- بیت المقدس شهری بهشتی است و پیامبر از همین شهر به معراج رفته است .
۲-۱-۳-تقدس خاک سرزمین فلسطین
آن طور که در روایت آمده است ؛ پیامبرانی چون آدم(ع) ، موسی (ع) و یوسف (ع) وصیت کرده اند که در بیت المقدس دفن شوند حضرت عیسی(ع) در نزدیکی مسجد بیت المقدس به دنیا آمد و از آنجا به آسمان رفت علاوه بر آن پیامبران دیگری مانند ابراهیم(ع) ، اسحاق (ع) و یعقوب(ع) نیز در این سرزمین زندگی کرده اند چهار هزار نفر از صحابه رسول خدا (ص) نیز هنگام فتح فلسطین حضور داشتند و بسیاری از آنها و همچنین تابعین در این سرزمین دفن شده اند کسانی مانند : عباده بن الصامت انصاری ، شداد بن اوس ، ابو عبیده بن الجراح ، معاذ بن جبل ، افضل بن عباس و…[۱۸]
پیامبر بزرگ اسلام در آخرین روزهای حیات پربار خود ، لشکری را به فرماندهی ( اسامه بن زید بن حارثه ) که جوان هجده ساله ای بود ، برای اعزام به سرزمین های شام و فلسطین و فتح آنها تدارک دید . که هدف آن حضرت رهایی این سرزمین از دست فرمانروایان ظالم و فاسد بود که این امر به دلیل بیماری آن حضرت به تأخیر افتاد .
این برنامه در زمان خلیفه اول دنبال گردید و سپاهیان اسلام پس از نبردهایی چند ، شهرهای مختلف فلسطین و شام را فتح کرد و در قرن ۷ توسط خلیفه دوم و در سال ۶۳۸ میلادی ایلیا فتح گردید . و عهدنامه ای بین خلیفه دوم و رهبران مذهبی به امضا رسید که به دلیل قداستی که این شهر بین مسلمانان و اسلام داشت بیت المقدس نام گرفت . از نکات قابل توجه این عهدنامه این بود که مردم ایلیا به دلیل سختی هایی که به خاطر شرارت ها و شورش های یهودیان در طول تاریخ متحمل شده بودند موافقت کردند که از حکومت یهودیان در این شهر جلوگیری کنند .
از این تاریخ یعنی سال ۶۳۸ میلادی تا پایان جنگ جهانی اول تا دهه نخست ۱۹۰۰ میلادی یعنی حدود ۱۲ قرن به جز دوران به نسبت کوتاه سلسله محدود و ناتمام صلیبی ها که از سال ۱۰۹۹ تا سال ۱۱۸۷ طول کشید و در جریان این حمله و تصرف بیت المقدس تعداد زیادی از یهودیان و مسلمانان را قتل عام کردند که در سال ۱۱۸۷ نیز دوباره صلاح الدین ایوبی سردار بزرگ اسلام توانست بیت المقدس را فتح کند . این سرزمین تحت حاکمیت حکومت های اسلامی باقی ماند . هزاران عرب تازه مسلمان شده به سرزمین آبا و اجدادی خود مهاجرت کرده و در فلسطین ساکن شدند و اغلب جمعیت محلی آن منطقه اسلام و فرهنگ اسلامی _ عربی را پذیرفتند .[۱۹]
۲-۱-۴-تاریخچه صهیونیزم و مهاجرت
در اواسط قرن ۱۲ ، مملوک ها ( برده های اعراب در پایگاه های مصر ) ، امپراطوری جدیدی را بوجود آوردند که در آن زمان فلسطین را در بر می گرفت و مسلمانان عرب زبان جمعیت اکثر فلسطین را تشکیل دادند
وقتی مسلمانان آکرا را در سال ۱۲۹۱ فتح کردند ، جنگجویان صلیبی برای همیشه فلسطین را ترک گفتند و بدین ترتیب پرده آخر را بر روی اخرین منظره جنگ های همه جانبه میان شرق و غرب کشید .[۲۰] در قرن ۱۳ ، یهودیان از اسپانیا و دیگر کشورهای حاشیه مدیترانه در بیت المقدس و دیگر مناطق فلسطین ساکن شدند . در سال ۱۵۱۷ ترکان عثمانی مصر را به تصرف خود در آوردند و بدین ترتیب فلسطین جزئی از خاک امپراطوری عثمانی گردید . سلطان سلیمان اداره بیت المقدس را به دست گرفت و نام این شهر را به قدس شریف تغییر داد و دیوارهای بزرگ آنجا ساخت . رهبر عثمانی از یهودیانی که از تفتیش عقاید مذهبی کلیساها در اسپانیا در عذاب بودند ، دعوت کرد تا در امپراطوری عثمانی از جمله تعدادی از شهرهای فلسطین ساکن شوند .
