البتّه روایات دیگری نیز به همین مضمون در این زمینه وارد شده است.[۳۹۴]
۳- برائت از امام معصوم
یکی از مواردی که در ادلّه استثنا شده است، برائت از امیر المؤمنین علی ☻ است. اخبار در این مورد مختلفاند. دستهای از اخبار ظهور در عدم جواز دارند و دستهای دیگر از روایات وارده ظهور در وجوب برائت جستن دارد.
دسته اول(عدم جواز برائت از امام)
بعضی از روایات دلالت بر عدم جواز برائت از امام معصوم دارد، مثل روایت محمد بن میمون از جعفر بن محمد از جدّ پدرش علی ☻
«قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ☻ سَتُدْعَوْنَ إِلَى سَبِّی فَسُبُّونِی وَ تُدْعَوْنَ إِلَى الْبَرَاءَهِ مِنِّی فَمُدُّوا الرِّقَابَ فَإِنِّی عَلَى الْفِطْرَهِ »[۳۹۵]
بزودی از شما خواسته میشود مرا دشنام دهید پس اگر بر جانتان میترسید مرا دشنام دهید و بزودی از شما خواسته میشود که از من تبری جویید، پس چنین نکنید. بدرستی که من بر فطرت خویش هستم (مسلمان هستم)
دسته دوم(دلالت بر وجوب برائت دارند)
بعضی دیگر از روایات وارده در مورد برائت جستن از حضرت علی ☻ دلالت بر وجوب برائت دارند مثل موثّقه مسعده بن صدقه:
«قَالَ قِیلَ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ☻ إِنَّ النَّاسَ یَرْوُونَ أَنَّ عَلِیّاً ☻ قَالَ عَلَى مِنْبَرِ الْکُوفَهِ أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّکُمْ سَتُدْعَوْنَ إِلَى سَبِّی فَسُبُّونِی ثُمَّ تُدْعَوْنَ إِلَى الْبَرَاءَهِ مِنِّی فَلَا تَبَرَّءُوا مِنِّی فَقَالَ مَا أَکْثَرَ مَا یَکْذِبُ النَّاسُ عَلَى عَلِیٍّ☻ ثُمَّ قَالَ إِنَّمَا قَالَ إِنَّکُمْ سَتُدْعَوْنَ إِلَى سَبِّی فَسُبُّونِی ثُمَّ سَتُدْعَوْنَ إِلَى الْبَرَاءَهِ مِنِّی وَ إِنِّی لَعَلَى دِینِ مُحَمَّدٍ وَ لَمْ یَقُلْ لَا تَبَرَّءُوا مِنِّی فَقَالَ لَهُ السَّائِلُ أَ رَأَیْتَ إِنِ اخْتَارَ الْقَتْلَ دُونَ الْبَرَاءَهِ فَقَالَ وَ اللَّهِ مَا ذَلِکَ عَلَیْهِ وَ مَا لَهُ إِلَّا مَا مَضَى عَلَیْهِ عَمَّارُ بْنُ یَاسِرٍ حَیْثُ أَکْرَهَهُ أَهْلُ مَکَّه»[۳۹۶]
به امام صادق ☻ عرض شد: مردم میگویند علی ☻ بر منبر کوفه فرمود: روزی بیاید که شما را به دشنام من دعوت کنند و شما در هنگام اجبار و اکراه به من دشنام دهید و سپس شما را به برائت از من دعوت کنند، اما شما از من تبرّی نجویید. حضرت فرمود: چه بسیار مردم به علی ☻ دروغ نسبت میدهند. آن حضرت فرمود: شما را بر دشنام کردن من دعوت میکنند به من دشنام دهید و بر برائت از من خوانده میشویدحال آنکه من بر دین رسول خدا (دین اسلام) هستم ولی نفرمود از من برائت نجویید. سائل میپرسد: نظر شما در برائت جستن و انتخاب کشته شدن چیست؟ حضرت فرمود: این عمل برای او لازم نیست و بر عهده او نمیباشد. مگر همان کاری را که عمّار یاسر انجام داد وقتی که اهل مکّه او را وادار به برائت از رسول خدا ☺ نمودند در صورتی که قلبا دارای ایمانی محکم بود و خدای تعالی درباره او این آیه را «مَنْ کَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إیمانِهِ إِلاَّ مَنْ أُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإیمانِ وَ لکِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْراً فَعَلَیْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظیمٌ»[۳۹۷] نازل فرمود.
