برای مفهوم سازی سرمایه اجتماعی می توان از سه تئوری پیوندهای ضعیف ،شکاف ساختاری و تئوری منابع اجتماعی استفاده کرد.تئوری پیوند ضعیف و شکاف ساختاری بر شبکه ارتباطات تاکید دارند و تئوری منابع اجتماعی بر محتوای روابط در شبکه ها متمرکز می باشد .
۲-۲-۲-۳-۱- تئوریهای پیوندهای ضعیف[۳] :
مطابق این تئوری هرچه شدت و استحکام روابط میان اعضای یک شبکه بیشتر باشد ،ارزش سرمایه اجتماعی کمتر و هر چه شدت و استحکام این روابط کمتر و ضعیف تر باشد میزان سرمایه اجتماعی بیشتر خواهد بود .به اعتقاد گرانووتر سرمایه اجتماعی را می توان از نظر شدت ، تکرار و پیوندهای موجود میان انواع مختلف روابط مانند دوستی ها ،همکاری ها و … مورد سنجش قرار داد . شدت و استحکام روابط یک گروه اجتماعی در داخل یک گروه باعث تضعیف روابط اعضای آن گروه با سایر گروه ها میگردد . در واقع گرانووتر معتقد بود که روابط منسجم و قوی میان اعضای یک گروه ، منجربه روابط ضعیف با اعضای گروه های خارجی شده و سرمایه اجتماعی را کاهش می دهد و در مقابل ، پیوندهای ضعیف درون گروهی موجب ایجاد روابط با افراد و گروه های خارجی شده و باعث تقویت سرمایه اجتماعی می شود. (الوانی :۱۳۸۷)
۲-۲-۲-۳-۲- تئوری شکاف ساختاری[۴] :
این تئوری که در سال ۱۹۹۲ توسط ” برت ” برای مفهوم سازی شبکه اجتماعی به کار برده شده است که بر روابط میان فرد و همکاران وی در یک شبکه و همچنین روابط میان همکاران با یکدیگر تاکید دارد .منظور از شکاف در این تئوری ،فقدان ارتباط میان فردی در یک شبکه اجتماعی است ، که فی نفسه مزیتی برای سازمان به شمار می رود . مطابق این تئوری ، اگر یک فرد در شبکه اجتماعی خود با همکارانی که با هم در ارتباط نیستند و یا ارتباط اندکی با یکدیگر دارند ، ارتباط برقرار کند ، نهایت استفاده را خواهد برد .تقویت و بهبود شبکه ایی که در روابط اعضای آن شکاف وجود دارد موجب خلق مزایی از جمله : انتقال و ارزیابی سریع و بی نظیر اطلاعات ، قدرت چانه زنی بیشتر و افزایش توان کنترل بر منابع و نتایج می شود . به گونه دیگر نیز می توان مفهوم تئوری شکاف ساختاری را بررسی کرد ؛ این تئوری فرض می کند که بازارها ، سازمان ها و افرادی که در ارتباط با هم هستند در صورتی که روابط آنها ساختار نیافته ، بی نظم و تعریف نشده باشد ، به عنوان یک سرمایه سودآور برای آنها تلقی خواهد شد و هرچه روابط میان آنها منظم تر و ساختارمندتر باشد از این سرمایه کاسته می شود . به طور کلی رسمیت و قانونمند شدن ساختاری با سرمایه اجتماعی در تعارض است . تئوری شکاف ساختاری ، سرمایه اجتماعی را یک “شبکه ساختارگونه ” تعریف می کند که متاثر از عوامل ذیل است .(الوانی :۱۳۸۷)
اندازه شبکه : شبکه های وسیع و گسترده ، کمتر تحمیلی بوده و اجبار برای تبعیت اعضا کمتر است .
تراکم یا چگالی شبکه : شبکه هایی که در آن ارتباط و تعامل میان اعضاء شدت بیشتری دارد ، اجبار اعضاء برای تبعیت زیاد است .
سلسه مراتب شبکه : شبکه هایی که در آن ، روابط بر پایه یک ارتباط مسلط شکل می گیرد ، حالت جبر و تحمیل بیشتری دارد . مطابق این تئوری برای سنجش میزان سرمایه اجتماعی باید به سه عامل فوق توجه نمود . هرچه اندازه شبکه وسیع تر و تراکم و سلسله مراتب موجود در آن کمتر باشد میزان سرمایه اجتماعی رو به فزونی است .(الوانی : ۱۳۸۷)
۲-۲-۲-۳-۳- تئوری منابع اجتماعی[۵] :
این تئوری که ریشه های آن به مطالعات ” این و کاتور ” در سال ۱۹۸۱ می رسد ، پیوندهای موجود در شبکه را بدون وجود منابع داخل آن کارآمد نمی داند . از دیدگاه این تئوری فقط منابع موجود درون یک شبکه است که میتواند به عنوان یک سرمایه قلمداد شود . به عنوان مثال، ممکن است اعضای شبکه دارای منابع زیادی از جمله ؛ قدرت نفوذ ، تحصیلات عالیه ، مقام مناسب و …. باشند و به عنوان منبع با ارزش شناخته شوند ، اما این منابع تنها در صورتی سرمایه محسوب خواهند شد که فرد نیاز به آن منابع داشته باشد .بطور خلاصه از دیدگاه این تئوری ،اعضای موجود در شبکه دارای منابع با ارزشی هستند که میتواند فرد را در رسیدن به اهداف یاری رساند .
با مرور ادبیات مربوط به مفهوم سازی سرمایه اجتماعی میتوان به این جمع بندی رسید که تئوری پیوندهای ضعیف به ماهیت تعاملات و ارتباطات میان افراد اشاره دارد ، تئوری شکاف ساختاری بر الگوی این پیوندها و ارتباطات در میان اعضای موجود در شبکه اجتماعی تمرکز داشته و تئوری منابع اجتماعی بر ویژگی های ارتباطات و تعاملات اعضاء و محتوی روابط اشاره دارد . به عبارتی ، تئوری پیوندهای ضعیف و شکاف ساختاری هر دو بر ” ساختار ” شبکه ها معطوف هستند در حالی که تئوری منابع اجتماعی به” محتوی شبکه ” توجه دارد .(الوانی :۱۳۸۷)
۲-۲-۲-۴- مدل سنجش سرمایه اجتماعی:
نظریه پردازان مدل های مختلفی برای سنجش سرمایه اجتماعی ارائه نموده اند که در این پژوهش سعی شده است یکی از مدل های کیفی سنجش سرمایه اجتماعی ارائه شود . این مدل که از آن با عنوان مدل CRLRA[6] نام برده می شود توسط فالک و کیلپاتریک در سال ۲۰۰۰ میلادی ارائه شده است . این مدل سرمایه اجتماعی را در سه سطح خرد، میانی و کلان مورد بررسی قرار میدهد . در سطح خرد ،سرمایه اجتماعی به اعضای موجود در شبکه اشاره دارد که تعامل میان این اعضاء باعث حصول شناخت و شکل گیری هویت اعضاء می شود . در سطح میانی ، سرمایه اجتماعی به اجتماعات ،گروه ها و سازمان ها اشاره دارد که منجر به روابط تعاملی در بین اعضاء ی گروه می شود . در سطح کلان به جامعه که در برگیرنده افراد ،سازمان ها و اجتماع است تمرکز داشته و موجب شکل گیری و تقویت مراودات و ارتباطات جمعی شده و ارزش های مشترک را بهبود می بخشد . هر کدام از این سه سطح با هم در ارتباط و تعامل بوده و موجب تقویت یا تضعیف همدیگر می شوند.
۲-۲-۲-۵- سطوح سرمایه های اجتماعی :
در یک نوع تقسیم بندی ،سرمایه اجتماعی را میتوان در سه سطح خرد ،میانی و کلان مورد مطالعه قرار داد. (چو۲۰۰۳)
۲-۲-۲-۵-۱- سطح خرد :
در سطح خرد سرمایه اجتماعی در قالب روابط فردی و شبکه های ارتباطی بین افراد و هنجارها و ارزش های حاکم بر آنها مورد بررسی قرا میگیرد . بر این اساس سرمایه اجتماعی موضوعاتی چون شدت و کیفیت روابط و تعاملات بین افراد و گروه ها ، احساس تعهد و اعتماد دو جانبه به هنجارها و ارزش های مشترک را شامل شده و به عنوان یک حس تعلق و پیوستگی اجتماعی است . این سطح از سرمایه اجتماعی ر امی توان به دو نوع درون گروهی (غیر رسمی ، پیوندی ) و میان گروهی (تعمیم یافته ، پیوندی )تقسیم بندی کرد :
الف )سرمایه اجتماعی درون گروهی :
این نوع سرمایه اجتماعی در بین افرادی که رابطه نزدیک و دوستانه دارند ، مثل اعضای خانواده ،دوستان نزدیک و همسایگان دیده می شود . سرمایه اجتماعی درون گروهی به خانواده و دوستان نزدیک حس هویت و مقصد مشترک می دهد.
ب) سرمایه اجتماعی میان گروهی :
این نوع سرمایه اجتماعی در میان افرادی مشاهده می شود که رابطه دوستانه و خصوصیات مشترک کمتری میان آنها برقرار ست ، مثل اعضای گروه های اجتماعی و سیاسی یا عموم مردم که لزوما دارای یک اندیشه و گروه فکری یکسان نمی باشند. استون و هاگس از این سطح با عنوان تعمیم یافته یاد می کنند چرا که سطح تحلیل را از افراد نزدیک و صمیمی به کل افراد جامعه تعمیم می دهد.
