درست: وی گفت: آنچه باید بگویم، این است که … .
ـ ترس و هول و هراس تمام وجودم را فراگرفته بود (آوردن کلمات مترادف)
درست: ترس تمام وجودم را فراگرفته بود.
۳ـ۱. صفت
صفت کلمهای است که حالت و چگونگی اسم را وصف میکند و به طور کلی بر ۲ گونه است: صفت پیشین و صفت پسین.
صفات پیشین، شامل صفات شمارشی، اشاره، پرسشی، تعجبی و مبهم؛ و صفات پسین شامل صفت بیانی، فاعلی، مفعولی، نسبی و لیاقت است.
هر کدام از صفات مذکور، ویژگیهای خاص خود را دارند که به کارگیری آنها مستلزم توجه به قواعد دستوری و ویرایشی در زبان فارسی است؛ چراکه یکی از موارد خروج از قواعد دستوری زبان فارسی، تبعیت از دستور زبان عربی در مطابقت صفت و موصوف است. به عبارتی، «در زبان عربی، صفت با موصوف خود مطابقه میکند، بدین صورت که هرگاه موصوف، مؤنث یا جمع غیرجاندار باشد، صفت آن «تا»ی تأنیث میگیرد. در دورۀ متأخّر، در فارسی نیز، به تقلید از عربی صفت مؤنث را در بسیاری از موارد به کار میبرند، مانند «قوانین مدوّنه»، «والدۀ محترمه» و جز اینها، و گاهی نیز استعمال صفت مؤنث برخلاف قاعدۀ عربی است، مانند قانون مصوّبه. از استعمال چنین ترکیبهایی باید پرهیز کرد و به جای آنها گفت: «قوانین مدوّن»، «والدۀ محترم»، «قانون مصوّب»؛ زیرا در فارسی نه مؤنث و مذکر هست و نه صفت با موصوف تطبیق میکند» (نجفی، ۱۳۹۱: ۲۵۳).
نیکوبخت نیز معتقد است، «چون در فارسی اسم، جنس ندارد، این قاعده نمیتواند موضوعیتی داشته باشد؛ مثلاً در فارسی برای کلماتی که برای اسمهای مؤنث وضع شده یا کلماتی که به «ه ـ ـه» ختم شدهاند، نمیتوان صفت مؤنث آورد؛ بنابراین ترکیبهای وصفی زیر غلط محسوب میشود:
بانوی محترمه، دوشیزۀ مکرّمه، کاغذ باطله» (نیکوبخت، ۱۳۸۹: ۵۹).
* در زبان عربی برای اسامی جمع مکسّر نیز صفت مؤنث میآورند؛ مثلاً میگویند: آثار اولیه که چنین قاعدهای در زبان فارسی وجود ندارد؛ بنابراین باید گفت: اولین آثار (همان: ۶۰ و ۶۱).
با وجود این، برخی ترکیبهای موصوف و صفت عربی وجود دارند که در زبان فارسی جاافتادهاند و به طور معمول به کار میروند؛ مانند قوۀ مقنّنه، قوّۀ قضائیه که دیگر نمیتوان آنها را تغییر داد و به ناچار باید آنها را در همان شکل مرسوم به کار ببریم.
ارژنگ نکتۀ مهمی را در به کار بردن ترکیبات صفت و موصوف یادآور میشود. او میگوید، گاهی دیده شده است که بعضیها به جای اسم ترکیبات صفت و موصوف عربی، کلمۀ فارسی آن را میآورند و صفت آن را همچنان با نشانۀ مؤنث به کار میبرند؛ مانند بانوی محترمه، کاغذ باطله، همشیرۀ مکرّمه و … که کار درستی نیست و باید جداً از آن پرهیز کرد (ارژنگ، ۱۳۹۰: ۶۸ و ۶۹).
۴ـ ۱. حروف
حروف کلماتی هستند که «خود به خود معنی ندارند و برای پیوند دو جمله یا اجزای یک جمله به کار میروند یا برای نسبت دادن کلمهای به فعل یا جمله میآیند و گاهی مقام کلمه را در جمله نشان میدهند» (احمدی گیوی، ۱۳۷۸: ۹۸). در کل، میتوان برای حروف ۳ قسم در نظر گرفت که عبارتند از:
ـ حروف اضافه؛
ـ حروف ربط؛
ـ حروف نشانه.
۱ـ ۴ـ ۱. حروف اضافه
حروف اضافه، کلمههایی هستند که کلمه یا گروهی را به فعل یا برخی اجزای جمله نسبت میدهند و آنها را متمم و وابستۀ آن قرار میدهند. این حروف بر دو نوع ساده و مرکب هستند. حروف ساده؛ مانند: از، به، با و حروف مرکب؛ مانند: از برای، در برابر و … .
* گاه جزء اول از یک حرف اضافۀ مرکب حذف میشود؛ مانند، در ضمن: ضمن
در فارسی فصیح و نثر دقیق و به ویژه در متنهای علمی که بیان و نگارش باید واضح و صریح باشد، بهتر است که حرف اضافه مرکب به صورت کامل به کار رود (شاهری لنگرودی، ۱۳۸۲: ۲۸۵).
