یکی از قدیمیترین و در عین حال مهمترین تعریفی که از دیپلماسی رسانهای به عمل آمده است، را باید تعریف «کوهن»[۶۹] از دیپلماسی رسانهای در نظر گرفت. به اعتقاد او دیپلماسی رسانهای یعنی نفوذ رسانه بر سیاستمداران و افکار عمومی در جهت تاثیرگذاری بر تصمیمات مهم سیاسی. او رسانه ها را به عنوان یک عنصر مشاهدهکننده و به ویژه یک کاتالیزور در فرایند سیاست خارجی در نظر میگیرد. (کوهن، ۱۹۸۶، ص ۵)
دیپلماسی رسانهای، از رسانه ها در جهت ارتقای سیاست خارجی کشورها استفاده می کند و رسانه به مثابه ابزاری در دیپلماسی تلقی می شود که با بهره گیری از این ابزار، دیپلماتها و سیاستگذاران میتوانند نیات و مقاصد خود را به عنوان دیپلماسی محک بزنند. (رضائیان، ۱۳۸۷، ص۸۷)
در مقابل تعاریف کلی فوق، ایتان گیلبوا، تعریف بسیار مشخصتری برای این مفهوم ارائه میدهد: «دیپلماسی رسانهای به معنای استفاده از رسانههای جمعی، برای برقراری ارتباط با بازیگران دولتی و غیردولتی، برای اعتمادسازی، پیشرفت مذاکرات و بسیج حمایت عمومی از توافقات است. دیپلماسی رسانهای از طریق فعالیتهای معمول یا ویژه متعددی؛ شامل کنفرانسهای مطبوعاتی، مصاحبه و افشاء اطلاعات، بهعلاوه دیدار سران کشورها و واسطهها در کشورهای متخاصم و رویدادهای رسانهای پیگیری می شود که برای ورود به دورانی جدید ترتیب داده شده اند». (گیلبوا، ۱۳۸۷، ص ۸۹)
۱ – ۴ – ۵ – ۳ الزامات استفاده از دیپلماسی رسانهای
گسترش فنآوری اطلاعات و ارتباطات طی دهههای اخیر، حوزه های گوناگون زندگی مدنی و شخصی بشر را تحتتاثیر قرار داده است. یکی از حوزه های حیات مدنی بشر که به شدت از فنآوریهای نوین ارتباطی تاثیر پذیرفته است، عرصه سیاست خارجی و دیپلماسی کشورهاست. دستاورد این تحول، دیپلماسی رسانهای است که در گفتار و رفتار فعالان عرصه سیاست خارجی جایگاهی برجسته دارد. هر کشوری برای موفقیت در حوزه دیپلماسی رسانهای باید کارگزاران دیپلماسی و رسانه را بیش از پیش با یکدیگر هماهنگ کند. (طباخی ممقانی، ۱۳۹۰، ص ۶۶)
به این ترتیب، کشورهایی که دارای تکنولوژیهای ارتباطی نیرومند هستند، میتوانند تاثیر و نفوذ بیشتر در جریان اطلاعات جهانی و ایجاد تصویر مطلوب خود داشته باشند. به عبارتی، کشورهای برخوردار از برتری رسانهای جهان، بهترین موقعیت و فرصت را برای شکلدهی تصویر بین المللی مطلوب خویش در اختیار دارند. بنابراین، «قدرت ملی جهانی» یک کشور، از توانایی آن کشور برای طراحی و اجرای دیپلماسی رسانهای منشاء میگیرد. اکنون بسیاری از دولتهای بزرگ غربی برای حفظ سلطه سیاسی و نفوذ جهانی خود، از امکانات و وسایل دیپلماسی رسانهای، همچون خبرگزاریها، آژانسهای تبلیغاتی، مؤسسات بررسی بازار، مؤسسات افکارسنجی و روابطعمومیها استفاده می کند. در این میان، انتخاب کشورها و مناطق جغرافیایی برای پوشش خبری از سوی رسانه ها، اغلب تحت تاثیر خصوصیات نظامهای سیاسی و شرایط فرهنگی-اجتماعی آنها، قرار میگیرد. به عبارتی، اهمیت سیاسی یک کشور یا یک منطقه جغرافیایی در صحنه جهانی، باعث افزایش توجه خبری به آن کشور یا منطقه می شود و مؤسسات رسانهای بین المللی را وادار می کنند تا برای اخبار و گزارشهای مربوط به آن، منابع مالی بیشتری اختصاص دهند و به آن توجه بیشتری معطوف کنند. خبرگزاری بین المللی غربی هم به عنوان بخشی از نظام ارتباطات بینالملل برای تولید و پخش پیامها و تصویرهای خبری در جهت منافع کشورهای اصلی مقر فعالیتشان، فعالیت می کنند. کشورهای توسعه یافته به خصوص آمریکا، به ویژه از جنگ جهانی دوم به بعد، از دیپلماسی رسانهای برای پیشبرد سیاست خارجی و حفظ قدرت خود به طور جدی استفاده کرده اند. (معتمدنژاد، ۱۳۸۹، ص ۴۱۰)
۱ – ۴ – ۵ – ۴ نقش دیپلماتیک رسانه ها
«افرنان» معتقد است: وقتی از مقامات سیاست خارجی راجع به نقش رسانه ها سوال شود، اغلب به حرکت درآوردن و یا متوقف ساختن سیاست را مطرح میسازند. اما در دنیای امروز نقش رسانه ها از به حرکت درآوردن سیاست و یا متوقف ساختن آن بسیار فراتر رفته و نقشهای مختلفی را بر عهده گرفتهاند. کارکردهای عمده رسانه ها در سیاست خارجی از نظر وی عبارتند از:
-
- منبع اطلاعاتی سریع و مفیدی برای تصمیم گیریهای سیاسی به شمار میروند.
