براساس چند ارزشی بودن ، متغیر رقابت در درون برند متغیر دو ارزشی و سایر متغیرها چند ارزشی اند
براساس رابطه به شرح زیر اند :
تطابق معماری حاصل از تئوری و معماری به کار رفته در عمل و در بنگاه تجاری متغیر مستقل است.
شش شخاص قدرت نسبی برند متغیرهای وابسته هستند.
استراتژی های بازاریابی در هر مرحله از چرخه عمر بازار ، اهداف برند ، محدوده برند، رقابت در درون سبد برند ، نوع برند و تشابه بین بازار و برند متغیرهای واسطه ای(میان گر) هستند
عناصر برند ، هویت برند ، تصویر و تداعیات برند متغیرهای کنترل هستند
انواع فرضیه های تحقیق
انواع فرضیه براساس نوع نگارش
فرضیه های تک متغیری : یک متغیر را نسبت به یک عدد یا پارامتر خاص مورد بررسی قرار می دهندمانند : میانگین ضریب هوشی نخبگان جوان ایرانی بیش از ۷۰% است.
فرضیه های از نوع بررسی رابطه :به بررسی نوع و شدت رابطه بین دو یا چند متغیر می پردازند.مانند : جذابیت شغل با رضایت شغلی رابطه معنادار دارد.
فرضیه های از نوع اختلاف: به بررسی اختلاف معنادار بین دو یا چند متغیر می پردازند. مانند : اپراتور آموزش دیده در یک دوره آموزشی بهتر از اپراتور آموزش ندیده کار می کند
انواع فرضیه براساس آزمون آماری
فرضیه تحقیق ۱H : از وجود رابطه (اثر یا تفاوت) بین متغیرها خبر می دهد یا در واقع وجود این حالت ها یعنی رابطه داشتن یا اختلاف داشتن را تأیید می کند
فرضیه های صفر یا ۰H : وجود رابطه (اثر یا اختلاف) بین متغیرها را رد می کند و اظهار می دارد که این حالت ها واقعی نیست و حقیقت ندارد.
فرضیات این تحقیق عبارتند از :
فرضیه ۱ : تطابق معماری برند تئوری و عملی باعث افزایش سود دهی برند می شود.
فرضیه۲ : تطابق معماری برند تئوری و عملی باعث افزایش شفافیت تصویر برند می شود.
فرضیه۳: تطابق معماری برند تئوری و عملی باعث افزایش رضایت مشتری از برند می شود.
فرضیه ۴ : تطابق معماری برند تئوری و عملی باعث افزایش وفاداری مشتری به برند می شود.
فرضیه ۵: تطابق معماری برند تئوری و عملی باعث افزایش ضریب کاهش شکایات از برند می شود
فرضیه۶: تطابق معماری برند تئوری و عملی باعث افزایش میزان آگاهی از برند می شود.
روش های نمونه گیری
نمونه گیری احتمالی : کلیه اعضای جامعه شانس برابری برای انتخاب شدن دارند.
احتمالی ساده : نمونه براین اساس انتخاب می شود که کلیه افراد جامعه مورد بررسی با یکدیگر مشابهت دارند و یک دست هستند.
قرعه کشی
جدول اعداد تصادفی
منظم (سیستماتیک)
احتمالی طبقه بندی شده : در این روش افراد جامعه با توجه به صفات درون گروهی خود به طبقات مختلفی تقسیم می شوند و افراد نمونه به تناسب از بین تمامی طبقات انتخاب می شوند.
احتمالی چند مرحله ای : انتخاب نمونه طی چند مرحله و در هر مرحله به صورت تصادفی انجام می گیرد.
نمونه گیری خوشه ای
نمونه گیری غیر احتمالی: افراد جامعه از شانس برابری برای انتخاب شدن برخوردار نیستند، بلکه نمونه ها براساس قضاوت و یا شرایط تعریف شده از سوی محقق انتخاب می شوند.
سهمیه ای
آسان(در دسترس یا ساده)
قضاوتی(وصفی)
موردی
روش تعیین حجم نمونه
قضاوت محقق
فرمول آماری
جامعه آماری نامحدود
جامعه آماری محدود
ابزار جمع آوری داده ها
ابزارهای کتابخانه ای
فیش تحقیق
پرسشنامه استخراج داده ها از اسناد
جدول و نمودارها
کروکی و نقشه
ابزارهای میدانی
نتیجه
مقدارثابت
۲۴۱/۰
۰۵۸/۰
۰۰۰/۰
تایید فرضیه
تداعی های برند
۲۴۱/۰
۰۰۶/۰
با توجّه به جدول ۴-۱۵ مشاهده می شود که مقدارسطح معنی داری بدست آمده کمتر از پنج صدم می باشد. به همین با اطمینان ۹۵ درصد فرضیه تحقیق تایید می شود، بنابراین تبلیغات تجاری بر افزایش تداعی های برند شرکت تاثیر دارد. همچنین بر اساس این جدول می توان گفت که مقدار شدت تأثیر ® تبلیغات تجاری بر تداعی های برند شرکت پارس خزر برابر ۱/۲۴ درصد می باشد، بدین معنا که تبلیغات تجاری به میزان ۱/۲۴ درصد بر تداعی های برند شرکت پارس خزر تاثیر دارد. بتا در جدول رگرسیون نشان دهنده ی جهت تاثیر متغیر مستقل بر متغیر وابسته می باشد، با توجّه به علامت مثبت بتا در جدول فوق، جهت این تاثیر مستقیم (مثبت) می باشد. بدین معنا که با تبلیغات تجاری، تداعی های برند شرکت نیز افزایش خواهد یافت. همچنین ضریب تعیین (R2) بین دو متغیر تبلیغات تجاری و تداعی های برند شرکت برابر با ۰۵۸/۰ می باشد که این عدد نشان می دهد که متغیر تبلیغات تجاری به میزان ۸/۵ درصد می تواند متغیر تداعی های برند شرکت پارس خزر را پیش بینی نماید. در نتیجه مدیران شرکت پارس خزر می توانند اطمینان حاصل کنند که با سرمایه گذاری و توجه به تبلیغات تجاری، تداعی های برند شرکت رشدی معادل ۸/۵ درصد خواهد داشت.
۱-۴) ادراک مشتریان از تبلیغات تجاری شرکت بر وفاداری برند تاثیر دارد.
