ترجمه: اى انسان! تو با تلاش و رنج به سوى پروردگارت مىروى و او را ملاقات خواهى کرد. اما کسى که نامه اعمالش به دست راستش داده شده. به زودى حساب آسانى براى او مىشود. و خوشحال به اهل و خانوادهاش بازمىگردد.
این افراد کسانى هستند که در مدار اصلى آفرینش، در همان مدارى که خداوند براى این انسان و سرمایهها و نیروهاى او تعیین کرده حرکت مىکنند، و تلاش و کوشش، و سعى و حرکتشان به سوى خدا است، و از سعى و تلاش خود خشنود می باشند؛ قرآن کریم در این باره می فرماید:
“وُجُوهٌ یَوْمَئذٍ نَّاعِمَهٌ(۸) لِسَعْیِها راضِیَهٌ(۹)"(سوره غاشیه، آیات ۸-۹)؛ چهرههایى در آن روز شاداب و با طراوتند؛ و از سعى و تلاش خود خشنودند.
علامه طباطبایی در تفسیر آیه می فرمایند:"لام در “لِسَعْیِها"، در اصطلاح، لام تقویت مىگویند و مراد از"سعی” تلاش و فعالیت دنیایى با اعمال صالح است.”[۴۰۵]
قرآن کریم درباره نوع زندگی مومنان در آخرت می فرماید:
” فَأَمَّا مَن ثَقُلَتْ مَوَازِینُهُ(۶) فَهُوَ فِی عِیشَهٍ راضِیَهٍ(۷)"(سوره قارعه، آیه ۶-۷)؛ امّا کسى که (در آن روز) ترازوهاى اعمالش سنگین است در یک زندگى خشنودکننده خواهد بود.
علامه طباطبایی در تفسیر آیه می فرمایند: “کلمه” عیشه"- به کسر عین- نظیر کلمه” جلسه"- به کسر جیم- از مصادیق بناى” فعله” است، که نوعیت را مىرساند، مثلا جلسه به معناى نوعى نشستن است، و عیشه به معناى نوعى زندگى کردن است، مانند” عیشه راضیه"، یک زندگى خوش، و اگر راضیه و خوشى را به خود عیش نسبت داد، با اینکه صاحب عیش راضى و خشنود است، یا از باب مجاز عقلى است، و یا کلمه” راضیه” به معناى” ذات رضى” و تقدیرش” فى عیشه ذات رضى” است، یعنى در عیشى رضایت بخش.”[۴۰۶]
۳-۱-۱۰-۲-۲٫ منافقان و شادی عاری از تعهد و مسئولیت
قرآن کریم، شادى منافقان را به خاطر نرفتن به جبهه و تخلّف از فرمان پیامبر(ص)، مورد عتاب قرار می دهد:
“فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلافَ رَسُولِ اللَّهِ وَ کَرِهُوا أَنْ یُجاهِدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ قالُوا لا تَنْفِرُوا فِی الْحَرِّ قُلْ نارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا لَوْ کانُوا یَفْقَهُونَ"(سوره توبه،آیه۸۱)؛ تخلّفجویان (از جنگ تبوک،) از مخالفت با رسول خدا خوشحال شدند و کراهت داشتند که با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد کنند و (به یکدیگر و به مؤمنان) گفتند: «در این گرما، (بسوى میدان) حرکت نکنید!» (به آنان) بگو: «آتش دوزخ از این هم گرمتر است!» اگر مىدانستند.
شأن نزول این آیه در مورد جنگ تبوک است. این آیه، سه نشانه براى منافقان ذکرکرده است: از جبهه نرفتن به جاى پشیمانى، شاد هستند، جهاد با مال و جان بر ایشان سنگین است و دیگران را از جبهه رفتن منع مىکنند.[۴۰۷]
قرآن کریم، در آیاتی، از شادی عاری از تعهد منافقان و اسرار درون آنان پرده برداشته و پیامبر(ص) و مومنان را از این که منافقان بد خواه آنان هستند، آگاه کرده است:
“إِنْ تُصِبْکَ حَسَنَهٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْکَ مُصیبَهٌ یَقُولُوا قَدْ أَخَذْنا أَمْرَنا مِنْ قَبْلُ وَ یَتَوَلَّوْا وَ هُمْ فَرِحُونَ"(سوره توبه،آیه۵۰)؛ هر گاه نیکى به تو رسد، آنها را ناراحت مىکند و اگر مصیبتى به تو رسد، مىگویند: «ما تصمیم خود را از پیش گرفتهایم.» و بازمىگردند در حالى که خوشحالند!
