پوشش مناسب زنان، علاوه بر پیشگیری از بزه دیدگی آنان، در خصوص جرایم جنسی، آثار و فواید اجتماعی دیگری نیز دارد که این آثار نیز، به نوبه خود و به طور غیر مستقیم از بسیاری آسیبهای اجتماعی و بروز جرایم دیگر جلوگیری می کند. برخی از این آثار اجتماعی عبارتند از: تحکیم بنیان خانواده و جلوگیری از فروپاشی آن از طریق محدود شدن تمتعات جنسی افراد درون خانواده، حاکمیت آرامش روانی بر محیط اجتماع، محیط کار و فعالیت اقتصادی، استواری نظام اجتماعی و سلامت جامعه از بیماریهای جسمی و روحی، استیفای مناسب حقوق زنان در اجتماع از طریق فراهم آمدن زمینه مؤثر و در عین حال، بی دغدغه در عرصه های مختلف اجتماعی، حفظ شاد و منزلت انسانی زن و عدم تنزل ارزش وجودی وی، به عنوان وسیله استمناع جنسی و …
ممنوعیت هر آنچه باعث جلب توجه نامحرم گردد
علاوه بر دستور اسلام مبنی بر پوشش مناسب برای زنان در جهت جلوگیری از بزه دیدگی و پیشگیری از وقوع جرایم مختلف به ویژه جرایم جنسی، دستورات دیگری نیز در راستای همین هدف از آموزه های اسلامی به چشم می خورد که رعایت حدود خاصی را در معاشرتهای اجتماعی، به ویژه برخورد با مردان مورد توجه قرار داده است این دستورات به شرح ذیل خواهد آمد.
نازک کردن صدا و با کرشمه و ناز صحبت کردن زن، به یقین در وجود مردان تأثیرگذار است و می تواند موجب تحریک غریزه جنسی و بروز مسائلی به دنبال آن باشد.
در اسلام، اصل صحبت کردن زن با مرد نامحرم، به هیچ وجه منع نشده و جواز استماع صدای زن، جز مسلمات که سیره قطعی بین مسلمین و مخصوصاً سیره قطعی تاریخی رسول خدا (ص) و ائمه معصومین (ع) نیز بر آن دلالت دارد. همچنین ضروری بودن این امر برای زندگی اجتماعی نیز از دیگران دلایل این حکم است.[۳۳۲] اما در فقه اسلامی و به تبع آیات قرآن و روایات معصومین (ع) نازک کردن صدا توسط زنان، در صحبت کردن با نامحرم به طور قطع تحریم گردیده است. علت آن نیز همانگونه که بیان شد وسوسه انگیز بودن و تحریک کنندگی آن برای مردان است که احتمال بروز جرایم جنسی را بالا می برد.
خداوند در قرآن کریم در این باره می فرماید:
«یا نساء النبی لستن کاحد من النساء ان اتقیتن بالقول فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض و قلن قولاً معروفاً» [۳۳۳]
ای همسران پیامبر، شما مانند هیچ یک از زنان (دیگر) نیستید، اگر سر پروا دارید پس به ناز سخن مگویید، تا آنکه در دلش بیماری است، طمع ورزد و گفتاری شایسته گویید.
چنان که ملاحظه می گردد در این آیه به علت ممنوعیت سخن گفتن با صدای نازک توسط زنان، دچار طمع نشدن بیماردلانی است که حتی ممکن است با کوچکترین عامل تحریک کننده، همچون صدای نازک یک زن، دچار وسوسه گردیده و دست به ارتکاب هر کاری بزنند.
منع از ظاهر کردن زینت در مقابل نامحرم
تحریم ظاهر نمودن زینت زنانه در مقابل چشم مردان بیگانه نیز، از دیگر تدابیر پیشگیرانه در جهت جاذبه زدایی از آماجهای جرم، به ویژه در جرایم جنسی است.
در قرآن کریم در این خصوص آمده است:
« و قل للمومنات… لا یبدین زینتهن الا ما ظهر منها» [۳۳۴]
و به زنان با ایمان بگو… زینت خود را- جز مقدار که نمایان است- آشکار ننمایند.
منظور از آشکار نکردن زینت در این آیه، پوشیده نگه داشتن زینت آلاتی است که در روی بدن قرار گرفته و طبیعی است که آشکار کردن چنین زینتی، معمولاً توأم با آشکار کردن اندامی است که زینت بر آن قرار دارد. بنابراین، طبق این آیه شریفه و روایات متعددی که از امامان معصوم (ع) نقل شده، زنان حق ندارند زینتهایی که معمولاً پنهانی است را آشکار سازند، هر چند اندامشان نمایان نشود و به این ترتیب آشکار کردن لباسهای زینتی مخصوصی که در زیر لباس عادی یا چادر نیز پوشیده می شود، مجاز نیست.[۳۳۵] لازم به ذکر است که حدود مستثنی شده از پوشش زن (وجه و کفین)، در صورتی که مورد تزیین و آرایش قرار گرفته باشد، براساس این آیه، پوشانیدنش واجب و اظهارش در مقابل نامحرم، برای زنان حرام است.
فلسفه و علت اصلی تمامی این احکام، دقیقاً براساس جلوگیری از وقوع جرایم و بزه دیدگی زنان است.
جالب اینجاست که در ادامه آیه فوق، حتی از انجام کاری که منجر به دانسته شدن زینتهای پنهانی زنان نیز می شود، منع شده است:
«ولا یضربن بارجلهن یبعلم ما یخفین من زینتهن»
و هنگام راه رفتن پاهای خود را به زمین نزنند، تا زینت پنهانیشان دانسته شود (و صدای خلخال که بر پا دارند به گوش رسد)
توصیه آموزه های اسلامی بر به کار بستن چنین احتیاطات و دقت در ظریفترین عواملی که ممکن است باعث کوچکترین تحریک و یا وسوسه و پرورش ذهنیت مجرمانه در بزهکاران بالقوه گردد، نکته ای است که نهایت توجه اسلام را در جهت پیشگیری از وقوع جرم، از طریق کاستن از جاذبه های موجود در بزه دیدگان بالقوه و مصون سازی آماجهای جرم نشان می دهد.
ضرورت رعایت احتیاط در معاملات
یکی از عوامل مهم وقوع جرایم مالی، اعتماد بی مورد و نابجا از سوی بزه دیدگان است که غالباً منجر به جرایمی چون کلاهبرداری، خیانت در امانت و … می گردد. آگاهی و اطلاع از وقایع حقوقی و احتیاط در تدوین و تنظیم قراردادها و اسنادی که منشاء حقوق و تکالیف هستند، موجب جلوگیری از بسیاری سوء استفاده مالی می گردد.
بر همین اساس، در آموزه های اسلام بر لزوم رعایت احتیاط در معاملات و محکم کاری در آنها تأکید ویژه ای شده است. خداوند متعال در بلندترین آیه قرآن کریم، ضمن تأکید بر ضرورت شاهد گرفتن در هنگام معاملات غیرنقدی یا گرفتن رهن و یا مکتوب نمودن معاملات، احکامی را بیان فرموده است که همگی در راستای پیشگیری وضعی از بزه دیدگی است.
نکات قابل توجهی که در این آیه، ناظر به تدابیر پیشگیرانه وضعی در خصوص مسائلی مالی است به شرح زیر است:
توصیه به لزوم مکتوب نمودن معاملات و اخذ رسید هنگام تحویل کالا به صورت غیر نقدی (به منظور محکم کاری و احتیاط) که تدبیری در راستای جلوگیری از سوء استفاده های مالی مجرمانه و غیرمجرمانه می باشد.
تأکید بر این نکته که بدهکار، خود سند بدهی خویش را بنویسد، تدبیری است که در جهت پیشگیری از بزه دیده واقع شدن طلبکار در آینده به علت انکار احتمالی بدهکار نسبت به مدیون بودن خویش؛ چرا که این تدبیر (نگارش سند بدهی یا خط بدهکار) انگار پس از آن دیگر مقبول نخواهد بود.
شرط دانستن حضور ولی سفیه یا غیر رشید و افراد شعیف در مسائل مالی افراد، اقدامی پیشگیرانه برای جلوگیری از سوء استفاده احتمالی و بزه دیدگی این افراد است:
تأکید بر استفاده از شهادت شهود، به منظور احتیاط و جلوگیری از وقوع جرایم مالی، تدبیر پیشگیرانه دیگری برای از بین بردن فرصتها و موقعیتهای بزهکاری است.
گفتار دوم: محافظت از اشیاء در معرض وقوع جرم (محافظت از آماجهای جرم)
اصطلاح حفاظت و تقویت آماجهای جرم، در مورد یکی از روش های پیشگیری وضعی به کار می رود که هدف آنها افزایش امنیت فیزیکی آماجها و اشیاء در معرض وقوع جرم است تا از این طریق، ارتکاب جرم برای مجرمان دشوارتر و خطر ناشی از آن بیشتر گردد. در دسترس بودن اشیا موضوع جرم و عدم حفاظت از آنها، خود می تواند یکی از عوامل مؤثر در بزه کاری باشد؛ آماجهای حفاظت نشده، علاوه بر اینکه باعث می شود مجرمان حرفه ای، آنها را بر آماجهای حفاظت شده ترجیح دهند، موجب می شود که مجرمان غیر حرفه ای و افراد غیر مجرم دارای زمینه مجرمانه نیز، با توجه به مساعد و آسان دیدن شرایط ارتکاب جرم، انگیزه لازم جهت انجام بزهکاری در آنها به وجود آمده و نسبت به انجام جرم وسوسه شوند. به همین دلیل، راهبرد محافظت از آماجها و اشیاء در معرض وقوع جرم با اهداف اساسی پیشگیری وضعی (کاهش وسوسه های مجرمانه و جلوگیری از ایجاد انگیزه در افراد با سخت و دشوار نمودن دسترسی به آماجها) هماهنگی دارد. [۳۳۶]
در سیاست جنایی اسلام نیز، محافظت از اشیا موضوع بزهکاری، مورد توجه قرار گرفته است که در ادامه به بررسی مواردی از آنها می پردازیم.
دلالت افراد به قرار دادن اموال خود در حرز
در سیاست کیفری اسلام، سرقت به دو نوع حدی و تعزیری تقسیم بندی شده است. مهمترین ویژگی متمایزکننده این دو نوع سرقت، محرز یا غیر محرز بودن مال مورد سرقت است؛ به عبارت دیگر، چنانچه کلیه اقدامات ایمنی در خصوص نگهداری و حفاظت فیزیکی از مالی که مورد دستبرد قرار گرفته توسط مالک صورت گرفته باشد و با این وجود، سارق آن را به سرقت برده باشد- با وجود سایر شرایط- ربایش انجام گرفته از مصادیق سرقت حدی خواهد بود و مجازات سنگین قطع دست (البته در مرتبه اول سرقت) را برای سارق در بر خواهد داشت. اما چنانکه مالک، در حفاظت از اموال خویش، کوتاهی نموده باشد و مال خویش را در محل مناسب و متناسب با آن مال، جهت حفظ از دستبرد قرار نداده باشد و با این شرایط ربایش صورت گرفته باشد، سرقت غیرحدی بوده و مشمول مجازات سرقتهای تعزیری- که مجازاتی بسیار سبک تر از حد دارد- خواهد گردید.