-
- به عنوان تنظیمکننده و یا اولویتدهندههایی هستند که بر اولویتهای ایالات متحده و دیگر ملل جهان تاثیر میگذارند.
-
- به عنوان نماینده و یا وکیل از سوی دیپلماتها عمل می کنند.
-
- به عنوان یک نظام نشانهگذاری دیپلماتیک که با تاثیر سیاسی همراه هستند، عمل می کنند.
-
- به عنوان ابزاری در دست تروریستها و و سازمانهای غیردولتیاند. (افرنان، ۱۹۹۱، ص۳۷)
وی با تشریح کامل کارکردهای فوق، در کتاب «رسانههای جمعی و سیاست خارجی آمریکا»[۷۰]، بر دو مورد از کاربرد رسانه ها در فعالیتهای دیپلماتیک به شرح زیر تاکید می کند:
۱ - استفاده از رسانه ها برای تاثیرگذاری بر دولتهای دیگر: کارگزاران سیاسی معتقدند موثرترین و قابل استفادهترین تکنیکهای رسانهای که توسط کارگزاران سیاست خارجی مورد استفاده قرار گرفتهاند، برای نشان دادن اولویتهای دولت آمریکا به ملتهای دیگر است. کارتر در این رابطه میگوید: «فایده رسانه برای رئیس دولت، تلاش برای تاثیرگذاری بر دولتهای دیگر است. من از رسانههای بین المللی در جریان سفرهایم به کشورهایی چون لهستان، آلمان شرقی، و ژاپن استفاده کردهام. من پاسخگوی سوالات مردم شهرهای محل دیدارم در این کشورها بودهام.» جنبه های دیپلماتیک تغییر عملکرد رسانه ها به شکلهای مختلفی بوده است: برقراری ارتباط با دولتهایی که راه دیگری برای برقراری ارتباط با آنها وجود ندارد، ارسال نشانه های تاثیرگذار برای مردم و سازمانهای دولتی دیگر و دریافت پاسخهای آنها. در این رابطه میتوان به ارائه آدرسهای ماهوارهای، برگزاری کنفرانسهای مطبوعاتی، برنامه های خبری و کنفرانسهای ماهوارهای برای تبادل پیامهای مردم با رهبران کشورهای خارجی اشاره کرد. (همان، ص ۵۳)
۲ - استفاده از رسانه ها برای تاثیرگذاری بر ملل دیگر: کارگزاران سیاست خارجی متفقاً معتقدند که ارتباطات رسانهای با ملل دیگر، ابزار سیاسی سودمندی است. همچنین تعدادی بر این عقیدهاند که این مسئله، به یک واقعیت در سیاست خارجی تبدیل شده است. در این رابطه، تبادل پیام تبریک برای مردم ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی در دوره ریاست جمهوری ریگان، نمونه قابل توجهی است. کارتر نیز که در زمان ریاست جمهوری خود به تلویزیون جهانی دسترسی نداشت، آن را ابزار بسیار مهمی برای ریاست جمهوری میداند و میگوید که اگر اکنون رئیس جمهور باشد، استفاده از تلویزیون را به عنوان یک ابزار دیپلماتیک برای دسترسی به سایر کشورها از طریق امواج گسترش میدهد. وی میافزاید: «کاری که اکنون تلویزیون می تواند در خارج از مرزهای ملی انجام دهد، فرصت بسیار خوبی برای یک رئیس جمهور است که بتواند دیدگاه های آمریکایی را به همه دنیا منتشر کند.» (همان، ص ۵۶)
۱ – ۴ – ۵ – ۵ اشکال دیپلماسی رسانهای
گیلبوآ بر اساس ماهیت مشارکتکنندگان، اهداف و شیوه های آنها، سه شکل از دیپلماسی رسانهای را پیشنهاد داده است: گونه اصلی دیپلماسی رسانهای هنگامی اتفاق میافتد که طریقههای مناسب و مستقیم ارتباطی بین طرفین متخاصم وجود نداشته باشد، گیلبوا مینویسد: در فقدان طریقههای مناسب و مستقیم ارتباطی یا هنگامی که یکی از طرفین، درباره چگونگی واکنش طرف مقابل به شرایط مذاکره و یا پیشنهادهای مطرح شده برای حل منازعه، نامطمئن است، مقامات، چه با استناد و چه بدون استناد، از رسانه ها استفاده می کنند تا پیامهایی را برای رهبران دولت متخاصم و بازیگران غیر دولتی ارسال کنند. گاهی اوقات طی بحرانهای شدید بین المللی، رسانه ها تنها راه را برای ارتباط و مذاکره بین بازیگران متخاصم مهیا می کنند. مانند بحران گروگانگیری در ایران و هواپیما ربایی تی دبلیو ای، که مقامات از شبکه های تلویزیونی جهانی برای ارسال پیامهای خود استفاده کردند. (گیلبوا، ۱۳۸۸، ص ۹۱)
در گونه دیپلماسی در حال سفر، از خبرنگارانی استفاده می شود که هنگام سفر رؤسای کشورها و وزرای خارجه به خارج از کشور، برای انجام ماموریتهای دیپلماتیک، به خصوص میانجیگری، آنها را همراهی می کنند. تحول ارتباطات و حمل و نقل، این شکل از دیپلماسی رسانهای را ممکن ساخته و موجب توسعه آن شده است.