در اواخر قرن ۱۸ ناپلئون وارد فلسطین گردید که بی تدبیری رهبران مصری و عثمانی در اداره فلسطین ، جمعیت فلسطین را کاهش داد . حاکمیت عثمانی بر فلسطین تا سال ۱۹۱۷ ادامه یافت . فلسطین در حالی تحت حاکمیت عثمانی قرار گرفت که در ولایت قدس فقط ۱۱۵ یهودی زندگی می کردند و این رقم در سال ۱۶۸۸ از ۱۵۰ نفر تجاوز نکرد [۲۱]و همچنین در آغاز سال ۱۸۸۰ ، تنها ۲۴۰۰۰ یهودی در فلسطین زندگی می کردند ، در آن زمان جمعیت فلسطین حدودا ۴۰۰۰۰۰نفر بود . در همان دوره ، دولت عثمانی نسبت به خرید زمین توسط یهودیان و مهاجرت آنان به فلسطین ، محدودیت های سختی اعمال می کرد . البته یهودیان از راه های مختلفی برای اجتناب از این محدودیت ها استفاده می کردند تا در فلسطین ساکن شوند .[۲۲]
یهودیانی که از ویرانی اورشلیم در سال ۷۰ میلادی ، به دست رومیان در سراسر جهان پراکنده شدند ، با وجود پراکندگی ، وحدت دینی خود را نگه داشته و در ملتهای دیگر حل نشدند . اما در طول تاریخ آنها که گروه اقلیت کشورهای محل اقامت خود را تشکیل می دادند ، همواره مورد آزار و اذیت سایر گروه های مذهبی قرار گرفتند و به همین دلیل ، در طول سالیان دراز همواره در آرزوی بازگشت به ارض موعودی بودند که حضرت موسی به آنها وعده داده بود .[۲۳]
به هر حال میل به بازگشت به سرزمین مهم و تاریخی فلسطین در یهودیان و بویژه رهبران مذهبی آنان ، بسیار شدید بود . لذا همواره درصدد یافتن راههایی جهت خارج کردن فلسطین از دست مسلمانان و بازگشت به این سرزمین بودند . از سوی دیگر صلیبی ها هم خاطره تلخ شکستهای خود را از مسلمانان از یاد نبرده بودند و به ویژه اینکه اروپائی ها با پشت سر گذاشتن دوران رنسانس و کسب موفقیتهای علمی ، صنعتی و تولید ثروت و قدرت از انگیزه ها و آمادگی های بیشتری برای بسط و گسترش قلمرو نفوذ و قدرت خود در اقصی نقاط عالم و بطور عام ، بخش خاورمیانه این جهان اسلام بطور خاص ، و فلسطین و بیت المقدس به طور اخص ، برخوردار بودند .
