بود او هم در عـــرب هم در عجــم افصح الفصحاء فــــــی کلّ الامـم
(همان: ۱۷۲)
عطّاردر مصیبت نامه، برای ارزشمندی شعر، حدیثی از پیامبراکرم نقل میکند که در این باره میفرماید، کلام شاعران چون هر نوع دیگر سخن هم میتواند بد باشد و هم میتواند خوب و مفید باشد. از نظر پیامبر شعر اگر حکمت در آن باشد اطاعت است و ارزش آن جاودانه است:
مــــصطفی گفته است شعر نام دار چــــــون سخن های دگر دارد شمار
زشت او زشت و نکوی او نکـــوست زشت دشمــن دار و نیــکو دار دوست
شعر اگر حکمت بـود طاعت بــــود قیمتش هر روز و هـــــــر ساعت بود
شـعر بر حکمت پنـاهی یافتـه است کو به «یوتی الحکمه» راهی یافته است
( عطار، ۱۳۸۳: ۴۷)
منوچهر دامغانی نیز برای حرمت و عظمت شعر و شاعردر نزد پیامبر دلایل خود را دارد. او بر این باور است که اگر شعر نزد پیامبر مطرود و دروغ شمرده میشد، او چگونه به اشعار حسّان بن ثابت گوش فرا میداد و بر لب و دندان نابغه درود میفرستاد؟ او سپس با ذکر نام تعدادی از شاعران اسلام که نزد پیامبر عزیز و محترم بودند، اشاره میکند و میگوید اگر بخشش نسبت به شاعران بد است، پیامبر نسبت به این کار مبادرت نمیکرد و به شاعران صله نمیداد:
گــــر مدیح و آفرین شاعـران بودی دروغ شعر حسّان بن ثابت کیشنیدی مصطفی
بر لب ودندان آن شاعر که نامش نابغه است کی دعا کردی رسول هاشمی خیرالوری
شاعری عباس کرد وطلحه کرد حمزه کرد جعـــــفر وسعد وسعید وسید امّ القری
ور عطا دادن به شعرشـاعران بودی فسوس احمد مرسل نـدادی کعب را هدیه ردی
( منوچهری، ۱۳۸۷ :۱۳۲)
خاقانی نیز با ذکر دو حدیث از پیامبر اکرم به ارزش و اهمیت شعر از نظر او اشاره میکند و بر این باور است که پیامبر شعر و شاعران را دوست داشته و در این باره میگوید:
هم امارت هم زبان دارم کلید گنج عرش وین دو دعوی را دلیل است از حدیث مصطفی
من قرین گنج و اینها خاک بیزان هوس مـــــــن چراغ عقل و اینها روز کوران هوی
(خاقانی، ۱۳۸۷: ج۲ : ۴۳۷)
که اشاره به دو حدیث«الشُّعراءُ اُمراءُ الکلامِ» و «واِنّ لِلّهِ کنوزاً تحَتَ العرشِ مفاتیحُهُ السنه الشعراءِ» است.
۵-۳-۱۲- تفاوت شعر شاعران و کلام پیامبران
نظامی بر این باور است که کلام قرآن با کلام شاعران تفاوت بسیار دارد. او معتقد است که کلام شاعران ناشی از طبع شاعرانه آنان است ولی پیامبران برگزیدگانی هستندکه به وسیله فرشته وحی سخن خدا را ابلاغ میکنند.
