بر زناشوئی در بحث انحلال نکاح
مادۀ ۱۱۲۰ قانون مدنی در بحث اسباب انحلال نکاح، چنین مقرر داشته است : «عقد نکاح، به فسخ یا به طلاق یا به بذل مدت در عقد انقطاع، منحل می شود.»
برخی از حقوقدانان، معتقدند که باید به این موارد، فوت یکی از دو همسر را نیز بیفزائیم.[۱۲۷] همچنین لعان و کفر شوهر زن مسلمان یا اسلام آوردن زن کافر، نیز سبب انحلال نکاح می شود. در این فصل به اسباب انحلال نکاح و آثار زناشوئی در آنها، خواهیم پرداخت.
مبحث اول : طلاق
اولین مفهومی که در ذهن عامۀ مردم از واژۀ انحلال یک نکاح، متبادر می گردد، واژۀ طلاق است. این تأسیس حقوقی، تقریبا ًدر تمامی ادیان پذیرفته شده است و در تمامی نهادهای حقوقی، در بحث احوال شخصیه، به این موضوع و احکام آن، پرداخته شده است.
در شرع مقدس اسلام، بسته به نوع و خواستۀ زوجین و نحوۀ بخشش مهریه و انجام زناشوئی بین آنها، این نهاد حقوقی به چندین نوع، تقسیم بندی می شود. در این مبحث، طی گفتارهای جداگانه، به بررسی مفهوم طلاق و آثار مترتب بر زناشوئی در شرایط طلاق و انواع طلاق، خواهیم پرداخت.
گفتار اول : مفهوم طلاق و آثار مترتب بر زناشوئی در شرایط طلاق
بند اول : مفهوم طلاق
طلاق یک ایقاع تشریفاتی است که در آن، زوج با اجازه یا حکم دادگاه ، زوجۀ دائمی خویش را از قید زوجیت خویش، آزاد می سازد.[۱۲۸]
بند دوم : شرایط صحت طلاق
طلاق مانند هر عمل حقوقی دیگری، شرایط عام و خاصی را برای صحت خویش می طلبد. شرایط اساسی طلاق، به شرح ذیل می باشد :
۱ – قصد و رضای شوهر
۲ – اهلیت شوهر
۳ – معین بودن موضوع
همانطور که مشاهده می شود؛ از آنجائی که طلاق ایقاعی است که با ارادۀ مرد انجام می شود، کل شرایط اساسی آن، مربوط به مرد می باشد. به علاوه از آنجائیکه ارتباطی به موضوع پایان نامه ندارد، از ورود در آن، پرهیز می شود.
اما در کنار این شرایط، زن نیز برای اجرای صیغۀ طلاق، باید دارای یک سری شرایط باشد که عبارتند از :
۱ – پاکیزگی زن
۲ – جدایی جسمی زن و مرد
الف : پاکیزگی زن
مادۀ ۱۱۴۰ قانون مدنی در خصوص این شرط، چنین مقرر داشته است : «طلاق در مدت عادت زنانگی یا در حال نفاس، صحیح نیست ».
از نظر حقوقدانان، مقصود شارع از وضع این شرط، آن است که طلاق در مدت زمانی صورت پذیرد که رغبت زناشوئی در میان زوجین وجود داشته ، اما زن و شوهر با وصف آنکه می توانند از روابط جنسی با طرف مقابل بهره مند شوند، لیکن به دلیل عمق اختلافات فی مابین، خواهان طلاق باشند.[۱۲۹]
اما قسمت بعدی این ماده، سه استثناء برای این حکم، قائل شده است : « مگر اینکه زن حامل باشد یا طلاق قبل از نزدیکی با زن واقع شود یا شوهر غایب باشد، به طوری که اطلاع از عادت زنانگی بودن زن، نتواند حاصل کند.» در میان این سه استثناء، تنها استثناء دوم (طلاق زن قبل از نزدیکی)، با بحث این پایان نامه، مرتبط می باشد، بنابراین از وارد شدن به دو مورد دیگر خودداری می شود.
طلاقی که پیش از نزدیکی واقع می شود :
در این طلاق، به جهت عدم وجود طفل و بیم اختلاط نسل، شارع و قانونگذار، از سخت گیری خویش، کاسته و طلاق چنین زنی را حتی در زمان عادت زنانگی نیز درست می داند.
بنابراین، آنچنانکه مشاهده می شود، اثر مترتب بر زناشوئی در شرایط زنی که طلاق داده می شود، آن است که عدم وقوع چنین رابطه ای میان یک زن و مرد باعث می شود که طلاق این زن حتی در زمان عادت ماهانه نیز درست باشد، درحالی که اصل بر عدم صحت چنین طلاقی می باشد.
البته ایرادی که به این نظر وارد است، آن است که با پیشرفت علم پزشکی، ثابت گردیده که امکان بارداری در مواردی که دخول صورت نگرفته است نیز وجود دارد، کما اینکه در پرونده های طلاقی که در سالیان اخیر، توسط دادگاهها، مورد حکم قرار می گیرند، زوجه قبل از صدور حکم، حتما ًاز بابت تست بارداری به پزشکی قانونی معرفی می شود.
ب : جدایی جسمی زن و مرد
مادۀ ۱۱۴۱ قانون مدنی در خصوص این شرط، چنین مقرر داشته است : « طلاق در طهر مواقعه صحیح نیست، مگر اینکه زن یائسه یا حامل باشد ».
طهر مواقعه، یعنی طهری که در آن، مواقعه صورت گرفته است. زن که از حیض و نفاس پاک می شود و سپس زوج با او دخول انجام می دهد. این پاکی را طهر مواقعه می نامند.[۱۳۰]
بنابراین پاکیزه بودن زن، تنها شرط کافی برای صحت طلاق نیست، بلکه زن باید در دوره ای از پاکیزگی باشد که بین او و شوهرش، نزدیکی واقع نشده باشد، به عبارت دیگر، زن باید در طهر غیر مواقعه باشد. در غیر این صورت، باید صبر شود تا زن در دورۀ پاکیزگی دیگری قرار گیرد.
بنابراین اثر مترتب بر زناشوئی در این قسمت، آن است که با اطلاع از این موضوع، نباید طلاق اجرا شود و اگر اجرا شود، صحیح نمی باشد و مرد و زن مزبور، همچنان زن و شوهر باقی می مانند.
بر این ماده، دو استثناء وجود دارد:
۱ – طلاق زن یائسه :
یائسه، زنی است که سن او از شصت سال گذشته باشد و بعضی پنجاه سالگی را مأخذ قرار داده اند. چنین زنی عادت نمی بیند.[۱۳۱] زن یائسه هیچگاه، عادت زنانگی نمی بیند و نمی تواند باردار شود و مأیوس از بچه دار شدن می باشد.[۱۳۲] به همین دلیل است که رعایت شرط طهر غیر مواقعه برای او الزامی نیست. پس درطلاق زن یائسه، وقوع نزدیکی یا عدم آن، هیچ اثری ندارد.
