دیدگاههای موجود در خصوص برند
آکر در کتاب خود با عنوان “ایجاد برندهای قوی"، دیدگاههای مربوط به شناسایی برند را اینگونه معرفی کرده است:
۱- برند بهعنوان محصول: این دیدگاه دربرگیرنده ابعادی از قبیل ویژگیهای محصول، کیفیت و قلمرو محصولات مربوط به یک برند معین، میباشد.
۲- برند بهعنوان سازمان: این دیدگاه بیشتر بر ویژگیهای سازمان تمرکز دارد و نوآوری و توجه سازمان به مشتریان را شامل میشود. همچنین در این دیدگاه، به این موضوع که سازمان، هویت جهانی داشته باشد و یا برای پیوستن به بازارهای محلی تلاش کند، پرداخته میشود. استراتژی محلی از طریق ایجاد رابطه با مشتریان، میتواند به درک بهتر نیازهای آنها بیانجامد، درحالیکه یک استراتژی جهانی به طول عمر و پایداری برند اشاره دارد و متضمن آینده آن برند میشود.
۳- برند بهعنوان شخص: این دیدگاه شامل بعد شخصیتی برند است. شخصیت برند به مجموعهای از ویژگیهای انسانی مرتبط با برند گفته میشود. این ویژگیها میتواند شامل جنس، سن، علاقه و توجه فرد و … باشد.
۴- برند بهعنوان سمبل و نماد: آکر معتقد است که یک سمبل قوی میتواند پایه و اساس شناسایی و هویت برند باشد و باعث افزایش قدرت تشخیص و یا میزان یادآوری برند در بین مشتریان شود. به عقیده وی، شیوههای بصری و عینی مانند تصویرسازی با نمایش یک برند معنادار میتواند از مؤثرترین راههای ایجاد سمبل برای برند باشد (کاظمی راد، ۱۳۸۸).
استراتژیهای مربوط به نام و نشان تجاری شرکت
در تدوین استراتژی برای نام و نشان تجاری میتواند به یکی از چهار روش زیر عمل کند. (کاتلر و آرمسترانگ۱۹۸۳)
۱- گسترش دامنه محصول
مقصود این است که شرکت اقلام دیگری از نوعی کالا با همان نام و نشان تجاری، به شکل، رنگ، مزه، محتوا یا بستهبندی جدید عرضه کند؛ بنابراین شرکت «دانون» بهتازگی چند محصول جدید با همان نام و نشان تجاری عرضه کرد؛ هفت نوع ماست بامزههای مختلف، ماست بدون چربی و ماست در اندازههای بزرگ و اقتصادی نیز عرضه نمود. اکثر فعالیتهایی که درراه عرضه محصول جدید رخ میدهد بر همین اساس انجام میشود.
امکان دارد شرکتی هنگام گسترش دادن دامنه محصول برای تمام خواستههای گوناگون مصرفکننده بهرهبرداری از ظرفیت مازاد کند و یا اینکه تنها هدف تخصیص دادن مقدار بیشتری از فضای قفسههای فروشگاههای زنجیرهای واسطهها باشد. گسترش دامنه محصولات ریسکهایی نیز به همراه دارد. شاید گسترش بیشازحد نام تجاری باعث شود که نام مزبور به معنی ویژه خود را از دست بدهد. درگذشته هنگامیکه مشتری معینی تقاضای کوکاکولا میکرد میتوانست به یک شیشه شش انسی دست پیدا کند. امروزه شرکت فروشنده باید از مشتری بپرسد آیا خواهان نوشابههای سابق است یا نوشابههای جدید؟ نوشابه عادی یا نوشابه رژیمی؟ شیشهای یا قوطی فلزی؟ ریسک دیگر این است که امکان دارد گسترش دادن محصولات باعث شود که کالای موردبحث به تعداد کافی به فروش نرسد و هزینه های مربوط به تبلیغات را جبران ننماید. حتی هنگامیکه این اقلام فروش خوبی داشته باشد امکان دارد این فروش موجب کم شدن اقلام دیگر (از همین محصولات) شود. زمانی گسترش دادن دامنه محصولات کارساز واقع میشود که بتواند بخشی از فروش شرکت رقیب را به خود تخصیص دهد و نه آنکه موجب کاهش فروش اقلام دیگری از همین کالا شود.
۲- گسترش دادن دامنه نام و نشان تجاری
مقصود این است که برای محصولات جدید در گروه جدیدی از محصول از یک نام و نشان تجاری موفق استفاده به عمل آید. گسترش دادن نام و نشان تجاری باعث میشود که محصولی بهسرعت دارای شهرت شود و مردم سریعتر آن را بپذیرند. همچنین برای تبلیغات به هزینه های زیاد نیاز ندارد (در مقایسه با محصولی که با نام و نشان جدید عرضه میشود). از سویی دیگر استراتژی مبتنی بر گسترش دادن دامنه نام و نشان تجاری میتواند ریسکهایی داشته باشد.
۳- نام و نشان چندگانه تجاری
اغلب شرکتها، یک دسته از محصولات را با نامها و نشانهای تجاری چندگانه به بازار عرضه میکنند. شرکت پروکتراندگمبل چندین دسته از شوینده با نامها و نشانهای تجاری متفاوت به بازار عرضه میکند. تعدد نام و نشان تجاری برای شرکت تولیدکننده این امکان را به وجود آورد تا از فروشگاهها بخواهد که فضای بیشتری را به این محصولات (در قفسههای خود) تخصیص دهند. یا شرکت باعرضه محصولاتی مشابه با نامها و نشانهای تجاری متعدد درصدد برمیآید از محصولات خود در برابر محصولات رقیب دفاع کند. برای مثال، شرکت سیکو برای ساعتهای گرانبها از نام و نشان تجاری متفاوت و برای ساعتهای ارزانقیمت (پل سار) از نام و نشان تجاری دیگری استفاده میکند تا بتواند گونههای متفاوتی از ساعت را به بازار عرضه کند. سرانجام، امکان دارد شرکتها نامها و نشانهای متفاوت بر کالاهای مشابهی بگذارند که به مناطق یا کشورهای مختلف عرضه میشوند و در این زمینه تفاوت فرهنگی و زبانی رعایت شود. یکی از نقاط ضعف تعدد نام و نشان تجاری این است که هر محصولی با نام و نشان تجاری خاص تنها بخش کوچکی از سهم بازار را به خود اختصاص میدهد و شاید برخی از این اقلام چندان سودآور نباشد. در برخی از موارد شرکت صلاح نمیداند که منابع خود را با چند نوع نام و نشان تجاری مرتبط سازد و تنها به تعداد انگشتشماری از نامها و نشانهای سودآور اکتفا کند. چنین شرکت تعداد نام و نشانهای تجاری جدید به روش دقیقتر عمل خواهد کرد.
۴- نامها و نشانهای تجاری جدید
امکان دارد زمانی که شرکت محصولی جدید عرضه میکند، هیچیک از نامها و نشانهای تجاری کنونی درخور آن نباشد، بنابراین از نامی جدید استفاده میکند. برای مثال، شرکت سیرز، برای دستههای مختلفی از محصولات خود خانواده متفاوتی از نامهای تجاری به کار میبرد. یا امکان دارد یک شرکت بر این باور باشد که برخی از نامها و نشانهای تجاری قدرت و جذابیت خود را ازدستدادهاند و باید در اندیشه نام و نشان تجاری تازه بود. سرانجام امکان دارد شرکت از طریق خرید شرکت دیگر به نام و نشان تجاری جدید دست یابد درباره بهکارگیری چند نام و نشان تجاری، امکان دارد شرکتی که محصولاتی را با نام و نشان تجاری جدید عرضه کند، نتواند منابع کافی در این راه صرف نماید؛ و در برخی از صنایع، مثل صنایع مربوط به محصولات بستهبندیشده و آماده، مصرفکنندگان و فروشندگان با این مسئله روبهرو میشوند که وجود اینهمه نام و نشان تجاری آنها را در نوعی بحران قرار خواهند داد.
علت علاقه مصرفکنندگان به نامهای تجاری
مردم همیشه درباره نامهای تجاری صحبت میکنند، اینکه مصرفکنندگان هنگام استفاده از کالا و خدمات ترجیح میدهند محصولات و خدمات علامتگذاری شده را خریداری کنند، دلایل زیادی دارد که در ادامه به چند مورد از آنها میپردازیم. نام تجاری درواقع خلاصهای از فعالیت شرکت است که باعث اتصال مشتری و شرکت میگردد. نام تجاری وسیله ارتباطی بسیار مهمی در فرایند مدیریت ارتباط مشتری میباشد. نامهای تجاری برای مصرفکنندگان باارزش هستند زیرا:
۱- باعث کاهش ریسک استفاده از محصولات میگردند.
۲-ازنظر اقتصادی برای آنها تصمیمگیری را بهصرفهتر میسازند.
نام تجاری درواقع قولی است که تولیدکننده به مصرفکننده میدهد و چنانچه بین این قول و عمل نوعی عدم توازن وجود داشته باشد مشتری از برقراری ارتباط طولانی با شرکت احساس سودمندی نمیکند. نام تجاری یک وسیله نشانگر مفید برای مشتری میتواند باشد زیرا میتوان بهعنوان معیاری برای سنجش عملکرد تولیدکننده به کار رود. نامهای تجاری علائم و نشانههای باارزشی هستند، زیرا شرکتها را ملزم میسازد تا در مورد تولیدات و سرویسی که ارائه میدهند صادق باشند تمپورال، پائول(۱۹۸۲).
فواید استفاده از برند
فواید روانشناسی برند
فواید روانشناسی، از فواید عملی محصول مهمتر است. در بعضی موارد مصرفکنندگان ارتباط مهمی با نامهای تجاری برقرار میکنند که منجر به دوستی و حتی وابستگی میشود. ازآنجاییکه ارتباط نام تجاری باروح مصرفکننده از بین رفتنی نیست، ارزش نمادها و اسامی افزایش مییابد. نمادها و اسامی عاملی برای یادآوری خاطرات و احساسات مربوط به علامت تجاری میشوند. بنابراین نامهای تجاری میتواند احساسات و رضایت شدیدی را به وجود آورد (تمپورال، پائول. ۱۹۸۲).
فواید استفاده از یک برند
فواید دریافتی همان چیزی است که مشتریان تصور میکنند یک کالا میتواند برای آنها انجام دهد. فواید همان چیزهایی است که زمانی که مشتری محصول یا برندی را خریداری میکند، در پی آن میگردد. این فواید بهسوی وضعیت یا ارزشی هدایت میشوند که مشتریان در آرزوی به دست آوردن آنها بودهاند (موتینهو،۲۰۰۹).
وفاداری
مفهوم وفاداری
وفاداری به نام تجاری به معنی تکرار خرید است که دلیل این رفتار، فرایندهای روانی میباشد. بهعبارتدیگر، تکرار خرید صرفاً یک واکنش اختیاری نیست بلکه نتیجه عوامل روانی، احساسی و هنجاری میباشد. هاتس یل دریم (۲۰۱۲) وفاداری را داشتن تعهدی عمیق برای خرید مجدد یا حمایت از یک محصول یا خدمت موردعلاقه، که علیرغم وجود تأثیرات موقعیتی و تلاشهای بازاریابی رقبا، موجب تکرار خرید یک نام تجاری یا مجموعه محصولات یک نام تجاری در آینده شود تعریف میکند.
رنجبریان و غلامی کرین (۱۳۸۵)، هدف اصلی هر سازمان را، ورای فروش محصول خود، ایجاد نوعی رابطه و پیوند پایدار بین محصول و گروه خاصی از مشتریان میدانند که عصارهی آن نوعی تعهد و وفاداری مشتری نسبت به محصول سازمان خواهد بود. ایجاد چنین تعهدی، طی فرایندی صورت میگیرد که شامل آشنا شدن مشتری با محصول، شناخت پیدا کردن نسبت بدان و سپس ترجیح محصول است. در صورت موفقیتآمیز بودن این فرایند، وفاداری مشتری به سازمان، موفقیت سازمان و مأیوس شدن سایر رقبا تضمین خواهد شد (رنجبریان و غلامی کرین، ۱۳۸۵).
