دربنیان هر واقعه اجتماعی آنقدر عوامل گوناگون وجوددارد که بر شمردن همه آنها اگر تقریبا غیر ممکن نباشد قطعا امر بسیار دشواری است زیرا خیلی از عوامل به ملاحظاتی مکتوم و ناشناخته در زیر سرپوش هایی به عنوان اسرار باقی می ماند که بررسی علمی را دچار محاق و محال می سازد.
تجارب جرم شناسی این نکته را آموخته است که هیچ گاه نمی توان به طور قاطع گفت که پدیده نابهنجار اجتماعی معینی نتیجه جزمی ریاضی ، اقتران و ترکیب یک یا چند عامل خاص است بنابراین این امر مانع از آن نیست که بتوان به وجود بعضی از این عوامل که نقش موثری در تحقق پدیده مجرمانه معین دارند پی برد و کیفیت و کمیت تاثیر هر یک از عوامل و ترکیبات مختلف آنها را مورد بررسی قرارداد.
این استدلال کلی بر مبنای تحقیق جرم شناسی در مورد بررسی عوامل موثر در وقوع جرم صادق است زیرا جرم هم مانند پدیده اجتماعی مولود چندین عامل است که بعضی از آنها ریشه های اجتماعی و فرهنگی و محیطی و برخی دیگر به صورت بنیادهای شخصی اعم از نارسائی های بیولوژیک و یا کمبودهای روانی جلوه گرند.
با این مقدمه اینک به بررسی برخی از عوامل برجسته و موثر در وقوع پدیده مجرمانه که سهم بیشتری در ارتکاب جرم دارند و جامعه با این عوامل و شرایط دست و پنجه نرم میکند، میپردازیم.
پرداختن به عوامل تأثیرگذار در ارتکاب جرم چندان گسترده است که در این مقاله نمیگنجد و نیاز به تحقیقی جداگانه دارد ولی ما در اینجا صرفاً به بررسی عواملی که بر اراده مجرم اثر گذاشته است یا شرایط و محیط را برای ارتکاب جرم آماده میکند یا به نوعی مشوق مجرم در فصل ارتکابیش هست، میپردازیم و با بررسی مبانی این عوامل در روشن کردن مسأله تلاش خواهیم کرد.
عوامل مؤثر در بروز جرم
یک- تأثیر عوامل زیستی:
تأثیر زیست شناختی وراثت و انتقال خصوصیات جسمانی، عقلانی و هوش والدین و اجداد انسان از دیر زمان موضوع مطالعه روانشناسان و علمای اخلاق بوده است و این موضوع تحت عنوان وراثت عقلی و اخلاقی مورد بررسی واقع شده است. در بین دانشمندان علوم زیستی و وراثت، لمبرزو یکی از پیشگامان این نظریه است.
این دانشمند طی آزمایشهای متعدد و مطالعه طولانی خود راجع به ۳۸۳ جمجمه جنایتکاران ایتالیایی و ۵۹۰۷ بزهکار زنده نتیجهگیری کرد که برخی اختلالات بیولوژیکی علت بزهکاری این افراد میباشد و براساس این آزمایشها، فرضیه جانی مادرزاد را ارائه داد.
هر چند این فرضیه توسط دانشمندان بعد از وی رد شد اما از این جهت که یک باره توجه همگان را به مجرم جلب کرد اهمیت ویژهای دارد. ما در مورد تأثیر این عوامل هیچ زمانی نمیتوانیم به طور مطلق قضاوت کنیم ولی این را میپذیریم که عوامل بیولوژیک یکی از عوامل بسیار مهم در وقوع پدیده مجرمانه میباشد. زیرا، این عوامل که در تمام مراحل تکامل انسان همراه وی میباشد با تأثیری که بر اراده مجرم میگذارد مقاومت وی را کم میکنند و آستانه تحریک وی را بالا برده و باعث می شود که شخص بدون هیچ مقاومتی تسلیم عوامل جرمزا شده و مرتکب جرم شود. به طور خلاصه نتیجه میگیریم که عوامل زیستی یا بیولوژیک عواملی هستند که خارج از اراده شخص بر اراده وی در اتکاب جرم تأثیر میگذارند و این عوامل فردی بوده و از درون شخص بر وی تأثیر میگذارند که در اینجا میتوان فهرستوار به عواملی چون جنس، سن، اندام، عدم تقارن در جمجمه، قیافه، زشتی، زیبایی، نقش خلقت، نوع خون، وضع مزاج، قدرت، سوابق بیماری، وضع ترشح غدد، کرومزوم اضافی و عامل ژنتیک، اشاره کرد.
دو- تأثیر عوامل روانی
گارو (۱۸۷۸) از معتقدان مربوط به تأثیر عوامل روانی در ارتکاب بزه است. بررسی و شناخت عوامل روانی، مربوط به دانش روانشناسی جنایی است. از جمله رسالت این دانش، بررسی منش و شخصیت بزهکار و ارزیابی گرایشهای ضد اجتماعی و مطالعه روان خودآگاه و ناخودآگاه آنان به منظور تعیین مسئولیت اخلاقی و اجتماعیشان است. در مطالعهای معلوم شد که ۷۵ درصد مجرمین ۱۸ تا ۲۵ سال دارای بیماری روانی بودند. جرمشناسان دانمارکی طی مطالعهای به این نتیجه رسیدند که ۷۹ درصد مجرمین به بیماریها و اختلالات روانی از قبیل نوروز، سایکوز، و روان پریشی مبتلا هستند.
طبق دیدگاه روانکاری (فروید) خانواده و والدین کودک نقش بسیار مهمی در ساختن شخصیت معتدل و استوار انسان دارند. زیرا چنانچه سیر طبیعی رشد کودک تا پنج سالگی تکمیل نگردد و طی یکی از مراحل مختلف توقف حاصل شود این امر سبب بروز اختلالها و عکسالعملهای ضد اجتماعی در رفتار آدمی خواهد شد. ( شاملو ،۱۳۷۰،۱۵۸)
بر طبق دیدگاه روانشناسان در تحلیل شخصیت بزهکار، تمایلات و انگیزههای ناخودآگاه، جایگاه مـهمی دارند. از نظر این دانشمندان مجازات افرادی که به علل اختلالات روانی مرتکب بزه میشوند نه تنها مثمر ثمر نیست؛ بلکه آنان را به سوی جرایمی تازه نیز سوق میدهد.
عواملی چون ترس، بدبینی، خودپسندی، خودخواهی، مهرطلبی غیرعادی، پرخاشگری خیال، بی پروایی، خبث طینت، احساس گناه، جنون اخلاقی، محافظه کاری، ناکامی، محرومیتها، عقده الکترا، اضطراب اختگی، صرع، بیماریهای روانی، هیستری، پارانوئید، تزلزل شخصیت، اختلالات منشی و بیماری روان ـ تنی در این گروه از عوامل قرار میگیرند.
سه- نقش عوامل اجتماعی در بروز جرم
برخی از دانشمندان عوامل محیطی و اجتماعی را منشأ پدیده جرم تلقی کردهاند. به نظر این دانشمندان، جرم پدیدهای نیست که عوامل و شرایط جسمانی و روحانی افراد در بروز آن تأثیر داشته باشد بلکه عواملی که سبب بروز جنایت میگردد جامعه و محیط است. دکتر کالاسانی (۱۹۲۴ـ۱۸۴۳) رئیس مکتب محیط اجتماعی، عامل محیطی و فرهنگی را تنها موجب جرم معرفی کرده است.
به نظر این دانشمند، همانطور که هر میکروب در شرایط و محیط خاصی اجازه رشد و نمو و تکثیر مییابد؛ پدیده جرم نیز به مثابه میکروب در محیط و فرهنگ مربوط به خود، زاییده میشود. از نظر دکتر لاکاسانی منشأ پدیده جرم تنها عوامل زیستی و روانی است، مارکس نیز پدیده جرم را ناشی از وضعیت ناهنجاری اقتصادی میدانست.
مکتب سوسیالیستی او جامعه اشتراکی را به عنوان جامعه ایدهآل معرفی میکرد که طبق نظر آنان جرم زاییده نظام سرمایهداری است.
چهارـ نابهنجاری خانوادگی
از جمله عوامل اساسی شکلگیری شخصیت و منش فردی و اجتماعی کودک خانواده است. از دیدگاه کودک، والدین مهمترین و ارزندهترین الگوهای جهان هستند. کودک در محیطی که زاییده میشود و رشد و نمو پیدا میکند به موازات فراگیری زبان و نمود ارتباط با محیط و اعضای خانواده و جامعه، آداب و رسوم و خلقیات خانواده خود را کسب میکند و آنها را جزئی از شخصیت و منش خود میسازد.
رفتار خشونتآمیز والدین در خانواده با کودک و با همدیگر، این عقیده نادرست را در ذهن کودک بارور میسازد که در اجتماع نیز خشونت و جدال حلال مشکلات است. به نظر جرمشناسان خانواده از جمله محیطهای اجتنابناپذیر یا حتمی و نخستین آنهاست. خانواده از آن رو محیط حتمی تلقی شده که کودک در انتخاب آن نقشی ندارد. رفتارهای آتی کودک تا حدود زیادی ناشی از برخوردهای ناسالم پدر و مادر نسبت به کودک در سالهای اولیه زندگی است. از مهمترین ارزشهایی که لازم است کودک در محیط خانواده فرا گیرد عشق و محبت است. والدین باید با رفتار عطوفتآمیز و انسانی خود کودک را از عشق و محبت و ایثار و گذشت سـرشار نموده و آنها را در گسترش و اشاعه این ارزشهای والای انسانی یاری دهـند.
معمولاً خانوادههایی که بزهپرور هستند به نظر اینجانب ویژگی های زیر هستندکه معمولا در میان افراد وخانواده اه پیدا شود.
ـ در میان خانوادهها بزهکاری و میگساری رایج است.
ـ خانواده از هم پاشیده میباشد (طلاق یا مرگ یکی از والدین)
ـ مراقبت کافی از فرزندان به عمل نمی آید (به علت جهل یا عمد)
ـ فضای خانواده از نظر تبعیض، افراد، تفریط، خشونت، فضای نامطلوبی است.
ـ خانواده از نظر نژادی و مذهبی دارای تفاوت گوناگونی زیاد است.
ـ در خانواده مشکلات مالی، بیکاری و … بیداد میکند. ( عمراز، ترجمه اردبیلی ۱۳۸۵، ۱۳۲)
پنج ـ محرومیت اقتصادی و فقر
مطالعه اجمالی تاریخ نشان میدهد که آدمی در هر شرایط به منظور بقای موجودیت خود در تلاش برای کسب امکانات مادی بوده است. از این رو مسأله تأمین معاش در معنای عام کلمه از مهمترین مسائل زندگی محسوب شده است. فقر و محرومیت و ریشهی ناهنجاریهای روانی و انحرافات و تبهکاریهاست. علی (ع) فقر را موت اکبر و دیوار معرفی کرده است. یا در جای دیگر آن را مساوی کفر دانسته است.
بنابراین فقر و محرومیت میتواند به عنوان عاملی جرمزا موجب نابسامانیها و افزایش جرائم خصوصاً جرائم علیه اموال گردد. زیرا رسالت دین عبارت است از کنترل غرایز و احساسات آدمی.
فقر و محرومیت باعث رشد عقدههای روانی در شخصیت افراد شده و افرادی که بزرگترین جنایات را در طول تاریخ مرتکب شدهاند همچون هیتلر و صدام از چنین عارضه در دوران کودکی و نوجوانی خود رنج میبرند. محرومیتهای اجتماعی و فشارهای خانوادگی گاهی فشارهای بسیار سنگین کیفری بر روان فرد وارد نموده و مقاومت وی را در مقابل ارتکاب جرایم سست نموده و آستانه تحریک وی را افزایش میدهد و فرد خیلی زود در مقابل ارتکاب جرایم تسلیم میشود. در واقع فقر یکی از اصلیترین عوامل موثر در وقوع جرم است. ( نیازپور، ۱۳۸۲، ۴۵)
شش ـ تأثیر جنگ در افزایش جرائم
بحران جنگ از جمله عوامل اجتماعی جرمزایی است که جرمشناسان و جامعهشناسان درباره تأثیر آن متفقالقولاند و برای توجیه آن دلایلی را ذکر کردهاند.( باهری ، ۱۳۸۶، ۲۸) وجه موقعیت نامناسب اقتصادی ـ اجتماعی از قبیل جیرهبندی مواد غذایی، تثبیت آمرانه قیمتها، بازار سیاه برخی کالاهای ضروری، جرایم را افزایش میدهند. لطمات و صدمات، مقاومت افراد را در مقابل وسوسههای نفسانی کاهش داده و سبب بروز جرم میگردد.