بنابراین یهودیان و اروپایی ها در مواجهه با جهان اسلام ، دارای درد و احساس مشترک و هدف همسو بوده ، در صدد گرفتن انتقام تلخکامی های خود از مسلمانان و جهان اسلام بودند . این همسویی اولین بار در زمان ناپلئون بناپارت تجلی پیدا کرد . وی که هم خود سودای حاکمیت بر جهان را از طریق سلطه بر منطقه حساس خاور میانه در سر داشت و هم از جامعه ناپذیری ها و کار شکنی های یهودیان در فرانسه به تنگ آمده بود در صدد بود به گونه ای جامعه فرانسه را از شر آنان راحت نماید ، با شعار بازگشت یهودیان به سرزمین آبا و اجدادی ، اعاده عظمت از دست رفته یهودیان و تشکیل مجدد مملکت کهن قدس، تصمیم گرفت با انتقال یهودیان فرانسه و اروپا به فلسطین ، هم آمال و آرزوهای دیرینه آنان را بر آورده سازد و هم از آنان در آنجا به عنوان پایگاهی جهت سلطه بر منطقه استراتژیک خاور میانه استفاده نمایند . هر چند این نقشه ناپلئون به ویژه پس از شکست وی در لشکر کشی از مصر به سوریه مورد توجه یهودیان قرار نگرفت .
از همان زمان این گونه همکاریهای مشترک بین یهودیانی که بعدها در قالب “سازمان جهانی صهیونیزم ” سازمان و تشکیلات یافتند و قدرت استعمارگر اروپایی به ویژه انگلیس ، فرانسه ، روسیه و آلمان ادامه یافت[۲۴]
در سال ۱۸۵۴ ، نخستین رهبر صهیونیست که یک نفر انگلیسی وبه نام «مزنت فیور» شهرت داشت ، در انگلستان اقدام به جمع آوری نخستین اعانه برای یهودیان نمود و این به خاطر کمک به یهودیان بود در فلسطین زندگی می کردند و یا به آنجا مهاجرت می نمودند .
در اوایل دهه شصت قرن نوزدهم بعضی از متفکران یهود برای فعالیت و تلاش به منظور بازگشت به فلسطین و عمران آن ، دعوت خود را آغاز کردند «هیرش کالیشر» خاخام یهودی اولین کسی بود که این دعوت را در کتاب در جست وجوی صهیون در سال ۱۸۶۱ آغاز کرد .
صهیونیسم کار خود را با این هدف آغاز کرد که باید حکومت یهود بوجود آید ، تا یهودیان جهان که به صورت پراکنده زندگی می کنند و از هزاران سال قبل در آرزوی بازگشت به ارض موعود هستند بتوانند بدآنجا راه یافته و اسکان داده شوند .
در سال ۱۸۸۲ به دلیل این که عرصه بر یهودیان تنگ شده بود ، یکی دیگر از سران یهود ، بیسنکر کتاب «خود مختاری » را فراهم آورد و با لحنی که مظلومیت دروغین یهودیان را به ذهن تداعی می کند[۲۵] ، در این کتاب عنوان می کند : « ما همچون ملل دیگر به حساب نمی آییم . ما هیچ رأیی بین ملت ها ، حتی در امور مربوط به خود نداریم و سرزمین پدرانمان برای ما بیگانه است . هستی ما آوارگی است …، دنیا با نظر حقارت به یهود می نگرد ، زیرا ما در تمام روی زمین ، وطن و مرکز و استقلال نداریم و همه جا بیگانه به حساب می آییم . علاج اساسی این درد سخت این است که یهود عالم در ارض وطن « فلسطین » جمع شوند و ملت یهودی مستقل تشکیل دهند . » [۲۶]
« بیسنکر » رئیس گروهی بود به نام « عشاق صهیون » که در روسیه زندگی می کرد . [۲۷]هدف عشاق صهیون ایجاد یک کانون روحانی برای نشر عقاید و فرهنگ یهودی در سرزمین صهیون بود . جالب توجه است که این صهیونیزم مذهبی ، که فقط در بین گروه های محدودی رایج بود هرگز به دشمنی با مسلمانان بر نخواست . این صهیونیزم روحانی ، بیگانه و به دور از هر نوع برنامه سیاسی ، برای ایجاد یک دولت و یا هر نوع سلطه ای بر فلسطین بود و هرگز رفتاری که نشانگر علاقه به درگیری بین جوامع یهودی و مردم عرب ( مسلمان یا مسیحی باشد ) ، در پیش نگرفت . [۲۸]
در سال ۱۸۹۶ یک روزنامه نگار یهودی اتریشی به نام تئودور هرتسل کتابی به نام یک دولت یهود را منتشر ساخت و در این کتاب با توجه به روحیه ناسیونالیستی یهود ، صهیونیزم سیاسی را پایه گذاری نمود . در این کتاب هرتسل اظهار داشته بود که یهودیان باید موطنی پیدا کنند و یک دولت یهودی با استقلال تمام تشکیل دهند . از این رو هنا ،آرژانتین ، قبرس و چند نقطه دیگر مد نظر گرفته شد ولی عاقبت فلسطین به عنوان موطن باستانی بنی اسرائیل برگزیده شد .