جدول۴- ۱۶ ) آزمون رگرسیون بین تبلیغات تجاری و وفاداری به برند
مقدار R
ضریب تعیین( (R2
ضریب بتا
سطح معنی داری
نتیجه
مقدارثابت
۳۳۱/۰
۰۸۳/۰
۰۰۰/۰
تایید فرضیه
وفاداری به برند
۳۳۱/۰
۰۰۰/۰
با توجّه به جدول ۴-۱۶ مشاهده می شود که مقدارسطح معنی داری بدست آمده کمتر از پنج صدم می باشد. به همین با اطمینان ۹۵ درصد فرضیه تحقیق تایید می شود، بنابراین تبلیغات تجاری بر وفاداری به برند شرکت تاثیر دارد. همچنین بر اساس این جدول می توان گفت که مقدار شدت تأثیر ® تبلیغات تجاری بر وفاداری به برند شرکت پارش خزر، برابر ۱/۳۳ درصد می باشد، بدین معنا که تبلیغات تجاری به میزان ۱/۳۳ درصد وفاداری به برند شرکت پارس خزر تاثیر دارد. بتا در جدول رگرسیون نشان دهنده ی جهت تاثیر متغیر مستقل بر متغیر وابسته می باشد، با توجّه به علامت مثبت بتا در جدول فوق، جهت این تاثیر مستقیم (مثبت) می باشد. بدین معنا که با افزایش تبلیغات تجاری، وفاداری به برند شرکت از سوی مشتریان نیز افزایش خواهد یافت. همچنین ضریب تعیین (R2) بین دو متغیر تبلیغات تجاری و وفاداری به برند شرکت برابر با ۰۸۳/۰ می باشد که این عدد نشان می دهد که متغیر تبلیغات تجاری به میزان ۳/۸ درصد می تواند متغیر وفاداری به برند شرکت پارس خزر را پیش بینی نماید. در نتیجه مدیران شرکت پارس خزر می توانند اطمینان حاصل کنند که با سرمایه گذاری و توجه به تبلیغات تجاری ، وفاداری به برند شرکت رشدی معادل ۳/۸ درصد خواهد داشت.
فرضیه های فرعی مرتبط با فرضیه اصلی دوم:
۲-۱) ادراک مشتریان از فعالیتهای پیشبرد فروش شرکت بر آگاهی از برند تاثیر دارد.
جدول۴- ۱۷ ) آزمون رگرسیون بین فعالیت های پیشبرد فروش و آگاهی از برند
تأیید فرضیه رابطه معکوس کیفیت افشا و مدیریت سود
۱۳
رامیسی و مدر
۲۰۰۵
رابطه بین حاکمیت شرکتی( تعداداعضای هیأت مدیره ، تعداد مدیران مستقل ودرصد مالکیت اعضای هیأت مدیره) وکیفیت سود
وجود یک رابطه غیرخطی بین مالکیت سهام مدیریتی و کیفیت سود
وجود یک رابطه مثبت بین نسبت مدیران غیرموظف درهیأت مدیره وکیفیت سود
عدم وجودرابطه بین اندازه هیأت مدیره و کیفیت سود
۱۴
سی مارک
۲۰۰۸
حاکمیت شرکتی و کیفیت سود
برای مدیران هیچ انگیزه ای برای ارائه غیرواقعی وضعیت شرکتب رای سهامداران وجودنخواهدداشت
اگرانگیزه های آنهابطورکاملدرراستای منافع سهامدارانباشد.
۱۵
هرتادو
۲۰۰۱
تاثیر مالکیت نهادی بر کیفیت سود
شرکتهای با مالکیت نهادی بزرگتر وسهامداران عمده بیشتردارای اقلام تعهدی اختیاری کمتر و در نتیجه کیفیت سود بالاتر می باشند
فصل سوم
روش تحقیق
۱-۳- مقدمه:
دستیابی به هدف های پژوهش (یعنی نظریه سازی) میسرنخواهد بود مگر زمانی که جستجوی شناخت با روش شناسی[۴۰] درست صورت پذیرد(خاکی ،۱۳۸۴)۲.
روش علمی که به عنوان تنها راه دستیابی به نتایج قابل قبول شناخته شده است، از جمله معیارهای ارزیابی پژوهش های علمی است که بدون آن نتایج پژوهش معتبر و قابل تعمیم نخواهد بود. پژوهشگر پس ازتعیین وتنظیم موضوع ،باید فکر انتخا به روش پژوهش باشد.
روش پژوهش مجموعه ای ازقواعد ، ابزار وراههای قابل اطمینان ونظام یافته برای بررسی واقعیتها ، کشف مجهولات و دستیابی به راه حل مشکلات است.
دراین فصل با مشخص کردن جامعه ،تعیین حجم نمونه ، متغیرهای پژوهش وروش های محاسبه آنها، به تعریف فرضیه ها و تابع آماره پرداخته می شود.
۲-۳. فرضیه های تحقیق
- ۱. مدیریت سود بر کیفیت سود تأثیر دارد .
- حاکمیت شرکتی بر کیفیت سود تأثیر دارد.
- مدیریت سود و حاکمیت شرکتی بر کیفیت سود تأثیر دارند.
۳-۳. متغیرهای پژوهش و شیوه محاسبه آنها
۱-۳-۳. متغیر های مستقل
این پژوهش دارای سه فرضیه می باشد
در فرضیه اول متغییر مستقل ما مدیریت سود می باشد. در فرضیه دوم متغییر مستقل حاکمیت شرکتی عنوان شده است و لی برای محاسبه آن در فرمول از شش متغییر اساسی استفاده شده است.
ساختارهیئت مدیره،ساختار مالکیت ، سرمایه گذاران نهادی و کمیته حسابرسی در فرضیه های پژوهش به عنوان متغیرهای مستقل برای بررسی حاکمیت شرکتی مطرح و تأثیرآنها برمتغیر وابسته مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
ساختارهیأت مدیره:عبارت است ازدرصد مدیران غیرموظف هیأت مدیره به کل اعضای هیأت مدیره.
عضو غیرموظف هیأت مدیره ،عضوی است که درشرکت ،سمت اجرایی نداشته باشد ( قالیباف اصل و رضایی، ۱۳۸۶)۱.
ساختار مالکیت: عبارت است از سهم مالکیت سهامداران عمده ازکل سهام شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران (رجبی ، ۱۳۸۶)۲.
در این پژوهش سهامدار عمده ، سهامداری است که مالک ۲۰٪ تا ۵۰٪ سهام شرکت باشد.
