ماهیت گروه به عنوان یک کل، آن بخش از رفتار مورد لزوم رهبر در یک موقعیت را تحت تأثیر قرار میدهد. برای مثال تفاوت در جهت گیریهای داوطلبان و کارکنان، مطالبات متفاوتی را بر رهبر تحمیل میکند. یکی از تفاوتهای آشکار داوطلبان با کارکنان حرفهای حقوق بگیر این است که یک گروه در عوض کاری پول دریافت میکند، اما گروه دیگر اینگونه نیست. به همان میزان که سرپرست بر پرداخت چنین حق الزحمهای به کارکنان کنترل دارد، بر انگیزش اعضاء نیز مؤثر است. در مورد داوطلبان، رهبر مجبور است به سایر ابزار جهت تأثیرگذاری بر اعضاء متوسل شود. از دیدگاهی دیگر رفتار رهبر با داوطلبان جوان، بزرگسال و مسن متفاوت است. در اینجا توجه داشته باشیدکه ماهیت گروه به عنوان یک کل مورد توجه است، نه تفاوتهای فردی درون گروه (چلادوری،۱۹۹۹).
برای مثالهاوس[۳۲] در سال ۱۹۷۱ به ادراک فرد از توانایی خود به عنوان یک متغیر تفاوت فردی اشاره کرده است. گروهها از نظر توانایی یا، ادراکشان از توانایی با هم متفاوتند. همچنان که افراد نیز اینگونهاند. فرض بر این است که ورزشکاران دسته اول NCAA از توانایی بالاتری نسبت به ورزشکاران دسته سه برخوردارند. به همین نحو رهبران برنامههای تفریحی جوانان، رفتاری متفاوت از رهبران شهروندان مسن خواهند داشت. وقتی توانایی یا بلوغ از دیدگاه گروه مدنظر قرار میگیرد، بر چگونگی رفتاری که رهبر در یک محیط خاص باید داشته باشد تأثیر میگذارد( یعنی رفتار مورد لزوم رهبر). رفتار ترجیحی رهبر اولویتهای اعضاء برای رفتارهای خاص رهبر( یعنی رفتار برگزیده رهبر)، هم از خصوصیات وضعیتی و هم از خصوصیات خود اعضاء نشأت میگیرد (چلادوری،۱۹۹۹).
ویژگیهای وضعیتی و رفتار ترجیحی
تئوری مسیر- هدف[۳۳]هاوس بیان میکند که اثر وظیفه ( به ویژه ویژگیهای وابستگی و درونی و تنوع آن) یکی از عوامل مستقیم تعیین کننده اولویتهای اعضاء میباشد. برای مثال یک کارگر تأسیساتی که در یک مجموعه ورزشی به کارهای مستقل و عادی مشغول است، بعید است که ترجیح دهد مرتب از سوی رهبر خود راهنمایی شود. برعکس ممکن است دستیاران بازاریابی که با همدیگر در طراحی و ترویج میدهند. همچنان که قبلا اشاره شد، خصوصیات وضعیتی مربوط به اندازه واحد، تکنولوژی، اهداف سازمانی، موازین، فشارها و مطالباتی را بر رهبر تحمیل میکنند. این ویژگیهای وضعیتی، اولویتهای اعضاء برای اشکال خاصی از رفتار رهبر را نیز تحت تأثیر قرار میدهند. بنابراین اولویتهای آنها برای اشکال خاصی از رفتار رهبر نشان دهنده تأثیر موقعیت میباشد؛ برای مثال اولویتهای یک کارمند برای تعاملات بین فردی با مدیر ( یعنی حمایت اجتماعی) در یک مؤسسه بزرگ مربوط به دسته یک کمتر از یک مؤسسه کوچک دسته سومی خواهد بود، زیرا فرصتهای چنین تعاملی به اندازه سازمان بستگی دارد. به همین ترتیب مربیان دسته اول به دلیل قوانین سخت گیرا نه NCAA و جریمه شدید، عدول از این قوانین ممکن است نسبت به مربیان دسته سوم خواهان رسیدگی و راهنمایی بیشتری از سوی سرپرستان در رابطه با صلاحیت تحصیلی دانشجویان ورزشکار باشند (مرادی، ۱۳۸۵).