قرآن کریم، در آیه ۱۲۰ سوره آل عمران، که اشاره بر آگاه کردن پیامبر(ص) و مومنان از بدخواهی منافقان و شادی بدون مسئولیت آنان دارد، می فرماید:
“إِنْ تَمْسَسْکُمْ حَسَنَهٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْکُمْ سَیِّئَهٌ یَفْرَحُوا بِها وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا لا یَضُرُّکُمْ کَیْدُهُمْ شَیْئاً إِنَّ اللَّهَ بِما یَعْمَلُونَ مُحیطٌ"(سوره آل عمران،آیه ۱۲۰)؛ اگر نیکى به شما برسد، آنها را ناراحت مىکند و اگر حادثه ناگوارى براى شما رخ دهد، خوشحال مىشوند. (امّا) اگر (در برابرشان) استقامت و پرهیزگارى پیشه کنید، نقشههاى (خائنانه) آنان، به شما زیانى نمىرساند خداوند به آنچه انجام مىدهند، احاطه دارد.
۳-۱-۱۰-۲-۳٫ و سرور و شادمانی عاری از تعهد کافران
قرآن کریم درباره سرورکافران، که با نشانه دلبستگى سخت آن ها به دنیا و بىاعتنایى به جهان پس از مرگ می باشد، می فرماید:
“وَ أَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ وَراءَ ظَهْرِهِ (۱۰) فَسَوْفَ یَدْعُوا ثُبُوراً (۱۱) وَ یَصْلى سَعِیراً (۱۲) إِنَّهُ کانَ فِی أَهْلِهِ مَسْرُوراً (۱۳) إِنَّهُ ظَنَّ أَنْ لَنْ یَحُورَ” (۱۴)” (سوره انشقاق،آیات۱۰-۱۴)
ترجمه: و اما کسى که نامه اعمالش پشت سرش داده شده.(۱۰) به زودى فریادش بلند مىشود که اى واى بر من که هلاک شدم!(۱۱) و در شعلههاى سوزان آتش دوزخ مىسوزد.(۱۲) او در میان خانوادهاش پیوسته (از کفر و گناه خود) مسرور بود! (۱۳) او گمان مىکرد هرگز بازگشت نمىکند.
آیه الله مکارم” در تفسیر” إِنَّهُ ظَنَّ أَنْ لَنْ یَحُورَ” می فرمایند: “در حقیقت منشا اصلى بدبختى او، اعتقاد فاسد و گمان باطلش دائر بر نفى معاد بود، و همین اعتقاد باعث غرور و سرور او شد، او را از خدا دور ساخت و در شهوات غوطهور نمود، تا آنجا که دعوت انبیا را به باد استهزا گرفت، و وقتى به سراغ خانواده خود مىآمد از این استهزا و سخریه شاد و خوشحال بود، همین معنى در آیه ۳۱ سوره مطففین “وَ إِذَا انْقَلَبُوا إِلى أَهْلِهِمُ انْقَلَبُوا فَکِهِینَ” نیز آمده، همچنین در داستان” قارون” آن ثروتمند مغرور و از خدا بی خبر آمده است که آگاهان بنى اسرائیل به او مىگفتند: لا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْفَرِحِینَ:” اینقدر شادى مغرورانه مکن که خداوند شادى کنندگان مغرور را دوست نمىدارد"(سوره قصص، آیه ۷۶)[۴۰۸]
نتیجه بررسی تطبیقی: با توجه به آیات قرآن، اعتقاد فرد مبنی بر این که با رخوت و عدم تحرک یا با خوش بودن منفعلانه و عاری از تعهد می توان به اوج شادکامی رسید(به عبارت دیگر، اعتقاد به این که خرسندی انسان در عزلت و کناره گیری و سکون و بی تحرکی است.) اعتقاد قابل قبولی نیست؛ زیرا شادی، امری نسبی و مبتنی بر اهداف انسان در زندگی است؛ در اسلام، سرور و خوشحالی، مایه انبساط روان و امری نشاط برانگیز است؛[۴۰۹] و لذا تلاش و کوشش، و سعى و حرکت مومنان در دنیا، به سوى خدا است و آنان به خاطر لطف و کرم خداوند شادمان هستند. اما، یکی از نشانه هاى منافقان، شادى بدون تعهد و مسئولیت آنان در برابر پیامبر(ص) و مومنان است؛ و یکی از نشانه های کافران، سرور و شادمانی آمیخته آن ها با غرور و غفلت و بی خبری از خدا در دنیاست؛ سرورى که نشانه دلبستگى سخت آن ها به دنیا و بىاعتنایى به جهان پس از مرگ است.
