۳- اله یعلمُ ما تحملُ کلُّ أَنثی و ما تَغِیضُ الاَُرحامُ و ما تزدادُ و کُلُّ شی ءٍ عندهُ بمقدارٍ» (سورۀ رعد، آیه ۸ ).
ترجمه : تنها خدا می داند که بار آبستنان عالم چیست و رحمها چه نقصان و چه زیادت خواهد یافت و مقدار هر چیز در علم ازلی خداوند معین است.
وجه استدلال : در اینجا کاستن از نوزاد در رحم ها به فاسد کردن، بلعیدن و کم کردن از آن و هم چنین افزودن بر نوزاد در رحم یا در مدت آبستنی، چیزی نیست مگر همان، خلقت پس از خلقت، بر پایه آنچه اندازه اش نزد خداوند معین شده است این افزودن به جنین، خواه یکی باشد و خواه چند تا، به مواردی دیگر بر می گردد که متعلق به زن، یعنی صاحب رحم است و بر این اساس نسبت به نطفه منحصر نمی شود(موسوی،۷۹:۱۳۸۳).
گواه این مطلب روایات باب رضاع است که پدری و مادری و بلکه نسب را مطلق قرار می دهد و از اثرگذاری شیر در این مسأله و بلکه از اثر گذاری شوهر دایه که خرجی او را می دهد و همچنین تأثیر دَین و خلق و خوی دایه سخن به میان می آورد(همان)
.
۲- استناد روایات (نطفه ملاک نسب نیست ،منشاء انتساب فرزند مادر است).
الف-روایت اول
محمد بن علی بن الحسین باسناد، عن الحسن بن محبوب عن هشام بن سالم عن یزید العملی عن ابی جعفر(علیه السلام) فی حدیث إنّ رسول اله صلی الله علیه و آله: قال: یحرم من الرضاع مایحرم من النسب (حرعاملی، ۲۸۰:۱۴۲۴).
ترجمه : به واسطۀ شیر دادن همان چیزهایی حرام می شود که به واسطۀ نسبت .
ب- روایت دوم
محمد بن یعقوب عن بن ابراهیم عن ابید ابی بحران عن عبداله بن سنان عن ابی عبداله علیه السلام قال : سمعه یقول یحرم من الرضاع ما یحرم من القرابه (وسایل الشیعه، ج۱۴: ۲۸ ).
ترجمه: به واسطۀ شیر دادن همان چیزهایی حرام می شود که برواسطه ی خویشاوندی .
در روایات اخیر مقصود از قرابت، همان نسب و خویشاوندی نسبی است، روایات، حرام بودن حاصل از شیر دهی، و الحاق آن به نسبت، به این بر می گردد که دایه شیرده به منزله مادر، و مردی که خرجی دایه را می دهد و شوی او است به منزلۀ پدر دانسته شده و این بدان معناست که شیردر تحقق پدری و مادری اثر دارد، این هم معلوم است که مستند به یک اعتبار جعلی شرعی نیست بلکه حاکم بر یک موضوع خارجی و رعایت تأثیر و تأثر است. بنابراین با استناد به روایت این باب روشن می شود ملاک نسب، نطفه نیست(همان).
اشکال: در باب قرابت و خویشاوندی ما سه نوع اصطلاح داریم :۱- نسب، ۲- سبب، ۳- رضاع و این نسب غیر از آن مسألۀ خویشاوندی قرابت است. بله اگر به طور کلی بحث محرمیت را در نظر بگیریم. هر سه دسته از موجبات حرمت نکاح را شامل می شود، و می توانیم ادعا کنیم که ملاک نسب منحصر در نطفه نیست ولی این روایات فقط بیان کننده حرمت نکاح بین طفل شیر خوار و اقارب رضاعی خود، است، لذا نمی توان به وسیله این روایات ادعا کنیم که چون اقارب رضاعی را شرع به خویشاوندی شناخته و حکم به حرمت نکاح داده در حالی که نطفۀ طفل از آنان نیست . پس ملاک نسب هم منحصر به نطفه نیست و رضاع را هم در بر می گیرد. چنان که روشن شد مسألۀ رضاع غیر از نسب است و این دو، دو بحث جدای از هم هستند هر چند که ممکن است در باب نکاح یک حکم بر آنها بار شود(امامی،۴۶۲:۱۳۷۳).
.
۲- راه اثبات نسب
از آنجا که تشخیص بارداری زن به وسیله شوهر کار بسیار دشواری است و حتی علوم پزشکی با پیشرفت چشمگیری که در قرن اخیر داشته است، در بعضی موارد نتوانسته است مشخص کند که طفل از اسپرم شوهر به وجود آمده است، از این رو قانونگذاران برای اثبات نسب و حفظ آرامش خانواده ها، امارات مختلفی را به عنوان راه های ثبوت نسب مشروع بیان کرده اند(علوی قزوینی ،۲۰۷:۱۳۷۴)، بررسی تمام این امارات از موضوع بحث خارج است ولی از آنجا که قاعدۀ فراش از مهمترین نوع این امارات است و با بحث مورد نظر ما نیز ارتباط مستقیم دارد مناسب است بررسی کوتاهی پیرامون این قاعده به عمل آوریم.
۲- قاعده فراش دومین اماره اثبات نسب
قاعده فراش مستفاد از حدیث نبوی مشهور:« الولدللفراش والعاهر الحجر» و برخی روایات دیگر است(صحیح مسلم،۱۷۱:۱۴۰۷).
روایت مذکور را تمام علمای شیعه و سنی پذیرفته اند(جواهر الکلام،ج۳۱: ۲۳۲).
از نظر لغوی: فراش به معنای چیزی است که برای خوابیدن یا غیر آن، روی زمین می گسترانند. در این حدیث، فراش کنایه از شوهر است، به ملاحظۀاینکه زوج حق مضاجعه (هم خوابگی) و استمتاع نسبت به همسر خود دارد(بجنوردی،۲۴:۱۳۷۲).
کلمۀ «العاهر» به معنای زانی و کلمۀ «حجر» به معنای سنگ است(همان).
در تفسیر جملۀ «والعاهرالحجر» دو نظر به مطرح است .
۱- واژۀ حجر کنایه از طرد زناکار و عدم الحاق ولد به اوست . همان طور که عرفاً در مقام حرمان و منع گفته می شود که باید سنگ یا خاک به او داد(بحرانی ،ج۲۵: ۱۴).
۲- حجر کنایه از حد(مجازات رجم) برای زناکار است . روشن است که انتفای نسب از زانی وعدم الحاق طفل به وی متوقف بر اثبات معنای اول است. سید رضی، گردآورنده نهج البلاغه، در کتاب المجازات النبویه، در ذیل حدیث و دو تفسیر یاد شده، آورده است: احتمال دوم زمانی قابل پذیرش است که زناکار محصن باشد ولی چنانچه غیر محصن باشد، مقصود از حجر در حدیث، شدت و سخت گیری در اجرای حد، بر زناکار است، ولی این تفسیر نیز خالی از تحکم نیست. زیرا اطلاق حجر بر سخت گیری و شدت در اجرای حد، زمانی که عبارت از شلاق است صحیح نیست و از آداب فصاحت دور است. پس بهتر است که حدیث بر معنای اول حمل شود(همان:۱۵).
از این رو معنای حجر در حدیث مذکور کنایه طرد زانی و نفی نسب از او و فرزند ناشی از زناست مؤید این تفسیر این است که در برخی روایات، از قبیل روایت شعیب، از حضرت محمد(ص) روایت شده است: «الولد للفراش و العاهر الاثلب…» اثلب به معنای خاک مخلوط به سنگ است. پس مقصود از حجر در حدیث مورد بحث، شیء بی ارزش است که منفعت عقلائی ندارد و تعبیر به خاک کنایه از حرمان است.
حدیث مزبور، صرفاً به موارد تعارض و تنازع که در مقابل شوهر، مرد دیگری هم مطرح است اختصاص ندارد و در مواردی هم که تعارض نیست جریان دارد(نجفی ،بی تا:۳۱).
با توجه به توضیحات بالا، معنای حدیث چنین خواهد بود:« فرزند متولد در زمان زوجیت در صورت امکان الحاق، ملحق به شوهر است و حرمان و طرد مختص به زناکار است .»