ویژگیهای اعضاء و رفتار ترجیحی
تفاوتهای فردی، اولویتهای اعضا را برای رفتارهای خاص از رهبر تحت تأثیر قرار میدهد. برای مثال تئوری مسیر-هدف، تأثیر توانایی مرتبط با وظیفه را نمایان میسازد. دو کارمند جدید A و B را در قسمت بلیط فروشی یک دانشگاه در نظر بگیرید، کارمند A فکر میکند که توانایی کافی برای انجام وظایف محوله را دارد و به همین دلیل چندان مایل به راهنمایی و آموزش نیست از سویی کارمند B معتقد است که شناخت و توانایی انجام وظایف را ندارد و خواهان این است که سرپرست وی زمان بیشتری را صرف راهنمایی او بکند. به همین نحو، برخی ویژگیهای شخصیتی مثل نیاز به پذیرش و نیاز به موفقیت اولویتهای اعضاء را برای رفتارهای مختلف رهبر تحت تأثیر قرار میدهد. دو کارمند A و B در مثال بالا ممکن است از نظر نیاز به پذیرش متفاوت باشند. شخصی که این نیاز در او بیشتر باشد ممکن است خواهان این باشد که با سرپرست خود در سطح اجتماعی تعامل بیشتری داشته باشد تا نیاز به پذیرش خود را ارضاء کند. همین طور ممکن است کارمندان A و B از نظر نیاز به موفقیت در وظایف نسبتا چالش برانگیز و دریافت بازخورد با هم فرق داشته باشند. یعنی کارمندی که در او نیاز به موفقیت بیشتر است، ترجیح میدهد که مدیر او را با چالش، مسئولیت و بازخورد مواجه کند. نگرش فرد نسبت به موضوع اختیار، عکس العمل وی نسبت به انواع مختلف نظارت را تحت تأثیر قرار میدهد. افرادی که احترام زیادی برای اختیار (قدرت) قائلند، نسبت به افرادی که احترام کمتری قائلند، با اختیار رهبر موافقت بیشتری دارند. بنابراین میزان وشیوه اعمال اختیار مدیر بازاریابی در یک بخش ورزشی، بر اساس نگرش زیر دستان نسبت به اختیار صورت میگیرد( مک کلند،۱۹۶۱)[۳۴] .
رفتار واقعی رهبر
سومین و مشخصا اصیل ترین حالت از رفتارهای رهبر، رفتار واقعی اوست. همچنان که اشاره شد دو عامل تعیین کننده رفتار واقعی رهبر، اقتضای موقعیت و اولویتهای اعضاء میباشد. رفتار واقعی رهبر به رفتارهای تطبیقی (یعنی تطبیق با ویژگیهای موقعیتی ) و رفتارهای واکنشی (یعنی واکنش به اولویتهای اعضاء)تقسیم میشود. این دو شکل از رفتارهای رهبر نیز تابعی از خصوصیات فردی رهبر، به ویژه شخصیت و توانایی وی میباشد(چلادوری و صالح، ۱۹۷۸)
شخصیت و رفتار واقعی رهبر
شخصیت رهبر، مورد توجه مدل اقتضایی فیدلر (۱۹۶۷) میباشد، که خلاصه آن در مباحث قبل آورده شده است. از نظر فیدلر، میتوان شخصیت رهبران را به دو دسته رابطه مدار و وظیفه مدار تقسیم کرد. اولین انگیزه رهبران وظیفه مدار انجام وظیفه است، بنابراین آنها برای انجام وظیفه موجود به روشی رفتار میکنند که آمرانه تر و هدایت گرانه تر میباشد. از سوی دیگر دغدغه فضای گروهی مثبت، باعث انگیزش رهبران ذابطه مدار میگردد. بنابراین آنها بیشتر مشارکتی و کمتر رفتار هدایت گرانه دارند.
مک کلند (۱۹۶۱)، نیاز به قدرت، موفقیت و پذیرش را به عنوان مهم ترین نیازها در محیط سازمانی برشمردند آنها یادآور شدند که چگونه مدیرانی که دارای سطوح متفاوتی از نیازها بودند، رفتار متفاوتی با زیر دستان خود داشتند. آنها دریافتند که مدیرانی که دارای سطوح بالایی از نیاز به قدرت میباشند و این نیاز آنها به واسطه دغدغه آنها برای گروه و بهره وری آن تعدیل شده است و نیاز به موفقیت آنها در حد متوسط است، حتی اگر سطح نیاز به پذیرش در آنها کمتر از دو نیاز دیگر باشد باز هم اثربخش تر از مدیرانی هستند که نیاز به قدرت آنها کم و دو نیاز دیگر آنها بالاتر است.