بنابراین، پس از بررسی این باور غیر عقلانی، و تطبیق آن با آموزه های قرآن کریم، می توان به این نتیجه رسید که این دیدگاه در قرآن، همانند نظریه الیس، دارای ابعاد شناختی- رفتاری است و آدمی میتواند از طریق آگاهی و شناخت، نسبت به وجود خویش و داشتن محبت، نسبت به موجودیت خویش، به اصلاح رفتارهای خود(شادمانی با تعهد و احساس رضایت) به مبارزه با این باور غیر عقلانی بپردازد. با این تفاوت که در روان شناسی، مراجع با کمک درمانگر آن ها را تعیین می کنند[۴۱۰](درمانگر با تکرار و تمرین فنون خطر کردن، شرم ستیزی و تمرین های تغییر روال، به بیمار کمک می کند تا بر رخوت و نافعالی بجنگد.[۴۱۱]) اما در قرآن، راهکارهای شناختی و رفتاری از قبل به طور کامل از سوی خداوند تعیین و تعریف گشته اند. زیرا که خداوند متعال بهترین درمانگر آدمی است و نفس و روان او را به طور کامل می داند.
۳-۲٫ تطبیق و بررسی تحریفهای شناختی در حوزه روان شناسی از منظر قرآن
تحریفهای شناختی یا خطاهای استدلالی که در شناخت درمانی بک مطرح می شوند، وقتی نمایان می شوند که پردازش اطلاعات نادرست یا ناموثر باشد. اگر تحریفهای شناختی مکرر باشند، به ناراحتی یا اختلالات روانی از جمله اضطراب، افسردگی، وسواس و … منتهی می شوند.[۴۱۲] بک معتقد است که مبانی شناخت درمانی، شناسایی خطاهای شناختی، تشخیص خودانکاری ها و خود تحقیر کردن های بیمار می باشد؛ و لذا درمانگر شناختی در محاصره انواع مختلف شیوه های درمانی قرار دارد. بنابراین، روش های شناختی به افراد امکان می دهد که سوء برداشت ها و طرز تلقی های اشتباه خود را تغییر دهند.[۴۱۳] در این بخش بعد از تبیین تحریف های شناختی در روان شناسی، به نقد و بررسی تطبیقی آن از منظر آیات قرآن پرداخته شده است.
۳-۲-۱٫ تحریف شناختی شماره یک: ذهن خوانی
ذهن خوانی(فکر خوانی) اشاره به این موضوع دارد که برخی از انسان ها فکر می کنند که می دانند دیگران در مورد آنان چه فکری دارند. مانند این که، فلانی جواب سلام مرا نداد، پس حتما از دست من ناراحت است. [۴۱۴]
۳-۲-۱-۱٫ تبیین این تحریف شناختی در روان شناسی
بک معتقد است که استنباط دلبخواهی، یعنی نتیجه گیری هایی که شواهد و حقایق آن ها را تایید نمی کنند یا آن ها را نقض می کنند. استنباط دلبخواهی دو نوع است :ذهن خوانی و پیش بینی منفی؛ بک معتقد است اشخاص برای تنظیم زندگی خود و در تلاش برای اصلاح سایرین، قواعد و مقرراتی دارند. زمانی که عقاید افراد بیش از اندازه مطلق، وسیع و نهایت گرایانه باشند، بیش از حد شخصی می شوند؛ و لذا فرد به طور دلبخواهی بر حسب اقتضای مورد، از این قوانین استفاده می کند. بک در درمان استنباط های دلبخواهی، معتقد است که فرد باید با تغییر دادن این قانون بندی ها، با کمک روان درمانگر در معرض مدارک، شواهد و واقعیت قرار گیرد؛ و و روان درمانگر می تواند با بهره گرفتن از شیوه های شخصی، درباره درست بودن یا نبودن نتیجه گیری های بیمار نظر دهد. [۴۱۵] در تحریف شناختی شماره دو به بررسی پیش بینی منفی پرداخته خواهد شد.
۳-۲-۱-۲٫ نقد و بررسی تطبیقی
عدم تعقل، تفکر و قضاوت صحیح، سبب پیدایش پندار غلط می گردد و عدم آگاهی سبب می گردد که انسان عقاید و آراء و اصول رفتاری خود را بر پایه ظن و گمان استوار سازد و این امر زمینه گمراهی فرد را فراهم می سازد.[۴۱۶] قرآن کریم می فرماید:
“وَ ما یَتَّبِعُ أَکْثَرُهُمْ إِلاَّ ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لا یُغْنی مِنَ الْحَقِّ شَیْئاً …” (سوره یونس، آیه۳۶)؛ و بیشتر آنها، جز از گمان (و پندارهاى بىاساس)، پیروى نمىکنند (در حالى که) گمان، هرگز انسان را از حقّ بىنیاز نمىسازد (و به حق نمىرساند).