البته مادۀ ۱۱۴۲ قانون مدنی در ادامۀ همین مطلب، استثنائی بر طلاق زن یائسه، مترتب نموده است : «طلاق زنی که با وجود اقتضای سن، عادت زنانگی نمی شود، وقتی صحیح است که از تاریخ آخرین نزدیکی با زن، سه ماه گذشته باشد.»
پس در طلاق چنین زنی، عامل نزدیکی، مؤثر می باشد، چرا که طلاق او مشروط به آن است که سه طهر از نزدیکی با او گذشته باشد.
۲ – طلاق زن حامله: طلاق چنین زنی نیز به جهت آنکه وضعیت بارداری او روشن است، حتی در طهر مواقعه صحیح می باشد، پس عامل نزدیکی و زناشوئی در این قسمت از طلاق او، تأثیری ندارد.
گفتار دوم : آثارحقوقی مترتب بر زناشوئی در انواع طلاق
طلاق، بسته به خواست طرفین، رضایت آنها به طلاق، وضعیت مهریه و وضعیت زوجه و داشتن یا نداشتن عده، به انواع مختلفی، تقسیم می گردد. انواع طلاق در شرع مقدس اسلام و قانون مدنی ایران، عبارتند از : بائن و رجعی و طلاقهای خلع و مبارات. در این گفتار به بررسی هر کدام از انواع طلاق و آثار مترتب بر زناشوئی در این موارد، خواهیم پرداخت.
بند اول : طلاق بائن
در این نوع از طلاق، روابط زناشوئی زوجین، پایان می پذیرد و زن و شوهر، نسبت به هم، کاملا ًبیگانه می شوند و در صورتیکه مایل به تشکیل خانواده باشند، باید دوباره ازدواج کنند.[۱۳۳]
مادۀ ۱۱۴۵ قانون مدنی، طلاقهای بائن را چنین تقسیم نموده است : «در موارد ذیل، طلاق بائن است :
۱ – طلاقی که قبل از نزدیکی واقع شود.
۲ – طلاق یائسه
۳ – طلاق خلع و مبارات، مادامیکه زن، رجوع بعوض نکرده باشد.
۴ – سومین طلاق که بعد از سه وصلت متوالی بعمل آید، اعم از اینکه وصلت در نتیجۀ رجوع باشد یا در نتیجۀ نکاح جدید.»
در این بند ، صرفا ًبه طلاق زنی که با وی نزدیکی صورت نگرفته است،می پردازیم. طلاق یائسه به موضوع این پایان نامه ارتباطی ندارد و طلاق خلع و مبارات نیز در بندهای آتی مورد بررسی قرار می گیرند.
مادۀ ۱۱۵۵ قانون مدنی در خصوص طلاق زنی که دخول در او صورت نپذیرفته، چنین مقرر داشته است : «زنی که بین او و شوهر خود، نزدیکی واقع نشده و همچنین زن یائسه، نه عدۀ طلاق دارد و نه عدۀ فسخ نکاح، ولی عدۀ وفات در هر دو مورد باید رعایت شود.»
پس اثر وقوع نزدیکی در این بند، آن است که نوع چنین طلاقی را بائن می سازد و سبب می شود که روابط زناشوئی زوجین به طور کامل قطع شود و همچنین به دلیل عدم وقوع نزدیکی، زن عده نگه نمی دارد.
موضوع دیگری که در این قسمت مطرح می شود، آن است که اگر طلاق، پس از نزدیکی واقع شود و مرد در زمان عده، به همسرش رجوع نماید یا زن و مرد دوباره طی نکاح جدید، به عقد یکدیگر در آیند و نکاح دوم، قبل از نزدیکی، بوسیلۀ طلاق، منحل شود، زن باید در این حالت، عده نگه دارد.[۱۳۴] البته نظر دیگری نیز در این خصوص وجود دارد که بر مبنای آن، باید میان طلاقی که مرد در زمان عده، رجوع نموده و طلاق بائنی که زن و مرد در آن دوباره با هم ازدواج می نمایند، فرق نهاد.
در طلاق رجعی، با رجوع مرد، اثر طلاق رجعی از بین می رود و همان نکاح قبل ادامه می یابد و اگر مرد قبل از نزدیکی در رجوع، زن خویش را طلاق دهد، در واقع نکاحی را از بین برده که در آن نزدیکی واقع شده بود و بنابراین زن باید در این حالت، عده نگاه دارد، زیرا این طلاق مشمول بند ۱ مادۀ ۱۱۴۵ و مادۀ ۱۱۵۵ قانون مدنی نمی باشد. اما در طلاق بائنی که زن و مرد پس از آن باهم ازدواج نموده و نکاح جدید قبل از نزدیکی، به طلاق ختم می شود، نمی توان گفت که طلاق دوم، طلاق پس از نزدیکی می باشد و عده دارد، چون اساسا ًنزدیکی رخ نداده است. در این حالت، یا باید معتقد باشیم که نکاح دوم، حکم عدۀ طلاق او را از بین برده و چون زناشوئی رخ نداده، زن عده ندارد، یا آنکه نکاح و جدائی دوم، لزوم نگه داشتن عدۀ طلاق اول را از بین نمی برد و زن باید عده را تمام کند، که نظر دوم، ارجح می باشد.[۱۳۵]
بند دوم : طلاق رجعی
-
-
- نوع مصرفکنندگان برند (نوع افرادی که مصرفکنندۀ اصلی برند هستند و یا اینکه به نظر میرسد که برند را مصرف کنند). این عامل ممکن است به صورت عوامل جمعیت شناختی یا عوامل روانشناختی برای بازارهای مصرفی و نیز در قالب اندازه، یا نوع سازمان برای بازارهای تجاری، در ذهن مخاطبان نقش بندد.
-
-
- تصوّر از مصرف (که میتواند براساس ملاحظاتی همچون نوع کانالهای توزیع، راحتی خرید و مزایای خرید و … در ذهن نقش بندد) و موقعیت مصرف (که میتواند براساس ملاحظاتی همچون زمانی از روز، هفته، ماه یا سال که برند مصرف میشود، مکان مصرف برند، رسمی یا غیر رسمی بودن مصرف آن و … در ذهن نقش بندد)
-
- شخصیت و ارزش (در پنج بعد شخصت برند)
-
- تاریخ، میراث[۴۳] و تجارب و احساسات.