شعر از طـــــبع آید و پیغـامبران طبع کـــی دارند همچون دیگران
شاعران را نطق او خامــوش کـرد درّ لفظش حلقه شان در گوش کرد
هـم فصیحان پیش او الکن شـدند هــــم ظریفان جهان کودن شدند
باز با جبریل گفت ای مــــحتـرم من نیم قاری نبود او لاجـــــــرم
(نظامی، ۱۳۸۶: ۲۲۹)
نظامی، سپس نتیجه میگیرد که البته، چنین چیزی نه تنها دلیل بر بیاهمیتّی شعرکه دلیل و برهانی روشن بر اهمیّت شعر و شاعری است که کلام آنان با کلام خدا مقایسه شود و نشانگر اهمیّت و عظمت شعر است:
هر دو عــــالم زیر پایش بود خاک گر نبود او قاری و شاعر چـه بـاک
روح قدسی را طبیعت کـــــی بود انبیــــــا را جز شریعت کی بود
در سخن آمد بسی و انـــــــدکی گـــر بسنجی وزن گیرد بیشکی
( همان: ۲۲۹)
۵-۳-۱۳- تأثیرگذاری شعر
سعدی به زیبایی هر چه تمامتر تأثیر شعر بر شنونده را به تصویر میکشد و معتقد است که کلام منظوم و آهنگین شاعران حتی برحیوانات هم مؤثر است تا چه رسد به انسان:
اشتر به شعر عرب در حالت است و طرب گر ذوق نیست تورا کژ طبع جانوری»
(سعدی، ۱۳۸۷: ۱۸۴)
خاقانی نیز از تأثیر فراوان سخن که با جان انسان در میآمیزد وچون آتش وجود شنونده و خواننده را به آتش میکشد، صحبت میکند :
چون ببارم اشک گرم، آتش زنم در عالمی شعر خاقانی است گوئی اشک آتشزای من
(خاقانی، ۱۳۸۷: ج۲: ۴۵۳)
خاقانی، کلام خود را چون آتش سوزانی توصیف میکند که حتی گرمی و حرارت آن در آب سرد نیز اثر میکند و برآن تأثیر میگذارد:
شعر تـــر خاقانی چون در لبت آویزد گــویی که همی آتش با آب درآمیزی
( همان: ۴۸۵)
نظامی، در مخزن الاسرار، معتقد است که سخن او چون صوراسرافیل میتواند، دلها را به لرزه درآورد از باب حیرت و تعجبی که آنان از زیبایی و تأثیرگذاری کلام او خواهند کرد :
گر بنمـــــــایم سخن تازه را صــــــور قیامت کنم آوازه را
هر چه وجود است ز نو تا کهن فتنه شود بر من جـــادو سخن
(نظامی، ۱۳۸۶: ۲۳۱ )
او شیوه خود رادر فنّ سخنسرایی بیمانند، توصیف میکندکه حتی ساحری هم در مقابل آن یارای ایستایی ندارد و دست همه ساحران چیره دست را از پشت بسته وچون ستاره زهره در میان ستارگان، میدرخشد:
صنعت من برده ز جادو شکیب سحر من افسون ملایک فریب
بابل مــــن گنجه هاروت سوز زهره من خـــــاطر انجم فروز
( همان: ۲۳۱ )
سنایی نیز شعر خود را به طور اخص و شعر را به طور اعم بسیار مؤثّر وهیجان بر انگیز توصیف میکند که فضای جان هر شنونده را آن چنان خوش بو و معطر میسازد که همه وجودش سرشار از رایحهی خوش میگردد و مرغان خوش آواز و ترانه سرا نیز بر شاخسارها، از او تقلید خواهند کرد:
راوی آن روز که شعر تو سراید ز دمش باد چــــون خاک از آن شعر شود نقشپذیر
از پی دوستی نظم تــــو مرغان بر شاخ نه عجب گر پس از این سخته سرآیند صفیر
صفایی قادیکلایی و همکاران (1390) به بررسی وضعیت کیفیت خدمات بانکداری اتوماتیک در بانک سامان پرداختند. داده ها از 266 مشتری از استان های مازندران، گلستان و گیلان جمع اوری شدند. نتایج تحقیق آنها نشان داد خدماتی مانند اتوماتیک مانند دستگاه خودپرداز، تلفن بانک بانک و اینترنت بانک باعث تصویر ذهنی و آگاهی مطلوب و در نهایت باعث وفاداری مشتریان خواهند شد.
