۲-۴-۷-۲۷) مدل سیپ[۵۶]
در بین مدلهای ارزشیابی، مدل ارزشیابی سیپ جامعتر بهنظر میرسد. این نوع ارزشیابی برای چیرگی بر پارهای از نارساییهای معمول در ارزشیابی طراحی شدهاست. از نظر طراحان ارزشیابی سیپ، ارزشیابی نباید بر فعالیتهایی مانند اندازه گیری، قضاوت حرفهای، طرح آزمایشی و یا تطابق نتایج و هدفها همسان و در یک ردیف قرار گیرد. ارزشیابی سیپ مضمونی به این شرح دارد: فرایند تعیین کردن، بهدست آورن و فراهم ساختن اطلاعات توصیفی و قضاوتی در مورد ارزش و مطلوبیت هدفها، طرح، اجرا و نتایج به منظور هدایت تصمیمگیری، خدمت به نیازهای پاسخگویی و درک بیشتر از پدیده های مورد بررسی (حقجو، ۱۳۸۰). مدل سیپ یک چارچوب مفهومی برای هدایت ارزشیابیهای مرحلهای و پایانی پروژه ها، برنامهها، کارکنان، مؤسسات و سیستمهاست. این مدل برای استفاده در ارزشیابیهای درونی هدایت شده بهوسیلهی ارزشیابهای سازمانی، خودارزشیابیهای هدایت شده به وسیلهی تیم پروژه یا افراد فراهم کنندهی خدمات و یا ارزشیابهای بیرونی ترکیب یافته است. این مدل از طریق ایالات متحده و سپس در اطراف جهان در سرمایهگذاریهای کوتاه مدت و بلند مدت به کار برده شد (استافیل بیم، ۲۰۰۳).
مدل سیپ را استافیل بیم و همکارانش برای آن شکل دادند که نشان دهند چگونه ارزشیابی میتواند به فرایند تصمیمگیری در مدیریت برنامه کمک کند. الگوی سیپ درصدد یافتن ابزاری است که بتواند برنامه را بهبود داده و آن را برای استفادهی بهتر آماده سازد. در این ارتباط، هرگاه برنامهای قابلیت بهبود و اصلاح نداشته باشد، به جای دور افکندن آن، از منابع مربوط به آن برنامه استفاده شده و با آزادسازی برنامه از منابع متعلق به آن در سایر برنامهها استفاده خواهد شد. این مدل به مدیران و مسئولان برنامهها کمک میکند تا با دریافت بازخوردی نظام دار از جریان امور، نیازهای مهم را در اولویت قرار داده و منابع موجود را در خدمت بهترین نوع فعالیتها قرار دهند (گال و همکاران، ۱۳۸۳؛ تیموری، ۱۳۸۳).
کاملترین تعریفی که برای ارزشیابی در مدل سیپ ارائه شده است بدین شرح است: ارزشیابی عبارت است از فرایند تعیین کردن، به دست آوردن، فراهم ساختن اطلاعات توصیفی و قضاوتی در مورد ارزش و مطلوبیت هدفها، طرح، اجرا و نتایج به منظور هدایت تصمیمگیری، خدمت به نیازهای تصمیمگیری، خدمت به نیازهای پاسخگویی و درک بیشتر از پدیده های مورد بررسی. در این تعریف برای ارزشیابی سه هدف تعیین گردیدهاست: هدایت تصمیمگیری، فراهم کردن اطلاعات برای پاسخگویی و درک بیشتر از پدیده های مورد بررسی (رفیعیان، ۱۳۸۷).
مدل سیپ زیر مجموعهی مدل ارزیابی مدیریتگرا و تصمیمگرا و یا زیر مجموعهی مدلهای تسهیل در تصمیمگیری است و کمک میکند تا تصمیمات مربوط به زمینه، درونداد، فرایند و برونداد نظام یا برنامه، بخردانه اتخاذ شود. سیپ یک مدل مرکب میباشد که در ارزشیابیهای داخلی که توسط یک ارزشیاب سازمانی اداره میشود، خود ارزیابیهایی که توسط گروه های پروژه یا بخش خصوصی اداره میشود و ارزشیابیهای بیرونی استفاده میشود (آلکین، ۲۰۰۴؛ زندونیان نایینی، ۱۳۸۵). با توجه به نعاریف ارائه شده، جنبه های کلیدی برنامه که باید مورد سنجش قرار گیرد عبارتند از: تعیین هدفهای برنامه، تهیهی طرح مناسب برای رسیدن به هدف، اجرای طرح تهیه شده و بررسی محصول یا بازده برنامه که به ترتیب توسط ارزشیابی زمینه، ارزشیابی درونداد، ارزشیابی فراگرد و ارزشیابی برونداد مورد ارزشیابی قرار میگیرند (رفیعیان، ۱۳۸۷). کلمهی سیپ از حروف اول این چهار نوع ارزشیابی گرفته شده است. در ادامه به تعاریف و مفاهیم مربوط به هر یک ار انواع ارزشیابیها در مدل سیپ پرداخته شده است.