هنگامی که کشور، تحت محاصره دشمن قرار میگیرد؛ تعدادی از نیروهای داخلی قصد همکاری با نیروهای اشغالگر را پیدا میکنند و از این طریق همکاری با اشغالگر جزئی از جرائم محسوب میگردد. با این اوصاف نمیتوان گفت که پدیده جنگ خودبخود پدیدهای شر و منفور است، بلکه در بسیاری از اوقات جنگ سبب تقویت روحیه آزادیخواهی، گذشت، ایثار نیز میگردد.
هفتـ خانوادههای بد سرپرست
خانوادههایی که نسبت به فرزندان یا فرزند خواندههایشان خشونت فیزیکی و روانی اعمال میکنند، خانوادههایی که یکی از والدین آنها معتاد هستند یا در معرض از هم پاشیدگی و طلاق قرار دارند و کودکان و نوجوانان در آن خانوادهها احساس آرامش نمیکنند، در چنین مواردی باید به مراجع خاصی برای اصلاح خانواده و یا نگهداری مؤثر از فرزندان آنها متوسل شد.
لازمه هر گونه اقدام در این زمینه آگاهی از وجود چنین اوضاع خطرناکی در خانوادههاست. این امر ایجاد یک سیستم اطلاع رسانی دقیق در این خصوص را ضروری میسازد. همه اعضای جامعه باید از وجود نهادهای خاص حمایتی از کودکان نظیر کمیسر کودکان، پلیس کودکان و سازمانهای غیر دولتی که در زمینه حمایت از کودکان و نوجوانان فعالیت میکنند آگاه باشند تا بتوانند به راحتی با آن نهادها ارتباط برقرار کنند و وضعیت خطرناک خود را عنوان کنند.
این مشکلات مربوط به مقوله بیکاری است که تعداد زیادی از بزهکاران از وجود این مسأله رنج میبرند و این خود زمینه مناسب برای بزهکاری است. پس به طور خلاصه میتوان اظهار کرد که عوامل اجتماعی عواملی هستند که زمینه را برای وقوع جرم فراهم نموده یا بعضی مواقع آن عوامل را تشدید میکنند و باعث ایجاد جرم در جامعه میشوند.
بند سـوم ـ بررسی مبانی علمی و روانپزشکی ارتکاب جرم و نقش آن در فردی کردن مجازات
بیشک اصلیترین دلیل که پشتوانه عادلانه بودن قوانین کیفری در نظامهای قضایی مختلف است؛ اصل مختار بودن مجرم در انجام جرم و نقش اراده آگاهانه و آزادانه در ارتکاب جرم است.
نگاه بسیط به انسان و انسان مجرم در قرون و اعصار گذشته که انسان را موجودی ساده و کاملاً مختار در ارتکاب جرم میدانستند منتهی به وضع مجازاتهای یکسان برای افراد مرتکب شونده، شده بود.
در این رژیم قضایی اصولاً، این موضوع که ممکن است مجرم تحت تأثیر عوامل خارج از اراده خودش چه درونی و چه بیرونی مرتکب جرم شده باشد؛ اصولاً مورد توجه نبود.
مجرمین با خواستگاههای مختلف مورد مجازات قرار میگرفتند. چه آنان که آزادانه و آگاهانه مرتکب جرم میشدند چه آنان که تحت تأثیر جبرهای زیستی، اجتماعی و روانشناختی مرتکب جرم میشدند و چندان اراده آگاهانه آنان نقشی در این اعمال نداشت. اگر چه طی این مدت در نظامهای حقوقی مقررات مختلفی وضع میشد که شرایط خاص مجرم را در ارتکاب جرم در نظر میگرفت.
لیکن تنها در قرن بیستم و به دنبال پیشرفتهای حاصله در علوم ژنتیک، زیستشناسی، روانپزشکی و روانشناسی به تدریج و البته به طرق علمی، نقش جبرهای مختلف تأثیرگذار بر اراده آزادانهی انسانها، مورد شناسایی قرار گرفتند و در این میان شناسایی یا کشف ضمیر ناخودآگاه و تأثیرات عمیق، گسترده و شگرف آن بر اراده انسان، نقش فوقالعادهای در تلقی جامعه از انسانهای مجرم داشت.
به تدریج به این موضوع پی برده شد که چگونه خصوصیات ژنتیکی حاصل از زندگی، چندین نسل بر شخصیت و اعمال انسانها تأثیر میگذارد. به تدریج مشخص شد که سرشت متفاوت افراد چگونه باعث رفتار متفاوت آنها میشود. و متعاقباً افراد میتوانند به علل و انگیزههای مختلف و به طرق آگاهانه، نیمه آگاهانه ونااگاهانه مرتکب جرم واحد شوند.
بسیاری از خصوصیات اخلاقی پیش از اینکه انتخاب برنامه ریزی شده شخصی باشند؛ ریشههای سرشتی (ژنتیکی) دارند و به طریق وراثتی منتقل میشوند. امروزه به تدریج مشخص شده است که ریشه بسیاری از خصوصیات اخلاقی و ویژگیهای شخصیتی، ژنتیکی است و بعد از تولد نیز محیط در شکلهای مختلف به شخصیت انسان در تکمیل نقش ژنتیک کمک میدهد و به عبارتی وقتی یک شخص به بلوغ اجتماعی میرسد و خود را فاعل مختار میبیند دارای انبوهی از ویژگیهای شخصیت است که با همیاری محیط و ژنتیک شکل گرفتهاند و تأثیرات مثبت و منفی خود را بر اراده شخص اعمال میکنند.
این ویژگیها درصد قابل توجهی از افراد، خصوصیاتی طبیعی و عادی هستند و شخص به کمک آنها در جامعه شناخته میشود و با آنها زندگی میکند. لیکن برخی از این خصوصیات شخصیتی، نرمال نبوده و تحت عنوان اختلال شخصیت شناخته میشوند، یا در موارد دیگری شخصی دچار بیماری مستقیم شخصیتی و روانی است که البته تحت تأثیر عوامل مختلف ژنتیکی، محیطی و اجتماعی بوجـود میآیند و اراده آگاهانه شخص را تحت تأثیر قرار میدهند. ( ولیدی ، ۱۳۸۵، ۱۱)
زمانی نقش این عوامل در حقوق جزا مورد توجه قرار میگیرد که بدانیم بسیاری از ویژگیهایی که در اشخاص مبتلا به اختلال شخصیت یا بیماری اعصاب و روان وجود دارد زمینههای غیرارادی و ناآگاهانه ارتکاب جرم هستند.
راهبردهای معین خودناتوانسازی شامل: عدم تلاش، کمبود تمرین، تعویق، شرایط ضعیفکننده عملکرد، مصرف مشروبات الکلی میباشند، تامپسون و همکاران (۱۹۹۵، به نقل از لئون و ماتریس، ۲۰۱۰) دریافتند که، هنگامی که عملکرد ضعیف به کیفیات مخففه خارجی نسبت داده شده، دانش آموزان سعی در حفاظت از خودارزشی خویشتن را دارند. اثبات گردیده است، دانشآموزانی که درباره توانایی رقابتی خود در محیط کلاس درس نامطمئن بوده، در اغلب مواقع راهبردهای خودناتوانسازی، همانند: اجتناب از درخواست کمک، مقاومت در برابر راهبردهای جدید برای فعالیتهای تحصیلی، و دست کشیدن از تلاش های مؤثر، را به منظور مخفی نگهداشتن ضعف توانایی خود در پیشگرفته، بنابراین در نتیجه این عمل از خودارزشی خود محافظت می کنند. از این رو، اگر فردی برای دستیابی به موفقّیت در مسائل تحصیلی به سختی تلاشکرده و با شکست مواجهگشته، این امر بیانگر ضعف عملکرد وی میباشد. به طورمشابه، دانشآموزانی که از راهبردهای خودناتوانسازی تحصیلی پیروی کرده، علاوه بر دستیابی به نتایج ناامیدکننده در نتیجه به کارگیری روشهای مطالعه بیحاصل، علائمی همچون تأثیر یا تمرکز بر خود منفی، سازگاری ضعیف، و کاهش عزتنفس را نیز دارا میباشد. مطالعات مشابه نیز، توسط بررسی نظریه هدف در محیط کلاس درس مورد نظر، به نتایجی قیاسپذیر دست پیدا کرده اند. این مطالعات، درباره اهداف انگیزش دانش آموزان را در محیط یادگیری کلاس درس تحقیقکرده و به این نتیجه رسیدند که اهداف مربوط به اجتناب از ارائه عملکرد دربردارنده موفقّیت، دارای رابطه مستقیم با خودناتوانسازی هستند.
راهبردهای خودناتوانی، از جمله دستکشیدن از تلاش های مؤثر، خودداری از درخواست کمک، تعویقانداختن کارها و مشارکت در بسیاری از فعالیتها، به منظور انتساب شکست به عوامل خارجی، مخفی نگهداشتن ضعف توانایی، و اجتناب از ادراک ناشایستگی مورد استفاده قرار میگیرند. نایس (۱۹۹۱) به منظور اثبات خودافزایی و حفاظت از خود به عنوان دو دلیل رویآوردن به خودناتوانسازی، ۴ تحقیق را به انجام رسانده است. وی دریافت، افراد دارای عزتنفس پایین برای حفاظت از خود، در مقابل استنباطهایی از شکست که عزتنفس آنها را متأثر ساخته، راهبردهای خودناتوانسازی را مارتین و همکاران (۲۰۰۱) راهبردهای خودناتوانسازی و بدبینی تدافعی حفاظت از خود را بررسی کرده اند. بدبینی تدافعی هنگامی رخ میدهد که، فرد علاوه بر پایینآوردن غیرمنطقی انتظارات، پیش از ارزیابی عملکردهایش به تفکر درباره پیآمدهای ممکن می پردازد. آنها از دانشجویان دانشگاه برای پرکردن پرسشنامههایی به جهت سنجش عملکرد تحصیلی آنها و کمک به اساتید در ارتقاء روشهای یادگیری و انگیزشی استفاده کردند. عملکرد دانشجویان مبتنی بر: خودناتوانسازی، سطح ثبات عزتنفس، کنترل نامطمئن برای اجتناب از شکستخوردن و دیگر معیارهایی که از نظر خود آنها دارای اهمّیت بوده، ارزیابی شده است، مارتین و همکاران(۲۰۰۱) دریافتند که (a) خودناتوانسازی توسط دلایل انگیزشی و احساسی قابل پیش بینی بوده، (b) به منظور حفاظت از خود، عوامل خارجی را مسئول عدم موفقّیت معرفی کرده، © کنترل شخصی نامطمئن قادر به پیش بینی تدافعی میباشد. این تحقیق، به دلیل استفاده از جمعیت دانشجویی که معرف عموم مردم نبوده، محدود درنظر گرفته می شود. واضح است، از آنجایی که خودناتوانسازی به عنوان سازوارهای برای حفاظت از خود ارزشی به کاررفته، به همین خاطر میان خودارزشی و خودناتوانسازی پیوندی وجود دارد. ( لئون و ماتیوس، ۲۰۱۰)
تعریف خودناتوانسازی تحصیلی
اخیراً پژوهشگران به موضوع استفاده دانش آموزان و دانشجویان از راهبردهای خودناتوانسازی در زمینه آموزشگاه علاقهمند شده اند، به نظر میرسد که برخی دانش آموزان، آگاهانه و عمداً تلاش نمیکنند، مطالعه خود را به آخرین لحظه موکول می کنند، شب قبل از امتحان را به بطالت میگذرانند و یا از دیگر راهبردهای خودناتوانسازی استفاده می کنند تا اگر عملکرد بعدی آنها ضعیف باشد، این راهبردها و شرایط و نه فقدان توانایی و ارزشمندی، به عنوان علت عملکرد ضعیف جلوه نماید.
کاوینگتون نقش عمدهای در توضیح خودناتوانسازی آموزشگاهی ایفا کردهاست. نظریه خودارزشی وی مطرح میسازد که هدف دانش آموزان و دانشجویان در محیط آموزشی حفظ تصویری مثبت از خود و اجتناب از دریافت برچسب کودن است. یکی از راه هایی که آنان میتوانند به آن وسیله از دریافت برچسب کودن اجتناب کنند استفاده ازراهبرد خودناتوانسازی است.