همچنین خداوند درباره عدم آگاهی صحیح برخی افراد، در آیه ۳۲ سوره جاثیه می فرماید: “وَ إِذَا قِیلَ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ السَّاعَهُ لَا رَیْبَ فِیهَا قُلْتُم مَّا نَدْرِى مَا السَّاعَهُ إِن نَّظُنُّ إِلَّا ظَنًّا وَ مَا نحَنُ بِمُسْتَیْقِنِین"(سوره جاثیه،آیه ۳۲)؛ و هنگامى که گفته مىشد: «وعده خداوند حقّ است، و در قیامت هیچ شکّى نیست»، شما مىگفتید: «ما نمىدانیم قیامت چیست؟ ما تنها گمانى در این باره داریم، و به هیچ وجه یقین نداریم.
قرآن کریم، ریشهى بسیارى از انحرافات را، پندارهاى موهوم معرفی می کند و لذا داورى بر اساس خیال و پندار را محکوم می کند؛[۴۱۷] و بیان می فرماید که در عقاید، پندار و گمان، بىارزش است؛ عقاید باید بر اساس علم باشد؛ از جمله در آیه ۳۶ سوره اسراء می فرماید:
“وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ…"( اسراء/۳۶)؛ از آنچه به آن آگاهى ندارى، پیروى مکن.
علامه طباطبایی در تفسیر آیه می فرمایند: “این آیه از پیروى و متابعت هر چیزى که بدان علم و یقین نداریم نهى مىکند، و چون مطلق و بدون قید و شرط است، پیروى اعتقاد غیر علمى و همچنین عمل غیر علمى را شامل گشته و معنایش چنین مىشود: به چیزى که علم به صحت آن ندارى معتقد مشو، و چیزى را که نمىدانى مگو، و کارى را که علم بدان ندارى مکن، زیرا همه اینها پیروى از غیر علم است، پیروى نکردن از چیزى که بدان علم نداریم و همچنین پیروى از علم در حقیقت حکمى است که فطرت خود بشر آن را امضاء مىکند. زیرا انسان فطرتا در مسیر زندگیش- در اعتقاد و عملش- جز رسیدن به واقع و متن خارج، هدفى ندارد، او مىخواهد اعتقاد و علمى داشته باشد که بتواند قاطعانه بگوید واقع و حقیقت همین است و بس، و این تنها با پیروى از علم محقق مىشود، گمان و شک و وهم چنین خاصیتى ندارد، به مظنون و مشکوک و موهوم نمىتوان گفت که عین واقع است.”[۴۱۸]
بنابراین، سخن هم، باید بر اساس علم باشد؛ خداوند متعال در آیه ۱۵ سوره نور می فرماید:
” …وَ تَقُولُونَ بِأَفْواهِکُمْ ما لَیْسَ لَکُمْ بِهِ عِلْمٌ …"( سوره نور، آیه ۱۵)؛ با دهان خود سخنى مىگفتید که به آن یقین نداشتید.
برخى مفسّران دربارهى شأن نزول آیات۱۱-۱۶ سوره نور گفتهاند: پیامبر اکرم (صلوات اللَّه علیه) در هر سفرى با قید قرعه، یکى از همسرانش را همراه خود مىبرد. در جنگ «بنى مصطلق» عایشه را برد. وقتى که نبرد پایان یافت و مردم به مدینه باز مىگشتند، عایشه براى تطهیر و یا یافتن دانههاى گردنبند گمشدهاش از قافله عقب ماند. یکى از اصحاب که او نیز از قافله دور مانده بود، عایشه را به لشکر رساند. بعضى افراد به عایشه و آن صحابى، تهمت ناروا زدند. این اتهام به گوش مردم رسید، پیامبر ناراحت شد و عایشه به خانه پدر رفت و گریهها کرد تا آن که این آیه نازل شد.[۴۱۹]
علامه طباطبایی در تفسیر آیه می فرمایند: “معناى آیه این است که شما بدون اینکه درباره آنچه شنیدهاید تحقیقى کنید، و علمى به دست آورید، آن را پذیرفتید و در آن خوض کرده، دهان به دهان گردانیدید و منتشر ساختید.”[۴۲۰]
بنابراین، پایه اصلی تفکر و تعقل درست، علم و آگاهی است و بی خبری و نا آگاهی، موجب لغزش انسان می شود؛ و یکی از بزرگترین آثار منفی لغزش عقل در پیروی از ظن و گمان، انکار قیامت و معاد است. قرآن کریم در این باره می فرماید: [۴۲۱]
” بَلْ کَذَّبُوا بِما لَمْ یُحیطُوا بِعِلْمِهِِ وَ لَمَّا یَأْتِهِمْ تَأْویلُهُ کَذلِکَ کَذَّبَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَهُ الظَّالِمین"(سوره یونس،آیه ۳۹)؛ ولى آنها از روى علم و دانش قرآن را انکار نکردند) بلکه چیزى را تکذیب کردند که آگاهى از آن نداشتند، و هنوز واقعیتش بر آنان روشن نشده است! پیشینیان آنها نیز همین گونه تکذیب کردند پس بنگر عاقبت کار ظالمان چگونه بود.