امروزه شرکتهایی با عملکرد برتر در صنایع مختلف در حال حرکت به سمت حفظ مشتریان و جلب وفاداری آنها میباشند، زیرا اغلب بازارها در مرحله بلوغ خود قرار دارند، رقابت در حال افزایش و هزینههای جذب مشتریان جدید نیز بهشدت افزایشیافته است. حفظ مشتری و جلب وفاداری آن، برای ادامه کسبوکار امری حیاتی تلقی میشود؛ بنابراین شرکتها نیز باید برای بهبود وفاداری مشتریان خود به دنبال استراتژیهای گوناگون مدیریتی باشند. امروزه مدیران شرکتها برای جلوگیری از گرایش یافتن مشتری به سمت رقبا بیش از هرزمانی بایستی در پی درک خواسته و نیازهای مشتریان باشند تا بهتر بتوانند نیازهای آنها را برآورده کنند و روابط بلندمدت با آنها برقرار نمایند (رنجبریان و براری،۱۳۸۸).
آنیسیموا (۲۰۰۷) بر این باور است که در عصر پیشرفت سریع تکنولوژی و همگن شدن محصولات، گزینههای در دسترس سازمانها برای جذب مشتریان در حال کاهش است. از سوی دیگر، در مواجهه با رقابت شدید سازمانها، نیاز به یک استراتژی ارزشافزوده را تشخیص دادند. ارزشهای غیرملموسی همچون، اعتبار شرکت و مهارتهای در حال افزایش شرکت، نحوهی عکسالعمل مشتریان را نسبت به برند شرکت تحت تأثیر قرار میدهد.
درواقع مقدار قابلتوجهی از تلاش سازمانها صرف، موقعیتیابی استراتژیک در ارتباط با گروههای مختلف مشتریان میگردد۲۰۰۷) . (Anisimova
کاتلر، واژه وفاداری را بهعنوان تعهد پایدار به خانواده، کشور و یا دوستان توصیف میکند و معتقد است این اصطلاح در ابتدا با تأکید بر وفاداری به برند وارد ادبیات بازاریابی شده است؛ اما الیور وفاداری مشتری را به مفهوم داشتن تعهد عمیق به خریداری مجدد و مستمر یک محصول ترجیح دادهشده میداند (رنجبریان و براری، ۱۳۸۸(.
حسینی و حیرتی (۱۳۸۶) در پژوهش خود عنوان نمودند که درواقع وفاداری دارای درجهبندی میباشد، در پایینترین سطح وفاداری انحصاری قرار دارد که به معنای فقدان حق انتخاب برای مشتریان است، بنابراین این سطح وفاداری تنها تا زمان پیدایش یک انتخاب جدید قابلاتکا میباشد. گاهی اوقات مشتریان به علت هزینههای تغییر شرکت عرضهکننده خدمت یا کالا، به آنها وفادار میشوند. این دو سطح از وفاداری را شاید بتوان هنوز هم ایجاد نمود اما عموماً امروزه از سطوح ناکارآمد وفاداری میباشند. در اثر راهکارهای بازاریابی و تشویقی نیز در سالهای گذشته یک سطح میانی از وفاداری ایجادشده است که به علت تعدد برنامهها و همچنین ابتکارات روزافزون این سطح از وفاداری نیز چندان قابلاتکا نمیباشد.
زمانی فرامیرسد که وفاداری تبدیل به یک عادت برای مشتریان میشود. اگرچه خلق ارزش و ارضای نیازهای اساسی مشتریان در این سطح به حد کمال خود میرسد اما در فراسوی این سطح، وفاداری تعهدانه، عالیترین سطح از وفاداری مشتریان میباشد. این نوع وفاداری تنها درجه وفاداری عقلانی و احساسی پایدار و قابل اتکا برای مشتریان میباشد. در این حالت یک سازمان تبدیل به مرجع جامع رفع تمامی نیازهای آشکار و پنهان مشتریان خود تبدیل میشود؛ بنابراین وفاداری مشتریان حاصل عالیترین سطح میزان رضایت مشتریان میباشد (حسینی و حیرتی، ۱۳۸۶(
انواع وفاداری
تاجزاده نمین و همکاران در سال ۱۳۸۹، وفاداری را بهطورکلی به سه دسته تقسیم نمودند:
۱-وفاداری معاملاتی: که در آن تغییر یافتن رفتار خرید مشتری مدنظر قرار میگیرد هرچند که انگیزههای تغییر ممکن است نامشخص باشد؛ که این نوع از وفاداری از روشهای زیر حاصل میشود:
فروش کالاهای جدید: زمانی که مشتری مبادرت به خرید کالاها و خدماتی جدید و متفاوت از همان عرضهکننده می کند
تکرار خرید: خرید دوباره یک کالا یا خدمت برای ارضای همان نیاز
اصرار: حفظ رابطه بهجای خاتمهی آن
۲-وفاداری ادراکی: که در آن نگرشها و عقاید مشتریان عنصر کلیدی محسوب میشود که از طرق زیر حاصل میشود:
رضایت: بهطور ساده و روشن، وفاداری در چهارچوب میزان رضایت حاصله توسط استفادهکننده از کالا و خدمات احساس میشود. بااینحال رضایت مشتری زمانی که تعداد زیادی از مشتریان عرضهکننده خود را علیرغم سطح بالای رضایتی که از کالا و خدمات دارند تغییر دهند، ممکن است معیار گمراهکنندهای باشد.
آگاهی: میزان شناخته شدن کسبوکار در بازار هدف که تحت تأثیر توصیههای کلامی و یا میزان شناخت عرضهکننده قرار دارد.
۳-وفاداری مرکب: که ترکیبی از دو حالت فوق میباشد (تاجزاده نمین همکاران، ۱۳۸۹(
ابعاد وفاداری
ازنظر مفهومی وفاداری مشتری شامل دو بعد رفتاری و نگرشی است. بعد رفتاری وفاداری بر رفتار مشتری در تکرار خرید تأکید دارد. بعد نگرشی به مفهوم میزان گرایش مطلوب و مساعد بهسوی یک ارائهدهنده خدمت است (رنجبریان وبراری، ۱۳۸۸).
حیدر زاده و رمضانی قمی (۱۳۸۸) بر این باورند که وفاداری نگرشی به ترجیح مشتری و گرایش نسبت به یک برند خاص اشاره دارد اما وفاداری رفتاری ۲ زمانی نشان داده میشود که رفتار خرید واقعی صورت پذیرد. بهطور فزاینده، وفاداری نگرشی بهعنوان متغیری از علاقه به شرکت عرضهکننده تلقی میشود (حیدر زاده و رمضانی قمی، ۱۳۸۸).
محققین دیگری همانند هونگ و چو دریافتهاند که وفاداری نگرشی و قصد خرید تحت تأثیر اعتماد مشتریان به فروشنده قرار میگیرد و معتقدند که وفاداری نگرشی جزئی از نگرش یا احساس واقعی از مفهوم وفاداری است، چراکه احتمالاً نگرش مثبت شخص نسبت به شرکت پیشزمینهای است بر رفتارهای وفادارانهای که از وی سر خواهد زد ۲۰۱۱) Hong & Cho). چاودهوری و هولبروک (۲۰۱۱) وفاداری نگرشی را تمایل مشتریان به تعهد به یک برند خاص تعریف میکنند که این وفاداری از بالا تا پایین قابلطبقهبندی میباشد Holbrook2001)&Chaudhuri).
سنجش وفاداری، با بهره گرفتن از ترکیبی از ابعاد رفتاری (تکرار خرید، خرید انحصاری) و نگرشی (تعهد، تبلیغات افواهی، تمایل به خرید) امکانپذیر است که در مطالعات زیادی بهویژه در مطالعات چائودهوری و هولبروک (۲۰۰۱) به چشم میخورد (Mandhachitara & Poolthong, 2011).
بنا به عقیدهی آنیسمووا (۲۰۰۷)، وفاداری نگرشی حاکی از رجحان مشتریان در زمان مشاهده ارزشهای منحصربهفرد یک برند میباشد که بهعنوان اجزای عاطفی و شناختی وفاداری برند میتواند شناخته شود. این نوع از وفاداری، تعهد طولانیمدت تر مصرفکننده را نسبت به یک سازمان ارائه می کند و بیانگر میل به تبلیغات افواهی است هرچند که برای هر سازمانی، تعهد در سطوح عاطفی و شناختی زمانی معنا مییابد که به رفتار خرید واقعی منجر گردد و درک رفتار خرید مشتریان نسبت به یک برند مهم و عظیم است اما جنبهی رفتاری بهتنهایی در شرح فرایند توسعهی وفاداری، ناکافی می کند. این حقیقت که سازمانها به شکل روزافزونی سعی میکنند که خود را از بقیه از طریق، ارتباطات، ارزشها و عاطفی متمایز کنند تا حدودی اهمیت اینکه مشتریان از سازمان چه میدانند و در مورد آنچه فکر میکنند را نشان میدهد (Anisimova, 2007).
ازواجی و داداشی(۱۳۸۹)
تحلیل بهره وری نیروی کار در اقتصاد ایران ، چالش ها ، فرصتها و رهیافت ها
همواره عدم توازن و شکافهای بهره وری در اقتصاد کشور مشهود است و با توجه به هدفگذاری رشد پرشتاب و مستمر اقتصادی در افق چشمانداز، تأکید بیشتر به مقوله های بهره وری نیروی کار و عملیاتی کردن آن در برنامههای توسعه همراه با ملاحظات چالشها و بکارگیری مناسب از فرصتها، در افق بلندمدت ارتقاء بهره وری نیروی کار و دستیابی به سهم برتر سرمایه انسانی در تولید، ضروری است.
امینی و فرهادی کیا(۱۳۸۹)
ارزیابی شاخص های بهره وری در بخش نفت برای بهبود برنامه پنجم توسعه
ارزشافزوده بخش نفت بطور متوسط سالانه ۳/۱ درصد افزایش یافته که پایینتر از میانگین کل اقتصاد بوده و سهم آن در تولید ناخالص داخلی کشور کاهش یافته است و مانع از رشد اقتصادی بیشتر در کشور شده است.
ماخذ : گردآوری محقق
جدول شماره (۱-۲) :
خلاصه مطالعات انجام گرفته در خارج:
نام محقق
موضوع
نتیجه
کوهان و براون (۲۰۰۴)
بررسی تاثیر آب و هوا بر بهره وری
در رطوبت نسبی کمتر از ۳۵ درصد بهره وری تحت تاثیر تغیر رطوبت نمی باشد،
توماس و یاکومیس (۲۰۱۰)
بررسی تاثیر دمای هوا و رطوبت نسبی بر بهره وری
کارایی پیش بینی شده کارگران با PR (نسبت عملکرد پیش بینی روزانه واقعی/مورد انتظار) رابطه معکوس دارد
سرید هاران و چاندر اسکان (۲۰۱۰)
بررسی روند بهره وری نیروی کار و سرمایه در صنعت پنبه هند
بهره وری نیروی کار در صنایع پنبه هند بیش از بهره وری سرمایه در دوره مورد بررسی افزایش یافته است. بهبود بهره وری نیروی کار در این دوره به طور عمده ناشی از تعدیل نیروی کار و بهره وری پایین سرمایه ناشی از عوامل مدیریتی بوده است.
پیلات (۲۰۱۰)
مقایسه بهره وری صنایع مختلف کره جنوبی با بهره وری صنایع مشابه در آمریکا
بهره وری در برخی صنایع کره جنوبی نظیر چرم ، فلزات و ماشین آلات در حد بهره وری صنایع اروپاست لیکن بهره وری کل در صنایع کره جنوبی در سال ۱۹۷۸ حدود ۲۶ درصد بهره وری در صنایع ایلات متحده بوده است . ضمن اینکه عواملی نظیر شدت به کارگیری سرمایه ، صرفه جویی ناشی از مقیاس تولید در صنایع و سطح تحصیلات نیروی کار از مهم ترین عوامل موثر در تفاوت بهره وری صنایع کره جنوبی با آمریکا به شمار می رود.