و بالاخره، گونه رویداد رسانهای، هنگامی است که رهبران بزرگ توانسته اند بر دهها سال نفرت و جنگ غلبه کرده و صلح را جایگزین آن کنند. وقایع رسانهای نشان دهنده بهترین دیپلماسی رسانهای است. این رویدادها با تکریم، تشریفات و جذب مخاطبین گسترده در سراسر دنیا، به صورت زنده پخش میشوند. تاثیر باواسطه دیگری نیز آن هنگام، روی میدهد که مقامات، از رویدادهای رسانهای جهت بسط و گسترش حمایت عمومی از فرایند صلح، پس از اتمام مرحله اولیه و قبل از ورود به مرحله بعد، استفاده می کنند. این تاثیر نوعاً در مواردی رخ میدهد که تغییری اساسی ایجاد شده اما طرفین، راهی طولانی تا تبدیل اصول مورد توافق به یک موافقت/نامه صلح در پیش دارند. (همان، ص ۹۲)
۱ – ۴ – ۵ – ۶ تفاوتها و شباهتهای دیپلماسی عمومی و دیپلماسی رسانهای
آشنا معتقد است دیپلماسی رسانهای نیز مانند دیپلماسی فرهنگی، در حوزه معنایی دیپلماسی عمومی واقع شده اند به طوری که در این خصوص مینویسد: دیپلماسی عمومی، به معنای کاربرد ابزارهای بین فرهنگی و ارتباطات بین المللی در سیاست خارجی است و به گونه ای فراگیر شامل دیپلماسی فرهنگی و رسانهای می شود. (آشنا، ۱۳۸۴، ص۶) اما دیپلماسی رسانهای از مقولاتی است که فیالنفسه از پیچیدگی خاصی برخوردار است و هنوز در بین اساتید علوم ارتباطات و نظریهپردازان روابط بینالملل اتفاق نظر در مورد آن وجود ندارد و هنوز بعضی از نویسندگان و مسئولان از کلمه دیپلماسی رسانهای، معنای دیپلماسی عمومی را مستفاد می کنند. ولی آنچه که مسلم است دیپلماسی رسانهای دارای معنای متفاوتی از دیپلماسی عمومی است. (گیلبوا، ۱۳۸۸، ص ۹۳)
به طور خلاصه میتوان گفت دیپلماسی رسانهای از حیث هدف، ابزار، روش و دوره زمانی با دیپلماسی عمومی متفاوت است. به عبارت دیگر، استفاده دیپلماتیک از رسانه و دستیابی به مقاصد دیپلماتیک از طریق رسانه، حیطه شمول دیپلماسی رسانهای است، ولی دیپلماسی عمومی تاثیرگذاری در خارج از مرزها و تسخیر قلبها و مغزها از هر روشی را شامل می شود که رسانه یکی از این روشها است. اعزام گروه های هنری، برگزاری جشنوارهها، پذیرش بورسیههای تحصیلی و چاپ و نشر کتاب به زبانهای دیگر، همه و همه روش های دیپلماسی عمومی است که اینک در دستور کار بسیاری از کارشناسان خبره دیپلماسی عمومی در دنیای معاصر است. (همان، ص ۹۳)
۱ – ۴ –۶ دیپلماسی تلویزیونی
یکی دیگر از نقشهای دیپلماتیک رسانه ها در سیاست خارجی، دیپلماسی تلویزیونی است. «تد کاپل»[۷۱]، بنیانگذار برنامه های تلویزیونی در این حوزه است. همزمان با او، شبکه ها و تولیدکنندگان مستقل نیز دست به عمل مشابهی زده و برنامههایی با عنوان «پلهای فضایی» تهیه و پخش نمودند. در این برنامه ها، کارگزاران سیاسی و شهروندان کشورهای مختلف از گوشه و کنار دنیا دعوت میشدند تا در مورد مسائل مورد اختلاف، با هم گفتگو کنند. اما کارگزاران سیاست خارجی در مورد تاثیر این برنامه ها بر سیاست خارجی، نظرات متفاوتی ارائه دادهاند. تعدادی از آنان معتقدند که دیپلماسی تلویزیونی می تواند به سیاست کمک کند و تعدادی نیز تاثیر آن را هم مثبت و هم منفی ارزیابی می کنند. هارولد ساندرز، در مخالفت خود با تاثیر دیپلماسی تلویزیونی بر سیاست خارجی میگوید: «دیپلماسی تلویزیونی عموماً به سیاست خارجی آسیب رسانده و آن را بلااثر میسازد. به نظر نمیرسد چنین برنامههایی سودمند باشند؛ چرا که اساساً این برنامه ها بهخوبی تهیه نمیشوند. برای اینکه گفتگوهای موثرتری مطرح شود، افراد ابتدا باید یاد بگیرند که چگونه درباره مسائل حساس با هم گفتگو کنند. انجام اینکار بسیار مهمتر از مجادلات و کسب امتیاز است.» (افرنان، ۱۹۹۱، ص ۵۲)
۱ – ۴ – ۶ – ۱ تعریف دیپلماسی تلویزیونی
بررسی متون ارتباطات سیاسی نشان میدهد که گامهای اولیه در تعریف دیپلماسی تلویزیونی، در قالب دیپلماسی رسانهای صورت گرفته است و به همین صورت اکثر اندیشمندان این حوزه تلاش کردند که نقش وسایل ارتباطی را در دیپلماسی و سیاست خارجی مورد بررسی قرار دهند.