نکتۀ مهم و قابل توجه این است که قاعده فراش از امارات معتبر شرعی در مقام اثبات نسب مشروع است. از از این رو اعتبار این قبیل امارات، در ظرف عدم وجود یقین به خلاف یا مدلول اماره است، زیرا در صورت یقین به خلاف مضمون اماره، موضوعی برای تعبد به این قبیل امارات باقی نمی ماند و در فرض یقین به مضمون آن نیز، اعتبار اماره فراش تسهیل خواهد بود. بدین لحاظ امارات و ظنون غیر معتبر نمی تواند با امارۀ فراش معارضه نماید، از این رو در صورت تردید در تکّون طفل از نطفه شوهر ( با امکان تحقق آن) قاعدۀ فراش جاری و طفل ملحق به شوهر می شود، هم چنانکه در صورت یقین، طفل ملحق به شوهر می شود(علوی قزوینی،۱۴۲۴ :۲۱۰ ).
برای اجرای قاعدۀ فراش سه شرط لازم است:
۱- نزدیکی
۲- تولد طفل بعد از گذشتن شش ماه از تاریخ نزدیکی
۳- نگذشتن بیش از ده ماه از تاریخ نزدیکی تا زمان تولد طفل
از آن که بررسی دو شرط اخیر خارج از هدف این نوشتار است، به بررسی شرط اول بسنده می کنیم.
بیشتر فقهای امامیه نزدیکی (اعم از مجرای طبیعی و غیر آن) را از شرایط اجرای قاعدۀ فراش می دانند، هر چند که انزال منی هم نشده باشد(یوسف بحرانی، ج۲۵: ۱-۲) .
اطلاق سخن فوق از این نظر مورد انتقاد قرار گرفته است که در صورت عدم انزال منی شوهر و یا دخول از غیر مجرای طبیعی (دُبر)، چگونه ممکن است طفل تولد یافته به شوهر منتسب گردد؟ (همان : ۱۰ ) و در پاسخ گفته شده است که اگر همۀ فقها مطلق دخول را در اجرای قاعده فراش معتبر دانسته اند، بدین خاطر است که سبب آن، موضوع فراش تحقق می یابد و پس از تحقق موضوع، هر گاه در تکون طفل از نطفۀ شوهر تردید حاصل گردد قاعده فراش جاری خواهد بود. ولی اگر به طور کلی، علم به عدم انزال داشته باشیم و یا دخول از غیر مجرای طبیعی باشد، به طوری که احتمال تکون طفل منتفی گردد.به صرف دخول به الحاق طفل به شوهر حکم نمی شود(علوی قزوینی ،۲۱۱:۱۳۷۴).
مؤید توجیه فوق روایتی است که در قرب الاسناد از جعفر بن محمد علی(ع) نقل شده است:
جاء رجل الی رسول اله (ص) فقال کنت اعزل عن جاریه لی فجائت بولدٍ . فقال (ع) الوکاء قد ینفلت، فالحق به الولد. طبق این حدیث، صرف دخول در الحاق طفل به صاحب نطفه کافی نیست ، زیرا در این صورت موردی برای تعلیل «الوکاء قد ینفلت» باقی نمی ماند، بلکه از این تعلیل استفاده می شود که منشاء الحاق طفل به پدر، احتمال تکوّن فرزند از نطفه اوست و چون در بسیاری از مواقع، منی مرد بدون آن که وی متوجه شود به داخل رحم زن منتقل می شود، پیامبر(ص) فرزند را به صاحب نطفه ملحق فرموده اند(حائری: ۳۶۴ ).
بنابر مطالب فوق روایت یاد شده ، دخول در مجرای طبیعی و انزال منی در اجرای قاعدۀ فراش موضوعیتی ندارد و اعتبار آن، تنها بدین خاطر است که مقاربت و انزال ، مقدمه اسپرم مرد به رحم زن می باشد(بجنوردی،۳۰:۱۳۷۲).
نتیجه
اینکه به موجب حدیث «الولد للفراش» فرزندی که در زمان زوجیت از زوجین متولد گردد و امکان تکون آن از نطفه مرد موجود باشد، ملحق به شوهر است، هر چند آمیزش و نزدیکی میان زوجین انجام نشده باشد، زیرا همان گونه که در شروط اجرای قاعدۀ فراش ذکر کردیم، آمیزش و مقاربت جنسی در الحاق طفل به زوجین موضوعیتی ندارد و تنها به عنوان مقدمۀ اتصال نطفۀ زوج به رحم زن اعتبار دارد. به همین جهت است که طفل متولد از تفخیذ زن و شوهر، از نظر شرعی و قانونی منتسب به زوجین است.
۳-۱-۲- نسب در تلقیح مصنوعی با اسپرم شوهر
با توجه به آنچه ذکر کردیم، به این نتیجه رسیدیم که عمل تلقیح مصنوعی زن با اسپرم شوهر تقریباً بلا اشکال است حال باید به این پرسش پاسخ داد که طفل حاصل از تلقیح مصنوعی زن با نطفه شوهر را می توان فرزند مشروع آن دو شمرد یا به دلیل عدم وقوع نزدیکی بین زن و شوهر، نسب نامشروع است و به پدر و مادر طبیعی منتسب نخواهد شد ؟
بر اساس قواعد موجود حقوق خانواده ارکان تحقق نسب در خانواده را می توان در شرایط زیر خلاصه کرد:
- زن و مردی که نسب کودک به آنان مورد گفتگو است، باید زن و شوهر باشند.
- طفل در اثر نزدیکی آن دو به وجود آمده باشد.
- نزدیکی و انعقاد نطفۀ طفل بعد از نکاح واقعی صورت پذیرفته باشد(کاتوزیان،۶:۱۳۷۲).
ماده ۱۱۵۸ قانون مدنی مقرر می دارد که طفل متولد در زمان زوجیت ملحق به شوهر است مشروط بر این که از تاریخ نزدیکی تا زمان تولد کمتر از ۶ ماه و بیشتر از ۱۰ ماه نگذشته باشد. بنابراین برابر مادۀ فوق الذکر طفل متولد در زمان زوجیت در صورتی به شوهر نسبت داده می شود که بین او و زن نزدیکی واقع شده باشد به گونه ای که بتوان طفل را نتیجۀ نزدیکی شمرد.
آیا با توجه به ارکان تحقق نسب در خانواده بر گرفته از ماده ۱۱۵۸ ق.م می توان نتیجه گرفت که به دلیل عدم وقوع نزدیکی بین زن و شوهر، طفلی که به وسیلۀ عمل نامتعارف تلقیح مصنوعی زن و شوهری به دنیا آمده است، نامشروع است و به علت فقدان رابطه جنسی بین زن و شوهر و موجود نبودن شرط نزدیکی در تحقق نسب فرزند به شوهر منتسب نمی گردد و اگر اعتقاد به تجزیه ناپذیر بودن نسب مشروع داشته باشیم، چنین فرزندی را به شوهر زن نمی توان نسبت داد پس به خود زن نیز نباید ملحق گردد؟ (کاتوزیان ،۷:۱۳۷۲ )
استدلال فوق ناتمام است چرا که کلمۀ «نزدیکی» در مواد ۱۱۵۸، ۱۱۵۹، و۱۱۶۰ ق.م به عنوان فرد تابع و معمول ایجاد جنین بیان شده است و قانونگذار در مقام بیان این نبوده که ایجاد رابطۀ مشروع را منحصر به آمیزش طبیعی کند و تکیه کردن بر کلمۀ «نزدیکی» در این مواد به منظور انحصار نسب مشروع دور از روش استنباط احکام حقوقی است (شهیدی،۱۴۷:۱۳۷۵ )
اشارۀ قانون به «نزدیکی زن و شوهر» فقط ناظر به راه متعارف و عادی ایجاد جنین است و از آن بر نمی آید که «نزدیکی» را وسیله منحصر مشروع ساختن نسب قرار داده باشد، به همین دلیل هم در مشروع بودن نسب طفلی که در اثر تفخیذ یا سایر تماس های بدنی زن و شوهر ایجاد شده است، تردید وجود ندارد (کاتوزیان ،۱۲:۱۳۷۵) .
در تلقیح مصنوعی رابطه زوجیت بین زن و مردی که پدر و مادر محسوب می شوند، وجود دارد و طفل نیز بنا به فرض از ترکیب نطفه های این دو ایجاد شده است پس باید وسیله امتزاج را از یاد برد و با تحقق این شرایط، نسب طفل را مشروع دانست( کاتوزیان، ۱۳۷۵: ۱۱و۱۲) .