هر یک از این حروف اضافه با توجه به معنای خود، در جای خاصی در جمله به کار میروند و نقش متممی یا مفعولی اسم را نشان میدهند. به گفتۀ نیکوبخت، «در زبان فارسی معمولاً هر کلمه، با توجه به بافت جمله، حرف اضافۀ خاصی میگیرد؛ بنابراین نوع حرف اضافه به بافت جمله بستگی دارد و هر حرف اضافه به کلمات بعد از خود معنی جدید میدهد؛ به همین دلیل برای معانی خاص حرف اضافه مناسب همان معنی باید به کار برد» (نیکوبخت، ۱۳۸۹: ۷۰). اما گاهی دیده میشود بعضی از مؤلفان حروف اضافۀ درستی را برای جملۀ مورد نظر خود انتخاب نمیکنند.
برای مثال، او توپ را برای دروازهبان واگذار کرد. در این مثال، حرف اضافۀ درستی به کار نرفته است و باید گفت: او توپ را به دروازهبان واگذار کرد. برای = به
به عبارتی، میتوان گفت هر اسمی حرف اضافۀ خاص خود را دارد که باید به آن توجه کرد، مانند: افزون به، کاستن از، ورود به، خروج از و … .
* ابوالحسن نجفی در مقالۀ «آیا زبان فارسی در خطر است؟»، میگوید که امروزه بسیاری از حروف اضافۀ فارسی به جای یکدیگر به کار میرود و حتی حروف اضافۀ تازهای در زبان پدید میآید (پورجوادی، ۱۳۷۵: ۲۳).
یادآوری این نکته لازم است که «برای بعضی افعال بیش از یک حرف اضافۀ مناسب وجود دارد و فعل با هر یک از آنها معنی دیگری پیدا میکند.
برای مثال: پرداختن به: به معنی مشغول شدن به … / پرداختن از: به معنی فارغ شدن از … است (سمیعی، ۱۳۸۵: ۱۶۷).
افزون بر این، گاهی بدون آن که لازم باشد، حرف اضافه در جمله به کار میبریم.
مانند: برای چند روز به سفر میروم: چند روز به سفر میروم.
برای مدتی کارها تعطیل میشود: مدتی کارها تعطیل میشود (ارژنگ، ۱۳۹۰: ۱۰۵).
در مقابل، گاهی هم «در نثر دورۀ اخیر و به خصوص در نثر کسانی که به صورت محاورهای نوشتهاند، تمایل شدید به حذف حرف اضافه دیده میشود، این نوع حذفها در بعضی جاها، علاوه بر انداختن جمله از فصاحت و شیوایی، باعث بروز اغتشاش نیز میشود. در فارسی فصیح بهتر است حرفهای اضافۀ مناسب، همراه با وابستههای خود آورده شود» (انوری و عالی عباسآباد، ۱۳۹۰: ۱۲۳). ابوالحسن نجفی نیز معتقد است همۀ حرفهای اضافه را نمیتوان حذف کرد و فقط «به»، «بر» و «در» و ندرتاً «از» را میتوان در پارهای از عبارتها حذف کرد. این حذف امروزه در زبان گفتار به ویژه در اصطلاحات جاافتاده و پراستعمال رایج است، مانند: (از) صبح تا شام، (در) اوایل بهار و …. (نجفی، ۱۳۹۱: ۱۵۹).
با وجود این، بهتر است تا جایی که ممکن است از حذف حرف اضافه خودداری شود؛ چراکه گاهی با حذف حرف اضافه جمله بیمعنی میشود یا معنای دیگری مییابد.
ـ یکی از نکات مهم در به کارگیری حرف اضافه، استفادۀ مناسب از حرف اضافۀ معطوف است؛ چراکه هر یک از کلماتی که به هم معطوف میشوند، حرف اضافۀ خاص خود را دارند و با توجه به سیاق جمله حرف اضافۀ مختص خود را میگیرند.
برای مثال، در جملۀ برای رفتن و برگشتن از تهران بلیط تهیه کردهام. در این جمله، حرف اضافۀ مناسبی به کار نرفته است؛ چراکه «از» برای کلمۀ برگشتن مناسب است، اما برای کلمۀ «رفتن» مناسب نیست و باید گفت: برای رفتن به تهران و برگشتن از آنجا بلیط تهیه کردهام.
به این ترتیب، «هرگاه یک حرف اضافه همراه چند کلمۀ معطوف به هم به کار رود، باید دقت کرد که آن حرف اضافه با هر یک از کلمات سازگار باشد، مثلاً اگر بگوییم: «او وفادار و علاقهمند به سنّت خانوادگی است» حرف اضافۀ «به» با هر دو صفتِ وفادار و علاقهمند سازگار است و جمله اشکالی ندارد» (نجفی، ۱۳۹۱: ۱۶۱).
۲ـ ۴ـ ۱. حروف ربط
حروفی هستند که دو کلمه یا گروه و جمله را به هم پیوند میدهند که پرکاربردترین آنها عبارت است از: که، تا، چون، زیرا و … .
شاهری لنگرودی حروف ربط یا پیوند را بر دو نوع نقشنمای جمله های وابسته و نقشنمای جمله های همپایه تقسیم میکند.
الف) حروف ربط در جمله های وابسته که در جمله های وابسته میآیند؛ مثال: او را نصیحت کردم تا بیشتر تلاش کند.
ب) حروف ربط در جمله های همپایه که دو جملۀ کامل را به هم پیوند میدهند؛ مثال: هوا سرد بود و برف نرمنرمک میبارید (شاهری لنگرودی، ۱۳۸۲: ۲۶۰).
به کار بردن حروف ربط در جمله نیازمند رعایت نکاتی است که مؤلفان و ویراستاران باید به آن توجه کنند.
موارد کاربرد نادرست پیوندها:
دانلود فایل ها در رابطه با : جایگاه دستور زبان فارسی در ویرایش متون- فایل ۲۱