خزیمه بر اساس اعتقادی که به خلافت امیرالمؤمنین (علیه السلام) داشت، در همان روز نخست با حضرت بیعت کرد. و از کسانی است که بارها بر جانشینی امیرالمؤمنین (علیه السلام) شهادت داده است.
امّا لغزشی که خزیمه نسبت امیرالمؤمنین (علیه السلام) داشت، مربوط به جنگ صفین است. در ابتدا خزیمه با اینکه در رکاب امیرالمؤمنین (علیه السلام) حضور داشت ولی در آن صحنه ها نجنگید . امّا بعد از آنکه عمار به شهادت رسید، خزیمه شمشیرش را به آرامی از غلاف بیرون کشید و روانه میدان نبرد شد و همواره میگفت: خودم از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شنیدم که فرمود: «تقتل عماراً الفئهُ الباغیه؛ عمار را گروه ستمگر خواهد کشت.» و آن قدر جنگید تا این که به دست سپاهیان معاویه به شهادت رسید.[۲۹۳]
هرچند که خزیمه به مقام والای شهادت دست یافت، امّا تعلل او در جنگیدن در رکاب امیرالمؤمنین (علیه السلام) لغزشی برای او محسوب می شود. هنگامیکه عمار به شهادت رسید، حجت بر او تمام شد که جبهۀ مقابل، گروه ظالمان هستند؛ یعنی اگر عمار در این جنگ شهید نمی شد، او به این نتیجه نمی رسید. در صورتیکه خود خزیمه بارها و بارها بر حق بودن امیرالمؤمنین (علیه السلام) را شهادت داده بود، و طبق فرمایش پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله) «اَلحَقُ مَعَ عَلیٍ وَ عَلیٌ مَعَ الحَق»[۲۹۴]، حجت دیگری وجود نداشت برای اینکه خزیمه بخواهد به استناد آن با دشمنان امیرالمؤمنین (علیه السلام) بجنگد.
۵.۵. سلیمان بن صرد خزاعی
سلیمان فرزند صُرَد بن جون بن ابی جون خزاعی و کنیهاش «ابو مطرف» است، نام او در زمان جاهلیت «یسار» بود، اما وقتی اسلام آورد، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نام او را «سلیمان» گذاشت.
سلیمان مردی خیّر، بافضیلت، عابد و متدین بود. او از ابتدای بنای شهر کوفه (در زمان خلافت عمربن خطاب) در آن جا سکنا گزید و در میان قوم خود منزلتی رفیع داشت.[۲۹۵]
با تمام شاخصههای مثبتی که سلیمان داشت، امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را در جنگ جمل یاری نکرد. از این رو هنگامیکه حضرت (علیه السلام) به کوفه رسید، او را مورد توبیخ قرار داد و فرمود: «تو دچار تردید شدى و فرمان ما را پشت گوش انداختی و نیرنگ به کار بردى، و این در حالى است که نزد من جزء موثقترین مردم بودى و مىپنداشتم که در یارى دادن به من سریعترین اصحاب هستی. چه عاملی باعث شد که از یاری اهل بیت پیامبرت ( صلی الله علیه و آله) دست بردارى و چه عاملى تو را از همراهی با آنان بىمیل ساخت؟»
سلیمان پاسخ داد: «اى امیرمؤمنان، مسائل را به عقب بر مگردان و من را به آنچه در گذشته انجام دادهام، ملامت نکن و دوستىات را به من حفظ کن. تا خیرخواهىام را با اخلاص به تو ثابت کنم. هنوز کارها در پیش است که ضمن آن دوستانت را از دشمانانت بشناسی.»
امّا امیرالمؤمنین (علیه السلام) پاسخش را نداد. سلیمان کمی نشست، سپس برخاست و نزد امام حسن بن على (علیهما السلام) که در مسجد نشسته بود رفت و گفت: «آیا از امیرمؤمنان به خاطر توبیخ و سرزنشی که مرا کرد، تعجب نمىکنى؟»
امام حسن مجتبی (علیه السلام) گفت: «به راستى، معمولاً کسی توبیخ مىشود که به دوستى و خیرخواهی او امید باشد.»
سلیمان گفت: بىگمان جنگهایی در پیش است که در آنها نیزههای انبوهى گردمیآید و شمشیرها کشیده میشود و در آن زمان به من نیاز است، پس بر من بدگمان نباشید و در خیرخواهیام شک نکنید.»
امام حسن (علیه السلام) به او گفت: «خدا رحمتت کند، ما بر تو بدگمان نیستیم.»[۲۹۶]
بعد از این ماجرا سلیمان در تمام کارزارها در خدمت امیرالمؤمنین (علیه السلام) بود. او در جنگ صفین، فرماندهی پیاده نظام میمنه سپاه امام علی (علیهالسلام) را بر عهده داشت. او در این نبرد، در یک مبارزه تن به تن «حوشب ذاظلیم» را که از بزرگان یمن بود، به قتل رساند.[۲۹۷]
در جنگ صفین بعد از آنکه صلحنامه بر حضرت (علیه السلام) تحمیل شد، سلیمان بن صرد با صورتی خونین و شمشیر خورده، خدمت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) رسید، حضرت (علیه السلام)، خطاب به او فرمود: «فَمِنْهُم من قَضَى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ من یَنْتَظِرُ وَ ما بدَّلُوا تَبْدیلًا. بعضی از آنان جان خود را فدا کردند و بعضی دیگر منتظر تقدیر خداوندند و در مورد دینشان هرگز دچار تغییر نشدند»[۲۹۸] و حضرت (علیهالسلام) در ادامه آیه، خطاب به او فرمود: «و تو از آنان هستی که منتظرند و دچار تبدیل نشدند.»
سلیمان عرض کرد: «ای امیرمؤمنان، به خدا سوگند، اگر انصار و اعوانی داشتم هرگز چنین پیمانی نوشته نمیشد، آگاه باشید، به خدا قسم ، به میان مردم رفتم تا آنان را به قرار نخستینشان باز گردانم ولى کسى را که خیرى در او باشد نیافتم.[۲۹۹]
هرچند سلیمان در زمان حضرت علی (علیه السلام) دیگر لغزشی از خود نشان نداد، امّا بی بصیرتی آن روز سلیمان، مقدمۀ دو لغزش دیگر او بود.
هنگامیکه امام حسن مجتبی (علیه السلام) به خاطر خیانت یاران مجبور به بستن پیمان صلح با معاویه شد، سلیمان از کسانی بود که همراه افرادی مانند حجر بن عدی نزد امام حسن (علیه السلام) آمد، و با اعتراض به قبول صلح، آن حضرت را «مذل المؤمنین» خطاب کرد.[۳۰۰]
همچنین سلیمان از کسانی بود که بعد از مرگ معاویه همراه حبیب مظاهر و مسیب بن نجبه و رفاعهبن شداد به امام حسین (علیه السلام) نامه نوشت و از ایشان دعوت کرد که به کوفه بیاید. اما در صحرای کربلا حاضر نشد و حضرت (علیه السلام) را یاری نکرد.
سلیمان بعد از واقعه کربلا به شدت پشیمان شد و گروه توابین در خانه او جمع شدند و فرماندهی قیام توابین را بر عهده گرفت و سرانجام هم کشته شد.[۳۰۱]
۵.۶. عبدالله بن عباس:
عبداللَّه بن عباس بن عبدالمطلب، پسر عموی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و پسر عموی امام علی (علیهالسلام) است. عبداللَّه سه سال قبل از هجرت، در شعب ابیطالب که جزء سختترین دوران زندگانی مسلمانان صدر اسلام بود، به دنیا آمد. پدرش عباس نام او را عبداللَّه گذاشت و قنداقهاش را خدمت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بردند. طبق نقل ابناثیر و دیگر مورخان، حضرت با آب دهان کام او را برداشت و دربارهاش دعا کرد.[۳۰۲]
ابنعباس یکى از مشهورترین افراد در عصر خود بود، او به وفور علم و دانش و کثرت معلومات درباره قرآن، سیره نبوى و احکام معروف بود به طورى که او را حبر امت مىگفتند، ابنعباس یکى از یاران و شاگردان مکتب امام على (علیه السّلام) بود و خود مىگفت: آنچه دارم از على (علیه السلام) مىباشد.[۳۰۳]
بعد از رحلت پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله) ، ابنعباس از کسانی بود که به غصب خلافت توسط ابوبکر و عمر اعتراض میکرد؛ و خلافت را حق امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) میدانست. هنگامی که امام علی (علیه السلام) به حکومت رسید، همواره یاور ایشان بود. در جنگ جمل از ابتدای حرکت از مدینه به بصره همراه سپاه امیرالمؤمنین (علیه السلام) بود و به عنوان نماینده امام (علیه السلام) برای احتجاج نزد عایشه رفت[۳۰۴].
بعد از پایان یافتن جنگ جمل و شکست لشکر بصره، امیرالمؤمنین (علیهالسلام) ابنعباس را به استانداری بصره منصوب کرد.[۳۰۵]
در جنگ صفین ابنعباس همراه سپاه بصره به یاری امام علی (علیهالسلام) شتافت و فرماندهی بخش عمدهایی از سپاه عراق را بر عهده گرفت؛ معاویه و عمروعاص بسیار کوشیدند تا ابن عباس را در جریان جنگ صفین بفریبند و او را از حضرت (علیه السلام) جدا کنند، آنها با نامههای متعددی او را به ترک سپاه عراق و پیوستن به شامیان فراخواندند، اما ابنعباس هر بار با جوابی قاطع و دندانشکن آنان را مأیوس میکرد و از ارسال نامه ناامید میساخت.[۳۰۶]
او مورد اعتماد امیرالمؤمنین (علیه السلام) بود؛ از این رو بعد تحمیل حکمیت به حضرت (علیه السلام)، امام، ابن عباس را به عنوان حکم پیشنهاد داد، که از طرف یاران اشعث مورد قبول واقع نشد. همچنین ابنعباس از کسانی بود که از سوی امام (علیه السلام) به «دومه الجندل» محل اجرای حکمیت رفت تا بر اوضاع نظارت نماید و ابوموسی را از مکر عمرو عاص آگاه سازد.[۳۰۷]
بعد از آنکه خوارج از حضرت امیرمؤمنان (علیه السلام) جدا شدند، ابنعباس به نمایندگی از امام (علیه السلام) نزد آنها به حروراء رفت تا شاید بتواند آنها را قانع بود. امّا به علت کج فهمی خوارج موفق نشد.[۳۰۸]
ابنعباس همواره مورد اعتماد امیرالمؤمنین (علیه السلام) بود، تا زمانیکه ابوالاسود نامهای به آن حضرت (علیه السلام) نوشت و در آن گزارش داد، ابنعباس، از بیت المال بصره سوءاستفاده کردهاست. حضرت علی (علیه السلام) هم نامهای به عبدالله بن عباس نوشت و از او توضیح خواست. ابنعباس هم هنگامیکه نامۀ امیرالمؤمنین (علیه السلام) را دریافت کرد، با نزدیکانش همراه مقدار زیادی از بیت المال بصره، آنجا را به سمت حجاز ترک کرد.[۳۰۹]
ابنعباس با این کار مورد سرزنش امیرالمؤمنین (علیه السلام) قرار گرفت. هرچند بعد از شهادت امام علی (علیه السلام) پشیمان شد و خدمت امام حسن (علیه السلام) رسید و ایشان او را دوباره به مقام خود منصوب کرد، ولی خیانت در امانتی که کرد لغزش بزرگی برای او محسوب میشود.