کنگره بال :
هرتسل در سال ۱۸۹۷ روزنامه « دی ولت » ارگان رسمی و ناشر افکار صهیونیست ها را تأسیس کرد . در همین سال بنا به ابتکار شخصی او نخستین کنگره صهیونی در شهر بال سویس منعقد شد .
تعداد ۲۴۰ نفر از یهودیان سراسر دنیا (آلمان ، روسیه و…) دور هم جمع شدند و تصمیم به تشکیل « سازمان صهیونیسم جهانی » گرفتند .[۲۹] همان طور که در این کنگره تأکید شد : « هدف صهیونیسم آن است که برای مردم یهود ، میهنی در فلسطین تشکیل دهد و قانونی عام ، آن را حمایت کند » .[۳۰]
هرتزل در خاطرات خود نوشت :
« اگر بنا باشد که نتایج بال را خلاصه کنم ، از این قرار است که در بال من دولت یهود را پایه گذاری کردم . اگر آن را امروز اظهار می کنم ، دنیایی را به خنده در آورده ام و پنج سال دیگر شاید ، اما در پنجاه سال دیگر ، تمام جهانیان آن را خواهند دید . دولت یهود اکنون به طور اساسی تشکیل شده است ، زیرا ایجاد یک دولت منوط به اراده ی یک ملت است . [۳۱]»
برنامه صهیونیست ها برای ایجاد یک دولت یهودی در فلسطین و تلاش های همه جانبه جهت تحقق آن در حالی آغاز گردید که طبق بررسی های به عمل آمده در سال ۱۹۰۶ ، در تمام فلسطین ۷۰۰٫۰۰۰ نفر ساکن بودند که تنها ۵۵۰۰۰ نفر از آنان یهودی بودند و از این تعداد فقط ۵۵۰ نفر صهیونیست بودند . بررسی دیگری حاکی از این است که در زمان برگزاری کنفرانس بال ، ۹۵ درصد مردم فلسطین عرب بودند که ۹۹ درصد زمین های آنجا را تحت مالکیت خود داشتند . با این وجود صهیونیسم جهانی اراده کرده بود که حکومت خود را در سرزمینی که به او تعلق نداشت ، برپا کند .[۳۲]
به ویژه آنکه دولت استعماری تازه به دوران رسیده انگلیس ، در صدد بسط و گسترش نفوذ و سلطه خود در اقصی نقاط عالم ، به طور خاص در سرزمین های اسلامی و بطور اخص در سرزمین مهم و استراتژیک فلسطین بود ، که از قدیم الایام موضوع منازعات جهان اسلام و جهان غرب ، به ویژه میراث داران صلیبی آن بود .