الف) ارزشیابی زمینه[۵۷]: این نوع ارزشیابی، بررسی محیطی است که برنامهی ایجاد تغییرات در آن اجرا میشود و به منظور تصمیمگیریهای مربوط به برنامه ریزی از جمله تعیین هدفها، مورد استفاده قرار میگیرد. ارزشیابی زمینه، با بهره گرفتن از روش های توصیفی و مقایسهای، جنبه های مثبت و منفی برنامهها، نیازهای برآورده نشده و امکانات مورد استفاده قرار نگرفته در محیط را از طریق مصاحبه با افراد ذیصلاح و دستاندرکاران، مشاهدهی مستقیم و اجرای آزمونهای تشخیصی شناسایی میکند و منجر به شناخت اهداف و تشخیص مسائلی میشود که یک مبنای اساسی برای تدوین اهدافی به دست میدهد که تحقق آنها موجب بهبود برنامه میشود (قلینیا، ۱۳۷۶؛ حقجو، ۱۳۸۰؛ گال و همکاران، ۱۳۸۳؛ رفیعیان، ۱۳۸۷؛ استافیل بیم، ۲۰۰۲؛ تیموری، ۱۳۸۳). ارزیابی زمینه نیازها، مشکلات، موجودیها و فرصتها را ارزیابی میکند تا به تصمیمگیرندگان کمک کند که اهداف و تقدمها را تعریف کنند و به گروه های وسیعتر استفادهکنندگان کمک میکند تا در مورد اهداف، تقدمها و بروندادها قضاوت کنند (آلکین، ۲۰۰۴؛ استافیل بیم، ۲۰۰۳).
از طریق این ارزشیابی میتوان در مورد مطلوبیت هدفهای از قبل تعیین شده قضاوت کرد. همچنین به تدوین هدفها پرداخت. هدف ارزشیابی زمینه عبارت است از تعریف زمینهی سازمانی، تعیین جامعهی مخاطب و سنجش نیازهای آن، مشخص کردن فرصتهای موجود برای برآوردن نیازها، تشخیص مسائلی که مبنای نیازها است، تعیین اینکه آیا هدفهای پیشنهادی به اندازهی کافی نیازهای مورد نظر را برآورده میکند. حاصل ارزشیابی زمینه آن است که موقعیت جامعهی مخاطب را آشکار میکند، علاوه بر آن هدفهای مرتبط با برآورد نیازها را مشخص و فرصتهایی را که برای این منظور باید مورد استفاده قرار گیرد، تعیین میکند. بهعبارت دیگر، ارزشیابی زمینه مبنایی به دست میدهد تا بر اساس آن بتوان در مورد پیامدها قضاوت کرد. برای تهیه اطلاعات زمینهی در جهت کسب توانایی و اتخاذ تصمیم در امور برنامهیزی، ارزشیابی زمینه مهمترین نوع ارزشیابی چهارگانهی سیپ است و سایر ارزشیابیها (درونداد، فرایند و برونداد) به دنبال ارزشیابی زمینه خواهند آمد. مسیر اصلی ارزشیابی زمینه عبارت است از تشخیص نکات قوی و ضعیف بعضی از پدیده ها و ارسال دستورالعمل برای اصلاح و بهبود ضعفها (بازرگان، ۱۳۸۰؛ نیستانی، ۱۳۸۳).