۵.۷. عبیدالله بن عباس
عبیداللَّه فرزند عباس بن عبدالمطلب، پسر عموی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) و حضرت علی (علیهالسلام) بود. او برادر کوچک عبداللَّه بن عباس است.
امیرالمؤمنین (علیه السلام) در سال سى و هفتم، عبیدالله بنعباس را به حکومت یمن منصوب کرد.[۳۱۰]
در صنعا گروهی از پیروان عثمان از پرداخت صدقات و اموال به بیت المال خوددارى نمودند و مخالفت خود را آشکار کردند. به همین دلیل عبید الله بنعباس نامهای به امام على (علیهالسّلام) نوشت و در آن ذکر کرد: «پیروان عثمان علیه ما شوریدهاند، و آشکارا مىگویند که کار معاویه محکم شده و اکثر مردم دنبال او رفتهاند، ما با آنها مقابله کردیم، اما این مقابله آنها را با هم متحد کرد، و از هر سو به ما حمله ور شدند، گروهى هم در اینجا بخاطر اینکه حقوق واجبه خداوند را ندهند و مالیات خود را نپردازند به آنها پیوستند و آنها را یارى مىکنند، در صورتى که تاکنون حقوق را مىپرداختند. کسى از آنها غیر از حق مطالبه نمىکرد، ولى شیطان بر آنها مسلط شد و آنان را از راه بیرون کرد، ما اکنون در سلامتى هستیم، ولى آنها از شما دور شدهاند. ما اگر بخواهیم با آنها به مقابله برخیزیم باید به ما امر کنید، و دستورات لازم را بدهید خداوند امیرالمؤمنین را عزّت دهد، و او را مؤید بدارد، و در همه کارها کمک نماید.»
امیرالمؤمنین على (علیهالسّلام) هنگامیکه نامۀ آنها را دریافت کرد، از ضعف آنان خشمناک شد و در پاسخ نوشت: « نامه شما به دست من رسید، و در آن متذکر شدهاید که این جماعت خروج کردهاند شما آن جماعت کوچک را بزرگ مىشمارید، و عدد اندک آنان را زیاد جلوه مىدهید. من مىدانم که ترس و وحشت شما از دشمن و کوچک کردن خودتان در مقابل آن جماعت و عدم اتحاد و سوء تدبیر و نبودن یک فکر منظم موجب شده است تا اوضاع و احوال چنین شود و محیط به آشوب و عدم نظم کشیده شود. سستى و عدم کارائى شما موجب شد که خوابیدهها بیدار شوند و نسبت به شما جرأت پیدا کنند. اکنون فرستاده من به طرف شما مىآید و شما به سوى آنها حرکت کنید و نامه مرا براى آنها بخوانید، و آن جماعت را به تقوى و پرهیزگارى دعوت کنید، اگر اجابت کردند ما خدا را سپاس مىگوئیم، و از آنها قبول مىکنیم، و اگر جنگ کردند ما هم از خداوند یارى مىخواهیم، و با آنان جنگ خواهیم کرد، خداوند خیانت کاران را دوست نمىدارد.»[۳۱۱]
بعد از آنکه اوضاع یمن بهم ریخت، معاویه بسربنارطاه را به آن سو فرستاد تا برای معاویه بیعت بگیرد وشیعیان امیرالمؤمنین (علیه السلام) را غارت کند. هنگامیکه بسر به صنعا رسید، عبیدالله بن عباس که از طرف امیرالمؤمنین (علیه السّلام) حاکم آنجا بود، فرار کرد و عمرو بن اراکه را به جاى خود منصوب کرد. بسر بن ارطاه در بین راه دو کودک ابن عباس را پیدا کرد، و هر دو را به قتل رساند.
عمرو بن اراکه از ورود بسر به صنعاء جلوگیرى کرد و با او جنگ نمود. امّا بسر توانست او را بکشد و وارد صنعاء شد و گروهى را در آن جا به قتل رساند.
هنگامیکه سعیدبن نمران و عبیدالله به محضر امام على (علیه السّلام) رسیدند، حضرت (علیه السّلام) بر آنها غضب کرد که چرا با بسر بن ارطاه جنگ نکردید. سعید گفت: به خداوند سوگند من با آنها جنگ کردم، ولى ابن عباس مرا از جنگ کردن بازداشت و نخواست با آنها بجنگد، هنگامیکه بسر به ما نزدیک شد، من با ابنعباس خلوت کردم و گفتم: امیرالمؤمنین (علیه السّلام) از من و شما راضی نمی شود، که اگر ما در جنگ با او شدت به خرج ندهیم، ما در نزد او چه عذرى خواهیم آورد؟ اما عبیدالله پاسخ داد: نه به خداوند سوگند ما توانائى مقابله با آنها را نداریم، در این هنگام من به میان مردم رفتم و پس از حمد و ثناى خداوند گفتم: اى اهل یمن هر کس از ما اطاعت مىکند و در بیعت امیرالمؤمنین (علیه السّلام) ثابت است به طرف من بیاید. گروهى از من اطاعت کردند و به من پیوستند، به سوى شامیان حمله ور شدم، ولى بعد از مدتی مردم متفرق شدند، من هم برگشتم و نزد عبید الله رفتم و او را از خشم شما بر حذر داشتم. به او گفتم: شما در قلعه پناه بگیرید، و تسلیم او نشوید، تا از امیرالمؤمنین (علیه السّلام) کمک بخواهیم، اگر اینگونه عمل کنیم، بهتر است از این است که بدون مقاومت او را رها کنیم و فرار کنیم. ابن عباس گفت: ما طاقت مقابله با او را نداریم و من از جنگ مىترسم.[۳۱۲]
عبیدالله بنعباس با فرار از محل خدمت خود راه را برای تاخت و تاز بسر باز کرد و با این کار امیرالمؤمنین (علیه السلام) را بسیار ناراحت کرد. خیانت آن روز عبیدالله بنعباس، به همین جا ختم نشد بلکه منجر به خیانت بزرگتری شد. او که در زمان خلافت امام حسن (علیهالسلام) فرمانده پیش قراولان سپاه کوفه در برابر معاویه بود، با تهدید و تطمیع معاویه به امام حسن (علیه السلام) خیانت کرد و با قبول یک میلیون درهم رشوه با نزدیکان خود به معاویه پیوست[۳۱۳].
۵.۸. مسیب بن نجبه فزاری
مسیّب یکی از رؤسای کوفه و بزرگان شیعه و از خواص اصحاب امیرالمؤمنین (علیهالسلام) و امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) بود. او از فرماندههان تابعین و زهاد عصر و شجاعان قوم خود به شمار میآمد و در جنگهای جمل، صفین و نهروان در رکاب امیرالمؤمنین (علیهالسلام) جهاد کرد.
وقتی مسیّب با قوم و قبیله خود برای یاری امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در جنگ جمل از کوفه آمدند، حضرت (علیه السلام) تا یک فرسخ به استقبال او و همراهانش رفت و فرمود: «مَرحَباً بِکُم أَهلَ الکُوفه و فئه اِلإسلام و مَرکَزِ الدِین؛ درود بر شما ای مردم کوفه و ای گروه اسلام و ای مرکز دین خدا.»[۳۱۴]
در جریان یکی از هجومهای معاویه به قلمرو امیرالمؤمنین (علیه السلام)، گروهی به فرماندهی عبدالله بن مسعده فزاری به قصد مکه و مدینه تاختند. حضرت (علیه السلام) پس از اطلاع، مسیب بن نجبه را در رأس سپاهی برای رویارویی با او فرستاد و به او فرمود:«به سوی این قوم حرکت کن و به آنها گوشمالی بده. اگرچه از قوم تو باشند.»
مسیب گفت: «این از خوشبختی من است که امیرالمؤمنین (علیه السلام) به من اعتماد دارند.»
مسیب به رویارویی سپاه عبدالله بنمسعده فزاری رفت و او را شکست داد و در قلعه ای محاصره کرد. عبدالله پس از سه روز محاصره به وی پیغام داد که ما از قوم تو هستیم، حق خویشاوندی را ادا کن. به همین دلیل مسیب راه فرار را بازگذاشت تا او بگریزد. عبدالرحمان بن شبیب که همراه مسیب بود، گفت: «براى تعقیب آنها حرکت کنیم.» اما مسیب نپذیرفت. عبد الرحمان گفت: «تو با این کار به امیرمؤمنان (علیه السلام) خیانت کردى و در کار آنها نفاق آوردى.»
حضرت پس از آگاهی از این کار بر مسیب خشم گرفت و فرمود: «تو از خیرخواهان من بودی و اینچنین به من خیانت کردی.» سپس او را چند روزی به زندان انداخت، و بعد از آزادی او را مأمور جمع آوری زکات کوفه کرد. [۳۱۵]
هرچند مسیب توانست دوباره اعتماد امیرالمؤمنین (علیه السلام) را جلب کند، ولی خطای دیگری که در زندگی خود انجام داد، مربوط به زمانی است که به صلح امام حسن (علیه السلام) اعتراض کرد[۳۱۶] و بعداً هم در صحنۀ کربلا حضور نیافت.
اما، مسیب سرانجام موفق به توبه شد و در قیام توابین کشته شد.[۳۱۷]
۵.۹. سهل بن حنیف انصارى
سهل بن حُنَیْف انصارى از صحابه و از دوستان با اخلاص امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) است. او در جنگ بَدْر و اُحُد شرکت داشته است.
بعد از آنکه امیرالمؤمنین (علیه السلام) به خلافت رسید، او را به حکومت شام فرستاد. سهل به سوی شام رفت و هنگامیکه به تبوک رسید، گروهى سوار راهش را بستند و گفتند: «کیستى؟»
پاسخ داد: «ولایتدارم.» گفتند: «ولایتدار کجا؟» گفت: «شام» گفتند: «اگر عثمان ترا فرستاده بیا و اگر دیگرى ترا فرستاده باز گرد.» سهل هم سوی امیرالمؤمنین (علیه السلام) بازگشت.[۳۱۸]
بعداز آنکه ناکثین پیمان خود را شکستند، امیرالمؤمنین على (علیه السلام) با هفتصد سوار از مدینه به سوی بصره حرکت کرد و سهل بن حنیف انصارى را در مدینه جانشین خود کرد.[۳۱۹]
هنگامیکه امیرالمؤمنین (علیه السلام) برای جنگ با سپاه شام حاضر میشد، با انصار و مهاجران به مشورت پرداخت. سهل به نمایندگی از پیران انصار برخاست و خدا را سپاس و ستایش کرد و گفت: «اى امیرمؤمنان، ما با هر که تو با او صلح کنى بر سر صلحیم و با هر که تو با او بجنگى در جنگیم، و رأى ما همان رأى توست و ما چون سرپنجه دست تو در اختیار تو هستیم. ما مصلحت میبینیم که در این مورد با مردم کوفه سخن بگویى و به ایشان فرمان بسیج دهى و آنها را آگاه کنى که خداوند در این کار چه فضیلتى برایشان مرحمت میکند، زیرا ایشان اهل شهر و سرزمین و قاطبه مردمند که اگر با تو همراه شوند و در خط تو در آیند و در آن راستا بپایند هر کس دیگر را بخواهى همراهت میشوند. اما ما، هیچکدام با تو اختلافى نداریم، هر زمان ما را بخوانى پاسخت میدهیم و هر دم بفرمایى فرمانت را اطاعت میکنیم».[۳۲۰]
سهل بن حنیف در جنگ صفین همراه امام (علیه السلام) بود و فرماندهى پیاده نظام بصره را برعهده داشت.[۳۲۱]
سهل بعد از جنگ صفین از طرف امیرالمؤمنین (علیه السلام) والى فارس شد. ولی در سال ۳۸ در کوفه درگذشت و امام على (علیه السّلام) شش تکبیر بر جنازه او گفت.[۳۲۲]
تنها لغزش سهل به زمانی برمیگردد که امیرالمؤمنین (علیه السلام) در ابتدای حکومت خود به تقسیم بیت المال پرداخت و به سهل و غلامش به یک میزان پرداخت کرد. در این هنگام سهل بن حنیف انصارى زبان به اعتراض گشود وگفت: اى امیرالمؤمنین این مرد دیروز غلام من بود و امروز او را آزاد کردهام. آیا به ما یکسان میپردازی؟ امام (علیه السلام) در پاسخ به او فرمود: در کتاب خدا میان فرزندان اسماعیل وفرزندان اسحاق تفاوتى نمىبینم. به او هم همین مقدار که به تو مىدهیم مىپردازیم.[۳۲۳]
۵.۱۰. کمیل بن زیاد نخعی
ساعات آفتابی (ساعت)
۹/۲۴۹
۱/۱۷۷
۸/۱۳۲
۹/۱۸۴
۲/۱۹۶
۸/۱۷۴
۰/۲۲۶
۳/۱۶۵
۴/۲۸۶
۶/۳۶۰
۹/۳۳۳
۵/۳۱۵
۳-۲- خصوصیات طرح آزمایشی و عملیات زراعی
این آزمایش به صورت فاکتوریل و در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار اجرا گردید. فاکتورهای آزمایش شامل سایهاندازی در مراحل مختلف رشد (مرحله رویشی، مرحله زایشی وکل دوره) و مقادیر سایهاندازی (بدون سایهاندازی، ۲۵، ۵۰، ۷۵ و ۱۰۰ درصد) بود.