کاوینگتون استفاده از مساحمهکاری را به عنوان یک راهبرد خودناتوانسازی قرار داد، مسامحه کاران خود را در شرایط برنده – برنده قرار می دهند. اگر عملکردشان ضعیفشده میتوانند بگویند، موکولکردن مطالعه به آخرین لحظه، علّت آن بوده است. از سوی دیگر، اگر علیرغم مسامحهکاری عملکرد خوبی داشته باشد، دیگران به آنها به عنوان فردی توانا مینگرند.
کاوینگتون همچنین دانشآموزانی را توصیف می کنند که به فعالیتهای بسیاری میپردازند تا بتوانند از آنها به عنوان دلایلی برای عملکرد ضعیف که انتظار وقوع آن را دارند استفاده کنند. وی بر این باور است که افراد حاضرند یک ضعف شخصی خفیف (مانند اضطراب امتحان) را بپذیرند تا از ضعف بزرگتری، یعنی فقدان شایستگی که ممکن است بر ملأ شود، اجتناب کنند.
زیربنای انگیزشی خودناتوانسازی
بنا به نظر برگلاس و جونز افراد به خاطر حفظ تصویر خود مثبت به استفاده از راهبردهای خودناتوانسازی روی میآورند، با این وجود اسمیت و همکاران استفاده از این راهبردها را گسترش داده و اظهار داشتند که علاوه بر حفظ تصویر خود مثبت هم چنین افراد از این راهبردها استفاده می کنند تا از اثبات تصویر خود منفی اجتناب کنند.
در پژوهشهای مختلفی که در این رابطه انجام گرفته است، معلوم شدهاست که خودناتوانسازی ۳ زیربنای انگیزشی دارد که افراد را وادار به استفاده از این راهبردها مینماید.
۱-تعریف مفهومی شک
۲-اساس عمومی-خصوصی خودناتوانسازی
۳-نقشهای خودحمایتی خودارتقایی
تعریف مفهومی شک
بیشترین توافق این است که اساس انگیزشی خودناتوانسازی، وجود احساسات شک و تردید است، شک در مورد حصول نتیجه مثبت و یا اجتناب از نتیجه منفی در سراسر پیشینه مربوط به این پدیده مشاهده می شود. شاید به دلیل تأکیدی که جامعه روی پیشرفت و استعداد طبیعی دارد، عدم اطمینان فرد به قابلیتها و شایستگیهای خود، می تواند از ویژگیهای اصلی و اساسی ارزشیابی از خود باشد. ممکن است این عدم اطمینان، با زیر سوألبردن شایستگی منجر به ایجاد تردید یا نگرانیهایی در مورد خودارزشمندی و خودکارآمدی فرد شود. اگرچه اغلب افراد، برخی مواقع در مورد ارزشمندی و شایستگی خود مظنون میشوند، امّا مواردی نیز وجود دارد که ممکن است این ارزشمندی شدیداً زیر سوال برود. افراد ممکن است، خود- تردیدی را تجربه کنند و هنگامی که با تکالیف آینده[۴۷] مواجه میشوند، ترس از این داشته باشند که شکست خواهند خورد اگر این تجربهای باشد که قبلاً نیز رخ داده باشد، احتمالاً این افراد به جست وجوی راهبردهایی برای مقابله با آن بر میآیند. ممکن است خودناتوانسازی، راهبردی باشد که افراد برای مقابله با خود-تردیدی مزمن به کار میگیرند. (السون و همکاران،۲۰۰۰)
جونز و برگلاس(۱۹۷۸) این نوع خود-تردیدی را تحت عنوان « کلاف انگیزشی » مطرح می کنند، چرا که به دور بسیاری از رفتارهای روزمره فرد تنیده می شود. برای مثال، آنها از فردی الکی نام میبرند که به خاطر نگرانی زیاد در مورد خودارزشمندی خود، مصرف زیاد الکل را به عنوان بهانهای قابل قبول برای عملکرد ضعیف ارائه میدهد. بالعکس، شک معمولی و متداوّل که در زندگی روزمره دیده می شود به این سوأل مربوط می شود که آیا این احتمال وجوددارد که در برخی موقعیتهای زودگذر، نتایج مثبت حاصل شود و از نتایج منفی اجتناب شود. ممکناست این شکلگذاری شک، تاحدی فاقد اثربخشی نگرانیهای مربوط به خود باشد. معمولاً شکستهای متوالی، میتوانند احساسات شک و تردید را افزایشدهند. شکمعمولی و متداوّل می تواند به واسطه تجارب متوالی و غیرمنتظره شکست، به خود–تردیدی مزمن منجر شود. در مجموع، منطقی است که بیان کنیم، احتمالاً خودناتوانسازی صورتهای متفاوتی دارد. برخی از این اشکال به اساس احساسات شک معمولی متداوّل بوده و اشکال دیگر از احساسات شدید خود–تردیدی ناشی میشوند.
اساس عمومی-خصوصی خودناتوانسازی
یک تمایز نظری بین بنیادهای خودنمایی یا بینفردی و بنیادهای خصوصی یا فردی متصور شده اند. اگر خودناتوانسازی ریشه در هدفهای خودنمایی داشته باشد، مخاطب اصلی آن افراد دیگر هستند، نه خود فرد، و این نوع خودناتوانسازی بیشتر در موقعیتهای عمومی رخ می دهند. امّا اگر خودناتوانسازی بیشتر در موقعیتهای خصوصی روی دهد و یا به طورمساوی در هر دو موقعیت عمومی و خصوصی روی دهد، احتمالاً مخاطب خودناتوانسازی خود فرد است. ( ارکین و السون، ۱۹۹۸)
کلدینز و ارکین (۱۹۸۲) در مطالعه ای دریافتند که خودناتوانسازی هنگامی رخ میدهد که عمل خودناتوانسازی و پیامد عملکرد، هر دو علنی باشد. امّا این نتیجه وقتی یکی از آنها یا هردوی آنها (عمل خودناتوانسازی و پیامد عملکرد آن) کاملاً خصوصی بود حاصل نشد. این یافته نشاندهنده آن است که خودناتوانسازی اساس خودادعایی دارد و همچنین تحقیق دیگری به این نتیجه دستیافت که، افراد دارای خودآگاهی بالا، بیشتر از افراد دارای خودآگاهی پایین دچار خودناتوانسازی میشوند. (شپرو وارکین، ۱۹۸۹، به نقل از هاشمی، ۱۳۸۰)
این یافته نیز بیان میدارد که خودناتوانسازی، اساس بینفردی و خودنمایی دارد. اگرچه یک زمینه عمومی، احتمال و شدت خودناتوانسازی را بالا میبرد، امّا باید نتیجهگرفت که خودناتوانسازی، شیوهای منحصر بهفرد برای مدیریت برداشت عمومی است. این موضوع زمانی درست است که بین دو شکل مزمن شک و شکل معمولی آن که قبلاً بحث کردیم تمایز قائل شویم. به نظر میرسد که اثر عمومی بودن ناتوانسازی و پیامدهای عملکرد روی خودناتوانسازی به شکل معمولی آن مربوط بوده و این نوع شک به دنبال شکست می تواند نگرانیها و دلواپسیهای شدیدتری را با خود به همراه داشته باشد.
نقشهای خودحمایتی خودارتقایی
تمایز دیگری در رابطه با اساس انگیزشی خودناتوانسازی باید توجه داشت مربوط است به هدفهای خود حمایتی در مقابل هدفهای خود ارتقایی. خودناتوانسازی یک راهبرد در پیامد اسنادی به همراه دارد. اوّل با ایجاد مانع بر سر راه موفقّیت فرد بهانهی حمایتگر در برابر عملکرد معیوب و شکستخورده فرد به وجود می آید، دوّم مسئولیت پذیری ادراک شده فرد را برای موفقّیتی که علیرغم ناتوانی حاصل شده است ارتقا میدهد. به تعبیر اسنادی، توانایی به عنوان علت ادراک شده شکست تخفیف مییابد، حال آنکه توانایی به عنوان علت ادراک شده موفقّیت تشدید می شود. اسناد توانایی تثبیتشده، از خود در باور شکست حمایت می کند. حال اگر موفقّیت حاصل شود با پیامدهای خودناتوانسازی تشدید اسناد توانایی، خود را ارتقاء میبخشد. (ارکین و السن،۱۹۹۸)
نایس با بهره گرفتن از یک روش پژوهش هوشمندانه متوجه شد که افراد دارای عزتنفس پایین به منظور حمایت خود در برابر شکست، دست به خودناتوانسازی میزنند و خود را در مقابل شکست که ممکن است تهدیدی به ارزشمندیشان باشد حفظ می کنند. امّا افراد دارای عزتنفس بالا به منظور شدت بخشیدن به شایستگیشان برای رسیدن به موفقّیت، دست به ناتوانسازی میزنند. نایس(۱۹۹۱) نتیجه گرفت که افراد دارای عزتنفس پایین به طور منحصر به فردی به منظور حمایت خودشان از شکست احتمالی دست به خودناتوانسازی میزنند.
اگر بپذیریم خودناتوانسازی یکی از اشکال مشکلزای رفتار است، باید قبول کنیم که پیامدهای منفی و مخربی می تواند به همراه داشته باشد. پژوهش نشان میدهد که خودناتوانسازی اغلب با نگرشها و عواطف و رفتارهای نامناسب و منفی همراه بوده است. (زاکرمن و همکاران، ۱۹۹۸، انرمن و همکاران،۱۹۹۸)
به نظر وارمر و مر[۴۸](۲۰۰۴) تامسون و ریچاردسون[۴۹](۲۰۰۱) رفتار خودناتوانساز با پیامدهایی همچون کاهش انگیزه پیشرفت، احساس فرسودگی هیجانی، قرار گرفتن در چرخه اجتناب از پیشرفت، احساس ناتوانی و نا کارآمدی، کاهش انتظار کسب موفقّیت و درونی کردن شکست، شکل گیری باورهای غلط درباره توانایی( تلاش و سختکوشی در رسیدن به موفقّیت را نشانهای از ناتوانایی فردی میپندارد) همراه است. این پیامدها نشان میدهد که خودناتوانسازی می تواند منجر به کاهش عملکرد شده و انگیزه پیشرفت را کاهش میدهد.
خودناتوانسازی و عملکرد تحصیلی
شاید مهمترین پیامد خودناتوانسازی، عملکرد ضعیف باشد، به طوری که قبلاً اشاره کردهایم علت اینکه این پدیده خودناتوانسازی نام گرفتهاست، آن است که به تخریب در عملکرد منجر می شود. اگر افراد خودناتوانساز برای توجیه عملکرد ضعیف، موانعی را برای خود ایجاد کنند ممکن است نتوانند به اندازه افراد دیگر موفقّیت حاصل کنند.
شواهد حاکی از آن است که خودناتوانسازی و عملکرد تحصیلی اثر متقابل بر یکدیگر دارند، همدیگر را تقویت می کنند، به این صورت که درگیری در خودناتوانسازی به عملکرد ضعیف و عملکرد ضعیف نیز به استفاده از راهبردهای خودناتوانسازی منجر می شود. همچنین خودناتوانسازی به عادات نامناسب مطالعه، نظیر صرفنظر زمانکم روی تکلیفدرسی و فعالیتکم به منظور آمادهشدن برای امتحان همراه است. (زاکرمن و همکاران،۱۹۹۸)
خودناتوانسازی و تقلب
آندرسن و همکاران مشاهده کرده اند که دانشآموزانی که تقلب می کنند و نگرش مثبت به آن دارند در رفتارهای خودناتوانسازی درگیر میشوند. استفاده از راهبردهای خودناتوانسازی به دانشجو کمک می کند تا خود را در نظر دیگران فردی شایسته جلوه دهد.