اسماعیل پور و همکاران (2012) در تحقیقی به اثر کیفیت خدمات بر رضایت مشتریان در بانک سپه استان بوشهر پرداختند. در بخشی از تحقیق آنها آمده کیفیت خدمات مکانیزه بر رضایت مشتریان موثر است.
تحقیقی تحت عنوان بررسی اثرات ایجاد مکانیزاسیون در اداره کل تجزیه و مبادلات مرکز مکانیزه پست تهران انجام شده است (قاسمی 1375) این تحقیق بر اساس فرضیات زیر بیان شده است :
-
- استقرار مکانیزاسیون موجب افزایش سرعت انتقال مرسولات پستی در اداره کل تجزیه و مبادلات مرکز مکانیزه ، پست می گردد.
-
- استقرار مکانیزاسیون باعث ارتقاء میزان دقت در انتقال مرسولات پستی در اداره کل تجزیه و مبادلات مرکز مکانیزه ، پست می شود.
تحقیق دیگری نیز بررسی مکانیزاسیون تدارکات و نقش آن در بهبود تدارکات سازمان مرکزی دانشگاه آزاد پرداخته است (نظری 1379) محقق فرضیات تحقیق را چنین ارائه می نماید :
-
- مکانیزاسیون تدارکات موجب افزایش دقت و نظم در گردش کار تدارکات خواهد شد.
-
- افزایش سرعت انتقال و محاسبه اطلاعات جهت مدیران رده بالاتر توسط مکانیزاسیون تدارکات.
-
- مکانیزاسیون تدارکات موجب کاهش هزینه و صرفه جویی در وقت خواهد بود.
فصل سوم: روش تحقیق
فصل سوم
روش تحقیق
3-1) مقدمه
پژوهش فرآيندي است که از طريق آن ميتوان دربارة ناشناختهها به جستجو پرداخت و نسبت به آن شناخت لازم را کسب کرد. در اين فرآيند از چگونگي گردآوري شواهد و تبديل آنها به يافتهها تحت عنوان «روششناسي» ياد مي شود. روش علمي يا روش پژوهش علمي فرآيند جستجوي منظم براي مشخص کردن يک موقعيت نامعين است. هر تحقيقي بدين منظور صورت ميگيرد كه بتواند از يافتههايي كه از مطالعه يك يا چند گروه كوچك به نام نمونه به دست ميآيد، تعميمهايي را در ارتباط با گروه بزرگتري كه جامعه ناميده ميشود و اين گروه كوچك در واقع معرفي براي آن هستند، انجام دهد، محقق سعي دارد با کمک روشها و فنون آمار استنباطي مقادير مربوط به ويژگيهاي جامعه را برآورد کند و اين کار را به گونهاي انجام دهد که داراي اعتبار بوده و تا آنجا که امکان دارد از خطا به دور باشد؛ از آنجا که در اکثر مطالعات، محقق نميتواند به تک تک رويدادها و يا افراد تشکيل دهندة جامعه مورد نظر دسترسي داشته باشد، لذا بهرهگيري از روشها و فنون خاصي که استنباط آماري بر آنها استوارند ضرورت پيدا ميکند. در بسياري از مطالعات، حتي اگر امکان دستيابي به واحدهاي اجزاء جامعه نيز ميسر باشد ملاحظات اقتصادي و مسئلة زمان نيز عوامل مهمي هستند که محقق را وادار ميکنند با مطالعة نمونهاي از جامعه به استنتاج و تعميمهاي لازم بپردازد (سرمد و همکاران، 1388).
از این رو، در اين فصل کوشش شده است ابتدا روش تحقیق و پس از آن به مواردی همچون جامعه آماری تحقيق، نمونه آماری و روش نمونهگيری، حجم نمونه، روش و ابزار جمع آوری اطلاعات، تعيين روايی و پايايی ابزار، و روشهای تجزيه تحليل دادهها پرداخته شود.