۳-۳- مراحل اجرای آزمایش
مراحل اجرای آزمایش به ترتیب شامل آماده سازی زمین، کشت، اعمال سایهاندازی، کنترل علفهای هرز و آفات و نهایتاً برداشت بود.
۳-۳-۱- آماده سازی زمین
مزرعه انتخابی برای اجرای آزمایش در تاریخ ۱۲/۰۸/۱۳۹۱ با بهره گرفتن از گاوآهن برگرداندار شخم زده شد و پس از آن شیارهایی با فاصله ۲۵ سانتیمتر جهت کشت ایجاد گردید، سپس مزرعه بلوکبندی و کرتبندی شد.
۳-۳-۲- کاشت
در این تحقیق از نخود رقم ILC482 استفاده شد.کشت پاییزه نخود در تاریخ ۱۲ آبان ماه ۱۳۹۱ صورت گرفت. طول هر کرت ۵/۲ متر و عرض آنها ۲ متر بود.کشت بذور به صورت ردیفی با فاصله بین ردیف ۲۵ سانتیمتر و روی ردیف ۱۰ سانتیمتر ( تراکم ۴۰ بوته در متر مربع) با عمق کشت ۵-۴ سانتیمتر صورت گرفت.
۳-۳-۳- اعمال سایهاندازی
سایهاندازی توسط تسمهی بستهبندی با عرض ۱ سانتیمتر و نصب آنها به نسبتهای ۲۵، ۵۰ و ۷۵ درصد بر چهار چوبهای چوبی و سپس قرار دادن این چهار چوبها بر روی هر کرت انجام شد. برای تیمار ۱۰۰ درصد سایهاندازی از بنر و نصب آن بر همان چهار چوبها استفاده شد. برای اندازه گیری میزان نور موجود در زیر سایهانداز از دستگاه Sun Scan (مدل SS1-UM-2.0 ساخت شرکت Delta-T Devices انگلستان) با فاصله زمانی هر ۱۴ روز یک بار و یک ساعت قبل از بعدازظهر خورشیدی (حدود ساعت ۱۳-۱۲) استفاده شد.
جدول ۳-۳- میزان نفوذ نور در زیر سایهانداز در طول دوره رشد گیاه نخود (میکرومول بر مترمربع بر ثانیه) با بهره گرفتن از دستگاه سان اسکن
شدت
سایهاندازی
تاریخهای اندازه گیری
۲۲/۱۲/۱۳۹۱
۰۵/۰۱/۱۳۹۲
۱۸/۰۱/۱۳۹۲
۳۱/۰۱/۱۳۹۲
۱۴/۰۲/۱۳۹۲
۲۷/۰۲/۱۳۹۲
۱۰/۰۳/۱۳۹۲
۱۰۰ درصد
۶/۱۲۹
۶/۷۲
۸/۶۱
۷/۱۵۵
۱/۱۴۹
این بار آنها به جای سادهسازی برنامهریزی خطی، کرانهای پایین را با حل مسئلهی کوتاهترین مسیر به دست آوردند. این الگوریتم انشعاب و تحدید جدید به صورت یکپارچهای از الگوریتم انشعاب و تحدید بر پایهی برنامهریزی خطی Ernst and Krishnamoorthy (1998a) بهتر عمل میکند تا جایی که مسائل را با سرعت ۵۰۰ برابر سریعتر و با حافظهی مورد نیاز کمتری حل میکند. با این الگوریتم جدید آنها قادر بودند تا جوابهای دقیقی برای مسائل بزرگی که تا آن تاریخ در مرور ادبیات مطرح شده بود، به دست بیاورند. آنها حتی توانستند تا برای مسائلی با بیش از ۲۰۰ گره و بیش از ۳ محور در مدت زمان ۶۳۲ ثانیه به جواب دست یابند. با این وجود آنها هنوز هم قادر به حل مسائل AP با بیش از ۱۰۰ گره و بیش از ۵ محور و همچنین ۱۰۰ گره و بیش از ۳ محور در مدت زمان معقولی نبودند.
Pirkul and Schilling (1998) یک روش سادهسازی لاگرانژی کارآمد را توسعه دادهاند که کرانهای پایین و بالای فشردهتری در CPU time معقولی تولید میکند. آنها از بهینهسازی زیر گرادیان بر روی سادهسازی لاگرانژی مدل استفاده کرده و نیز محدودیتی برشی برای یکی از زیر مسائل مهیا کردهاند. آنها در آزمایشهای محاسباتی بر روی مجموعه دادههای CAB ادعا کردهاند که متوسط شکاف این روش ابتکاری ۰۴۸/۰ درصد است و حتی حداکثر شکاف زیر ۱ درصد است (فشردهترین کران تمامی روشهای ابتکاری تا به امروز).
در مقالهی متعاقب Sohn and Park (1998) با ارائه مدلی جدید برای مسائل تخصیص ساده تعداد متغیرها و محدودیتها را در حالتی که هزینهی واحد جریان برابر است و به مسافت گرهها ارتباط دارد، هر چه بیشتر کاهش دادند. آنها روشهایی جهت یافتن جوابهای بهینه برای مسائل تخصیص با مکانهای محور ثابت ارائه کردهاند. آنها یک مدل عدد صحیح مختلط برای مدلی با مکانهای محور ثابت که هزینههای ثابت راهاندازی اتصالها نیز در نظر گرفتهشدهاند، ارائه کردهاند.
چندین مقاله به بررسی مدل تخصیص سادهی ظرفیت نامحدود مسئلهی مکانیابی محور پرداختهاند. Abdinnour-Helm and Venkataramanan (1998) یک مدل عدد صحیح درجه دوم جدیدی بر اساس ایدهی جریان چند محصولی در شبکه پیشنهاد کردهاند. آنها سپس این مدل را با یک روش انشعاب و تحدید که از ساختار اصولی شبکهی مسئله جهت دستیابی به کرانهای پایین استفاده میکند، حل نمودهاند. از آنجایی که روش انشعاب و تحدید به زمان قابلتوجهی نیاز دارد، برای دستیابی سریع و اثربخش به جواب یک الگوریتم ژن شناختی ابتکاری نیز ارائه کردهاند.
Abdinnour-Helm (1998) یک روش ابتکاری جدید بر اساس ترکیب الگوریتمهای ژن شناختی و جستجوی ممنوعه ابداع کرده است. ابتدا از الگوریتم ژن شناختی جهت تعیین تعداد و مکان محورها استفاده شده و سپس هر نقطهی تقاضا به نزدیکترین محور خود اختصاص یافته تا جواب آغازینی برای روش ابتکاری جستجوی ممنوعه که تخصیصهای بهینه را پیدا میکند، شکل بگیرد. او نتایجش را با الگوریتم ژن شناختی Abdinnour-Helm and Venkataramanan (1998) بر روی مجموعه دادههای CAB مقایسه کرد و دریافت که استفاده از ترکیب همزمان جستجوی ممنوعه و الگوریتم ژن شناختی جوابهای خیلی بهتری نسبت به الگوریتم ژن شناختی به دست میدهد.
O’Kelly and Bryan (1998) در مقالهی خود اظهار داشتهاند که فرض مستقل بودن هزینههای جریان نه تنها باعث اشتباه در محاسبهی هزینههای کلی شبکه میشود، بلکه ممکن است موجب انتخاب ناصحیح مکانیابی و اختصاص محورها شود. آنها یک تابع هزینهی غیرخطی را پیشنهاد کردهاند که اجازه میدهد تا همگام با افزایش جریانها، هزینهها با سرعت کاهشی افزایش یابند. سپس این تابع هزینهی غیرخطی را به وسیلهی یک تابع مقعّر پارهای خطی تقریب زده و آن را با مدل تخصیص چندگانهی مسئلهی مکانیابی محور ترکیب کردهاند.
آنها با ارائه یک مثال گویا نشان دادهاند که جواب بهینه با بهره گرفتن از این تابع هزینهی جدید تغییر میکند. Bryan (1998) اندکی تغییر و توسعه در مدل O’Kelly and Bryan (1998) ایجاد کرده است. او ظرفیتها و حداقل جریانهایی برای اتصال بین محورها و هزینههای وابستهی جریان در سراسر اتصالهای شبکه در نظر گرفته است.
Sasaki et al. (1999) مورد خاصی از مسئله تخصیص چندگانهی مکانیابی p-محور میانه را در نظر گرفتهاند که در آن هر مسیر در شبکه مجاز به استفاده از تنها یک محور است. آنها این روش را مسئلهی ۱-stop تخصیص چندگانهی مکانیابی p-محور میانه نامیدند. آنها یک مدل عدد صحیح مختلط ارائه کردهاند که میتوان بیشتر به مسئلهی p-میانه تغییر شکل داد. آنها یک الگوریتم انشعاب و تحدید و یک روش ابتکاری حریصانه پیشنهاد کردهاند و عملکرد الگوریتمشان را بر روی مجموعه دادههای CAB آزمایش کردهاند.
Ernst and Krishnamoorthy (1999) دو مدل جدید برای تخصیص ظرفیت محدود مسئلهی مکانیابی محور پیشنهاد دادهاند. مدل آنها نسخهی توسعهیافتهی مدل عدد صحیح مختلط قبلی است که برای مسئلهی p-محور میانه توسعه داده شده بود. آنها دو روش ابتکاری ارائه کردند. اولی بر اساس شبیهسازی تبرید و دیگری بر اساس نزول تصادفی است. آنها جوابهای بهینه را با بهره گرفتن از روش انشعاب و تحدید بر پایهی برنامهریزی خطی با کران بالای اولیهی تولید کردند. آنها همچنین برخی گامهای پیشپردازش را جهت بهبود عملکرد الگوریتم انشعاب و تحدید ارائه کردند و الگوریتم پیشنهادی را بر مجموعه دادههای CAB و AP که شامل هزینههای ثابت و محدودیت نمیشوند آزمایش کردند.