۲-۲-۲-۵-۲- سطح میانی :
این سطح از سرمایه اجتماعی ، شامل پیوندها و روابط عمودی است که به سرمایه اجتماعی “رابط ” نیز معروف است که از طریق همکاری های خودجوش بین گروه ها و شبکه ها ، از قبیل شرکت ها به وجود می آید . در سطح میانی ،سرمایه اجتماعی به اجتماعات و گروه ها و سازمان ها اشاره دارد و باعث تقویت و ساخت بنیه ارزشی و تعاملی گروه می شود. این سطح ، یک پیوند قوی بین گروه و دیگر سازمان ها برقرار می کند و باعث انتقال اطلاعات و ایده ها از موسسات رسمی به بیرون و عوام می شود و این سطح از سرمایه اجتماعی است که باعث تسهیل شبکه های تحقیق و توسعه می گردد. (الوانی۱۳۸۵)
۲-۲-۲-۵-۳- سطح کلان :
آخرین و فراگیرترین جنبه سرمایه اجتماعی ، جنبه کلان است که شامل رسمی ترین روابط و ساختارهای نهادی است . به همین لحاظ در برخی از مطالعات ، این سطح از سرمایه اجتماعی ، با عنوان نهادی هم معرفی می شود . این بخش از سرمایه اجتماعی به محیط اجتماعی و سیاسی می پردازد که به ساختارهای اجتماعی شکل می دهد و هنجارها را قابل توسعه می کند . رژیم سیاسی، سلطه قانون ، نظام قضایی و آزادی های سیاسی و مدنی نهادهایی هستند که از طریق آنها ، سرمایه اجتماعی کلان شکل می گیرد. (حسینی و همکاران :۱۳۸۶)
حال با توجه به این سه سطح ،شاخص های سرمایه اجتماعی را در هر کدام آن بیان می کنیم :
۲-۲-۳- ابعاد و شاخص های سرمایه اجتماعی :
سرمایه اجتماعی را میتوان از منظرهای مختلفی مورد مطالعه قرار داد. در یک دسته بندی ، سرمایه اجتماعی به سه بعد ساختاری ،شناختی و ارتباطی تقسیم می شود. ( نهاپیت و گوشال :۱۹۹۸)
۲-۲-۳-۱- بعد ساختاری : شامل الگوی پیوندهای میان اعضاء گروه و ترکیب سازماندهی این اعضاء است . سلسله مراتب شبکه ، تراکم و میزان همگنی گروه یا اعضای گروه از جمله شاخص های عمده بعد ساختاری هستند .
پیوندهای موجود در شبکه: شامل وسعت و شدت ارتباطات موجود در شبکه
شکل و ترکیب شبکه : شامل سلسله مراتب شبکه ، میزان ارتباط پذیری و تراکم شبکه
تناسب سازمانی : تا چه اندازه شبکه ایجاد شده برای یک هدف خاص ممکن است برای اهداف دیگر نیز استفاده شود .
۲-۲-۳-۲- بعد ارتباطی : به کیفیت تعاملات و ارتباط اعضاء در درون یک گروه اشاره دارد . در این بعد شاخص هایی نظیر اعتماد و ارتباط متقابل مطرح است :
اعتماد
هنجارها
تعهدات و روابط متقابل
تعیین هویت مشترک
۲-۲-۳-۳- بعد شناختی: این بعد از سرمایه اجتماعی کمتر قابل اندازه گیری بوده و میتوان آن را ارزش های مشترک در میان اعضای یک گروه دانست . ارزش ها ، نگرش ،باورها ،حکایات ، فرهنگ شهری و … در این بعد قرار دارند .
روایات و حکایات مشترک
زبان مشترک
۲-۲-۴- نظریه پردازان سرمایه اجتماعی :
بحث سرمایه اجتماعی در سال ۱۹۱۹ در مقاله ای توسط هنیفن از دانشگاه ویرجینیای غربی برای نخستین بار مطرح شد . وی یک تصویر اجمالی از سرمایه اجتماعی ارائه داد که بیشتر متوجه ابعاد انسانی و تربیتی این واژه بود اما با وجود اهمیت آن در تحقیقات اجتماعی تا سال ۱۹۶۰ میلادی که توسط جین جاکوب در اثرش به نام مرگ و زندگی شهرهای بزرگ آمریکایی در برنامه ریزی شهری به کار برده شد ، شکل جدی به خود نگرفت . به اعتقاد او ، برای یک شهر شبکه ها نقش اجتماعی را دارند.
الف ) هنیفن[۷]:
نخستین نویسنده ای است که از اصطلاح “سرمایه اجتماعی ” استفاده کرد . این مربی آموزشی گمنام ویرجینیای غربی در مقاله ای نابسامانی های نظام آموزشی کشورش ،ایالات متحده آمریکا ، را بررسی می کند و اصطلاح ” سرمایه اجتماعی ” را برای تبیین دگرگونی هایی که در روابط اجتماعی دانش آموزان مشاهده کرده، به کار می برد. او گزارش میدهد که در مدرسه های آمریکایی پیوسته از میزان حسن نیتی که دانش آموزان برای برقرار کردن رابطه با یکدیگر به آن نیاز دارند ، کاسته می شود و دانش آموزان نسبت به یکدیگر کم توجه شده و بیش از پیش از خواسته های فردی و شخصی خود پیروی می کنند ؛ همدلی میان آنها کاهش یافته و از این رو آنها برای معاشرت و روابط پایدار با یکدیگری تمایل کمتری از خود نشان می دهند . هنیفن این تغییرات را با میزان یا اندازه سرمایه اجتماعی در مدرسه های آمریکایی مرتبط میداند . در نظر او سرمایه اجتماعی آن ” چیزی ” یا آن ” پدیدهایی ” است که در روابط میان انسانها نهفته است و سبب پدید آمدن ” حسن نیت ” میان آنها می شود ؛ همدلی آنها را برمی انگیزد ، آنها را پیرو جمع می کند و بدین سان زمینه معاشرت بیشتر و روابط پادار میان آنها را فراهم می آورد . افزایش یا کاهش سرمایه اجتماعی بر میزان حسن نیت ، همدلی و معاشرت های اجتماعی میان انسان ها اثر میگذارد .هسته اصلی اندیشه هنیفن ، در واقع این است که میان “سرمایه اجتماعی ” و “رابطه اجتماعی ” پیوندی درونی و تنگاتنگ وجود دارد و سرمایه اجتماعی در درون “رابطه اجتماعی ” نهفته و پنهان است . این برداشت از اصطلاح سرمایه اجتماعی پایه همه بحث هایی که پس از هنیفن مطرح شد ، قرار گرفت و بدین سان ، زمینه ورود این اصطلاح را به حوزه های گوناگون علوم اجتماعی ، هر چند با کاربردهای متفاوت را فراهم آورد . بنابراین ، بحث اصلی هنیفن درباره آن دگرگونی هایی است که در گذر زمان در یک رابطه اجتماعی می تواند پدید آید و آن رابطه را به رابطه ای “گرم و صمیمی ” “یا رابطه ای ” سرد و غیر صمیمی ” تبدیل کند . ریشه این دگرگونی ها در چیزی به نام “سرمایه اجتماعی ” نهفته است. (مصطفی اجتهادی :۱۳۸۶)
ب) جین جاکوب[۸]:
جین جاکوب سرمایه اجتماعی را شبکه های اجتماعی فشرده ای می داند که در محدوده های قدیمی شهری در ارتباط با حفظ نظافت ، نبودن جرم و جنایات خیابانی و دیگر تصمیمات در مورد بهبود کیفیت زندگی در مقایسه با عوامل نهادهای رسمی مانند نیروی حفاظتی ،پلیس و نیروهای انتظامی ،مسئولیت بیشتری از خود نشان می دهند . سپس این مفهوم در اقتصاد مورد استفاده قرار گرفت ولی در واقع این جیمز کلمن و تحقیق او در زمینه مشارکت در امر مدرسه در شهر شیکاگو بود که سبب جلب توجه امروزی به این مفهوم شد . سپس بوردیو و بعد در دهه ۱۹۹۰ پاتنام از این مفهوم برای مطالعه نهادهای دمکراتیک در ایتالیا استفاده کردند. (امین اکبری :۱۳۸۳).
