنها، پیامبران نخست قوم خود را به عبادت خداوند و تقوای الهی که به رعایت احکام نازل شده از سوی او به دست میآید فرا میخوانند و سپس به اطاعت از خود دعوت میکنند. مانند: «قَالَ یَاقَوْمِ إِنیِ لَکمُْ نَذِیرٌ مُّبِین. [نوح] گفت: «ای قوم! من شما را هشدار دهندهای آشکارم.» (نوح/۲) «أَنِ اعْبُدُواْ اللَّهَ وَ اتَّقُوهُ وَ أَطِیعُون. که خدا را بپرستید و از او پروا دارید و مرا فرمان برید.» (نوح/۳).
آیه دیگر: « وَ مَا ءَاتَیکُم الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نهَََیکُم عَنْهُ فَانتَهُواْ وَ اتَّقُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَاب. و آنچه را فرستاده [او] به شما داد، آن را بگیرید و از آنچه شما را باز داشت، بازایستید و از خدا پروا بدارید که خدا سخت کیفر است.» (حشر/۷)
محدودهی اطاعت از پیامبر
از مسائلی که درباره اطاعت از پیامبر مطرح است، محدوده ای است که بر مؤمنان لازم است در آن محدوده، مطیع ایشان باشند. آیاتی که دربارهی این مساله هست، اطاعت از پیامبر را در سطح اطاعت از خداوند میدانند؛ و نه در این آیات و نه در آیات دیگر، حد خاصی برای آن معرفی نشده؛ و از آنجا که اطاعت از خداوند، مطلق است و برای آن نمیتوان حدی تصور کرد، اطاعت از پیامبر نیز از همین اطلاق برخوردار است.
از این رو، برخی از مفسران و کسانی که به گونهای از آیه: «یَأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ أَطِیعُواْ اللَّهَ وَ أَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَ أُوْلی الْأَمْرِ مِنکمُْ… ای مؤمنان! خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را [نیز] اطاعت کنید» (نساء/۵۹) بحث کردهاند، چون اطاعت از «اولی الامر» نیز مطلق است، درصدد تبیین عصمت آنان برآمدهاند; زیرا اطاعت مطلق از هیچکس را بدون عصمت روا نمیدانند.[۲]
شبهات دربارهی اطاعت از پیامبر
شبهاتی درباره اطاعت از پیامبران مطرح شده که دستهای از آنها مربوط به مساله دین به طور مطلق و نقش آن در زندگی مردم است و برخی دیگر، بویژه به دین اسلام مربوط میشود. هر چند بحث دربارهی قسمت اول، از موضوع این نوشته، خارج است و خود نیاز به تحقیقی جداگانه دارد، ولی از آنجا که قرآن کریم، هم به بحث دربارهی دیگر انبیا پرداخته و هم مباحث کلی پیرامون دین را مطرح کرده، با بحث دربارهی قسمت دوم، تا حدودی مباحث قسمت اول نیز تبیین میشود.
برخی با استناد به آیههایی از قرآن کریم، بر عدم ارتباط دین با زندگی روزانهی مردم و عدم تسلط پیامبر بر جامعهی مؤمنان استدلال کردهاند و ایشان را فقط رسولی از سوی خداوند معرفی کردهاند که مامور ابلاغ پیامی در باره مبدا و معاد است و دین را نیز امری که فقط به این دو میپردازد، تفسیر کردهاند. از این رو، رهبری اجتماع و دخالت در اموری را که مربوط به امور شخصی افراد است از حوزهی وظیفه ایشان خارج دانستهاند. در اینجا به بحث دربارهی آیههایی میپردازیم که با آنها بر اختصاص وظیفهی پیامبر به امور غیر اجتماعی استدلال شده است.