« حییم وایزیمن » که بعد از مرگ هرتزل رهبری جنبش صهیونیسم را به دست گرفته بود ، در ۱۹۱۴ ، در روزنامه منچستر گاردین چنین نوشت :
« اکنون می توانم گفت که اگر فلسطین در دایره نفوذ انگلیس قرار گیرد ، و اگر انگلیس پس از آن ، از مهاجرت یهودیان حمایت کند ، ظرف ۳۰ سال آینده ، یک میلیون یهودی یا بیشتر در آن کشور به سر خواهند برد که پاسدار کوشای آبراه سوئز خواهند بود . »[۳۳]
جنگ جهانی اول را باید نقطه عطفی مهم برای جهان عرب به طور اعم ، و فلسطین را به طور اخص دانست . به دلایل عدیده ، امپراتوری عثمانی به طرفداری از آلمان وارد جنگ شد وعلیه بریتانیا ، فرانسه و روسیه که میلیون ها نفر تابع مسلمان داشتند ، حکم جهاد « جنگ مقدس » داد . حکومت ستمگر عثمانی با روش سرکوب گرانه خود اعراب را ناچار کرد تا ضمن طرفداری از بریتانیا و متفقین او ، از فرصت استفاده کرده ، برای دستیابی به استقلال کامل خود تلاش کنند . بریتانیا هم نسبت به منافع حاصل از اتحاد با اعراب کاملا هوشیار بود ؛ چون قیام اعراب نه تنها ترکیه را در کوشش های جنگی خود با مشکل روبرو می ساخت ، بلکه حکم جهاد را عملا لغو می کرد .
بریتانیا به انجام یک سلسه وعده و وعید و قرارداد های متناقض دست یازید که در شکل دادن به نقشه سیاسی منطقه بسیار موثر بود .[۳۴] در سال ۱۹۱۶ که موافقت نامه سایکس – پیکو بین دو کشور انگلستان و فرانسه منعقد و منجر به تجزیه امپراطوری عثمانی گردید . در این قرار داد آناتولی ، لبنان و سوریه به مستعمره فرانسه تبدیل شدند و فلسطین ، عراق و کویت هم تحت سلطه انگلیس قرار گرفتند . بدین ترتیب راه برای مهاجرت یهودیان به فلسطین هموار شد و صهیونیستها یک گام دیگر به هدف ایجاد دولت یهود در این سرزمین نزدیک تر شدند . از سوی دیگر در همان زمان صحنه برای اختلافات جاری میان اعراب و اسرائیل آراسته شد . [۳۵]
۲-۳-اعلامیه بالفور :
جنگ جهانی اول شروع شد و دامنه ی آن به حدود فلسطین رسید . یکی از رهبران حزب صهیونیسم به نام هربرت ساموئل یادداشتی به اعضای کابینه انگلستان و نمایندگان مجلس عوام آن کشور عرضه داشت و پیشنهاد نمود : دولت یهودی تحت نظارت انگلستان در فلسطین بوجود آید و بین سه تا چهار میلیون نفر یهودی پراکنده در اروپا به آن جا روند و بدین ترتیب انگلستان یک حکومت دست نشانده و حافظ منافع خود را در کنار مصر و کانال سوئز ایجاد کرد و نقطه حساسی را در دست خواهد داشت .
جمعی از رهبران یهود در مورد تشکیل این دولت ، با مقامات مربوط انگیلیسی مشغول مذاکره شدند و از طرفی برای جلب موافقت فرانسه و آمریکا ( که دولت انگلستان همراهی آن ها را لازم می دانست ) فعالیت های زیادی صورت گرفت .[۳۶]
به همین منظور ، لرد بالفور در آوریل ۱۹۱۷ ، طی سفری به آمریکا مسئله انتقال یهودیان به فلسطین را با مقامات رسمی این کشور مورد تبادل نظر قرار داد و رسما قول تشکیل دولت یهودی را به آن ها داد .