ماخذ : گردآوری محقق
جدول شماره(۱-۲ ):
نام محقق
موضوع
نتیجه
نتیجه تمرینات هایپرتروفی و قدرتی تغییراتی است که در عضله اتفاق میافتدکه بصورت زیر طبقهبندی میشوند میوژنیک : تغییراتی که در ساختار عضله اتفاق میافتدو نئوژنیک : تغییراتی مرتبط با عصب و عضله
۲-۱-۲-۱٫تغییرات میوژنیک:
نتایج تمرینات قدرتی در هایپرتروفی عضله یک افزایش قطری در اندازه فیبرهای بیرونی دارد (۲۹). که این امر با افزایش : ۱- تعداد میوفیبریل ۲- حجم سارکوپلاسم ۳- پروتئین ۴- بافت همبند حمایتکننده (لیگامنتها و تاندونها) بدست میآید. همچنین تمرین قدرتی باعث تغییرات بیومکانیکی می شودکه در عضله اتفاق میافتد و باعث افزایش ظرفیت اکسیداسیون عضله میشود که در نهایت منجر به افزایش میتو کندری می گردند. تمرین قدرتی ذخایر درون عضلات مانند آدنوزینتری فسفات ، کراتین فسفات و گلیکوژن را افزایش میدهد (۷۳،۷۴).
۲-۱-۲-۲٫ تغییرات نروژنیک: در تمرینات قدرتی بوسیله تکرار، تحریک عضلانی میزان بافتهای سیستم اعصاب مرکزی افزایش پیدا می کند. که این تکرار باعث هماهنگی بین عصب وعضله می شود. که در نتیجه باعث تولید نیروی بیشتری می گردد (۳۲).
۲-۱-۳٫ انواع هایپرتروفی :
۲-۱-۳-۱٫ بر اساس زمان بر اساس زمان دو نوع هایپرتروفی را می توان شناسایی کرد: ۱- هایپرتروفی گذرا (حاد یا کوتاه مدت) (transient hypertrophy) این اثر کوتاه مدت به تجمع مایع (ناشی از پلاسمای خون)، در فضاهای درون سلولی و میان بافتی عضله و افزایش جریان خون به سوی عضلات در خلال ورزش نسبت داده می شود (۳،۷۴).
۲- هایپرتروفی مزمن(بلند مدت وپایدار) ( chronic hypertrophy) افزایش در اندازه عضله که با تمرین مقاومتی طولانی مدت مرتبط است. هایپرتروفی مزمن به علت افزایش تارچه ها، افزایش اکتین ومیوزین، افزایش سارکو پلاسم وافزایش بافت پیوندی رخ می دهد. در بیشتر مطالعات تمرینی، افزایش در سطح مقطع تارهای عضله دامنه ای از ۲۰ تا ۴۵ درصد دارد (۳،۷۴).
۲-۱-۳-۲٫ بر اساس ماهیت :
۱- هایپرتروفی سارکوپلاسمی (sarcoplasmic hypertrophy) افزایش حجم پروتئین های غیر انقباضی واجزای آبکی بین تار های عضلانی را شامل می شود، در این هایپرتروفی اگر چه سطح مقطع عرضی عضله افزایش می یابد لیکن، افزایش متناسبی با حجم در قدرت ارادی عضله وجود ندارد (۶۵).
۲- هایپر تروفی سارکومری (sarcomere hypertrophy)
این نوع هایپرتروفی شامل افزایش در تعداد و اندازه سارکومرها، تارچه ها یا اضافه شدن سارکومر ها در امتداد تارچه های موجود می شوند. در چنین هایپرتروفی تنها رشد تارچه ها به موازات یکدیگر (رشد عرضی) منجر به افزایش در توانایی تولید تنش می شود (۶۵).
نوع هایپرتروفی که شخص در تمرین تجربه می کند به روش تمرین بستگی دارد.به عنوان مثال ،تمرین با حجم بالا /تکرار متوسط (۱۲-۸) بیشتر به هایپرتروفی سارکو پلاسمی منجر می شود، در حالی که تمرین با حجم کمتر/ تکرار پایین(۶-۱) به هایپرتروفی سارکومری منجر می شود. نشان داده شده است که هایپرتروفی تار عضله حداقل نیازمند بیشتر از ۱۶ جلسه تمرین به منظور ایجاد اثرات معنادار است (۷۳،۶۴). علاوه بر این ، تار عضله تند تنش) fast-twitch ( (تند انقباض یا گلیکولیتیک) در مقابل تار عضله کند تنش ( (slow-twitch ( کند انقباض یا اکسایشی) پتانسیل بیشتری در افزایش اندازه تار نشان می دهد (۳).
۲-۱-۴٫ عوامل موثر بر هایپرترفی عضلانی :
۲-۱-۴-۱٫ فاکتور رشد شبه انسولینی ( I- IGF):
IGF-I یا فاکتور رشدی شبه انسولینی، اسیدآمینه ای ۷۰ پلی پیتیدی است که عملکردی شبیه به انسولین دارد IGF-I توسط کبد تولید میشود و درشمار فاکتورهای مختلف رشدی همانند هورمون رشد، انسولین وتستوسترون قرار می گیرد. مسیرهای سیگنالینگ مختلفی هیپرتروفی عضلانی را از طریق عمل IGF-I میانجی گری میکنند (۷۵). IGF-Iتحریک کننده اصلی هایپرتروفی عضله است و به عنوان یک عامل آنابولیک قوی عضله اسکلتی در نظر گرفته می شود. عمل خود را به طور برجسته به وسیله فعال سازی مسیر [۱۶]Akt/Tsc2/mTor و بالا بردن سنتز پروتئین انجام می دهد. نشان داده شده است که تزریق مستقیم موضعی IGF-I به درون عضلات موش ها باعث هایپرتروفی چشمگیر می شود (۷۵). سوکو[۱۷] و همکاران(۲۰۰۳) شواهدی فراهم کردند که IGF-I به منظور افزایش سنتز پروتئین به وسیله فعال سازی مسیرmTOR-Akt به کار می رود. IGF-I سنتز پروتئین در سلول های عضله را از طریق مسیر PI3K/ Akt/mTOR [۱۸] تحریک می کند و به عنوان یک میتوژن قوی به کار می رود که منجر به تکثیر سلول های ماهواره ای[۱۹] عضله اسکلتی می شود. به علاوه، به نظر می رسد IGF-I در تمایز و ترکیب سلول های ماهواره ای نقش ایفا می کند (۵۳،۷۵).
۲-۱-۴-۲٫TGF-β
یکی دیگر از مهمترین سایتوکاین ها ی رشدی است، TGF-β پروتئینی با وزن ملکولی ۲۵ کیلو دالتون می باشد (۱۳،۵۶). این فاکتور دارای سه ایزوفرم (TGF-β ۱,۲,۳ ) بوده واز طریق دو گیرنده ۱و۲ (TR 1,2) پیام خود را به سلول داخل می رساند (۶). مسیر پیام رسانی داخل سلولی این فاکتور توسط ملکول های تسهیل شده Smad و پیام مربوطه نهایتا به هسته سلول رسیده ومنجر به تغییراتی در سطح رونویسی DNA می گردد. TGF-β یک فاکتور با اعمال متنوع می باشد که طیف آن از تمایز سلولی ومهار رشد سلولی تا تحریک ماتریکس خارج سلولی وتعدیل وسرکوب پاسخ های ایمنی والتهابی متغییر می باشد، که از سلول های مختلفی از جمله ماکروفاژها، سلول های T کراتینوسیت ها و فیبروبلاست ها ترشح می گردد (۲۳،۳۴).
۲-۱-۴-۳٫ مایوستاتین یا GDF-8[20]
مایوستاتین عضوی از سوپر خانواده پروتئین TGF- β است. مایوستاتین اصولأ در سلولهای عضله اسکلتی تولید می شود و در خون جریان می یابد و با اتصال به جایگاهش در بافت عضلانی ( اکتیوین نوع II ) مانع از رشد و تمایز عضلات می شود (۴۹). فاکتور رشد تمایزی ۸ یا مایوستاتین عضوی از خانواده TGF-β که همانند بقیه خانواده از نوع ترشحی بوده و در ماهیچههای رویانی بیان می شود. حذف میوستاتین باعث تغییر در فنوتیپ ماهیچهای و در نتیجه فنوتیپ ظاهری فرد می شود. این تغییرات فنوتیپی در اثر هایپرپلای که بر خلاف هایپرتروفی با افزایش تعداد سلولی همراه است اتفاق میافتد. مایوستاتین باعث جلوگیری از تکثیر و تمایز سلولهای بنیادی عضله، تضعیف رشد تارهای عضلانی و در نتیجه کاهش توده عضلات اسکلتی می گردد (۴۹،۳۶). نتایج تحقیقات نشان می دهد که مهار مایوستاتین به عوامل زیر منجر می گردد(۴۹،۹۲ ) :
۱- افزایش حجم (هایپرتروفی و هایپر پلازیا) در عضلات اسکلتی
۲- افزایش قدرت در عضلات اسکلتی
۳- کاهش توده چربی
۴- بدون تأثیر در عضلات صاف و قلبی
۵- بدون اختلال و عوارض جانبی در طول عمر
۶- افزایش قدرت استخوانی
۷- مؤثر در ترمیم و استحکام بافت همبند
۲-۱-۴-۴٫فولیستاتینفولیستاتین توسط سلول های فولیکولی از هیپو فیز قدامی تولید و از ماکروفاژها و مونوسیت ها ترشح می شوند (۸۴). عضوی از سوپر خانواده پروتئین TGF- β و گلیکو پروتئینی است که جایگاه مایوستاتین را اشغال می کند و مانع از عملکرد آن می شود. فولیستاتین باعث جلوگیری از اتصال مایوستاتین به گیرنده اش و درنتیجه پیشگیری از تحلیل عضلانی و افزایش توده عضلانی می گردد (۸۴،۸۵).
۲-۱-۵٫ مسیرهای سیگنالینگ هایپرتروفی عضلانی : مسیر ملکولی هایپرتروفی: همه سلولهای یوکاریوت توانایی ذاتی در تطابق به تحریکات متنوع برون سلولی را دارند و این تحریکات در اثر موقعیتهای فیزیولوژیک ایجاد می شود (۷،۸۳). این فعالیت بیشتر از طریق راههای چند گانه پیام رسانی درون سلولی و تعدیل ژنومی و فعالیت نسخه برداری از فاکتورها و پروتئین سلولی درگیر در پروتئینهای سنتز کننده موجود اعمال می شود (شکل ۲-۱).
شکل ۲-۱
مسیر های سیگنالینگ هایپرتروفی ناشی از افزایش بارشامل : سلول های ماهواره ای، فاکتور رشد شبه انسولینی-۱، مسیرناشناخته، کلسی نورین ونرونی می باشد. سلولهای ماهوارهای معمولاً خاموش هستند و بین سلولهای عضلانی سارکولما و تیغههای پایهای قرار دارند و در پاسخ به افزایش بار و آسیب عضلانی فعال میشوند. فاکتور رشد شبه انسولینی-۱ باعث فعال شدن چندین کیناز فرودست خودش مانند پروتئین کیناز P3K ، AKt ، Mtor ، p 7056k که باعث افزایش سنتز پروتئین در مرحله اساسی رشد سلول ها در هایپرترفی عضلات اسکلتی می شود. کلسی نورین وابسته به افزایش سطوح کلسیم درون سلولی است که باعث فعال شدن کلسیم کالمودولین پروتئین کیناز CaMK، پروتیئن کینازC و فاکتور های افزایش دهنده رونویسی TEF-1می گردد.