همچنین خداوند در آیه ۲۴ سوره جاثیه می فرماید:” وَ قالُوا ما هِیَ إِلاَّ حَیاتُنَا الدُّنْیا نَمُوتُ وَ نَحْیا وَ ما یُهْلِکُنا إِلاَّ الدَّهْرُ وَ ما لَهُمْ بِذلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلاَّ یَظُنُّون” (سوره جاثیه ، آیه ۲۴)؛ آنها گفتند: «چیزى جز همین زندگى دنیاى ما در کار نیست گروهى از ما مىمیرند و گروهى جاى آنها را مىگیرند و جز طبیعت و روزگار ما را هلاک نمىکند!» آنان به این سخن که مىگویند علمى ندارند، بلکه تنها حدس مىزنند (و گمانى بىپایه دارند).
نتیجه نقد و بررسی تطبیقی:
با توجه به آیات قرآنی، تکیه بر پندارهای موهوم و گمان های بی اساس، یکی از عواملی است که باعث اختلال در درک واقعیات و شناخت حقایق می شود. زیرا عدم تعقل، تفکر و قضاوت صحیح، سبب پیدایش پندار غلط می گردد و عدم آگاهی سبب می گردد که انسان عقاید و آراء و اصول رفتاری خود را بر پایه ظن و گمان استوار سازد و این امر زمینه گمراهی فرد را فراهم می سازد.
بنابراین، پس از بررسی تحریف شناختی ذهن خوانی و تطبیق آن با آموزه های قرآن کریم، می توان به این نتیجه رسید که این دیدگاه در قرآن، همانند نظریه بک، دارای ابعاد شناختی- رفتاری است و آدمی می تواند از طریق آگاهی و شناخت نسبت به این که پایه اصلی تفکر و تعقل درست، علم و آگاهی است، به اصلاح رفتارهای خود، عدم پیروى و متابعت ازهر چیزى که بدان علم و یقین ندارد، به مبارزه با این تحریف شناختی بپردازد. با این تفاوت که در روان شناسی، مراجع با کمک درمانگر آن ها را تعیین می کنند[۴۲۲]( بیمار با کمک روان درمانگر در معرض مدارک، شواهد و واقعیت قرار گیرد). اما در قرآن، راهکارهای شناختی و رفتاری از قبل به طور کامل از سوی خداوند تعیین و تعریف گشته اند. زیرا که خداوند متعال بهترین درمانگر آدمی است و نفس و روان او را به طور کامل می داند.
۳-۲-۲٫ تحریف شناختی شماره دو: پیش بینی منفی(پیش گویی ذهنی و گفتاری)
فرد در پیش بینی منفی معتقد است که اتفاق بدی خواهد افتاد، هر چند که شواهدی برای تایید نظرش ندارد؛ مثل این فکر که من در امتحان شکست می خورم.[۴۲۳]
۳-۲-۲-۱٫ تبیین این باور در روان شناسی
همان طور که گفته شد استنباط دلبخواهی دو نوع است: ذهن خوانی و پیش بینی منفی. در تحریف شماره یک به نقد و بررسی تطبیقی ذهن خوانی پرداخته شد. در پیش بینی منفی، همواره فکر شخص درگیر است که در حوادث آینده، اتفاق بدی خواهد افتاد، هر چند که شواهدی برای تایید نظرش ندارد. بک در درمان استنباط دلبخواهی، معتقد است که فرد باید با کمک روان درمانگر در معرض مدارک، شواهد و واقعیت قرار گیرد؛ و روان درمانگر هم می تواند با بهره گرفتن از شیوه های شخصی، درباره درست بودن یا نبودن نتیجه گیری های بیمار نظر دهد.[۴۲۴]
۳-۲-۲-۲٫ نقد و بررسی تطبیقی
دانلود مطالب در مورد بررسی تحریف های شناختی و باورهای غیر منطقی در حوزه روان شناسی از ...