اعلامیه بالفور قبل از اینکه بطور رسمی اعلام شود به یلسون رئیس جمهور آمریکا عرضه شده و موافقت وی با این اعلامیه کسب شده است [۳۷] . سپس در تاریخ چهاردهم فوریه ۱۹۱۸ م فرانسه ، و در تاریخ نهم می ۱۹۱۸ م ، ایتالیا موافقت خود را با اعلامیه مزبور اعلام کردند . [۳۸]پس از صدور بیانیه بالفور در دوم نوامبر ۱۹۱۷ م ، جرقه های شروع مبارزه علیه استعمار انگلیس روشن شد . [۳۹]
« در یک جمله می توان گفت که اعلامیه ی بالفور یکی از عجیبترین اسناد بین المللی تاریخ است ، چرا که به موجب آن ، یک دولت استعمار گر سرزمین « فلسطین » را که مالک آن نبود ، به حساب کسانی که مالکش بودند « فلسطینیان » و استحقاقش را داشتند ، به کسانی بخشیدند که استحقاقش را نداشتند « صهیونیست ها » . چیزی که به اشغال یک میهن و آواره شدن یک ملت ، به تمامی و به نحو بی سابقه ای در تاریخ ، منجر شد » . نکته مهم در این میان این است که انگلیس زمانی به این جنایت دست یازید که ارتش آن هنوز به بیت المقدس نرسیده بود ، و به برکت متحدان عرب خود و از پرتو جانبازی های ملت فلسطین که برای آزادی وطن و استقلال خویش مبارزه می کرد ، به سوی اهداف خود در حال پیشروی بود .
اهداف انگلیس و سیاست از پیش تعیین شده و استعماری آن ، و همدستی با صهیونیست ها برای نابودی مسأله فلسطین ، و جلوگیری از شکل گیری آن ، از زمان جنگ جهانی اول ( ۱۹۱۸ -۱۹۱۴م ) آشکار شد . [۴۰]بدین سبب هست که اسرائیل را فرزند نامشروع انگلیس لقب می دهند .
انتشار خبر وعده های بالفور ، ناراحتی بسیار شدیدی در جامعه عربی ایجاد کرد ، شریف حسین فورا دولت انگلیس را زیر سوال برد و در این وعده توضیح خواست و انگلستان نماینده رسمی ، پیش حسین فرستاد و با تاکیدات فراوان به او اطمینان داد ، به هیچ وجه اجازه نخواهد داد که یهود در فلسطین مزاحم حقوق عرب شوند و تا آنجا به یهودیان اجازه ی مهاجرت و سکونت در فلسطین می دهد که با آزادی سیاسی و اقتصادی عرب سازگار باشد و به حقوق آنان لطمه ای وارد نکند .[۴۱]
صدور اعلامیه بالفور از سوی بزرگترین قدرت استعماری وقت ، موجب جرأت و جسارت هر چه بیشتر صهیونیست ها برای عملی ساختن اهدافشان در اهدافشان در فلسطین گردید و آنها از آن پس ، به گونه ای روز افزون بر مطالبات خود افزوده و درجهت زیر پا گذاشتن هر چه بیشتر حقوق ساکنان اصلی و بومیان فلسطین گام برداشتند . تا حدی که حتی « لرد کرزن » سیاستمدار سرشناس انگلیسی ، در یکی از جلساتی که به منظور تعیین سیاست های انگلیس در کنفرانس صلح پاریس برگزار می شد ، اعلام خطر کرده و می گوید :
« یکی از مشکلات مهم که فعلا در فلسطین خود نمایی می کند ، امتیاز خواهی صهیونیست ها و کوشش فراوان آنها برای دستیابی به امتیازاتی به مراتب بیشتر از آن است که تا کنون در اختیارشان قرار گرفته … صهیونیست ها خواسته های خویش را روز به روز اضافه تر می کنند و به جایی رسیده اند که امروز دم از تشکیل « دولت یهود » می زنند . اعراب ساکن فلسطین به کلی فراموش شده اند و گویی اصلا قابل اعتنا نیستند… » .[۴۲]