تنظیم توده عضلانی(هایپرتروفی) شامل مسیرهای سیگنالینگ درون و برون سلولی متعددی است که اهم آن شامل:
۱- I- IGF یا فاکتور رشدی شبه انسولینی
الف) مسیر[۲۱] PI(3)K / IGF-I
ب) مسیر PI3K/ Akt/ GSK3B[22]
ج) مسیر PI3K/ Akt/mTOR
۲- ترشح سایتوکاین ها ( اینترلوکین ۶- فاکتورهای مهار کننده لکوسیتی)
۳- فاکتورهای رشد از قبیل VEGF[23] ، TGF- β، IGF، FGF[24]
۴- القا سریع وگذرا که در پاسخ به رشد درگیر می شوند.
۵- تنظیم میوستاتین
۶- فعالیت سلول های ماهواره ای
۷- ومکانیسم های ناشناخته………..
در ابتدا به بررسی مسیر سیگنالینگ I- IGF یا فاکتور رشدی شبه انسولینی در تنظیم توده عضلانی (هایپرتروفی) می پردازیم :
۲-۱-۵-۱٫ مسیر سیگنالینگ I- IGF یا فاکتور رشدی شبه انسولینی
مسیر PI(3)K / IGF-I : پیوند فاکتور رشد شبه انسولینی به گیرنده موجب تغییر پیرامونی در گیرنده شده که منجر به ترانس فسفریل و فسفریل شدن بعدی زیر ماده گیرنده انسولین (IRS1) میشود. این عمل به فعالسازی PI3K میشود که PI3K خود افزایش جمع عضلانی را واسطه گری می کند. شواهد اولیه اشاره به این داشتند که فعال شدن مسیر PI3K برای تعدیل رشد عضلانی توسط عمل I- IGF در عضلات اسکلتی کفایت می کند (۷،۳۶).
مسیر PI3K/ Akt/ GSK3B : گلیکوژن سنتتازکیناز ۳ بتا (GSK3B) یک زیرماده دیگر از Akt است که عامل مهمی در واسطه گری و تعدیل حجم عضلات اسکلتی می باشد. فسفریله شدن Akt منجر به غیر فعالسازی GSK3B میشود.
مسیر PI3K/ Akt/mTOR : فعال شدن مسیر mTOR –Pl3k از طریق آمینواسید : mTOR برای فعال شدن احتیاج به اسید آمینه دارد تا بتواند s6k1[25] و[۲۶] SEBP1 را فسفوریله کند . اسید آمینه نمی تواند (مانند انسولین)Pl3k یا PKB را فعال نماید. تحقیقات اخیر بیانگر این مطلب هستند که اسید آمینه احتمالاً به صورت غیر مستقیم با سیگنالینگTsc ، GBL-raptor و یا [۲۷]Rheb می تواند mTOR را تنظیم کند. از طرف دیگر اسید آمینه ارتباط mTOR و Raptor را افزایش می دهد که به بدین صورت فسفوریلاسیون SEBP1 و S6k1 را تقویت می کند(۳۶).
۲-۱-۵-۲٫ سایتوکاین ها و هایپرتروفی عضلانی:
سایتوکاین ها در مورد هورمون های پلی پپتیدی به کار می رود که توسط سلول های دستگاه ایمنی، عضلات و بافت های دیگر در پاسخ به محرک های ویژه به صورت اتوکرین، اندوکرین وپاراکرین تولید شده و بر سلول هدف اثر می گذارند. از مهمترین سایتوکاین ها یی که باعث هایپرتروفی می شوند، می توان اینتر لوکین -۶ (IL-6) و اینترلوکین -۱۵ ((IL-15 را نام برد. IL-6 سایتوکاینی پلیوتروپیک است که در همکاری وکنترل پاسخ های ایمنی ،رشد وهایپرتروفی عضلانی با واسطه ی سلول های ماهواره ای نقش دارد. ورزش مقاومتی همراه با اضافه بار، با افزایش بیان IL-6 ، موجب شروع فرایندهای رشدی در سلول های ماهواره ای می شود. از دیگر سایتوکاین های اثر گذار بر هایپرتروفی IL-15 است که سایتوکاینی آنابولیکی است که از عضله تولید می شود وبه طور مستقیم بر متابولیسم عضله اثر می گذارد. IL-15 با مهار مسیر های پروتئلیتیک (تجزیه پروتئین) وابسته به ATP، سرعت تجزیه پروتئین را کاهش می دهد (۷،۳۶).
۲-۱-۵- ۳٫ فاکتور رشدی TGF-β
TGF- β یکى از اعضاء خانواده اى بزرگ از سایتوکا ن هاى ترشحى پلئوتروپ است که از نظر تکاملى حفظ شد ه اند. اعضاء این ابر خانواده اعمال فیزیولوژیکى مختلف از قبیل: تکامل جنین، هومئوستازى،ترمیم زخم ها، کموتاکسى و کنترل چرخه ى سلولى را برعهده دارند. درنتیجه، جاى تعجب نیست که در بسیارى از بیمار ى هاى انسانى از قبیل: انواع سرطا ن ها، فیبروز، بیمار ى هاى خود ایمن و بیمار ى هاى درگیر کننده رگ هاى خونى دخیل باشند (۲۴،۳۱). سه ایزوفرم ۳, β۲ , β۱ TGF β از TGF-β در پستانداران شناخته شده است که از لحاظ ساختارى یکسانند و از همه معمو ل ترند (۲۴،۸۷). سایر اعضاء این خانواده شامل: پروتئین مورفوژن استخوان (BMPs) و activin می باشد (۳۱). همه ی اعضاء این خانواده، هومودایمرند و بصورت یک پروتئین پیشساز بزرگ اولیه ساخته می شوند. ایزوفرم هاى TGF-β بصورت غیرفعال یا فعال سنتز می شوند. فعال شدن با دایمریزاسیون و برش پروتئولیک پپتید پیشساز صورت می گیرد (۴۴). ۳, β۲ , β۱ TGF βتکثیر اغلب سلو لها را مهار کرده و آپوپتوزیس را در سلو لهاى اندوتلیالى القاء می نمایند. از طرف دیگر ۳, β۲ , β۱ TGF βسبب تحریک تکثیر سلو لهاى مزانشیمى و تولید ماتریکس خارج سلولى می گردند (۶۷) (شکل ۲-۲) .
شکل۲-۲ تعدادی از اعضای خانواده TGF-β از جمله ۲ , β ۱ activin ,TGF β و Myostatin می باشند که ۱ TGF β با اتصال لیگاند فعال به TGF-β RII سبب فعال شدن آن اتصالش به سرین فسفریلاسیون و فعال شدن TGF-β RI می گردد.
مین وانگ و همکاران[۶۳] (۲۰۱۱) پوشش تورمی کوتاهمدت و بلندمدت طلا را در آمریکا، ژاپن در دوره ۱۹۷۱ تا ۲۰۱۰ بررسی کردند. نتایج کار آن ها نشان داد که طلا پوشش مناسب تورم در آمریکا میباشد اما به دلیل انعطاف ناپذیری قیمتها در ژاپن پوشش مناسبی نیست.
مطالعات داخلی
پیرایی و شهسوار (۱۳۸۱) در مطالعهای رابطهی تجربی بین نرخ ارز و تورم را در ایران مورد بررسی قرار داد. نتایج معادلات همزمان آنها نشان داد که نرخ ارز بازار آزاد بر تورم اثر مثبت داشته است و تورم حاصل از کالاهای وارداتی نیز بر نرخ ارز اثر مثبت دارد اما تورم داخلی فقط در سالهایی که مقدار آن بالاست بر نرخ ارز اثرگذار است.
یحییزادهفر و جعفری صمیمی (۱۳۸۱)، در مقالهی «بررسی رابطهی تورم و بازده واقعی سهام در ایران یک تحلیل تجربی»، رابطهی بین تورم و بازده واقعی سهام را در ایران به طور ماهانه، فصلی و سالانه از دیدگاه تجربی به دو روش غیر مستقیم و اثر مستقیم مورد بررسی قرار دادند. در روش غیرمستقیم (اثر زنجیرهای)، فرضیه رابطهی تورم و بازده واقعی سهام به طور غیر مستقیم از طریق تأثیر تورم بر متغیرهای واقعی اقتصاد از یک طرف و تأثیر متغیرهای واقعی اقتصاد بر بازده واقعی سهام از طرف دیگر مورد بررسی قرار میگیرد و در نتیجه رابطهی تورم و بازده واقعی سهام مشخص میگردد. نتایج این تحقیق نشان داد که رابطهی تورم و بازده واقعی سهام به روش غیرمستقیم و دادههای فصلی، از نظر آماری معنیدار نبوده است، اما به روش مستقیم به طور ماهانه، فصلی و سالانه، رابطهی این دو متغیر مثبت میباشد و سهام به عنوان پوشش تورم عمل نموده است.
سینایی (۱۳۸۱) به بررسی همبستگی شاخص بهای عمدهفروشی کالاها و شاخص قیمت سهام صنایع هیجدهگانه در دورهی زمانی ۱۳۷۷-۱۳۶۹ پرداخت که یافتههای تحقیق او نشان داد که بین شاخص بهای عمده فروشی کالاها و شاخص قیمت کل سهام همبستگی مثبت و مستقیم وجود دارد ولی از شدت زیادی برخوردار نیست. علیرغم افزایش قیمت سهام با رشدی بیش از نرخ تورم در دورهی مورد بررسی، اثر تورم در تغییرات قیمت سهام شرکتها قابل ملاحظه نیست؛ به عبارت دیگر تورم تأثیر عمدهای در تعیین قیمت سهام شرکتای پذیرفته شده در بورس تهران ندارد.
عزیزی (۱۳۸۳) در مقالهی «آزمون تجربی رابطهی تورم و بازده سهام در بورس اوراق بهادار تهران»، در بازده زمانی ۱۳۸۲-۱۳۷۷ رابطهی بین تورم و بازده سهام را با به کارگیری روشهای VAR و علیت گرنجری به طور تجربی بررسی کرد و نتایج به دست آمده را با سایر تحقیقات مورد مقایسه و همسنجی قرار داد. یافتههای تحقیق او حاکی از این بود که تورم توضیحدهندهی شاخص بازده نقدی و بازده کل (قیمت و نقدی) است، اما شاخص قیمت سهام را توضیح نمیدهد.
کریمزاده (۱۳۸۵) در مقالهی «بررسی رابطهی بلندمدت شاخص قیمت سهام بورس با متغیرهای کلان پولی با بهره گرفتن از روش همجمعی در اقتصاد ایران» در دورهی زمانی (۱۳۶۹:۱-۱۳۸۱:۱۲)، با بهره گرفتن از نظریهی پورتفولیو و نظریه اساسی فیشر به بررسی رابطهی بلندمدت شاخص قیمت سهام با متغیرهای کلان پولی (نقدینگی، نرخ ارز حقیقی و نرخ سود واقعی بانکی) پرداخته است. به منظور برآورد مدل تصریح شده، او از روش خودرگرسیون برداری با وقفههای توزیعی (ARDL) استفاده کرد و نتیجه گرفت که شاخص قیمت سهام بورس با نقدینگی رابطهی مثبت دارد و ارتباط این شاخص با نرخ ارز حقیقی و نرخ سود واقعی بانکی منفی است.
شریعتپناهی و بیاتی (۱۳۸۵) در بررسی رابطه تورم و شاخص قیمت سهام و شاخص بازده نقدی قیمت سهام بورس اوراق بهادار تهران، به دنبال جواب این سوال مهم بودند که آیا سرمایهگذاری در بورس اوراق بهادار میتواند به عنوان پوشش تورم عمل کند یا خیر. برای این منظور از دادههای ماهانهی سال ۱۳۶۹ تا ۱۳۸۳ استفاده کردند که تجزیه و تحلیل دادههای آنها نشان داد که سرمایهگذاری در بورس اوراق بهادار تهران نمیتواند پوشش مناسبی در برابر تورم باشد، به عبارتی سرمایهگذاری در بورس اوراق بهادار تهران نمیتواند حداقل بازدهی معادل نرخ تورم نصیب سرمایهگذاران کند.