دکتر سید حسن امامی نیز بر این عقیده است که طفل متولد شده، «طفل قانون» است و تمامی شرایط لازم را برای نسب قانونی دارا می باشد و فرقی که مورد لقاح مصنوعی با موارد عادی دارد آن است که در لقاح مصنوعی، طفل به وسیلۀ طبیعی یعنی «نزدیکی زن و شوهر» به وجود نیامده است و این امر تأثیری در نسب قانونی ندارد زیرا قانون «نزدیکی» را شرط نسب قانونی قرار نداده و به همین جهت است که طفل متولد از تفخیذ زن و شوهر منتسب به پدر و مادر می باشد (حقوق مدنی ،ج۵: ۱۸۴و۱۸۵)
دکتر کاتوزیان معتقد است که نزدیکی جنسی فقط معیار آبستنی است و نفس این اقدام به تنهایی اثری در احکام نسب ندارد و آنچه سبب انتساب طفل به پدر و مادر می شود، رابطۀ زوجیت بین آنان یا اعتقاد به وجود چنین رابطه ای است و در انتساب طفل به پدر و مادر نباید تردید کرد چرا که هیچ عمل نامشروعی انجام نگرفته است (کاتوزیان،۱۳۷۲-۲۲:۱۳۷۱) .
یکی از عناصر سبک آفرین در سطح لغوی، گزینش واژگانی است.برای به دست آوردن دایرهی واژگانی یک شاعر باید دو مسئله را مدّ نظر داشته باشیم:
الف- بسامد و فراوانی واژههایی که در ساختار عمومی یک اثر تکرار میشود. این تکرار هم سطح فکری اثر را مشخّص میکند و هم توجه شاعر به گزینش واژگان را نشان میدهد.
ب- نوع ارتباط معنایی واژگان یا حوزهی واژگانی، به این معنی که واژگان به کار رفته از چه حوزهای هستند.
تکرار واژگان در یک اثر از دو محور قابل بررسی است:
الف- محور افقی؛ یعنی واژگان به وسیلهی همنشینی کنار هم ایجاد موسیقی خاصی میکنند که گاهی نیز آرایهی تکرار را به وجود میآورند.
ب- محور طولی یا عمودی اثر که میتوان آن را تکرار در زمانی واژه دانست که بعضی از این تکرارها سبک یک اثر و بعضی دیگر سطح فکری اثر را نشان میدهد و هم چنین نوع حساسیت و گزینش شاعر را به این نوع کلمات میرساند.
جدولهای مربوط به واژگان پر بسامد اشعار نجدی در پیوست نشان داده شده است.
جدولها و نمودارها نشان دهنده آن است که نجدی عناصر اربعه، فصول، رنگها و مظاهر طبیعت همچون باران، درخت، روز، زمین، برگ و … را که نماد سرزندگی و طراوت است در اشعارش بیشتر به کار برده است.
بیژن نجدی از میان عناصر اربعه، آب را که نماد رویش گیاهان و طبیعت و سرزندگی است با بسامد بسیار بالایی نسبت به خاک و باد و آتش به کار میبرد و این دید تازهی او را به طبیعت، انسان و اشیاء اطرافش نشان میدهد. او نویسندهای جستجوگر است که در ورای نگاهی که به پیرامونش دارد به کشف ارتباطهای میان عناصر میپردازد که از نظرها پنهان ماندهاند. در اشعار نجدی رنگها، نقش به سزایی ایفا میکنند. او با به کارگیری رنگهای متفاوت فضای سرد و غمگین و شاد و … را تداعی میکند.
نجدی با به کار بردن مظاهر طبیعت همچون درخت، برگ، زمین، باران و رودخانه با بسامدهای بالا ارتباطشان را با هم و حیات به خوبی به تصویر میکشد.نجدی نام حیوانات، درختان، گلها، کوهها، میوهها و… را برای زیباتر کردن اشعار خود برگزیده است.
مثل:
میوهها: سیب، انار، توت، موز، انجیر، هندوانه،نارگیل، توت سرخ، نارنج و انگور.
حیوانات: اسب، گاو، ماهی، پروانه، گوزن، آهو، موریانه، عقاب، پلنگ، مرغ ماهی خوار، فاخته، یوزپلنگ، گربه، شتر، قورباغه، خرچنگ، مگس، عنکبوت، بلدرچین.
گلها: گل سرخ، آفتاب گردان، اطلسی.
درختان: سپیدار، نخل، آبنوس، بید، گردو، خرما، زیتون، افرا.
کوهها: زاگرس، دماوند، البرز، الوند و کوههای دیلمان
کاربرد برخی از اصطلاحات پربسامد در اشعار نجدی
گفتم جنگلی بردریاست / درختی بر موج میروید که میوهاش یکی ماهی ست / نه بوی با تن مردهی ماهیها / پیکری گفتهام در خاک گلدانهاست / دختری با دستهای سبزش، برگ، با دلی گیاهانه میروید / در گلدان پشت پنجرهای / من گفتهام / نه با ترانه، کلمه، و یا خطوط نُت / من گفتهام با داس و شنیدهام که نه / نه، جنگلی بر دریا نیست / درختی نیست پشت پنجرهی قیر پوشیدهی دیوار / دخترانی امّا شنیدهام / با دستهای گریهتر از آغوش / زیر چتر آسمانتر از آبی / باز میگردند به خاک گلدانها / و پنجرهای ناگاه میروید در رویای ماهیها / با شیشههای پر از باران (همان: ۱۳)
۴-۱-۱-۱-۳ سطح نحوی (Syntactical)یا سبک شناسی جمله
سبک شناسی در سطح نحوی به بزرگترین ساخت زبان توجه دارد و شکل ساختمندی آن را مورد بررسی قرار میدهد و اجزا را بر اساس ساخت ارزیابی میکند. از نظر معناشناسی هیچ کلمهای بیرون از ساخت جمله معنا ندارد. روابط اجزای جمله است که معنا را به وجود میآورد، پس برای درک سبک یک اثر باید حوزهی معناشناسی واژهها را بررسی کرد که در سطح جمله چگونه معناها را بوجود میآورند، بنابراین در سطح نحوی آنچه که مهم است، روابط همنشینی کلمات است. هر نویسنده و شاعری، با رفتاری که نسبت به زبان دارد، میتواند در چارچوب امکانات زبانی، ساختار ویژهای را به دست آورد، به عبارت دیگر هر شاعری گفتار خود را از دل زبان به دست میآورد. بر این اساس نوع رفتار شاعر با زبان، ایجاد نوعی سبک میکند. سبک نه در واژه، بلکه در ساختار کلی جمله به دست میآید. سطح نحوی، سومین سطح از سطح زبانی خصوصیت سبکی است. در این سطح، نوسانات زبانی باید مورد توجه قرار گیرد که شاعر چگونه سبک خود را شکل میدهد.
۴-۱-۱-۱-۳ – ۱ ترکیب سازی واژگانی
ترکیب سازی یکی از ویژگیهای عمومی و بنیادی زبان است. زبان چه در شکل متعارف و ارجاعی که معطوف به ارتباط است و چه در شکل ادبی و زیبایی شناختی که معطوف به خود است، تمایل به ترکیب سازی واژگانی دارد. ترکیب واژهها در محور همنشینی به کمک نقش نمای اضافه، نه تنها مضامین و مفاهیم اندیشگانی را فشرده میکند، بلکه در صورت بندی و شکل آفرینی زبان ادبی بسیار مؤثر است. ترکیب سازیهای بدیع، که نوعی رفتار با زبان است نه تنها ساختار نحوی زبان را شکل میدهند بلکه میتوانند به نوعی هنجار کهنهی زبان سنت ادبی را بشکنند و شکل تازهای خلق کنند.
در سبک شناسی، ترکیب سازی واژگانی را در دو سطح بررسی میکنند :
الف – سطح زبانی ب – سطح ادبی ، در سطح زبانی، بیشتر به ساختار ترکیبی واژهها توجه میشود و در سطح ادبی به ساختار ادبی و زیباشناختی ترکیبات. ترکیباتی همچون : سیلابهای گم، مزرعهی خون، دیوارهای ترنجبین، ستارهی عیسی، آتش زرتشت، نخل عزا و….
