۱۹- نوآوری و مزیت تحقیق :
این رساله از لحاظ نوآوری: - تحقیق مزبور، با نگاه و شیوه ای نوین در اخذ الگو از قرآن کریم، صورت گرفته است؛ گرچه در اکثر موارد، کتب دینی تمایل به نوعی ساخت نمونه و الگو از مباحث خویش برای مخاطبین خود قصد نموده اند، اما این رساله به طور اخص، مسئله ی الگوسازی قرآن کریم را مطرح نموده است.
- الگوسازی از زیرمجموعه های دو الگوی مادر با عنوان الگوسازی قرآن کریم در مواجهه با یهود در زمان عدم جنگ و الگوسازی قرآن کریم در مواجهه با یهود در زمان جنگ کاملاً جنبه ی کاربردی دارد و چه مسلمان و چه سایر انسان ها با هر عقیده و مکتبی می توانند از نکات دقیق آن که مبنی بر اسلوب قرآنی است کمال استفاده را داشته باشند.
این رساله از لحاظ مزیت تحقیق: - در تحقیق حاضر، سعی براین داشته با روندی تشکّل یافته تر مسئله ی رساله را دنبال نموده و از ذکر مطالب تکراری حتّی الامکان پرهیز شود و به شکل منسجم به مطالب پرداخته شود.
- تمام مطالب رساله توسط نگارنده تایپ شده و لذا خواننده، با اشتباهات کمتری مواجه است.
- در رساله نزدیک به چهارصد منبع استفاده گردیده است که اکثریت از منابع درجه اول بوده است.
۲۰- توان تحقیق :
اینجانب به پیشنهاد مرحوم آیت الله معرفت در ارائه ی رساله ی حاضر، بر اساس مطالعات دانشگاهی و متفرقه وعلاقمندی به انجام این رساله همت گماردم که به واسطه ی این پژوهش که در طی دو سال گذشته صورت گرفته است، شخصاً به مطالب ارزنده ای دست یافته ام که پیش از آن آگاه نبوده و لحظه لحظه ی آن را، بهترین دوران زندگی خویش می دانم و در این جهت شاکر خداوند متعال هستم و از سویی این رساله دسترنج تلاشی شبانه روزی است که به جهت امور خانواده ی شش نفره و اشتغال به تدریس در دانشگاهها و نگارش مقالات متعدد، بیشتر شبها بیدار بوده و بدون اغراق در شبانه روز بیشتر از دو الی سه ساعت استراحت نداشته ام و به پای این تلاش مداوم، هر دو چشم را قربانی کرده و چندین بار به علت خونریزی شبکیه چشمهایم، دچار اختلال در بینائی گردیده، که مدارک آن موجود است و اگرچه پزشکان متخصص، این بیماری را منجر به کور شدن حتمی اعلام کرده اند ولی به عقیده ی خویش، چون مطالعاتم در حیطه ی قرآن کریم بوده است به لطف الهی هنوز مشکلات بینائی ام حاد نگردیده است.از لحاظ تهیه ی منابع علاوه بر خرید اکثر کتب موجود در فهرست منابع که حدود چهارصد عدد است، از کتابخانه ی البلاغ زیر نظر دکتر احسان امین و کتب آیت الله کشفی زیر نظر آقای صالح آل داود و کتب متعلق به جناب آقای احمدی استفاده شده است و با توجه به این که اکثر مطالب رساله، از کتب عربی است؛ به جهت پرحجم نشدن رساله از آوردن متون عربی به همراه ترجمه ی فارسی خودداری می شود. امید است این وقت گذاری مداوم، نتیجه ای مطلوب در پی داشته و رضایت خداوند و معصومین:جلب گردیده و گوشه ی چشمی به دلسوختگان اسلام نموده و در فرج امام زمان۷تعجیل شود و خود آن جناب۷، حقایق دین را شکوفا سازد.إن شاء الله.اما مسلماً از نظرتوان تحقیق، هرچه انجام داده شود ، بازهم بستر به کمال رسیدن گشوده و راه بسی دراز است و پیشآپیش از محضر عالمان این راه ،از جهت کم و کاستی در کار، طلب عفو و چشم پوشی را دارم .
۲۱- محدودیت های تحقیق
عوامل بسیاری در عدم شناخت وفهم آیات قرآن برای افراد غیرفقیه در فهم قرآن، دخیل هستند که از جمله به فقدان آنچه موجب می گردد که تا یک فرد به درجه ی فقاهت نائل شود می توان اشاره نمود و نیز علاوه بر آن به میزان دانش و درایت و شناخت کلی فرد نسبت به قرآن کریم و احاطه به موضوعات و نحوه ی پردازش قرآن به آن مطالب، همه و همه بستگی زیادی دارد. لذا نگارنده ی این سطور نه تنها ادعائی در این زمینه ندارد، بلکه خود بر عدم آگاهی کامل نسبت به بسیاری از موارد مذکور اذعان دارد؛ لیکن به جهت انجام امر رساله، ناگزیر به مطالعات فراوانی گردیده است و با این بضاعت محدود، با تصمیم بر تدبّر و تعقّل در آیات قرآن به قصد خوشه چینی از این باغ پر گهر، عزم خود را جزم نموده و با استعانت به درگاه الهی برای تأمین هدف رساله مزبور، دست به کار شده است.