3-2) روش تحقیق:
پژوهشگران با توجه به زوایای مختلف تحقیق از جمله هدف، موضوع، ماهیت داده، و زمان تحقیق، انواع مختلف تحقیقات را بیان می کنند. در زیر به تقسیم بندی خصوصیات تحقیق فوق بر حسب پارامترهای در نظر گرفته شده می پردازیم:
تحقیق فوق بر اساس هدف، تحقیقی کاربردی و از دسته مطالعات توصیفی و مقطعی است. هدف تحقيقات کارُبردي توسعة دانش کاربُردي در يک زمينه خاص است. به عبارت ديگر تحقيقات کارُبردي به سمت کارُبرد علمي دانش هدايت ميشود. همچنین در این نوع تحقیق، نتايج يافته هايش براي حل مشكلات خاص انجام مي شود وتلاشي براي پاسخ دادن به يك معضل و مشکل عملي است كه در دنياي واقعي وجود دارد.
تحقیق فوق از نظر شيوه گردآوري اطلاعات تحقيق توصيفي از نوع همبستگي است. هدف تحقيق همبستگي عبارت است، از درک الگوهای پیچيدة رفتاري از طريق مطالعة همبستگي بين اين الگوها و متغيرهايي که فرض ميشود بين آنها رابطه وجود دارد. اين روش عليالخصوص در شرايطي مفيد است که هدف آن کشف رابطة متغيرهايي باشد که در مورد آنها تحقيقاتي انجام نشده است (دلاور، 1381).
تحقیق فوق بر اساس ماهیت داده ها، تحقیقی کمی بشمار می رود. به لحاظ نظری، اینگونه تحقیقات ریشه در مکتب اثبات گرایی دارد و صاحبنظران این روش علاقه مند به تبدیل اطلاعات تحقیق بصورت نمادهای ریاضی به منظور استفاده از قابلیت تحلیل های آماری و ریاضی برای توصیف و تحلیل پدیده های اجتماعی می باشند. در مجموع، روش اثباتی مدعی است که با روش تجربی سروکار دارد و شناخت حوادث و رویدادها و وضعیت های مختلف بر اساس مشاهده بدست استوار است. شناخت علمی، از طریق همبستگی مباحث نظری با مشاهده بدست می آید. یعنی در علم، نظریه و مشاهده، ذاتا˝ جدایی ناپذیرند. در هر صورت، هرگونه ابزاری که برای حصول به دقت نظر در علم مورد استفاده قرار گیرد، از نظر اثبات گرایان می تواند بکار گرفته شود (کرم پور، صفری، 1390).
3-3) روش و ابزار گردآوری اطلاعات :
درتحقیق فوق از هر دو نوع روش گردآوری اطلاعات به ترتیب زیر استفاده شد :
1) مطالعات کتابخانهاي:
دراين قسمت جهت گردآوري اطلاعات در زمينه مباني نظري و ادبيات تحقيق موضوع، از منابع کتابخانهاي، مقالات،کتاب هاي مورد نياز و نيز از شبکه جهاني اطلاعات استفاده شد.
2) تحقيقات ميداني:
به منظور جمع آوري دادهها و اطلاعات از پرسشنامه استاندارد استفاده شد. توزیع سوالات پرسشنامه و طیف پاسخگویی و منابع آنها در جدول 3-1 نشان داده شده است.
جدول 3-1) توزیع سوالات پرسشنامه
متغیر | ابعاد | سوالات | تعداد سوال | منبع | طیف لیکرت |
خدمات اتوماسیون |
راحتی | 1 الی 3 | 3 | الحواری (2011) | از 1) کاملا مخالفم |
تعهد در معنای عام دارای عناصر ذیل است:[۱۷]
عنصر اول: رابطه حقوقی- تعهدی که نماینده می کند یک رابطه حقوقی است که بین دو طرف تعهد ایجاد می شود؛ خواه بین دین طرفین دین تعهد عقدی واقع شده باشد خواه نه و یا اینکه قصد و رضا از سوی طرفین تعهد باشد یا خیر (ماده۱۲۱۶ ق.م.) به طور مثال صغیری که مال شخص ثالثی را تلف می کند رابطه تعهد بین او و متضرر ایجاد می شود.