توانایی و رفتار واقعی رهبر
توانایی رهبر از دو جزء تشکیل شده است؛ یکی از اجزاء دانش و تخصص ویژه رهبر در ارتباط با جنبههای مختلف گروه و فرآیندهای لازم برای دستیابی به اهداف گروه میباشد. کاتز این جزء مهم را مهارت فنی نامیده است. این توانایی ویژه در پستهای مختلف رهبری متفاوت است. جزء دوم توانایی عبارت است از ظرفیت رهبر برای ادراک سازمان به عنوان یک کل و تحلیل پیچیدگیهای یک مشکل و متقاعد کردن زیردستان به کارآمدی یک رهیافت ویژه.کاتز این جزء را توانایی ادراکی نامید که یک توانایی عمومی است و سطوح مختلف مدیریت قابل انتقال میباشد. وقتی رهبر دارای توانایی فنی مرتبط با وظایف و فرآیندهای ویژه باشد، باید در دادن دستورات ویژه به اعضاء در مورد چگونگی انجام وظایف مطمئن تر باشد. در صورت عدم وجود چنین مهارتهایی رهبر برای راهنمایی و هدایت سایر اعضاء ممکن است به اعضای ارشد خود تکیه کند. به همین نحو رهبر با داشتن توانایی ادراکی قادر خواهد بود روابط برخی اعمال خاص با کل مجموعه یا با تصویر کلی آنچه سازمان به دنبال آن است را آسانتر تشریح کند. در صورت نداشتن توانایی ادراکی رهبر ممکن است از تلاش برای تشریح اعمالی که در رابطه با کل مجموعه انجام میشود، خودداری کند یا توجیهات او مؤثر نیفتد (شهلایی باقری،۱۳۸۳)
کاربرد سبکهای متفاوت مربیگری در ورزش
تعداد شایان توجهی از سبکهای مربیگری بدیهی هستند. هیچ رویکردی به تنهایی و برای همیشه به موفقیت مطلوب منتهی نمیشود. موقعیتها، شیوه کار کردن با اعضای گروه را دیکته میکنند. قبل از اینکه مربی سبک رهبری اصلی خود را تعیین کند چند معیار را باید مدنظر قرار دهد (شهلایی باقری، ۱۳۸۳).
شخصیت مربی: هیچ چیزی کم اثر تر از رهبری تیمی نیست که تلاش میکند کسی باشد که نیست؛ یا دارای شخصیتی باشد که با ورزشی که مربیگری میکند ناسازگار است. دو پژوهشگر[۳۵] رفتارهای ۱۰ مربی فوتبال و ۵ مربی تنیس را مقایسه کردند، که همه آنها مربیان موفقی بودند. آنها پی بردند که مربیان فوتبال شدیدتر، آمرانه تر و منتقد تر از مربیان تنیس عمل میکنند. بدون تردید شخصیت مربیان و نوع رشته ورزشی آنها در نوع رفتارهای آنها دخالت دارد، بنابراین باید شخصیت مربی و موقعیت سازگار باشد (شهلایی باقری،۱۳۸۳).
ویژگیهای ورزشکاران: ورزشکاران جوانتر نیاز به هدایت بیشتری دارند. با این وجود به شیوههای رفتاری آمرانه پاسخ نمیدهند. آنها به این دلیل به بازی روی میآورند که حالت تفریحی دارد و میزان جدی بودن رقابتی معین برای کودکان باید این نیاز را منعکس کند. بازیکنان بزرگتر و ماهرتر (سن و سطح مهارت همیشه مترادف نیست) بیشتر پذیرای رویکرد تکلیف گرا هستند این ورزشکاران به سبب مهارت بیشتر در معرض ملالت و از کار افتادگی بیشتر هستند. در اینجا نوآوری و خلاقیت رهیافتهای مهمی هستند. ورزشکاران برجسته بیشتر نگران دانش و آگاهی مربی هستند تا برقراری ارتباطات شخصی. ورزشکاران جوانتر اما کمتر ماهر، به حمایت عاطفی بیشتری نیازمند هستند. مربیان هنگام تصمیمگیری در مورد سبک رهبری مناسب باید نیازهای عاطفی ورزشکاران را در نظر بگیرند (چلادوری و کارون[۳۶] ،۱۹۸۳).