پاسخ برند[۴۴]
پاسخ برند به واکنشهای مشتریان نسبت به برند، فعالیتهای بازاریابی و دیگر منابع اطلاعاتی اشاره دارد. این پاسخها نشأت گرفته از تفکر و احساسات مشتریان از برند است. به منظور ارتقا ارزش برند از گام قبل به این گام، عناصر معنابخش باید به گونهای عمل کنند تا دو بعد قضاوتها و احساسات مطلوب از برند ایجاد گردد.
- قضاوت برند[۴۵]: قضاوت برند بر ارزیابیهای مشتریان در رابطه با برند، تمرکز دارد. قضاوت برند عبارت است از اینکه مشتریان چگونه ویژگیهای عملکردی و تصویری برند را به منظور شکلدهی گزینههای انتخابی مختلف، کنار یکدیگر قرار میدهند(Keller, 2001). مشتریان گونههای مختلفی از قضاوت را شکل میدهند. اما بهمنظور ایجاد یک برند قدرتمند، چهار نوع قضاوت بسیار اهمیت دارد (Keller, 2008):
- کیفیت برند: در برگیرندۀ طرز تفکر در مورد کیفیت محصولات یا خدمات یک برند است.
- اعتبار برند (به ابعادی گستردهتر اشاره دارد. در اصل، به سازمان قرار گرفته در پشت برند توجه دارد).
- با اهمیت بودن (تا چه اندازه برند برای مشتریان انفرادی با معنی و سازگار است تا به آن توجه شود).
- برتری برند (تا چه اندازه برند نسبت به برند سایر رقبا برتر و منحصر به فرد است).
- احساسات برند[۴۶]: عبارت است از پاسخهای احساسی مشتریان و واکنشهای آنها نسبت به برند(Kotler & Keller, 2006). همچنین این بعد، به احساسهای گسترش یافته در سطح جامعه نیز اشاره دارد. این احساسات ممکن است ملایم و یا شدید باشد و یا اینکه مثبت یا منفی باشد.
به طور کلی، شش نوع اصلی از احساسات در مورد برند را میتوان شناسائی کرد که عبارتند از:
- ملایمت (میزان احساس آرامش و مصالحهای که برند به مشتریان ارائه میدهد)
- خوشی (میزان احساس خوشی و لذتی که برند به مشتریان ارائه میدهد)
- هیجان (میزان احساس انرژی، برتری، قدرت، زنده بودن و … که برند به مشتریان ارائه میدهد)
- امنیت (احساس اطمینان، آرامش و راحتی)
- تأیید اجتماعی (احساسات مثبت ناشی از واکنشهای مثبت دیگران در قبال مصرف برند)
- احترام به خود (احساس بهتر مصرفکننده در مورد خود، مثل احساس افتخار، غرور و…).
رابطه برند[۴۷]
آخرین مرحله ارائه شده در مدل، به روابطی که مشتریان با برند برقرار میکنند، اشاره دارد و به این سوأل که «چه نوع وابستگی و چه میزان ارتباطی بین مشریان و برند وجود دارد»، پاسخ میدهد(Keller, 2001).
طنین برند[۴۸]: رابطه و وابستگی بسیار قوی بین مشتری و برند است و بیانگر سطحی از تلاش ها و هزینه هایی که مشتری حاضر است از جانب خود برای مصرف برند مورد نظرش انجام دهد و نوعی احساس همگامی برند با یک برند خاص است(Keller, 2003). این طنین قابل تقسیم به چهار طبقۀ کلی است:
- وفاداری رفتاری (به تعداد دفعات تکرار و میزان خرید اتلاق می گردد)
- وابستگی فکری (تمایل و علاقۀ روانی به برند)
- حس تعلق اجتماعی (تمایل روانی پیدا کردن به افرادی که از برند استفاده میکنند. مثل برند (Harly-Davidson)
شکل (۲-۱)عوامل موثر بر مشارکت اقتصادی زنان
سطح تحصیلات خانوادگی
موقعیت قدرتی زنان در خانواده
منزلت اجتماعی زنان
سطح اقتصادی
خانواده
نگرش مردان نسبت به نقش
تصمیم گیری در خانواده
میزان تحصیلات زنان
درآمد خانواده
آگاهی مردان نسبت به توانایی
کسب اطلاعات
میزان سنت گرایی زنان
شغل رئیس
خانواده
سنت گرایی مردان
تقسیم کار در خانه
ماخذ:خواجه نوری ، ۳۸:۱۳۸۶
۲-۲-۲- دیدگاه های عوامل اجتماعی موثر بر مشارکت اقتصادی
در بررسی مشارکت اقتصادی زنان باید برای عوامل اجتماعی تاثیرگذار اهمیت ویژه ای قائل شد . در این راستا بسیاری از مطالعات بر موانع حقوقی زنان شاغل که خود منتج از عوامل اجتماعی هستند تاکید می نمایند.
نقش اجتماعی جنسیتی [۱۱]
از دیدگاه جامعهشناسان، اجتماعی شدن روندی است که فرد را برای زندگی گروهی آماده میکند و نقش اساسی در شکلگیری شخصیت نگرش و رفتار فرد دارد به عبارت دیگر، «فرایندی است که طی آن هر فردی راهکارهای ارائه شده از جانب یک اجتماع معلوم یا گروه های اجتماعی را یاد میگیرد تا بتواند در آن جامعه کارکرد داشته باشد.»
فرآینداجتماعی شدن در برگیرنده تاثیرات متفاوتی است که در طول زندگی بر فرد وارد میآید. مهمترین این تاثیرات عبارتست از تاثیر عوامل (کارگزاران) اجتماعی یعنی افراد ، گروه ها و نهادهای مهمی که وضعیتهای ساختگی جامعهپذیری درون آنها رخ میدهد .عوامل مختلفی من جمله خانواده حائز اهمیت میباشد .زیرا به طور مداوم و مؤثر برهرکسی تاثیر میگذارند(مهدوی،۶۷:۱۳۸۳)
خانواده [۱۲]
خانواده بدون شک یکی از مهمترین عوامل جامعه پذیری در همه جوامع میباشد . یک دلیل برای اهمیت خانواده این است که خانواده مسئولیت اصلی اجتماعی کردن را در سالهای اولیه و حیاتی زندگی به عهده دارد. با تمام تغییرات و دگرگونیهای سبز فایل خانواده هنوز از قدرت بالایی در اجتماعی کردن برخوردار است. این قدرت در سطوح اجتماعی شدن جنسیتی نمود بیشتری مییابد ، چرا که خانواده با محدودیت نقشهای جنسیتی زنان مطابق با عقاید کلیشهای شده و تقسیم کار جنسیتی نه تنها پذیرش جنس دوم بودن را در ذهنیت زنان ایجاد میکنند، بلکه با محدودکردن خلاقیتها، عرصه ها و ابعاد مختلف زندگی عملا شکلگیری شخصیت زنان را مطابق با الگوهای موردنظر طراحی میکند.