نفی دخالت پیامبر در امور مردم
یکی از آیههایی که با آنها برای نفی امور از پیامبر استدلال شده، این است:
«لَیْسَ لَکَ مِنَ الْأَمْرِ شیْءٌ أَوْ یَتُوبَ عَلَیهِْمْ أَوْ یُعَذِّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظَالِمُون. هیچ یک از این کارها در اختیار تو نیست یا [خدا] بر آنان میبخشاید یا عذابشان میکند؛ زیرا آنان ستمکارند.» (آل عمران/۱۲۸)
همانطور که از سیاق آیات دیگر معلوم است و مفسران نیز بیان کردهاند،[۳] این آیه مربوط به شکست مسلمانان در جنگ احد است و آن چیزی که از پیامبر نفی گردیده، شکست در این جنگ و پیروزی در جنگ بدر است. آیه میخواهد بگوید که آن نصرت، از سوی خداوند بود و این شکست نیز ربطی به پیامبر ندارد; و شاهد این مطلب، آیات بعد است که در جواب شک مسلمانان در اینکه آیا آنها از موقعیتی برخوردارند، خداوند همه امور را به خود اختصاص میدهد: «… قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ کلَُّهُ لله… بگو همهی کارها به دست خداست.» (آل عمران /۱۵۴) با این حال، اگر آیه را مطلق و مربوط به همهی امور بدانیم، باز هم برای استدلال بر مطلوب کفایت نمیکند; زیرا تکلیف این آیه چه میشود: «… وَ مَا ءَاتَیکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نهَیکُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا. و آنچه را فرستاده [او] به شما داد، آن را بگیرید و از آنچه شما را باز داشت، پرهیز کنید.» (حشر/۷)
گذشته از آن، امر در این آیه، مانند هدایت است که خداوند آن را در برخی آیات، از پیامبرش نفی میکند: «إِنَّکَ لاتهَْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لیکِنَّ اللَّهَ یهَْدِی مَن یَشَاء. در حقیقت، تو هر که را دوست داری نمیتوانی راهنمایی کنی، لیکن خداست که هر که را بخواهد راهنمایی میکند» (قصص/۵۶). «وَ مَا أَنتَ بهَِادِی الْعُمْی عَن ضَلَالَتِهِم. و راهبر کوران [و بازگرداننده] از گمراهیشان نیستی.» (نمل/۸۱) و در آیههایی دیگر، هدایت را به او نسبت میدهد: «…إِنَّکَ لَتهَْدِی إِلی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیم. به راستی که تو بخوبی به راه راست هدایت میکنی.» (شوری/۵۲) آیه ۷ از سورهی حشر و نیز در آیه ۱۵۹ آل عمران: «…وَ شَاوِرْهُمْ فی الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلی اللَّهِ… و در کار [ها] با آنان مشورت کن، و چون تصمیم گرفتی، بر خدا توکل کن…»، امر را به پیامبر نسبت میدهند در حالی که در آیههایی دیگر، امر را مخصوص به خود میداند:
«… قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ کلَُّهُ لله… بگو همهی کارها به دست خداست.» (آل عمران /۱۵۴) «… بَل لِّلَّهِ الْأَمْرُ جَمِیعًا… بلکه همه امور بستگی به خدا دارد.» (رعد/۳۱) و در آیه مورد بحث، آن را از پیامبر نفی میکند. این در حقیقت، از آن روست که قرآن کریم همه چیز را در اختیار خداوند میداند و اوست که اگر بخواهد، چیزی را به کسی و از جمله، پیامبرانش میبخشد و هرگاه توهم شود که شخصی مستقلا صاحب چیزی است، آن را از همه نفی کرده و به خود نسبت میدهد; همانطور که در این آیه مشاهده میکنیم: «… وَ مَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لَیکِنَّ اللَّهَ رَمَی’… و چون [تیر سوی آنان] افکندی، تو نیفکندی، بلکه خدا افکند….» (انفال/۱۷)
حافظ، وکیل، مسلط، جبار نبودن پیامبر