با تقلب نیز فرد می تواند تظاهر کند که عملکردش خوب بوده است. با این وجود، اگر چه خودناتوانسازی ممکن است به فرد کمک کند که خود ارزشمندی خود را حفظ کند، احتمالاً تقلب کمتر این هدف را بر آورده میسازد. چرا که فرد از پیامد تقلب آگاه است، با وجود این احتمال میرود که خودناتوانسازی در نهایت به تقلب منجر می شود. (اندرما و همکاران، ۱۹۹۸)
پیامدهای عاطفی خودناتوانسازی
اشاره کردیم که خودناتوانسازی به کاهش عزتنفس میانجامد. شاید به همین دلیل است که افراد خودناتوانساز اغلب تجارب منفی عاطفی نیز گزارش می دهند. از آنجایی که هدف افراد خودناتوانساز از استفاده راهبردهای خودناتوانسازی حفظ ارزشمندی است میتوان گفت که آنها به نوعی درگیر مقابله هیجانمدار[۵۰] و نه مسئلهمدار[۵۱] هستند. به عبارتی، بیشتر قصد حمایتکردن از خود دارند و نه بهبود عملکرد. شواهدی نشان میدهد افراد خودناتوانساز بالا نسبت به افراد پایین در خودناتوانسازی بیشتر از راهبردهای هیجانمدار نظیر (انکار، عدم در گیری شناختی[۵۲] ) و عدم درگیری رفتاری [۵۳]و تمرکز منفی[۵۴] استفاده می کنند و راهبردهای مقابله مثبت نظیری (باز تعبیری مثبت و بهبود هیجان ) را به کار میگیرند. (زاکرمن ، ۱۹۹۸، به نقل از هاشمی،۱۳۸۰)
تعریف جرات ورزی
از آنجا که انسان موجودی اجتماعی است، همواره در تلاشاست تا مهارت هایی جهت تسهیل روابط میانفردی به دست بیاورد. توجه روز افزون به جرأت ورزی به عنوان موردی از مهارت های زندگی، حاکی از آشکارشدن ارزشها و تأثیرات فراوان این مهارت است. اهمّیت جرأت ورزی در ارتباطات بین فردی و نقش مؤثر آن در تعاملهای اجتماعی، منجر به پژوهشهای متعددی در این زمینه گردیدهاست.
در متون ترجمه شده به فارسی کلمه assertion معادل با واژهی جرات ورزی، ابراز وجود، تأیید خود، اظهار وجود، خود بیانگری، جسارت و قاطعیت به کاررفته است. مسأله ابراز وجود و مقولهی جرأت ورزی، در واقع توانایی افراد جهت برقرارنمودن روابط بین فردی مناسب در تعاملات اجتماعی و یکی از مهمترین عوامل مؤثر در بهداشت روانی است. (بندورا[۵۵]،۱۹۷۷). میتوان جرات ورزی یا ابراز وجود را قلب رفتار میانفردی ( لین و همکاران،۲۰۰۴) یا مهارت برقراری ارتباط میانفردی ( آلبرتی و آمونز، ۱۹۷۷) برشمرد.
سازمان جهانی بهداشت، ده مهارت را به عنوان مهارت های زندگی اصلی معرفی نموده است. این ده مهارت عبارتند از: ۱- مهارت خودآگاهی ۲- مهارت همدلی ۳- مهارت برقراری ارتباط مؤثر ۴- مهارت مدیریت خشم ۵- توانایی ایجاد و حفظ روابط بین فردی مؤثر ۶- مهارت رفتار جرأتمندانه ۷- مهارت حل مسئله ۸- مهارت مقابله با استرس ۹- مهارت تصمیم گیری ۱۰- مهارت تفکر خلاق
سازمان جهانی بهداشت این مهارت ها را به سه طبقه تقسیم می کند: الف) مهارت های مرتبط با تفکر نقاد یا تصمیم گیری ب) مهارت های بینفردی و ارتباطی ج) مهارت های مقابلهای و مدیریت فردی.
مهارت جرات ورزی در دستهی دوّم قرار میگیرد. گروه دوم، مهارت هایی را دربر میگیرد که با ارتباط کلامی و غیرکلامی، گوش دادن فعال و توانایی ابراز احساسات و بازخورد دادن، مرتبط هستند. در این طبقه، مهارت های مذاکره، امتناع و ردکردن درخواست دیگران و مهارت های رفتار جرأتمندانه نیز جای میگیرند.
جرات ورزی را به طورکلی میتوان توانایی ابراز صادقانهی نظرات، احساسات و نگرشها بدون احساس اضطراب دانست، جرات ورزی همچنین شامل دفاع فرد از حقوق خود، به شکلی که حقوق دیگران پایمال نشود، میباشد. (سازمان جهانی بهداشت، ترجمه فنی و همکاران، ۱۳۸۵)
سالتر[۵۶] و ولپی[۵۷] از پیشگامان طرح و مفهوم جرات ورزی در عرصه رفتاردرمانی بودند که با توجه به رفتارهای مراجعانشان، چنین توانایی را برای برخی از آنها لازم و ضروری میدانستند. جرات ورزی به عنوان یک ویژگی شخصیتی و مشخصهی رفتاری در گسترهی روانشناسی شخصیت نیز مطرح میگردد. راهبرد صفات در قالب عاملهای شخصیت، این ویژگی را به عنوان یکی از صفات فرعی مطرح می کند. (مک کرا و کاستا، ۱۹۹۹ به نقل از خان زاده،۱۳۸۶). در واقع ،اندرو سالتر[۵۸] (۱۹۴۹) نخستین کسی بود که مفهوم جرات ورزی را بر اساس افکار پاوّلف، مبتنی بر تأثیرپذیری را برانگیختگی و بازداری عنوان کرد.
در تعاریف ابتدایی از جرات ورزی، تقریباً تمامی مهارت های همکنشی گنجانیده شدهاست برای مثال، لازاروس[۵۹](۱۹۷۱) چهار مؤلفهی زیر را برای جرات ورزی بر میشمارد:
الف) رد درخواستها
ب) جلب محبت دیگران و مطرحکردن درخواستهای خود
ج) ابراز احساسات مثبت و منفی
د) شروع، ادامه و پایاندادن به
تعاریف جرات ورزی
- هزینه تامین شبکه ارتباطی
۳-۶-۲ ستاده ها
برای بدست آوردن مقدار ستاده ها با در نظر گرفتن نهاده ها و چهار معیار اصلی BSC مالی، مشتری، فرآیندهای داخلی،رشد و یادگیری استفاده شده است.
- میزان تراکنش های ATM میزان تراکنش های POS دو زیر معیار را تشکیل می دهد که مقادیر هر یک از آنها با توجه به زیر معیارهیشان به صورت زیر در آمده است.
- دستگاه های پراکنش (زرین) دستگاه های POS هستند که تعداد تراکنش ها و مبلغ تراکنش ها در آن ها بالا بوده است و جزو دستگاه های پراکنش محسوب می شوند و به طور میانگین دستگاههایی را شامل می شود که تعداد تراکنش های آن بالاتر از ۲۰۰ تراکنش در هر ماه باشند. که مزایای قرعه کشی فصلی، اعطای سهام، اعطای کارت اعتباریتا سقف مصوب بانک خدمات VIP3 را شامل می شوند. اعمال تخفیفات در تعرفه های بانک پاسارگاد را شامل می شود.
دستگاه های کم تراکنش دستگاه هایی هستند که تعداد تراکنش ها و مبلغ تراکنش ها در آن متوسط بوده است و بین ۲۰۰-۱ تراکنش در هر ماه می باشند.
- تراکنش های ATM دستگاه ATM موجود در شعبه ها به منظور خدمت رسانی و صرفه جویی در وقت مشتریان اعملی و خدماتی چون انتقال وجهبه کلیه بانک ها تا سقف مصوب بانک مرکزی،برداشت وجه از طریق خودپرداز، پرداخت قبوضو خرید شارژ تلفن همراه و گرفتن ده گردش آخر مورد استفاده قرار می گیرد و با توجه به میزان اهمیت وجود دستگاه ATMشعب بانک موظف هستند که همواره میزان رسید و دستگاه و میزان پول موجود و وضعیت سالم بودن و برنامه های آبدیت کردن و کنترل های دوره ای را انجام دهند که دستگاه همواره در وضعیت فعال قرار داشته باشد و خرابی دستگاه را سریعا به واحدهای مربوطه گزارش دهند و این خدمات حتی در روزهای تعطیل نیز شامل می شود.
- رضایت مشتریان از بانکداری الکترونیک همواره هدف اصلی از ایجاد خدمات جدید و گسترش آن و پیاده سازی بانکداری الکترونیک رضایت مشتریان و علاقه مندی در نهایت ترغیب و تشویق آن ها به استفاده از خدمات بانکداری الکترونیک می باشد. برایاین منظور میزان رضایت مشتریان با بهره گرفتن از پرسش نامه محاسبه شده است و عدد حاصل شده از پرسش نامه های ارسالی به مشتریان می باشد.
۳-۷روش ارزیابی عملکرد شعب بانک پاسارگاد استان تهران
انتخاب نوع ماهیت مدل بستگی به میزان کنترلی که مدیریت یک واحد تیم می تواند بر روی داده ها و ستاده ها اعمال کند. در این پژوهش از مدل DEA با ماهیت نهاده محور برای ارزیابی عملکرد شعب بانک پاسارگاد استفاده شده است چرا که به نظر می رسد مدیریت توان اعمال کنترل بیشتری بر روی نهادها نسبت به ستاده ها دارد، و از دو مدل استفاده شده است. از آن جایی که تمرکز پژوهشگر در این تحقیق بر روی ستاده ها و افزایش آن ها است.بنابراین این مدل ها با گرایش و روی محور انتخاب شدند که به ترتیب به صورت مدل ۳-۱ و ۳-۲ نشان داده شده اند.
مدل ۳-۱ مدل پوششی (ثانویه) CCR و نهاده محور
مدل ۳-۲ مدل پوششی BCC و نهاده محور
مدل ۳-۳ اندرسون پیترسون
در سال ۱۹۹۳، اندرسون – پیترسون روشی را برای رتبه بندی واحدهای کارا پیشنهاد کردند که تعیین کراترین واحد را میسر می سازد. با این روش امتیاز واحدهای کارا که از یک بیشتر می شود را رتبه بندی کرد. به این ترتیب واحدهای کارا نیز مانند واحدهای غیر کارا رتبه بندی می شوند. (مهرگان، ۱۳۸۳)
۳- ۴واحدهای مجازی
برای واحدهایی که کارایی آنها صد در صد نبوده است می توان با بهره گرفتن از واحدهای مجازی میزان کارایی آن را به سمت ۱ نزدیک کرد به این ترتیب که، میزان کارایی آن واحدها در مقدار منابع مورد استفاده آن ها ضرب می کینم و منابع نهاده مورد استفاده واحدهای مجازی را کاهش می دهیم.به این ترتیب منابع نهاده واحدهای تحت بررسی کاهش پیدا می کند. (مهرگان، ۱۳۸۳)
۳-۸ نرم افزارهای به کار گرفته شده
پس از جمع آوری نهایی داده ها ( نهاده و ستاده ها) برای بدست آوردن کارایی واحدهای تقسیم گیرنده (شعب شرق و غرب بانک پاسارگاد استان تهران) نیاز به نرم افزاری جامع بوده که برای داده های قطعی مورد استفاده قرار بگیرد و بتواند ستاده مناسب را برای بیان کارایی و انجام رتبه بندی شعب در اختیار پژوهشگر قرار دهد. پس از بحث و تبادل نظر با اساتید، کارشناسان، صاحبنظران مناسب ترین نرم افزار برای حل انواع مدل های پوششی نرم افزار لینگو و نرم افزار SPSS برای تحلیل های آماری بکار رفته است و نرم افزار LINGO برای محاسبه کارایی بکار رفته است.
فصل چهارم
تحلیل داده ها
۴-۱ مقدمه
در هر تحقیق علمی و بخصوص تحقیقات میدانی و تجربی، تجزیه و تحلیل داه ها ی جمع آوری شده از جامعه مورد بررسی، یکی از مهم ترین بخشهای تحقیق محسوب می شود. این بخش از تحقیق مهم ترین فعالیت محقق بوده و بوسیله آن تمامی فرایند تحقیق از ابتدا تا رسیدن به نتیجه مورد کنترل قرار می گیرد. به عبارت دیگر در این بخش محقق با بهره گرفتن از ابزارهای آماری به آزمودن فرضیات خود پرداخته و به آن ها پاسخ می دهد
در این فصل داده های جمع آوری شده از شعب بانک پاسارگاد در استان تهران و همچنین داد های بدست آمده از پرسش نامه های تکمیل شده در ۲۰ شعب شرق و غرب بانک پاسارگاد استان تهران ارائه و مورد تحلیل قرار گرفت. از آن جا که هدف اساسی این فصل پاسخگویی به سوالات پژوهش می باشد. بنابراین داده ها و داده ها حول ۲ مدل قطعی مورد استفاده پژوهش طبقه بندی و ارائه شده است بنابراین پس از توصیف آماری داده های تقسیم گیرنده، داده های جمع آوری شده مورد تحلیل آماری قرار گرفت.