سرمایه گذاران نهادی : درصد سهام شرکت که توسط نهادهای سرمایه گذاری عمده نگهداری می شود به کل سهام منتشره ودردست سهامداران.
- ابنسینا در مورد علم باری تعالی به ذات قائل به اتحاد عاقل و معقول است و در اثبات علم به ماسوا متمسک به قاعدهی «علم به علت، موجب علم به معلول است» میشود.
- ابنسینا ارادهی الهی را عین علم الهی میداند و بر این عقیده است که این اراده متعلق به هیچ غرضی ورای ذات واجب نیست.
- نظر ابنسینا در باب علیت با نظر ارسطو متفاوت است. ابنسینا، فاعلیت حق را فاعلیت ابداعی ایجادی میداند. او با صراحت تمام سعی در تفاوت نهادن بین فاعلیت طبیعی و الهی دارد که اولی را اعطاکنندهی حرکت و دومی را اعطاکنندهی وجود میداند. البته بین علت فاعلی (مفیض) ابنسینا و معلول (فیض) آن نوعی تباین و جدایی وجود دارد.
- ابنسینا با قبول مسئلهی خلقت که در متون و منابع دینی به وضوح یافت میشود به کلی از تفکر یونانی جدا میشود.
در فلسفه یونان از فاعل ایجادی و آفرینش ابداعی که یک نوع تبیین فلسفی خالقیت خالق نسبت به عالم است، خبری نیست و هر آنچه که این فیلسوفان آن را علت مینامیدند چیزی جز علیت اعدادی یا طبیعی نبوده است.
- در فلسفه ابنسینا، جهان به صورتی تصور میشود که خداوند نه تنها به آن، وجود افاضه میکند بلکه آن را در هر کدام از آنات مختلف و متوالی محفوظ میدارد. چنین جهانی را باید تابع ارادهای دانست که دائماً به خلق آن تعلق میگیرد. ابنسینا کاملاً از مفهوم اسلامی ارتباط مستمر میان خدا و جهان آگاه است، براساس چنین تلقیای از جهان، باید بر آن بود که اشیاء نه تنها از لحاظ صور خود و ائتلاف این صور با یکدیگر بلکه علاوه بر این از حیث موجودیت خود نیز اکتفا به ذات ندارند. عالم مخلوق از آنجا که دارای امکان ذاتی است و ذاتاً مسبوق به عدم است، خود به خود و پیوسته، روی آور به سوی نیستی است و در هیچ آنی نمیتواند از نیستی رهایی جوید، مگر اینکه وجودی به وی افاضه شود که خود نه آن را میتواند به خود افاده کند و نه از بهر خود باقی دارد.
-
- نظریهی ابنسینا در مورد حدوث عالم با تصور وی از ممکنالوجود و واجبالوجود پیوند نزدیک دارد. به نظر او حدوث عالم دقیقاً به این معناست که میان دو هستی کاملاً متفاوت یعنی آنچه فیذاته واجب است و آنچه فینفسه ممکن است، ولی از طریق ارتباط با واجب الوجود واجب میشود، فرایندی میانی قرار دارد که حدوث نامیده میشود؛ بنابراین، عالم حادث و خدا قدیم است. حدوث بدین معنا برای ارسطو، نمیتوانست مطرح باشد، زیرا جهانی که وی با آن سر و کار دارد، جهانی نیست که امکان عدم آن قابل تصور باشد. در یک چنین نظام مابعدالطبیعی جایی برای مسئلهی فرق و تمایز و رابطه و نسبت میان واجب و ممکن نیست.
- ابنسینا به تبعیت از فارابی مسئلهی خلقت را با فرایند تعقل تبیین میکند. وی بر این عقیده است که خداوند با تعقل ذات خود موجودات را خلق و ایجاد میکند. این روند ایجادی به اسامی ابداع، انبجاس، فیض و صدور نامیده شده، هر کدام به جهتی و لحاظی.
- از نظر ابنسینا صدور موجودات از علت اولی که همان واجب بالذات است، طی سلسله مراتبی صورت میگیرد. معلول بیواسطهی واجب تعالی براساس قاعدهی الواحد تنها میتواند یک موجود مفارق باشد و مبدئیت باری تعالی برای جسم و موجودات مادی جز با واسطه نمیتواند باشد. او در عقل اول حیثیاتی را لحاظ میکند که از هر کدام آنها عقل بعدی، نفس فلک بعدی و جرم آن به وجود میآید. این سلسلهی عقول در عقل دهم متوقف میگردد. در تبیین او، اجرام سماوی نوعی دخالت در پیدایش اجسام دارند، پس موجودات با یک ترتیب مشخص و از طریق وسائطی که تقدم و تأخر آنها معین است، از اشرف به اخس، صادر میگردند.
- بر نظام فیض و صدور ابنسینا از طرف برخی فلاسفه و متکلمین از جمله: سهروردی، غزالی، فخررازی، ابوالبرکات بغدادی و … انتقاداتی وارد شده است. که از طرف برخی مشائین و پیروان ابن سینا بدانها پاسخ داده شده است.
بخش سوم
دیدگاه ملاصدرا دربارهی
مسئلهی فیض
فصل اول
اصول و مبانی صدرالمتالهین در مسئلهی فیض
فصل اول
اصول و مبانی صدرالمتالهین در مسئلهی فیض
مقدمه
از آنجا که در بررسی تطبیقی، توجه به مبادی و مبانی یک اندیشه، شرط اساسی و لازم به شمار میآید، بر آن شدیم تا مهمترین مبانی فلسفی صدرالمتألهین را که مقدمهای است مهم جهت تبیین فصول دیگر، در این گفتار بررسی نماییم. از این رو ابتدا به بررسی مسئلهی اصالت وجود و مسائل مربوط به آن پرداخته و سپس به بساطت وجود از دیدگاه صدرا اشاره کرده و در ادامه از وحدت تشکیکی و پس از آن از وحدت شخصی وجود سخن خواهیم گفت. در پایان این فصل، نگارنده به بررسی مهمترین رکن فلسفه صدرایی، یعنی نظریهی حرکت جوهری خواهد پرداخت.
البته لازم به ذکر است که نظریه ی امکان فقری هم چنانچه اشاره خواهیم کرد از مبانی مهم صدرا در مسئلهی فیض محسوب می شود که به دلیل ارتباط آن با مباحث علیت و فروعات آن در فصل دوم این بخش مورد بحث و بررسی قرار میگیرد. قبل از بررسی اصول مزبور به اهمیت مسئلهی وجود در فلسفه صدرا اشاره میکنیم.