در روایت دیگر عیّاشی نقل کرده است که از آن حضرت سؤال شد: کشته شدن در مورد اکراه بر تبرّی جستن از علی ☻، در نزد شما محبوبتر است یا برائت کردن از آن حضرت و سالم ماندن؟ حضرت فرمود: « الرُّخْصَهُ أَحَبُّ إِلَیَّ أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی عَمَّارٍ إِلَّا مَنْ أُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِیمانِ» [۳۹۸]
تبرّی جستن نزد من محبوبتر است از (کشته شدن و گردن در برابر تیغ قرار دادن) مگر قول خدای تعالی در باره عمار نشیدهای که میفرماید: « إِلاَّ مَنْ أُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإیمانِ» مگر کسانی که مجبور به اظهار کفر باشند، در حالی که قلب آنها با ایمان به خدا محکم و استوار است.
نمونه دیگر روایت احتجاج از امیر المؤمنین است که در آن آمده است:
«وَ قَدْ أَذِنْتُ لَکُمْ فِی تَفْضِیلِ أَعْدَائِنَا إِنْ أَلْجَأَکَ الْخَوْفُ إِلَیْهِ وَ فِی إِظْهَارِ الْبَرَاءَهِ إِنْ حَمَلَکَ الْوَجَلُ عَلَیْهِ…… وَ إِیَّاکَ ثُمَّ إِیَّاکَ أَنْ تَتْرُکَ التَّقِیَّهَ الَّتِی أَمَرْتُکَ بِهَا فَإِنَّکَ شَائِطٌ بِدَمِکَ وَ دِمَاءِ إِخْوَانِکَ مُعَرِّضٌ لِنِعْمَتِکَ وَ نِعْمَتِهِمْ لِلزَّوَالِ مُذِلٌّ لَهُمْ فِی أَیْدِی أَعْدَاءِ دِینِ اللَّهِ وَ قَدْ أَمَرَکَ اللَّهُ بِإِعْزَازِهِمْ فَإِنَّکَ إِنْ خَالَفْتَ وَصِیَّتِی کَانَ ضَرَرُکَ عَلَى إِخْوَانِکَ وَ نَفْسِکَ أَشَدَّ مِنْ ضَرَرِ النَّاصِبِ لَنَا الْکَافِرِ بِنَا»[۳۹۹]
حضرت فرمودند: اگر ترس شما را وا داشت که دشمنان ما را بر ما برتری دهید من به شما چنین اجازهای میدهم و اگر ترس بر تو غلبه کرد من اجازه برائت به تو میدهم تا آنجا که حضرت فرمود: بر تو باد، بر تو باد، که تقیّهای را که تو را به آن امر کردهام ترک نکنی، و حضرت ادامه دادند: تو اگر بر خلاف نصیحت و وصیّت من عمل کنی، ضرری که بر خودت و بر برادران دینی خود وارد میکنی بیشتر از ضرر شخصی ناصب(دشمن ما) وکافر نسبت به ماست.
بررسی و جمعبندی
دست برداشتن از روایاتی که مشتمل بر تکذیب آن چیزی است که به علی ☻ نسبت داده شده و همینطور دست برداشتن از اخبار تقیّه و قول خدای عزّوجل « وَ لَا تُلْقُواْ بِأَیْدِیکُمْ إِلىَ التهَّلُکَهِ… »[۴۰۰] خود را در معرض هلاکت قرار ندهید و … به خاطر روایاتی که نه افاده علم میکنند و نه عمل و از حیث سند نیز سلامت کافی را ندارند، ممکن نیست.