۲۲- منابع تحقیق
با توجه به راهنمائیهای استادان کرام و با تلاش در تأمین نظرات ایشان، متون وثیق اسلامی مورد استفاده قرار گرفته است بدین ترتیب که قرآن کریم به عنوان منبع اصلی و سپس احادیث معصومین:به علاوه ی کتب تفسیری معتبر شیعه و اهل سنّت، و کتب سیره و فقهی و تاریخی و سایر کتب مربوطه و یا مقالات مهم در این زمینه مورد مطالعه واقع شده است و همچنین از سایتهای اینترنتی تا حدّ امکان بهره برداری شده است. کتب تفسیری مهم شیعه: مجمع البیان، تبیان، المیزان، نورالثقلین و. . . و کتب تفسیری مهم اهل سنت: تفسیر طبری، الکشاف، مفاتیح الغیب، فی ظلال القرآن و. . . حدود چهارصد منبع مورد استفاده قرار گرفته است که این منابع در رساله ی مزبور به ترتیب ذیل به نگارش در آمده است:
۱- منابع عربی
۲- منابع فارسی
۳- منابع غیرمستقیم
۴- منابع لاتین
فصل دوم
الگوسازی قرآن کریم در مواجهه
با
اعتقادات و اخلاقیات
یهودیان
مقدمه
یهودیان در طی سالیان دراز تحت اسارت اقوام گوناگون قرار گرفته و اکثریت بت پرست بوده اند و این مسئله بر روحیه ی آنان اثر گذارده و برای خدا جسم قائل بوده اند، و قرآن کریم از این امر پرده برداشته و آنان را، مردمی مادّی ذکر نموده است که اعتنایی به ماورای حس نداشته اند؛ به گونه ای که آرزو داشتند دارای بتهایی بودند وآنها را می پرستیدند.و آثار چنین اندیشه هایی در تورات به چشم می خورد که گوشه هایی از آن مطرح می شود.
اهل کتاب به توحید و معاد آن طور که باید، معتقد نیستند، هرچند اعتقاد به اصل الوهیّت را دارا می باشند. تورات فعلی یکی از اصولی ترین معارف دینی را- یعنی مسئله ی معاد را- به کلّی مسکوت گذاشته و درباره ی آن هیچ سخنی نگفته است. به این ترتیب در حقیقت یهودیان همچون کفار مشرک بت پرست، منکر معاد هستند.
خداوند متعال می فرماید:«یَأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَتَوَلَّوْاْ قَوْمًا غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ قَدْ یَئسُواْ مِنَ الاَْخِرَهِ کَمَا یَئسَ الْکُفَّارُ مِنْ أَصحَْابِ الْقُبُور»[۴۱]«اى کسانى که ایمان آوردهاید! با قومى که خداوند آنان را مورد غضب قرار داده دوستى نکنید آنان از آخرت مأیوسند همانگونه که کفار مدفون در قبرها مأیوس مىباشند!»، می خواهد شقاوت دائمی و هلاکت ابدی یهود را به یاد مؤمنین بیاورد تا از دوستی با آنان و نشست و برخاست با ایشان پرهیز کنند. زیرا یهودیان به بهانه های گوناگون سعی می کردند به استهزاء مسلمانان و اعتقاداتشان بپردازند و به عنوان مثال، فقر و بسته بودن دست خدای مسلمانان را به میان می کشیدند؛ و خداوند می فرماید:«بَلْ یَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ یُنفِقُ کَیْفَ یَشَاء»[۴۲] البته امثال این سخنان همه برگرفته از آن بود که نسبت به بعثت حضرت رسول۶، رشک می بردند و در این مسیر بارها نسبت به خدای متعال اسائه ی ادب کردند.
در قرآن کریم نسبت به پیامبران:کمال احترام صورت گرفته است و رفتارهای ایشان مورد مدح الهی واقع شده است در حالی که پیامبران در تورات، گنهکار و فاقد غیرت و جوانمردی و. . . ذکر شده اند و همچنین تکذیب پیامبران و کشتن ایشان در بین یهودیان یکی از صفات دیرینه ی یهودیان شناخته شده است.
خداوند متعال یهودیان را بر اساس عملکرد آنان، به دو گروه کثیر و قلیل تقسیم نموده است که اکثریّت، به بیراهه می روند و دین را بازیچه ی هواهای نفسانی خویش کرده اند و اقلیّتی که دارای صفات نیکو بوده و بر اساس پایبندی به دستورات الهی جزء صالحان و پرهیزکاران شناخته شده اند.
بخش اول
الگوسازی قرآن کریم در مواجهه
با
اعتقادات یهود
۱- بررسی تاریخچه ی یهود از لحاظ اعتقادی
برای هر چه بهتر شناختن یهودیان صدر اسلام، ناگزیر به عنوان نمودن خلاصه ای از سرگذشت یهودیان و اعتقادات و باورهای دینی ایشان، که ارتباطی مستقیم با شکل گیری قوم یهود در طول تاریخ و کسب تأثیراتی که از این رهگذر از فرهنگ ها و نژادها و ادیان پیشین داشته است، نیاز می باشد. از این رو تاریخ این قوم در تبیین و ایضاح عقاید آنان نقش دارد و بدون پرداختن به تاریخ چگونگی شکل گیری قوم یهود، تشریح عقاید و باورهای دینی یهودیان امری دشوار است و به همین دلیل به شکل فشرده مطالبی درباره ی نژاد بنی اسرائیل وخدا و پیامبران:و معاد از دیدگاه یهود وکتاب مقدس و مهاجرت یهود به یثرب مطرح می گردد.