به اعتقاد ریتزر [۱۳]در چنین جامعهای از زنان انتظار میرود که نسبت به مردان نقش مطیع را بازی کنند، این امر حتی در قلمرو کار و شغل نیز وجود دارد.
در جامعهپذیری جنسیت میتوان نقشهای جنسیت[۱۴] را به عنوان رفتارهای مورد انتظار، نگرشها، وظایف و رجحانهایی که یک جامعه به هر جنس[۱۵] نسبت میدهد، تعریف کرد. این رهیافت به دیدگاه تعامل گرایی نمادی نزدیک میباشد.
به لحاظ بیولوژیکی بین جنسها تفاوت وجود دارد. این تفاوت بیولوژیکی منجر به رشد هویت جنسی[۱۶] (خودپنداری یک فرد از مذکر و مؤنث بودن) میشود.
هویت جنسی یکی از اولین آموزههایی است که یک انسان فرا میگیرد. در بسیاری از جوامع، تمایزات اجتماعی[۱۷] بین جنسها که حاصل تفاوت بیولوژیکی است، وجود دارد. این امر به طور فراگیری منعکس کننده تأثیر نقش جنسی موسوم جامعه پذیری است.
البته هویت جنسی و نقشهای جنسی، مفاهیمی جدا از هم هستند. هویت جنسی برپایه احساس فرد از مذکر یا مؤنث بودن است درحالی که نقشهای جنسی، در ارتباط با جامعه پذیری در درون هنجارها با توجه به مردانگی[۱۸] و زنانگی[۱۹] است.
ایگلی[۲۰] در کتاب خود فرایند فرهنگ و بیولوژی در تفاوت جنسی در رفتار اجتماعی را تئوریزه میکند . او معتقد است عوامل زیادی از جمله تاثیرات بیولوژیکی و جامعه پذیری افراد موجب مستعد کردن تقسیم کار جنسی میشود . ایگلی تئوری نقش اجتماعی را در ارتباط با تفاوتهای جنسی افراد در رفتار اجتماعی در شکل (۲-۲) بیان کرده است:
شکل (۲-۲)جامعه پذیری جنسیتی
ماخذ: میلبرت[۲۱]،۱۹۶۵ :۲۱۴
تصورات قالبی جنسیت نیز وجود دارد که موجب حفظ خصوصیات جنسی مذکر و مؤنث میشود. براساس تحقیقاتی که پیرامون تصورات از نقش جنس زن و مرد درباره شخصیت و تواناییها انجام گرفته مردان را بیشتر قوی، مغرور، شجاع، مطمئن و زنان را احساسی و عاطفی و حساس توصیف کردهاند. (گیدنز،۳۸:۱۳۸۶)
۱- قدرت طلبی
مرحلۀ چهارم: ادامۀ پروسه تا رسیدن به گیاهان با بهترین مطلوبیت
جزئیات گام های الگوریتم بهینه سازی علف های هرز
مرحلۀ اول: تولید جمعیّت تصادفی اوّلیه و ارزیابی تابع هدف آنها
در این مرحله هر گیاه تعداد معیّنی دانه تولید می کند. تعداد دانه ای که هر گیاه مجاز است تولید کند به میزان برازندگی خود و همچنین ماکزیمم و مینیمم برازندگی کولونی علف های هرز بستگی داشته و این تعداد با افزایش میزان برازندگی به صورت خطّی افزایش خواهد یافت. روشن است که تعداد دانه های تولید شده توسط گیاه وابسته به میزان تناسب گیاه با محیط آن می باشد، این ارتباط به صورت خطّی است یعنی بهترین جواب از جمعیت جاری بیشترین جواب جدید را بدست می دهد و بدترین جواب منجر به تولید کمترین جواب جدید می شود. تعداد جواب ها بین این دو حد به صورت خطّی تغییر می کند.” محرابیان و لوکاس ،۲۰۰۶ “
شکل ۳‑۱. شایستگی علف i ام
مرحلۀ دوم: تولید مثل بر مبنای شایستگی و به روز رسانی انحراف معیار
علف های هرز ممکن است با استفاده یا بدون استفاده از سلول های جنسی تولیدمثل انجام دهند که این امر بستگی به نوع گیاه دارد. تولیدمثل جنسی با بهره گرفتن از بذر ها (دانه[۳۳]) یا هاگ ها انجام می شود. در تولیدمثل جنسی یک گیاه متولّد می شود و از زمانی که تخم بوسیلۀ گرده باربر می شود و به شکل یک دانه در گیاه والد در می آید، زندگی خود را آغاز می کند. سپس آن دانه توسط باد، آب ، حیوانات و غیره پراکنده (پراکندگی محیطی) می شود. تازمانی که دانه می تواند فضا و فرصتی برای رشد بیابد. دانه های مناسب زمانی که شرایط خوب باشد جوانه زده و شروع به رشد میکنند. آنها در تعامل با سایر گیاهان همسایه به روییدن خود ادامه می دهند تا زمانی که به گیاهانی بالغ تبدیل شوند. در مرحلۀ نهایی زندگی، آنها نیز به نوبۀ خود به گیاهان گلدار تبدیل شده و دانه تولید می کنند.
مرحلۀ سوم: حذف رقابتی
اگر یک گیاه تولید مثل نداشته باشد از بین خواهد رفت. بنابراین به یک رقابت بین گیاهان برای محدود کردن حداکثر تعداد گیاهان در کولونی نیاز است. بعد از تولید دانه ها در اطراف هر علف، فقط می توانیم به تعداد بیشینه گیاه از پیش تعیین شده (Pmax) از مجموع علف ها و دانه ها را به نسل بعدی انتقال دهیم. گیاهانی که شانس بقاء یافته اند مجدداً بازتولید شده و مراحل فوق را تکرار می کنند و به این ترتیب پاسخ های بدست آمده در هر تکرار از برازندگی بیشتری برخوردار است. این مکانیزم به گیاهان با تناسب پایین شانس تولیدمثل می دهد، و اگر دانه های تولید شده توسط آنها تناسب خوبی در کولونی داشته باشند آن وقت می توانند زنده بمانند. هنگامی که تعداد تکرار ها به حداکثر تعداد مجاز برسد این الگورتیم متوقّف می شود. البته تعداد بیشینۀ گیاه از پیش تعیین شده می تواند با تعداد جمعیت اولیه برابر باشد که در این صورت یکی از پارامترهای الگوریتم حذف می شود.
