لندرث (۲۰۰۲) معتقد است بازی زبان رمزی کودکان محسوب می شود و کودکان میتوانند از طریق بازی، تجارب و هیجان های خود را به شکلی طبیعی و خود التیام بخش ابراز دارند. بازی معانی و ارزشهای زیادی برای کودک دارد. بازی فعالیتی است که کودک در طی آن درک می کند، درمییابد، احساس راحتی می کند و به عنوان بخش تفکیک ناپذیری از دنیای خود از آن برای ایجاد ارتباط، مبادله و آزمایش،یکی کردن و تسلط بر واقعیتهای خارجی استفاده میکند. یکی از ویژگی های مهم بازی آن است که در بازی دیگر صحبت از ارزشیابی و قضاوتی که بزگترها به عمل می آورند، به میان نمی آید و کودک نگران نیست که خطا یا اشتباهی را مرتکب شود.
۲-۵-۲. کاربردهای مختلف بازی در درمان کودکان
بازی کردن فعالیتی لذت بخش و مفرح است. این فعالیت اگر با تخیل و تجسم همراه باشد،کودکان را قادر میسازد تا جهان خویشتن را نخست ازطریق حواس خود و سپس باتفکر و استدلال کشف کنند. ازآنجاکه بازی “رسانه ی طبیعی کودک برای ابراز خویشتن است” (اکسلاین،۱۹۷۴؛ به نقل از اسدی، ۱۳۸۳) به کودک این فرصت را میدهد تا درونی ترین افکار و احساسات خود را اظهار کند. برای کودکان، بازی کردن، شیوه مطمئن و مطبوعی برای آزمودن رفتارهای مختلف و کشف نتایج آنهاست. بازیهای اجتماعی فهم و درک کودک را از رفتارها و احساسات دیگران توسعه میدهد و موجب می شود تا حس احترام به دیدگاه ها و نظرات دیگران در آنها تقویت گردد.
کودکان در بازیهای خود، میتوانند نقشهای بزرگسالان را برعهده بگیرند. ضعفهای انسانی خود را به عروسکهای نمایشی و جانوران عروسکی نسبت دهند و رفتارهای غیر قابل قبول اجتماعی را به نمایش در آورند. آنها می توانند درخیال خود به اهداف بزرگ بیاندیشند و راهکارهایی برای تحقق رویاهای خویش خلق و ابداع کنند. شرکت کنندگان میتوانند برای مقابله باخطرات خیالی، درباره داشتن نیروهای خارق العاده خیالبافی کنند، همانگونه که می توانند از نیروهای انسانی خود برای اندیشیدن و یافتن راه حل مسایل بهره گیرند (برنهاردت، ۲۰۰۱؛ به نقل از حجاران ۱۳۹۰).
برخی از فعالیتها، این فرصت را برای کودکان ایجاد میکنند که با غلبه بر موانعی که قدرت، توانایی و شهامت آنها را میآزماید، باخود چالش فیزیکی و ذهنی داشته باشند. گاه این چالش، رقابت باخویشتن در یک بازی یا فعالیت انفرادی وگاه رقابت و مسابقه دادن با دیگران است. بازی های تخیلی به کودک کمک میکنند تا بر اعمال و رفتار و نفس خویش تسلط یابد. کودک این تسلط را در جریان ابراز ترسها، مخالفتها، لجاجتها و تخیلات خویش در بازیهای نمایشی و با تمییز میان واقعیت و تخیل به دست آورد. بازی کردن در ایجاد توانایی های حل مسئله، ابداع، ابتکار و خلاقیت نقش بسیار موثری دارد (استاهمر، ۲۰۰۵؛ به نقل از بلانکو،۲۰۱۰) .
آمستر (۲۰۰۷؛ به نقل از باگرلی و جنکینس،۲۰۰۹) بیان میکند که بازی کودک که وسیله طبیعی او برای بیان خوداست، موجب برانگیخته شدن افکار، تجربیات و نتایج زیادی می گردد و مواردی وجود داردکه درآنها بازی می تواند در درمان کودکان به کار رود. همچنان که دیگران کشف کرده اند، او نیز دریافته است که بازی معانی و ارزشهای زیادی برای کودک دارد؛ از جمله اینکه اساس بازی فعالیتی است که کودک درطی آن درک میکند، در می یابد و درآن احساس راحتی می کند.
