ریشه شناسی: (رک. rōz و šab)
-
- §§
šādīh [šˀtyh | OP šiyāti- | Ps. šˀtyhy | N šādī]
(تنجیم)
* شادی: فَرَح
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: بنابر التفهیم (بیرونی، ۱۳۵۲: ۴۲۱)، شادی (=پهلوی: šādīh ؛ عربی: فَرَح) و اندوه (=پهلوی: bēš ؛ عربی: تَرَح) از درجات تاریکی و روشنایی بروج اند. در تنجیم، جهت استخراج احکام به هر یک از قسمتهای بروج از جهت «رنگها و نیکویی و روشنی و نیرو و سستی و شادی و اندوه و دشخواری و آسانی» ویژگیهایی نسبت میدهند که، بقول بیرونی، منجمان در آنها هم رأی نیستند. در بندهشن (۵الف: ۹) آمده است: «این سیارگان در آسمان و در دوازده کدۀ اختران (برج فلکی) قرار دارند و هر یک دارای کده (بیت)، پتیاره (وبال)، بالست (شرف)، نشیب (هبوط)، مرز (حدّ)، سوی (جهت)، دهگ (دریجان)، شادی (فَرَح)، اندوه (تَرَح) و بسیار آیینهای (احکام نجومی) دیگرند که در جای خویش (در کتب نجومی) شرح داده شده است».[۴۹] این جمله در دو مصرع از مولوی بطور خلاصه بیان شده است: «گه شرف گاهی سعود و گه فرح || گه وبال و گه هبوط و گه ترح» (به نقل از لغتنامه دهخدا).
ریشه شناسی: این واژه مرکب است از: šādīh «شادی» + پسوند اسم معنی ساز -īh ؛ هند و ایرانی آغازین: از ستاک *čiaH- «شاد بودن» (لوبوتسکی، ۲۰۰۹: ۱۳۴)؛ سانسکریت: ṡāta- «شادی»، ṡā́nti- «آرامش، راحتی»، (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۱۰۶۴)؛ اوستایی: šyāta-, šāta- «شاد» از ستاک šyā- «شاد بودن» (رایشلت، ۱۹۱۱: ۲۷۴)؛ فارسی باستان: šiyāta-, šiyāti- (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۸۵)؛ فارسی میانه:šādīh [šˀtyh] «شادی» (بهار، ۱۳۷۸: ۵۹؛ بهار، ۱۳۴۵: ۲۱۶؛ مکنزی، ۱۹۶۴: ۵۱۶؛ مکنزی، ۱۳۷۳: ۱۴۰)؛ šātēh (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۸۵)؛ فارسی میانه ترفانی: [šˀdyh, šˀdyy] (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۸۵)؛ šˀd (مکنزی، ۱۳۷۳: ۱۴۰)؛ فارسی میانه اشکانی ترفانی: [šˀdyft] (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۸۵)؛ پهلوی زبور: [šˀtyhy] (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۸۵)؛ پازند: جمع اسم šāḏ (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۸۵)؛ فارسی نو: شادی؛ انگلیسی: quiet «آرام»؛ از لاتین quiētum (لوبوتسکی، ۲۰۰۹: ۱۳۴)؛ معادل انگلیسی: felicities (مکنزی، ۱۹۶۴: ۵۱۶)؛ joy (انکلساریا، ۱۹۵۶: ۶۳)؛ معادل عربی: فَرَح «شادی» متضاد تَرَح «اندوه» (دهخدا؛ تقی زاده، ۱۳۱۶: ۳۳۷).
ترکیبات:
šādīh ud bēš «فَرَح و تَرَح، شادی و اندوه».
-
- §§
Šagr [šgl | M šgr | P šrg | N šēr]
(اسامی بروج)
* شیر: پنجمین برج فلکی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: نام این برج به عربی «اسد»، به لاتین «Leo»، و نشانۀ اختصاری آن «♌» میباشد. این برج فلکی، به صورت شیری تصور شده است. صورت فلکی شیر، برج پنجم از دایرهالبروج است و مابین سرطان (خرچنگ) و سنبله (خوشه) قرار دارد. در نجوم سنتی، ورود خورشید به این برج، برابر با آغاز ماه مرداد است.