پ)پاتنام[۹] :
رابرت پاتنام پس از انتشار مطالعه برجسته خود تحت عنوان ” بولینگ تنها ” تبدیل به شناخته شده ترین چهره سرمایه اجتماعی گردید . در حالی که بوردیو و کلمن به نسبت محدود جامعه شناسی و نظریه اجتماعی شناخته شده هستند ، کار پاتنام از مرزهای رشته تخصصی وی که علوم سیاسی می باشد فراتر رفته و به حوزه عمومی رسیده است . در قیاس با کلمن و بوردیو که جامعه شناس بودند ، پیش زمینه فکری پاتنام در علوم سیاسی است . پاتنام پس از کار بر روی ارزش های اجتماعی و نگرش های سیاسی زیر نظر رونالد اینگل هارت ،اولین مطالعه جدی خود را درباره نقش تعهد مدنی در ایجاد ثبات سیاسی و رونق اقتصادی ،براساس کار میدانی در ایتالیا ،انجام داد . پس از آن ، پاتنام به سرعت توجه خود را به آمریکا مبذول داشت و مقالاتی را به چاپ رساند که در آنها نشان میداد از دهه ۱۹۴۰ نزول قابل توجهی در سرمایه اجتماعی آمریکا وجود داشته است که این نزول تبیین کننده کنترل ناپذیری بخش اعظم آمریکای شهرنشین است . اولین توصیه های پاتنام به بحث های سرمایه اجتماعی از اواخر مطالعات وی در طرح دولت محلی در ایتالیا آغاز شد . او با به کارگیری مفهوم سرمایه اجتماعی می خواست تفاوت های موجود در التزام شهروندی را با وضوح بیشتری به نمایش درآورد .او ابتدا به ارائه بحث های مفصل شواهد خود در مورد عملکرد نهادهای نسبی و سطوح التزام شهروندی پرداخت و سپس تعریف را از سرمایه های اجتماعی ارائه کرد : سرمایه اجتماعی اشاره کننده به مشخصات تشکیلات اجتماعی است ؛ مشخصاتی چون اعتماد ،هنجارها و شبکه ها که می توانند با تسریع فعالیتهای هماهنگی ، کارایی جامعه را بهبود بخشند .تعریف سرمایه اجتماعی توسط پاتنام در دهه ۱۹۹۰ کمی تغییر یافت . او در سال ۱۹۹۶ بیان داشت : منظور من از سرمایه اجتماعی ،مشخصات زندگی اجتماعی ” شبکه ها ، هنجارها و اعتماد ” است که سبب می شود تا مشارکت کنندگان در فعالیت مشترک کاراتری برای تعقیب اهداف مشترک خود وارد شوند . ۳ عنصر اصلی اولیه از سال ۱۹۹۳ تغییری نیافته اند اما عنصر جدید ارائه شده” مشارکت کنندگان ” است که در واقع به جای جامعه از منافع سرمایه اجتماعی سود می جوید . پس از این پاتنام در اثر معروف خود اینگونه می گوید : هسته اصلی سرمایه اجتماعی همان شبکه های با ارزش است . ارتباطات اجتماعی بر کارایی افراد و گروه ها تاثیرگذار است . از نظر او ، ارتباطات اجتماعی یعنی ارتباطات بین افراد ،شبکه های اجتماعی و معیارهای تعامل و اعتمادی ایجاد می شوند . پاتنام سعی داشت تا اعتماد را (به همراه عمل متقابل) به عنوان یک جزء ذاتی هنجارهایی که در نتیجه شبکه های اجتماعی به وجود می آیند ارائه دهد و بدین طریق ،به جای سه عنصر ، دو عنصر اصلی که شبکه ها و هنجارها می باشند را مطرح می کند . همچنین پاتنام تمایزی بین دو شکل اولیه سرمایه اجتماعی ، یعنی : سرمایه اجتماعی ارتباط دهنده (جامعه) و درون گروهی (انحصاری) طرح می کند . سرمایه اجتماعی ارتباط دهنده ؛ افراد متعلق به تقسیمات اجتماعی مختلف را گردهم می آورد و سرمایه اجتماعی درون گروهی ،هویت های انحصاری را تقویت کرده و باعث حفظ همگنی می شود .
هر یک از این اشکال برای رفع نیازهای متفاوت می تواند مفید باشد . سرمایه اجتماعی درون گروهی ، برای تقویت تعامل های خاص و ایجاد همبستگی مفید است و همچنین به عنوان یک چسب قوی جامعه شناسی برای حفظ وفاداری درون گروهی و تقویت هویت های خاص عمل می کند . عناصر ارتباط دهنده ، برای اتصال به ابزارها و امکانات خارجی و نشر اطلاعات مفید هستند که با فراهم سازی یک بینش جامعه شناختی باعث ایجاد هویت و تعاملات در یک سطح وسیع می شود. (جان فیلد : ۱۳۸۸)
برخلاف روش محاسبه ارزش فعلی مشتریآنکه ساده به نظر میرسد، اما محاسبه ارزش آتی مشتریان راحت نیست. محاسبه ارزش آتی مشتری تحت تأثیر ۲ بُعد است. بُعد اول سودی است که مشتری در دوره آینده برای شرکت دارد و بُعد دوم آن، طول زمانی است که مشتری در شرکت بهعنوان مشتری باقی خواهند ماند. بر همین اساس میتوان را مطابق رابطه ۲-۲۶ محاسبه نمود.
(۲-۲۶) |
در رابطه ۲-۲۵، m تعداد دوره های پیشین است که در تعیین ارزش مورد بررسی قرار میگیرد و در رابطه ۲-۲۶، طول مورد انتظار دوره خدمات در آینده، بردار حالت اولیه که نشاندهنده وقوع یک وضعیت در هر زمان است و P ماتریس احتمال انتقال وضعیت مشتری است. نیز یک بردار از سودهای حاصل مشتری kام است که در زمان t و از تمامی وضعیتها بدست می آید.
بر طبق نظر چنگ و همکاران، را میتوان بر اساس اطلاعات دموگرافیک و تراکنشهای مشتری و با بهره گرفتن از تکنیکهای درخت تصمیم و شبکه های عصبی تخمین زد. با احتمال رویگردانی مشتریان، ارتباط عکس دارد. روش محاسبه در رابطه ۲-۲۷ نشان داده شده است.
(۲-۲۷) |
احتمال رویگردانی مشتری kام است.
ما[۱۰۵] و همکاران [۱۱۴]، تأثیر انجام خریدهای متوالی در تعیین ارزش مشتری را مدنظر قرار دادند. آنها معتقد بودند که چنانچه مشتری در چند بازه متوالی از زمان، خریدی را انجام ندهد و با شرکت در تعامل نباشد آنگاه مقدار CLV وی بر اساس آخرین مقدار CLV که در آن خرید متوالی داشته محاسبه خواهد گردید. آنها برای کنترل بازههای متوالی عدم خرید، متغیر d را معرفی کردند که بیانگر حداکثر بازه زمانی است که مشتری می تواند بصورت متوالی با شرکت تراکنشی نداشته باشد. چنانچه بازههای زمانی عدم تراکنش مشتری با شرکت بیشتر از d باشد، آنگاه ادامه ارتباط مشتری با شرکت مقرونبهصرفه نمی باشد. بر همین اساس، مدل CLV جدیدی ارائه شد که در رابطه ۲-۲۸ آمده است.
(۲-۲۸) |
در رابطه ۲-۲۸، سود دریافتی از مشتری و بیانگر هزینه مستقیم کالای ارائهشده به مشتری است. نیز همان متغیر d است که بیانگر حداکثر بازه زمانی است که مشتری می تواند بصورت متوالی با شرکت تراکنشی نداشته باشد. نیز یک متغیر دودویی است که برای نشان دادن خرید/عدم خرید مشتری؛ چنانچه مشتری خرید نماید و در غیر اینصورت .
در سال ۲۰۱۴ در [۱۱۵] برای دستهبندی مشتریان، مدلی بر مبنای ترکیب CLV و ارزش بدست آمده از مشتری و وفاداری وی پیشنهاد کردند. آنها در این مدل پیشنهاد کردند که برای دستهبندی مشتریان بایستی یک ماتریس n*3 تشکیل شود؛ که در آن N بیانگر تعداد مشتریان است. به ازای هر مشتری نیز باید میزان CLV، ارزش بدست آمده از وی و میزان وفاداری وی محاسبه شود. کوادورز[۱۰۶] و همکاران برای محاسبه ارزش دوره عمر مشتری از رابطه ۲-۲۹ استفاده کردند.
(۲-۲۹) |
در رابطه ۲-۲۹، بیانگر درآمد ناخالص، بیانگر مجموع هزینهها برای ارتباط با مشتری است. آنها همچنین برای تعیین میزان ارزش بدست آمده از مشتری از رابطه ۲-۳۰ استفاده کردند. ارزش بدست آمده از مشتری بیانکننده مقایسه درآمد ناخالص حاصل از وی و میزان بدهیهای او در یک دوره مشخص میباشد.
(۲-۳۰) |
۵-ضغث (ترکه ها)
مراد از حد ضغث، دسته ای از ترکه و مانند آن است که به تعداد لازم برای حد زدن می باشد و یک بار بر بدن نواخته می شود و لازم نیست تمام ترکه ها به بدن زانی برخورد کند. این مجازات حد مریضی است که تاب تازیانه های پی در پی و پشت سر هم را ندارد. اگر چه بتواند در نوبت های مختلف آن را تحمل نماید و مصلحت نیز اقتضاء می کند که در اجرای حد یاد شده تعجیل می شود.
۶-جلد و کیفر اضافه
این مجازات، حد زناکاری است که در شب یا روز ماه رمضان یا سایر زمان های شریف، مانند روز جمعه و عرفه یا در مکانی متبرکه زنا کند یا آنکه با مرده ای زنا نماید. تعیین کیفر اضافه، بسته به نظر حاکم است که اقامه ی حد می کند.
۳-۲-۱-۲-۳-حکم زنای مکرر
هرگاه قبل از اجرای حد، شخصی بارها زنا کند و این امر به بینه یا به اقرار ثابت شود، تنها یک حد قابل اجرا خواهد بود، زیرا مقتضای اطلاق ادله، عدم فرق میان تکرار و وحدت است و نیز اصل بر برائت است و از سوی دیگر، با جاری ساختن حد واحد، امتثال امر مولا فراهم شده است، بخصوص آنکه حدود مبتنی بر تخفیف هستند. [۱۲۵]
۳-۲-۱-۳-لواط
۳-۲-۱-۳-۱-تعریف لواط
لواط نیز از گناهان بزرگ است و بنا به نص صریح قرآن این عمل قبل از قوم لوط نبوده و اولین بار قوم لوط مرتکب این عمل شده است. [۱۲۶] در قرآن کریم آیات ۵۴ و ۵۵ سوره نحل و آیات ۸۰ و ۸۱ سوره اعراف دلالت بر حرمت عمل لواط دارد: ولی مجازاتی در قرآن برای عمل مزبور تصریح نشده است. در روایت نقل شده از امیرالمومنین علیه السلام که فرموده است: « اگر شایسته بود که یکی را دوبار سنگسار نمود آن لواط کننده بود»[۱۲۷] مقصود از لواط، جماع کردن دو مرد با یکدیگر است، خواه حشفه در دُبُر پنهان شود یا نشود[۱۲۸] و از کتاب قواعد علامه نقل شده است که وی پنهان شدن حشفه را شرط دانسته است.[۱۲۹]
۳-۲-۱-۳-۲-ثبوت لواط
لواط با گواهی دادن چهار مرد عادل و یا با اقرار کردن در چهار نوبت ثابت می شود. ثبوت آن با کمتر از این مقادیر ممکن نیست و شرط است که اقرار کننده، عاقل و مختار باشد. بنابراین اگر مغبون یا مکره اقرار کند، اعتباری برای اقرار وی نیست.
