۲-۱-۶- اصول ارتباطات یکپارچه بازاریابی
اکنون با توجه به تعاریف و هدف های ارتباطات یکپارچه بازاریابی، می توان اصول زیر را برای ارتباطات یکپارچه بازاریابی ذکر کرد (فرمانروا، ۱۳۹۲):
تمرکز بر مشتری؛
برنامه ریزی و نظارت بین بخش؛
یکدستی راهبردی تمامی پیام ها؛
یکپارچه سازی موضع برند در تمامی پیام های برند؛
تمام نقاط تماس مشتری بر برند و یکسان سازی به آن تأثیر می گذارند نه فقط پیام های تبلیغاتی و ترفیعاتی؛
برنامه ریزی براساس تقدم SWOT (نقاط قوت و ضعف داخلی و تهدیدها و فرصت های محیطی)؛
ارتباطات دو طرفه تعاملی به اندازه پیام های رسانه های انبوه یک طرفه با اهمیت است؛
مدیریت انتظارات مشتری، نه خود مشتری؛
حفظ و رشد مشتریان به اندازه جذب آن ها اهمیت دارد؛
معاملات روابط را به وجود می آورند؛
تقسیم بندی بازار و هدف گیری براساس پایگاه داده؛
ارتباطات یکپارچه بازاریابی فرایندی مستمر و تعاملی است؛
برنامه ریزی از طریق معیارهای مالی انجام می شود.
۲-۱-۷- تشریح مفهوم ارتباطات یکپارچه بازاریابی
برای ارتباطات یکپارچه بازاریابی تعاریف متعددی داده اند. تعاریف اولیه چون «خرید در یک توقف[۲۴]»، «تبلیغات نوین»، «هماهنگ شدن»، «کل تخم مرغ ها»، «ارتباطات پیوسته»، «برندینگ ۳۶۰ درجه[۲۵]» و «تنظیم ارکستر» برای ارتباطات یکپارچه بازاریابی داده شده است.
همان گونه که مشاهده می شود، در حالی که تنوع بازی در مورد ماهیت ارتباطات یکپارچه بازاریابی وجود دارد و ارتباطات یکپارچه بازاریابی هم به صورت مفهومی و هم به صورت عملی تعریف شده، اما به نظر کای[۲۶] تعریف پذیرفته شده ارتباطات یکپارچه بازاریابی سه کاربرد وسیع عملی ارتباطات یکپارچه بازاریابی را تشخیص داده اند (دانکن، ۲۰۰۲):
ارتباطات یک صدای[۲۷] بازاریابی؛
ارتباطات یکپارچه؛
فعالیت های هماهنگ شده ارتباطات بازاریابی.
۲-۱-۷-۱- ارتباطات یک صدای
ارتباطات یک صدای بازاریابی اغلب به صورت ارتباطات بازاریابی پیوسته مطرح می شود و بیان می کند که یکپارچه سازی شامل پشتیبانی از تصویر، موقعیت، پیام یا زمینه ای آشکار و سازگار در میان تمامی ابزارهای ارتباطات بازاریابی است که در آغاز یک فعالیت ارتباطاتی، راهبردی واحد یا هویتی منحصر به فرد را برای یک شکل سازی، آمیخته ترفیع به کار می گیرد. به نظر سیندر، یکپارچه سازی کامل هنگامی به دست می آید که تمامی زمینه های ارتباطی و ترفیعاتی در خلق «مفهوم موضع یابی واحد برای برندی که تمامی ارتباطات را منتقل سازد» درگیر شوند.
۲-۱-۷-۲- ارتباطات یکپارچه
این مفهوم دیدگاهی خرد دارد که مطابق آن، اجرای ارتباطات بازاریابی باید همزمان با تأثیر مستقیم بر رفتار مصرف کنندگان (مخاطبان) تعیین شوند یا تصویری را ارائه کنند. در حقیقت این دید از این عقیده نشأت گرفته است که هر کدام از اجرای ارتباطاتی ممکن است در کنار یکدیگر توان بی نظیرشان را حداکثر و نقاط ضعفشان را حداقل کنند.
۲-۱-۷-۳- فعالیت های هماهنگ شده
سومین مفهوم «یکپارچگی» را با هماهنگی تداعی می کنند. مطابق این مفهوم، ارتباطات یکپارچه بازاریابی به معنای هماهنگ سازی زمینه های گوناگون ارتباطات بازاریابی است و گام هایی را به کار می گیرد که منجر به هماهنگی بهتر بین وظایف ارتباطاتی یا آژانس ها می شود. برخلاف دیدگاه یک صدایی، برای ابزارهای مختلف ضرورتی وجود ندارد که تحت موضع یابی یک شکل و واحدی کار کنند و در واقع، ضمن تأکید بر فعالیت های ارتباطاتی «کل گرایانه»، به دنبال تقویت پاسخ های رفتاریی فراتر از آن چیزی است که از طریق یک فعالیت سنتی ارتباطاتی یا پیامی واحد به دست می آید. این گونه هماهنگ سازی فعالیت ها براساس این قضیه صورت می گیرد که هماهنگی می تواند از طریق فردی که مسئول فعالیت های گوناگون است یا از طریق ابزارهایی که روابط را گزارش می دهند به دست آید. در حالت اول به مسئول هماهنگی، مدیر ارتباطات بازاریابی یا مسئول تام الاختیار گفته می شود.
بدین لحاظ با نگاهی مجدد به تعاریف مختلفی که به دست داده ایم، مشاهده می کنیم که اکثر این تعاریف ارتباطات یکپارچه بازاریابی را به صورت فرایندی نشان داده اند که:
بر اهداف سازمانی تمرکز می کند؛
ذی نفعان را فراتر از مشتریان می داند؛
سنجش گرا است؛
شامل هر دو نوع ارتباطات یک طرفه و دو طرفه است؛
درباره روابط و برندینگ است نه معاملات و
راهبردی و تضامنی است.
۲-۱-۸- مفهوم فرایند ارتباطات یکپارچه بازاریابی
برای اجرای فرایندی که جهت کمک به سازمان ها به منظور مشتری مداری به جای شرکت مداری طراحی شده اند، تأکید فزاینده بر مشتری و روابط ذینفعان هم از سوی دانشگاهیان و هم حرفه ای ها تحت نام های مختلف عنوان شده اند، در کنار ارتباطات یکپارچه بازاریابی، مدیریت روابط مشتری، بازاریابی تک به تک بازاریابی یکپارچه، ارتباطات استراتژیک برند و بازاریابی رابطه طراحی می شود. فرایندی برای مدیریت روابط بین مشتری که ارزش برند را می سازند. به طور خاص تر، فرایندی بین بخشی برای خلق و پرورش روابط سودآور با مشتریان و سایر ذینفعان از طریق کنترل راهبردی یا تأثیرگذاری بر تمامی پیام هایی که به این گروه ها فرستاده می شود و تشویق گفت و گوی داده محور و مفید با آن (دانکن، ۱۳۸۵).
می توان برای مفهوم فرایند ارتباطات یکپارچه بازاریابی تعریف زیر را نیز عنوان کرد:
از منظر ریتمن (۱۹۹۴)، موافقت کلی درباره تعریف ارتباطات یکپارچه بازاریابی وجود ندارد و توصیف ارتباطات یکپارچه بازاریابی بستگی به دیدگاه نویسنده دارد. یک مدیر تجاری نه تنها نیاز دارد که بفهمد چگونه فعالیت هایش با دیگر فعالیت های سازمانن مرتبط است بلکه باید بداند که این فعالیت ها از چه روش هایی برای مشتری و دیگر سهامداران ارزش افزوده ایجاد می کند. تعدیل روز افزون برنامه های ارتباطی که توسط ارتباطات یکپارچه بازاریابی پیشنهاد شده است بدین معناست که: ۱) برای رسیدن به مشتریان خاص، هزینه های متفاوتی وجود خواهد داشت و ۲) برای هر کدام از این مشتریان، بازده حاصل از سرمایه گذاری متفاوت خواهد بود (استورات[۲۸]، ۱۹۹۶).
هماهنگی داخلی تمامی ارتباطاتی که پیام یکسان و یکدستی را از شرکت به مشتری هدف می فرستند (مک کارتی، ۲۰۰۳).
مدیریت تمام برند با اراده تماس های سازمان با مشتریان (پیتر، ۲۰۰۴).
کلو و باک هماهنگی و یکپارچه سازی تمامی ابزارهای ارتباطات بازاریابی، راه های دستیابی و منابع درون یک شرکت یا برنامه ای پیوسته که تأثیر بر مصرف کنندگان و سایر کاربران نهایی را با حداقل هزینه حداکثر می سازد (کلو و باک، ۲۰۰۴).