جایگاه وجود و اهمیت آن در فلسفه ملاصدرا
صدرالمتألهین به عنوان یک فیلسوف به اهمیت «وجود» آگاهی دارد، برای وی مسئلهی «وجود» مهمترین مسئلهی فلسفی به شمار میرود. وی در آغاز کتاب المشاعر، که در آن اساسیترین مسائل وجود را مورد بحث قرار داده، مسئلهی وجود را اساس قواعد فلسفی و مبنای مسائل الهی دانسته است. از نظر وی گرچه سایر امور مخصوصاً معرفت نفس انسانی در شناخت معارف الهی مؤثرند،[۴۲] لکن اساس همهی معارف یک اصل است و آن شناخت «وجود» میباشد. عین عبارت صدرا در این باره چنین است:
و لما کانت مسئله الوجود اسّ القواعد الحکمیه و مبنی المسائل الالهیه والقطب الذی یدور علیه رحی علم التوحید و علم المعاد و حشرالارواح و الاجساد، و کثیر ممّا تفرّدنا باستنباطه و توحدّنا باستخراجه، فمن جهل بمعرفه الوجود یسری جهله فی امّهات المطالب و معظماتها، و بالذهول عنها، فاتت عنه خفیّات المعارف و خبیثاتها و علم الربوبیات و نبواتها و معرفه النفس و اتصالاتها و رجوعها الی مبدأ مبادئها و غایاتها، فرأینا أن نفتح بها الکلام فی هذه الرساله المعموله فی اصول حقایق الایمان و قواعد الحکمه و العرفان، فنورد فیها اولّا مباحث الوجود و اثبات انّه الاصل الثابت فی کل موجود، و هو الحقیقه؛ و ما عداه کعکس و ظلّ و شبح. (ملاصدرا، ۱۳۶۳ الف، ص۴)
یعنی مسئلهی وجود و بحث هستی چون رأس قواعد فلسفی و پایهی مسائل الهی است، مانند قطب و مرکزی است که علم توحید و دانش معاد و حشر ارواح و اجساد برگرد آن میچرخد، به همین جهت است که جهل به مسئلهی وجود، جهل به امّهات مطالب و معظم معارف الهی را در پی خواهد داشت. به عبارت دیگر، میتوان گفت کسی که از وجود غافل شود از دقایق معارف الهی و حقایق مربوط به نبوّت محروم بوده و راه شناخت و معرفت نفس ناطقه و کیفیت بازگشت انسان به مبادی عالیه بر وی مسدود خواهد شد. وجود حقیقت است و غیر آن نوعی عکس و سایه و شبح به شمار میآید، در هر یک از موجودات اصل ثابت هستی است و بدون هستی، از موجودات سخن نمیتوان گفت.
صدرالمتألهین در کتاب شواهد الربوبیه نیز این مسئله را مطرح کرده است. از نظر وی جهل به وجود و عدم آگاهی انسان نسبت به آن، موجب جهل به همهی اصول و معارف و ارکان خواهد بود، زیرا همه چیز به «وجود» شناخته میشود و معرفت همهی امور به معرفت وجود وابسته است و آنجا که وجود شناخته نشود، همه چیز ناشناخته میماند؛ در حالیکه معرفت وجود به معرفت چیز دیگری وابسته نیست:
والحق انّ الجهل بمساله الوجود للأنسان یوجب له الجهل بجمیع أصول المعارف و الأرکان؛ لانّ بالوجود یعرفُ کلّ شیء، و هو اوّل کل تصوّر و اعرف من کل متصورّ غیره . فإذا جهل، جهل کل ما عداه؛ و عرفانه لا یحصل إلّا بالکشف و الشهود. (ملاصدرا، ۱۳۸۲ ب، ص۱۹)
همانطور که در این عبارت ملاحظه میشود، از نظر ملاصدرا، وجود ضمن اینکه اساس و مایهی هرگونه معرفت به شمار میرود، نخستین تصور و روشنترین متصور نیز شناخته میشود. علاوه بر این، صدرا در این عبارت روی دریافت شهودی وجود اصرار ورزیده است که میتوان آن را اساس اندیشهی وی به شمار آورد که در آثار دیگر خود نیز به آن اشاره کرده است. [۴۳] البته این کشف و مشاهده با آنچه در اصطلاح اهل معقول حدّ و برهان نامیده میشود تفاوت اساسی دارد. صدرا به مطلب مزبور در کتاب شواهد الربوبیه اشاره کرده و میگوید:
ممکن نیست که حقیقت و کنه وجود را تصور نمود، نه به وسیلهی حد و نه به وسیلهی رسم و نه به وسیلهی صورتی مساوی با وجود. زیرا تصور حقیقت خارجی هر چیزی عبارت است از حصول معنای آن چیز در ذهن و انتقال یافتن آن معنی از خارج به ذهن. و این عمل دربارهی غیر وجود قابل اجراست ولی در مورد وجود ممکن نیست. پس ممکن نیست به حقیقت وجود راه یافت، مگر از طریق شهود به چشم باطن، نه از طریق تحدید و تعریف و اشاره برهان و دلیل و تفهیم از طریق الفاظ و عبارات. (ملاصدرا، ۱۳۸۲ ب، ص ۱۰)
عین همین مطلب را ملاصدرا در کتاب مظاهرالالهیه نیز آورده است. (ملاصدرا، بیتا، ص۱۴)
ملاصدرا وجود را در تمام موارد و مباحث فلسفی جریان داده و به عنوان یک محور و اهرم از آن استفاده کرده است. به عنوان نمونه:
در باب فاعل و اقسام چهارگانهی آن، در اثبات ذات خداوند و توحید او، در نظام آفرینش، در باب وحدت و کثرت، در باب انواع خیر و شر، اتحاد عاقل و معقول و علم و بسیاری از مسائل دیگر که صدرا در تمامی این مباحث از وجود مدد گرفته است. (سجادی، ۱۳۷۹ ، ص۳۰-۳۱)
با توجه به مباحث مطرح شده اگر بگوییم که محور و کانون اصلی همهی مباحث فلسفی در حکمت متعالیهی صدرالمتألهین را دیدگاه او دربارهی وجود تشکیل میدهد، سخنی به گزاف نگفتهایم. علامه طباطبایی در اینباره میگوید:
صدرالمتألهین حکمت خود را با اصالت وجود و سپس با تشکیک وجود آغاز کرد و پس از آن، در هر مسئلهای از مسائل این فن، از همین دو نظریه مدد برهانی میگیرد و اثبات مسئله را بر آن استوار میسازد. (طباطبایی،۱۳۸۷ الف، ج۲ ،ص۱۶)
بنابراین، به علت اهمیت مسئلهی وجود و درک حقیقت آن است که صدرالمتألهین علت اصل ناتوانی حکمای پیشین، بهویژه ابنسینا را در حل برخی معضلات فلسفی، بیتوجهی به حقیقت وجود و احکام آن دانسته است. وی در جلد نهم اسفار، پس از برشمردن مسائلی که ابنسینا از حلّ آنهاناتوان مانده بود، مینویسد: «این مسائل و امثال آن، از اشتباهات و کوتاهیها، نشأت گرفته از بیتوجهی به حقیقت وجود و احکام هویات وجودی است.» (ملاصدرا، ۱۳۸۲ الف، ج۹، ص۱۵۸)
با روشن شدن اهمیت و نقش «وجود» در فلسفه صدرا، در این قسمت به بررسی مسئلهی مهم اصالت وجود میپردازیم، چراکه تصویر دقیق فیض و فاعلیت هستی بخش در حکمت متعالیه مبتنی بر اصالت وجود است، این مسئله در فلسفه صدرا به آثار و نتایجی منجر میشود که برخی از آنها ارتباط مستقیمی با آموزهی فیض دارد.
