در مواردی اطاعت از پیامبر، به مثابهی اطاعت از خداوند شمرده شده است. مانند:
ــ «مَّن یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ… هر کس از پیامبر فرمان بَرَد، در حقیقت، خدا را فرمان برده…» (نساء/۸۰)
آیههایی که در آنها اطاعت پیامبر، در ادامهی اطاعت از خداوند قرار گرفته است:
ــ «قُلْ أَطِیعُواْ اللَّهَ وَ الرَّسُول…بگو از خدا و پیامبر [او] اطاعت کنید.» (آل عمران /۳۲)
ــ «یَأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ أَطِیعُواْ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَا تَوَلَّوْاْ عَنْهُ وَ أَنتُمْ تَسْمَعُون. ای مؤمنان! خدا و فرستادهی او را فرمان برید و از او روی برنتابید در حالی که [سخنان او را] میشنوید.» (انفال/۲۰) مقصود اصلی، فرمان به اطاعت از پیامبر است و فرمان به اطاعت خداوند، امری مسلم است که برای یادآوری و مقدمهچینی آورده شده است; زیرا وجوب اطاعت از خداوند ـ همانطور که در بحثهای کلامی مطرح است ـ با شناخت ولی بودن او به وسیلهی عقل حاصل میشود؛ و اثبات آن از راه ولایت، به دور میانجامد. پس فرمان به اطاعتخداوند در این آیات، ارشاد مردم به چیزی است که خود میدانند و بیان این حقیقت است که اطاعت از پیامبر، در ادامهی اطاعت از خداوند است. شاهد بر این مطلب، اینکه در هیچ آیهای فرمان به اطاعت از خداوند، به تنهایی نیامده؛ در حالی که در بسیاری از آیات، اطاعت از پیامبر، یا به صورت فرمان از سوی خداوند، در کنار دیگر واجبات آمده مانند:
«وَ أَقِیمُواْ الصَّلَوهَ وَ ءَاتُواْ الزَّکَوهَ وَ أَطِیعُواْ الرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُون. و نماز را برپا کنید و زکات را بدهید و پیامبر [خدا] را فرمان برید تا مورد رحمت قرار گیرید.» (نور/۵۶) و یا به صورت فرمانی از زبان خود پیامبران. مانند: «…فَاتَّقُواْ اللَّهَ وَ أَطِیعُون. از خدا بترسید و مرا اطاعت کنید.» (آل عمران/۵۱)
معنای اطاعت از پیامبر
اکنون با توجه به معنای اطاعت که عبارت از فرمانبرداری است، اگر پیامبران از سوی خود هیچ امر و نهیای نداشته باشند، به عبارت دیگر، مسؤولیتی نداشته باشند، نمیتوان تصوری از معنای اطاعت از آنان داشت; زیرا در این صورت، ایشان صرفا واسطه در ابلاغ فرمانهایی هستند که از سوی خداوند صادر میشود و لازم میآید که آوردن «اطیعوا الرسول» در آیات، به منزلهی تکرار «اطیعوا الله» باشد؛ در حالی که هیچ نوع قرینهای در کلام وجود ندارد و سخن اشخاص عادی، از اینگونه استعارات گمراه کننده خالی است چه رسد به آیات قرآن کریم که از لحاظ فصاحت، برترین کلام است. از سوی دیگر، این مشکل در آیههایی مانند: «مَّن یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ… هر کس از پیامبر فرمان بَرَد، در حقیقت، خدا را فرمان برده…» (نساء/۸۰) و «وَ مَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا لِیُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ… و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر آنکه به توفیق الهی از او اطاعت کنند.» (نساء/۶۴) بیشتر میشود; زیرا لازمهی این سخن دراین آیات، اجازه دادن خداوند به مردم، برای اطاعت از خود او است.
تفویض کارها به پیامبر
با توجه به آن چه گذشت و نیز با توجه به آیات زیر روشن میشود که خداوند کارهایی را به پیامبران تفویض کرده تا با اذن او در میان مردم به آن چه صلاح آنان در آن است، فرمان دهند و مردم نیز لازم است از ایشان اطاعت کنند.
این آیهها، برخی فرمانهای پیامبران را به اقوام خود نقل میکنند. مانند فرمان موسی به هارون که از او میخواهد در میان مردم بماند و آنان را به سوی صلاح پیش ببرد «… وَ قَالَ مُوسی لِأَخِیهِ هَرُونَ اخْلُفْنی فی قَوْمِی وَ أَصْلِح… و موسی [هنگام رفتن به کوه سینا] به برادرش هارون گفت: «در میان قوم من جانشینم باش، و [کار آنان را] اصلاح کن» (اعراف/۱۴۲).
آیه دیگری مانند: فرمان هارون به مردم «…وَ إِنَّ رَبَّکُمُ الرَّحْمَانُ فَاتَّبِعُونی وَ أَطِیعُواْ أَمْرِی. و پروردگار شما [خدای] رحمان است، پس مرا پیروی کنید و فرمان مرا پذیرا باشید.» (طه/۹۰).
عتاب موسی به هارون: «…أَ فَعَصَیْتَ أَمْرِی.آیا نافرمانی مرا کردهای؟»، همچنین آنجا که خداوند مؤمنان را از مخالفت کردن با دستورهای پیامبر بر حذر میدارد:
«… فَلْیَحْذَرِ الَّذِینَ یخَُالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَن تُصِیبهَُمْ فِتْنَهٌ أَوْ یُصِیبهَُمْ عَذَابٌ أَلِیم. پس کسانی که از فرمان او تمرّد میکنند بترسند که مبادا بلایی به آنها رسد یا به عذابی دردناک گرفتار شوند.» (نور/۶۳)
همچنین است آیههایی که در آنها، پیامبران نخست قوم خود را به عبادت خداوند و تقوای الهی که به رعایت احکام نازل شده از سوی او به دست میآید فرا میخوانند و سپس به اطاعت از خود دعوت میکنند. مانند: «قَالَ یَاقَوْمِ إِنیِ لَکمُْ نَذِیرٌ مُّبِین. [نوح] گفت: «ای قوم! من شما را هشدار دهندهای آشکارم.» (نوح/۲) «أَنِ اعْبُدُواْ اللَّهَ وَ اتَّقُوهُ وَ أَطِیعُون. که خدا را بپرستید و از او پروا دارید و مرا فرمان برید.» (نوح/۳).
آیه دیگر: « وَ مَا ءَاتَیکُم الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نهَََیکُم عَنْهُ فَانتَهُواْ وَ اتَّقُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَاب. و آنچه را فرستاده [او] به شما داد، آن را بگیرید و از آنچه شما را باز داشت، بازایستید و از خدا پروا بدارید که خدا سخت کیفر است.» (حشر/۷)
محدودهی اطاعت از پیامبر
از مسائلی که درباره اطاعت از پیامبر مطرح است، محدوده ای است که بر مؤمنان لازم است در آن محدوده، مطیع ایشان باشند. آیاتی که دربارهی این مساله هست، اطاعت از پیامبر را در سطح اطاعت از خداوند میدانند؛ و نه در این آیات و نه در آیات دیگر، حد خاصی برای آن معرفی نشده؛ و از آنجا که اطاعت از خداوند، مطلق است و برای آن نمیتوان حدی تصور کرد، اطاعت از پیامبر نیز از همین اطلاق برخوردار است.
از این رو، برخی از مفسران و کسانی که به گونهای از آیه: «یَأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ أَطِیعُواْ اللَّهَ وَ أَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَ أُوْلی الْأَمْرِ مِنکمُْ… ای مؤمنان! خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را [نیز] اطاعت کنید» (نساء/۵۹) بحث کردهاند، چون اطاعت از «اولی الامر» نیز مطلق است، درصدد تبیین عصمت آنان برآمدهاند; زیرا اطاعت مطلق از هیچکس را بدون عصمت روا نمیدانند.[۲]
شبهات دربارهی اطاعت از پیامبر
شبهاتی درباره اطاعت از پیامبران مطرح شده که دستهای از آنها مربوط به مساله دین به طور مطلق و نقش آن در زندگی مردم است و برخی دیگر، بویژه به دین اسلام مربوط میشود. هر چند بحث دربارهی قسمت اول، از موضوع این نوشته، خارج است و خود نیاز به تحقیقی جداگانه دارد، ولی از آنجا که قرآن کریم، هم به بحث دربارهی دیگر انبیا پرداخته و هم مباحث کلی پیرامون دین را مطرح کرده، با بحث دربارهی قسمت دوم، تا حدودی مباحث قسمت اول نیز تبیین میشود.
برخی با استناد به آیههایی از قرآن کریم، بر عدم ارتباط دین با زندگی روزانهی مردم و عدم تسلط پیامبر بر جامعهی مؤمنان استدلال کردهاند و ایشان را فقط رسولی از سوی خداوند معرفی کردهاند که مامور ابلاغ پیامی در باره مبدا و معاد است و دین را نیز امری که فقط به این دو میپردازد، تفسیر کردهاند. از این رو، رهبری اجتماع و دخالت در اموری را که مربوط به امور شخصی افراد است از حوزهی وظیفه ایشان خارج دانستهاند. در اینجا به بحث دربارهی آیههایی میپردازیم که با آنها بر اختصاص وظیفهی پیامبر به امور غیر اجتماعی استدلال شده است.