بازی بخش تفکیک ناپذیری از دنیای کودک است. کودکی که موقعیت مصاحبه ی رسمی ممکن است برایش تجربه ناراحت کننده ای باشد، هنگامی که وسیله ی بازی آشنایی را میبیند احساس راحتی بیشتری می کند. تدارک وسایل بازی یعنی تدارک یک وسیله طبیعی ارتباط که از طریق آن مشکلات کودک میتواند به راحتی بیان شده و در درمان به احتمال زیاد موفق گردد. بازیها بر اساس نحوه استفاده از آن نیز متفاوتند؛ بازی زمانی که برای اهداف تشخیصی و درمانی به کار می رود، یک تکنیک است و جهت دادن آگاهانه به فعالیت بازی موجب می شود که درمان دارای هدف، معنی و ارزش گردد (احمدوند، ۱۳۸۹).
۲-۵-۲-۱. افزایش درک تشخیصی
بازی میتواند به عنوان درک تشخیصی کودک به کار رود. ما میتوانیم در بازی توانایی کودک برای پیوند با دیگران، تحمل پریشانی و سختی، پذیرش محدودیتها، کنترل پرخاشگری و همچنین درک او ازمردم، آرزوهایش و ادراک او از خودش را مشاهده کنیم. در بازی، رفتارها، ایده ها، احساسات و بیان کودک به ما کمک میکند تا مشکلات او را و اینکه او چگونه آنها را میبیند بفهمیم (لندرث،۲۰۰۲).
۲-۵-۲-۲. خلق اتحاد درمانی
بازی میتواند برای برقراری یک رابطه درمانی مورد استفاده قرار گیرد. این کاربرد بازی برای کودکان خردسالی که فاقد امکانات بزرگسالان جهت بیان کلامی می باشند و همچنین برای کودکان بزرگتری که از خود مقاومت نشان داده و در شمرده سخن گفتن ناتوانند مفید میباشد (شریدان، توکلی و سنایی نسب،۱۳۸۰).
۲-۵-۲-۳. تسهیل بیان کلامی و برون ریزی تنش و مطالب ناهشیار
بازی میتواند به کودک کمک کند تا محتوای برخی آگاهی های مشخص و احساسات مربوط به آن را به صورت غیر کلامی بیان دارد. این نحوه استفاده زمانی که کودک در بحث پیرامون برخی مطالب گیر می افتد و یا در درمان او بن بست ایجاد می شود، مفید است (ری،۲۰۰۸).
۲-۵-۲-۴. اهمیت تکاملی بازی
بازی می تواند موجب رشد و تکامل علایق و رغبتهای بازی کردن در یک کودک گردد و او میتواند آن را به زندگی روزمره خود منتقل کرده و موجب میشود که در زندگی آینده نیز فردی توانمندگردد. این کاربرد بازی دارای اهمیت ویژه ای است، زیرا بین بازی و توانایی های کاری فرد، همبستگی وجود دارد و نیز از طریق بازی، کودک خود را برای زندگی در حال وآینده بسیج میکند. هر کودکی برای ارضا در زمان حال و ایجاد تواناییهایی برای موقعیتهای آینده سختی هایی را تحمل می کند. از آنجایی که نکات زیادی را میتوان در مورد کودک از طریق بازی دریافت، لذا همه ی کاربردهای بازی به درک تشخیصی کمک می کنند و ازآنجاکه همه ی بازیها به کودک کمک می کند تا به درجات مختلف خود را سهیم نموده، نمایش مجدد داده، زندگی مجدد و رهاسازی مجدد نماید، لذا همه بازی ها دارای مقداری ارزش درمانی می باشند. یکی از جنبه های مهم عملی تعمیم یافته بازی این است که درکلیه کاربردهای بازی، درک و تشخیص پویایی های شخصیت کودک تعیین کننده نوع وسیله انتخابی برای کودک خاص و نوع و درجه فعالیت حرکتی و کلامی درمانگر میباشد (محمد اسماعیل، ۱۳۸۳).
۲-۵-۲-۵. ورود به دنیای کودک از طریق تجربیات بازی
بازی درمانی یک تجربه بازی است که خود نوعی درمان است. زیرا رابطه امنی را بین کودک و بزرگسال برقرار می سازد. بنابراین کودک آزاد است و مجال این را می یابد که احساسات خود را ازطریق عبارات خاص خود بیان نماید؛ همانطوری که در آن لحظه هست، در راه و شیوه مخصوص به خودش. بسیاری از درمانگران عبارت بازی را به عنوان آزادی بامجال و فرصت عمل تعریف می کنند تا اینکه آن راحس خلاقیت معمول بدانند (جرالد، ۱۹۹۹؛ به نقل از پان و همکاران،۲۰۰۸).