مرحلۀ چهارم: چک کردن شرایط خاتمه
انواع شرایط خاتمه در روش های فرا ابتکاری
رسیدن به حداقل قابل قبولی از پاسخ
در این مورد که یکی از شرط های توقف می باشد فرض کنید که کلّ هزینه های یک شرکت ۱۰۰۰ واحد پولی میباشد و مدیر شرکت تمایل دارد این هزینه به ۸۰۰ واحد کاهش یابد که البته این مورد از دیدگاه مدیریت مقداری مطلوب است. قابل توجه است که مقدار ۸۰۰ نقطۀ بهینه نمی باشد و ممکن است مقدار تابع هدف کمتر از ۸۰۰ واحد نیز بشود. برای مثال در شکل نقطۀ A نقطۀ مطلوب از دیدگاه مدیریت را نشان می دهد که یکی از شرط های توقف می باشد.
شکل ۳‑۲.
سپری شدن زمان/ تکرار معین
در این مورد برای به پایان رساندن الگوریتم یک میزان تکرار برای الگوریتم معرفی می کنیم. مثلاً در تکرار ۱۰۰ الگوریتم به اتمام رسیده و تکرار های بعد از ۱۰۰ را نیاز نداریم، هرچند که ممکن است مقدار تابع هدف بعد از تکرار معیّن بهبود یابد.
شکل ۳‑۳
سپری شدن زمان/ تکرار معین بدون مشاهدۀ بهبود قابل ملاحظه در نتیجه
اگر در مواردی بعد از اجرای الگوریتم در تکرار های پی درپی مقدار تابع هدف بهبود نیابد یا به میزان غیر قابل توجه بهبود یابد الگوریتم متوقف می شود. مثلاً اگر با n بار تکرار از نقطۀ a تا b بهبود نیابد یا به میزان ناچیز که قابل توجه نباشد بهبود یابد الگوریتم متوقف می شود. در شکل از تکرار a تا تکرار b مقدار تابع هدف ثابت می باشد که باعث می شود الگوریتم متوقف شود.
شکل ۳‑۴.
تعداد ارزیابی تابع هدف از پیش تعیین شده (NFE)[34]
در این روش فرض می شود در تحقیق از سه تکنیک الگوریتم ژنتیک ،الگوریتم توده ذرات و علف های هرز استفاده شده است و برای مقدار تابع هدف عدد ده هزار را در نظر می گیریم که ممکن است در هر الگوریتم در یک تکرار غیر قابل پیش بینی به مقدار تابع هدف از پیش تعیین شده دست یابند.
بررسی مشکلات الگوریتم بهینه سازی علف های هرز IWO
الگوریتم بهینه سازی علف های هرز هرچند که قدرت زیادی در پیش بینی دارد امّا دارای چندین نقطه ضعف میباشد. این الگوریتم در مرحلۀ حذف رقابتی، علف هایی را که از مطلوبیت کمتری برخوردار هستند با دانه های خودش که از مطلوبیت بیشتری برخوردارند جایگزین می کند. مشکل این الگوریتم اینجاست که دانه ها و علف های والد در یک منطقه از فضای جستجو هستند و این باعث می شود بعضی از مناطق ، مورد جستجو قرار نگیرد در حالی که بعضی دیگر بیش از حد مورد بررسی قرار می گیرد.
از دیگر ضعف های این الگوریتم این است که ، عملکرد IWO وابسته به نقاط اولیۀ جستجو می باشد. در طول فرایند تکامل، دانه ها در اطراف علف های هرز والد خود پراکنده می شوند و جنبشی ندارند بنابراین برخی از مناطق ممکن است اصلاً مورد جستجو قرار نگیرند و این دو نقطه ضعف منجر به همگرایی زودرس می شود و الگوریتم قادر به پیدا کردن جواب بهینۀ سراسری بویژه برای مسائل چند مدله ، نخواهد شد.
نوآوری در الگوریتم بهینه سازی علف های هرز
در الگوریتم های تکاملی به طور ذاتی، جواب های بهتر دارای تابع هدف بهتری می باشند. (در اینجا بهتر بودن به معنای شانس بیشتر داشتن برای زنده ماندن و تولید مثل است)، بنابراین جواب های نامطلوب اجازه ندارند که تولیدمثل نمایند. بهرحال، این نوع دیدگاه این اصل مهم را که الگوریتم های تکاملی یک روش تکراری و احتمالی هستند را در نظر نمی گیرد و این احتمال وجود دارد که بعضی از جواب های نامطلوب اطلاعات بیشتری نسبت به جواب های مطلوب در طول فرایند تکاملی دارا باشند. علاوه بر این ، اگر امکان بررسی جواب ها در منطقۀ غیرممکن وجود داشته باشد، شاید سیستم خیلی سریع تر و آسان تر به جواب بهینه دست یابد. در نتیجه تکنیک تولید مثل که توسط محرابیان و لوکاس ارائه شده شانس زندگی و تولید مثل را به راه حل های نامطلوب نیز می دهد.
اجزاء و پارامترهای الگوریتم بهینه سازی علف های هرز
الگوریتم بهینه سازی علف های هرز دارای پارامتر های مهمی است که چگونگی انتخاب آنها تأثیر بسزایی در کیفیت و صحّت عمل روش مذبور دارد. این پارامتر ها عبارتند از تعداد جمعیت اولیه ، حداکثر تکرار ، بیشترین تعداد علف ها ، حداکثر و حداقل تعداد دانه، ضریب غیر خطّی و مقدار اولیه و نهایی انحراف معیار می باشد. .” محرابیان و لوکاس ،۲۰۰۶ “
تعداد جمعیت اولیه
تعداد جمعیت اولیه تعداد دانه های اولیه است که در فضای جستجو پخش می شوند. هرگاه تعداد ذرّات زیاد باشند و ذرّات در فضای جستجو به طور یکنواخت توزیع شده باشند، تنوع بین ذرّات زیاد شده و الگوریتم راندمان بالاتری مییابد. البته باید توجه شود که تعداد زیاد ذرّات در پیچیدگی الگوریتم ارتباط مستقیم دارد، هرچند نسبت به زمانی که تعداد ذرّات کم است، تعداد تکرار های الگوریتم کمتر است و زمان رسیدن به جواب های بهینه نیز کمتر می باشد.
حداکثر تعداد تکرار
الگوریتم تا زمانی تکرار می شود که تعداد تکرار ها از بیشترین تعداد تکرار کمتر باشد. به عبارت دیگر این پارامتر مشخص کنندۀ تکرارهای الگوریتم است. تعداد تکرار برای بدست آوردن یک نتیجۀ خوب وابسته به نوع مسأله میباشد. اگر تعداد تکرار ها بیش از حد کم باشد ممکن است فرایند جستجو قبل از پیدا کردن جواب بهینه متوقف شود، در حالیکه تکرار بیش از حد زیاد باشد منجر به پیچیدگی محاسباتی شده و زمان بیشتری مورد نیاز است.