موقعیت: بسیاری از رویدادها در طول مسابقه نیازمند رهبری مستحکمی هستند که در آن کنترل اطلاعات و هدایت وجود داشته باشد. روشن است که در بیشتر موقعیتهای ورزشی مربی تصمیم نهایی را میگیرد. مربی در طول تمرین، شاید زمانی که رهیافتهای متعدد را مرور میکند، یا در طول زمان استراحت بازیکنان، میتواند اطلاعات بیشتری را به دست آورد. علاوه بر آن پاسخ به صدمه دیدگی یک ورزشکارا مسلما نیازمند سبک رهبری متفاوتی است. رهبران خوب خود را با نیازهای موقعیتی سازگار میکنند(مرادی،۱۳۸۵).
۲- ۳ تنیدگی[۳۷]
تنیدگی را میتوان به عنوان یک حالت فشار جسمانی یا روانی ناشی از عواملی که تمایل به تغییر تعادل تعادل موجود دارند، تعریف نمود ( ویرث، ۲۰۰۵ ). از نظر مک ایون (۲۰۰۰ ) تنیدگی را میتوان به عنوان عنوان یک تهدید فیزیولوژیکی یا روان شناختی دانست که باعث پاسخهای رفتاری و یا فیزیولوژیکی در فرد میشود و به اعتقاد سلیه، تنیدگی حالتی است ترجمان یک نشانگان معین که با همه تغییرات نامعینی که بر یک نظام زیست شناختی اثر میکنند، مطابقت دارد، و آخرین مفهومی که سلیه از تنیدگی ارائه داد: تنیدگی پاسخ نامعین ارگانیسم ددر بربر هر خواسته محیطی است (دادستان، ۱۳۸۶).
تعاریف متعددی از تنیدگی به عمل آمده است. بیشتر این تعاریف را میتوان در یکی از طبقات سه گانه زیر گنجاند (ایوانسویچ و ماتسون، ۱۹۸۰ )
الف- تعاریفی که بر محرک تأکید دارند : این تعاریف بیانگر این مسأله هستند که همه موقعیتها و محرکات تنیدگی زا میباشند. هر چند در بعضی از افراد منجر به بروز پاسخ نمیشوند. همان طور که در شکل ۲-۳ میبینید در این تعاریف تنیدگی، اصطلاحا به محرکات معینی که از محیط بزور وارد میشود و او را تحت فشار قرار میدهد اطلاق میشود.
شکل ۲-۳) تأثیر محرک در به وجود آمدن تنیدگ
ب– تعاریفی که بر پاسخ تأکید دارند: طبق این تعاریف تنیدگی پاسخ خاص ارگانیسم به موقعیتهای تنیدگی زا میباشد. شکل ۲-۴ مدل مربوط به این دسته از تعاریف را نشان میدهد. تحقیقاتی که بر اساس این مدل انجام گرفته است تنیدگی را فقط یک متغیر وابسته قلمداد میکند که تحت تأثیر متغیر مستقل قرار دارد.
