هدایت ایمان: «هدی و رحمه للمؤمنین»[۶۴۹] «و من یؤمن بالله یهد قلبه»[۶۵۰]
هدایت تقوی: «هدی للمتقین»[۶۵۱] «و اتقوا الله یعملکم الله»[۶۵۲]
و هدایت احسان: «هدی و رحمه للمحسنین»[۶۵۳]
تقسیم میشود.
بنابراین سالکی که میخواهد در راه خدا قدم بردارد باید موانع را پشت سر بگذارد و از خداوند هدایتی بخواهد که برای انسانهای مؤمن و متقی و نیکوکار است، زیرا هر کس را خداوند هدایت کند دیگر گمراه نخواهد شد.
«و متعنی بهدی صالح لا استبدل به و طریقه حق لا ازیغ عنها و نیه رشد لا اشک فیها و عمرنی ما کان عمری بذله فی طاعتک: و مرا به هدایت شایسته بهرهمند ساز که چیزی را به آن تبدیل نکنم و راه حقی که از آن منحرف نشوم و نیت خیری که در آن تردید نکنم و مرا عمری طولانی عطا کن، تا عمر دارم صرف در طاعت تو شوم.»[۶۵۴]
و این هدایت میسر نمیشود مگر به خواست خداوند و با هدایت حق. راههای رسیدن به خداوند واضح و هویدا میشود، و الا سختترین راه خواهد بود.
«سبحانک ما اضیق الطرق علی من لم تکن و لیه و ما اوضح الحق عند من هدیته سبلیه: منزهی تو «ای خدا» چقدر راهها تنگ و دشوار است بر کسی که تو راهنمایش نباشی و اگر تو هدایت کنی چقدر راه حق واضح و هویداست.»[۶۵۵]
«فاسئلک بنا سبل الوصول الیک و سیرنا فی اقرب الطرق للوفود علیک قرب علینا البعید: خدایا ما را به راهی ببر که به درگاهت رسیم، از نزدیکترین راه ما را ببر برای ورود بر خودت و بر ما دوری راه را نزدیک کن.» [۶۵۶]
سالک باید از خداوند بخواهد این راه را بر او آسان کند و راه ناهموار و دشوار و طولانی را بر او کوتاه کند و این به جز با هدایت و راهنمایی خداوند امکانپذیر نخواهد بود. در دعای ابوحمزه ثمالی، امام سجاد با امید تمام از راهنمایی و رهبری خداوند سخن میگوید: «و انا واثق من دلیلی بدلالتک و ساکن من شفیعی الی شفاعتک: و من اطمینان دارم از راهنماییام به رهبری تو و از شفیعان به شفاعتت، دلی آرام دارم.»[۶۵۷]
زیرا امام یقین دارد هر که را خداوند هدایت کند رستگار خواهد شد.
۴-۶-۶٫ تبدیل صفات نکوهیده به پسندیده
صفات نکوهیده مانع از رشد و تعالی سالک میشود. صفاتی نظیر حسد، بخل، تکبر، عجب، غرور و بسیاری دیگر از این قبیل صفات، پس باید باز هم از خداوند استعانت جوید و از او بخواهد صفات ناپسند را به صفات پسندیده بدل کند و کسریها را جبران کند: «اللهم لا تدع خصله تعاب منی الا اصلحتها و لا عائبه اونب بها الا حسنتها و لا اکرومه فی ناقصه الا اتممتها: خدایا بر من هیچ صفت ناپسندی باقی مگذار جز آنکه اصلاح فرمایی آن صفت نکوهیده را، و نه عیبی مایه سرزنش باشد جز آنکه نیکویش کنی، و نه کرامتی که در من ناقص باشد جز آنکه به کمال رسانی.»[۶۵۸]
و خداوند مهربان است که میتواند جبرانکننده نقصها و کسریها باشد و عیبها را به کمال تبدیل کند و این تبدیلها صورت نگیرد، نظام اخلاقی پیریزی نخواهد شد.