بیشترین تعداد علف ها
بیشترین تعداد علف، بیشترین تعداد علفی است که در هر تکرار می تواند موجود باشد، اگر تعداد علف ها از این مقدار بیشتر باشد بنابراین علف هایی که شایستگی کمتری دارند حذف می شوند. لازم به ذکر است اگر بیشتر باشد احتمال رسیدن به جواب مطلوب بیشتر می شود.
حداکثر و حداقل تعداد دانه ها
حداکثر و حداقل تعداد دانه ها ( و ) ، به ترتیب بیشترین و کمترین تعداد دانه ای است که هر علف میتواند تولید نماید. هرچه تعداد حداکثر و حداقل دانه ها بیشتر باشد ، امکان جستجوی منطقۀ جواب پیچیدگی محاسباتی بیشتر می شود.
مقدار اولیه و نهایی انحراف معیار
مقدار اولیه و نهایی انحراف معیار ( و ) ، در طول الگوریتم و در تکرار های متفاوت علف های موجود دانه های جدیدی که تولید کرده اند، این دانه ها در اطراف والد خود به شکل تصادفی و با توزیع نرمال و انحراف معیار متفاوت پخش می شوند. انحراف معیار در هر تکرار متغیر است و از مقدار اولیه تا مقدار نهایی کاهش می یابد.
تابع هدف ( تابع شایستگی )
میزان شایستگی هر پاسخ محتمل برای حضور در تکرار بعد، با ارزیابی آن پاسخ بر مبنای یک تابع هدف تعیین میشود بطور کلّی تابع هدف، برا اساس اهداف و قیود مسأله تعریف می شود. برای بهینه یابی ضرایب الگو، پارامتر ها باید به نحوی تعیین شوند که مقادیر پیش بینی شدۀ متغیر مورد نظر بسیار نزدیک به مقادیر واقعی باشد. روش های مختلفی برای تعریف تابع هدف وجود دارد که در این تحقیق تابع هدف به صورت زیر تعریف شده است.
(۳-۱)
(۳-۲)
که در آن n تعداد کل مشاهدات و مقدار تقاضای فرآورده های سوختی نفتی و مقدار پیش بینی شده برای فرآورده های سوختی نفتی می باشد.
جدول ۳‑۱. معرفی پارامتر ها
پارمتر | تعریف |
اِنَّ الْحَریریَّ حَرِیٌّ بِأَنْ
نَکْتُبَ بِالتِّبْرِ مَقاماتِهِ
ترجمه: «به خدا و نشانههایش و محلّ مناسکِ حج و زمان آن سوگند که شایسته است که مقاماتِ حریری را با طلا بنویسیم».
همه آنچه در این مسأله وجود دارد این است که وی این اسم]مقامات[ را به امانت گرفت تا آن را به مجموعهای از نصیحتها اطلاق کند. در قرن ششم که پیش میرویم، میبینیم حسن بن صافی مصری ملقّب به مَلِکُ النُّحاه، مقاماتی به شیوه مقامات حریری تألیف میکند و ابوالعبّاس یحیی بن سعید بن ماری، پزشک مسیحی، خوراک]افکار و ایده اصلی[ آن را به وجود میآورد و مقاماتِ او به نام مقامات مسیحیّه شهرت یافته است. یاقوت حَمَوی در مُعجمِ خود]درباره این کتاب[ چنین گفته است: «او واقعاً خوب کار کرده است.» در اواخرِ این قرن میبینیم که ابن الجوزی، پنجاه مقامه درباره موضوعات گوناگون ادبی تألیف کرده است، و به همان شکلی که زمخشری در مقاماتش عمل کرده است، او هم به سمتِ پند و اندرز میشتابد. همزمان با او ابوالعلاء احمدبن أبی بکر بن احمد رازی حنفی میزیسته است که سی مقامه تألیف نموده است و به همراه مقاماتِ ابن ناقیا در یک جلد در استانبول به چاپ رسیده است.
وی در مقدّمه کتابش میگوید که این کتاب را برای قاضی القضاه أبوحامد، محمّد بن محمّد بن قاسم شَهْرَزُوریّ تألیف میکند و در آن به روشِ بدیعالزّمان و حریری عمل خواهد نمود. او راویِ داستانها را فارس بن بَسّام مصری و قهرمانِ آن را أبوعمرو تَنوخی نامیده است.
وی در برخی از بازیها و هنرهای ادبیِ خود از حریری تقلید میکند مثلاً شعری میسراید که همه کلماتش دارایِ حرف شین یا صاد یا عین باشند یا مقامهای مینویسد که همه الفاظ آن، دارای حرف طاء باشد و گاهی نیز مقامهاش در توصیفِ حمّام یا مرکّبدان یا دوات یا قلم یا اسب یا جنگ میباشد. جملاتِ او در همه این موارد بر جان و گوشِ انسان، سنگینی میکند به این دلیل که او گاهگاه از کلماتِ ناخوشایند و مبهم و نامأنوس استفاده میکند.
به قرنهای بعد از قرن ششم میرسیم]و میبینیم که[ مقامات زیاد میشوند، و تقلید کنندگان نیز به همین صورت. و موضوعاتی هم که مقامات در آن وارد میشود وسعت مییابد. چرا که در مقامات ابن صیقل جَزَری متوفّی به سال ۷۰۱ هـ.ق، موضوعِ]مقامات[ حدیث، فقه و نحو میباشد. تعداد مقامههایِ او ۵۰ مقامه است که روایتِ آن را به قاسم بن جِرْیال دمشقی و اتّفاقاتِ آن را به ابونصر مصری نسبت داده است. گاهی موضوع، توصیفِ حیوانات است مانندِ مقاماتِ ابن حبیب حَلَبی متوفّی به سال ۷۷۹ هـ.ق و گاهی نیز، موضوع، توصیفِ شهرها میباشد مثل مقامات ابنوردی متوفّی به سال ۷۴۹ هـ.ق.
شاید مقامات سیوطی متوفّی به سال ۹۱۱هـ.ق از معروفترین مقاماتی باشد که در دورههای میانه اخیر تألیف شده است. این کتاب به رسائل بسیار شباهت دارد. از آنجایی که قهرمان و راوی در آن وجود ندارد، بلکه رسالههای مسجّعی است که از یک موضوع خیالی همچون انواع موادّ خوشبو و فایدهها و ارزشهای هر نوع از آنها و انواع گیاهان خوشبو و گلها و دفاع کردنِ هر نوع از آنها از خودشان سخن میگوید. و گاهی نیز درباره یک موضوع بحث برانگیز از جمله موضوعاتی که فقها درباره آن بحث و گفتگو میکنند، صحبت میکند مانندِ والدین پیامبر(ص) و حُکمِ آنها در رستاخیز و روز جزا، و تصوّفِ ابن فارض و اتّهاماتی که دشمنان بر او وارد میکردند و گاهی درباره یک موضوع اجتماعی مانندِ رفاه و گرانی صحبت میکند. و این موضوعات به شکل بحثهای دارای سجع آمده است و سیوطی، این کتاب را واقعاً از احادیث پیامبر و اطّلاعاتی از همه علوم و مهارتها چه پزشکی و غیرپزشکی پر کرده است.