بدین لحاظ، ملاحظه می گردد که راهبرد پیشگیرانه حفاظت از آماجها و اشیاء در معرض وقوع بزه، در آموزه های اسلامی به نحو فوق مورد توجه قرار گرفته است و حمایت کیفری از مالک مسروقه در سرقتهای تعزیری، به جهت قصور و کوتاهی وی، در امر پیشگیری از وقوع جرم، تقلیل پیدا می کند تا بدین صورت، به طور غیر مستقیم، افراد جامعه به انجام اقدامهای پیشگیرانه حفاظتی در مورد اموال و اشیاء موضوع جرم، تشویق گردند. به دیگر سخن، اسلام در راستای جلوگیری از وقوع جرایمی؛ چون سرقت، افراد جامعه را موظف می داند که خود نیز در جهت پیشگیری گام برداشته و با قرار دادن مال خود در حرز و مکان متناسب با آن مال، حفاظت لازم را از اموال و اشیاء خویش بنمایند تا زمینه های مساعد و وسوسه کننده تا حد امکان، از صحنه اجتماع و از دسترس مجرمان بالقوه دور شود و با این اقدام، عملاً از نرخ وقوع جرایم کاسته گردد.
منع از در اختیار گذاشتن اموال به شارب خمر و سفیه و …
یکی دیگر از تدابیر پیشگیرانه وضعی در سیاست جنایی اسلام، در جهت حفاظت شایسته از آماجهای جرم، توجه دادن مسلمانان به دقت در واگذاری اموال خویش به دیگران است. بر طبق این مبنا، اسلام با ذکر شرایطی برای «امین»، مسلمانان را به دقت در گزینش فردی قابل اعتماد در این مورد فرا می خواند و از اعتماد بی مورد و بیجا به شدت نهی می کند.
این تعالیم برای پیشگیری از جرایمی، چون خیانت در امانت و کلاهبرداری که نوعاً براساس اعتماد بزه دیده به بزهکاری به وقوع می پیوندند، حائز اهمیت است.
در همین زمینه، قرآن کریم در سوره نساء، انسانها را از در اختیار گذاشتن اموال خویش به سفیهان منع می کند:
«لا توتوا السفها اموالکم التی جعل الله لکم قیماً» [۳۳۷]
اموال خود را که خداوند وسیله قوام زندگی شما قرار داده- به دست سفیهان نسپارند.
مصادیق افراد کم خرد و سفیه در آیه فوق، با تفسیری که در روایات از معصومین (ع) به دست ما رسیده است، کاملاً مشخص شده است: شرابخوار[۳۳۸]، افراد غیر قابل اعتماد و اطمینان و … از جمله این افراد هستند.
صاحب تفسیر «من وحی القرآن» در یک برداشت کلی از روایات، سفیه را کسی معرفی می کند که بر معصیت اصرار دارد و بنابراین، اموالش را نیز در همین مسیر صرف می نماید؛ مانند شرابخوار قمارباز، زانی و …[۳۳۹] لذا به چنین کسانی نباید اعتماد کرد و اموال خویش را بدانها سپرد.
آموزه های فوق نیز همگی، مویدی بر تأکید اسلام بر حفاظت از اشیاء در معرض وقوع جرم و لزوم حفاظت از آنها در جهت پیشگیری از وقوع جرایم، به ویژه جرایم مالی است.
مبحث سوم: پیشگیری از طریق تغییر شرایط محیطی
از جمله شیوه های اعمال تدابیر پیشگیرانه وضعی، تصرف در شرایط محیطی است. محیط و اوضاع و احوال مکانی و زمانی و … عامل تعیین کننده دیگری است که در کنار بزهکار و بزه دیده، به عنوان دو عنصر ایفا کننده نقش در فرایند پیدایش عمل مجرمانه، حائز اهمیت است.
برخی شرایط و اوضاع و احوال محیطی، موجب بالا رفتن احتمال وقوع بزه بوده و لذا تغییر آنها در کاهش بزهکاری مؤثر می باشد. گرچه عناصری چون زمان، مکان، اسباب و آلات جرم و … بی ارتباط با شخص بزهکار و بزه دیده نمی باشد، اما بررسی آنها در مبحثی جداگانه می تواند نشانگر اهمیت این امور در پیشگیری از وقوع جرایم باشد.
با آنکه تغییر شرایط محیطی و وضعیتهای پیش بزهکاری، همیشه موجب عدم تحقق عمل مجرمانه نمی شود، اما گاهی با افزایش هزینه ارتکاب جرم، یا خطر دستگیری مجرم، مانع از تحقق یافتن قصد مجرمانه و یا به مرحله عمل درآمدن این قصد می شود.
در این نوشتار، اقدامات پیشگیرانه محیطی در سیاست جنایی اسلام، تحت دو مبحث «از بین بردن یا ضبط آلات و ادوات جرم» و «کنترل مکانهای ارتکاب جرم» مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
گفتار اول: از بین بردن یا ضبط آلات و ادوات
برنامه های برچسب زنی پایدار
De Boer (2003)
زنجیره تأمین پایدار
Seuring et al. (2008)
بسیاری از تحقیقات زنجیره تأمین در موضوعات گوناگون از مسئولیت پذیری اجتماعی[۱۱۷] (CSR) سازمانی و پایداری به صورت مستقل و جدا از هم انجام شده اند به طوری که شناخت کمی از این موضوعات و روابط بین آنها وجود دارد. محیط زیست، تنوع، حقوق بشر، نوع دوستی، امنیت و واقعیت، اجزایی از مفاهیم بزرگ و کلی CSR و پایداری هستند که برای مدیریت زنجیره تأمین به اجرا در می آیند. به همین دلیل ، مدیران زنجیره تأمین اغلب پروژه های مربوط به این زمینه ها را به صورت مستقل از هم اجرا و مدیریت می کردند، بدون اینکه یک درک واضح، کلی و استراتژیک از چگونگی تناسب این اجزا با هم برای ساخت یک موقعیت پایدار سازمانی داشته باشند. (کارتر و جنینگس[۱۱۸] ، ۲۰۰۲).
اقتصاد یکی از جنبه هایی است که در ادبیّات زنجیره تأمین پایدار بسیار کم به آن توجه شده است. این یک فرصتی را برای تحقیقات آینده فراهم می کند (کارتر و ایستون[۱۱۹] ، ۲۰۱۱).
۵-۳-۲- مراحل پیاده سازی زنجیره تأمین پایدار
توسعه پایدار تولیدات براساس روابط اجتماعی، زیست محیطی و اقتصادی است که تأثیرات آن بر تولیدات و ارائه خدمات در طول زنجیره تأمین مشخص می شود. میزان مشارکت سازمان ها ممکن است در حوزه های تولید و یا ارائه خدمات در مراحل مختلف زنجیره تأمین متفاوت باشد. هرچند تعدادی موضوع مرتبط وجود دارد که در پیشروی مراحل و فرآیندها کمک میکند.
انجمن کسب و کار جهانیِ توسعه پایدار[۱۲۰] مراحل زیر را جهت پیاده سازی زنجیره تأمین پایدار ارائه داده است (www.Wbcsd.org):
مرحله اول : ابتدا فرآیندهای داخلی سازمان را در نظر بگیرید و ریسک های آن را شناسایی کنید
سازمان ها قبل از اینکه با سازمان دیگر در زنجیره تأمین در ارتباط باشند، باید مواردی را که در سازمان خودشان رخ می دهد شناسایی، درک و مدیریت کنند. ایجاد زنجیره تأمین پایدار می تواند در مرحله بعدی قرار گیرد که باید گزارشات توسعه آن تهیه و بررسی شود.
برای ایجاد زنجیره تأمین پایدار یک کلید اساسی وجود دارد و آن مشارکت تمامی شرکت ها و سازمان های مجموعه در توسعه زنجیره تأمین پایدار است، به طوری که در صورت مدیریت نامناسب یکی از بخش های سازمان، رسیدن به این مرحله غیر ممکن خواهد بود.
مرحله دوم : شناخت زنجیره تأمین خود
ابتدا تعریفی که سازمان شما از زنجیره تأمین دارد بشناسید، سپس مشخص کنید در چه مواردی با سازمان های دیگر در زنجیره تأمین در ارتباط هستید. گاه برای شرکت هایی که مشارکت های پیچیده دارند شناخت ارتباطات دشوار است. چنین شرکت هایی ممکن است دریابند که مدیریت زنجیره تأمین با مسئولیت کلی در حوزه تولید، توزیع و لجستیک معکوس می تواند محوریت لازم را فراهم کند.
مرحله سوم : فراهم سازی بخش توسعه پایدار در استراتژی کسب و کار شما
مدیر توسعه پایدار در سازمان، فعالیت های داخلی سازمان را پیش می برد به طوری که روند کلی پایداری در سازمان را مشخص می کند. توسعه پایدار در هر سطح مدیریت به عنوان مشخصه کلیدی برای سازمان تعریف شده است.
مرحله چهارم : بکارگیری ابزار سنجش مناسب برای سازمان
این مرحله شامل سیاست های نوشته شده، وسیله ارتباطات، صلاحیت تأمین کنندگان، فراهم کردن راهبردها و مشارکت شرکا است.
مدیران لازم است مجهز به ابزار تصمیم گیری مناسب برای سنجش پایداری توسعه باشند تا تشخیص و یا ارزیابی ریسک ها و سودهای مرتبط با زنجیره سازمان را تسهیل نماید. در این خصوص رویکردهایی برای مدیریت ریسک تا توسعه استراتژی پایدار بلند مدت مطرح شده است. از آن جمله موارد ذیل قابل ذکر است :
- رویکرد تطابق
در زنجیره تأمین، شناسایی و ردیابی منشأ مواد اولیه، منابع، وضعیت مواد از ابتدا تا تولید و توزیع به مشتریان بدون استفاده از سیستم های تطابق انجام پذیر نیست. در این خصوص سیستم هایی برای کمک به شرکتها معرفی شده که از آن جمله Enviro-Mark, AA 1000T ,SA8000, ISO 14001 هستند. این نوع سیستم ها قادر هستند با استانداردهای محیط زیست و سلامت از جمله HACCP [۱۲۱]یکپارچه شوند.
- روی آوردن به مدیریت فرآیندها
اصولاً برای بعضی شرکت ها، لازم است از بابت هزینه و منابع مورد نیاز، مطمئن باشند که در راستای نیازهای سازمان حرکت می کنند. مدیریت فرایند هم مانند سیستم انطباق باید دقیق باشد.
مرحله پنجم : مشارکت و ارتباطات داخلی و خارجی سازمان بطور مقدماتی در سطح کل تعریف شود
سطوح مختلفی از سیاست ضایعات صفر تا کارایی انرژی در دسترس است. توسعه پایدار در طول زنجیره تأمین وقتی قابل حصول است که کل ارتباطات در طول این مجموعه از تأمین کننده تا مشتریان، رسیدن به اهداف توسعه پایدار را پشتیبانی نمایند (رضایی و طالشی ، ۱۳۹۰).
۶-۳-۲- فرآیندهای مدیریت زنجیره تأمین پایدار
لینتون و همکاران[۱۲۲] بیان کردند پایداری باید فرآیندها و جریان هایی که در هسته زنجیره تأمین وجود دارد را با هم یکپارچه کند. این فرآیندها شامل : طراحی محصول، تولید محصولات فرعی[۱۲۳]، محصولات فرعی تولید شده در جریان استفاده از محصول[۱۲۴] ،گسترش طول عمر محصول[۱۲۵] و پایان عمر محصول [۱۲۶]و فرآیندهای احیاء در پایان عمر[۱۲۷] می شود.