«الهی کسری لا یجبره الا لطفک و هنانک: خدایا نقصان و کسر من جبران نشود مگر به لطف و عنایت تو.»[۶۵۹]
سالک در پیمودن مسیر حق باید دشمنیها را به محبت، حسد را به مودت، بدگمانی را به اطمینان، ناسپاسی را به خوش رفتاری، خذلان را به نصرت و کنارهگیری را به معاشرت کریمانه مبدل کند تا با لطف و عنایت حق راه برایش سهل و هموار شود و به بیراهه نیفتد.
۴-۶-۷٫ مبدلکردن ضعفها به قدرت
آدمی پس از آنکه بدیها را به خوبیها مبدل کرد، باید ضعفها را هم به قدرت تبدیل کند تا بتواند در برابر مکر و حیله دشمنان بایستد و پیروز شود و در برابر بدگویی بدخواهان و تهدیدشان موفق شود و تمام اینها به لطف خداوند امکانپذیر میشود.
«واجعل لی یدا علی من ظلمنی و لسانا علی من خاصمنی و ظفرا بمن عاندی و هب لی مکرا علی من کایدنی و قدره علی من اضطهدنی و تکذیبا لمن قصبنی و سلامه ممن توعدنی و وفقنی لطاعه من سدّدنی و متابعه من ارشدنی: برایم دست نیرومندی در برابر ستمکاران قرار بده و زبانی گویا بر همه که با من مخاصمه کند و پیروزی هر که با من دشمنی کند و به من چارهای عطا کن در برابر آنان که به من مکر و حیله کنند و نیرویی در مقابل کسی که در تنگنایم قرار دهد و تکذیب گفتار هر که بدگوییام کند و سلامت از هر که تهدیدم کند و موفقم دار برای فرمانبرداری کسی که مرا یاری دهد و پیروی از کسی که به راه راست هدایتم کند.»[۶۶۰]
۴-۶-۸٫ پاسخدادن بدیها به خوبی
انسان سالک به مرحلهای از رشد اخلاقی میرسد که میتواند بدیها را بهخوبی پاسخ گوید و از کسی که او را از حقش محروم کرده، درگذرد و از بدیها چشمپوشی کند، چنین انسانی به چنان خودساختگی و پالایش روحی رسیده که میتواند انعکاسهای مثبتی از خود نشان دهد؛ یعنی بدی را نه با بدی، بلکه با خوبی پاسخ دهد.
«و سدّدنی لان اعارض من غشنّی باالنصح و اجزی من هجرنی باالبر و اثیب من حرمنی بالبذل و اکافی من قطعنی بالصله و اخالف من اغتابنی الی حسن الذکر و ان اشکر الحسنه و اغضنی عن السیئه: و استوارم دار تا اینکه جواب دهم کسی که با من خیانت کند به خیرخواهی و به نیکی کسی را که ترکم کرده پاداش دهم و به بخشش تلاقی کنم و هر کس مرا محروم کرده و مکافات کنم، آنکه پیوند را از من بریده به پیوستگی و مخالفت کنم با کسی که غیبتم کند در مقابل به خوبی یادش کنم و نیز نیکی را سپاسگزار باشم و از بدی چشمپوشی کنم.»[۶۶۱]
کسی که به این صفات مذیل شد، پس میتواند عدل را گسترش دهد؛ آتش فتنه را خاموش کند و بین دو نفر آشتی برقرار کند؛ عیبهای دیگران را پنهان کند؛ با خوشرویی و فروتنی و خوشرفتاری و بدون تکبر و باد نخوت با مردم رفتار کند و روحیه ایثار و گذشت در او فزونی پیدا میکند و حتی از کسانی که مستحق بخشش نیستند، میگذرد.