زبان عربی همواره از این گونههای مختلفِ مقامات استقبال میکرد تا اینکه سبز فایل آغاز شد، و]در این دوره[ بیش از یک نفر]تعداد بیشماری[ تلاش کردند تا از حریری تقلید کنند. از مشهورترین کسانی که در قرن گذشته از او تقلید کردهاند، عبارتند از: شیخ حسن العطّار از مصر، الآلوسی از عراق، فارس الشّدیاق و ناصیف یازجی از شام.
لازم است بدانیم که تأثیر حریری، تنها به کسانی که در تألیف مقامات از او تقلید کردهاند محدود نمیشود بلکه در بسیاری از نویسندگانِ دیگری هم که از روش و شیوه او تقلید کردهاند، وجود دارد. شاید این تأثیر دوّمی از اوّلی هم، عمیقتر باشد. به این دلیل که در کارهای ادبی گوناگون پراکنده میشود. کافی است به این مطلب اشاره کنیم که نویسندگان معاصر عرب در قرن گذشته و اوایل این قرن، که مورد تعریف و تمجیدِ ما قرار گرفتهاند، همگی روشِ نویسندگی خود را، مطابقِ روش و عادتِ او قرار دادهاند، و کتاب«لیالی سطیح» از حافظ ابراهیم و«حدیث عیسی بن هشام» از محمّد المویلحی، تنها میوهای از میوههای تقلید از حریری و عمل کردن به شیوه او در اسلوب و ساختار است.
۲-مقامه یازجی
تنها در کنار این مقامه میایستیم زیرا نویسنده آن نه تنها در میانِ معاصرانِ خود، بلکه در میان همه کسانی که بعد از حریری آمدند، گویِ سبقت را ربود. چرا که خوب میدانست که چگونه از او تقلید کند و چگونه این تقلید را استوار گرداند و به شکلی دقیق، آن را مرتّب کرده و انجام دهد.
ناصیف یازجی در سال ۱۸۰۰ میلادی از پدری پزشک که در پزشکی به روش عربها عمل میکرد متولّد گردید. او کاتولیک بود و در منطقه «کفرشیما» در لبنان، در نزدیک بیروت زندگی میکرد. وی به یکی از کشیشان سفارش نمود که به آموزش و تربیت فرزندش بپردازد و ناصیف در کتابخانههای دیرهایِ راهبان مسیحی، انزوا اختیار کرد و تا آنجا که میتوانست از آن سیراب گردید.
در او هوش و استعداد سرشاری وجود داشت و طولی نکشید که در شعر به نبوغ رسید و بر طبق عادت زمان خود، قصیدهای در ستایشِ حاکم آنجا که امیر«بشیر الشّهابی» نام داشت، سرود و به عنوان نماینده، پیش او رفت و آن قصیده را مقابل او قرا داد، امیر هم از او خوشش آمد و پس از چند سال، او را به دربار خود ملحق ساخت و در آنجا مشغول بود تا اینکه امیر در سال ۱۸۴۰م عزل گردید.
در این زمان میبینیم که ساکن بیروت میشود و به علم و دانش او پی میبرند. در نتیجه مدارس]و مراکز علمی[ گوناگون، از او دعوت به همکاری میکنند، همانطوری که دانشگاهِ آمریکایی]بیروت[ هم او را فرا میخوانَد و ترجمه کتاب مقدّس را که آنها منتشر کرده بودند بازنگری میکند. او از یک طرف، غرقِ در تدریس و از طرفی دیگر، مشغول تألیف است تا اینکه در سال ۱۸۷۱م ندای پروردگارش را اجابت میکند.
هرکس به تألیفات او برگردد از میزان فرهیختگیِ او و نوع آن آگاهی مییابد، از آنجایی که میبیند او کتاب مختصری در علم نحو به نام«طوق الحمامه» نوشته است همانطوری که سرودهای کوتاه به نام «اللُّباب فی اصول الإعراب» و قصیدهای بلند به نام«جوف الفَرا» تألیف کرده و شرحی بر آن نوشته است به نام«نارالقِرا فی شرح جوف الفَرا». و میبیند که در علم صرف، سرودهای کوتاه به نام«لَمْحَه الطَّرْف فی اصول الصّرف» و قصیدهای بلند به نام«الخزانه» تألیف نموده و شرحی به نام«الجُمانه فی شرح الخزانه» برای آن نوشته است. درباره هر دوی این دانشها]صرف و نحو[ نیز کتابی به نام«الجوهر الفرد، و فصل الخطاب فی اصول لغه الإعراب» تألیف کرده است. در علم عروض کتاب«الجامعه» را تألیف کرده است و آن قصیدهای است که به توضیح اصطلاحات این علم میپردازد و برای آن شرحی به نام«اللّامعه فی شرح الجامعه» نوشته است. در زمینه علوم بلاغت، کتاب«عقدالجُمان، و الطّراز المعلم» را تألیف نموده، همانطوری که در علم پزشکی قصیدهای به نام«الحَجَر الکریم فی الطّب القدیم» را نوشته است.
همه این مسائلی را که یادآور شدیم بدین جهت است که نشان بدهیم که ناصیف، علم عربی را به خوبی درک نمود به همان شکلی که در دوران او و قبل از زمان او هم درک میشد. وی به صورت دقیقی، وارد همه علوم و معارفِ عربی شد و آنها را شناخت و به این مطلب هم اکتفا نکرد بلکه درباره آن موضوعات به روشِ دانشمندان قدیم، کتابهای مختصر و سرودهها و شرحهایی تألیف نمود. و زمانی که خاورشناسِ فرانسوی«سیلْوِسْتِرْ دِساسی» مقامات حریری را منتشر کرد، نامهای طولانی برای او فرستاد و غلطهای او را در چاپ و انتشار این کتاب به او گوشزد نمود، که این نامه مورد تقدیر و تشکّرِ ناشر و دیگر خاورشناسان قرار گرفت و به زبان لاتین ترجمه گردید.
بنابراین ما در مقابل شخصیّتی کمیاب و نوآور که به فرهنگ عربی ایمان دارد قرار گرفتهایم. ناصیف به این فکر نیفتاد که یکی از زبانهای بیگانه را محکم کند، شاید او این زبانها را کوچک میشمرد و زبان عربی را در فرهنگ یک ادیب و معرّفی کردنِ او به عنوان نمونهای والا از الگوهای علم و هنر کافی میدانست.