۳-۲-۱-۳-۳-حد لواط
از امام صادق (ع) نقل شده که ایشان فرمودند: «جرم لواط از جرم زنا بزرگتر است چه خدای تعالی قومی را به جرم لواط نابود کرد ولی هیچکس را به جرم زنا از بین نبرد» مجازات لواط مستند به سنت قولی و عملی پیامبر (ص) و ائمه اطهار (ع) می باشد. اگر لواط کننده مردی باشد که زن حلال، دیده باشد (محصن)، مکافاتش کشتن است. کیفیت قتل او به یکی از طرق پنجگانه زیر است: او را با شمشیر از پای درآوردند، با آتش بسوزانند، سنگسار نمایند، دیوار را روی او خراب کنند، وی را از بلندی به زیر پرتاب کنند. برابر نظر شهید اول «جایز است بین دو تا از عقوبات پنجگانه جمع کنند، بطوریکه یکی از آنها سوزاندن باشد. [۱۳۰] پس ملاحظه شد که مجازات فاعل یا مفعول لواط یکی از مجازات های پنجگانه می باشد. حکم تخییر در چند روایت آمده است از جمله روایت مالک بن عطیه از امام صادق (ع) فرمودند: « هنگامی که امیرالمومنان (ع) در میان گروهی از یاران خود بود، ناگهان مردی آمد و گفت: ای امیر مومنان، با پسر بچه ای کار زشت انجام داده ام مرا تطهیر کن. امام (ع): به خانه ات برگرد گویی هیجان زده شده ای. روز دیگر نیز آن مرد بازگشت و همان حرف را زد و امام (ع) همان جواب را فرمود تا چهار بار. بار چهارم امام به او فرمود: پیامبر خدا (ص) درباره امثال تو سه حکم برای من بیان داشته، خود یکی را برگزین: یک ضربه شمشیر در گردنت به هر نتیجه که می خواهد برسد، فرود افکندن از کوهی با دست و پای بسته و سوزاندن با آتش»[۱۳۱] و در این حکم فرقی میان مسلمان و کافر وجود ندارد. نظر مشهور میان محصن و غیرمحصن، فرقی قائل نشده و غیرمحصن را نیز سزاوار قتل دانسته، لیکن اظهر، عدم قتل است. [۱۳۲]
مفعول در هر حال کشته می شود، مگر آنکه مجنون یا کودک باشد، زیرا قلم تکلیف از عهده ی این دو برداشته شده است. [۱۳۳]
۳-۲-۱-۳-۴-تکرار لواط
اگر مرتکب عمل، کاری را که در مرتبه اول موجب قتل نیست دوبار تکرار کند و حد نیز بر او تکرار شود، به این نحو که برای هر بار ارتکاب عمل حد بخورد، در مرتبه سوم کشته می شود. [۱۳۴]
۳-۲-۱-۴-تفخیذ
فخذ به معنی ران است و عبارت از مالیدن ذکر است میان دو ران، فقها، لواط را اعم از تفخیذ و لواط به معنای واقعی می دانند: یعنی اطلاق لواط بر تفخیذ بر وجه مجاز می باشد. و لواط یا ایقابی است یا غیرایقابی که همان تفخیذ است. و حد تنفیذ، آنگاه که بدون ایقاب یعنی بدون پنهان شدن حشفه در دُبُر باشد صد تازیانه است. در این حکم فرقی میان مسلمان و کافر و محصن و غیرمحصن، فاعل و مفعول نیست. [۱۳۵] و حتی صاحب جواهر بر تعیین یکصد تازیانه به عنوان حد شرعی تفخیذ ادعای اجماع نموده است.[۱۳۶] ایشان دلیلی که بر این نظر آورده است روایتی است از امام صادق (ع) که فرموده اند: « اگر مرد با مرد دیگری فعلی انجام دهد، اگر دخول نکرده باشد حد زده می شود و اگر دخول نماید بصورت ایستاده نگه داشته می شود سپس با شمشیر یک ضربه زده می شود»
برخی از فقها در تفخیذ بین محصن و غیرمحصن قایل به تفکیک شده اند و مجازات تفخیذ کنندگان محصن را رجم و تفخیذکنندگان غیرمحصن را یکصد ضربه تازیانه بیان داشته اند. علی ایحال نظریه مشهور فقها بر این تعلق دارد که حد تفخیذ یکصد تازیانه می باشد.
۳-۲-۱-۵-مساحقه
۳-۲-۱-۵-۱-تعریف مساحقه
عملی که زنان متبلی به حکه شرمگاه به هم کنند و به گونه ای به روی هم بیفتند که پشت شرمگاه یکی به روی پشت شرمگاه دیگری واقع شود. [۱۳۷]
۳-۲-۱-۵-۲-ثبوت حد
مساحقه با شهادت چهار مرد عادل ثابت می شود و با شهادت زنان، خواه بطور مستقل یا به ضمیمه مردان قابل اثبات نیست یا مانند زنا با چهار بار اقرار توسط زن بالغ، رشید و مختار.[۱۳۸]
حد مساحقه
حدش صد تازیانه است، خواه مسلمان باشد یا کافر. جماعتی از فقها حکم زن شوهر دارد (محصنه) را از نظر عقوبت، همان زن بی شوهر دانسته اند،[۱۳۹] ولی جماعتی دیگر برآنند که زن شوهردار را باید سنگسار کرد.[۱۴۰] از حضرت علی (ع) نقل شده که ایشان فرمود: « جرم مساحقه در میان زنان چون لواط در میان مردان است ولی در آن صد تازیانه است زیرا در آن دخول وجود ندارد. [۱۴۱]
۳-۲-۱-۵-۳-تکرار مساحقه
در صورتی که حد مساحقه سه بار تکرار شده باشد، مساحقه کننده در نوبت چهارم کشته می شود. [۱۴۲]
۳-۲-۱-۶-قیادت
در حدیث معراج رسول خدا (ص) آمده که فرمود: « زنی را دیدم که چهره و دستهایش همی سوخت و امحاء خود را می خورد. سوال کردم؟ گفتند: وی زنی بوده که در زنا وساطت نمود»[۱۴۳] قیادت رسانیدن زنان به زنان، مردان به مردان و زنان به مردان برای انجام فجور است. [۱۴۴] و یا بعبارتی دیگر، به هم رساندن مرتکبین فحشاء مانند: زنا، لواط و مساحقه. صاحب جواهر دراین خصوص می فرماید: « کسی اعم از مرد یا زن اگر بین مردان و زنان برای عمل زنا واسطه شود یا بین مردان و مردان اگر چه بچه باشد، برای عمل لواط واسطه شود بلکه حتی بین زنان و زنان برای عمل مساحقه واسطه شود. به آن عمل قوادی گفته می شود». ایشان در مورد حرمت این عمل ادعای اجماع نموده است. [۱۴۵] برخی از فقها، قوادی را جمع بین مردان با زنان برای زنا و یا مردان با مردان برای لواط بیان داشته اند. و حتی برخی از فقها، آنرا جمع بین دو فاعل عمل فحشاء ذکر کرده اند. [۱۴۶]
۳-۲-۱-۶-۱-ثبوت قیادت
قیادت با دو بار اقرار شخص دارای اهلیت و مختار یا شهادت دو شاهد مرد عادل ثابت می شود. بنابراین شهادت زنان به تنهایی و یا گواهی یک مرد و دو زن مسموع نیست.
۳-۲-۱-۶-۲-حد قیادت
اگر قواد مرد باشد حد وی سه چهار حد زانی، یعنی ۷۵ تازیانه است چنانچه عبدالله بن سنان از امام صادق علیه السلام نقل می کند که: « حضرت در پاسخ به پرسش که از حد قواد پرسیدم فرمود: بر قوادی حدی نیست زیرا به او اجرت می دهند که راهنمایی کند. گفتم: او از راه حرام زن و مرد را به هم می رساند. فرمود: آن را می گویی که بین زن و مرد و مرد از راه جرام سازش می دهد؟ گفتم: همان را می گویم. حضرت فرمود: سه چهارم حد زنا بر او زده می شود که عبارت است از ۷۵ ضربه تازیانه و از شهری که در آن است تبعیدش می کنند» [۱۴۷] و به قول جماعتی از فقهاء سر وی تراشیده می شود و در شهر رسوا می گردد و جماعتی دیگر گفته اند که او را از شهر بیرون می کنند. لیکن زن را تنها تازیانه می زنند و تراشیدن سر و رسوا کردن در شهر و بیرون کردن از بلد لازم نیست. [۱۴۸] ثبوت حد قیادت، پس از به پا شدن بینه، از انفرادات امامیه است.
۳-۲-۱-۷-قذف
از جمله جرایمی که در قرآن کریم هم حرمت و هم مجازات آن تصریح شده جرم قذف می باشد. [۱۴۹]
علاوه بر مستند قرآنی در روایات متعددی به حد قذف اشاره و در قضاوت های حضرت علی (ع) نیز به همین شیوه عمل شده است. قذف نسبت زنا یا لواط دادن است، مثل آنکه کسی به دیگری دشنام دهد که تو زنا کردی یا لواط می کنی و یا هر لفظی دیگر که از حیث معنی، بدین الفاظ شبیه باشد. حد قذف اقامه نمی شود، مگر آنکه قذف شده اقامه ی آن را مطالبه کند.