۱-۱- نژاد بنی اسرائیل
یهودیان[۴۳] خویشتن را بازماندگان طوایفی می دانند که در آغاز هزاره دوم پیش از میلاد در جنوب بین النهرین سکنی داشتند و سپس به سرزمین کنعان مهاجرت کردند. نسلهای بعد به مصر کوچ کردند. در مصر مقهور ستم فراعنه شدند و زندگی مشقت باری یافتند.درحوالی سال ۱۳۵۰ پیش از میلاد، موسی۷ دین خود را اعلام کرد که برخلاف ادیان بین النهرین و مصر و کنعان بر بنیاد پرستش خدای یگانه استوار بود؛ و در مهاجرتی معروف ایشان را به سرزمین کنعان انتقال داد و به طورکامل در کنعان استقرار یافتند، و درسالهای پایانی هزاره ی دوم پیش از میلاد نخستین دولت خویش را در این منطقه به پا کردند. طوایف فوق از شاخه ای آرامی زبان قوم سامی بودند و یک واحد مستقل قومی یا زبانی به شمار نمی رفتند؛ درآغاز«عبرانی»نامیده می شدند و سپس«بنی اسرائیل»، و تنها از دوران تبعید گروهی از بزرگانشان در بابل (۵۹۸-۵۳۹ پیش از میلاد)به «یهودی»شهرت یافتند زیرا تبعیدیان از قبیله ی «یهودا »بودند[۴۴] که هم نام یک سبط است و هم نام کشور آنان. ابراهیم۷از تبار«سام»بود و در حوالی سال ۱۹۰۰ پیش از میلاد در شهر اور به دنیا آمد.او از اور به حران، شهری در شمال شرقی فرات و در کناره ی راه تجاری بین النهرین به مدیترانه، مهاجرت کرد و سپس راهی کنعان شد. در کنعان نخستین پسر او، ازهمسر دومش هاجر۳، به دنیا آمد و او را اسماعیل۷نام نهاد. طبق اسطوره های یهودی، پیش ازتولد اسماعیل۷، نوشته ای بر ابراهیم۷ ظاهر شد وخبر داد که این فرزند«مردی وحشی خواهد بود، دست وی به ضد هرکس و دست هرکس به ضد او؛ و «دوازده رئیس»از وی پدید آیند و«امتی عظیم»از وی به وجود آورم.»[۴۵]راویان«عهد عتیق»آشکارا نفرتی شگرف از اسماعیل بروز می دهند. برای نمونه، درباره ی درگذشت اسماعیل۷چنین بیان شده است:«و مدت زندگانی اسماعیل۷،صد و سی و هفت سال بود که جان را سپرده، بمرد و به قوم خود ملحق گشت»[۴۶]عجیب است که در«عهد عتیق»هیچ اشاره صریحی به نام این«امت عظیم»وجود ندارد؛ ولی اشارات پراکنده به اسباط دوازده گانه ی اسماعیل۷، که دارای رمه های بزرگ شتر وگوسفند هستند و درهمسایگی شرقی بنی اسرائیل می زیستند«و ایشان از حویله تا شور، که مقابل مصر، به سمت آشور واقع است؛ ساکن بودند و نصیب او در مقابل همه ی برادران او افتاد.»[۴۷]، تردیدی باقی نمی گذارد که منظور اعراب است. برای نمونه، «خدای اسرائیل»به قوم«برگزیده»خود چنین وعده می دهد: «توانگری دریا به سوی توگردانیده خواهد شد و دولت امتها نزد توخواهدآمد. . . جمیع گله های فیدار نزد توجمع خواهند شد و قوچ های نبایوط تو را خدمت خواهند نمود.»[۴۸] نبایوط(نبط) و فیدار دوتن از اسباط دوازده گانه اسماعیل هستند.[۴۹] اشاره ی خصمانه ی«عهد عتیق»به سرشت و سرنوشت اسماعیل و نفرت از او و اسباط او، روشن می کندکه متن کنونی«عهد عتیق»در زمانی مورد جرح و تعدیل قرارگرفته است که اعراب دشمن جدی یهودیان به شمار می رفته اند؛ و این تنها در دوران اسلام است. توجه کنیم که متن کنونی«عهد عتیق»بر مبنای نسخی نشر یافته است که قدمت کهن ترین آن ها تنها به سده های نهم و دهم میلادی/ سوم و چهارم هجری می رسد.[۵۰] طبق اسطورههای عرب، اسماعیل۷در سرزمین عربستان به دنیا آمد و پسران او، نیای قبایل دوازده گانه ی شمالی عربند. دراین روایت نیز نابت (نبط) فرزند نخست است و نام سایر اسباط با روایت«عهد عتیق»انطباق دارد. به گفته ی ابن هشام، «عرب جمله از نسل اسماعیل هستند یا از نسل قحطان»و قحطان بن عابر نیز، که نیای مردم یمن شناخته می شود، از تبار سام است. [۵۱] طبق اساطیر یهودی، پس از اسماعیل، از سارا۳ همسر نخست ابراهیم، اسحاق به دنیا آمد. این پسر، برخلاف اسماعیل، دردانه و برگزیده ی «خدای اسرائیل»است: «عهد خود را با وی استوار خواهم داشت تا با ذریت او، بعد از او، عهد ابدی باشد.»[۵۲] اسحاق در«سرزمین موعود»(کنعان) به دنیا آمد و در این سرزمین درگذشت. پسرکوچک اسحاق۷به نام یعقوب۷سومین«آباء بنی اسرائیل»پس از ابراهیم و اسحاق۸است و بنیانگذار قوم بنی اسرائیل. «اسرائیل»لقبی است که ملک حامل وحی از سوی خداوند به یعقوب داد.[۵۳] قوم یهود به یهودا، چهارمین پسر یعقوب، منتسب است. در پایان زندگی یعقوب۷،یهودا ریاست بزرگترین و پرجمعیت ترین طایفه ی بنی اسرائیل را به دست داشت و از آن پس، قبیله ی او مهم ترین قدرت سیاسی بنی اسرائیل به شمار می رفت.«ای یهودا. . . دستت بر گردن دشمنانت خواهد بود و پسران پدرت ترا تعظیم خواهند کرد. . . عصا از یهودا دور نخواهد شد و نه فرمانروایی ازمیان پاهای وی تا آن که«شیلو»بیاید و مر او را اطاعت امتها خواهد بود.»