در طول دهه اخیر، افزایش قابل ملاحظه ای در استفاده از آمار در تمام رشته های علوم انسانی مشاهده شده است. امروزه آمار، یکی از ابزارهای ضروری در دست پژوهشگران است که با بهره گرفتن از آن می توانند مشاهدات خود را در مورد خصائص گروه های نمونه استنباط کنند.گرچه ویژگی های نمونه نسخه کاملی از مشخصات جامعه نیست وهر چند نمونه های یاز یک جامعه انتخاب می شوند با یکدیگر تفاوت دارند، لیکن چگونگی تغییرپذیری آنها قابل پیش بینی است.
رشته آمار با بهره جستن از آمار توصیفی و استنباطی در پی تحلیل داده ها و استنباط درباره پدیده های مورد مشاهده است.
آمار توصیفی، محقق را قادر می سازد که داده ها را با روش معنی دار و موثری تلخیص و تنظیم کند. این روش ابزارهایی را برای تشریح مشاهدات آماری جمع آوری شده و کاهش داده ها به شکل قابل فهم فراهم می سازد.
آمار استنباطی، به محقق اجازه می دهد که از طریق تغییر داده ها، استنتاج کرده تا بتواند تصمیم گیری کند.
۴-۲ گام های پژوهش
براساس فرایند تشریح شده در فصل قبل و ادبیات موضوعی، زمان آن فرارسیده است که داده های مربوط از طریق تکنیک پیشنهادی تحلیل شوند.
۴-۳ ساختار داده ها
داده ها تعداد دستگاه های POS موجود در شعب، تعداد جلسات برگزار شده بانکداری الکترونیک در شعب، تعداد مشتریان هر شعبه، هزینه ارائه خدمات بانکداری الکترونیک.
ستاده ها میزان تراکنش های POS ، تراکنش های ATM، دستگاه های پرتراکنش،دستگاه های کم تراکنش، رضایت مشتریان از بانکداری الکترونیک.
۴-۳-۱هزینه ارائه خدمات بانکداری الکترونیک
در این جدول هزینه های راهکارهای اجاره و خرید نشان داده شده است شایان ذکر است ارقام بدون در نظر گرفتن نرخ تورم و افزایش سالانه در نظر گرفته شده است.
جدول ۴-۱ هزینه ارائه خدمات بانکداری الکترونیک
میلیون ریال
ردیف
سرفصل هزینه
* تاریکان: اباختران
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: (رک. tamīg)
ریشه شناسی: (رک. tamīg)
-
- §§
Tarahag [tlˀhk | Paz. taraha]
(منازل قمر)
* تَرَهَگ: خانه هشتم ماه. از ۳ درجه و ۲۰ دقیقه برج خرچنگ تا ۱۶ درجه و ۴۰ دقیقه همان برج.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بسامد و خوانش: این واژه سه بار در بندهشن تکرار شده است: بار اول) در (۲: ۲) به عنوان منزل قمری، با املای پازند، در همه نسخ به صورت taraha آمده است (پاکزاد، ۲۰۰۵: ۳۵پ۳۷)؛ بار دوم) در (۲: ۲۱) به عنوان ستارهای تیزرو و با املای پهلوی یکسان در همه نسخ به صورت [tlˀhk] Tarahag (پاکزاد، ۲۰۰۵: ۴۱پ۱۷۱)؛ بار سوم) در (۷: ۳) به عنوان ستارهای آب-سرشت و با املای پهلوی یکسان در همه نسخ به صورت Tarahag [tlˀhk] (پاکزاد، ۲۰۰۵: ۱۱۹پ۱۳). بهزادی (۱۳۶۸: ۵)، پاکزاد (۲۰۰۵: ۴۱، ۱۱۹)، انکلساریا (۱۹۵۶: ۳۱)، و یوستی (۱۸۶۸: ۱۲۷)، خوانشِ Taraha را برای اشاره به این منزل قمری انتخاب کردهاند. اکثر پژوهشگران مابین این منزل قمری و ستارۀ تیزرو Tarahag تفاوت قائل شدهاند. اما خوانش Tarahag برای هردو مورد (ستاره و منزل قمر)، به دلایل مختلف کاملاً منطقی است: الف) املای [ˀh] در [tlˀhk] و بسیاری از واژه های پهلوی دیگر، دارای تلفظ /ah/ میباشد: برای نمونه: bahr [bˀhl] ؛ brahmag [blˀhmk’] ؛ dahlīz [dˀhlyc] ؛ draxt [dlˀht’] ؛ ب) نام کلیه منازل قمر با ستارۀ شاخص آن منزل برابر بوده و از آن گرفته شده است؛ ج) k پایانی واژه های پهلوی در صورت پازند آنها حذف میشود (رک. Abarag) و در نتیجه، صورت پازندِ Taraha با صورت پهلوی Tarahag برابر است. از اینرو، نام ستارۀ Tarahag با نام منزل قمری هشتم به صورت پازند Taraha برابر بوده و تلفظ پهلوی هر دو Tarahag میباشد. هنینگ (۱۹۴۲: ۲۴۷-۲۴۸) بدون اشارۀ مستقیم به این مطلب، نام Tarahag را برای هردو مورد بکار برده است.
توضیحات: هنینگ (۱۹۴۲: ۲۴۷-۲۴۸)، صورت صحیح واژۀ Tarahag [tlˀhk’] را Trīšag [tlyšk’] دانسته و آن را با ستارۀ Tištryaēnī که نام آن در تیشتر یشت آمده یکی میداند. او معتقد است که این ستاره با کلب اصغر یکی بوده و معادل سغدی این منزل یعنی tsyry که در سانسکریت Tiṣya و Puṣya خوانده میشود، برابر با tsyry صورت خوارزمی Tištrya است که یکی از صورتهای واژۀ اوستایی tištryaēnī همانند tištryā- و tištryaka- است؛ طبق همین استدلال، او پس از خوانش واژه پهلوی Tarahag به صورت Trīšag آنرا از مشتقات واژه تیشتر میداند (هنینگ، ۱۹۴۲: ۲۴۷-۲۴۸). پاکزاد (۲۰۰۵: ۱۱۹پ۱۳) نیز خوانش Trišag را امکان پذیر میداند. بهار (۱۳۷۵: ۵۹؛ ۱۳۴۵: ۱۵۴، ۴۰۲) نیز همین نظر را تایید میکند و ستاره های این منزل را طبق صورالکواکب سه ستاره ε و γ و δ سرطان معرفی میکند. نام عربی این منزل «نَثره» به معنی «بن دماغ (اسد)» (دهخدا) و نام هندی آن Púṣya به معنی «شکوفه، تغذیه» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۶۴۰) است.
ریشه شناسی: کلیه پژوهشگران از بررسی ریشه شناختی این واژه چشم پوشی کردهاند.
-
- §§
Tarāzūg [tlˀcwk’ | P tlˀzwg | N tarāzū]
(اسامی بروج)
* ترازو: هفتمین برج فلکی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: نام این برج به عربی «میزان»، به لاتین «Libra»، و نشانۀ اختصاری آن «♎» میباشد. این برج فلکی، به صورت ترازویی تصور شده است که دوکفۀ آن با ریسمانهایی از دستۀ آن آویزان است. صورت فلکی ترازو، برج هفتم از دایرهالبروج است و مابین سنبله (خوشه) و عقرب (کژدم) قرار دارد. در نجوم سنتی، ورود خورشید به این برج، برابر با آغاز ماه مهر است.
ریشه شناسی: نیبرگ (۱۹۷۴: ۱۹۲) معتقد است که این واژه در ایرانی باستان مرکب است از: *tarā- «میزان، تراز» (سانسکریت: tulā-) + ریشۀ *az- «انجام دادن» (اوستا: az-) + پسوند اسم ساز -ka ؛ اما به احتمال زیاد این واژه مرکب است از: *tarā- (سانسکریت: tulā-) «ترازو، وزنه» + ریشۀ *zū- [سانسکریت: hū- «برابر کردن، تلاش برای برقرار کردن توازن» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۱۳۰۸)؛ اوستایی: مشتق از zaoya- (رایشلت، ۱۹۱۱: ۲۷۱)] + پسوند اسم ساز *-ka میباشد که در اصل اشاره به عمل کم و زیاد کردن وزنه ها برای ایجاد توازن بین دو کفه ترازو داشته است؛ سانسکریت: tulā́- «وزنه، ترازو» + hū- «تقابل، برقراری توازن» شکل ضعیف hve- «برابرنهادن، تلاش برای هم وزن کردن» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۴۵۱، ۱۳۰۱، ۱۳۰۸)؛ tulā- «برج میزان» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۴۵۱)؛ فارسی میانه: tarāzūg [tlˀcwk’] «ترازو، نام برج هفتم» (مکنزی، ۱۳۷۳: ۱۴۶؛ بهار، ۱۳۴۵: ۱۵۵؛ نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۹۲؛ مایرهوفر، ۱۹۹۲: ۶۵۸)؛ فارسی میانه اشکانی ترفانی: [tlˀzwg] (مکنزی، ۱۳۷۳: ۱۴۶)؛ فارسی نو: ترازو؛ معادل انگلیسی: Libra, Scales ؛ معادل عربی: میزان.
-
- §§
tēx [tyh, tyg | Paz. tēh | Av. tiɣra- | P tyrg | N tēɣ]
(نجوم؛ تنجیم)
* تیغ: شعاع، پرتو؛ تیغه، لبه، نوک
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: واژۀ پهلوی tēx «تیغه» دارای چهار معنی متفاوت است: الف) به معنی لبه یا نوکِ شیئی تیز؛ ب) به معنی شعاع و پرتو شیئی نورانی همانند ماه و خورشید؛ ج) به معنی شاهینِ ترازو یعنی دو نوک یا دو سرِ چوبی که دو کفۀ ترازو را از آن آویزان میکنند؛ د) به معنی شیئی تیز همچون شمشیر یا خنجر. این واژه در بندهشن در همۀ این معانی بکار رفته است.
ریشه شناسی: واژۀ پهلوی tēh صورت جنوب شرقی از صورت شمال غربی tēɣ است که پس از تبدیل ɣ به i و حذف i آن ساخته شده است؛ این واژه در اوستایی به صورت taēɣa- در ترکیب bi-taēɣa- «دو لبه» بکار رفته و با واژه های پهلوی tēž و tigr و واژۀ سانسکریت tejas- همریشه است (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۹۳)؛ هند و ایرانی آغازین: مشتق از ریشه های *taig-, *taiǰ- «تیز بودن، تیز کردن» (لوبوتسکی، ۲۰۰۹: ۱۱۱)؛ سانسکریت: tigmá- «تیز، شعاع، نوک تیز، تیغه» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۴۴۶)؛ téjas- «»لبه، تیغه، شعاع» از ریشۀ tij- «تیز شدن، تیز بودن» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۴۵۴)؛ tīvrá- «تیز، قوی، محکم» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۴۴۹)؛ اوستایی: tiɣra- «نوک تیز» (رایشلت، ۱۹۱۱: ۲۳۲)؛ tiɣri- «تیر» (کنت، ۱۹۵۳: ۱۸۶)؛ taēža- «تیز» در ترکیب brōiϑrō.taēža- «با لبۀ تیز» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۹۳؛ بهار، ۱۳۴۵: ۱۶۲)؛ فارسی باستان: tigra- «نوک تیز» (کنت، ۱۹۵۳: ۱۸۶)؛ فارسی میانه: tēh [tyh, tyg] «تیغ، نوک؛ قله؛ شعاع خورشید، تیغ آفتاب؛ یکی از بازوهای شاهین ترازو» (بهار، ۱۳۴۵: ۱۵۲، ۱۶۲)؛ tēx [tyh] «تیز، تیغ، پرتو» (مکنزی، ۱۳۷۳: ۱۴۷)؛ tēh [tyh], tē [tˀy] «شعاع، درخشش؛ نوک (نیزه، سوزن)، تیغه (شمشیر)، لبه» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۹۳)؛ tēz [tyc] «تیز؛ تند» (مکنزی، ۱۳۷۳: ۱۴۷)؛ «تیز، برنده، سریع» (بهار، ۱۳۴۵: ۱۶۲)؛ tēž [tyc] «تیز، تند» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۹۳)؛ tigr [tgl] «تیر، پیکان» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۹۳)؛ فارسی میانه ترفانی: tēǰ [tyj] «تیز» (بویس، ۱۹۷۷: ۸۸)؛ : [tyz] «تیز» (مکنزی، ۱۳۷۳: ۱۴۷)؛ فارسی میانه اشکانی ترفانی: tirɣ [tyrg] «تیز، تند» (بویس، ۱۹۷۷: ۸۸)؛ پازند: tēh «تیغه، تیغ» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۹۳)؛ tēž «تند، تیز» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۹۳)؛ tīr «تیر» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۹۳)؛ فارسی نو: تیز، تیغ، تیر؛ معادل انگلیسی: ray, peak, tip ؛ معادل عربی: شعاع.