«افرنان»[۷۲]، دیپلماسی تلویزیونی را چنین تعریف کرده است: دیپلماسی تلویزیونی یعنی حضور نمایندگان ملی کشورها در برنامه های تلویزیونی و گفتوگوی آنها راجع به موارد مورد اختلاف. (همان، ص ۵۲)
تلویزیون در عصر اطلاعات، یکی از مهمترین ابزارهای مبادلات سیاسی و تعامل بین کشورها، تلقی گشته و بخش قابل توجهی از دیپلماسی عمومی کشورهای قدرتمند جهانی را به خود اختصاص داده است. هم اینک تکنولوژی های نوین ارتباطات و اطلاعات در عرصه تلویزیونهای ماهوارهای، گستره دیپلماسی و سیاست خارجی را به شبکه های تلویزیونی کشاندهاند، زیرا پیشبرد سیاست خارجی و دیپلماسی، بیش از پیش به میزان تاثیرگذاری تاکتیکهای خبر تلویزیون بر مخاطبین وابسته شده است. فضایی که سیاستمداران را بر آن داشته است که قبل از هر عمل سیاسی به سنجش اخبار شبکه های جهانی تلویزیون پرداخته و با جلب افکار عمومی، بر قدرت عمل سیاسی خود بیافزایند. در دیپلماسی نوین که شیوه های سنتی مذاکرات پشت درهای بسته و سری منسوخ گشته است، افکار عمومی، سازمانهای بین المللی اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی و رسانه ها به عنوان بازیگران و بازیگردانان اصلی مذاکرات سیاسی، رفتار بازیگران دولتی را تحتتاثیر قرار دادند. (پوراحمدی، ۱۳۸۸، ص۳۵)
تغییر در ساختار دیپلماسی سنتی و ظهور دیپلماسی نوین، تغییر در فرآیندها و دستور کار مربوط را نیز در پی داشت به طوری که تغییر منافع موجود و تعداد رو به رشد شبکه های تلویزیونی فعال در مذاکرات سیاسی، ماهیت دیپلماسی را پیچیدهتر و گستردهتر کرده است. در واقع دیپلماسی تلویزیون ناظر بر گسترش دامنه شمول دیپلماسی، تمرکززدایی در نظام جهانی، تلاش برای اعمال شیوه های دیپلماتیک جدید و در نهایت نقش دیپلماسی چندجانبه در تدوین قواعد و هنجارهای رفتاری جهان میباشد. (همان، ص۳۷)
۱ – ۴ – ۶ – ۲ نقش دیپلماسی تلویزیونی در سیاست خارجی
امروزه دیپلماسی تلویزیونی، یک ابزار مهم در پشتیبانی، هدایت و روانسازی سیاست خارجی و نیز کانال تاثیرگذاری بر مذاکرات و تصمیمگیریهای سیاست خارجی و یک مجرای تعاملی میان دیپلماتها برای بهبود مذاکرات و گفتگوهای سیاسی شناخته می شود. (لارسن، ۱۹۸۸، ص ۶)
در دیپلماسی نوین، تلویزیون در خدمت دیپلماسی است و تلویزیون با گسترش شبکه های ارتباطی و تبلیغات و تاثیرگذاری بر افکار عمومی و انتقال پیامهای سیاسی در زمانهایی که بین طرفین روابط سیاسی وجود ندارد، به نقشآفرینی مشغول است؛ زیرا پوشش فوری اخبار تلویزیونی در مورد پدیده های سیاسی، قادر است اجبارهایی را در فرایند سیاست خارجی به وجود آورد و این اساسا به علت سرعت بالای پخش تلویزیونی و انتقال اطلاعات است. در سراسر قرن بیستم، تکنولوژیها، زمان انتقال اطلاعات را از یک هفته به یک دقیقه کاهش دادند. سرعت انتقال اطلاعات و پیامهای سیاسی و آگاهی افکار عمومی از مذاکرات پشت پرده فیمابین دیپلماتها موجب گردیده است که تلویزیون به عنوان یک دیپلمات نوین، وارد عرصه سیاست خارجی شده و باید منافع او نیز مورد توجه قرار گیرد. امروزه از تلویزیون به عنوان تلهدیپلماسی در روابط خارجی نام برده می شود. (همان، ص۱۲)
بنابراین همانگونه در که بحث دیپلماسی رسانهای مطرح گردید، عملکرد مهم سیاست خارجی در استفاده از تلویزیون در توضیح، تشریح و تصویرسازی از منافع ملی در سطح بین المللی خواهد بود. به این معنی که هر نظام سیاسی تاحدودی قدرت شکلدهی به هویت ملی خود را با کنترل برنامه های تلویزیونی داخلی را خواهد داشت. اما ارتباط و تسلط بر تلویزیونهای جهانی، می تواند قدرت نفوذ سیاست خارجی در سطح بین المللی از خود را افزایش دهد. به عبارت دیگر تصویرسازی تلویزیون از منافع ملی و حمایتهای افکار عمومی داخلی از برنامه های سیاسی رهبران، به نوعی نشاندهنده نقش پشتیبانی تلویزیون از سیاست خارجی تلقی میگردد.