ب) ارزشیابی درونداد[۵۸]: شامل ارزشیابی عوامل تشکیلدهندهی یک برنامهی ایجاد تغییرات به منظور تصمیمگیریهای مربوط به طراحی برنامه است. در ارزشیابی درونداد، امکانات مالی و انسانی، خطمشیها، موانع و محدودیتهای موجود در نظام که میتواند در پیشبرد اهداف تعیین شده کمک نماید، مورد شناسایی و ارزشیابی قرار میگیرد. در ارزشیابی درونداد، ارزیابی عوامل تشکیلدهندهی یک برنامه مورد ملاحظه قرار خواهد گرفت. برای نمونه، راهبردهای مربوط به هدفها، تصمیمگیری مربوط به اجرای برنامه در حوزهی این بخش از ارزشیابی است (حقجو، ۱۳۸۰؛ قلینیا، ۱۳۷۶). اطلاعات گردآوری شده در این مرحله از ارزشیابی باید به تصمیمگیران کمک کند تا بهترین راهبردها و منابع ممکن را با وجود محدودیتهای خاص انتخاب کنند. ارزشیابی درونداد با مسائلی از این قبیل روبهروست: آیا منابع معین دور از دسترس یا بسیار پرهزینه نیستند؟ چگونه یک راهبرد ویژه ممکن است به تحقق اهداف برنامه کمک کند؟ آیا راهبردهای ویژه از لحاظ قانونی و اخلاقی قابل قبول هستند؟ و اینکه چگونه میتوان به بهترین وجه نیروی انسانی را به عنوان منابع مورد استفاده قرار داد؟ ارزشیابی درونداد مستلزم این است که ارزشیاب، دانش وسیعی دربارهی راهبردها و منابع ممکن، همچنین پژوهش در مورد اثربخشی آنها در محقق ساختن بروندادهای مختلف برنامه داشته باشد (گال و همکاران، ۱۳۸۳).
هدف اصلی ارزشیابی درونداد کمک به تدوین برنامهای است که برای ایجاد تغییرات و حصول به هدفهای تعیین شده در مرحلهی ارزشیابی زمینه طراحی شده است. ارزشیابی درونداد رهیافتهای جایگزین، طرحهای عملی رقابتی، طرحهای کارگزینی و بودجهها را برای سهولت و کارایی هزینه، برای مواجهه با نیازهای مخاطبان و دستیابی به اهداف ارزیابی میکند. این نوع ارزشیابی بهمنظور مشخص کردن و سنجش قابلیتهای موجود، راهبردهای برنامههای ممکن جهت تحقق هدفها، روش های منظور شده برای اجرای راهبردها، تشکیلات و روشها و سایر منابع از جمله بودجه و زمان لازم انجام میشود. حاصل ارزشیابی درونداد بهمنظور ایجاد مبنایی جهت قضاوت دربارهی مطلوبیت اجرای فعالیتها به کار میرود. بهعبارت دیگر، ارزشیابی درونداد برای قضاوت دربارهی طرحها، راهبردهای اجرایی و امثال آن استفاده میشود (آلکین، ۲۰۰۴؛ رفیعیان، ۱۳۸۷؛ بازرگان، ۱۳۸۰).
تصمیمگیرندگان از ارزشیابی درونداد برای انتخاب طرحهای رقابتی، نوشتن پروپوزال برای تهیهی سرمایه، اختصاص دادن منابع، تعیین کارکنان، برنامه ریزی کار و در نهایت برای کمک به قضاوت در مورد طرحها یا بودجهها استفاده میکنند. برای تصمیمات برنامهای مانند طرحهای جایگزین پروژه و تصمیمات پرسنلی، ارزشیابی درونداد برای تعیین وقت و نحوهی کاربرد منابع و امکانات برای دستیابی به هدفها مورد استفاده قرار میگیرد. هدفها در این مرحله به صورت کارکردی تعریف شده، امکانات، منابع، رهیافتها، تواناییها و محدودیتهای سازمان مشخص میشود، بهعلاوه هزینه ها، ضررهای فراموش کردن هدفها و فواید غلبه بر هدفها سنجیده میشود و در مورد فراموش کردن هدفها سنجیده میشود و در فراموشی یا ادامهی فعالیت به صورت جزیی یا کلی تصمیم گرفته میشود (استافیل بیم، ۲۰۰۳؛ نیستانی، ۱۳۸۳؛ تیموری، ۱۳۸۳). به نظر میرسد ارزشیابی درونداد به دلیل اینکه بیشتر مورد غفلت واقع شده است، هنوز به طور بحرانی مهمترین نوع ارزشیابی میباشد.