چه این حد، حق وی است و در حقوق آدمی، استیفای حقوقی منوط به مطالبه است. قذف کننده ای که حد بر او جاری می شود باید اهلیت ناشی از بلوغ و عقل را داشته باشد، بنابراین بسته به صلاحدید حاکم، کودک فقط تعزیر و مغبون تادیب می شود.
قذف شونده باید دارای احصان باشد و مراد از احصان، بلوغ، عقل، حریت، اسلام و عفت است. بنابراین هرگاه این اوصاف در کسی جمع گردد. به سبب قذف شدن او حد واجب می شود، در غیر این صورت قذف کننده تعزیر می شود. [۱۵۰]
۳-۲-۱-۷-۱-حد قذف
حدف قذف به اجماع فقها هشتاد تازیانه است. و نیز به دلیل آیه قرآن [۱۵۱] و در این حکم فرقی میان زن و مرد نیست.
۳-۲-۱-۷-۲-ثبوت قذف
قذف با دو شاهد مرد عادل ثابت می شود، نه با شهادت زنان، خواه بطور جداگانه یا همراه مردان، اگر چه تعداد زنان زیاد باشد و با دو بار اقرار توسط شخص مکلف و مختار نیز به اثبات می رسد، بنابراین اقرار کودک، دیوانه و مکره فاقد اعتبار است و نیز هر چه موجب تعزیر شود همین حکم را دارد و جز با دو شاهد مرد عادل یا اقرار توسط مکلف مختار ثابت نمی گردد. [۱۵۲]
۳-۲-۲-نظر فقها در زمینه جرایم موجب تعزیر
۳-۲-۲-۱-مفهوم تعزیر
تعزیر در لغت به معنای تأدیب است و از نظر شرع، کیفری است برای پیشگیری از ارتکاب معصیتی که فاعل آن خواه مکلف و خواه غیرمکلف، مستحق حد نبوده و اصولاً مقدار آن تعیین نشده باشد. [۱۵۳]
با توجه به اطلاق ادله و عدم اختلاف نظر میان فقهای امامیه، موجب تعزیر با شهادت دو گواه ثابت می شود. اما برای اثبات آن به اقرار برخی دو بار اعتراف نمودن را شرط کرده اند، لیکن مقتضای اصل در اقرار آن است که مدعای آن با یک بار ثابت شود، زیرا، دلیل اقرار یعنی « اقرار العقلاء و علی انفسهم جایز» مطلق می باشد. [۱۵۴]
مواردی از موجبات تعزیر با امعان نظر به کتب فقهی به شرح ذیل می باشد. [۱۵۵]
۳-۲-۲-۲-اقرار به زنا و یا لواط در کمتر از چهار بار
حد لواط و زنا با چهار بار اقرار کردن، به ضرر خود ثابت می شود و اگر اقرار چهار بار نباشد، حاکم برحسب آنچه صلاح می بیند اقرار کننده را تعزیر می کند. زیرا او بر فسق اقرار نموده. و همچنین مرتکب معصیت شده است، زیرا اولاً آنچه را که خدای تعالی آنرا پوشانده، او آشکار نموده است. ثانیاً این خود از مصادیق اشاعه ی فحشا است. [۱۵۶]
شکل (۲-۳) مقایسه طیف دنباله پالس UWB با و بدون تکنیک تصادفی ۲۱
شکل (۲-۴) پریودهای زمانی مختلف در سیستمهای TH-UWB 23
شکل (۲-۵) مستطیلهای قرمز، سبز و آبی نشان دهنده پالسهای ارسالی برای ۳ کاربر۱، ۲ و ۳ برای حمل ۳ بیت ارسالی ۲۴
شکل (۳-۱) پاسخ ضربه ۱۰۰کانال مدل (CM1) 37
شکل (۳-۲) متوسط ۱۰۰ پاسخ ضربه کانال (CM1) 38
شکل (۳-۳) Exsees delay برای ۱۰۰ کانال مختلف CM1 38
شکل (۳-۴) RMS delay spread برای ۱۰۰ کانال مختلف CM1 39
شکل (۳-۵) تعداد مسیرهای با dB 10 تضعیف نسبت به پیک (CM1) 39
شکل (۳-۶) تعداد مسیرهای % ۸۵ انرژی کل (CM1) 40
شکل (۳-۷) پروفایل نزولی توان (CM1) 40
شکل (۳-۸) انرژی کانال به همراه متوسط و انحراف استاندارد آن (CM1) 41
شکل (۳-۹) ۱۰۰ پاسخ ضربه کانال (CM2) 42
شکل (۳-۱۰) متوسط ۱۰۰ پاسخ ضربه کانال (CM2) 42
شکل (۳-۱۱) Exsess delay برای ۱۰۰ کانال مختلف CM2 43
شکل (۳-۱۲) RMS delay spread برای ۱۰۰ کانال مختلف CM2 43
شکل (۳-۱۳) تعداد مسیرهای با dB 10 تضعیف نسبت به پیک (CM2) 44
شکل (۳-۱۴) تعداد مسیرهای % ۸۵ انرژی کل (CM2) 44
شکل (۳-۱۵) پروفایل تاخیر نزولی توان (CM2) 45
شکل (۳-۱۶) انرژی کانال به همراه متوسط و انحراف استاندارد آن(CM2) 45
شکل (۳-۱۷) پاسخ ضربه ۱۰۰کانال مدل (CM1) 46
شکل (۳-۱۸) متوسط ۱۰۰پاسخ ضربه کانال (CM1) 47
شکل (۳-۱۹) Exess delay برای ۱۰۰ کانال مختلف CM1 47
شکل (۳-۲۰) RMS delay spared برای ۱۰۰ کانال مختلف CM1 48
شکل (۳-۲۱) تعداد مسیرهای با dB 10 تضعیف نسبت به پیک (CM1) 48
شکل (۳-۲۲) تعداد مسیرهای % ۸۵ انرژی کل (CM1) 49
شکل (۳-۲۳) پروفایل تاخیر نزولی توان (CM1) 49
شکل (۳-۲۴) انرژی کانال به همراه متوسط و انحراف استاندارد آن(CM1) 50
شکل (۳-۲۵) پاسخ ضربه ۱۰۰کانال مدل (CM1) 51
شکل (۳-۲۶) متوسط۱۰۰ پاسخ ضربه کانال (CM1) 51
شکل (۳-۲۷) Exess delay برای ۱۰۰ کانال مختلف CM1 52
شکل (۳-۲۸) RMS delay spread برای ۱۰۰ کانال مختلف CM1 52
شکل (۳-۲۹) تعداد مسیرهای با dB 10 تضعیف نسبت به پیک (CM1) 53
شکل (۳-۳۰) تعداد مسیرهای % ۸۵ انرژی کل (CM1) 53
شکل (۳-۳۱) پروفایل تاخیر نزولی کانال (CM1) 54
شکل (۳-۳۲) انرژی کانال به همراه متوسط و انحراف استاندارد آن (CM1) 54
شکل (۳-۳۳) قدر مطلق پاسخ ضربه ۱۰۰کانال مدل (CM1) 56
شکل (۳-۳۴) متوسط پاسخ ضربه ۱۰۰ کانال (CM1) 56
شکل (۳-۳۵) Exsess delay برای ۱۰۰ کانال مختلف CM1 57
شکل (۳-۳۶) RMS delay spread برای ۱۰۰ کانال مختلف CM1 57
شکل (۳-۳۷) تعداد مسیرهای با dB 10 تضعیف نسبت به پیک (CM1) 58
شکل (۳-۳۸) تعداد مسیرهای بیش از % ۸۵ انرژی کل (CM1) 58
شکل (۳-۳۹) پروفایل تاخیر نزولی توان (CM1) 59
شکل (۳-۴۰) قدر مطلق پاسخ ضربه ۱۰۰ کانال (CM2) 60
شکل (۳-۴۱) متوسط پاسخ ضربه حقیقی ۱۰۰ کانال (CM2) 60
شکل (۳-۴۲) Exsess delay برای ۱۰۰ کانال مختلف CM2 61
شکل (۳-۴۳) RMS delay spread برای ۱۰۰ کانال مختلف CM2 61
شکل (۳-۴۴) تعداد مسیرهای با dB 10 تضعیف نسبت به پیک (CM2) 62
شکل (۳-۴۵) تعداد مسیرهای % ۸۵ انرژی کل (CM2) 62
شکل (۳-۴۶) پروفایل تاخیر نزولی توان (CM2) 63
شکل (۴-۱) ساختار گیرنده فیلتر منطبق ۶۶
شکل (۴-۲) پالس ارسالی با فرض بیت ۰ در مدولاسیون PPM و یک نمونه سیگنال دریافتی پس از عبور از کانال UWB 69
شکل (۴-۳) پالس ارسالی با فرض بیت ۱ در مدولاسیون PPM و یک نمونه سیگنال دریافتی پس از عبور از کانال UWB 70
شکل (۴-۴) مقایسه آشکارساز کورتسیس با آشکارساز انرژی براساس کانال CM1 88
۲-۱۴-۱-۶- ریسک بازار
این ریسک به علت تغییرات در ارزش دارایی پایه اوراق بهادار رخ میدهد که خود به دلیل نوسانات بازار در سطح کلان میباشد. در سطح کلی بازار نرخهای بهره، نرخهای ارز، قیمتهای کالا و قیمتهای سهام در معرض این نوسانات قرار دارند. برای مثال، چنانچه نرخهای بهره در سطح کل بازار افزایش یابند، قیمت یک اوراق قرضه با نرخ ثابت، کاهش پیدا خواهد کرد و برعکس.