در Sohn and Park (2000) تمرکز بر روی مسئلهی تخصیص ساده با شبکهای شامل ۳ محور و مکانهای محور ثابت صورت گرفته است. آنها یک مدل برنامهریزی عدد صحیح مختلط را ارائه و ویژگیهای چند سطحی آن را بررسی کردهاند. اگر چه مسئلهی تخصیص ساده در سیستم دو محوری الگوریتم زمان چند سطحی دارد، نویسندگان این مقاله نشان دادهاند که به محض اینکه تعداد محورها به ۳ افزایش یابد، مسئله به حالت NP-hard تبدیل میشود.
Ebery et al. (2000) حالت تخصیص چندگانهی ظرفیت محدود مسئلهی مکانیابی محور را بررسی کردهاند. مدل آنها شبیه مدل Ernst and Krishnamoorthy (1998a) است فقط با این تفاوت که در این مدل هیچ محدودیتی در انتخاب محورهای بهینه وجود ندارد. آنها یک الگوریتم ابتکاری کارآمد بر پایهی کوتاهترین مسیرها ارائه کردهاند و کران بالای به دست آمده از این روش ابتکاری را با یک روش حل انشعاب و تحدید تلفیق کردهاند.
تابع هزینهی غیرخطی دیگری توسط Horner and O’Kelly (2001) پیشنهاد شده است. آنها اذعان داشتهاند که ضریبهای کاهشی را میتوان در کنار هر قسمتی از مسیر که حجم مناسبی دارد، به دست آورد. بنابراین همانند Bryan (1998) آنها این تابع هزینهی مقعر غیرخطی را که صرفهجویی اقتصادی را جبران میکند، در تمامی اتصالهای شبکه در یک محیط نرمافزار سیستمهای اطلاعات جغرافیایی (GIS)[12] به کار بردهاند و جوابهای فرضیات متفاوت هزینههای شبکه را مقایسه کردهاند.
Ebery (2001) یک مدل برنامهریزی عدد صحیح مختلط را برای تخصیص سادهی p-محور ارائه کرده که مکانهای محور ثابت هستند و برای حل نیاز به () متغیر و () محدودیت دارد. تعداد متغیرها و محدودیتهای این مدل از تمامی مدلهای ارائهشده در مرور ادبیات کمتر است اما چون مسئلهی مکانیابی p-محور میانه از نوع مسائل NP-hard است، در عمل مدل او در زمان محاسباتی بیشتری به جواب میرسید. نتایج محاسباتی او نشان میدهد که به ازای ۲ و ۳ محور این مدل جدید نسبت به مدلهای ارائهشده در Sohn and Park (1997, 2000) و نسبت به روش کوتاهترین مسیر ارائهشده در Ernst and Krishnamoorthy (1998b) اثربخشتر است.
روش ابتکاری شبیهسازی تبرید دیگری برای مدل تخصیص سادهی مسئلهی مکانیابی p-محور میانه توسط Abdinnour-Helm (2001) پیشنهاد شده است. با این وجود Ernst and Krishnamoorthy (1996) به نتایج بهتری نسبت به Abdinnour-Helm (2001) دستیافتهاند.
Nickel et al. (2001) در مقالهی خود امکانپذیری چندمنظورهی مدل تخصیص چندگانهی ظرفیت نامحدود مسئلهی مکانیابی محور را آزمایش کردهاند که این مدل کاربردهای فراوانی در زمینهی حملونقل هوایی مسافران و محمولههای ترافیکی هوایی، خدمات پیامرسانی و ارتباطات دارد.
Klincewicz (2002) نشان داد که برای یک مجموعه محور ثابت، مدل هزینهی مقعر ارائهشده در O’Kelly and Bryan (1998) را میتوان به مسئلهی کلاسیک ظرفیت نامحدود مکانیابی تسهیلات تبدیل کرد. او یک رویهی شمارشی و تعدادی روش ابتکاری بر اساس جستجوی ممنوعه و روش جستجوی حریصانه تصادفی تطبیقی پیشنهاد کرد. او این الگوریتم را بر روی مجموعه دادههای CAB امتحان کرد و نشان داد که مجموعهی بهینهی محورها به ازای توابع هزینهی مختلف، تغییری نمیکنند.
Mayer and Wagner (2002) یک روش ابتکاری انشعاب و تحدید جدیدی تحت عنوان HubLocator (یابندهی مکان) مدل تخصیص چندگانهی ظرفیت نامحدود مسئلهی مکانیابی محور توسعه دادهاند. مزیت اصلی HubLocator در دستیابی به کرانهای پایین است. کرانهای پایین فشردهتر هستند و از شدّت دشواری محاسباتی مورد نیاز در الگوریتم انشعاب و تحدید برای دستیابی به جواب بهینه میکاهند.
آنها HubLocator را با الگوریتم ارائهشده در Klincewicz (1996) و با CPLEX بر روی مجموعه دادههای CAB و AP مقایسه کردهاند. برای مقایسهی الگوریتمشان با CPLEX از یک مدل ریاضی بر اساس روش مدلسازی جریان چند محصولی که توسط Ernst and Krishnamoorthy (1998a) برای مسئلهی p-محور میانه ارائه شده بود، استفاده کردهاند. با وجود اینکه الگوریتم آنها نسبت به روشی که در Klincewicz (1996) معرفی شده بود دارای برتری بود اما در مواردی نمیتوانست از CPLEX عمل کند.
Sasaki and Fukushima (2003) مدلی را برای تخصیص چندگانهی ظرفیت محدود مسئلهی مکانیابی محور ۱-stop ارائه کردهاند. مدل آنها شامل محدودیتهای ظرفیت بر روی هر دوی محورها و یالها است. آنها سپس این مدل را توسط یک الگوریتم انشعاب و تحدید با استراتژی تحدید سادهسازی لاگرانژی حل نموده و عملکرد آن را بر مجموعه دادههای CAB آزمایش کردهاند.
Boland et al. (2004) در مقالهی خود به این نکته اشاره کردهاند که با وجود اینکه الگوریتم ابتکاری Ernst and Krishnamoorthy (1998a) به مراتب در مدت زمان و حافظهی کمتری مسائل را حل میکند اما باز هم نسبت به قضیهی کرانهای پایین ضعیف عمل میکند. به منظور غلبه بر این کاستی، آنها برخی ویژگیهای جواب بهینه را جهت توسعهی فنهای پیشپردازش و محدودیتهای فشردهتر تعیین نمودند. زمانی که آنها این توسعهها را بر مدل تخصیص چندگانهی مسئلهی مکانیابی p-محور میانه اجرا کردند، نتایج نشان میداد که محدودیتهای فشردگی نتایج بهینهی بهتری را در برخی موارد ارائه میکند.
Hamacher et al. (2004) تحقیقی چند سطحی را در مورد مدل تخصیص چندگانهی ظرفیت نامحدود مسئلهی مکانیابی محور ارائه کردهاند. آنها یک نقش عمومی در ارتباط با برداشتن سطوح از مسئلهی مکانیابی تسهیلات ظرفیت نامحدود به مدل تخصیص چندگانهی ظرفیت نامحدود مسئلهی مکانیابی محور توسعه دادهاند. آنها یک مدل جدید را ارائه کردهاند که در آن تمام سطوح تعریف شدهاند.
برای مدل تخصیص سادهی ظرفیت نامحدود مسئلهی مکانیابی محور، Labbé and Yaman (2004) به خانوادهای از نامساویهای معتبر دستیافتهاند که سطح تعریف نامساویها را تعمیم میدهد و آن را میتوان به زمان چندجملهای تفکیک کرد.
Boland et al. (2004) برخی ویژگیهای راه حل های بهینهی هر دوی مدلهای ظرفیت محدود و ظرفیت نامحدود تخصیص چندگانهی مسئلهی مکانیابی محور را خلاصهشده بررسی کردهاند. بر اساس این نتایج آنها پیشپردازش رویهها و محدودیتهای فشردگی جهت بهبود سادهسازیهای برنامهریزی خطی را برای مدلهای برنامهریزی خطی عدد صحیح مختلط توسعه دادهاند. آنها همچنین محدودیتهای پوشش-جریان را برای حالت ظرفیت محدود جهت بهبود زمانهای محاسباتی به کار گرفتهاند. این مدلها منجر به یک کاهش کلی در زمان CPU مورد نیاز استفادهشده در CPLEX در قیاس با مدلهای موجود شده است.
Elhedhli and Hu (2005) ازدحام محورها را در نظر گرفته و یک تابع هزینهی غیرخطی محدّب را برای تابع هدف مدل تخصیص سادهی مسئلهی مکانیابی p-محور میانه پیشنهاد دادهاند. آنها این مدل را با بهره گرفتن از توابع خطی پارهای خطی سازی کرده و سپس سادهسازی لاگرانژی را به کار بردهاند. از طریق مقایسه با مسئلهی غیر ازدحامی بر روی مجموعه دادههای CAB، نویسندگان این مقاله ادعا کردهاند که نتایج مدل ازدحامی دارای توزیع تعادلی جریان بیشتری در محورها است.
Topcuoglu et al. (2005) الگوریتم ژن شناختی دیگری را برای تخصیص سادهی ظرفیت نامحدود مسئلهی مکانیابی محور پیشنهاد دادهاند. روش ابتکاری آنها بر مجموعه دادههای AP و CAB آزمایش شد و جوابهای به دست آمده نسبت به روش ترکیبی Abdinnour-Helm (1998) در زمان محاسباتی کمتر و باکیفیت بهتری حاصل شدند.
Marin (2005a) یک مدل جدید برای حالت تخصیص چندگانه بر اساس همان ایدهای که در Ebery et al. (2000) وجود داشت، ارائه کردهاند اما از برخی ایدهها در مقالهی Marin (2006) جهت کاهش اندازهی مسائل بهره برده است. Marín (2005b) تعدادی سطوح معرف نامساویهای معتبر را برای مسئلهی ظرفیت نامحدود مکانیابی محور با هزینههای برآوردهکنندهی نامساوی مثلثی ارائه کرده است. او مسئله را الگوریتم تخفیف و برش حل نموده است.
Labbé et al. (2005) مدل تخصیص سادهی ظرفیت محدود مسئلهی مکانیابی محور را در نظر گرفتهاند که در آن هر محور ظرفیتی ثابت بر حسب ترافیکی که از آن عبور میکند، بررسی کردهاند. آنها برخی خصوصیات چند سطحی این مسئله را بررسی کرده و الگوریتم انشعاب و تحدید را بر اساس این نتایج توسعه دادهاند.
Kimms (2005) نیز فرض کرده است که صرفهجویی اقتصادی نه تنها در اتصال بین محورها بلکه میتواند در تمامی انواع اتصالها اتفاق بیفتد. او مدلی را با تابع هزینهی خطی پارهای پیشنهاد داده است که متحمل هزینهی ثابت استفاده از اتصال میشود. در مقالهی Wagner (2004b) نویسنده را یک تابع کمیتی وابستهی غیر افزایشی در مدلهای تخصیص سادهی پوششی محور تعریف کرده است.
Racunicam and Wynter (2005) یک مدل مکانیابی محور ظرفیت نامحدود برای تعیین مکان بهینهی محورهای باربری چند وظیفهای ارائه کردهاند. آنها از یک تابع هزینهی مقعّر غیرخطی برای نمایش صرفهجویی اقتصادی تولیدی در هر دوی اتصالهای بین محوری و محور به مقصد استفاده کردهاند. تابع آنها چنان است که هزینههای بین محوری بیشتر از هزینههای خطی سرحد مقدار آستانه و از آن به بعد کمتر است.
هنگامیکه آنها مدل خود را با تابع غیرخطی O’Kelly (1998) مقایسه کردند، اقدامات آنها به صورت مستقیم بر روی جریان اتصال بود درحالیکه اقدامات O’Kelly (1998) بر روی نسبت جریان اتصال بین محوری به جریان کلی شبکه انجام گرفته بود. آنها این تابع را با یک تابع خطی پارهای تقریب زدهاند و تعدادی از ویژگیهای چند سطحی مدل خطی جدید را ارائه کردهاند. همچنین دو روش ابتکاری متغیر-کاهش را توسعه داده و یک مورد مطالعهای بر روی شبکهی باربری Alpine تهیه کردهاند.
Marín et al. (2006) یک مدل جدید پیشنهاد کردهاند که تعمیمی از مدل قبلی مسئلهی ظرفیت نامحدود مکانیابی محور با هزینههای برآوردهکنندهی نامساوی مثلثی است و فرض داشتن ساختار هزینه برآوردهکنندهی نامساوی مثلثی را تخفیف میدهد. مدل آنها دارای محدودیتهای کمتری بود و نسبت به همهی مدلهای قبل از خود دارای برتری بود.
Kratica et al. (2007) از دو الگوریتم ژن شناختی برای حل مدل تخصیص سادهی ظرفیت نامحدود مسئلهی مکانیابی p-محور میانه استفاده کردهاند. آنها با بهره گرفتن از این دو الگوریتم ابتکاری خود توانستهاند مسائلی با ۲۰۰ گره و ۲۰ محور را به صورت بهینه در زمان محاسباتی معقولی حل نمایند.
در مقالهی Tan and Kara (2007)، نویسندگان آن بر روی سیستمهای تحویل بار تمرکز کردهاند. آنها با تجزیه و تحلیل شرکتهای فعال ترکیه در این زمینه، محدودیتها، التزامات و معیارهای مسئلهی تخصیص سادهی مکانیابی محور را در ارتباط با سیستمهای تحویل بار تعیین کردهاند.
Cunha and Silva (2007) بدون اطلاع از کار Topcuoglu et al. (2005) الگوریتم ژن شناختی دیگری را برای تخصیص سادهی ظرفیت نامحدود مسئلهی مکانیابی محور ارائه کردند که با روش ابتکاری شبیهسازی تبرید تلفیق شده بود. این روش ترکیبی جدید از هر دوی الگوریتمهای ژن شناختی Abdinnour-Helm (1998) and Abdinnour-Helm and Venkataramanan (1998) عمل میکرد.
Cunha and Silva (2007) مسئلهی پیکربندی شبکهی محور را برای یک شرکت حملونقل کمتر از گنجایش یک کامیون در برزیل در نظر گرفتهاند. آنها در مدلشان به جای ثابت در نظر گرفتن ضریب کاهشی محور به محور، ضریب کاهشی را بر طبق میزان کل باربری بین محورها متغیر فرض کردهاند.
روش ابتکاری دیگری که برای تخصیص سادهی ظرفیت نامحدود مسئلهی مکانیابی محور پیشنهاد شده است، Chen (2007) است. روش ابتکاری ترکیبی او بر اساس روش شبیهسازی تبرید، جستجوی ممنوعه و روندهای بهبودیافته است. این روش ابتکاری هم از نظر کیفیت جوابها و هم از دیدگاه زمان محاسباتی از روش ارائهشده در Topcuoglu et al. (2005) نیز بهتر عمل میکند.
Canovas et al. (2007) دوباره یک روش ابتکاری را برای تخصیص سادهی ظرفیت نامحدود مسئلهی مکانیابی محور بر اساس فن صعود دوتایی ارائه کردند. آنها سپس این روش ابتکاری را در الگوریتم انشعاب و تحدید اجرا کردند. با توجه به نتایج به دست آمده از اجرای این روش بر روی مجموعه دادههای CAB و AP آنها قادر به حل مثالهایی با ۱۲۰ گره نیز بودند.
Costa et al. (2007) یک روش متفاوت را برای مدل تخصیص سادهی ظرفیت محدود مسئلهی مکانیابی محور پیشنهاد کردهاند. به جای استفاده از محدودیتهای ظرفیت بر روی میزان جریان پردازششده در محورها نویسندگان یک تابع هدف دوم برای مدل ریاضیشان معرفی کردهاند که مدت زمان پردازش جریانها را حداقل میکند. آنها دو مسئلهی دو معیارهی متفاوت را در نظر گرفتهاند. علاوه بر حداقل کردن هزینهی کل در هر دوی مسائل، در اولی آنها مدت زمان کل پردازش جریان را در محورها حداقل کردهاند و در دومین مسئله حداکثر زمان سرویسدهی محورها را کمینه کردهاند. آنها یک روش تکراری را پیشنهاد دادهاند که برای محاسبهی جوابهای غیر غالب شده از آن استفاده شده است.
Stanimirović (۲۰۰۸) با ارائه روش ابتکاری جدیدی بر پایهی الگوریتم ژن شناختی، مدل تخصیص چندگانهی ظرفیت نامحدود مسئلهی مکانیابی p-محور میانه را حل کرده است. Randall (2008) از ۴ روش فوق ابتکاری مختلف مبتنی بر الگوریتم کلونی مورچهها برای حل مدل تخصیص سادهی ظرفیت محدود مسئلهی مکانیابی محور استفاده کرده است. de Camargo et al. (2008) مدل تخصیص چندگانهی ظرفیت نامحدود مسئلهی مکانیابی محور را با ارائه الگوریتمهای تجزیهی بِندر[۱۳] حل نمودهاند.
Iwasa et al. (2009) برای مدل تخصیص سادهی شبکهی محور و میله از یک الگوریتم ۳-تقریبی قطعی ساده و یک الگوریتم ۲-تقریبی تصادفی بر پایهی مسئلهی سادهسازی خطی و روند گرد کردن تصادفی استفاده کردهاند.de Camargo et al. (2009) مدل تخصیص چندگانهی مسئلهی مکانیابی محور تحت ازدحام را با بهره گرفتن از روش تجزیهی بندِر برای نمونههای واقعی تا مرز ۸۱ گره به خوبی توسط مدل پیشنهادی خود حل نمودهاند. Silva and Cunha (2009) برای حل مدل تخصیص سادهی ظرفیت نامحدود مسئلهی مکانیابی محور سه نوع روش ابتکاری ساده و کارای جستجوی ممنوعه با آغازهای چندگانه و نیز یک روش ابتکاری جستجوی ممنوعهی جامع دو مرحلهای پیشنهاد کردهاند.
Alumur et al. (2009) با ارائه چارچوبی یکنواخت در ارتباط با مدلسازی مسائل تخصیص سادهی مکانیابی محور انواع مختلف این مسائل را در حالتی که طراحی شبکه محور به صورت ناقص است، حل نمودهاند. آنها از دادههای هواپیمایی آمریکا و ترکیه برای این کار استفاده کردهاند.
در مقالهی Ilić et al. (2010) یک روش متغیر عمومی جدید جستجوی همسایگی برای مسئلهی تخصیص سادهی p-محور میانه در شبکهها با احداث محورهایی جهت کاهش ترافیک در بین هر زوج مبدأ/مقصد ارائه شده است. آنها با آزمایش این روش ابتکاری بر روی مجموعه دادههای AP و دیگر مجموعه دادههای موجود، ادعا کردهاند که روش جدیدشان نسبت به دیگر روشهای ابتکاری موجود جوابهای بهینهی باکیفیتتری تولید میکند.
در مقالهی Stanimirović (۲۰۱۰) یک الگوریتم ژن شناختی برای مسئلهی تخصیص سادهی ظرفیت محدود p-محور میانه ارائه شده است که این قابلیت را دارد مسائلی با تعداد حداکثر ۵۰ گره را به سرعت حل کند و جواب بهینه را به دست آورد، همچنین این روش را برای مسائلی با تعداد ۲۰۰ گره در مدت زمان بیشتری نیز میتوان به کار برد.
Correia et al. (2010) مدل کلاسیک تخصیص سادهی ظرفیت محدود مسئلهی مکانیابی محور را توسعه دادهاند که در آن اندازهی محورها به عنوان بخشی از فرایند تصمیمگیری مطرح است.Correia et al. (2010) مدل کلاسیک و مشهور تخصیص سادهی ظرفیت محدود مسئلهی مکانیابی محور را دوباره بررسی کردهاند و ابراز داشتهاند که این مدل در حل بعضی از مسائل به خوبی عمل نمیکند و دارای کاستیها و نواقصی است، بنابراین محدودیت جدیدی به مدل اضافه کرده و نتایج به دست آمده را تجزیه و تحلیل کردهاند.
در مقالهی de Camargo et al. (2011)، یک روش کارآمد برای مواجهه با تخصیص سادهی مسئلهی مکانیابی محور تحت ازدحام ارائه شده است. در این روش به صورت همزمان از برشهای تجزیهی بندِر و تقریب خارجی[۱۴] استفاده میشود و مسائلی با حدود ۲۰۰ گره را در زمانهای منطقی و معقول حل میکند.
در مقالهی Correia et al. (2011) توسعهی جدیدی از مدل تخصیص سادهی ظرفیت محدود مسئلهی مکانیابی محور پیشنهاد شده است که در آن ظرفیت محورها بخشی از فرایند تصمیمگیری است و ملزومات تعادل به شبکه تحمیل شده است.Puerto et al. (2011) بیان ریاضی جدیدی از مدل تخصیص سادهی ترتیبی مسئلهی مکانیابی محور میانه با الگوهای توزیع جدید که از نقشهای متفاوت کاربران درون شبکهی زنجیره تأمین نشأت میگیرد، ارائه کردهاند.
در مقالهی de Camargo and Miranda (2012) مدل تخصیص سادهی مسئلهی مکانیابی محور تحت ازدحام بررسی شده است. این برنامهریزی عدد صحیح مختلط غیرخطی که در مقالات پیشین نیز به آن ارجاعات زیادی داده شده، دارای کاربردهای واقعی زیادی است. دو چشمانداز مختلف طراحی شبکه پیشنهاد شده: (۱) شبکهی دارنده و (۲) شبکهی کاربر. این مدل با بهره گرفتن از روش تجزیهی بِندر تعمیمیافته حل شده و حل مسائل پیچیده در مدت زمانهای منطقی را محقق ساخته است.
LI et al. (2013) محورهای عملیاتی را به عنوان یک شبکهی صف GI/G/1 مدلسازی کردهاند و مدل صف محور عملیاتی و مدل مکانیابی-تخصیص را باهم ادغام کرده و در پایان یک مدل مکانیابی میله و محور چندمنظوره با لحاظ محدودیت ظرفیت را پیشنهاد کرده و نتایج آن را بررسی کردهاند.
Kratica (2013) مدل تخصیص چندگانهی ظرفیت نامحدود مسئلهی مکانیابی p-محور میانه را با بهره گرفتن از الگوریتم ابتکاری خود با نام شبه الکترومغناطیسم حل نموده است. Sender and Clausen (2013) مدل تخصیص چندگانهی ظرفیت محدود مسئلهی مکانیابی محور را با بهره گرفتن از دادههای ترافیک واگنهای باری آلمان حل نمودهاند و با بهره گرفتن از نرمافزار CPLEX به تجزیه و تحلیل نتایج حاصل پرداختهاند.
García et al. (2013) مدل تخصیص چندگانهی ظرفیت نامحدود مسئلهی مکانیابی p-محور میانه را با بهره گرفتن از روش انشعاب و تحدید بررسی نمودهاند. در مقالهی Puerto et al. (2013) بیان ریاضی جدیدی برای تخصیص سادهی ترتیبی مسئلهی مکانیابی محور میانه ارائهشده و از الگوریتمهای انشعاب و تحدید و برش جهت حل مسائلی با اندازهی کوچک و متوسط استفاده شده است. آنها روش جدید خود را بر روی دادههای AP نیز آزمایش کردهاند.
۲-۲-۲٫ مدلهای غیرقطعی تخصیص ساده و چندگانهی مسئلهی مکانیابی محور
انعطاف پذیری تولید و ساخت : انعطاف پذیری ساخت ، سیستم ساخت و تولید را برای پاسخگویی به تغییر تقاضا، طراحی محصول، فرایند تکنولوژی، تامین مواد و غیره توانا می سازد.
سوافورد در مطالعات خود،انعطاف پذیری ساخت و تولید را، دامنه انتخابات متفاوت در دسترس و توانایی فرایند ساخت و تولید جهت اجرای موثر آنها که منجر به تولید محصولات با کیفیت در پاسخگویی به تغییرات ویژگی های محصول، تامین مواد و تقاضا و یا افزایش به کارگیری فرایندهای دارای تکنولوژی تعریف می کند.
انعطاف پذیری لجستیک : از نظر سوافورد، انعطاف پذیری لجستیک، دسترسی به دامنه ای از انتخابات و توانایی جهت اجرای موثر آنها جهت انطباق فرایند کنترل جریان و ذخیره مواد، کالای نهایی، خدمات و اطلاعات مرتبط از مبدا تا مقصد در پاسخ به شرایط محیط بازار در حال تغییر است.
اگر سازمانی انعطاف پذیری لجستیک بالایی داشته باشد، از طریق توجه به تحویل کالا می تواند در سطح بهتری در برابر نیازهای مشتری پاسخگو باشد.
انعطاف پذیری فناوری اطلاعات : سوافورد در مقاله خود انعطاف پذیری فناوری اطلاعات را توانایی سیستم فناوری اطلاعات جامع یک سازمان جهت انطباق پیدا کردن و حمایت از نیازمندیهای متغیر کسب وکار نسبت به ابعاد انعطاف پذیر شامل توسعه محصول، تدارکات، ساخت وتولید و لجستیک به خوبی سایر اهداف استراتژیک، بیان می کند.
انعطاف پذیری تدارکات : انعطاف پذیری تدارکات ، توانایی تغییر تصمیمات تدارکات در جهت بهینه سازی اثرات تغییر مورد نیاز را اندازه گیری می کند.هم چنین به پاسخگویی سریع در شرایط نا مطمئن کمک کرده و آن را تسهیل می بخشد.بنابراین انعطاف پذیری تدارکات تاثیر مثبتی بر انعطاف پذیری ساخت خواهد داشت.(گوتا و سامرز[۴۷]،۱۹۹۲)
سوافورد انعطاف پذیری تدارکات را در دسترس بودن طیف وسیعی از گزینه ها و توانایی فرایند خرید در بهره برداری به موقع و به طریق اثربخش در هزینه نسبت به تغییرات ونیازمندیهای مواد اولیه می داند که نتیجه آن بهبود پاسخگویی و افزایش رضایت مشتری است.
سطح سوم: شامل زیر معیارهای مربوط به معیارهای کلی است که از طریق مطالعات کتابخانه ای و با بهره گرفتن از پرسشنامه الف و آزمون One sample-Test در نرم افزار Spss معیارهای مورد نظر استخراج و مورد بررسی قرار گرفتند.این زیر معیارها عبارتند از:
توانایی کاهش زمان چرخه توسعه محصول
توانایی طراحی محصولات متعدد
درصد دارایی ها با امکان استفاده مجدد
توانایی تغییر ترکیب محصول
سرعت در تولید محصولات جدید
تعداد روش های موجود در جهت افزایش ظرفیت
تعداد تامین کنندگان توانا برای هر ماده و در هر دوره
نفوذ پذیری بر عملکرد تامین کننده
سرعت آغاز همکاری با یک تامین کننده جدید
درصد زنجیره تامین که مستقیما توسط IT حمایت می شود
توانایی ITجهت انطباق در حمایت از کانال های توزیع
تعداد روش های موجود در سیستمهای IT جهت تجزیه و تحلیل محیط رقابتی و کشف تغییرات
توانایی در اضافه یا حذف نمودن کانال های تحویل
توانایی تغییر ظرفیت کلی شبکه لجستیک
تعداد انبارهای موجود برای ذخیره
سطح چهارم: انتخاب موثرترین استراتژی پیاده سازی زنجیره تامین چابک در سطح چهارم درخت تصمیم قرار می گیرد.این استراتژی ها عبارتند از:
یکپارچه سازی در فرایند : یکپارچه سازی در فرایند شامل برنامه ریزی مشارکتی، دسترسی به اطلاعات و دانش از طریق اینترنت و اطلاعات برای همگان در هر زمانی به روز شود، داده های مرتبط با فروش لحظه ای، پاسخگویی کارا به مشتری، قابلیتهای داده کاوی، اعتقادات و اهداف مشترک، میزان هماهنگی بالا، تاکید بر برون سپاری، تبادلات بدون استفاده از کاغذ، نسل جدید نرم افزارهای تحت شبکه است.
به عنوان مبنای زنجیره تامین، یکپارچگی فرایند به معنای آن است که زنجیره تامین اتحادی از اعضای بهم مرتبط در یک شبکه است.
یکپارچه سازی شبکه : یکپارچه سازی شبکه شامل تعهد مدیریت ارشد به اقدامات چابک، تصمیم گیری غیر متمرکز، تاکید بر شایستگی های اصلی، اهداف و معیارهای مبتنی بر اعتماد، روابط مبتنی بر اعتماد
مدیریت روابط مشارکتی : این استراتژی زنجیره تامین جهت جذب خریداران و تامین کنندگان برای کار به صورت مشارکتی، توسعه محصول به طور مشارکتی و تسهیم اطلاعات است.
یکپارچه سازی اطلاعات : به عنوان زیر ساختی از زنجیره تامین، شامل توانایی جهت استفاده تکنولوژی اطلاعاتی در تسهیم داده ها بین خریداران و تامین کنندگان است.بنابراین به طور موثر یک زنجیره تامین مجازی ایجاد می کند.
ارتقاء مشتری و بازار : به عنوان استراتژی زنجیره تامین، ارتقاء مشتری و بازار شامل توانایی جهت شناسایی و پاسخگویی سریع به نیازمندیهای واقعی مشتری می باشد.هم چنین جهت ماهر شدن در تغییر و عدم اطمینان است. معرفی سریع محصول جدید، پاسخگویی به تقاضای واقعی، تقاضا برای محصولات سفارشی، حفظ و افزایش سطح روابط مشتری، معیارهای مشتری محوری، بهبود کیفیت، کاهش هزینه ها، افزایش فراوانی، بهبود محصول از عوامل موثر در ارتقا بازار و مشتری هستند.
با توجه به معیارهای مدل تحقیق بر اساس مدل سوافورد، در اختیار خبرگان قرار گرفت و اهمیت معیارها طی پرسشنامه پیوست ۱ مورد ارزیابی قرار گرفت. پس از اینکه عوامل موثر بر زنجیره تامین چابک شناسایی شدند، با دسته بندی آنها در گروه معیارها و زیر معیارها، درخت تصمیم ترسیم گردید و در نهایت با بهره گرفتن از درخت تصمیم نهایی، پرسشنامه مقایسات زوجی تهیه شد. برای محاسبه وزن نهایی هر یک از زیر شاخص ها، که نشان دهنده اهمیت هر زیر شاخص بر اساس نظر خبرگان است، از روش تحلیل سلسله مراتبی فازی(FAHP) استفاده شده است.
۳-۵- روش تجزیه وتحلیل
روش تصمیم گیری با شاخص های چندگانه در مواقعی کاربرد دارد که گزینه ها از قبل تعیین شده باشند و هدف انتخاب یکی از گزینه های موجود از طریق مقایسه آنها در حضور شاخص های متعدد تاثیر گذار بر ارجحیت گزینه ها باشد.در بین روش های گوناگونی که در حوزه تصمیم گیری با شاخص های چندگانه وجود دارد، روش AHP فازی برای این تحقیق انتخاب شد. این روش توسط ساعتی[۴۸] معرفی شد. این روش به عنوان یکی از روش های تصمیم گیری چندمعیاره به صورت گسترده در بسیاری از فرایندهای تصمیم گیری بکار رفته است.
در این پایان نامه موثر بودن شاخص ها و زیرشاخص های مدل تحقیق از روش آزمون T-student اثبات و سپس شاخص ها و پنج استراتژی پیاده سازی زنجیره تامین چابک با بهره گرفتن از AHP فازی رتبه بندی گردید.در این مطالعه به طور کلی روش تجزیه و تحلیل داده ها را می توان به شرح زیر طبقه بندی کرد:
استفاده از روش آزمون استنباطی T-Student جهت تعیین و شناسایی عوامل و شاخص های موثر با بهره گرفتن از ابزار نرم افزاری Spss
استفاده از روش FAHP برای ارزیابی و اولویت بندی شاخص های مرتبط با موضوع مورد نظر و هم چنین اولویت بندی استراتژیهای پیاده سازی زنجیره تامین چابک
۳-۶- مراحل اجرایی تحقیق
مراحل اجرایی این تحقیق به اختصار در شکل ۳-۱ نشان داده شده و سپس در مراحل مختلف و به تفصیل توضیح داده شده است.
شکل ۳-۱ نمودار اجرایی تحقیق
شناسایی معیارهای مهم با بهره گرفتن از روش کتابخانه ای و جمع آوری نظرات خبرگان با کمک پرسشنامه لیکرت:
در این مرحله پس از شناسایی شاخص ها معیارها و زیرمعیارهای موثر بر مساله اولویت بندی استراتژ های پیاده سازی زنجیره تامین چابک در قالب پنج معیار، پانزده زیرمعیار و پنج گزینه، که از بررسی و مرور ادبیات و نیز نظرات خبرگان آگاه در این مسئله بدست آمده پرسشنامه شماره ۱ به خبرگان ارائه گردید و از خبرگان خواسته شد تا نظر خود را در مورد عوامل ارائه دهند.
آزمون نظرات خبرگان به روش آزمون T-Student و تایید معیارها
آزمون فرضیات با بهره گرفتن از نظرات خبرگان در پرسشنامه شماره ۱ و براساس آزمون آماری T-Student ، انجام گرفت که نتایج حاصل پنج معیار اصلی و پانزده زیرمعیار را در بر داشتند و در پنج گزینه که استراتژی های مورد نظر می باشد، مورد بررسی قرار گرفت.
تهیه سطوح سلسله مراتب معیارها و زیر معیارها و گزینه ها به همراه کدگذاری
بعد از یافتن معیارها، زیر معیارها و گزینه های موثر سطوح سلسله مراتبی بدست آمده و کدگذاری می گردند که در جدول ۳-۱ نشان داده شده است.
جدول ۳-۱جدول شناسایی معیارها، زیر معیارها و گزینه ها
چگونه واجب می شود اطاعت از کسی که اوامر دستورات او غالبا” منشاء صحیح و درستی ندارد، چه بسا انگیزه فرمان او انتفاع و سود جوئی خود او بوده و به ضرر فرزند تمام شود چند درصد از پدران و مادران درست فکر می کنند و به نفع فرزندانشان دستور صادر می کنند آنچه در قرآن مجید در حق پدر ومادر آمده است به قرار ذیل است: (ولاتقل لهمااف ولاتنهرهماوقل لهماقولاکریما) (وقضی ربک الاتعبد و الاایاه وبالوالدین احسان ) هیچکدام از این آئات بر وجوب اطاعت دلالت ندارد.