ج) ارزشیابی فرایند[۵۹]: جهت تصمیمگیریهای اجرایی میباشد. در ارزشیابی فرایند، به بررسی و ارزشیابی دربارهی اینکه آیا برنامه طبق آنچه که پیشبینی شده به اجرا در میآید یا خیر، اقدام میشود. در این بررسی، اجزاء برنامه به صورت تک تک مورد استفاده قرار میگیرند، کمبودها و نارساییهای احتمالی و نقاط قوت برنامه مشخص میشود و اجزاء با اهداف مقایسه میشوند. در قلمرو ارزشیابی فراگرد، توجه اصلی به تصمیمگیریهای اجرایی است. بهعبارت روشنتر، اگر در برنامه نارسایی وجود داشت و ضعفهای آن نیز مشخص شد، روش های اجرایی برنامه تغییر خواهد کرد و در خصوص تغییرات در هر یک از فرآیندها، تصمیمگیریهای اجرایی و عملی اتخاذ خواهد شد. بنابراین، ارزشیابی فراگرد زمینهی مناسبی برای سنجش نارساییها و نواقص احتمالی برنامهها خواهد بود (حقجو، ۱۳۸۰؛ قلینیا، ۱۳۷۶). نقش عامل ارزشیابی فراگرد آن است که چگونگی اجرای هر یک از بخشهای برنامه را با آنچه که در برنامه پیشبینی شده مقایسه نموده و کمبودها و نارساییهای احتمالی را مشخص مینماید. به طور کلی عامل ارزشیابی فراگرد تلاش میکند که برای این دو سؤال عمده اطلاعات لازم را جمعآوری و فراهم سازد:
آیا بین زمان شروع و توالی قسمتهای مختلف برنامهی در حال اجرا با آنچه که در طرح پیشبینی شده مطابقت وجود دارد؟
آیا قسمتهای مختلف برنامه به همان صورتی که در طرح پیشبینی شده به اجرا در میآیند (رفیعیان، ۱۳۸۷)؟
ارزشیابی فرایند شامل جمعآوری آن دسته از داده های ارزشیابی است که هنگامی که برنامه طراحی شده و به اجرا گذاشته شده است، به دست میآید. ممکن است از ارزشیاب خواسته شود که یک سیستم جمعآوری داده ها برای نظارت بر اجرای روز به روز برنامه طراحی کند. یکی دیگر از کارکردهای ارزشیابی فرایند این است که در طول یک دورهی زمانی، گزارشهایی در مورد وقایع مربوط به برنامه ثبت میشود. ممکن است مفید بودن این گزارشها بعداً معلوم شود و این زمانی است که نقاط قوت و ضعف برنامه که بروندادهای مشاهده شدهی برنامه را تشکیل میدهند، مشخص میشوند (گال و همکاران، ۱۳۸۳).
این نوع ارزشیابی بهمنظور تشخیص یا پیشبینی مشکلات اجرایی در جریان انجام فعالیتها و میزان مطلوبیت فرایند اجرای این فعالیتها بهعمل میآید. بهعبارت دیگر، ارزشیابی فرایند وسیلهای است جهت ثبت وقایع در حین اجرای فعالیتها و گردآوری داده های مربوط به تصمیمگیریهای ضمن اجرای این فعالیتهاست. حاصل ارزشیابی فرایند برای تعدیل برنامههای مورد اجرا و فراهم آوردن مبنایی جهت تفسیر نتایجی که در آینده به دست خواهد آمد، به کار میرود. این ارزیابی برای اجرای یک برنامه است و هدف آن آشکار کردن یا پیشبینی نقایص و معایب در حین اجرا و دادن بازخورد به مدیران و مسئولان ستادی است. ارزشیابی فرایند روی فرایند یک برنامه بیشتر از نتایج تمرکز میکند و معمولاً در طی اجرای یک برنامه اتفاق میافتد و مجموعهای از اطلاعات در مورد فعالیتهای برنامه و نحوهی انجام یک برنامه را شامل میشود. ارزشیابی فرایند در طبیعت مرحلهای است اما همچنین پایانی نیز میتواند باشد (بازرگان، ۱۳۸۰؛ پترام، ۱۹۹۸، تیموری، ۱۳۸۳).
د) ارزشیابی برونداد[۶۰]: ارزشیابی محصول یا برونداد، چهارمین عنصر الگوی سیپ است. نقش ارزشیابی محصول این است که تعیین کند به چه میزان اهداف برنامه تحقق یافته است. در این نوع ارزشیابی، ابزارهای اندازه گیری تحقق اهداف، تدوین و اجرا میشوند. داده های به دست آمده میتواند در تصمیمات مدیران برنامه مبنی بر ادامه یا اصلاح برنامه مورد استفاده قرار گیرد. هدف از ارزشیابی برونداد تفسیر و قضاوت در مورد نتایج حاصل از برنامه است. سعی عامل ارزشیابی برونداد آن است که میزان موفقیت برنامه در برآورد کردن نیاز گروههایی که برنامه جهت خدمت به آنان طراحی و به اجرا گذاشته شده است را مشخص سازد. ارزشیابی برونداد ارزش برنامهی به اجرا گذاشته شده را مشخص کرده و اطلاعات لازم جهت تصمیمگیری در مورد ادامه، توقف، تبدیل یا تکرار برنامه را فراهم میسازد (رفیعیان، ۱۳۸۷؛ گال و همکاران، ۱۳۸۳).