اگر چه ترکیب هستند اما با ترکیباتی مثل : غرور نخل، متروک گهوارهها، سرنوشت علف، مشتهای موج، خیال بافی ماهیها و…… از نظر زیبایی شناختی متفاوتند.
در اشعار نجدی هم ترکیبات تازه و خلّاق دیده میشود و هم ترکیبات مستعمل سنّت ادبی که به برخی از آن شواهد در اشعار نجدی اشاره میشود:
۴-۱-۱-۱-۳ -۲ ترکیبات خلّاق و تازه
پاییز، سپیده دمیست نمناک / در ضیافت خاک (همان:۲۶)
شنیدهام که میگذرم / در شولای باران دیگر(همان:۱۹۷)
حتّا یک قطرهی خون / که نوک بی گناهش تکیه داده به زخم زمین (همان:۲۱۲)
در گوشههای این تاریک بی تقویم / و این بزاق مرگ، هندسهی عنکبوت
و تار واژههای سکوت / سوگند میخورم(همان:۲۲۹)
مثالهای دیگر : بهار اهانت، نابافتهی عشق، نیرنگ شب، صبح گاه دود، کوچه باغ ذهن، بی قراری دریا، استخوان زمستان، وقار صخره، جوانی آرنج، رؤیای ابریشم، میعادگاه مرغابی، وسوسهی روئیدن، شرمندهی تیغ و…
۴-۱-۱-۱-۳ -۳ ترکیبات اضافی
پرندهی خواب(۱۸)، سنگدلی دهکده(۱۶)، خطوط لوقا(۲۰)، تن پوش غروب(۱۶)، نیم رخ تابستان(۱۶)، دانههای مروارید(۲۲) ،زیارت داس (۳۰)، زخم زمین (۳۳)پسر عموی سپیدار (۳۵)، برادههای خون (۳۴)، دریاچههای زخم (۴۰)، رؤیای کوچ (۴۷)، دریاچههای کتان (۸۸)، جرزهای موسیقی (۱۰۷)
۴-۱-۱-۱-۳ -۴ ترکیبات وصفی
آیا چه رفت بر روستای من / جزیرهی مصلوب دریاها؟(همان:۲۶)
چقدر بودن بی این قرن، خوشبختی است/ از کوله پشتی مادرانه میافتد/ گریهی کودکانهی روی گِل (همان:۱۰۷)
مردی به جنگل رسیده است/ با پیالهای از نور/ با خشم از تاریکی/ زمزمهی جاودانیجنگل (همان:۱۸۵)
مثالهای دیگر : قطرهی پهناور (۱۸۶)، آفتاب گردان خسته (۱۸۸)، باغچهی بی قرار (۱۹۵)، توت پیر (۱۹۶)، پولک غمگین (۱۹۸)، عمق ابریشمین (۲۱۰)، خاتون سوگوار (۲۱۹)، حاشیههای مأیوس (۱۴)، دستهای ناپاکان (۴۵)، جنگلهای با شکوه (۱۴)، حضور مهربان (۱۷)، یال ابریشمی (۲)، محاصرهی انبوه (۲۱)
۴-۱-۱-۱-۳ -۵ ساختار نامتعارف جمله
«از نظر نحوی، هر یک از اجزای جمله، جایگاه خاص خود را دارند. چنان که جایگاه « نهاد» در آغاز و جایگاه «فعل» در پایان جمله است و «مسند» پیش از فعل «اسنادی» و پس از نهاد و در صورت وجود «قید» یا متمم، پس از آن واقع میشود.
جایگاه «مفعول» نیز در جمله پس از نهاد و پیش از فعل است و… اما این ارکان در شعر، به دلایلی همچون عامل وزن و قافیه و نیز اصل غافلگیری، جابهجا میشوند و جایگاه اصلی خود را از دست میدهند. این جا به جایی سبب میشود که خواننده از حال و هوای روحی خود خارج شود و از نظرگاه مشترک با شاعر به موضوع نگاه کند و این جهت گیری مشترک ، موجد جّو ذهنی همسانی میان شاعر و خواننده میشود. البته این سازگار کلامی را زبان مشروط در اختیار گوینده قرار میدهد، مشروط به این که ساختار از اجباری زبان خارج نشود» (مهاجر و محمد نبوی، ۱۳۸۶ : ۵۵ – ۵۴).
در اشعار نجدی نیز گاه ساختار غیر متعارف جمله به چشم میخورد، ساختارهای نامتعارفی که تصاویر شاعرانگی اشعارش را دو چندان میکند.
نمونههایی از ساختار غیر متعارف جمله در اشعار نجدی
تقدیم فعل
بگذار قدم زنان و شرمنده بگذرم / از ستون خلوت روزنامهی عصر (نجدی،۱۳۵:۱۳۸۰)
شنیدهام که مرا بی صدا / بی سایه دیدهاید / گیوه از ابر(همان:۱۹۷ )
نشسته کنار ردیف گلدانها / که خاک شان را / باد برادههای خون تو برده است(همان:۳۴)
گفتم جنگلی بردریاست / درختی بر موج میروید که میوهاش یکی ماهی ست(همان:۱۲)
میبارد از سرمای تنم بر قندیلهای بلند این بی فصل(همان:۱۱۰)
تأخیر نهاد
ز فخر این کتابم پادشاهیست
به نو هر ساعتی جانی فرستد
چو من از غیب روزیخواره باشم
کالهینامه از فضل الهیست
زغیبم هر نفس جانی فرستد
چرا در بند هر بیچاره باشم
الهینامه، ص۳۹۷
ـ اسرارنامه
با توجه به شیوهی بیان و طرح کتاب، به نظر میرسد که اسرارنامه از اولین کتابها و آثار عطّار باشد. «کوتاهترین منظومهی عطّار است، مشتمل بر ۹۸ حکایت که در ۲۲ مقاله بیان شده است. در این منظومه، عطّار بر خلاف سایر مثنویهایش، حکایتهای کوتاه فرعی را در ضمن یک حکایت جامع نیاورده، بلکه آنها را به صورت مقالهها و خطابههای جداگانه تنظیم کرده است که هر یک شامل حکایتها و تمثیلهایی است و از این نظر، بیشباهت به حدیقهالحقیقه سنایی و مخزنالاسرار نظامی نیست.»[۴۲]
ـ مختارنامه
مختارنامه مشتمل بر دو هزار و سیصد رباعی است که عطّار آن را در پایان زندگی، با عنوان مختارنامه بر حسب موضوع در پنجاه باب تدوین کرده است.[۴۳]
میدانیم که عطّار یکی از پرکارترین شاعران ایران در دورهی خویش است. هر چند که او را بیشتر یک سرایندهی بزرگ در داستانسرایی میدانند، امّا چیرگی و تسلّط عطّار در انواع فنون و قالب شعری، وی را شاعری جامع معرّفی کرده است. شاید رباعی به علت اوج ایجاز در لفظ و معنا، یکی از فنّیترین قالبهای شعری باشد. حال اگر شاعری بتواند از عهدهی این نوع قالب شعری ممتاز برآید ماندگاری وی در ذهن مردمان و حافظهی تاریخی ملّت تثبیت میشود. عطّار در این راستا چنان چیرهدست که خواننده به زحمت به این باور میرسد که از عطّار است؛ تا جایی که بعضی از رباعیات عطّار را مهمّترین دریچههای خیامشناسی میدانند.
در «مختارنامه» لحظهها و تجربههای روحی عطّار، به مراحل بیشتر و متنوعتر از دیگر آثارش نمودار است.[۴۴] درست است که عطّار این رباعی را به پنجاه باب تقسیم کرده است، امّا تنوّع لحظهها و تجارب عرفانی او، به حدی است که در صد باب هم قابل مقوله بندی شده نیست…؛ اضطراب عارف، شوق او، تحیر او و بسیاری حالات که کلمهای خاص برای آن نمیتوان یافت.[۴۵]
ـ دیوان
عطّار علاوه بر مثنویهای دلانگیز و پر مغز و رباعیات پر محتوا و عالی، از زیباترین قالب شعری دورهی خویش یعنی غزل هم، غافل نبوده و در این وادی هم در ردیف یکی از بزرگترین غزلسرایان عرفان فارسی است. غزل او را یکی از مهمّترین مراحل تکامل غزل عرفانی میدانند که در غزلیّات مولوی به اوج میرسد[۴۶] و مهمترین درون مایهی این غزلها آموزههای عرفانی است و عطّار «آن معانی بلند را چنان ساده و بیپیرایه بیان میکند که باعث انتقادهای ادیبانه بر وی شده است.»[۴۷]
غزلیّات عطّار از نظر ساختاری هم موضوع خاصی را دنبال میکند و به اصطلاح از وحدت درونی برخوردار است. نکتهی قابل توجّه در آن است که هنوز غزل عرفانی در مراحل اوّلیهی رشد قرار دارد و عطّار آن را به سیر صعودی تکامل سوق میدهد.