اسمیت و همکارانش سه تعریف زیر را برای ارتباطات یکپارچه بازاریابی داده اند:
مدیریت و کنترل تمامی ارتباطات بازاریابی؛
اطمینان از این که موضع یابی، شخصیت و پیام های برند، به طور تضایفی در هر عصر ارتباطاتی ارائه می گردد و از راهبرد منسجم واحدی ناشی می شوند؛
تجزیه و تحلیل راهبردی، انتخاب، اجرا و کنترل تمام عناصر ارتباطات بازاریابی که به طور کارا (با بهترین استفاده از منابع)، به صرفه (با حداقل هزینه ها) و اثربخش (با حداکثر نتایج) بر معاملات بین سازمان و مشتریان، مصرف کنندگان و ارباب رجوع می گذارد (هولم، ۲۰۰۶).
ارتباطات یکپارچه بازاریابی مفهوم و شیوه تنظیم کردن نمادها، پیام ها، رویه ها و رفتارهای سازمانی است. این مفهوم به منظور ایجاد ارتیاطات سازگار، پیوسته، شفاف و مداوم در محدوده و سراسر مرزهای رسمی سازمان صورت می گیرد (تورپ، ۲۰۰۹).
ارتباطات یکپارچه بازاریابی مفهوم و شیوه تنظیم کردن نمادها، پیام ها، رویه ها و رفتارهای سازمانی است این مفهوم به منظور ایجاد ارتباطات سازگار، پیوسته، شفاف و مداوم در محدوده و سراسر مرزهای رسمی سازمانی صورت می گیرد (تورپ، ۲۰۰۹).
۲-۱-۹- اهداف ارتباطات یکپارچه بازاریابی
به طور کلی در وهله نخست هدف هرگونه راهبرد ترفیع، کمک به تحقق اهداف بازاریابی بنگاه است. در مقام عمل و به طور خاص تر، اهداف ویژه اقدامات ارتباطی بنگاه، به کارگیری ترکیبی از تدابیر، تمهیدات و ابزارها برای بیشینه سازی تأثیر اقدامات بنگاه در بازار هدف در کنار کمینه سازی هزینه های ترفیعی برخی دیگر از اهداف ارتباطی بنگاه عبارت است از (ملا و همکاران[۲۹]، ۱۹۹۷):
اهداف اطلاع رسانی
بسط آگاهی مشتریان درباره محصولات و خدمات در بازار نسبت به قیمت، تنوع محصولات و خدمات، عملکرد آن ها و مانند این ها؛
جهت دهی و اصلاح شاخص های ادراکی و برداشتی مشتریان؛
ایجاد تصویری مطلوب از شرکت و اعلام حضور و هشدار به رقبا (ملوار ومرویک[۳۰]، ۲۰۰۴).
اهداف ترغیب مشتریان
ترغیب مشتریان نسبت به بنگاه، نام تجاری، محصولات و خدمات آن از طریق یادآوری به ایشان (ملا و همکاران، ۱۹۹۷)
اهداف یادآوری و نگهداری مشتریان
تزریق بازدارندههای گلایکولی با نرم افزار WatGas نیز در یک خط لوله انجام گرفت.
مقایسه نتایج بازدارندهای نمکی و گلایکول در مزایا و معایب نشان داد که گلایکولها دارای برتری بیشتری به نمکها هستند.
انتخاب بازدارنده وابسته به شرایط مختلف دما و فشاری است امّا در یک رتبه بندی، انتخاب بازدارنده برتر به صورت زیر است.
DEG < Methanol < MEG
Na2SO4 < KBr < KCL < NaCL
پیشنهادات
برای انجام مدلسازی بعدی لازم است به جای استفاده از سرعت لغزشی، uslip، از شار ذرات جامد، Js، استفاده نماییم.
مقایسه مدلهای ترمودینامیکی پیشبینی شرایط تعادلی تشکیل هیدرات گازی از طریق شبیه سازی کامپیوتری
بررسی و تحلیل نمودارهای فازی توسط نرم افزار تخصصی HydraFLASH در نواحی تشکیل هیدرات.
بررسی بازدهی هیترهای گرمایی و تأثیر آنها برای جلوگیری و حذف هیدرات در لولههای انتقال گاز
مطالعه بازدارندههای سینتیکی و مقایسه عملکرد بازدارندههای سینتیکی تجاری در جلوگیری از تشکیل هیدرات
مطالعه بازدارندههای پلیمری و مقایسه عملکرد بازدارندههای پلیمری تجاری در جلوگیری از تشکیل هیدرات
تأثیر مقدار آب درون گاز در تشکیل هیدرات گازی
شبیه سازی واحدهای نم زدایی گاز (گلایکول، غربال مولکولی، تبرید) با نرم افزار PipePhase
روشهای تشخیص محل انسداد هیدرات در خشکی و دریا
اثر دما و فشار بر زمان هسته زایی و تأخیر آن در هیدرات گازی
بررسی معادلات حالت تجمعی در پیش بینی شرایط تشکیل هیدرات گازی
Reference
Kvenvolden, Keith A.; Lorenson, Thomas D. (2001): The Global Occurrence of Natural Gas Hydrate. In Charles K. Paull, William P. Dillon (Eds.): Natural Gas Hydrates. Washington, D. C.: American Geophysical Union (Geophysical Monograph Series), pp. ۳–۱۸.
Makogon, I︠U︡. F. (1997): Hydrates of hydrocarbons. Tulsa, Okla.: PennWell Books.
Koh, Carolyn; Sloan, E. Dendy; Sum, Amadeu K. (2011): Natural gas hydrates in flow assurance. Amsterdam [u.a.]: Elsevier, GPP.
Chen, Litao; Sloan, E. Dendy; Koh, Carolyn A.; Sum, Amadeu K. (2014): Methane Hydrate Formation and Dissociation on Suspended Gas Bubbles in Water. In J. Chem. Eng. Data 59 (4), pp. ۱۰۴۵–۱۰۵۱. DOI: 10.1021/je400765a.
Tumba, Kaniki; Hashemi, Hamed; Naidoo, Paramespri; Mohammadi, Amir H.; Ramjugernath, Deresh (2013): Dissociation Data and Thermodynamic Modeling of Clathrate Hydrates of Ethene, Ethyne, and Propene. In J. Chem. Eng. Data 58 (11), pp. ۳۲۵۹–۳۲۶۴. DOI: 10.1021/je400727q.
Tumba, Kaniki; Hashemi, Hamed; Naidoo, Paramespri; Mohammadi, Amir H.; Ramjugernath, Deresh (2014): Phase Equilibria of Clathrate Hydrates of Ethyne + Propene. In J. Chem. Eng. Data, pp. ۱۴۰۳۰۷۱۳۳۳۴۱۰۰۵. DOI: 10.1021/je500032z.
Sloan, Dendy; Creek, Jefferson; Sum, Amadeu K. (2011): Where and How Are Hydrate Plugs Formed? In : Natural Gas Hydrates in Flow Assurance: Elsevier, pp. ۱۳–۳۶.
Li, Bo; Li, Xiao-Sen; Li, Gang; Wang, Yi; Feng, Jing-Chun (2014): Kinetic Behaviors of Methane Hydrate Formation in Porous Media in Different Hydrate Deposits. In Ind. Eng. Chem. Res. 53 (13), pp. ۵۴۶۴–۵۴۷۴. DOI: 10.1021/ie500580y.
Lv, Xiaofang; Shi, Bohui; Wang, Ying; Gong, Jing (2013): Study on Gas Hydrate Formation and Hydrate Slurry Flow in a Multiphase Transportation System. In Energy Fuels 27 (12), pp. ۷۲۹۴–۷۳۰۲. DOI: 10.1021/ef401648r.
Moridis, G. J. (2013): Numerical Studies of Gas Production From Methane Hydrates. In SPE Journal 8 (04), pp. ۳۵۹–۳۷۰. DOI: 10.2118/87330-PA.
Chou, I. M.; Sharma, A.; Burruss, R. C.; Shu, J.; Mao, H.; Hemley, R. J. et al. (2000): Transformations in methane hydrates. In Proc. Natl. Acad. Sci. U.S.A. 97 (25), pp. ۱۳۴۸۴–۱۳۴۸۷. DOI: 10.1073/pnas.250466497.
Wang, Wei Qiang; Fan, Kai Feng; Wan, Yu Fei; Wu, Ming; Le Yang (2014): Study on the Pigging Process of Rich Gas Pipeline. In AMR 884-885, pp. ۲۴۲–۲۴۶. DOI: 10.4028/www.scientific.net/AMR.884-885.242.
Carroll, John (2014): Hydrate Types and Formers. In : Natural Gas Hydrates: Elsevier, pp. ۲۳–۵۷.
Mehta, Ajay P.; Sloan, E. Dendy (1994): Structure H Hydrate Phase Equilibria of Paraffins, Naphthenes, and Olefins with Methane. In J. Chem. Eng. Data 39 (4), pp. ۸۸۷–۸۹۰. DOI: 10.1021/je00016a056.