- طراحی محصول: تکنیک هایی نظیر ارزیابی چرخه عمر(ربیتزر و همکاران [۱۲۸]،۲۰۰۴) برای تعیین اینکه چطور یک محصول طراحی شود تا اثرات زیست محیطی آن در سراسر طول مدت مصرف حداقل شود، استفاده می شود.
- تولید محصولات فرعی : با تحقیق در سطح فرایند تولید، باید تلاش ها را بسوی توسعه فرایند تولید پاک تر و کاهش تولید محصولات فرعی که ممکن است موجب تخریب محیط زیست و سلامت انسان شود، متمرکز کرد. تکنولوژی های فرایند باید طوری طراحی و عملیاتی شوند تا به آسانی محصولاتی با قابلیت استفاده مجدد هم راستا با کاهش استفاده از منابع طبیعی تولید شوند.
- افزایش طول عمر محصول : انواع مختلفی از روش ها وجود دارد که برای افزایش طول عمر محصول استفاده می شوند. از طریق افزایش عمر محصول، از کاهش منابع ناشی از تولید محصولات جدید اجتناب می شود، این رویکرد برخلاف طراحی برای خصوصیت از رواج افتادگی در یک جامعه مصرف گرا عمل می کند. با این حال، این امر ارزش ایجاد شده به وسیله یک محصول منحصر بفرد را افزایش می دهد.
چالش پیش روی ارائه دهندگان محصول، توسعه عرضه ای است که به آن ها اجازه می دهد ارزش محصول بیش تری را بدست آورند. چنین رویکردی توسط نویسندگانی که در حوزه های مرتبط با محصولات فرعی تولید شده در طول استفاده از محصول مورد نظر کار می کنند، مورد بحث قرار گرفته است. در حالی که برخی تولید کنندگان بر روی فرصت های ایجاد شده بوسیله افزایش طول عمر محصول سرمایه گذاری کرده اند (نمونه ها عبارتند از : ووالرت[۱۲۹]،۲۰۰۶ ؛ گاید و همکاران[۱۳۰]،۲۰۰۳ ؛ لینتون و جانستون[۱۳۱]، ۲۰۰۰)
- پایان عمر محصول : وضع محصول در پایان عمر خود تا حد زیادی به اقدامات صورت گرفته در مراحل قبلی متّکی است. طراحی اولیه محصول تأثیر زیادی بر میزانی که یک محصول می تواند مورد استفاده مجدد قرار گیرد، بازیافت، سوزانده و یا دفع شود،دارد.
- فرایند های احیاء در پایان عمر : احیاء محصولات مصرف شده حوزه ای است که اهمیت آن به سرعت رو به رشد می باشد.
مهندسی سیستم های فرایند، نقشی مهم در هر یک از حوزه های بالا بازی می کند و در جهت یک ارزیابی چرخه عمر کلی برای دستیابی به این اهداف مشارکت می کند. توسعه روش های سیستماتیک و ابزارهایی که طراحی محصولات بی خطر زیست محیطی را ضمانت می کند و فرآیندهایی که با زنجیره تأمین پایدار مرتبط هستند، اهدافی برای اجرا می باشند(لینتون و همکاران ، ۲۰۰۷).
باور دیگر این است که چین هرگز دولتی مهاجم و توسعه طلب نبوده است. طبق نظر بسیاری از پژوهشگران، چین هرگز در سرتاسر تاریخ طولانی خود در یک جنگ تهاجمی درگیر نشده و سایر کشورها را تهدید نکرده است. (سلیمانی پورلک،۱۳۸۴: ۷۸) پس از سال ۱۹۴۹ چین اعلام داشته است که چین هرگز دنبال هژمونی نخواهد بود. لی هرکینگ در مصاحبه ای در هنگ کنگ در ۱۹۹۵ بیان داشت:
چین مخالف استفاده از زور و تهدید به استفاده از زور است. چین مخالف هژمونیگرایی و سیاست قدرت در هر شکلی است… چین هژمونی را دنبال نمیکند، نه الآن و نه در آینده آن را دنبال نخواهد کرد. (اسکوبل،۲۰۰۲: ۷)
اصیل ترین جلوه ی استمرار روح کهن فرهنگ ضد هژمونیک چینی در تلقی مائوئیسم از روابط بین الملل، تز معروف سه جهان بود. مائو نظریه سه جهانی را به عنوان یک مشی ویژه در سیاست خارجی، در فوریه ۱۹۷۴ در دیداری مشترک با کنت کائوندا و هواری بومدین رهبران زامبیاو الجزایر مطرح کرد: «از نظر من ایالات متحده و شوروی متعلق به جهان اول و ژاپن، اروپا و کانادا متعلق به جهان دوم هستند. ما جهان سوم را تشکیل می دهیم … جهان سوم جمعیت عظیمی دارد به استثنای ژاپن، تمام آسیا متعلق به جهان سوم است، تمام آفریقا و آمریکای لاتین نیز به همین گونه» البته در سطحی عمومی تر از مشی سیاست خارجی، این مفهوم در سال ۱۹۵۵ به وسیله چوئن لای، نهرو و تیتو در کنفرانس باندونگ مفهوم بندی شد. تز سه جهان در مقام یک انگاره ی تحلیلی نیز خود گویای جایگاه خاص چین در ملاحظات و کشاکش های جنگ سرد بود. جهان سوم در تلقی چین معاصر از روابط بین الملل واجد نقش کلیدی بوده است. نگاه چین به مسائل بین المللی همواره از موضع یک کشور درحال توسعه یا “جهان سومی” بوده است. صورت جدیدتر تز سه جهانی، اصطلاح رایج ضدیت با سلطه طلبی (آنتی هژمونیسم) است. درطول دهه ی ۱۹۸۰ ” ضدهژمونیسم” از جمله محورهای رایج در سخنرانیها و مواضع سه رهبر عمده ی چین یعنی خویائوبانگ، دنگ و زائوزیانگ بوده است. این اصطلاح در طول دهه ی ۱۹۹۰ نیز در بیانات رهبران سیاست خارجی چین، بویژه آنگاه که مایلند از اصول سیاست خارجی چین مدرن سخن بگویند، فراوان به چشم میآید. (طاهایی و اتابکی،۱۳۷۴: ۸۸)
دنگ شیائوپینگ در ۱۹۸۰ اظهار داشت که یکی از وظایف عمده برای دهه حمایت از صلح، “مخالفت با هژمونی” است. البته در آن زمان، هژمونی عبارتی مختص شوروی بود و پس از پایان جنگ سرد به سیاست دولت امریکا اشاره دارد. اما واژه هژمونی در تفکر سیاسی چین، معنایی عمیق دارد. Badao یا “حکومت زور” در مقایسه با Wangdao یا “شیوه شاهانه” یا “حکومت خیرخواه"، متضمن معنای منفی است. (اسکوبل،۲۰۰۲: ۷)
در دوره دنگ، به آهستگی برچسب «قدرت هژمونیک» که پیشتر برای مخالفت ایالات متحده و در مراحل بعد شوروی در ادبیات سیاست خارجی چین به کار گرفته میشد، از میان رفت و به جای آن چینیها گاه از مخالفت خود با اندیشه یا رفتار هژمونیک سخن به میان آوردند. مهمتر آنکه در این دوران برای نخستین بار در تاریخ مدرن چین، هیچ قدرتی به عنوان تهدید عمده علیه امنیت ملی و بالتبع دشمن چین، برجسته نشد. به همین دلیل اساس اندیشه استراتژیک در سیاست خارجی این کشور نیز که بر پایهی تشکیل جبهه همپیمانان برای مبارزه با دشمن مشترک قرار داشت نیز دچار دگرگونی شد.
در مجموع، سیاست ضد سلطه طلبی که به طور برجسته در سیاست خارجی هر دو مرحله ی معاصر و مدرن از حیات کمونیسم چینی دیده میشود، در ظاهر به معنای نفی سلطه طلبی قدرتهای بزرگ است.
۶-۱- گرایش به تمرکز گرایی در عرصه تصمیم گیری
یکی دیگر از مولفه های فرهنگ استراتژیک که بر رفتارهای خارجی چین و شیوه نگرش آن به جهان بیرون اثر میگذارد، توانایی اجماع نخبگان دولت- حزب در مورد سیاست خارجی این کشور است. این مزیت برتر عملا موجب میگردد که چینیها از موضعی مستحکم و قاطع به مسائل جهانی بنگرند. مشکل بتوان شبیه چنین اجماعی را در میان نخبگان سیاسی دیگر کشورها دید. واقعیت اجماع نخبگان میتواند ابهام موجود در بحثهای مربوط به سیاست خارجی چین را که عبارت از صعوبت در فهم این نکته است که کدام تصمیم از کدام مرجع میآید توضیح دهد. تاثیر این ویژگی در ذهنیت سیاستگذاران چینی ایجاد نوعی اعتماد به نفس و استحکام روحی در روابط بین المللی است. اجماع نخبگان، از نظر تاریخی، یکی از عوامل اقتدار دولت در چین است و قدرت دولت نیز از جمله مولفه های اساسی تعیین کنندهی روابط چین با جهان خارج است. بر این اساس باید گفت دولت چین ویژگی اقتدارطلبی را زمین نخواهد گذارد، دولتهای دیگر نیز نباید فرض خود را به سادگی بر اساس روند رو به رشد ظهور یک دولت مدل اروپایی یا مردم سالار در چین بگذارند. اجماع نخبگان بیشتر در خدمت تداوم استبداد دولت در چین عمل میکند تا ظهور دولتی کثرتگرا و فدرال. به برکت اجماع نخبگان استبداد در چین ویژگی عمل سیاسی می گردد و نه رهبر سیاسی. (طاهایی و اتابکی،۱۳۷۴: ۹۷)
اصولا چین دارای یک مرکزیت خودمختار و آزاد در اقدامها ی خارجی است: « استقلال سیاست خارجی همواره یک اصل اساسی در استراتژی درازمدت چین بوده است» سیاست خارجی چین، بیشتر از بسیاری از کشورهای دیگر، اغلب متاثر از روندهای درونی قدرت و تصمیمگیریهای داخلی است. در هنگامهی نبردهای داخلی درون حزبی، به مجرد آنکه ضرورت اخذ تصمیم یا انجام یک اقدام سیاسی و سیاست خارجی احساس میگردید، مزیت برتر «اجماع نخبگان یا اجماع رهبری» رخ مینماید. از این رو میتوان گفت رابطه کم اهمیتی میان تحولات داخلی و سیاست خارجی چین وجود دارد. زیرا تنازعات قدرت، مواضع سیاست خارجی را تضعیف نمیکنند. (طاهایی و اتابکی،۱۳۷۴: ۹۶) این موضوع در فرهنگ استراتژیک چینی و آموزه های کنفوسیوس است که اعتراض به معنای تخریب نیست.آنها به آرامی اعتراض می کنند و خیلی سریع به اجماع می رسند.