آیات دیگری که دربارهی ارتباط نداشتن رسالت پیامبر با امور اجتماعی به آنها استدلال شده، آیههایی است که تسلط و جبار بودن یا حافظ بودن و وکیل بودن پیامبر نسبت به مردم را نفی میکنند. در مورد اول، دو آیه در قرآن کریم آمده که در یکی سیطرهی پیامبر بر مردم نفی شده و در دیگری، جبار بودن ایشان: «فَذَکِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَکِّر.» «لَّسْتَ عَلَیْهِم بِمُصَیْطِر. پس تذکّر ده که تو فقط تذکّر دهندهای.» بر آنان سیطرهای نداری.» (غاشیه/ ۲۱ و ۲۲)
«نحَّْنُ أَعْلَمُ بِمَا یَقُولُونَ وَ مَا أَنتَ عَلَیهِْم بجَِبَّار. ما به آنچه میگویند داناتریم، و تو به زور وادارندهی آنان نیستی…» (ق/۴۵)
این آیات، هر دو در سورههای مکی است؛ و همان طور که از سیاق آیههای قبل و بعد آنها بر میآید، مربوط به امر هدایت و ایمان هستند; زیرا مخاطب آنها مشرکانند. از این رو، خداوند در این دو آیه میخواهد اجباری بودن هدایت را نفی کند و به پیامبرش میگوید: «با زور نمیتوانی آنان را هدایت کنی»; زیرا دراین امر، من تو را مسلط بر آنان قرار ندادهام; چون سنت الهی بر این قرار گرفته که مردم، با اختیار خود هدایت را بپذیرند و اگر قرار بود کسی به اجبار هدایت شود، خداوند، خود میتوانست همه را مؤمن کند: «وَ لَوْ شَاءَ رَبُّکَ لاََمَنَ مَن فی الْأَرْضِ کُلُّهُمْ جَمِیعًا… و اگر پروردگار تو میخواست، قطعاً هر که در زمین است، همهی آنها ایمان میآوردند…» (یونس/۹۹)
از سوی دیگر، اگر این آیات را شامل امور اجتماعی بدانیم و خطاب آنها را شامل مؤمنان در مدینه نیز بگیریم، آنچه این آیات از پیامبر نفی میکنند، صفت زورگویی و تسلط با زور است؛ و چنین اوصافی حتی در صورت قائل شدن به حاکمیت سیاسی پیامبراکرم، از ایشان منتفی است; زیرا حکومت ایشان، مبتنی بر حق و مداراست: «فَبِمَا رَحْمَهٍ مِّنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِک…پس به [برکتِ] رحمت الهی، با آنان نرمخو [و پُر مِهر] شدی، و اگر تندخو و سختدل بودی، قطعاً از پیرامون تو پراکنده میشدند…» (آل عمران/۱۵۹) نه بر اساس زورگویی؛ که خداوند آن را در مقابل حکومت پیامبران معرفی میکند: «وَ تِلْکَ عَادٌ جَحَدُواْ بَِایَاتِ رَبهِِّمْ وَ عَصَوْاْ رُسُلَهُ وَ اتَّبَعُواْ أَمْرَ کلُِّ جَبَّارٍ عَنِید. و این، [قوم] عاد بود که آیات پروردگارشان را انکار کردند، و فرستادگانش را نافرمانی نمودند، و به دنبال فرمانِ هر زورگوی ستیزهجوی رفتند.» (هود/۵۹)
اما آیههایی که وکیل و حفیظ بودن را از پیامبر نفی میکنند، با آیات قبل، در این جهت که مختص به هدایتند و در بارهی مشرکان نازل شدهاند، یکسانند. آیههای زیر، جامع هر دو عنوان است: «اتَّبِعْ مَا أُوحِی إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ لاإِلَهَ إِلَّا هُوَ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشرِْکِین. از آنچه از پروردگارت به تو وحی شده پیروی کن. هیچ معبودی جز او نیست، و از مشرکان روی بگردان.» (انعام/۱۰۶) «وَ لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَکُوا وَ مَا جَعَلْنَاکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظًا وَ مَا أَنتَ عَلَیهِْم بِوَکِیل. و اگر خدا میخواست آنان شرک نمیآوردند، و ما تو را بر ایشان نگهبان نکردهایم، و تو وکیل آنان نیستی.» (انعام/۱۰۷)
از این رو، هر چند این آیات، مسؤولیت حفاظت و وکالت را از دوش پیامبر بر میدارند، ولی خطاب آیه در این مورد، متوجه مشرکان است. علامه طباطبایی در این باره میفرماید:
«این کلام خداوند: و ما جعلناک علیهم حفیظا و ما انت علیهم بوکیل» همچون قسمتهای قبل آیه، برای دلداری پیامبر و آرامش نفس اوست و گویا از «حفیظ»، کسی اراده شده که ادارهی امور و جور مردم، مثل زنده بودن، رشد، رزق وغیره را بر عهده دارد و از «وکیل»، کسی که موظف به ادارهی کارهای موکلعنه است تا بدین وسیله، نفعهایی را که او در معرض آن است، برایش کسب و ضررها را از او دور کند. پس معنای آیه به طور خلاصه این است که نه امور تکوینی مشرکان و نه امور حیات دینی آنان، هیچکدام بر عهدهی تو نیست تا رد دعوت تو و عدم قبول آن از سوی آنان، تو را محزون کند.»[۴]
انحصار وظیفهی پیامبر در بشارت و هشدار دادن
در زمینهی نفی وظیفهی پیامبر برای دخالت در امور اجتماعی، به آیههایی استدلال شده که ایشان را انحصارا نذیر یا نذیر و بشیر میخوانند: «إِنْ أَنتَ إِلَّا نَذِیر. تو جز هشدار دهندهای [بیش] نیستی.» (فاطر/۲۳) « إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِیرٌ وَ بَشِیرٌ لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُون. من جز هشدار دهنده و بشارتگر برای گروهی که ایمان میآورند، نیستم.» (اعراف/۱۸۸) طبق این آیهها، پیامبران وظیفهای جز هشدار و نوید دادن به مردم ندارند و اطاعت از ایشان نیز در همین حیطه است و ربطی به امور اجتماعی ندارد. با بررسی آیههایی که دارای چنین محتوایی است، مشخص میشود که همهی آنها در برابر کافران و مشرکان جهتگیری میکنند؛ چه آیههایی که در آغاز بعثت پیامبر و چه آیههایی که در مدینه و پس از هجرت نازل گردیده است. مانند:
«یَأَهْلَ الْکِتَابِ قَدْ جَاءَکُمْ رَسُولُنَا یُبَینُِّ لَکُمْ عَلی’ فَتْرَهٍ مِّنَ الرُّسُلِ أَن تَقُولُواْ مَا جَاءَنَا مِن بَشِیرٍ وَ لانَذِیرٍ فَقَدْ جَاءَکُم بَشِیرٌ وَ نَذِیرٌ وَ اللَّهُ عَلی کلُِّ شیْءٍ قَدِیر. ای اهل کتاب! پیامبر ما به سوی شما آمده که در دوران فترت رسولان [حقایق را] برای شما بیان میکند، تا مبادا [روز قیامت] بگویید برای ما بشارتگر و هشدار دهندهای نیامد. پس قطعاً برای شما بشارتگر و هشداردهندهای آمده است. و خدا بر هر چیزی تواناست.» (مائده/۱۹)
این مطلب دربارهی همه پیامبران عمومیت دارد که وظیفهی ابتدایی آنان هشدار و سپس بشارت دادن بوده است. از اینجا این مطلب آشکار میشود که وظیفهی پیامبرانـ همان طور که راه منطقی آن نیز همینگونه است و ترتیب نزول آیات قرآن کریم نیز بر آن دلالت دارد ـ دارای مراحل مختلفی بوده است. در آغاز بعثت، هنگامی که هنوز یاوری نداشتهاند، جز هشدار و بشارت دادن کاری نمیتوانستهاند انجام دهند; زیرا مخاطبی جز کافران و مشرکان نداشتهاند. هر چند این وظیفه تا پایان رسالت، یعنی تا هنگامی که در محدودهی جغرافیایی رسالت آنان افراد غیر مؤمن وجود داشتند، بر عهده ایشان بوده، اما این آیات نمیتوانند دربارهی وظیفهی آنان در برابر مؤمنان، مطلبی را مشخص کند; زیرا در وضعیت جدید، مخاطبان بهطور کلی متفاوت هستند.
با دقت در آیات قرآن کریم، پی میبریم که وظیفهی هشدار و نوید دادن پیامبران تا مرحلهی ایمان است و از آن به بعد، وظایف مهم دیگری، هم بر عهدهی آنان و هم بر عهدهی پیروانشان گذاشته میشود. در آیات ۸ به بعد از سورهی فتح، این مطلب بخوبی آشکار است. خداوند، نخست وظیفهی شهادت، نوید و هشدار دادن پیامبر را بیان میکند و غایت آن را ایمان مردم به خداوند و رسول او و سپس یاری و تعظیم او قرار میدهد و سپس بیعت کنندگان با پیامبر را بیعت کنندگان با خداوند معرفی میکند و به مدح کسانی که به پیمان خویش وفادارند و هیچگاه مخالفت با پیامبر را روا نمیدارند و نیز به سرزنش تخلف کنندگان میپردازد.