۲-۵-۳. تعریف بازی درمانی
بازی درمانی، روشی است که به یاری کودکان پر مشکل می پردازد تا بتوانند مسائلشان را حل کنند و درعین حال نشان دهنده این واقعیت است که بازی برای کودک همانند یک وسیله طبیعی است، با این هدف که او بتواند ویژگی های درون خود را از طریق بازی بروز دهد و آنها را به نمایش بگذارد، همانند آنگونه از درمان هایی که بزگسالان از طریق آن با سخن گفتن مشکلات خود را بیان می کنند (رایان،۲۰۰۴). بازی درمانی روشی درمانی است که از رابطه متقابل و سالم بین والدین و فرزند الگو برداری شده است. لون فلد معتقد است نقش اساسی بازی آن است که کودک را از مرحله عدم بلوغ هیجانی به بلوغ هیجانی رهنمون می سازد. هدف متخصصینی که با کودکان کار میکنند، این است که رشد کودک را سرعت بخشند و بازی درمانی یکی از راه های موثر برای بهبود رشد کودک است (باتون و همکاران،۲۰۰۵).
کورسینی (۲۰۰۱) بازی درمانی را به عنوان یک رویکرد درمانی چنین تعریف می کند: استفاده از بازی و نیز اشیایی مثل عروسک، آب، جعبه ها، حیوانات عروسکی، طراحی، نقاشی و خاک بازی در روان درمانی کودک و بهداشت روانی. تکنیک های بازی درمانی مبتنی بر این است که چنین فعالیتهایی آینه زندگی عاطفی و تخیلات کودک هستند و کودک را قادر میسازند که احساساتش را در قالب بازی نشان دهد و نگرشها و روابط تازه ای را در فعالیت هایش آزمایش و تجربه کند. این فرم درمان معمولاً غیرمستقیم و بر اساس رویکرد روان پویایی است، اما ممکن است در شرایطی مستقیم تر یا در سطحی تحلیلیتر انجام بگیرد (کورسینی، ۲۰۰۱).
بازی درمانی غیر مستقیم یا کودک محور از سویی مبتنی بر استعداد فطری کودک برای کوشش در جهت رشد و بلوغ و از سویی دیگر نگرشی در جهت اعتماد عمیق و پایدار برای توانایی کودک به منظور «خود فرمان بودن» وی به گونه ای سازنده است. بازی درمانگری که بر اساس رویکرد کودک محور به فعالیت می پردازد، دارای باوری عمیق و اعتمادی روشن و آشکار به شخص درونی کودک است. بنابراین هدف او برقراری ارتباط با کودک به شیوه ای است که قدرت کارگردانی، هدایت درونی، سازندگی، حرکت به جلو، خلاقیت و خودشفابخشی او را آزاد سازد تا کودک قادر به آزاد کردن قابلیت های رشدی خود برای خودیابی و شکل گیری شخصیتش شود که منجر به تغییری سازنده می گردد (محمد اسماعیل، ۱۳۸۳).
بازی درمانی مستقیم، تکنیکهای سنتی بازی درمانی را با تکنیکهای رفتاری- شناختی ترکیب کرده است. ثابت شده است که چنین رویکردهایی در رشد مهارتهای حل مسأله و مهارتهای اجتماعی کودکان و دیگر راهکارهای انطباقی و سازگارانه رفتاری- شناختی مفید و مؤثرند (جرالد، ۱۹۹۹). به علاوه چنانکه کازدین (۲۰۰۰) اشاره کرده است یکی از مهمترین مزایای بازی درمانی شناختی- رفتاری این است که اهداف و روشهای درمانی کاملاً اختصاص یافته دارد. چنین رویکردهایی امکان تعیین اهداف درمانی روشن و واضحی را فراهم می سازد و روشهای خاص دستیابی به این اهداف را پیش بینی میکند.
۲-۵-۴. تجربه کودک در بازی درمانی
کودکان در بیان احساسات و افکارخود صادق و رک هستند. احساسات، نگرشها و افکار کودک در بازی پدیدار میشود. خود را باز میکند، میپیچاند، میچرخد و لبههای تیز خود را از دست میدهد. کودک یاد می گیرد تا خود و دیگران را کمی بهتر درک کند و مهمان نوازی عاطفی در مورد همه مردم را بصورت سخاوتمندانه بسط و توسعه دهد. در تجربه بازی درمانی محوطه امنی به کودک داده می شود تا خود را امتحان کند، از طریق بازی خود را اظهار دارد و یا با انجام این کار یاد بگیرد که خود را بهتر بشناسد تا بدان جا که دانش خود را در مورد بکارگیری ظرفیتهای خود در راه های مناسبتر بالا ببرد. درمانگر، مستمع قدردان و پذیرایی است که سعی دارد عناصر حیاتی را در این رابطه حفظ نماید تا اظهارات کودک از خودش را صریحتر نماید. این کار از طریق ممانعت از هر نوع مزاحمت فرد دیگر صورت می گیرد، یعنی نگرشها، احساسات، قضاوتها، پیشنهادات، ملامتها یا ستایشها، موافقت ها یا مخالفتهای درمانگر. درمانگر می کوشد که این ساعت تنها و کاملاً مال خود کودک باشد تا به اندازه کافی برای بیان خود احساس امنیت نماید. زمانی که او قدرت و احساس رضایت ناشی از بیان خود و احساس مالکیت برخود را تجربه می کند، در هیجان ناشی از “بودن” احساس شادی و لذت می نماید. این همان خودی است که او قبلا ازآن به صورت مبهم آگاهی داشت. این همان خودی است که در سایه زندگی مطیعانه خم شده بود و جهت مقبول شدن می جنگید. این آخرین لذت که ناشی از بیان خود بصورت باز و آزادانه می باشد و برای او تجربه روح بخشی خواهد بود. حرکتهای بدنی او سعی در هماهنگی در حرکتهای روانی او دارد و او به دنبال ترکیبی از این دو است. بنابراین اغلب به نظر می رسد که کودک کند و ناهماهنگ است، اما زمانی که خود درونی مزه آزادی را می چشد، بدن کودک از طریق حرکات می خواهد سعی کند بدان دست یابد.
