سایر پژوهشها نشان میدهد که فقدان گلیکوژن، اکسیژن، کراتین فسفات یا آدنوزین تری فسفات همیشه عامل تعیین کننده بروز خستگی نخواهد بود، زیرا یک عضله را به وسیله فعال کننده های شیمیائی مثل کلر و پتاسیم مجدداً میتوان تا بالاترین سطح برای خستگی به انقباض در آورد. بنابراین منابع انرژی برای تعدادی انقباض در عضله خسته باقی میماند. از طرف دیگر تجمع اسیدلاکتیک تولید شده در اثر متابولیسم غیرهوازی در خستگی نقش دارد زیرا که باعث تجمع یون هیدروژن یا پروتونهای آزاد میشود. این امر باعث کاهش PH محیط (اسیدی) میشود که روی عوامل انقباضی اثر گذاشته و باعث کاهش قدرت انقباض عضله میگردد، علت این امر به کاهش آزاد شدن یون کلسیم بر میگردد. یعنی در حضور یونهای H+ آزاد سازی Ca++ کاهش یافته و به همان نسبت واکنش یونهای کلسیم به تروپونین کاهش یافته و بدین ترتیب برخی از نقاط فعال پروتئینهای انقباضی امکان شرکت در مکانیزم لغزشی را نمییابند. از طرف دیگر با تراکم یون هیدروژن از فعالیت آنزیم فسفر فروکتوکیناز که آنزیم کلیدی در گلیکولیز بیهوازی است کاسته میشود. چنین بازدارندگیای سبب کندی مراحل گلیکولیز شده لذا دسترسی به ATP را جهت تامین انرژی را تقلیل میدهد (Paillard, 2012 (Guyton & Hall, 2006;Allman & Rice,2002;.
۲-۱۷٫ پروتکلهای خستگی اندام تحتانی
پروتکلهای خستگی اندام تحتانی شامل خستگی عمومی عضلانی و یا خستگی موضعی عضلانی است. خستگی عمومی عضلانی شامل چندین مفصل و تعداد بسیاری از گروه های عضلانی است ولی خستگی موضعی عضلانی شامل عضلات یک مفصل و یا برخی از گروه های عضلانی است. خستگی عمومی عضلانی شامل جابهجایی تمام بدن در فضا مانند دویدن و راه رفتن است ولی خستگی موضعی عضلانی اغلب به وسیله تکرار یک انقباض عضلانی اختیاری مانند حرکت اکستنشن زانو، فلکشن زانو و … تا مرز خستگی ارادی است (Paillard, 2012(.
سه نوع تکنیک برای پروتکلهای خستگی موضعی عضلانی مورد استفاده قرار میگیرد :
۱٫کاهش قدرت گروه های عضلانی تا یک ارزش خاص
۲٫نگهداری انقباض عضلانی ایزومتریک در یک بازه زمانی خاص
۳٫ناتوانی در ادامه یک حرکت تمرینی ویژه
۲-۱۸٫ میزان درک فشار (RPE)[71]
به منظور ارزیابی و برآورد بار کار، روشهای مختلفی وجود دارد که یکی از این روشها، ارزیابی ذهنی است. مقیاس درک فشار تکنیکی است برای کمیکردن ذهنی شدت فعالیت ورزشی و یا تنظیم شدت فعالیت ورزشی مورد استفاده قرار میگیرد (بورگ ۱۹۹۸). این مقیاس یک روش رتبه بندی خیلی ساده برای اندازه گیری درک فشار است که با بار کار ارتباط خطی دارد. از مزیتهای اندازه گیری مقیاس ذهنی این است که دستورالعمل آسان و نیاز به وسایل ندارد و همچنین برای محقق اطلاعاتی پیرامون زمان پایان یک فعالیت را میدهد. مقیاسی که برای رتبه گذاری میزان تلاش درک شده حین کار فیزیکی به طور متداول در ارگونومی به کار برده می شود، مقیاس ۲۰-۶ امتیازی RPEبورگ است، در این مطالعه از مقیاس ۶ تا ۲۰ رتبهای استفاده شده است رتبه ۶ نشانه عدم خستگی و رتبه ۱۷ تا ۲۰ نشان دهنده واماندگی است (Qu & Yeo, 2011 Parijat & Lockhart,2008;).