۱-۱-۱- یهود
نام قومی است که ابتدای آن ازدوازده فرزندحضرت یعقوب۷است و واحدآن«یهودی»،است و هیچ قومی نسبت به پیامبرشان مانند«یهود»،نافرمانی نکرده ودر میان هیچ قومی به اندازه «یهود»،پیامبر مبعوث نگردید.[۵۴]صاحب کتاب التحقیق فی کلمات القرآن الکریم ،«یهود»،را واژه ای “عبری"می داند.[۵۵] بنابه روایت امام رضا۷،«یهود»،را ازآن جهت«یهود»،نامیدندکه ایشان از نسل «یهودا ، ابن یعقوب» هستند. مفضل نیز از امام صادق۷روایت می کند که قوم موسی را «یهود»،می خوانند،زیرا خداوند می فرمایدکه آنان گفتند:«انّا هْدنا الیک»[۵۶]،یعنی ما به سوی تو رجوع کردیم.[۵۷] «یهود»،از«هادوا»،یعنی توبه کردند،رجوع به حق نمودند،گرفته شده است یعنی مابه سوی تو توبه کردیم وبرگشتیم.«هاد»،«یهود»،«هوداً»،«یهوذا»،به معنی توبه کردن و برگشتن به حق می باشد.به یهودیان،«هود»و«هادوا»نیز گفته می شود.سپس کلمه«یهود»،که اصلش«یهوذا»،می باشد، برآنان غلبه پیدا کرده است"یهوذا"،سبطی[۵۸] ازاسباط دهگانه بنی اسرائیل و چهارمین فرزندحضرت یعقوب۷می باشد.[۵۹] کلمه«یهود»درابتدا بر سبط «یهوذا»و یا مملکت«یهوذا»، اطلاق شده تا«یهود»را از اسباط دهگانه ای که اسرائیل (بنی اسرائیل)نامیده می شدند ، متمایز سازد.تا آنکه اسباط پراکنده شدند و«یهوذا»به اسارت رفت.پس از آن درکلمه ومعنای«یهود»،توسعه داده شدوشامل تمامی یهودیانی که درسرتاسرعالم پراکنده شده بودند،اطلاق گشت.[۶۰] برخی معتقدندکه فارسها(ایرانیان) کلمه«یهود»رابریهودیان نام نهادند تا آنها راازدیگر اسیران،جدا سازند.[۶۱]یهود نسب خودرابه حضرت ابراهیم۷ رسانده اند،او را پدر انبیا دانسته اند ،زیرا تمامی کتابهای آسمانی پس از او برپیامبرانی فرود آمده که همه ازفرزندان وپیروان او بوده اند.زادگاه او را«اور»یا«بابل»می دانند.[۶۲]
۱-۱-۲- اسرائیل
این واژه ۴۳ بار در قرآن آمده است و فقط دو بار این لفظ به تنهایی و بدون اضافه به کار رفته است ، نامگذاری «یهود» به «اسرائیل»که «اسرا»یعنی “عبد” و «ئیل»یعنی«الله» و منظور از آن حضرت یعقوب۷ است. با این بیان ، خداوند یهود را مورد ملاطفت خود قرار می دهد ؛ زیرا آنان را به پیامبر بزرگوار خود ،«اسرائیل»منسوب می نماید تا به این وسیله ، احساس کرامت را در آنان برانگیزد.[۶۳]و ازسویی مطرح شده که«اسرائیل»یعنی کسی که تحت نظر و توقیف و تدبیر خداوند باشد.[۶۴] واژه «بنی اسرائیل»۴۱ بار در قرآن آمده است و مراد فرزندان دوازده گانه حضرت یعقوب۷و اولاد آنهاست ، که به قوم «یهود» معروفند.[۶۵]پیش از یعقوب۷، یهودیان به عنوان انتساب به یکی از اجداد خویش«عبرانیان» نامیده می شدند و از زمان یعقوب۷ به بنی اسرائیل موسوم گشتند و چنین برمی آید که در قرآن ، مراد از بنی اسرائیل ، یهود قدیم و مراد از یهود ، یهودیان معاصر حضرت رسول۶می باشد.[۶۶]
۱-۲- یهود جزیره العرب
یکی ازمسائل اختلافبرانگیز تاریخ، همین مسئله است که زمان آمدن یهود به جزیره العرب و علل و عوامل آن، چه بوده است. این پرسشی است که ذهن بسیاری از پژوهشگران تاریخ را به خود مشغول داشته و تا به حال به پاسخی قطعی دست نیافتهاند. آنچه که بسیار مایه ی تعجب است، بیان این نکته است که یهودیان در طول تاریخ چند هزار ساله ی خود، دائماً در پی ثبت تاریخ تحوّلات و تطوّرات وقایع و حوادث این نژاد برتر(به زعم خودشان) در گستره ی تاریخ بودهاند. شما با مراجعه به متون مقدس مانند کتاب تورات، از سیر حرکتی جدّ آنان ابراهیم خلیلالرحمن۷ تا اسحاق و یعقوب و یوسف و موسی و یوشع بن نون:و غیره تماماً آگاه میشوید ولی وقتی نوبت به آمدن یهود به جزیرهالعرب میرسد،هیچ مطلبی ولو گذرا در این باره نمیبینید. گویی این تکه ی تاریخ که چند قرن از حیات و زندگانی بنیاسرائیل را تشکیل میدهد، عمداً به دست فراموشی سپرده شده است. دکتر جواد علی که تحقیقی مفصّل در تاریخ عرب قبل از اسلام انجام داده است، در این باره میگوید: «نسبت به تاریخ و زمان آمدن یهود به جزیره العرب در قبل از میلاد مسیح۷ که در چه تاریخی این هجرت، رخ داده و چه کسی آنان را به این منطقه آورده و یا چه کسانی از اعراب جاهلی از آن ها استقبال نموده و. . . دلیلی علمی نداریم. شناخت ما از یهود جزیره، مستند به موارد اسلامی و تاریخ آن است. زیرا یهودیان در برابر اسلام، موضع گرفتند و در برابر دعوت پیامبر۶ مقاومت کردند، وحی خداوندی در این باره نازل شد و احادیث، به آن اشاراتی کرده است. بر این اساس در کتب تفسیر و حدیث و تاریخ و ادب از آنان، یاد شده است. بر این مبنا شناخت ما از یهود جاهلیت، خیلی از عصر نبوت پیامبر اسلام۶فراتر نمیرود و از آن تجاوز نمیکند. البته این احتمال وجود دارد که در آینده، کتابهای جاهلیت که در رابطه با یهود در جزیرهالعرب است، از زیر خاکها بیرون کشیده شود و یا از منابع عبری و غیرعبری، مطالبی در این رابطه، بدست آید که امروز بر ما مجهول است».[۶۷] واضح و روشن است که مقصود ایشان از نداشتن دلیل علمی، سنگ نبشتهها، پاپیروسها، کتب و آثار برجای مانده ی آن زمان و غیره میباشد. در این زمینه نیز که دستان ما از متون عبری خالی است، میبایست که به متون تاریخی اسلام مراجعه کنیم تا حقیقت را دریابیم. درباره ی زمان آمدن و علل مهاجرت یهود به جزیرهالعرب، نظریاتی وجود دارد که به اهمّ آن ها، اشاره می گردد. این عوامل را میشود در سه بخش اقتصادی، نظامی و اعتقادی(دینی) خلاصه کرد که از این میان عامل دینی توضیح داده می شود زیرا عده ی زیادی از مورخان و تحلیلگران مهاجرت یهود به جزیرهالعرب، بر این باورند که عامل اعتقادی و دینی، مهمترین عامل برای مهاجرت یهودیان میباشد. یهودیان به خوبی میدانستند که محل بعثت و هجرت پیامبر خاتم۶در کدام نقطه است و بر این اساس به منطقه ی حجاز و وادیالقری و یثرب، مهاجرت کردند که به آن اشاراتی خواهیم داشت: سمهودی، اخباری را نقل کرده است که همگی آن ها بر این مطلب دلالت دارد که عامل دینی، علت اصلی این مهاجرت بوده است. او میگوید: «از عمّار یاسر نقل شده که فرمود: وقتی موسی۷ به زیارت خانه ی خدا- کعبه- رفت و حج خود را انجام داد با او گروهی از بنیاسرائیل بودند. وقتی خواستند که به فلسطین برگردند، به مدینه آمدند. وضعیت شهر مدینه را اینگونه دیدند که جایگاه پیامبری است که صفاتش را در تورات، شناخته بودند که او خاتم پیامبران۶ است. با هم مشورت کردند که برای یاری کردن آن رسول۶در مدینه بمانند.پس عدهای از آنان درمحل بازار بنی فینقاع، منزل کردند.»[۶۸]و از ابن النجّار نقل شده است که او گفت: «سبب آمدن یهودیان به مدینه آن بود که دانشمندان یهود، اوصاف پیامبر۶را در تورات یافته بودند و میدانستند به سرزمینی که بین دو حرّه[۶۹] واقع است، میآید که دارای درختان فراوان نخل است. پس یهودیان از شام حرکت کردند. وقتی به منطقه ی تیماء[۷۰] رسیدند، مشاهده نمودند که دارای درختان خرما میباشد، پس عدهای از آنان در آنجا مقیم شدند. دستهای دیگر به منطقه ی خیبر[۷۱] رفتند ولی تعداد زیادی از یهودیان که اشراف و بزرگان آنان در میانشان بودند، حرکت خود را ادامه دادند تا به یثرب رسیدند. وقتی دیدند که این منطقه بین دو حرّه قرار دارد و دارای درختان فراوان نخل است با خود گفتند که این همان نقطهای است که محل هجرت آن پیامبر۶است».[۷۲] و از ابوهریره نیز نقل شده است که او گفت: «پس از آنکه بختالنصر، یهودیان را پراکنده کرد، بخشی از آنان از شام خارج شدند و از قریهها و اماکنی که بین شام و یمن قرار داشت، عبور میکردند تا به سرزمینی برسند که میدانستند محل آمدن حضرت محمد۶است. پس طایفهای از آنان در یثرب اقامت کرد و بسیار امیدوار بودند که محمد۶را درک میکنند و از او پیروی خواهند کرد. ولی آن ها از دنیا رفتند و به فرزندانشان وصیّتها داشتند که اگر محمد۶به آنجا آمد، از او پیروی کنند ولی آن ها به محمد۶کافر شدند.»[۷۳] شهرستانی نیز گفته است که موسی و عیسی۳ بشارت بر آمدن رسول اکرم۶ داده بودند و پیشوایان و پیامبران اهل کتاب نیز به این امر، اشاره کرده بودند. بر این اساس پیشینیان اهل کتاب قلعهها و دژهایی را نزدیک مدینه برای یاری پیامبر۶ساخته بودند. به آن ها قبلاً فرمان داده شده بود که از وطنشان – شام- به سوی این قلعهها مهاجرت نمایند تا آنکه حق در فاران- مکه یا کوههای مکه- آشکار شد وبه محل هجرتش- مدینه- آمد. ولی یهودیان او را یاری نکردند.