نفی دخالت پیامبر در امور مردم
یکی از آیههایی که با آنها برای نفی امور از پیامبر استدلال شده، این است:
«لَیْسَ لَکَ مِنَ الْأَمْرِ شیْءٌ أَوْ یَتُوبَ عَلَیهِْمْ أَوْ یُعَذِّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظَالِمُون. هیچ یک از این کارها در اختیار تو نیست یا [خدا] بر آنان میبخشاید یا عذابشان میکند؛ زیرا آنان ستمکارند.» (آل عمران/۱۲۸)
همانطور که از سیاق آیات دیگر معلوم است و مفسران نیز بیان کردهاند،[۳] این آیه مربوط به شکست مسلمانان در جنگ احد است و آن چیزی که از پیامبر نفی گردیده، شکست در این جنگ و پیروزی در جنگ بدر است. آیه میخواهد بگوید که آن نصرت، از سوی خداوند بود و این شکست نیز ربطی به پیامبر ندارد; و شاهد این مطلب، آیات بعد است که در جواب شک مسلمانان در اینکه آیا آنها از موقعیتی برخوردارند، خداوند همه امور را به خود اختصاص میدهد: «… قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ کلَُّهُ لله… بگو همهی کارها به دست خداست.» (آل عمران /۱۵۴) با این حال، اگر آیه را مطلق و مربوط به همهی امور بدانیم، باز هم برای استدلال بر مطلوب کفایت نمیکند; زیرا تکلیف این آیه چه میشود: «… وَ مَا ءَاتَیکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نهَیکُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا. و آنچه را فرستاده [او] به شما داد، آن را بگیرید و از آنچه شما را باز داشت، پرهیز کنید.» (حشر/۷)
گذشته از آن، امر در این آیه، مانند هدایت است که خداوند آن را در برخی آیات، از پیامبرش نفی میکند: «إِنَّکَ لاتهَْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لیکِنَّ اللَّهَ یهَْدِی مَن یَشَاء. در حقیقت، تو هر که را دوست داری نمیتوانی راهنمایی کنی، لیکن خداست که هر که را بخواهد راهنمایی میکند» (قصص/۵۶). «وَ مَا أَنتَ بهَِادِی الْعُمْی عَن ضَلَالَتِهِم. و راهبر کوران [و بازگرداننده] از گمراهیشان نیستی.» (نمل/۸۱) و در آیههایی دیگر، هدایت را به او نسبت میدهد: «…إِنَّکَ لَتهَْدِی إِلی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیم. به راستی که تو بخوبی به راه راست هدایت میکنی.» (شوری/۵۲) آیه ۷ از سورهی حشر و نیز در آیه ۱۵۹ آل عمران: «…وَ شَاوِرْهُمْ فی الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلی اللَّهِ… و در کار [ها] با آنان مشورت کن، و چون تصمیم گرفتی، بر خدا توکل کن…»، امر را به پیامبر نسبت میدهند در حالی که در آیههایی دیگر، امر را مخصوص به خود میداند:
«… قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ کلَُّهُ لله… بگو همهی کارها به دست خداست.» (آل عمران /۱۵۴) «… بَل لِّلَّهِ الْأَمْرُ جَمِیعًا… بلکه همه امور بستگی به خدا دارد.» (رعد/۳۱) و در آیه مورد بحث، آن را از پیامبر نفی میکند. این در حقیقت، از آن روست که قرآن کریم همه چیز را در اختیار خداوند میداند و اوست که اگر بخواهد، چیزی را به کسی و از جمله، پیامبرانش میبخشد و هرگاه توهم شود که شخصی مستقلا صاحب چیزی است، آن را از همه نفی کرده و به خود نسبت میدهد; همانطور که در این آیه مشاهده میکنیم: «… وَ مَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لَیکِنَّ اللَّهَ رَمَی’… و چون [تیر سوی آنان] افکندی، تو نیفکندی، بلکه خدا افکند….» (انفال/۱۷)
حافظ، وکیل، مسلط، جبار نبودن پیامبر
آیات دیگری که دربارهی ارتباط نداشتن رسالت پیامبر با امور اجتماعی به آنها استدلال شده، آیههایی است که تسلط و جبار بودن یا حافظ بودن و وکیل بودن پیامبر نسبت به مردم را نفی میکنند. در مورد اول، دو آیه در قرآن کریم آمده که در یکی سیطرهی پیامبر بر مردم نفی شده و در دیگری، جبار بودن ایشان: «فَذَکِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَکِّر.» «لَّسْتَ عَلَیْهِم بِمُصَیْطِر. پس تذکّر ده که تو فقط تذکّر دهندهای.» بر آنان سیطرهای نداری.» (غاشیه/ ۲۱ و ۲۲)
«نحَّْنُ أَعْلَمُ بِمَا یَقُولُونَ وَ مَا أَنتَ عَلَیهِْم بجَِبَّار. ما به آنچه میگویند داناتریم، و تو به زور وادارندهی آنان نیستی…» (ق/۴۵)
این آیات، هر دو در سورههای مکی است؛ و همان طور که از سیاق آیههای قبل و بعد آنها بر میآید، مربوط به امر هدایت و ایمان هستند; زیرا مخاطب آنها مشرکانند. از این رو، خداوند در این دو آیه میخواهد اجباری بودن هدایت را نفی کند و به پیامبرش میگوید: «با زور نمیتوانی آنان را هدایت کنی»; زیرا دراین امر، من تو را مسلط بر آنان قرار ندادهام; چون سنت الهی بر این قرار گرفته که مردم، با اختیار خود هدایت را بپذیرند و اگر قرار بود کسی به اجبار هدایت شود، خداوند، خود میتوانست همه را مؤمن کند: «وَ لَوْ شَاءَ رَبُّکَ لاََمَنَ مَن فی الْأَرْضِ کُلُّهُمْ جَمِیعًا… و اگر پروردگار تو میخواست، قطعاً هر که در زمین است، همهی آنها ایمان میآوردند…» (یونس/۹۹)
از سوی دیگر، اگر این آیات را شامل امور اجتماعی بدانیم و خطاب آنها را شامل مؤمنان در مدینه نیز بگیریم، آنچه این آیات از پیامبر نفی میکنند، صفت زورگویی و تسلط با زور است؛ و چنین اوصافی حتی در صورت قائل شدن به حاکمیت سیاسی پیامبراکرم، از ایشان منتفی است; زیرا حکومت ایشان، مبتنی بر حق و مداراست: «فَبِمَا رَحْمَهٍ مِّنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِک…پس به [برکتِ] رحمت الهی، با آنان نرمخو [و پُر مِهر] شدی، و اگر تندخو و سختدل بودی، قطعاً از پیرامون تو پراکنده میشدند…» (آل عمران/۱۵۹) نه بر اساس زورگویی؛ که خداوند آن را در مقابل حکومت پیامبران معرفی میکند: «وَ تِلْکَ عَادٌ جَحَدُواْ بَِایَاتِ رَبهِِّمْ وَ عَصَوْاْ رُسُلَهُ وَ اتَّبَعُواْ أَمْرَ کلُِّ جَبَّارٍ عَنِید. و این، [قوم] عاد بود که آیات پروردگارشان را انکار کردند، و فرستادگانش را نافرمانی نمودند، و به دنبال فرمانِ هر زورگوی ستیزهجوی رفتند.» (هود/۵۹)
اما آیههایی که وکیل و حفیظ بودن را از پیامبر نفی میکنند، با آیات قبل، در این جهت که مختص به هدایتند و در بارهی مشرکان نازل شدهاند، یکسانند. آیههای زیر، جامع هر دو عنوان است: «اتَّبِعْ مَا أُوحِی إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ لاإِلَهَ إِلَّا هُوَ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشرِْکِین. از آنچه از پروردگارت به تو وحی شده پیروی کن. هیچ معبودی جز او نیست، و از مشرکان روی بگردان.» (انعام/۱۰۶) «وَ لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَکُوا وَ مَا جَعَلْنَاکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظًا وَ مَا أَنتَ عَلَیهِْم بِوَکِیل. و اگر خدا میخواست آنان شرک نمیآوردند، و ما تو را بر ایشان نگهبان نکردهایم، و تو وکیل آنان نیستی.» (انعام/۱۰۷)
از این رو، هر چند این آیات، مسؤولیت حفاظت و وکالت را از دوش پیامبر بر میدارند، ولی خطاب آیه در این مورد، متوجه مشرکان است. علامه طباطبایی در این باره میفرماید:
«این کلام خداوند: و ما جعلناک علیهم حفیظا و ما انت علیهم بوکیل» همچون قسمتهای قبل آیه، برای دلداری پیامبر و آرامش نفس اوست و گویا از «حفیظ»، کسی اراده شده که ادارهی امور و جور مردم، مثل زنده بودن، رشد، رزق وغیره را بر عهده دارد و از «وکیل»، کسی که موظف به ادارهی کارهای موکلعنه است تا بدین وسیله، نفعهایی را که او در معرض آن است، برایش کسب و ضررها را از او دور کند. پس معنای آیه به طور خلاصه این است که نه امور تکوینی مشرکان و نه امور حیات دینی آنان، هیچکدام بر عهدهی تو نیست تا رد دعوت تو و عدم قبول آن از سوی آنان، تو را محزون کند.»[۴]
انحصار وظیفهی پیامبر در بشارت و هشدار دادن
در زمینهی نفی وظیفهی پیامبر برای دخالت در امور اجتماعی، به آیههایی استدلال شده که ایشان را انحصارا نذیر یا نذیر و بشیر میخوانند: «إِنْ أَنتَ إِلَّا نَذِیر. تو جز هشدار دهندهای [بیش] نیستی.» (فاطر/۲۳) « إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِیرٌ وَ بَشِیرٌ لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُون. من جز هشدار دهنده و بشارتگر برای گروهی که ایمان میآورند، نیستم.» (اعراف/۱۸۸) طبق این آیهها، پیامبران وظیفهای جز هشدار و نوید دادن به مردم ندارند و اطاعت از ایشان نیز در همین حیطه است و ربطی به امور اجتماعی ندارد. با بررسی آیههایی که دارای چنین محتوایی است، مشخص میشود که همهی آنها در برابر کافران و مشرکان جهتگیری میکنند؛ چه آیههایی که در آغاز بعثت پیامبر و چه آیههایی که در مدینه و پس از هجرت نازل گردیده است. مانند:
«یَأَهْلَ الْکِتَابِ قَدْ جَاءَکُمْ رَسُولُنَا یُبَینُِّ لَکُمْ عَلی’ فَتْرَهٍ مِّنَ الرُّسُلِ أَن تَقُولُواْ مَا جَاءَنَا مِن بَشِیرٍ وَ لانَذِیرٍ فَقَدْ جَاءَکُم بَشِیرٌ وَ نَذِیرٌ وَ اللَّهُ عَلی کلُِّ شیْءٍ قَدِیر. ای اهل کتاب! پیامبر ما به سوی شما آمده که در دوران فترت رسولان [حقایق را] برای شما بیان میکند، تا مبادا [روز قیامت] بگویید برای ما بشارتگر و هشدار دهندهای نیامد. پس قطعاً برای شما بشارتگر و هشداردهندهای آمده است. و خدا بر هر چیزی تواناست.» (مائده/۱۹)
این مطلب دربارهی همه پیامبران عمومیت دارد که وظیفهی ابتدایی آنان هشدار و سپس بشارت دادن بوده است. از اینجا این مطلب آشکار میشود که وظیفهی پیامبرانـ همان طور که راه منطقی آن نیز همینگونه است و ترتیب نزول آیات قرآن کریم نیز بر آن دلالت دارد ـ دارای مراحل مختلفی بوده است. در آغاز بعثت، هنگامی که هنوز یاوری نداشتهاند، جز هشدار و بشارت دادن کاری نمیتوانستهاند انجام دهند; زیرا مخاطبی جز کافران و مشرکان نداشتهاند. هر چند این وظیفه تا پایان رسالت، یعنی تا هنگامی که در محدودهی جغرافیایی رسالت آنان افراد غیر مؤمن وجود داشتند، بر عهده ایشان بوده، اما این آیات نمیتوانند دربارهی وظیفهی آنان در برابر مؤمنان، مطلبی را مشخص کند; زیرا در وضعیت جدید، مخاطبان بهطور کلی متفاوت هستند.
با دقت در آیات قرآن کریم، پی میبریم که وظیفهی هشدار و نوید دادن پیامبران تا مرحلهی ایمان است و از آن به بعد، وظایف مهم دیگری، هم بر عهدهی آنان و هم بر عهدهی پیروانشان گذاشته میشود. در آیات ۸ به بعد از سورهی فتح، این مطلب بخوبی آشکار است. خداوند، نخست وظیفهی شهادت، نوید و هشدار دادن پیامبر را بیان میکند و غایت آن را ایمان مردم به خداوند و رسول او و سپس یاری و تعظیم او قرار میدهد و سپس بیعت کنندگان با پیامبر را بیعت کنندگان با خداوند معرفی میکند و به مدح کسانی که به پیمان خویش وفادارند و هیچگاه مخالفت با پیامبر را روا نمیدارند و نیز به سرزنش تخلف کنندگان میپردازد.
از این رو، گوش به فرمان پیامبر بودن، پس از مرحلهی ایمان است و انذار و بشارت، مربوط به مرحلهی قبل از آن. شاهد بر این مطلب، اینکه همهی آیههایی که سخن از جهاد و اطاعت و عدم مخالفت با پیامبر میگویند، آیههایی مدنی و مربوط به جامعهی اسلامی و مخاطبان آن، مؤمنان هستند.