بنابراین بر اساس گفتههای دکتر معتمد نژاد، کشورهایی که دیپلماسی تلویزیونی ضعیفی دارند، قادر به معرفی هویت ملی و منافع ملی در سطح بین المللی را ندارند و در نتیجه در سیاست جهانی و تصمیمات بین المللی جایگاه مهمی ندارند. احترامی که یک ملت در جامعه جهانی از آن بهرمند می شود و نقشی که یک ملت در ارتباط با روابط بینالملل معاصر بازی می کند، تحتتاثیر هویت ملی و تصویر بین المللی یک ملت بوده است.
۱ – ۵ سیاست خارجی و دیپلماسی در ایران
۱ – ۵ – ۱ دیپلماسی عمومی ایران
دیپلماسی عمومی ایران به طور بالقوه دارای مولفههایی همچون تمدن ایرانی، به عنوان یکی از تمدنهای بزرگ و ارائه عقاید، سنتها و باورهای ایرانیان به مردم جهان و ارائه تصویری از ارزشهای اسلامی و شیعی است. در مولفه تمدن ایرانی عموما تاکید بر فرهنگ و تمدن ایرانی است. از آنجا که ایران یکی از کشورهای دارای تمدن چند هزار ساله است، از پشتوانه مناسب هویتی نیز برخوردار میباشد که اگر چه دارای اقوام و زیرمجموعههای متفاوتی است، اهمیت مشترک فرهنگی، زبانی و تمدنی موجب اتحاد در این کشور می شود. مسلما تقویت عناصر تمدن ایرانی همچون اسطورهها، آیینهای کهن، زبان و فرهنگ، به تقویت ثبات داخلی یک کشور کمک می کند تا کمتر در برابر تهاجمات خارجی آسیبپذیر باشد. از جمله مهمترین آیینهای ایرانی که برای برنامه ریزی در جهت تقویت وجهه ایرانی و قدرت نرم ایران در جهان مناسب است، «نوروز» است. نوروز مهمترین جشن ملی ایرانیان و برخی کشورهایی است که ریشه مشترک فرهنگی با ایران دارند. نمادها و اسطورههایی که در این جشن وجود دارد، به حدی است که می تواند زمینه مناسبی برای بین المللی کردن نوروز باشد. ایران کهن، آیینهای متعدد دیگری علاوه بر نوروز نیز دارد که میتوان با تقویت و هدایت آنها وجهه ملی و فرهنگی ایران را تقویت کرد. (گلشن پژوه، ۱۳۸۷، ص ۲۹۶)
مولفه دیگری که به صورت بالقوه از عوامل مهم در افزایش قدرت نرم ایران است، عامل ارزشهای اسلامی و شیعی است. بعد از ورود اسلام به ایران و پذیرش آن توسط ایرانیان و تلفیق عناصر سازنده و مثبت فرهنگ ملی با آن، فرهنگ و هویت تازهای به نام فرهنگ ایرانی-اسلامی خلق شد. این فرهنگ پویا و قوی، پشتوانه اتحاد داخلی و هویتبخشی به سرزمین ایران در برابر دیگر کشورها بوده است. این مولفه را همچنین میتوان در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی در ایران به خوبی مشاهده کرد. تاثیر و نفوذ ایران در این هنگام بر کشورهای مسلمان و مسلمانان جهان به حدی است که میتوان آن را از جمله شواهد مهم در اوجگیری نفوذ و تاثیرگذاری ایران بر افکار عمومی خارجی دانست که حتی در برخی کشورهای منطقه، ایران را الگویی قابل قبول در پیشبرد اهداف اسلامی تلقی میکردند. بدیهی است که مولفه تشیع و ارتباط ایران با شیعیان جهان نیز یکی دیگر از توانمندیهای ایران در عرصه قدرت نرم است. با این حال در این مورد برنامه ریزی و جهتگیریهای ایران باید به گونه ای باشد که موجب حساسیت کشورهای سنی منطقه خاورمیانه نشود. در این رابطه به نظر میرسد توجه به نقاط مشترک با دیگر کشورهای اسلامی و برگزاری آیینهای دینی و اعیاد اسلامی همراه با دیگر کشورها و پرهیز از پرداختن به اختلافات، تا حدی بتواند به تقویت قدرت نرم ایران از این وجه کمک کند. از جمله، ایران گامهای خوبی را در جهت برگزاری هفته وحدت به مناسبت میلاد پیامبر اکرم (ص) برداشته است که نباید تنها در حد برگزاری برخی برنامه های داخلی باشد؛ بلکه می تواند با مشارکت برخی کشورهای منطقه در مقیاس بزرگتری برگزار شود. همچنین باید دانست اعتمادسازی و ایجاد وجهه قابل قبول جهانی و منطقهای بسیار مشکل است و ممکن است به سالها زمان نیاز داشته باشد؛ اما خدشهدار شدن تمامی این تلاشها می تواند تنها با یک سخنرانی نسنجیده اتفاق بیفتد. (احدی، ۱۳۸۹، ص ۱۷۴)