[۷۴]درباره ی تضعیف قدرت فرزندان اسحاق۷ – یهودیان- و فرزندان اسماعیل۷- که قریشیان نمونهای از آنان میباشند- توسط قدرتهای آن روزگار یعنی ایران و روم نیز، شاهدی در نهجالبلاغه و در گفتار امام المتقین۷می باشد. حضرت علی۷درخطبه ی قاصعه که از طولانیترین خطبههای نهجالبلاغه است، دو تصویر از حالتهای تفرقه و تشتت و از حالتهای الفت و اتحاد آنان ذکر نموده است. نسبت به علّت و تشتّت آنان میفرماید:«. . . فاعتبروا بحالِ ولدِِِ اسماعیل وبنی اسحاق و بنیاسرائیل:. . .»[۷۵] پس از حال فرزندان اسماعیل و اسحاق و اسرائیل (یعقوب):عبرت بگیرید. چقدر حالتها (حالتهای شما با آنان) یکسان هستند و مثالها شبیه به هم است. حالت تشتّت و تفرقه آنان را بنگرید. شبهای (تاریکی که) کسراها و قیصرها، اربابان و خداوندان آن ها بودند. اولاد اسماعیل و اسحاق و اسرائیل:را از سرزمینهای سرسبز و گشاده و از کنار دریای عراق کوچ میدادند و در کنار خارها و گردبادها و زندگی سخت، قرارشان دادند. پس آنان را که گرفتار و فقیر شده بودند، رها ساختند. برادرها(چراننده ی) پشتهای زخم خورده و پشمهای شتر شدند (به یک زندگی انگلی و فقیرانه رسیدند) در خانههای ذلت و پایگاههای فقیر(صحراهای عربستان) نشستند. نه دعوت و جوشش فرهنگی داشتند و نه الفتی اجتماعی. حالتها، بیثبات شد و دستها، درگیر و جمعیت، پراکنده،«فی بلاءازل واطباق جهل» در میان رنجی مستمر و جهلی فراگیر، فرو رفتند.«من بنات موءوده » و… از دخترهای زنده به گور و بتهای سرفراز و پیوندهای گسسته و هجومهای بیامام. . .». این تحلیل امام علی۷از اوضاع جزیره یالعرب است. تحلیلی که میرساند دستهای مزوّرانه ی قدرتمند در پراکنده کردن و کوچ دادن آنان و اسکان دادن در نقطهای که سرشار از فقر اقتصادی است، دخیل است. قدرتهای روم و ایران، فرزندان اسماعیل و اسحاق۳را به این نقطه ی خشک و بیآب و علف کشاندند، چرا؟ جوابش معلوم است. رومیان سالها بود که با یهودیان مشکل داشتند و بارها با آنان جنگیده بودند. با تبعید آنان به جزیرهالعرب، این مشکل بزرگ را حل کرده بودند و ایرانیان نیز از عربهای اسماعیلی (عدنانی) وحشت داشتند و همگی میدانستند که از میان فرزندان اسماعیل پیامبری برمیخیزد که بر جهان، سلطه خواهد یافت و حکومتهای ستمگرانه ی آنان، واژگون خواهد شد. بر همین اساس است که شاپور ذوالاکتاف، پادشاه ایران، شانههای عربها را به هم میبندد و آن ها را اینگونه با مرگ و تبعید، پاداش میدهد.[۷۶]
۱-۳- خدا در باورِ یهودیان
براساس تحقیقات، یهودیان نسبت به پروردگار عالم، دو نظریه ی عمده دارند.[۷۷] عدهای- که اکثریت هستند- بر این باورند که یهود در ابتدا دیدگاهی توحیدی نسبت به ذات باریتعالی داشته ولی در طول زمان که تورات، دستخوش تحریف گردید، آنان در زمینه ی خداشناسی دچار انحرافاتی گردیدند و عدهای دیگر نظرشان این است که دین یهود در بستر زمان تکمیل شده و به صورت امروزی درآمد. طبعاً در مبحث خداشناسی نیز باید گفت که یهودیان در ابتدای امر، دچار شرک و انحراف بودهاند ولی به مرور زمان به دیدگاهی توحیدی در این زمینه، دست یافتهاند.[۷۸]
۱-۳-۱- خدا در تورات
مواردی از کتاب مقدس درباره ی خدا مطرح است که به عنوان مثال به ذکر چند مورد پرداخته می شود: «پس خداوند انسان را به صورت خود آفرید، او را به صورت خدا آفرید.»[۷۹].«و آواز خداوند خدا را شنیدند که در هنگام وزیدن نسیم نهار در باغ می خرامید، و آدم و زنش خویشتن را از حضور خداوند خدا در میان درختان باغ پنهان کردند و خداوند خدا آدم را ندا درداد و گفت:«کجا هستی؟»[۸۰].«و در روز هفتم، خدا از همه ی کار خود که ساخته بود فارغ شد، پس خدا روز هفتم را مبارک خواند و آن را تقدیس نمود، زیرا که در آن آرام گرفت، از همه ی کار خود که خدا آفرید و ساخت.»[۸۱].«وموسی۷ با هارون۷ و ناداب و ابیهو و هفتاد نفر از مشایخ اسرائیل بالا رفت. و خدای اسرائیل را دیدند، و زیر پایهایش مثل صنعتی از یاقوت کبود شفاف و مانند ذات آسمان در صفا. و بر سروران بنی اسرائیل دست خود را نگذارد، پس خدا را دیدند و خوردند و آشامیدند.»