لذا از منظر فرهنگ استراتژیک، ملت چین از سنت تصمیمگیری جمعی و اجماعی پیروی میکنند و اطاعت سلسله مراتبی از خانواده تا عالیترین سطوح اجتماعی ریشه در تربیت و تعالیم چینی دارد. برخلاف لیرال دموکراسیها ، فرایند تصمیمگیری اولا متمرکز است و ثانیا رسانه ها و افکار عمومی تاثیر چندانی بر آن ندارد و روندها و شرایط پس از دوران جنگ سرد بر فرایند تصمیمگیری تاثیر زیادی نداشته و روند قبلی استمرار یافته است. از این رو، رهبران یا نخبگان حاکم که تجلی آن حزب کمونیست است، قادر به سیاستگذاری کلان در درازمدت بوده و بحرانها را نیز در چهارچوب این سیاستگذاری مدیریت میکنند. (واعظی،۱۳۸۹: ۳۲)
۷-۱- مخرب و هزینه بر بودن جنگ
بعد دیگر فرهنگ استراتژیک ملی چین، مربوط به نقش جنگ در امور بین الملل است. جنگ هزینه بر، مخرب و ایجادکننده نفاق داخلی است. این نگرش ریشه در تاریخ چین دارد. استراتژی نظامی چین شامل تاکید بر این موضوع است که در هرجایی که ممکن است از جنگ باید پرهیز شود. در تمام سیزده فصل نوشته سان تزو، فقط ۹ بار واژه زور مورد استفاده قرار گرفته است که آن هم در معنای منفی یا اخطار آمیز ذکر شده است. منابع نظامی چین همچنین تاکید میکنند پیروزی باید با کمترین هزینه ممکن، بیشترین موفقیت و بدون درگیری واقعی و خونریزی بدست بیاید. علاوه بر این در فرهنگ استراتژیک چین واژه ریسک معنای منفی دارد. کوریس هاگن بیان میکند در فرهنگ غربی ریسک در معنای شجاعت است و در سنت چینی در معنای غفلت کاری.
همچنین در نوشته های راجع به جنگ در چین، نسبت به طولانی شدن جنگ اخطار داده شده است. این موضوع در نوشته های سان تزو نیز به چشم میخورد.
به لحاظ تاریخی متفکران چینی عنوان میکنند که جنگهای این کشور، عادلانه و دفاعی بوده اند. طبق نظر یکی از متفکران نظامی چین، در همه جنگهایی که رخ داده است و چین در آنها مشارکت داشته غالبا جنگ داخلی بوده و یا اینکه جنگها به منظور اتحاد در کشور روی دادهاند و هشت جنگی که بعد از سال ۱۹۴۹ رخ داده است و چین در آنها حضور داشته است، به منظور دفاع از خود صورت گرفته است. (مانکن،۲۰۱۱: ۱۷) اما چین دارای تاریخ جنگ و تجاوز نیز بوده است. تاریخ مدرن چین نشان میدهد که این کشور از حیله و ترفند به جای شفافیت در موضوع استفاده نموده است و بر اساس نصایح سان تزو هیچگاه خود را درگیر جنگ طولانی ننموده است. جنگ های چین علیه ویتنام و هند جنگهای کوتاه ولی در عین حال سرشار از کشتار بودند. (باتاچریا،۲۰۱۱: ۲)
جانستون استدلال میکند فرهنگ استراتژیک مائوئیستی نیز، در واقع نمایانگر تداوم گذشته است که تاثیرات ملیگرایی و مارکسیسم- لنینیسم چین مدرن بر ترجیحات استراتژیک نیز آن را تقویت کرده است. علاوه بر این، شواهد و قرائن نشان می دهد که رفتار چین در زمینه مدیریت بحران در دوران پس از سال ۱۹۴۹ عمدتا با اصول استراتژیک سیاست قدرت محور سخت سازگار و انطباق داشته است. از دیدگاه مائو، منازعه، یک راه حل را ایجاب نمیکرد. در واقع ، منازعه راه حلی برای معضلات سیاسی بود. از نظر مائو، منازعه در امور انسانی نه تنها اجتناب ناپذیر بود، بلکه مطلوب نیز بود. هماهنگی، موقت و نامطلوب بود. (جانستون،۱۳۹۰: ۳۶۷)
علیرغم این موضوع، بیشتر متفکران استراتژیک چین معتقدند که فرهنگ استراتژیک چین صلح طلب، تدافعی و غیرتوسعه طلب است. چینیها بر این باورند که جنگهای چینیها فقط برای دفاع است و لذا تدافعی است حتی زمانیکه طبیعتا تهاجمی هستند. از نظر هندوها این روش سن تزو میباشد که بدون جنگ و خونریزی به دنبال فتح و ظفر (از طریق فریب و نیرنگ) میباشند که این موضوع در افکار مائو نیز وجود داشت. (باتاچریا،۲۰۱۱: ۵) به همین دلیل چین هیچ گاه در موضع گیریهایش شفافیت ندارد و تلاش دارد از طریق حیله و فریب به اهداف خود دست یابد.
لذا در حالیکه رهبران و محققان چینی عمیقا معتقدند که میراث تمدن چینی بطور بنیادینی صلح طلب است، اما، زمانیکه چینیها با بحران مواجه میشوند نیروی نظامیشان را گسترش میدهند.
۸-۱- بی اعتمادی به سایر کشورها
تاریخ روابط خارجی چین شامل سنتهای مختلفی است، از جمله ایدئولوژی کمونیستی آن کشور و این که چین هم سلطهی سیاسی و برتری فرهنگی را در آسیا تجربه کرده و هم زیر فشار بیگانگان قرار گرفته و تابع دیگر کشورهای زورگو بوده است. بنابراین ، دید ضدخارجی آن کشور و این عقیده که چین در جهان نقشی منحصر به فرد و ویژه و به اصطلاح مرکزی دارد، تاثیرات مهمی بر سیاست خارجی آن کشور گذاشته است. مبارزات چین با قدرتهای خارجی، از زمان «جنگهای تریاک» (۱۸۳۹)، آن کشور را نسبت به هرگونه فشاری که احتمالا استقلال کامل چین را محدود سازد، حساس کرده است. در اینجا باید متذکر شد که از همپاشی و به زانو در آوردن چین بر اثر نفوذ، فشار، تجاوز و استثمار غرب از اواسط قرن نوزدهم و رفتار تحقیر آمیز غربیان طی بیش از یک قرن، یعنی از حدود ۱۸۳۹ تا ۱۹۴۹، نسبت به چین، تاثیر فوق العاده عمیقی بر جهان بینی رهبران چین و در نتیجه، سیاست خارجی آن کشور گذاشته است. (دفتری،۱۳۷۰: ۳۳۷)
بی اعتمادی به سایر کشورها و متحدان، درس بزرگی است که زمامدار چینی از تاریخ کشورش آموخته است. لطمه دیدن از خیانت متحد، تجربهای تاریخی بود که تا سالهای دهه ۱۹۶۰ (تعارض با شوروی) نیز ادامه داشت. مداومت این درس سبب میگردد که متقابلا در این زمان هیچ کشوری نتواند بر روی همسویی چین با سیاستهای خود چندان حساب نماید. عدم وجود هرگونه سابقه موفق در اتحاد با یک کشور قدرتمند، علت اصلی انزوای سنتی چین بوده است. چین در تاریخ خود هرگز متحدی در حد و اندازه خود نداشته است. در واقع این کشور هنگامی که قدرتمند بود نیازی به متحد نداشت و بعدها هنگامی که نیازمند شد، متحدان به کارش نیامدند. برای مثال در جنگ جهانی اول، ورود به دسته بندیهای سیاسی- نظامی نتوانست برای تاریخ چین بدعت موفقیت باری از اتحاد را رقم زند. هواداری چین از آلمان و کشورهای محور، انگلستان و فرانسه را علیه این کشور جری نمود. جلوه و نتیجه عمدهی شکستها در بهره برداری از اتحادهای سیاسی، از کف رفتن بخشهای عمدهای از سرزمین چین در قرون نوزده و بیست میلادی و بوده است. اتحاد با شوروی نیز به گونه ای دیگر، تداوم این تجربیات ناموفق بود. (طاهایی و اتابکی،۱۳۷۴: ۹۰) بطوریکه استراتژی امنیت ملی چین در دوران مائو بر مبنای بدبینی به همه قدرتهای دیگر و غیر قابل اجتناب دانستن جنگ جهانی سوم قرار داشت. از این روی، دو فرضیه این موضوع را تقویت میکنند:
۱-تهدیدات علیه امنیت ملی چین جدی و واقعی هستند و تهدیدات داخلی هم به همان میزان تهدیدات خارجی خطرناکند .
۲-وحدت ملی هسته فرهنگ استراتژیک سنتی چین را شکل شکل میدهد.
این دو فرضیه همواره در ذهن نخبگان چینی وجود دارد و یکی از مهمترین اصول شکل دهنده به رفتارهای این کشور در عرصهی بین المللی است. در حالیکه سیستم دولت اروپایی بطور تاریخی بواسطه یک سری از متحدین متغیر هویت یابی شده است، چین بطور سنتی شامل متحدین با دیگر کشورها نبوده است.
سطح نظامی
۱-۲- ادراک تهدید
رهبران سیاسی و نظامی چینی، تهدیدها را در هر جایی مشاهده میکنند. گستره کامل ذهنیت دفاعی رهبران چین همیشه قابل درک نیست. نخبگان چینی بر اساس این ذهنیت معتقدند محیطهای داخلی و خارجی تهدیدزا و امنیت زدا هستند. مبارزه فعلی بر علیه فساد در چین و سرکوب فرقه فالون گنگ نشانگر عمق ترس رژیم از تهدیدهای داخلی است. این نوع ادراک و احساس میتواند به محیط خارج نیز تسری یابد. در تفکر مائو ، چین دوستان کمی مانند آلبانی، کره شمال و پاکستان را داشت. چین دوران مائو، خود را در محاصره دشمنان میدید و این برداشت در زمان دنگ و حتی جیانگ زمین نیز ادامه داشت. (سلیمانی پورلک،۱۳۸۴: ۸۰)
چین از حدود ۱۵۰ سال پیش، از هر سو (روسیه، ژاپن، انگلستان، فرانسه و امریکا) مورد تهدید قرار گرفته است. چنانکه چین در حال حاضر نیز خود را با چالشها و تهدیدهای امنیتی بلندمدت، پیچیده و متنوعی مواجه میبیند. موضوعهای موجود امنیتی و امنیت توسعه، تهدیدهای سنتی و غیر سنتی امنیتی، همچنین امنیت داخلی و امنیت بین المللی مقولههایی متعامل و درهم تنیدهاند. چین برتری اقتصادی، علمی، فناورانه و نظامی کشورهای توسعه یافته را فراروی خود دارد. این کشور از یک سو در معرض محدود سازی جهان خارج است و از سوی دیگر، با نیروهای معارض و تجزیه طلب داخلی مانند نیروهای استقلال طلب تایوان، نیروهای استقلال طلب ترکستان شرقی و نیروهای استقلال طلب تبت مواجه است که وحدت و امنیت چین را به جالش میکشند. این در حالی است که تهدیدهای غیرسنتی امنیتی مانند تروریسم، مصائب طبیعی، ناامنی اقتصادی و اطلاعاتی نیز رو به فزونی است. برآیند این وضعیت آن است که عوامل ناامنی و بیثباتی در محیط امنیتی چین تاثیر فزایندهای بر امنیت ملی و توسعه این کشور دارند. (سلیمانی،۱۳۸۹: ۱۸۰)
۲-۲- رسیدن به اهداف، هدف اصلی استراتژی
فرهنگ استراتژیک چین، هدف از استراتژی را رسیدن به هدف میداند و لذا فرهنگ استراتژیک چین، تاکید بر کاهش تعداد نیروهای درگیر دارد علاوه بر آن، ایدهآل، پیروزی بدون جنگ است. همانطور که سان تزو مینویسد مقهور کردن دشمن بدون جنگ اوج مهارت است. در ادبیات چین اغلب قهرمان حکیم خردمند است نه سردار فاتح. وجود هر سرباز نشانه ای از کف رفتن فضیلتی بود و خاقان کامل کسی بود که بینبرد فاتح شود. (آشوری،۱۳۵۸: ۸۱)
در دیپلماسی چین همواره به این موضوع اشاره میشود که چین باید با استراتژیهای مختلف در دیپلماسی خود به اهداف خود نائل آید. تاریخ و تمدن چین بیش از ۴ هزار سال قدمت دارد. هنر دیپلماسی چین نیز به بیش از ۱۵۰۰ سال قبل باز میگردد. یکی از برجسته ترین کارشناسان امور چین لازلو لادانی در مورد دیپلماسی چینیها اظهارنظر کرده است:
«چین هرگز نیازی به آموختن فنون دیپلماسی نداشته است. دیپلماسی چین در دوران «امپراتوریهای سه گانه» در ۱۵۰۰ سال پیش، به حدی اعلای ترقی و تکامل خود رسید، این ترقی تا زمان حاضر نیز کماکان ادامه دارد… چینیها ممکن است به راست یا چپ گرایش داشته و از جریانات ناهمگون متابعت کرده باشند، ولی کاملا آگاه بودهاند که در راه نیل به چه هدفی و به دست آوردن چه چیزی گام برمیدارند. چینیها ذاتا دیپلمات هستند. کلام آنها بندرت با اعمالشان همگون است. احترام بیحد، آمیخته با ادب و گستاخی آنها به دقت همسنگ یکدیگر است. بنابراین، امکان انجام اقدامات آنی غیرمنطقی از سوی آنها اندک است.»