شکل ۲-۴) تنیدگی به عنوان یک پاسخ ارگانیستمی
۲-۳-۱ دیدگاهای نظری در مورد تنیدگی
۲-۳-۱-۱ سندروم سازش عمومی سلیه
کرتیس تنیدگی را پاسخ غیر اختصاصی در نظر گرفت که میتوانست توسط هر تعداد از تنیدگی زاهای محیطی ایجاد شود و الگوی سندروم سازش عمومی را ارائه داد که در آن، برخورد با تنیدگی در سه مرحله صورت میگیرد. واکنش هشدار: این واکنش اولیه، بدن را در پاسخ به تنیدگی، با فعال کردن دستگاه عصبی خود مختار بسیج میکند تا برای پاسخ جنگ یا گریز آماده شود. آدرنالین آزاد میشود، ضربان قلب و فشار خون افزایش مییابد. تنفس سریع تر میشود و خون از اعضای داخلی به سمت ماهیچههای اسکلتی منحرف و آماده برای عمل میگردد. به علاوه، غدد عرق فعال میشوند و فعالیت دستگاه معدی- رورهای کاهش مییابد. در کوتاه مدت، این پاسخها سازش بالایی فراهم میکنند و خطر را از خود دور میکنند. مرحله مقاومت: در این مرحله، ارگانیسم با عامل تنیدگی زا سازش حاصل میکند. طول دوره سازگاری به شدت تنید گی زایی و نحوه سازش پدیری ارگانیسم بستگی دارد. سازش بیشتر در این جا به معنی دوره مقاومت طولانی تر است. سلیه معتقد بود که میزان تداوم تنیدگی، تغییرات هورمونی و عصب شناختی ادامه داری را ایجاد میکند، که ممکن است عملکرد داخلی بدن را مختل کند. این امر نیز ممکن است بیماریهای سازشی، شامل زخم گوارشی (معده) و کولیت زخمی (ورم روده بزرگ) فشار خون بالا و بیماریهای قلبی عروقی، پرکاری تیروئید و آسم ریوی ایجاد کند. به علاوه، ممکن است دستگاه ایمنی را تضعیف کند و احتمال خطر عفونت را شدت بخشد. مرحله خستگی: در این مرحله توانایی ارگانیسم برای مقاومت به پایان رسیده و به فروپاشی منجر میشود و این امر ممکن است به افسردگی یا حتی مرگ منجر شود (آشتیانی، ۱۳۸۵).
۲-۳-۱-۲ الگوی تعاملی تنیدگی
لازاروس[۳۸] (۲۰۰۰) به تنیدگی به عنوان یک وضعیت بیرونی که خواستهای غیر معمول فوق العاده را بر شخص تحمیل میکند توجه کرده است. سیل، طوفان، ناتوانی در یک امتحان مهم، جدایی از همسر و یا مبارزه از نمونههای بارز تنیدگی اند. همچنین تنیدگی میتواند به عنوان پاسخهای شخص به یک رویداد تنیدگی زا اطلاق شود که موارد زیر را در بر میگیرد: پاسخهای هیجانی مانند ترس، اضطراب و یا خشم، پاسخهای حرکتی مانند اختلالات کلامی، لرزش و یا تعریق زیاد، پاسخهای شناختی مانند ناتوانی در تمرکز، اختلالات ادراکی و مانند آن، تغییرات جسمانی در ضربان قلب و تنفس. برخی از محققین ترجیح میدهند تنیدگی را با دنیای درون ذهن شخص مرتبط بدانند، بدین معنی که حوادث و رویدادها فقط زمانی به تنیدگی منتهی میشوند که یک تهدید به حساب آیند. برخی از عوامل تنیدگی زا مانند مصیبتهای طبیعی، جنگ هستهای، توفانهای شدید و زلزله، صرف نظر از میزان آمادگی شخص، تهدید هستند که فرد را به وحشت میاندازند، البته درجات تنیدگی برای افراد مختلف یکسان نیست. این تعامل بین فرد و موقعیت، را بر آن داشت تا تنیدگی را به عنوان یک ارتباط خاص بین شخص و محیط تعریف کنند، محیطی که برای فرد به منزله عاملی که به وی تحمیل میگردد و منافع ور را در معرض خطر قرار میدهد، ارزیابی میگردد و ارزیابیهای شخصی از وقایع تنیدگی زا بیش از پیش، ذهنی و فاعلی هستند.
آشتیانی( ۱۳۸۴) بیان کرد که تفسیر رویدادهای تنیدگی زا، از خود رویداد مهم تر است. این تعبیر و تفسیر عبارت است از ادراک بالقوه زیانها، تهدیدها و مبارزه طلبیها، و این که چقدر در برخورد و کنترل آنها مطمئن هستیم. این امر توانایی ما را در مقابله با تنیدگی معین میکند.
۲-۳-۱-۳ دیدگاه زیست شناختی تنیدگی
آدمیان برای آن که به طرز بهنجاری به کار و کوشش بپردازند، بایستی کمی تنیدگی احساس کنند. اما در عین حال، تنیدگی شددید یا طولانی دارای اثرهای آسیب زای فیزیولوژیک و روان شناختی است (جان بزرگی و نوری، ۱۳۸۸).