«و حلّنی بحلیه الصالحین و البسنی زینه المتقین فی بسط العدل و کظم الغیظ و اطفاء النائره و ضمّ اهل الفرقه و اصلاح ذات البنین و افشاء الغارفه و ستر العائبه و لین العریکه و خضض الجناح و حسن السیره و سکون الریح و طیب المخالفه و السبق الی الفضله و ایثار التفضل و ترک التغییر و الافضال علی غیر المستحق و القول بالحق…: و مرا به زینت نیکوکاران زیور ده و مرا بپوشان زینت پرهیزکاران را درگسترش عدل و فروبردن خشم و خاموشکردن آتش فتنه و جمعکردن مردم پراکنده و آشتیدادن بین دو نفر و آشکارساختن معروف و شایسته و پنهانکردن عیبهای دیگران و خوشرویی و فروتنی و خوشرفتاری و بدون تکبر و نداشتن باد نخوت و خوشرویی و سبقتگرفتن بهسوی فضیلت و از خودگذشتگی در احسان و ترک سرزنش مردم و بخشش بر غیر مستحق و گفتار حق… .»[۶۶۲]
امام در بخشی از دعا که آوردیم؛ صفات و خصوصیات اخلاقی را بیان میکند و پایههای بلند اخلاقی را بر میشمرد، صفاتی که برای پیریزی نظام اخلاقی لازم و ضروری است…
۴-۶-۹٫ واصلشدن به رحمت حق
کسی که به این مرحله از پایههای اخلاقی رسید، به رحمت حق واصل میشود و خداوند باران رحمتش را بر او نازل میفرماید.
«و برحمتک تعلقی تصیب برحمتک من تشاء و تهدی بکرامتک من تحب: و مرا به برسانی رحمتت معلق سازی که رحمت خود را به هر که خواهی برسانی وبه کرامتت هر که را دوست داری هدایت می کنی .»[۶۶۳]
و کسی که به رحمت خداوند رسید با کرامت حق هدایت خواهد شد، زیرا خداوند هر که را بخواهد هدایت میکند و در اثر این هدایت، سعادتمند خواهد شد. عارف همواره از خداوند کمک میخواهد و در هنگام گرفتاری و ضرورت به درگاه باریتعالی میرود. او از غیر خداوند طلب و درخواست نمیکند و جز برای خداوند خضوع و خشوع نمیکند، تنها در برابر خداوند احساس ضعف و ذلیلی و فقر و ناتوانی میکند. سالک نیز در این مرحله به فقر و نیاز میرسد و همه چیز را از آن خدا میبیند و خود را محتاج درگاه خالق مهربان. در نتیجه تنها به درگاه او استغاثه میکند، زیرا خواری، خفت و ذلت در برابر غیرحق برای خود نمیخواهد، اینگونه است که خداوند درهای رحمتش را به رویش میگشاید و او را اجازه میدهد که به بارگاهش حضور یابد.
«اللهم اجعلنی اصول بک عند الضروره و اسئلک عند الحاجه و اتضرع الیک عند المسکنه و لا تفتنی با الاستعانه بغیرک اذا اضطررت و لا بالخضوع لسئوال غیرک اذا افتقرت و لا بالتضرع الی من دونک اذا ر هبت فاستحق بذلک خذلانک و منعک و اغرفتک یا ارحم الراحمین…: خدایا بر من مقرر فرما که به هنگام گرفتاری رو به تو آوردم و از تو درخواست کنم هنگام نیازمندی و به درگاه تو زاری میکنم هنگام نداری؛ و مرا هنگام ناچاری و اضطرار به کمک خواستن از غیر خودت آزمایش نفرما و نه به خضوع برای درخواست از غیر تو وقتی که محتاج شدم و نه به زاریکردن درگاه کسی جز تو هنگامی که هراسناک شدم، در نتیجه سزاوار خوار تو شوم و مستوجب قهر و اعتراض تو و منع از روگردانی تو شوم، ای مهربانترین مهربانان.»[۶۶۴]
حضرت علی در فرازی از دعای کمیل که در زیر خواهد آمد از خداوند میخواهد که از جود و بخشش و رحمت خود نصیبش کند: «و جدلی بجودک و اعطف علی بمجدک و احفظنی برحمتک: و به جود و بخشش خود به من جود کن و به مجدد بزرگواری خود توجه به رحمت خداوند مرا نگهدار باشد.»[۶۶۵]
زیرا رحمت حق حتی به محسنین نزدیک است و واصل نیست «ان الله قریب من اللمحسنین.»[۶۶۶]
«اما وصال رحمت منوط به اخبات، به خشیت و به خشوع است.»[۶۶۷]
قرآن کریم میفرماید: «الذین امنوا و عملوا الصالحات واخبتوا الی ربهم اولئک اصحاب الجنه هم فیها خالدون.» [۶۶۸] و در جایی دیگر میفرماید: «لیعلم الذین اوتوا العلم انه الحق من ربک فیومنوا به فتخبت له قلوبهم»[۶۶۹] وقتی سخن از اخبت الی ربهم است، منظور تواضع، پستی و ذلتی است که سالک در برابر حق پیدا میکند.