Meng, Qingguo; Liu, Changling; Chen, Qiang; Ye, Yuguang (2013): Natural Gas Hydrate Dissociation. In Yuguang Ye, Changling Liu (Eds.): Natural Gas Hydrates. Berlin, Heidelberg: Springer Berlin Heidelberg, pp. ۲۶۱–۲۸۳.
Mondal, S.; Ghosh, S.; Chattaraj, P. K. (2013): A molecular dynamics study on sI hydrogen hydrate. In J Mol Model 19 (7), pp. ۲۷۸۵–۲۷۹۰. DOI: 10.1007/s00894-012-1625-7.
Ye, Yuguang; Liu, Changling (Eds.) (2013): Natural Gas Hydrates. Berlin, Heidelberg: Springer Berlin Heidelberg.
Lang, Xuemei; Fan, Shuanshi; Wang, Yanhong (2010): Intensification of methane and hydrogen storage in clathrate hydrate and future prospect. In Journal of Natural Gas Chemistry 19 (3), pp. ۲۰۳–۲۰۹. DOI: 10.1016/S1003-9953(09)60079-7.
Matsumoto, Yuuki; Grim, R. Gary; Khan, Naveed M.; Sugahara, Takeshi; Ohgaki, Kazunari; Sloan, E. Dendy et al. (2014): Investigating the Thermodynamic Stabilities of Hydrogen and Methane Binary Gas Hydrates. In J. Phys. Chem. C 118 (7), pp. ۳۷۸۳–۳۷۸۸. DOI: 10.1021/jp411140z.
Zhao, Wenhui; Wang, Lu; Bai, Jaeil; Francisco, Joseph S.; Zeng, Xiao Cheng (2014): Spontaneous formation of one-dimensional hydrogen gas hydrate in carbon nanotubes. In J. Am. Chem. Soc. 136 (30), pp. ۱۰۶۶۱–۱۰۶۶۸. DOI: 10.1021/ja5041539.
Zhou, Shi-dong; Yu, Yi-song; Zhao, Miao-miao; Wang, Shu-li; Zhang, Guo-Zhong (2014): Effect of Graphite Nanoparticles on Promoting CO2 Hydrate Formation. In Energy Fuels 28 (7), pp. ۴۶۹۴–۴۶۹۸. DOI: 10.1021/ef5000886.
Cha, Minjun; Shin, Kyuchul; Seo, Yutaek; Shin, Ju-Young; Kang, Seong-Pil (2013): Catastrophic growth of gas hydrates in the presence of kinetic hydrate inhibitors. In J Phys Chem A 117 (51), pp. ۱۳۹۸۸–۱۳۹۹۵. DOI: 10.1021/jp408346z.
Daraboina, Nagu; Malmos, Christine; Solms, Nicolas von (2013): Synergistic kinetic inhibition of natural gas hydrate formation. In Fuel 108 (0), pp. ۷۴۹–۷۵۷. DOI: 10.1016/j.fuel.2013.02.018.
Perrin, Andrea; Musa, Osama M.; Steed, Jonathan W. (2013): The chemistry of low dosage clathrate hydrate inhibitors. In Chem Soc Rev 42 (5), pp. ۱۹۹۶–۲۰۱۵. DOI: 10.1039/c2cs35340g.
Sharifi, Hassan; Ripmeester, John; Walker, Virginia K.; Englezos, Peter (2014): Kinetic inhibition of natural gas hydrates in saline solutions and heptane. In Fuel 117, pp. ۱۰۹–۱۱۷. DOI: 10.1016/j.fuel.2013.09.012.
Sharifi, Hassan; Walker, Virginia K.; Ripmeester, John; Englezos, Peter (2014): Inhibition Activity of Antifreeze Proteins with Natural Gas Hydrates in Saline and the Light Crude Oil Mimic, Heptane. In Energy Fuels 28 (6), pp. ۳۷۱۲–۳۷۱۷. DOI: 10.1021/ef500524m.
Boswell, Ray; Yamamoto, Koji; Lee, Sung-Rock; Collett, Timothy; Kumar, Pushpendra; Dallimore, Scott (2014): Methane Hydrates. In : Future Energy: Elsevier, pp. ۱۵۹–۱۷۸.
Carroll, John J. (2014): Natural gas hydrates. A guide for engineers. 3rd ed. Waltham, MA: Gulf Professional Pub.
Faizullin, M. Z.; Vinogradov, A. V.; Koverda, V. P. (2013): Formation of clathrate hydrates under crystallization of gas-saturated amorphous ice. In International Journal of Heat and Mass Transfer 65, pp. ۶۴۹–۶۵۴. DOI: 10.1016/j.ijheatmasstransfer.2013.06.023.
Foroozesh, Jalal; Khosravani, Abbas; Mohsenzadeh, Adel; Haghighat Mesbahi, Ali (2014): Application of artificial intelligence (AI) in kinetic modeling of methane gas hydrate formation. In Journal of the Taiwan Institute of Chemical Engineers. DOI: 10.1016/j.jtice.2014.08.001.
Mohebbi, V.; Behbahani, R. M. (2014): Experimental study on gas hydrate formation from natural gas mixture. In Journal of Natural Gas Science and Engineering 18, pp. ۴۷–۵۲. DOI: 10.1016/j.jngse.2014.01.016.
Musakaev, N. G.; Urazov, R. R.; Shagapov, V. Sh. (2006): Hydrate formation kinetics in piped natural-gas flows. In Thermophys. Aeromech. 13 (2), pp. ۲۷۵–۲۸۱. DOI: 10.1134/S0869864306020090.
Shahnazar, Sheida; Hasan, Nurul (2014): Gas hydrate formation condition: Review on experimental and modeling approaches. In Fluid Phase Equilibria 379, pp. ۷۲–۸۵. DOI: 10.1016/j.fluid.2014.07.012.
Tavasoli, Hamed; Feyzi, Farzaneh; Dehghani, Mohammad Reza; Alavi, Farzad (2011): Prediction of gas hydrate formation condition in the presence of thermodynamic inhibitors with the Elliott–Suresh–Donohue Equation of State. In Journal of Petroleum Science and Engineering 77 (1), pp. ۹۳–۱۰۳. DOI: 10.1016/j.petrol.2011.02.002.
Kodama, Takehide; Ohmura, Ryo (2014): Crystal growth of clathrate hydrate in liquid water in contact with methane + ethane + propane gas mixture. In J. Chem. Technol. Biotechnol., pp. n/a. DOI: 10.1002/jctb.4292.
Tsimpanogiannis, Ioannis N.; Economou, Ioannis G.; Stubos, Athanassios K. (2014): Methane solubility in aqueous solutions under two-phase (H–Lw) hydrate equilibrium conditions. In Fluid Phase Equilibria
Elgibaly, Ahmed A.; Elkamel, Ali M. (1998): A new correlation for predicting hydrate formation conditions for various gas mixtures and inhibitors. In Fluid Phase Equilibria 152 (1), pp. ۲۳–۴۲. DOI: 10.1016/S0378-3812(98)00368-9.
Kobayashi R, Song KY, Sloan ED. Bradley HB (1987): Petroleum engineers handbook. In Richardson TX : SPE, pp. ۱-۲۵,۲۵-۲۸.
Motiee M (1991): Estimate possibility of hydrate. In HYDROCARBON PROCESSING, 70, pp. ۹۸–۹۹.
در تعریف دیگر استقلال به مفهوم درجه آزادی، استقلال و دخالت داشتن فرد در تنظیم جدولهای کاری مربوطه و انتخاب روش های انجام کار میباشد (مورهد و گریفین، ۱۳۷۹؛ ۲۰۳).
بازخور از شغل[۴۵]: میزانی که خود شغل (در برابر سایر افراد و کارکنان) به شاغل اطلاعاتی راجع به عملکردشان میدهد.
کلاً تئوری ویژگیهای شغل بیان میکند که ویژگیهای یک شغل خاص با افراد و ویژگیهای اصلی دریافت شده شغلشان، حالتهای روانیشان، و نتایج مؤثرشان در ایجاد مجموعهای از نتایج رفتاری در آن شغل، در تعامل میباشند.