این نوع ارزشیابی به منظور قضاوت دربارهی مطلوبیت بازدهی فعالیتها انجام میشود. بهعبارت دیگر، ارزشیابی برونداد جهت مرتبط کردن برونداد و پیامدها با عوامل مربوط به زمینه، درونداد و فرایند است تا از این طریق بتوان به ارزش و مطلوبیت آنها پی برد. ارزشیابی برونداد به منظور ادامهی فعالیتها، قطع آنها، تعدیل یا تغییر برخی از جنبه های مورد نظر انجام میشود. علاوه بر آن، بهوسیلهی ارزشیابی برونداد میتوان آثار اجرای فعالیتها را اعم از منتظره و غیر منتظره فراهم آورد (بازرگان، ۱۳۸۰). اندازه گیری نتایج یا بروندادها در طی فرایند ارزشیابی برنامه، اطلاعات و مشاهدات در مورد پیشرفت فراگیران در تمرینات کشاورزی، نمونه های اجرایی، دیدگاه ها و نگرشهای کلی نسبت به کشاورزی را در حالت کلی و رشته های ویژه و خاص و علائق حرفهای در کشاورزی را شامل میشود. این اندازه گیری و تفسیر نه تنها در انتهای برنامه، بلکه در حین اجرای برنامه و تکمیل هر فعالیت صورت میگیرد. استفاهی اصلی ارزشیابی برونداد در تصمیمگیری برای ادامه، توقف یا تغییر برنامه است. سرانجام آنکه ارزشیابی محصول از تمامی فعالیتهای اجرایی در طول یک برنامه نیمرخی کامل و منطقی ترسیم میکند (نیستانی، ۱۳۸۳؛ فیپس و اوسبورن[۶۱]، ۱۹۸۸؛ کامپل و مارتین[۶۲]، ۱۹۹۲). نمودار ۲-۷ اجزای مدل سیپ را نشان میدهد.
ارزشیابی ارزشیابی
درونداد زمینه
ارزشیابی ارزشیابی
فرایند برونداد
ارزشیابی
فرایند
برنامهها اهداف
فعالیتها نتایج
ارزشهای
اصلی
نمودار شماره۲-۷- اجزای کلیدی مدل ارزشیابی سیپ و روابط مرتبط با برنامه (استافیل بیم، ۲۰۰۳)
در نمودار ۲-۷ چهار قسمت به هم پیوستهی اهداف، طرحها، فعالیتها و نتایج در چهار نوع ارزشیابی با هر برنامه یا هر ارزشیاب وجود دارند. بیرونیترین چرخش را نوع ارزشیابی تشکیل میدهد که برای هر چهار قسمت قابل ارزیابی مانند زمینه، درونداد، فرایند و برونداد به کار میرود (استافیل بیم، ۲۰۰۳). مدل سیپ به واسطهی جامعیت آن و این واقعیت که این مدل یک فرایند مداوم است و همچنین هدف آن عبارت است از راهنمایی کارکرد تصمیمگیری در مدیریت برنامه، از سایر مدلها متمایز میگردد. گرچه این مدل اساساً در پژوهش کمی ارزشیابی به کار گرفته شده است، لیکن دلیلی وجود ندارد که نتوان آن را برای پژوهش ارزشیابی کیفی نیز به کار برد (گال و همکاران، ۱۳۸۳).
۲-۵) بخش چهارم: پیشینهی پژوهش
با توجه به اینکه در بررسی پروژه های تحقیقی و ترویجی، موردی که با بهره گرفتن از مدل سیپ مورد ارزیابی قرار گرفته باشد مشاهده نگردید، لذا در این بخش به منظور آشنایی با شیوهی کار ابتدا به تعدادی از مطالعات در حوزه های دیگر که به کار ارزشیابی با مدل سیپ پرداختهاند اشاره شده و سپس مطالعات ارزیابی که در حوزهی تحقیق و ترویج و با بهره گرفتن از سایر مدلها انجام گرفته است ارائه شده است. به طور کلی پژوهشهایی که به منظور ارزیابی برنامههای تحقیقی و ترویجی صورت گرفته است از مدل خاصی استفاده نکردهاند، هر چند که بسیاری از آنها مراحل ارزشیابی را به طور معمول طی کردهاند. در ادامهی این بخش نیز مطالعات انجام شده در حوزهی ارزشیابی برنامههای تحقیقی و ترویجی و ارتباط بین تحقیق و ترویج ارائه شده است.