«اگر این معنا از ذلت تحقق پیدا کند، طبیعتاً زمینه برای ریزش فضل حق و بارورکردن عنایات او زیاد خواهد شد.»[۶۷۰] در نتیجه رحمت حق به کسانی میرسد که جزء مخبتین باشند و به انکسار و شکست درونی در برابر حق نایل شده باشند. امام در بخشی از دعای کمیل که ذکر شد؛ از خداوند میخواهد که از خزانه بخشش خود به او ببخشد و با رحمت خود نگهدارش باشد، تا دیگر نیازی به غیر نداشته باشد.
امام عارفان در فرازی از مناجات خمس عشره که در پی میآید؛ به عواطف رحمت و احسان و اکرام و انعام خداوند چشم امید دارد و از او تقاضای رحمت و جود میکند و از خشم خداوند گریزان است: «و ابتهل الیک بعواطف رحمتک و لطائف برّک ان تحقق ظنّی بما اُوَ مّلهُ من جزیل اکرامک و جمیل انعامک فی القربی منک و الزلفی لدیک و التمتع بالنظر الیک و ها انا متعرض لنفحات روحک و عطفک و منتجع غیث جودک و لطفک فاز من سخطک الی رضاک هارب منک الیک…:
و گریه و زاری نمانم به درگاهت به عواطف رحمتت و دقایق و لطایف احسانت که پابرجا داری گمان را به آنچه از تو آرزو دارم در اکرام زیادت و انعام خودت در نزدیک کردنم و نوازش نمودم از طرف خود و بهرهوری در نظر به آستانت و هماکنون من خود را در معرض نسیم عنایت و لطفت درآورده و تقاضای باران جود و رحمتت میکنم، گریزان از خشمت به رضایتت، گریزان از تو به درگاهت، امیدوار بهترین چیزی که نزد توست.»[۶۷۱]
امام عارفان از خداوند رحمت و عنایت میخواهد تا مستوجب خشم خداوند نشود و رضایت پروردگار شاملش شود.
۴-۶-۹٫ کمک و استعانت از حق و پناهبردن به پروردگار
پس از اینکه سالک به سیر و سلوک پرداخت و به فقر و انکسار رسید، در این مرحله باز هم شیطان او را رها نمی کند و هرچه مقام انسان رفیعتر میشود، شیطان هم فعالیتش بیشتر میشود و با القاکردن آرزوها و بدگمانیها در دل مؤمن باعث فریب او میشود، در این مرحله انسان باید به خداوند پناه برد و از او بخواهد مسیر آرزوهایش مسیر حق باشد و او را از غیبت، فحش، بدگمانی یا آبروریزی دورش بدارد و او را معترف به احسان و نعمتهای خداوند کند. به گفته استاد علی صفایی: «در واقع آن بحث اساسی تبدیل در نظام اخلاقی اسلام در اینجا جاری میشود، خدایا کاری کن که این تمنی، تظنی و حسد تبدیل شود به ذکر و تفکر و به تدبیر، حسد تبدیل شود به تدبیر، تدبیری برای مبارزه با دشمن، سوء ظن تبدیل به تفکر شود در قدرتهای تو و آرزوهای من تبدیل شود به ذکر و یادآوری.»[۶۷۲]
«اللهم اجعل ما یلقی الشیطان فی روعی من التمنی و الحسد ذکرا لعظمتک و تفکرا فی قدرتک و تدبیرا علی عدوک و ما اجری علی لسانی من لفظه فحش او هجرا او شتم عرض او شهاده باطل… اعترافا فی الثناء علیک لمننک:
خدایا چنان کن که آنچه شیطان در دلم القا میکند و به خاطرم افکند از آرزوها و بدگمانی و حسد مبدل کن به ذکر عظمت و اندیشه از تلفظ فحش و یا هرزهگویی یا ریختن آبروی مردم یا گواهی باطل یا غیبتکردن مؤمن غایب… و اعتراف به احسانت و شمارش نعمتهایت.»[۶۷۳]
امام در این بخش از دعا تبدیل سیئات و حسنات را میخواهد تا با تدبیر و اندیشه و فکر به مبارزه با دشمن اصلی خود، یعنی نفس اماره و شیطان رود و از راه راست منحرف نشود. در دعای ابوحمزه ثمالی نیز این پناهبردن به حق از آرزوها، و شوق و رغبت وصال حق به چشم میخورد.