الف) اصالت وجود
اصلیترین و اساسیترین مسئلهای که در نظام مابعدالطبیعی صدرالمتألهین از اهمیت ویژهای برخوردار است، اصلاً «تقدم وجود بر ماهیت» و یا مسئلهی «اصالت وجود» است. وقتی از تقدم وجود بر ماهیت سخن گفته میشود، منظور این است که وجود در تحقق و عینیت اصل بوده و ماهیت تابع آن به شمار میآید. به عبارت دیگر، وجود اصل اصیل و متحقق در خارج و منشأ و مبدأ کلیهی آثار میباشد و ماهیت حدّ وجود و یک قالب ذهنی است که از واقعیت خارجی، در ذهن منعکس میشود. ملاصدرا در اسفار فصلی را مستقلاً به این موضوع که وجود حقیقت عینی و اصیل در خارج است اختصاص داده و مینویسد:
لمّا کانت حقیقه کلّ شیء هی خصوصیه وجوده التی ثبت له، فالوجود أولی من ذلک الشیء […] فالوجود بذاته موجود، و سائر الاشیاء غیرالوجود لیست بذواتها موجوده، بل الوجودات العارضه لها. و بالحقیقه أنّ الوجود هو الموجود، […]. (ملاصدرا،۱۳۸۳ ، ج۱، ص۴۷ )
چون حقیقت هر چیزی عبارت است از خصوصیت وجودش که برایش ثابت میباشد، پس وجود، از این چیز، و بلکه از هر چیزی سزاوارتر است که دارای حقیقت باشد. […] پس وجود به ذات خود موجود است و دیگر اشیاء که غیر وجوداند به ذات خودشان موجود نمیباشند، بلکه وجودات عارض بر آنها هستند؛ پس در حقیقت وجود است که موجود میباشد، […].
صدرا در اوایل کتاب شواهدالربوبیه و همچنین مظاهرالالهیه و مفاتیح الغیب دلایلی میآورد که تحقق خارجی وجود و اصالت آن را به اثبات میرساند، وی بر این نکته تأکید میکند که چون تمامی اشیاء به واسطهی وجود تحقق پیدا میکنند در نتیجه، وجود خودش باید امر حقیقی و متحقق در خارج باشد؛ به عبارت دیگر اگر وجود تحقق دهنده به اشیاء است، خودش اولی است که تحقق داشته باشد. (ملاصدرا،۱۳۸۲ ب، ص۹؛ بیتا، ص۱۴؛ ۱۳۷۱، ترجمه، ص۵۸۸)
با توجه به مطالب گفته شده میبینیم که صدرا اندیشهی اصالت وجود را پایهی نظام مابعدالطبیعه خود قرار داده و تمایز میان وجود و ماهیت و تقسیم موجود به واجب و ممکن را - که از اصول مهم فلسفه ابنسینا محسوب میشد ـ برای تبیین مسائل فلسفی کافی نمیداند. وی براساس اصالت وجود از بحثهای مفهومی رایج در فلسفههای گذشته به بحثهای وجودی منتقل میشود، انتقال از موجود به وجود خصوصیت تمایل وجودی ملاصدرا است. او پیوسته بر لزوم فرق نهادن بین دو معنی از وجود، یعنی موجود که معقول ثانی فلسفی است و حقیقت عینی و خارجی وجود، تأکید دارد. بدین ترتیب، او با گذر از مفهوم وجود به حقیقت وجود، دیگر ترکیب وجود ماهیت را ملاک نیاز ممکن و امتیاز آن از واجب قرار نمی دهد؛ به جای امکان ماهوی امکان فقری و به جای تفاوت بین مصداق واجب و ممکن که در فلسفه ابنسینا بر هر دو موجود اطلاق میشود، تمایز بین مراتب حقیقت وجود را مطرح میکند. همچنین او که تمایز میان وجود و ماهیت را بر مبنای اصالت وجود سازگار نمیبیند و آن را برای تبیین نیاز جهان هستی به خدا کافی نمیداند، اصل فوق را زیربنای برهان صدّیقین در فلسفه خود قرار میدهد و بدین ترتیب، روح برهان ابنسینا را در قالب اصالت وجودی آن میدمد و در این بازآفرینی، خود را از بند تقسیم موجود به واجب و ممکن که صبغهی اصالت ماهوی دارد، رها میکند. (اکبریان، ۱۳۸۶ ، ص۵۲-۵۳)
سیر تاریخی بحث
مسئلهی اصالت وجود تا قبل از صدرالمتألهین روشن نبوده است، بنا به گفتهی مطهری در شرح مبسوط منظومه، این مسئله در فلسفه اسلامی، یک مسئلهی جدیدی است، یعنی در فلسفه ارسطو و حتی در فلسفه فارابی و در فلسفه بوعلی چنین مسئلهای مطرح نبوده است. (مطهری، ۱۳۶۹الف، ج۱، ص۵۸) هرچند در کلام حکیمان مشائی و عارفان بزرگ اشارات و گاه تصریحاتی در مورد اصالت وجود می توان یافت که صدرالمتألهین نیز به برخی از آنها استناد نموده است. شیخ اشراق نیز به مناسبت بحث از اتحاد خارجی وجود و ماهیت مباحثی را مطرح میکند که نتیجهای جز اصالت ماهیت و اعتباری بودن وجود ندارد. (همان، ص۶۱)