ـ تذکرهالاولیاء
تذکرهالاولیاء یکی از جذّابترین کتب عرفانی در شرح حال ۹۶ تن از عارفان و صوفیان است که به زبان فارسی ساده روان و نثری شیوا و دلانگیز نگاشته شده است. عطّار مهمترین انگیزهی نگارش آن را آشفتگی زمان و دوری مردم از ارزشهای معنوی برمیشمارد و سخنان مشایخ را چراغ راه هدایت میداند و تفسیر شرع و اخبار قرآن میانگارد،[۴۸] تا قلب مردمان به این سخنان برای پذیرش هدایت و راه طریقت و خداشناسی آمده شود.
در میان مصححّان و محقّقان در تذکرهالاولیاء، تا حالا بهترین تصحیح با توضیح از آنِ محمّد استعلامی است.[۴۹]
از ایرادهای آشکار تذکرهالاولیاء در تحقیقات و نقد ادبی روایات بسیاری بدون ذکر اسناد و توجّه به صحت مطالب است. البته عطّار خود بر این عیب آگاه است و در مقدّمهی کتاب به دلایلی آن را توجیه میکند. امّا به نظر میرسد این کتاب از یادداشتهای او در سالیان متمادی جمعآوری شده باشد و اسناد به مرور زمان از بین رفته باشند.
در این کتاب خلط روایتها و آشفتگی آنها، نمایان است؛ بارها روایتی را به یکی از عرفا و صوفیها نسبت میدهد و در جایی دیگر همان روایت یا شبیه به آن را به یکی دیگر؛ مانند حکایت توبهی شمعون زردتشت و آتشپرست با حسن بصری و همانند آن حکایت توبهی بهرام آتشپرست با احمد حرب (۲۷۸) و وقایع وفات سهل بن عبدالله تستری در پیش عبدالله بن مبارک و در کنار چهار صد مرید که شاه دلگیر را جانشین خود میکند، یا وقایع متفاوت معروف کرخی(ص۷۹۱)؛ و گاهی چندین عارف را دارای چهارصد مرید معرّفی میکند همچون سهل تستری و شیخ صنعان(ص۲۷۸) و…
از محدّث بودن ابوالحسن خرقانی بحث میکند در حالی که او عارف آزاد و رها از این گونه تعلقات است.»[۵۰]
ـ سرچشمهها و مآخذ شعر عطّار
توجه به سرچشمههای اندیشه و مطالعهی هر شاعری و تأمّل در اینکه از چه کسانی تأثیر پذیرفته و چه آثاری را در مطالعه داشته میتواند به شناخت آن شاعر کمک کند.[۵۱]
میدانیم سنت و میراث ادبی یکی از عوامل مؤثر در تحوّل شعر کلاسیک بوده است و شکی نیست گستردگی آثار، تأثیرگذاری زبان و اندیشهی عطّار از سرچشمههای متنوع و رنگینی حکایت دارد که پشتوانهی اندیشه و مطالعات وی را تشکیل دادهاند.[۵۲]
«عطّار توجّه زیادی به قرآن و حدیث و اقوال مشایخ داشته و از میان آثاری که مورد مراجعه او بوده بعد از قرآن و تفسیر و حدیث و قصص، آثاری چون رسالهی قشیریه، کشفالمحجوب، آثار غزّالی به خصوص احیاء علومالدّین و حدیقهی سنایی در مکان نخست قرار دارند.»[۵۳]
سرچشمه و آبشخور اصلی اندیشهها و تفکرات عطّار را میتوان در چند بخش خلاصه کرد: قرآن، تفسیر، حدیث، شاعران و صوفیان قبل از وی و متکلّمین اشاعره به ویژه غزّالی.
عطّار در تذکرهالاولیاء(ص۴) میگوید: «امّا بعد، چون از قرآن و اخبار گذشتی، هیچ سخن بالای سخن مشایخ طریقت نیست که سخن ایشان نتیجهی کار و حاصل است نه ثمرهی حفظ و قال، و از عیان است نه از بیان، و از اسرار است نه از تکرار، و از علم لَدُنی است نه از علم کسبی؛ و از جوشیدن است نه از کوشیدن، و از عالم «اَدَّبَنَی رَبّی» است نه از جهان « عَلَمَنی اَبی» که ایشان ورثه انبیاءاند.»
مآخذ بسیاری از داستانهای عطّار را میتوان در کتابهای نظیر قصصالانبیاء نیشابوری و کشفالاسرار و قصص قرآن یافت. گستردگی موضوعات و تنوع اندیشههای عطّار در آثارش، تا حدّی است که این گفتهی دولتشاه سمرقندی را به حقیقت نزدیک میکند که گفته است: «عطّار چهارصد جلد کتاب اهل طریقت را مطالعه نموده و جمع کرده است.»[۵۴]
از مسلّمات عطّار است که در فقه و علوم قرآن و حدیث و عربی و تا حدی فلسفه و نجوم و… اطلاعات وسیعی داشته و «عطّار، جامع برکنار از معرفت دین را گرفتار خباثت و جوامع با تفکر اسلامی را که اعتصام به آموزش علوم اسلامی دارند رهرو طریقت نجات میشناسند.»[۵۵]
البته علوم شرعی و عرفان را برفلسفه ترجیح میداده است:
علم دین فقه است و تفسیر و حدیث
مرد دین صوفی است مقری و فقیه
این سه علم است اصل و این سه منبع است
من در این هر علم بویی بردهام
هر که خواند غیر این گردد خبیث
گرنه این خوانی منت خوانم سفیه
هر چه بگذشتی از این لاینفع است
پیش هر رنگی رگویی بردهام
ترانسفورماسیون به معنای جذب DNA آزاد از سلولهای باکتری لیز شده در محیط مجاور آن میباشد. هنگامی که عوامل تعیین کننده مقاومت با این مکانیسم گرفته شد آنها میتوانند بوسیلهی نوترکیبی هومولوگ وارد کروموزوم باکتریایی شوند که منجر به آرایش موزاییکی جدید ژنها می شود.
ترانسداکسیون، انتقال DNA باکتریایی با واسطه باکتریوفاژ است و معمولا برای انتشار موثر و کارآمد ژن مقاومت چندان مهم و مطرح نمیباشد. فاژهایی که وارد کروموزوم باکتریایی شدهاند، زمان خروج و بستهبندی در کپسول میتوانند یک بخش از DNAباکتری راکه در مجاور آنها بوده است، با خود حمل کرده و متعاقب آن به سلول باکتری بعدی که توسط ویروس (فاژ) آلوده شده، منتقل می شود. کپسول همچنین می تواند شامل DNA نامربوط مانند پلاسمیدها کوچک و یا تکه های DNA باشد و سبب گسترش بیشتر آنها شود، این سناریویی است که برای فاژهایی که وارد DNA باکتری میزبان نشدهاند صادق میباشد.
کنژوگاسیون مهم ترین مکانیسم برای انتقال افقی محسوب میشود، که تبادل DNA زمانی رخ میدهد که سلول های دهنده و گیرنده در تماس مستقیم با یکدیگر باشند (رایس و بونومو، ۲۰۰۵).