ما اغلب به عنوان پیشرفت در درمان به این نکته توجه داریم که حرکت کودک سبب بدست آوردن احترام، آزادی و خودانگیختگی می شود که همه اینها به موازات آزادی روانی که او درصدد دستیابی بدان است، رشد می یابد. او ممکن است رنگها را بر روی یک برگ کاغذ بکشد، به اطراف نگاه کند و فریاد بزندکه این منم، این منم، از دست همه ناراحتم و سر همه داد می زنم. این کار برای یک بیننده ناآگاه تنها خطهای سرخ و سیاه رنگی است که با عصبانیت بر روی کاغذ کشیده شده است. اما برای کودک بیان گستاخانه ای از خودش می باشد. یکی از نکات اصلی این تجربه این واقعیت است که کودک با بیان کردن خود در واقع خودش نفع میبرد. برای او مهم نیست که افراد دیگر را در این اتاق خشنود سازد، موافقت و مخالفت درمانگر مطرح نیست، زیرا کسی وجود ندارد که او را سرگرم کند. بنابراین به او فرصت داده می شود تا احساسات درونی خود را بیرون بریزد و به صورت عینی به آن نگاه کند، یعنی از این فرصت استفاده کرده با تمام وجودش تجربه کند و خود را با معلومات تجربه شده اش تقویت نماید (لندرث، ۱۳۹۰).
هنگامی که تجربیاتی از این نوع را باکودکان انجام می دهیم، درک ما ازآنها عمیقتر شده و راههای کمک به کودکان را برای اینکه به خودشان کمک کنند، معین می نمائیم تا آنها احساس استقلال و امنیت کنند. این امر ممکن است موجب شود که وی از مقاومت خود در برابر درمانگر بکاهد. درمانگر با پذیرش کودک آنچنان که هست و اعلام این پذیرش و امنیت، آزادی و احساس مسئولیت را در کودک برانگیخته کرده و باعث میشود کودکان یاد بگیرند که خودشان و دیگران را بپذیرند و به آنان احترام بگذارند. شدت احساساتی که برخی از کودکان درسنین اولیه در خود حفظ میکنند و درطول یک سری بازی درمانی آشکار می شوند، اغلب بسیار تعجب آور است؛ مانند شدت تنفر، ترس، اضطراب، تنهایی، نا امنی، احساس شکست، بی کفایتی و بی ارزشی، احساس ناخواسته بودن و اینکه متعلق به هیچ کس نیستند. این احساسات غالباً شروع احساس محدودیت و انحراف شخصیت درطول زندگی کودک است(کانتول، ۱۹۹۶؛ به نقل از داگرتی و ری،۲۰۰۷).
دیگر تجربیات کار کردن با کودکان کودکستانها نشان داده است که چنانچه به کودک فرصت داده شودکه بتواند احساسات و نگرش های خود را آزادانه بیان نماید و از اسباب بازی ها به عنوان سمبلی که میتواند احساسات او را آزادانه ظاهر سازد استفاده کند، این کار سبب ممانعت کودک از سرکوب احساس خشم، دشمنی و ترس میشود. به جای اینکه احساسات کودکان را انکار کنیم و یا اطمینان مجدد به آنها بدهیم، بهتر است که آنها را به صورت باز و صادقانه به رسمیت بشناسیم که این کار سبب آرامش و سبک شدن آنها میشود(دوپاول و استونر، ۲۰۰۳؛ به نقل از بلانکو، ۲۰۱۰).