این ویژگیهای اصلی شغل به منظور ایجاد حالتهای روانی بحرانی بیان میشدند. سه ویژگی اولی (تنوع، مهارتها، هویتوظیفه و اهمیت وظیفه) بر با معنی بودن کار انجام گرفته تأثیر میگذارند، چهارمین ویژگی (استقلال) بر مسئولیت و پاسخگو بودن در مورد کار انجام گرفته نفوذ دارد و آخرین ویژگی (بازخور) به آگاهی از نتایج فعالیتهای کاری اشاره دارد. مجموعاً این حالتهای روانی بحرانی به عنوان تعیینکنندگان چهار نتیجه اصلی یعنی : رضایت کاری، انگیزش درونی کار، عملکرد کاری و غیبت و جابجایی در کار ـ ایفاء نقش میکنند. علاوه بر این گفته میشود که تأثیرات فوق از ویژگیهای اصلی شغل بر حالتهای روانی بحرانی به منظور کسب نتیجه، از طریق شدت نیاز به رشد یا اهمیتی که یک شخص برای چالشی بودن و توسعه شخصی قائل است، تعدیل میگردند. پیشبینی این تأثیرات توسط مدل ویژگیهای شغل به منظور بکارگیری بیشتر افراد با قدرت نیاز به رشد بالاتر نسبت به افرادی که قدرت نیاز به رشد پایینتری دارند تعبیه شده است.
هاکمن و الدهام (۱۹۷۶) همچنین روشی را برای ترکیب پنج ویژگی اصلی شغل پیشنهاد دادند تا راهنمای واحدی در مورد نیروی بالقوه همه جانبه یک شغل به منظور بالا بردن انگیزش کاری بدهد. این روش را آنها « شاخص انگیزش بالقوه[۴۶]»(MPS ) نامیدند که فرمول بیان شده برای آن به شرح ذیل میباشد:
)SV+ TI + TS (
MPS = { } × AV ×FB
۳
این روابط در مورد تنوع مهارتها، هویت وظیفه و اهمیت وظیفه اینطور معنی میدهد که هریک از این ویژگیهای شغل میتواند فقدان ویژگی دیگر را جبران نماید این تقسیم بر سه بودن نشان دهنده این موضوع است که این سه ویژگی با یکدیگر به اندازه هر یک از دو ویژگی دیگر به تنهایی، که عبارتند از استقلال و بازخور، اهمیت دارند. به علاوه همانطور که در این تابع ضربی نشان داده شده است دو عامل آخر اهمیت ویژهای دارند، به طوری که اگر هر یک از آنها برابر صفر باشند، بنابراین MPS نیز صفر خواهد شد. به عنوان مثال در یک شغل بودن استقلال و خودمختاری، صرفنظر از سطح بازخور، تنوع مهارتها، هویت وظیفه و یا اهمیت وظیفه، هیچ نیروی بالقوه انگیزشی وجود ندارد (پارکر و وال، ۱۹۹۸؛۱۲).
با بهره گرفتن از شاخص انگیزش بالقوه میتوان شاخص توان کل هر شغل را برای ایجاد انگیزه در کارکنان تهیه کرد و به دنبال آن میتوان با بهره گرفتن از JDS[47] (پرسشنامه ویژگی شغل که ادراک فرد از ویژگیهای شغل، حالات روانی مختلف، پیامدهای شخصی و کاری و شدت نیاز به رشد را میسنجد) شغلهایی را که توانایی انگیزشی پایین دارند شناسایی کرد و شغلهایی را که MPS آنها پایین است به منظور طراحی مجدد و افزایش توان انگیزشی آنها معین و تفکیک نمود (مورهد و گریفین، ۱۳۷۹؛ ۲۰۳-۲۰۵).
در فرمولبندی اصلی مدل تغییرات کمی پدیدار گشتهاند. مشخصه های ویژگیهای اصلی شغل و حالتهای روانی بحرانی بدون تغییر ماندهاند، اما تعدیلات در ارتباط با نتایج و متغیرهای تعدیل کننده، ایجاد شده است. غیبت و جابجایی از قسمت نتیجه حذف شدهاند و به جای آنها ارضاء نیاز به رشد جایگزین گردیده و دانش و مهارت و ارضاء نیاز مرتبط با خود کار به عنوان تعدیل کننده، در قدرت نیاز به رشد، شامل شدهاند. چنین تغییراتی انعکاس دهنده یافتههای پژوهشهای مرتبط میباشند.
۲-۱۳٫ نقایص مدل ویژگیهای شغل
مدل ویژگیهای شغل با تمام مزایایی که ارائه میدهد دارای چندین نقص میباشد.
اولین مسأله به میزان شخصی بودن پنج ویژگی شغل مربوط میگردد. در برخی از مطالعات تعیین عوامل ساختاری هماهنگ با ویژگیهای مشخصشده تئوریکی شکست خوردهاند(براس۱۹۷۹، لیوکلین۱۹۸۲ )[۴۸] علل مختلفی برای این نقایص وجود دارد. به عنوان مثال(فرد و فریزر، ۱۹۸۶)[۴۹] شواهدی را ارائه دادند که نشان میداد پاسخ دهندگانی که جوانتر، تحصیلکردهتر و یا در سازمان از موقعیت بالاتری برخوردارند، بهتر قادر خواهند بود تا درمیان ویژگیهای شغل تمایز قائل شوند. بقیه این ناسازگاریها را به عوامل موجود در روش تحقیق نسبت دادهاند به خصوص به شکل قابل توجهی در مورد وجود عناوینی که با لغات به صورت مثبت و منفی در پیمایش شناخت شغل بیان شدهاند(هاروی، بیلینگز و نیلان، ۱۹۸۵؛ ایدسزاک و دراسگو، ۱۹۸۷).
دومین مشکل در ارتباط با نقش حالات روانی بحرانی میشد که برای اتصال میان ویژگیهای شغل و نتایج، بیان شده بودند. یک جنبه از این مورد آن بود که ویژگیهای خاص شغل در ارتباط با حالتهای روانی بحرانی بودند که با آنهایی که مشخص شده بودند متفاوت هستند. به عنوان مثال بازخور در ارتباط با مسئولیت تجربه شده میباشد(فرد و فریز، ۱۹۸۷، جونز، زای و فنگ، ۱۹۹۲) [۵۰]. جنبه دیگر که معمولتر میباشد عبارتست از حالتهای روانی بحرانی که در ارتباط با پیامدهای غیرضروری بودند. در این صورت باید گفت مدلی که حالتهای روانی بحرانی را مستثنی میکند و به جای آنها به تأثیرات مستقیم ویژگیهای شغل بر نتایج مینگرد، دادهها را به طور برابر خوب میگنجاند (وال، کلک، و جسکون، ۱۹۷۸)[۵۱].
مشکل سوم به اثرات تعدیل کننده قوت نیاز به رشد، ارضاء زمینهای و مهارت و دانش مرتبط میگردد. در فرمولبندی اصلی مدل، هاکمن و الدهام بیان کردهاند که قدرت نیاز به رشد، رابطه میان حالتهای روانی و ویژگیهای شغل را تعدیل می کند و همینطور رابطه میان حالات روانی و نتایج را . همچنین قدرت نیاز به رشد رابطه میان ویژگیهای شغل و عملکرد را تعدیل میکند. اما در مورد دانش و مهارت و رضایتهای زمینهای چنین نتایج بدست نیامده است .
چهارمین مشکل عبارتست از اینکه پشتوانه کمی در مورد درجه تأثیر مشکل خاص میزان انگیزش بالقوه بیان شده وجود دارد (ایوانس و اندراک، ۱۹۹۱[۵۲] ، فرد و فریزر، ۱۹۸۷).
سرانجام اینکه مدل ویژگیهای شغل در شناخت روابط میان متغیرهای نتیجه و کاربرد محتوی در مورد آنهایی که با شواهد شناخته شده تفاوت دارند، شکست خورده است. رضایت، انگیزش درونی کار، عملکرد و غیبت و جابجایی با یکدیگر به عنوان نتایج یکجا جمع شدهاند. در حالیکه روابط آنها مبهم و نا واضح باقی مانده است(پارکر و وال، ۱۹۹۸؛ ۱۳-۱۵).
تمامی مشکلات و نقایص مدل ویژگیهای شغلی نشان دهنده این است که پیش بینی های خاص مدل در آزمون های تجربی صدق نمی کند. به عبارت دیگر ویژگیهای شغلی می تواند پیامدها را مشخص نماید. در یک مقیاس وسیع مدل ویژگیهای شغلی کارکرد دارد اما در یک مقیاس کوچک دارای اعتبار نیست ( کرول ۲۰۰۳؛ ۲۶).
در جای دیگر سه مشکل کلی در مورد مدل بیان شده است؛ نخست آنکه پرسشنامه شغل یا JDS همواره از اعتبار و دقت لازم برخوردار نیست. ثانیاً نقش تفاوتهای فردی به اندازه کافی در ارزشیابیهای علمی مورد تأیید قرار نگرفته است و در نهایت بکارگیری راهنمای استفاده از تئوری بطور کامل واضح نبوده و مدیران مجبورند برای بکارگیری تئوری حداقل بخشی از آن را تغییر دهند(مورهد و گریفین،۱۳۷۹؛ ۲۰۵).
باید گفت که این نقائص از اهمیت مدل کم نمیکند چرا که نیروی اصلی مدل که بیان میدارد ویژگیهای شغل میتوانند به عنوان تعیینکنندههای مهم نتایج به حساب آیند. توسط مطالعات نمونهای و مطالعات طولی حمایت میشود.