عنصر دوم- دین تعهد کسی است که متعهد خوانده می شود پس متعهد کسی است که باید مالی را منتقل کند یا عمل معینی را انجام دهد یا ترک کند.
از این تعریف این نتیجه بدست می آید که دین عنصر تعهد است نه خود تعهد.
عنصر سوم- طلب حقی است که صاحب آن می تواند دیگری[۱۸] (یا دیگران) را ملزم به انجام فعل یا ترک فعل معین یا انتقال عین خارجی کند.
پس طلب، جنبه مثبت تعهد است و دین جنبه منفی آن.
عنصر چهارم- حق مطالبه عبارت است از اینکه شخصی بتواند طرف دیگر را به انتقال عین خارجی یا انجام فعل معین یا ترک فعل وادار کند و در ماده۲۶۶ ق.م. این عناصر را بیان کرده اند ؛ پس به دو دلیل باید بین حق مطالبه و طلب تفاوت قائل شد:
۱- حق مطالبه جزء دارایی محسوب نمی شود ولی طلب جزء دارایی اشخاص محسوب می شود پس بر خلاف حق مطالبه طلب به ارث می رسد.
۲- در ضمان تضامنی برای مضمون له یک طلب و دو حق مطالبه (ضامن - مضمون عنه) وجود دارد در ضمان تضامنی، هیچ تغییری در طلب ایجاد نمی شود ولی در حق مطالبه تغییر ایجاد می شود.[۱۹]
عنصر پنجم: ضمانت اجرا- باید علیه متعهد متخلف بتوان عکس العمل قانونی انجام داد؛ وجود حق مطالبه برای متعهد له مستلزم ضمانت اجرا برای آن است، ولی در ماده۲۶۶ ق.م. از تعهداتی صحبت می کند که فاقد حق مطالبه است؛ پس کلمه تعهد در این ماده به صورت مجازی به کار رفته است و منظور تعهد واقعی نمی باشد چون فاقد عنصر چهارم و پنجم می باشد.[۲۰]
طرح دعوی الزام به انجام تعهد خود نوعی ضمانت اجرا برای تعهد می باشد.
عنصر ششم- موضوع تعهد ممکن است انتقال عین خارجی یا انجام فعل یا ترک فعل باشد اما به نظر می رسد که موضوع تعهد که شامل انتقال یا فعل یا ترک است نیاز به یکسری متعلقاتی دارد. اگر موضوع تعهد عین خارجی معین باشد متعلق آن انتقال است ولی اگر موضوع تعهد فعل معین باشد متعلق آن فعل یا ترک فعل است.[۲۱]
عنصر هفتم- در عقود و ایقاعات متعلق موضوع تعهد باید معین باشد ولو اگر به نحو اجمال باشد.
عنصرهشتم- متعهد ومتعهد له باید تعیین شدهباشد. متعهدله گاه شخص یا اشخاص معین است و گاه جهت معین ازجهات عمومی است؛ مانند وقف برجهات عمومی دین هم به نوعی متعهدله تعیین شده است.
نتیجه اینکه در مورد حق عینی می گویند همه باید حق صاحب حق عینی را رعایت کنند و به آن تجاوز نکنند و به علت عدم تعیین متعهدین نباید عنوان تعهد به آن بدهیم .
دکتر جعفری لنگرودی[۲۲] تعیین متعهد له را شرط و عنصر تعهد نمی داند و برای روشن شدن موضوع به مواد۵۶۴ و ۵۶۵ ق.م. اشاره می کند که بیان داشته است که در جعاله لازم نیست متعهدله معین باشد.