همچنین توجه به مبادلات دانشگاهی باید در دستور کار دیپلماسی عمومی کشور قرار گیرد که از جمله میتوان به فراهم آوردن فرصتهای مطالعاتی برای متخصصان علمی و دانشگاهی خارجی، تبادل استاد و دانشجو با کشورهای دیگر، به ویژه کشورهایی که نظرات منفی بیشتری نسبت به ایران دارند و ایجاد زمینههایی برای تاسیس مراکز مطالعاتی مشترک اشاره کرد. ایران به ویژه در این زمینه فعالیتهای بسیار محدودی دارد. (همان، ص ۱۷۸)
بر اساس آنچه گفته شد نظام جمهوری اسلامی ایران راه بسیار درازی را برای تدوین و اجرای یک برنامه جامع برای ارتقای دیپلماسی عمومی خود در پیش دارد. یقینا مسائل عظیمی همچون جنگ تحمیلی و تبعات متعدد اقتصادی و سیاسی، آن فضای تفکر در این راستا را در دو دهه نخست انقلاب کمرنگ مینمود، اما در حال حاضر و با توجه به حقایقی همچون نقش تعیین کننده ابزار «رسانه» و همچنین ارتباطات بسیار گسترده در میان ملل جهان از طریق مختلف، خصوصا از راه اینترنت، هیچگونه کاستی و اهمالی قابل قبول به نظر نمیرسد. کمیت و کیفیت برقراری ارتباط (مستقیم یا غیرمستقیم) میان نهادهای دیپلماتیک ایران با افکار عمومی جهان بسیار پایین است و این نقیصه بعد از گذشت بیش از سه دهه از انقلابی که داعیه پیامی رهاییبخش برای ملل آزاده جهان و تمامی فطرتهای پاک انسانی دارد، به هیچ عنوان در حد و اندازه های ایران اسلامی نیست. این نوع دیپلماسی ایران در خارج از کشور، در برخی موارد تنها منحصر به دعوت تعدادی از مسلمانان به مراسمهای منعقد در نمایندگی و یا حداکثر برگزاری تعدادی محدود نمایشگاه شده است؛ مواردی که بعضا هدف و راهکار لازمه آن برای ایجاد ارتباط مستقیم با بدنه افکار عمومی کشور میزبان نیز از قبل تعیین نشده است. (گلشنپژوه، ۱۳۸۹، ص ۱۵۴)
علاوه بر دستگاه دیپلماتیک، افراد و سازمانهای غیردولتی نیز نقش بسیار مهمی در تقویت دیپلماسی عمومی کشور ایفا می کنند. حضور شخصیتهای فرهنگی، ورزشی، هنری و علمی و دانشگاهی کشور در محافل گوناگون خارجی، می تواند زمینه های بهتری را برای معرفی ایران به مردم جهان فراهم کند. این امر از آنجا اهمیت بیشتری مییابد که تبلیغات منفی زیادی علیه ایران وجود دارد که با واقعیت ایران بسیار متفاوت است. حضور شخصیتهای غیررسمی از داخل ایران در محافل بین المللی، تا حد زیادی این تبلیغات را بیمعنا می کند. در حالی که ممانعت از حضور آنها در این محافل و عدم تعامل با جهان، راه را برای جانشین شدن ارزیابیهای غلط از کسانی که شناختی از ایران ندارند، فراهم می آورد. از طرف دیگر ضرورت دارد تا زمینه های مناسبتری برای حضور بیشتر شخصیتهای خارجی در کشور فراهم شود تا به شناخت بهتری از ایران دست یابند. به طور مثال، برخی دیپلماتهای خارجی مقیم تهران از مدتها قبل علاقهمند به شرکت در محافل غیررسمی هستند تا فرصتی برای شناخت مردم ایران و ایجاد زمینههایی برای تبادل نظر بیابند. (ملکی،۱۳۸۷، برگرفته از سایت دیپلماسی ایرانی)[۷۳]
۱ – ۵ – ۱ – ۱ ساختارها و نهادهای دیپلماسی عمومی در ایران
گرچه دیپلماسی عمومی به عنوان معاونتِ مستقل در ساختار وزارت خارجه وجود ندارد، اما به دلیل اهمیت این موضوع برای دستگاه سیاست خارجی و نهادهای فرادستی، مرکزی با عنوان مرکز دیپلماسی عمومی و رسانهای بنیان گذاشته شد. این مرکز در واقع از ارتقای اداره کل اطلاعات و مطبوعات به اداره کل در مجموعه این وزارتخانه تاسیس شده و سخنگوی وزارت خارجه با حفظ سمت، ریاست این مرکز را برعهده دارد. در واقع تاسیس این مرکز، نشانهای از تلاش شکلی دستگاه دیپلماسی برای توجه به جایگاه دیپلماسی عمومی در سیاستگذاریهای خود است. البته فارغ از این توجهات شکلی، در وزارت امور خارجه باید کارهای محتوایی عمیقتری نیز صورت بگیرد، به نحوی که هم آحاد نخبگان در رسانه ها و هم تشکیلات رسمی وزارت خارجه در این حوزه، حضوری فعال و فزآینده بیابند؛ امری که به دلیل جدید بودن حوزه تشکیلاتی، با وجود تمام تلاشها با کاستیهایی روبهرو است. (قشقاوی، ۱۳۹۱، ص ۲۵)