هورمونهای تنیدگی شامل کاتکول آمینها (آدرنالین و نور آدرنالین)، گلوکوکورتیکوئیدها (مانند کورتیزول و کورتیزون)، مینرالوکورتیکوئیدها (مانند آلدوسترونها و کورتیکوسترونها) میباشند (دادستان، ۱۳۸۶).
هرگاه دستگاه عصبی خود مختار که کار بسیج بدن را در موقعیتهای اضطراری بر عهده دارد، برای مدت طولانی بی وقفه فعالیت کند، ممکن است برخی اختلالهای جسمانی بروز کند، مانند زخمهای گوارشی، افزایش فشار خون و بیماریهای قلبی. تنیدگی شدید نیز (که از راه دستگاه عصبی مرکزی، موازنههای هورمونی را بر هم میزند) پاسخهای ایمنی جاندار را مختل کرده و توانایی بدن را رد مبارزه علیه ویروسها و باکتریها کم میکند. چنین برآورد شده که فشار هیجانی در بیش از پنجاه درصد از اختلالهای جسمانی نقش عمدهای دارد (جان بزرگی و نوری، ۱۳۸۸).
از دیدگاه “رابینز” تنیدگی حالتی پویاست که در آن فرد با موقعیتها و فرصتها، موانع و محدودیتها یا نیازها و انتظاراتی مواجه میگردد که نتایج حاصل از آنها برای او مهم است. اما امکان نتایج مذکور نامطمئن و غیر قابل پیش بینی دقیق میباشد (رابینز، ۱۹۹۳). بدین ترتیب احتمال نامشخص وقوع نتایج ناخوشایند و مهم بودن عوامل مذکور بوجود آورنده تنیدگی در فرد میباشد. به عنوان مثال زمانی که نتایج ارزشیابی برای یک کارمند بسیار مهم است و در ضمن او اطمینان ندارد که در آن موفق خواهد بود یا خیر، دچار تنیدگی میگردد.
“ایوان سویچ” و “ماتسون” تنیدگی را به زبان ساده “تأ ثیر و تأ ثر ارگانیسم و محیط” تعریف میکنند، ولی بلافاصله یک تعریف کاربردی تفضیلی بدین شرح به آن میافزایند: “این تأ ثیر و تأثر، نوعی پاسخ انطباقی است که با میانجیگری ویژگیهای شخصی و یا فرآیندهای روان شناختی تحقق مییابد، یعنی معلول هر نوع عمل خارجی، موقعیت یا واقعهای است که شخص را در برابر تقاضاهای خاص جسمانی و یا روان شناختی قرار میدهد” (لوتانز ، ۱۹۸۹)
۲-۳-۲ فیزیولوژی تنیدگی
به نظر “سلیه[۳۹]” (۱۹۷۶)،تنیدگی، عکس العمل نامشخص بدن در مقابل هرگونه تقاضای وارد شده به آن میباشد. پس از این که موجود زنده رویداد تنیدگی زا را دریافت کرد، مثل هر دریافت دیگر یک رشته پاسخ را در دستگاه عصبی ایجاد میکند. مهمترین واکنشها در بخش بسیار مهمی از مغز به نام “هیپوتالاموس” روی میدهد."هیپوتالاموس” شامل مراکز کنترل بسیاری از اعمال گوناگون بدنی است. این مراگز گوناگون به طرق متفاوتی تحریک میشوند و در نتیجه مجموعهای از واکنشهای فیزیولوژیک در بدن بوقوع میپیوندد. “سیله” مجموعه تمامی این پاسخها را “نشانگان سازگاری کلی” نام نهاد. “سیله” آن را “کلی” نامید. زیرا تنیدگی بر چندین عضو از اعضای بدن اثر میگذارند، کلنه “سازگاری” به تحریک نظام دفاعی بدن جهت برقراری تعادل مجدد آن، اشاره دارد و “نشانگان” معین میکند که اجزای فردی عکس العمل، کم و بیش با یکدیگر رخ میدهد و درواقع با یکدیگر بستگی دارند (ایوان سویچ و ماتسون، ۱۹۸۰). نشانگان سازگاری دارای سه مرحله است” “واکنش اخطار"، “مقاومت” و “فرسودگی” (سلیه، ۱۹۷۶)
در مرحله واکنش اخطار یک عامل تنیدگی زای خارجی نظام درونی تنیدگی را تحریک می کند. در این مرحله تعدادی واکنشهای فیزیولوژیکی و شیمیایی نظیر افزایش ترشحات غده هیپوفیز، آدرنالین و حساسیت شدید حواس به وجود میآید. اگر عامل تنیدگی زا تداوم یابد، “نشانگان سازگاری کلی” وارد مرحله مقاومت میشود. در این مرحله بدن، اندام یا نظام لازم را برای مقابله با تنیدگی به یاری میطلبد. بالاخره اگر عامل تنیدگی زا به مدت طولانی ادامه پیدا کند. احتمال دارد، اندوخته مکانیسمهای سازگاری مرحله دوم به پایان برسد و انسان تحلیل برود. هنگامی که این حالت حادث میشود، ممکن است شخص به مرحله “واکنش اخطار” بازگردد و دوباره این فرایند را با یک اندام یا نظام دیگر آغاز نماید (لوتانز، ۱۹۸۹). تکرار چنین فرآیندی برای انسان سنگین میباشد و اثرات نامطلوبی را به همراه دارد.