عنصر نهم: تغایر متعهد و متعهد له- اگر متعهد و متعهد له یک شخص باشد تعهد ساقط می شود.[۲۳] این تغایر متعهد و متعهد له را در حقوق فرانسه و انگلیسی Confusion می نامند.
در این پایان نامه درمقام مطالعه ایفاء تعهدهستیم که موضوع حکم ( محکوم به ) یا سند اجرایی باشند.
منظور از سند اجرایی :” هر سندی است که قدرت اجرائی داشته باشد ، خواه اجرائیه دادگاه باشد ، خواه سند رسمی الاجراء که بدون حکم دادگاه قابل اجراست .”[۲۴]
گفتارسوم : تمییز دین از مسئولیت و التزام به تادیه
از آنجائیکه در ایفاء محکوم به و تعهد دیگری تمییز مفهوم دین از اصطلاحاتی مانند التزام به تادیه و مسئولیت پرداخت دین در تنقیح موضوع و تشریح احکام وآثار پرداخت توسط ثالث مفید می باشد، در این گفتار به مطالعه این مفاهیم ومقیسه آنها با همدیگر می پردازیم.
ممکن است شخص مدیون طلبی نباشد و فقط مسئول[۲۵] پرداخت آن دین قرار بگیرد و ممکن است مدیون اصلی هم در کنار او مسئول بماند یا فقط مسئول تنها باشد.
برای تفاوت قائل شدن بین مسئول و مدیون باید به این نکته اشاره کرد اگر طلبکار به مدیون رجوع کند و به موجب مدیون دین را پرداخت کند او حق رجوع به هیچ شخصی را ندارد ولی اگر طلبکار به سراغ مسئول برود، مسئول پس از پرداخت محکوم به می تواند به دیگر مسئولان مراجعه کند.[۲۶]
دو مفهوم دین و مسئولیت در هر تعهدی وجود دارد و اگر مدیون اقدام به انجام تعهد نکرد متعهد له می تواند مدیون را اجبار به انجام تعهد خود بنماید و اگر اجبار موثر نباشد، می تواند با توقیف و فروش اموال مدیون وسیله اجرای تعهد را فراهم کند ولی در جایی که تعهد قائم به شخص بوده است می توان تقاضا کرد تا مدیون با پرداخت جریمه معینی برای هر روز تأخیر اجبار گردد.
در حقوق طبیعی طلبکار نمی تواند متعهد را مجبور به انجام تعهد نماید ولی اگر متعهد، تعهد را انجام داد نمی تواند آنرا پس بگیرد.
گاهی به مواردی برخورد می کنیم بدون اینکه به دیگری مدیون باشیم مسئول پرداخت دین می شویم پس نمی توان ادعا کرد هر جا التزام به پرداخت دین وجود دارد پس شخص مدیون هم می باشد.
گاهی اوقات فردمدیون نمیباشد ولی مسئول پرداخت دین دیگری است؛ به عنوان مثال در مورد اسناد تجاری چک صادرکننده مدیون اصلی و نهایی می باشد ولی ظهرنویس چک هم مسئول پرداخت مبلغ چک است.
با توجه به مراتب فوق الذکر در مواردی که شخص مدیون می باشد پس از پرداخت دین حق رجوع به هیچ فردی را ندارد و رابطه حقوقی با اشخاص دیگر قطع می شود ولی در جایی که شخص فقط مسئول پرداخت دین دیگری قرار می گیرد، با پرداخت دین حق رجوع به دیگری را پیدا می کند.به طور مثال در غصب همه غاصبین در برابر مالک مسئولیت تضامنی دارند ولی مدیون واقعی کسی است که مال در ید او تلف شده است.
در ماده۶۹۹ ق.م. آمده است : تعلیق در ضامن باطل است؛ یعنی اگر مدیون نداد من ضامن هستم این انتقال باطل است، پس باید اصل دین و انتقال آن به ذمه ضامن به طور منجز و قطعی صورت بگیرد ولی اگر التزام به تأدیه را معلق کنیم مانعی ندارد؛ یعنی ضامن می گوید من ضامن هستم ولی اول به خود مدیون مراجعه کن اگر پرداخت نکرد من می پردازم.