این مسئله اول بار در زمان میرداماد و ملاصدرا به این صورت مطرح شد که آیا اصالت با ماهیت است یا با وجود. میرداماد پس از طرح این مسئله خود از اصیل بودن ماهیت و اعتباری بودن وجود دفاع میکند. صدرالمتألهین نیز در ایام اولیهی حیات خویش به پیروی از استاد خود، در باب اثبات اصالت ماهیت از خود سرسختی نشان میداد و مدافع جدی اصالت ماهیت بود، ولی بعدها از این قول برگشته و اصالت وجود را اختیار نموده است. ملاصدرا تغییر اعتقاد خود را از اصالت ماهیت به اصالت وجود را مرهون هدایت خداوند از طریق اشراق روحانی میداند. وی در کثیری از کتب خود به این تغییر عقیده خویش اشاره نموده است:
و انّی قد کنت شدید الذّب عنهم فی الاعتباریه الوجود و تامّل الماهیات، حتی أنْ هدانی ربّی و انکشف لی انکشافاً بیناً انّ الامر بعکس ذلک؛ و هو انَّ الوجودات هی الحقائق المتأصله الواقعه فی العین، و انَّ الماهیات […] ماشمت رائحه الوجود ابداً. (ملاصدرا، ۱۳۸۳ ، ج۱، ص۵۸)
من در مقام اعتقاد به اعتباری بودن وجود و اصالت ماهیات که بودم از اینان دفاع میکردم تا اینکه پروردگارم هدایتم فرمود و کشفی روشن عنایتم فرمود تا برایم روشن شد که کار برعکس این است ، یعنی وجودات که در عین واقعاند حقایق اصیلاند و ماهیات که ازآنها در عرف گروه کشف و یقین تعبیر به اعیان ثابته شده، مطلقا بوی وجود را نشنیدهاند.
عین عبارات مزبور را صدرا در کتاب المشاعر و مبدأ و معاد و همچنین رسالهی المسائل القدیسه ذکر نموده، و در آنها به این تغییر عقیده خویش از اصالت ماهیت به اصالت وجود اشاره کرده است. (ملاصدرا،۱۳۶۳ الف، ص۳۵؛ ۱۳۸۱ ب، ج۱ ، ص۴۴؛ ۱۳۷۸ ، ص۲۰۸)
بند اول: رضایت
ماده ی ۱۹۰ قانون مدنی برای صحت هر معامله ای رضایت طرفین را شرط اساسی می داند و در عقد ازدواج نیز مانند سایر عقود طرفین باید رضایت کامل داشته باشند.
بند دوم: اهلیت طرفین
طرفین باید برای ازدواج اهلیت داشته باشند. حداقل سن ازدواج برای دختر ۱۳ سال و برای پسر ۱۵ سال است. ازدواج تحمیلی ممکن است منجر به طلاق شود زیرا فرد در انتخاب همسر دلخواه خود نقشی ندارد در نتیجه زندگی او در آینده مشقت بار خواهد بود و این مشقت موجب عسر و حرج خواهد بود و به طلاق می انجامد. بنابراین ازدواج در سنین پایین، ازدواج تحمیلی محسوب می شود.
بر اساس قانون قبلی، سن بلوغ، سن ازدواج بوده یعنی دختر در سن قانونی بلوغ (۹ سال) می توانست ازدواج کند که خوشبختانه با اصلاحیه اخیر مجلس شورای اسلامی و مجمع تشخیص مصلحت نظام، سن ازدواج دختران به ۱۳ سال ارتقاء پیدا کرد و دختران ۱۳ سال نمی توانند به عقد ازدواج دیگری در آیند و پدران نیز نمی توانند آن ها را بدون اجازه دادگاه به عقد ازدواج دیگری در آورند.[۶۷]
بند سوم: مشروعیت در ازدواج
در عقد نکاح، جنبه اخلاقی عقد بیش از سایر عقود مورد توجه است. به عبارت دیگر هدف زوجین باید زندگی مشترک باشد. اگر هدف، زندگی مشترک باشد جهت آن مشروع است. اما چنانچه مردی خواهان ازدواج با زنی با هدف نامشروع است و قصد سوء استفاده از آن دارد. هر چند به طور مستقل در قانون مطرح نشده است به دلیل داشتن جهت نامشروع، درست نیست حتی اگر ازدواج با نیت رفتن به خارج از کشور باشد، نیز عقد صحیح نیست، زیرا به رغم قصد و رضایت باطنی، ازدواج صوری است.[۶۸]
گفتار دوم: عوامل موثر در ازدواج
بند اول: عوامل موثر در ازدواج موفق
الف) خود شناسی و دیگر شناسی
قبل از شناخت طرف مقابل باید خود را بشناسیم و بطور مثال قبل از خرید کفش و شناخت کفش مناسب باید اندازه پای خود را بدانیم باید در ابتدا اولویت ها و نیازها و مسائل، علایق، انتظارات، اهداف و … خود را بشناسیم .
ب) شناخت کافی از طرف مقابل
ج) آگاهی از وظایف، تکالیف و مسئولیت های همسری
د) تناسب و سنخیت از لحاظ اخلاقی، اعتقادی، فرهنگی، اقتصادی، سن و سال، تحصیلات، ظاهری و جسمانی، خانوادگی، شخصیتی و … [۶۹]
بند دوم: عوامل موثر در ازدواج ناموفق
الف) ازدواج های عجولانه: ازدواجی که از روی شناخت و بررسی کافی صورت نگیرد.
ب)ازدواج های غیر صادقانه: ازدواجی که با پنهان کاری، اطلاع اشتباه دادن، فقط خوبی ها را نشان دادن و … شکل بگیرد.
ج) ازدواج های صرفاً احساسی: ازدواج هایی که معمولاً جاذبه های جنسی عامل آن ها باشد.
د) ازدواج های بدون تناسب: ازدواج هایی که سنخیت و تناسب (سنی- فرهنگی- تحصیلی- اجتماعی- خانوادگی- شخصیتی و …) در آن ها راه ندارد.
ن) ازدواج های بدون آمادگی: ازدواج هایی که دو طرف یا یکی از آن ها به بلوغ فکری، اجتماعی، جنسی، شخصیتی و … نرسیده باشند.
