قرن جدید به دنبال راهبرد های سازمانی است که به شدت بر نوآوری تمرکز دارد.نوآوری مداوم (براساس محصولات،فرآیندها،ساختارها و امور روزمره اداری )و توانایی رقابت های موثر در بازارهای بین المللی از جمله مهارت هایی هستند که انتظار می رود به طور فزاینده ای بر عملکرد سازمان ها در اقتصاد جهانی قرن بیست و یکم تاثیر بگذارند(۲۰۰۱،Hadytts، Kuratko)
به دلیل کمبود منابع مالی از یک طرف وانتظارات متفاوت اجتماعی ،اقتصادی و رقابت موجود بین بانک هاکه مرتبط با مباحث موانع کارآفرینی سازمانی (داخلی ،محیطی،برآیندی )می باشد،بانک ها از جمله سازمان هایی می باشند که مجبورند در جهت پاسخگویی به این نیازها ، به سمت کارآفرینی حرکت کنند.علیرغم این نیاز،بانک ها از جمله بانک مسکن با موانع متعددی در بروز فعالیتهای کارآفرینانه روبرو می باشد، لذا در این تحقیق به بررسی موانع کارآفرینی سازمانی درمدیریت شعب جنوب غرب شهر تهران پرداخته تا ازاین طریق به این سوال ها پاسخ داده شود .
-موانع کار آفرینی سازمان در مدیریت شعب جنوب غرب بانک مسکن شهر تهران کدامند؟
-کدامیک از این موانع دارای رتبه بالاتری می باشند؟
۱-۲هدفهای تحقیق
اهداف اصلی :
-تعیین موانع کارآفرینی سازمانی در مدیریت شعب جنوب غرب بانک مسکن شهر تهران
-رتبه بندی موانع کارآفرینی سازمانی در مدیریت شعب جنوب غرب بانک مسکن شهر تهران
اهداف فرعی:
-تعیین موانع داخلی کارآفرینی سازمانی در مدیریت شعب جنوب غرب بانک مسکن شهر تهران.
-تعیین موانع محیطی کارآفرینی سازمانی در مدیریت شعب جنوب غرب بانک مسکن شهر تهران.
-تعیین موانع برآیندی کارآفرینی سازمانی در مدیریت شعب جنوب غرب بانک مسکن شهر تهران
-ارائه راهکارهای مناسب در جهت رفع موانع کارآفرینی سازمانی در مدیریت شعب جنوب غرب بانک مسکن شهر تهران
۱-۳اهمیت موضوع تحقیق و انگیزش انتخاب آن
امروزه توسعه فعالیت های اقتصادی و کار آفرینی راهبردی اثربخش برای توسعه اقتصادی و اجتماعی کشورها شناخته می شود . توسعه فعالیت های اقتصادی به معنی فرایند کشف و بهره برداری از فرصت ها به منظور ارزش آفرینی در حوزه های مختلف اقتصادی و اجتماعی تلقی شده و لذا نقش شایسته ای برای حضور فعال تر در بازارهای جهـانی ، مقابله با رقبا، اشتغال زایی پایدار ، توسعه عدالت ، کاهش فقر و حل مشکلات بخش های عمومی و خصوصی دارد . بی شک توسعه فعالیت های اقتصادی به عنوان اجرایی ترین و عملی ترین استراتژی برون رفت از بن بست ها و مشکلات اقتصادی و اجتماعی نیازمند شناسائی و رفع موانع آن است . ظرفیت سازی برای توسعه فعالیت های اقتصادی از یک سو مستلزم ارائه آموزش ها و مهارت های کار آفرینی با رویکرد بازار محور و بر اساس نیازهای جامعه در همه سطوح آموزشی می باشد و از سوی دیگر نیازمند شناخت و رفع موانع در ایجاد زمینه های مناسب در راستای توسعه فعالیت های تولیدی و خدماتی است .
در جهان امروز بانکها ازارکان اقتصادی و منشاء تغییر و تحولات مهم به حساب می آید. بنابر این بانک ها بامشکلات روز افزونی برای حفظ و ار تقای وضع وجود خود در بازار دارند و بسیار ی از آنها مجبورند که ماموریت و راهبرد های کلی خود را دوباره ارزیابی کنند.شایان ذکر است که اجزا وعناصر اصلی راهبرد کار آفرینی در سازمان های غیر انتفاعی همان اجزا و عناصر راهبردکار آفرینی در سازمان های انتفاعی یعنی پیگیری فرصت ها،فرهنگ سازمانی ،توانمندی کارکنان،ساختار و ارتباطات ،پاداش و قدر دانی ،کار گروهی ،خلاقیت و کار آفرینی در نظر گرفته می شود. یکی از راه های پاسخگویی سازمان ها به الزامات محیطی و پشتیبانی ا ز ماموریتشان استفاده از کارآفرینی سازمانی است (۲۰۰۰،Dubinsky،Sandra).اهمیت کار آفرینی به آنجا رسیده است که بعضی از صاحبنظران آن را یکی از عوامل تولید،مانند سرمایه و کار (به غیر از نیروی انسانی )،می شناسند و آن را موتور توسعه اقتصادی می دانند.سالهاست که موضوع کار آفرینی در کشور های توسعه یافته مورد توجه دانشمندان ،مسئو لان و مردم قرار گرفته و به صورت یکی از پر طرفدار ترین رشته های دانشگاهی در آمده است(صمد آقائی ،۱۳۷۷).همچنین با توجه به افزایش سریع رقبای جدید و احساس حس بی اعتمادی نسبت به شیوه های مدیریت سنتی در سازمان ها و نیز از دست دادن بهترین نیروهای کاری ،ضرورت کار آفرینی در سازمان ها جدی است(احمد پورداریانی،۱۳۷۸)
شرکت ها و سازمان های عصر حاضر به سمت رقابت شدید حرکت می کنند و هر روز بر میزان آن افزوده می شود. بانک ها نیز از جمله مشاغل و کسب و کارهایی هستند که رقابت در آنها افزایش یافته و هر روز بر ارائه خدمات، سرعت و تسهیل فرایند خدمات دهی آنها افزوده می شود. بانک های کشور ما نیز متوجه این دیدگاه شده اند و از طرف دیگر دولت محترم نگاهی ویژه در خصوصی نمودن آنها به منظور همراستا نمودن شان با بانک های جهانی دارد. چرا که با ورود بانک های خصوصی مانند اقتصاد نوین، پارسیان، سامان، پاسارگاد و … بر میزان این اهمیت و تأکید افزوده شد. بانک های یاد شده توانستند نگاه بهتری از ارائه خدمات ورضایت مندی مشتریان از عملکرد بانک ها را به مدیران بانک ها و نیز مشتریان نشان دهند و با ارائه خدمات نوین بانکی و بهره گیری از خدمات الکترونیک، کیفیت ارائه خدمات، احترام به مشتری و… رقابت را وارد این عرصه نمایند.لذا بانک ها چاره ای جزء ایجاد ارزش افزوده و بهره گیری از فرصت های موجود ندارند و برای بکارگیری این فرصت ها و ایجاد ارزش بیشتر برای مشتریان می بایست روحیه کارآفرینی را در میان مدیران و پرسنل خود ایجاد نماید.
ضرورت کارافرینی سازمانی عمدتاًناشی از ناسازگاری و واکنش کند سازمان های متوسط و بزرگ نسبت به تغییرات روز افزون ،سریع،پیچیده و نامطمئن محیط است.با توجه به اهمیت بحث کارآفرینی سازمانی در دنیای امروز،در ایران به بحث کارافرینی سازمانی (به ویژه در بانک مسکن)توجه کمتری شده و زمینه های مورد نیاز برای آن فراهم نشده است. باتوجه به اینکه بسیاری از کشور های پیشرفته و توسعه یافته جهانی طی ۲۵سال گذشته،باتحقیقات گسترده و به کارگیری این مقوله توانسته اند به پیشرفت و توسعه اقتصادی و اجتماعی نائل گردند،ضرورت دارد که در ایران نیز تحقیقات هدفمند در این زمینه صورت گیرد تا بتوان مسائل و مشکلات را شناسائی و با ایجاد الگوها و مدلهای علمی برای پیاده سازی این فرایند در سطح بانک مسکن از مزایا ی آن در توسعه همه جانبه کشور استفاده نمود لذا بانک به دلیل اهمیتی که در جامعه و اقتصاد داراست،کارافرینی سازمانی در این سازمان دارای اهمیت ویژه ای می باشد که ضرورت پرداختن به این موضوع در بانک مسکن مهم و با اهمیت می باشد.
۱-۴چارچوب نظری
تمام مطالعات تحقیقی بر یک چارچوب نظری استوار است، چارچوب نظری به مجموعه گزاره هایی اطلاق می شود که به لحاظ نظری قادر به تبیین با طبقه بندی متغیرهای وابسته یا اصلی تحقیق هستند، این چارچوب نظری که با عناوین دیگری همچون چارچوب مفهومی، نقشه ی ذهنی و ابزار تحلیلی شناخته می شود، الگویی است که پژوهشگر بر اساس آن درباره ی روابط بین عوامل که در ایجاد مساله، مهم تشخیص داده شده اند نظریه پردازی می کند این نظریه ها می توانند ضرورتاً سخن پژوهشگر نباشد و به طور منطقی از نتایج تحقیقات قبلی پیرامون مساله نشات گرفته باشد)سرمدی و همکاران،۱۳۸۳).
پینکات ( ۱۹۸۷ )[۲] ادعا کرد که ناتوانی سازمان های بزرگ در استفاده از ایده های نو از این مساله ناشی می شود که این سازمان ها به طور غیر مستقیم به دنبال رشد سریع فعالیت ها و سرمایه هایشان هستند. البته این مساله با شکست ساختاری در سازمان های صنعتی مرتبط است. سازمان های بزرگ در تلاش مداوم خود برای مدیریت تعادل بین تمرکز و عدم تمرکز، وابستگی و تنوع، یکپارچگی و انعطاف پذیری و کنترل و خلاقیت، گرایش به کارایی و قربانی کردن خلاقیت و نوآوری از خود نشان می دهند. درست است که ساختار طبیعی سازمان های بزرگ گرایش به کارایی دارد ، اما آنها به طور فزاینده ای نیاز به خلاقیت و نوآوری دارند تا بتوانند ادامه حیات دهند.
پینکات در کتاب"کارآفرینی سازمانی” از سازمان های بزرگ می خواهد تا آزادی عمل بیشتری به کارکنان خود بدهند؛چرا که در چنین محیطی، آزادی و همکاری باعث افزایش بهره وری می شود. وی معتقد است که سازمان های بزرگ در خلق ایده های نو موفق هستند، اما در استفاده از آنها به لحاظ تجاری بسیار ضعیف عمل می کنند.پینکات همچنین در مقاله دیگری به نام “سازمان های باهوش” از سازمان های بزرگ می خواهد به منظور ترویج کارآفرینی از سیستم سلسله مراتبی فاصله بگیرند. وی در این مقاله پس از انتقاد از سازمان های بزرگ به معرفی سازمان های باهوش می پردازد که به نظر او می توانند بستر مناسبی برای رشد و پرورش کارآفرینی فراهم کنند. ازنظر پینکات، سازمان های باهوش دارای پنج ویژگی اساسی به شرح ذیل هستند:
۱- تفکر سیستمی؛۲-دسترسی آزاد به اطلاعات؛۳- استقلال؛۴- سیستم های خود سازمان دهنده؛
۵- انتخاب به جای انحصار.