سعیدی و امیری (۱۳۸۷) در مقالهای تأثیر تورم بر قیمت سهام شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران در دورهی زمانی ۷ ساله (۱۳۸۶-۱۳۸۰) با بهره گرفتن از مدلهای آزمون کولموگروف-اسمیرنوف، آزمون F ، مدل رگرسیون خطی و مدل همبستگی پیرسون را بررسی کردند. نتایج آنها مبین این بود که تورم، با قیمت سهام و شاخص قیمت سهام شرکتای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران، رابطهی معنیدار و معکوس و با شاخص کل قیمت بورس تهران، رابطهی معنیدار و مستقیم دارد.
پاشاییفام و امیدیپور (۱۳۸۸)، در مطالعهای تأثیر نرخ تورم را بر بازده واقعی سهام در اقتصاد ایران با بهره گرفتن از دادههای فصلی ۸۵-۱۳۶۹ بررسی کردند. آنها علاوه بر بررسی رابطهی تعادلی بین متغیرهای اصلی مدل، نرخ تورم و بازده واقعی سهام، رابطهی تعادلی بین متغیرهای توضیحی دیگر مدل (نرخ ارز، نوسانات قیمت نفت و قیمت نفت) با متغیر وابسته (بازده واقعی سهام) نیز مورد سنجش قرار گرفت. بر اساس نتایج به دست آمده از روشهای خودرگرسیون برداری (VAR) و الگوی تصحیح خطای برداری (VECM)، آنها نتیجه گرفتند که دو متغیر نرخ ارز و نرخ تورم در بلندمدت تأثیر منفی بر بازده واقعی سهام از خود نشان میدهند، در صورتی که تأثیر متغیرهای نوسان قیمت نفت و قیمت نفت به ترتیب در کوتاهمدت و بلندمدت بر بازده واقعی سهام مثبت بوده است.
مشیری و همکاران (۱۳۸۹) یک مطالعه تجربی برای بررسی رابطهی بین بازده شاخص سهام و نرخ تورم با بهره گرفتن از روش چند مقیاسی موجک[۶۴] در بورس اوراق بهادار تهران انجام دادند. روش چندمقیاسی امکان بررسی رابطهی یاد شده را در مقیاسهای زمانی متفاوت فراهم میکند. نتایج رگرسیون در محدوهی موجک و همبستگی موجک نشان میدهد که رابطهی بین تورم و بازده سهام در افق کوتاهمدت، منفی و در افق میانمدت و بلندمدت مثبت است. یافتههای آنها از فرضیهی فیشر حمایت قوی کرده است.
قلیزاده و کمیاب (۱۳۸۹) در مقالهای ارتباط بلندمدت بازار مسکن و تورم را در ایران مورد بررسی قرار دادند. در این مطالعه آنها از مدلهای OLS و آزمونهای همانباشتگی و علیت گرنجر استفاده کردند. هدف آنها این بود که ضمن تحلیل اثر کلی تورم بر بخش مسکن، اثرات تورم انتظاری و غیرانتظاری را به تفکیک تجزیه و تحلیل و بررسی کنند. نتایج نشان داد که تورم تأثیر مثبت و معنیداری بر اجاره واقعی مسکونی دارد و دارای کشش بالایی است. همچنین تأثیر تورم انتظاری بر اجاره مسکن بیشتر از تورم غیرانتظاری بوده است. همچنین آزمونهای همانباشتگی ارتباط بلندمدت میان این متغیرها را تأیید میکنند. نتایج آزمون علیت گرنجر نیز نشان داد که علیت یک طرفهای از سوی انتظارات تورمی به اجاره واقعی مسکن وجود دارد.
عزیزی و همکاران (۱۳۹۱) در مقالهی «بررسی رابطهی تورم و بازده سهام بورس اوراق بهادار تهران: ارزیابی فرضیه جانشینی فاما»، با بهره گرفتن از دادههای بورس اوراق بهادار تهران در دورهی زمانی فروردین ۱۳۷۰ تا اسفند ۱۳۸۷ به بررسی رابطهی نرخ تورم و بازده سهام پرداختند. آن ها نشان دادند که فرضیهی فیشر در کوتاهمدت رد شده و بازار سهام تهران، سپر ضعیفی در مقابل تورم بوده است. در ادامه با بهره گرفتن از فرضیه فاما نتیجه گرفتند که رابطهی منفی بین دو متغیر در کوتاه مدت ناشی از جزء موقت تورم بوده و نشأت گرفته از شوکهای سمت تقاضای کل اقتصاد است. برای این کار آنها با بکارگیری فیلتر هدریک- پرسکات تورم را به دو جزء دائمی و موقت تجزیه کردند. تخمین رابطهی بلندمدت میان دو متغیر حاکی از آن است که بورس تهران در بلندمدت پوشش کاملی در مقابل تورم است.
ابونوری و همکاران (۱۳۹۲) به بررسی رابطهی بین نرخ تورم و شاخص بازدهی بورس در اوراق بهادار تهران به کمک مدل روش همانباشتگی پنهان (CECM) و مبتنی بر دادههای سریزمانی ماهانه طی دورهی زمانی ۱۳۹۰-۱۳۸۳ پرداختند. در مدل به کار گرفتهی آنها علاوه بر تجزیه و تحلیل غیرخطی روابط بلندمدت میان متغیرها، از قابلیت دیگری مبنی بر مدلسازی عدم تقارن موجود میان متغیرهای مختلف بهویژه متغیرهای مالی، برخوردار میباشد. نتایج پژوهش آن ها مؤید وجود ارتباط نامتقارن میان متغیرهای مذکور بوده به طوری که، تنها اجزای (تکانههای) منفی شاخص بورس و تورم با یکدیگر رابطهی بلندمدت داشته و اجزاء مثبت آنها با یکدیگر ارتباط معناداری نداشتهاند.
جمعبندی
در این فصل ابتدا فرضیهی فیشر که مبدأ پیدایش بحث پوشش تورم بود، مطرح شد. به این ترتیب که او معتقد بود نرخ بهره اسمی انتظاری باید یک به یک با تورم انتظاری تغییر کند و این ویژگی برای سایر داراییها نیز قابل بررسی است. در ادامه مطالعاتی به توضیح رابطهی منفی بین بازده دارایی و تورم پرداختند. فاما فرضیه جانشینی را مطرح کرد که نشان داد رابطهی مثبت بین بازده سهام و متغیرهای واقعی، به عنوان عامل اساسی تعیین کننده ارزش خالص داراییها و رابطهی منفی بین تورم و فعالیت حقیقی باعث به وجود آمدن رابطهی جعلی در این رابطه است. مودیگلیانی و کان فرضیه توهم تورمی که معتقد بود سرمایهگذاران بازار سرمایه، در معرض توهم تورمی هستند، را مطرح کرد. فلدشتاین و جسکه و رُل معتقد بودند که تأثیر منفی تورم بر بازده سهام بر مبنای ویژگیهای بنیادی قانون مالیاتی و کاهش هزینه تاریخی و مالیاتبندی عواید اسمی سرمایه است. مارشال و دانته و دونالسون نیز نتیجه گرفتند که هر گاه منشأ تورم به عوامل غیر پولی (تولید واقعی) مربوط باشد، این رابطه منفی میشود. در ادامه در ارتباط با پوشش تورم، نظریه پرتفوی و انتخاب سبد دارایی مناسب در شرایط تورمی بررسی شد.
همچنین در این فصل مطالعات انجام گرفته در زمینه پوشش تورم داراییها در داخل و خارج و با انواع دارایی معرفی شد. با توجه به نتایج تحقیقات معرفی شده در این فصل، نتایج بررسی رابطهی بین بازده داراییها و نرخ تورم متفاوت است. در برخی از مطالعات رابطهی مثبت و در برخی دیگر رابطهی منفی مشخص شده است. بنابراین، میتوان نتیجه گرفت که به رغم تحقیقات گسترده در کشورهای مختلف اعم از توسعه یافته و در حال توسعه، تاکنون دربارهی رابطهی بین بازده دارایی و تورم اجماع نظری وجود ندارد و بررسی پوشش تورم داراییها در هر کشور و هر دورهی زمانی دارای اهمیت است.
فصل سوم
روش تحقیق
مقدمه
از آنجاییکه روش الگوسازیای که به منظور بررسی قابلیت پوشش داراییها در مقابل تورم و تورم انتظاری به کار گرفته میشود، الگوهای خودتوضیح برداری است؛ در این فصل به معرفی مراحل انجام این الگو پرداخته خواهد شد. هدف از بهرهگیری از این الگو، تفکیک روابط بلندمدت و کوتاهمدت بین متغیرها مورد استفاده است. بر این اساس ابتدا آزمون ریشه واحد فصلی، با توجه به فصلی بودن دادههای مورد استفاده، معرفی میشود. سپس چگونگی تعیین وقفه بهینه الگوی VAR و توابع عکسالعمل آنی و تجزیه واریانس خطای پیشبینی به عنوان دو جزء الگوهای خودتوضیح برداری برای بررسی پویاییها کوتاهمدت توضیح داده میشود. در ادامه برای بررسی روابط بلندمدت بین متغیرها آزمون یوهانسون مطرح و چگونگی تعیین تعداد بردارها و نوع الگوی مورد استفاده در برآورد بردارها توسط این آزمون بررسی میشود. در انتهای این فصل با توجه به وجود تورم انتظاری در مدل، روش محاسبه آن بررسی خواهد شد.
الگوی خودتوضیح برداری[۶۵]
هنگامی که رفتار چند متغیر سری زمانی در یک الگو مورد بررسی قرار میگیرد، لازم است ارتباط متقابل بین آنها را مورد توجه قرار داد. یکی از راهها برای انجام این کار، تنظیم و برآورد یک الگوی معادلات همزمان است. پیش از برآورد الگوی معادلات همزمان، لازم است دو گام برداشته شود؛ یکی اینکه باید متغیرهای الگو را به دو دسته درونزا و برونزا طبقهبندی کرد و دیگر اینکه باید قیدهایی بر ضرایب متغیرهای الگو اعمال شود تا به شناسایی الگو دست یافت. چنین تصمیمی، که به طور معمول به صورت اختیاری توسط محقق گرفته میشود، به شدت از سوی سیمز[۶۶] (۱۹۸۰) مورد انتقاد واقع شد. مبنای انتقاد سیمز این است که اگر تمام متغیرها همزمان باشند، همه از یکدیگر تأثیر میپذیرند و پیش داوری در مورد تمایز متغیر درونزا و برونزا نباید قائل شد، چون تقدم زمانی بین متغیرها که مبنای تعریف علیت از نظر گرنجر است وجود نخواهد داشت. بنابراین وی چارچوب جدیدی را با عنوان الگوی خودتوضیح برداری (VAR) معرفی کرد. الگوهای VAR، بر اساس روابط تجربی که بین نهادهها نهفته است پایهگذاری شده و به صورت فرم خلاصه شده سیستم معادلات همزمان مد نظر قرار میگیرد که هر یک از متغیرهای درونزا روی وقفههای خود و وقفههای متغیرهای دیگر در سیستم برازش میشود. از اینرو، در این الگوها نیازی به تصریح روابط ساختاری کوتاهمدت یا دانش ساختاری از روابط علّی بین متغیرهای الگو وجود ندارد. بر این اساس، اگر فرض شود روابط همزمانی بین متغیرهای مدل وجود دارد که هر یک در توضیح رفتار دیگری مؤثرند، آنگاه این روابط از طریق الگوی VAR قابل بیان است. در واقع، در این الگو بازخوردی در نظر گرفته میشود که ممکن است بین متغیرها وجود داشته باشد. در این مدل با روش حداقل مربعات معمولی برای هر معادله تخمین جداگانه زده میشود. البته با وقفههای متعدد یک متغیر معلوم، ضرایب به تنهایی بهعلت همخطی معنیدار نخواهد بود، ولی باید معنیداری کلی معادله یا آزمون F در نظر گرفته شود. با توجه به درونزا بودن تمام متغیرها ارتباطات متقابل آنها توسط سیستم معادلات همزمان صورت میگیرد . البته میتوان متغیرهایی برونزایی مثل جمله ثابت و روند زمانی یا متغیرهای موهومی و یا متغیرهای سیاستی را معرفی کرد.