۲-۱۴-۱-۷- ریسک نرخ بهره[۳۱۴]
این نوع ریسک به تغییر ارزش یک اوراق قرضه مربوط می شود. تغییر ارزش اوراق قرضه بنا به دلایل مختلفی از جمله تغییر در سطح مطلق نرخهای بهره، تغییر در تفاوت بین دو نرخ بهره، تغییر در شکل منحنی بازده[۳۱۵] یا تغییر در هر رابطه دیگری از نرخهای بهره، رخ میدهد. چنین تغییراتی همواره اوراق بهادار را به طور معکوس متأثر میسازند. این نوع ریسک را میتوان از طریق متنوعسازی یا روشهای پوششی، کاهش داد.
لازم به ذکر است که ریسک نقدینگی، ریسک نرخ بهره و ریسک بازار به وثیقه پایه، مربوط میباشند.
۲-۱۵- بیان مسئله
بحران مالی سالهای ۲۰۱۰-۲۰۰۷، همزمان با شروع به کاهش یافتن قیمت مسکن آغاز شد و بازار رهن افزایش شدیدی در نکولهای رهنهای درجه دوم را تجربه کرد که متعاقباً به کشورهای متعددی به طور نامتقارن ضربه وارد کرد. علتهای مختلفی برای بحران این سالها پیشنهاد و گزارش شده است. این استدلالها عمدتاً به رفتار ریسکپذیری بانکها، بخصوص اعطای گسترده وام، بیش از حد به کار بردن اهرم و انبساط چشمگیر در استفاده از محصولات انتقالدهنده اعتبار، در طی این سالها ﺗﺄکید دارند و علت بحران محسوب شده اند. در این میان، اوراق بهادارسازی به عنوان یکی از مقصران اصلی این بحران که خود چندین عامل را در بر میگیرد، دیده شده است (اسکرتا و ولدکامپ[۳۱۶]، ۲۰۰۹).
نهادهای مالی (بانکها) فروشنده دارایی های تجمیع شده، به طور کلی، مالک این دارایی های ریسکی[۳۱۷] و بدهیها محسوب میشوند، بنابراین در معرض ریسک ترازنامه[۳۱۸] قرار دارند. اما کنترل ریسک ترازنامه هزینهبر است. برای مثال، نهادهای مالی باید منابعی را برای بررسی دقیق کیفیت و درجه اعتباری، (راجع به درآمدها و دارایی ها) و ریسک نکول قرضگیرندگان و نیز برای مدیریت عدم مطابقت سررسیدهایشان[۳۱۹]، اختصاص دهند. عدم کنترل ریسک ترازنامه (متحمل ریسک شدن[۳۲۰]) می تواند به ورشکستگی و نیز به نکول این تعهدات قراردادی[۳۲۱] منجر گردد.
در مقابل، هنگامی که نهادهای مالی بانی (بانکهای وام دهنده) در فرایند اوراق بهادارسازی، وامهایشان را میفروشند، کل هزینه های وقوع نکول را متحمل نمیشوند، زیرا ریسک نکول اکنون به خریداران تجمیع وامها (سرمایه گذاران) بر میگردد.
در حقیقت، فرایند اوراق بهادارسازی، بانکها را به بانی وامها و توزیع کننده ریسکهای آنها تبدیل نموده و رابطه بانک را با مصرف کننده از بین برده و آن را به یک بانک بر مبنای معاملات[۳۲۲] تبدیل ساخته است که عایدیهایش عمدتاً از حقالزحمههای مربوط به ایجاد و بستهبندی[۳۲۳] وامها حاصل می شود.
در این میان آن چیزی که مشکلساز می شود این است که بررسی اینکه آیا نهادهای مالی بانی، ریسک ترازنامه خود را مدیریت می کنند یا نه برای دیگران[۳۲۴] (سرمایه گذاران) غیرقابل مشاهده است. این امر انگیزه فروشنده برای کنترل ریسک ترازنامهاش را تضعیف میسازد زیرا او در صورت انجام چنین کاری، تمام هزینه کنترل ریسک را متحمل می شود در حالیکه منافع به خریدار (سرمایهگذار) تعلق خواهد گرفت. (هولمستروم و تیرول[۳۲۵]، ۱۹۹۸). در فرایند اوراق بهادارسازی به علت ایجاد فاصله بین بانی وام و متحمل شونده ریسک نکول وام، انگیزه های وامدهنده برای غربال کردن و نظارت دقیق قرضگیرندگان به طور بالقوهای کاهش پیدا می کند (پترسن و راجان[۳۲۶]، ۲۰۰۲) و بنابراین بانی ممکن است قرضگیرندگان را کمتر از مقدار کارا غربال نماید که بر کیفیت وامها تأثیر خواهد گذاشت. در این زمینه، برخی از محققان، فروش وامها و اوراق بهادارسازی را علت اصلی کاهش دهنده انگیزه بانکها به غربال کردن و نظارت کردن بر قرض گیرندگان، نسبت دادهاند (مایان و سوفی[۳۲۷]، ۲۰۰۹). بعضی اقتصاددانان توانایی اوراق بهادارسازی در انتشار و پخش کردن کارای ریسک را مورد بررسی قرار دادهاند (شین[۳۲۸]، ۲۰۰۹). دیگران وجود مسئله عاملیت (یا نمایندگی) بین سرمایهگذار و وام دهنده (بانی) را مد نظر قرار دادهاند. در ادبیات، بر انگیزه های عاملیت (یا نمایندگی) و تضاد منافع نیز تأکید شده است. (بولتون و همکاران[۳۲۹]، ۲۰۱۱).
به هر حال چنین مواردی به طور کلی، بر مشکل مخاطره اخلاقی بین خریدار (سرمایهگذار) و فروشنده (بانی) تجمیع دارایی ها دلالت می کنند. وجود همین مشکل است که باعث از بین رفتن اعتماد سرمایه گذاران در معاملات این دسته از اوراق بهادار گردیده و موجبات نگرانی آنها، راجع به غربال کردن ناکافی بانی را به همراه آورده است.
داستان مخاطره اخلاقی مباحثات عموم را پیرامون اوراق بهادارسازی رهنها و دلایل بحران اخیر به خود اختصاص داده است. اعتقاد بر آن است که قبل از بحران، اوراق بهادارسازی موجب کاهش انگیزه وام دهندگان رهنها در غربال کردن قرض گیرندگان و در اعمال استانداردهای وامدهی شده است. در نتیجه این مدل ایجاد برای توزیع، مخاطره اخلاقی میان بانکها را برانگیخته است.
آنچه در فرایند اوراق بهادارسازی اهمیت دارد میزان توانایی دارایی ها در ایجاد جریان نقدی است. از آنجاییکه اقدامهای پنهانی بانی بر کیفیت و درجه اعتباری اوراق MBS و بر جریان عایدیهای نقدی پیش روی سرمایه گذاران تأثیرگذار است، عدم تقارن اطلاعات در نهایت می تواند هزینه های جدی برای سرمایه گذاران به همراه داشته باشد. از این رو کنترل شفافیت جریان اطلاعات درباره اعمال استانداردهای پذیرهنویسی، توسط سرمایه گذاران که تنها متحملین ریسک اعتباری دارایی های پایه (تجمیع وامها) اوراق بهادار با پشتوانه رهن (MBS) محسوب میشوند نیازمند بررسی و تحلیل بیشتری است. در واقع خریداران عقلایی اوراق بهادار MBS، این مشکل مخاطره اخلاقی را تشخیص داده و جهت کاهش بخشیدن به آن گامهایی را بر داشته اند.
در ادبیات با شروع مطالعه ارو (۱۹۶۳) و پولی (۱۹۷۴)، اقتصاددانان دو راه حل برای مسئله مخاطره اخلاقی را مورد بحث و بررسی قرار دادهاند: (۱) پوشش ناکامل[۳۳۰] در مقابل وقوع زیان و (۲) مشاهده نحوه رفتار طرف مطلع[۳۳۱] توسط طرف نامطلع[۳۳۲] برای جلوگیری از وقوع زیان. پوشش ناکامل از طریق در معرض قرار دادن یک فرد با ریسک مالی، به وی انگیزه برای جلوگیری از وقوع زیان میدهد؛ و مشاهده نحوه رفتار افراد، به فرد انگیزه در جهت جلوگیری از وقوع زیان را میدهد. استدلال آن است که چون چنین سیستمهای اطلاعاتی، طرف نامطلع (سرمایهگذار) را درباره آن چیزی که طرف مطلع (بانی) انجام میدهد مطلع میسازند، احتمال میرود که مانع فرصت طلبی بانی گردند زیرا بانی تشخیص خواهد داد که نمیتواند سرمایهگذار را فریب دهد. بنابراین زمانیکه سرمایهگذار جهت تشخیص و تأیید رفتار بانی اطلاعاتی دارد، او به احتمال بیشتر در جهت نفع سرمایهگذار عمل خواهد نمود. در این رساله، بر راه حل دوم برای مشکل مخاطره اخلاقی در فرایند اوراق بهادارسازی تمرکز شده است.
به هر حال بدیهی است که سرمایهگذار قادر به نظارت کردن[۳۳۳] بر تلاش بانی در جهت کنترل قرض گیرندگان از نظر ریسک نکول، نمی باشد. به طور کلی، مشاهده کامل اقدامها یا غیرممکن است یا در صورت امکان پذیر بودن به شدت پرهزینه میباشد. با این حال، سرمایهگذار می تواند پیشآمدهای این اقدامها را مشاهده کند که در زمینه اوراق بهادارسازی همان جریان عایدیهای نقدی حاصل از تجمیع وامها در اوراق MBS خواهد بود. همچنین سرمایه گذاران میتوانند از این اطلاعات (مشاهدات) استفاده کرده به استنباط اقدامهای انجام گرفته توسط بانی بپردازد.