پرسشی که در اینجا میماند، پیرامون آیههایی است که وظیفهی پیامبر را منحصر در هشدار یا بشارت دادن میدانند. در پاسخ، نخست باید گفت که حصر دو گونه است: حصر حقیقی و حصر اضافی. حصر اضافی در مواردی به کار میرود که چیزی را نسبت به اوضاعی خاص با چیز دیگری میسنجیم که در این صورت، حصر نیز مختص به همان مورد میشود و موارد دیگر را در بر نمیگیرد; اما حصر حقیقی، بر خلاف آن، شامل همهی شرایط و همهی چیزها میشود. با دقت در آیه: «وَ مَا أَرْسَلْنَا قَبْلَکَ مِنَ الْمُرْسَلِینَ إِلَّا إِنَّهُمْ لَیَأْکلُُونَ الطَّعَامَ وَ یَمْشُونَ فی الْأَسْوَاقِ. و پیش از تو، پیامبران [خود] را نفرستادیم جز اینکه آنان [نیز] غذا میخوردند و در بازارها راه میرفتند…» (فرقان/۲۰) معنای حصر اضافی روشن میشود; زیرا اگر حصر حقیقی باشد، کار پیامبر فقط خوردن و راه رفتن در بازار است؛ در حالی که با نظری اجمالی به آیات بعد، در مییابیم که این حصر، در پاسخ به این ایراد مشرکان بر پیامبر وارد شده که چرا بر ما فرشتهای نازل نشده است.
از این رو، وقتی به آیات قبل و بعد ـ در مواردی که انحصار وظیفه پیامبران در هشدار و نوید دادن را میرساند ـ مراجعه کنیم، میبینیم همهی این حصرها در برابر درخواستهای نابجای کافران و مشرکان بوده که از پیامبر میخواستند زمان قیامت را برای آنان مشخص کند یا عذاب را بر آنان نازل کند و یا اینکه چرا گنج بر پیامبر فرود نمیآید و فرشتهای به همراه ندارد:
«فَلَعَلَّکَ تَارِکُ بَعْضَ مَا یُوحَی إِلَیْکَ وَ ضَائقُ بِهِ صَدْرُکَ أَن یَقُولُواْ لَوْ لَا أُنزِلَ عَلَیْهِ کَنزٌ أَوْ جَاءَ مَعَهُ مَلَکٌ إِنَّمَا أَنتَ نَذِیرٌ وَ اللَّهُ عَلی’ کلُِّ شیْءٍ وَکِیل. و مبادا برخی از آنچه را که به سویت وحی میشود ترک گویی و سینهات به آن تنگ گردد که میگویند: «چرا گنجی بر او فرو فرستاده نشده یا فرشتهای با او نیامده است؟» تو فقط هشدار دهندهای، و خدا بر هر چیزی نگهبان است.» (هود/۱۲)
این آیه و مانند آن، هیچ گاه در صدد حصر وظایف واقعی پیامبر در این امور نبودهاند. دلیل دیگر بر اضافی بودن حصر در این موارد، اختلاف وظایف پیامبر است. در آیههایی که در آنها حصر وجود دارد و همچنین در همهی آیههایی که در بارهی وظایف ایشان سخن گفتهاند، به گونهای که بعضی از آنها تنها پیامبر را نذیر میدانند و بعضی، نذیر و بشیر و برخی دیگر، که در آنها نیازی به حصر نبوده، این وظایف را به تفصیل بیان کردهاند:
«یَأَیهَُّا النَّبیُّ إِنَّا أَرْسَلْنَکَ شَهِدًا وَ مُبَشِّرًا وَ نَذِیرًا.» «وَ دَاعِیًا إِلی اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِرَاجًا مُّنِیرًا. ای پیامبر! ما تو را گواه و بشارتگر و هشدار دهنده فرستادیم؛ و دعوتکننده به سوی خدا به فرمان او، و چراغی تابناک.» (احزاب/۴۵ و۴۶)
۲ ـ آیههایی که ولایت پیامبر و اولویت ایشان نسبت به مؤمنان را مطرح میکنند
کلمهی ولایت، همواره مقارن با نوعی تسلط بر امور فردی یا اجتماعی است. از این رو، در اینجا در چارچوب آیههایی که ولایت پیامبر را مطرح میکنند، به بررسی محدودهی ولایت پیامبر اکرم میپردازیم.
از گذشته، کسانی که دربارهی ولایت پیامبر با نگرش حاکمیت ایشان بر امور، بحث کردهاند، وجوه گوناگونی را برای محدودهی آن مطرح کردهاند که محدودترین آنها اختصاص آن به امور اجتماعی و شخصی است; ولی اخیرا با برداشتی خاص از معنای ولایت و نگرشی منفی دربارهی دخالت انبیا در امور اجتماعی، بحثهایی دربارهی اختصاص ولایت پیامبر به افرادی که خود توانایی ادارهی امور خویش را ندارند، مانند کودکان و دیوانگان، مطرح شده و آنگاه که بر طبق آیه: «النَّبیُّ أَوْلی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِم… پیامبر به مؤمنان از خودشان به یکدیگر نزدیکتر است…» (احزاب/۶)
در مورد ولایت تشریعی پیامبر اکرم و برای روشن شدن معنای آن، توجه به این نکته ضروری است که وقتی دربارهی ولایت تشریعی پیامبر سخن میگوییم، مقصود، قانونگذاری و ادارهی امور اجتماع است؛ و این همان بحث از امارت و ضرورت وجود امیر برای اجتماع است که ممکن است با انتخاب مردم تحقق یابد یا همچون حکومتهای دیکتاتوری، با زور و یا به انتصاب از سوی خداوند باشد که در همه موارد، حاکمیت و ولایت بر مردم، از سوی شخص حاکم وجود دارد; زیرا حتی در آنجا که مردم شخصی را برای ادارهی امور خویش بر میگزینند، او برای ادارهی اجتماع، مجبور به وضع قوانین، اجرای آنها و مجازات تجاوزگران است؛ و حتی در بسیاری امور شخصی افراد نیز دخالت میکند که شاید آنان راضی به آن نباشند. بنابراین، قبول ضرورت حکومت برای جامعه با قبول نحوهای از ولایت برای حاکم نسبت به امور جامعه ملازم است.
در بارهی آیه: «النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم»، ظهور آیه بر این دلالت دارد که پیامبر نسبت به خود مؤمنان اولویت دارد نه نسبت به ولایت مؤمنان. معنای اولویت پیامبر نسبت به آنان، تقدم رتبی در کارهایشان است که اگر در موردی پیامبر تصمیمی گرفت، حتی اگر مربوط به امور شخصی آنان باشد، دیگر نوبت به خودشان نمیرسد که بخواهند در آن باره، نظری داشته باشند; ولی اگر پیامبر نظری نداشت ـ همانطور که در بیشتر امور که به طور صحیح به دست مؤمنان اداره میشود ـ خود آنان به رتق و فتق امور مشغول میشوند. این مطلب از این آیه استفاده میشود: «وَ مَا کاَنَ لِمُؤْمِنٍ وَ لامُؤْمِنَهٍ إِذَا قَضی اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْرًا أَن یَکُونَ لهَُمُ الخِْیرََهُ مِنْ أَمْرِهِمْ… و هیچ مرد و زن مؤمنی را نرسد که چون خدا و فرستادهاش به کاری فرمان دهند، برای آنان در کارشان اختیاری باشد.» (احزاب/۳۶)؛ زیرا شان نزول این آیه شریفه، دخالت و حکم پیامبر در یک امر شخصی، یعنی ازدواج زینب بنت جحش، برای برطرف کردن یک سنت اجتماعی غلط بود و اولویت پیامبر را، هم در امور شخصی مؤمنان و هم در امور اجتماعی آنان بیان میکند.
با توجه به عنوان و اهداف بیان شده و ادبیات مرور شده جامعه آماری مورد بررسی این تحقیق، تولید کنندگان، عمده فروشان و خرده فروشان پرتقال شهرستان محمودآباد میباشند. جامعه آماری به جامعه ای گفته میشود که افراد آن جامعه حداقل دارای یک صفت مشترک باشند. در مورد تولیدکنندگان، افرادی که دارای دو مشخصه زیر باشند در چهارچوب جامعه آماری قرار میگیرند:
- تولید کننده نوعی یا انواعی از پرتقال باشند.
- در زمان مصاحبه حداقل مقداری از محصول خود را فروخته باشند یا دربارۀ زمان و نحوه فروش تصمیم گیری کرده باشند.
طبق آخرین گزارش سازمان جهاد کشاورزی استان مازندران تعداد تولید کنندگان پرتقال استان مازندران ۹۶۸۹۹ نفر و در شهرستان محمودآباد ۴۸۰۰ نفر اعلام شده است.
۳-۹- نمونۀ آماری
با توجه به حجم بالای جامعه آماری، عدم یکنواختی سطح زیر کشت ومیزان تولید پرتقال در مناطق مختلف شهرستان محمودآباد، لزوم نمونهگیری با احتمالهای نامساوی توجیه پذیر است. نمونهگیری در این تحقق چند مرحلهای- تصادفی وزنی است. از طرفی هر کدام از متغیرهای تعداد بهره بردار، سطح زیرکشت و تولید میتوانند به عنوان وزن نمونهگیری انتخاب شوند. به دلیل محدودیت های مالی، زمانی و پرسنلی در این تحقیق با توجه به امکانات بزرگترین و بهترین نمونه انتخاب شد. از آنجائی که شهرستان محمودآباد دارای ۵ منطقه اصلی اهلمرستاق شمالی، اهلمرستاق جنوبی، هراز پی شمالی، هراز پی غربی، دابوی شمالی و بخش مرکزی با روستاهای مختلف میباشد با توجه به شاخصهای وزنی و نمونه گیری، بعضی مناطق را در هر کدام از نواحی حذف کردیم. سپس با بهره گرفتن از روش نمونهگیری تصادفی حجم نمونه مورد مطالعه در نواحی انتخابی، که بهترین معرف جامعه مورد مطالعه میباشند به وسیله فرمول کوکران و به روش زیر برآورد شده است. نمونه ای که با این روش انتخاب میشود نماینده قابل قبول از جامعه بوده و خصوصیات آن را دارا است چون در آن تمام افراد جامعه در هر مقطع از نمونه گیری شانس یکسان جهت انتخاب شدن دارند(شیفر و همکاران۱،۱۳۸۵).
]۳-۲[ n=
N = تعداد باغداران مربوط به هر شهرستان (حجم جامعه آماری)
۹۶/۱= z : آماره tاستیودنت یا کمیت متناسب با ضریب اطمینان (برای ضریب اطمینان ۹۵/۰).
d : میزان خطای مطلوب.
p : نسبت پرتقالکاران به کل باغداران منطقه است (اگر در اختیار نباشد می توان آن را ۵/۰درنظر گرفت. در این حالت مقدار واریانس به حداکثر مقدار خود می رسد).
q : درصد افرادی که فاقد آن نسبت در منطفه است.
: حجم اولیه نمونه
- Shepherd
فرمول تصحیح شده زیر جهت تعدیل و کاهش نمونه در مواقعی است که تعداد نمونه به دست آمده برای جامعه آماری از ۵ درصد کل حجم جامعه آماری بیشتر باشد (سرایی، ۱۳۷۲).
]۳-۳[
با توجه به شهرستانهای انتخابی برای نواحی سه گانه، با بهره گرفتن از فرمول کوکران حجم نمونه به دست آمده است. آمار تعداد باغداران مربوط به هر شهرستان از سازمان جهاد کشاورزی استان مازندران اقتباس شده است.