مواد۳۲۱ و۳۲۲ ق.م. به طور واضح این مفهوم را روشن می کند: اگر مالک ذمه یکی از غاصبین را ابراء کند ، حق رجوع به دیگران را ندارد؛ چون ابراء از جهات سقوط دین می باشد و در حکم وفای به عهد است ولی اگر مالک امکان رجوع به یکی از غاصبین را از بین ببرد پس هنوز دین وجود دارد و حق مطالبه مالک از دیگر غاصبین از بین نمی رود.
گفتارچهارم : تمییز تعهد از عقد
حال که بحث راجع به ایفاء تعهد می باشد ، تمیز آن از تاسیس حقوقی «عقد » نیز مفید است . تعهد به معنای یک رابطه دینی و شخصی است که بین طلبکار و بدهکار به وجود می آید و این رابطه گاهی نشأت گرفته از عقد است و گاه ممکن است در اثر مسئولیت مدنی ایجاد شود پس باید گفت که به محض ایجاد عقد یک سری تعهدات هم به طبع آن ایجاد می شود لکن اثر عقد فقط ایجاد تعهد نیست ، بلکه باعث ایجاد حق عینی هم می شود.
در ماده۱۸۳ ق.م. عقد را این طور تعریف می کند: « عقد عبارت است از اینکه یک یا چند نفر در مقابل یک یا چند نفر دیگر تعهد به امری نمایند که مورد قبول آنها باشد.» پس اگر بخواهیم بگوئیم که عقد باعث ایجاد تعهد می شود با تعریفی که از عقدبیع شده است در تعارض است.[۲۷]
برای رفع این تعارض بعضی از حقوقدانان این طور بیان می کنند که “تملیک نیز تعهدی است بر نقل مالکیت که نیروی اراده انسان خود به خود اجرا می شود”[۲۸] و همچنین در ماده۱۴۰ ق.م. عقود را در زمره اسباب تملک و ایجاد حق عینی آورده اند ، پس باید بیان کرد که عقد هم از اسباب تملک و ایجاد حق عینی است و هم باعث ایجاد تعهد می شود.
بعلاوه اثر عقد با اثر تعهد متفاوت است در مورد اثر تعهد باید بیان کرد که اثر تعهد قطع نظر از منبع آن بررسی می شود و باید دید که حقوق چگونه متعهد را ملزم به اجرای تعهد خود می کند؟ و هیچ فرقی نمی کند که منبع این تعهد عقد باشد یا ضمان قهری. اثر مشترک و طبیعی هر تعهد این است که طلبکار وفای به عهد را از مدیون بخواهد[۲۹] ولی اثر قرارداد و عقد وابسته به تراضی دو طرف و احکامی است که قانونگذار برای آنها مقدر کرده است و در هر عقد در مورد موضوع توافق و شرایط آنها و ضمانت اجرای آن قید شده است.[۳۰]
گفتار پنجم: تعهدات قائم به شخص و غیر قائم به شخص(قابل انتقال)
یکی از مفاهیمی که شناخت آن در این تحقیق ضروری است ، مفهوم تعهد قائم به شخص تعهدات غیر قائم به شخص می باشد. بررسی این مفهوم از این جهت ضروری است که ایفاء تعهدات قائم به شخص از سوی ثالث مجاز نیست.