۲-۱۴٫ گروه های کاری منسجم[۵۳]
اگر توسعه شغلی به جای اینکه در سطح فردی صورت گیرد، در سطح گروهی اعمال شود، منجر به ایجاد گروه های کاری منسجم میشود. برای مشاغلی که کار گروهی و همکاری را میطلبند، این رویکرد میتواند تنوع در اعضاء گروه را افزایش دهد. یک گروه کاری منسجم شبیه به چه چیزی میتواند باشد؟ اساساً بهجای انجام یک وظیفه واحد، تعداد زیادی از وظایف به یک گروه واگذار میشود. گروه سپس میتواند تصمیم بگیرد که وظایف خاص را به چه کسانی واگذار کند و مسئول انجام آنها چه کسانی باشد. گروه میتواند یک سرپرست را انتخاب کند تا فعالیتهای آن را سرپرستی کند. این گروه های کاری منسجم در فعالیتهایی نظیر : تعمیرات و ساخت ساختمانها کراراً دیده میشود. در تمیز کردن یک ساختمان اداری نسبتاً بزرگ، معمول است که یک سرپرست وظایفی را که باید انجام شود، تعیین میکند و سپس کارگران را به عنوان یک گروه رها میکند تا خود وظایف را بین خود تخصیص دهند. به طور مشابه، راهسازان، کراراً به عنوان یک گروه تصمیم میگیرند که چگونه وظایف متنوع را جامه عمل بپوشانند(رابینز، ۱۳۷۶؛ ۳۰۹).
۲-۱۵٫ گروه های کاری خودمختار
وقتی که غنیسازی در سطح گروه صورت گیرد، تیمهای خودمختار بوجود میآیند. در این حالت گروه یک هدف از پیش تعیین شده دارد که باید به آن برسد. گروه در تعیین و واگذاری وظایف کاری، ساعات استراحت، روش های نظارت و نظایر آن آزاد است. همانگونه که ذکر شد مقدمه گروه های کار خودمختار شامل طراحی مجدد به صورت گروهی میباشد. این روش عمدهای است که از این طریق آن میتواند از غنای شغلی مورد تمایز قرار گیرد. تعریف ویژگی گروه های کاری خودمختار این است که کارکنان بر تصمیمات عملیاتی روز به روز خود آزادی عمل دارند (اشاره به اینکه چه کسی، چه کاری را و چه موقع انجام دهد) و همچنین گروه را اداره کنند (آموزش اعضاء، تیم و انتخاب اعضاء جدید). نوعاً وظایف در درون گروه به یکدیگر وابسته هستند و با یکدیگر کل کالا یا خدمت را تشکیل میدهند. اعضاء تیم معمولاً دارای مهارتهای متنوع و مرتبطی با نیاز برای انجام یک دامنهای از وظایف دارند و تیم بازخور منظمی را از عملکرد دریافت میدارد (وال و همکاران، ۱۹۸۰)[۵۴].
همانطور که قبلاً گفتیم، اصول طراحی گروه های کار خودمختار بر اساس تئوریهای سیستمهای فنی اجتماعی و به شرح ذیل میباشد :
وظایف وابسته به هم را برای ایجاد یک مجموعه معنیدار و ایجاد تعادل میان وظایف مطلوب و وظایفی که مطلوبیت کمتری دارند، گروهبندی کنیم.
ارائه معیار روشنی از عملکرد برای تیم به عنوان یک کل واحد.
ارائه بازخور واضح در مورد عملکرد گروه.
تا حد امکان روش های کار را به قلمرو آزادی خود کارکنان واگذار نمائیم (یعنی کاهش مشخصات).
به کارکنان اجازه دهیم تا اختلافات را در مبداء کنترل نمایند، اما مطمئن شویم که آنها دارای دانش، مهارت و اطلاعات ضروری برای مداخله کردن در این امر، میباشند.
به گروه اجازه کنترل تجهیزات، مواد اولیه و دیگر منابع را بدهیم و آنها را در مورد استفاده محتاطانه آنها مسئول نماییم.
سطح مهارت کارکنان را بالا ببریم تا اینکه بتوانند به عدم اطمینانها پاسخ دهند (اما باید توجه داشت که چند مهارتی بودن کامل ممکن است موجب افزون شدن مهارتها گردد).
باید مطمئن شد که انتخاب، آموزش، سیستمهای پرداخت و غیره با طراحی کار سنخیت داشته باشند.
بازنگری و ارزیابی منظم از طراحی شغل.
گروه های کاری خودمختار همیشه به یک شکل ظاهر نمیشوند. یکی از علل مهم این تنوع این است که آنها چگونه سرپرستی میشوند، که دامنه آن شامل حالتی است که در آن هیچ سرپرستی بلاواسطهای وجود ندارد تا وضعیتی که یک رهبری تیمی وجود دارد که ممکن است (و یا امکان ندارد) که این رهبری در میان اعضاء تیم بچرخد. علت دیگر این تنوع به درجه تخصصی کردن وظیفه درونگروهی مرتبط میگردد (چند مهارتی بودن).گروه ها همچنین میتوانند از لحاظ گستردهای که اعضاء تمام وظایف پشتیبانی را کنترل نمایند، مانند کنترل کیفیت و نگهداری تجهیزات و همینطور از لحاظ درجهای که طراحی خودشان را اداره میکنند تفاوت داشته باشند. منز (۱۹۹۲) [۵۵]استدلال کرد که تیمهای خودچرخان به خصوص در محیطهایی مناسب میباشند که وظایف متغیر و مبهم میباشند.
گروه های کار خودمختار در تمام انواع و اندازههایشان بطور روزافزونی متداول میگردند. لاولر، مهرمن، ولدفورد(۱۹۹۴)[۵۶] گزارش کردند که استفاده از تیمهای خودگردان در سالهای ۱۹۹۲ نسبت به ۱۹۹۰ از ۲۸% به ۴۸% افزایش یافت. گودمن و همکاران پیشبینی کردند که با گرایش فرهنگی به سمت مشارکت و استفاده همه جانبه از تکنولوژیهای نوین مختلف، گروه های کار خودمختار متداولتر میگردند و در محدودههای وسیعتری گسترش خواهند یافت. از قبیل سطوح مدیریتی و پشتیبانی و خدماتی (گودمن و دوادس و هاگسون، تیال، ۱۹۸۸؛ ۳۲۴).
۲-۱۶٫ نقدی بر تئوری و پژوهشهای موجود
تا کنون برخی نظریههای طراحی شغل را که بیشترین تأثیر را در طراحی شغل داشتهاند بررسی کرده و برخی از نقائص آنها را بازگو کردیم. حال میخواهیم دیدگاه نقادانهتری به این نگرشها به طور کلی بیافکنیم (پارکر و وال، ۱۹۹۸؛ ۲۵-۲۹).
الف ـ موضوعات روششناسانه
تأکید بر مقیاسهای ادراکی ویژگیهای شغل: پژوهشهای طراحی شغل عموماً با بهره گرفتن از مقیاسهای ادراکی ویژگیهای شغل پیش رفتهاند. در این خصوص باید گفت که بیشتر این پژوهشها از درجات وابسته به ویژگیهای شغل خودشان به منظور توصیف کارشان استفاده میکنند به جای اینکه از ارزیابیهای مستقل یا عینی استفاده نمایند. یعنی ممکن است یک ارزیابی و معنی از نظر شخصی با ارزش و از نظر شخصی دیگر بیارزش باشد.
اثر عوامل اجتماعی و موقعیتی: مورد دیگر به اثر عوامل اجتماعی و موقعیتی، مانند نگرش همکاران، بر ادراکات و احساسات افراد در مورد مشاغلشان، که خیلی بیشتر از ویژگیهای عینی خود شغل است، مرتبط میگردد.
روش های سنجش: مشکل دیگر در ارتباط با روش های سنجش میباشد که پژوهشها از یک روش استاندارد و متداول استفاده نکردهاند.
فقدان مطالعات میدانی طولی: شاید اساسیترین مورد روششناسانه، موردی که تا کنون در مورد آن به اندازه کافی تصمیم گرفته نشده، عبارتست از فقدان مطالعات میدانی طولی که خوب طراحی شده باشند (کلی، ۱۹۹۲ ، رابرتز و گلیک، ۱۹۸۱ ، وال و مارتین، ۱۹۸۷). پژوهشهای طراحی شغل توسط مطالعات نمونهای که بر اختلافاتی که بطور طبیعی در مشاغل رخ میدهند تأکید دارند، احاطه شدهاند این امر ضعیفترین نوع مطالعه میباشد و ارتباطی که میان ویژگیهای شغل و نتایج حاصل میشود نیاز به این دارد که با علت تفسیر گردند. (زبرلینگر، گلیک و رادگرز، ۱۹۸۸)
تأکید بر اثرات کوتاه مدت: مشکل دیگر این است که پژوهشها نتایج و اثرات طراحی مجدد و شغل را در کوتاه مدت مورد سنجش قرار میدهند. برای کسب نتایج بهتر با اعتبار بیشتر، باید اثرات بلند مدت طراحی شغل را بررسی کرد نه اینکه فقط در چند ماه اول آنها را کنترل کنیم بلکه باید در چندین سال آنها را تحت نظر داشته باشیم .