تاکیدات مکرر پینکات نشان می دهد که سازمان ها و شرکت های بزرگ در قرن ۲۱ نیاز به تغییرات گسترده ای دارندتا بتوانند روح نوآوری و کارآفرینی را ایجاد و تقویت کنند(پرداختچی و شفیع آبادی،۱۳۸۵ :۱۱۰)
وجود برخی موانع و بازدارنده ها، کارآفرینی را در سازمانهای دولتی با چالش مواجه میکند و صاحب نظران از آن به عنوان موانع و تسریع کننده های محیطی درکارآفرینی سازمان های دولتی یادمی کنند که عبارتنداز: کنترل سازمان های دولتی از سوی حکومت، محدودیت های بودجه در حوزه منابع انسانی، ساختار سازمانی بوروکراتیک سازمان های دولتی و برخی عوامل دیگر که مانع توسعه کارآفرینی در بخش دولتی می شود.برای توسعه کارآفرینی جو مناسب اجتماعی موردنیاز است؛ اما در بخش سازما نهای دولتی، به ویژه در کشورهای دارای اقتصاد مختلط به ندرت یافت می شود و در کشورهای سوسیالیستی نیز اصلاً وجود ندارد. حکومت ها، به طورسنتی سازمان های دولتی را نه تنها به عنوان ابزاری برای دستیابی به اهداف تجاری، بلکه ابزار اهداف اجتماعی تلقی می کنند. در برخی از کشورها و به ویژه در کشورهای سوسیالیستی، کارآفرینی با اهداف اجتماعی ناسازگار و حتی معادل با اهریمن سرمایه داری بوده و نیز با سوسیالیسم و جامعه مداری ناسازگار است (مقیمی،۱۳۸۴: ۲۸۶)همچنین یافته های پژوهشی بیانگر غیرکارآفرینانه بودن محیط سیاسی، قانونی سازمان های فرهنگی اجتماعی دولتی است. سازمان های اجتماعی و فرهنگی دولتی در محیطی فعالیت می کنند که چارچوب های سیاسی و قانونی نقش اساسی در فعالیت های آنها ایفا می کنند و توجه به قوانین و مقررات و همچنین تأثیرپذیری از خط مشی ها وسیاست های دولت، چاره ناپذیر است. در پژوهش مشابهی، یکی از مؤلفه های محیطی مورد بررسی، محیط سیاسی قانونی بوده است که ارتباط آن با کارآفرینی سازمانی در سازمان های اجتماعی و فرهنگی دولتی، از طریق آزمون همبستگی مورد ارزیابی قرار گرفته است و نتایج حاصله حاکی از همبسته بودن آنها با ضریب همبستگی۲۷/۰است .
از طرف دیگر، برای ارزیابی اینکه آیا محیط سیاسی قانونی تأثیر گذار بر عملکرد سازمان های مورد بررسی، تسریع کننده کارآفرینی بوده است یا خیر؛ نتایج بررسی نشان دهنده آن است که محیط سیاسی قانونی نه تنها موجبات کارآفرینی سازمانی را فراهم نمی نماید، بلکه به عنوان مانع تلقی می شود (همان منبع:۲۹۳)
بوید [۳]و گامپرت[۴] چهار منبع برای تنش ها و تضادهای کارآفرینانه مورد شناسایی قرار می دهند که عبارتنداز:(مقیمی، ۱۳۸۳)
۱-دلتنگی و غربت ۲-غوطه ور شدن در کسب و کار ۳-مشکلات با سایر افراد ۴- نیار به موفقیت
دکتر زالی و دکتر رضوی(۱۳۸۷)در تحقیقی در زمینه موانع کارآفرینی سازمانی بیان نموده اند که موانع و مشکلات کارآفرینی در ایران به ویژه در بخش سازمانی آن را می توان از سه جهت بررسی کرد: ۱-عوامل ضد انگیزشی کارآفرینی ۲-موانع قانونی توسعه کارآفرینی ۳-عوامل نارسایی محیطی
مک میلان[۵] وهمکارانش(۱۹۸۶)
موانع زیر را برای کارآفرینی سازمانی معرفی کرده اند:
مشکلات عملیاتی،برنامه ریزی بی دقت و ناکافی، انتظارات سازمانی غیر واقعی، کافی نبودن حمایت
سازمانی از فعالیت های کارآفرینانه، و اشتباه خواندن بازار (MacMillan et al, 1986:177-191)
(به نقل ازآقاجانی،۱۳۹۰)
برطبق دیدگاه “کورنوال"و “پلرمن"(۱۹۹۰)نیز برخی از موانع کارآفرینی سازمانی عبارتند از:
-۱کثرت و ابهام اهداف که باعث فلج شدن سازمان می شود.
-۲اقدامات مدیران دولتی در معرض دید مردم است و حساسیت زیادی نسبت به آنها وجود دارد،در نتیجه آن رفتار مدیران دولتی محافظه کارانه می شود.
-۳سیستم پاداش نامناسب که باعث بی انگیزگی کارکنان می شود.
-۴قیدو بند های مربوط به خط و مشی ها و سیاست های پرسنلی که منجر به کاهش توانایی مدیران برای انگیزش می شود.(محمد کاظمی و همکاران،۱۳۹۰)
موانع کارآفرینی سازمانی استیون سان[۶](۱۹۸۵) ( به نقل از امیر سبهانی،۱۹۹۱)
موانع و محدودیتهای متعددی برای حرکت به سوی کار آفرینی در ساز مانها وجود دارد: هر چند بسیاری از این موانع ناخواسته بوده، پیامد و بازخور به کار گیری فنون مدیریت سنتی در ساز مان است. در برخی موار د، این موانع به قدری مخرب هستند که افراد ترجیح می دهند از رفتار کارآفرینانه اجتناب کنند. از جمله موانعی که پیش روی کار آفرینی سازمانی وجود دارد می توان به عدم حمایت مدیریت از کار آفرینی، عدم داشتن آزادی عمل در کار، سیستم نامناسب تشویق و ارائه پاداشها، ساختار خشک و مکانیکی، فرهنگ ضعیف ناسازگار و محافظه کارانه، اعمال کنترل شدید ، عدم باور به توان خلاقیت افراد، اعمال کنترل شدید، وجود فرهنگ بسته، توجه به سودهای کوتاه مد ت و شیوه های نادرست تشویق و ارائه پاداش از این نوع، اشاره کرد )استیون سان، (۱۹۸۵
۱- کنترل شدید ۲-فرهنگ سازمان ۳- بعد زمان ۴- ویژگیهای مدیران
کراسینکی۲۰۰۳)[۷]): موانع سازمانی کارآفرینی را شامل موارد زیر می د اند: رویه های اجرایی نامناسب سازمان در برخورد با اشتباهات کارکنان، برنامه ریزی بلندمدت، سبک) ساختار( مدیریت وظیفه مدار، سیاست های تشویقی یگانه برای همه و ترفیع افراد سازشکار یا موافق .(Krasniqi, 2006: 71- 94)
(به نقل ازآقاجانی،۱۳۹۰)
۱۳۱
نمودار ۵-۴: روند تغییرات میانگین گروه های پژوهش در میزان عاطفه منفی………………………………………………………
۱۳۷
نمودار ۶-۴: روند تغییرات میانگین گروه های پژوهش در میزان عاطفه مثبت……………………………………………………..
فصل اول:
گستره علمی پژوهش
مقدمه
بر طبق پنجمین راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانشناختی[۱]، اختلالهای اضطرابی و افسردگی که طیف وسیعی از اختلالهای هیجانی را تشکیل می دهند، از شایعترین اختلالهای روانشناختی محسوب میشوند و از جمله مشکلاتی هستند که درصد قابل توجهی از افراد جامعه را تحت تأثیر قرار می دهند و یکی از منابع عمده معلولیتها طبق آمار سازمان جهانی بهداشت هستند (انجمن روانپزشکی آمریکا[۲]، ۲۰۱۳). تقریباً ۳۷ درصد از بیمارانی که به کلینیکهای روانپزشکی و روانشناختی مراجعه میکنند، دچار اختلالهای اضطرابی و افسردگی هستند (وایزمن[۳]، مارکویتز[۴] و کلرمن[۵]،۲۰۰۰؛ کسلر[۶]، ۲۰۰۵). شیوع طول عمر اختلالهای اضطرابی تا ۲۹ درصد و اختلالهای افسردگی تا ۲۱ درصد گزارش شده است (کسلر، چیو[۷]، دملر[۸] و والترز[۹]، ۲۰۰۵). این اختلالها همبودی بسیار بالایی با هم دارند، به طوری که همبودی اختلالهای اضطرابی و افسردگی در اکثر پژوهشهای همهگیرشناسی، بین ۴۰ تا ۸۰ درصد گزارش شده است و این شرایط هزینههای بسیاری به طور مستقیم و غیر مستقیم بر جوامع تحمیل می کند (سادوک[۱۰]، سادوک[۱۱] و رویز[۱۲]، ۲۰۱۴). همچنین، علاوه بر مزمن بودن (۸ تا ۱۲ سال)، عود مکرر و بازگشت این اختلالها، درصد بهبودی بدون درمان برای این اختلالها خیلی پایین است (کسلر و همکاران، ۲۰۰۵). نتایج بزرگترین همهگیرشناسی استان تهران در سال ۱۳۸۰ نشان میدهد که اختلالهای اضطرابی و افسردگی شایعترین اختلال روانشناختی در استان تهران میباشند (محمدی و همکاران، ۱۳۸۲). نتایج پژوهش فرد و احسانمنش (۱۳۸۲) مبنی بر فراوانی بیماران ارجاعی در یک بیمارستان عمومی از ابتدای سال ۱۳۷۹ تا ابتدای سال ۱۳۸۲، نشان میدهد که پزشکان متخصص، بیشترین درصد بیماران ارجاع شده را به منظور ارزیابی روانشناختی (۱۳ درصد) ارجاع دادهاند و در بررسی وضعیت روانی بیماران ارجاع داده شده، نیز مشخص شد که بیشترین درصد مربوط به اختلالهای خلقی و اضطرابی (۲۴ درصد) بود. بنابراین با توجه به شیوع بالا و هزینه های مستقیم و غیرمستقیم زیاد، به نظر میرسد پرداختن به روشهای درمانی موثر و مقرون به صرفه برای این اختلالها، سودمند و ضروری باشد. هر چند درمانهای شناختی رفتاری اختصاصی نشان داده است که در درمان تکتک اختلالهای اضطرابی و افسردگی از کارآیی لازم برخوردار هستند (باتلر[۱۳]، چاپمن[۱۴]، فرمن[۱۵] و بک[۱۶]، ۲۰۰۶؛ دیویدسون[۱۷]، ۲۰۰۴؛ گولد[۱۸]، سفران[۱۹]، واشنگتن[۲۰] و اتو[۲۱]، ۲۰۰۴)، ولی بحث همبودی بسیار بالای این اختلالها با هم، درمانهای شناختی رفتاری اختصاصی را با مشکلات جدی هم در سطح اقتصادی و هم در سطح کاربردی و بالینی مواجه کرده است. بنابراین با توجه به بالا بودن میزان همبودی اختلالهای اضطرابی و افسردگی، تدوین دستورالعملهای درمانی مؤثر و کارآمد برای اختلالهای هیجانی همبود می تواند ضروری و راهگشا باشد. یکی از درمانهای اثربخش در زمینه اختلالهای هیجانی همبود، درمان فراتشخیصی میباشد که سیر پدیداری این درمان و جایگاه آن در رواندرمانی معاصر در بخشهای بعدی به طور مفصلتری مورد بحث قرار خواهد گرفت.
بیان مسأله
اختلالهای اضطرابی و افسردگی شایعترین اختلالهای روانی هستند، به طوری که شیوع سالانهی اختلالهای اضطرابی ۱۷ درصد و شیوع طول عمر آنها تا ۲۵ درصد گزارش شده است و نرخ شیوع طول عمر اختلال افسردگی اساسی در مردان از ۶/۲% تا ۷/۱۲% و در زنان ۷% تا ۲۱% است. بنابراین با توجه به این مسایل، پرداختن به روشهای درمانی مؤثر و اقتصادیتر برای این اختلالها سودمند و ضروری است (لمبرت، ۲۰۰۶).