زندونیان نائینی (۱۳۸۵) به منظور اجرای ارزشیابی سیپ در مراکز تربیت معلم، چهار عامل زمینه، درونداد، فرایند و برونداد مراکز را مد نظر قرار داد؛ سپس برای عامل زمینه شش ملاک، برای درونداد هفت ملاک، برای فرایند هشت ملاک و برای برونداد سه ملاک تعریف کرد. برای هر کدام از ملاکها نیز نشانگر مربوطه و استاندارد وضعیت مطلوب تعریف شد.
تیموری (۱۳۸۳) به منظور ارزیابی دورهی پیش دانشگاهی در چهار حوزهی زمینه، درونداد، فرایند و برونداد، اطلاعاتی را در زمینهی مسایل و مشکلات آموزشی، جنبه های مثبت و منفی برنامه و … جمعآوری نمود تا از آن برای اصلاح و بهبود دورهی مذکور وتصمیمگیری مناسب استفاده شود. در این پژوهش شاخصها عبارت بودند از شاخصهای زمینه (بررسی وضعیت و فضای آموزشی، بررسی امکانات و مشکلات موجود در واحد آموزشی)، شاخصهای درونداد (منابع انسانی و مالی، نسبت دانشآموز به معلم و کتابهای درسی )، شاخصهای فرایند (نرخ قبولی و افت و روش های تدریس) و شاخصهای برونداد (تعداد دانشآموختگان و تخصص آنها ).
واعظ (۱۳۸۲) به منظور ارزشیابی نظام پیشنهادها در شرکت مخابرات و تعیین میزان موفقیت این نظام بر اساس مدل سیپ، چهار قسمت اصلی نظام پیشنهادها یعنی زمینه، درونداد، فرایند و برونداد را مورد مطالعه قرار داد و به این نتیجه رسید که میزان موفقیت نظام پیشنهادها در شرکت مخابرات استان یزد زیر حد متوسط میباشد.
دی لوس سانتوس[۶۳] و نورلند[۶۴] (۱۹۹۰)، در تحقیقی که به منظور ارزشیابی یک برنامهی ترویجی در منطقهی شمالی دومنیکن و با بهره گرفتن از مدل سلسله مراتبی بنت انجام دادند، به این نتیجه رسیدند که تقریباً همهی کشاورزان شرکت کننده در برنامه واکنش مطلوبی نسبت به برنامه داشتند و درک عمیقتر و بیشتری از دانش و مهارت بهدست آوردند بهطوری که به خوبی تشویق شدند تا دانش و مهارتهای کسب شده را به کار ببرند. نتایج مطالعه همچنین نشان داد که کشاورزان مسنتر نسبت به اطلاعات داده شده نگرش منفیتری داشتند در حالیکه بین واکنش مثبت نسبت به برنامه و درک مهارتهای کسب شده همبستگی مثبت کمی یافت شد. مطالعه به این نتیجه میرسد که مدل بنت چارچوب منسجمی برای اینگونه تحقیقات میباشد و اینکه دورهی مطالعه باید با اصلاحات طراحی شده ادامه پیدا کند تا درگیری بیشتر مشارکتکنندگان دوره را تسهیل کند.
ژو[۶۵]، تایلور[۶۶] و سارین[۶۷] (۱۹۹۳) نیز در تحقیق خود یک مدل برنامه ریزی پویا و چند منظوره را توسعه دادند تا به طور تجربی اثرات محیطی و اقتصادی ۱۴ سیستم مدیریت کشاورزی را در استان ریچموند در ویرجینیا ارزشیابی کند. نتایج بکارگیری این مدل پیشنهاد میکند که از طریق استفاده از ترکیبی از محصولات، منافع محیطی و اقتصادی بهبود خواهد یافت.
نتایج تحقیق جینگ[۶۸]، پروپرس[۶۹]، اوورسلوت[۷۰] و لمینک[۷۱] (۲۰۰۴) نشان داد که اختلاف در ارزشیابیهای ترویجی، به سبب سطوح مختلف تمرکز خدمات ترویجی است که به طور مثبت بر تشابه بین یک محصول ترویجی و منشأ آن اثر میگذارد.
