- یادگیرندهها یادگیری را به تلاش خودشان نسبت دهند.
- یادگیرندهها خود پندارهی مثبتی را در خود پرورش دهند.
- فرایند یادگیری برای یادگیرندهها رضایتبخش باشد.
- یادگیرندهها طی فرایند از قدرت کنترل برخوردار بوده و پاسخگویی همراه با مسئولیتپذیری را طی فرایند یادگیری در خود رشد دهند.
- معلم هم با پاداشها و تمجیدهای کلامی و غیر کلامی به طور مستقیم یا غیر مستقیم موفقیتها را به تلاشهای یادگیرندهها نسبت دهد (لی، لیم و گرابوسکی، ۲۰۰۸).
ویتراک طی فرآیندهای انگیزشی برای نظریه یادگیری زایشی تنها به مطالب بالا به صورت بسیار مختصر اشاره کرده است، اما واقعیت امر این است که کلر فراتر از این رفته و طی مقالهای که در سال (۲۰۰۹) تحت عنوان اصول اولیهی انگیزش برای یادگیری مطرح کرده به ۵ اصل اشاره دارد که عبارتند از علاقه، ارتباط[۹۳]، اطمینان[۹۴]، رضایت[۹۵] و نهایتاً اراده[۹۶] و خود ـ تنظیمی[۹۷]. کلر (۲۰۰۹) این اصول را برای یادگیری ضروری میداند. قبلاً در مورد علاقه به طور مختصر اشاره شد. در ادامه، دیگر اصول به طور کوتاه مرور میگردند.
ج) ارتباط: انگیزش برای یادگیری زمانی افزایش مییابد که دانشی که قرار است یاد گرفته شود به طور معناداری مرتبط با اهداف کلی یادگیری توسط یادگیرنده استنباط شده و درک گردد. این اصل اشاره به مفاهیم و استراتژیهایی دارد که ارتباط بین محیط یاددهی- یادگیری را با اهداف یادگیرنده، سبکهای یادگیری او و نهایتاً تجارب قبلی یادگیرنده را در هنگام طراحی لحاظ کند. بنابراین آموزش و یادگیری باید در جهت برآوردن نیازهای یادگیرنده باشد (کلر، ۲۰۰۹).
د) اطمینان: انگیزش برای یادگیری مطابق با این اصل زمانی ارتقاء پیدا میکند که یادگیرنده به این اعتقاد برسد که او میتواند به خوبی بر وظایف و تکالیف مربوط به یادگیری تسلط پیدا کند و آنها را به خوبی یاد بگیرد. در واقع این اصل متغیرهای مربوط به احساس یادگیرنده از کنترل شخصی و همچنین انتظار برای موفقیت در جریان یادگیری را مشارکت میدهد (کلر، ۲۰۰۹).
ه) رضایت: مطابق با این اصل انگیزش برای یادگیری زمانی فزونی میگیرد که یادگیرندهها بازده های رضایتبخشی را برای وظیفهی یادگیری پیشبینی و تجربه کنند. این مولفه در جریان یادگیری از آن جا ضروری است که یادگیرندهها باید احساسات مثبتی را در مورد تجارب یادگیریشان داشته باشند و استمرار انگیزش به یادگیری را در خود پرورش دهند (کلر، ۲۰۰۹).
و) اراده و خود تنظیمی: طبق این اصل، انگیزش برای یادگیری زمانی افزایش مییابد که یادگیرندهها راهبردهای ارادی و خود تنظیمی را برای پشتیبانی و حمایت از تمایلاتشان[۹۸] به کار گیرند. بعد از این که یادگیرنده در جهت دستیابی به هدفی برانگیخته شد، حال ضرورت دارد که او در تلاش برای حصول آن هدف پافشاری کند و این چیزی است که این اصل بدان اشاره دارد (کلر، ۲۰۰۹). در واقع این اصل به نوعی اشاره به خود- تنظیمی یادگیرنده دارد. از آن جا که خودتنظیمی در یادگیری زایشی بویژه طی پژوهشهای اخیر از اهمیت خاصی برخوردار است و با توجه به این که از دیدگاه برخی از پژوهشگران هدف یادگیری زایشی پرورش یادگیرندگان خودتنظیم است، بنابراین در قسمت بعدی از نظریهی یادگیری زایشی به صورت مفصل در مورد آن توضیح داده میشود.