با توجه به سابقه دیرپای اختلالهای اضطرابی و افسردگی در زندگی انسان، از اویل قرن بیستم رویکردها و مکاتب زیادی از جمله روان تحلیلگری، درمانهای وجودی، پدیدار شناختی، گشتالتی و غیره در صدد درمان این اختلالها بوده اند؛ ولی گامهای جدی در بحث رواندرمانی اختلالهای اضطرابی و افسردگی بعد از ظهور درمانهای شناختی رفتاری که دارای حمایت تجربی زیادی بود، برداشته شد (باتلر و همکاران، ۲۰۰۶؛ دیویدسون، ۲۰۰۴). در واقع از سال ۱۹۵۲ که آیزنک با مقایسه رواندرمانیها، آنها را به چالش کشید، بحث کارآیی رواندرمانی به یکی از مباحث عمده روانشناسی بالینی تبدیل شد (چملس[۲۲] و گیلیس[۲۳]، ۱۹۹۳). در سال ۱۹۹۵، انجمن روانشناسی آمریکا، گروهی را مأمور کرد به بررسی مداخلات روانشناختی بپردازند که از پشتوانه تجربی محکمی برخوردارند. نتایج این پژوهشها نشان داد که رفتار درمانی شناختی، جزو درمانهای تثبیت شده[۲۴] برای اختلالهای هیجانی به ویژه اختلالهای اضطرابی و افسردگی است و درمان انتخابی این اختلالها محسوب میشوند (بارلو[۲۵] و هافمن[۲۶]، ۱۹۹۷).
رویکردهای شناختی- رفتاری تاکنون دستورالعملها و پروتکلهای درمانی بسیاری برای اختلالهای هیجانی به ویژه اختلالهای اضطرابی و افسردگی به صورت اختصاصی منتشر کردهاند و پژوهشهای بسیاری اثربخشی این شیوههای درمانی را تأیید کردهاند (باتلر و همکاران، ۲۰۰۶؛ دیویدسون، ۲۰۰۴؛ گولد، سفران، واشنگتن و اتو، ۲۰۰۴). این مسیر پژوهشی منجر به تدوین پروتکلهای درمانی متعدد برای تکتک اختلالهای هیجانی شده است و این در حالی است که یکی از مشکلات جدی که درمانهای شناختی رفتاری اختصاصی در درمان این اختلالها با آن مواجه بوده است، بحث «همبودی» بسیار بالای اختلالهای اضطرابی و افسردگی است (براون[۲۷] و بارلو، ۲۰۰۲؛ دوزآ[۲۸] و وسترا[۲۹]، ۲۰۰۴).
استفاده از پروتکلهای درمانی اختصاصی با توجه به چالشهای برخاسته از مسأله همبودی، از ابعاد مختلف مقرون به صرفه نیست. مروری بر ادبیات موجود نشان میدهد چالشهای مربوط به همبودی که استفاده از پروتکلهای اختصاصی را محدود میسازد، به شرح زیر میباشد:
الف) بررسی همهگیرشناسی اختلالهای روانشناختی نشان میدهد که ۶۰ درصد از بیماران مبتلا به افسردگی اساسی، اغلب اضطراب دارند، ۲۱ تا ۹۱ درصد از بیماران مبتلا به اختلال هراس، تجربهای از یک یا چند دوره افسردگی اساسی در زندگی خود داشته اند و ۴۰ تا ۵۰ درصد از بیماران مبتلا به افسردگی اساسی، اختلال هراس نیز دیده شده است (کلارک[۳۰] و واتسون[۳۱]، ۱۹۹۱؛ براون، کمپل[۳۲]، لهمن[۳۳]، گریشم[۳۴] و منسیل[۳۵]، ۲۰۰۱؛ براون و بارلو، ۲۰۰۲) و این موضوع سدی بر سر راه استفاده از پروتکلهای اختصاصی است.
ب) علاوه بر همبودی همزمان اضطراب و افسردگی، همبودی متوالی[۳۶] این دو اختلال نیز بسیار بالاست (هامن[۳۷] و رودولف[۳۸]، ۲۰۰۳). به عبارت دیگر احتمال بسیار زیادی وجود دارد که اختلالهای اضطرابی در آینده منجر یا منتهی به افسردگی شود (وایتال[۳۹] و دابسون[۴۰]، ۱۹۹۱). این مسأله در مطالعات متعددی گزارش شده است. برای مثال، نتایج پژوهشی در این زمینه نشان داده است که اختلال اضطراب اجتماعی و اضطراب فراگیر همبودی متوالی بالایی با افسردگی دارند (براون و همکاران، ۲۰۰۱). معنای تلویحی این یافته، استفاده متوالی از حداقل دو پروتکل اختصاصی درمان شناختی رفتاری برای هر بیمار مبتلا به اختلالهای هیجانی میباشد.
ج) اگرچه درمانهای شناختی رفتاری اختصاصی ضمن درمان اختلالهای اضطرابی و افسردگی، منجر به کاهش علایم اختلالهای همبود اضطرابی و افسردگی نیز می شود ولی از طرفی دیگر میزان همبودی زیاد اختلالهای اضطرابی و افسردگی موجب ریزش بیماران مبتلا به این اختلالهای همبود در طی درمانهای شناختی رفتاری اختصاصی میگردد (برای مثال، براون و بارلو، ۱۹۹۲؛ لوینسون[۴۱] و همکاران، ۱۹۹۷؛ لکروبیر[۴۲]، ۱۹۹۸؛ تساو[۴۳]، میستوکوسکی[۴۴]، زاکر[۴۵] و کراسکی[۴۶]، ۲۰۰۲؛ کراسکی و همکاران، ۲۰۰۷).
د) از آنجایی که درمانهای شناختی رفتاری اختصاصی برای اختلالهای مشخص بالینی طراحی شده اند، افرادی که ملاکهای یک اختلال را تکمیل نمیکنند (اختلالهای پیشبالینی) و اختلالهای بالینی نامشخص (NOS) که شیوع بالایی دارند، چگونه در حوزه درمانهای شناختی رفتاری اختصاصی مورد درمان قرار میگیرند (برای مثال، لیما[۴۷] و فلک[۴۸]، ۲۰۰۷؛ گولدنی[۴۹]، فیشر[۵۰]، دالگراند[۵۱] و تیلور[۵۲]، ۲۰۰۴؛ ازپلتا[۵۳] و همکاران، ۲۰۰۱؛ شافران[۵۴]، مکمانیوس[۵۵] و لی[۵۶]، ۲۰۰۸)؟
ه) همبودی بالای اختلالهای اضطرابی و افسردگی، سودمندی یا اثرمندی[۵۷] درمانهای شناختی رفتاری اختصاصی را با مشکلاتی مواجه می کند، به دلیل این که استفاده از چند پروتکل درمانی برای افراد مبتلا به اختلالهای اضطرابی و افسردگی همبود، از لحاظ اقتصادی به صرفه نمی باشد و این افراد قادر به تکمیل فرایند درمانی خود تا بهبودی کامل نیستند (کسلر و همکاران، ۱۹۹۶، ۱۹۹۸، ۲۰۰۵؛ کسلر و همکاران، ۲۰۰۳).
توجه به مسأله همبودی اختلالهای اضطرابی و افسردگی و پاسخ به چالشهای فوقالذکر میسر نبود، مگر از طریق تدوین راهکارهایی که توجه به موضوع و اهمیت همبودی را هم در سطح نظری و هم در سطح کاربردی مد نظر داشته باشند، درمانهای فراتشخیصی پیش قراول این نگاه تازه به تدوین پروتکل درمانی محسوب میشوند. رویکرد فراتشخیصی در تلاشند تا چالشها و معضلات درمانی ناشی از همبودی را با پرداختن به ماهیت نظری همبودی و لحاظ کردن ابعاد مشترک اختلالهای هیجانی به ویژه اختلالهای اضطرابی و افسردگی در تدوین پروتکل درمانی واحد برطرف کنند.
بر اساس مقاله مروری مکاوی[۵۸] و ناتهان[۵۹] و نورتون[۶۰] (۲۰۰۹) و منسل و همکاران (۲۰۰۹) که در زمینه درمانهای فراتشخیصی چاپ شده انجام شد، این درمانها در ابتدا، عملگرا بودند و این درمانها اولین تلاش برای درمان افراد مبتلا به اختلالهای همبود و همزمان اضطرابی و افسردگی است. منظور از درمانهای فراتشخیصی عملگرا، پروتکلهای درمانی است که بر اساس تجربیات بالینی و تکنیکهای مشابه و مشترک درمانهای شناختی رفتاری اختصاصی در قالب کارآزماییهای بالینی تصادفی طراحی شده است. تمرکز این پروتکلها بر علایم مشترک اختلالهای همبود اضطرابی و افسردگی است. برای مثال، اریکسون در سال ۲۰۰۳ یک پروتکل فراتشخیصی عملگرا برای اختلالهای هیجانی طراحی کرد که به طور کلی شامل آموزش اصول اولیه روانشناختی و آشناسازی بیمار با اختلالهای هیجانی، بازسازی شناختی در مورد افکار و باورهای منفی، مواجهه و پیشگیری از عود بود. پروتکل فراتشخیصی نورتون (۲۰۰۸) که نمونه دیگری از درمانهای فراتشخیصی عملگرا برای اختلالهای همایند اضطرابی بود، به طور کلی شامل آموزش اصول روانشناختی و خود نظارتی، بازسازی شناختی، مواجهه با محرکهای ترسزا، تمرکز بر آموزش کنترلپذیری و پیش بینیپذیری خطر برای بیماران و پیشگیری از عود بود.
پژوهشهای مختلفی تأثیر درمانهای فراتشخیصی عملگرا در درمان اختلالهای هیجانی را نشان دادهاند. اما نتایج اکثر درمانهای فراتشخیصی بر تأثیرگذاری متوسط این پروتکلهای درمانی دلالت می کنند (مکاوی و همکاران، ۲۰۰۹؛ منسل و همکاران، ۲۰۰۹، کلارک و تیلور، ۲۰۰۹). بر اساس فراتحلیل منسل و همکاران (۲۰۰۹) و کلارک و تیلور (۲۰۰۹) اساسیترین دلیلی که توجیه کننده اثربخشی متوسط پروتکلهای فراتشخیصی عملگرا بود، نپرداختن به فرایندهای شناختی- رفتاری مشترک اختلالهای هیجانی است.
متوسط بودن اثربخشی درمانهای فراتشخیصی عملگرا، سبب شد که حرکت به سوی طراحی پروتکلهایی پیش برود که بنیادهای دیگری را محور خود قرار دهند. بر همین اساس بارلو و همکاران در طی چندین پژوهش (بارلو و همکاران،۲۰۰۴، بارلو و همکاران، ۲۰۰۸؛ فارچیون[۶۱] و همکاران، ۲۰۱۰، الارد[۶۲] و همکاران، ۲۰۱۰؛ بارلو، الارد و همکاران، ۲۰۱۱، بارلو، فارچیون و همکاران، ۲۰۱۱ و فارچیون، الارد، بارلو و همکاران، ۲۰۱۲) با تاکید بر نقش «تنظیم هیجانی» به عنوان فرایند شناختی رفتاری اصلی در اختلالهای هیجانی، گام اساسی در طراحی پروتکلهای فراتشخیصی مبتنی بر نظریه برداشتند.