از قول مائودزه دونگ و بعضی دیگر از رهبران چین گفته شده است که هنر دیپلماسی این کشور در این است که با بازی دادن قدرتها (دشمنان چین) و استفاده از تناقضاتی که میان آنهاست، حداکثر بهرهبرداری را بکند. به عبارت دیگر، در سیاست خارجی، مواقعی که چین خود را گرفتار یافته به سیاست سنتی و کهن خود، یعنی «برای منکوب ساختن دشمنان خود از دشمنان دیگر سود ببرید»، متوسل شده است. در اثر تاثیر عمیق نوشته های سان تزو، متخصص امور نظامی و مولف کتاب برجسته هنر جنگ و نیز نوشته های مائودزه دونگ، رهبران چین چنین آموختهاند که از روش های مختلفی برای ایجاد تغییر در موازنه نیروهای خودی با دشمن (به نفع نیروهای خودی) بدون توسل به جنگ، استفاده کنند. به کلام دیگر، تمام هنر دیپلماسی چین بر اساس ایجاد یا بهرهبرداری از موقعیتهایی است که دشمن باید خود را با آن تطبیق دهد، به نحوی که عدم اتخاذ موضعی معین از جانب چین، دشمن را ناتوان از پیشبینی یا اقدام متقابل در برابر حرکات آن کشور میسازد. (دفتری،۱۳۷۰: ۳۲۷)
بطور کلی، سیر تفکر استراتژیک در چین تفاوت آشکاری با غرب دارد. در غرب سنت تفکر استراتژیک از توسیدید در یونان باستان آغاز میشود و تا کلازویتس در دوران مدرن تداوم مییابد اما در چین تفکر استراتژیک یک نماینده شاخص دارد و آن سان تزو است. او که در قرن ۶ قبل از میلاد کتاب هنر جنگ را نوشت، بر خلاف نظریه پردازان غربی که تاکید بر صحنه نبرد و سبک پیروزی در آن دارند، در سنت چینی بر عملیات روانی برای پیروزی در جنگ و تضعیف روحیه دشمن تاکید میکند. لذا او بیشتر بر پیروزی بدون توسل به جنگ تمرکز دارد. سان تزو، ایده معروف خود را مطرح کرد که حمله به ذهن دشمن بهتر از حمله به شهرهای مستحکم آنهاست. وی اظهار کرد به دست آوردن صد پیروزی در صد جنگ مزیت بزرگی نیست، انقیاد ارتش دشمن بدون نبرد بالاترین تعالی است. (شفیعی و نژاد زندیه، ۱۳۹۲: ۱۶۹)
سنت تفکر استراتژیک در چین برخلاف غرب نمایندگانی ندارد که راه سن تزو را تداوم بخشند و میراث او را غنا بخشند. لذا هنوز چینیها او را برترین متفکر خود در مباحث استراتژیک و بویژه مدیریت بحران ومنازعه میدانند. تاثیر گذاری سان تزو بر تفکر استراتژیک چین، هم سنگ تاثیرات کنفوسیوس در کلیت فرهنگ استراتژیک چینی است.
۳-۲- حفاظت از تمامیت ارضی
چینیها تاکید میکنند که حفاظت از تمامیت ارضی بطور طبیعی از جغرافیا، تاریخ و روایتهای فرهنگی چینی ناشی میشود. چین قدرت قارهای است که با کشورهای زیادی مرز دارد. چهار کشور (روسیه، هند، پاکستان و کره شمالی) دارای تسلیحات هستهای اند. در دو قرن گذشته، بیشترین تهدیدات به چین از سوی روسیه و ژاپن و همچنین مغولستان و منچوری بوده است.
از میان این همسایگان، برای سالها، ترس و تنفر رهبران چین از همسایه بزرگ شمالی خود (شوروی) چنان ذهن آنها را مشغول و مغشوش ساخته بود که میتوان اظهار داشت که سیاست چین در قبال شوروی، تمام مسائل دیگر سیاست خارجی آن کشور را تحت الشعاع قرار داده بود. یکی از هدفهای عمده سیاست خارجی چین از بهبود روابط با امریکا، جلوگیری از حمله احتمالی شوروی به چین و به منظور برقراری «توازن قوا» در قبال شوروی بوده است. بدین ترتیب چین همواره در جستجوی به دست آوردن امنیت مرزی خود بوده و دستیابی به آن را هدف نخست سیاست خارجی خود قرار داده است. (دفتری،۱۳۷۰: ۳۳۹)
تیلورفراول عنوان میدارد یکپارچگی سرزمینی، هسته و مرکز ماموریت ارتش خلق چین است. او بیان میدارد بیش از نیمی از پیاده نظام و نیروی مسلح عملیات نظامی ارتش خلق چین روی هم رفته تقریبا ۲۲۵۰۰۰ نظامی و شبه نظامی محافظ مرزی اند که مسئول دفاع از مرزهای چین هستند. همچنین در دکترین چینی، ماموریت ” دفاع مرزی” شامل بیمه کردن ثبات سیاسی داخلی مناطق مرزی چین و محافظت از مرزها از تهاجم خارجی است.
اعاده این سرزمین و احیای امپراتوری کهن ارضی، تاکنون تقریبا عمده ترین هدف سیاسی خارجی چین کمونیست بوده است. البته در همین حال باید دانست که از قرون گذشته تاکنون هیچ حکومت چینی بر تمامیت سرزمینی که معمولا «چین» خوانده میشودکنترل نداشته است. جمهوری خلق چین نیز استثنایی بر این قاعده نیست. «مساله برای هر حکومتی در چین مدرن عبارت از این است که مرزهای مشخص و دقیق آن کجاست» (طاهایی و اتابکی، ۱۳۷۴: ۹۰)
از نظر تاریخی، در مقایسه با سایر امپراتوریها، امپراتوری چین بیشتر مورد هجمه قرار میگرفت. لذا چین همواره نگران مرزهای شمال آن بوده است. دیوار بزرگ چین نیز به همین منظور در ۲۰۰ سال پیش ساخته شد. (دلیوس،۱۹۹۴: ۳) در طول تاریخ چین، مرزهای آن کشور آن قدر دستخوش تغییر و تحول شدهاند که چین میتواند ادعا کند که تقریبا یکایک همسایگان کوچکترش روزی قسمتی از چین و یا حداقل کشورهایی به اصطلاح خراجگزار بودهاند. البته، باید دانست که گرچه چین در طول تاریخ چهارده هزار سالهی خود بر بسیاری از سرزمینهای اطراف امپراتوری خویش حکمروایی میکرده، ولی بندرت این سرزمینها را اشغال نموده است. چین از طریق قدرت نظامی و فرهنگی و ایجاد یک نظام خراجگزاری امنیت خود را حفظ میکرد. ولی با ورود کشورهای استعمارگر غربی به چین برتری آن کشور درهم شکسته شد. کشورهای غربی و ژاپن با به زانو درآوردن چین، معاهدات بسیاری به آن کشور تحمیل کردند و بندرهای چین را برای تسهیل امور بازرگانی گشودند و آن کشور را بصورت مستملکات غربی درآوردند. چین پارهای از سرزمینهای خود را از دست داد و حتی سرزمین اصلی چین در نتیجهی رقابت دول استعمارگر قطعه قطعه شد و هر قسمت به دولتی رسید. در این دوره، چین بسیاری از سرزمینهای خراجگزار امپراتوری خود را از دست داد. تحمیل عهدنامههای نابرابر از طرف کشورهای غربی و روسیه حاکمیت ملی چین را از میان برد. این تجربه تلخ برخورد با استعمار غرب و شرق و تحقیر چین باعث شد که مائو بعد از رسیدن به پیروزی اعلام کند که مردم چین بالاخره توانستهاند روی پای خود بایستند. او مردم رنجیده خود را وعده داد که کشور چین هرگز دستخوش تاراج سایر کشورها قرار نخواهد گرفت. (دفتری،۱۳۷۰: ۳۳۹ و ۳۳۸) بنابراین، شیوه رفتار خارجی دولتهای مختلف چین در طول دوره های تاریخ آن کشور در مورد زمینهایی که جزء قلمرو چین میدانستهاند، ناشی از طرز تلقی آنان از حکومت است. آنان همیشه و با هر ایدئولوژی و عقیدهای که داشتهاند حکومت را ودیعهای آسمانی و متعلق به کسی میدانستند که بتواند از مرزهای کشور در برابر حملات وحشیان – یا بیگانگان- دفاع کند و امنیت داخلی را از دستبرد شورشیان مصون بدارد. (فارسی، ۱۳۶۱: ۴۹)
۴-۲- مخالفت به حمله به سایر کشورها
سومین رکن آیین دفاعی چین این است که چین دارای فرهنگ استراتژیک صرفا دفاعی است. به اعتقاد متفکرین چینی، در طول تمدن چندهزارسالهی چین، این کشور هرگز وادار نشد با کشور یا تمدنی در مقیاس و کمال خودش درگیر شود و لذا این کشور هرگز به دنبال استعمار و تجاوز به سایر کشورها نبوده است. در مستندات تاریخی نیز به این امر اشارات فراوانی شده است. به عنوان نمونه میتوان به دورانی که این کشور به لحاظ دریانوردی بسیار قدرتمند بود اشاره داشت. پیشگامی چین در دریانوردی به عهد «دودمان سونگ» باز میگردد. در آن زمان، ناوگان چین توان و ظرفیت گسترش نفوذ امپراتوری و تسخیر و اکتشاف داشت. با وجود این، چین هرگز نقشه های استعماری نکشید و مستعمراتی به قلمرو حکومتی خود نیفزود و رهبران آن کشور اشتیاقی به تسخیر سرزمینهای فراسوی سواحل مرزی از خود نشان ندادند و منطقی هم جستجو نکردند تا در پناه آن، به بیرون از مرزهای خود لشکرکشی کرده و «بربرها» را به پذیرش طریقت کنفوسیوس و یا پرهیزگاری بودایی وادار سازند. زمانی که فرمانروایان مغول سکان فرماندهی ناوگان دریایی چین، با ناخداهای ورزیدهی آن را به دست گرفتند، دو بار کوشیدند ژاپن را به تصرف خود در آوردند ولی بخت با آنها یاری نکرد و هر دوبار به دلیل هوای نامساعد و به روایت ژاپنیها، کامیکازی ( یا باد الهی) وادار به عقب نشینی شدند. اما پس از سقوط «دودمان مغول» ، و در حالیکه هنوز امکان ادامهی سلطه جویی برای چین وجود داشت، دیگر چنین تلاشی صورت نپذیرفت. با گذشت زمان، هیچ یک از رهبران چین نکوشیدند دلیل قانع کنندهای برای تسخیر مجمعالجزایر ژاپن ارائه بدهد. (کسینجر،۱۳۹۲: ۱۲) طبق نظر لی. جی جان «چینیها مردمی هستند که گرایش به دفاع دارند.» اندیشمندان چینی در توضیح کلاسیک این گرایش به دیوار بزرگ چین اشاره میکنند. از نظر آنها، این دیوار نماد مرز ملی نبوده بلکه سمبل دفاع میباشد. محققان چینی تلاش میکنند این امر را بصورت مقایسه سنتهای فرهنگ استراتژیک چین و غرب بررسی نمایند. ژنرال ارشد یائویوزی، مدیر دپارتمان مطالعات استراتژیک درآکادمی علوم نظامی بیان داشت: سنت نظامی چین کاملا بر حالتهای تدافعی تاکید میکنند، درحالیکه سنت نظامی غرب بر تهاجم تاکید میکند. همچنین عدم استفاده از ضربه اول در سیاست هسته ای، نمونهای دیگر از ماهیت دفاعی استراتژی چین قلمداد میشود. شاید بهترین شاهد برای این مدعا این عبارت مائو باشد که میگوید: «اگر کسی به ما حمله نکند ما نیز حمله نمیکنیم اما اگر کسی به ما حمله کرد ما نیز قطعا حمله میکنیم.» این سخن مائو در کتاب سفید دفاعی چین در سال ۱۹۹۸ نیز آمده است. در قالب این مولفه فرهنگ استراتژیک چین، حمله متقابل چین به ویتنام با برچسب دفاع از خود مطرح شد. حمله به هند در سال ۱۹۶۲ و حمله به اتحاد شوروی در سال ۱۹۶۹ نیز در چارچوب همین منطق، یعنی دفاع از خود مطرح گردید. (اسکوبل،۲۰۰۲: ۹ و۸)