آزمایشگاهی بودن مطالعات: یکی دیگر از موارد این است که بسیاری از مطالعات طراحی شغل، آزمایشگاهی هستند و از دانشجویان در وظایف کوتاه مدت استفاده میکنند. این مطالعات فاقد اعتبار خارجی هستند، برای مثال مطالعات آزمایشگاهی، جنبه اقتصادی کار را در نظر نمیگیرند. انگیزش بیرونی ممکن است نسبت به آنچه که تا کنون فرض میشد، عامل مهمتری باشد. به همین دلیل مقایسه بیان مطالعات آزمایشگاهی و میدانی در مورد رابطه محتوی شغل و عملکرد، نتایج متفاوتی را نشان میدهند(برلینگر و همکاران، ۱۹۸۸، استون، ۱۹۸۶).
ب:تمرکز محدود
با کنار گذاشتن موضوعات روششناسانه، شاید بزرگترین محدودیت موجود در تئوریهای پژوهشهای مربوط به طراحی شغل، تمرکز محدود آنها باشد. تئوری سنتی دامنه کافی از ویژگیهای شغل را در نظر نمیگیرد، برچند متغیر نتیجه تأکید دارد، در برگیرنده جنبههای دیگر انگیزش به عنوان مکانیزمی که پایه ارتباط میان محتوی شغل و نتایج میباشد، نیست و شرایط سازمانی یا فردی که تحت آنها انواع بدلیهای طراحی کار اثربخشی خواهند شد، را تماماً تعیین نمیکند، برای رفع این نقائص میتوان از روش های ذیل سود برد:
ویژگیهای کار
ـ افزایش دامنه ویژگیهای کار، بیشتر پژوهشهای طراحی شغل توجهشان بر پنج ویژگی کار در مدل ویژگیهای شغل میباشد. یعنی استقلال، تنوع، اهمیت وظیفه، هویت وظیفه، بازخور وظیفه. در این زمینه میتوان دامنه وسیعتری از ویژگیهای شغل را مورد بررسی قرار داد، مانند: نیازهای فیزیکی، زمینه فیزیکی، بازخور از عاملین (مانند همکاران و سرپرست) نیازهای شناختی، وابستگی، مسئولین تولید، کنترل عملکرد، فشار کار و فشار زمان، ابهام و تعارض در نقش و … .
شما نمیتوانید موارد درون زبالهدان را ویرایش کنید. مورد را به بیرون از زبالهدان منتقل و سپس آن را ویرایش کنید.
واگر وجود صرف برای ذات حق فرض شود، فرض تعدّد و ثانی در برابر او محال است چون از سنخ وجود است نه ماهیت و چون صرف است مماثل هم ندارد . [۲۶۷]
بنابراین طبق این بیان با ( صرف الوجود ) بودن به تنهایی می توان وحدت وجود واجب تعالی را به اثبات رساند، چرا که کثرت از لوازم ماهیت است و ماهیت همواره با امکان واحتیاج و فقر همراه می باشد و این لوازم از ساحت ذات باری دوراست ؛لذا به سبب صرف الوجود بودن واجب تعالی، تنهامصداق وجود ذات کبریایی اوست و فرض ثانی و مماثل در مقابل او نز محال است[۲۶۸]. و ذات او بوحدته جامع کلّ اشیاء شده و تمام مواطن هستی را پر می کند و جایی برای غیر باقی نمی گذارد .
در مقابل این نظریه، افردی همچون علامه طباطبایی معتقدند که با قاعده ( صرف الوجود ) به تنهایی نمی توان وحدت شخصی را به اثبات رساند بلکه نیاز به حد وسطی است برای تکمیل قاعده و استفاده آن در اثبات وحدت شخصی، بیان ایشان چنین است :
« این استدلال ( صرف الوجود بودن ) هنگامی تمام است و نتیجه می دهد که به این مقدمات یک مقدمه دیگر اضافه کنید و آن این است که وجود را ( واحد با شخص ) بدایند ؛ در این صورت آن وجود بالصرافه که در تشخیص واحد است، اختصاص به ذات حق داشته و تمام موجودات از زمین و آسمان وعالم ملک و ملکوت مظاهر و تجلیات او هستند و دیگر وجودی از خود ندارد، و نسبت وجود و موجودیّت به آن ها بالعرض و المجاز خواهد بود .
زیرا اگر تشخّص وجودی اثبات نشود، نفس واحد بالصرافه بودن آن کافی برای اثبات این مهم نمی باشد، چون اگر وجود واحد بالصرافه، ممکن باشد که در تحقّق چند تحقّق داشته باشد، مانند تحقّق واجبی و تحقّق ممکن، دیگر اثبات وحدت برای او نمودن مشکل است مگر به یک ضمیمه خارجی و آن اینکه هر جودی که واحد بالصرافه بوده باشد حتماً باید در تشخّص واحد باشد . در آن وقت بر اساس تشخّص واحد برای وجود، اثبات وحدت و آثار وحدت می توان نمود»[۲۶۹].
۳-۱-۲-۶ -عدم تناهی واجب تعالی :
از دیگر ادلّه ذکر شده برای اثبات وحدت شخصی وجود، عدم تناهی واجب است، که از آن به عنوان حد وسط در قاعده بسیط الحقیقه نیز استفاده می شود .اما بیان استدلالی عدم تناهی :
همان گونه که گفته شد حقیقت وجود از هر جهت بسیط بوده و وجودنیز عین ذات واجب می باشد، بنابراین با مصداق حقیقت وجود و بساطت ذات آن، جایی برای غیرباقی نمی ماند، چون اگر غیر فرض شود، واجب در آن جا حضور نداشته و مرکب از وجود و عدم می شود . این با معنای وجوب ذاتی و بساطت حقیقی وی سازگاری ندارد، بنابراین از بساطت حقیقی، عدم تناهی واجب فهمیده می شود و اینکه جایی برای حضور غیر باقی نگذاشته و محدود به حدی نیست بلکه همه امور و اشیا را در بر گرفته و بر آنها احاطه دارد و احاطه او نیز از قبیل احاطۀ حقیقت واصل به عکس ها و سایه های همان حقیقت به شمار رفته و از آن به رابطه « ظلّ » و « ذی ظلّ » یاد می شود . با این بیان تکلیف ما سوا نیز مشخص می گردد چرا که کثرات به عنوان مظاهر وجود واحدند نه وجودی در مقابل او .[۲۷۰]
۳-۱-۳- نقل اقوال :
از میان شارحین حکمت متعالیه، در تبیین حرف صدرا مبنی بر وحدت شخصی وجود، اختلافاتی پیش آمده، برخی همچون سبزواری با این که قائل به وحدت وجود عرفانی است و در متون خود به توضیح و تبیین آن پرداخته، اما بیان صدرا را کافی برای اثبات وحدت شخصی نمی داند و برخی نیز مانند ملاعلی مدرس زنوزی در بدایع الحکم، قائل به این مطلب شده که از امکان فقری چیزی جز وحدت تشکیلی وجود به دست نیامده و به دلیل اشکالی که بر هویّت تعلّقی معلول وارد می داند، منکر وحدت شخصی می شود و گروه دیگر از میان شارحین، کسانی اند که هم قائل به وحدت وجود عرفانی می باشند و در کتب و نوشته های خویش به تبیین آن پرداخته و هم معتقدندکه جناب صدرا اولین کسی است که توانسته وحدت وجود عرفانی را برهانی سازد .
در این میان نیز برخی بین دلایل صدرا تفکیک قائل شده و قائل اند از ربط علی نمی توان به وحدت شخصی رسید اما بیان ( بسیط الحقیقه ) رادر اثبات وحدت شخصی وجود کافی می دانند . آنچه در این بخش به آن پرداخته می شود صرفاً نظرات موافق و مخالف با این مطلب است که آیا صدراالمتألّهین در دستیابی به برهانی کردن وحدت کردن وجود کامیاب بوده یا خیر ؟از این جهت به عنوان نمونه به چند نظر از میان شارحین متقدم و متاخر حکمت متعالیه پرداخته می شود .