به منظور تخمین مدلهای VAR ابتدا باید ایستایی متغیرها بررسی و تعداد وقفههای بهینه مدل نیز تعیین شود. در خصوص اهمیت ایستایی متغیرها میتوان گفت که اگر متغیرها ایستا باشند، در آن صورت استفاده از یک مدل VAR ساده مناسب خواهد بود. ولی اگر متغیرها غیر ایستا باشند، ممکن است مشکل رگرسیون ساختگی پیش بیاید که بیانگر آن است که رابطه بین متغیرها ناشی از وجود داشتن متغیر زمان است، نه به واسطه ارتباط حقیقی آنها. در این شرایط باید از یک مدل VAR نامقید با متغیرهای تفاضلگیری شده استفاده کرد که در این صورت، اطلاعات بلندمدت بین متغیرهای مدل از بین میرود و باعث کاهش کارایی تحقیق با نمونههای محدود میشود. اما در صورتی که متغیرها همانباشته باشند، چنین مشکلی پیش نخواهد آمد. همانباشتگی بدین معناست که علیرغم اینکه سریهای زمانی به تنهایی غیرایستا هستند، ولی ترکیب خطی آنها میتواند ساکن باشد و یک رابطه تعادلی بلندمدت بین آنها وجود دارد.
معمولاً آنچه که به عنوان مدلهای VAR معروف شده است، فرم استاندارد (حل شده) VAR است که طبق آن، مقادیر جاری یک متغیر بر حسب مقادیر گذشاهی آن متغیر و سایر متغیرها نوشته میشود:
۳-۱ |
که چون دارای p وقفه است، آن را در اصطلاح الگوی VAR از مرتبه p مینامند و به صورت VAR(p) نمایش میدهند. که در آن برداری با ابعاد (k×۱) شامل متغیرهای درونزای الگو، بردار (k×۱) شامل مقادیر ثابت، ماتریسی (k×k) شامل ضرایب وقفههای متغیرهای الگو و در نهایت برداری (k×۱) شامل جملات اخلال است.
روش خود رگرسیون برداری (VAR)، نسبت به سایر روشهای ممکن دارای ویژگیهایی است که استفاده از آن را توجیهپذیر میسازد. در این روش نیازی به نگرانی درباره تعیین درونزا و برونزا بودن متغیّرها نیست، زیرا تمامی متغیّرها در این مدل درونزا هستند. چنین مدلهایی به سادگی ساخته شده و در استفاده از آنها نیازی به اطلاعات قبلی در خصوص روابط علّی میان متغیرها وجود ندارد، این رهیافت برای اقتصاد کلان کشورهای جهان سوم که فاقد نظریههای اقتصادی منسجم میباشند بسیار مفید است و به این وسیله میتوان متغیرهای کلیدی را در آن اقتصاد خاص، شناخته و نظریه به دست آمده در مورد آن اقتصاد را توسعه داد. بنابراین، این مدل در مواردی که تئوری اقتصادی توضیح کاملی از مدل ندهد یا مدل بسیار پیچیده باشد یا توافقی بر تئوری درست، نباشد، استفاده میشود. به علاوه در بسیاری از موارد که پیشبینی یک سری زمانی با بهره گرفتن از مدل ساختاری غیرممکن یا دشوار است، الگوهای خودتوضیح برداری با بهره گرفتن از ساختار پویای دادهها، در تجزیه و تحلیل روابط پویای متغیرها نتایج بهتری ارائه میدهند. کاربرد مفید دیگر سیستمهای خودرگرسیون برداری مطالعه زمانبندی شوکهای اقتصادی است. اگر سیستم، نمایش واقعی اقتصاد باشد میتوان دریافت که شوکهای وارده بر اقتصاد در چه مدت زمانی به طول میآنجامد. حداکثر آثار آنها در چه دوره زمانی پس از وقوع شوک حاصل میگردد. مطالعه این شوکها و این زمانبندی آنها روشی برای شناسایی پویایی اقتصاد است، زیرا در هر اقتصاد متناسب با خصوصیات خاص آن، شوکهای یکسان آثار متفاوتی بر جا میگذارند و مطالعه شوکها و دورههای زمانی متتناظر با آنها میتواند سیاستگذاران را در طریق اثرگذاری بر کل سیستم اقتصادی یاری دهد. تجزیه واریانس متغیرهای اقتصادی طی زمان نیز از مزایای دیگر این روش است که نشان میدهد هر متغیر کلیدی اقتصاد تا چه حد در تغییرات متغیر دیگر سهیم است (شیرینبخش، ۱۳۸۴ و نوفرستی، ۱۳۷۸). با وجود مزیتهای مطرح شده الگوی VAR معایبی نیز دارد. این الگو بر خلاف معادلات ساختاری، فاقد مبانی نظری اقتصادی است. یکی دیگر از مشکلات این الگوها حساسیت تعیین تعداد وقفه متغیر در الگوست که نتایج را به شدت تحت تأثیر قرار میدهد و میبایست به درستی و با دقت صورت گیرد. مسئله اساسی دیگر زیاد بودن تعداد پارامترهاست که در این صورت اگر تعداد مشاهدات زیاد نباشد درجه آزادی کاهش مییابد.
آزمون ریشه واحد فصلی
به منظور برآورد الگو خودتوضیح برداری، در گام نخست باید ایستایی سری زمانی را مورد بررسی قرار داد. ایستایی به مفهوم ثابت بودن مقادیر میانگین، واریانس و خودهمبستگی سری زمانی در طول زمان است. به منظور آزمون ایستایی سری زمانی، وجود یا عدم وجود ریشه واحد بررسی میشود. به طور معمول در روشهای سنتی مدل سازی پدیدههای فصلی در ادبیات سریهای زمانی، نوسانهای فصلی به عنوان یک پدیده مزاحم که دیگر اجزای سری زمانی را مبهم و نامفهوم میسازد، تلقی شده و حذف مؤلفه فصلی از سری زمانی با بهره گرفتن از روشهای تعدیل فصلی صورت میگرفته است. در سالهای اخیر نظریههای جدیدی مطرح شده که نشان میدهند، این مؤلفه نه تنها یک پدیده مزاحم نیست بلکه یک بخش درونی دادههای اقتصادی است و نبایستی در تجزیه و تحلیل سریهای زمانی نادیده گرفته شود. لذا پیشنهاد میشود پیش از مدلسازی دادههای سری زمانی فصلی، ماهیت مؤلفه فصلی با بهره گرفتن از آزمونهای ریشه واحد فصلی شناسایی گردد. دادههای فصلی ممکن است علاوه بر ریشه واحد معمولی (غیرفصلی) ممکن است دارای ریشه واحد فصلی نیز باشند. به منظور انجام آزمون ایستایی برای سری زمانی دارای رفتار فصلی و غیرفصلی، آزمون مورد استفاده باید در بردارنده اجزاء فصلی و غیرفصلی باشند.
تشخیص ریشههای واحد، ابتدا در دادههای سالانه (یا به اصطلاح در دادههای با فراوانی صفر) با آزمونهای ریشه واحد دیکی و فولر (١٩٧٩) و آزمون دیکی فولر تعمیمیافته (ADF) شروع شد. بسط و گسترش روششناسی بهدست آمده برای ملاحظهی تناوبهای فصلی در دو مرحله اتفاق افتاده است. نخست، محققان کاربرد این روش را برای دادههای فصلی (سه ماهه) یعنی سه تناوب اضافی دیگر را بررسی کردند. سپس، دادههای فصلی (ماهیانه) که دارای یازده تناوب فصلی اضافه بر ریشه واحد مرسوم است را مورد ملاحظه قرار دادند. هیلبرگ و همکاران[۶۷] در سال ۱۹۹۰ آزمون آماریای را با بسط معادله تعمیم یافته دیکی و فولر پیشنهاد کردند که برای نخستین بار از آن برای دادههای فصلی سه ماهه استفاده شد. این آزمون میتوانست ریشههای واحد فصلی و غیر فصلی را به طور جداگانه در فراوانی های مختلف به صورت زیر تعیین کند.
اگر دارای ریشه واحد فصلی باشد آنگاه از یک فرایند گام تصادفی تبعیت خواهد کرد. برای بررسی ریشه واحد سریهای زمانی از فرایند AR(1) استفاده میشود. در اینجا نیز برای آزمون ریشه واحد از یک فرایند AR فصلی استفاده میشود که عبارت است از (برای سادگی به جای از استفاده شده است):
۳-۲ |
اما را میتوان به صورت زیر نوشت:
- بیت المقدس شهری بهشتی است و پیامبر از همین شهر به معراج رفته است .
۲-۱-۳-تقدس خاک سرزمین فلسطین
آن طور که در روایت آمده است ؛ پیامبرانی چون آدم(ع) ، موسی (ع) و یوسف (ع) وصیت کرده اند که در بیت المقدس دفن شوند حضرت عیسی(ع) در نزدیکی مسجد بیت المقدس به دنیا آمد و از آنجا به آسمان رفت علاوه بر آن پیامبران دیگری مانند ابراهیم(ع) ، اسحاق (ع) و یعقوب(ع) نیز در این سرزمین زندگی کرده اند چهار هزار نفر از صحابه رسول خدا (ص) نیز هنگام فتح فلسطین حضور داشتند و بسیاری از آنها و همچنین تابعین در این سرزمین دفن شده اند کسانی مانند : عباده بن الصامت انصاری ، شداد بن اوس ، ابو عبیده بن الجراح ، معاذ بن جبل ، افضل بن عباس و…[۱۸]
پیامبر بزرگ اسلام در آخرین روزهای حیات پربار خود ، لشکری را به فرماندهی ( اسامه بن زید بن حارثه ) که جوان هجده ساله ای بود ، برای اعزام به سرزمین های شام و فلسطین و فتح آنها تدارک دید . که هدف آن حضرت رهایی این سرزمین از دست فرمانروایان ظالم و فاسد بود که این امر به دلیل بیماری آن حضرت به تأخیر افتاد .
این برنامه در زمان خلیفه اول دنبال گردید و سپاهیان اسلام پس از نبردهایی چند ، شهرهای مختلف فلسطین و شام را فتح کرد و در قرن ۷ توسط خلیفه دوم و در سال ۶۳۸ میلادی ایلیا فتح گردید . و عهدنامه ای بین خلیفه دوم و رهبران مذهبی به امضا رسید که به دلیل قداستی که این شهر بین مسلمانان و اسلام داشت بیت المقدس نام گرفت . از نکات قابل توجه این عهدنامه این بود که مردم ایلیا به دلیل سختی هایی که به خاطر شرارت ها و شورش های یهودیان در طول تاریخ متحمل شده بودند موافقت کردند که از حکومت یهودیان در این شهر جلوگیری کنند .