همانطور که ذکر شد هدف دار بودن، یکی از ویژگی های مهم بازی است و باید مورد نظر قرار گیرد. هدف دار بودن به معنی آن نیست که کودک خود از قبل به طور آگاهانه هدفی را انتخاب کرده و به دنبال آن به نوع خاصی از بازی مبادرت ورزد. بلکه منظور این است که کودک آن چه را که آگاه یا ناخودآگاه در درون خود دارد به صورت بازی درآورده و مقاصد و امیال خود را برای کسب لذت یا پالایش روانی فرافکنی یا درون فکنی می کند. به عنوان مثال، کودک برای جلوگیری از افسردگی و خمودگی به بازی هایی میپردازد که اندام او را به فعالیت وا دارد و شادی و نشاط برای او به ارمغان آورد. برای بیان آرزوها و امیال خود به دنیای رؤیاها و تخیلات روکرده و با بازی های تخیلی، خود را سرگرم می کند. و سرانجام برای ساخت شخصیت و پیدا کردن نقش مورد علاقه خود به بازی های تقلیدی تمایل نشان می دهد (احمدوند، ۱۳۸۹).
۲-۵-۵. اهمیت بازی درمانی
تحقیقات نشان میدهد که یکی از روشهای مورد استفاده در بهبود اختلالات رفتاری کودکان، بازی درمانی است. بازی افکار کودک را با دنیای خارجی او ارتباط می دهد و باعث می شود که کودک بتواند اشیای خارجی را تحت کنترل خود درآورد. بازی به کودک اجازه میدهد تا تجربیات، افکار، احساسات و تمایلاتی را که برای او تهدید کننده هستند نشان دهند. بازی یک روش صحیح و درست برای درمان کودک است زیرا کودکان اغلب در بیان شفاهی احساساتشان با مشکل روبرو هستند. از طریق بازی کودکان می توانند موانع را کاهش دهند و احساساتشان را بهتر نشان دهند. از طریق بازی درمانی کودک می تواند مهارت های کنترل خود را بهتر فرا گیرد. همچنین بازی درمانی فرآیندهای یادگیری و ارتباط طبیعی و بهنجار کودکان را پایه ریزی میکند (کارمیخاییل،۲۰۰۶).
بازی وسیله ای طبیعی برای بیان و اظهار خود است، آدلر روانشناس معروف در سال ۱۹۳۷ می گوید: هرگز نباید به بازیها به عنوان روشی برای وقت کشی نگاه کرد. لندرث (۲۰۰۲) اظهار می دارد که بازی برای کودک مساوی با صحبت کردن برای یک بزرگسال است، بازی و اسباب بازی کلمات کودکان هستند. در ادامه به تفصیل نقش بازی و بازی درمانی در پدیده های روانی- اجتماعی مختلف پرداخته میشود.
۲-۵-۵-۱. نقش بازی در رشد شناختی کودکان
تحقیقات جدید نشان داده است که بازی تاثیر بسیاری در رشد بدنی و ذهنی کودکان دارد. کودک بوسیله حواس میتواند با دنیای خارج از خود رابطه ایجاد نماید و بازیهای گوناگون می توانند برای تربیت و پرورش حواس کمک موثری باشند. بازی کمک میکند تا دستگاه عصبی کودک رشد کرده و عواطف ذهن او پرورش یابد. از طریق بازی، کودک بهتر میتواند با دنیای خارج خود رابطه ایجاد نموده و با جامعه هم آهنگ شود. تجارب اولیه کودک از اسباب بازیها و وسائلی از آن قبیل سرچشمه میگیرند (مقدم، ۱۳۸۹).
بازی به کودک فرصت میدهد به شناخت جهان خارج از خود و انطباق آن با جهان درونی (خود) نایل آید. بازی اولین قدم برای کشف کردن و شناختن اشیاء است. کنجکاوی شدید کودک، میتواند از طریق بازی ارضا شود و فرصتی مناسب به او بدهد تا هوش خود را تقویت نماید و موجب رشد و شکوفایی شخصیت کودک گردد (فال، ناولسکی و ولچ،۲۰۰۲).
دشوارترین کار در تدریس و اولین رمز موفقیت در کار تعلیم و تربیت علاقمند کردن کودکان به یادگیری می باشد و بازیهای آموزشی کوتاه ترین راه علاقمند کردن آنان به یادگیری است، زیرا بازی با هر نوع محتوایی که داشته باشد پدیده ای است برگرفته از زندگی کودک. کودک را با بازی می شناسیم چون اصولاً وجه تمایز بین خردسالان و بزرگسالان بازی می باشد (لندرث،۲۰۰۲).