۳-۱-۳-۱-نظر موافقین:
۱ ) فیض کاشانی، از جمله افرادی است که معتقد است از طریق ربط علّی و صرف الوجود بودن می توان وحدت وجود عرفانی را اثبات کرد، هرچند ایشان صریحاً قائل به توفیق صدرا از این قاعده در اثبات وحدت شخصی نشده، اما بیانی که از ربط علّی دارند همان بیان صدرا می باشد . ایشان در معنای امکان بیان می کند:
« ذات امکان عین معنای تعلّق وارتباط است؛ چرا که اگر حقیقتی غیر از تعلق و ارتباط به غیر داشته باشد یا تعلق به غیر به عنوان صفت زائد بر او باشد، از آن جا که ( ثبوت شی ء لشی ء فروغ ثبوت مثبت له ) است، پس آنچه مفتقر فرض کردیم، مفتقر نیست بلکه عین فقر است و آن غیری که به او مرتبط است باید مستقل الحقیقه باشد ؛ بنابراین هر فاعلی بما هوفاعل، فاعل بذات است و هر مفعولی بما هو مفعول، مفعول بالذات می باشد و چون ذات هر یک عین وجودشان است، پس مفعول هویّتی مباین با هویّت فاعل ندارد تا دو هویت مستقل فرض شود که یکی مفیض باشد و دیگری مستفاض، بنابراین مجعول به جعل بسیط و وجودی، حقیقتی اصلی ندارد جز اینکه مضاف به فاعل است و معنای مستقلی جز عین تعلق و وابستگی، ندارد . همچنان که فاعل عین مفیض بودن عین ذات اوست…
و چون ثابت شد وجودات به یک حقیقت برگشت می نماید ودارای یک اصل واحدند که آن اصل واحد ذاتاً فیّاض است، پس او حقیقت است و باقی شئون و او ذات است و غیر او اسماء و صفات و او اصل است و ما سوا اطوار و فروع او . « کلّ شیء هالک الّا وجهه » [۲۷۱].
و در جای دیگر در توضیح وحدت حق تعالی از طریق صرف الوجود بیان می کند : چون صرف وجود قبول تعدّد ننماید، شریک در وجود ندارد ؛ چون غیر او حقیقت دیگر در مرتبه او متصوّر نمی باشد .اصل وجود ماورا ندارد، هرچه که موجود است و به وجود متصف می شود مرتبه ای از آن اصل واحد و یا مظهری از مظاهر اسماء و صفات او محسوب می شود و لذا هیچ کمال وجودی از علم و قدرت از حیطه او خارج نمی شود.[۲۷۲]
۲ ) نظر استاد جلال الدین آشتیانی : ایشان قائل اند جناب صدر المتألّهین به نحو اطلاق، قائل به وحدت وجود و موجود نیست، بلکه در برخی موارد صریحاً مسلک حکمای محقّق را که خود وی به آن سرو صورت داده اختیار نموده و برای وجود مراتب مختلف قائل است و وحدت ساری در مراتب را اثبات می کند و در برخی دیگر ازکلمات خود به مشرب اهل عرفان متمایل شده است .[۲۷۳] در عین حال ایشان بیان می دارد که جناب صدرا توانسته با برهان درصدد اثبات وحدت وجود برآید:
« مسأله وحدت وجود، اساس وپایه جمیع تحقیقات در مسائل مربوط به مبدا و معاد و یکی از مسائل نفیس عرفانی است . شاید ملاصدرا اولین فیلسوفی باشد که در این موضوع به نحو کامل تحقیق کرده وحل بسیاری از مشکلات را متوقف بر فهم آن دانسته و مسائل آن را با موازین علمی وفق داده است » .[۲۷۴]
طبق نظرایشان تعبیراتی که جناب صدرا و دلایلی که برای برهانی کردن وحدت شخصی وجود آورده، همان مقصود عرفاست ؛ چرا که تعمّق در سیر بحثی جناب صدرا از اصالت وجود و وحدت تشکیکی، سبب تقرب به قول عرفا بوده و با بهره گرفتن از این دلایل است که عقل حکم می کند وجود، واحد شخصی است و از آنجا که وحدت اطلاقی، مساوق با وحدت شخصی است و شیء متّصف به وحدت اطلاقی، جزئی حقیقی است، وجودمنحصر است به فرد واحد نه سنخ واحد .[۲۷۵]
از این بیان، مقصود جناب صدرا از وحدت اطلاقی واجب مشخص می شود که همان وحدت شخصی وجود است نه وحدت تشکیکی ؛ چرا که وحدت اطلاقی که طبق بیان صدرا به ( بشرط لا) و مطابق تعبیر عرفابه ( لا بشرط مقسمی ) نام گذاری شده، یکی است . بیان استاد در این موردچنین است:
« وجود بنابر مسلک این اعاظم به اعتبار ( بشرط لا ) بودن آن، نسبت به تعیّن امکانی واجب است و این ( بشرط لایی ) با ( لابشرطی ) مصطح عرفا منافات ندارد، چه آن که اصل حقیقت که نسبت به هر تعیّنی لا بشرط است از باب اطلاق صرف، عاری از هر قیدی است از جمله قید اطلاق » .[۲۷۶]
و همین حقیقت وجود که مقام محیط بر کافه مراتب است، چون بشرط لا است نسبت به حد امکانی، تکرّر و تعدّد نمی پذیرد و مراتب غیر صرف، ثانی طبیعت نیست بلکه فرق وتفضیل همان اجمال و جمع است. مراتب غیر صرف، نسب و اضافات و رشحات و ظهورات اصل حقیقت می باشند و حقیقت وجود منحصر است در حق و مابقی نسب و اعتبارات و اضافات و تجلیات آن حقیقت می باشد که اهل عرفان به تحقق مجازی آنها قائل اند.[۲۷۷]
استاد آشتیانی در جای دیگر بیان می داد که:
« مقصود از ( وجود ) در لسان اهل عرفان، طبیعت ( لابشرط ) و مطلق است که به حسب ذات غیر متعیّن است ولی به لحاظ تجلّی و ظهور، عین تجلیّات و نسب وجودی است که از آن در لسان حکمت متعالیه به اضافه و نسب اشراقی تعبیر شده است».[۲۷۸]
اما ایشان درباب حقایق امکانی نیز این نکته را بیان می کند که آنچه صدر الحکماء از آن به روابط محض واضافات اشراقی تعبیر کرده از باب انحصار حقیقت وجود درفرد یا شخص واحد حقیقت وجود نیست وچون نسب ویا ظهور اصل وجودند، تحقّق عینی ندارند ؛ لذا این نسب واضافات وجود واجبی، ظلّ وجود حق اند که بالمجاز والاعتبار تحقق دارند[۲۷۹].