در چنین شرایطی، توجهات پیرامون استفاده از تخمینزنندهها از اقدامها و جمعآوری اطلاعات اضافی از این طریق، متمرکز شده است. شواهد مشخص می کنند که اطلاعات اضافی در عمل کاربرد گستردهای را برای کاستن مشکل مخاطره اخلاقی دارد؛ که می تواند ابزار مناسبی جهت کاهش بخشیدن به عدم تقارن اطلاعات میان بانی و سرمایهگذار و کم کردن تضاد منافع در مدیریت وامها، محسوب گردد. به طور کلی، اصل فراهم کردن اطلاعات[۳۳۴] میگوید که به منظور دادن انگیزه به پذیرهنویس جهت جلوگیری از شانه خالی کردن در انجام وظایف تعیین شده، قرارداد بین سرمایهگذار و بانی باید بر مبنای تمامی متغیرهایی که اطلاعاتی راجع به
اقدامهای بانی فراهم می کنند، قرار داشته باشد. (کیم[۳۳۵]، ۱۹۹۵).
با توجه به اهمیت موضوع و لزوم دستیابی به اطلاعات اضافی برای طرف نامطلع از نحوه رفتار طرف مطلع در هر معاملهای بخصوص معاملات اوراق بهادار MBS، در این رساله به دنبال تعمیم و کاربردی نمودن چارچوب استنباط بیزین در ادبیات اوراق بهادارسازی جهت استنباط اطلاعات راجع به تلاش پنهانی[۳۳۶] انتخابی بانی (طرف مطلع) در این فرایند، هستیم. به منظور کاهش بخشیدن به مشکل تضاد منافع و مخاطره اخلاقی، در این رساله در قا
لب رابطه تئوریکی کارفرما-کارگزار یک برنامه جبران بهینه با در نظر گرفتن اطلاعات استنباط شده درباره ابعاد مختلف و تعداد تلاش انجام گرفته توسط بانی هنگام اعطای وام، طراحی میگردد. چنین جوابی می تواند در معاملات اوراق بهادارسازی جهت کاهش عدم تقارن اطلاعات میان طرفین، توسط طرف نامطلع، مورد استفاده قرار بگیرد.
توجه شود که چارچوب کار در این رساله یک چارچوب تئوریکی است نه تجربی و می تواند برای آشنایی خوانندگان در زمینه کاربردی نمودن تئوریهای استنباط و روشهای ریاضی بهینهسازی در ادبیات اقتصادی، مفید واقع گردد.
۲-۱۶- پیشینه داخلی و خارجی
اوراق بهادارسازی نقش سنتی بانکها در فرایند تأمین مالی را به طور قابل توجهی تغییر داده است. به طور کلی، نقش بانکها را از ایجاد و نگهداری[۳۳۷]، به ایجاد و بستهبندی مجدد و فروش بخش بزرگی از وامهای غیرنقدینه، به طور بالقوهای مورد تحول قرار داده است.
ادبیات تاکنون بر مباحث مختلفی پیرامون فرایند اوراق بهادارسازی تمرکز نموده است: طراحی اوراق بهادار (گلیسر و کلل[۳۳۸]، ۱۹۹۷ و ریداریق[۳۳۹]، ۱۹۹۷)، قیمت گذاری آنها (بودوک و همکاران[۳۴۰]، ۱۹۹۷)، یا نقشی که اوراق بهادارسازی در مدلهای عاملیت (یا نمایندگی) بازی می کند (پناکای[۳۴۱]، ۱۹۸۸ و دی مارزو[۳۴۲]، ۲۰۰۵).
تا قبل از بحران مالی ۲۰۱۰-۲۰۰۷، دیدگاه کلی بر آن بود که اوراق بهادارسازی، از طریق هموارسازی ریسکها میان سرمایه گذاران، به بهبود کلی ثبات مالی منجر میگردد (دافی، ۲۰۰۸). یافتههای سبنویان و استراهان[۳۴۳] (۲۰۰۴) نشان میدهد که از طریق فروش وامها، بانکها میتوانند تواناییهای خود را در زمینه مدیریت ریسک اعتباری بهبود ببخشند؛ در حالیکه جیانگلی و پریتسکر[۳۴۴] (۲۰۰۸) استدلال می کنند که اوراق بهادارسازی سودآوری و اهرم[۳۴۵] بانک را افزایش میدهد اما ریسک درماندگی و ورشکستگی کلی را کاهش
نمیدهد.
تئوری واسطهگری مالی تأکید خاصی را بر نقش بانکها در عمل نظارت کردن و غربال کردن قرضگیرندگان که به موجب آن مخاطره اخلاقی میان قرضگیرندگان و وام دهندگان کاهش مییابد، قرار داده است. (دیاموند، ۱۹۸۴؛ فاما، ۱۹۸۵؛ بوید و پرسکات[۳۴۶]، ۱۹۸۶). پترسن و راجان[۳۴۷] (۲۰۰۲) معتقدند که با ایجاد فاصله بین بانی وام و متحمل شونده ریسک نکول وام، اوراق بهادارسازی می تواند به طور بالقوهای انگیزه های وامدهنده برای غربال کردن و نظارت دقیق قرضگیرندگان را کاهش دهد. بر این اساس، بعضی از محققان فروش وامها و اوراق بهادارسازی را کاهش دهنده انگیزه بانکها به نظارت کردن بر وضعیت اعتباری، نسبت دادهاند (موریسون[۳۴۸]، ۲۰۰۵؛ چیزا[۳۴۹]، ۲۰۰۸). مایان و سوفی[۳۵۰] (۲۰۰۹) نشان دادند که اوراق بهادارسازی منجر به کاهش نسبی در کیفیت اعتباری رهنها می شود. پارلر و پلنتن[۳۵۱] (۲۰۰۸) نشان دادند که چگونه فروش وامها می تواند انگیزه
وامدهنده برای نظارت کردن را کاهش دهد.
اوراق بهادارسازی همچنین یک اثر مثبت بر کیفیت وامهای عرضه شده توسط بانکها نیز دارد. لوتسکینه[۳۵۲] (۲۰۱۰) و لوتسکینه و استراها[۳۵۳] (۲۰۰۹) یافتند که اوراق بهادارسازی نگهداری اوراق بهادار نقدینه بانکها را کاهش و توانایی وامدهی آنها را افزایش میدهد. هیرتل[۳۵۴] (۲۰۰۸) شواهدی را فراهم نمود مبنی بر اینکه استفاده بیشتر از اوراق مشتقه اعتباری با عرضه بیشتر اعتبار، بانکها را برای اعطای وامهای با ضوابط بزرگ، با سررسیدهای بلندمدتتر و گسترش و پراکندگی کمتر، مقدور میسازد.
یافتههای محققین معرفی شده در بالا، در زمینه ها و کاربردهای متعددی از نظر تجربی تأیید شده اند، از قبیل مدیریت نیروهای فروش (اندرسون و اشمیتلان[۳۵۵]، ۱۹۸۴)؛ حق رأی دادن (کروگر[۳۵۶]، ۱۹۹۱)؛ و قراردادهای خردهفروشی (اسلید[۳۵۷]، ۱۹۹۶).
به طور کلی در ادبیات اقتصادی، مطالعات گستردهای پیرامون رابطه کارفرما-کارگزار در سازمانها و تشک
یلات غیر بازاری[۳۵۸] انجام گرفته است. تئوری عاملیت (راس، ۱۹۷۳؛ میررلس، ۱۹۷۶؛ هولمستروم، ۱۹۷۹) بر بدهبستان بین تقسیم ریسک و انگیزه ها، تأکید دارد. فراهم کردن انگیزه ها دلالت دارد بر اینکه کارگزاران باید مجازات و پاداشها را به منظور وادار نمودن به تلاش، پیش بینی نمایند. اما تقسیم ریسک نیازمند آن است که کارگزاران که همواره نسبت به کارفرما ریسک گریزتر میباشند و در مقابل نوسانات تصادفی پیشآمدها تا
اندازهای محافظت گردند (بیمه شوند).
در ادبیات، رابطه کارفرما-کارگزار با درنظر گرفتن مسئله انگیزه کارگزار در شرایط وجود وظایف چندگانه، تعمیم داده شده است که نخستین بار با کار هولمستروم و میلگروم (۱۹۹۱) شروع شد. هولمستروم و میلگروم نخستین محققانی بودند که در یک چارچوب تئوریک، مدل کارفرما-کارگزار را با وظایف متعدد، معرفی کردند. نکته اصلی و کلیدی کار آنها این بود که با وجود اقدام چندگانه، نبایستی برنامه جبران بهینه کارفرما تنها به تقسیم ریسک و وادار کردن کارگزار به تلاش کارا، منجر گردد (همانند موقعیتهای تک وظیفه ای)، بلکه باید توجه کارگزار را نسبت به وظایف مختلف، بسته به مکمل یا جانشین بودن این وظایف، به درستی تخصیص دهد. مدل هولمستروم و میلگروم در بسیاری از ابعاد کلی است، اما در سایر موارد جزئیات نیز درنظر گرفته شده اند. به ویژه اینکه، تنها قراردادهای خطی درنظر گرفته شده است.
مطالعه مهم دیگری که در زمینه مسئله عاملیت چند وظیفه ای انجام شده است به کار فلتام و ژی[۳۵۹]، (۱۹۹۴) بر میگردد. آنها به بحث و بررسی پیشرفتهای اخیر در تئوری عاملیت چند وظیفه ای و کاربردهای آن پرداختهاند. این محققان تجانس و تنوع میان وظایف را در رابطه کارفرما-کارگزار چندوظیفهای، مورد توجه قرار دادهاند.