در بازی، کودک خود موقعیت های بازی را انتخاب می کند، وسایل بازی را می آزماید، درگیر میشود و برای حل مسائلش از اندوخته های دیگران استفاده می کند و به این ترتیب از لحاظ عقلانی متحول میشود. ضمن بروز ابتکار و خلاقیت به ارضای تمایلات درونی و عواطف دست می یابد. هم چنین، وقتی به تناسب ذوق و استعداد خود مسؤولیت و کاری را برعهده میگیرد، آمادگی برای پذیرش مسؤولیت و هماهنگی فعالیت های گروهی معطوف به هدف را نیز تمرین میکند (شریدان، توکلی و سنایی نسب،۱۳۸۰).
از نظر «پیاژه» بازی در رشد هوشی کودک نقشی حیاتی دارد که آثار آن در زندگی و رفتار آدمی نیز مشهود است . بازی از دوجهت بر رشد ذهنی شناختی کودک موثر است. نخست این که کودک با انواع وسایل بازی، افراد و موقعیتهای بازی برخورد می کند و حتی انواع ابهام ها و سؤال ها در بازی ممکن است ذهن کودک را به خود جلب کرده و به تأمّل و تفکر در مورد آن وا دارد و از این طریق ذهن را پرورش می دهد. جهت دوم نقش و تأثیری است که بازی بر رشد زبان کودک دارد و رشد زبان نیز بر رشد شناخت و ذهن کودک تأثیر زیادی میگذارد. بنابراین نقش بازی در رشد ذهنی و شناختی کودک مضاعف است (حجاران، ۱۳۹۰).
بطور کلی، تجارب روشن و دست اولی که انگیزش تفکرهستند، طی فرایند بازی کردن در اختیار کودکان قرار میگیرند. همچنین هدف بعضی از بازیها نشان دادن سطح رشد ذهنی کودک و کمک به فهم استدلال او و مقایسه نحوه ی تفکرکودک با نحوه ی بزرگسالان است (لندرث،۲۰۰۲).
۲-۵-۵-۲. ارزش درمانی بازی
بازی به ایجاد رابطه درمانی میان کودک و درمانگر کمک میکند. همچنین کودک را در بیان نگرانی ها و اضطراب های خویش یاری می دهد، تشخیص مساله را برای درمانگر آسان می کند و موجب پیشبرد فرآیندهای درمان و رشد می شود (لندرث،۲۰۰۲).
از سوی دیگر بازی در فرایند تشخیص نقش محوری دارد، زیرا درمانگر را در فهم نیازها، هیجان ها، تعارض ها، ترس ها و توانایی های کودک یاری میدهد. بازی خاصیت درمانی دارد، زیرا به کودک اجازه می دهد هیجان های به بند کشیده شده و مقید و محبوس خودرا رها کند و وقایع و تجارب دردناک وآسیب زای گذشته را بازسازی نماید. کودکان غالباً از طریق بازی، می توانند مسایل خود را به نمایش درآورند و با آزمون رفتارهای نو، راه حل آنها را بیابند. چنانچه کودک در محیط مناسبی قرار بگیرد که ازشکست یا انتقاد در امان باشد، میتواند بیدغدغه راههای گوناگون را برای حل مسائل خود بیازماید. چنین تجربه ای به کودکان کمک میکند تا احساس شایستگی کنند و در نهایت، موجب تقویت حس اعتماد به نفس وخودباوری در آنها میشود (لندرث، ۲۰۰۲).
بازی وسیله ای درمانی است. در زندگی روزمره کودک نیاز دارد از تشنجهایی که توسط محدودیت های محیطی به او تحمیل می شود رهایی یابد. بازی به او فرصت میدهد که احساسات خود را به طریقی قابل قبول در اجتماع بیان کند و به وی اجازه میدهد انرژی تحت فشار خود را به طریقی بیرون بریزد که از نظر دیگران و کلاً اجتماع مانعی ندارد. دستیابی به چنین هدفی یا از طریق بازی های پرتحرک ممکن است و یا بوسیله روش های غیرمستقیم از قبیل همانندسازی با یک شخصیت درکتاب، سینما یاتلویزیون به هنگامی که کودک، کتابی را میخواند یا فیلمی را میبیند. او میتواند احساساتی از قبیل ترس، رنجش، نگرانی و شادی خود را آن طور که میل دارد در قالب شخصیت های دلخواهش بیان کند و کدورت درونی اش را بزداید(محمد اسماعیل، ۱۳۸۳).
بازی، بهترین وسیله برای رشد و شکوفایی احساسات و بهترین راه برای پرورش عواطف کودک است. در حین بازی است که کودک کیفیت بروز عواطف، کنترل و ارضای مناسب آن را یاد میگیرد . هرچند، کودک میان واقعیت و بازی تفاوت قائل نیست، در عین حال، صداقت کودکانه را در بازی بروز می دهد . احساسها، تشویش ها و اضطراب های کودک در ضمن بازی حقیقی هستند (قریشی راد، ۱۳۸۸).