قشقاوی در خصوص جایگاه دیپلماسی عمومی در سیستم وزارت امور خارجه ایران میگوید: در مورد اصل تقویت دیپلماسی عمومی هیچ تردیدی در میان اعضای دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران وجود ندارد. در یک تعریف میتوان گفت در بین مسؤولانِ وزارتِ خارجه، اجماع عمومی درباره لزوم بهره برداری از دیپلماسی عمومی وجود دارد؛ اما در خصوص نحوه وصول به این هدف، برخی اختلاف نظرها و تفاوتهای تاکتیکی وجود دارد که البته این امر تا حد زیادی مربوط به ماهیت نوظهور و جدید این شاخه از دیپلماسی است. در واقع اهمیت و رشد دیپلماسی عمومی وابسته به رشد فناوری است. (همان، ص ۲۵)
وی مهمترین چالشهای پیشِ رویِ دیپلماسی کشور به طور اعم و دیپلماسی عمومی به طور اخص را فقدان کار کارشناسی عمیق و نیز تاثیر گرایشهای سیاسی جناحهای مختلف بر تفاوت تحلیلها و نیز ایجاد فاصله در بین این تحلیلها دانست. در شرایطی که در بسیاری از کشورها فاصله تحلیلها در حوزه دیپلماسی به واسطه کارِ کارشناسی جدی صورت گرفته، محدود است؛ در ایران فاصله عمیق و شکاف زیادی حتی در مسائل بسیار روشن حوزه سیاست خارجی از جمله مسائل مربوط به امنیت ملی و منافع ملی وجود دارد. اگر بخواهیم این چالش را در مؤلفه های دیپلماسی عمومی مورد مداقه قرار دهیم، به عنوان مثال، میتوانیم به حوزه سیاست خارجی در رسانههای گروهی به عنوان یکی از ابزارهای دیپلماسی عمومی توجه کنیم. (همان، ص ۲۵)
از سویی، خلط میان دو حوزه سیاست خارجی و روابط خارجی و در نتیجه عدم شفافیت وظایف و تداخل مسئولیت ها، از آسیبهای عمده سیاست خارجی و دیپلماسی عمومی در ایران است. دستگاه های مختلف مثل سازمان فرهنگ و ارتباطات و وزارت امور خارجه بدون هماهنگی دقیق با یکدیگر، مسئولیتهای موازی را تعقیب می کنند. ناهمسازی در اعمال سیاست خارجی، پیامدهای جدی در کاهش بازدهی و کم شدن اعتبار یک کشور در سطح جهانی دارد. در حالی که بنا به تعریف، یکی از مهمترین مولفههای دیپلماسی عمومی، افزایش اعتبار و جلب اعتماد مردمان دیگر کشورهاست. یک آسیب مهم دیگر در همین زمینه، عدم گذار به سطح نهادی در زمینه دیپلماسی عمومی است. هانس مورگنتا در کتاب مشهور خویش «سیاست میان ملتها» مینویسد که اتکا به سنتها و نهادها، به جای تکیه بر ظهور گاه و بیگاه چهره های برجسته، تداوم کیفیت را به بهترین نحوی تضمین می کند. از اینروست که علاوه بر گسترش مباحث علمی پیرامون دیپلماسی عمومی، در بسیاری از کشورها، سازوکارهای اجرایی برای تحقق آن پیش بینی و در ساختار سیاست خارجی جایدهی شده است. (غفاری، ۱۳۹۱، ص ۴۱)
در نظر گرفتن نهادی کوچک، اما کارآمدِ اجرایی و عملیاتی، که پشتوانه تئوریک و نظری مناسبی نیز داشته باشد، برای هدایت و ارتقای دیپلماسی عمومی جمهوری اسلامی ایران ضرورت دارد. این مرکز می تواند فعالیت چندین نهاد مختلف تصمیم گیری و عملکننده در زمینه روابط فرهنگی فراملی را هماهنگ و همسو سازد و از اتلاف وقت و هزینه جلوگیری کند. در حال حاضر عمدهترین فعالیت ایران در عرصه دیپلماسی عمومی توسط سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی سازماندهی و دنبال می شود و وزارت امور خارجه، نقشی مکمل برای آن دارد. در حالی که بر اساس نقش مهم و مرکزی وزارت امور خارجه در زمینه دیپلماسی در هر کشور، مهم است که سازوکار تصمیمسازی و اجرایی دیپلماسی عمومی، وزارت خارجه بوده و نهادهای دیگر به عنوان تکمیل کننده این وظیفه تلقی شوند. (همان، ص ۴۱)