محسنی و همکاران (۱۳۸۳) در بررسی خود مخاطبان ارزشیابی برنامههای ترویجی، نوع ارزشیابها، نقش مردم در ارزشیابی، مبنای معیارهای ارزشیابی، نوع طرح ارزشیابی، نهادههای برنامه، اجزای برنامه، فعالیتهای یک برنامه و نتایجی که از برنامهی ترویجی میبایست در ارزشیابی مورد توجه قرار گیرد را به عنوان عوامل تأثیرگذار برای ارزشیابی برنامههای ترویجی مشخص کردهاند.
به نقل از پزشکیراد (۱۳۷۹) در رابطه با نتایج ارزشیابی فعالیتهای ترویجی که در چهار استان آذربایجان غربی و شرقی، اردبیل و خراسان انجام شده است، ۱/۲۵ درصد از مروجان و کارشناسان ترویج مورد مطالعه، در سه سال گذشته هیچگونه رابطهای با مراکز تحقیقاتی استان خود نداشتهاند و ۳/۲ درصد نیز تا اندازهای در ارتباط بوده و فقط ۷/۱ درصد رابطه زیادی با این مراکز داشتهاند.
جیائول هوکو[۷۲] و یوسامی[۷۳] (۲۰۰۷) به منظور ارزیابی کارایی یک دورهی آموزش ترویج کشاورزی در بنگلادش، میزان حصول دوره ها به اهدافشان را به عنوان سطح موفقیت دوره ها مشص کردند. نتایج نشان داد که آموزشگران میتوانند به طور مؤثری آموزش ترویج کشاورزی را برای سرپرستان منطقه فراهم کنند. سرپرستان منطقه نسبت به کیفیت مواد آموزشی، ترتیب انتقال و تازه سازی درک ضعیفی را نشان دادند. بنابراین، هوکو و یوسامی پیشنهاد کردند که فراهم نمودن مواد آموزشی کافی، تسهیلات انتقال و مشوقها برای بهبود آموزش ترویج کشاورزی در بنگلادش باید یک فرایند تدریجی باشد.
پلیس[۷۴]، ورگات[۷۵]، دراگون[۷۶] و هیتوور[۷۷] (۲۰۰۸) نیز در یک پژوهش ارزشیابی که هدف آن تعیین چگونگی تغییر رفتار مشارکتکنندگان در زندگی حرفهای و تغییر در نگرشها نسبت به پیامدهای بین المللی و بین المللی کردن ترویج بود، به این نتیجه رسیدند که مشارکتکنندگان تجربهی خود را نسبت به جهانی شدن ترویج بالا بردند و خیلی از آنها تحت تأثیر قرار گرفتند تا در بعضی سطوح در بین المللی ترویج خدمت نمایند. بهعنوان یک نتیجه، آنها از یافته های در حال پیشرفت برای ترویج محلی و خدماتش حمایت کردند. همچنین مشارکتکنندگان دریافتند که برنامهی آموزش بین المللی کردن ترویج خیلی ارزشمند است به طوری که اگر ترویج ادامه پیدا کند و با نیازهای شهروندان محلی سازگار شود، به تغییرات جغرافیایی پاسخ داده و بخشی از مشارکت ملی در تلاشهای بین المللی میباشد.
در تحقیقی که سانتوسی[۷۸] و سرجی[۷۹] (۱۹۸۴) در فاصلهی سالهای ۱۹۸۱-۱۹۷۷ به منظور ارزشیابی دوره های بین المللی ترویج کشاورزی انجام دادند، به این نتیجه رسیدند که ۹۷ درصد از افرادی که این دوره ها را گذرانده بودند پاسخ دادند که آموزشهای دریافت شده ارزشمند بودهاست و ۹۳ درصد هنوز در مورد مواد آموزشی توزیع شده در طول دوره تحقیق و مطالعه میکنند. نتایج نشان داد که اغلب مسئولین امور توسعهی ملی، دوره های آموزشی را فقط برای نمایندگان صحرایی و فقط از نظر یک صفت مشخصهی فنی فراهم نمودند و از جنبه های اقتصادی – اجتماعی و روششناختی که از جنبه های مهم و ویژهی مدیریت کارکنان میباشند، غفلت نمودند.