جنگ جهانی اول به پایان رسید و ژانویه ۱۹۱۹ کنگره صلح در شهر ورسای تشکیل گردید . از همان ابتدا ، اعراب با سلطه ی بریتانیا و برنامه های مستعمره سازی صهیونیست ها ، که به درستی معتقد بودند سر انجام به پیدایش یک دولت یهود و سلب مالکیت از آن ها منتهی می شود ، به شدت مخالف بودند . در طول دوران قیومیت ، اعراب از عدم توانایی خود در کنترل وقایع اظهار عجز کردند . ترس آنها از این بود که بریتانیا زمانی از حکومت دست بردارد که یهودیان با ایجاد اکثریت بتوانند دولت خود را بوجود آوردند . این بیم و هراس بی مورد هم نبود چون وایزمن خود گفته بود که صهیونیست ها قصد دارند فلسطین را آن قدر یهودی کنند که انگلستان انگلیسی است . [۴۳]در حالی که به گفته حقوقدان بر جسته انگلیسی « راپورت امرسون » اگر قرار بود اصل حق تعیین سرنوشت را به طور معمول ، یعنی کسب اطلاع از نظرات مردم فلسطین به کار بست ، به آسانی روشن می شد که اکثریت این مردم بدون کمترین تردیدی ، اعلامیه بالفور و طرح قیومیت را رد می کردند . [۴۴]در این باره آژانس یهود با کمک دولت های وقت بریتانیا یهودیان جهان را به مهاجرت به فلسطین تشویق می کرد تا جمعیت یهودی فلسطین را به منظور کشور سازی جعلی ، به اکثریت برساند .[۴۵]
در تابستان ۱۹۲۹ نخستین برخورد خونین میان فلسطینی ها و صهیونیست های مهاجر در گرفت . در این درگیری صیونیست ها و سربازان انگلیسی با آتش گشودن بر روی فلسطینی ها حدود ۳۵۱ تن را شهید و عده ای را مجروح و دست گیر کردند . در اواخر دهه ۱۹۲۰ تا ۱۹۳۶ قیام مسلحانه شیخ عز الدین قسام به وقوع پیوست اما وی و یارانش به شهادت رسیدند . [۴۶]انقلاب شیخ عز الدین قسام و همرزمان وی ، نقطه ی عطفی در تاریخ جنبش ملی فلسطین به شمار می رود ، زیرا اولین انقلاب مسلحانه سازمان یافته ای بود که با تکیه بر نیروی نظامی ، به آزادی فلسطین از دست استعمار انگلیس و صهیونیسم شتافت ، و رهبر آن به تشکیل گروه ها و هسته های انقلابی اقدام کرد . قسام در تشکیلات خود ، بیش از آن که بر طبقه روشنفکر تکیه داشته باشد ، بر طبقه ی کارگر وکشاورز تکیه داشت . با وجود این که سازمان انقلابی قسام تنها ۲۰۰ رزمنده و۸۰۰ هوادار داشت ، ولی اهمیت تاریخی آن بسیار شایان توجه است ، زیرا این سازمان در واقع مقدمه و مقتدای انقلابی شد که چند ماه پس از شهادت قسام ، سراسر فلسطین را فرا گرفت و جالب این است که انگلیسی ها برای از بین بردن این گروه کوچک با انواع زره پوش ، تانک و هواپیما به نیروهای قسام یورش بردند . و در تاریخ ۲۰ نوامبر ۱۹۳۵ م ، طی درگیری سختی بین مبارزان و نیروهای دولتی به وقوع پیوست ، که ضمن آن عده زیادی از افراد دشمن کشته شدند ، و شماری از مبارزین به شهادت رسیدند و جمع دیگری زخمی شدند . در عصر همان روز نیز درگیری دیگری شروع شد و طی آن شیخ عزالدین قسام شهید شد و عده دیگری از هم رزمانش زخمی شدند . [۴۷]
عبدالقادر حسینی رهبری مبارزات را در دست گرفت اما او نیز پس از نبرد های زیادی علیه سلطه گران انگلیسی ، صهیونیست ها همراه با یارانش به شهادت رسید . در سال ۱۹۴۴ حسن سلامه فرمانده ی جنگ با نیروی مشترک صهونیستی ، انگلیسی را بر عهده گرفت ولی او نیز به شهادت رسید . از دهه ۴۰ قمری ، مساله فلسطین به یک مسأله عربی تبدیل شد و در رأس مسائل بین المللی قرار گرفت . [۴۸]