نسخه نهایی درمان فراتشخیصی بارلو و همکاران (۲۰۱۱) با تکیه بر جنبه های نظری، گام بزرگی در جهت افزایش اثربخشی درمانهای فراتشخیصی عملگرا برداشت. در واقع در این پروتکل با ادغام شواهد نظری در زمینه عوامل مشترک اختلالهای هیجانی با تکنیکهای عملگرا، اثربخشی درمانهای فراتشخیصی از شواهد علمی بیشتری برخوردار شد (فارچیون، الارد، بارلو و همکاران، ۲۰۱۲).
درمان فراتشخیصی مبتنی بر نظریه بارلو و همکاران (۲۰۱۱) شامل هشت ماژول درمانی است که جنبههای کلیدی پردازش و تنظیم هیجانی تجربههای هیجانی را هدف قرار میدهد (بارلو و همکاران، ۲۰۱۱). این ماژولها بر افزایش آگاهی بیمار نسبت به هر یک از این مؤلفهها و کارکرد هیجانها و رفتار در بافت تجربه کنونی تاکید دارد. آگاهی به تجربههای هیجانی به بیمار این امکان را میدهد تا الگوهای پاسخ و راهبردهای تنظیم هیجانی ناهمخوان و نامتناسب خود را در موقعیت شناسایی کند. بنابراین، این درمان از هدف قرار دادن علایم اختصاصی اختلال فراتر میرود و مکانیسمهای زیربنایی «اختلالهای هیجانی همبود» را هدف قرار میدهد (بارلو، ۲۰۰۲؛ براون و بارلو، ۲۰۰۹).
درمان فراتشخیصی بارلو (۲۰۱۱) به دلیل این که نسبت به سایر پروتکلهای درمانی فراتشخیصی عملگرا پشتوانه نظری بیشتری دارد، از اثربخشی بالاتری برخوردار است (فارچیون و همکاران، ۲۰۱۲). اگرچه در مدل بارلو درمان و نظریه با هم تلاقی پیدا می کنند و به نقش «تنظیم هیجانی» توجه شده و در بافتار درمان مورد تاکید اساسی قرار گرفته است ولی هنوز به اندازه کافی منطبق بر دانش نظری مرتبط با آسیبشناسی مشترک اختلالهای هیجانی نیست.
از مهمترین موضوعاتی که امروزه در بنیان نظری آسیبشناسی مشترک اختلالهای هیجانی مطرح است و در پروتکلهای فراتشخیصی موجود مورد توجه و تأکید اساسی قرار نگرفته است، «افکار تکرارشونده منفی» میباشد. هاروی[۶۳]، واتکینز[۶۴]، منسل و شافران (۲۰۰۴) «افکار تکرارشونده منفی» را به عنوان مهمترین فرایند شناختی رفتاری مشترک در شکل گیری و تداوم این اختلالها پیشنهاد کردند. افکار تکرار شونده منفی شامل نگرانی، نشخوار فکری، تهدیدیابی، خودپایشی و هر نوع افکار تکرار شونده منفی دیگر میباشد که هسته اصلی اختلالهای افسردگی و اضطرابی نظیر، اختلال اضطراب فراگیر، اختلال وسواسی- اجباری، اختلال استرس پس از سانحه، اختلال اضطراب اجتماعی، اختلال اضطراب سلامت (هیپوکندریا)، اختلال هراس و اختلالهای اضطرابی و افسردگی نامشخص میباشد (هاروی و همکاران، ۲۰۰۴). نتایج پژوهشهای طولی دیگر نیز نشان میدهد که نشخوار فکری (افکار منفی تکرار شونده درباره وقایع ناخوشایند گذشته) بروز و تداوم علایم افسردگی را در اختلال افسردگی اساسی پیش بینی می کند (نولنهوکسما، ۲۰۰۸؛ اسپاسوجویک[۶۵] و الوی، ۲۰۰۱). در پژوهشهای دیگری، نگرانی مزمن (افکار منفی تکرار شونده درباره وقایع ناگوار آینده)، نشخوار فکری آیندهنگر، تهدیدیابی و نشخوار فکری وسواس گونه به ترتیب عامل پیشبین کننده اصلی در شکل گیری و تداوم اختلالهای اضطراب فراگیر، اضطراب اجتماعی، اختلال استرس پس از سانحه و اختلال وسواسی- اجباری میباشد (هاروی و همکاران، ۲۰۰۴؛ اهرینگ و واتکینز، ۲۰۰۸؛ مکوی و همکاران، ۲۰۰۹؛ اهرینگ و همکاران، ۲۰۱۱).
بنابراین نتایج پژوهشهای اخیر در زمینه مدل آسیبشناسی مشترک اختلالهای هیجانی، به ویژه اختلالهای اضطرابی و افسردگی، «افکار تکرارشونده منفی» را به عنوان مهمترین فرایند شناختی رفتاری مشترک در شکل گیری و تداوم این اختلالها پیشنهاد کردند (اسپاسوجویک و الوی، ۲۰۰۱؛ هاروی و همکاران، ۲۰۰۴؛ کالمز[۶۶] و روبرتز[۶۷]، ۲۰۰۷؛ اهرینگ و واتکینز، ۲۰۰۸؛ نولنهوکسما، ۲۰۰۸؛ نولنهوکسما[۶۸]، ویسکو[۶۹] و لیوبرومسکی[۷۰]، ۲۰۰۸؛ مکاوی و همکاران، ۲۰۰۹؛ اهرینگ و همکاران، ۲۰۱۱ و رایس[۷۱]، ۲۰۱۲). بر اساس این پژوهشها، علاوه بر این که «افکار تکرارشونده منفی» عامل فراتشخیصی اختلالهای اضطرابی و افسردگی بزرگسالان معرفی شده است، نتایج برخی از پژوهشها در زمینه اختلالهای هیجانی کودکان نیز موید همین مطلب است (برورن[۷۲] و همکاران، ۲۰۱۱).
همانطوری که در بالا اشاره شد، نتایج اکثر پژوهشهای اخیر در زمینه آسیبشناسی مشترک اختلالهای هیجانی به این توافق رسیده اند که افکار تکرارشونده منفی اساسیترین فرایند زیربنایی شناختی- رفتاری اختلالهای هیجانی میباشد و دلیل اصلی همبودی بالای این اختلالها با همدیگر سهیم بودن آنها در افکار تکرارشونده منفی است.
با توجه به این پژوهشها، یکی از نقصهای احتمالی درمانهای فراتشخیصی عملگرای و درمان فراتشخیصی بارلو (۲۰۱۱) به عنوان شاخصترین درمان فراتشخیصی موجود، نادیده گرفتن این سازه در بافتار این پروتکلهای درمانی است. با توجه به اهمیت این سازه در بروز و تداوم اختلالهای هیجانی، پژوهشهای مختلفی سعی در شناسایی ابعاد مختلف افکار تکرارشونده آن داشته اند.
در یک جمعبندی خلاصه به روند بیان مسأله میتوان این گونه بیان کرد که مسأله همبودی اختلالهای اضطرابی و افسردگی، چالش بزرگی بر سر راه درمانهای شناختی رفتاری اختصاصی محسوب میشد و درمانهای فراتشخیصی، یکی از راهحلهایی برای برون رفت از این بحران بود، اما مروری بر اثربخشی پروتکلهای فراتشخیصی نشان داد که اگرچه اثربخشی این پروتکلها در طی مسیر تکاملی خود روند روبه رشدی داشتند و نقطه عطف این پروتکلها، پروتکل فراتشخیصی بارلو (۲۰۱۱) بود که با تقویت نظری پروتکل عملگرا، گام اساسی در اثربخشی این درمانها برداشت ولی باز هم در بهترین شرایط از اثربخشی متوسطی برخوردار بود.
با مروری بر پژوهشهای نظری، میتوان دلیل اصلی این مسأله را نپرداختن به فرایند اصلی دخیل در اختلالهای هیجانی، یعنی افکار تکرارشونده منفی و متغیرهای مربوط به آن است. بر این اساس، ادغام سازه «افکار تکرارشونده منفی» و متغیرهای مرتبط به آن (هم در سطح نظری و هم در سطح کاربردی) در پروتکل فراتشخیصی بارلو (۲۰۱۱) و طراحی مجدد این پروتکل مبتنی بر «افکار تکرارشونده منفی» در ادامه سیر تکاملی پروتکلهای فراتشخیصی و ارتقای اثربخشی آن، از اولویتی اساسی برخوردار بود. از سویی دیگر باید اشاره کرد که هر طراحی از الگوهای درمانی میبایستی دارای پشتوانه بالینی و تجربی باشد.
این پژوهش قصد داشت با بهره گرفتن از پروتکل فراتشخیصی بارلو (۲۰۱۱) (به عنوان یک پروتکل راهنما و جدید که در مقایسه با سایر پروتکلهای فراتشخیصی از اثربخشی بالاتری برخوردار است و پشتوانه نظری بیشتری دارد)، پژوهشهای خارجی و داخلی مرتبط با افکار تکرارشونده منفی و متغیرهای مرتبط با آن و نظرخواهی و بازخورد از متخصصین داخلی و خارجی حوزه درمانهای فراتشخیصی، به طراحی اولیه پروتکل فراتشخیصی مبتنی بر افکار تکرارشونده منفی برای بیماران مبتلا به اختلالهای اضطرابی و افسردگی همایند بپردازد.
بنابراین مسأله تحقیق حاضر این بود که محتوا، ساختار، فرایند و گامهای پروتکل درمانی فراتشخیصی مبتنی بر «افکار تکرارشونده منفی» برای اختلالهای هیجانی چیست؟ آیا پروتکل فراتشخیصی مبتنی بر «افکار تکرارشونده منفی» در کاهش نشانه های اختلالهای همزمان اضطرابی و افسردگی، از اعتباریابی مقدماتی برخوردار است؟ آیا بین اثربخشی پروتکل فراتشخیصی مبتنی بر افکار تکرارشونده منفی با پروتکل فراتشخیصی بارلو (۲۰۱۱) در کاهش نشانه های اختلالهای اضطرابی و افسردگی همایند، تفاوت وجود دارد؟
اهمیت نظری و عملی پژوهش
اختلالهای اضطرابی و افسردگی شایعترین اختلالهای روانشناختی هستند. شیوع طول عمر اختلالهای اضطرابی تا ۲۹ درصد و اختلالهای افسردگی ۲۱ درصد گزارش شده است (کسلر و همکاران، ۲۰۰۵). همبودی بین این دو اختلال بین ۴۰ تا ۸۰ درصد گزارش شده است و همبودی بالایی با سایر اختلالها از جمله سوء مصرف مواد دارند. همچنین، علاوه بر مزمن بودن، عود مکرر و بازگشت این اختلالها، درصد بهبودی بدون درمان برای این اختلالها پایین است، به طوری که بین ۷۴ تا ۸۸ درصد طی ۹ سال پیگیری همچنان علائم اختلال را داشتهاند. (کسلر، چیو، دملر و والترز، ۲۰۰۵). بر طبق آمارهای سازمان جهانی بهداشت اختلالات افسردگی و اضطرابی حدود ۲۵ درصد مراجعین به مراکز بهداشتی در جهان را به خود اختصاص داده است (لمبرت، ۲۰۰۶).
اختلالهای اضطرابی و افسردگی علاوه بر هزینههای مستقیمی (استفاده از خدمات تخصصی و غیر تخصصی) که بر سیستم بهداشتی و مراقبتی جامعه تحمیل می کنند، هزینه های غیر مستقیمی (افت عملکرد) نیز دارد که در مقایسه با سایر اختلالهای روانشناختی بیشترین میزان را به خود اختصاص میدهد (گرینبرگ و همکاران، ۱۹۹۹، لمبرت، ۲۰۰۶). علاوه بر این، نتایج برخی از پژوهشها نیز نشان میدهد که افراد مبتلا به اختلالهای اضطرابی و افسردگی، آمار بیکاری بالا، درآمد سالانه پایین، نرخ بالای طلاق و کیفیت زندگی پایینی دارند (بارلو، ۲۰۰۲). اختلالهای اضطرابی و افسردگی علاوه بر همبودی همزمان و متوالی که با هم دارند، با اختلالهای خواب، وابستگی به الکل و مواد، خوردن و برخی اختلالهای شخصیتی و غیره نیز رابطهی تنگاتنگی دارند. این در حالی است که فقط ۲۰ درصد این افراد طی ۱۲ ماه و ۴۰ درصد آنها در طول عمر برای دریافت خدمات درمانی مراجعه میکنند (بارلو، ۲۰۰۲).