نتایج حاصل از تحقیق کلسی[۸۰]، اسچل[۸۱] و بولین[۸۲] (۲۰۰۵) در مورد ارزشیابی کارگاههای آموزشی – ترویجی (در سالهای ۲۰۰۲، ۲۰۰۳ و ۲۰۰۴) نشان داد که در سال ۲۰۰۲، از ۳۸ شرکتکننده پیشآزمون و پسآزمون گرفته شد. نتایج نشان داد که افزایش دانش شرکتکنندگان معنیدار بودهاست (۸۱ درصد). اگرچه شرکتکنندگان به طور معنیداری دانش خود را افزایش دادند، یافته های مبتنی بر مشاهده، محل را برای بهبود آموزش یادگیرندگان بزرگسال به عنوان یک عامل مهم درنظر گرفت. در سال ۲۰۰۳ از ۳۹ نفر و در سال ۲۰۰۴ از ۵۱ نفر از شرکتکنندگان پیشآزمون و پسآزمون به عمل آمد. افزایش دانش در بین این دو گروه از شرکتکنندگان به ترتیب ۴۱ درصد و ۶۰ درصد گزارش شده است. نتایج نشان میدهد که یکی از دلایل کاهش دانش شرکتکنندگان از سال ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۴، این است که خیلی از شرکتکنندگان در سال ۲۰۰۳ و ۲۰۰۴ با تجربه و حرفهای بودهاند و واحدهای آموزشی را به صورت مداوم گذرانده و یا این که دورهی کارگاه آموزشی را در سال ۲۰۰۲ گذرانده بودند.
همان طور که نتایج حاصل از مطالعات ارزشیابی نشان میدهد، در بیشتر تحقیقات مورد نظر هر چند روند ارزشیابی طی شده و میزان حصول به اهداف مد نظر بوده است، اما از مدل خاصی استفاده نگردیده است.
یعقوبینژاد (۱۳۸۴) در مطالعهی خود در مورد ارزشیابی اثربخشی روش های ترویجی به این نتیجه رسید که بیشترین روش های مورد استفاده به ترتیب آموزش رو در رو، کلاس آموزشی، بازدید ترویجی، جلسات ترویجی، نمایش فیلم، نشریه، بروشور ترویجی و پوستر ابراز شدهاست. به طور کلی بیشترین استفاده به ترتیب از روش های انفرادی، روش های گروهی و روش های انبوهی ابراز شده است. مؤثرترین عامل در انتخاب روشها به ترتیب: اعتبارات ترویجی، رغبت و تمایل کشاورزان، محدودیت اعتباری، آشنایی مروجان از روشها، اهداف مورد نظر برنامههای ترویجی، سهولت و راحتی اجرای روش، سطح تحصیلی مخاطبان و محتوای موضوعات برنامه عنوان گردیده است. اکثریت پاسخگویان به عدم وجود دستورالعمل برای بیشتر روش های ترویجی اشاره داشتهاند. بین بعضی ویژگیهای پاسخگویان (شامل سطح تحصیلات آنها، سابقهی خدمت ترویجی و رشته تحصیلی) و نظراتشان در مورد میزان تأثیر بعضی عوامل در انتخاب و بکارگیری روش های ترویجی همبستگی معنیداری مشاهده شد.
نتایج تحقیق موحدی (۱۳۷۷) در مورد اثربخشی طرحهای مشترک تحقیقی ترویجی در دو استان لرستان و کرمانشاه نشان داد که بر اساس نظرات مروجان و محققان مورد مطالعه، اثربخشی طرحهای مورد مطالعه در مورد میزان انطباق طرحهای مشترک تحقیقی ترویجی در شرایط کشاورزان که اولین هدف طرحهای مشترک میباشد، در حد متوسط تا زیاد و در مورد آشنا کردن کارشناسان ترویج و مروجان با نتایج و یافته های تحقیقاتی جدید و کاربرد آنها که دومین هدف طرحهای مشترک میباشد، در حد زیاد تا خیلی زیاد و در مورد گسترش زمینهی همکاری بین تحقیق و ترویج در حد متوسط اظهار شده است. نتایج این تحقیق نشان داد که نظرات دو گروه مورد مطالعه یعنی مروجان و محققان چه در داخل استانها و چه در بین دو استان در مورد اثربخشی طرحهای مشترک، در حد مشابه و یکسان هستند و تفاوت معنیداری بین آنها وجود ندارد. همچنین نتایج حاصل از پژوهش نشان داد که بین بعضی از متغیرهای تحقیق شامل تعداد طرحهایی که مروجان و محققان در آن مشارکت داشتهاند، انگیزهی پیشرفت در طرحها، مشارکت و همکاری محققان با کشاورزان در اجرای طرحها و نظرات مروجان دربارهی اثربخشی طرحهای مشترک، رابطه معنیداری وجود دارد.
راهنمای نگارش پایان نامه درباره : ارزیابی طرح ترویجی «تسریع انتقال یافته ها» ار دیدگاه کشاورزان مجری ...