۳- استاد جوادی آملی: ایشان نیز معتقدند جناب صدرا هم با برهان ربط علّی وهم با قاعده( بسیط الحقیقه )توانسته وحدت شخصی وجود را به اثبات برساند ووجود برخی نظرات مخالف با وحدت شخصی درحکمت را ناشی از عدم فهم دقیق براهینی که صدرا آورده، بیان کرده ومی فرماید:
« شاهباز وحدت شخصی وجود، شقشقه ای است که هر از چند گاهی تهدار محلوق به قداره دارد وآنچه به منزله حضیضی است که درآن قرار می گیرد … چاه زنخدان وحدت تشکیکی وجود است که متأسفانه فرودگاه وحدت شخصی وجود قرار گرفت ومی گیرد؛ آری، اساس حکمت متعالیه برتشکیک وجود است که درسراسر آن کثرت حقیقی آمیخته با وحدت حقیقی است واین دو رهزن گاهی مانع نیل ثبوتی برخی از بزرگان حکمت است که اصلاً راه به وحدت شخصی وجود نبرده اند وزمانی مانع ارائه اثباتی بعضی از کملین آن است که هرگز با بنان ویا بیان از آن نام نبرده وهماره درپرده ونقاب از آن سخن گفته اند».[۲۸۰]
وی درباب وحدت وجود بیان می کند که « مقصود از وحدت حقیقی دربحث تشکیک، وحدتی است که همراه با کثرت حقیقی است واین غیر از سخن عرفا مبنی بروحدت وجود می باشد، چرا که قائلین به وحدت وجود، حتی وجود حرفی ورابط را نیز برای غیر خدا نمی پذیرند. اما جناب صدرا تازمانیکه درحوزه مباحث فلسفی گام می نهند از بحث تشکیک واز بیان این که کلّ جهان امکان نسبت به ذات اقدس اله ربط هستند، فراتر نمی رود وچون درپایان فصل های دوازده گانه علیّت به دایره عرفان وارد می شود از کامل شدن فلسفه خبر داده ؛ از وحدت شخصی وجود که توحید موجود است، سخن می گوید» .[۲۸۱]
ایشان بیان می کند که جناب صدرا از ابتدای بحث وجود شناسی، متوجه بحث وحدت وجود بوده ووعده اثبات آن را می دهد.[۲۸۲]واین وعده نمی تواند تشکیک وجود باشد، چرا که بحث او همواره مبتنی برتشکیک است ودرتشکیک وجود، درعین وحدت حقیقی، کثرت حقیقی دارد ؛ آنچه را که او وعده آن را می دهد وصول به اوج مباحث فلسفی و تتمیم مسائل این علم است ودرآن بحث علاوه برتوحید واجب، توحید وجود نیز اثبات می گردد.[۲۸۳]
درباب امکان فقری نیز ایشان بیان می کنند:
« ازباب تنظیر تکوین به اعتبار می توان وزان ربط معلول به علت را وزان ربط معانی حروف دانست، زیرا معنای حرفی عین رابط اند، … بدین گونه نیاز وفقر در متن هستی معلول راه پیدا می کند چندان که دو صفت برای معلول نمی توان تصور کرد که یکی امکان با لذات ودیگری وجوب با لغیر باشد، بلکه آنچه برای معلول می ماند همان وجوب بالغیر است که عین الربط است، قهراً معلول هیچگونه ذات ندارد تا به امکان متصف شود بلکه ربط صرف است … تا اینجا محدوده تشکیک وجود است ولی با تأمّل درربط معلول روشن می شود اسناد هستی به معلولی که فقر محض وربط صرف می باشد چیزی جز مجاز نیست ؛ زیرا اگر چیزی ربط بودن در ذات آن اخذ شده باشد، بدین معناست که از خود هیچ ذاتی ندارد، چون خصیصه ربط، عین ارتباط با مستقل بودن ونداشتن ذات است ؛بدین ترتیب برای معلول هیچ ذاتی نمی ماند مگر آنکه ذات مستقلی را که واجب است نشان می دهد، چندان که باغفلت از آن مستقل هرگز معلول که عین ربط است حاصل نمی شود ؛ بدین گونه دانسته می شود نسبت هستی وکمالات آن به معلول هایی که درآغازامر موجودهای امکانی خوانده می شوند، نسبتی حقیقی نبوده ونمی باشد، تنها مصحّحی که برای این نسبت باقی مانده وآن را از صورت غلط بودن خارج می کند همان مجازی بودن آن است. با نفی اسناد حقیقی وجود از معلول، بساط هرگونه کثرت حقیقی اعم از کثرت تباینی وکثرت تشکیکی وجود ها برچیده می شود ووحدت شخصی که مدعای اهل عرفان است ثابت می شود[۲۸۴]» .
ایشان همچنین درباب علت وتحلیل آن برای اثبات وحدت شخصی بیان می دارند:
« بااثبات غنای ذاتی علت حقیقی وعدم تناهی آن فرض وجود دیگری که درعرض ویا درطول آن قرار گیرد باطل می شود وبا حصر وجود درعلت حقیقی برای معالیل چیزی جز ظهور ونشانه باقی نمی ماند[۲۸۵]» .
نظر ایشان درباب قاعده ( بسیط الحقیقه ) این است که جناب صدرا به دو صورت این قاعده را طرح کرده اند اول طبق بیان وجود تشکیکی، بدین بیان که واجب تعالی همه کمالات دیگر موجودات را داراست واز نقائص آنها مبرّی می باشد .
بیان دیگر مطابق وحدت شخصی وجود است که بیان می کند واجب تعالی همه کمالات را داراست؛ به این معنا که خارج از واجب چیزی نیست وهرچه کمال است متعلّق به اوست وطرح بسیط الحقیقه درپایان مباحث علیّت ومعلولیّت با این تقریر سازگار است وزمانی که جناب صدرا درعنوان فصل بیان می کند : « فی ذکر نمط آخر من البرهان فرادنیّ الذات تامّ الحقیقه، لا یخرج عن حقیقته شی ءمن الأشیاء » شاهد براین است که مقصود از این که حقیقت هیچ شیئی از واجب تعالی خارج نیست، سالبه به انتفاء موضوع است ؛ چرا که تقریر دیگر ازاین قاعده برمبنای تشکیک وجود درجاهای دیگر اسفار بیان شده است.
ایشان درنهایت از این بیان صدرا نتیجه می گیرد:
«وحدت شخصی وجود اصلی است که مانع ازنسبت حقیقی وجود به غیرواجب می شود وبا این اصل، برای معلول ورابط چیزی جزآیت ونشانه واجب بودن، باقی نمی ماند، زیرا اگر معلول واقعاً دارای وجودی می باشد که به واجب متّکی است، محدودیّت واجب لازم می آید.»[۲۸۶]
۴- استاد مهدی آشتیانی: دراستفاده از قاعده ( بسیط الحقیقه ) دراثبات وحدت شخصی وتوفیق صدرا درنیل به این حقیقت بیان می کند:
« اعاظم فلاسفه متالهین قدست اسرار هم مجرای این قاعده شریفه را واجد به وحدت حقه حقیقه ذاتیه ازلیه وبسیط مطلق وتام فوق التمام من جمیع الجهات والحیثیات دانسته واجرای آن را درغیر واجد به وحدت حقه حقیقه جایز نمی دانند، چنانکه صدرالمتالهین … دراکثر تصانیف وکتب ومولفات خود تصریح به این مطلب نموده وبیان آن را بنحو اوفی استیفا فرموده است»[۲۸۷].
۵- شهید مطهری : ایشان درباب علیّت، پس از بیان نظر عرفا مبنی بر « تجلّی » ونظر حکماء که « علیّت » است وتطبیق آن برمفهوم ( خلق) درقرآن کریم، بیان می کند« ازکارهای بزرگ صدرااین بود که مفهوم علیت وتجلی رابه هم نزدیک کرده و ثابت کرده که معلول واقعی « لیس الا شأناً من شئون العلهوظهوراً من ظهورات العله ووجهاً من وجوه العله »درواقع اوعلت را به تجلی برگرداند» سپس ایشان با تحقیق در حقیقت معلول وعلت بیان می کند مخالفت عرفا با مسأله علیّت، علیّتی است که فلاسفه قائل به آن بوده وبرای معلول، ذاتی مستقل از علّت موجده وحقیقی می پنداشتند، اما بادید صدرا، خلق ومخلوق ازشئون علّت بوده وجداو ثانی علّت نیست، یعنی تفاوت علّت با معلو ل، ذهنی محض و صرفاً ساخته ذهن می باشد . ایشان در ادامه بیان میکند که درعین حال که کثرت علت ومعلول واقعی است اما دارای وحدتی است ؛ امامقصود از وحدت در نظرایشان وحدت تشکیلی نمی باشد بلکه وحدتی فراتر از آن است، چرا که درادامه بیان می کند:
«معلول ثانی علّت نیست، بلکه شأن اوست وبه منزله اسم وصفت او… اگر ما حقیقت اشیاء (وجود) آنها برسیم آن ها را از مضاف الیهشان ( خدا) جدا کنیم، ولی چون ماهیّت موجودات رادرک می کنیم، کثرت را می نگریم نه وحدت را . درفلسفه ملاصدار بین عقیده فلاسفه وعرفا آشتی داد شده واودریافت که علیّت جز تجلّی نیست. وتجلّی جز علیّت نتواند بود»[۲۸۸]
ایشان درباب ا مکان فقری و حیثیت تعلّقی وربطی معلول با واجب معتقد است:
« این تعبیر که (ممکن الوجود مرتبط است به واجب الوجود ) تغبیر نارسایی است، ممکن الوجود عین ارتباط به واجب الوجود است، تمام حیثیات ممکن الوجود، تعلّق محض و انتساب صرف واضافه خالص به واجب الوجود است، یابه اصطلاح متأخّرین حکمای الهی، اضافه معلومات ذات باری به ذات باری، بلکه اضافه هرمعلول به علّت ایجاد خود، اضافه اشراقیّه است»[۲۸۹].
وبا این میان مدعای عرفا وجناب صدرا مبنی برهویّت مجازی وصرف ربط بودن ما سوی را به اثبات می رساند.
۳ـ۱ـ۳ـ۲ نظر مخالفین:
۱) نظر علامه سبزواری : جناب سبزواری هر چند قائل به وحدت شخصی وجود است ودر کتب خویش درصدد تبین آن برآمده اما قائل ا ست که با بیان صدار نمی توان در نظام حکمت متعالیه، وحدت تشکیکی راکنار گذاشت، ایشان در تعلیقه بر اسفار بیان می کند:
«ملاصدرابادقتی که درمفهوم علیّت انجام داده، نشان داده است که علیّت از سنخ ولادت وتولید (درنظر معتزله ) که مستلزم بینونت عزلی علّت و معول است، نیست بلکه علیّت ازسنخ تشأّن است که به بینونت عزلی نمی انجامد، به بیان دیگر ؛ درعین پذیرش علیّت به تشأّن نمی توان پذیرفت که وحدت تشکیکی وجود کنا رگذاشته شده باشد ».[۲۹۰]
به نظر ایشان