و از طرفی احتمال دروغ و ساختگی بودن نیز از این دسته از روایات (دسته اول) استشمام میشود از آن جهت که بدیهی است دشنام دادن و لعن و نفرین، شدیدتر از تلفظ به برائت است که نه ضرری در آن است و نه نقصی ایجاد میکند و قطعا شارع راضی به کشته شدن در مقابل عدم اظهار برائت نمیباشد. همچنان که از روایت احتجاج نیز به دست میآمد. [۴۰۱]
۴- نوشیدن شراب و نبیذ، ۵- کشیدن مسح پا از روی کفش، ۶- متعه در حج تمتع، ۷- تلاوت بسم الله الرحمن الرحیم با صدای بلند
از موارد دیگری که استثناء شده، کشیدن مسح پا از روی کفش، متعه در حج تمتع، نوشیدن شراب و نبیذ و تلاوت بسم الله الرحمن الرحیم با صدای بلند است که مقتضای بعضی از اخبار استثنا این موارد از جواز تقیّه است.
از جمله این روایات صحیحه زراره است: «قَالَ قُلْتُ لَهُ فِی مَسْحِ الْخُفَّیْنِ تَقِیَّهٌ فَقَالَ ثَلَاثَهٌ لَا أَتَّقِی فِیهِنَّ أَحَداً شُرْبُ الْمُسْکِرِ وَ مَسْحُ الْخُفَّیْنِ وَ مُتْعَهُ الْحَجِّ »[۴۰۲]
زراره در مورد مسح کشیدن از روی کفش از امام سؤال میکند که آیا تقیّه در این مورد جائز است یا خیر؟ حضرت میفرماید: من در سه چیز از کسی تقیّه نمیکنم: اول آشامیدن مسکر، دوم مسح بر کفش و سوم متعه در حج تمتع.
زراره میگوید: « وَ لَمْ یَقُلْ الْوَاجِبُ عَلَیْکُمْ أَلَّا تَتَّقُوا فِیهِنَّ أَحَدا »[۴۰۳]
حضرت فرمود: من در این سه چیز از کسی تقیّه نمیکنم و نفرمود بر شما واجب است در آن از کسی تقیّه نکنید.
و در روایت ابی عمر اعجمی نیز این موارد استثنا شده است. او از امام صادق ☻ نقل میکند که امام ☻ فرمود: « لتَّقِیَّهُ فِی کُلِّ شَیْءٍ إِلَّا فِی النَّبِیذِ وَ الْمَسْحِ عَلَى الْخُفَّیْن »
تقیّه در هر چیزی رو است مگر در نوشیدن نبیذ و مسح کردن از روی کفش، و در حدیثی از امام جعفر صادق ☻ نقل شده که ایشان فرمودند: « التَّقِیَّهُ دِینِی وَ دِینُ آبَائِی إِلَّا فِی ثَلَاثٍ فِی شُرْبِ الْمُسْکِرِ وَ الْمَسْحِ عَلَى الْخُفَّیْنِ وَ تَرْکِ الْجَهْرِ بِبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ »[۴۰۴]
تقیّه دین من و دین پدران من است و در هر چیزی رواست مگر در نوشیدن مسکر و از پا در آوردن کفش در هنگام وضو، و ترک بلند قرائت کردن بسم الله الرحمن الرحیم است.