تصویر ۲-۱ سه مکانیسم اصلی که توسط آن ژن های مقاومت آنتی بیوتیکی به صورت افقی در میان باکتری ها منتقل میشوند. A) ترانسداکسیون B) ترانسفورماسیون C) کنژوگاسیون (لیامتانگ، ۲۰۰۸)
۹-۲-۲- عناصر دخیل در انتقال افقی ژن های مقاومت
پلاسمیدها، ترانسپوزونها، اینتگرونها / کاستهای ژنی، و جزایر ژنومی کروموزومی، نقش مهمی در انتقال افقی ژن های مقاومت آنتی بیوتیکی بازی میکنند (شوارتز و چاسلوس-دانکلا، ۲۰۰۱). این چهار نوع عنصر از DNA دو رشته تشکیل شدهاند اما بطورواضحی در اندازه، ساختار، خواص بیولوژیکی و همچنین مکانیسم های گسترش، تفاوت دارند (شوارتز و همکاران، ۲۰۰۶)
۱-۹-۲-۲- پلاسمیدها
ناقل رایج برای انتقال ژنهای مقاومت است، پلاسمیدها خارج کروموزومی، و غالبا مولکولهای DNA حلقوی هستند. پلاسمیدها حاوی ژن های هستند که برای بقای باکتری ضروری نیست، اما اغلب برای باکتری ها مفید است برای مثال حاوی ژنهای مقاومت و ژنهایی که عملکرد متابولیکی و عوامل حدت را رمزگردانی میکنند، هستند. این عناصر مکانیسم های تکثیر خود را حمل میکنند و بنابراین می توانند به تعداد زیاد در سلول باکتری وجود داشته باشند. پلاسمیدهای کوچک، با اندازهی حدود ۳ کیلوباز شناخته شدهاند که در بیش از ۲۰ نسخه در یک سلول وجود دارند و در نتیجه در سویه باکتریایی میزبان بسیار پایدار هستند. از سوی دیگر پلاسمیدهای بزرگ که اندازهای تا ۱۸۰ کیلو باز دارند، غالبا تنها در یک نسخه وجود دارند اما اغلب حامل ژنهای خاص برای پارتیشن بندی خود در سلولهای در حال تقسیم هستند تا اطمینان حاصل شود که هر سلول جدید یک کپی از پلاسمید را دارد. باکتری ها گاهی اوقات چندین پلاسمید مختلف حمل میکنند که می تواند شامل ژنهای مقاومت های مختلف بسیاری باشد. همه انواع پلاسمیدها نمیتوانند در یک سلول باکتریایی همزیستی داشته باشند، این امر سبب تقسیم پلاسمیدها به گروه های ناسازگار میشود. مکانیسم اصلی انتقال پلاسمیدها کونژوگاسیون است. حداقل ۳۳ کیلوباز برای انتقال ژنها بواسطهی کونژوگاسیون نیاز است. محدودهی پلاسمیدهای گوناگون میزبان متنوع و بیثبات است، در حالی که برخی فقط دریک گونه انتشار مییابند بقیه میتوانند به طیف گسترده ای از میزبان ها منتقل شده و در نتیجه فاکتورهای مقاومت را بین گونه های مختلف مهم، گسترش دهند (رایس و همکاران، ۲۰۰۳؛ رایس و بونومو، ۲۰۰۵)
۲-۹-۲-۲- ترانسپوزونها
علاوه بر فاکتورهای مقاومت یا ژنهای دیگر، ترانسپوزونها عناصری هستند که ژنهایی را حمل میکنند که سبب جابجایی[۲۸] خودشان، مستقل از نوترکیبی میزبان، میشود. ورود ترانسپوزونها گاهی اوقات، مثلا در مورد Tn7، خاص یک جایگاه[۲۹] است اما غالبا در طیف گسترده ای از زمینه ها، هم در پلاسمید و هم درDNA کروموزومی وارد میشوند. از آنجا که ترانسپوزونها سیستم های تکثیر ندارند، آنها باید با کروموزوم یا پلاسمیدها ادغام شوند تا ثبات خود را حفظ کنند. ترانسپوزونها میتوانند در ساختارها و اندازه های مختلف از کمتر از ۱ کیلوباز تا ۶۰ کیلوباز متفاوت باشند. کوچکترین نوع آنها توالی ورود[۳۰] (IS) است که معمولا فقط حامل ژنهای ترانسپوزاز[۳۱] است که محصولاتشان واسطهی جابجایی عناصر ژنتیکی هستند. ورود ژنهای اضافی، مانند ژنهای سم، و غالبا ژنهای مقاومت آنتی بیوتیکی، ترانسپوزونها را بزرگتر میکند (کیز و همکاران، ۲۰۰۸). ترانسپوزونهای مرکب[۳۲]، مانند Tn9، Tn10، و Tn5706، معمولاحاوی یک یا چند ژن مرکزی مقاومت آنتی بیوتیکی و توالی ورود (IS) در دو انتهای خود هستند. ترانسپوزونهای پیچیده، مانند Tn1721، معمولا توسط توالی های تکراری معکوس انتهایی[۳۳] و نیز گاهی اوقات توالی های تکراری داخلی مشخص میشوند که سبب جدا کردن بخش حامل ژنهای مقاومت از قسمت حامل ژنهای ترانسپوزاز میشود. همانند پلاسمیدها، ترانسپوزونهای کونژوگاتیو و غیرکونژوگاتیو نیز وجود دارند. ترانسپوزونهای کونژوگاتیو به عنوان مثال، Tn916 ، نه تنها در میان گونههای باکتری های گرم مثبت و گرم منفی، بلکه بین هر دو گروه منتقل میشود. ژن مقاومت به تتراسیکلین، (tetM)، روی یک ترانسپوزون کونژوگاتیو واقع شده و می تواند در میان چندین جنس از باکتری ها مانند: گونههای انتروکوکوس، استافیلوکوکوس، استرپتوکوکوس، اکتینومایسس، بیفیدوباکتریوم، کمپیلوباکتر، قارچ Fusarium nucleatum، گونه های هموفیلوس و نایسریا انتقال یابد (سالیرز و شومیکر، ۲۰۰۶)
۳-۹-۲-۲- اینتگرونها
۱۰-۲- ساختار و ویژگیهای اینتگرونها
اینتگرونها عناصر ژنتیکی هستند که یک ابزار کارآمد برای گرفتن، بیان و تبادل ژن های مقاومت آنتی بیوتیکی در باکتری های گرم منفی را فراهم میکنند. اجزای ضروری یک اینتگرون شامل: ژن intI، که یک آنزیم ریکامبیناز با جایگاه خاص شناسایی را رمزگردانی میکند و یک سایت نوترکیبی attI، هستند. این سایت نوترکیبی توسط اینتگراز تشخیص داده میشود و یک سایت پذیرنده برای کاستهای ژنی دریافتی است. علاوه بر این، یک پروموتور، Pc، سبب رونویسی از کاستهای ژنی وارد شده میشود (تصویر ۳-۱). کاست های ژنی شامل یک چارچوب خواندن باز (ORF[34]) برای ژنی که مقاومت آنتی بیوتیکی را رمزگردانی میکند و همچنین یک سایت نوترکیبی که عنصر ۵۹-بازی
(۵۹- be)[35] نامگذاری شده، میباشند. این عناصر ۵۹ بازی، توالیهای تکراری معکوسی هستند که در انتهای ’۳ چارچوب خواندن باز، یافت میشوند وتوسط اینتگراز تشخیص داده میشوند (مک، ۲۰۰۹)
تصویر۳-۱) ساختمان کلی یک اینتگرون (مک، ۲۰۰۹)
دوگروه عمده از اینتگرونها وجود دارند : انواع کروموزومی Chromosomal integrons (CIs )وانواع متحرک Mobile integrons (MIs ). CIs بر روی کروموزوم صدها گونه از باکتری هاوجود دارند. در طی تحقیقی نشان داده شدکه۱۷ % ژنوم باکتری های تعیین توالی شده آرایش ژنتیکی CIs را نشان داده اند (کمبری وهمکاران، ۲۰۱۰). CIs . اغلب درباکتری های اکوسیستم های دریایی وخاکی مثل گونه های گزانتوموناس و ویبریو شناسایی شده اند. نام دیگر اینتگرونهای کروموزومی super integrons (SIs )می باشد زیرا آنها می توانند تا ۲۰۰ کاست ژنی راحمل کنند که عملکرد محصول پروتئینی اغلب آنها ناشناخته است (ناس و همکاران، ۲۰۰۱).
کاست های ژنی که تا امروز در MIs شناسایی شده اند معمولا فاکتورهای مقاومت آنتی بیوتیکی را رمزگردانی می کنند بنابراین به این اینتگرونها resistance integrons (RIs )یاmultidrug resistance integrons (MRIs )گویند (استالدر و همکاران، ۲۰۱۲).