هـ) ازدواج های بیمارگونه: ازدواج هایی که از ابتدا با شخصی صورت می گیرد که بیماری خاص دارند مثل اعتیاد، ایدز، فساد اخلاقی، بیماری روانی)
ر) ازدواج های خیابانی: ازدواج هایی که بین دو طرف در کوچه و بازار و … بدون شناخت یکدیگر عجولانه صورت می گیردو
م) ازدواج های تحمیلی: ازدواج هایی که بدنبال فشار و اصرار والدین وصورت بگیرد. که خود فرد راضی به آن ازدواج نیست که در مباحث بعدی به انواع آن و راه های مقابله با آن می پردازیم.
خ) ازدواج های بدون مشورت: ازدواج هایی که بدون رای و نظر و همفکری دیگران صورت بگیرد.
ل) ازدواج های اجباری: ازدواج هایی که به ناچار فرد به آن تن می دهد و یک ازدواج را بر خود تحمیل می کنند. ازدواج خود تحمیلی نیز علل گوناگونی دارد که در این تحقیق به این علل نیز پرداخته خواهد شد با توجه به این نکته که تنها والدین نیستند که ازدواج را بر فرزندانشان تحمیل می کنند بلکه گاهی والدین یا اطرافیان باعث می شوند که فرزندان ازدواج ناموفقی را به خود تحمیل کنند.
ی) ازدواج های تک بعدی: ازدواج هایی که فقط بر اساس یک بعد از طرف مقابل صور ت می گیرد. فقط زیبایی او یا مال او یا جایگاه اجتماعی او صورت بگیرد.[۷۰]
فصل دوم: ازدواج تحمیلی
مبحث اول: پیشینه تاریخی ازدواج تحمیلی و انواع ازدواج های اجباری
در طول تاریخ و اقصی نقاط جهان، اقوام و اشخاصی بوده اند که زنان را همچو کالا یا وسیله ای برای مقاصد سیاسی، اقتصادی و رفع اختلاف قبایل پنداشته اند و بی آنکه به آرزوها، انتظارات و حقوق طبیعی آنان کمترین توجهی نمایند، آن ها را در یک شرایط ناخواسته وادار به ازدواج ناخواسته، وادار به ازدواج و زناشویی اجباری نموده اند. برخی از انواع ازدواج های اجباری در طول تاریخ به شرح ذیل است:
گفتار اول: ازدواج ربایشی
در ازدواج ربایشی، قبیله ای که همه افتخارش جنگاوری و نبرد تعریف شده بود، شیوه خاص را در همسر گزینی اتخاذ می نمود. در این شیوه مرد با اسب، دختری را که بر اسب نشسته دنبال می کرد و دختر تلاش می نمود تا از دست او فرار کند، چنانچه مرد می توانست او را به چنگ آورد، همسرش را ربوده بود. ویل دورانت این رسم را در اسپارت نیز مشاهده کرده است. در اسپارت پدر و مادر، مسئول تدارک ازدواج فرزندان خود بودند، داماد برای تصاحب عروس پول نمی پرداخت، وی می بایست عروس را به زور از خانه اش بیرون بکشد عروس موظف است که در مقابل او ایستادگی نماید، از این رو در نزد اسپارتیان کلمه زناشویی به معنی ربودن بود، در مواردی نیز جمعی از مردان و زنان مجرد را که از لحاظ عود مساوی بودند، در اتاقی تاریک گرد می آوردند تا در تاریکی، هریک از مردان شریک خود را از میان دختران برگزیند.[۷۱]
در برخی ملل قدیم نظیر هندوها و چینی ها و بسیاری از قبایل وحشی، ازدواج خارجی سه نوع بود که یک قسم آن اسپر کردن و تصرف حیوان بارکشی که برای جمع آوری هیزم، آوردن آب و سایر کارها پر مشقت آن نواحی به کار آید.[۷۲]
گفتار دوم: ازدواج یغمائی
زناشویی یغمائی در عربستان دوران جاهلیت بسیار معمول بود. منظور از ازدواج یغمائی یا زناشویی به وسیله تاراج آن است که مرد یا زن را به منظور زناشویی بربایند و بریغما و تاراج ببرند. طرف یغماگر معمولاً مرد بود. این نوع زناشویی بیشتر در زمان جنگ و نزاع و شبیخون اتفاق می افتاد که طرف پیروز همه چیز از جمله زنان را به یغما و اسارت می برد. برخی محققان معتقدند علت نفرت عرب جاهلیت از دختر و زنده به گور کردن وی، بیشتر در اثر رسم ازدواج یغمائی بوده است.[۷۳]
گفتار سوم: ازدواج ورّاثی
در کشور گابن، سابقاً بعد از مرگ شوهر ، زن یا زنان وی متعلق به وراث یا وارثان قانونی او بود. وراث می توانست یا خود از زن استفاده کند یا او را ئبه اقوام دورتر متوفی انتقال دهد. در قبیله «پایبای» آفریقا، پسر، زن بیوه پدر را بر ارث می برد و اگر مادرش نبود می توانست با او همبستر شود. [۷۴]
گفتار چهارم: ازدواج از طریق خرید همسر
نظام پدر سالاری و انتساب فرزند به پدر موجب شده بود تا مردان برای همسر گزینی به خرید همسر یا همسرانی اقدام نمایند، این وضع با کالا شدن یا کالا پنداری زنان همراه بوده و در طول تاریخ به صور گوناگونی صورت گرفته است. در بابل کسانی که دختران در سن ازدواج داشتند، آن را به محلی می آوردند و دلال ها آن ها را توصیف کرده و می فروختند، ولی هر یک از دختران را فقط به شرطی به فروش می رساندند که همسر نامیده شوند. به همین مناسبت نیز در عصر «هومر» در یونان باستان، از دختران «گاوآور» نام برده می شود، به زعم «گونتر» خرید زن، اساسی ترین شکل ازدواج بین اقوام هند و اروپایی و مرز آلمانی نژاد بوده است، به طوری که ازدواج از طریق خرید در حقیقت همان ازدواج هند و اروپایی است. «لوی» نیز در بین اقوام ساکن در آمریکای شمالی به همین رسم اشاره می کند.[۷۵]
