(شاهنامه فردوسی، ۲۲).
به گیتی درون سال سی شاه بود
پسر بد مرا و را یکی خوبروی
سیامک بدش نام و فرخنده بود
به خوبی چون خورشید بر گاه بود
هنرمند و همچون پدر نامجوی
کیومرث را دل بدوزنده بود
[سیامک بیامد برهنه تنا
فکند آن تن شاهزاده به خاک
[سیامک به دست فروزان دیو
برآویخت با پور آهرمنا]
به چنگال کردش کهرگاه چاک
تبه گشت و ماند انجمن بیخدیو]
اهریمن در این فکر بود که پیروز شده است زیرا آسمان را تیره کرده بود آب را آلوده کرده بود و زمین را سوراخ کرده بود و گیاه را خشک کرده بود و گاو و کیومرث را نیز کشته بود. و در برابر ستارگان سیارات را گذاشته بود. قبل از اینکه اهریمن به کیومرث حمله کند، اورمزد او را به خواب برد. روان او از زمین به آسمان رفت. اهریمن دیو مرگ را برای کیومرث فرستاد او در هنگام مرگ بر دست چپ افتاد. در گاهان آمده است: هر دو مینو یعنی سپندمینو و انگرهمینو در تن کیومرث آمدند. اهریمن شش مرتبه به سمت کیومرث رفت. در آخرین بار کیومرث به مقابله او رفت. وقتی کیومرث کلام مقدس اورمزد را شنید، اندیشید که آن بهترین چیز برای مقابله با اهریمن است. بعد از مرگ کیومرث زر را سپندارمذ پذیرفت.
در روایت پهلوی چنین آمده است: کیومرث از گل ساخته شده و به شکل نطفه از سپندارمذ که همان زمین است زاده میشود. او سه هزار سال بیحرکت روی زمین میماند مانند خورشید روشن است و چشم و گوش و زبان دارد و نسل بشر از او بوجود میآید.
“فصل ۳۵ بند ۱۱- این روشنی همان فروغی است که پس از مردن کیومرث برای نگهداری، به خورشید سپرده شد؛ تا در روز مقرر آن را به زمین فرو فرستد و قسمتی از آن را در کالبد کیومرث فرو دمد و قسمت دیگر را میان همهی آفریدگان به تناسب شایستگی آنان بخش کنند".
اولین کسی که دین را به طور کامل از اورمزد پذیرفت کیومرث بود. مردمان بعد از کیومرث اگر کارهای خوب انجام دهند اهریمن را شکست خواهند دارد.
نام کیومرث در گاهان نیامده است. در فروردینیشت چنین آمده است: اولین کسی که به کلام اهورامزدا گوش داد کیومرث است و نسل ایرانیان از اوست. در اساطیر ایرانی و همینطور نوشتههای دوره اسلامی از کیومرث زیاد یاد شده است. ولی در شاهنامه نام او کمتر از دیگران آمده. کیومرث بیحرکت بود و فقط به دین میاندیشید. او اولین کسی بود که دین را به طور کامل پذیرفت.
نام او در گاهان نیامده است گرچه بعضی تعبیرات را در یسن ۳۰ اشاره به کیومرث دانستهاند (کریستین، ص ۴۳-۴۴). اما در فروردین یشت (بند ۸۶-۸۸) آمده است که او نخستین کسی است که به گفتار و آموزشهای اَهورامَزدا گوش فرا داد و نژاد ایرانیان از اوست. “در متون مانوی، “گیمُرد” (=کیومرث) و “مُردیانه"murdy¦nag/mwrdy’ng g§hmurd/gyhmwrd (بویس، ص ۴۳-۵۸). در روایتهای اساطیری ایران و همچنین در آثار دورهی اسلامی از کیومرث بسیار سخن گفته شده است (کریستین، ص۸۳ به بعد)، اما در شاهنامهی فردوسی، نسبت به دیگر شخصیتهای اساطیری، ابیات کمتری به او اختصاص دارد (فردوسی، ج۱، ص ۲۱-۲۵) (فردوسی و شاهنامه سرایی، ۱۳۹۰: ۳۰۰-۲۹۹). در سه هزار سالهی دوم حرکت نمیکرد، نمیخورد، سخن نمیگفت و با گفتار اقرار به دین راستین نمیکرد، اما بدان میاندیشید (دادستان دینیک، فصل ۶۴، بند ۴؛ به نقل کریستنسن، ص ۶۱). نخستین کسی بود که دین را به طور کامل پذیرفت (دینکرد پنجم، ص ۲۸، فصل ۱، بند ۸).
“خالقی مطلق کیومرث را قربانی اهریمن و مرگ او را آفرینش زندگی میداند و به گونهای دیگر او را هستهی زندگی فرض میکند که تازنده است نابارور است، و مرگ او مانند شکافتن پوشش هسته است در دل خاک و روان شدن مادهی هستیزا به بیرون (خالقی مطلق، ص ۱۰۰)".
“اما فردوسی، در داستان کیومرث، از زبان سخنگوی دهقان و “پژوهندهی نامهی باستان/ که از پهلوانان زند داستان"، چنین روایت میکند که “آیین تخت و کلاه را کیومرث آورد که شاه بود و چون آفتاب به “برج حمل” آمد (فردوسی، ج۱، ص۲۱، نسخهی بدل ش ۱۳) او “بر جهان کدخدای” شد نخست “به کوه اندرون” جای ساخت (از این روست که او را “گرشاه” نامیدهاند، به معنی شاه کوهها و به تصحیف: “کل شاه” نیز خوانده شده است (کریستنسن، ص ۸۸-۹۴). خود و همراهانش پلنگینه پوش شدند، او در گیتی سی سال شاه بود.
به گیتی بر او سال سی شاه بود
به خوبی چون خورشید بر گاه بود
همی تافت زو فرّ شاهنشهی
چو ماه دو هفته ز سرو سهی
(فردوسی، ص ۲۲، بیت ۱۰)