تا کنون کلاسهای متنوعی از اینتگرونها (MIs) شناسایی شده که سه گروه مجزا از آنها در ایجاد مقاومت آنتی بیوتیکی درگیر هستند، که شامل کلاس۱، کلاس۲، و کلاس۳ میباشند. کلاسهای گوناگون اینتگرونها بواسطهی توالی ژن intI، که آنزیم اینتگراز را رمزگردانی میکند از هم تمایز داده میشوند.
۱-۱۰-۲- کلاس ۱ اینتگرونها
کلاس ۱ اینتگرونها برای اولین بار توسط استوکس و هال در سال ۱۹۸۹ شرح داده شد (استوکس و هال، ۱۹۸۴). آنها هنوز هم شایعترین و گستردهترین طبقه که مورد مطالعه قرار گرفته باقی ماندهاند. اکثریت شناخته شدهی کاستهای ژنی مربوط به مقاومت به آنتی بیوتیکها، که تا کنون شرح داده شده متعلق به کلاس ۱ اینتگرونهاست، که خصوصیت ویژهی آنها حضور قسمت ثابت انتهایی ۵’ (۵’-CS) است. همانطور که قبلا اشاره شد ۵’-CS متشکل از سه مولفه اساسی از اینتگرون کلاس۱ است که که عبارتند از ژن intI1، یک سایت اتصال attI1 و پروموتور Pc (تصویر۴-۱)
تصویر۴-۱: ساختمان کلی کلاس۱ اینتگرونها (مک، ۲۰۰۹)
ویژگی دیگر اکثر اینتگرونهای کلاس۱ وجود بخش ثابت انتهای۳’ (۳’-CS) است. ۳’-CS به طور معمول ۲۳۸۴ جفت باز طول دارد و چهار ژن رمز گردان (ORFs) را کد میکند (براون و همکاران، ۱۹۹۶). اولین ژن رمزگردان ژن qacE∆۱است که نشان دهنده نسخهی کوتاه شده کاست ژنی qacE است که مقاومت در برابر ترکیبات چهارتایی آمونیوم را کد میکند (تصویر۴-۱). این کوتاه شدگی ممکن است به علت قرار گرفتن فاکتور مقاومت سولفونامیدی sul1 در انتهای ۳’ آن باشد که منجر به از بین بردن عنصر ۵۹-بازی (۵۹- be) ژن qacE و برخی از توالیهای رمزگردان آن شده است (پالسن و همکاران، ۱۹۹۳). سومین ژن رمزگردان، ORF5 است که هیچ عملکرد شناخته شدهای ندارد اما برخی شباهتها به پورومایسین استیل ترانسفراز[۳۶] نشان میدهد (تصویر۴-۱) (بیسونت و روی، ۱۹۹۲).چهارمین و آخرین ژن رمزگردان، ژن ORF6 است که هیچ عملکرد بیولوژیکی شناخته شدهای ندارد (تصویر۴-۱). انواعی از اینتگرونهای کلاس۱ یافت شدهاند که فاقد انتهای ثابت ۳’ هستند، یکی از این نمونهها اینتگرون کلاس۱ است که در ترانسپوزون Tn402 یافت شده است که حاوی کاست کامل ژن qacE است، اما فاقد ژن sul1 و دو ژن رمز گردان دیگر میباشد (تصویر۵-۱) (راداشتروم و همکاران، ۱۹۹۴؛ هولودای و همکاران، ۱۹۹۵). این ترانسپوزون همچنین شامل یک واحد ژن جابجایی[۳۷] (tni module) که حاوی ژنهای tniA, tniB، tniQ و tniR (که به عنوان tniC شناخته می شود) است، میباشد (هولودای و همکاران، ۱۹۹۵)
همچنین این ترانسپوزون حاوی توالیهای تکرار شونده معکوس[۳۸] (IRs) است که در طرفین اینتگرون و واحدهای جابجایی قرار دارد (تصویر۵-۱). بنابراین، اینتگرون کلاس۱ که در داخل Tn402 قرار دارد، میتواند از طریق مکانیسم transposition به صورت افقی منتقل شود. اینطور فرض شده است که Tn402 جد امروزی اینتگرونهای کلاس۱ میباشد (پارتریج و همکاران، ۲۰۰۱الف؛ پارتریج و همکاران، ۲۰۰۱ب).
تصویر ۵-۱: ساختار کلاس ۱ اینتگرون یافت شده در Tn402 (مک، ۲۰۰۹)
۲-۱۰-۲- کلاس ۲ اینتگرونها
گروه دوم از اینتگرونها نیز درون ترانسپوزونها (مثلا Tn7و ترانسپوزونهای مربوطه) یافت شدهاند (تصویر۶-۱) (تیتز و همکاران، ۱۹۸۷؛ یانگ و همکاران، ۱۹۹۴؛ هانسون و همکاران، ۲۰۰۲). تفاوت اساسی و ویژگی کلیدی توصیف کننده کلاس۲ اینتگرونها این است که ژن intI2 توسط یک کدون پایان ابتدایی متوقف میشود که منجر به تولید پروتئین غیر فعال ۱۷۸ اسید آمینهای میشود. با این حال، جهش این کدون پایان منجر به بازیابی فعالیت اینتگراز میشود (هانسون و همکاران، ۲۰۰۲). برای مثال اخیرا یک اینتگراز کلاس۲ فعال توسط مارکز و همکاران از سویهای از ایکلای گزارش شد که با اینتگراز ۲ موجود در Tn7 شش نوکلئوتید تفاوت داشت که شامل کدون پایان هم بود و این اینتگرون شامل دو کاست ژنی برای مقاومت به تری متوپریم و لیپوپروتئین پپتیداز، بود.
تصویر۶-۱: ساختار اینتگرون کلاس۲ موجود در Tn7 (مک، ۲۰۰۹)
به طور کلی ۵ اینتگرون کلاس ۲ مشخص شده است. که هر پنج مورد حاوی، کاستهای ژنی sat که مقاومت به استرپتوتریسین و aadA1 که مقاومت به استرپتومایسین و اسپکتینومایسین را رمزگردانی میکنند، هستند (تصویر۶-۱). اینتگرون مربوط بهTn7، همچنین حاوی کاست ژنی dfrA1 در مجاورت سایت attI2 میباشد که سبب مقاومت به تریمتوپریم میشود. همچنین در این اینتگرون کاست ژنی چهارمی به نام orfX وجود داردکه یک پروتئین با عملکرد ناشناخته را رمزگردانی میکند. این ژن orfX فاقد عنصر ۵۹ بازی است اما از لحاظ عملکردی نقش سایت نوترکیبی دارد (هانسون و همکاران، ۱۹۹۷)
تفاوتهای مختصر در کاستهای ژنی اینتگرونهای کلاس۲ بیانگر میزانی از جابجایی کاستهای ژنی است که کاملا معلوم نیست به علت فعالیت نوترکیبی سایر اینتگرازها (کلاس ۱و۳) باشد یا به علت سرکوب گاه به گاه کدون پایان باشد که منجر به بازیابی فعالیت نوترکیبی اینتگراز۲ شده است (میزل، ۲۰۰۶).
۳-۱۰-۲- کلاس ۳ اینتگرونها
اینتگرونهای کلاس ۳ دخیل در مقاومت آنتیبیوتیکی تنها در ژاپن و اخیرا در پرتقال و کانادا یافت شدهاند. دو کاست ژنی در آرایهی[۳۹] ژنی این کلاس وجود دارد: blaIMP-1، که متالو-بتاکلاکتاماز رارمزگردانی میکند و aacA4، که مقاومت به آمینوگلیکوزیدها را ایجاد میکند (تصویر۷-۱). کاست ژنی blaIMP-1، سابقا در کلاس۱ شناسایی شده و به طور گسترده درآنها وجود دارد (میزل، ۲۰۰۶)
تصویر۷-۱: ساختار اولین اینتگرون کلاس ۳ از ژاپن (مک،۲۰۰۹)
۴-۱۰-۲- سوپر اینتگرونهای کروموزومی یا کلاس ۴
سوپر اینتگرونها برای اولین بار در ژنوم ویبریوکلرا (عامل وبا) توضیح داده شد. علت نامگذاری آنها آن است ساختار آنها ۱۲۶ کیلوباز طول دارد و حداقل ۱۷۸ کاست ژنی دارند (میزل و همکاران، ۱۹۹۸). اما این کاستهای ژنی به نظر نمیرسد هیچ مقاومت آنتیبیوتیکی را رمزگردانی کنند بلکه در اعمال تطبیقی از قبیل متابولیسم و تغییرات DNA شرکت میکنند گرچه هنوز مجموعه اعمال آنهابه طور کامل شناخته نشده است (میزل، ۲۰۰۶).