همچنین تصویب قوانین و تدوین سیاستهای متناسب در این رابطه باید مورد توجه قرار گیرد. این امر می تواند یکی از وظایف مهم مرکز دیپلماسی عمومی به شمار رود تا پیشنهادهای کارشناسی شدهای را به عنوان طرح و لایحه مطرح سازد. (قشقاوی، ۱۳۹۱، ص ۲۶)
فرصت مهم دیگر، استفاده و برخورداری از پتانسیل ایرانیان مقیم خارج از کشور است. این افراد که به باور من، بیشتر آنها دل در کروی توسعه وآبادانی جمهوری اسلامی ایران دارند، میتوانند سفیران فرهنگی خوبی برای عرصه دیپلماسی عمومی ایران باشند. در واقع هموطنان ما در خارج از کشور و حلقههای نزدیک به آنها مثل خانوادهها، دوستان، همکلاسها و همکاران آنها حلقههای نخست مورد توجه دیپلماسی عمومی کشور هستند که هم میتوانند به عنوان فرصتهای مهم عرصه دیپلماسی عمومی کشور شناخته شوند و هم میتوانند همانطور که اشاره شد، سفرای فرهنگی جمهوری اسلامی ایران به منظور ارائه تصویر درست و حقیقی از ایرانیان مسلمان باشند. (همان، ص۲۶)
۱ – ۵ – ۱ – ۲ گفتگوی تمدنها، یکی از دستاوردهای مهم دیپلماسی عمومی در ایران
سید محمد خاتمی از ابتدای فعالیت انتخاباتی تا پایان کار دولتش در شهریور سال ۸۴ بر اساس سیاست تنشزدایی در روابط خارجی عمل کرد و هنوز هم همان سیاستها را مورد حمایت قرار میدهد. از نظر خاتمی، جمهوری اسلامی برخی از فرصتها را در دوران دفاع مقدس و دوران سازندگی از دست داد و بر همین منطق، فرصتهای خوبی برای دشمنان انقلاب اسلامی در سطح جهانی و منطقهای ایجاد شد. به اعتقاد خاتمی، تمام تلاش دشمن در سطح جهانی بر این نکته تمرکز پیدا کرده که تصویری مخدوش از انقلاب اسلامی و انقلابیون مسلمان بخصوص جمهوری اسلامی، نزد ملتها بویژه ملتهای غربی ایجاد کنند و متاسفانه تاحدی هم موفق شدهاند. به همین دلیل یکی از رسالتهای حوزه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران باید این باشد که این تصویر مخدوش، اصلاح شود و تصویر ذهنی مردم جهان از انقلاب اسلامی با روح رافت و مدارا و انساندوستی و خیرخواهی دینی ما منطبق شود. جمهوری اسلامی در دهه هفتاد شمسی با اعلام سیاستهایی مانند تنشزدایی و طرحهایی همچون گفتگوی تمدنها، توانست تعاملات منطقهای و بین المللی خود را با جهان افزایش دهد و چهره جهانی ایران را بهبود بخشد. جمهوری اسلامی ایران باید پیشتاز طرح برنامهها و ایدههای عام و مشترک مانند گفتگوی تمدنها در مقابل جنگ تمدنها شود. به طور کلی، افزایش ارتباطات جهانی و تلاش برای کاهش تعارضهای منطقهای به عنوان میانجی می تواند مورد توجه دستگاه دیپلماسی کشور قرار گیرد. (غفاری، ۱۳۹۱، ص ۴۱)
این استراتژیها در حوزه سیاست خارجی، در گام اول موجب خروج جمهوری اسلامی از انزوای تحمیلی در سطح دولتها میشود و همکاری مشترک میان ایران با دیگر کشورهای را تسهیل خواهد کرد. اتخاذ این استراتژی همچنین موجب میشود که دشمنان در موضع انفعال قرار گیرند و همراه کردن مردم و افکار عمومی کشورشان برای دشمنی با انقلاب اسلامی، پرهزینه و حتی نامیسر شود. این نتیجه، بزرگترین دستاورد «دیپلماسی عمومی» مورد نظر آقای خاتمی برای جمهوری اسلامی محسوب میشود. (شکوهی، ۱۳۹۱، برگرفته از سایت نقد زمانه)[۷۴]
در پایان، به نظر میرسد هنوز مفاهیمی همچون دیپلماسی عمومی و قدرت نرم جایگاهی در محافل فکری و تصمیم گیری ایران ندارند و به صورت محدود به برخی فعالیتهای جانبی فرهنگی با عنوان دیپلماسی فرهنگی پرداخته می شود. اهمیت به کارگیری مولفههای قدرت نرم ایران در منطقه و جهان به حدی است که می تواند به کاهش فضای منفی که به ویژه در سالهای اخیر علیه ایران به وجود آمده است، کمک کند. توانایی ایران در تاثیرگذاری فرهنگی، اجتماعی و مذهبی در منطقه، به خوبی دیده می شود در حالی که ایران در زمینه اعمال دیپلماسی عمومی برنامه ریزی یا سرمایه گذاری مشخصی ندارد.