در مقابل این اخبار، روایاتی وجود دارد. مثل روایت ابی الورد: « قَالَ قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ ☻ إِنَّ أَبَا ظَبْیَانَ حَدَّثَنِی أَنَّهُ رَأَى عَلِیّاً ☻ أَرَاقَ الْمَاءَ ثُمَّ مَسَحَ عَلَى الْخُفَّیْنِ فَقَالَ کَذَبَ أَبُو ظَبْیَانَ أَ مَا بَلَغَکُمْ قَوْلُ عَلِیٍّ ☻ فِیکُمْ سَبَقَ الْکِتَابُ الْخُفَّیْنِ فَقُلْتُ هَلْ فِیهَا رُخْصَهٌ فَقَالَ لَا إِلَّا مِنْ عَدُوٍّ تَتَّقِیهِ أَوْ ثَلْجٍ تَخَافُ عَلَى رِجْلَیْک»[۴۰۵]
ابی الورد به حضرت عرض میکند: شخصی به نام ابوظبیان برای ما نقل کرد که حضرت علی ☻ را دیده است در هنگام وضو گرفتن آب را میریخته و سپس از روی کفش مسح میکرده است. حضرت فرمود: ابوظبیان دروغ گفته است، آیا این فرمایش علی ☻ به تو نرسید که حکم کتاب(خداوند) بر خفّین سبقت و غلبه دارد؟ (اشاره به این آیه «وَ امْسَحُواْ بِرُءُوسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ إِلىَ الْکَعْبَین»[۴۰۶])
که خداوند در ضمن این آیه دستور به مسح دو پا داده است نه مسح به کفش)
راوی میگوید: به حضرت عرض کردم: آیا در این دو، جواز و رخصتی هست؟
حضرت فرمود: نه مگر در صورتی که دشمنی وجود داشته باشد که از او تقیّه کنی و یا به خاطر وجود برف و سرما امکان رسیدن ضرر به پای تو باشد.
بررسی روایات
در این روایات ما مطمئن هستیم که اگر امر دائر مدار کشتن کسی یا مسح کردن از روی کفش باشد، شارع راضی به گردن زدن نخواهد شد، همینطور اگر امر دایر مدار مرگ کسی با نوشیدن شراب و ترک متعه حج باشد. (باید نوشیدن شراب و ترک متعه را از روی تقیّه انجام دهد تا کسی کشته نشود)
پس بنابراین چارهای جز این نیست که یا آن روایات را رها کنیم و یا محملی برای آنها پیدا کرده و حمل بر آن کنیم، مانند این که بگوییم. در مثل آن موارد اصلا احتیاجی به تقیّه نیست. مثلا در مسح خفین احتیاجی به تقیّه نیست. چون امکان دارد به عنوان شستن پا، اول محل مسح پا را به مقدار واجب مسح کرد. و یا به این شکل گفته شود که شستن پا مقدم بر مسح از روی کفش است. پس هنگام دوران امر بین شستن پا و مسح از روی کفش، دیگر مسح جایز نیست.
اما در متعه حج تمتّع هم احتیاجی به تقیّه نیست( و میشود آن را بر طبق نظر شیعه انجام داد) زیرا به طوری که گفته شد است، مخالفان به هنگام ورود به مکه و خانه خدا طواف استحبابی میکنند و سعی بین صفا و مروه، مستحبی انجام میدهند. پس (برای شیعه نیز) ممکن است که آن دو را انجام دهد، منتهی باید به قصد وجوب در حج تمتّع باشد و قصد، امری قلبی است (و کسی بر آن آگاه نمیشود) و آنگاه پس از طواف و سعی واجب خود که مربوط به عمره حج تمتّع است، در خفا تقصیر کند و این کاری آسان است و اما در مورد نوشیدن خمرو نبیذ با تراشیدن عذرهایی غیر از عذر حرمت آن میتوان از آن رهایی جست.[۴۰۷]
دامنه تقیّه از نظر عقل
در حقیقت هرگاه امر دایر باشد میان اهم و مهم، تقیّه رعایت اهم و رها کردن مهم است. این درک عقلی در تمام کارهای روزمرهای که انسان به آنها دچار میشود جاری است و دانسته یا ندانسته در هنگام سرگردان در میان دو امر که نمیتواند هر دوی آنها را انجام دهد و ناچار است یکی از آنها را بگیرد و دیگری را رها کند و به آن عمل میکند.