[۸۲] «خداوند به موسی۷گفت: ببین تورا بر فرعون خدا ساخته ام، و برادرت، هارون۷، نبی توخواهد بود.»[۸۳]«و چون گفتگو را با موسی۷در کوه سینا به پایان برد، دو لوح شهادت، یعنی دو لوح سنگ مرقوم به انگشت خدا را به وی داد.»[۸۴] «و چون قوم دیدند که موسی۷ در فرود آمدن از کوه تأخیر نمود، قوم نزد هارون جمع شده، وی را گفتند: برخیز برای ما خدایان بساز. هارون بدیشان گفت: «گوشواره های طلا را که در گوش زنان و پسران و دختران شماست، بیرون کرده، نزد من بیاورید». آن ها را از دست ایشان گرفته، آن را با قلم نقش کرد، و ازآن گوساله ی ریخته شده ساخت، و ایشان گفتند:«ای اسرائیل این خدایان تو می باشند، که تو را از زمین مصر بیرون آوردند». . . «پس خداوند وبا بر اسرائیل از آن صبح تا وقت معیّن فرستاد و هفتاد هزار نفر از قوم، از دان تا بئر شَبَع مردند. وچون فرشته، دست خودرا بر اورشلیم دراز کرد تا آن را هلاک سازد، خداوند از آن بلا پشیمان شد و به فرشته ای که قوم را هلاک می ساخت، گفت: کافی است! حال دست خود را بازدار.»[۸۵]«و خداوند به موسی۷گفت: اینک ایام مردن تو نزدیک است؛ یوشع را طلب نما و درخیمه ی اجتماع حاضر شوید تا او را وصیت نمایم.»پس موسی۷و یوشع رفته، ودر خیمه ی اجتماع حاضر شدند. وخداوند درستون ابر در خیمه ظاهر شد و ستون ابر، بر درخیمه ایستاد.»[۸۶]. تا اینجا در این فقراتی که از تورات آورده شد، اگر دقت شود ملاحظه میگردد که خدای تورات، خدایی است همانند انسان، پا دارد و قدم میزند، انگشت دارد و مینویسد، خسته میشود و استراحت می کند، قابل رؤیت و دیدن است، حتی مردم عادی نیز او را میبینند و با او گفتگو میکنند، از کار بد و شرّ، پشیمان میشود، جاهل است و از مکان آدم در بهشت، خبر ندارد و. . .
۱-۳-۲- خدا در تلمود
اعتبار و ارزش کتاب تلمود نزد یهودیان اگر بالاتر از عهد عتیق نباشد، کمتر نیست[۸۷] و همین کتاب بود که شیرازه ی گسسته ی آن ها را به هم پیوند داد و در محور خود استوار نمود و هویت آن ها را پایدار ساخت. در تلمود هم به همان شیوه ی کتاب مقدس، در سراسر آثار و نوشته های دانشمندان یهود، وجود خداوند به عنوان حقیقتی مسلم و بدیهی پذیرفته شده است و برای معتقد ساختن فردی از افراد یهود به اینکه خدائی باید وجود داشته باشد دلائلی اقامه نشده است.«من یهوه هستم و دیگری نیست و غیر از من خدائی نی.[۸۸]»خداوند نه تنها آفریدگار جهان است، بلکه نظم عالم هستی نیز همواره بسته به میل و اراده ی او است. آفرینش حادثه ای نیست که در گذشته روی داده باشد و اکنون خود به خود ادامه یابد. رویدادهای طبیعت، قدرت آفرینش الهی را که پیوسته در کار است به جهانیان نشان می دهد.«. . . من یهوه هستم و دیگری نی. پدیدآورنده ی نور و آفریننده ی ظلمت. صانع سلامتی و آفریننده ی بدی. من یهوه صانع همه ی این چیزها هستم. . . وای بر کسی که با صانع خود چون سفالی با سفالهای زمین مخاصمه نماید. . . ای خدای اسرائیل و نجات دهنده یقینأ خدایی هستی که خود را پنهان می کنی. جمیع ایشان خجل و رسوا خواهند شد و آنانی که بتها می سازند با هم به رسوایی خواهند رفت. اما اسرائیل به نجات جاودانی ازخداوند ناجی خواهند شد وتا ابدالآباد خجل و رسوا نخواهند گردید، زیرا یهوه آفریننده ی آسمان که خدا است که زمین را سرشت و ساخت و آن را استوار نمود و آن را عبث نیافرید.[۸۹]»«همواره خداوند برای جمیع موجوداتی که در جهان هستند و یا به آن قدم می نهند به قدر نیازشان روزی فراهم میآورد، بلکه برای بدکاران و بت پرستان نیز چنین می کند.»[۹۰]«در ربع سوم روزخداوند به رزق وروزی جهانیان، ازنیرومندترین تا ناچیزترین آن ها می پردازد.»[۹۱]بنابر تعلیمات تلمود، اعتقاد به وجود خداوند امری بیش از یک پذیرش عقلانی است.