تأثیر خستگی موضعی عضلانی بر برخی از پارامترهای کینماتیکی و کنتیکی و عصبی عضلانی:
کاهش شتاب مرکز ثقل، کاهش و افزایش گشتاور در مفاصل، کاهش زمان عکس العمل، تغییر در زوایای مفاصل هنگام راه رفتن، افزایش عرض گام، کاهش تعادل و پایداری، اختلال در حس عمقی عضلات، سقوط و سر خوردن(hajilou 2012)
جدول ۲-۲ : مقیاس ۲۰-۶ RPE
۲-۱۹٫ اثر خستگی بر پارامترهای بیومکانیکی راه رفتن
مطالعات اندکی اثر خستگی را بر پارامترهای راه رفتن انجام دادهاند. بیشتر این تحقیقات تغییرات کنتیکی و کینماتیکی راه رفتن بعد از خستگی اندام تحتانی را بررسی کردند. تمرکز این تحقیقات بر روی تغییرات ایجاد شده بعد از اعمال خستگی و جلوگیری از افتادن و سرخوردن بوده است. هلبوستاد[۷۲] و همکاران (۲۰۰۷) بر روی خستگی جسمانی بر روی پارامترهای راه رفتن افراد کهن سال پرداختند. پروتکل مورد استفاده ستهای بلند شدن و نشستن از یک صندلی ۴۶ سانتی متری بود. آنها بیان داشتند که خستگی باعث افزایش عرض گام در حین راه رفتن شده است ولی این افزایش باعث تغییر در سرعت راه رفتن نشده است. این افزایش عرض گام مکانیسمی برای جلوگیری از سقوط و لغزش بوده است. همچنین خستگی باعث تغییر در شتاب تنه در جهتهای قدامی-خلفی، عمودی و داخلی و خارجی شده است و این تغییرات در حرکت تنه را برای کنترل کردن مرکز ثقل در طی راه رفتن ضروری دانستند. ژینگدا کیویو[۷۳] و همکاران (۲۰۱۱) تأثیر حمل بار و خستگی اندام تحتانی را در حین راه رفتن بررسی کردند. پروتکل مورد استفاده راه رفتن بر روی تردمیل بود. آنها ابراز داشتند که خستگی باعث افزایش عرض گام می شود. همچنین باعث افزایش دامنه حرکتی تنه و ران می شود. همچنین خستگی باعث تغییر در دامنه حرکتی مفصل زانو شده بود. این محققین بیان داشتند افزایش دامنه حرکتی مفاصل نیاز به تنش عضلانی بیشتری دارد و ممکن است باعث افزایش ریسک آسیبهای اسکلتی-عضلانی مانند استرین عضلانی و مشکلات مفصلی در حین راه رفتن بشود.
نتایج آنها نشان داد که تغییرات ایجاد شده می تواند ریسک افتادن را افزایش دهد. پاریجات(۲۰۰۸) تأثیر خستگی عضلات چهار سر رانی بر روی بیومکانیک راه رفتن و افتادن را بررسی کرد. برای پروتکل خستگی از دستگاه ایزوکنتیک استفاده کردند. یافتههای تحقیق نشان داد که بعد از خستگی سرعت تماس پاشنه افزایش پیدا می کند. شتاب روبه جلوی مرکز ثقل حین راه رفتن کاهش پیدا کرد. اطلاعات کینماتیک نشان داد که مفصل زانو تا حدود ۳۰ درصد ابتدای فاز استانس و دوباره در پایان استانس فلکشن بیشتری بعد از خستگی پیدا می کند. مفصل مچ پا خیلی سریعتر (حدود ۱۵ درصد فاز استانس) به اوج پلانتار فلکشنی خود میرسید ولی به طور کلی دورسی فلکشن و پلانترفلکشن بعد از خستگی کاهش پیدا کرد. سرعت زاویهای مفصل زانو و مچ بعد از خستگی در مرحله تماس پاشنه تغییرات معنی داری پیدا کرده بود. همچنین کاهش در اوج گشتاور اکستنسوری مفصل زانو بعد از اعمال خستگی را نیز