از این تاریخ یعنی سال ۶۳۸ میلادی تا پایان جنگ جهانی اول تا دهه نخست ۱۹۰۰ میلادی یعنی حدود ۱۲ قرن به جز دوران به نسبت کوتاه سلسله محدود و ناتمام صلیبی ها که از سال ۱۰۹۹ تا سال ۱۱۸۷ طول کشید و در جریان این حمله و تصرف بیت المقدس تعداد زیادی از یهودیان و مسلمانان را قتل عام کردند که در سال ۱۱۸۷ نیز دوباره صلاح الدین ایوبی سردار بزرگ اسلام توانست بیت المقدس را فتح کند . این سرزمین تحت حاکمیت حکومت های اسلامی باقی ماند . هزاران عرب تازه مسلمان شده به سرزمین آبا و اجدادی خود مهاجرت کرده و در فلسطین ساکن شدند و اغلب جمعیت محلی آن منطقه اسلام و فرهنگ اسلامی _ عربی را پذیرفتند .[۱۹]
۲-۱-۴-تاریخچه صهیونیزم و مهاجرت
در اواسط قرن ۱۲ ، مملوک ها ( برده های اعراب در پایگاه های مصر ) ، امپراطوری جدیدی را بوجود آوردند که در آن زمان فلسطین را در بر می گرفت و مسلمانان عرب زبان جمعیت اکثر فلسطین را تشکیل دادند
وقتی مسلمانان آکرا را در سال ۱۲۹۱ فتح کردند ، جنگجویان صلیبی برای همیشه فلسطین را ترک گفتند و بدین ترتیب پرده آخر را بر روی اخرین منظره جنگ های همه جانبه میان شرق و غرب کشید .[۲۰] در قرن ۱۳ ، یهودیان از اسپانیا و دیگر کشورهای حاشیه مدیترانه در بیت المقدس و دیگر مناطق فلسطین ساکن شدند . در سال ۱۵۱۷ ترکان عثمانی مصر را به تصرف خود در آوردند و بدین ترتیب فلسطین جزئی از خاک امپراطوری عثمانی گردید . سلطان سلیمان اداره بیت المقدس را به دست گرفت و نام این شهر را به قدس شریف تغییر داد و دیوارهای بزرگ آنجا ساخت . رهبر عثمانی از یهودیانی که از تفتیش عقاید مذهبی کلیساها در اسپانیا در عذاب بودند ، دعوت کرد تا در امپراطوری عثمانی از جمله تعدادی از شهرهای فلسطین ساکن شوند .
در اواخر قرن ۱۸ ناپلئون وارد فلسطین گردید که بی تدبیری رهبران مصری و عثمانی در اداره فلسطین ، جمعیت فلسطین را کاهش داد . حاکمیت عثمانی بر فلسطین تا سال ۱۹۱۷ ادامه یافت . فلسطین در حالی تحت حاکمیت عثمانی قرار گرفت که در ولایت قدس فقط ۱۱۵ یهودی زندگی می کردند و این رقم در سال ۱۶۸۸ از ۱۵۰ نفر تجاوز نکرد [۲۱]و همچنین در آغاز سال ۱۸۸۰ ، تنها ۲۴۰۰۰ یهودی در فلسطین زندگی می کردند ، در آن زمان جمعیت فلسطین حدودا ۴۰۰۰۰۰نفر بود . در همان دوره ، دولت عثمانی نسبت به خرید زمین توسط یهودیان و مهاجرت آنان به فلسطین ، محدودیت های سختی اعمال می کرد . البته یهودیان از راه های مختلفی برای اجتناب از این محدودیت ها استفاده می کردند تا در فلسطین ساکن شوند .[۲۲]
یهودیانی که از ویرانی اورشلیم در سال ۷۰ میلادی ، به دست رومیان در سراسر جهان پراکنده شدند ، با وجود پراکندگی ، وحدت دینی خود را نگه داشته و در ملتهای دیگر حل نشدند . اما در طول تاریخ آنها که گروه اقلیت کشورهای محل اقامت خود را تشکیل می دادند ، همواره مورد آزار و اذیت سایر گروه های مذهبی قرار گرفتند و به همین دلیل ، در طول سالیان دراز همواره در آرزوی بازگشت به ارض موعودی بودند که حضرت موسی به آنها وعده داده بود .[۲۳]
به هر حال میل به بازگشت به سرزمین مهم و تاریخی فلسطین در یهودیان و بویژه رهبران مذهبی آنان ، بسیار شدید بود . لذا همواره درصدد یافتن راههایی جهت خارج کردن فلسطین از دست مسلمانان و بازگشت به این سرزمین بودند . از سوی دیگر صلیبی ها هم خاطره تلخ شکستهای خود را از مسلمانان از یاد نبرده بودند و به ویژه اینکه اروپائی ها با پشت سر گذاشتن دوران رنسانس و کسب موفقیتهای علمی ، صنعتی و تولید ثروت و قدرت از انگیزه ها و آمادگی های بیشتری برای بسط و گسترش قلمرو نفوذ و قدرت خود در اقصی نقاط عالم و بطور عام ، بخش خاورمیانه این جهان اسلام بطور خاص ، و فلسطین و بیت المقدس به طور اخص ، برخوردار بودند .
بنابراین یهودیان و اروپایی ها در مواجهه با جهان اسلام ، دارای درد و احساس مشترک و هدف همسو بوده ، در صدد گرفتن انتقام تلخکامی های خود از مسلمانان و جهان اسلام بودند . این همسویی اولین بار در زمان ناپلئون بناپارت تجلی پیدا کرد . وی که هم خود سودای حاکمیت بر جهان را از طریق سلطه بر منطقه حساس خاور میانه در سر داشت و هم از جامعه ناپذیری ها و کار شکنی های یهودیان در فرانسه به تنگ آمده بود در صدد بود به گونه ای جامعه فرانسه را از شر آنان راحت نماید ، با شعار بازگشت یهودیان به سرزمین آبا و اجدادی ، اعاده عظمت از دست رفته یهودیان و تشکیل مجدد مملکت کهن قدس، تصمیم گرفت با انتقال یهودیان فرانسه و اروپا به فلسطین ، هم آمال و آرزوهای دیرینه آنان را بر آورده سازد و هم از آنان در آنجا به عنوان پایگاهی جهت سلطه بر منطقه استراتژیک خاور میانه استفاده نمایند . هر چند این نقشه ناپلئون به ویژه پس از شکست وی در لشکر کشی از مصر به سوریه مورد توجه یهودیان قرار نگرفت .
از همان زمان این گونه همکاریهای مشترک بین یهودیانی که بعدها در قالب “سازمان جهانی صهیونیزم ” سازمان و تشکیلات یافتند و قدرت استعمارگر اروپایی به ویژه انگلیس ، فرانسه ، روسیه و آلمان ادامه یافت[۲۴]
در سال ۱۸۵۴ ، نخستین رهبر صهیونیست که یک نفر انگلیسی وبه نام «مزنت فیور» شهرت داشت ، در انگلستان اقدام به جمع آوری نخستین اعانه برای یهودیان نمود و این به خاطر کمک به یهودیان بود در فلسطین زندگی می کردند و یا به آنجا مهاجرت می نمودند .
در اوایل دهه شصت قرن نوزدهم بعضی از متفکران یهود برای فعالیت و تلاش به منظور بازگشت به فلسطین و عمران آن ، دعوت خود را آغاز کردند «هیرش کالیشر» خاخام یهودی اولین کسی بود که این دعوت را در کتاب در جست وجوی صهیون در سال ۱۸۶۱ آغاز کرد .
صهیونیسم کار خود را با این هدف آغاز کرد که باید حکومت یهود بوجود آید ، تا یهودیان جهان که به صورت پراکنده زندگی می کنند و از هزاران سال قبل در آرزوی بازگشت به ارض موعود هستند بتوانند بدآنجا راه یافته و اسکان داده شوند .
در سال ۱۸۸۲ به دلیل این که عرصه بر یهودیان تنگ شده بود ، یکی دیگر از سران یهود ، بیسنکر کتاب «خود مختاری » را فراهم آورد و با لحنی که مظلومیت دروغین یهودیان را به ذهن تداعی می کند[۲۵] ، در این کتاب عنوان می کند : « ما همچون ملل دیگر به حساب نمی آییم . ما هیچ رأیی بین ملت ها ، حتی در امور مربوط به خود نداریم و سرزمین پدرانمان برای ما بیگانه است . هستی ما آوارگی است …، دنیا با نظر حقارت به یهود می نگرد ، زیرا ما در تمام روی زمین ، وطن و مرکز و استقلال نداریم و همه جا بیگانه به حساب می آییم . علاج اساسی این درد سخت این است که یهود عالم در ارض وطن « فلسطین » جمع شوند و ملت یهودی مستقل تشکیل دهند . » [۲۶]
« بیسنکر » رئیس گروهی بود به نام « عشاق صهیون » که در روسیه زندگی می کرد . [۲۷]هدف عشاق صهیون ایجاد یک کانون روحانی برای نشر عقاید و فرهنگ یهودی در سرزمین صهیون بود . جالب توجه است که این صهیونیزم مذهبی ، که فقط در بین گروه های محدودی رایج بود هرگز به دشمنی با مسلمانان بر نخواست . این صهیونیزم روحانی ، بیگانه و به دور از هر نوع برنامه سیاسی ، برای ایجاد یک دولت و یا هر نوع سلطه ای بر فلسطین بود و هرگز رفتاری که نشانگر علاقه به درگیری بین جوامع یهودی و مردم عرب ( مسلمان یا مسیحی باشد ) ، در پیش نگرفت . [۲۸]
در سال ۱۸۹۶ یک روزنامه نگار یهودی اتریشی به نام تئودور هرتسل کتابی به نام یک دولت یهود را منتشر ساخت و در این کتاب با توجه به روحیه ناسیونالیستی یهود ، صهیونیزم سیاسی را پایه گذاری نمود . در این کتاب هرتسل اظهار داشته بود که یهودیان باید موطنی پیدا کنند و یک دولت یهودی با استقلال تمام تشکیل دهند . از این رو هنا ،آرژانتین ، قبرس و چند نقطه دیگر مد نظر گرفته شد ولی عاقبت فلسطین به عنوان موطن باستانی بنی اسرائیل برگزیده شد .
کنگره بال :
هرتسل در سال ۱۸۹۷ روزنامه « دی ولت » ارگان رسمی و ناشر افکار صهیونیست ها را تأسیس کرد . در همین سال بنا به ابتکار شخصی او نخستین کنگره صهیونی در شهر بال سویس منعقد شد .
تعداد ۲۴۰ نفر از یهودیان سراسر دنیا (آلمان ، روسیه و…) دور هم جمع شدند و تصمیم به تشکیل « سازمان صهیونیسم جهانی » گرفتند .[۲۹] همان طور که در این کنگره تأکید شد : « هدف صهیونیسم آن است که برای مردم یهود ، میهنی در فلسطین تشکیل دهد و قانونی عام ، آن را حمایت کند » .[۳۰]
هرتزل در خاطرات خود نوشت :
« اگر بنا باشد که نتایج بال را خلاصه کنم ، از این قرار است که در بال من دولت یهود را پایه گذاری کردم . اگر آن را امروز اظهار می کنم ، دنیایی را به خنده در آورده ام و پنج سال دیگر شاید ، اما در پنجاه سال دیگر ، تمام جهانیان آن را خواهند دید . دولت یهود اکنون به طور اساسی تشکیل شده است ، زیرا ایجاد یک دولت منوط به اراده ی یک ملت است . [۳۱]»
برنامه صهیونیست ها برای ایجاد یک دولت یهودی در فلسطین و تلاش های همه جانبه جهت تحقق آن در حالی آغاز گردید که طبق بررسی های به عمل آمده در سال ۱۹۰۶ ، در تمام فلسطین ۷۰۰٫۰۰۰ نفر ساکن بودند که تنها ۵۵۰۰۰ نفر از آنان یهودی بودند و از این تعداد فقط ۵۵۰ نفر صهیونیست بودند . بررسی دیگری حاکی از این است که در زمان برگزاری کنفرانس بال ، ۹۵ درصد مردم فلسطین عرب بودند که ۹۹ درصد زمین های آنجا را تحت مالکیت خود داشتند . با این وجود صهیونیسم جهانی اراده کرده بود که حکومت خود را در سرزمینی که به او تعلق نداشت ، برپا کند .[۳۲]
به ویژه آنکه دولت استعماری تازه به دوران رسیده انگلیس ، در صدد بسط و گسترش نفوذ و سلطه خود در اقصی نقاط عالم ، به طور خاص در سرزمین های اسلامی و بطور اخص در سرزمین مهم و استراتژیک فلسطین بود ، که از قدیم الایام موضوع منازعات جهان اسلام و جهان غرب ، به ویژه میراث داران صلیبی آن بود .
