نیش و نوش باهم است. برای رسیدن به نوش باید نیش را تحمّل کرد (کسی که عسل می خواهد باید آزار نیش زنبور عسل را تحمّل کند، معشوق نیز که مظهر لُطف و قَهر است. کسی که بخواهد از لطف او بر خوردار شود، باید قهرش را هم تحمّل کند). (برگ نیسی ، ۱۳۸۰: ۲۰۹). احتمال: تحمّل / نیش و نوش: تضاد کنایه از لطف و قهر، تلخی و شیرینی، سختی و راحتی و در معنای حقیقی «نوش» عسل یا انگبین است و «نیش» نیش زنبور عسل است. / از بهر : بخاطر /
بیت دهم :
(ای معشوق) قد وبالای تو به قد وبالای درخت سرو شبیه است ولی با این تفاوت که درخت سرو، قادر به حرکت کردن نیست (راه رفتن)و چهرۀ تو (ای معشوق)شبیه ماه است (از نظر زیبایی و تابناکی)امّا ماه قادر به سخن گفتن نیست. مانی : شبیه ماه / گفتار : حرکت کردن و راه رفتن (سرو را مانی و ماه را مانی) شباهت معشوق با سرو و با ماه در واقع تشبیه صریح خوانده می شود / سرو : جناس تکرار / ماه: جناس تکرار / رفتارو گفتار : مراعات نظیر و تناسب معنایی دارند / ولیکن : با این تفاوت که، جناس تکرار/
بیت یازدهم :
(ای معشوق)اگر دلم در عشق به تو، مجنون و دیوانه شد، از او خرده نگیر، قرص ماهکامل هم بدون نقص و عیب نیست و طلا نیز بدون عیب و ناخالص نیست، و هیچ گلی هم بدون خار و تیغ وجود ندارد . نقصان و عیب : مراعات نظیر / زَر بی عیب نیست : ناخالصی طلا در واقع عیب طلا محسوب می شود .
بیت دوازدهم :
چشم بد دور و همیشه سبز و خرّم باشد قد وبالای تو ای معشوق که شبیه درخت سرو و بلند قامت هستی، زیرا مانند تو در زیر آسمان وجود ندارد. لَوحَش الله : مخفف «لا اَوحَشَهُ الله» خدا آن را خراب و غیر مسکونی نکند، همیشه آباد و سبز و خرّم بماند، در مقام تحسین می آید، کم و بیش معادل «چشم بد از آن دور » . (برگ نیسی، ۱۳۸۰ : ۲۰۹). گنبد دوّار : کنایه از آسمان / قد وبالا : مترادف ـ اسم مرکب ـ مراعات نظیر /
بیت سیزدهم :
دوستان به من سعدی می گویند که در جایی که گلها همه هستند، گلستان و گلزار، اقامت کنم، ولی من سعدی گلی را دوست دارم که در گلستان نباشد . خیمه زدن : کنایه از اقامت کردن / مصرع دوم : مفهوم آن این است که من معشوق خاص و بی همتا را دوست دارم و می پسندم .
وزن غزل :
این غزل بر وزن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن و در بحر رمل مثمن محذوف سروده شده است .
قافیه :
در این غزل کلمات قافیه عبارتند از : (یار، دشوار، بیدار، گفتار، بسیار، بار، دیوار، اغیار، آزار، بار، گفتار، خار، دوّار، گلزار)و کلمۀ ردیف فعل (نیست)می باشد.
ویژگی سبکی غزل :
این غزل سعدی با اصطلاح ندا شروع شده است و منادای آن بی شک مخاطب سعدی ست که به وی چنین پندی را داده است. همچنان که مشاهده می شود در شروع چند بیت سعدی با ندا و منادای متفاوتی ادامه داده است. سعدی بسیاری از اصطلاحات ادبی و صناعات بدیع زیبا شناسی و آرایه های لفظی و معنوی را بکار برده است و همچنین گونۀ غزل به ترتیبی ست که کلمات عربی هم به وضوح استعمال شدهاند و تمام این خصوصیات، ویژگی سبک عراقیست که اثر گذار بافت غزل بوده است .
۴-۱-۳۷٫
گر صبر دل تو هست و گر نیست هم صبر که چاره دگر نیست
ای خواجه به کوی دلستانان زنهار مرو که رَه به دَر نیست
دانند جهانیان که در عشق اندیشۀ عقل معتبر نیست
گویند به جانبی دگر رو وَز جانب او عزیزتر نیست
گرد همه بوستان بگشتیم بر هیچ درخت ازین ثمر نیست
من در خور تو چه تحفه آرم جان است و بهای یک نظر نیست
دانی که خبر ز عشق دارد آن کز همه عالمش خبر نیست
سعدی چو امیّد وصل باقی ست اندیشۀ جان و بیم سر نیست
پروانه ز شمع بر خطر بود اکنون که بسوختی خطر نیست
درون مایه اصلی غزل :
شالوده و شیرازۀ غزلیات سعدی البته عشق است و جزئیات عشق تنوع سخن و دریچه های مختلفی از عاشق و معشوق و خلاصه قصۀ عشق را برای مخاطب می گشاید. این غزل تماماً محتوی درد هجران و فراق از معشوق و درماندگی عشق است. در پایان این غزل، سعدی بیتی را می آفریند که بیانگر بی پایان بودن فراق و درد و هجران و درد شوق عاشق می شود .