۲-۵-۵-۳. نقش بازی در رشد جسمانی
فعالیت های کودک از بدو تولد (دست و پازدن، چنگ زدن، گرفتن و… )، هرچند با اهداف مختلفی صورت میگیرد؛ اما لذت بازی گونه ای دارد. این لذت در کودک، رضایتی ایجاد میکند که انگیزه حرکت و یا فعالیت بعدی او میشود (شریدان، توکلی، سنایی نسب، ۱۳۸۰). در بازی، خصوصاً بازی های دوران کودکی (مانند دویدن، پریدن، خم شدن، بالارفتن و … ) کودک فعالیت جسمی میکند و این فعالیت ضمن تمرین حرکات بدنی، نوعی ورزش محسوب شده، برقدرت بدنی و چالاکی او می افزاید و او را از حالت انفعال و انزوا میرهاند. کودکان به کمک بازی، عضلات خود را قوی میکنند و بسیاری از مهارتهای حرکتی- روانی را که می تواند مقبولیت اجتماعی برای آنها به ارمغان بیاورد، یاد میگیرند . در هنگام بازی جریان خون آزادتر و رفع مواد زائد آسان تر و بیشتر میشود. همچنین، بازی باعث افزایش قدرت بدنی، هماهنگی و تعادل بین اندامها، ظرافت حرکات، افزایش استقامت و مقاومت بدن میشود و در نتیجه کودک در مقابل بیماریها و خطرات محیطی محفوظ می ماند (شریدان، توکلی و سنایی نسب، ۱۳۸۰).
۲-۵-۵-۴. نقش بازی در رشد روانی- اجتماعی و ارتباط با همسالان
بازی باعث می شود که کودک بتواند با دیگران رابطه صحیح برقرار ساخته و رفتار خود را متعادل کند. کودک در بازی با هم بازی های خود ارتباط برقرارکرده و چگونگی ارتباط را نیز تجربه می کند و بارعایت مقررات بازی، احترام به قوانین و مقررات اجتماعی، پذیرش انتقاد و همکاری گروهی را هم می آموزد . کودک در بازی های تخیلی با بازی کردن نقش های متفاوت اجتماعی از قبیل سرپرستی عروسک خود، خانه داری، جواب دادن به تلفن و زندگی کردن را تجربه می کند و خلاصه بسیاری از رفتارهای اجتماعی دیگر را ضمن بازی می آموزد (شجاعی،۱۳۹۰).
کودکانی که فرصت بازی های گروهی را دارند احساس همدلانه ی بیشتری از خود بروز می دهند. در یک بررسی، پژوهشگران، کودکان پیش دبستانی را مشاهده کردند که زمینه های مناسب برای بازی و ابراز احساس همدلانه را نداشتند. این کودکان در مقایسه با کودکانی که محیط مناسب و امکانات مطلوب برای بازی کردن را داشته اند، رشد عاطفی کمتری نشان دادند (سادوک و سادوک، ۱۳۹۰).
کودک در بازی بیش از هر فعالیت دیگری قادر است استقلال خود را ظاهر سازد. همان نیازی که به تدریج رشد میکند و بزرگسالان به بهانه این که هنوز بزرگ نشده اند، به ندرت آن را در اختیار کودک قرار می دهند. غافل از این که تمرین و ممارست در این بُعد باید از کودکی شروع شود. در صورت عدمِ رشد استقلال شخصی، اختلالاتی در نحوه ی ارتباط در سطوح سنی بالاتر و در بزرگسالی ایجاد خواهد شد . کودک در بازی خودش موضوع بازی را تعیین می کند، آغاز و انجام بازی را مشخص می سازد و برای بهتر و جالب ترشدن بازی از معلومات و مهارتهای خود بهره میگیرد. بازی موقعیت زیادی را برای استقلال عملی در اختیار کودک قرار می دهد (محمد اسماعیل، ۱۳۸۳).
بازی، اعتماد به نفس کودک را افزایش میدهد، از اضطراب می کاهد و عزّتِ نفس و خودپنداره مثبت را تقویت می کند. بازی، سبب اجتماعی شدن، ایجاد استقلال، آموزش مهارت های ارتباطی، استحکام روابط خانوادگی و سهولت در دوست یابی می شود . کودک از طریق بازی بادیگر کودکان، تنهایی خود را به طور مطلوبی از بین می برد؛ بنابراین باتوجه به کارکردهای مختلفی که بازی دارد و مورد علاقه بیش از اندازه کودک است، می تواند نقش منحصر به فردی در بهداشت روانی کودک داشته باشد (محمد اسماعیل، ۱۳۸۳).