این کلاس واجد چندین ویژگی است: اولا باید ۲۰ کاست ژنی داشته باشد، ثانیا باید عناصر ۵۹-بازی انتهای ۳’ کاستهای ژنی بالغ بر ۸۰ درصد تشابه داشته باشند، ثالثا این کلاس نباید با هیج نوع عنصر ژنتیکی متحرک مرتبط باشد.
۱۱-۲-کاست ژنی
۱-۱۱-۲- تعریف
کاستهای ژنی ساختارهایی هستند که حاوی ژن رمزگردان مقاومت آنتیبیوتیکی و سایت نوترکیبی ۵۹-بازی هستند. این کاستها فاقد پروموتور هستند و بنابراین برای بیان باید وارد اینتگرونها شوند. بیش از ۱۳۰ کاست ژنی در ارتباط با مقاومت آنتیبیوتیکی شناخته شده که سبب مقاومت تقریبا به تمام دستهه ای آنتیبیوتیکی میشوند[۴۰] (پالکی و همکاران، ۲۰۰۷). بیشتر کاستهای ژنی اینتگرونهای کلاس ۱و۲و۳ واسطهی مقاومت به ترکیبات ضدمیکروبی هستند. که شاید یک دلیلش آن باشد که اکثر نمونه های مطالعه شده باکتریهای مقاوم، گرفته شده از موارد بالینی یامحیط بودهاند.
کاستهای ژنی به دو شکل یافت میشوند:
فرم حلقوی، آزاد یا غیر تکثیر شونده
فرم خطی، وقتی که وارد پلاسمید، ترانسپوزون یا کروموزوم میشود (تصویر۸-۱)
تصویر۸-۱: ساختار کاستها (B) ، همراه اینتگرون (رکیا و هال، ۱۹۹۵الف؛ پارتریج و همکاران، ۲۰۰۹)
طول کاستهای ژنی معمولا بدلیل تفاوت در طول ناحیهی رمزگردان و نیز سایت نوترکیبی ۵۹-بازی، متفاوت است (رکیا و هال، ۱۹۹۵الف). علیرغم اختلاف طول کاستهای ژنی یکسری ویژگیهای مشترک دارند که در ذیل به آنها اشاره شده است. مرزهای کاستها توسط دو توالی به نامهای Core site (CS) و Inverse core site (ICS) مشخص شدهاند. این توالیهای معکوس متعلق به سایت نوترکیبی ۵۹-بازی یا همان attC میباشد. حضور این توالیها اولین بار در ژن aadB (کدکننده مقاومت به جنتامایسین) که وارد پلاسمید مقاومت چندگانه دارویی (MDR) pGDO100 شده بود، تشخیص داده شد (کامرون و همکاران، ۱۹۸۶). در مطالعهای که استوکس و همکاران در سال ۱۹۸۹ در آن تمام کاستهای شناخته شده تا آن زمان را بررسی کردند مشخص شد که توالی ثابت GTTRRRY همواره در محل اتصال۵’-CS کاست ژنی به۳’-CS اینتگرون وجود دارد. بنابراین اینطور نتیجهگیری شد که کاست ژنی توالی TTRRRY را از کاست ماقبل خود و تنها G را از Core site خود گرفته است (تصویر۸-۱) (استوکس و هال، ۱۹۸۹).
تصویر۸-۱:ساختار شماتیک کاست وارد شده به اینتگرون (R نشان دهندهی بازهای پورین وY
Leela Rani, Sanal Kumar Velayudhan2007
هند
بررسی تأثیر شش متغیر نگرش خرید، وفاداری به فروشگاه، قیمت ادراک شده از فروشگاه، فاصله فروشگاه، دفعات خرید، و وفاداری به برند بر نگرش مشتری نسبت به فروشگاه خرده فروشی
Tony Kent and Dominic Stone,2007
انگلیس
مطالعه ارتباط میان طراحی فروشگاه خرده فروشی و برند آن
نشان دادن تأثیر Body Shop بر موفقیت یا عدم موفقیت یک فروشگاه
Xiao Tong and Jana M. Hawley,2009
چین
بررسی تأثیر تصویر فروشگاه، حامی مالی، تبلیغات اینترنتی و ترفیعات قیمتی بر ارزش ویژه برند
Ravi Pappu & Pascale Quester, 2006
استرالیا
مطالعه رابطه سه بعد آگاهی از خرده فروشی، تداعی خرده فروشی و کیفیت ادراک شده از خرده فروشی با رضایت مشتری از خرده فروشی بررسی رابطه رضایت مشتری و ارزش ویژه خرده فروشی
جدول۲-۲ : پیشینه تحقیق
فصل سوم
روش تحقیق
۳-۱ مقدمه
در این فصل درباره روش تحقیق، منابع جمع آوری داده ها و اینکه داده های پژوهش از چه منابعی و به چه طریق به دست آمده است و همچنین در مورد جامعه آماری، نمونه آماری، روش نمونه گیری و تعیین اندازه آن، مطالبی ارائه خواهد شد.
پایه هر علم روش شناخت آن است و اعتبار و ارزش قوانین هر علمی به روش شناختی مبتنی است که در آن علم به کار می رود؛ پس: «روش تحقیق مجموعه ای از قواعد، ابزار و راه های معتبر (قابل اطمینان) و نظام یافته برای بررسی واقعیت ها، کشف مجهولات و دستیابی به راه حل مشکلات است» (خاکی، ۱۳۸۶،ص۲۰۱). روش هر تحقیق علمی باید با نوع آن علم و عنوان تحقیق متناسب باشد. پژوهش حاضر در حوزه علوم انسانی و مدیریت و با عنوان «بررسی تأثیر ابعاد تصویری فروشگاه بر ارزش ویژه برند خرده فروشی» خواهد شد. این تحقیق دارای یک فرضیه اصلی و بیست و سه فرضیه فرعی می باشد. فرضیه اصلی با عنوان «ابعاد تصویری فروشگاه بر ارزش ویژه برند خرده فروشی تأثیر دارد» تدوین شده است.
۳-۲ مدل مفهومی تحقیق
مدل مفهومی تحقیق از پیوندهای درونی میان متغیرهایی که سرانجام در پویایی موقعیت مورد بررسی نقش دارند گفت و گو می کند. پدید آوردن چنین مدل مفهومی به ما کمک می کند تا روابط خاصی را در نظر بگیریم و آنها را بیازماییم و درک خود را در زمینه پویایی های موقعیتی که قرار است پژوهش در آن صورت گیرد بهبود بخشیم. (سکاران،۱۳۸۶، ص۸۱)
شکل ۳-۱ مدل مفهومی تحقیق
۳-۳ فرضیه های تحقیق
۳-۳-۱ فرضیه اصلی
ابعاد تصویری فروشگاه بر ارزش ویژه برند خرده فروشی تأثیر دارد
۳-۳-۲ فرضیات فرعی
تداعی ها/ تمایزات خرده فروشی بر وفاداری به برند خرده فروشی تأثیر دارد.
آگاهی از خرده فروشی بر وفاداری به برند خرده فروشی تأثیر دارد.
کیفیت ادارک شده از خرده فروشی بر وفاداری به برند خرده فروشی تأثیر دارد.
تسهیلات فروشگاه بر تداعی ها/ تمایزات برند خرده فروشی تأثیر دارد.
تسهیلات فروشگاه بر آگاهی از برند خرده فروشی تأثیر دارد.
تسهیلات فروشگاه بر کیفیت ادراک شده از برند خرده فروشی تأثیر دارد.
عوامل نهادی فروشگاه بر تداعی ها/ تمایزات برند خرده فروشی تأثیر دارد.
عوامل نهادی فروشگاه بر آگاهی از برند خرده فروشی تأثیر دارد.
عوامل نهادی فروشگاه بر کیفیت ادراک شده از برند خرده فروشی تأثیر دارد.
امکانات فیزیکی فروشگاه بر تداعی ها/ تمایزات برند خرده فروشی تأثیر دارد.
امکانات فیزیکی فروشگاه بر آگاهی از برند خرده فروشی تأثیر دارد.
امکانات فیزیکی فروشگاه بر کیفیت ادراک شده از برند خرده فروشی تأثیر دارد.