ریشه شناسی: فارسی میانه: šēr, šaγr (بهار، ۱۳۴۵: ۲۲۵)؛ šagr (مکنزی، ۱۳۷۳: ۱۴۰)؛ فارسی میانه ترفانی: šagr [šgr] (دورکین-مایسترارنست، ۲۰۰۴: ۳۱۵؛ بویس، ۱۹۷۷: ۸۴؛ نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۸۲)؛ پهلوی اشکانی ترفانی: šarɣ [šrg] (بویس، ۱۹۷۷: ۸۵؛ نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۸۲)؛ سغدی: šrɣ و سکایی: sarau (بهار، ۱۳۴۵: ۲۲۵)؛ فارسی نو: شیر؛ معادل انگلیسی: Leo ؛ معادل عربی: اسد asad [ˀsd] (دوبلوا، ۲۰۰۶: ۹۹).
-
- §§
šahryār ī tamīgān [štr’dˀl y tmygˀn]
(تنجیم: سیارات)
* شهریار تاریکان: سیارۀ خورشید و ماه، خورشید و ماه اباختری
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: از آنجا که در بندهشن منظور از صفتِ «تاریکان»، «اباختران» و «سیارات» است، ترکیب «شهریار تاریکان» در بندهشن، به سیارۀ خورشید و ماه، یا به عبارتی به خورشید و ماه اباختری یا تاریک، اشاره دارد. (برای توضیحات بیشتر رک. haft spāhbedān axtarān و abāxtar).
ریشه شناسی: واژۀ tamīgan مرکب است از: صفت tamīg «تاریک، تیره» + پسوند جمع ~ān (برای بررسی رک. tamīg) . بررسی ریشه شناختی šahryār در زیر آمده است؛ هندوایرانی آغازین: *kšatra-dʰara- «محافظ کشور» (لوبوتسکی، ۲۰۰۹: ۳۵، ۶۱)؛ سانسکریت: *kṣatra-dhāra «شهریار» (مایرهوفر، ۱۹۹۲: ۷۷۸، ۴۲۱)؛ اوستایی: xšaϑra- «ولایت» + dā- (رایشلت، ۱۹۱۱: ۲۲۸، ۲۳۳)؛ فارسی باستان: *xšaϑra-dāra- «شهریار» (کنت، ۱۹۵۳: ۱۸۱)؛ فارسی میانه: šahryār [štr’dˀl] (مکنزی، ۱۹۷۱: ۷۹)؛ šahridār (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۸۳)؛ فارسی میانه ترفانی: šahriyār [šhryˀr] (بویس، ۱۹۷۷: ۸۵؛ مکنزی، ۱۹۷۱: ۷۹)؛ فارسی میانه اشکانی ترفانی: šahrδār [šhrdˀr] (بویس، ۱۹۷۷: ۸۴؛ نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۸۳)؛ پازند: šaharyār (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۸۳)؛ فارسی نو: شهریار؛ انگلیسی: پسوند -shire «شهر» در اسامی شهرها؛ معادل عربی: سلطان.
-
- §§
T
tamīg [tmyg]
(تنجیم: سیارات)
* تاریک: اباختری
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: چنان که از متن بندهشن برمیآید واژۀ (tomīgān, tamīgān) «تاریکان» و (tamīg) «تاریک» دقیقاً در مقابل (rōšnān) «روشنان» و (rōšn) «روشن» قرار دارد و صفتی است که برای «اباختران» آمده است. در نتیجه، منظور از «تاریک» (tamīg) در متون پهلوی همان صفتِ «اباختری» (abāxtarig) است. اصطلاح «روشنان» در برابر «تاریکان»، به ترتیب، اشاره به دو جنبه مینوی و مادی کواکب دارد. مطابق بندهشن (۵الف: ۱۰)، «این روشنی که از ایشان [=اباختران] پیداست همان روشنی هرمزدی است؛ روشنی در چشم خرفستران، چونان کهتران است که جامۀ دیبا پوشند» (بهار،۱۳۷۸: ۵۹). در گزیدههای زادسپرم نیز این تقابل به وضوح در ترکیبِ «abāxtarān ī tamīg» بیان شده است. مطابق گزیدههای زادسپرم (۲: ۱۸): «اهریمن با خود >اندیشید< که: … پذیرۀ (=مخالف، مقابل، برابر) روشنان (=ثوابت)، اباخترانِ (=سیارات) تار را آراستم» (راشدمحصل، ۱۳۶۶: ۷). تقابل بین ماه ایزدی یا اختری و ماه تاریک یا اباختری، در جایی دیگر از گزیدههای زادسپرم (۳۰: ۵) با وضوح بیشتری آمده است: «و مغز به ماه نیازمند شد، که دشمن او ماه اباختری است. که چون ایزد ماه در هنگام درخشیدن، به سبب سرشت درست، مغزها را افزون کند، ماه اباختری تباه گرداند». (برای توضیحات بیشتر رک. abāxtar)