گزارش کرد. نتایج این مطالعه آشکار کرد که خستگی موضعی عضلات چهار سر رانی باعث افزایش ریسک افتادن و سرخوردن می شود. هاتفید[۷۴](۲۰۰۹) به بررسی اثر اختلال چهار سر رانی بر کنتیک و کینماتیک و فعالیت الکترومایوگرافی اندام تحتانی در حین راه رفتن پرداخت. برای پروتکل خستگی و اختلال چهار سر رانی از دستگاه ایزوکنتیک استفاده شد ولی فقط خستگی یک طرفه برای این مطالعه مورد استفاده قرار گرفت تا بینشی برای تأثیر این اختلال و احتمال ایجاد استئوآرتریت مفاصل بدست آید. نتایج کینماتیکی این مطالعه نشان داد بعد از خستگی سرعت راه رفتن تغییر پیدا نکرد، اداکشن زانو طی فاز نوسان افزایش پیدا کرد و چرخش خارجی درشت نی در تمام طول چرخه گیت افزایش پیدا کرد. نتایج کنتیکی این مطالعه نشان داد که گشتاور اکستنسوری زانو کاهش یافته و گشتاور اداکشنی مفصل زانو در فاز تماس راه رفتن افزایش یافته است. کاهش گشتاور تولیدی مفصل زانو باعث افزایش گشتاور مفاصل ران و مچ پا شده است. اطلاعات الکترومایوگرافی این مطالعه نشان داد که بعد از خستگی چهار سر تغییری در فعالیت سایر عضلات دیده نشده است. این محقق نتیجه گرفت که تغییرات ایجاد شده باعث ایجاد انتقال بارهای تماسی به منطقههای نامناسب مفصل زانو در حین راه رفتن می شود و باعث به وجود آمدن استئوآرتریت می شود.
فصل سوم
روش پژوهش
۳-۱٫ مقدمه
در این فصل نوع تحقیق، روشهای جمعآوری داده ها و تجزیه و تحلیل آنها میباشد، که شامل بررسی متغیرهای مستقل و وابسته پژوهش، جامعه و نمونه آماری پژوهش، روشهای انتخاب آزمودنیها،
جمعآوری اطلاعات، تجهیزات و ابزار اندازه گیری، روش و ترتیب انجام آزمون، روش تجزیه و تحلیل داده ها، مورد بحث قرار خواهد گرفت.
۳-۲٫ نوع تحقیق
این تحقیق از نوع نیمه تجربی[۷۵] آزمایشگاهی است که دارای گروه های تجربی و کنترل وهمچنین شامل مراحل پیش و پس آزمون میباشد.
۳-۳٫ جامعه آماری و نحوه گزینش نمونهها
تعداد ۲۰ نفر از دانشجویان مرد دانشگاه بوعلی سینا، به عنوان نمونه آماری در دسترس به صورت تصادفی از میان کل دانشجویان مرد این دانشگاه انتخاب شدند. ترکیب انتخاب و گروهبندی آزمودنیها به این شکل بود: تعداد ۱۰ نفر به عنوان گروه کف پای صاف و ۱۰ نفر به عنوان گروه نرمال
۳-۳-۱٫ شرایط عمومی ورود به آزمون
نداشتن سابقه جراحی، شکستگی، سوختگی، مشکلات عصبی- عضلانی، آسیب یا ضربات جدی در اندام تحتانی و عدم استفاده از اندام مصنوعی در ران، زانو و مچ پا، عدم سابقه استفاده از هر نوع توکفشی یا کفش طبی، نداشتن دیابت و بیماریهای مربوط به اعصاب پیرامونی از شرایط عمومی آزمودنیها بود. این اطلاعات از طریق پرسشنامه عمومی و نیز به صورت شفاهی از آزمودنیها دریافت شد (Utian et al., 2008).
۳-۳-۲ شرایط اختصاصی ورود به آزمون
آزمودنیها برای تقسیم بندی در گروه های نرمال و دچار صافی کف پا، از ناحیه پا مورد معاینه قرار گرفتند که برای این منظور از معاینات زیر استفاده کردیم.