و این امر شامل یک وظیفه اخلاقی نیز می شود، خواندن این آیه:«ای اسرائیل بشنو، یهوه، خدای ما، یهوه واحد است»[۹۲] هر چند این توجیه از خداوند حتی امروز نیز خاص اندکی از عرفا و مؤمنین و اهل معرفت است ولی در طول تاریخ گذشته، تصور خدا در بین اسرائیلیان تحول فراوانی یافته و خدا دارای چنین صفاتی نبوده است و از زمانی هم که یهودیان جانشین آنان شدند، تاکنون این تحول ادامه داشته است. در بین محققین غیرکلیسایی کمتر دانشمندی یافت می شود که معتقد باشد دین اولیه اسرائیلیان توحیدی بوده است، حتی کلیسای مسیحیت هم در سالهای اخیر، مجبور به قبول این واقعیت گردیده است و مفسرین کلیسا و علمای الهیات تحول و تکامل ایده ی خدا را در دین یهود پذیرفته اند. صاحب نظران، دین بنی اسرائیل را در آغاز هونوتئیسم یا مونولاتری توجیه کرده اند که عبارت است از اعتقاد به یک خدای قومی و عشیره ای بدون نفی خدایان اقوام دیگر.[۹۳] «مساحت پیشانی خدا از بالا تا روی بینی او، پنج هزار ذرع است و بر سر او تاج است که درآن هزار قنطار طلا، وجود داردو بر انگشت خدا، انگشتری است که خورشید وستارگان ازآن، نور میگیرند».[۹۴] به نظر تلمود،عصمت از صفات خدا نیست زیرا یکباره بر بنی اسرائیل غضب نمود و سبک مغزی بر او سیطره یافت و براساس آن قسم خورد که آنان را از زندگی جاودانه محروم نماید، ولیکن پس از خاموش شدن آتش غضب به خود آمد و پشیمان شد و چون پی برد که کاری ضد عدالت انجام داده است، قسم خود را نافذ نساخت وهمچنین تلمود این چنین تقریر می کند که: خدا همانطورکه سرچشمه ی خوبی است، سرچشمه ی بدی نیز هست و به انسان طبیعت پستی عطا فرمود و برای او، شریعتی را برقرار ساخت که با آن طبیعت پست،قدرت حرکت برطبق آن را ندارد و لذا انسان بین تمایل نفسی بشر و شریعت الهی، متحیر و سرگردان گردیده است و به همین جهت، داود پادشاه به خاطر کشتن اوریا و وصال به همسر او، مرتکب گناهی نشده است زیرا عامل اصلی همه ی این امور خداست.[۹۵] «روز، دوازده ساعت است. در سه ساعت اول آن خدا مینشیند و شریعت را مطالعه میکند. در سه ساعت دوم، حکم میکند و فرمان میدهد. در سه ساعت سوم به مخلوقات، غذا میدهد و در سه ساعت آخر مینشیند و با «حوت»- فرشته ماهیان- ملاعبه و بازی میکند.»[۹۶]براساس روایت تلمود خداوند به خاطر آنچه که به یهود و هیکل فرو فرستاد، پشیمان گردید: «بعد از انهدام هیکل- بیتالمقدس- خداوند دیگر با «حوت»بازی نکرد و از آن وقت دیگر میلی به رقصیدن ندارد. . . به درستی که خدا به خطایش در انهدام هیکل اعتراف کرد. خدا، سه چهارم شب را مانند شیر، گریه و زاری میکند و میگوید: بدا به حالم، برای اینکه فرمان به تخریب خانه ام و سوزاندن هیکل و آوارگی و اسارت فرزندانم، دادم»[۹۷].«ماه، خداوند را به اشتباه کردن متهم میکند و به او میگوید: وقتی مرا خلق کردی، خطا کردی. چرا که مرا کوچکتر از خورشید آفریدی. پس خداوند حرف او را تصدیق کرده و به اشتباه خود اعتراف میکند و میفرماید: برایم قربانی دهید تا با آن گناهانم پوشانده شود»[۹۸].جالب است که علی رغم ابراز بسیار روشن تورات و تلمود نسبت به امور خدا که بسیار شبیه به امور انسان ها مطرح شده است؛ نویسنده ی گنجینه ی تلمود سرسختانه درپی وارونه نشان دادن اینگونه مطالب است و در این باره توضیح می دهد که علی رغم تأکیدی که شده است که خداوند بری از جسم دانسته شود، معذلک در ادبیات دانشمندان یهود عبارات متعددی یافت می شود که خواننده را تا حدی به شگفتی وامی دارد نظیر: «او= خدا» نماز می خواند؛ به مطالعه ی تورات می پردازد؛ بر درماندگی و بیچارگی بندگان خود می گرید و. . ..هر طور عبارات فوق را بررسی کنیم، معذلک نمی توانیم قائل شویم که گویندگان آن اعتقاد بر این داشته اند که خداوند وجودی مادی و جسمانی است. اعتقاد به وحدانیت خداوند و تفهیم و تعلیم این که «او»تعالی، تجسم پذیر نیست، به هم آمیخته است. برای توضیح آیات بسیاری که در کتاب مقدس آمده و در آن ها اعضای جسمانی برای خداوند ذکر شده است، دانشمندان یهود چنین گفته اند:«ما اصطلاحات مربوط به بندگان خدا را درباره ی خود او به کار می بریم تا بتوانیم او را درک کنیم.»[۹۹]و در تلمود به شکل دیگری نیز دراین موضوع توضیح داده شده است.«تورات به زبان آدمیان صحبت کرده است.»[۱۰۰]
الگوسازی قرآن کریم در مواجهه با یهود- فایل ۴