باند و گوماز (۲۰۰۹) نیز به مطالعه یک دسته از مسائل عاملیت چند وظیفه ای با فرض متقارن بودن وظایف و با فرض دو قید کران بالا و کران پایین برای پرداختهای کارگزار و قید یکنواخت بودن، به مسئله طراحی قراردادها پرداختهاند. بر این اساس آنها یک منبع جدید از ناکارایی تخصیصی را برای وظایف، شناسایی نمودند.
در اکثر ادبیات موجود در زمینه مسئله عاملیت چندوظیفهای، عموماً فرض شده است که کارفرما تنها عملکرد قابل تأیید کارگزار - یعنی وضعیت ستانده[۳۶۰] - را مشاهده می کند و آن را برای طراحی یک برنامه جبران بهینه مورد استفاده قرار میدهد. در واقع، سطح ستانده یک علامت نویزی[۳۶۱] از هر بعد تلاش کارگزار است اما با این حال اطلاعات عمومی و قابل تأیید کارگزار میباشد. در مقابل، کارفرما می تواند علاوه بر این اطلاعات، سطح تلاش انجام گرفته توسط کارگزار را استنباط کرده و از این علامت نیز در طراحی قرارداد استفاده کند.
جزال (۱۹۸۲) در مقاله خود یک تئوری از تقاضا برای اطلاعات را با هدف فراهم کردن انگیزه و بیمه برای کارگزار، تعمیم داده است. اما او به طور کلی در چارچوب تئوری بازیها، به تجزیه و تحلیل پیرامون ارزش اطلاعات و نه اهمیت اطلاعات، در مسئله عاملیت پرداخته است. وی مجموعه سیستمهای اطلاعاتی که باارزش هستند، یعنی تقسیم ریسک را بهبود میبخشند و انگیزه لازم برای دست یافتن به بهینه پارتو را فراهم می کنند، تحت تئوری بازیها مشخص نموده است. او نشان داد که اطلاعات می تواند برای کنترل تصمیم گیریهای نامتمرکز مورد استفاده قرار بگیرد چنانچه علامتهای دریافت شده از این سیستم اطلاعات، از انتخابهای صورت گرفته توسط تصمیمگیرندگان متأثر گردیده باشد. حتی اگر این علامتها افزایش دهنده ریسک اجتماعی هم باشند، برنامه های انگیزه بر مبنای این سیستمهای اطلاعاتی بهبود پارتو را موجب خواهند شد. او همچنین به بررسی مسئله رتبه بندی سیستمهای اطلاعاتی نیز پرداخت. این رتبه بندی را میتوان همان رتبه بندی سیستمهای اطلاعاتی بلکول[۳۶۲] برای مسائل تصمیم گیری، مد نظر قرار داد.
لامبرت (۱۹۸۳) با بهره گرفتن از نمونهها و مثالهایی، در مقاله خود اهمیت نقش اطلاعاتی معیارهای عملکرد را در فرایند طراحی قراردادها، توضیح داده است.
جویت (۱۹۸۸) موضوع عاملیت را با تأکید بر اعتبار رویکرد مرتبه اول (FOA) مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. وی مطالعه خود را به چارچوب چند علامتی[۳۶۳]، تعمیم داد. اما او فرض کرد که علامتها مستقل از یکدیگر هستند. در این مقاله توزیع حاشیهای از تمامی علامتها توابعی با شیب ثابت از اقدام کارگزار بدست آمدهاند.
سینکلیر-دسگسنی[۳۶۴] (۱۹۹۴) چارچوب کار جویت را به یک چارچوب چند علامتی تعمیم داد؛ اما با این تفاوت که وی فرض استقلال علامتها را کنار گذاشت.
در ادبیات اقتصادی، عموماً استدلال بر آن است که هر چه کارفرما راجع به فعالیتهای کارگزار کمتر بداند، کارگزار بیشتر شانه خالی خواهد کرد. اما کاون و گلیزر[۳۶۵] (۱۹۹۶) نشان دادند که تحت شرایطی خاص که در آن جبران
کارگزار با بالا رفتن نرخ شانه خالی کردن از یک سطح آستانه مفروض کاهش یابد، ممکن است کارگزار در صورتی که کارفرما اطلاعات بیشتری داشته باشد، بیشتر شانه خالی کند.
کاربرد چارچوب کارفرما-کارگزار در مطالعات متعددی صورت گرفته است. از جمله اینکه بیسنکو و همکاران[۳۶۶] (۲۰۰۵) رویکرد کارفرما-کارگزار چند وظیفه ای را برای مطالعه انتخاب فرم سازمانی[۳۶۷] (فرم تابعی در مقابل فرم تولیدی[۳۶۸]) به کار گرفتند. آنها یک فرم تابعی که در آن بنگاه به دپارتمانهای تابع همانند بازاریابی و R&D (خطوط تابعی) سازمان یافته است را با یک سازمان بر مبنای تولید[۳۶۹] که در آن بنگاه به خطوط تولید سازمان یافتهاند، مورد مقایسه قرار دادند.
در مطالعاتی که تاکنون انجام شده، ابزارهای مختلفی جهت کاهش بخشیدن به مشکل اطلاعاتی مخاطره اخلاقی مطرح و مورد بررسی قرار گرفته است. یکی از راه حلهای مشکل مخاطره اخلاقی در چارچوب اوراق بهادارسازی که به طور گسترده مطرح شده است، نگهداری طبقههایی[۳۷۰] از جریانهای نقدی وصول شده از بازپرداخت وامها (توسط متقاضیان)، میباشد که بر اساس سطوح متفاوت ریسک ناشی از اطلاعات خصوصی منتشرکنندگان، طبقه بندی شده اند. این راه حل تاکنون به طور مکرر توسط سازمان بین المللی کمیسیون اوراق بهادار[۳۷۱] مورد استفاده قرار گرفته است. (IOSCO، ۲۰۰۹؛ پارلمان اروپا[۳۷۲]، ۲۰۰۹). سوفی[۳۷۳] (۲۰۰۷) مکانیزم های نهادی را با هدف کاهش بخشیدن به مسئله مخاطره اخلاقی در رفتار غربال کردن و نظارت کردن (که هنگام فروش وامها لازم هستند)، از قبیل استفاده از پورتفولیوی وامها به عنوان یک ابزار برای دادن انگیزه، مورد بررسی قرار داد. دراکر و پوری[۳۷۴] (۲۰۰۸) استفاده از قراردادهای وام را برای مسئله عاملیت[۳۷۵] در فروش وامها مورد بررسی قرار دادند. دیمارزو[۳۷۶] (۲۰۰۵)، ساختار تجمیع و طبقه بندی اوراق بهادار با پشتوانه دارایی (ABS) را مورد بررسی قرار داد. در این مدل، منتشرکننده اوراق بهادار ABS، می تواند اطلاعات محرمانه خود درباره دارایی تجمیع شده را از طریق نگهداری آن بخشی از اوراق بهادار نزد خود که تا حد زیادی به این اطلاعات حساس است، علامت دهد. دیمارزو و سانیکوی[۳۷۷] (۲۰۰۶) و دیمارزو و فیشمن[۳۷۸] (۲۰۰۷)، مسئله اوراق بهادارسازی در چارچوب مخاطره اخلاقی را برای مشکل تضاد عاملیت پویا، مطرح کردند.
پناکای[۳۷۹] (۱۹۸۸) به منظور حل مشکل مخاطره اخلاقی، مدلی را برای فروش وامها به صورت یک قرارداد بین بانی و سرمایهگذار، تعمیم داده است. در یک قرارداد ساده فروش وامها، چون قرار نیست که بانک ریسک اعتباری وام را متحمل شود، انگیزه برای نظارت ﻣﺆثرانه وامهای فروخته شده را از دست خواهد. پناکای مسئله بهینهسازی بانی را، برای قرارداد فروش وام بهینه، حل کرد که به موجب آن فروشنده در جهت افزایش بخشیدن به اعتبار[۳۸۰] معاملات، بخشی از ریسک را در ترازنامه خود نگه خواهد داشت[۳۸۱].
گورتون و پناکای[۳۸۲] (۱۹۹۵) خاطر نشان کردند که بانکی که به فروش وامها می پردازد باید خریداران وام را از تعهدات خود نسبت به کنترل کیفیت و درجه اعتباری قرضگیرندگان، متقاعد سازد. چنین الزامی اوراق بهادارسازی دارایی ها را سازگار در انگیزه ها[۳۸۳] میسازد.
هارتمن-گلیسر و همکاران[۳۸۴] (۲۰۱۱) به مسئله طراحی بهینه اوراق بهادار با پشتوانه وامهای رهنی (MBS)، مشابه با آن چیزی که ما در این رساله مد نظر قرار دادهایم، پرداختند. آنها نیز به بررسی مسئله عدم تقارن اطلاعات به شکل اقدام پنهانی در بازار ثانویه بین سرمایهگذار و پذیرهنویس پرداختهاند. اما آنها تحت یک مدل عاملیت پویا فرض کرده اند که پذیرهنویس رهن با مسئولیت محدود رو به رو است. همچنین مسئله طراحی قراردادها را با در نظر گرفتن اثر بهبود بخش اطلاعات[۳۸۵] انجام دادند. بر خلاف این مطالعه، ما در این رساله چارچوب چندوظیفهای را به همراه یک علامت اطلاعاتی چند بعدی، در نظر گرفتهایم.
میلگروم (۱۹۸۱) در مقاله خویش، در چارچوب م
دل عاملیت مبحث استنباط بیزین و استفاده از اعتقادات پسین در شرط MLRC را مطرح نمود. اما بر خلاف مطالعه وی، ما در این رساله به دنبال یافتن شکل صریحی برای اعتقادات پسین و وارد نمودن آن در برنامه انگیزه کارگزار، هنگام طراحی اوراق بهادار MBS، میباشیم.