نتایج پژوهشهای همهگیرشناسی اختلالهای روانشناختی در ایران نیز نشان میدهد که اختلالهای اضطرابی و افسردگی نسبت به سایر اختلالهای روانشناختی بیشترین شیوع را دارد. نتایج برخی از این پژوهشها در جدول ۱-۱ آمده است. البته لازم به ذکر است که دلیل تنوع شیوع در شهرهای مختلف به نرخ شیوع (شیوع یک ماهه، یک ساله و طول عمر) بستگی دارد.
نتایج پژوهش کیومرثفرد و احسانمنش (۱۳۸۲) مبنی بر فراوانی بیماران ارجاعی در یک بیمارستان عمومی از ابتدای سال ۱۳۷۹ تا ابتدای سال ۱۳۸۲، نشان میدهد که پزشکان متخصص، بیشترین درصد بیماران ارجاع شده را به منظور ارزیابی روانشناختی (۱۳ درصد) ارجاع دادهاند و در بررسی وضعیت روانی بیماران ارجاع داده شده، نیز مشخص شد که بیشترین درصد مربوط به اختلالهای خلقی و اضطرابی (۲۴ درصد) بود.
جدول ۱-۱٫ نتایج برخی از پژوهشهای همهگیرشناسی اختلالهای روانشناختی در ایران
پژوهشگران
خدا به پیامبر خود در این سوره امر می نماید تا در کارهای اجتماعی با مسلمین به مشورت بپردازد. خانواده نیز که یک نهاد اجتماعی است می تواند با بهره گیری از مشورت، یک اتحاد کوچک برای پشت سر نهادن مشکلات فراهم نموده در پرتو آن راه پخته شدن و سنجیده گام برداشتن و به طور کلی راه رشد را برای اعضایش باز کند. باور غلطی نیز در این باره شکل گرفته است که می گوید دین از مشورت با زنان نهی می کند در حالیکه آیات مربوط به مشورت، عام است و مشورت با همگان را در بر می گیرد.
« فإنْ أَرادا فِصالاً عَنْ تَراضٍ مِنْهُما وَ تَشاوُر فَلاجُناحَ عَلَیهِما …»
پس اگر [پدر و مادر] با رضایت و مشورت با یکدیگر ارادۀ جدایی کردند،هر دو را رواست.(بقره/۲۳۳)
این آیه، مشورت مردان با زنان را کاری پسندیده دانسته و موضوع آن نیز امری خانوادگی است. برخی مفسران، مقصود این آیه را مشورت زن و شوهر دربارۀ طلاق و جدایی از یکدیگر و برخی دیگر مقصود را مشورت پدر و مادر دربارۀ نگهداری و شیردهی (حضانت و رضاع) فرزند پس از طلاق، عنوان کرده اند.
« إنْ کُنَّ أَولاتِ حَمْلٍ فَانْفِقوا عَلَیهِنَّ حَتی یضَعْنَ حَمْلَهُنَّ فَإِنْ أَرْضَعْنَ لَکُم فَأتوهُنَّ أجورَهُنَّ وأتَمِروا بَینَکُم بِمَعروفٍ …»
نفقهی همسران خود را که [مطلقه] و باردار هستند، تا زمان زایمان بپردازید و اگر به فرزند شیر می دهند،مزد آنان را نیز بپردازید و با یکدیگر به شایستگی مشورت کنید.(طلاق/۶)
خداوند در این آیه به زنان وشوهران دستور داده است در امور خانوادگی با یکدیگر مشورت کنند. افزون بر این دو آیه که به لزوم مشورت با زنان در امور خانوادگی دلالت می کند، آیۀ ۷۱ سورۀ توبه می گوید هرگاه در امور گوناگون زندگی، نظر مشورتی زنان، امر به معروف یا نهی از منکر را در بر داشت، پیروی از رای آنان بر مردان واجب است. خداوند در این آیه فرموده است:
« وَالمُؤْمِنونَ وَ المُؤْمِناتِ بَعْضُهُم أَولِیاءُ بَعضٍ یأمرون بِالمَعروفِ وَ ینْهونَ عَنِ المُنْکَر»
مردان و زنان با ایمان، برخی ولی برخی دیگرند و یکدیگر ر به کارهای نیک و پسندیده رهنمون می شوند و از کردارهای ناپسند باز می دارند.
بر اساس این آیه، اگر هنگام مشورت با بانوان یک جامعه، آنان در اظهار نظر خویش به معروفی، امر کردند یا از منکری، بازداشتند، باید از آنان پیروی کرد؛ حتّی اگر مردان دیگری که با آنان مشورت شده است،نظری مخالف نظر آن بانو،داشته باشند.
خداوند در قرآن با اشاره به ماجرای بلقیس و سلیمان (ع) به همین مطلب اشاره دارد.ماجرا به زمانی مربوط می شود که ملکۀ سبا در نشست مشورتی، رأی صحیح ابراز می کند، در حالی که مردان مشاورش، همگی نظر ناصوابی داشتند. قرآن می فرماید:
«قالَت یا ایها الْمَلأُ اَفْتونی فی أمْری، ماکُنتُ قاطِعَهً أمْراً حَتّی تَشهَدون.»(نمل/۳۲)
ملکۀ سبا گفت: ای مردان سیاست! دربارۀ کار من نظر دهید که تاکنون بدون حضور و نظر شما، به کاری دست نیازیده ام.
براساس این آیه، روش حکومت بلقیس، مشورت با افراد صاحب نظر بوده است. مشاوران نیز نظر مشورتی خود را چنین بیان داشتند:
«قالْوا نَحْنُ أولُوا قُوَّهٍ وَ أولوا بَأسٍ شَدیدٍ وَالأمْرُ إلَیکِ فَانْظُری ماذا تَأمُرینَ .»(نمل/۳۳)
ما نیروی بسیار و جنگجویان مقتدری داریم، ولی امر با شماست که چه دستور فرمایی.
برخلاف نظر همۀ مشاوران که در پاسخ به حضرت سلیمان، جنگ و رویارویی مقتدرانه را پیشنهاد می دادند، ملکۀ سبا نظر خود را چنین بیان می کند:
«قالَتْ إنَّ المُلوکَ إذا دَخَلوا قَریهً أفسدوها وَ جَعَلوا أعزّهَ أهْلِها أذِلَّهً وَ کَذلِکَ یفْعَلونَ وَ إنّی مُرسِلَه إلیهِم بِهَدیهٍ فَناظِرهُ بِمَ یرْجِعُ المُرسَلون»(نمل/۳۴،۳۵)
پادشاهان هنگامی که وارد سرزمینی شوند، آن جا را ویران کنند و بزرگان آن را خوار سازند و همواره چنین می کنند. من (برخلاف نظر شما) هدیه ای برای آنان می فرستم تا ببینم فرستادگان من از سوی سلیمان چه پاسخی می آورند.
در پایان، خداوند در قرآن می فرماید که رای درست ملکه، به هدایت او انجامید و سرانجام گفت:
«… أسْلَمْتُ مَعَ سُلَیمانَ لِلّهِ رَبِّ العالَمینَ »(نمل/۴۴)
اینک با سلیمان، در برابر پروردگار جهانیان تسلیم شدم.
این آیات صراحتاً تدبیر زنی همچون بلقیس را به عنوان رأی حکیمانه پذیرفته و به عنوان نمونه آن را بیان می دارد.
زن اگرصالح بود و مؤمن سزاوار است در امر دین داری و آخرت خواهی،همسر خود را یاری نماید و در آن سمت شوهرش را هدایت نموده و مشاوره دهد. تاریخ نشان داده بسیاری از مردان در حالی گمراهی را می پیمودند که زنان آنان صالح و پرهیزکار بودند مانند آسیه در قرآن.
-
-
-
-
-
-
-
- دوست و هم نشین
-
-
-
-
-
-
مراقبت در انتخاب دوست و هم نشین نیز در دین مبین مورد تأکید و اهمیت است.
چون انسان فطرتا موجودی اجتماعی است، داشتن روابط اجتماعی - به ویژه شکل دوستی آن - یک ضرورت بی تردید و انکارناپذیر است و عقل و اندیشه هر انسانی وی را به داشتن چنین ارتباطی رهنمون می گردد و توصیه های دینی نیز ما را به این عمل ترغیب می کند. آنگونه که علی بن ابیطالب ( علیه السلام ) می فرمایند: «فقد الاحبه غربه; انسان بی دوست غریب است» (نهج البلاغه فیض الاسلام , حکمت ۲۶)
دوست ورفیق در شکل گیری شخصیت افراد نقش بسیار مهمی دارد؛ زیرا حالات و اقوال و افعال انسان به سرعت تحت تاثیر همنشین قرار می گیرد. فراوانند کسانی که بخاطر داشتن دوستان نا اهل و کم خرد دچار خسارتهای جبران ناپذیر شده اند و بالعکس, چه انسانهایی که در اثر همنشینی با دوستان پاک و صادق و دانا از انحراف و فساد نجات یافته اند.
دولت اصلاحات گام های اساسی در جهت گفتگو با جهان خارج و تنش زدایی با کشورهای منطقه و جهان برداشت و همکاری های منطقه ای و بین المللی خود را افزایش داد.
به اعتقاد خاتمی تنش زدایی به معنی غفلت و نا هوشیاری نیست،«بلکه شناخت مرز های دشمن و تلاش برای تقویت دوستی ها و جنبه ی اشتراک و هوشیاری در برابر تهدید ها است. ما معتقدیم سیاست تنش زدایی هزینه ی اداره ی کشور را به حداقل خواهد رساند.» سیاست تنش زدایی از طریق گفتگو و مفاهمه، دیدگاهی است واقعگرا و در جهان پر از تعارض هم می تواند پاسخگوی ارزش ها باشد و هم اینکه منافع ملی را در سطوح مختلف فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی تامین نماید.
سیاست تنش زدایی با فاصله گرفتن از اولویت های امنیتی و ایدئولوژیک به سمت همگرایی و همکاری همه جانبه پیش رفته و در نتیجه زمینه های بیشتری را برای گفتگوی میان تمدن ها و همگرایی چند جانبه حکومتی بوجود آورد.
پس از به قدرت رسیدن محمود احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهور، مواضع سیاسی ایران در سیاست خارجی تغییر قابل ملاحظه ای پیدا نمود. دولت نهم بر اساس سه اصل عزت، حکمت و مصلحت سیاست تهاجمی را جایگزین سیاست تدافعی در جهت گیری سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران نمود. سیاستی که حتی وارد خطوط قرمز آمریکا و غرب گشت.
انتخاب رویه هایی مانند کوتاه نیامدن بر سر مسائل هسته ای، طرح مسئله ی هولوکاست، نفوذ بیشتر در حیاط خلوت آمریکا (آمریکای لاتین) و جایگزینی نام دریای کوروش به جای دریای عمان مبین جهت گیری سیاست خارجی تهاجمی است. (عباسی، ۱۳۹۰، سخنرانی)
از طرف دیگر، با توجه به شرایط لازم بر ساختار حکومت بوروکراتیک حکومت آمریکا و نقش گروه های فشار و ذی نفوذ در کوتاه مدت نمی توان امید چندانی به تغییر و تحول روحیه و طرز تلقی سیاستمداران آمریکایی داشت. آمریکایی ها باور ندارند که یک دولت جهان سومی بتواند این نظام را بهم بریزد. آنها همچنان خود را در موقعیت ابر قدرتی می دانند که هم می توانند و هم حق دارند شرایط خاص خود را بر دیگر کشورها بویژه کشورهای جهان سوم بالاخص جمهوری اسلامی ایران دیکته نموده و ایران هم ملزم به تابعیت می باشد. (محمدی، ۱۳۷۷، ۱۹۹) بنابر این و بنا بر شواهد تاریخی سیاست مداران آمریکایی اهل گفتگو نیستند.