در روم قدیم یکی از اقسام رایج ازدواج، خرید و فروش دختر بود. در اقوام بدوی دختر را به معنای واقعی و حقیقی می فروختند. قیمت دختران جوان تر بیشتر بود. زیرا آن ها ازدواج را تمری تجاری می دانستند که رضایت فرد در آن بی اهمیت است. در این قسم ازدواج (خرید زن) برای اقوام بدوی دو خاصیت وجود داشت: اول استفاده مادی از زن به وسیله کار کردن و دوم، هر نوع معامله ای که مرد صلاح می دانست که با زن انجام دهد نظیر اجاره دادن، قرض دادن، معاوضه کردن و فروختن او.[۷۶]
گفتار پنجم: ازدواج سیاسی
یکی از انواع ازدواج تحمیلی که در ایران و سایر ملل ریشه کهنی دارد، ازدواج دختران برای رفع خصومت و فرو نشاندن آتش جنگ و خونریزی بوده است، چنین ازدواجی اغلب به عنوان نفع و صلاح کشور شمرده می شد. در این نوع ازدواج دختر پادشاه یا یکی از بزرگان و اشراف زادگان کشور بنا به مصالح سیاسی با شاهزاده یا پادشاه کشور دیگر ازدواج می نمود. به طور نمونه ازدواج خسرو انوشیروان با دختر خاقان ترک از این نوع ازدواج است. خاقان ترک اطلاع می یابد که انوشیروان به قصد جنگ به حرکت در آمده است، این خبر موجب نگرانی وی می شود. ناگزیر برای چاره اندیشی با بزرگان و خردمندان به مشورت می نشیند، آنان به اتفاق تنها راه جلوگیری از جنگ و ایجاد صلح و دوستی را وصلت با انوشیروان می دانند، انوشیروان فرستادگان خاقان را می پذیرد و از پیشنهاد ازدواج، استقبال می کند، این وصلت و خویشاوندی جنگ مهیبی را به صلح و آرامش مبدل می کند.[۷۷]
گفتار ششم: ازدواج مبادله ای
ازدواج مبادله ای یکی از رسومی است که در مناطقی از ایران و کشمیر رواج داشته و گاهی به نام «گاو به گاو» یا «زن به زن» نیز نامیده شده است. بر طبق این رسم دختران یا مادران بیوه وادار به ازدواج با پسر یا مرد خانواده ای می شوند که برادر یا پدر آن ها خواهان ازدواج با دختر یا مادر آن خانواده باشد. ازدواج مبادله ای صور گوناگونی دارد.
بند اول: در این نوع ازدواج، خواهران به عنوان همسر مبادله می شوند
به روایت «گونتر» در استرالیا و گینه نو و بخشی از اقیانوسیه رسم رایج بر این است که دو مرد، خواهران خود ورا به عنوان ازدواج مبادله نمایند. در استرالیا هم مرد، زن نمی گرفت. مگر اینکه خواهران یا دختران خود را در ازای زنی که گر فته بود، به آن خانواده می داد .
بند دوم: در میان شاهزادگان اروپا، مبادله یک برادر یا یک خواهر از یک خانواده با یک برادر و یک خواهر از خانواده دیگر وجود داشته است.
بند سوم: هرگاه فردی از یک کلان به ناچار دختری از کلان دیگر را می گرفت و به رسم همخونی تونمی احترام می گذاشت، باید کلانی که دخترش ازدواج کرده است، دختری را در ازای آن مطالبه نماید.[۷۸]
بند چهارم: مطابق رسمی در میان برخی از اقوام و عشیره های عرب استان خوزستان، هنگامی که به یکی از بزرگان قوم و قبیله ای مصیبتی وارد می شود، دختری جوان را به عنوان هدیه برای عرض تسلیت و کاهش غصه، به او هدیه می دهد.
بند پنجم: «نهوه» عبارت است از اینکه دختر عمو مکلف است با پسر عمو ازدواج کند و چنانچه او رضایت ندهد، دختر برای همیشه حق ازدواج ندارد. در برخی موارد پسر عمو، یک یا دو زن دارد، ولی علاقمند است که دختر عموی خود را به عنوان همسر سوم یا چهارم خود انتخاب کند.[۷۹]
در این شرایط اگر دختران ، مخالف ازدواج با پسر عمو باشند و از دستور پسر عمو سرپیچی کنند با فرمان او در خانه پدری باقی مانده و تا پایان عمر حق ازدواج ندارند.
این رسوم در گذشته رواج بیشتری داشت، البته اخیراً مواردی از سنت های غلط گزارش شده است؛ به طوری که شماری از دختران تحصیل کرده و فرهیخته به جهت این نوع ازدواج اجباری توسط والدین یا برادر خود در منزل حبس شده اند.[۸۰]
بنابراین اگر فکر می کنید دوره ازدواج های تحمیلی گذشته و دیگر کسی به اجبار سر سفر عقد نمی نشیند سخت در اشتباهید این ازدواج ها شاید در ظاهر کم شده باشند اما در اصل شکل این اجبار ها تغییر کرده اما اصل اجبار همچنان پابرجاست.
مبحث دوم: شیوه های ازدواج های تحمیلی
ازدواج هایی که به طور ناخواسته بر فرد تحمیل می شود، به دو دسته تقسیم می شوند: اول ازدواج تحمیلی به شیوه مستقیم که در این فرایند یکی از اعضای خانواده- به طور معمول والدین دختر را وادار به پذیرش ازدواج با مردی می کنند که دختر به زندگی مشترک با او راضی نیست غالباً انگیز ه های اقتصادی یا سیاسی در این نوع ازدواج ها موثر بوده است. دوم ازدواج اجباری که به شیوه غیر مستقیم بر فرد تحمیل می شود. این گونه ازدواج ها زیر فشار ساخت اجتماعی بر دختران جوان تحمیل می شود. در عصر حاضر، ازدواج های تحمیلی به شیوه غیر مستقیم شیوع زیادی یافته است و به گفته ای ۹۵ درصد ازدواج ها در فرهنگ ما اجباری است.
گفتار اول: علل های مستقیم تاثیر گذار در ازدواج تحمیلی
شاخت زمینه ها و عوامل یک پدیده، پیش بینی، برنامه ریزی و کنترل آن را تسهیل می کند. امروز دیگر تبیین تک خطی از پدیده ها که همه حوادث اجتماعی را تنها به مددیک عامل تفسیر و تبیین می نمود، چندان جایگاهی در علوم ندارد و معمولاً ترکیبی از چند عامل در تبیین یک پدیده مطرح می شود.
در پیدایی ازدواج اجباری به شیوه مستقیم نیز بسیاری از عوامل فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی تاثیر دارند که در این قسمت هر یک از عوامل به اجمال بررسی می شود.