ایدئولوژی کمونیستی و تعالیم سنتی چین در زمینه جنگ کاملا همپوشانی دارند. هر دو جنگ را نتیجه تحمیل هژمونی و امپریالیسم قلمداد میکنند. بنابراین یک دولت سوسیالیست بایست آمادگی مقابله با آنها را داشته باشد اما شروع کننده جنگ نباشد. بنابراین این حق را برای خود قائل بود که به تحکیم مواضع دفاعی خود متناسب با پیشرفت غرب اقدام کند. چون دولت چین به دنبال جنگ نبود، لذا خود را در مسائل نظامی دیگران درگیر نمیکرد و نیرویی به خارج گسیل نمیداشت (البته بجز تعداد معدودی سرباز که به سازمان ملل اعزام کرده بود) از نظر چینیها جنگ، چیز ایدهآلی نیست، پس نباید اتفاق بیفتد. (دلیوس،۱۹۹۴: ۶)
بنابراین برپایه چنین تفکری، جنگ های چین فقط در مقام دفاع مشروع صورت میپذیرد. بر این اساس، کلیه جنگهایی که چین در آنها درگیر شده، به منظور حفاظت از خود در برابر تهدیدهای خارجی یا حفظ وحدت کشور بوده است. در همین راستا محققان چینی بطور مکرر بیانیه مائو را بیان میکنند که در آن آمده است : ما «چینیها» اشتیاقی به ذره ای از خاک سرزمینهای خارجی نداریم. (اسکوبل،۲۰۰۲: ۸)
۵-۲- جنگ عادلانه
استراتژیستهای چینی توجه خاصی به مفهوم جنگ عادلانه معطوف داشتهاند. به نظر میرسد که این اصل یکی از عناصر حیاتی رهیافت سنتی چین نسبت به جنگ باشد. در حقیقت این یک اصل باستانی است . کنفوسیوس این اصل را اتخاذ کرد و مائو نیز آنرا جذب کرد و توسعه بخشید. از منظر چینیها تشخیص آسان است: جنگ عادلانه، جنگ خوب است و جنگ غیرعادلانه جنگ بد است. جنگ عادلانه، جنگ ستم دیدگان در برابر ستمگران و جنگ غیرعادلانه، جنگ ستم پیشگان علیه ستم دیدگان است. در تفکر چین معاصر، چین کشوری ضعیف و سرکوب شده است که بر علیه سرکوبگران امپریالیست و قدرتمند میجنگد. از نظر چینیها، هر جنگی که چین بدان مبادرت میورزد، مصداق مناقشه عادلانه است حتی اگر این کشور ضربه اول را وارد کرده باشد. بر پایه این تفکر، جنگ چین با ویتنام در سال ۱۹۷۹ جنگ عادلانه بود. بنابراین، هرگونه جنگ به ابتکار قدرتهای هژمونیک از قبیل امریکا، جنگ غیرعادلانه محسوب میشود. (اسکوبل،۲۰۰۲: ۱۰)
در اندیشه استراتژیک چین باستان، ماهیت دشمن از طریق مفهوم «جنگ شرافتمندانه» تعریف میشد. این به معنایی در گسیل کردن نیروی زرهی و تسلیحات به منظور مجازات «خبیث ها»، یعنی کسانی که دولتهای ضعیفتر را تهدید میکردند، مردم خود را میکشتند، به دولتهای دیگر توهین میکردند و به نحوی دیگر، علیه نظم سیاسی و اجتماعی مستقر میشوریدند، بود. در صورت مواجهه با رفتار خبیثانه، نابودسازی خشونت آمیز دشمن هم ضروری بود و هم مطلوب. در چارچوب این زمینه، اهداف، ابزارها را توجیه میکردند: به محض این که اهداف جنگ شرافتمندانه قلمداد میشدند، آنگاه اقداماتی که در زمینه دیگر چه بسا خبیثانه بودند (برای مثال تجاوزگری و کشتار) سرشار از نیت اخلاقی میگردیدند. از آنجا که دشمن تهدیدی علیه نظم سیاسی اخلاقی بود، نزاع نیز آشکارا حاصل جمع صفری بود، غلبه بر دشمن ممکن نبود ولی بایستی نابود میشد. مائو به مانند چینیهای باستان، مفهوم جنگ شرافتمندانه یا عادلانه را هم که د رآن، دشمن به عنوان موجودیتی ذاتا متمایل به تهدید ارزش های بنیادین از قبیله طبقه یا دولت، تعریف میشد مطرح نمود. از نظر مائو جنگهای عادلانه جنگ هایی بودند که طبقات یا ملتهای مظلوم به آن روی میآوردند و جنگهای ناعادلانه جنگ هایی بودند که طبقات یا ملتهای ظالم به آن دست می زدند. بدین سان، منازعهها میان ظالمان و مظلومان ذاتا حاصل جمع صفری بودند. در این شرایط، همه استراتژیها وتاکتیکها پذیرفتنی بودند. بنابراین مذاکره، سازش ، بده و بستان و خویشتنداری اساسا کنار گذاشته میشود. بر این اساس، میتوان به جرات گفت که اندیشه های مائوئیستی، طبقه محورترین ستیزشها و تمامی تهدیدها علیه تمامیت ارضی و سیاسی چین را تعارضهایی ذاتا حاصل جمع صفری تعریف میکرد. (جانستون، ۱۳۹۰: ۳۷۱-۳۶۸)
در فلسفه استراتژیک چین نیز در گذشته و حال دو مورد اساسی وجود دارد: یکی مصونیت و دیگری مکان مقدس تحت فرمان بهشت. مسئله اول ریشه در مسائل دفاعی دارد و مسئله دوم به موضوع گسترش چین اشاره دارد. این دو موضوع متضاد هم نیستند بلکه با یکدیگردر ارتباطند. بدون مصونیت، گسترش چین نیز ممکن به نظر نمیرسد. بدون سرزمین مقدس نیز، مسئله دفاع از آن ممکن نیست. این مسئله ریشه در افکار کنفوسیوس دارد. بعدها این دو موضوع در مفهوم yin- yang انعکاس یافت و در مکاتب فکری چین مانند دائوئیسم به منصه ظهور رسید. yin- yang ریشه همه مسائل در چین هستند. Yin به معنی بارور سازی و انرژی مثبت است که باعث زایندگی میشود و yang به معنای فعال بودن و خلاق بودن میباشد. (دلیوس،۱۹۹۴: ۲)
تاثیر تئوری yin- yang در فلسفه جدید چینیها را میتوان در مورد تفکر و برداشت آنها نسبت به جنگ مشاهده کرد. آنها ابتدا سعی میکنند تا با روش های معمول حریف را تسلیم خود کنند (yin) و اگر نشد با یک جنگ سخت و محکم وی را ویران نموده و اثری از او باقی نگذارند. (yang). با قدرت گرفتن حزب کمونیست چین در سال ۱۹۴۹، این روش به دکترین معمول ارتش خلق برای صنایع دفاعی آن تبدیل شد. این تئوری، آموزشهای لازم را در زمینه بازدارندگی جنگ و روشجنگ های ویرانگر به چینیها و ارتش خلق میدهد. این مفهوم همانطور که گفته شد در گذشته تاریخی چینیها بوضوح دیده شده است.( دلیوس،۱۹۹۴: ۴)
از این روی میتوان ادعا کرد، فرهنگ استراتژیک چین در مسائل دفاعی ونظامی بیشتر مرهون گذشته و تعالیم گذشنگان است تا فرهنگ وارداتی غرب مدرن یا سنتهای دیگر.
۶-۲- دفاع فعال
فرهنگ استراتژیک چین صرفا از دفاع منفعلانه به عنوان ابزار دائمی و کارآمد مقابله با یک تهدید خارجی جانبداری نمیکند، بلکه بالعکس، مفهوم دفاع فعال را مطرح میسازد. در فرهنگ استراتژیک چین، دفاع منفعلانه دربرگیرنده روشهایی است که اساسا برای مسدود یا متوقف کردن حرکت دشمنی که در موضع تهاجمی قرار دارد به کار میروند. گرچه سایر نیروها در چارچوب همین دفاع استراتژیک به عملیاتهای تهاجمی میپرداختند، ولی ای استراتژیها ارزش محدودی برای دفاع موقت از سرزمین داشتند. دفاع منفعلانه، طرف مقابل را در موضع واکنشی قرار میداد و باعث میگردید قدرت نظامی طرف مقابل تضعیف و پراکنده شود. دفاع متحرک- دفاع تاکتیکی در چارچوب دفاع استراتژیک- با این هدف طرح ریزی گردید که شرایط مساعد برای چرخش جهت گیری به تهاجم استراتژیک را ایجاد نماید. (جانستون،۱۳۹۰: ۳۸۸)
SO5
بهسازی حمل و نقل و ایجاد راه های ارتباطی با توجه به نزدیکی شهر بوکان به بزرگراه شمال به جنوب غرب کشور و تبدیل شدن آن به مرکز ترانزیت مسافران
۳٫۶۶
SO6
تاکید بر فعالیت های بازاریابی جهت هویت بخشی و معرفی بناهای تاریخی و باستانی
۳٫۶۵
SO7
تأسیس موزه و گالریهای هنری و مردم شناسی جهت معرفی فرهنگ و آداب و رسوم غنی به گردشگران
۳٫۴۱
SO8
تأسیس زیرساختهای تأمین آب و برق جهت توسعه گردشگری
۳٫۳۵
SO9
حفظ و زنده نگه داشتن آداب و رسوم سنتی
۳٫۳۴
SO10
بهبود کیفیت خدمات پذیرایی بین راهی با توجه به موقعیت ارتباطی ویژه شهر بوکان
۳٫۲۶
SO11
احداث و توسعۀ مراکز بهداشتی و درمانی (جهت خدمات رسانی به بیمارانی که از شهرهای مجاور میآیند).