در مقابل هم دولت نهم نشان داده است که در رابطه با اولویت های پذیرفته شده خود، قویاً حساس بوده و در مقابل فشار های بین المللی مقاوم و سازش ناپذیر است. اگرچه در ظاهر امر این عمل غیر عقلایی به نظر می رسد ولی در عمل بویژه در دراز مدت نشان داده شده که این مقاومت و ایستادگی خود به عنوان یک ابزار قدرتمندی در تسلیم دیگران در مقابل خواسته ها می تواند مورد استفاده قرار گیرد. در دورهی اصلاحات تمرکز دولت بر روی آرمان «توسعه سیاسی» است و عدالت و استقلال در حوزههای سیاسی، اقتصادی و حتی فرهنگی و قاطعیت در تحقق ارزشهای انقلاب در صحنه داخلی و خارجی مورد غفلت واقع شده بود که دولت نهم در صدد رفع این کاستی ها بود.
با توجه به اتخاذ دو جهت گیری متفاوت در سیاست خارجی دولت هشتم و نهم، دراین پژوهش به دنبال پیدا کردن نقش نخبگان سیاسی در اتخاذ این دو جهت گیری هستم و تعیین نمایم در هر جهت گیری چه نوع نخبه ای (ابزاری یا فکری) نقش بیشتری داشته اند.
۱-۲ اهمیت تحقیق:
پر واضح است که پرورش نخبگان در حوزه سیاست بدون آسیب شناسی علوم سیاسی در ایران ممکن نیست. بر این اساس از مشکلات کیفی سیاست در ایران کلی گویی و نگاه غیر علمی به سیاست چه در حوزه دانشگاهی و چه در حوزه عملی است. جدی ترین مسئله در این امر توجه به این نکته است که ما باید در دانشگاه با توجه به نیاز های کشور، مسائلی را آموزش دهیم که هرکدام به حل مشکلات سیاسی و توسعه ی کشور کمک نماید و در عرصه عمل نیز به دنبال برنامه ای برویم که هدفش افزایش ارتقای سیاسی و اجتماعی کشور، منطبق با نیاز سنجی بومی باشد. بالا رفتن سطح آگاهی سیاسی جامعه و افزایش حس مسئولیت و مشارکت مردم بویژه جوانان در امور سیاسی و به طور کلی توسعه سیاسی تأثیر زیادی در آینده علم سیاست و تحقق نخبه پروری سیاسی دارد. پیوند دادن علم سیاست، آموزش عمومی و پرورش دادن نسل های آینده با مشخصه هایی چون احترام متقابل، محاسبه گری، عقلانیت ابزاری، توجه به زمان و فرصت ها، آینده نگری، شفاف و دقیق بودن، حساس بودن به آینده خویش و جامعه، توان تسلط بر احساسات، داشتن روحیه علمی و مطالعاتی و آمیخته بودن با قانون و آزادی از مهمترین فاکتورهای چشم انداز مثبت نخبه پروری در ایران است. (مهیمنی، ۱۳۷۷، ۲۴)
از آموزه ها و محورهای مد نظر در پرورش نخبگان سیاسی در اندیشه امام راحل و مقام معظم رهبری می توان به: قیام و حرکت برای خدا، اخلاص، خود باوری، اعتماد به نفس، ساده زیستی، خدمت به مردم، قاطعیت در برابر دشمنان اسلام، دفاع از هویت اسلامی و بومی، دفاع از حق، تلاش برای استقرار آزادی و عدالت، مبارزه با استبداد و استعمار و انجام تکلیف الهی اشاره کرد. همگرایی و تعامل سازنده حوزه و دانشگاه نیز ضامن پرورش نخبگانی متعهد در عرصه سیاسی کشور است. در کنار انگاره های فوق، بکارگیری تجربیات درس آموختگان مکتب انقلاب و دفاع مقدس که مواجهه با بحران های سیاسی را در کوران حوادث و مسائل متعدد آموخته اند و خود در خیل نخبگان نظام بشمار می آیند بسیار راهگشا است. ( سایت خبری تبیان )
بی تردید ترسیم و تدوین فرایند آموزش و تربیت نخبگان نیازمند بررسی جوانب مختلف و نیازسنجی سیستم سیاسی کشور در حوزه سیاست داخلی و سیاست خارجی است که همه جوانب در آن لحاظ و خروجی آن تضمین شود تا تحت الشعاع برخوردهای سیاسی و سیاسی کاری واقع نشود. ازطرفی باید رهنمودهای قبلی مقام معظم رهبری حول نهضت نرم افزاری و تولید علم نیز در تدوین این راهبرد مد نظر ویژه باشد .
نخبگان سیاسی در جهت گیری های سیاست خارجی نیز نقش گسترده ای داشته اند که باید مورد کنکاو و بررسی قرار گیرد.پی جویی عوامل تأثیر گذار بر فرایند تصمیم گیری و اجرای سیاست خارجی از جمله موضوعات مهمی است که از دیر باز ذهن تحلیل گران مسائل بین المللی و روابط خارجی را به خود مشغول داشته است. شرایط متعددی بر روی جهت گیری های سیاست خارجی یک کشور تأثیر دارند که از آن جمله می توان به مبانی اعتقادی، شرایط ژئو پلیتیک، سنخ نظام سیاسی، ساختار و ماهیت نظام بین الملل، جمعیت و ترکیب جنسیتی و سنی آن، نیازمندی های جامعه و فرهنگ سیاسی نخبگان اشاره نمود. ضمن اینکه در اجرای سیاست خارجی، قوه ی مجریه و شخصیت های مجری سیاست خارجی نقش تعیین کننده ای ایفا می کنند. بر این اساس در تحلیل امور اجتماعی و مسائل سیاسی، یک عامل نمی تواند به تنهایی پدیده ای را به طور کامل بوجود آورد ولی اگر اعتقادی به طبقه بندی داشته باشیم یکی از مهمترین مسائل نقش نخبگان سیاسی در طراحی جهت گیری سیاست خارجی است. (ازغندی، ۱۳۸۱، ۱۱۷)
اهمیت انتخاب موضوع: پی بردن به این مسئله که هر کدام از دولت های مزبور تا چه حد به همکاری با با نخبگان ابزاری و غیر ابزاری در عرصه ی سیاست خارجی پرداخته اند. و با بهره گرفتن از نخبگان توانسته اند منزلت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشورمان را بالا ببرند.
۱-۳ اهداف تحقیق:
شناسایی نقش نخبگان ابزاری در طراحی جهت گیری های سیاست خارجی دولت هشتم.
شناسایی نقش نخبگان ابزاری در طراحی جهت گیری های سیاست خارجی دولت نهم.
شناسایی نقش نخبگان فکری در طراحی جهت گیری های سیاست خارجی دولت هشتم.
شناسایی نقش نخبگان فکری در طراحی جهت گیری های سیاست خارجی دولت نهم.
۱-۴ سؤال اصلی:
سؤال ۱: نخبگان ابزاری چه نقشی در جهت گیری سیاست خارجی دولت هشتم و نهم داشته اند؟
سؤال ۲: نخبگان غیر ابزاری چه نقشی در جهت گیری سیاست خارجی دولت هشتم و نهم داشته اند؟
۱-۵ فرضیه اصلی:
فرضیه اول: به نظر می رسد نخبگان غیر ابزاری در شکل گیری سیاست خارجی دولت هشتم نقش بیشتری داشته اند.
فرضیه دوم: به نظر می رسد نخبگان ابزاری در شکل گیری سیاست خارجی دولت نهم نقش بیشتری داشته اند.
۱-۶ تعاریف مفهومی متغیر ها:
۱-۶-۱ نخبگان سیاسی ابزاری:
نخبگان اشخاص و گروه هایی هستند که در نتیجه ی قدرتی که به دست می آورند و تأثیری که بر جای می گذارند یا تصمیماتی که اتخاذ می کنند یا به وسیله ی ایده ها، احساسات یا هیجاناتی به وجود می آورند و در کنش تاریخی جامعه مؤثر واقع می شوند. (گی روشه، ۱۳۷۸، ۱۵۳) در این پژوهش همه ی صاحبان قدرت سیاسی و اقتصادی هستند و مناصب حکومتی را در دست دارند. و وزیران، نمایندگان مجلس، استاندارن جزء این گروه نخبه به حساب می آیند.
نخبگان حکومتی، مرکب از افرادی هستند که مستقیم یا غیر مستقیم سهم قابل ملاحظه ای در امور حکومت دارند.
موسکا این نخبگان را گروه کوچکی از «رهبران فوقانی» می داند و شامل کسانی هستند که مهم ترین و کلیدی ترین موقعیت های جامعه را اشغال نموده اند.
در این تحقیق منظور از نخبه ابزاری توده ی عظیم کارمند خدمت گذار و دیوانسالاری حکومتی مورد نظر نیست، بلکه انتخاب افراد معدودی از وزارت امور خارجه مورد نظر است که قدرت تصمیم گیری در جهت گیری سیاست خارجی دارند . (گی روشه، ۱۳۷۸، ۱۵۵)
۱-۶-۲ نخبگان سیاسی فکری:
کسانی هستند که اندیشه و فکر، روش های بهینه، تئوری، آینده نگری و دور اندیشی تولید می کنند. این نخبگان روش های عقلایی تحقیق اهداف را مشخص می کنند و روشنفکران، دانشگاهیان، نویسندگان، اصحاب مطبوعات و محققین جزء این گروه نخبه به حساب می آیند.
بنا به نظر موسکا گروه بزرگی از نخبگان، شامل نخبگان فرعی (نخبگان فکری) می شوند، به طوری که که در بر گیرنده ی طبقات متوسط جدید، مرکب از کارگزاران دولتی، مدیران صنایع، کارگران یقه سفید، دانشمندان و محققین و روشنفکران هستند. این نخبگان به منزله ی عنصر مؤثری در حکومت به شمار می روند و نامگذاری گروه نخبگان فرعی نباید این توهم را ایجاد نماید که این گروه صرفاَ برای جذب اعضای جدید در نخبگان حاکم تلاش می کنند، بلکه در اندیشه موسکا، ثبات و پایداری هر سازمانی به سطح اخلاق، هوش، تحصیلات، آگاهی و فعالیت این لایه ی دوم بستگی دارد.
در این تحقیق منظور از نخبه ی فکری، شخصی است که عضو هیأت علمی یکی از دانشگاه های کشور است و در عین حال به عنوان مشاور در طراحی جهت گیری های سیاست خارجی همکاری دارد. (گی روشه، ۱۳۷۸، ۱۵۶)
۱-۶-۳ سیاست خارجی:
خط مشی و روشی که دولت در برخورد با امور و مسایل خارج از کشور برای حفظ حاکمیت و دفاع از موجودیت و تعقیب و تحصیل منافع خود اتّخاذ می کند. ( قوام، ۱۳۷۸؛ ۱۲)
هم چنین می توان سیاست خارجی را اینگونه تعریف نمود: یک استراتژی یا یک رشته اعمال از پیش طرحریزی شده توسط تصمیمگیرندگان حکومتی که مقصود آن دستیابی به اهدافی معین، در چهارچوب منافع ملی و در محیط بین المللی است. بهطور خلاصه میتوان گفت که سیاست خارجی شامل تعیین و اجرای یک سلسله اهداف و منافع ملی است که در صحنهی بین المللی از سوی دولتها انجام میپذیرد. سیاست خارجی می تواند ابتکار عمل یک دولت و یا واکنش آن در قبال کنش دیگر دولتها باشد. (مقتدر ، ۱۳۵۸، ۱۳۱-۱۳۲)
۱-۷ شاخص های متغیر های تحقیق:
این پژوهش به بررسی نقش نخبگان سیاسی وزارت امور خارجه ی جمهوری اسلامی ایران پرداخته است. نخبگان این وزارت خانه به دو گروه ابزاری و فکری تقسیم می شوند. نخبگان ابزاری شامل رئیس جمهور، وزیر امور خارجه و معاونان وی می باشد که با تغییر هر دولت تغییر پیدا می کنند. نخبگان ابزاری تحقیق شامل مشاوران وزارات امور خارجه هستند که باید جز هیأت علمی یکی از دانشگاه های داخل کشور و یا خارج از کشور باشند. از آنجا که کارمندان دارای مدرک دکترا [۱] وزارت امور خارجه زیاد می باشند، در این پژوهش کسانی به عنوان مشاور و نخبه ی فکری معرفی شده اند که عضو هیأت علمی باشند.
هم چنین گیروشه نخبگان را به شش گروه مجزا تفکیک نموده است.
که در این پژوهش، منظور از نخبگان، نخبگان تکنوکراتیک می باشد.
در مبحث جهت گیری سیاست خارجی چهار متغیر قابل ذکر است.
۱-۸ روش تحقیق:
مقایسه ای و در عین حال توصیفی و تحلیلی است.
۱-۹ مشکلات اجرایی تحقیق:
عمده ترین مشکلات موجود در این تحقیق عبارتند از:
گستردگی منابع و اطلاعات تئوریک
شناسایی نخبگان به صورت دقیق
وجود مطالب ضد و نقیض که حالت سردر گمی را به وجود آورده است.
۱-۱۰ سازمان دهی تحقیق:
این پژوهش در چهار فصل صورت گرفته است. در فصل اول کلیات تحقیق مورد بررسی قرار گرفته است و به طور اجمالی به تعریف کلید واژه های این پژوهش پرداخته شده است. در این فصل با بیان مسئله و ذکر سؤالات و فرضیه ی تحقیق به اهمیت و اهداف موضوع می پردازد و در همین فصل ضمن بررسی سوابق پژوهش به تعریف مفاهیم و چارچوب نظری آن می پردازیم.
آراسته و شریفی سقز (۱۳۸۷) در پژوهشی با عنوان ” میزان شیوع اختلالات روانپزشکی در زندانیان زندان مرکزی سنندج” نشان دادند که شیوع کلی اختلالات شخصیت در نمونه ی آن ها ۸/۵۵% بوده که از این درصد ۹/۷۵% دارای اختلال شخصیت ضد اجتماعی و ۱/۲۴% دارای اختلال شخصیت مرزی بوده اند. ۲۶% درصد این نمونه دارای اختلال روانپزشکی در محور یک بودند.
در بررسی وضعیت سلامت روان درمعتادان تزریقی زندان کاشان در سال ۱۳۸۶ توسط قریشی، احمد وند و سپهرمنش، از از ۴۸ معتاد تزریقی که بر اساس آزمونGHQ–۲۸ مشکوک به اختلال شناخته شدند، اختلال شخصیت ضد اجتماعی در ۲۸ نفر (۶/۶۳%)، اختلالات خلقی در ۲۱ نفر (۷/۴۷%)، اختلالات اضطرابی در ۸ نفر (۱/۱۸%) و اختلال انطباقی در ۳ نفر (۸/۶%). همچنین ۱۹ نفر (۱/۴۳%) دارای چند اختلال بودند و ۲۵ نفر (۸/۵۶%) تنها دارای یک اختلال بودند. در این پژوهش بین سن، مدت زندانی بودن، نوع جرم، وضعیت تاهل، وضعیت شغل و سطح تحصیلات با اختلال روانی رابطه معنی داری مشاهده نشد. با این حال وجود اختلال روانی در مردان معتاد تزریقی بیکار و معتادین تزریقی زیر ۳۰ سال بیشتر از سایر معتادین تزریقی بود.
پژوهش امام هادی و همکاران (۱۳۸۵) که به بررسی فراوانی اختلالات روانی در ۱۳۶ زندانی مرتکب قتل عمد پرداخته است نشان داد که حدود ۸۷ درصد آنان از نوعی اختلال روانی رنج می برند که در این میان پرخاشگری، اضطراب، شکایات جسمانی، بیشترین و وسواس و فوبیا کمترین آنان را شامل می شود. در همین راستا، بررسی شیوع اختلالات روانپزشکی در زندانیان مرد زندان قصر تهران نشان داد که شیوع طول عمر کلیه اختلالات ۸۳% و شیوع حال حاضر آنها ۹/۴۶% به دست آمد که از نظر طول عمر اختلالات مربوط به مصرف مواد با ۷۸% و اختلالات خلقی با ۷/۴۸% بیشترین شیوع را داشتند، در حالی که شایع ترین اختلالات ملاحظه شده در زمان بررسی اختلالات خلقی و اختلالات انطباقی به ترتیب با ۷/۳۰% و ۶/۱۲% بودند. میزان کلی اختلالات در زیر گروه مالی کمتر از سایر جرایم بود. در زیر گروه جرایم مربوط به مواد مخدر میزان اختلالات اضطرابی کمتر و اختلالات مربوط به مصرف مواد شیوع بیشتری داشتند (شریعت، اسعدی، نوروزیان، پاک روان نژاد، یحیی زاده و آقایان، ۱۳۸۵).
نتایج بدست آمده از پژوهش اشکانی و همکاران (۱۳۸۱)، در برررسی همه گیر شناسی اختلال های روانی در مردان زندان عادل آباد شیراز نشان داد که ۱/۷۵% از افراد مورد بررسی مبتلا به اختلالهای روانی بوده اند که در این میان اختلال های خلقی ۹/۴۱%، اختلال های شخصیتی ۲/۳۲%، اختلال های اضطرابی۱/۸%، اختلال های عضوی ـ مغزی و اختلال های روانتنی ۴۵/۶%، اختلال های روانپریشی ۶۴/۵% و اختلال های شبه جسمی ۶۴/۵% را به خود اختصاص داده بودند.
پژوهش بهرامی (۱۳۷۸) با عنوان ” بررسی اختلال های روانی نزد زندانیان مرد و مقایسه ی آن با افراد عادی” بیانگر این بود که شیوع و شدت اختلالات روانی در ابعاد نه گانه پژوهش یعنی: ترس های مرضی، اضطراب، شکایات جسمانی، روان پریشی، افسردگی، افکار پارانوئیدی، پرخاشگری، حساسیت بین فردی و وسواس به طور معنی داری بیشتر از افراد عادی است. در سه بعد وسواس، اکار پارانوئیدی و حساسیت بین فردی شدت اختلال بیش از سایر ابعاد دیده شد.
پژوهش های انجام شده در خارج از ایران
مطالعه ی فرایرز[۳۴]، اسچمورو[۳۵]، لانگ، مارگولیس[۳۶]، هنی، بری، بروون، بارباری و هردس[۳۷] (۲۰۱۳)، نشان داد که ۱/۲۰% از مردان و ۸/۲۴% از زنان در زندان میشیگان مشکل روانی جدی دارند. در مردان نشانگان منفی (۶/۹%) و در زنان ابتلا به افسردگی (۸/۱۴%) بیش از سایر اختلالات مشاهده شد.
مطالعه ی نیدو[۳۸] و ام کیز[۳۹] (۲۰۱۲) در زندانیان آفریقای جنوبی نیز نشان داد که ۴/۵۴ درصد از زندانیان در محور یک حداقل یک بیماری دارند. شایع ترین اختلال، اختلال سوء مصرف الکل و مواد بود (۴۲ درصد) و ۳/۲۳ درصد از زندانی ها با اختلالات سایکوتیک، دو قطبی، افسردگی و اضطراب درگیر هستند، در حالی که ۱/۴۶ درصد از آنها مبتلا به اختلال شخصیت ضد اجتماعی تشخیص داده شده اند. نیدو و ام کیز به عدم تشخیص به موقع اکثر این اختلالات در زندانی ها و عدم درمان آن ها نیز اشاره کردند.
مالکین (۲۰۱۲) نیز در پژوهشی که بر روی ۱۵۳ هزار زندانی زن و مرد انجام داد، در بیستمین کنگره ی روان شناسی نتایج ذیل را اعلام کرد: اختلال اسکیزوفرنی در ۱/۱۳% زنان و ۲/۲۰% مردان، اختلال های شخصیت در ۲۸% زنان و ۷/۲۰% مردان، عقب ماندگی ذهنی در در ۸/۱۸% زنان و ۹/۱۴% مردان، اختلالات روانی عضوی در ۷/۲۱% زنان و ۶/۳۲% مردان، اختلالات خلقی در ۹/۷% زنان و ۴/۷% مردان، زوال عقل در ۵/۰% زنان و ۸/۱% مردان و اختلالات سوء مصرف مواد تنها در ۴/۲% زندانی ها مرد دیده شد.
پژوهشی که دولت استرالیا به سرپرستی دکتر اندرو رفشاگ[۴۰] در زندان های استرالیا انجام داد (۲۰۱۲) نشان داد، یک سوم از زندانی ها سابقه ای از اختلالات روانی دارند، ۱۶ درصد از آن ها جهت رفع مشکل خود دارو مصرف می کنند و ۱۴ درصد آن ها از اختلالات روانی جدی رنج می برند.
مقایسه ی جمعیت عمومی با جمعیت زندانیان در کشور های غربی، وجود شیوع بیشتر اختلالات روانی مانند سایکوز، افسردگی، اختلالات شخصیت و اعتیاد به مواد در میان زندانیان نشان داد ( فاضل و بیلارگون، ۲۰۱۱). مطالعه فاضل و همکارش نشان داد که اختلالات روانی در زنان زندانی بیشتر از مردان است. اختلالات سایکوز در ۴% مردان و ۴% زنان، افسردگی در ۱۰% مردان و ۱۲% زنان، اختلال شخصیت در ۶۵% مردان و ۴۲% زنان، اعتیاد به مواد در ۴۸-۱۰% مردان و ۶۰-۳۰% زنان، ناتوانی ذهنی در ۱.۵-۰.۵% مردان و ۱.۵-۰.۵% زنان و اختلال استرس پس از سانحه در ۲۱-۴% مردان و ۲۰-۱۰% زنان مشاهده شده است.
در پژوهش ایتان[۴۱]، هالر، ولف[۴۲]، سروتی[۴۳]، سبو[۴۴]، برتراند[۴۵] و نیوئیو[۴۶] (۲۰۱۰)، تقریبا در میان ۳/۴۵% از مردان زندانی و ۶/۵۶% از زنان زندانی نشانه های روان شناختی، اضطرابی، مشکلات خواب و اعتیاد دیده شد.
مطالعه ای که توسط بیمارستان دانشگاه اسلو (۲۰۱۰)، جهت بررسی شیوع اختلالات روانی در زندانیان انجام شد نشان داد، ۴ درصد از زندانیان از اختلال سایکوتیک، ۱۱ درصد از افسردگی اساسی و ۱۱ درصد از اختلالات خواب رنج می برند. شیوع اختلالات سایکوتیک و افسردگی اساسی به ترتیب ۳۰ و ۵۰ درصد بالاتر از جمعیت عمومی تخمین زده شد.
مطالعه ی استدمن، اوشر، رابینز، کیسی[۴۷] و ساموئل (۲۰۰۹) در بررسی شیوع اختلالات روانی در زندانیان نشان داد که ۵/۱۴ درصد مردان و ۳۱ درصد زنان زندانی از یک بیماری روانی جدی رنج می برند.
پژوهش جیمز و گلاز (۲۰۰۶) بیانگر آن بود که ۷۳ درصد از زنان و ۵۵ درصد از مردان در زندان های سیاسی، ۷۵ درصد از زنان و ۶۳ درصد از مردان در زندان های غیر سیاسی حداقل به یکی از انواع اختلالات روانی مبتلا می باشند.
در یک نمونه ی ۸۰ نفری از مردان زندانی در یونان، شیوع اختلالات روانی تقریبا ۸/۷۸ درصد بود (فوتیادو، لیوادیتیس، مانوو، کانجوتو و زنیتیدیس (۲۰۰۶). تشخیص های اصلی شامل: اختلال اضطرابی (۵/۳۷%)، افسردگی اساسی (۵/۲۷%)، اختلال شخصیت ضد اجتماعی (۵/۳۷%)، اعتیاد به الکل (۳/۲۶%)، اعتیاد بع مواد افیونی (۵/۲۷%) و اختلال اسکیزوفرنی و دو قطبی (۲/۱۱%) بود. بهره ی هوشی ۱۵% نمونه ی مطرح شده زیر ۷۵ بود.
اندرسون (۲۰۰۴)؛ در مطالعه ی مروری خود به این نتیجه رسید که علائم اسکیزوفرنی و اعتیاد به مواد نسبت به سایر اختلالات روانی در میان زندانیان بیش از جمعیت عمومی بوده و این میزان در حال افزایش است. وی بیان داشت که یکی از مشکلات این است که بسیاری از بیماری های روانی در زندانیان تشخیص و در نتیجه درمان نخواهد شد.
فاضل و دانش (۲۰۰۲) پس از بررسی ۶۲ مطالعه که بین سال های ۱۹۶۶ و ۲۰۰۱ دز زندان ها انجام شده است به این نتیجه دست یافتند که تقریبا زندانی ها در کشور های غربی (استرالیا، کانادا، ایرلند، فنلاند، نروژ، سوئد، نیوزلند، انگلیس و آمریکا) از بیماری های روانی رنج می برند. طبق مطالعه ی آن ها تقریبا ۴% مردان و زنان زندانی بیماری های سایکوتیک دارند، ۱۰% مردان و ۱۲% زنان افسردگی اساسی، ۴۲% زنان و ۶۵% مردان اختلال شخصیت دارند که ۲۱% این زنان و ۴۷% مردان اختلال شخصیت ضد اجتماعی دارند.
فرایرز[۴۸]، بروگا[۴۹]، گراندز[۵۰] و همکاران (۱۹۹۸) شیوع اختلالات روانی را در زندانیان این گونه گزارش کرده اند؛ تقریبا ۷ درصد از مردان زندانی بدون سابقه ی قبلی از بازداشت شدن و ۱۰ درصد از مردانی که بیش از یک بار بازداشت شده اند و ۱۴ درصد از زنان در هر دو گروه مبتلا به نوعی از اختلالات روانی بوده اند و قبل از زندان نیز تحت تاثیر وضعیت روانی خود قرار داشته اند.
جمع بندی و بحث و نتیجه گیری
همان طور که گفته شد میان جرم و اختلالات روانی نوعی رابطه دوسویه ی تنگاتنگ وجود دارد، از یک طرف ممکن است فرد چون یک بیمار روانی است به اعمال مجرمانه دست بزند و از سوی دیگر ممکن است که ارتکاب جرم فرد را از نظر روانی در وضعیت نا مناسبی قرار دهد.
اهمیت رابطه مطرح شده بین جرم و سلامت روان زندانی ها پژوهشگر را به این سمت سوق داد که میزان شیوع اختلالات روانی در جامعه زندانی چگونه می باشد. پژوهش های داخل و خارج از ایران نیز این موضوع را نشان داد، که میزان شیوع اختلالات روانی در جامعه زندانیان بیش از جمعیت عمومی است و این میزان در حال افزایش است. افزایش میزان اختلالات روانی در زنان زندانی نیز گزارش شده است، لذا با توجه به اهمیت و جایگاهی که زن در خانواده دارد، بررسی وضعیت زنان زندانی در این پژوهش به عنوان یکی از اهداف مهم مورد پیگیری قرار گرفت.
در قسمت مربوط به ویژگی های زنان زندانی نیز این موضوع مطرح شد، که در گذشته های دور زنان به سمت ارتکاب هر نوع جرمی نمی رفتند اما امروز مشاهده می شود که جرم های خشونت آمیز در بین این گروه افزایش یافته است و یکی از عواملی احتمالی می تواند سبک هویتی غالب در زنان زندانی باشد. همانطور که مطرح شد مارسیا هویت را در شیوه ی تصمیم گیری و حل مساله مربوط به آینده افراد دخیل می داند و پژوهش های انجام شده در ایران سبک هویت اکثر زندانی ها را آشفته/ سردرگم گزارش می کند، اما اینکه در زندانیان مرتکب هر نوع جرمی چه سبک هویتی بیشر دیده می شود، تا آنجا که پژوهشگر جستجو کرده است، پژوهشی وجود ندارد و این مساله به عنوان یکی از سوال های ذهنی پژوهشگر در این مطالعه ارزیابی شد.
فصل سوم:
روش شناسی پژوهش
این فصل شامل طرح تحقیق، جامعه آماری، روش نمونه گیری و تعداد نمونه، ابزارهای جمع آوری اطلاعات، روایی و اعتبار هر یک از آنها، فرایند اجرای پژوهش و روش تجزیه و تحلیل آماری داده ها می باشد.
طرح پژوهش
این پژوهش، با توجه به بررسی فراوانی اختلالات روانی در زنان زندانی و استفاده از ابزار پرسش نامه از جمله تحقیقات توصیفی و از نوع زمینه یابی است، از لحاظ هدفی که دنبال می شود از نوع علی- مقایسه ای می باشد. علاوه بر این، گزارش حاصل از این کار جهت تشخیص و اقدامات درمانی از سوی سازمان زندان ها مفید واقع خواهد شد و بیانگر جنبه ی کاربردی پژوهش حاضر می باشد.
جامعه آماری
جامعه ی آماری این پژوهش شامل زنان زندانی استان تهران می باشند که به دلیل سرقت، قتل، منکرات، اعتیاد و کلاهبرداری در سال ۱۳۹۲ در زندان به سر می بردند.
روش نمونه گیری و تعداد نمونه
این پژوهش در یک فاصله ی زمانی تقریبا ۳ ماهه در سال ۱۳۹۲ در زندان مرکزی زنان استان تهران اجرا شد. نمونه گیری به روش تصادفی طبقه بندی شده صورت گرفت، به این ترتیب که زندانیان به ۵ زیرگروه جرائم مالی، سرقت، اعتیاد به مواد مخدر و حمل آن، قتل و مشارکت در قتل و جرائم منکراتی تقسیم و از هر گروه ۴۰ نفر به صورت تصادفی انتخاب شدند.
جرائم مالی شامل جرائمی چون صدور چک بی محل، کلاهبرداری و به تعداد کمتر سایر موارد بود. جرائم گروه منکرات شامل ساخت، تهیه، نگهداری، حمل و یا شرب مشروبات الکلی، ایجاد مراکز فساد و رابطه نا مشروع بود. بعضی از زندانی ها مرتکب چند جرم به صورت هم زمان بودند که در این موارد به علت اصلی بازداشت فرد توجه شد.
هنگام اجرای طرح به علت محدودیت های زمانی و امنیتی موجود در سیستم زندان ها امکان انجام مصاحبه بالینی با زندانیان فراهم نشد. در ابتدا موضوع و هدف مطالعه و محرمانه بودن داده ها و عدم دخالت آن ها در سرنوشت قضایی افراد برای آن ها توضیح داده شد و برای شرکت در پژوهش از آن ها رضایت شفاهی گرفته شد.
فرایند اجرای پژوهش
مراحل اجرا پس از تصویب پروپوزال از سوی دانشکده به شرح زیر است:
پژوهشگر پروپوزال را جهت بررسی و تایید به سازمان زندان ها ارائه کرد تا همکاری های لازم از سوی این سازمان صورت گیرد؛ بعد از مشخص شدن تعداد کل زنان زندانی استان تهران، با توجه به تعداد زنان زندانی در هر یک از بندها (سرقت، منکرات، اعتیاد، قتل، کلاهبرداران) نمونه گیری تصادفی طبقه ای صورت گرفت.
رضایت شفاهی از افراد انتخاب شده جهت شرکت در پژوهش و تکمیل دو پرسش نامه SCL-90-R و سبک هویت (ISI) برزونسکی گرفته شد.
دو پرسش نامه SCL-90-R و سبک هویت (ISI) برزونسکی به صورت گروهی برای هر گروه از زنان زندانی اجرا شد، از آن جا که پرسش نامه مربوط به سبک هویتی برای این گروه هنجار نشده بود، اطلاعات لازم برای پر کردن این پرسش نامه همراه با مصاحبه ای که توسط آزمونگر انجام شد جمع آوری شد.
روش پردازش داده ها
اطلاعات جمع آوری شده به دو صورت توصیفی (جدول توزیع فراوانی، درصد) و استنباطی (آزمون تحلیل واریانس و کروسکال- والیس به منظور بررسی تفاوت میزان شیوع انواع اختلالات روانی در زنان زندانی بر اساس نوع جرم و نیز بررسی تفاوت سبک های هویتی در زنان زندانی بر اساس نوع جرم و همبستگی پیرسون به منظور پیش بینی رابطه بین سبک های هویتی و نوع اختلالات روانی زنان زندانی) مورد تحلیل قرار گرفت.
ابزار های اندازه گیری پژوهش
در جریان این پژوهش جهت گرد آوری داده ها و اطلاعات لازم از دو پرسش نامه SCL-90-R و سبک هویت (ISI)[51] برزونسکی استفاده شد.
پرسش نامه SCL-90-R
این پرسش نامه شامل ۹۰ سوال است و نه طبقه از نشانه های روان شناختی را به همراه چند مورد متفرقه می سنجد. بیماری های جسمی و روانی قابل بررسی در این آزمون عبارتند از: افسردگی، پرخاشگری، بدنی سازی، اضطراب، روان گسستگی، حساسیت در روابط متقابل، افکار پارانوئیدی، وسواس و فوبیا. پاسخ آزمودنی ها بر اساس مقیاس پنج درجه ای لیکرتی که از گزینه های: هیچ، کمی، تا حدی، زیاد و به شدت تشکیل شده است مورد سنجش قرار خواهد گرفت و نمره گذاری این گزینه ها به ترتیب از ۰ تا ۴ است. معنا و مفهوم پنج درجه ی ذکر شده به شرح زیر است:
۰=هیچ: یعنی این موضوع هیچ وقت برای من مساله نبوده و هرگز من را ناراحت نکرده است.
۱=کم: یعنی این مشکل یا مساله در حد بسیار کمی برای من وجود داشته و ناراحتی مختصری را برای من فراهم ساخته است. (یک یا دو بار در طول دو ماه گذشته با آن مواجه شده ام)
۲=تاحدی: یعنی این مساله در حد متوسطی برای من مطرح بوده و من را ناراحت کرده است. (مثلا در طول چند هفته ی گذشته سه یا چهار بار این مساله را داشته ام)
۳=زیاد: یعنی این مساله یا مشکل به دفعات متعدد (مثلا هر دو یا سه روز یک بار) و با شدت زیاد برای من اتفاق افتاده و تا حد زیادی باعث ناراحتی من شده است.
۴=به شدت: یعنی این مساله یا مشکل تقریبا هر روز و با شدت بسیار زیاد برای من مطرح بوده و بی اندازه من را ناراحت کرده است.