“شفر[۴۰]” توالی وقایع در “نشانگان سازگاری کلی” را در قالب نمودار نشان داده است (بلورچی،۱۳۷۲).
۲-۳-۳ اثرات تنیدگی
اثرات تنیدگی به شکلهای مختلف نمایان میشود. “کوکس[۴۱]” اثرات تنیدگی را به پنج دسته اثرات عینی، اثرات رفتاری، اثرات شناختی اثرات فیزیولوژیکی و اثرات سازمانی تقسیم میکند (میتچل، ۱۹۸۲)
در یک تقسیم بندی کلی تر تنیدگی در قالب عوارض فیزیولوژیکی، روانی و رفتاری مطرح شده است (رابینز، ۱۹۹۳، لوتانز،۱۹۸۹، ایوانسویچ و ماتسون، ۱۹۸۰). در این قسمت ضمن معرفی نشانهها و اثرات فیزیولوژیکی، روانی و رفتاری تنیدگی، اثرات سازمانی تنیدگی نیز با توجه به ماهیت تحقیق مورد بررسی قرار میگیرد.
شکل ۲-۵) توالی وقایع در نشانگان سازگاری کلی i.A.s
الف- اثرات فیزیولوژیک
امروز ارتباط بین تنیدگی و بیماریهای مزمن بدون هیچ تردیدی مطرح است و حجم تحقیقات انجام شده توسط دانشمندان و محققان در این زمینه در طول چند دهه اخیر گواه این مسأله است.
از بارزترین این بیماریها، بیماریهای دستگاه قلب و گردش خون است. استرس ممکن است سبب بیماریهای فشار خون، افزایش چربیهای خون وتشدید خطر تصلب شرائین، اختلال خون رسانی به ماهیچه قلب بخصوص در افراد مبتلا به تنگی سرخرگهای الکیلی (کرونر) و حتی مرگ ناگهانی شود. همچنین تنیدگی ممکن است موجب بروز سردردهای میگرنی و بیماریهای عصبی دیگر شود. بیماریهای غدد درون ریز (نظیر دیابت، نازایی و عقیمی). بیماریهای دستگاه ایمنی، دستگاه گوارش و پوست از جمله موارد دیگر هستند که بر اثر تنیدگی به وجود میآیند (بهزاد، ۱۳۷۲).
جدول ۲-۲ انواع بیماریهای ناشی از تنیدگی را نشان میدهد. “ملویش” اثرات فیزیولوژیک تنیدگی زا در طول زمان را در جدول ۲-۲ نشان داده است (مرادخان، ۱۳۷۲).
جدول ۲-۲ بیماریهای ناشی از تنیدگی در دستگاهای مختلف بدن (روزنامه اطلاعات، سه شنبه ۱۰ فروردین ۱۳۷۲ شماره ۱۹۸۷۲)
دستگاه اعصاب: | تیکهای عصبی دست و پا وچشم، سردردهای شدید همراه با اختقان مغزی و سرگیجه یا میگرن، لکنت زبان، عصبانیت و تند خویی، لرزش عضوی، شوک کلی و بیحالی، سست شدن دست و پا، فلجهای دست وپا یا نیمه بدن |