ترکیبات:
tēx ī māh «تیغ ماه، پرتو ماه»
māh tēx «تیغ ماه، پرتو ماه»
tēx ī xwarsēd «پرتو خورشید»
tēx ī ǰuɣ «شاهین ترازو»
tēx ī tēz pad ham tēx be ēstēd «تیغِ تیز بر همان تیزی [=لبۀ تیزش] بایستد».
-
- §§
tēx ī māh
(نجوم؛ تنجیم)
* تیغ ماه: پرتو ماه؛ نوکِ ماه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: در بندهشن (۳۴: ۱۷)، در توصیف فرجام گیتی آمده است: «گوزهرمار که بر تیغ ماه جای دارد، از آسمان به زمین خواهد افتاد». این جمله به روشنی مکان گوزهر را بر روی ماه نشان میدهد. در بندهشن، دلایل و نشانه های دیگری نیز دال بر انطباق ماه و گوزهر وجود دارد و کلیه داده های نجومی در مورد گوزهر مستقیماً به ماه ربط پیدا میکند. (برای توضیحات بیشتر رک. Gōzihr).
ریشه شناسی: (رک. tēx و māh)
- §§
۲ – ۲ - ۳ - ۳ – ۱ الواح ترنجی
در این نوع از کتیبهها، متن داخل ترنج نوشته می شود. (صحراگرد، ۱۳۹۱: ۴۳) همانطورکه گفته شد در بعضی از این الواح، کرسی خط با توجه بهشکل قاب کتیبه تغییرکرده و حروف در داخل آن چیدمان میشوند. تعداد بسیار زیادی از این دست کتیبهها که اغلب به صورت تک کلمه و یا جملهکوتاهی داخل ترنج نوشته میشوند، در ابنیه مذهبی از جمله درحرم مطهر امام رضا (ع) کار شده است. الواح مذکور در قسمت هایی از این مکان زیارتی مانند: ازارهها، منارهها، گنبد و… نقش بستهاند. اکثر این کتیبهها با خطوط ثلث و نستعلیق شکل گرفته است. در تصویر ۲۳ – ۲ ، ۲۴ – ۲، ۲۵ – ۲ و ۲۶ – ۲ نمونههایی از این کتیبهها آمده است.
تصویر ۲۳ – ۲٫ نمونه ای از الواح ترنجی، قسمتی از ایوان ساعت صحن نو، مجموعه زیارتی امام رضا (ع)، ۱۲۸۸ق، مأخذتصویر: آفرینشهای هنری آستان قدس رضوی.
تصویر ۲۴ – ۲٫ نمونه ای ازالواح ترنجی، ایوان طلای صحن نو، مجموعه زیارتی امام رضا (ع)، ۱۲۷۷ق، مأخذتصویر: آفرینشهای هنری آستان قدس رضوی.
تصویر ۲۵ – ۲٫ نمونه ای از الواح ترنجی، ایوان شرقی صحن نو، مجموعه زیارتی امام رضا (ع)، محمد موسوی، قاجار، مأخذتصویر: نگارنده، آبان ۱۳۹۳.
تصویر ۲۶ – ۲٫ نمونه ای از الواح ترنجی، ایوان طلای صحن نو، مجموعه زیارتی امام رضا (ع)، دوره قاجار، مأخذ تصویر: آفرینشهای هنری آستان قدس رضوی.
۲ – ۲ - ۳ - ۳ – ۲ الواح شمسهای (مدور)
در اینگونه لوحها، نوشته حالتی مدور بهخود گرفته و به صورت دایره و یا بیضی ترکیب می شود، در این الواح، متن مورد استفاده گاه دارای قابی دایره شکل و یا بیضی شکل بوده و گاهی بدون در نظر گرفتن قاب فقط ترکیب میگردد. (صحراگرد، ۱۳۹۱: ۴۴) نمونههایی چند از این الواح در حرم مطهر دیده می شود که متن آنها در برخی موارد در بردارنده اسماءالله بوده و یا بخشی از آیات قرآنی یا شهادتین را دربردارند و به صورت تک لوح و یا تکرار چند لوح بر روی بنا دیده میشوند. از ایندست کتیبهها در نقاط مختلفی از حرم مطهرکار شده است. در تصویر ۲۷ – ۲، ۲۸ – ۲ و ۲۹ – ۲ نمونه ای از این کتیبهها دیده می شود.
تصویر۲۷ – ۲٫ نمونه ای از الواح شمسهای، قسمت بیرونی ایوان شرقی صحن نو، مجموعه زیارتی امام رضا (ع)، مأخذتصویر: آفرینشهای هنری آستان قدس رضوی.
تصویر۲۸ – ۲٫ نمونه ای از الواح شمسهای، رواق دارالهدایه، مجموعه زیارتی امام رضا (ع)، مأخذتصویر: نگارنده، آبان ۱۳۹۱.
تصویر۲۹ – ۲٫ نمونه ای از الواح شمسهای، مسجد گوهرشاد، مجموعه زیارتی امام رضا (ع)، ۱۳۴۵ق، مأخذتصویر: آفرینشهای هنری آستان قدس رضوی.
۲ – ۲ - ۳ - ۳ – ۳ الواح هندسی
الواح هندسی داخل نقوش و قابهای هندسی قرار میگیرند. نمونه ای از این الواح در ته ستون پایه غرفههای صحن مسجدگوهرشاد وجود دارد که با خطکوفی تزیینی نوشته شده و به صورت لوح هندسی می باشد. (صحراگرد، ۱۳۹۱: ۴۴) گفته شده در الواح کتیبهای مسجد گوهرشاد گرچه از خط ثلث استفاده شده است اما نوع ترکیببندی خطوط بسیار شبیه کتیبههای کوفی میباشد. برای نمونه، الواح مدوری که دارای خط ثلث و ترکیبی از نقوش هندسی میباشند، شبیه کتیبههای کوفی میباشد که در دوره ایلخانی و سلجوقی کاربرد داشته، اما این روش استمرار نیافته است. نقطه اوج آن در دوره تیموری بوده و در دوره صفوی دیگر شاهد آن نیستیم، یکی از علل عدم دوام این نوع ترکیببندی شاید این باشدکه خط ثلث بهعلت داشتن دور بیشتر و ظرافت حروف، مانند خطکوفی قابلیت زیادی برای ترکیب با نقوش هندسی و تزییناتی که برپایه خطوط عمودی و افقی میباشد را نداشته و بههمین دلیل گمان میرود که این الواح در دوره صفوی رو بهافول گذاشته و در این دوره بیشتر از خطکوفی برای اینگونه قاببندیها استفاده شده است. (صحراگرد، ۱۳۹۱: ۴۴) از اینگونه الواح در قسمت هایی از حرم مطهر امام رضا (ع) کار شده است. البته استفاده وکاربرد این الواح بهنسبت لوحهای ترنجی و شمسهای کمتر میباشد، شاید یکی از دلایل کمتر بودن این نمونه لوحها در حرم مطهر افولی باشد که در دوره صفوی شاهد آن بودیم و یا عدم انطباق کمتری که خطوط ثلث و نستعلیق با آن داشتند، بههمین دلیل نسبت استفاده لوحهای هندسی از دیگر نمونههای مذکور بسیار کم میباشد. در تصاویر ۳۰ – ۲ ، ۳۱ – ۲ و ۳۲ – ۲ نمونه ای از این کتیبهها آمده است.
تصویر۳۰ – ۲٫ نمونه ای از الواح هندسی بهخط کوفی، پایه غرفههای صحن مسجد گوهرشاد، مجموعه زیارتی امام رضا (ع)، مأخذتصویر: آفرینشهای هنری آستان قدس رضوی.
تصویر۳۱ – ۲٫ نمونه ای از الواح هندسی بهخط نستعلیق منقوش بردرب چوبی، داخل ایوان شرقی صحن نو، مجموعه زیارتی امام رضا (ع)، مأخذتصویر: آفرینشهای هنری آستان قدس رضوی.
تصویر۳۲ – ۲٫ نمونه ای از الواح هندسی بهخط نستعلیق، رواق توحیدخانه، مجموعه زیارتی امام رضا (ع)، دوره قاجار، مأخذتصویر: نگارنده، آبان ۱۳۹۳.
۲ – ۲ – ۴ ترکیب خط درکتیبه
کتیبهها از نظر خط نیز ترکیببندی میشوند، در این بخش بهنوع قرارگیری خط درکتیبه وکرسیبندی آن پرداخت می شود. مهدی صحراگرد خطوط ثلث در کتیبهها را از منظر ترکیب بهچهار دسته کلی تقسیم نموده است که شامل: کتیبههای تک سطری، کتیبههای مادر و بچه،کتیبههای طوماری دو طبقه و سه طبقه وکتیبههایکمربندی میباشند. (صحراگرد، ۱۳۹۱: ۵۰ – ۴۷) ایندستهبندی می تواند برای خطوط دیگر نیز لحاظ شود، در ادامه کتیبه های موجود در این مجموعه زیارتی مورد بررسی قرار گرفته است.
۲ – ۲ – ۴ – ۱ کتیبههای تک سطری
این نوع از کتیبهها بیشتر شبیه بهخطکتابت میباشند و درآنها متن فقط در یک سطر نوشته می شود، در این شیوه حروف عمود مانند «الف» دیگر بیش از اندازه بلند نیست، بههمین دلیل امکان نوشتن متنکتیبه در دو یا سه سطر فراهم نمی باشد. این شیوه ازکتیبهنگاری در قرن هشتم هـ رایج بود و در دوره های بعدی نیز مورد استفاده قرارگرفت، اما کاربرد آن بستگی بهمحل نصبکتیبه داشت. کتیبهنگاری ثلث با این شیوه ایجاد گردید و بعدها تنوع و تکامل یافت. خطوطی مانند محقق را با این شیوه مینویسند، زیرا این خط از لحاظ ساختار، مانند ثلث قابلیت تغییر در ترکیب کتیبه را دارا نمی باشد. (صحراگرد، ۱۳۹۱: ۴۷) در مجوعه زیارتی امام رضا (ع) کتیبههایی از این دست دیده می شود که با خطوطی چون: ثلث، کوفی و نستعلیق شکل گرفتهاند، اما نسبت اینکتیبهها بهکتیبههای دیگر مانند دو طبقه، سه طبقه وکمربندیها در حرم مطهر کمتر میباشد. نمونههایی از ایندستکتیبهها بر رویکاشیهای ازاره اطراف مرقدمطهر از دوره خوارزمشاهیان نصب میباشد، همچنین میتوان کتیبههاییکه درتهستون غرفههای صحن مسجد گوهرشاد وجود دارد را عنوان نمود. در تصویر ۳۳ – ۲ ، ۳۴ – ۲، ۳۵ - ۲ و ۳۶ – ۲ نمونههایی از این کتیبهها آمده است.
تصویر۳۳ – ۲٫ نمونه ای کتیبه تک سطری از کاشیهای زرینفام برجسته اطراف بقعه مبارک بهخط ثلث آمیخته بهرقاع آبی رنگ، مجموعه زیارتی امام رضا (ع)، مأخذتصویر: نگارنده، مهر ۱۳۹۳.
تصویر۳۴ – ۲٫ نمونه ای کتیبه تک سطری بهخط نستعلیق داخل ایوان ساعت صحن نو، مجموعه زیارتی امام رضا (ع)، ۱۳۹۹ق، مأخذتصویر: آفرینشهای هنر آستان قدس رضوی.
تصویر۳۵ – ۲٫ نمونه ایکتیبه تک سطری بهخط ثلث، ته ستون غرفههای صحن مسجد گوهرشاد، مجموعه زیارتی امام رضا (ع)، مأخذتصویر: صحراگرد، ۱۳۹۱: ۱۶۹.