۳٫۱۹
SO12
بهره گیری از دانش نیروهای تحصیل کرده و متخصص جهت مدیریت واحدهای اقامتی
۳٫۱۵
۸-۴)خلاصه فصل چهارم
در این بخش محقق به منظور شناسایی شاخص های پژوهش از روشهای مطالعات کتابخانهای و میدانی استفاده کرده است. این فصل از شش قسمت تشکیل می شود؛ در بخش اول؛ محقق به بررسی شرایط و وضعیت موجود شهر بوکان و تطبیق آن با شاخص های مدل باتلر پرداخته و با بهره گیری از مطالعات میدانی، ابعاد و شاخص های تاثیرگذار بر توسعه مقصد را شناسایی کرده است؛ همچنین پایایی پرسشنامه از طریق ضریب آلفای کرونباخ مورد سنجش و تایید قرار گرفت. در بخش بعد به هر یک از ابعاد محیط خارجی و محیط داخلی جداگانه ضریب داده شد تا میزان اهمیت هر یک از ابعاد مشخص گردد، همچنین برای تکتک شاخص ها ضریب و رتبه مشخص گردید. در بخش سوم پس از تعیین نقاط قوت، ضعف، فرصت و تهدید در بخش قبل، ماتریس ارزیابی عوامل داخلی و ماتریس ارزیابی عوامل خارجی ترسیم گردید. در بخش چهارم با بهره گرفتن از تقابل نقاط قوت، ضعف، فرصت و تهدید استراتژی های چهارگانه (SO, ST, WO, WT) تدوین گردید. به علاوه با توجه به نمرات نهایی ماتریس ارزیابی عوامل داخلی و ماتریس ارزیابی خارجی، موقعیت شهر بوکان در ماتریس داخلی و خارجی(IE) در قسمت استراتژی های تهاجمی قرار گرفت و در بخش پنجم استراتژهای منتخب با توجه به ماتریس داخلی و خارجی شناسایی شدند. در نهایت در بخش ششم با بهره گرفتن از ماتریس برنامه ریزی استراتژیک کمی (QSPM) به اولویتبندی استراتژی های تهاجمی تعیین شده در مرحله قبل پرداخته شد. در فصل پنجم به تفسیر بیشتر این استراتژیها و نتایج حاصل از آنها پرداخته شده است.
۳-۱ وضعیت ایستادن بر روی دستگاه تعادل سنج……………………………………………………..۳۱
۳-۲ مختصات پای آزمودنی ها……………………………………………………………………………..۳۱
۳-۳ کلاه با نشانگر لیزری…………………………………………………………………………………….۳۲
فهرست جداول :
۴-۱ ویژگی های فردی آزمودنی ها……………………………………………………………………………۳۴
۴-۲ مقایسه میزان تاثیر تمرینات ثبات دهنده بر تعادل دانشجویان دختر مبتلا به گردن درد
غیراختصاصی………. ……………………………………………………………………………………………….۳۵
۴-۳ مقایسه میزان تاثیر تمرینات ثبات دهنده بر میزان حس وضعیت دانشجویان مبتلا به گردن درد غیراختصاصی……………………………………………………………………………………………………………۳۷
۴-۴ مقایسه میزان تاثیر تمرینات ثبات دهنده بر میزان درد دانشجویان مبتلا به گردن درد
غیراختصاصی………………………………………………………………………………………………………….۳۹
۴-۵ مقایسه تاثیر تمرینات ثبات دهنده بر تعادل بین دو گروه تجربی بعد از اعمال پروتکل
و گروه کنترل……………………………………………………………………………………………………….۴۰
۴-۶ مقایسه میزان تاثیر تمرینات ثبات دهنده برمیزان حس وضعیت بین گروه تجربی و
گروه کنترل……………………………………………………………………………………………………………..۴۲
۴-۷ مقایسه میزان تاثیر تمرینات ثبات دهنده بر درد در دو گروه تجربی بعد از اعمال پروتکل
و گروه کنترل………………………………………………………………………………………………………….۴۴
فهرست نمودارها:
۴-۱ مقایسه میزان تاثیر تمرینات ثبات دهنده بر تعادل دانشجویان مبتلا به گردن درد
غیراختصاصی…………………………………………………………………………………………………۳۶
۴-۲ مقایسه میزان تاثیر تمرینات ثبات دهنده بر میزان حس وضعیت دانشجویان مبتلا به
گردن درد غیراختصاصی………………………………………………………………………………….۳۸
۴-۳ مقایسه میزان تاثیر تمرینات ثبات دهنده بر تعادل بین دو گروه تجربی بعد از اعمال
پروتکل و گروه کنترل…………………………………………………………………………………..۴۱
۴-۴ مقایسه میزان تاثیرتمرینات ثبات دهنده برمیزان حس وضعیت بین گروه تجربی
بعد از اعمال پروتکل………………………………………………………………………………………۴۳
۴-۵ مقایسه میزان تاثیر تمرینات ثبات دهنده بر درد در دو گروه تجربی بعد از اعمال
پروتکل و گروه کنترل……………………………………………………………………………………۴۵
فصل اول
مقدمه و طرح تحقیق
۱-۱مقدمه
گردن درد یکی از بیماری های شایع (بالغ بر ۶۷ %) بویژه در کشورهای صنعتی می باشد که اکثر گروه -های سنی حتی افراد جوان را شامل می شود (صالح پور و همکاران ۲۰۱۱). شیوع این عارضه به صورت نگران کننده ای، باپیشرفت جوامع، در حال گسترش است. مدت ابتلا به این عارضه در اغلب موارد طولانی شده (حداقل تا ۱۲ هفته ) و بیش از ۱۲ هفته وارد مرحله مزمن می شود که در چنین مواردی به عنوان گردن درد مزمن به تشخیص می رسد (اکبری و همکاران ۱۳۸۸). در ۷۰ درصد از بیماران گردن دردی تشخیص تعریف شده ای بر اساس ساختار درگیر وجود ندارد و علت پاتولوژیک
خاصی برای گردن درد این بیماران یافت نمی شود، در چنین مواردی به عنوان گردن درد غیر اختصاصی شناخته می شود (سلیمی و همکاران ۱۳۹۲).
گردن درد غیراختصاصی مزمن شایع ترین گردن دردی است که بیماران در اثر آن به کلینیک ها مراجعه می کنند، که بدون علت پاتولوژی مشخص مثل فتق دیسک، فشار روی ریشه عصب و تغییرات تخریبی استخوان تعریف می شود. تغییرات عملکرد حسی-حرکتی در این نوع گردن درد شامل: درد و التهاب، افزایش واسطه های التهابی، خستگی، تغییر الگوهای حرکت واختلال در عملکرد عضلات است که باعث تغییر در کمیت و کیفیت اطلاعات حس عمقی این ناحیه و بی تعادلی می شود (سعادت و همکاران ۲۰۱۲).
سیستم کنترل وضعیت وتعادل یک مکانیزم مرکب و پیچیده است، که هماهنگی سه سیستم تعادلی شامل سیستم بینایی، سیستم دهلیزی و سیستم حسی پیکری در آن نقش بسزایی دارد. همکاری این سیستم ها با یکدیگر منجر به کنترل قامت و تعادل می شود (صادقی و همکاران ۲۰۰۹). مرور مقالات نشان می دهد که به دنبال ناراحتی های گردنی، اختلال در حفظ قامت و کنترل تعادل بوجود می آید (صالح پور و همکاران ۲۰۱۱). گردن شامل مکانیسم هایی است که مستقیما در کنترل تعادل دخالت دارند و اتصالات خاصی بین گیرنده های گردن، سیستم بینایی، دهلیزی و سیستم عصبی سمپاتیک وجود دارد. از این رو سیستم حس عمقی گردن نقش مهمی در حفظ تعادل بدن ایفا می کند (کرنیل[۱] ۲۰۰۲).
حس عمقی متشکل از حس وضعیت، حس حرکت وحس اعمال نیرو است که به درک آگاهانه ازوضعیت اندام در فضا اطلاق می شود (فیل پیج[۲] ۲۰۰۶). گیرنده های حس عمقی همراه با پیامهای حس بینایی و دهلیزی در تعامل با هم از طریق رفلکسهای گردنی- چشمی، سری-گردنی، تونیک گردنی و دهلیزی- نخاعی، باعث هماهنگی بین سر و چشم و ثبات وضعیتی فرد می شوند (سعادت ۲۰۱۲، تریلیون[۳] ۲۰۰۸) و شامل گیرنده های مکانیکی موجود در مفاصل بین مهره های گردن،گیرنده های مکانیکی موجود در عضلات گردن، دوک های واقع در عضلات می باشد (توانای ۲۰۱۳) .
عضلات ناحیه گردن بیشترین میزان دوک عضلانی در بدن ( ۲۰۰ دوک در هر گرم) درمقایسه با تعداد دوک عضلانی ناحیه کف دست( ۱۶ دوک در هرگرم) را دارا هستند. از طرفی طرز قرارگیری دوک -ها درعضلات گردن متفاوت از دیگر عضلات بدن است. دوک ها در عضلات به صورت موازی یا در امتداد هم قرار می گیرند، دوک ها در ناحیه گردن اکثرا در امتداد هم قرار می گیرند. عقیده بر این است که این نوع دوک ها برای افزایش اطلاعات ایستا از این عضلات هستند، بنابراین تراکم بالا و شکل خاص دوکهای عضلانی گردن، اهمیت اطلاعات حس عمقی و نقش کلیدی این ناحیه را در وضعیت سر، تعادل بدن و کنترل حرکت چشم آشکار می سازد (تریلیون ۲۰۰۸).
مطالعات انجام شده نشان داده اند که، شیوع گردن درد در خانم ها بیشتر از آقایان است. ۱۵درصد جمعیت زنان و ۱۰درصد مردان در مقطعی از زندگی خود به گردن درد مزمن مبتلا می شوند(جوانشیر ۱۳۸۹). علیرغم مساوی بودن وزن سر زنان و مردان، قدرت عضلات گردن زنان حدودا نصف مردان است که احتمالاً عضلات نسبتا ضعیف زنان، منجر به بروز سندرم خستگی عضلانی و در نتیجه شیوع بالاتر گردن درد می گردد (معروفی و همکاران ۱۳۹۰). بطوریکه در ناحیه گردن، تقریباً % ۲۰ وزن سر توسط ساختمان استخوانی–لیگامانی کنترل می شود و بقیه آن، یعنی قسمت اعظم وزن سر توسط عضلات پارااسپاینال تحمل می گردد. بدیهی است باضعف این عضلات، ثبات ستون فقرات گردن مختل و باعث درد می شود (چا[۴] ۲۰۱۰). دردهای عضلانی می توانند اثرمهاری بر عضلات کنترل کننده ثبات داشته باشند و چون عضلات گردن در ارتباط با سیستم وستیبولار و چشم نقش عمده ای در حفظ و نگهداری راستای عمودی بدن دارند، دچار مشکل شده و این امر بر روی عضلات ضدجاذبه به ویژه عضلات ساق پاو نیز در استراتژیهای کنترلی(استراتژی مچ پا) سرایت میکند (صالح پور ۲۰۱۱ ). در حضور درد، کنترل و ثبات ستون فقرات گردنی به خطر می افتد (سلیمی و همکاران ۱۳۹۲).