]۳-۴[ n=
۰۵/۰= p ۰۵/۰= q ۰۷۴/۰=d ۹۶/۱= z ۴۸۰۰=N
]۳ -۵ [ ۲۴۲>170 242 = 4800 ×۰۵/۰
با توجه به این که تعداد نمونه به دست آمده از ۵ درصد کل حجم جامعه آماری بیشتر نیست نیازی به فرمول تصحیح نیست. در نتیجه حجم نمونه در بررسی تحقیق حداقل ۱۷۰ باغدار تعیین گردید.
n تولیدکننده
همچنین جامعه آماری عمده فروشان که از تعداد عمده فروشان میدان میوه و تره بار شهرستان محمودآباد جمع آوری شده، حدود ۵۰ عمده فروش میباشد که از طریق فرمول نمونهگیری تصادفی ساده،تعداد نمونه ها برابر خواهد بود با:
]۳ -۶ [ n=
۰۵/۰= p ۰۵/۰= q ۰۰۰۳۵/۰=d ۹۶/۱= z ۵۰ =N
n عمده فروش
با توجه به اینکه جامعه آماری خرده فروشان در دست نیست بنابراین به طور تقریب تعداد نمونه های مورد مطالعه حدود ۱۵ خرده فروش مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
n خرده فروش
در جریان تحقیق در جهت کاستن از خطا تعداد بیشتری از واحدها مورد بررسی قرار گرفتند. درنهایت در مراحل مختلف تجزیه و تحلیل داده ها از اطلاعات مربوط به ۱۷۰ باغدار پرتقال، ۱۵ عمده فروش و ۱۵ خرده فروش پرتقال استفاده شده است.
۳-۱۰- واحد آماری
واحد آماری تحقیق، بهره برداران، تولیدکنندگان انواع پرتقال در شهرستان محموآباد میباشند و دوره مورد مطالعه مربوط به آخرین سال تولید(۱۳۹۱) و فروش محصول قبل از پرسشگری میباشد.
۳-۱۱- ابزار گردآوردی اطلاعات
در این تحقیق علاوه بر اطلاعات اسنادی از پرسشنامه[۱۷] به عنوان ابزار اصلی گردآوری اطلاعات مورد نیاز تحقیق، مصاحبه[۱۸] و مشاهده[۱۹] استفاده شده است.
۳-۱۱-۱- طراحی پرسشنامه
ازآنجائیکه انجام این تحقیق به سه نوع مختلف ازاطلاعات که شامل اطلاعات مربوط به ویژگیهای تولید، فروش و محاسبه شاخصهای بازایابی، مهارتهای بازاریابی و انجام عملیات بازاریابی، دانش بازاریابی و فروش محصول پرتقال نیازمند است، برای جمع آوری اطلاعات مورد نیاز، سه نوع پرسشنامه مورد استفاده قرار گرفت.
۳-۱۱-۱-۱- پرسشنامه شماره ۱:
در این پرسشنامه ویژگیهای تولیدکنندگان، ویژگیهای تولید، ویژگیهای بازاریابی و فروش به منظور شناسایی وضعیت موجود بازاریابی پرتقال شهرستان محمودآباد، مسیرهای فروش انتخابی و معیارهای محاسبه حاشیه بازاریابی و ضایعات و دیگر شاخصهای بازاریابی مورد بررسی قرار گرفتند. این پرسشنامه بیشتر شامل داده های کمی تولید و فروش میباشد که سؤالات مربوط به انجام عملیات بازاریابی، شرایط آن و موارد تعیین شده در فروش محصول در قالب جداول آمده است، کدگذاری پاسخها در سؤالات مرتبط، مشابه بوده که در تحلیل نهایی از آن استفاده شده است.
۳-۱۱-۱-۲- پرسشنامه شماره ۲:
دراین پرسشنامه نکات فنی و متغیرهای موهومی مربوط به برداشت تا فروش محصول پرتقال شهرستان محمودآباد در قالب یافتن معیاری برای تعیین میزان مهارتهای بازاریابی باغداران آورده شده است. گزینههای این پرسشنامه کددار بوده و به صورت رتبهای برای هر سؤال کدهای ویژهای اختصاص یافته که در فصل چهارم از این خاصیت در آزمونها استفاده شده است.
۳-۱۱-۱-۳- پرسشنامه شماره ۳:
این پرسشنامه به منظور بررسی وضعیت عمده فروشان و خرده فروشان محصول، بازاریابی و فروش و اطلاعات عمومی مرتبط با مدیریت بازاریابی و فروش محصول پرتقال طراحی شده است. درگزینههای این پرسشنامه بیشتر از سوالات کمی استفاده شده و شامل خرید و بازاریابی محصول و فروش آن است.
۳-۱۱-۲- مصاحبه
ضمن تکمیل پرسشنامه، مصاحبههایی نیز با باغداران، عمده فروشان، خرده فروشان، میدان داران، مسئولین جهادکشاورزی ومصرفکنندگان محصول پرتقال شهرستان محمودآباد انجام گرفت و نظرات و دیدگاه های آنها در مورد مشکلات موجود بر سر راه توسعه وضعیت پرتقال شهرستان محمودآباد و پیشنهادات آنها برای بهبود وضع موجود مورد سؤال و تفحص قرار گرفت
۳-۱۱-۳- روایی[۲۰] و پایایی[۲۱] پرسشنامه
پرسشنامه هایی که دارای داده های کمی تولید هستند سنجش روایی و پایایی آنها لزومی ندارد، اما در مورد پرسشنامه هایی که از نوع سنجش نگرش میباشد باید به عنوان ابزار گردآوری اطلاعات تحقیق مورد آزمون قرارگیرد.
روایی پرسشنامه های مورد استفاده در این تحقیق از روش پیش آزمون سنجش شده است و با بهره گرفتن از تحلیل و بررسی نتایج آن و همچنین مشاوره با اساتید و متخصصان بازاریابی و اصلاح پرسشنامه اولیه، پرسشنامه نهایی تهیه و تأیید گردید.
برای تعیین پایایی (اعتماد) پرسشنامه از روش محاسبه آلفای کرونباخ استفاده شده است. مقدار آلفای کرونباخ بین صفر و یک (۱-۰) در نوسان بوده و هر چه مقدار آن به یک نزدیک تر باشد به معنی بالاتر بودن پایایی و قابلیت اعتماد پرسشنامه است که طبق فرمول زیر محاسبه میشود.
]۳-۱[
در مرحله تجزیه و تحلیل آنچه که مهم است این است که محقق باید اطلاعات و دادهها را در مسیر هدف تحقیق، پاسخگویی به سؤالات تحقیق و نیز ارزیابی فرضیههای خود، هدایت کند و مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد. تجزیه و تحلیل به عنوان فرایندی از روش علمی، یکی از پایههای اساسی هر روش تحقیقی است. تجزیه و تحلیل روشی است که از طریق آن، دادههایی که از طریق بهکارگیری ابزارهای تحقیق فراهم آمدهاند؛ خلاصه،کد بندی، دسته بندی و در نهایت پردازش میشوند تا زمینه برقراری انواع تحلیلها و ارتباط بین این دادهها به منظور آزمون فرضیهها فراهم آید.
برای تجزیه و تحلیل داده های جمع آوری شده در این تحقیق، ابتدا آمار توصیفی که به بررسی متغیرهای جمعیت شناختی تحقیق شامل جنسیت، سن، میزان تحصیلات و… میپردازد با بهره گرفتن از نرم افزار SPSS مورد بررسی قرار گرفت. پس از آن آمار استنباطی مطرح میگردد. در آمار استنباطی این تحقیق ابتدا آزمون کالموگروف-اسمیرنوف برای بررسی نرمال بودن متغیرهای تحقیق استفاده شد سپس اگر داده های ما نرمال بود از آزمون پیرسون و در غیر این صورت از آزمون اسپیرمن برای بررسی فرضیات تحقیق استفاده شد.
۴-۲- آمار توصیفی
در این بخش متغیرهای جمعیت شناختی شامل، جنسیت، تحصیلات، سابقه کار، تاهل مورد بررسی قرار می گیرد.
۴-۲-۱- جنسیت
از جامعه ۲۲۷ نفری ، ۶۱ نفر زن ، ۱۱۲ نفر مرد هستند. توزیع فراوانی اعضای نمونه آماری بر حسب جنسیت در قالب جدول و نمودار نشان داده شده است.
جدول (۴-۱): توزیع فراوانی اعضای نمونه آماری بر حسب جنسیت
جنسیت | تعداد | درصد | درصد تجمعی |
زن | ۵۰ | ۳۴.۹۶۵ | ۳۴.۹۶۵ |
مرد | ۹۳ | ۶۵.۰۳۵ | ۱۰۰.۰۰۰ |
کل | ۱۴۳ | ۱۰۰.۰۰۰ |
نمودار (۴-۱): نمودار فراوانی اعضای نمونه آماری بر حسب جنسیت
همان طور که در جدول و نمودار فوق دیده میشود ۳۴.۹۶۵ درصد (۵۰ نفر) از نمونه آماری زن و ۶۵.۰۳۵ درصد (۹۳ نفر) آنها مرد هستند.
۴-۲-۲- تحصیلات
از جامعه ۲۲۷ نفری ، ۱۰۹دیپلم و زیر دیپلم، ۲۸فوقدیپلم، ۷۱ لیسانس، ۱۳ فوقلیسانس و بالاترهستند. توزیع فراوانی اعضای نمونه آماری بر حسب تحصیلات در قالب جدول و نمودار نشان داده شده است.
جدول (۴-۲): توزیع فراوانی نمونه آماری بر حسب تحصیلات
تحصیلات | اعضای تعداد | درصد | درصد تجمعی |
دیپلم و زیر دیپلم | ۵۷ | ۳۹.۸۶۰ | ۳۹.۸۶۰ |
فوقدیپلم | ۲۷ |
لندرث (۲۰۰۲) معتقد است بازی زبان رمزی کودکان محسوب می شود و کودکان میتوانند از طریق بازی، تجارب و هیجان های خود را به شکلی طبیعی و خود التیام بخش ابراز دارند. بازی معانی و ارزشهای زیادی برای کودک دارد. بازی فعالیتی است که کودک در طی آن درک می کند، درمییابد، احساس راحتی می کند و به عنوان بخش تفکیک ناپذیری از دنیای خود از آن برای ایجاد ارتباط، مبادله و آزمایش،یکی کردن و تسلط بر واقعیتهای خارجی استفاده میکند. یکی از ویژگی های مهم بازی آن است که در بازی دیگر صحبت از ارزشیابی و قضاوتی که بزگترها به عمل می آورند، به میان نمی آید و کودک نگران نیست که خطا یا اشتباهی را مرتکب شود.
۲-۵-۲. کاربردهای مختلف بازی در درمان کودکان
بازی کردن فعالیتی لذت بخش و مفرح است. این فعالیت اگر با تخیل و تجسم همراه باشد،کودکان را قادر میسازد تا جهان خویشتن را نخست ازطریق حواس خود و سپس باتفکر و استدلال کشف کنند. ازآنجاکه بازی “رسانه ی طبیعی کودک برای ابراز خویشتن است” (اکسلاین،۱۹۷۴؛ به نقل از اسدی، ۱۳۸۳) به کودک این فرصت را میدهد تا درونی ترین افکار و احساسات خود را اظهار کند. برای کودکان، بازی کردن، شیوه مطمئن و مطبوعی برای آزمودن رفتارهای مختلف و کشف نتایج آنهاست. بازیهای اجتماعی فهم و درک کودک را از رفتارها و احساسات دیگران توسعه میدهد و موجب می شود تا حس احترام به دیدگاه ها و نظرات دیگران در آنها تقویت گردد.