تصحیحات: اکثر پژوهشگران، از جمله، بهار (۱۳۴۵: ۲۶۸)، رافائلی (۲۰۰۹: ۱۱۶-۱۱۷) (با اطمینان)، و همچنین مکنزی (۱۹۶۴: ۵۱۲) (با تردید)، اصطلاح «مهر و ماه تاریک» را به معنی خورشیدگرفتگی و ماه گرفتگی محسوب کردهاند. این در حالی است که در بندهشن، دلیل خورشیدگرفتگی و ماه گرفتگی، سر و دم گوزهر معرفی شده است؛ و در بندهشن (۵الف: ۷) خورشید و ماه تاریک، آشکارا جزو اباختران معرفی شدهاند. در این میان، انکلساریا (۴۹) به درستی، اصطلاح «تاریکان» (tomīgān) را به «سیارات» ترجمه کرده است. با این تفاصیل، از آنجا که ماه و خورشید تاریک یا اباختری، نور خود را از اقتران (نک. ham-paymānagīh) با ماه و خورشید اختری دارند؛ نتیجه منطقی آن است که طبیعتِ اهریمنی و تاریکِ ماه و خورشیدِ تاریک یا اباختری را بتوان در هنگام ماه گرفتگی یا خورشیدگرفتگی مشاهده کرد. لازم به ذکر است که ماه گرفتگی و خورشیدگرفتگی دو پدیدۀ نجومی هستند؛ اما، ماه و خورشید تاریک، دو سیاره یا اباختر از سیارات هفتگانه میباشند (نک. haft abāxtarān spāhbedān).
ریشه شناسی: واژۀ tamīgān/tomīgān مرکب است از: اسم tam-/tom- «تاری، تاریکی» + پسوند صفت ساز -īg + پسوند جمع -ān که رویهمرفته به معنی «تاریکان، اباختران» است؛ در سانسکریت، واژۀ tamas- «تاریکی» به تنهایی به معنی «سر گوزهر یا عقدۀ شمالی است» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۴۳۸)؛ هند و ایرانی آغازین: مشتق از *tamHas- «تاریکی، کوری، وهم» (لوبوتسکی، ۲۰۰۹: ۱۰۸)؛ سانسکریت: támas- (مایرهوفر، ۱۹۹۲: ۶۲۶؛ پوکورنی، ۱۹۵۹: ۱۰۶۳)؛ tama-, tamas- «تاریکی؛ عقدۀ شمالی» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۴۳۸)؛ اوستایی: təmah- «تاریکی» (رایشلت، ۱۹۱۱: ۲۳۱)؛ فارسی میانه: tamīg [tmyg] «تیره، صفت مهر و ماه اهریمنی» (بهار، ۱۳۴۵: ۱۵۸)؛ «ماهِ تیره، سیاره فرضی که رقیب ماه دانسته میشد و ظاهرا وقوع خسوف را در رسیدن ماه تیره به جلو ماه میدانسته اند» (بهار، ۱۳۴۵: ۲۶۸)؛ tamīgān «(جهان) نیروهای اهریمنی» (بهار، ۱۳۴۵: ۱۵۷)؛ tomīgān «تاریکان» tom [t(w)m] «تاریکی» (مکنزی، ۱۹۷۱: ۸۳)؛ فارسی میانه ترفانی: tom [tm] «تاریکی» (مکنزی، ۱۹۷۱: ۸۳؛ لوبوتسکی، ۲۰۰۹: ۱۰۸)؛ فارسی نو: مشتق از تَم، «تاریکی، سیاهی؛ آفتی است که در چشم پیدا میشود مانند پرده و آن را به عربی غشاوه گویند» (لغتنامۀ دهخدا)؛ tam (لوبوتسکی، ۲۰۰۹: ۱۰۸)؛ انگلیسی: tar «قیر، سیاهی، سیاهه».
ترکیبات:
tamīgān [tmygˀn’] «تاریکان، اباختران»
tomīgān [twmygˀn’] «تاریکان، اباختران».
-
- §§
tamīgān [tmygˀn’]
(تنجیم: سیارات)