از این رو، گوش به فرمان پیامبر بودن، پس از مرحلهی ایمان است و انذار و بشارت، مربوط به مرحلهی قبل از آن. شاهد بر این مطلب، اینکه همهی آیههایی که سخن از جهاد و اطاعت و عدم مخالفت با پیامبر میگویند، آیههایی مدنی و مربوط به جامعهی اسلامی و مخاطبان آن، مؤمنان هستند.
پرسشی که در اینجا میماند، پیرامون آیههایی است که وظیفهی پیامبر را منحصر در هشدار یا بشارت دادن میدانند. در پاسخ، نخست باید گفت که حصر دو گونه است: حصر حقیقی و حصر اضافی. حصر اضافی در مواردی به کار میرود که چیزی را نسبت به اوضاعی خاص با چیز دیگری میسنجیم که در این صورت، حصر نیز مختص به همان مورد میشود و موارد دیگر را در بر نمیگیرد; اما حصر حقیقی، بر خلاف آن، شامل همهی شرایط و همهی چیزها میشود. با دقت در آیه: «وَ مَا أَرْسَلْنَا قَبْلَکَ مِنَ الْمُرْسَلِینَ إِلَّا إِنَّهُمْ لَیَأْکلُُونَ الطَّعَامَ وَ یَمْشُونَ فی الْأَسْوَاقِ. و پیش از تو، پیامبران [خود] را نفرستادیم جز اینکه آنان [نیز] غذا میخوردند و در بازارها راه میرفتند…» (فرقان/۲۰) معنای حصر اضافی روشن میشود; زیرا اگر حصر حقیقی باشد، کار پیامبر فقط خوردن و راه رفتن در بازار است؛ در حالی که با نظری اجمالی به آیات بعد، در مییابیم که این حصر، در پاسخ به این ایراد مشرکان بر پیامبر وارد شده که چرا بر ما فرشتهای نازل نشده است.
از این رو، وقتی به آیات قبل و بعد ـ در مواردی که انحصار وظیفه پیامبران در هشدار و نوید دادن را میرساند ـ مراجعه کنیم، میبینیم همهی این حصرها در برابر درخواستهای نابجای کافران و مشرکان بوده که از پیامبر میخواستند زمان قیامت را برای آنان مشخص کند یا عذاب را بر آنان نازل کند و یا اینکه چرا گنج بر پیامبر فرود نمیآید و فرشتهای به همراه ندارد:
«فَلَعَلَّکَ تَارِکُ بَعْضَ مَا یُوحَی إِلَیْکَ وَ ضَائقُ بِهِ صَدْرُکَ أَن یَقُولُواْ لَوْ لَا أُنزِلَ عَلَیْهِ کَنزٌ أَوْ جَاءَ مَعَهُ مَلَکٌ إِنَّمَا أَنتَ نَذِیرٌ وَ اللَّهُ عَلی’ کلُِّ شیْءٍ وَکِیل. و مبادا برخی از آنچه را که به سویت وحی میشود ترک گویی و سینهات به آن تنگ گردد که میگویند: «چرا گنجی بر او فرو فرستاده نشده یا فرشتهای با او نیامده است؟» تو فقط هشدار دهندهای، و خدا بر هر چیزی نگهبان است.» (هود/۱۲)
این آیه و مانند آن، هیچ گاه در صدد حصر وظایف واقعی پیامبر در این امور نبودهاند. دلیل دیگر بر اضافی بودن حصر در این موارد، اختلاف وظایف پیامبر است. در آیههایی که در آنها حصر وجود دارد و همچنین در همهی آیههایی که در بارهی وظایف ایشان سخن گفتهاند، به گونهای که بعضی از آنها تنها پیامبر را نذیر میدانند و بعضی، نذیر و بشیر و برخی دیگر، که در آنها نیازی به حصر نبوده، این وظایف را به تفصیل بیان کردهاند:
«یَأَیهَُّا النَّبیُّ إِنَّا أَرْسَلْنَکَ شَهِدًا وَ مُبَشِّرًا وَ نَذِیرًا.» «وَ دَاعِیًا إِلی اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِرَاجًا مُّنِیرًا. ای پیامبر! ما تو را گواه و بشارتگر و هشدار دهنده فرستادیم؛ و دعوتکننده به سوی خدا به فرمان او، و چراغی تابناک.» (احزاب/۴۵ و۴۶)
۲ ـ آیههایی که ولایت پیامبر و اولویت ایشان نسبت به مؤمنان را مطرح میکنند
کلمهی ولایت، همواره مقارن با نوعی تسلط بر امور فردی یا اجتماعی است. از این رو، در اینجا در چارچوب آیههایی که ولایت پیامبر را مطرح میکنند، به بررسی محدودهی ولایت پیامبر اکرم میپردازیم.