کودکان در بازیهای خود، میتوانند نقشهای بزرگسالان را برعهده بگیرند. ضعفهای انسانی خود را به عروسکهای نمایشی و جانوران عروسکی نسبت دهند و رفتارهای غیر قابل قبول اجتماعی را به نمایش در آورند. آنها می توانند درخیال خود به اهداف بزرگ بیاندیشند و راهکارهایی برای تحقق رویاهای خویش خلق و ابداع کنند. شرکت کنندگان میتوانند برای مقابله باخطرات خیالی، درباره داشتن نیروهای خارق العاده خیالبافی کنند، همانگونه که می توانند از نیروهای انسانی خود برای اندیشیدن و یافتن راه حل مسایل بهره گیرند (برنهاردت، ۲۰۰۱؛ به نقل از حجاران ۱۳۹۰).
برخی از فعالیتها، این فرصت را برای کودکان ایجاد میکنند که با غلبه بر موانعی که قدرت، توانایی و شهامت آنها را میآزماید، باخود چالش فیزیکی و ذهنی داشته باشند. گاه این چالش، رقابت باخویشتن در یک بازی یا فعالیت انفرادی وگاه رقابت و مسابقه دادن با دیگران است. بازی های تخیلی به کودک کمک میکنند تا بر اعمال و رفتار و نفس خویش تسلط یابد. کودک این تسلط را در جریان ابراز ترسها، مخالفتها، لجاجتها و تخیلات خویش در بازیهای نمایشی و با تمییز میان واقعیت و تخیل به دست آورد. بازی کردن در ایجاد توانایی های حل مسئله، ابداع، ابتکار و خلاقیت نقش بسیار موثری دارد (استاهمر، ۲۰۰۵؛ به نقل از بلانکو،۲۰۱۰) .
آمستر (۲۰۰۷؛ به نقل از باگرلی و جنکینس،۲۰۰۹) بیان میکند که بازی کودک که وسیله طبیعی او برای بیان خوداست، موجب برانگیخته شدن افکار، تجربیات و نتایج زیادی می گردد و مواردی وجود داردکه درآنها بازی می تواند در درمان کودکان به کار رود. همچنان که دیگران کشف کرده اند، او نیز دریافته است که بازی معانی و ارزشهای زیادی برای کودک دارد؛ از جمله اینکه اساس بازی فعالیتی است که کودک درطی آن درک میکند، در می یابد و درآن احساس راحتی می کند.
بازی بخش تفکیک ناپذیری از دنیای کودک است. کودکی که موقعیت مصاحبه ی رسمی ممکن است برایش تجربه ناراحت کننده ای باشد، هنگامی که وسیله ی بازی آشنایی را میبیند احساس راحتی بیشتری می کند. تدارک وسایل بازی یعنی تدارک یک وسیله طبیعی ارتباط که از طریق آن مشکلات کودک میتواند به راحتی بیان شده و در درمان به احتمال زیاد موفق گردد. بازیها بر اساس نحوه استفاده از آن نیز متفاوتند؛ بازی زمانی که برای اهداف تشخیصی و درمانی به کار می رود، یک تکنیک است و جهت دادن آگاهانه به فعالیت بازی موجب می شود که درمان دارای هدف، معنی و ارزش گردد (احمدوند، ۱۳۸۹).
۲-۵-۲-۱. افزایش درک تشخیصی
بازی میتواند به عنوان درک تشخیصی کودک به کار رود. ما میتوانیم در بازی توانایی کودک برای پیوند با دیگران، تحمل پریشانی و سختی، پذیرش محدودیتها، کنترل پرخاشگری و همچنین درک او ازمردم، آرزوهایش و ادراک او از خودش را مشاهده کنیم. در بازی، رفتارها، ایده ها، احساسات و بیان کودک به ما کمک میکند تا مشکلات او را و اینکه او چگونه آنها را میبیند بفهمیم (لندرث،۲۰۰۲).
۲-۵-۲-۲. خلق اتحاد درمانی
بازی میتواند برای برقراری یک رابطه درمانی مورد استفاده قرار گیرد. این کاربرد بازی برای کودکان خردسالی که فاقد امکانات بزرگسالان جهت بیان کلامی می باشند و همچنین برای کودکان بزرگتری که از خود مقاومت نشان داده و در شمرده سخن گفتن ناتوانند مفید میباشد (شریدان، توکلی و سنایی نسب،۱۳۸۰).
۲-۵-۲-۳. تسهیل بیان کلامی و برون ریزی تنش و مطالب ناهشیار
بازی میتواند به کودک کمک کند تا محتوای برخی آگاهی های مشخص و احساسات مربوط به آن را به صورت غیر کلامی بیان دارد. این نحوه استفاده زمانی که کودک در بحث پیرامون برخی مطالب گیر می افتد و یا در درمان او بن بست ایجاد می شود، مفید است (ری،۲۰۰۸).
۲-۵-۲-۴. اهمیت تکاملی بازی
بازی می تواند موجب رشد و تکامل علایق و رغبتهای بازی کردن در یک کودک گردد و او میتواند آن را به زندگی روزمره خود منتقل کرده و موجب میشود که در زندگی آینده نیز فردی توانمندگردد. این کاربرد بازی دارای اهمیت ویژه ای است، زیرا بین بازی و توانایی های کاری فرد، همبستگی وجود دارد و نیز از طریق بازی، کودک خود را برای زندگی در حال وآینده بسیج میکند. هر کودکی برای ارضا در زمان حال و ایجاد تواناییهایی برای موقعیتهای آینده سختی هایی را تحمل می کند. از آنجایی که نکات زیادی را میتوان در مورد کودک از طریق بازی دریافت، لذا همه ی کاربردهای بازی به درک تشخیصی کمک می کنند و ازآنجاکه همه ی بازیها به کودک کمک می کند تا به درجات مختلف خود را سهیم نموده، نمایش مجدد داده، زندگی مجدد و رهاسازی مجدد نماید، لذا همه بازی ها دارای مقداری ارزش درمانی می باشند. یکی از جنبه های مهم عملی تعمیم یافته بازی این است که درکلیه کاربردهای بازی، درک و تشخیص پویایی های شخصیت کودک تعیین کننده نوع وسیله انتخابی برای کودک خاص و نوع و درجه فعالیت حرکتی و کلامی درمانگر میباشد (محمد اسماعیل، ۱۳۸۳).
۲-۵-۲-۵. ورود به دنیای کودک از طریق تجربیات بازی
بازی درمانی یک تجربه بازی است که خود نوعی درمان است. زیرا رابطه امنی را بین کودک و بزرگسال برقرار می سازد. بنابراین کودک آزاد است و مجال این را می یابد که احساسات خود را ازطریق عبارات خاص خود بیان نماید؛ همانطوری که در آن لحظه هست، در راه و شیوه مخصوص به خودش. بسیاری از درمانگران عبارت بازی را به عنوان آزادی بامجال و فرصت عمل تعریف می کنند تا اینکه آن راحس خلاقیت معمول بدانند (جرالد، ۱۹۹۹؛ به نقل از پان و همکاران،۲۰۰۸).
۲-۵-۳. تعریف بازی درمانی
بازی درمانی، روشی است که به یاری کودکان پر مشکل می پردازد تا بتوانند مسائلشان را حل کنند و درعین حال نشان دهنده این واقعیت است که بازی برای کودک همانند یک وسیله طبیعی است، با این هدف که او بتواند ویژگی های درون خود را از طریق بازی بروز دهد و آنها را به نمایش بگذارد، همانند آنگونه از درمان هایی که بزگسالان از طریق آن با سخن گفتن مشکلات خود را بیان می کنند (رایان،۲۰۰۴). بازی درمانی روشی درمانی است که از رابطه متقابل و سالم بین والدین و فرزند الگو برداری شده است. لون فلد معتقد است نقش اساسی بازی آن است که کودک را از مرحله عدم بلوغ هیجانی به بلوغ هیجانی رهنمون می سازد. هدف متخصصینی که با کودکان کار میکنند، این است که رشد کودک را سرعت بخشند و بازی درمانی یکی از راه های موثر برای بهبود رشد کودک است (باتون و همکاران،۲۰۰۵).
کورسینی (۲۰۰۱) بازی درمانی را به عنوان یک رویکرد درمانی چنین تعریف می کند: استفاده از بازی و نیز اشیایی مثل عروسک، آب، جعبه ها، حیوانات عروسکی، طراحی، نقاشی و خاک بازی در روان درمانی کودک و بهداشت روانی. تکنیک های بازی درمانی مبتنی بر این است که چنین فعالیتهایی آینه زندگی عاطفی و تخیلات کودک هستند و کودک را قادر میسازند که احساساتش را در قالب بازی نشان دهد و نگرشها و روابط تازه ای را در فعالیت هایش آزمایش و تجربه کند. این فرم درمان معمولاً غیرمستقیم و بر اساس رویکرد روان پویایی است، اما ممکن است در شرایطی مستقیم تر یا در سطحی تحلیلیتر انجام بگیرد (کورسینی، ۲۰۰۱).
بازی درمانی غیر مستقیم یا کودک محور از سویی مبتنی بر استعداد فطری کودک برای کوشش در جهت رشد و بلوغ و از سویی دیگر نگرشی در جهت اعتماد عمیق و پایدار برای توانایی کودک به منظور «خود فرمان بودن» وی به گونه ای سازنده است. بازی درمانگری که بر اساس رویکرد کودک محور به فعالیت می پردازد، دارای باوری عمیق و اعتمادی روشن و آشکار به شخص درونی کودک است. بنابراین هدف او برقراری ارتباط با کودک به شیوه ای است که قدرت کارگردانی، هدایت درونی، سازندگی، حرکت به جلو، خلاقیت و خودشفابخشی او را آزاد سازد تا کودک قادر به آزاد کردن قابلیت های رشدی خود برای خودیابی و شکل گیری شخصیتش شود که منجر به تغییری سازنده می گردد (محمد اسماعیل، ۱۳۸۳).
بازی درمانی مستقیم، تکنیکهای سنتی بازی درمانی را با تکنیکهای رفتاری- شناختی ترکیب کرده است. ثابت شده است که چنین رویکردهایی در رشد مهارتهای حل مسأله و مهارتهای اجتماعی کودکان و دیگر راهکارهای انطباقی و سازگارانه رفتاری- شناختی مفید و مؤثرند (جرالد، ۱۹۹۹). به علاوه چنانکه کازدین (۲۰۰۰) اشاره کرده است یکی از مهمترین مزایای بازی درمانی شناختی- رفتاری این است که اهداف و روشهای درمانی کاملاً اختصاص یافته دارد. چنین رویکردهایی امکان تعیین اهداف درمانی روشن و واضحی را فراهم می سازد و روشهای خاص دستیابی به این اهداف را پیش بینی میکند.