تعهد قائم به شخص، تعهدی است که به شخص متعهد یا شخص متعهد له وابسته باشد. پس تعهد قائم به شخص به اعتبار متعهد و به اعتبار متعهد له به دو دسته تقسیم می شود:
اول: تعهد قائم به شخص به اعتبار متعهد؛ مانند تعهد یک نقاش ماهر و مشهور برای کشیدن یک تابلو نقاشی
دوم: تعهد قائم به شخص به اعتبار متعهد له: یعنی انجام تعهد وابسته به شخص متعهد له می باشد؛ مانند حق عمری و رقبی و سکنی که قائم به شخص متعهد له می باشد به طور مثال ممکن است شخص استفاده از منافع ملک خود را به طور عمری در اختیار متعهد له قرار دهد، پس در اینصورت متعهدله نمی تواند ملک را به دیگری اجاره دهد پس قابل وراثت نیز نمی باشد.[۳۱]
تعهد قائم به شخص را از جهت دیگر هم می توان به ۲ قسم تقسیم کرد:
۱- ناشی از عقد مانند تعهد کفیل در عقد کفالت
۲- ناشی از ایقاع: مانند تعیین یکی از دو دینی که در ماده۲۸۲ ق.م بیان شده است «اگر کسی به یک نفر دیون متعدد داشته باشد تشخیص اینکه تأدیه از بابت کدام دین است با مدیون می باشد.»
به طور مثال در حیازت مباحات شخصاً باید قصد حیازت و تملک داشته باشد؛ زیرا حیازت قابل توکیل نمی باشد و شخص حیازت کننده باید قصد تملک از راه حیازت را داشته باشد.
در مقابل، هر تعهدی که قائم به شخص متعهد یامتعهد له نباشد این نوع تعهد را، تعهد غیر قائم به شخص می نامند؛ به طور مثال در عقد بیع چون هدف در عقد بیع تملیک و تملک به عوض معلوم می باشد، پس شخصیت طرفین تأثیری در عقد بیع ندارد. در توضیح این مطلب می توان به ماده۱۹۷ ق.م. استناد کرد؛ زیرا در ماده۱۹۷ ق.م. مقرر داشته است که: « در صورتیکه ثمن یا مثمن معامله عین متعلق به غیر باشد آن معامله برای صاحب عین خواهد بود.» به طور مثال اگر در غصب، غاصب مال مورد غصب را بفروشد معامله به طرفین مالک مال (به طور غیر نافذ) واقع می شود نه برای غاصب و تعهد بایع مذکور که غاصب است قائم به شخص او نمی باشد.[۳۲]
در مثال دیگر اینکه اگر کسی در قلب خود به وکالت از غیر معامله انجام دهد، بدون اینکه به طرف معامله این موضوع را بیان کند، طبق ماده۱۹۶ ق.م. این معامله برای خود معامله کننده محسوب می شود؛ زیرا در ماده۱۹۶ ق.م. بیان شده است که: «کسی که معامله می کند آن معامله برای خود آن شخص محسوب است مگر اینکه در موقع عقد، خلاف آن را تصریح نماید یا بعد خلاف آن ثابت شود…»
طلبی که قابل انتقال باشد، صرفنظر از اسباب و منابع آن طلب، همچنین صرفنظر از موضوع تعهد (انتقال تعهد، تعهد ترک یا فعل یا اسقاط) قابل انتقال است[۳۳] خواه منشأ آن طلب ناشی از عقد باشد و یا شبه عقد یا جرم و یا شبه جرم باشد
نکته مهمی که در حقوق تعهدات باید بیان شود این است که در حقوق تعهدات اصل بر این است که تعهد قائم به شخص نمی باشد، زیرا قائم به شخص بودن یک امر وجودی است و نیاز به اثبات دارد، ولی بر عکس قائم به شخص نبودن یک امرعدمی است و نیاز به اثبات این امر نمی باشد. این اصل سالها در حقوق اسلام مطرح شده است ولی بعضی از اشخاص این اصل را نپذیرفته اند. «ایرینگ می گوید: در تجارت حقوقی عصر نوین تعهد همان نقشی را ایفاء می کند که عین در تجارت حقوقی عصر قدیم دارا بوده است.» منظور ایشان اینست که به مانند اموال عینی، علی الاصول هر طلبی قابل انتقال است .
در مورد اصل قابلیت انتقال طلب استثنائاتی هم وجود دارد:[۳۴]