بنابراین از آنجایی که عضلات ثبات دهنده گردن در ایجاد وضعیت مناسب در سرو گردن اهمیت دارند، بدیهی است که این عضلات در ایجاد ثبات در طی یک فعالیت دینامیک نیز تاثیر داشته باشند. در صورت وجود درد این عضلات آتروفی شده وکارایی مناسب را ندارند. از طرف دیگر ، سندی مبنی بر وجود نگرش درمانی استاندارد برای درمان بیماری وجود ندارد، هیچ کدام ازنگرش های محافظه کارانه فعال و غیرفعال ، اگرچه به صورت گسترده ای تجویز می شوند؛ موثر نبوده اند اخیراً محققان نشان داده اند که روش های چندعاملی (روش های اصلاح وضعیتی ، درمان های دستی ، روانشناسی ، روش های آرام سازی) نسبت به روش های قدیمی (امواج ماورای صوت و تحریک الکتریکی ) در بیماران با درد مزمن گردن باعث کاهش بیشتر درد و برگشت سریع به کارمی شود (اکبری و همکاران ۱۳۸۸). با توجه به اینکه تمرین درمانی بعنوان روشی موثر همواره مورد توجه محققین بوده است روش تمرین درمانی ثباتی در مورد اختلالات ستون فقرات موضوع بسیاری از مطالعات جدید در زمینه درمان عوارض اسکلتی-عضلانی این ناحیه بوده است و تمرین ثبات دهنده گردن روشی است که برای بهبود مکانیسم های درونی ستون فقرات طراحی شده است و سبب ثبات فقرات گردن و آسیب ناپذیری آن می گردد (اکبری ۱۳۸۸). بنابراین از آنجایی که تحقیقات کمی در این زمینه صورت گرفته و زنان بیشتر از مردان در معرض مبتلا به گردن درد هستند، هدف از تحقیق حاضر تاثیر ۸ هفته تمرینات ثبات دهنده بر میزان درد، تعادل و حس وضعیت گردن در دختران مبتلا به گردن درد غیراختصاصی دانشگاه شهید باهنر کرمان خواهد بود.
۱-۲ تعریف مسئله و بیان سؤالهای اصلی تحقیق
گردن درد یکی از شایع ترین و دردناک ترین شرایط اسکلتی عضلانی است. محدوده شیوع آن در طول عمر از ۱۴درصد تا ۷۱ درصد می رسد (تساکیدزیدیس[۵] ۲۰۱۳). گردن درد می تواند حاد، تحت حاد یا مزمن باشد. درد یا ناتوانی تا ۴ هفته حاد، ۱۲-۴ هفته تحت حاد و بیشتر از ۱۲ هفته مزمن نامیده می شود (پالمگرین[۶] و همکاران ۲۰۰۹).
در مطالعات نشان داده شده که ۳۰% از مردان و ۴۳% از زنان گردن درد را یکبار در طول زندگیشان تجربه می کنند. یکی ازعلل افزایش شیوع گردن درد در زنان ممکن است بعلت قدرت کمتر عضلات در زنان نسبت به مردان باشد (احسانی ۱۳۹۰).
در مطالعه هاکالا و همکاران در سال ۲۰۰۵ بر روی ارتباط استفاده از کامپیوتر و افزایش درد گردن و شانه، بیان شده که استفاده بیش از دو ساعت در روز از کامپیوتر به عنوان حد آستانه برای بروز گردن درد می باشد. (افتخار سادات ۲۰۱۳)
همچنین برای اکثر گردن دردها، یک بیماری زمینه ای و یا ساختار غیر طبیعی وجود ندارد این نوع گردن درد،گردن درد غیر اختصاصی نامیده می شود (تساکیدزیدس[۷] ۲۰۱۳). ساختارهای متعدد گردن و مناطق اطراف مثل عضلات، ساختارهای مفصل، لیگامنت، رباط ها و ساختار عصبی ممکن است منبع گردن درد غیراختصاصی باشند (اکبری و همکاران ۱۳۸۸). دلیل گردن درد غیراختصاصی همچنان نامشخص است در حالیکه اغلب خود محدود شونده است ولی به شدت می تواند عملکرد روزانه را محدودکند و در طولانی مدت باعث درد، مرخصی استعلاجی و ناتوانی قابل توجهی شود (تساکیدزیدیس ۲۰۱۳). کاهش دوره های استراحت نسبی عضلات باعث تغییرات گردش خون، اختلال در هدایت اکسیژن ، دفع مواد زائد و درد عضله می شود. اکثر این تغییرات در فیبرهای نوع یک وعضلات تونیک اتفاق می افتد که به طور مداوم فعالند (لیدرمان[۸] ۲۰۱۰).
در مطالعه ای شیوع درد گردن در افراد در حال تحصیل ۴۶% بوده است ، از آنجا که استفاده از لپ تاپ در بین دانشجویان افزایش یافته است ، سبب خم شدن بیشتر گردن به جلو و درد گردن می شود ( افتخار سادات ۲۰۱۳).
بعد از درد، بی ثباتی و مشکلات قامت در میان شایع ترین نشانه های مواجه بیماران با گردن درد مزمن است.کنترل قامت و تعادل شامل حس عمقی، وستیبولار و سیستم بینایی است (لافوند[۹]۲۰۰۸). مکانیسم هایی که قامت را کنترل می کنند بسیار پیچیده هستند و شامل طیف گسترده ای از ساختارها،آوران محیطی(یعنی حس عمقی، محرک خارجی و آوران بصری)، سیستم عصبی مرکزی و عضلات موثر هستند. تغییرات در هریک از این مولفه ها، (مثل حس عمقی گردن)، می تواند باعث اختلال در تعادل شود. تخریب حس عمقی گردن اغلب با گردن درد مزمن ارتباط دارد. چندین مطالعه نشان دادند که اختلال در حس عمقی گردن باعث مختل شدن پایداری و کنترل قامت در بیماران مبتلا به گردن درد مزمن می شود(یاهیا[۱۰] ۲۰۰۹).
حس عمقی گردن نقش مهمی را در کنترل قامت بوسیله فراهم کردن اطلاعات مربوط به موقعیت سر و جابجایی نسبی تنه فراهم می کند. بعبارت دیگر دیده شده است که بین گیرنده های حس عمقی ریشه خلفی نخاع گردن و هسته های دهلیزی، ارتباط وجود دارد این رابطه در هماهنگی چشم و دست، درک تعادل و تنظیم وضعیت بدن نقش ایفا می کند(لافوند ۲۰۰۸).
شکایت های مربوط به عدم تعادل بیماران گردن دردی به صورت بی ثباتی، عدم امنیت و سبکی سر است. این افراد بجز موارد شدید که سرگیجه را تجربه می کنند، از اختلال در تعادل ایستای خود، آگاه نیستند. دلیل احتمالی اختلال در تعادل در مطالعات، نقص اطلاعات حسی در این ناحیه و پدیده عدم انطباق حسی در تعامل باسیستم بینایی ودهلیزی بیان شده است(کریستجانسون [۱۱]۲۰۰۹).
با توجه به مطالعات موجود بنظر منطقی می رسد که وقتی عملکرد گردن به هر دلیلی مختل شود،کنترل وضعیت بدن نیز متاثر شده و علائمی مثل سرگیجه و عدم تعادل بوجود آید (توانای ۲۰۱۳). بطوریکه عملکرد ثباتی عضلات ضدجاذبه گردن در افراد با درد گردن متاثر می شود. فیبرهای تونیک این عضلات نقش حمایتی پاسچرال ضدجاذبه دارند. این فیبرها تحت تأثیر عدم استفاده و مهار رفلکسی و درد قرار می گیرند، ماهیت این اختلال عملکرد در تعیین نوع تمرین برای بازگرداندن ثبات یا نقش حمایتی مهم است. یکی از این تمرینات، تمرینات اختصاصی ثبات دهنده گردن است، تمرین های ثبات دهنده با تقویت ایزومتریک عضلات مالتی فیدوس، روتاتورها وفلکسورهای عمقی سبب استحکام ستون فقرات گردنی می شوند و سبب تقویت عضلات موضعی اطراف گردن می شوند، این تمرین ها مشابه تمرینات ثبات دهنده کمر برای بهبود مکانیسم های ذاتی ستون فقرات طراحی شده اند، از نقطه نظر زمان و تجهیزات تمرین های ساده ای هستند ولی از لحاظ فیزیولوژیک پیچیده می باشند. (اکبری و همکاران۱۳۸۸).
در مطالعه اکبری و همکاران که به مقایسه اثربخشی تمرینات ثبات دهنده و دینامیک در بهبود ناتوانی و درد مزمن گردن پرداخته بود، اثربخشی بیشتر تمرینات ثبات دهنده در مقایسه با تمرینات دینامیک را در بهبود درد و ناتوانی افراد گردن دردی مطرح کرد(اکبری و همکاران ۱۳۸۸).
بنابراین از آنجایی که هرگونه برنامه ریزی به منظور پیشگیری، درمان یا توانبخشی گردن درد در افراد مستلزم آگاهی از علل آن به همراه معرفی تمریناتی برای بهبود گردن درد می باشد، محقق در صدد پاسخ دادن به این سوال است که تاثیر ۸ هفته تمرینات ثبات دهنده بر میزان درد، تعادل و حس وضعیت گردن در دختران مبتلا به گردن درد غیراختصاصی مزمن دانشگاه باهنر چگونه بود؟
۱-۳ اهمیت و ضرورت اجرای تحقیق
گردن درد، دومین ناتوانی شایع عضلانی- اسکلتی بعد ازکمر درد است که در سال های اخیر به دلیل پیشرفت تکنولوژی و کار با رایانه میزان آن رو به افزایش است. (سعادت ۲۰۱۲)، که علاوه بر ناراحتی های جسمی و ذهنی، باعث غیبت از کار می شود (تیمیلا[۱۲] ۲۰۰۰). لذا این درد تاثیر ویژه ای بر فعالیت های زندگی، اشتغال و تفریح دارد و باعث کاهش کیفیت زندگی می شود و هزینه های مستقیم و غیر مستقیم، هزینه های قابل توجه بهداشتی و درمانی را دربردارد. (فیلیپ راو[۱۳] ۲۰۰۸). گردن درد منجر به بروز اختلال در خواب و فعالیت های داخل و خارج از منزل می شود. در افراد گردن دردی انجام بسیاری از فعالیت ها از جمله رانندگی و کار با کامپیوتر مشکل داشته و اغلب مشارکت های اجتماعی و ورزشی در این افراد کاهش می یابد و اختلال در این فعالیت ها در نتیجه گردن درد، روابط شخصی، خانوادگی، سیستم سلامت و اقتصاد را به میزان قابل ملاحظه ای متاثر می سازد. (احسانی ۱۳۹۰) بطوریکه بخش بزرگی از مراقبت های سلامتی به مراقبت از مشکلات گردن اختصاص داده شده و سالانه میلیون ها دلار صرف درمان می شود و خسارت جبران ناپذیری را به بار می آورد. (برانفورت[۱۴] ۲۰۰۱)