۲-۵-۴. تجربه کودک در بازی درمانی
کودکان در بیان احساسات و افکارخود صادق و رک هستند. احساسات، نگرشها و افکار کودک در بازی پدیدار میشود. خود را باز میکند، میپیچاند، میچرخد و لبههای تیز خود را از دست میدهد. کودک یاد می گیرد تا خود و دیگران را کمی بهتر درک کند و مهمان نوازی عاطفی در مورد همه مردم را بصورت سخاوتمندانه بسط و توسعه دهد. در تجربه بازی درمانی محوطه امنی به کودک داده می شود تا خود را امتحان کند، از طریق بازی خود را اظهار دارد و یا با انجام این کار یاد بگیرد که خود را بهتر بشناسد تا بدان جا که دانش خود را در مورد بکارگیری ظرفیتهای خود در راه های مناسبتر بالا ببرد. درمانگر، مستمع قدردان و پذیرایی است که سعی دارد عناصر حیاتی را در این رابطه حفظ نماید تا اظهارات کودک از خودش را صریحتر نماید. این کار از طریق ممانعت از هر نوع مزاحمت فرد دیگر صورت می گیرد، یعنی نگرشها، احساسات، قضاوتها، پیشنهادات، ملامتها یا ستایشها، موافقت ها یا مخالفتهای درمانگر. درمانگر می کوشد که این ساعت تنها و کاملاً مال خود کودک باشد تا به اندازه کافی برای بیان خود احساس امنیت نماید. زمانی که او قدرت و احساس رضایت ناشی از بیان خود و احساس مالکیت برخود را تجربه می کند، در هیجان ناشی از “بودن” احساس شادی و لذت می نماید. این همان خودی است که او قبلا ازآن به صورت مبهم آگاهی داشت. این همان خودی است که در سایه زندگی مطیعانه خم شده بود و جهت مقبول شدن می جنگید. این آخرین لذت که ناشی از بیان خود بصورت باز و آزادانه می باشد و برای او تجربه روح بخشی خواهد بود. حرکتهای بدنی او سعی در هماهنگی در حرکتهای روانی او دارد و او به دنبال ترکیبی از این دو است. بنابراین اغلب به نظر می رسد که کودک کند و ناهماهنگ است، اما زمانی که خود درونی مزه آزادی را می چشد، بدن کودک از طریق حرکات می خواهد سعی کند بدان دست یابد.
ما اغلب به عنوان پیشرفت در درمان به این نکته توجه داریم که حرکت کودک سبب بدست آوردن احترام، آزادی و خودانگیختگی می شود که همه اینها به موازات آزادی روانی که او درصدد دستیابی بدان است، رشد می یابد. او ممکن است رنگها را بر روی یک برگ کاغذ بکشد، به اطراف نگاه کند و فریاد بزندکه این منم، این منم، از دست همه ناراحتم و سر همه داد می زنم. این کار برای یک بیننده ناآگاه تنها خطهای سرخ و سیاه رنگی است که با عصبانیت بر روی کاغذ کشیده شده است. اما برای کودک بیان گستاخانه ای از خودش می باشد. یکی از نکات اصلی این تجربه این واقعیت است که کودک با بیان کردن خود در واقع خودش نفع میبرد. برای او مهم نیست که افراد دیگر را در این اتاق خشنود سازد، موافقت و مخالفت درمانگر مطرح نیست، زیرا کسی وجود ندارد که او را سرگرم کند. بنابراین به او فرصت داده می شود تا احساسات درونی خود را بیرون بریزد و به صورت عینی به آن نگاه کند، یعنی از این فرصت استفاده کرده با تمام وجودش تجربه کند و خود را با معلومات تجربه شده اش تقویت نماید (لندرث، ۱۳۹۰).
هنگامی که تجربیاتی از این نوع را باکودکان انجام می دهیم، درک ما ازآنها عمیقتر شده و راههای کمک به کودکان را برای اینکه به خودشان کمک کنند، معین می نمائیم تا آنها احساس استقلال و امنیت کنند. این امر ممکن است موجب شود که وی از مقاومت خود در برابر درمانگر بکاهد. درمانگر با پذیرش کودک آنچنان که هست و اعلام این پذیرش و امنیت، آزادی و احساس مسئولیت را در کودک برانگیخته کرده و باعث میشود کودکان یاد بگیرند که خودشان و دیگران را بپذیرند و به آنان احترام بگذارند. شدت احساساتی که برخی از کودکان درسنین اولیه در خود حفظ میکنند و درطول یک سری بازی درمانی آشکار می شوند، اغلب بسیار تعجب آور است؛ مانند شدت تنفر، ترس، اضطراب، تنهایی، نا امنی، احساس شکست، بی کفایتی و بی ارزشی، احساس ناخواسته بودن و اینکه متعلق به هیچ کس نیستند. این احساسات غالباً شروع احساس محدودیت و انحراف شخصیت درطول زندگی کودک است(کانتول، ۱۹۹۶؛ به نقل از داگرتی و ری،۲۰۰۷).
دیگر تجربیات کار کردن با کودکان کودکستانها نشان داده است که چنانچه به کودک فرصت داده شودکه بتواند احساسات و نگرش های خود را آزادانه بیان نماید و از اسباب بازی ها به عنوان سمبلی که میتواند احساسات او را آزادانه ظاهر سازد استفاده کند، این کار سبب ممانعت کودک از سرکوب احساس خشم، دشمنی و ترس میشود. به جای اینکه احساسات کودکان را انکار کنیم و یا اطمینان مجدد به آنها بدهیم، بهتر است که آنها را به صورت باز و صادقانه به رسمیت بشناسیم که این کار سبب آرامش و سبک شدن آنها میشود(دوپاول و استونر، ۲۰۰۳؛ به نقل از بلانکو، ۲۰۱۰).
همانطور که ذکر شد هدف دار بودن، یکی از ویژگی های مهم بازی است و باید مورد نظر قرار گیرد. هدف دار بودن به معنی آن نیست که کودک خود از قبل به طور آگاهانه هدفی را انتخاب کرده و به دنبال آن به نوع خاصی از بازی مبادرت ورزد. بلکه منظور این است که کودک آن چه را که آگاه یا ناخودآگاه در درون خود دارد به صورت بازی درآورده و مقاصد و امیال خود را برای کسب لذت یا پالایش روانی فرافکنی یا درون فکنی می کند. به عنوان مثال، کودک برای جلوگیری از افسردگی و خمودگی به بازی هایی میپردازد که اندام او را به فعالیت وا دارد و شادی و نشاط برای او به ارمغان آورد. برای بیان آرزوها و امیال خود به دنیای رؤیاها و تخیلات روکرده و با بازی های تخیلی، خود را سرگرم می کند. و سرانجام برای ساخت شخصیت و پیدا کردن نقش مورد علاقه خود به بازی های تقلیدی تمایل نشان می دهد (احمدوند، ۱۳۸۹).
۲-۵-۵. اهمیت بازی درمانی
تحقیقات نشان میدهد که یکی از روشهای مورد استفاده در بهبود اختلالات رفتاری کودکان، بازی درمانی است. بازی افکار کودک را با دنیای خارجی او ارتباط می دهد و باعث می شود که کودک بتواند اشیای خارجی را تحت کنترل خود درآورد. بازی به کودک اجازه میدهد تا تجربیات، افکار، احساسات و تمایلاتی را که برای او تهدید کننده هستند نشان دهند. بازی یک روش صحیح و درست برای درمان کودک است زیرا کودکان اغلب در بیان شفاهی احساساتشان با مشکل روبرو هستند. از طریق بازی کودکان می توانند موانع را کاهش دهند و احساساتشان را بهتر نشان دهند. از طریق بازی درمانی کودک می تواند مهارت های کنترل خود را بهتر فرا گیرد. همچنین بازی درمانی فرآیندهای یادگیری و ارتباط طبیعی و بهنجار کودکان را پایه ریزی میکند (کارمیخاییل،۲۰۰۶).
بازی وسیله ای طبیعی برای بیان و اظهار خود است، آدلر روانشناس معروف در سال ۱۹۳۷ می گوید: هرگز نباید به بازیها به عنوان روشی برای وقت کشی نگاه کرد. لندرث (۲۰۰۲) اظهار می دارد که بازی برای کودک مساوی با صحبت کردن برای یک بزرگسال است، بازی و اسباب بازی کلمات کودکان هستند. در ادامه به تفصیل نقش بازی و بازی درمانی در پدیده های روانی- اجتماعی مختلف پرداخته میشود.
۲-۵-۵-۱. نقش بازی در رشد شناختی کودکان
تحقیقات جدید نشان داده است که بازی تاثیر بسیاری در رشد بدنی و ذهنی کودکان دارد. کودک بوسیله حواس میتواند با دنیای خارج از خود رابطه ایجاد نماید و بازیهای گوناگون می توانند برای تربیت و پرورش حواس کمک موثری باشند. بازی کمک میکند تا دستگاه عصبی کودک رشد کرده و عواطف ذهن او پرورش یابد. از طریق بازی، کودک بهتر میتواند با دنیای خارج خود رابطه ایجاد نموده و با جامعه هم آهنگ شود. تجارب اولیه کودک از اسباب بازیها و وسائلی از آن قبیل سرچشمه میگیرند (مقدم، ۱۳۸۹).
بازی به کودک فرصت میدهد به شناخت جهان خارج از خود و انطباق آن با جهان درونی (خود) نایل آید. بازی اولین قدم برای کشف کردن و شناختن اشیاء است. کنجکاوی شدید کودک، میتواند از طریق بازی ارضا شود و فرصتی مناسب به او بدهد تا هوش خود را تقویت نماید و موجب رشد و شکوفایی شخصیت کودک گردد (فال، ناولسکی و ولچ،۲۰۰۲).
دشوارترین کار در تدریس و اولین رمز موفقیت در کار تعلیم و تربیت علاقمند کردن کودکان به یادگیری می باشد و بازیهای آموزشی کوتاه ترین راه علاقمند کردن آنان به یادگیری است، زیرا بازی با هر نوع محتوایی که داشته باشد پدیده ای است برگرفته از زندگی کودک. کودک را با بازی می شناسیم چون اصولاً وجه تمایز بین خردسالان و بزرگسالان بازی می باشد (لندرث،۲۰۰۲).
در بازی، کودک خود موقعیت های بازی را انتخاب می کند، وسایل بازی را می آزماید، درگیر میشود و برای حل مسائلش از اندوخته های دیگران استفاده می کند و به این ترتیب از لحاظ عقلانی متحول میشود. ضمن بروز ابتکار و خلاقیت به ارضای تمایلات درونی و عواطف دست می یابد. هم چنین، وقتی به تناسب ذوق و استعداد خود مسؤولیت و کاری را برعهده میگیرد، آمادگی برای پذیرش مسؤولیت و هماهنگی فعالیت های گروهی معطوف به هدف را نیز تمرین میکند (شریدان، توکلی و سنایی نسب،۱۳۸۰).
از نظر «پیاژه» بازی در رشد هوشی کودک نقشی حیاتی دارد که آثار آن در زندگی و رفتار آدمی نیز مشهود است . بازی از دوجهت بر رشد ذهنی شناختی کودک موثر است. نخست این که کودک با انواع وسایل بازی، افراد و موقعیتهای بازی برخورد می کند و حتی انواع ابهام ها و سؤال ها در بازی ممکن است ذهن کودک را به خود جلب کرده و به تأمّل و تفکر در مورد آن وا دارد و از این طریق ذهن را پرورش می دهد. جهت دوم نقش و تأثیری است که بازی بر رشد زبان کودک دارد و رشد زبان نیز بر رشد شناخت و ذهن کودک تأثیر زیادی میگذارد. بنابراین نقش بازی در رشد ذهنی و شناختی کودک مضاعف است (حجاران، ۱۳۹۰).
بطور کلی، تجارب روشن و دست اولی که انگیزش تفکرهستند، طی فرایند بازی کردن در اختیار کودکان قرار میگیرند. همچنین هدف بعضی از بازیها نشان دادن سطح رشد ذهنی کودک و کمک به فهم استدلال او و مقایسه نحوه ی تفکرکودک با نحوه ی بزرگسالان است (لندرث،۲۰۰۲).
۲-۵-۵-۲. ارزش درمانی بازی
بازی به ایجاد رابطه درمانی میان کودک و درمانگر کمک میکند. همچنین کودک را در بیان نگرانی ها و اضطراب های خویش یاری می دهد، تشخیص مساله را برای درمانگر آسان می کند و موجب پیشبرد فرآیندهای درمان و رشد می شود (لندرث،۲۰۰۲).