از گذشته، کسانی که دربارهی ولایت پیامبر با نگرش حاکمیت ایشان بر امور، بحث کردهاند، وجوه گوناگونی را برای محدودهی آن مطرح کردهاند که محدودترین آنها اختصاص آن به امور اجتماعی و شخصی است; ولی اخیرا با برداشتی خاص از معنای ولایت و نگرشی منفی دربارهی دخالت انبیا در امور اجتماعی، بحثهایی دربارهی اختصاص ولایت پیامبر به افرادی که خود توانایی ادارهی امور خویش را ندارند، مانند کودکان و دیوانگان، مطرح شده و آنگاه که بر طبق آیه: «النَّبیُّ أَوْلی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِم… پیامبر به مؤمنان از خودشان به یکدیگر نزدیکتر است…» (احزاب/۶)
در مورد ولایت تشریعی پیامبر اکرم و برای روشن شدن معنای آن، توجه به این نکته ضروری است که وقتی دربارهی ولایت تشریعی پیامبر سخن میگوییم، مقصود، قانونگذاری و ادارهی امور اجتماع است؛ و این همان بحث از امارت و ضرورت وجود امیر برای اجتماع است که ممکن است با انتخاب مردم تحقق یابد یا همچون حکومتهای دیکتاتوری، با زور و یا به انتصاب از سوی خداوند باشد که در همه موارد، حاکمیت و ولایت بر مردم، از سوی شخص حاکم وجود دارد; زیرا حتی در آنجا که مردم شخصی را برای ادارهی امور خویش بر میگزینند، او برای ادارهی اجتماع، مجبور به وضع قوانین، اجرای آنها و مجازات تجاوزگران است؛ و حتی در بسیاری امور شخصی افراد نیز دخالت میکند که شاید آنان راضی به آن نباشند. بنابراین، قبول ضرورت حکومت برای جامعه با قبول نحوهای از ولایت برای حاکم نسبت به امور جامعه ملازم است.
در بارهی آیه: «النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم»، ظهور آیه بر این دلالت دارد که پیامبر نسبت به خود مؤمنان اولویت دارد نه نسبت به ولایت مؤمنان. معنای اولویت پیامبر نسبت به آنان، تقدم رتبی در کارهایشان است که اگر در موردی پیامبر تصمیمی گرفت، حتی اگر مربوط به امور شخصی آنان باشد، دیگر نوبت به خودشان نمیرسد که بخواهند در آن باره، نظری داشته باشند; ولی اگر پیامبر نظری نداشت ـ همانطور که در بیشتر امور که به طور صحیح به دست مؤمنان اداره میشود ـ خود آنان به رتق و فتق امور مشغول میشوند. این مطلب از این آیه استفاده میشود: «وَ مَا کاَنَ لِمُؤْمِنٍ وَ لامُؤْمِنَهٍ إِذَا قَضی اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْرًا أَن یَکُونَ لهَُمُ الخِْیرََهُ مِنْ أَمْرِهِمْ… و هیچ مرد و زن مؤمنی را نرسد که چون خدا و فرستادهاش به کاری فرمان دهند، برای آنان در کارشان اختیاری باشد.» (احزاب/۳۶)؛ زیرا شان نزول این آیه شریفه، دخالت و حکم پیامبر در یک امر شخصی، یعنی ازدواج زینب بنت جحش، برای برطرف کردن یک سنت اجتماعی غلط بود و اولویت پیامبر را، هم در امور شخصی مؤمنان و هم در امور اجتماعی آنان بیان میکند.