«الهی انّ جودک بسط املی و شکرک قبل عملی سیدی الیک رغبتی و الیک رهبتی و الیک تأمیلی و قد ساقنی الیک املی و علیک یا واحدی عکفت همتی و فیما عندک انبسطت رغبتی و لک خالص رجایی: خدایا بهراستی جود تو آرزویم را کشاند و شکرت کارم را پذیرد؛ آقایم به درگاهت رغبت دارم، از تو هراسم و بهسویت میآسایم و آرزویم مرا بهسویت راند و بر تو ای یگانه همتم بسته شده و در آنچه نزد توست رغبتم افزوده و امید خالصم برای توست.»[۶۷۴]
انسان سالک حتی آرزوهایش را در مسیر وصول حق قرار میدهد. هر روز و هر لحظه رغبت و شوق رسیدن به حق او را بیتاب میکند و تمام همت و تلاش خود را صرف وصال معبود میکند و امیدش تنها به خداست.
«و لااَظلمنّ و انت مطیق للدفع عنی و لا اظّمن و انت القادر علی القبض منی و لا اضللن و قد امکنتک هدایتی و … و مالی بعد ان حکمت علی نفسی الا فضلک: و چنان کن که البته ستمدیده نشوم و تویی قادر بر رفع آن از من و ستم بر من واقع نشود، با اینکه تو قادری که آن را از سر من بگیری و گمراه نگردم در حالیکه تو امکان هدایتم را داری… و چیزی برایم نمانده بعد از محکومکردن خودم جز فضل تو.»[۶۷۵]
سالک پس از پیمودن قسمتی از مسیر و به دست آوردن تواناییها و تبدیلکردن بدیها به خوبیها احتمال اینکه دچار عجب و خودپسندی شود و به خود ستم کند، بسیار است، پس باز هم از خداوند میخواهد که هدایتش را از سر بگیرد و با هدایت و راهنمایی حق گمراه نشود و طغیان و سرکشی نکند و صفات خوب و کارهای شایسته و عبادت را از آن خود نداند، بلکه همه را از فضل و عنایت حق بداند، زیرا از خود نه نیتی دارد، نه یقینی و نه عملی و مستحق هیچ چیزی نیست، بنابراین نمیتواند بر علم، یقین و معرفت خویش اعتماد کند؛ بنابراین دوباره رو بهسوی محبوب میکند و از او هدایت میخواهد و اگر هم عملی انجام داده است، برای پیمودن مسیر کافی نیست، زیرا مسیر طولانی و مقصد دور است و توشه و سرمایهاش اندک و گناهان بسیار است؛ ولی هرچه گناهاناش فراوان باشد، بخشش و فضل خداوند از آن بیشتر است، پس باید در این راه با امید، فضل، رحمت و هدایت خداوند قدم بگذارد.
در مناجات الشاکین نیز امام یاری و کمک از خداوند میطلبد:
«فاسئلک ببلاغه حکمتک و نفاذ مشتیک ان تجعلنی لغیر جودک متعرّضاً و لا تُصَیِّرنی للفتن غرقنا و کن لی علی الاعداد ناصرا: از تو میخواهم به حکمت رسایت و خواست مشیتت که مرا پیرامون غیر از بخشش خودت نگردانی و نشانه تیر فتنهها نکنی و به سود من علیه دشمنان یار باشی.»[۶۷۶]
طرح های پژوهشی دانشگاه ها درباره بررسی مناجات در مثنوی های فارسی در قرن هفتم- فایل ...