از سوی دیگر بازی در فرایند تشخیص نقش محوری دارد، زیرا درمانگر را در فهم نیازها، هیجان ها، تعارض ها، ترس ها و توانایی های کودک یاری میدهد. بازی خاصیت درمانی دارد، زیرا به کودک اجازه می دهد هیجان های به بند کشیده شده و مقید و محبوس خودرا رها کند و وقایع و تجارب دردناک وآسیب زای گذشته را بازسازی نماید. کودکان غالباً از طریق بازی، می توانند مسایل خود را به نمایش درآورند و با آزمون رفتارهای نو، راه حل آنها را بیابند. چنانچه کودک در محیط مناسبی قرار بگیرد که ازشکست یا انتقاد در امان باشد، میتواند بیدغدغه راههای گوناگون را برای حل مسائل خود بیازماید. چنین تجربه ای به کودکان کمک میکند تا احساس شایستگی کنند و در نهایت، موجب تقویت حس اعتماد به نفس وخودباوری در آنها میشود (لندرث، ۲۰۰۲).
بازی وسیله ای درمانی است. در زندگی روزمره کودک نیاز دارد از تشنجهایی که توسط محدودیت های محیطی به او تحمیل می شود رهایی یابد. بازی به او فرصت میدهد که احساسات خود را به طریقی قابل قبول در اجتماع بیان کند و به وی اجازه میدهد انرژی تحت فشار خود را به طریقی بیرون بریزد که از نظر دیگران و کلاً اجتماع مانعی ندارد. دستیابی به چنین هدفی یا از طریق بازی های پرتحرک ممکن است و یا بوسیله روش های غیرمستقیم از قبیل همانندسازی با یک شخصیت درکتاب، سینما یاتلویزیون به هنگامی که کودک، کتابی را میخواند یا فیلمی را میبیند. او میتواند احساساتی از قبیل ترس، رنجش، نگرانی و شادی خود را آن طور که میل دارد در قالب شخصیت های دلخواهش بیان کند و کدورت درونی اش را بزداید(محمد اسماعیل، ۱۳۸۳).
بازی، بهترین وسیله برای رشد و شکوفایی احساسات و بهترین راه برای پرورش عواطف کودک است. در حین بازی است که کودک کیفیت بروز عواطف، کنترل و ارضای مناسب آن را یاد میگیرد . هرچند، کودک میان واقعیت و بازی تفاوت قائل نیست، در عین حال، صداقت کودکانه را در بازی بروز می دهد . احساسها، تشویش ها و اضطراب های کودک در ضمن بازی حقیقی هستند (قریشی راد، ۱۳۸۸).
۲-۵-۵-۳. نقش بازی در رشد جسمانی
فعالیت های کودک از بدو تولد (دست و پازدن، چنگ زدن، گرفتن و… )، هرچند با اهداف مختلفی صورت میگیرد؛ اما لذت بازی گونه ای دارد. این لذت در کودک، رضایتی ایجاد میکند که انگیزه حرکت و یا فعالیت بعدی او میشود (شریدان، توکلی، سنایی نسب، ۱۳۸۰). در بازی، خصوصاً بازی های دوران کودکی (مانند دویدن، پریدن، خم شدن، بالارفتن و … ) کودک فعالیت جسمی میکند و این فعالیت ضمن تمرین حرکات بدنی، نوعی ورزش محسوب شده، برقدرت بدنی و چالاکی او می افزاید و او را از حالت انفعال و انزوا میرهاند. کودکان به کمک بازی، عضلات خود را قوی میکنند و بسیاری از مهارتهای حرکتی- روانی را که می تواند مقبولیت اجتماعی برای آنها به ارمغان بیاورد، یاد میگیرند . در هنگام بازی جریان خون آزادتر و رفع مواد زائد آسان تر و بیشتر میشود. همچنین، بازی باعث افزایش قدرت بدنی، هماهنگی و تعادل بین اندامها، ظرافت حرکات، افزایش استقامت و مقاومت بدن میشود و در نتیجه کودک در مقابل بیماریها و خطرات محیطی محفوظ می ماند (شریدان، توکلی و سنایی نسب، ۱۳۸۰).
۲-۵-۵-۴. نقش بازی در رشد روانی- اجتماعی و ارتباط با همسالان
بازی باعث می شود که کودک بتواند با دیگران رابطه صحیح برقرار ساخته و رفتار خود را متعادل کند. کودک در بازی با هم بازی های خود ارتباط برقرارکرده و چگونگی ارتباط را نیز تجربه می کند و بارعایت مقررات بازی، احترام به قوانین و مقررات اجتماعی، پذیرش انتقاد و همکاری گروهی را هم می آموزد . کودک در بازی های تخیلی با بازی کردن نقش های متفاوت اجتماعی از قبیل سرپرستی عروسک خود، خانه داری، جواب دادن به تلفن و زندگی کردن را تجربه می کند و خلاصه بسیاری از رفتارهای اجتماعی دیگر را ضمن بازی می آموزد (شجاعی،۱۳۹۰).
کودکانی که فرصت بازی های گروهی را دارند احساس همدلانه ی بیشتری از خود بروز می دهند. در یک بررسی، پژوهشگران، کودکان پیش دبستانی را مشاهده کردند که زمینه های مناسب برای بازی و ابراز احساس همدلانه را نداشتند. این کودکان در مقایسه با کودکانی که محیط مناسب و امکانات مطلوب برای بازی کردن را داشته اند، رشد عاطفی کمتری نشان دادند (سادوک و سادوک، ۱۳۹۰).
کودک در بازی بیش از هر فعالیت دیگری قادر است استقلال خود را ظاهر سازد. همان نیازی که به تدریج رشد میکند و بزرگسالان به بهانه این که هنوز بزرگ نشده اند، به ندرت آن را در اختیار کودک قرار می دهند. غافل از این که تمرین و ممارست در این بُعد باید از کودکی شروع شود. در صورت عدمِ رشد استقلال شخصی، اختلالاتی در نحوه ی ارتباط در سطوح سنی بالاتر و در بزرگسالی ایجاد خواهد شد . کودک در بازی خودش موضوع بازی را تعیین می کند، آغاز و انجام بازی را مشخص می سازد و برای بهتر و جالب ترشدن بازی از معلومات و مهارتهای خود بهره میگیرد. بازی موقعیت زیادی را برای استقلال عملی در اختیار کودک قرار می دهد (محمد اسماعیل، ۱۳۸۳).
بازی، اعتماد به نفس کودک را افزایش میدهد، از اضطراب می کاهد و عزّتِ نفس و خودپنداره مثبت را تقویت می کند. بازی، سبب اجتماعی شدن، ایجاد استقلال، آموزش مهارت های ارتباطی، استحکام روابط خانوادگی و سهولت در دوست یابی می شود . کودک از طریق بازی بادیگر کودکان، تنهایی خود را به طور مطلوبی از بین می برد؛ بنابراین باتوجه به کارکردهای مختلفی که بازی دارد و مورد علاقه بیش از اندازه کودک است، می تواند نقش منحصر به فردی در بهداشت روانی کودک داشته باشد (محمد اسماعیل، ۱۳۸۳).
۲-۶. یافتههای پژوهشی در خصوص موضوع تحقیق
ادبیات تحقیق از موفقیت روش درمان تعامل والد- کودک در بهبود سلامت روانشناختی کودکان مبتلا به نشانههای آسیبشناسی روانی حکایت دارد. از میان تحقیقات داخلی میتوان به پژوهشی اشاره کرد که عباسی، نشاط دوست و آقامحمدیان شعرباف (۱۳۸۹) با هدف بررسی تاثیر درمان تعامل والد - کودک روی مادران بر میزان کاهش علایم اضطراب جدایی در کودکان انجام دادند. نتایج نشان داد که درمان تعامل والد - کودک، در شدت علایم اضطرابی در گروه آزمایش از نظر آماری کاهش معناداری پدید آورده است. میزان تاثیر ۵۴ درصد بود که نشان می دهد ۵۴ درصد کل واریانس یا تفاوت های فردی در نشانه های اضطرابی، مربوط به تفاوت های بین دو گروه آزمایش و مقایسه و ناشی از اعمال متغیر مستقل است. بنابراین درمان تعامل والد - کودک روی مادران، می تواند علایم اضطراب جدایی کودک را کاهش دهد.
عباسی و نشاط دوست (۱۳۹۲) در پژوهشی با هدف بررسی تاثیر درمان مبتنی بر تعامل والد-کودک روی مادران بر میزان کاهش علائم نافرمانی مقابله ای در کودکان پیش دبستانی نشان دادند که درمان تعامل والد-کودک، باعث کاهش شدت علائم نافرمانی مقابله ای شده است. بنابراین درمان مبتنی بر تعامل والد-کودک روی مادران، می تواند علائم نافرمانی مقابله ای کودک را کاهش دهد.
مهاجری، پوراعتماد، شکری و خوشابی (۱۳۹۲) در پژوهشی با هدف تعیین میزان تاثیر احتمالی درمان تعامل والد - کودک بر خودکارآمدی والدگری مادران کودکان درخودمانده با کنش وری بالا نشان دادند که درمان تعامل والد - کودک باعث بهبود ضعیف تا متوسط خودکارآمدی والدگری مادران کودکان دچار درخودماندگی با کنش وری بالا می شود. با توجه به تاثیرگذاری محدود این درمان بر خودکارآمدی والدگری، لازم است در آینده به برنامه های آموزش والدین با جهت گیری اولیه در این زمینه و بررسی آثار چنین مداخله هایی در گروه مادران کودکان دچار اختلال های طیف درخودماندگی توجه بیشتری شود.
مصطفوی و همکاران (۱۳۹۱) در پژوهشی با عنوان تاثیر آموزش بازی درمانی مبتنی بر تعامل والد- کودک مطابق با الگوی لندرث به مادران بر کاهش مشکلات رفتاری کودکان، کودکان پیش دبستانی ۷- ۶ ساله را در دو مرحله مورد ارزیابی قرار دادند. در مرحله اول ۷۳ کودک توسط سیاهه رفتاری کودک (CBCL) مورد بررسی قرار گرفتند که ۲۵ نفر از آنها دارای مشکلات رفتاری بوده اند و ۱۳ نفر از مادران آنها آماده شرکت در طرح شدند. از این ۱۳ نفر ۶ نفر در گروه آزمایش و ۷ نفر در گروه کنترل، بطور تصادفی جایگزین شدند. تمامی این والدین در دو مرحله پیش و پس آزمون، پرسش نامه CBCL را پر نمودند. افراد گروه کنترل در انتظار درمان ماندند و گروه آزمایش طی ۱۰ جلسه ۲ ساعته، در برنامه آموزش مهارت های بازی درمانی شرکت کردند. داده های مرحله پیش و پس آزمون با بهره گرفتن از آزمون آماری یومن ویتنی مورد مقایسه قرار گرفت. یافته ها نشان دادکه آموزش مهارتهای بازی درمانی به مادران موجب کاهش مشکلات رفتاری در کودکان گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل شده است.