در کتاب المسائل الشرعیه آمده است: السئوال ۲۰: هل تجب طاعه الوالدین فی کل شیئی لم بنه الشارع عنه حتی فی مثل الامربقطاعه الغیر کان و یقول یا بنی اسق اخاک ماء).
(الجواب: لاتجب طاعه الوالودین فی کل شیئی وانما الواجب علی الولد هو معاشرتهما بالمعروف )
ترجمه: آیا با اطاعت از پدرومادر، در چیزهای که خداوند از آنها نهی نکرده است، واجب است حتی در این مثال که پدر به فرزند خود بگوید: : به برادرت آب بده ) پاسخ، اطاعت از پدر ومادردر هیچ چیز واجب نیست بلکه تنهاچیزی که بر فرزند واجب است این است که با آنها به نیکی ومعروف رفتارکند.
و ثانیا"، وجوب و حرمت ازکودکان برداشته شده است به حکم حدیث: (رفع القلم عن الصبی حتی یحتلم ) او تکلیفی در مقابل هیچکس ندارد و به عبارت دیگر باید و نباید در حق کودکان مورد ندارد. در مساله مورد نظر نیز هر چند معتقدیم که زانی و زانیه پدر و مادر کودکند کودک ناشی از زنا مانند سایر کودکان است تا به حد بلوغ نرسیده است تکلیف نداردو پدرومادر وظیفه دارند فرزندان خود را با هر وسیله ممکن ترتیب واصلاح نمایند.
مبحث هفتم: احکام متولد از تفخیذ
هرگاه بین زن ومرد نکاح دائم یا منقطع نباشد و در اثر تفخیذ فرزندی از آنان متولد گردد مانند این که دختر و پسر در دوران نامزدی قبل از عقد نکاح در اثر تماس تفخیذی بچه دار شوند، این کودک تحت شرایطی کودک نامشروع محسوب می شود، در این قمست از بحث، احکام فقهی و حقوقی فرزند ناشی از تفخیذ مورد بررسی قرار می گیرد.
آنچه به طور یقین در این خصوص می توان گفت این است که این کودک هر چند نا مشروع است واز نکاح صحیح یا شبهه متولد نشده است ولی نمی توان آن را کودک ناشی از زنا به حساب آورد درنتیجه احکام ولدالزنا از جمله عدم توارث در اینجا جاری نمی شود.
احکامی که در قسمت اول بررسی رشده در این قسمت نیز بدون اشکال جریان دارد. آنچه در این احکام مهم است اثبات نسب است و نسب بانیجا بدون اشکال ثابت است، زیرا اولا” چنانکه گفته شداین تولد ناشی از زنا نیست. ثانیا"، در زنا نیز نسب ثابت است تاچه رسد به تفخیذ و بعد از ثبوت نسب بقیه احکام قهرا” مترتب خواهد شد حتی توارث نیز میان آنها ثابت است.
در صورتی که در اثر تفخیذ بین زن و مردیکه میدانند بین آنها رابطه زوجیت موجود نیست طفلی متولد شود: بنظر می رسد که طفل مزبور در حکم ولدالزنا محسوب می گردد. و از حقوقیکه از نسب قانونی حاصل می شودمحروم می باشد اگرچه احتمال میرود که ولد مزبور در حکم ولد قانونی بشمار آید، زیرا طبق مقررات مواد راجعه بارث اقربای مذکور در ماده (۸۶۲) قانون مدنی ارث میبرند مگر ولدزنا و عرفا” او ولدزنا نمیباشد.
گاهی توهم شده است که مساله مورد نظر هر چند زنا نیست لکن فاقد نسبت می باشد، زیرا در اثبات نسب مشروع بودن رابطه شرط است و چون در انیجا رابطه مشروع نیست، نسب نیز ثابت نمی شود و شاید این توهم از عبارت فقها ناشی شده است که گفته اند: نسب با نکاح صحیح و با شبهه ثابت می شود. هر چیری که نکاح و یا شبهه نباشد با آن نسب ثابت نمی شود هر چند زنا هم نباشد.
ولی این استدلال سه عیب دارد: اولا” از عبارت فوق حصر استفاده نمی شود. ثانیا” اگر هم باشد حصر اضافی است نه حقیقی، یعنی نسب نسبت به زنا منحصر در این دو امر است در میان این سه رابطه نسب تنها با نکاح و یا شبهه ثابت می شود و از این استفاده نمی شود که نسب با تفخیذ یا تلقیح یا انتقال و اهداء جنین نمی شود و ثانیا” مستند این حصر چیست ؟ چرا نسب تنها با نکاح و شبهه ثابت می شود و با زنا و اسباب دیگر که نام برده شد ثابت نمی شود؟ دلیش یا اجماع است و یا حدیث الفراش، بارها گفته شد که هیچکدام از اینها دلالت بر انحصار ندارد.
در نتیجه فرزند مزبور در حکم متولد از نکاح خواهدبودواحکام فقهی و حقوقی که در گذشته به آنها اشاره شد بر این کودک نیز ثابت خواهد بود. از قبیل: نسب، توارث، محرمیت، حضانت و ولایت، و نفقه واطاعت و همچنین احکام حقوق جزا، از قبیل: اسقاط جنین و ثبوت دیه و مقدار آن و حکم قصاص قاتل و حکم قصاص پدر نامشروع برای فرزند نامشروع.
گفتار دوم: جایگاه حقوقی کودکان نامشروع
مبحث اول: حقوق مادی کودک نامشروع
بند اول: نفقه طفل نامشروع
انفاق به معنی صرف کردن است و نفقه اسمی است از انفاق و در اصطلاح حقوق مدنی عبارت است از صرف هزینه خوراک، پوشاک و اثاث خانه و جامه به قدر رفع حاجت و توانایی انفاق کننده. (لنگرودی، ۱۳۸۰: ۳۶۵)
هیچ تردیدی نیست که در نسب مشروع پدر و مادر ملزم به اتفاق فرزند هستند، لکن در نسب نامشروع، چون قانونگذار چنین نسبی را نمیشناسد، نمیتوان مشمول ماده ۱۱۹۶ قانون مدنی دانست و پدر را از این نظر ملزم به انفاق به فرزند نمود.
حقوقدانان نیز چون از یک طرف با طفلی بدون سرپرست روبرو هستند که هیچ گونه گناهی مرتکب نشده و محتاج کمک و یاری و دارای حق حیات است و ازسوی دیگر با خطاکارانی که اگر مسئولیت نگه داری و نفقه کودک، بر دوش آنان گذارده نشود، برای آنان کمال مطلوب و ایده آل است، جداً به فکر چاره جویی افتاده و با استمداد از اصول و قواعد فقهی و استنباط و استدلال حقوقی کودک مظلوم بی پناه را یاری کردهاند.
برای تحلیل مسئله باید مواردی که طفل نسبت به یکی از ابوین نسب مشروع دارد با مواردی که از هر دو طرف نامشروع است تفکیک نمود. ماده ۱۱۶۵ قانون مدنی مقرر میدارد: طفل متولد از نزدیکی به شبهه، فقط ملحق به طرفی میشود که در اشتباه بوده، در صورتی که هر دو اشتباه بودهاند، ملحق به طرفی میشود که در اشتباه بوده، در صورتی که هر دو اشتباه بودهاند، ملحق به هر دو خواهد شد. سپس در مواردی که یکی از ابوین در شبهه بوده و یا این که ما در مورد تجاوز به عنف قرار گرفته یا اکراهی صورت گرفته، نسب طفل از یک طرف مشروع و ماده ۱۱۹۹ قانون مدنی نفقه را برعهده وی قرار داده. این ماده ترتیب کسانی که موظف به پرداخت نفقه هستند، بدین صورت مشخص میسازد: نفقه اولاد بر عهده پدر است، پس از فوت پدر یا عدم قدرت وی به انفاق، انفاق به عهده اجداد پدری است با رعایت الاقرب فالاقرب، در صورت نبودن پدر و اجداد پدری یا عدم قدرت آنها، نفقه بر عهده مادر است. هر گاه مادر زنده و یا قادر به انفاق نباشد با رعایت الاقرب فالاقرب به عهده اجداد وجدات مادری و پدی واجب النفقه است و اگر چند نفر از اجداد وجدات مزبور از حیث درجه اقربیت مساوی باشند نفقه را باید به حصه مساوی تأدیه کنند. چنان که ملاحظه میگردد قانون مدنی در ماده فوق، ابتدا نفقه را بر عهده پدر و اجداد پدری نهاده است. در فرضی که کودک از ناحیه مادر نامشروع ولی از جهت پدر دارای نسب مشروع است، در مورد تأدیه انفاق مشکلی به وجود نمیآید. زیرا با وجود پدر شرعی و قانونی با صراحت ماده ۱۱۱۹ قانون مدنی پرداخت نفقه را بر عهده دارد مخارج طفل تامین میگردد زیرا در هر حال نفقه بر عهده پدر است و نامشروع بودن نسب از ناحیه مادر در این مورد تأثیری نخواهد داشت و هنگامی که پدر و اجداد پدری وجود نداشته باشند نفقه بر عهده مادر خواهد بود و فرض نامشروع بودن نسب از ناحیه پدر در حکم موردی است که پدر و اجداد پدری وجود ندارند و یا قدرت پرداخت نفقه را دارا نیستند که در این صورت نفثه بر عهده مادر است و اگر مرد از رابطه نامشروع اطلاع داشته و مرتکب تقصیر شده و یا این که دختر را فریخته و یا با تهدید و زور وادار به ارتباط غیر قانونی نموده میتوان وفق مواد ۱ و ۹ قانون مسئولیت مدنی او را به پرداخت نفقهی طفل محکوم کرد. ماده ۹ قانون مزبور مقرر میدارد که دختری که مورد تجاوز قرار گرفته، حق خسارت گرفتن مادی و معنوی را دارا است، هزینه و نفقهی طفلی که بالاجبار و همراه با تقصیر پدر در دامان مادر قرار گرفته است، از نمونههای بارز ضرر مادی و معنوی به مادر است، در این صورت دعوی مسئولیت مدنی مادر با مشکلی مواجه نخواهد بود و با وجود مواد ۱ و ۹ قانون مزبور، دادگاه قادر خواهد بود که حکم به جبران خسارت مادی و معنوی وارد شده به مادر و نیز نفقه و مخارج طفل را بدهد.
البته برخی از حقوقدانان از باب تسبیب پدر را ملزم به تأمین مخارج کودک نمودهاند.
دکتر امامی در این مورد معتقدند که در صورتی که طفل از طرف پدر متولد از زنا و از طرف مادر متولد از شبهه باشد، پدر از باب تسبیب ملزم به پرداخت نفقه، هزینه وضع حمل و ایام نقاهت زن خواهد بود. دیگران این پیشنهاد را این گونه تکمیل نموده اند که «هرگاه مردی برای ایجاد رابطه نامشروعی که منتهی به ولادت فرزند طبیعی شده است به عمد یا در اثر بی مبالاتی مرتکب تقصیر شود مانند این که دختری را به وعده ازدواج بفریبد یا با تهدید و استفاده ناروا از نفوذ خود، حاضر به همخوابگی سازد در زمره خساراتی که به دختر فریب خورده می پردازد، ممکن است هزینه زایمان و نگه داری از ثمره رابطه نامشروع، به عنوان زیان ناشی از تقصیر خود و بر مبنای قانون مسئولیت مدنی، مواد ۱و ۹ محکوم شود.
