۲-تاثیر محیط اجتماعی یا هنجارهای ذهنی عام در رفتار
گرایش ها و هنجارهای ذهنی، هرکدام دارای دو جزء می باشند.گرایش نسبت به یک رفتار بوسیله اعتقاد شخص به نتیجه حاصل از رفتار و ارزیابی آن مشخص می شود. در بکارگیری این مدل در آموزش بهداشت امکان دارد که نتایج شامل مسائلی از قبیل تاثیر جانبی در رابطه با داروها باشد و یا زمان و مشکلات شخصی در ارتباط با شرکت منظم در کلاس ورزشی باشد. بالاخره، هنجار اجتماعی بر اساس اعتقاد هنجار فرد درباره این که دیگران چه فکر می کنند و یا انگیزه فرد در پیروی از خواسته های دیگران چیست، تعیین می شود. پیامدها و نتایج در رابطه با رفتار خاصی را میتوان با روش تجربی از طریق مصاحبه های غیر ساختاری (باز) با افراد جمعیت هدف بدست آورد. در این مصاحبهها از افراد سوال میشود که نتایج و یا پیامدهای مهم ناشی از اجزای عمل را لیست کنند. در حالیکه مشخص کردن عقاید مهم از چنین لیستی غیر ممکن است (براون[۱۹۹]، ۱۹۹۲؛ شفیعی، ۱۳۷۶).
تئوری رفتار برنامه ریزی شده:
تئوری رفتار برنامهریزی شده یکی از تئوریهای مهم میباشد که مکانیسم اصلی پذیرش رفتارهای بهداشتی را توضیح میدهد. این تئوری از نگرش، کنترل رفتار درک شده، هنجارهای انتزاعی، قصد و رفتار تشکیل شده است. این تئوری وقوع یک رفتار ویژه را پیشبینی میکند مشروط بر اینکه فرد قصد انجام رفتار را داشته باشد. بر طبق این مدل قصد برای انجام یک عمل توسط سه عامل پیش بینی می شود:
۱ ) فرد دید مثبتی نسبت به انجام رفتار داشته باشد (نگرش).
۲ ) فرد احساس کند برای انجام دادن رفتار تحت فشار اجتماعی می باشد (هنجارهای انتزاعی).
۳ ) فرد احساس کند قادر است رفتار را انجام دهد (کنترل رفتاری درک شده).
به عنوان یک قاعده کلی در این مدل نگرش مثبت فرد نسبت به انجام کار، هنجارهای انتزاعی مطلوب و کنترل رفتاری درک شده زیاد باعث می شود که فرد قصد انجام رفتار را داشته باشد (گودین، کوک، ۱۹۹۶).
محدودیتهای تئوری عمل منطقی، رفتار برنامهریزی شده: این محدودیتها عبارتند از:
۱-قدرت پیش بینی: قدرت پیش بینی این تئوریها بستگی به شناسایی تمام یا اغلب نتایج بارز برای جمعیت هدف دارد. چون پیامدهای بارز، محتوای این تئوریها را تشکیل میدهند، فرایند دریافت اطلاعات از جامعه هدف بسیار مهم می باشد.
۲-بکارگیری این تئوری در اغلب مسائل آموزش بهداشت پیچیده میباشد و بدست آوردن نتایج بارز نیاز به فرایندی جدی و وقت گیر جهت گردآوری اطلاعات دارد.
۳-در این تئوری، فاکتورهایی از قبیل شخصیت و متغیرهای دموگرافیک در نظر گرفته نمیشوند.
۴-فرضیات چنین بیان میکنند: کنترل رفتاری درک شده میزان کنترل واقعی بر رفتار را پیشگویی میکند، در بیشتر موارد ممکن است چنین نباشد.
۵-اگر فاصله زمانی بین قصد رفتاری و رفتار زیاد باشد، احتمال دارد که رفتار اتفاق نیفتد (گودین، کوک، ۱۹۹۶).
اجزای تئوری رفتار برنامهریزی شده توسعه یافته
گرایش و نگرش نسبت به رفتار[۲۰۰] :
اولین عاملی که روی قصد افراد برای انجام رفتار و یا عدم انجام رفتار تاثیر دارد، نگرش وگرایشها هستند که عامل شخصی نیز نامیده میشود. هدف از نگرش ارزشیابی منفی و یا مثبت شخص درمورد انجام یا عدم انجام یک رفتار مشخص میباشد ممکن است نگرش فرد برای انجام رفتاری مثبت باشد، ولی نگرش فردی دیگر نسبت به آن رفتار منفی باشد. بر طبق این تئوری نگرش فرد درباره یک شی نتیجه عملکرد عقاید فرد درباره شی و ارزیابی پاسخها در ارتباط با این عقاید می باشد. عقاید نسبت به یک شی پایه اصلی برای شکلگیری نگرش نسبت به یک شی میباشند. نگرشها معمولاً به وسیله ارزیابی عقیده شخص مشخص می شود. مشخص است که به منظور مشخص کردن علت شکلگیری و تغییر نگرش و قصد افراد، باید فرایند شکل گیری آنان بررسی شود. به طور کلی عقاید اشاره به احتمال قضاوت ذهنی شخص در ارتباط با بسیاری از جنبههای قابل تمییز جهان پیرامون شخص دارند. آنها با درک شخص از محیط خودشان در ارتباط می باشند (آیزن، ۱۹۸۷).
نگرشها نشان دهنده احساس کلی فرد درباره مطلوب بودن یانبودن بسیاری از اشیا میباشند. هنگامی که عقیده شخص درباره یک شی شکل می گیرد. نگرش فرد درباره یک شی نتیجه عملکرد ارزیابیهای فرد از این نسبتها میباشد. در دوره زندگی فرد، تجارب فرد منجر به شکل گیری بسیاری از عقاید مختلف درباره اشیا، اعمال و حوادث مختلفی میشود. این عقاید ممکن است نتیجه مشاهدات مستقیم یا فرآیندهای استنتاجی باشد. بسیاری از عقاید ممکن است زمان های طولانی بمانند، عقاید دیگر ممکن است فراموش شوند و ممکن است عقاید جدید شکل گیرند. عقاید شخص ممکن است در نتیجه عملکرد تغییرپذیری در سیستم عقاید شخص تغییر یابند. بنابراین عقاید شخص درباره یک شی به وسیله مجموعه عقاید برجسته شخص درباره آن شی تعیین می شوند. هر عقیده درباره یک شی مشخص به بسیاری از صفات آن شی مربوط می شوند. بر طبق مدل انتظار-ارزش، ارزیابی شخص از نسبتها با نگرش فرد نسبت به توانایی اش هماهنگی دارد. واضح است که در این دیدگاه فرض بر این است که زمانی فرد، اطلاعات اساسی برای شکل گیری نگرش نسبت به یک شی را پردازش میکند، او وارد ارزیابی شی میشود.
آیزن و فیشبین نگرشها را بدین صورت تشریح کردند. آنها فرمول زیر را برای بدست آوردن نگرش پیشنهاد کردند:
A = f [ ∑ biei ]
به نظر آنها نگرش نسبت به یک عمل مشخص، نتیجه مجموع عقاید فرد نسبت به عمل می باشد. این عقاید بر این اساس می باشند که آیا نتیجه عمل به صورت مثبت در نظر گرفته می شود و یا به صورت منفی (ei) و احتمال ذهنی که آیا این عقاید واقعا با نگرش در ارتباط (bi) میباشد؟ (آیزن،۱۹۸۷).
هنجارهای انتزاعی یا فشارهای اجتماعی[۲۰۱] :
دومین عاملی که روی قصد افراد برای انجام رفتار و یا عدم انجام رفتار تاثیر دارد نرمهای انتزاعی هستند که مربوط به عامل اجتماعی می باشد. نرمهای انتزاعی با فهم یا درک شخص از فشارهای اجتماعی در ارتباط میباشد که بر شخص وارد می شود تا کاری را انجام بدهد یا انجام ندهد. نرمهای اجتماعی تنظیم کننده استانداردهایی برای اجرا هستند که افراد میتوانند بپذیرند یا آنها را رد کنند (آیزن، فیشبین، ۱۹۷۲).
فرض بر این است که هنجارهای انتزاعی در نتیجه عملکرد عقایدی هستند که افراد بخصوصی انجام دادن یا ندادن یک رفتار را تایید کنند و یا ممکن است تایید نکنند. عقایدی که پایه واساس هنجارهای انتزاعی هستند، اصطلاحاً عقاید هنجاری نامیده می شوند. زمانی که یک فرد قصد انجام یک رفتار ویژه را داشته باشد هنگامی است که او درک کند که افرادی که برایش مهم میباشند فکر می کنند که او باید آن رفتار را انجام دهد. افراد مهم برای یک فرد ممکن است همسر، دوستان، پزشکان یا افراد دیگر باشند.
هنجارهای انتزاعی بوسیله پرسیدن سؤالاتی از مخاطبین ارزیابی می شود تا شخص درباره میزان احتمال تایید یا عدم تأیید بیشتر افرادی که برایش مهم هستند، قضاوت کند. به عبارت دیگر می توان گفت: هر جزء هنجاری با عقیده فرد میباشد، که او عقیده دارد افرادی فکر میکنند یا انتظار دارند که او باید رفتار مورد نظر را انجام دهد یا آن را انجام ندهد. انگیزه شخص برای تطبیق آمدن با این مراجع تکمیل کننده جزء هنجارهای انتزاعی میباشد. به طور کلی هنجارهای انتزاعی به تاثیر محیط اجتماعی افراد بر قصد رفتاری آنها اشاره دارند.
آیزن و فیشبین فرمول زیر را برای بدست آوردن هنجارهای انتزاعی پیشنهاد کردند:
SN = f [ ∑ bimi ]
در ارتباط با هنجارهای انتزاعی، آیزن و فیشبین بیان می کنند که هنجارهای انتزاعی براساس چندین عقیده می باشد. هریک از این عقاید عملکرد تخمینی ذهنی فرد از آنچه می باشد که دیگران فکر می کنند یا انتظار دارند باید در یک موقعیت ویژه انجام داده شود و همچنین میزان انگیزه فرد برای تطبیق دادن خود با انتظار دیگران این فرمول را می توان چنین تفسیر کرد که هنجارهای انتزاعی در ارتباط با قصد رفتاری عملکرد مجموع عقاید درباره دیدگاه دیگران درباره رفتار می باشند. این عقاید بوسیله احتمالات ذهنی که دیگران از رفتار حمایت می کنند (bi) و همچنین بوسیله انگیزه فرد برای عمل کردن به آنچه دیگران احساس می کنند که او باید آن رفتار را انجام دهد (mi)، بیان میشود (آیزن،۱۹۷۲).
کنترل رفتارهای درک شده[۲۰۲] :
سومین عاملی که روی قصد افراد برای انجام رفتار و یا عدم انجام رفتار تاثیر دارد مربوط به کنترل رفتاری درک شده می باشد. در تئوری رفتار برنامه ریزی شده کنترل رفتاری درک شده به عنوان ارزیابی فرد از سخت بودن یا آسان بودن یک رفتار تعریف می شود. کنترل رفتاری درک شده هنگامی تعیین کننده رفتار می باشد که کنترل رفتاری درک شده منعکس کننده کنترل واقعی افراد بر روی رفتار مورد نظر باشد. تعدادی از فاکتورهای محیطی و سازمانی وجود دارند که می توانند انجام شدن یک رفتار مشخصی را آسانتر یا مشکلتر سازند. فرض بر این است که کنترل رفتاری درک شده منعکس کننده تجربه قبلی فرد و همچنین موانع پیش بینی شده انجام یک رفتار می باشد. به عنوان یک قاعده کلی، نگرش مطلوب و هنجارهای انتزاعی مطلوب و کنترل رفتاری درک شده بیشتر باعث می شود که قصد انجام دادن رفتار توسط فرد بیشتر شود. کنترل رفتاری درک شده از دو قسمت تشکیل شده است.
Control belief: عقیده درباره اینکه عواملی وجود دارند که تسهیل کننده و یا مانع انجام یک رفتار مشخص می باشند.
Perceived power: قدرت درک شده برای کنترل هریک از این عوامل تسهیل کننده و یا بازدارنده (آیزن، ۱۹۹۱).
کنترل رفتاری درک شده می تواند هم به طور مستقیم و هم می تواند به صورت غیرمستقیم بر انجام رفتار تاثیر بگذارد.در حالت غیرمستقیم کنترل رفتاری درک شده از طریق قصد رفتاری تاثیر خود را بر رفتار اعمال می کند. برای این فرضیه که کنترل رفتاری می تواند همراه با قصد به طور مستقیم رفتار را پیش گویی کند می توان دو دلیل آورد:
۱ )کوشش صرف شده برای انجام یک رفتار احتمالا با افزایش کنترل رفتاری درک شده افزایش می یابد.
۲)کنترل رفتاری درک شده میتواند اغلب به عنوان یک جانشین ازکنترل واقعی اندازه گیری شود. تاثیر مستقیم کنترل رفتاری درک شده بر رفتار زمانی به وجود می آید که تطابقی بین درک کنترل و کنترل واقعی فرد برای انجام رفتار وجود داشته باشد. کنترل رفتاری درک شده ممکن است در موارد زیر دقیق نباشد:
۱ ) زمانی که یک شخص اطلاعات کمی در اختیار دارد.
۲ ) منابع در دسترس فرد تغییر می کنند.
۳ ) زمانی که عناصر جدیدی به موقعیت اضافه می شوند.
در این شرایط کنترل رفتاری درک شده ممکن است به درستی رفتار را پیشگویی نکند. به هرحال هراندازه که کنترل رفتاری درک شده واقعی باشد، آن می تواند برای پیشگویی احتمال کوششهای موفقیت آمیز استفاده شود (آیزن، ۱۹۹۱). اگرچه کنترل رفتاری درک شده منعکس کننده اطمینان فرد به توانایی شان برای انجام یک رفتار ویژه میباشد و به عنوان یک مترادف با ساختار خودکارآمدی باندورا در نظر گرفته می شود اما کنترل رفتاری درک شده بخش بزرگی است که از خودکارآمدی باندورا مشتق شده است. در مقایسه بین خودکارآمدی درک شده و کنترل رفتاری درک شده به عقاید افراد درباره تواناییهایشان نسبت به اعمال کنترل بر روی سطحی از عملکردشان و همچنین بر روی حوادثی که بر روی زندگی شان موثر است اشاره دارد. در حالی که کنترل رفتاری درک شده اشاره به توانایی برای انجام یک رفتار ویژه دارد. آیزن نشان می دهد که کنترل رفتاری درک شده ترکیبی از دوجزء می باشد که این دو جزء خودکارآمدی و قابل کنترل بودن می باشد. این دیدگاه بیان کننده آن است که اندازه گیری کنترل رفتاری درک شده باید شامل دو آیتم (خودکارآمدی و قابل کنترل بودن) باشد.
کنترل رفتاری درک شده با منبع کنترل نیز متفاوت میباشد و فرق آن در تاکید بر عواملی است که به طور مستقیم با رفتار به خصوصی مرتبط می باشد. کنترل رفتاری درک شده اشاره به درک شخص از آسان بودن یا مشکل بودن انجام بودن رفتار میباشد. در حالی که منبع کنترل به طور کلی احتمالی است که در موقعیتها و انواع اعمال ثابت میماند (آیزن، ۲۰۰۲).
افراد ممکن است کنترل کامل برای انجام رفتارشان داشته باشند. در حالی که هیچ اجباری برای اتخاذ انواع رفتار نداشته باشند. از طرف دیگر چنانچه اتخاذ یک رفتار مشخص نیازمند فرصتهایی از قبیل منابع و مهارتهایی باشد که فرد آنها را دارا نمی باشد. ممکن است فرد کنترل کاملی برای انجام رفتار مشخص نداشته باشد. عوامل کنترلی شامل هر دو عامل داخلی و خارجی می باشند. عوامل داخلی شامل مهارتها، توانایی ها، اطلاعات، احساساتی از قبیل استرس و غیره می باشد. عوامل خارجی نیز شامل عوامل محیطی و عوامل موقعیتی می باشد.
همچنین میتوان گفت: کنترل رفتاری درک شده اشاره به درجه ای دارد که یک فرد احساس می کند انجام دادن یا ندادن یک رفتار تحت کنترل ارادی او می باشد. اگر افراد معتقد باشند که آنها منابع یا فرصتهایی برای انجام دادن رفتار مورد نظر در اختیار ندارند، احتمال انجام رفتار مورد نظر کمتر خواهد شد. حتی اگر افراد نسبت به انجام رفتار موردنظر نگرش مثبتی داشته باشند، و یا اگر آنها اعتقاد داشته باشند که افراد مهم دیگر انجام آن رفتار را تایید می کنند. کنترل رفتاری درک شده از فرمول زیر بدست می آید:
Pbc = f [ ∑ ci mi ]
این فرمول چنین خوانده می شود کنترل رفتاری درک شده (pbc) نتیجه عملکرد مجموع عقاید فرد در مورد اینکه عواملی وجود دارند که تسهیل کننده یا موانع انجام رفتار می باشند (ci) در قدرت درک شده فرد بر هریک از این عوامل (mi) می باشد (بندورا[۲۰۳]، ۱۹۹۷؛ کریستفر[۲۰۴]، آرمتیج، ۲۰۰۵).
قصد رفتاری[۲۰۵]:
یک فاکتور اصلی در تئوری رفتار برنامهریزی قصد فرد برای انجام رفتار مشخص میباشد. فرض بر این است که قصد فاکتورهای انگیزشی را که بر رفتار تاثیر میگذارند تحت کنترل دارد. قصد رفتاری اشاره به قصد فرد برای انجام دادن یک رفتار مشخص می باشد. قوی بودن یک قصد بوسیله یک احتمال ذهنی فرد نشان داده میشود که فرد رفتار مورد نظر را انجام خواهد داد. در تئوری رفتار برنامهریزی شده و تئوری عمل منطقی، قصدها مهمترین پیش بینی کننده های رفتارها می باشد. فرض معمول بر آن است که نگرش مطلوب فرد درباره بعضی اهداف باعث می شود که او قصد کند تا رفتارهای مثبت را انجام دهد و کمتر قصد می کند تا با توجه به هدف رفتارهای منفی را انجام دهد. قصدهای رفتاری ترکیبی از برنامه های مردم شامل عمل و انگیزه افراد برای درگیر شدن در یک رفتار مشخص را به طور مختصر بیان میکند. بنابراین افرادی که برای انجام دادن یک رفتار برانگیخته شده اند احتمال بیشتری دارد که آن را به طور موفقیتآمیز انجام دهند. منشاء تئوری رفتار برنامه ریزی شده این ایده می باشد که انجام هر رفتار بوسیله دو عامل قصد رفتاری و کنترل رفتاری درک شده معین می شود. در تئوری رفتار برنامه ریزی شده قصد برای انجام رفتار بهتر از نگرش، هنجارهای انتزاعی و کنترل رفتاری درک شده میتواند رفتار را پیشگویی کند. به عبارت دیگر، تئوری رفتار برنامه ریزی شده و تئوری عمل منطقی با این دیدگاه که قصد رفتاری پیشگویی کننده رفتار می باشد شکل گرفت. قصدها در طی زمان می توانند تغییر کنند. هرچه فاصله زمانی بین قصد و رفتار بیشتر باشد، احتمال رخ دادن حوادث پیش بینی نشده ای که باعث تغییرات در قصد انجام رفتار باشد بیشتر می باشد. به همین دلیل آیزن و فیشبین نه تنها علاقه به پیش گویی رفتار نداشتند، بلکه آنها بیشتر علاقمند به درک رفتار بودند. تئوری عمل منطقی و تئوری رفتار برنامه ریزی شده پیشنهاد میکنند که رفتار فرد بوسیله قصد فرد برای انجام یک رفتار مشخص، کارکرد سه عامل میباشد: این سه عامل عبارتند از نگرش فرد، هنجارهای انتزاعی و کنترل رفتاری درک شده (نوتانی[۲۰۶]، ۱۹۹۸؛ آیزن، ۱۹۸۰).
جزء نگرشی اشاره به نگرش فرد به سوی انجام دادن رفتار مورد نظر دارد. جزء هنجاری مرتبط است با عقیده شخص به این که افرادی فکر میکنند او باید رفتار مورد نظر را انجام دهد و یا انجام ندهد در انگیزه شخص برای تطبیق آمدن با این مراجع تشکیل میشود. جزء کنترل رفتاری درک شده بیان کننده درک فرد از آسانی یا مشکل بودن انجام رفتار می باشد. بنابراین می توان نتیجه گرفت که شکل گیری یک قصد مشخص وابسته به شکل گیری نگرش ویژه (نگرش درباره رفتار مورد نظر)، یک عقیده ویژه (مانند هنجارهای انتزاعی) و درک فرد از آسانی یا مشکل بودن انجام رفتار میباشد.
براساس یک فرمول ساده می توان قصد برای انجام رفتار را بدست آورد. اگر قصد برای انجام رفتار را بهBI نشان دهیم. قصد برای انجام رفتار از فرمول زیر بدست آورد.
BI = (AB) W1 + (SN) W2 + (CB)W3
در فرمول فوق AB نشان دهنده عقاید رفتاری فرد برای انجام رفتار میباشد. SN نشان دهنده عقاید هنجارهای فرد مربوط به انجام رفتار و CB نشاندهنده عقاید کنترلی میباشد.W3,W1,W2 نشان دهنده ارزیابیهای فرد از هریک از این عقاید و یا انگیزه فرد با این عقاید میباشد (نوتانی، ۱۹۹۸؛ آیزن ۱۹۸۰).
رفتار[۲۰۷]:
در تئوری رفتار برنامه ریزی شده، بجز رفتار سایر سازهها روانشناختی میباشند. تئوری رفتار برنامهریزی شده پیشنهاد میکند، رفتار می تواند بوسیله تاکید قرار دادن اوضاع در داخل مدل پیش بینی می شود.
رفتار موردنظر در تئوری رفتار برنامه ریزی شده توسط اصطلاحات ذیل معین می شوند:
هدف[۲۰۸]
رفتارهای پرخطر رانندگی، درک خطر و نگرش در رانندگان مبتدی و باتجربه و ...