۲-۶. یافتههای پژوهشی در خصوص موضوع تحقیق
ادبیات تحقیق از موفقیت روش درمان تعامل والد- کودک در بهبود سلامت روانشناختی کودکان مبتلا به نشانههای آسیبشناسی روانی حکایت دارد. از میان تحقیقات داخلی میتوان به پژوهشی اشاره کرد که عباسی، نشاط دوست و آقامحمدیان شعرباف (۱۳۸۹) با هدف بررسی تاثیر درمان تعامل والد - کودک روی مادران بر میزان کاهش علایم اضطراب جدایی در کودکان انجام دادند. نتایج نشان داد که درمان تعامل والد - کودک، در شدت علایم اضطرابی در گروه آزمایش از نظر آماری کاهش معناداری پدید آورده است. میزان تاثیر ۵۴ درصد بود که نشان می دهد ۵۴ درصد کل واریانس یا تفاوت های فردی در نشانه های اضطرابی، مربوط به تفاوت های بین دو گروه آزمایش و مقایسه و ناشی از اعمال متغیر مستقل است. بنابراین درمان تعامل والد - کودک روی مادران، می تواند علایم اضطراب جدایی کودک را کاهش دهد.
عباسی و نشاط دوست (۱۳۹۲) در پژوهشی با هدف بررسی تاثیر درمان مبتنی بر تعامل والد-کودک روی مادران بر میزان کاهش علائم نافرمانی مقابله ای در کودکان پیش دبستانی نشان دادند که درمان تعامل والد-کودک، باعث کاهش شدت علائم نافرمانی مقابله ای شده است. بنابراین درمان مبتنی بر تعامل والد-کودک روی مادران، می تواند علائم نافرمانی مقابله ای کودک را کاهش دهد.
مهاجری، پوراعتماد، شکری و خوشابی (۱۳۹۲) در پژوهشی با هدف تعیین میزان تاثیر احتمالی درمان تعامل والد - کودک بر خودکارآمدی والدگری مادران کودکان درخودمانده با کنش وری بالا نشان دادند که درمان تعامل والد - کودک باعث بهبود ضعیف تا متوسط خودکارآمدی والدگری مادران کودکان دچار درخودماندگی با کنش وری بالا می شود. با توجه به تاثیرگذاری محدود این درمان بر خودکارآمدی والدگری، لازم است در آینده به برنامه های آموزش والدین با جهت گیری اولیه در این زمینه و بررسی آثار چنین مداخله هایی در گروه مادران کودکان دچار اختلال های طیف درخودماندگی توجه بیشتری شود.
مصطفوی و همکاران (۱۳۹۱) در پژوهشی با عنوان تاثیر آموزش بازی درمانی مبتنی بر تعامل والد- کودک مطابق با الگوی لندرث به مادران بر کاهش مشکلات رفتاری کودکان، کودکان پیش دبستانی ۷- ۶ ساله را در دو مرحله مورد ارزیابی قرار دادند. در مرحله اول ۷۳ کودک توسط سیاهه رفتاری کودک (CBCL) مورد بررسی قرار گرفتند که ۲۵ نفر از آنها دارای مشکلات رفتاری بوده اند و ۱۳ نفر از مادران آنها آماده شرکت در طرح شدند. از این ۱۳ نفر ۶ نفر در گروه آزمایش و ۷ نفر در گروه کنترل، بطور تصادفی جایگزین شدند. تمامی این والدین در دو مرحله پیش و پس آزمون، پرسش نامه CBCL را پر نمودند. افراد گروه کنترل در انتظار درمان ماندند و گروه آزمایش طی ۱۰ جلسه ۲ ساعته، در برنامه آموزش مهارت های بازی درمانی شرکت کردند. داده های مرحله پیش و پس آزمون با بهره گرفتن از آزمون آماری یومن ویتنی مورد مقایسه قرار گرفت. یافته ها نشان دادکه آموزش مهارتهای بازی درمانی به مادران موجب کاهش مشکلات رفتاری در کودکان گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل شده است.
نتایج تحقیقات خارجی که به بررسی اثربخشی درمان نعامل والد- کودک بر نشانگان آسیبشناسی روانی کودکان و نوجوانان پرداختهاند، موید تحقیقات داخلی است. ماتوس و همکاران (۲۰۰۹) در پژوهشی به بررسی اثربخشی درمان تعامل والد - کودک بر کاهش علائم بیشفعالی کودکان پرداختند. نتایج آنها نشان داد که درمان تعامل والد- کودک که در آن هر دو والد درگیر هستند، باعث کاهش علائم بیشفعالی به طور خاص و دیگر علائم آسیبشناسی روانی به طور عام میگردد. همچنین در این تاثیرات، متغیرهای تحصیلات والدین و عملکرد خانواده نقش میانجی را دارند.
مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر تعامل والد-کودک و بازیدرمانی کودک ...