با توضیحاتی که گذشت در مواردی که نسب کودک از یک طرف مشروع بود در پرداخت نفقه مشکلی پیش نمی آید و تنها فرضی که باقی می ماند زمانی است که کودک هم از ناحیه پدر و هم از ناحیه مادر نامشروع است و اینان آزادانه رابطه نامشروع بر قرار نموده اند(نه در اثر شبهه و نه در اثر فریب و تهدید و. . . )، در این صورت، دعوی ضرر و زیان یکی بر علیه دیگری پذیرفته نیست چون رضایت طرفین بر خلاف شرع و قانون در میان بوده و این تقصیر و عمل خلاف شرع، علت و سبب ایجاد طفل است. طفلی که به موجب ماده ۱۱۶۷ قانونی مدنی ملحق به آنان نمی شود و به تبع آن، حق مطالبه ی نفقه به عنوان نفقه ی اقارب نسبت به پدر ومادر طبیعی خود ندارد. لکن چون کودک محتاج به نفقه و سرپرستی است، حقوقدانان به طرق مختلفی با این مسئله برخورد کرده اند. دکتر امامی تکلیف نفقه این گونه کودکان را بدین صورت معین می کند: می توان بر آن بود که انفاق به کسی که محتاج می باشد از واجبات کفائی است و عقل و وجدان اجتماعی بر متمکنین لازم می داند که از او نگه داری و به او انفاق کنند و پدر و مادر طبیعی که سبب ایجاد طفل بوده اند از دیگران نسبت به آن طفل اولی تر می باشند بنابراین به نظر می رسد که بی مناسبت نیست که پدر مادر را از باب تسبیت ملزم به انفاق به طفل دانست.
ولی آقای دکتر کاتوزیان حق کودک بر پدر و مادر طبیعی خویش را در زمره حقوق طبیعی بر شمرده اند.
آن چه انکار ناپذیر به نظر می رسد این است که پدر ومادر طبیعی طفل از نظر اخلاقی در برابر ثمره ی گناه خود مسئولیت دارند. دینی که اخلاق و وجدان عمومی و اخلاقی می شناسد ولی قانون حق رجوع به مدیون را به طلبکار نداده است. پس باید حق طفل نامشروع بر پدر و مادر را نیز در زمره ی حقوق طبیعی آورد.
بنابراین بر اساس مبنایی که طفل متولد از راه نامشروع را ملحق به زانی نمی داند، کودک طبیعی بر اقارب خود حق نفقه ندارد و همچنین اقارب نیز نسبت به او از این حق محرومند، زیرا حق انفاق از آثار نسب قانونی است و کودک طبیعی به زانی ملحق نمی شود ( امامی، ۱۳۴۰: ۱۸۲ ). و قانون مدنی بر الزام پدر و مادر طبیعی به انفاق دلالت ندارد اما رویه نظریات مشورتی اداره حقوقی قوه قضائیه آنها را ملزم به نفقه میکند بطوریکه طبق نظریه مشورتی شماره ۸۷۴۹/۷ – مورخه ۱۲/۱۲/۷۷: درست است که طبقه مقررات ماده ۱۱۶۷ ق. م طفل متولد از زنا ملحق به زانی نمی شود، اما این به آن معنی نیست که پدر طبیعی هیچ وظیفه و مسئولیتی در قبال طفل ندارد، بلکه به معنی آن است که از او ارث نمی برد و توارث بین آنها نیست و ولایتی بر آن ندارد. اما مسائلی وجود دارد که در آن این طفل فرزند محسوب میشود، مثلاً در خصوص ازدواج، پدر یا مادر یا خواهر او نمی توانند با او ازدواج نمایند و نفقه او را پدر طبیعی باید بپردازد و نیز حضانت و نگهداری از او با والدین طبیعی است و نیز نظریه مشورتی شماره ۷۲۸۹/۷ – مورخه ۲۷/۱۰/۱۳۸۰: هر چند که طفل متولد نشده از زنا فرزند زانی و زانیه نیست و به آنان ملحق نمی شود، ولی از جهت اینکه فرزند طبیعی آنان است مکلف به نگهداری او هستند هزینه نگهداری و به طور کلی نفقه طفل متولد از زنا بر عهده پدر او است و در مورد اعمال مفاد ماده ۶۴۶ چنانچه اعمال آنان واجد شرایط اعمال ماده فوق الذکر فاقد اشکال قانونی است. و نیز طبق نظریه مشورتی شماره ۱۱۸۴ مورخه ۷/۴/۱۳۷۶ اداره حقوقی قوه قضائیه: هر چند در قانون مدنی ایران نسبت به نفقه اطفال نامشروع حکمی مقرر نشده است، لیکن با توجه به اصل ۱۶۷ قانون اساسی، ماده ۳ قانون آئین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور مدنی، عرف و عادت مسلم و روح قانون و فتوای حضرت امام (ره ) در مورد الزام به انفاق با عبارت نفقه « بالمعنی الاعم » ملاک انفاق، ولایت طبیعی طفل است، یعنی نتیجه انتساب طبیعی طفل به پدر و مادر ( مشروع و نامشروع ) ملاک انفاق است بنابراین با عنایت به نظریات مشورتی اداره حقوقی قوه قضائیه، اطفال نامشروع مشمول نفقه فارع از نسب مشروع یا نامشروع می باشند و دلیل این ادعا به جهات.
اقتضای مصلحت کودک به جهت جنبه حمایتی داشتن.
مستفاد از عمومات قوانین موضوعه و نظریات مشورتی و با تفسیر موسع از آنها قائل به اصل انفاق اطفال نامشروع می باشد.
که نهایتاً رای وحدت رویه شماره ۶۱۷ – مورخه ۳/۴/۷۶ هیات عمومی عمومی دیوانعالی کشور به موضوع خاتمه داده و خاصه مفاد رای وحدت رویه موصوف این است که در اطفال نامشروع صرفاً بحث توارث منتفی است و زانی پدر عرفی طفل تلقی، در نتیجه کلیه تکالیف مربوط به پدر بر عهده وی است که شامل نفقه نیز می شود و با وجود رای وحدت رویه دیوانعالی کشور در نفقه اطفال نامشروع شک و تردیدی وجود ندارد که بر عهده پدر عرفی است.
بند دوم: ارث طفل نامشروع
الف) ارث اطفال نامشروع از منظر قوانین جاریه:
توارث یکی از آثار نسب مشروع است. فرزند نامشروع طبق م. ۸۸۴ قانون مدنی از این حقوق محروم می باشد. ماده ۸۸۴ قانون مدنی مقرر می دارد ولدالزنا از پدر و مادر و اقوام آنان ارث نمی برد، لیکن اگر حرمت رابطه که طفل ثمره آن است نسبت به یکی از ابوین ثابت و نسبت به دیگری بواسطه ی اکراه یا شبهه، زنا نباشد طفل فقط از این طرف و اقوام او ارث می برد و بالعکس، و نیز بر اساس ماده ۱۱۶۷ قانون مدنی که مقرر داشته طفل متولد از زنا ملحق به زانی نمی شود، در عدم توارث اطفال نامشروع تردیدی وجود ندارد بدین شرح که بین فرزندان نامشروعی که از یک پدر و مادر یا یک پدر یا مادر به وجود آمده اند، هیچ گونه ارتباطی موجود نیست و از لحاظ نسب هیچ گونه رابطه ای با هم ندارند، بنابراین بین آنها توارثی وجود ندارد. همچنین بین فرزندان طبیعی و نامشروع پدر و مادر و فرزندان مشروع و ناشی از ازدواج صحیح آنان، رابطهی نسبی وجود نداشته و از لحاظ ارث توارث میان آنان وجود ندارد ولی بین آنان تحریم ازدواج وجود دارد و از نظر حرمت نکاح نسب ناشی از زنا با نسب ناشی از نکاح صحیح یکسان شناخته شده است. به همین دلیل ۱۰۴۵ قانون مدنی مقرر می دارد که نکاح با ارقاب نسبی ممنوع است اگرچه قرابت حاصل از شبهه یا زنا باشد. ناگفته نماند که عدم توارث دلیل بر انتفاء نسب نیست، بلکه این دو قابل جمع اند. ممکن است کسی فرزند کسی باشد (شرعاً، لغه و عرفاً) لکن بین آنها توارث نباشد چنان که در قتل و کفر نسب وجود دارد. ولی توارث منتفی است. (قبله ای: ۱۳۸۸، ۱۳۸)
- ارث فرزندان ناشی از تلقیح مصنوعی و کودکان آزمایشگاهی:
همان گونه که در بخش مربوط به نسب فرزندان ناشی از تلقیح مصنوعی گذشت، تلقیح به چند صورت امکان پذیر است. ممکن است تلقیح بین مرد (شوهر) و همسر خودش انجام گرفته باشد. بدین صورت که نطفه مرد به وجهی حلال بدست آورده و شوهر خودش نطفه را در رحم زن تلقیح نماید که در این صورت نسب از طرف پدر و مادر ثابت و فرزند صحیح و مشروع آنان تلقی می گردد و مسئله توارث نیز بین آنان روشن است. آنان پدر و مادر کودک به حساب آمده و توارث میان آنان برقرار است. به علاوه هرگاه تلقیح بین زن و شوهر توسط بیگانه صورت گرفته و یا نطفه از طریقی غیر شرعی از مرد خارج شده باشد باز فرزند متولد شده فرزند آن دو است هر چند که مرتکب عمل حرام شده و گناه کرده است. ( امام (ره) ۱۳۸۲: ۴۷)
به دنبال حکم به نسب شرعی حکم توارث نیز وجود خواهد داشت زیرا نسب شرعی و صحیح علت توارث است.
زمانی نیز تلقیح مصنوعی ممکن است بین بیگانگان صورت گیرد. این تلقیح اگر به نحو شبهه و بدون علم و اطلاع باشد مثل این که زن خیال می کرده که این نطفه شوهرش است که در او تلقیح می شود ولی بعداً معلوم شد که چنین نیست، یا پزشکی نطفه مردی را در لابراتوار برای تجزیه قرار داده شده به عنوان داروی حاملگی در رحم زن بگذارد و زن آبستن شود(امامی، ۱۳۸۹: ۱۸۵) در این صورت ولد مزبور حکم شبهه را خواهد داشت که احکام ارث در مورد ولد شبهه در قانون مدنی مشخص شده است و مطابق ماده ۱۱۶۵ قانون مدنی این گونه اطفال به طرفی که در اشتباه بوده ملحق می شود و پس از الحاق فرزند به یکی از ابوین و یا به هر دو احکام توارث نیز برقرار خواهد شد. اما اگر تلقیح مصنوعی بین بیگانگان و با علم و اطلاع مرد و زن صورت گرفته باشد در مسئله ارث باید احتیاط کرد، نه سایر ورثه کودک متولد شده از این طریق را به کلی از ارث محروم سازند و نه این کودک همه سهم ارث خود را ملک خود بداند، بلکه با ورثه مصالحه کنند. (امام(ره)، ۱۳۸۲: ۴۷۱)
مسئله دیگر ارث کودک آزمایشگاهی است. امروزه با بهره گرفتن از تکنولوژی و علم پزشکی نطفه مرد و تخمک زن را در خارج از رحم و در درون لوله آزمایشگاهی بارور می کنند. که ایجاد و تولید اینگونه کودکان بدون انجام هر گونه رابطهی جنسی صورت می گیرد. حقوقدانان نسب این طفل را به صاحب نطفه ملحق دانسته اند و گفته اند طفل متولد از بارور کردن تخمک