تصویر۳۶ – ۲٫ نمونه ای کتیبه تک سطری بهخط نسخ،کاشیهای هشت ضلعی ازارههای حرم مطهر، مجموعه زیارتی امام رضا (ع)، موزه آستان قدس رضوی، مأخذتصویر: نگارنده، آبان ۱۳۹۳.
۲ – ۲ – ۴ – ۲ کتیبههای طوماری دوطبقه و سهطبقه
این نوع از کتیبهها بیشتر از یک خط کرسی را در برمیگیرند و متن آن بر روی دو یا سه کرسی مینشیند. در بیشتر کتیبههای دوره تیموری و پس از آن، از این روش در کتیبهنویسی استفاده شده است. با این روش از کتیبهنویسی میتوان کلمات بیشتری را در طول محدود یک کتیبه گنجاند، به طوریکه تمام عرض کتیبه پر می شود. آندسته از کتیبههاییکه متن آنها به صورت منظم در عرضکتیبه بر دو مرتبه کرسی بنشیند را کتیبه دوطبقه و اگر بر سه مرتبه کرسی مجزا استوار باشد ،کتیبه سه طبقه نامیده میشوند. این نوع از کتیبهها انواع مختلفی دارند و در طی زمان شکلهای متنوعی از آن نگاشته شده است. در بعضی از آنها گاه ترکیبی از کتیبههای مادر و بچه و دو طبقه دیده می شود، در این کتیبهها متن اصلی در دو طبقه به صورت فشرده با حروف افراشته و الفهایی بلند نوشته می شود و در فضای خالی قسمت بالای کتیبه خط فرعی گنجانده می شود. بهترین نمونههای این شیوه مربوط بهدوره تیموری میباشد. تنظیم کردن کلمات در این نوع از کتیبهها قواعد مشخصی نیز دارد، نخست اینکه در هر طبقه خطکرسی طبق اصول رعایت شده و حروف وکلمات در هر طبقه با هم برابر بوده و باید روبهروی هم درکتیبه قرارگیرند و بر طبق اصول خط مورد نظر برکرسی استوار باشند، دومین موردکه باید در نظرگرفته شود رعایت تقدم و تأخر در تنظیم متن میباشد، به طوریکه کاتب اگرچه کلمات را بالای هم مینویسد نباید از خوانایی متن کم کند. (صحراگرد، ۱۳۹۱: ۴۹) درباره این نکته در کتاب تحفه المحبین تأکید شده و چنین آمده است: «و آن خط را شاید که بر بالای همدیگر نویسند و در یک سطر جایز است که سه طبقه نوشته شود و در هر سه طبقه رعایت کرسی به نوعی بنماید که مخالف اصول و قاعده واقع نشود و باید که از اصول ثلث و محقق بیرون نباشد و در این خط رعایت تناسب امری کلی است و میباید در ترکیبی که مینویسد رعایت الفاظ چنان بکندکه با آنکه در یک سطر سه مرتبهکرسی جایز است و از دو مرتبه خودکمتر نیست تقسیم و تأخیر واقع نگردد.» (سراجشیرازی، ۱۳۷۶: ۱۴۵) میتوان گفت که خوانا بودن و رعایت تناسب در کتیبه یکی از اصول مهمی است که باید در تمام طول سطر مورد توجه قرارگیرد. همچنین در کتاب تعلیم خط نیز درباره خوانا بودن کتیبهها تأکید شده است و گفته شده: «اکثر کتیبهنگاران آسان خوانی و واضح بودن آن را کمتر رعایت کرده اند، ولی نگارنده را عقیده بر ضرورت و لزوم آن است و کاتب باید سعیکند بههرحال حروف و کلمات را مقدم و مؤخر نسازد و هریک را به جای خود قرار دهد و حتیالامکان از فشرده و متداخلِ تنگ در تنگ خودداری نماید، زیرا کتیبهی مطلوب و مرغوب آن است که از همه نظر و جهات ملایم طبع و موافق ذوق سلیم بوده باشد.» (فضایلی، ۱۳۶۲ب: ۳۲) شیوهای که از دوره تیموری رواج پیدا کرد، کتیبههای دو طبقه خط ثلث بود که در آن یک خط کوفی خفی نیز وجود داشت، این شیوه در دوره صفوی متحول شده و خط خفی آن حذف شد. با توجه بهاینکه قسمت بالای کتیبه فضای بیشتری را شامل میشد طبقه سومی هم بهکتیبه اضافه شد. (صحراگرد، ۱۳۹۱: ۴۹) اما اگر کاتب هنگام نوشتن کتیبه خط کرسی را در نظر نگیرد، به طوریکه ظاهرکتیبه بههم پیچیده و گره خورده دیده شود این گونهکتیبهها دیگر دوطبقه و سه طبقه عنوان نمیشوند. بهگفتهی مهدی صحراگرد اصطلاح ((مُقتَرِن))[۱۶] برای این دست از کتیبهها استفاده می شود. (صحراگرد، ۱۳۹۱: ۵۰)
نمونه کتیبههای دوطبقه وسه طبقه در مجموعه زیارتی امام رضا (ع) بهوفور دیده می شود. اینکتیبهها که اغلب با خط ثلث نگاشته شده اند در قسمت های مختلفی از این مجموعه زیارتی نصب میباشند. از نمونههای قابل ذکر دوطبقه و سه طبقه میتوان کتیبههایی از جعفر بایسنغر از دوره تیموری، علیرضا عباسی و محمدرضا امامی اصفهانی از دوره صفویه و کتیبههایی از خوشنویسان دوره معاصر مانند: محمدحسین موحد را میتوان عنوان نمود که در قسمت های مختلفی از این مجموعه زیارتی کار شده است. در تصویر ۳۷ – ۲، ۳۸ – ۲، ۳۹ – ۲ و ۴۰ – ۲ نمونههایی از این کتیبهها آمده است.
تصویر۳۷ – ۲٫ نمونه ای از کتیبه طوماری دوطبقه بهخط ثلث، ایوان ساعت صحن عتیق، رقم علیرضا عباسی، دوره صفویه، مجموعه زیارتی امام رضا (ع)، مأخذتصویر: آفرینشهای هنری آستان قدس رضوی.
صویر۳۸– ۲٫ نمونه ای از کتیبه طوماری دوطبقه بهقلم نستعلیق، ایوان طلای صحن عتیق، مجموعه زیارتی امام رضا (ع)، مأخذتصویر: نگارنده، مهر ۱۳۹۳٫
تصویر۳۹ – ۲. نمونه ای از کتیبه طوماری دوطبقه بهقلم ثلث با نوشته خفی بهقلم کوفی تربیعی بر بالای آن، ایوان ساعت صحن نو، مجموعه زیارتی امام رضا (ع)، ۱۳۹۴ق، مأخذتصویر: آفرینشهای هنری آستانقدس رضوی.
تصویر۴۰ – ۲٫ نمونه ای از کتیبه دو طبقه بهخط ثلث، داخل صحن عتیق، مجموعه زیارتی امام رضا (ع)، رقم محمدحسین موحد، دوره معاصر، مأخذتصویر: نگارنده، آذر ۱۳۹۳.
۲ – ۲ – ۴ – ۳ کتیبههای طوماری مادر و بچه
در اینگونه از کتیبهها متن اصلی با خطی درشتتر نوشته شده و متنی با خط و رنگ دیگر در بالای خط اصلی قرار میگیرد، اصطلاح مادر و بچه را حبیبالله فضایلی در کتاب تعلیمخط عنوانکرده است. درباره آن چنین گفته: «اگر لازم شود که خط کوفی همراه ثلث بنویسند چنانکه در کتیبههای متقدمان دیده می شود خط کوفی را بهقلم ریزتر بالای ثلث مینگارند، به طوریکه از لابهلای فراشتههای ثلث بگذرد و اینگونهکتیبه بهاصطلاحکاشیکاران (مادر و بچه) نام دارد.» (فضایلی، ۱۳۶۲ب: ۱۳۲) بهگفته حبیبالله فضایلی چندین نمونه از اینکتیبهها بهخط ایشان نگاشته شده که در بعضی از آنها از خط نستعلیق هم استفاده شده است، یعنیکتیبههای مادر و بچهای که با سه نوع خط ایجاد شده و چنین آورده که اینگونه از کتیبهها از متقدمان دیده نشده است. (همان: ۱۳۲) در این نمونه از کتیبهها که در اغلب آنها از قلم ثلث جلی بهعنوان خط اصلی استفاده می شود، خط دومی که اغلب کوفی میباشد در یک سطر از بالای کتیبه با رنگی متفاوت نوشته می شود. (صحراگرد، ۱۳۹۱: ۴۷) در این کتیبهها از خطوط مختلف برای نوشتن متن کتیبه استفاده می شود. گفته شده میتوان از ترکیب خطوط مختلف مانند: محقق، نسخ و ثلث بهعنوان خط دوم در کتیبههایی که خط اصلی آنها ثلث میباشد استفاده نمود، مانند کتیبههایی که در امامزاده محروق نیشابور از قرن دهم هـ وجود دارد که ترکیبی از ثلث و نسخ میباشد، کتیبهی سر در مقبره ابومسعود اصفهان که ترکیب ثلث و محقق بوده و کتیبه رباط ابش در شیراز که ترکیب ثلث و ثلث می باشد و متن خط دوم بیشتر متفاوت میباشد، گاه آیهای از قرآن در آن نوشته می شود که می تواند ادامه متن اصلی باشد و در موارد معدودی همان متن اصلی تکرار می شود. مانندکتیبهی محراب مدرسه رکنیه یا محراب مسجد جامع یزد. از رایجترین نوع ترکیببندی در خط ثلث، قلم کوفی میباشد که بیشتر از نوع کوفی تربیعی استفاده میگردد، زیرا ساختار این نوع کوفی بهنحوی است که الفهایی را دارا میباشد که بالای آن مربع شکل بوده و می تواند فضای خالی بالای کتیبه را پرکند و فضای یکنواختی از سواد و بیاض ایجاد نماید. مهمترین علت استفاده از خط دوم در این نوع از کتیبهها پرکردن فضای خلوت بالای کتیبه میباشد، تا تعادلی در ترکیبکتیبه ایجاد گردد. (صحراگرد،۱۳۹۱: ۴۷) در مجموعه زیارتی امام رضا (ع) از نمونهکتیبههای مادر و بچه بسیاردیده می شود، در کتیبههای این مجموعه بیشترین خطی که بهعنوان قلم اصلی در نظر گرفته شده است خط ثلث میباشد که با خطوط فرعی چون کوفی ترکیب شده است. از ایندست میتوان کتیبههایی را در صحن عتیق، صحن نو، صحن کوثر و صحن جمهوری اسلامی عنوان نمود که اغلب در پیشانی بناها و بر بالای ازارهها نصب میباشند. در تصویر ۴۱ – ۲، ۴۲- ۲ و ۴۳ – ۲ نمونههایی از این کتیبهها آمده است.
تصویر۴۱ – ۲٫ نمونه ای از کتیبههای طوماری مادر و بچه، با قلم ثلثجلی و کوفیخفی بر بالای آن، سردر ایوانمقصوره مسجدگوهرشاد، مجموعه زیارتی امام رضا (ع)، رقم بایسنغرمیرزا، ۸۲۱ ق، مأخذ تصویر: آفرینشهای هنری آستان قدس رضوی.
تصویر۴۲ – ۲٫ نمونه ای از کتیبههای طوماری مادر و بچه، با قلم ثلث جلی و کوفی خفی بر بالای آن، بیرون ایوان شرقی صحن نو، مجموعه زیارتی امام رضا (ع)، مأخذتصویر: آفرینشهای هنری آستان قدس رضوی.
تصویر۴۳ – ۲٫ نمونه ای از کتیبههای طوماری مادر و بچه، با قلم ثلث جلی و کوفی خفی بر بالای آن، صحن جمهوری اسلامی، مجموعه زیارتی امام رضا (ع)، رقم سیّدمحمدحسینموحد، دوره معاصر، مأخذتصویر: نگارنده، مهر ۱۳۹۳.
