که چراغ فلک از آه من افروخته اند
به دو عالم سر یک موی تو نفروخته اند
که حسودان بشکست تو نطر دوخته اند
وزن:فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن/ بحررمل مثمن مخبون محذوف
موضوع کلی:بی وفایی وجور وستم معشوق نسبت به عاشق وحسادت رقیبان به او
غزل مردّف با ردیف فعلی.
۱-در پای کسی سوختن، کنایه از خود را فدا کردن./ای شمع، تشخیص./ بسی، قید به معنی بسیار./سوخته وسوختگی، جناس اشتقاق./
۲-عاشقان چوموران حریص.تشبیه است./تخم غم ، تشبیه بلیغ اضافی/مفهوم بیت؛ غمگین وافسرده بودن عاشق./
۳-آتش آه، تشبیه بلیغ اضافی./ چراغ فلک، کنایه از خورشید، ستاره سحری و نیز روشنی ناپایدار./مصراع دوم اغراق دارد./
۴-بازارجهان، تشبیه بلیغ اضافی./ دوعالم، کنایه از دنیا وآخرت./
۵-دیده ی دل، تشخیص./دیده ی دل گشادن، کنایه از دقت کردن./بشکست، شکست دادن./ نظر دوختن، کنایه از منتظر نشستن./
غزل ۴۴۸
گر حسن و دلبری به تو مهپاره داده اند
آن دم که خورده اند دو لعل تو خون ما
ما کشته ی توایم و تو را از برای ما
آن ساقیان که باده ی مقصود می دهند
اهلی هلاک نیستی و بی نشانی است
چشمی به ما هم از پی نظاره داده اند
یک جرعه هم به نرگس خونخواره داده اند
این نخل قامت و گل رخساره داده اند
خون دلی به عاشق بیچاره داده اند
کانجا نشانش از دل آواره داده اند
وزن:مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن / بحر مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف
موضوع کلی : زیبایی بی نظیر معشوق
غزل مردّف با ردیف فعلی.
۱-مهپاره، کنایه از معشوق زیباروی./ نظاره، تماشا./ از پی، به خاطر واز ، از سببی می باشد.
۲-دولعل، استعاره از دو لب./ خون کسی را خوردن، کنایه از کشتن و بیچاره کردن کسی./نرگس استعاره از چشم وخونخواره کنایه از ظالم وستمگر وصفت نرگس است./
۳-کشته کسی بودن، کنایه از عاشق وشیفته ی کسی بودن/نخل قامت, تشبیه بلیغ./ گل رخسار، تشبیه بلیغ./
۴-باده ، شراب. یاده مقصود، تشبیه بلیغ اضافی./خون دل، کنایه از سختی ومشکلات./
۵-دل آواره ، کنایه از عاشق./ مفهوم بیت ، فدا شدن عاشق در راه عشق./
غزل ۴۴۹
وصلش نماند و تلخی زهر فراق ماند
نیک اختران بر اوج شرف همچو آفتاب
من ترک دین گرفتم و یک رنگ بت شدم
جان در هوای کوی تو از من برید دل
شد در حریم وصل جهانی به اتفاق