براین اساس میتوانیم جایگاه و زندگی او را در عصر خودش درک کنیم، او به عربها و فرهنگشان قانع است و در مقابل آنها، فرزندی مطیع و خوش رفتار است و در مقابل زبان آنها هم، فرمانبردار است و زبانی را بالاتر از آن تصوّر نمیکند زیرا آن، بالاترین زبانها و ادبیات آن، بالاترین ادبیات است.
او دقّت کرد و فهمید که بهترین نمونههای ادبی در آن (زبان عربی) شعر و مقامات است. پس بیشتر کتابهایش را به زبان شعر نوشت. سپس کاملا به موضوع مقامات پرداخت، مقامات حریری را مطالعه کرد و آنچه را که ادیبان بعد از او به وجود آوردهاند. او به صورت مداوم، ذهن خود را به رنج و سختی میانداخت تا اینکه مقامات خود را تألیف کرد و آن را «مجمعالبحرین» نامید. این اسم را از این آیه شریفه قرآن برداشت نمود که میفرماید: (وَ إِذْ[۱۶] قالَ مُوسی لِفَتاهُ لا أَبْرَحُ، حَتّی أَبْلُغَ مَجْمَعَ البَحْرَیْنِ[۱۷]= هنگامی که موسی به جوان [همراه] خود گفت: همچنان خواهمرفت تا به محل تلاقی دو دریا برسم) و منظور یازجی از دو دریا، همان نظم و نثر است.
وی همچون حریری فقط پنجاه مقامه ننوشت بلکه ده مقامه دیگر بر آن افزود. او یک راوی به نام سهیلبنعَبّاد و یک قهرمان به نام میمونبن خِزام که ادیبی سائل همچون أبوزید سروجی و أبوالفتح اسکندری است، انتخاب نمود. و در بسیاری از مقامههایش، دخترش «لیلی» و خدمتکارش «رَجْبا» را به او ملحق ساختهاست شبیه آنچه که حریری درباره أبوزید ساختهبود، او در جاهای زیادی از مقامههایش، ابوزید را در حال مشاجره با همسر یا شاگرد یا همراه خود نشان میدهد.
او برای کتاب خود، مقدّمهای آورده و در آن با فروتنی به ضعیفتربودنِ خود نسبت به حریری و بدیعالزمان اعترافکردهاست و اثر خود را نوعی از باقیماندهها معرفی می کند. سپس به سرعت به همان نحوی که حریری عملکردهاست، مقاماتش را شکلمیدهد و مینویسد. او در بیشتر مقامهها، نام شهرها و مناطق را بر آن نهادهاست و در همه اسمها با او به صورت مشترک عملکرده است. همان تصویر و چهرهای که میمون ]بنخزام] در آن نشان دادهشدهاست مثل اینکه دقیقاً تصویر ابوزید است چرا که دامها و نیرنگها و روشهای تغییر قیافهدادن او، همگی به طور کامل بر میمون [بنخزام] مطابقت دادهشدهاست.
وی در مقامه نخست، دقیقاً به همان شکلی که حریری در مقامه اولش عملکردهاست راوی و قهرمان داستانها را به یکدیگر میشناسانَد. بدین صورت که سهیل بن عبّاد از ماندن]در شهر و دیارش[ بیزار میباشد و تمایل به سفر دارد، پس بر شتری سوارمیشود و راه بیابان را در پیش گرفته و میرود تا اینکه شب فرامیرسد. آنگاه آتشی برافروخته و خیمهای برافراشته میبیند. به سوی آن رفته و صدا میزند: شما که هستید؟ شخصی اینگونه به او پاسخ میدهد:
إِنّی مَیْمُونُ بَنِی الخِزامِ
وَ هذِهِ لَیْلَی ابْنَتی أَمامی
نَعَمْ وَ هذا رَجَبٌ غُلامی
مَنْ رامَ أَنْ یَدْخُلَ فی ذِمامی
یَأمَنُ مِنْ بَوائِقِ الْأَیّامِ
ترجمه: «من میمون از فرزندان خزام هستم و این شخصی که مقابل توست دخترم لیلی است. بله و این شخص دیگر خدمتکارم رَجب نام دارد. هرکس بخواهد در پناه من باشد، از حوادث و مشکلات روزگار ایمن خواهد بود».
[برنامه] معارفه و شناساندن آن دو نفر به یکدیگر [اینگونه] به پایان میرسد، سپس [اصلِ] مقامات میباشد، ودیدار و جدایی بین راوی و قهرمان تکرار میشود. تا اینکه به مقامه پنجاه و نهم یعنی مقامه «مکیّه» میرسیم و در آنجا سهیلبنعباد در میان مراسم عبادی حج، میمون و دختر و خدمتکارش را میبیند و تا دیدار و زیارت مدینه، یار و همراه او میشود و در او تغییراتی [معنوی] مشاهده میکند. جایی که میبیند او همچون سخنرانی هشدار دهنده که در ترساندن و نصیحت کردنش راستگوست، در بین مردم به سخنرانی میپردازد. میمون سخنرانی خود را با این دعا خاتمه میدهد:
«خداوندا، ای گشایشدهنده نعمتها و ای آشکارکننده نیکی، به ما دلهایی پاک و چشمانی بیدار و درونی پاکیزه و زبانهایی مستحکم و باوقار و اخلاقی سالم و بیعیب و نیّتهایی راست عطاکن و برای ما توبهای راستین و پشیمانیای تیزهوشانه و روشی هدایتگر و زندگیای رضایت بخش و عاقبتی پسندیده وسرانجامی با سعادت و … آسان گردان».
معلوم است که او در این دعا از پروردگارش طلب توبه میکند و از گناهانی که مرتکب شدهاست، ابراز پشیمانی میکند. بدینوسیله یازجی ما را برای احاطه یافتن به قسمت پایانیِ مقاماتش آمادهمیکند. در مقامه بعدی یعنی مقامه شصتم که مقامه «قدسیّه» نام دارد، سهیلبنعبّاد در مسجدالأقصی، دوستش [میمون] را میبیند که مردم، پیرامون او جمع شدهاند و او، آنها را پند میدهد و از عذاب آتش [جهنم] و بدی جایگاه آخرت برحذرمیدارد. به راوی داستانهایش نگاهی میکند و گناهانی را که انجامدادهاست به یادمیآورد وبه درگاه خداوند، توبهای صادقانه می کند و از مقابل دیدگان، پنهان میگردد. تا اینکه شب فرامیرسد و سهیل، سخنان او را میشنود که چنین میسراید: