شکل (۲-۶): سنتز پلی پیرول در حضور ماده فعال کننده سطحی DBSNa
روش سنتز پلیپیرول در حضور ماده فعال سطحی با بهره گرفتن از اکسنده Fe2(SO3)3 به روش امولسیون نیز همانند روش امولسیون سنتز پلیپیرول با اکسندهFeCl3,6H2O میباشد با این تفاوت که مقدار بهینه نسبت مولی اکسنده Fe2(SO3)3 به مونومر پیرول متفاوت بوده و سایر مراحل و شرایط عملیاتی مشابه قسمت قبل میباشد در سنتز پلیپیرول در حضور ماده فعال سطحی DBSNa از نسبت مولی بهینه مونومر به ماده فعال سطحی حدود ۵ استفاده شده است[۹۸].
۲-۹-۵-۴- روش الکتروشیمیایی سنتز پلی پیرول
در واکشنهای پلیمرشدن الکتروشیمیایی(EP)، مولکولهای پیرول به علت غنی بودن بار الکتریکی حلقه آنها به سطح آند نزدیک میشوند و یک الکترون از هر مولکول پیرول کنده شده، یک کاتیون- رادیکال فعال ایجاد میشود. همانطور که اشاره شد، مقدار ولتاژ لازم برای جدا ساختن این الکترون تقریباً یک ولت است.
در این کاتیون- رادیکال بار کاملاً در سطح حلقه نامستقر میشود، ولی چگالی بار مثبت در موقعیت α پیرول بیشتر از مکانهای دیگر است. به همین دلیل با نزدیک شدن یک مولکول دیگر پیرول به آند به آسانی یک دیمر تشکیل دیمر دوباره یک الکترون به آند میدهد و به کاتیون- رادیکال تبدیل میشود و پلیمر شدن ادامه مییابد. سدیم فنول سولفونات در محلول یاد شده علاوه بر ایفای نقش واسطه الکترولیت، که باعث انحلال پیرول میشود، عامل دوپه کننده نیز میباشد فنول سولفونات یک دهنده الکترون محسوب میشود و قادر است رسانندگی الکتریکی معادل S/cm ۱۰۰ را در پلیمر ایجاد کند. فیلم سیاه ایجاد شده روی آند ظاهراً یکنواخت و همگن است، ولی مطالعه نمونهها با میکروسکوپ الکترونی (SEM) نشان میدهد که تودههای پلیمری تشکیل شده، به صورت تقریباً کروی، ابتدا یک لایه نازک در سطح آند ایجاد میکنند. این تودهها فشرده و متراکم هستند و تودههای پلیمری بعدی روی لایه قبلی قرار میگیرند[۹۹].
۲-۹-۶- پلیآنیلین
در بین پلیمرهای رسانا پلیآنیلین به دلایل خواص منحصر به فرد خود و همچنین مزایایی چون رسانایی نسبتاً بالا(s/cm ۱۰۲-۱۰۱)، رفتار جالب الکتروشیمیایی، خواص اپتیکی، پایداری شیمیایی، محیطی و حرارتی مطلوب، قابلیت فرایندپذیری، سهولت سنتز در محیطهای آبی و آلی و ارزانی مونومر، از محبوبیت ویژهای برخوردار میباشد. پلیآنیلین نخستین پلیمر هادی است که به صورت تجاری درآمده است. مقالات زیادی در مورد آن از سال ۱۹۸۰ منتشر شده است[۷۵]. مکدیارمید و همکارانش مطالعات گستردهای انجام دادند به طوری که جایزه نوبل شیمی در سال ۲۰۰۰ میلادی به ایشان و هایهیگر و شیراکاوا در زمینه پژوهش پلیمرهای رسانا تعلق گرفت[۱۰۰].
میتوان آنرا به دو روش کلی اکسایش شیمیایی و الکتروشیمیایی تهیه کرد. برای تولید انبوه روش شیمیایی بر الکتروشیمیایی ارجحتر است. در روش الکتروشیمیایی پلیمر سنتز شده چسبندگی مطلوبی در سطح الکترود ندارد و به همین دلیل اغلب از روش شیمیایی برای سنتز پلیآنیلین استفاده میشود. خواص آن از جمله، هدایت الکتریکی، پایداری حرارتی و مکانیکی و مورفولوژی پلیمر بستگی به روش و شرایط سنتز آن دارد. در روش شیمیایی آنیلین در محیطهای اسیدی مانند اسید کلریدریک، اسید سولفوریک، اسید پرکلریک با عوامل اکسنده نظیر دی کرومات پتاسیم، آب اکسیژنه، یدات پتاسیم پلیمریزه میشود. پلیمریزاسیون آن گرمازا است برای همین دما باید کنترل شود. مناسبترین دما ۵ درجه سانتیگراد گزارش شده است[۸۴].
پلیآنیلین دارای دارای ۱۰۰۰ یا بیشتر واحد تکراری (–ph-N) است که در آن حالتهای اکسید شده و کاهیده به طور متناوب قرار میگیرند. Y-1 درجه اکسایش پلیآنیلین را تعیین میکند. در اصل Y میتواند مقادیر بین صفر و یک را اختیار کند، یعنی از فرم کاملاً احیا شده یا (Y=1) تا حالت کاملاً اکسید شده یا (Y=0). وقتی که ۰<Y<1 باشد به آن پلیپارا فنیلن آمین ایمین گفته میشود که با افزایش Y حالت اکسایش آن افزایش مییابد.
شکل(۲-۷): ساختار شیمیایی پلیآنیلین
به فرم کاملاً کاهیده پلیآنیلین، کاملاً اکسید شده و ۵۰ درصد اکسید شده (۵/۰ Y=) به ترتیب واژههای لوکوامرالدین، پرنیگر آنیلین و امرالدین اطلاق میشود. در بین فرمهای مختلف اکسیداسیون پلیآنیلین فرم امرالدین که در آن نصف ازتها پروتونه شده و دارای واحدهای اکسیده و کاهیده یکسان هستند، بیشترین رسانایی را دارد و فرمهای کاملاً اکسیده و کاهیده عایق هستند[۱۰۰].
۲-۹-۷- کاربرد پلیمرهای هادی
دامنه کاربرد پلیمرهای هادی شامل باطریهای پرشدنی و خازن ها، دستگاه های نمایش الکترونوری، حسگرها، شناساگرها، قطعات الکترونیکی و غیره میباشد که در زیر به معرفی بعضی از مهمترین کاربردهای آنها میپردازیم:
۲-۹-۷-۱- باطریهای پرشدنی و خازنها
این باطریها مهمترین کاربرد تجاری پلیمرهای هادی هستند که در طی آن از پلیمر هادی به عنوان الکترود در باطری استفاده میشود. الکترودهای پلیمری پایداری بیشتری نسبت به الکترودهای فلزی دارند زیرا یونهای مؤثر در جابجایی و ذخیره سازی بار به جای آنکه از الکترود حاصل شوند در محلول الکترولیت موجود هستند. بدین ترتیب الکترودهای پلیمر از فرسایش مکانیکی مصون خواهند ماند. علاوه بر آن این باطریها بر خلاف باطریهای نیکل-کادمیم و باطریهای سربی، حاوی مواد سمی نیستند. کاربرد پلیمرهای هادی در ساخت ابر خازنها نیز مورد بررسی قرار گرفته است. بدلیل عملکرد یکسان باید تمام ویژگیهای مورد نظر در ساخت باطریها را داشته باشد.این خازنها از نوع باطریهای تمام پلیمری هستند که یکی از پلیمرها حالت دوپه شده را دارد و دیگری در حالت خنثی میباشد. این خازنها نسبت بار به ولتاژی را نشان میدهند که در محدوده یک ولت قرار دارد. چنین نسبتی که معرف ظرفیت خازن است خیلی بیشتر از ظرفیت خازنهای تجاری موجود در بازار است[۱۰۱].
۲-۹-۷-۲- سنسور
پلیمرهای هادی بعنوان سنسور استفاده میشود. با توجه به اینکه پلیمرهای رسانا نسبت به اکسایش و کاهش گازهای دوپه کننده حساس هستند بکارگیری این پلیمرها بعنوان حسگرهای شیمیایی طبیعی بنظر میرسد. بعنوان مثال پلیاستیلن در تماس با اکسیژن به سهولت دوپه شده و برای مدتی کوتاه افزایش محسوسی در رسانایی آن مشاهده میشود. رسانایی الکتریکی پلیپیرول دوپه شده میتواند در تماس با گاز آمونیاک تا صد مرتبه کاهش یابد[۱۰۲].
تغییرات مقاومتی که در پلیمرها در اثر اکسید کنندههایی که در محلول وجود دارد رخ میدهد، میتوان در کاربردهای سنسورهای مخصوص مورد استفاده قرار گیرد که یکی از مهمترین این سنسورها، بیوسنسورها که در شرکت اهم نیکرو[۳۳] در حال توسعه میباشند، میتوان نام برد که برای اندازهگیری غلظت گلوکز در محلولها از قابلیت اکسایش تری یدید I3 در اکسایش پلیاستیلن استفاده میشود. ابتدا گلوکز در حضور اکسیژن، اکسید شده و تولید پراکسید هیدروژن می کند و پراکسید هیدروژن در حضور لاکتوپراکسیداز کاتالیستی، یدید موجود بافر را به تری یدید اکسید تبدیل میکند. ترییدید که یک دوپه کننده خوب برای پلیاستیلن میباشد موجب تغییرات مقاومتی پلیاستیلن میشود که متناسب با غلظت گلوکز محلول میباشد[۱۰۳].
۲-۹-۷-۳- شناساگرها
از پلیمرهای رسانا در این زمینه به عنوان عناصر پاسخ دهنده به محرکهای محیطی به منظور تشخیص انحراف و تغییر شرایط مثل زمان، دما، رطوبت، تابش و اغتشاشات مکانیکی استفاده میشود. در این سیستمها از تغییر خواص الکتریکی پلیمرهای هادی در طول واکنش با طول عمر ۱۰۶ سیکل استفاده میشود. پنجرههای کنونی ساخته شده از پلیمرهای رسانا دارای طول عمر ۱۰۵ سیکل میباشند. بدلیل تأثیر عوامل محیطی نظیر دما، رطوبت، اکسیژن و فشارهای مکانیکی بر روی میزان رسانایی الکتریکی پلیمرهای هادی، پژوهشگران توانستهاند با بکارگیری این پلیمرها به عنوان شناساگر و کنترل تغییرات رسانایی آنها به ثبت تغییرات بوجود آمده در مکانها یا وسایلهایی که متأثر از عوامل محیطی یاد شده میباشند، اقدام کنند. بعنوان مثال برخی از پلیمرهای دوپه شده بر اثر گرم شدن تجزیه میشود و این عمل با اتلاف رسانایی آنها همراه میباشد. با وصل کردن چنین پلیمرهایی به اهمسنج میتواند به هنگام حمل و نقل داروها معین کنند که آیا داروها در معرض دماهایی که خاصیت آنها را مورد تهدید قرار میدهد، قرار گرفتهاند یا خیر[۱۰۴].
در حال حاضر روش های بسیار زیادی برای جداسازی کادمیوم و سرب از آب مورد استفاده قرار میگیرد که از جمله میتوان به ترسیب، انعقاد، شناورسازی و تبادل یون اشاره کرد. تمامی روش های مورد استفاده هر یک مزایا و معایبی دارند. تمامی روش های فوق در حذف فلزات سنگین به نحوی کارا و موثر میباشند.
در این پروژه با توجه به سطح فعال پلیمرهای هادی به بررسی خواص جذب سطحی در این پلیمرها پرداختیم. کاربرد پلیمرهای هادی در صنایع مختلف به دلیل فرایند ناپذیری و پایداری کم، بسیار محدود بود. ولی بررسیهای مختلفی جهت رفع این نقایص صورت گرفته است. یکی از روش های اصلاح این پلیمرها، تهیه کوپلیمرها و کامپوزیتهای آنها میباشد. کامپوزیتها و کوپلیمرها یکی از مهمترین شاخههای علم پلیمر میباشند و با تهیه کامپوزیت و کوپلیمرها میتوان خواص مکانیکی، فیزیکی و پایداری پلیمرها را کنترل و نیز بهبود بخشید. واژه کامپوزیت از کلمه انگلیسی (to compose) به معنی ترکیب کردن گرفته شده است. کامپوزیت از مخلوط کردن دو یا چند ماده حاصل میشود که اینجا منظور اختلاط و ترکیب فیزیکی است و دو ماده مخلوط شده ماهیت شیمیایی و طبیعی خود را کاملاً حفظ میکنند.
در این پروژه به بررسی، اثر پلیمرهای رسانا، (پلیپیرول و آنیلین) و کامپوزیتهای آنها پرداخته شد.
برای تهیه کامپوزیتها به طور مثال از دود سیل هیدروژن سولفونات، دو دسیل بنزن سولفونات سدیم استفاده شد و تغییرات PH و غلظت پایدارکنندهها بررسی شد و درصد حذف فلزات کادمیوم و سرب توسط دستگاه جذب اتمی اندازهگیری و سپس نتایج آزمایشات بدست آمده با جاذبهای مرسوم دیگر از جمله آمبرجت و پیرولیت مقایسه شده است.
۳-۱- جاذبها و مواد مورد استفاده
۳-۱-۱- جاذبهای مورد استفاده
رزین کاتیونی پیرولیت، ساخت کارخانه Porulit انگلستان
رزین کاتیونی آمبرجت، ساخت کارخانه Amberjet فرانسه
مونومرهای پلیپیرول و پلیآنیلین
کامپوزیتهای پلیپیرول با (پلی اتیلن گلیکول با جرم مولکولی۴۰۰۰ و۳۵۰۰۰ ، دودسیل هیدروژن سولفات سدیم و دو دسیل بنزن سولفونات سدیم)
کامپوزیتهای پلیآنیلین با (پلی اتیلن گلیکول با جرم مولکولی ۴۰۰۰ ، دودسیل هیدروژن سولفات سدیم و دو دسیل بنزن سولفونات سدیم)
۳-۱-۲- مواد شیمیایی مورد استفاده
مونومرهای پیرول و آنیلین تقطیر شده
کلرید آهن(III) هیدراته (FeCl3)
یدات پتاسیم (KIO3 )
پلیاتیلن گلیکول (PEG)
دو دسیل هیدروژن سولفات سدیم (ِDHSNa)
دو دسیل بنزن سولفونات سدیم (DBSNa)
اسید سولفوریک (H2SO4)
اسید کلریدریک (HCl)
هیدروکسید سدیم (NaOH)
آب مقطر یونیزه شده
۳-۲- دستگاه ها و وسایل مورد استفاده
همزن مغناطیسی E.E.I ساخت ایران، با بهره گرفتن از مگنتهای مغناطیسی در داخل بشر آزمایشگاهی، اختلاط در زمان های معین و با گردش معین و ثابت ۷۰۰ دور در دقیقه صورت گرفت.
ترازوی دقیق مدل FR200 ساخت ژاپن، این ترازو جهت توزین جاذبهای سطحی، پلیمرهای تولید شده و مواد مختلف مورد استفاده با دقت ۰۰۰۱/۰ گرم استفاده شد.
دستگاه جذب اتمی Perkin-Elmer مدل ۲۳۸۰ ساخت آمریکا، اساس کار بر پایه میزان نور جذب شده توسط اتمهاست که متناسب با غلظت نمونه مورد نظر میباشد.
دستگاه تقطیر، برای تقطیر مونومر پیرول و آنیلین که قبل از استفاده باید تقطیر و در جای خنک نگهداری شوند.
دستگاه PH متر مدل P-M-T-Model 2002 ، این دستگاه ساخت شرکت HANNA کشور ایتالیا بوده و الکترونی میباشد. با این دستگاه پس از استانداردکردن آن توسط محلول کالیبره PH نمونه اندازهگیری شد.
صافی، جهت جداسازی جاذبهای سطحی مورد استفاده از فاز مایع از صافیهای سلولزی استفاده شد. این صافیها دارای سوراخهای ریز در حد میکرون میباشند که جاذبهای سطحی و پلیمرهای ساخته شده قادر به عبور از منافذ آن نیستند.
۳-۳- روش انجام آزمایش و آماده سازی مواد و محلولها:
۱- آمادهسازی محلولهای مورد آزمایش: (محیط خنثی، اسیدی، قلیایی) محلول کلرید کادمیوم ۱۰۰میلیگرم در لیتر
از حل کردن کلرید کادمیوم آبدار CdCl2,H2O در آب مقطر بدست آمده است.
M(CdCl2, H2O)= 201.32 MCd=112.40
X = 0.3582 mg 0.2 mg
۲۰۱.۳۲ mg( CdCl2, H2O) +2000cc(Water) → محلول ۰.۲ mg/l(Cd)
۲- آماده سازی محلولهای مورد آزمایش: (محیط خنثی، اسیدی، قلیایی ) محلول نیترات سرب ۱۰۰میلیگرم در لیتر
از حل کردن نیترات سرب۲ Pb(NO3) در آب مقطر بدست آمده است.
افراد با سطح تحصیلات فوق لیسانس (۲)
رشته تحصیلی
افراد با تحصیلات مدیریتی (۱)
افراد با تحصیلات غیر مدیریتی(۲)
در مرحله بعد هر یک از این ۴ متغیر جمعیت شناختی را در دو جامعه مستقل که در جدول فوق اشاره شد، برای هر یک از ۸ متغیر موجود در پرسشنامه یک، مورد آزمون قرار دادیم.
برای آزمون تساوی میانگین دو جامعه لازم است ابتدا برابری یا عدم برابری واریانس دو جامعه بررسی شوند. به عبارت دیگر تساوی واریانس ها مقدم بر آزمون تساوی میانگین ها است. جهت آزمون تساوی واریانس ها ( آزمونLevene ) از آماره F (فیشر) استفاده می کنیم. (لازم به ذکر است که در صورت تساوی یا عدم تساوی واریانس ها، نرم افزار ، نتایج هر دو حالت را محاسبه می کند )
در جداول ذیل نتایج این آزمون ها قابل مشاهده می باشند:
آزمون مقایسه میانگین متغیر ها به تفکیک جنسیت پاسخ دهندگان:
جدول ۴-۱۳ آزمون مقایسه میانگین متغیر ها به تفکیک جنسیت پاسخ دهندگان
متغیر جنسیست، صرفا بر روی پاسخ افراد برای شاخص ۲ بصورت معنی داری تاثیر داشته است.
آزمون مقایسه میانگین متغیر ها به تفکیک سابقه کاری پاسخ دهندگان
جدول ۴-۱۴ آزمون مقایسه میانگین متغیر ها به تفکیک سابقه کاری پاسخ دهندگان
متغیر سابقه کاری، بر روی پاسخ افراد بصورت معنی داری تاثیر نداشته است.
آزمون مقایسه میانگین متغیر ها به تفکیک سطح تحصیلات پاسخ دهندگان:
جدول ۴-۱۵آزمون مقایسه میانگین متغیر ها به تفکیک سطح تحصیلات پاسخ دهندگان
متغیر تحصیلات، بر روی پاسخ افراد بصورت معنی داری تاثیر نداشته است.
- آزمون مقایسه میانگین متغیر ها به تفکیک رشته تحصیلی پاسخ دهندگان:
جدول ۴-۱۶ آزمون مقایسه میانگین متغیر ها به تفکیک رشته تحصیلی پاسخ دهندگان
متغیر رشته تحصیلی، بر روی پاسخ افراد بصورت معنی داری تاثیر نداشته است.
بکارگیری تکنیک های تصمیم گیری چند معیاره
برای تعیین شاخص های تاثیر پذیر از آموزش ضمن خدمت کارکنان بانک، با توجه به مطالعات انجام گرفته در ادبیات تحقیق شاخص های زیادی بیان گردیده بود. با توجه به تعداد معیارهای پیشنهادی و عدم کاربردی بودن همه آنها در وضعیت ایران، درصدد پالایش و طبقه بندی این معیارها بر آمدیم تا تحقیق، سازگاری بیشتری با محیط ایران داشته باشد. پس از غربال سازی معیارهای پیشنهادی با بهره گرفتن از نظرسنجی که توسط متخصصین و کارشناسان مربوطه تکمیل شد، تعداد ۵ شاخص به عنوان اصلی ترین شاخص هائی که در امر انتخاب و رتبه بندی شعب بانک به لحاظ آموزش ضمن خدمت کارکنان نقش دارند، شناسائی شدند( پرسشنامه اول)، که از نتیجه آزمون فرضیات فرعی ارائه شده اند. سپس تعداد ۴ شعبه مرکزی از شهرستان های استان مرکزی بصورت نمونه گیری خوشه ای معرفی شدند، نام این روش ها به عنوان گزینه های مورد بررسی نیز در جدول(۴-۱۷) آمده است.
در ادامه به منظور تعیین وزن هر یک از این شاخص ها به کمک ماتریس های مقایسات زوجی و همچنین تشکیل ماتریس های تصمیم گیری، پرسشنامه دوم طراحی و بین خبرگان که تعداد آنها ۱۰ نفر بود توزیع شد تا از این طریق وزن شاخص ها در تصمیم گیری گروهی و میزان هر یک از روش ها نسبت به شاخص های شناسائی شده بدست آید و نهایتا، داده های کمی مورد نیاز برای ایجاد ماتریس های تصمیم گیری مهیا شد. پس از آن با بررسی تکنیک های پیشنهادی، به ارزیابی و رتبه بندی روشها پرداخته شد.
جدول۴-۱۷ اسامی گزینه ها (شعب بانک درشهرهای منتخب استان مرکزی)
شعبه شهر
گزینهAi
دلیجان
A1
اراک
A2
ساوه
A3
در جائیکه ضریب انتقال حرارت برای جریان گذار بر نانو ذرات، ضخامت لایه مرزی ضروی گرمایی ، نسبت حجمی نانو ذرات ، Re عدد رینولرز براساس قطر ذره و Pr عدد پرانتل را نشان می دهد. مزیت این روش این است که اثر نسبت حجمی، دما و اندازه ذره را در نظر می گیرد.
پراشر و همکارانش ]۳۴[ مدل دیگری را ارائه کردند که آنها رسانایی گرمایی ذرات جامد را با بهره گرفتن از نظریه جنبشی گازها مدل کردند. آنها جابجایی را که بر اثر حرکت براونی نانو ذرات بوجود می آمد را عامل اصلی افزایش رسانایی گرمایی دانستند. بوسیله تعریف رابطه عمومی برای ضریب انتقال حرارت h، مدل ماکسول را بوسیله گنجاندن جابجایی سیال در مجاورت ذرات به خاطر براونی اصلاح کرد:
(۲-۱۱)
که و m,A دو ثابت هستند. عدد رینولدز به صورت زیر نوشته می شود:
(۲-۱۲)
بنابراین مدلها و مکانیزه های متفاوت که به نظریه کلاسیک، لایه گذاری سیال، انباشتگی ذرات و حرکت ذره وابسته هستند، در تلاش هایی برای توضیح رفتار نانو سیالات توسعه داده شده اند با این حال موفقیت این مدلها بسیار محدود بوده است.
۲-۶-۲- کارهای تجربی انجام شده در زمینه ضریب رسانش حرارتی موثر نانوسیال
ازکارهای تجربی انجام شده در زمینه ضریب رسانش حرارتی موثر نانوسیال، ایستمن و همکارانش [۳۵] تغییرات ضریب رسانش حرارتی موثر مخلوط مس- اتیلن گلیکول را با قطر ذرات نانو کمتر از nm10 را مورد بررسی قرار دادهاند. آنها افزایش ۴۰ درصد در ضریب رسانش حرارتی موثر را برای نسبت حجمی ۳/۰ درصد گزارش کردند. آنها نشان دادند که افزایش در نسبت سطح به حجم ذرات نانو موجب افزایش بیشتر ضریب رسانش حرارتی خواهد شد. همچنین نتایج بیانگر آن است که افزایش اسید به نانوسیال باعث پایداری نانوسیال و افزایش ضریب رسانش حرارتی آن می شود. لی و پترسون [۳۶]، اثر دما و نسبت حجمی نانوذرات را بر روی ضریب رسانش حرارتی موثر نانوسیال با نانوذرات CuO با قطر nm29 و Al2O3 با قطر nm36 معلق در آب به عنوان سیال پایه مورد بررسی قرار دادند. یافته ها بیانگر آن است که نسبت حجمی ذرات نانو، قطر ذرات نانو ، نوع ماده و دمای نانوسیال در اندازه ضریب رسانش حرارتی موثرند. به عنوان مثال آنها نشان دادند که افزایش دما از ۲۷ تا ۷/۳۴ درجه سلسیوس باعث افزایش ضریب رسانش حرارتی موثر تا سه برابر شده است.
۲-۶-۳- کارهای تجربی انجام شده در زمینه ویسکوزیته موثر نانوسیال
اولین بار آلبرت انیشتین [۳۷]، رابطهای برای ویسکوزیته موثر نانوسیال با نانو ذرات کروی ارائه کرده است. در این رابطه تنها اثر نسبت حجمی ذرات نانو در نظر گرفته شده است. سیمها [۳۸]، رابطهای برای ویسکوزیته موثر نانوسیال ارائه کرد که علاوه بر نسبت حجمی نانوذرات اثر شکل آنها نیز در این رابطه در نظر گرفته شده است. کو و کلینستر [۳۹]، رابطه ای برای ویسکوزیته موثر نانوسیال ارائه کردند که در آن علاوه بر نسبت حجمی نانوذرات اثر حرکت براونی نانوذرات و دمای نانوسیال نیز در نظر گرفته شده است.
۲-۷- کارهای تجربی انجام شده در زمینه انتقال حرارت در نانوسیال
ازکارهای تجربی انجام شده در زمینه انتقال حرارت در نانوسیال ها، ماسودا و همکاران [۴] اولین کسانی بود که به بررسی انتقال حرارت در جریان نانوسیال پرداخت. آنها مخلــوط آب-SiO2 را مورد آزمایش قرار داد و ۲۰ درصد افزایش را در انتقال حرارت نانوسیال نسبت به سیال گزارش کرد. ژان و لی [۴۰] به بررسی تجربی جریان و انتقال حرارت جابجایی مخلوط آب -Cu در یک لوله با یک شار حرارتی ثابت از دیواره پرداختند. نتایج آنها نشان میدهد که با افزایش ذرات نانو به سیال انتقال حرارت افزایش مییابد. همچنین در این کار ادعا شده است که در نسبتهای حجمی کوچک ذرات نانو اصطکاک در نانوسیال افزایش نمییابد و در قدرت پمپ کردن نانوسیال تغییری حاصل نمی شود. دینگ و همکاران [۴۱] به بررسی تاثیر نانوسیال CNT [۳۲] بر انتقال حرارت در یک لوله با قطر داخلی mm 5/4 پرداختند. در این تحقیق نیز افزایش انتقال حرارت در نانوسیال گزارش شده است.
۲-۸- کارهای عددی انجام شده در زمینه انتقال حرارت در نانوسیال درداخل حفرهی مربعی
بخش بعدی مطالعات مطرح شده در زمینه نانوسیال مختص روشهای عددی است. این روشها از نظر هزینه و زمان محاسبات نسبت به روشهای تجربی بسیار مقرون به صرفه است و جزئیات بیشتری از جریان جابجایی طبیعی درون حفره را آشکار میسازد. اما صحتسنجی آنها حتما باید توسط داده های تجربی تایید گردد. هرچند بطور کل تحقیقات انجام شده روی نانوسیال بسیار محدود میباشد اما در سالهای اخیر رشد قابل توجهی در تحلیل عددی در این زمینه صورت گرفته است. خانافر و همکاران [۴۲] اولین کسانی بودند که جریان نانوسیال را به صورت عددی شبیهسازی کردند. آنها جریان جابجایی طبیعی مخلوط آب- Cu را در یک حفرهی مربعی مورد بررسی قرار دادند. نتایج آنها نشان داده است که انتقال حرارت و سرعت جریان نانوسیال نسبت به سیال خالص به دلیل افزایش ضریب رسانش حرارتی و حرکت رندومی نانوذرات، افزایش مییابد. هو و همکاران [۴۳] اثر معادلات مختلف ارائه شده برای ضریب رسانش حرارتی و ویسکوزیتهی مؤثر نانوسیال بر روی میزان انتقال حرارت جریان نانوسیال آب- Al2O3 را مورد بررسی قرار دادند. آنها نشان دادند که معادلات مختلف خواص نانوسیال بر میزان انتقال حرارت تاثیرگذار است. ابونادا و همکاران [۴۴] نیز جریان نانوسیال را درون یک حفرهی حلقوی بررسی کردند. در این کار نیز افزایش انتقال حرارت در جریان نانوسیال گزارش شده است. خدادادی و حسینیزاده [۴۵] نیز برای اولین بار اثر ذرات نانو را در داخل آب به عنوان یک سیال تغیـــیر فاز دهنده بررسی کردند. آنها نشان دادند که افزایش ذرات نانو باعث افزایــش ذخیرهی انرژی در مـــــواد تغییر فاز دهنده خواهد شد همچنین علی پناه و همکارانش [۴۶] رفتار انواع نانو سیال در حفره های بلند را بررسی کردند. آنها نشان دادند که افزایش ذرات نانو باعث افزایــش انتقال حرارت خواهد شد.
۲-۹- کارهای انجام شده در زمینه تغییر فاز ماده
سلمون و همکارانش [۴۷] یک ذخیرهکننده انرژی حرارتی را به شیوه عددی مورد بررسی قرار دادند و انرژی داخلی، دما و موقعیت مرز تغییر فاز را برای سیستم مورد نظر بررسی کردند. ذخیره کننده مورد بررسی آنها از دو پوسته فلزی هم مرکز که فضای بین دو پوسته PCM وجود داشت تشکیل یافته بود سیال کامل نیز از داخل پوسته داخلی عبور میکرد و توسط آن انرژی حرارتی به داخل PCM منتقل میشد. استونال و آریمیلی و همکارانش [۴۸] یک سیال ذخیرهکننده انرژی حرارتی شامل استوانه پر شده از PMC که در اطراف آن سیال عامل جریان داشت را مورد بررسی قرار دادند.
کائو و فقری [۴۹] به بررسی یک ذخیرهکننده انرژی حرارتی مشابه تحقیق سلمون پرداختند که تنها تفاوت کار آنها با کارهای قبل این بود که کائو و فقری ضریب انتقال حرارت بین سیال عامل و PCM را نیز از طریق حل همزمان معادل انرژی و ممنتم به دست آوردند و در تحقیق مذکور فقط حالت شارژ ذخیرهکننده مورد بررسی و بحث قرار گرفته بود.
بلکسی و کنتی [۵۰] به مطالعه یک دریافت کننده و ذخیرهکننده خورشیدی که در حالت تناوبی کار میکرد پرداختند، شیوه کار این دریافتکننده و ذخیره کننده خورشیدی به این صورت بود که سیالی با شرایط ورودی همواره ثابت در درون لوله جریان داشت و دیواره خارجی استوانه شامل جمعکنندههای انرژی خورشیدی بود در طول روز این جمعکنندهها مقداری از انرژی خورشیدی را در PMC ذخیره کرده و مقداری را نیز به سیال عامل انتقال رسانده و باعث گرم کردن آن میشود و در هنگام نبودن خورشید PCM با تغییر فاز از مایع به جامد باعث گرم کردن سیال عامل میشود و این تحقیق آنها به بررسی پارامترهای مختلف هندسی و میزان تأثیر آنها روی کارایی سیستم پرداختند و پیشنهادهایی برای تعیین اندازه بهینه دریافت کننده و ذخیره کننده خورشیدی ارائه کردند.
بلکسی و کنتی [۵۱] یک ذخیرهکننده انرژی حرارتی نهان را به صورت محوری بررسی کردند ذخیره کننده مورد بررسی آنها دقیقاً مانند ذخیره کننده ای بود که کائو و فقری انجام داده بودند با این تفاوت که مسائله آنها به صورت متناوب بود یعنی علاوه بر فرایند شارژ فرایند تخلیه انرژی را نیز مورد بررسی قرار دارند که رفتار تناوبی مورد مطالعه آنها به صورت حالت پایدار بود یعنی بعد از یک دوره تناوب سیستم به حالت ابتدایی خود باز میگشت. آنها اشاره کردند ذخیرهسازی بدون در نظر گرفتن فرایند تخلیه باعث به وجود آمدن اشتباهات بزرگی در تعیین میزان کارایی سیستم می گردد برای بهینهسازی هر دو فرایند را باید با هم بررسی کرد.
ماویتی و رازانی [۵۲] به بررسی یک ذخیره کننده انرژی نهان پرداختند که سیال عامل از اطراف آن حرکت میکرد روش بررسی آنها روش تحلیل بود و توسط تکنیک انتگرالی و با بهره گرفتن از قانون دوم ترمودینامیک زمان بهینه تخلیه را برای این ذخیرهکننده محاسبه میکردند.
از دیگر تحقیقاتی که در این زمینه صورت گرفته، میتوان به کار انجام شده توسط کوتی و همکاران [۵۳] اشاره کرد آنها به بررسی یک ذخیرهکننده انرژی حرارتی پرداختند که از فرایند تغییر فاز برای ذخیرهسازی استفاده میکرد فرض مهمی که در این تحقیق در نظر گرفته شده این است که ذخیرهکننده توانایی این را داشته باشد تا باعث شود سیال گرم آنتروپی محیط را کمتر افزایش دهد یا به عبارتی دیگر سیال گرم در موقع خروج از ذخیرهکننده میتوانست انتروپی محیط را افزایش دهد.
گنگ و موجومدار[۵۴] اثرات تعبیه PCM را از لحاظ اکزرژی مورد مطالعه قرار دادند و پیشنهادهایی را برای افزایش تعداد PCM ها در هنگام شارژ باعث افزایش بازدهی قانون دوم ترمودینامیک خواهد شد. از آخرین تحقیقاتی که در این زمینه انجام شده میتوان به تحقیقات کورین و رشف [۵۵] اشاره کرد آنها تحقیقاتی را در زمینه کاهش آلودگی کارهای اگزاست اتومبیل توسط کاتالیستها انجام دادند، کاتالیستها بایستی گرم باشند تا بتوانند آلایندههای هوا را جذب کنند جهت تامین گرمای اولیه کاتالیستها میتوان از انرژی ذخیره شده در داخل PCM استفاده کرد یعنی در طول مدتی که تومبیل روشن است گرمای مور نیاز توسط آب رادیاتور یا هوای گرم خروجی از موتور به PCM منتقل میگردد و از این گرمای ذخیره شده در روز بعد جهت گرم کردن اولیه کاتالیستها استفاده میشود. در تحلیل عددی که توسط ویشاک و جیلانی [۵۶] بر روی سیستم ذخیره انرژی نهان در سه هندسه مستطیلی، استوانهای و پوسته لولهای انجام شد، فرایند انتقال گرما در مواد تغییر فاز دهنده با فرض رسانش مورد بررسی قرار گرفت.
۲-۱۰- تعریف مسئله
مسأله مورد توجه جریانی است با تغییر فاز که هر دو عامل انتقال حرارت، انتقال حرارت رسانشی و انتقال حرارت جابجایی آزاد در آن موثر بوده که البته مهمترین عامل در آن رسانش می باشد. این جریان برای سیال پایه تراکمناپذیر آب داخل یک حفرهی قائمالزاویه سه بعدی با طول و عرض w و ارتفاع H در نظر گرفته شده است. دیواره های عمودی چپ و راست تکدما و باقی دیواره های عایقاند. دیواره سمت چپ در دمای بالاتر و دیواره سمت راست در دمای پایینتر از آن قرار دارد. سیال پایه نیوتنی فرض شده و تغییرات چگالی به گونه ای در نظر گرفته شده است که عامل حرکت را میتوان فقط به تغییرات چگالی نسبت داد. تنها نیروی جسمی وارد بر سیال نیروی ثقلی است و تنها چشمه انرژی حرارتی، دیوارهها هستند. به عبارت بهتر انتقال حرارت از دیوارهها، بسیار بزرگتر از حرارت ناشی از رفتار ویسکوز جریان است. بنابراین هرگونه اثر حرارتی که از میدان فشار ناشی شود، قابل صرف نظرکردن میباشد.
روند حل عددی جریان و فرضیات بکار گرفته شده بهقرار زیر است. ابتدا جریان کاملا ساکن است و در دمای یکنواخت بین دمای دیواره های سرد و گرم است، قرار دارد. سپس با شروع فرایند تغییر فاز جریان ویسکوز و تراکم ناپذیر، انتقال حرارت رسانشی و انتقال حرارت جابجایی آزاد با بهره گرفتن از فرض بوزینسک داخل یک محوطه بسته سه بعدی با حل مسأله مقادیر شرایط اولیه شروع می شود. هر شش صفحه حفره صلب و غیر لغزشی فرض میشوند. به این ترتیب و با بهره گرفتن از فرضیات اشاره شده به حل عددی جریان پرداخته می شود. شکل (۲-۱۰) هندسه و شرایط مرزی این حفره را نشان میدهد.
شکل ۲-۱۰- شکل هندسه مورد نظر
فصل سوم
۷-۲-۲- شهری شدن
«شهری شدن فرایندی است که به واسطه آن نسبت جمعیت شهرنشین همراه با افزایش و گسترش شبکه های ارتباطی فعالیت اقتصادی، سازمان های سیاسی و اداری در مناطق شهری افزایش می یابد.» شهری شدن فرایندی تاریخی است که قدمت طولانی دارد و همراه است با تغییراتی در مقیاس های خرد، میانی و کلان. تغییرات و پیامدهایی که نه تنها در تمامی طول فرایند شهری شدن از شکل و ماهیت همگون و یکسانی برخوردار نیستند بلکه این تغییرات و پیامدها در مناطق مختلف نیز تفاوت محسوس را از خود نشان داده اند. به نظر کومار شهرنشینی نمی تواند صرفاً با آمار رشد شهری شناخته شود (کومار، ۱۳۸۱).
۸-۲-۲- صنعتی شدن و خانواده
«فرایند صنعتی شدن تغییرات عمده ای را در نهاد خانواده از لحاظ ساختاری، کارکردی و روابط درونی خانواده و نیز چگونگی شکل گیری این نهاد به وجود آورده است.» از حیث ساختاری صنعتی شدن خانواده گسترده به خانواده هسته ای تبدیل نمود. خانواده در دنیای غیر صنعتی یک موسسه و بنگاه جمعی است. همه اعضایش خود را جزئی از آن مجموعه می دانند و نتیجه همکاری مشترکشان را در ذخیره مشترک می ریزند، خدمتکاران و اعضای دیگر غیر خانواده مانند شاگردان به عنوان اعضای خانواده پذیرفته می شوند و این گونه با آنها رفتار می شود. هیچگونه روابط شخصی الزامی به جز آنها که خانواده تشخیص می دهد وجود ندارد، خانواده و اعضا مدل کوچکی از جامعه اند. کار ویژه اقتصادی خانواده را بر هم می زند و آن را به واحد مصرف و اجتماعی شدن تقلیل می دهد. تولید از خانواده به کارخانه منتقل می شود.
۹-۲-۲- طبقه بندی تغییرات اجتماعی
«یکی از انواع دسته بندی تغییر می تواند دوره زمانی تغییر باشد. بر اساس تعریف دوره زمانی تغییر بلندمدت زمانی است که تغییر بعد از پذیرفته شدن و بدون از دست دادن کارکرد خود باقی می ماند. تغییرات اجتماعی بلندمدت بیشتر از بعد تاریخی دیده می شوند و می توانند عواملی مثل بیابان نشینی، عصر کارگران ماهر و … در بر گیرد. اما تغییرات اجتماعی زودگذر تغییراتی هستند که دوره زمانی آنها عموماً زیر ۵۰ سال است» و می تواند یکی از انواع زیر باشد:
هوس های اجتماعی: هوس های اجتماعی ارزش هایی هستند که فقط برای جلب توجه دیگران بر زندگی اشخاص حاکم می شوند و هرچه بر دامنه حکومت شان گسترش یابد نقش آنها نیز کاهش می یابند و پس از طی دوره زمانی خود دلیل وجودی خویش را از دست می دهند. هوس اجتماعی راهی است برای به دست آوردن هویت اجتماعی. هوس اجتماعی در زمان بحران های اجتماعی گسترش می یابد و به عنوان شاخصی برای اندازه گیری بحران های اجتماعی به کار می رود.
مد: در جوامعی که فاصله میان طبقات آنها زیاد است، طبقات بالای جامعه سعی دارد با علامت های خاص خود نسبت به طبقات پایین تشخص یابد. طبیعی است که افرادی که در طبقات پایین ترند سعی می کنند با شناخت این علایم خود را با آن سازگار ساخته و پایگاه خود را بالاتر نشان دهند. این فرایند طبقه به طبقه ادامه می یابد تا این علامتها در کل جامعه گسترش یابد در این هنگام طبقات بالای جامعه در می یابند که باید در جستجوی علائم و مد تازه ای برای خود باشند، در اینجاست که آنها دست به انتخاب جدیدی می زنند و مد تازه ای را می آفرینند.
سبک زندگی: ماکس وبر می گوید که سبک زندگی افراد نشان دهنده منزلت اجتماعی آنها است. سبک زندگی در واقع مجموعه علایق اصلی زندگی یک فرد است که ممکن است عناصر مختلف آن دوره های زمانی متفاوتی داشته باشد.
آیین های جمعی و جنبش های اجتماعی: جنبش های اجتماعی یک رفتار یا حرکت اجتماعی نسبتاً با دوام برای ترویج و یا ایجاد مقاومت در مقابل تغییر است. این جنبش ها می توانند انقلابی، واپس گرا، اصلاحی باشند و دوره زمانی جنبش اجتماعی شامل ۳ مرحله است: پیدایش، پذیرش، کاهش (جوادی یگانه و عباسی، ۱۳۸۰).
۱۰-۲-۲- مرتن
مرتن در کتاب ساخت اجتماعی و بی هنجاری، به بررسی رفتار فردی می پندارند و تا حدود زیادی نیز چنین است. لیکن هدف کلی او القاء یک نوع شناسی از شیوه های رفتار است (توسلی، ۱۳۸۷، ۲۲۴) . «او در این کتاب کار خود را با توصیفی از خود ساخت های اجتماعی و اینکه آن ساختها چه کاری انجام میدهند، شروع می کند. وی تبیین مسأله انحراف را براساس فرضیه های فردگرایانه و روان شناختی نیز مربوط می داند. او می خواهد ثابت کند که ساخت اجتماعی تنوعی از شیوه های کنش (شیوه انطباق) را در اختیار اشخاص قرار می دهد و نیز اینکه این شرایط ساختی است که علت ریشه ای انحراف اجتماعی است. او به نفس انحرافات یا جنایات علاقه مند نیست بلکه به ریشه های ساختی اجتماعی گرایش افراد به راه های نامطلوب کنش علاقه مند است. در حقیقت با شرایطی که او توصیف می کند، انحراف عملاً رفتاری هنجاری است. اشخاص منحرف نه عجیب و غریب اند و نه نقص روان شناختی دارند. آنها کاری را انجام
می دهند که در شرایط خاص از آنها انتظار می رود.»
مرتن این نکته «انجام دادن آنچه انتظار می رود» را محور تبیین خود می داند. او نشان می دهد که چگونه بروز انواع مشخصی از عمل در شرایط اجتماعی معین، هنجاری و قابل پیش بینی است و این تبیین کاملاً جامعه شناختی است (اسکیدمور، ۱۳۸۵، ص ۱۳۸۶-۱۳۸۵).
مرتن اصطلاح کارکرد پنهان و آشکار را طرح کرد، کارکردهای آشکار آنهایی اند که با قصد قبلی صورت می گیرند، در حالی که کارکردهای پنهان بدون قصد قبلی انجام می گیرند. برای مثال در آمریکا کارکرد آشکار برده داری، افزایش بازدهی اقتصادی جنوب بود، اما کارکرد پنهان آن ایجاد یک طبقه محروم بود که برای افزایش منزلت اجتماعی سفیدپوستان جنوب، از غنی گرفته تا فقیر، کار می کردند. گیدنز به تعبیری دیگر تمایز کارکرد آشکار و پنهان را از دید مرتن چنین بیان می دارد: «کارکرد آشکار کارکردهایی هستند که برای شرکت کنندگان در نوع ویژه ای از فعالیت اجتماعی شناخته شده و مورد انتظار است. کارکردهای پنهان نتایج آن فعالیت هستند که شرکت کنندگان از آن آگاه نیستند» (گیدنز،۱۳۷۷، ۸۴۶).
مرتن این نکنه را آشکار کرد که پیامدهای پیش بینی نشده و کارکردهای پنهان، یکی نیستند. یک کارکرد پنهان هرچند که نوعی پیامد پیش بینی نشده است، اما پیامدی است که برای یک نظام معین خاصیت کارکردی دارد. پیامدهای پیش بینی نشده دو نوع دیگر نیز دارد : «نوعی که برای یک نظام معین، کژکارکرد آشکار و پنهان دارد» و «نوعی که خاصیتی برای نظام ندارد، یعنی نه تأثیر کارکردی بر آن می گذارد و نه تأثیر کژکارکردی، در واقع پیامدهای فاقد کارکردند» (ریتزر، ۱۳۸۲، ۱۴۲).
مرتن و تبیین انحرافات اجتماعی
مرتن جهت تبیین انحراف دو گروه بزرگ از افراد را تفکیک می کند: ۱- بهنجارها ۲- کجروها؛ بهنجارها تابع فرهنگ اصلی و مسلط جامعه هستند و کجروها در چهار دسته کوچک تر نمایانگر خرده فرهنگ های گوناگون می شوند. همنوایان یا بهنجارها توانسته اند میان اهداف فرهنگی و راه های فرهنگی تطابقی کارکردی و متناسب ایجاد کنند و همنوا با این تناسب کنش کنند (تنهایی، ۱۳۷۹، ۲۰۱). از نظر مرتن ۴ دسته از ناهمنوایان به شرح ذیل می باشند:
ابداع یا نوآوری، هنگامی که هدف پذیرفته شده ولیکن ابزارها و وسایل دستیابی به هدف پذیرفته نشده باشد.
رسم پرستی و مناسک گرایی، هنگامی که ابزار و وسایل پذیرفته شده لیکن هدف پذیرفته نشده و مورد قبول نیست.
واخوردگی یا عزلت گزیدن، هنگامی که هدف و وسایل هیچکدام پذیرفته نشده باشند.
طغیان یا سرکشی، اهداف و وسایل هر دو دچار تغییر شده و نوع جدید از وحدت میان اهداف جدید و وسایل و ابزارهای تازه می تواند شکل گیرد (توسلی، ۱۳۸۶، ۲۲۴).
۱۱-۲-۲- هانتینگتون
برای شناخت و تحلیل وضعیت جهان بعد از جنگ سرد، در غرب دو نظریه عمده ارائه شده است. نظریه نخست به پیروزی غرب در جنگ سرد معتقد است و «پایان تاریخ» و ختم تضادهای ایدئولوژیک و تفوق لیبرال دموکراسی غرب در سراسر کره خاکی را نوید می دهد. نظریه دوم روزهای شادمانی غرب را در زودگذر می بیند و درباره خطر دشمنی موسوم، در قالب رویارویی و برخورد دو تمدن اسلام و غرب، هشدار می دهد. «هانتینگتون با نگارش مقاله خویش تحت عنوان «رویارویی تمدن ها» سعی در تبیین و تحلیل روابط «غرب و سایرین» در جهان بعد از جنگ سرد دارد. هانتینگتون در واقع خصومت مفروض تمدن اسلام و تمدن غرب را بهانه ای برای ارائه رهنمودهای استراتژیک خود قرار می دهد و سرانجام نیز غرب را به مقابله با آن دسته از کشورها و گروه هایی دعوت می کند که در مسیر احیا و گسترش تمدن اسلامی قرار دارند.» بنابراین «برخورد تمدنها» بیشتر یک دستورالعمل استراتژیک است تا یک نظریه محض. هانتینگتون در کالبد شکافی موانع موجود در مسیر «رهبری جهانی آمریکا» به طور ظریفی آشتی ناپذیری جهان اسلام و غرب را یک اصل مسلم و بدیهی در روابط اسلام و غرب فرض کرده، می کوشد تا سیاست های توسعه طلبانه دولت های غربی را از فرهنگ غربی متمایز سازد ولی در عین حال رفتار کشورهای مختلف اسلامی را عین تمدن اسلامی قلمداد کند» (امیری وحید، ۱۳۷۵، ۱۸).
براساس نظریه های هانتینگتون بازیگران واقعی صحنه بین المللی، دیگر دولت ها نیستند، بلکه تمدن هایی هستند که براساس امپراطوری های مذهبی ادوار گذشته بنا شده اند. طی دوران جنگ سرد، در تجزیه و تحلیل های واقع بینانه امور بین المللی، این وابستگی های مذهبی عمیق و ریشه دار به کلی نادیده گرفته شده اند. هانتینگتون از اولین کسانی بود که استدلال کرد علت تمام خشونت های دوران جنگ سرد در جهان، ظهور قومیت گرایی نبوده بلکه تضادهای مربوط به تمدن های دیرینه است. لذا سیاست گذاران آمریکایی نمی بایست از خشونت های توحش بار و مشکلات کشدار در چچن متعجب می شدند. این جنگ مطلقاً مناقشه ای تجزیه طلبانه نیست، بلکه نبرد مرگ و زندگی مابین دو تمدن مسیحیت ارتدوکس و اسلام است. جنگ یوگسلاوی نیز نبرد میان تمدن های ارتدوکس، کاتولیک و اسلام بوده است (موحد، مجله سروش، ش ۸۳۲، ۳۱/۱/۷۶، صص۶-۷).
اولین نکته ای که هانتینگتون یادآور شده این است که اصل و اساسی که در واقع سازنده دید و عملکرد سیاسی در چند دهه گذشته بوده، یعنی نبرد ایدئولوژی، به پایان رسیده است. طبق نظر هانتینگتون، با از هم پاشیدن اتحاد جماهیر شوروی در ۹۰-۱۹۸۹ این وضع اکنون از بین رفته است و به همین جهت، دیگر ایدئولوژی نمی تواند تعیین کننده نظام بین المللی باشد. نکته دوم مورد اشاره هانتینگتون، تضعیف دومین نیروی مهمی است که تعیین کننده تمام کشمکش های یکصد و پنجال سال گذشته تاریخ بشر بوده و آن ناسیونالیزم است؛ البته ناسیونالیزمی که از انقلاب فرانسه برخاست و نه ناسیونالیزم به عنوان وطن پرستی که هزاران سال بین تمام ابنای بشر وجود داشته است. سومین نکته موردنظر هانتینگتون این است که نوعی احیای جدید ملت گرایی وجود دارد که غیر از آن چیزی است که در قرن نوزدهم بوده است. این ناسیونالیزم جدید بشر در مقابل تمدن های بزرگ شکل گرفته و تاکنون حاکم بر تاریخ بوده و یکی از مهم ترین عناصر آنان فرهنگ و دین است (امیری وحید، ۱۳۷۵، ۱۲۲-۱۲۴).
هانتینگتون تمدن های زنده جهان را به ۷ یا ۸ تمدن بزرگ تقسیم می کند: تمدن های غربی، کنفوسیوسی، ژاپنی، اسلامی، هندو، اسلاو، ارتدوکس، آمریکای لاتین و در حاشیه نیز تمدن آفریقایی. به اعتقاد هانتینگتون تقابل تمدن ها، سیاست غالب جهانی و آخرین مرحله تکامل درگیری های عصر نو را شکل می دهد. خطوط گسل میان تمدن ها امروز جایگزین مرزهای سیاسی و ایدئولوژیک دوران جنگ سرد شده است و این خطوط جرقه های ایجاد بحران و خونریزی اند. خصومت ۱۴۰۰ ساله اسلام و غرب در حال افزایش است و روابط میان دو تمدن اسلام و غرب آبستن بروز حوادثی خونین می شود. در عصر نو صف آرایی هایی تازه بر محور تمدن ها شکل می گیرد و سرانجام نیز تمدن های اسلامی و کنفوسیوسی در کنار هم، رویاروی تمدن غرب قرار می گیرند. در واقع، درگیری های تمدنی، آخرین مرحله تکامل دیگری در جهان نو است (همان، ۲۲).
هانتینگتون عنوان می دارد: «تبلیغ ارزش های غربی به عنوان ارزش های جهان شمول، به تهییج واکنش هایی از نوع بنیادگرایی اسلامی کمک می کند که نقاط بسیاری از جوامع اسلامی را فرا گرفته است. عدم موفقیت ناسیونالیزم و سوسیالیزم عربی، زمینه جنبش «اسلامی کردن مجدد» در خاورمیانه را فراهم ساخته است» (همان، ۸۴). هانتینگتون توصیه می کند که غرب باید دامنه و قدرت نظامی کشورهای کنفوسیوسی – اسلامی را محدود سازد؛ از اختلافات و درگیری های موجود بین کشورهای اسلامی و کنفوسیوسی بهره برداری کند و گروه هایی را که در درون تمدن های دیگر به ارزش ها و منافع غرب گرایش دارند، مورد پشتیبانی قرار دهد (همان، ۳۱).
پیش بینی های وی روی سه نظریه پایه گذاری شده است: نظریه اول این است که بین اسلام و غرب یک کشمکش پنهانی و مخفی همیشگی وجود دارد که ناشی از تفاوت بین ارزشها می باشد. غرب فردگرایی، مساوات و آزادی مطلق را تبلیغ می کند که اینها با ارزشهای اسلامی قابل انطباق نیستند. نظریه دوم این است که بین دنیای عرب و دنیای غرب یک موقعیت غیر قابل اصلاح وجود دارد یعنی اختلاف منابع باعث می شود که دنیای عرب سیاست ضد غربی را پیش بگیرد. نظریه سوم این است که محور جدیدی به نام محور اسلام و محور کنفوسیوس می باشد که همان محوری است که باید اسلام و غرب را در نقطه مقابل یکدیگر قرار دهد (لامان، ۱۳۷۵، ۳۸).
۳-۲- بازنمایی
«پارادایم بازنمایی که امروزه بر مطالعات سینمایی مسلط است چیزی فراتر از نظریه های هنری است.» همچنین نظریه های زیادی در چارچوب پارادایم بازنمایی عمل می کنند. به عنوان مثال می توان نظریه های رئالیستی از هنر را کنار گذاشت و همچنین در پارادایم بازنمایی باقی ماند. می توان از هنر به مثابه واقعیتی بیرونی فراتر رفت و هنر را بیانگر واقعیت درونی و ذهنی دانست و هنوز محتوا را بر فرم ارجحیت و اولویت داد. مسأله این است که در پاسخ به پرسش «هنر چه چیزی برای گفتن دارد؟»، محتوا قد علم می کند. این پرسش نمایانگر نیازمندی های هنر به توجیه خود است. انواع توجیهات و دفاع هایی که چنان متنوع اند که نزاع بر سر انتخاب آنهاست (سانتاگ، ۱۳۸۴، ۹۸).
در دوره های زمانی مختلف، واقعیت و بیان آن با بهره گرفتن از میانجی هایی محقق می شود که گاهی با بازتاب ذهنی (در نگاه کانتی) و گاه با بهره گرفتن از زبان (که امروزه دیدگاه های متکثرتری را به خود گرفته است) برخی از این مواردند. می توان به لیست میانجی های فوق، عنصر دیگری نیز اضافه کرد که در ذیل مفهوم کلی «رسانه های جمعی» شکل گرفته است. رسانه های جمعی مجرا و میانجی بیان واقعیت (جهان خارج) اند. اینکه این رسانه ها تا چه میزان قادر به بیان واقعیت اند و چه امکاناتی برای بیان آن ایجادمی کنند در کنار موانع و نواقص فرمی و محتوایی آنها در بیان جهان بیرون، بحث قابل توجهی را در حوزه رسانه ها دامن زده است. (فرهادپور، ۱۳۷۵، ۲۶۴)
در حوزه رسانه ها از واژه «بازنمایی» برای بیان ویژگی رسانه ای عرضه تصویری از جهان استفاده می شود. در دنیای فلسفه، نسبت میان اصل/ فرع، صدق/ کذب و حقیقی یا مصنوع از پیچیده ترین مباحث میان متفکران بوده است. از نقطه آغاز تفکر یونانی در قرن ها قبل از میلاد مسیح تا عصر روشنگری و نهایتاً دنیای پسامدرن امروزی، تلاش برای بیان نحوه و چگونگی ارتباط میان این دوگانه ها در دل مطالعات متفکران حوزه علوم انسانی قرار داشته است. (همان)
بارزترین عرصه تجلی منازعات و بحث های حول محور این موضوعات، در دنیای فلسفه به وقوع پیوسته است که بنابر ماهیت بین رشته ای بودن علوم انسانی، در سایر حوزه های مطالعاتی و پژوهشی نیز تأثیرات خود را بر جای گذاشته است. از افلاطون تا کانت و از نیچه تا فلاسفه معاصری چون هابرماس، صورت بندیهای مختلف و گاه متضادی در این حوزه ارائه شده است.
نخستین مفهوم در بسط مفهومی دوگانه های فوق در نگاه متفکران یونان باستان ذیل اصطلاح «مایمسیس» یا تقلید (محاکات) شکل گرفته است. «غایت این نوع رفتار، نزدیکی و قرابت ذهن و عین و ایجاد شباهت میان آن دو است. بدین معنا که ذهن (سوژه) می کوشد از طریق تقلید با موضوع (ابژه) خود، ارتباطی ]یک به یک[و بری از سلطه و خشونت ایجاد کند» (فرهادپور، ۱۳۷۵، ۲۶۵). بنابراین در رفتار مامتیک یا تقلیدی، همه توجهات به خود موضوع معطوف است. مفهوم مایمسیس برای نخستین بار در دیدگاه های افلاطون و ارسطو به عنوان مفهومی کلیدی مطرح شد و آنان با بهره گرفتن از این مفهوم به بحث درباره هنر و به ویژه در حوزه شعر و ادبیات پرداخته اند. در دیدگاه ارسطو کار هنرمند، محاکات یعنی حکایت کردن طبیعت است و این بدان معنا است که هنرمند می بایست حقیقت طبیعت را در اثر هنری خود بیان کند. چنین نگاهی به جهان در نظام جادو ریشه دارد که در نمونه های بازمانده از آن دوره، در قالب نقاشی های دیواری دوره دیرینه حک شده است. «نقاشی ها به واقع نوعی ابزار یا تله جادویی برای به دام انداختن جانوران بوده اند چراکه برای آدمیان آن دوره، نقاشی یا تصویر هم بازنمایی و هم خود چیزهای بازنموده شده بودند» (همان، ۲۶۶) که در اندازه واقعی در دیوارهای غار ثبت شده اند. قصد و اراده موجود در پس پشت این نقاشی ها اشاره، نماپردازی یا جعل واقعیت نیست بلکه یک بازنمایی ناتورالیستی از طبیعت مدنظر خالق اثر است یا ظهور جان گرایی واقعیت انتزاعی و ذهنی می شود. بارزترین عرضه تجلی چنین تحول در خط هیروگلیف و خطوط قراردادی مشابه آن دیده می شود. در این خط «به عوض بازتولید ابژه یا موضوع، آن را نشانی می دادند» (همان، ۲۶۶).
با حضور خط الفبا و نظام نشانه های نمادین اشکال انتزاعی تری از رابطه میان سوژه و ابژه پدیدار شده است. مطابق دیدگاه افلاطون (در خلال نگارش رساله معروف جمهوری)، «عالمی که ما به طور معمول تجربه می کنیم توهم یا مجموعه ای از نمونه های صرف نظیر بازتاب هایی در آینه یا سایه هایی بر دیوار است و عالم واقعی، عالم مثل است» (هرست هاوس، ۱۳۸۴، ۲۸). او در مشهورترین بخش کتاب جمهوری انسانها را به زندانیان یک غار توصیف می کند. همه آنچه که می توانند ببینند سایه های خودشان و اشیاء پشت سرشان است که به سبب تابش نور آتش بر دیوار نقش می بندند. برای افلاطون جهان ما کپی از عالم مثل می شود که در قالب شکل – ایده ها به وسیله ذهن و «صرفاً به شکل ناقصی از روی ساختار مثالی ساخته شده است» (Gillet، ۱۹۹۲، ۲).
ارسطو که تفکرات افلاطون را ادامه داده است و میان رسانه ماینسیس، موضوع ماینسیس و شیوه های ماینسیس تفاوت قائل می شود. شیوه ماینسیس شامل سه گانه روایت، درام و تغزل است. درحالیکه موضوع ماینسیس، تمایزهایی از حیث طبقه اجتماعی بین تراژدی (اعمال بزرگان و اشراف) و کمدی (اعمال بزرگان و اشراف فرودست) را مد نظر قرار داده است. در دیدگاه افلاطون و بعدها در فلاسفه ای مانند کانت، واقعیت به دو جهان پدیداری (ظاهری) و جهان واقعی (در ورای قلمرو تجربه بشری) تقسیم بندی می شود.در افلاطون این دوگانه ها در قالب جهان پدیداری و جهان مثل و در کانت با دوگانه فنومن (جهان واقعیت پدیداری) و نومن (واقعیت اصیل یا شیء در خود) متبلور می شود. به همین ترتیب، در سنت نظریه انتقادی، تئودور آدورنو نشان می دهد که «مفهوم» امری سلطه گر است چراکه ابژه همواره چیزی بیشتر از سوژه با خود حمل می کند و باز مازاد ابژه بر سوژه انطباق کامل مفهومی این دو را ناممکن می کند. چنین تضادی در زبان شناسی نیز رسوب کرده است چراکه همواره معنا بیشتر از دلالت است و مازادی میان دال و مدلول وجود دارد که دالها قادر به پوشش تمام مدلولها نیستند. (نیچه، ۱۳۸۲، ۱۶۲)
بعد از کانت مهم ترین تحول در مفاهیم اصل/ فرع در نوشته های نیچه پدیدار می شود. مقاله درخشان «در باب حقیقت و دروغ به مفهومی غیر اخلاقی» که ماحصل تدریس فلسفه ماقبل افلاطون در سال ۱۸۷۳ توسط نیچه است بارقه های اولیه آن چه را که در قرن بیستم با عنوان «چرخش زبانی» در آثار لودویک ویتگنشتاین و هابرماس دیده می شود، با خود به همراه دارد. نیچه در این مقاله از سه استعاره بنیادینی صحبت می کند که از خلال آنها آدمی دچار توهمی می شود که خود را مالک «حقیقت» بپندارد. نیچه نشان می دهد در قدم اول محرکی عصبی به یک تصویر انتقال می یابد و بدین ترتیب نخستین استعاره شکل می گیرد. آنگاه این تصویر به نوبه خود به صوت بدل می شود و دومین استعاره پدیدارمی شود. در مرحله بعدی مفاهیم شکل می گیرد و این امر از طریق «برابر دانستن چیزهای نابرابر ناشی می شود. مسلم است که هیچ برگی با برگ دیگری یکسان نیست» (نیچه، ۱۳۸۲، ۱۶۳).
نیچه بر مبنای مکانیسم این استعاره ها به نتیجه بنیادینی می رسد که بعدها در زبان شناسی و در حالت کلی زبان شناسی شدن فلسفه، نقش مهمی ایفا می کند. در جواب سوال «پس حقیقت چیست؟» در کسوت یک فیلسوف زبان جواب می دهد: سپاه متحرکی از استعاره ها، مجازهای مرسل و انواع و اقسام قیاس به نفس بشری، در یک کلام مجموعه ای از روابط بشری که به نحوی شاعرانه و سخنورانه تشدید و دگرگون و آرایش شده اند و اکنون پس از کاربرد طولانی و مداوم در نظر آدمیان امری ثابت، قانونی و لازم الاتباع می نماید (همان، ۱۶۷).
مسیری که با نیچه شروع شده است در قرن بیستم و زمانی که تلاشهای فرگه و راسل در ایجاد نوعی زبان منطقی و نمادین برای بیان بدون دستکاری واقعیت به شکست می انجامد در ویتگنشتاین به حد نهایی خود می رسد. ویتگنشتاین در دو اثر مهم خود یعنی رساله منطقی – فلسفی و پژوهش های فلسفی سعی می کند جایگاه زبان را در ارتباط با واقعیت مشخص کند و سعی می کند به این سوال بنیادین پاسخ دهد که آیا زبان به عنوان عالمی خنثی، صرفاً نقش بیانگری واقعیت را بر عهده دارد و یا اینکه خود نیز بر واقعیت تأثیر گذار است؟
او در رساله منطقی – فلسفی نظریه «تصویری زبان» را مطرح می کند که بر مبنای آن «گزاره، تصویر واقعیت … یا به عبارتی دیگر الگویی از واقعیت است» (خالقی، ۱۳۸۲، ۸۵). در این عبارت ویتگنشتاین زبان را تصویر امر واقع می داند اما در دوره دوم فعالیت فکری خود که در پژوهش های فلسفی متجلی می شود با طرح نظریه «بازی های زبانی» به برداشتی جدید از رابطه زبانی به امر واقع می رسد. به باور ویتگنشتاین «من» بیرون از حوزه زبان قرار ندارد و بر این اساس، ویتگنشتاین در نگاهی جدید و بدیع، زبان را نه پدیده ای تک بعدی و منفعل بلکه مجموعه پیچیده ای از بازی های زبانی گوناگون در نظر گرفته است که در نهایت ویژگی مهم آن «نوعی در هم تنیدگی ارگانیک با زندگی روزمره محسوب می شود و این خود منجر به تفکیک ناپذیری «من» و «جهان» می شود» (همان، ۱۰۶).
بنابراین ویتگنشتاین که در دوره اول شناخت واقعیت را در چارچوب زبان محقق می پندارد در پژوهش های فلسفیاعتبار زبان برای بیان واقعیت را زیر سوال می برد و زبان را به بازی های زبانی فرد می کاهد که بنابر بافت ها و موقعیت های زبانی دارای قواعد مختلف و متکثری است. چنین نگاهی به زبان مثابه ابزار بیان واقعیت که وفاداری چندانی به یک روایت ثابت را بر نمی تابد در آثار زبان شناس سوئیسی فردیناند دوسوسور دیده می شود. او که با کتاب «دوره زبان شناسی عمومی» در سالهای ۱۹۰۷ تا ۱۹۱۱ یکی از بنیان گذاران ساخت گرایی نام گرفته است زبان را نظامی از نشانه ها می دانست که ارتباط میان دال و مدلول از نگاه ذات گرایانه اش گسسته شده و ویژگی «اختیاری» یا قراردادی بودن آن را به امری نسبی بدل کرده بود. مهم ترین نتیجه حاصل از این ایده سوسوری عبارت است از «شکل گیری نگاه صورت گرا به زبانی که دیدگاه جوهری به آن را کنار می گذارد» (کالر، ۱۳۷۹، ۵۰). چنین دیدگاهی به زبان بعدها و در نگاه پساساختگرایانی مانند دریدا دچار تحولات بیشتری می شود که هرچه بیشتر انتزاعی تر می شود و جستجوی معنا به کنکاش برای یافتن معادل لغوی واژه ای در فرهنگ لغت تشبیه می شود که هیچ پایانی را نمی توان برای آن تصور کرد. در حد نهایی این رویکرد و در نگاه پسامدرن، معنا به شکل بنیادینی مرکز زدوده می شود و نیل به آن نه تنها امری محال بلکه امری بیهوده تلقی می شود.
۱-۳-۲- تعریف بازنمایی
«فرهنگ لغات مطالعات رسانه ای و ارتباطی بازنمایی را به این شکل تعریف می کند : «کارکرد اساسی و بنیادین رسانه ها عبارت است از بازنمایی واقعیت های جهان خارج برای مخاطبان و اغلب دانش و شناخت ما از جهان به وسیله رسانه ها ایجاد می شود و درک ما از واقعیت به واسطه و به میانجی گری روزنامه ها، تلویزیون، تبلیغات و فیلم های سینمایی و … شکل می گیرد».
رسانه ها جهان را برای ما تصویر می کنند. رسانه ها این هدف را با انتخاب و تفسیر خود در کسوت دروازه بانی و به وسیله عواملی انجام می دهند که از ایدئولوژِی اشباع هستند… آنچه ما به مثابه یک مخاطب از آفریقا و آفریقایی ها، صرب ها و آلبانیایی تبارها، اعراب و مسلمانان و … می دانیم ناشی از تجربه مواجهه با گزارش ها و تصاویری است که به واسطه رسانه ها به ما ارائه شده است. بنابراین مطالعه بازنمایی رسانه ای در مطالعات رسانه ای، ارتباطی و فرهنگی بسیار مهم و محوری است. از آنجایی که نمی توان جهان را با تمام پیچیدگی های بیشمار آن به تصویر کشید، ارزش های خبری، فشارهای پروپاگاندایی، تهییج، تقابل (که ما را از دیگران جدا می سازد) یا تحمیل معنا در قالب مجموعه ای از پیچیدگی های ]فنی و محتوایی[ارائه می دهند. بر این اساس بازنمایی عنصری محوری در ارائه تعریف ]از واقعیت[ است (Watson and Hill، ۲۰۰۶، ۲۴۸). این تعریف از آنجایی که ماهیتی لغت نامه ای دارد، صرفاً به برخی از رئوس مهم مفهوم بازنمایی رسانه ای اشاره کرده است. طبق این تعریف بازنمایی ابزاری برای نمایش واقعیت است و این هدف به میانجی گری رسانه ها صورت می گیرد. در این تعریف به عوامل دخیل در تغییر و حتی تحریف واقعیت در کسوت
دخالت های اعمال شده از طریق دروازه بانی های خبری اشاره شده است. این تعریف به درستی محیط رسانه ای را محیطی ایدئولوژیک می داند که در چارچوب های مشخص ایدئولوژیک فعالیت می کنند. اما بسیاری از جنبه های مفهوم بازنمایی در این تعریف دیده نمی شود. امروزه مفهوم بازنمایی به شدت وامدار آثار استوارت هال است و به ایده ای بنیادین در مطالعات فرهنگی و رسانه ای مبدل شده است. نگاه جدید ارائه شده از سوی هال به مفهوم بازنمایی، از دیدگاه های متفکرانی مانند فوکو و سوسور برای بسط نظریه بازنمایی استفاده کرده است. (Watson and Hill، ۲۰۰۶، ۲۴۹)
۲-۳-۲- استوارت هال و نظریه بازنمایی
کریس روژک تاریخ تحولات مطالعات فرهنگی (از سال ۱۹۶۴) را شامل چهار برهه می داند و معتقد است این چهار برهه دارای خاصیت فرایندی است و بین چهار برهه همپوشانی وجود دارد. این چهار برهه عبارتند از :
برهه ملی – عمومی (۱۹۸۴-۱۹۵۶)
برهه متنی – بازنمایی (۱۹۹۵-۱۹۵۸)
برهه جهانی – پساذات گرایی (…-۱۹۸۰)
برهه حکومتی – سیاسی (…-۱۹۸۵)
ترکیب واژگانی ملی – عمومی برای اولین بار در آثار آنتونیو گرامشی آمده است. او این واژه را برای تأکید بر اهمیت فرهنگی و سیاست در مقابل درک عوامانه مارکسیستی از جبرگرایی اقتصادی مطرح کرده است. برهه اول منتج از مارکسیست، متدولوژی اجتماعی کلاسیک و فلسفه قاره ای است که برای کاوش در سوالات حوزه جوانان و خرده فرهنگ های آن از این دیدگاه ها استفاده می کنند. در برهه دوم تحلیل های ادبی، بررسی فرهنگ عامه، زندگی روزمره، رسانه و فیلم، شکل جدی تری به خود می گیرد. روژک معتقد است که در این دوره نقش فرهنگی رمزگان متنی و معانی منتج از متون، بسیار مهم و قابل توجه شده اند و «فرهنگ توده ای که به شکل فزاینده ای بازنمایی از جهان در قالب های ادبی و سایر متون روایی تحقق بخشید در مطالعات فرهنگی و با روش نشانه شناسی مورد توجه قرار گرفت» (Rojek، ۲۰۰۷، ۴۷).
۲-۱۱- پیشینه پژوهش
حوزهی سنجش ریسک به واسطهی فرصتها و گزینههای متنوع سرمایهگذاری و معیارهای متفاوت برای سنجش، حوزه متنوعی را در مدیریت سرمایهگذاری بوجود آورده است. که این مهم زمینه ساز انجام پژوهشهای متعددی در این زمینه شده است. در ایران نیز سنجش ریسک شرکتهای منتخب بورسی مورد توجه قرار دارد اما تا به حال سنجش ریسک با بهره گرفتن از معیار تسلط تصادفی در صنایع خاص بورس اوراق بهادار، مورد سنجش قرار نگرفته است و بیشتر معیارهای سنتی، مدرن و فرا مدرن مد نظر بوده است اما در کشورهای خارجی از این معیار برای سنجش ریسک و مقایسه، استفاده شده است و نتایج قابل توجهی دربر داشته است. در ادامه گوشهای از پژوهشهای انجام شده در حوزهی سنجش ریسک با بهره گرفتن از معیار تسلط تصادفی در کشورهای خارجی و معیارهای متداول سنجش ریسک را از نظر میگذرانیم.
۲-۱۱-۱- پژوهشهای خارجی
دهه ۱۹۵۰ را میتوان مبدا زایش دانش مالی یا تئوری مدرن مالی نامگذاری نمود. در این دهه، هری مارکوئیتز[۵۱] (۱۹۲۵) شیوه میانگین واریانس را در قالب تئوری سبد اوراق بهادار تبیین نمود. این تئوری، بعدها پایه و اساس تئوریهای بعد از خود شد، به طوری که به واسطهی این مدل، ریسک برای اولین بار به معیار کمی تبدیل گردید. در الگوی میانگین – واریانس تدوین شده توسط مارکوئیتز وی میانگین بازده مورد انتظار را نشان میدهد و در نظر او واریانس معیاری برای سنجش ریسک پرتفوی میباشد و به دلیل ناقص بودن این نظریه بعد از او افراد متعددی سعی بر اصلاح این نظریه داشتند از جمله خود مارکوئیتز که بیان میکند تحلیلهای مبتنی بر نیم واریانس نسبت به آنهایی که به واریانس وابسته هستند، سبدهای سهام بهتری ایجاد میکنند.
سورتینو و پرایس[۵۲](۱۹۹۴) به زبانی دیگر از مفهوم نیمه واریانس نسبی بجای نیمه واریانس محاسبه شده بر مبنای نرخ بازده هدف و از نیمه واریانس برای معرفی نیم واریانس محاسبه شده بر مبنای نرخ بازده مورد انتظار استفاده نموده و به طور جداگانه به بررسی هر دو معیار پرداختند. آنها در مطالعهی خود به این نتیجه رسیدند که نوع توزیع داده ها به لحاظ نرمال بودن یا نبودن به شدت بر نتایج به کار گرفتن واریانس به عنوان معیار ریسک اثر میگذارد.
اوگریکزاک و روسزکزنسکی[۵۳](۱۹۹۹) در مطالعهی خود جهت تعیین مرز کارایی و پرتفوی توسط معیار تسلط تصادفی از مدلهای میانگین- انحراف معیار[۵۴]، میانگین- نیم انحراف[۵۵] معیار استفاده کردند. نتایج حاصل بیانگر این بود که بررسیهای مدل میانگین – انحراف معیار، میانگین – نیم انحراف معیار با بررسیهای تسلط تصادفی مرتبهی دوم[۵۶] مطابقت دارد.
کجتسا و کیف[۵۷](۲۰۰۳) در پژوهشی به منظور سنجش کارایی معیار تسلط تصادفی در انتخاب صندوقهای سرمایهگذاری در میان فرصتهای موجود دیگر سرمایهگذاری، از میان تعداد ۳۷۷ صندوق سرمایهگذاری به تدریج و در پی مراحل تسلط تصادفی به توالی دورههای مورد مطالعه خود به تعداد ۷، ۸ و ۴ صندوق کاهش دادند. و در پایان به این نتیجه رسیدند که معیار تسلط تصادفی در مقایسه با معیار میانگین – واریانس معیار بهتری برای سنجش ریسک میباشد.
میرا و همکاران[۵۸](۲۰۰۵) به منظور آزمودن تاثیر اضافه کردن داراییهای بین المللی به پرتفوهای داخلی بر عملکرد پرتفوها از معیار تسلط تصادفی استفاده کردند. آنها شش پرتفوی در نیوزیلند را با داراییهای بین المللی پراکنده به درجات متفاوت، متنوع کردند. آنها به این نتیجه رسیدند که پرتفوهایی که با داراییهای بین المللی بیشتری متنوع شده اند بر پرتفوهای داخلی و کمتر متنوع شده تسلط دارند. در صورتی که طبق آزمون میانگین – واریانس نتیجه بر عکس بود.
پست و ولیت[۵۹](۲۰۰۶) در پژوهشی با بهره گرفتن از SD به تجزیه و تحلیل پرتفوی بازار سهام موزون برحسب ارزش در برابر پرتفوهای تشکیل شده براساس معیارهای اندازه، ارزش و شتاب میپردازند. نتایج نشان داد که با بهره گرفتن از TSD پرتفوی بازار بر سایر پرتفوها مسلط است پرتفوی بازار کارا است در صورتی که استفاده از معیار میانگین- واریانس پرتفوی بازار را ناکارا ارزیابی میکند.
فرناندز و گومز[۶۰](۲۰۰۷) الگوی اصلاح یافته مارکوئیتز را با عنوان “مدل میانگین – واریانس با مؤلفه های محدود” (CCMV) به کار گرفتند. آنها در این مقاله علاوه بر الگوی CCMV، الگوی ” میانگین – نیم واریانس با مؤلفه های محدود"(CCMSV) را همچنین مورد بررسی قرار دادند. تنها تفاوت مدل CCMSV با الگوی CCMV در این است که الگوی CCMSV نیم وارانس را به عنوان سنجه خطرپذیری نامطلوب وارد الگو میکند.
گریو و رینگوئستو[۶۱] (۲۰۰۷) در مطالعهی خود چهار روش سنجش ریسک در مورد یک پروژه تحقیق و توسعه را به کار گرفتند. روشهای مورد استفادهی آنها شامل روش میانگین – واریانس، میانگین – نیم واریانس، میانگین – احتمال بحرانی و تسلط تصادفی بوده است. آنها مفروضات مربوط به ریسکپذیری را در هر روش به طور مجزا شرح دادند. باید عنوان کنیم که این روشها در پژوهشهای دیگری شرح داده شده بود اما به کارگیری همهی این سنجهها در یک پژوهش، برای اولین بار بود که استفاده میشد. نتایج حاصل از کار ایشان این بود که مرز غیرکارای گروه پروژهها را نشان دادند و در پایان به این نتیجه رسیدند که معیار تسلط تصادفی برای تعیین مرز کارای پروژه مورد نظر، به دلیل داشتن مفروضات کمتر در مورد توزیع بازدهیها مناسبتر است و معیارهای دیگر در مراتب بعدی اولویت قرار دارند.
اسکایلت و توپالوگلو[۶۲](۲۰۱۰) انواع تستهای سازگار با معیار تسلط تصادفی به تفکیک نوع تسلط را بر روی انواع پرتفوهای تشکیل شده از داراییهای متفاوت، برای دست یافتن به پرتفوی بهینه آزمون کردند. پژوهشهای تجربی آن ها نشان داد که پرتفوی بازار فاما و فرنچ بواسطه تسلط تصادفی نوع اول و دوم بهینه میباشد اگرچه بواسطه معیار میانگین- واریانس بهینه نمیباشد.
اگلیاردی و همکاران[۶۳] (۲۰۱۲) در پژوهش خود به بررسی شاخص جدید ریسک کشور برای بازارهای نو ظهور، در بستر رویکرد تسلط تصادفی پرداختند. آنها در مطالعه خود برای رتبه بندی شاخصهای ریسک اقتصادی، سیاسی و مالی در بازارهای نو ظهور از معیار تسلط تصادفی استفاده کردند. جهت آمار آزمون و تخمین از روش برنامهنویسی عدد صحیح مختلط استفاده کردند و رتبه بندی ریسک اقتصادی، سیاسی و مالی کشورهای در حال ظهور را شکل دادند. در نهایت، یک شاخص ریسک کلی ارائه کردند و یکی از نتایج اصلی مطالعهی آنها این بود که بیشترین ریسک اوراق قرضه دولتی در بازارهای نوظهور، ریسک مالی است و به دنبال آن ریسک اقتصادی و سیاسی است.
هسو و وانگ[۶۴] (۲۰۱۳) در پژوهشی برای انتخاب پرتفوی از معیار تسلط تصادفی مرتبه دوم استفاده میکنند.آنها با توجه به بازده و ریسک مورد انتظار و استفاده از معیار تسلط تصادفی مرتبه دوم، اقدام به تعیین مرزکارا و رتبه بندی پرتفوهای روی مرز مینمایند. آنها بیان میکنند که سرمایه گذارانی که تعریف اولویت ریسک برایشان دشوار است بهترین معیار برای سنجش عملکرد و انتخاب پرتفوی معیار تسلط تصادفی مرتبه دوم است.
استایلیانوس و بلور فروش[۶۵] (۲۰۱۳) در پژوهشی تحت عنوان ” قیمت گذاری اوراق مشتقه با محدودیت تنوع سازی با رویکرد تسلط تصادفی” به ارائه یک نظریهی جدید جهت قیمتگذاری اوراق مشتقههایی که به طور کامل ریسک تنوعسازی پرتفوی را پذیرا نیستند، پرداختند. آنها فرض کردند که وقوع و شدت رویداد( اتفاق نادری که باعث زیان قابل توجهی به دسته بندیهای اقتصادی شد) بر بازده پرتفوی بازار تأثیر میگذارد و یکی از عوامل اصلی معاملات اوراق مشتقه است و بر اساس این نظریه اختیار معاملات را قیمتگذاری کردند و برای قرارداد بیمه اتکایی بر روی داراییهای بیمه گر از نتایج اخیر پیشینه اختیار معاملات استفاده کردند. هم چنین نتایج عددی برای اوراق مشتقه با بهره گرفتن از دادههای واقعی از وقوع طوفان در فلوریدا بهرهبرداری کردند. آنها در پایان به این نتیجه رسیدند که با معیار تسلط تصادفی، پذیرفتن ریسک غیر سیستماتیک این واقعه از سوی سرمایهگذاران به شدت تحت تأثیر اختیار معامله آنها میباشد.
دنویت و همکاران[۶۶](۲۰۱۴) در پژوهش خود بیان میکنند که تسلط تصادفی مشروط حاشیهای[۶۷] با مطالعات شالیت و ییتژاکی[۶۸] در سال ۱۹۹۴ توسعه پیدا کرد که نشان دهندهی شرایطی است که در آن تمام افراد ریسک گریز ترجیح میدهند سهم خود از یک دارایی ریسک دار را نسبت به دیگر داراییهای یک پرتفوی افزایش دهند. آنها در خلال این پژوهش بیان میکنند که برخلاف قوانین تسلط تصادفی، تسلط تصادفی تقریبی به منظور بررسی برتری یک دارایی نسبت به سایر داراییهای موجود در یک پرتفوی میپردازد. با تغییر از تسلط تصادفی مشروط حاشیهای به تسلط تصادفی مشروط حاشیهای تقریبی[۶۹]، این امر کمک شایانی در تطبیق دادن شیوههای رایج در تخصیص دارایی و کمک کردن به قوانین تصمیمگیری و حمایت از روابط تسلط تصادفی دارد. در پایان پیشنهاد میکنند که یک نرم افزار مالی برای نمایش استفاده از تسلط تصادفی مشروط حاشیهای تقریبی می تواند در بهبود راندمان مالی مؤثر باشد.
الخزعلی و همکاران[۷۰](۲۰۱۴) در پژوهشی از تجزیه و تحلیل تسلط تصادفی (SD) به منظور بررسی برتری شاخصهای سهام بازار اسلامی در مقایسه با سایر شاخصهای معمولی در مقابل نه شاخص اسلامی داوجونز و شاخصهای معمولی آنها که عبارتند از: شاخصهای استرالیا، کانادا، کشور توسعه یافته، بازارهای نوپا، اروپا، جهان، ژاپن، انگلستان و شاخص های بازار آمریکا را مورد استفاده قرار دادند. نمونه مورد استفاده شده در این پژوهش در دورههای زمانی ۱۹۹۶ تا ۲۰۱۲ و ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۶ میباشد. نتایج پژوهش مورد نظر حاکی از آن است که کلیهی شاخصهای معمولی بر شاخصهای بازار اسلامی به جز بازار اروپا، در کلیه بازارها، دارای تسلط تصادفی مرتبه دوم و سوم میباشند. با این حال شاخصهای بازار اروپا، ایالات متحده و شاخصهای سهام اسلامی طی دوره زمانی ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۲ دارای تسلطهای متداول بر یکدیگر میباشند. همچنین شاخصهای سهام بازار اسلامی طی بحران مالی اخیر عملکرد بهتری نسبت به شاخصهای معمولی از خود نشان داده اند. بنابراین طی بحران مالی اخیر سرمایهگذاری کردن در بازارهای مالی اسلامی نسبت به سایر بازارها سودمندتر است.
فرانک و بنجامین[۷۱] (۲۰۱۴) در پژوهش خود بیان کردند که به طور معمول سه روش برای تجزیه وتحلیل تصمیمگیری در شرایط عدم اطمینان وجود دارد: مدلهای مطلوبیت مورد انتظار (EU)، تسلط تصادفی مرتبه دوم (SSD) و مدل میانگین – ریسک (MR) با مدل میانگین – انحراف استاندارد (MS) که یکی از شناختهترین مدلهای MR است. از نظر آنها مدلهای MR به طور عمده تحلیلگران را به مسیرهای متفاوت کارایی هدایت میکنند و همیشه این موضوع منبع بحث و جدل بوده است.
آنها بیان میکنند که انگیزهی اصلی از این پژوهش پیشنهاد مدلهای دیگر MR نیست بلکه میخواهند نشان دهند که SSD و MR از نظر کارایی به هم شبیه هستند و این امر زمانی تحقق مییابد که ریسک تحت محدودیت همگن بودن بازدهها باشد و سازگاری با تعریف راستچفیلد[۷۲] و استیگتز[۷۳] (۱۹۷۰) در مورد افزایش ریسک داشته باشد. در صورت وجود این شرایط تفاوتی بین مدل های MR و تمام مدلهایی که اساس تصمیم گیری تئوریک دارند، وجود ندارد. آنها هم چنین یک راهکار مناسب برای مقایسهی خطای اندازه گیری که مربوط به اجرای تجربی مدل MR است پیشنهاد داده اند.
کلارک و کاسیماتیس[۷۴] (۲۰۱۴) در تحقیق خود، پرتفویهایی با هزینه صفر که دارای تسلط تصادفی مرتبهی دوم و سوم بودند را ارائه کردند که این پرتفویها به صورت سیستماتیک بازدههای غیر عادی ایجاد میکردند. نتایج پژوهش آنها نشان میداد بازدهها با توجه به مدلهای تک شاخصی[۷۵] CAPM، مدل سه عاملی فاما و فرنچ[۷۶]، مدل چهار عاملی کارهات[۷۷] و مدل پنج عاملی نقدینگی قوی است.
اگلیاردی و همکاران[۷۸] (۲۰۱۴) در پژوهشی به تعیین یک روش جدید برای سنجش ریسک کل کشورهای منطقه یورو با بهره گرفتن از تستهای رویکرد تسلط تصادفی پرداختند. آزمون آماری و برآوردگر ها با روشهای برنامه ریزی شده مختلط محاسبه شده است. هم چنین تجزیه و تحلیلها طبق متغیرهای اساسی اقتصاد کلان بدلیل اهمیت آنها در محاسبه کردن ریسک کل انجام گرفت. نتایج پژوهش نشان داد از بین موقعیت سرمایهگذاری بین المللی خالص، GDP [۷۹] و بدهیهای عمومی، GDP عامل اصلی ریسک کشور در منطقه یورو است. آنها به تجزیه و تحلیل و رتبه بندی کشورها از نظر ریسک و ریسک تجارت خارجی پرداختند. در نهایت یک همبستگی مثبت بین رتبهبندی آسیب پذیرترین شرکتها و رتبهبندی S&P مشهود بود در حالی که همبستگی برای دیگر کشورها ضعیفتر بود.
هوانگ و همکاران[۸۰](۲۰۱۵) در پژوهش خود با بهره گرفتن از معیار تسلط تصادفی به بررسی نقش طلا در تنوع بخشی پرتفویهای موجود بورس پاریس در فاصلهی زمانی ۱۹۴۹ تا ۲۰۱۲ پرداختند. نتایج پژوهش آنها نشان داد که پورتفویهای سرمایهگذاری که در خود دارای طلا می باشند دارای برتری تصادفی مرتبه دوم و سوم نسبت به پرتفویهایی که در آنها طلا نیست، هستند. این نتایج در زمان بحران بدون تغییر بود در صورت مطالعه بروی بازههای زمانی کوچکتر. همچنین این نتایج برای پرتفویهای شامل اوراق قرضه و داراییهای بدون ریسک دیگر صادق نمیباشد. پورتفویهای بدون طلا مسلط بر پرتفویهای با طلا میباشد. ایشان به منظور بررسی پایایی نتایج، آزمون تسلط تصادفی خود را بروی یک پرتفوی ترکیبی(۵۰ درصد سهام، ۳۰ درصد اوراق قرضه و ۲۰ درصد دارایی بدون ریسک)، پیادهسازی نمودند که در نتیجه آن همان نتایجی بدست آمد که یک پرتفوی تنها متشکل از سهام در بازه زمانی ۱۹۷۱ الی ۱۹۸۳ نشان میداد. پرتفویهای متشکل از طلا در بورس لندن نیز همان نتایج حاصل از بررسی بورس پاریس را نشان میداد.
۲-۱۱-۲- پژوهشهای داخلی
سعیدی و صفدریپور (۱۳۸۷) به مقایسهی معیارهای متعارف ریسک(بتا، نسبت شارپ و شاخص ترینر) و معیارهای ریسک نامطلوب (بتا، نسبت شارپ و شاخص ترینور تعدیل شده) پرداخته اند. آنها نتیجه گرفتند که معیارهای بتای تعدیل شده و شاخص ترینر تعدیل شده در مقایسه با معیارهای متناظر متعارف به شکل قوی تری بازده مازاد سهام را تبیین میکند.
تهرانی و پیمانی(۱۳۸۷) در پژوهشی تلاش کردند که با مقایسهی نیم واریانس و بتای محاسبه شده بر اساس آن با وایانس و بتای معمولی، ارجحیت داشتن یا نداشتن معیارهای ریسک نامطلوب(نیم واریانس و بتای محاسبه شده بر اساس آن) بر معیارهای رایج ریسک(واریانس و بتای معمولی) را مشخص کنند. سپس برای انجام آزمون های مورد نیاز، داده های هفتگی ۵۵ شرکت نمونه طی یک دوره ۶ ساله (۱۳۸۳-۱۳۷۸) را جمع آوری کردند و نتایج نشان داد که از بین معیارهای ریسک، معیارهای ریسک نامطلوب بر معیارهای رایج ریسک برتری دارد.
تهرانی و سیری(۱۳۸۸) در پژوهشی با عنوان ” کاربرد مدل سرمایهگذاری کارا با بهره گرفتن از تجزیه و تحلیل میانگین نیم واریانس (مدل مارکوئیتز)” آنها در مطالعه خود به این موضوع اذعان میکنند که در چارچوب مفاهیم ریسک نامطلوب، معیار نیم واریانس جایگزین مناسبی در مبحث اندازهگیری ریسک نسبت به معیار واریانس میباشد و به طور کلی هدف آنها به کارگیری مدل نیم واریانس در چارچوب تئوری پستمدرن سبد اوراق بهادار، بوده است که با مفاهیم ریسک نامطلوب و اصل ریسکگریزی سرمایهگذاران همبستگی کامل داشته به طوری که این مسئله را بتوان منطبق با توابع مطلوبیت سرمایهگذاران و درجات متفاوت از ریسکگریزی دانست.
پدرام (۱۳۸۸) الگوریتم روش تسلط تصادفی برای ارزیابی کارایی پرتفوی بهینه را مورد آزمون قرار داد. و تبیین کرد که در استفاده از روش میانگین واریانس نسبت به روش تسلط تصادفی، پارادوکس هایی موجود است و موارد متعددی وجود دارد که روش میانگین- واریانس توانایی انتخاب گزینه بهینه میان دو دارایی مخاطره آمیز را ندارد. علاوه بر این به این نتیجه رسید موارد متعددی وجود دارد که روش میانگین واریانس توانایی انتخاب سرمایهگذاری بهینه را ندارد و در بسیاری از این موارد پیچیده، انتخاب سرمایهگذاری به راحتی امکان پذیر نمی باشد.
مدرس و همکاران(۱۳۸۸) در تحقیقی به بررسی انگیزههای مدیریت سود در شرکتهای صنعت شیمیایی پرداختند. نتایج نشان میدهد اندازه شرکت و قراردادهای بدهی محرکی برای مدیریت سود در شرکتهای هر دو گروه صنعت مورد بررسی میباشد، اما متغیر اجتناب از زیان کم تنها بر مدیریت سود در شرکتهای صنعت فرآوردههای نفتی و محصولات شیمیایی تأثیر دارد. به علاوه بین انحراف در فعالیتهای عملیاتی و مدیریت سود شرکتها، در دو صنعت رابطه معناداری یافت نشد. هم چنین نتایج حاکی از آن است که انگیزههای اندازهی شرکت و قراردادهای بدهی در گروه صنعت فلزات اساسی و معدنی نسبت به گروه صنعت فراوردههای نفتی و شیمیایی برای انجام مدیریت سود از قوت بیشتری برخورار است.
موسوی و هنربخش(۱۳۸۹) در پژوهشی به بررسی رابطهی بین مالکیت متمرکز و نسبت سود تقسیمی[۸۱] در صنایع مواد شیمیایی و دارویی پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران پرداختهاند. آنها در این پژوهش به بررسی رابطهی بین متغیرهای مالکیت متمرکز، مالکیت سرمایهگذاران نهادی، جریان نقد آزاد، اهرم مالی، فرصت های رشد و اندازهی شرکت با میزان تقسیم سود(DPS) پرداختهاند و به این نتیجه رسیدند که شرکتها با سطح بالاتر مالکیت متمرکز، درصد بالای مالکیت سرمایهگذاران نهادی، جریان نقد آزاد زیاد، اهرم مالی کم، فرصتهای رشد کم و اندازهی بزرگتر، تقسیم سود بیشتری دارند.
سروش و همکاران(۱۳۸۹) در پژوهشی به بررسی معیارهای نوسان پذیری، ریسک مطلوب و ریسک نامطلوب در مدل قیمتگذاری داراییهای سرمایهای در بورس اوراق بهادار تهران پرداختند. آنها در پژوهش خود بررسی و تحلیلی از ریسک و معیارهای مختلف آن و هم چنین بررسی رابطهی آن با بازدهی در بازار سهام ایران را ارائه نمودند تا مشخص کنند که سرمایهگذاران در ارزیابیهای خود برای سرمایهگذاری، ریسک را چگونه لحاظ مینمایند. نتایج این پژوهش نشان میدهد، بازدهی ماهانه بورس تهران توزیع نرمال ندارد و معیارهای ریسک مطلوب به شکل قویتری بازدهی ماهانه را تبیین میکنند. همچنین نشان دادند قدرت تبیین مدلCAPM پایین است و تفاوت بازدهیهای محاسبه شده توسط سه مدلCAPM و نیز بازدهی واقعی معنادار است.
ترجمان و راعی(۱۳۹۰) در پژوهشی سعی کردهاند تا شیوهی جدیدی در تخمین ریسک موجود در سریهای زمانی از جمله بازده سهام با بهره گرفتن از روشهای موجود در مدل تسلط تصادفی همچون گشتاور جزئی پایین ارائه کنند. تا در کنار سایر معیارهای سنتی محاسبه ریسک از جمله انحراف معیار و ضریب بتا بتواند به عنوان عامل راهنمایی در تصمیمات سرمایهگذاری، برای سرمایهگذاران باشد. از این رو به محاسبهی ریسک ۴۰ شرکت پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار در دوره ۱۳۸۷-۱۳۸۶، توسط معیار تسلط تصادفی در مورد بازده روزانه سهام پرداختند. همچنین آنها به منظور بررسی میزان انطباق رتبهبندی شرکتها بر اساس شاخصهای مختلف ریسک از ضریب همبستگی اسپیرمن پرداختند و نتایج نشان داد که سه معیار در محاسبهی ریسک با یکدیگر انطباق دارند و بیشترین انطباق بین دو معیار تسلط تصادفی و انحراف معیار وجود دارد.
اسلامی بیدگلی و خان احمدی(۱۳۹۱) این امکان را بررسی کردند که آیا امکانپذیر است ریسک پرتفوی را بر اساس مدل ناهمسانی واریانس شرطی تعمیم یافته کاهش داد. آنها در مطالعهی خود با محاسبهی ریسک محقق شده پرتفویهای بهینه شده بر اساس واریانس شرطی و ماتریس همبستگی، پسماندهای استاندارد شده، تأیید کردند که میتوان با چنین راهبردی، ریسک پرتفوی را به طور معناداری کاهش و عملکرد آن را بهبود بخشید.
نبوی چاشمی و داداش پور عمرانی(۱۳۹۱) در مطالعه خود جهت انتخاب سبد سهام چندهدفه تحت محدودیت احتمالی در بازار سرمایه ایران، به ارائه مدل ریاضی چند هدفه به صورت تک زمانه به همراه محدودیت احتمالی پرداختند. آنها به این نتیجه دست یافتند که برای اندازهگیری ریسک سبد سهام اگر سنجه بازده را با دو سنجهی ریسک یعنی واریانس و انحراف مطلق ترکیب کنیم این امکان فراهم میشود تا سرمایهگذاران بتوانند با در نظر گرفتن محدودیتهای مرتبط با هزینههای معاملاتی، ریسک سبد سهام مورد نظرشان را با دقت اندازهگیری کنند تا به سبد سهامی با بیشترین بازده و کمترین ریسک دست یابند.
ابزری و همکاران(۱۳۹۲) در پژوهشی به ارائه یک مدل ریاضی چند هدفه و تک زمانه برای سرمایهگذاری در سبد سهام تحت یک سنجه ریسک ترکیبی، جهت اندازهگیری ریسک سبد سهام پرداختند. به این صورت که با ترکیب سنجه بازده با دو سنجهی ریسک یعنی نیم واریانس و ارزش در معرض ریسک شرطی این امکان را فراهم میکند که سرمایهگذاران بتوانند ریسک سبد سهام مورد نظرشان را اندازهگیری کنند. نتایج نشان داد که استفاده از دو سنجهی ریسک به طور همزمان، دقت تصمیم گیرندگان و سرمایهگذاران بازار سرمایه در انتخاب سبد مطلوب برای سرمایهگذاری را افزایش میدهد.
فاضل یزدی و دیگران(۱۳۹۲) جهت بررسی عملکرد شبکههای عصبی مصنوعی در پیشبینی کارایی سرمایه فکری شرکتهای بخش خودرو و ساخت قطعات در بورس اوراق بهادار تهران، آنها به این نتیجه رسیدند با بهره گرفتن از شبکه عصبی مصنوعی با دقت بالایی میتوان کارایی سرمایه فکری شرکتهای صنعت خودرو در بورس اوراق بهادار را پیشبینی کرد.
شایگان مهر(۱۳۹۳) در پژوهشی به ارزیابی عملکرد صندوقهای سرمایهگذاری مشترک ایران با بهره گرفتن از معیار تسلط تصادفی و مقایسه با نتایج حاصل از نسبت شارپ و نسبت سورتینو به عنوان شاخصهایی از نظریه مدرن و فرامدرن پرتفوی، پرداخته است. بازه زمانی مورد مطالعه از ابتدای سال ۱۳۸۹ تا پایان سه ماهه دوم سال ۱۳۹۲ میباشد. نتایج پژوهش نشان میدهد که بین صندوقهای سرمایهگذاری مشترک مورد مطالعه تسلط تصادفی مرتبه اول، مرتبه دوم و مرتبه سوم وجود دارد. براساس نتایج این پژوهش و با توجه به نرمال بودن تابع توزیع بازدهی اکثر صندوقهای مورد مطالعه، بین رتبهبندی معیار تسلط تصادفی با رتبهبندیهای نسبت شارپ و نسبت سورتینو ارتباط معناداری وجود دارد. همچنین ضریب همبستگی بین نتایج معیار تسلط تصادفی و نسبت سورتینو بیشتر از ضریب همبستگی بین نتایج معیار تسلط تصادفی و نسبت شارپ میباشد.
جدول۲-۱٫ مروری بر پژوهشهای خارجی گذشته
ردیف | پژوهشگر(ان) | سال پژوهش | موضوع پژوهش | نتایج |