۳-۳-۲-۱ شاخص قوس[۷۶]:
برای به دست آوردن این شاخص از روشهای متفاوتی میتوان استفاده کرد، که ما در این مطالعه از فوت پرینت[۷۷] استفاده کردیم. در این روش مساحت کف پای فرد بوسیله پودر کربن صنعتی روی صفحه A4 ثبت میشد و سپس فایل اسکن شده این اثر در محیط نرم افزار Autocad وارد و مورد آنالیز قرار میگرفت. بدین ترتیب که طول پا به سه قسمت مساوی تقسیم شده و مساحت هر سه قسمت حاصله بطور جداگانه محاسبه میشود. این روش شاخصی با عنوان شاخص قوس پا، ارائه میدهد. برای طبقه بندی کلی ساختار پا، این روش مقیاسی را در اختیار ما قرار میدهد که بر اساس آن میتوان پا را به سه حالت کلی گود، نرمال و صاف طبقه بندی کرد (Murley et al., 2009a).
-
- کف پای گود AI ≤ ۲۱%
-
- پای دارای قوس نرمال ۲۱% < AI < 28%
-
- کف پای صاف AI ≥ ۲۸% (شکل ۳-۲).
شکل ۳- ۱٫ نواحی سه گانه کف پا و دستورالعمل محاسبه شاخص قوس.
شکل ۳- ۲٫ طبقه بندی انواع پا براساس شاخص قوس.
شکل ۳-۳ پرینت پای گروه کف پای صاف و تقسیم بندیها و مساحت و محیط بخشهای مختلف پا
شکل ۳-۴ . نحوه محاسبه مساحت در نرم افزار Autocad
۳-۳-۲-۲٫ ارتفاع ناوی نرمالایز شده [۷۸]
این شاخص تعیین کننده ارتفاع استخوان ناوی نسبت به طول محور بریده شده پا میباشد. در این روش تعریف ارتفاع ناوی برابر است با فاصله سطح تماس پا با زمین تا برجستگی استخوان ناوی و تعریف طول محور بریده شده پا برابر است با فاصله عمودی بین اولین مفصل کف پایی- انگشتی تا خلفی ترین بخش پاشنه (شکل ۳-۵). با تقسیم ارتفاع ناوی بر طول محور بریده شده پا، یک شاخص بهدست می آید. در این مورد برای شاخص بهدست آمده مقیاسی تعیین شده است که بر اساس آن اعداد بین ۳۰/۰-۲۴/۰ دارای پای نرمال میباشند. هر چقدر میزان این نسبت کمتر باشد (۲۴/۰≤ NNHt) کف پای شخص صافتر میباشد و هرچه میزان این نسبت بیشتر باشد (۳۰/۰≥ NNHt) کف پای شخص گودتر است (Murley et al., 2009).
شکل ۳-۵٫ بالا: ارتفاع ناوی (H) و پایین : طول محور بریده شده پا (L). با تقسیم H/L این شاخص بهدست می آید.
۳-۳-۲-۳٫ افت ناوی[۷۹]
برای اندازه گیری افت ناوی، ابتدا از آزمودنیها خواسته شد روی یک صندلی قرار گرفته و پای خود را در حالت بی وزنی قرار دهند و سپس پای فرد در حالت طبیعی مفصل ساب تالار قرار داده میشد، به طوری که محقق انگشت شست را در قسمت جلو و زیر قوزک داخلی پا قرار میداد و فرد به آرامی پا را به سمت داخل و خارج میچرخاند تا انگشت اشاره و شست محقق در یک راستا قرار بگیرد. در این حالت ابتدا زائده استخوان ناوی علامت زده میشد و سپس فاصله بین برجستگی استخوان ناوی با سطح زمین به وسیله خطکش اندازه گیری میگردید. در انتها از آزمودنی خواسته میشد که بایستد و در این حالت فاصله برجستگی استخوان ناوی با سطح زمین اندازه گیری میشد. در صورتیکه اختلاف این دو حالت بین ۵ تا ۹ میلی متر بود، کف پای فرد نرمال و اگر اختلاف بین این دو حالت بیشتر از ۱۰ میلیمتر به ثبت میرسید، کف پای فرد صاف در نظر گرفته میشد و چنانچه اختلاف بین دو حالت کمتر از ۴ میلیمتر بود، کف پای فرد گود فرض میگردید (لطافتکار و همکاران، ۱۳۹۱).
شکل ۳- ۶٫ نحوه اندازه گیری افت استخوان ناوی.