« حییم وایزیمن » که بعد از مرگ هرتزل رهبری جنبش صهیونیسم را به دست گرفته بود ، در ۱۹۱۴ ، در روزنامه منچستر گاردین چنین نوشت :
« اکنون می توانم گفت که اگر فلسطین در دایره نفوذ انگلیس قرار گیرد ، و اگر انگلیس پس از آن ، از مهاجرت یهودیان حمایت کند ، ظرف ۳۰ سال آینده ، یک میلیون یهودی یا بیشتر در آن کشور به سر خواهند برد که پاسدار کوشای آبراه سوئز خواهند بود . »[۳۳]
جنگ جهانی اول را باید نقطه عطفی مهم برای جهان عرب به طور اعم ، و فلسطین را به طور اخص دانست . به دلایل عدیده ، امپراتوری عثمانی به طرفداری از آلمان وارد جنگ شد وعلیه بریتانیا ، فرانسه و روسیه که میلیون ها نفر تابع مسلمان داشتند ، حکم جهاد « جنگ مقدس » داد . حکومت ستمگر عثمانی با روش سرکوب گرانه خود اعراب را ناچار کرد تا ضمن طرفداری از بریتانیا و متفقین او ، از فرصت استفاده کرده ، برای دستیابی به استقلال کامل خود تلاش کنند . بریتانیا هم نسبت به منافع حاصل از اتحاد با اعراب کاملا هوشیار بود ؛ چون قیام اعراب نه تنها ترکیه را در کوشش های جنگی خود با مشکل روبرو می ساخت ، بلکه حکم جهاد را عملا لغو می کرد .
بریتانیا به انجام یک سلسه وعده و وعید و قرارداد های متناقض دست یازید که در شکل دادن به نقشه سیاسی منطقه بسیار موثر بود .[۳۴] در سال ۱۹۱۶ که موافقت نامه سایکس – پیکو بین دو کشور انگلستان و فرانسه منعقد و منجر به تجزیه امپراطوری عثمانی گردید . در این قرار داد آناتولی ، لبنان و سوریه به مستعمره فرانسه تبدیل شدند و فلسطین ، عراق و کویت هم تحت سلطه انگلیس قرار گرفتند . بدین ترتیب راه برای مهاجرت یهودیان به فلسطین هموار شد و صهیونیستها یک گام دیگر به هدف ایجاد دولت یهود در این سرزمین نزدیک تر شدند . از سوی دیگر در همان زمان صحنه برای اختلافات جاری میان اعراب و اسرائیل آراسته شد . [۳۵]
۲-۳-اعلامیه بالفور :
جنگ جهانی اول شروع شد و دامنه ی آن به حدود فلسطین رسید . یکی از رهبران حزب صهیونیسم به نام هربرت ساموئل یادداشتی به اعضای کابینه انگلستان و نمایندگان مجلس عوام آن کشور عرضه داشت و پیشنهاد نمود : دولت یهودی تحت نظارت انگلستان در فلسطین بوجود آید و بین سه تا چهار میلیون نفر یهودی پراکنده در اروپا به آن جا روند و بدین ترتیب انگلستان یک حکومت دست نشانده و حافظ منافع خود را در کنار مصر و کانال سوئز ایجاد کرد و نقطه حساسی را در دست خواهد داشت .
جمعی از رهبران یهود در مورد تشکیل این دولت ، با مقامات مربوط انگیلیسی مشغول مذاکره شدند و از طرفی برای جلب موافقت فرانسه و آمریکا ( که دولت انگلستان همراهی آن ها را لازم می دانست ) فعالیت های زیادی صورت گرفت .[۳۶]
به همین منظور ، لرد بالفور در آوریل ۱۹۱۷ ، طی سفری به آمریکا مسئله انتقال یهودیان به فلسطین را با مقامات رسمی این کشور مورد تبادل نظر قرار داد و رسما قول تشکیل دولت یهودی را به آن ها داد .
اعلامیه بالفور قبل از اینکه بطور رسمی اعلام شود به یلسون رئیس جمهور آمریکا عرضه شده و موافقت وی با این اعلامیه کسب شده است [۳۷] . سپس در تاریخ چهاردهم فوریه ۱۹۱۸ م فرانسه ، و در تاریخ نهم می ۱۹۱۸ م ، ایتالیا موافقت خود را با اعلامیه مزبور اعلام کردند . [۳۸]پس از صدور بیانیه بالفور در دوم نوامبر ۱۹۱۷ م ، جرقه های شروع مبارزه علیه استعمار انگلیس روشن شد . [۳۹]
« در یک جمله می توان گفت که اعلامیه ی بالفور یکی از عجیبترین اسناد بین المللی تاریخ است ، چرا که به موجب آن ، یک دولت استعمار گر سرزمین « فلسطین » را که مالک آن نبود ، به حساب کسانی که مالکش بودند « فلسطینیان » و استحقاقش را داشتند ، به کسانی بخشیدند که استحقاقش را نداشتند « صهیونیست ها » . چیزی که به اشغال یک میهن و آواره شدن یک ملت ، به تمامی و به نحو بی سابقه ای در تاریخ ، منجر شد » . نکته مهم در این میان این است که انگلیس زمانی به این جنایت دست یازید که ارتش آن هنوز به بیت المقدس نرسیده بود ، و به برکت متحدان عرب خود و از پرتو جانبازی های ملت فلسطین که برای آزادی وطن و استقلال خویش مبارزه می کرد ، به سوی اهداف خود در حال پیشروی بود .
اهداف انگلیس و سیاست از پیش تعیین شده و استعماری آن ، و همدستی با صهیونیست ها برای نابودی مسأله فلسطین ، و جلوگیری از شکل گیری آن ، از زمان جنگ جهانی اول ( ۱۹۱۸ -۱۹۱۴م ) آشکار شد . [۴۰]بدین سبب هست که اسرائیل را فرزند نامشروع انگلیس لقب می دهند .
انتشار خبر وعده های بالفور ، ناراحتی بسیار شدیدی در جامعه عربی ایجاد کرد ، شریف حسین فورا دولت انگلیس را زیر سوال برد و در این وعده توضیح خواست و انگلستان نماینده رسمی ، پیش حسین فرستاد و با تاکیدات فراوان به او اطمینان داد ، به هیچ وجه اجازه نخواهد داد که یهود در فلسطین مزاحم حقوق عرب شوند و تا آنجا به یهودیان اجازه ی مهاجرت و سکونت در فلسطین می دهد که با آزادی سیاسی و اقتصادی عرب سازگار باشد و به حقوق آنان لطمه ای وارد نکند .[۴۱]
صدور اعلامیه بالفور از سوی بزرگترین قدرت استعماری وقت ، موجب جرأت و جسارت هر چه بیشتر صهیونیست ها برای عملی ساختن اهدافشان در اهدافشان در فلسطین گردید و آنها از آن پس ، به گونه ای روز افزون بر مطالبات خود افزوده و درجهت زیر پا گذاشتن هر چه بیشتر حقوق ساکنان اصلی و بومیان فلسطین گام برداشتند . تا حدی که حتی « لرد کرزن » سیاستمدار سرشناس انگلیسی ، در یکی از جلساتی که به منظور تعیین سیاست های انگلیس در کنفرانس صلح پاریس برگزار می شد ، اعلام خطر کرده و می گوید :
« یکی از مشکلات مهم که فعلا در فلسطین خود نمایی می کند ، امتیاز خواهی صهیونیست ها و کوشش فراوان آنها برای دستیابی به امتیازاتی به مراتب بیشتر از آن است که تا کنون در اختیارشان قرار گرفته … صهیونیست ها خواسته های خویش را روز به روز اضافه تر می کنند و به جایی رسیده اند که امروز دم از تشکیل « دولت یهود » می زنند . اعراب ساکن فلسطین به کلی فراموش شده اند و گویی اصلا قابل اعتنا نیستند… » .[۴۲]
جنگ جهانی اول به پایان رسید و ژانویه ۱۹۱۹ کنگره صلح در شهر ورسای تشکیل گردید . از همان ابتدا ، اعراب با سلطه ی بریتانیا و برنامه های مستعمره سازی صهیونیست ها ، که به درستی معتقد بودند سر انجام به پیدایش یک دولت یهود و سلب مالکیت از آن ها منتهی می شود ، به شدت مخالف بودند . در طول دوران قیومیت ، اعراب از عدم توانایی خود در کنترل وقایع اظهار عجز کردند . ترس آنها از این بود که بریتانیا زمانی از حکومت دست بردارد که یهودیان با ایجاد اکثریت بتوانند دولت خود را بوجود آوردند . این بیم و هراس بی مورد هم نبود چون وایزمن خود گفته بود که صهیونیست ها قصد دارند فلسطین را آن قدر یهودی کنند که انگلستان انگلیسی است . [۴۳]در حالی که به گفته حقوقدان بر جسته انگلیسی « راپورت امرسون » اگر قرار بود اصل حق تعیین سرنوشت را به طور معمول ، یعنی کسب اطلاع از نظرات مردم فلسطین به کار بست ، به آسانی روشن می شد که اکثریت این مردم بدون کمترین تردیدی ، اعلامیه بالفور و طرح قیومیت را رد می کردند . [۴۴]در این باره آژانس یهود با کمک دولت های وقت بریتانیا یهودیان جهان را به مهاجرت به فلسطین تشویق می کرد تا جمعیت یهودی فلسطین را به منظور کشور سازی جعلی ، به اکثریت برساند .[۴۵]
در تابستان ۱۹۲۹ نخستین برخورد خونین میان فلسطینی ها و صهیونیست های مهاجر در گرفت . در این درگیری صیونیست ها و سربازان انگلیسی با آتش گشودن بر روی فلسطینی ها حدود ۳۵۱ تن را شهید و عده ای را مجروح و دست گیر کردند . در اواخر دهه ۱۹۲۰ تا ۱۹۳۶ قیام مسلحانه شیخ عز الدین قسام به وقوع پیوست اما وی و یارانش به شهادت رسیدند . [۴۶]انقلاب شیخ عز الدین قسام و همرزمان وی ، نقطه ی عطفی در تاریخ جنبش ملی فلسطین به شمار می رود ، زیرا اولین انقلاب مسلحانه سازمان یافته ای بود که با تکیه بر نیروی نظامی ، به آزادی فلسطین از دست استعمار انگلیس و صهیونیسم شتافت ، و رهبر آن به تشکیل گروه ها و هسته های انقلابی اقدام کرد . قسام در تشکیلات خود ، بیش از آن که بر طبقه روشنفکر تکیه داشته باشد ، بر طبقه ی کارگر وکشاورز تکیه داشت . با وجود این که سازمان انقلابی قسام تنها ۲۰۰ رزمنده و۸۰۰ هوادار داشت ، ولی اهمیت تاریخی آن بسیار شایان توجه است ، زیرا این سازمان در واقع مقدمه و مقتدای انقلابی شد که چند ماه پس از شهادت قسام ، سراسر فلسطین را فرا گرفت و جالب این است که انگلیسی ها برای از بین بردن این گروه کوچک با انواع زره پوش ، تانک و هواپیما به نیروهای قسام یورش بردند . و در تاریخ ۲۰ نوامبر ۱۹۳۵ م ، طی درگیری سختی بین مبارزان و نیروهای دولتی به وقوع پیوست ، که ضمن آن عده زیادی از افراد دشمن کشته شدند ، و شماری از مبارزین به شهادت رسیدند و جمع دیگری زخمی شدند . در عصر همان روز نیز درگیری دیگری شروع شد و طی آن شیخ عزالدین قسام شهید شد و عده دیگری از هم رزمانش زخمی شدند . [۴۷]
عبدالقادر حسینی رهبری مبارزات را در دست گرفت اما او نیز پس از نبرد های زیادی علیه سلطه گران انگلیسی ، صهیونیست ها همراه با یارانش به شهادت رسید . در سال ۱۹۴۴ حسن سلامه فرمانده ی جنگ با نیروی مشترک صهونیستی ، انگلیسی را بر عهده گرفت ولی او نیز به شهادت رسید . از دهه ۴۰ قمری ، مساله فلسطین به یک مسأله عربی تبدیل شد و در رأس مسائل بین المللی قرار گرفت . [۴۸]