۲ – ۲ – ۴ – ۴ کتیبههایکمربندی
اینکتیبهها از نظر اصول، شبیه کتیبههای دو طبقه و سه طبقه میباشند، اما عرضکتیبه بهدو یا سه قسمت مساوی تقسیم می شود. این تقسیم بندی بر اساس حروفکشیدهای مانند (ی) معکوس در متن کتیبه صورت میگیرد. (صحراگرد،۱۳۹۱: ۵۱) حبیبالله فضایلی درباره کتیبههای کمربندی گفته است: «هرگاه نویسنده بخواهد در وسطکتیبه، کمربندی قرار دهد گنجانیدن کلمات محتاج دقت بیشتر است و در صورتی کمربندی تشکیل می شود که یاءهای مفرد و آخر هر عبارت وجود داشته باشد تا بتواند با نوشتن معکوس آنها (یاء راجعه) کمربند تشکیل دهد. در این مورد باید اول خط وسط (خطکمربندی ) کشیده شود و سپس حروف و کلمات در بالا و پایین آن منظم شود. (فضایلی، ۱۳۶۲ب: ۱۳۲) کتیبه کمربندی ثلث رایجترین شیوه از دوره صفوی تا کنون میباشد، اما در این نوع نیز تنوعاتی وجود دارد، بهعنوان مثال گاهی تقسیم بندی عرضکتیبه به صورت مساوی نبوده و قسمت پایین کرسیبندی کتیبه را بیشتر از بخش یا بخشهای بالاتر در نظرگرفتهاند. (صحراگرد، ۱۳۹۱: ۵۱) در مجموعه زیارتی امام رضا (ع) نمونههایی از این دست کتیبهها وجود دارد که اغلب آنها به صورت دوطبقه نوشته شده است. استفاده از این کمربندی تقسیماتی را در قاب کتیبه ایجاد مینماید. در برخی موارد قاب کتیبه بهدو قسمت مساوی تقسیم می شود، اما گاهی در اغلب کتیبههایی که به صورت کمربندی ایجاد شده اند، حرف کشیده طوری در قاب قرار گرفته است که فضای بیشتری در قسمت پایین کتیبه ایجاد شده و قسمت کمتر بهبخش بالایی آن اختصاص یافته است. گاهی نیز این تقسیمبندی برعکس انجام شده است، یعنی قسمت پایینی فضایکتیبهکمتر و قسمت بالایکتیبه دارای فضای بیشتری میباشد، از این نمونه میتوان کتیبه نقارهخانه صحن عتیق را عنوان کرد که در آن از خط ثلث استفاده شده است و حرف کشیده طوری در قاب قرار گرفته است که قسمت پایین عرض قاب بهنسبت قسمت بالای آن کمتر در نظر گرفته شده است. تصویر ۴۴ – ۲٫ نمونههای دیگر از کتیبههایکمربندی در مجموعه زیارتی امام رضا (ع) در تصاویر ۴۵ – ۲ و ۴۶ – ۲ آمده است.
تصویر۴۴ – ۲٫ نمونه ای از کتیبههایکمربندی، بهقلم ثلث جلی، نقارهخانه صحن عتیق، مجموعه زیارتی امام رضا (ع)، مأخذتصویر: آفرینشهای هنری آستان قدس رضوی.
تصویر۴۵ – ۲٫ نمونه ای از کتیبههای کمربندی، بهقلم ثلث جلی، ایوان طلای صحن عتیق، مجموعه زیارتی امام رضا (ع)، مأخذتصویر: آفرینشهای هنری آستان قدس رضوی.
تصویر۴۶ – ۲٫ نمونه ای از کتیبههای کمربندی، بهقلم ثلث جلی، ازارههای صحن نو، مجموعه زیارتی امام رضا (ع)، مأخذتصویر: نگارنده، مهر ۱۳۹۳.
۲ – ۲ – ۵ مصالح مورد استفاده در کتیبهها
هنرهای تزیینی که از دیرباز در معماری ایران مورد استفاده قرار گرفتهاند علاوه بر خصوصیات تزیینی و زیباسازی در یک بنا نقش مهمی در ایجاد استحکام و مقاومت بخشیدن بهآن نیز داشته اند، زینتبخشی و آرایش دادن بهابنیه، بهخصوص ابنیه مذهبی یکی از مراحل مهم در معماری اسلامی محسوب می شود و استفاده از موادی مانند: آجر، سنگ، کاشی،گچ و … همواره مورد استفاده قرار گرفته و حاصل دسترنج هنرمندان و معمارانی میباشد که برای اعتلای این هنر همواره تلاش داشته و آثار ارزشمندی را از خود بهیادگار گذاشتهاند.
معماری، از برجستهترین و شاخصترین هنرهای هویتساز ایرانی میباشد، زیرا در آن از بسیاری هنرهای دیگر برای پیام رسانی و ایجاد اثری بیبدیل استفاده می شود. شکوه و زیبایی معماری اسلامی ایران بهتزییناتآن بستگی داشته، بر همین اساس هنرهای اسلامی، از هنرهای تزیینی وکاربردی گرفته تا زیباترین بناهای مذهبی دارای اهمّیّت ویژهای میباشند. (اپهامپوپ، ۱۳۷۳: ۸۸) شکوه و زیبایی معماری ایران به ویژه در دوران اسلامی بهتزیین و آرایش آن بستگی دارد. تزییناتی چون آجرکاری، گچبری، کاشیکاری، حجاری، منبتکاری، آیینهکاری و نقاشی در تمام دورانهای اسلامی رواج داشته و در هر دورهای با امکانات موجود در آن دوره رشدکرده است. هنرمندان نیز با بهره گیری از انواع نقوشگیاهی، هندسی و خطاطی بر روی انواع مواد و مصالح ساختمانی بهمعماری ایران ارزش والایی بخشیدهاند.(کیانی، ۱۳۷۶: ۹) در مجموعه زیارتی امام رضا (ع) نیز که یکی از آثار مهم و تاریخی معماری ایران محسوب میگردد، از مواد و مصالح تزیینی و کاربردی استفاده زیادی شده است و در آن از بهترین و زیباترین نوع مصالح و تزییناتکار شده است. با بررسیهای انجام شده درکتیبههای این مجموعه زیارتی، از موادی چون آجر، گچ، سنگ، کاشی، چوب، آیینه و فلزات بهعنوان مواد و مصالحی برای ایجاد کتیبهها استفاده شده است. در بین این مصالح کاشی و سنگ بیشتر از دیگر مواد کاربرد داشته است.
با بررسیهای صورت گرفته درکتیبههای مجموعه زیارتی امام رضا (ع) میتوان گفت از آجرکاری، گچبری، کاشیکاری، حجاری بر سنگ، منبتکاری بر چوب، آیینهکاری و حجاری بر فلزات مانند (طلا و نقره) استفاده شده است به طوریکه کتیبههای بیشمار و زیبایی با این نوع تزیینات ایجاد گشته است. همچنین کاربرد کاشی بیشتر از بقیه مصالح بوده و پس از آن موادی چون: سنگ ، آجر و گچ بیشتر از بقیه مصالح کار شده است. در زیر مطالبی درباره هر یک از مصالح مورد استفاده در تولید کتیبهها آمده است.
۲ – ۲ – ۵ – ۱ آجرکاری
آجر واژهای بابلی بوده که ساخت آن را بهمردمان سومر و بابلیها نسبت دادهاند، بابلیها آجرهای بدون لعاب و لعابدار میساختند و برای بالارفتن دوام آجر از لعاب استفاده میکردند. (گلابچی، جوانیدیزجی، ۱۳۹۲: ۳۳۹) دوران باستان از آجر برای ساخت بنا استفاده شده است. با توجه بهمدارک موجود پیدایش آجر پیش از تاریخ و هزاران سال قبل از آن بوده است. اما صنعت آجربندی قبل از هخامنشیان در ایران کامل شد. (زمرشیدی، ۱۳۷۱: ۷۷) از آجر در زیگورات چغازنبیل و کاخ تیسفون نیز استفاده شده است. (استیرلن، ۱۳۷۷: ۸۶) همچنین گفته شده از مهمترین و معروفترین مصالح ساختمانی که پس از سنگ و خشت در بنایی بهکار گرفته شده آجر میباشد. هنرمندان آجرکار و معماران با چیدن آجرها در کنار هم طرحها و نقوش زیبایی را ایجاد کرده اند که پس از قرون متمادی باعث خیرگی دید مردمان در دوره معاصر نیز می شود. میتوان بهدوره سلجوقی اشاره کرد که عصر گسترش و ترقّی هنر آجرکاری بوده است. هنر آجرکاری و تزیینات آجری از دوره غزنویان بهاطراف ایران آورده شد، در طی چندین سال سلاطین سلجوقی با بهره گیری از معماران و هنرمندان شاهکارهای معماری بسیاری را بهوسیله آجر ایجاد نمودند. (سپنتا، ۱۳۴۵: ۸۶ – ۸۵) مطالعه آثار معماری سلجوقیان نشاندهنده این مطلب است که هنر آجرکاری بدون وقفه در خلق آثار ارزنده اسلامی نقشی اساسی داشته است. (بمانیان، ۱۳۹۰: ۹۱۱) با آنکه هنر آجرکاری و تزیینات آن از دوره غزنویان سرچشمه گرفته بود (سپنتا، ۱۳۴۵: ۸۷) اما در دوره سلجوقیان این هنر در ایران متداول شد و به صورت اختصاصی و تکامل یافته مورد استفاده قرارگرفت. (سپنتا، ۱۳۴۵: ۸۷؛ مهرپویا، ۱۳۷۶: ۵۶۶؛ بمانیان، ۱۳۹۰: ۱۹۱) میتوان آن را از هنرهای سلجوقی برشمرد. از آجر در تزیینات منارههای این دوره استفادههای فراوانی شده است به طوریکه در تزیین آن نقوش هندسی و خطوط بهکار رفته است. (سپنتا، ۱۳۴۵: ۸۷) در دوره تیموری نیز از آجرکاری استفاده شده است، این دوره که عصر جنبش و خیزش معماری اسلامی بود، بسیاری از معماران از جمله غیاثالدین شیرازی از این فن استفاده نموده و آثار زیبایی را هم سطح با کاشیکاری پدید آوردند. (مصدقیان، ۱۳۸۴: ۱۹) در دوره ایلخانیان نیز از آجرکاری برای تزیین بناها استفاده شده است، به طوریکه تا دوره صفویه در تزیینات معماری مورد استفاده قرار میگرفت. اما در دوره صفویه تزیینات متنوع دیگری مانندکاشیکاری، جایگزین آجرکاری و گچکاری دوره های قبلگردید. (کیانی، ۱۳۸۷: ۵ – ۴) از نمونههای قدیمی که در آن آجر بهعنوان عنصری تزیینی استفاده شده است میتوان بهمسجد تاریخانه دامغان، آرامگاه اسماعیل سامانی در بخارا و مسجد جامع نیریز اشاره داشت. (کیانی، ۱۳۸۷: ۴۴ – ۴۲) همچنین از قدیمیترین ابنیهای که در مناره آنها از آجر استفاده شده است مسجد تاریخانه دامغان ، مسجد سمنان، مسجد ساوه، مسجد زواره، مسجد کاشان، مسجد برسیان و… میباشند. (سپنتا، ۱۳۴۵: ۸۷) یکی از جنبه های مهم کاربرد آجر در معماری اسلامی ایران، تلفیق نقش ساختاری و تزیینی این عنصر در بناها میباشد. آجر بهعنوان مادهای با قابلیت های بصری فراوان از نظر شکل، رنگ، اندازه و فرم در دوره های مختلف مورد استفاده قرار گرفته است. (طاووسی، آزادی، ۱۳۸۵: ۲۹) مجموعه زیارتی امام رضا (ع) نیز از هنر آجرکاری بینصیب نمانده است، به دلیل قدمت تاریخی که دارا میباشد نمونههایی از هنر آجرکاری دوره های مختلف بهخصوص دوره تیموری در آن نقش بسته است، بیشتر این آجرکاریها در تزیینات همراه با کاشیکاری بهکار رفته است. بهعنوان نمونه میتوان بهآجرکاریهایی که در مسجد گوهرشاد وجود دارد اشاره داشت. این آجرها که بر ایوانهای شرقی و غربی منارههای مسجد نقش بسته است نشاندهنده استفاده بهینه از آجر می باشند. در تصویر ۴۷ – ۲ نمونه این آجر کاری ها که در ترکیب با کاشی می باشد آمده است.
تصویر۴۷ – ۲٫ نمونه ای از تزیینات آجری و کاشی، بهخط کوفی معقلی، ایوان شرقی مسجد گوهرشاد، مجموعه زیارتی امام رضا (ع)، مأخذتصویر: صحراگرد، ۱۳۹۱: ۹۸.