نتایج تحقیقات خارجی که به بررسی اثربخشی درمان نعامل والد- کودک بر نشانگان آسیبشناسی روانی کودکان و نوجوانان پرداختهاند، موید تحقیقات داخلی است. ماتوس و همکاران (۲۰۰۹) در پژوهشی به بررسی اثربخشی درمان تعامل والد - کودک بر کاهش علائم بیشفعالی کودکان پرداختند. نتایج آنها نشان داد که درمان تعامل والد- کودک که در آن هر دو والد درگیر هستند، باعث کاهش علائم بیشفعالی به طور خاص و دیگر علائم آسیبشناسی روانی به طور عام میگردد. همچنین در این تاثیرات، متغیرهای تحصیلات والدین و عملکرد خانواده نقش میانجی را دارند.
بدین سان می توان به اهمیت و نقش فرهنگ در جامعه یِ انسانی پی برد و فهمید که فرهنگ به راستی آیینه ی تمام نمای اقوام، گروه ها و ملت هاست. حال متعلق این فرهنگ می تواند رفتارها و کردارهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، مذهبی و … باشد. این نکته که ارزشها اساس تمامی فرهنگ ها هستند نه فقط مورد قبول محافل آکادمیک هست بلکه در گردهمایی بیش از یکصد و سی کشور جهان در کنفرانس سیاست های فرهنگی یونسکو که در سال ۱۹۸۲ در مکزیکوسیتی برگزار شد نیز این گونه مورد تاکید قرار گرفته است: «تمامی فرهنگ ها با ندای بی همتا و غیرقابل جایگزین از ارزشها هستند» (مصلی نژاد، ۱۳۸۸: ۲۴). بی جهت نیست که ماکس وبر بر آن بود که «مفهوم فرهنگ مفهوم ارزش هاست». (شیبانی، ۱۳۸۶: ۱۲۰).
۵.تعریف فرهنگ
چنان چه اشاره رفت فرهنگ مفهومی پیچیده و چندپهلو است و هر نحله ی فکری برداشت خود را از آن اعلام می کند و این را می توان نشانه ی اهمیت آن قلمداد کرد. «گذشت زمان از ابهامش نکاسته و فیلسوف و جامعه شناس و متفکر را در نهایت تضاد به جای گذارده است». (شیبانی، ۱۳۸۶: ۱۱۳). گویا همان گونه که فرهنگهای بشری بسیار متنوعند تعریف فرهنگ نیز بسیار متکثر و مختلف است. (طالبی،۱۷۹:۱۳۸۵). با این حال کوشندگان راه فرهنگ کوشیده اند تا این مفهوم سهل و ممتنع را به قید لغت و زبان در آورند.
در فرهنگ بزرگ سخن به سرپرستی حسن انوری که می توان آن را نخستین فرهنگ لغت فارسی به فارسی دانست که به معنا و مفهوم و تعریف فرهنگ چنان چه در متون علوم اجتماعی امروز رایج است پرداخته است این تعریف برای فرهنگ ذکر شده است: ۱. پدیده ی کلی پیچیده ای از آداب، رسوم، اندیشه، هنر و شیوه ی زندگی که در طی تجربه ی تاریخی اقوام شکل می گیرد و قابل انتقال به نسل های بعدی است.
داریوش آشوری در کتاب «تعریفها و مفهوم فرهنگ» حدود یکصد و پنجاه تعریف از فرهنگ را در شش دسته و به شرح زیر طبقه بندی کرده است:
۵-۱. تعریف های وصف گرایانه (descriptive): تعریفهای این دسته گسترده بوده و در آنها بر عناصر سازه ای (Factorial) فرهنگ تکیه می شود. چند مثال از این دسته:
۱.تیلور (۱۸۷۱): فرهنگ یا تمدن… کلیت در هم تنیده ای است شامل دانش، دین، هنر، قانون، اخلاقیات، آداب و رسوم و هرگونه توانایی و عادتی که آدمی همچون عضوی از جامعه به دست میآورد.
-
- هرسکو ویتس (۱۹۴۸): فرهنگ در اساس بنایی است بیانگر تمامی باورها، رفتارها. دانش ها، ارزشها و خواسته هایی که شیوه ی زندگی هر ملت را باز می نماید… و سرانجام عبارت است از هر آن چه یک ملت دارد، هر کاری که می کند و هر آنچه می اندیشد.
۵-۲. تعریف های تاریخی
در این تعریفها تکیه بر میراث اجتماعی و یا سنتّها می شود. چند مثال:
۱.مایریس(۱۹۲۷): فرهنگ آن چیزی است که از گذشته ی آدمیان بازمانده، در اکنون ایشان عمل می کند و آینده شان را شکل می دهد.
۲.وراثت اجتماعی - فرهنگ نامیده می شود. فرهنگ به معنای عام، کل میراث اجتماعی بشریت است و به معنای خاص، رگه ای ویژه از میراث اجتماعی فرهنگ یک قوم و یا ملت است.
۵-۳.تعریف های هنجاری (normative)
در این تعریفها تکیه بر قاعده (rule) یا راه و روش (way) می باشد. چند مثال:
۱.کلاکن (۱۹۵۱): یک فرهنگ اشارتی است به راه و روش خاص یک گروه از آدمیان یا طرح کامل زندگی آنان.
-
- بیدنی (۱۹۴۶): فرهنگ عبارت است از رفتار، احساس و اندیشه ی آموخته یا پرورانده ی افراد در یک جامعه؛ همچنین الگوها یا شکل های آرمانهای عقلی، اجتماعی، و هنری ای که جوامع بشری در طول تاریخ از خود نمایانده اند.
۵-۴.تعریف های روان شناختی:
در این دسته بر فرهنگ همچون وسیله ی سازواری (adjustment) و حل مسائل تاکید می شود.
چند مثال:
-
- اسمال (۱۹۰۵): فرهنگ عبارت است از تمامی ساز و برگ فنی، مکانیکی، مغزی و اخلاقی ای که مردم دوره ای خاص با به کارگرفتن آن ها به هدفهای خود می رسند فرهنگ شامل وسایلی است که آدمیان با آنها هدفهای فردی و اجتماعی خود را به پیش می برند.
۲.داوسن (۱۹۲۸): فرهنگ، راه و روش مشترک زندگی است ] یعنی عامل[ سازواری ویژه ی انسان با محیط طبیعی و نیازهای اقتصادی خود.
۵-۵. تعریف های ساختاری (Structural)
در این تعریف ها تکیه بر الگوسازی یا سازمان فرهنگ است: چند مثال:
۱.ویلی Willey (1929) فرهنگ سیستمی است، از الگوهای عادتی پاسخگویی که با یکدیگر همبسته و هم پشتند.
۲.کلاکن وکلی (۱۹۴۵): فرهنگ سیستمی است از طرح های پایدار و ناپایدار برای زندگی که از تاریخ سرچشمه می گیرد و همه یا اعضاء خاص از یک گروه در آن مشارکت دارند.
۵-۶. تعریف های پیدایش شناختی (Genetical): که به دو بخش تقسم شده است.
۱.تأکید بر فرهنگ همچون یک فراورده یا ساخته مانند تعریف هرسکو ویتس (۱۹۴۸) که فرهنگ را بخش انسان ساخته ی محیط می دانست.
۲.بخشی که در آن بر ایده ها تاکید شده است؛ مانند تعریف فورد(۱۹۴۲)که فرهنگ را جریانی از ایده ها می دانست که از فردی به فردی از راه کردار نمادین، آموزش زبانی و یا تقلید می رسد. (آشوری،۱۳۸۹: ۷۱-۴۷).
فرهنگ لغت آکسفورد[۸] شش معنا را برای کلمه Culture عنوان کرده است. (اینگلیس، ۱۳۸۶: ۵)
در فرهنگ علوم اجتماعی در خصوص معنای فرهنگ آمده است: توافق بر سر تعریف واحدی برای این اصطلاحِ پیچیده و فوق العاده مهم، کار دشواری است. سپس در مقام تعریف آن را به چهار گروه A، B، C و D تقسم کرده است.
در گروه A در صدد تعریف« فرهنگ» از منظرهای فرهنگیِ گوناگون برآمده است:
-
- به نقل از ا.ل. کروبر و سی. کلوکهون «فرهنگ شامل الگوهایی است آشکار و ناآشکار از رفتار و برای رفتار که به واسطه ی نمادها حاصل می شود و انتقال می یابد…».
۲.به نقل از هاچینسون: فرهنگ« مجموعه ی هر نوع رفتاری که از جانب هر گروهی ابراز گردد فرهنگ آن گروه نامیده می شود».
در گروه B به فرهنگ به معنای «پرورش» و سیر تاریخی آن پرداخته است.
در گروه C به تعریف فرهنگ به مثابه «مفهوم مرکزی انسان شناسی و دیگر علوم اجتماعی» پرداخته و آن را در شش دسته با عناوین تشریحی- شمارشی، تاریخی، هنجاری، روانشناختی، ساختاری و تکوینی طبقه بندی کرده است.
در دستهی اول بر فرهنگ به منزله ی کلیتی جامع و بر شماری از جنبه های محتوایی آن، در دسته دوم بر فرهنگ به عنوان اصطلاح عام به معنی کل میراث اجتماعی بشریت، در دسته ی سوم بر فرهنگ به منزله ی یک شیوه ی مشخص زندگی و عقاید هنجاریِ نیرومند، در دسته ی چهارم بر فرهنگ به منزله ی مجموعه ای از فنون برای برآوردن نیازهای آدمی و سازگاری با محیط، در دسته پنجم به فرهنگ به عنوان «الگویی ادراکی» و بالاخره در دسته ی ششم بر چگونگی تکوین، پیدایش و پدید آمدن فرهنگ تاکید شده است. (گولد، جولیوس و کولب، ویلیا، ۱۳۷۶: ۶۳۳-۶۲۹).
برخی دیگر از نویسندگان در تعریف از فرهنگ ابتدا آن را به تعاریف هنجاری و غیرهنجاری تقسیم کرده اند. آنان معتقدند که دو تعریف هنجاری از فرهنگ وجود دارد: «۱.فرهنگ به عنوان وجه ممیز انسان از حیوان و ۲. فرهنگ به معنای توسعه و پیشرفت فکری و اخلاقی جامعه». در معنای غیرهنجاری نیز فرهنگ را به «مجموعه ی دستاوردهای فکری و هنری و مجموعه ی ویژگی های اخلاقی و آداب و رفتار اجتماعی هر جامعه» تعریف کرده اند. (غلامرضا کاشی، ۱۳۸۲: ۲۱-۲۰).
ماکس وبر فرهنگ را معنایی می داند که انسان به جهان فاقد معنا می دهد و بر آن است که این امر پایه ی کنش های فردی و جمعی آدمیان را تشکیل می دهد. (غلامرضا کاشی، ۱۳۸۱: ۲۷-۲۶).
کلایه کلاکهون فرهنگ را در برگیرنده ی الگوهای صریح و ضمنی رفتارهای حال و آینده می داند که در قالب نمادها کسب می شود و انتقال می یابد. نمادها را دستاوردهای مشخص گروه های انسانی، از جمله تجسّمات آنها در قالب مصنوعات می داند. او هسته ی اصلی فرهنگ را اندیشه های سنتی یعنی اندیشه های منتج و برگزیده در طول تاریخ و به ویژه ارزشهای نسبت داده شده به آن اندیشه ها می داند. (چلیکوت، ۱۳۷۷: ۳۳۷).
از نظر اینگلهارت فرهنگ نظامی است از نگرشها وارزشها و دانشی که به طور گسترده در میان مردم مشترک است واز نسلی به نسل دیگر منتقل میشود.(اختر شهر،۵۱:۱۳۸۸).
ایمانوئل کانت فرهنگ را چیزی می دانست که انسان را از حیوانات متمایز کرده و آن نیز مشتمل بر ورزش قوای ذهنی آدمی است.(اختر شهر، ۵۱:۱۳۸۸).