اظهار ایمان وظیفه مؤمن و به کاربستن احکام دین از آثار ایمان و دارای ارزش فوقالعادهای است اما اگر از اظهار آن فایده مهمّی حاصل نشود و بلکه همراه با ضرر و زیان باشد به طوری که جان و مال و عرض فرد به خطر میافتد عقلای عالم از اظهار آن چشمپوشی خواهد نمود:
فالعقل السلیم یحکم فطریّا بانّه عند الرجوع التزاحم بین الوظیفه الفردیّه مع شوکه الاسلام و عزّته و قوّته او وقوع التزاحم بین حفظ النفس و بین واجب او محرّم آخر، لابد من سقوط الوظیفه الفردیّه و لیست التقیّه الاذلک[۴۰۸]
عقل سلیم بطور فطری حکم میکند که اگر بین عمل به وظیفه فردی، با شوکت و عزّت و قدرت اسلام تزاحم شود یا بین حفظ جان و عملی واجب یا حرام تقابل صورت گیرد، در این هنگام وظیفهی فردی ساقط میشود و معنای تقیّه جز این نیست. برخی سیره عقلا را به عنوان دلیل یا شاهد و تأیید دلیل عقل ذکر کردهاند. و بهترین تقریر از سیره عقلا در باب تقیّه این است که: هرگاه انسان به وسیله ابراز عقاید یا انجام وظایف خویش در معرض ضرر و خطر قطعی یا ظنّی قرار گیرد و مفسده ضرر و خطر از مصلحت ابراز و انجام آن بیشتر باشد و انسان بتواند به وسیله کتمان و یا اظهار خلاف، آن ضرر و خطر را از خود برطرف نماید، همه عاقلان دنیا اجازه کتمان و اظهار خلاف را به او میدهند و حتّی در بعضی از موارد، آن را بر او واجب میشمرند که این همان تقیّه است.[۴۰۹] طبق این بیان عقلا با مصلحت سنجی، مصلحت مهمتر را مقدم میکنند، نه این که به طور مطلق بنای عقلا بر دفع ضرر مبتنی باشد، زیرا عقلا اعمالی همانند جهاد، انفاق و … را اعمالی سفیهانه قلمداد نمیکنند با اینکه همراه با ضرر مالی یا جانی است.[۴۱۰]
پس: تقیّه سپری است که عقل در مقابله با خطرهای مهلک از آن بهره میگیرد.
لازم به یادآوری است که برخی از علما به درستی تأکید کردهاند که « تقیّه نه منحصر به شیعه است و نه منحصر به مسلمانان، بلکه یکی از اصول اساسی عقلاست. [۴۱۱] که هر جا اظهار عقیده باعث به هدر رفتن نیروها بدون هیچگونه فایده باشد از آن خودداری میکنند»
در پایان یادآور میشویم که دامنه تقیّه از نظر عقل، محدودیت ندارد و با بهره گرفتن از قاعده نفی ضررو قانون اهم و مهم است که به طور خلاصه به آنها اشاره شد. قلمرو حکم عقل استثناء پذیر نیست، مگر از طریق راهنمایی شارع مقدس و دستورات دینی که موارد استثناء از قاعده تقیّه دقیقا ذکر شده است.
دامنه تقیّه از دیدگاه فقها
مواردی در فتاوای علما و فقهای شیعه آمده است که صراحت دارد به اینکه تقیّه در آن موارد جایز نیست. برای روشن شدن این بحث به نقل اقوال و بررسی نظرات فقها میپردازیم.
۱- واجب و محرماتی که در نظر شارع بسیار اهمیّت دارند
بی شک تکالیفی شرعی وجود دارد که در هیچ شرایطی خداوند متعال راضی به محو و نابودی آنها نیست، بخاطر اینکه این قبیل تکالیف از ارکان اسلام محسوب میشوند و قوام دین و شریعت بستگی به وجود آنها دارد. به طوری که زیان رساندن به آنها پایهی دین را سست میکند در اینجا سؤال این است: آیا تقیّه چنانچه موجب ضرر رسیدن به این امور مهم باشد، جایز است؟
دانلود فایل های پایان نامه با موضوع تقیّه و جایگاه آن در فقه سیاسی- فایل ۲۱