بافت معنایی آرایه های ادبی :
بیت اول :
اگر دل بتواند (دربارۀ معشوق)صبر کند و اگر نتواند صبر کند و شکیبا باشد، باز مجبور است صبر کند زیرا چارۀ دیگری ندارد. صبر :جناس تکرار / هست ونیست : تضاد / صبر دل : اضافه اقترانی /
بیت دوم :
ای بزرگوار در بارگاه و محضر دلبران ورود نکن و نرو، زیرا اگر بروی، راه نجات و خارج شدن از این راه را نداری. خواجه : سرور ـ عالیجناب، بزرگوار / دل ستانان : کنایه از معشوقها کوی : کوچه ـ راه ـ بارگاه / زنهار : مبادا، بر حذر باش / رَه به در نیست : کنایه از راه برگشت و نجات وجود ندارد و اسیر وزندانی میشوی/
بیت سوم :
همۀ مردم جهان می دانند که تدبیر چاره اندیشی عقل در عالم عشق و عاشقی قابل اعتماد نیست (عقل در برابر عشق قاصر وناتوان است).
جهانیان : اسم جمع مردم جهان / در عشق : منظور در عالم عشق / اندیشۀ عقل : تدبیر و چاره اندیشی عقل / معتبر : با اعتبار، قابل اعتماد /
بیت چهارم :
(نصیحت گویان و عُقَلا به من عاشق)می گویند که راهی غیر از راه عشق را انتخاب کن و در پیش بگیر، (چگونه نصیحت آنها را بپذیرم و راهی غیر از راه معشوق را انتخاب کنم)زیرا غیر از راه عاشقی، راه دیگری برای من گواهی و دوست داشتنی نیست. جانب و جانبی : جناس تام / عزیزتر : صفت تفضیلی /
بیت پنجم :
در تمام باغ ها جستجو کردم و همۀ باغ ها را دیده ام امّا این نوع میوه بر هیچ درختی نبود. (مفهوم بیت چنین است : همه جا و همۀ سرزمینهایی که در آن دلبران هستند رفتم و همه آنها را دیده ام امّا هیچ معشوقی و دلبری را با این قد وبالا و این چهرۀ زیبا با چانۀ همچون سیب زنخندان ندیدم .) بین (بوستان ودرخت وثمر) : مراعات نظیر و تناسب معنایی وجود دارد. / گِرد گشتن : در جای جای مکانی جستجو کردن، پیرامون موضوعی تحقیق کردن / هیچ : قید مقدار / همه : قید مقدار /
بیت ششم :
من «عاشق» برای تو «معشوق» چه هدیه و پیشکشی بیاورم که لایق تو باشد و شایستگی تو را داشته باشد ؟ (بالاترین هدیه ام جانم است که می دانم باز هم لایق تو نیست و در برابر تو بی ارزش است)و شایستگی یک نظر دیدن و یک لحظه نگاه به چهرۀ تو را هم ندارد. بهای یک نظر نیست : ارزش یک نگاه را ندارد / من و تو : مراعات نظیر /
بیت هفتم :
می دانی چه کسی از عشق و معشوق خبر دارد و آن را می شناسد ؟ آن کسی که از همۀ عالم بی خبر است و در بند این دنیا نیست و (فقط در پی معشوق بوده است). خبر : جناس تکرار / همه : قید مقدار /
بیت هشتم :
ای سعدی وقتی که امید رسیدن به معشوق و وصال او هنوز وجود دارد، دیگر نگران از دست دادن سر وجان نباش. (زیرا وصال یار به تو زندگی جاودانه می بخشد). امید وصل : اضافه اقترانی / چو : وقتی که / جان و سر : مراعات نظیر / اندیشه و بیم : مراعات نظیر /
بیت نهم :
پروانه از شمع و شعله آن در نگرانی و خطر بود، (شعله شمع پروانه را تهدید می کرد)، حالا که پروانه (عاشق)در آتش عشق وجودش سوخته است، دیگر خطری در کار نیست. خطر : جناس تکرار / شمع و بسوختی : مراعات نظیر / شمع و پروانه و بسوختی : مراعات نظیر /
وزن غزل :
این غزل بر وزن مفعولُ مفاعلن فعولن و در بحر هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف سروده شده است .
قافیه :
کلمات قافیه در این غزل عبارتند از : (گر، دگر، دَر، معتبر، تَر، ثَمَر، نَظَر، خَبَر، سَر، خَطَر)
و کلمۀ قافیه فعل (نیست)می باشد.
ویژگی سبکی غزل :