خودتنظیمی در یادگیری زایشی
ویگوتسکی[۹۹]، رشد و توسعهی یادگیری را در یادگیرندگان به صورت فردی به عنوان فرآیندی از خود – تنظیمی تشریح میکند. وی از استعارهی وامدهی خبره به مبتدی از لحاظ خود-آگاهی استفاده میکند که مبتدی در صورتی قادر است وظیفهی خیلی دشواری را انجام دهد که از حمایت فرد خبره برخوردار باشد تا این که به تنهایی آن کار را انجام دهد. مطابق با دیدگاه وود[۱۰۰] (۱۹۹۸) در سالهای اولیهی مدرسه، ممکن است خودتنظیمی شامل پشتیبانی از عملکردهای اصلی و مهم باشد از قبیل کمک به یادگیرنده در توجه کردن، تمرکز نمودن، یادآوری مواردی از حافظهی خود و نظایر آنها. به طور آغازین، تنظیم اولیه، یادگیرنده را قادر میسازد تا وظیفهای را انجام دهد، اما درک آگاهانه از توانایی تنها محصول نهایی رشد خود تنظیمی است (ورش و ادیسون – استون[۱۰۱]، ۱۹۸۵، به نقل از هویت[۱۰۲]، ۲۰۰۸). همچنان که توانایی یادگیرنده برای اجرای یک فعالیت افزایش پیدا میکند، نیاز به تنظیم بیرونی (تکیهگاهسازی) کاهش مییابد تا نقطهای که میتوان گفت، یادگیرنده عملکرد خود را تنظیم میکند و از اینرو به او خود تنظیم گفته میشود. مهمترین نکتهای که در این جا باید بدان توجه داشت، این است که برخی از یادگیرندگان به درک خودآگاهی برای انجام فعالیتهایی که در حال یادگیریشان هستند، نمیرسند که از این لحاظ پژوهشگران با سؤالهای زیر روبرو میباشند: آیا این به خاطر راهبردهای یادگیری و تدریس است که به طور ضمنی مشوق شکلهای سطحی از یادگیری هستند؟ یا به خاطر عدم یا کمبود توانایی در یادگیرندگان است؟
وود (۱۹۹۸) معتقد است که پیشرفتهای تربیتی یادگیرندگان در مدرسه تا حد زیادی بستگی به شخص یادگیرنده از لحاظ رشد دادن خود تنظیمی در حوزه های کلیدی مختلف دارد و اینها شامل توانایی و میل به توجه کردن، تمرکز نمودن، حفظ کردن، سازماندهی، برقراری ارتباط هم به صورت کلامی و هم نوشتاری، ارزشیابی کردن، خود – اصلاحی[۱۰۳] و خود – آموزی[۱۰۴] دارد؛ تواناییهایی که به صورت بیرونی تکیهگاهسازی و پشتیبانی شدند. مفهوم یادگیری خودتنظیمی براساس این واقعیت تجلی کرده که افراد هر وقت که احساس کردند، نیازمند یادگیری هستند، برای خود یادگیری تدارک میبینند و خود را تنظیم میکنند.
یادگیری خودتنظیمی یک فرایند سازنده و فعال است که در آن دانشآموزان اهداف خود را برای یادگیری تنظیم نموده و سپس تلاش میکنند تا شناخت و انگیزش خود را نظارت، کنترل و تنظیم نمایند و رفتار خود را از طریق اهداف و خصیصههای بافتی در محیط هدایت کرده و بسازند. دانشآموزان از این واقعیت به خوبی آگاه هستند که چه عواملی بر یادگیری و انگیزش آنها در جهت اتخاذ مسئولیتپذیری تأثیرگذار است. مطابق با اظهار ریزمبرگ و زیمرمن[۱۰۵] (۱۹۹۲) دانشآموزان باید اهداف مورد نظر خود را مشخص نمایند و سپس راهبردهای مورد استفادهی خود را از لحاظ مزایایی که فراهم میآورند را ارزیابی نمایند ( به نقل از پنتریخ[۱۰۶]، ۲۰۰۰).
یادگیری خودتنظیمی شامل به کارگیری صحیح آن دسته از راهبردهای یادگیری است که دانشآموز از آنها منتفع میگردند. یک راهبرد یادگیری هم در واقع یک برنامهی شناختی است که در راستای انجام یک وظیفهی خاص بوجود آمده است (تیمل، اوزگار، سن و یایلماز[۱۰۷]، ۲۰۱۲).
براون و فرارا[۱۰۸] (۱۹۸۵) بیان میدارند که خود تنظیمی یادگیری در دانشآموزان خوب، معمولاً موفقیتآمیزتر است و این در حالی است که در دانشآموزان ضعیف ناموفق عمل کرده است. ناتوانی در اعمال خود تنظیمی توجه، به عنوان مثال ممکن است از طریق تدریس راهبردهای مناسب یادگیرندگان ضعیف بهبود پیدا کند (به نقل از هویت، ۲۰۰۸).
منظور از یادگیرندههای خود- تنظیم در یادگیری زایشی آن دسته از یادگیرندگانی است که به طور رفتاری، انگیزشی، شناختی و فراشناختی در فرایند یادگیریشان کاملاً فعال هستند. لازم بذکر است که این تعریف با تأکیدات ویتراک بر انگیزش، راهبردهای شناختی یادگیری و فرآیندهای فراشناختی در فرایند تولید و زایش یادگیری کاملاً مطابقت دارد. بنابراین ضرورت دارد که پشتیبانی و رهنمودهای لازم برای تسهیل فرایند خود تنظیمی یادگیرندهها به عمل آید. از نظر زیمرمن و پونز (۱۹۸۸) راهبردهای یادگیری خود تنظیم در یادگیری دارای زیر مجموعههایی است که میتوان آنها را شامل زمینه های زیر دانست:
خود تنظیمی رفتاری
خود تنظیمی انگیزشی
خود تنظیمی شناختی
خود تنظیمی فراشناختی
خود تنظیمی رفتاری اشاره به استفاده بهینه از منابع دارد. به طوری که منجر به افزایش یادگیری گردد. خود تنطیمی انگیزشی به کاربرد فعال راهبردهای انگیزشی دارد که موجب ارتقاء یادگیری میگردند. خود تنظیمی شناختی و فراشناختی هم اشاره به افرادی دارد که طی فرایند یادگیری دارای برنامه ریزی، سازماندهی، خود ـ آموزشی، خود ـ کنترلی و خود- ارزیابی هستند و از راهبردها و فنون متناسب برای به ذهنسپاری و یادآوری مطالب سود میبرند (به نقل از سبحانی نژاد و عابدی ۱۳۸۵).
پیشرفتهای نظری و تجربی اخیر درباره خودتنظیمی میتواند اطلاعات بیشتری درباره مکانیسم نظریه یادگیری زایشی ارائه نماید. زیرا تنظیم شناختی و فراشناختی یادگیرندگان یک فرایند حیاتی در تولید دانش است (ویتراک، ۱۹۹۱). به عبارت دیگر، براساس ماهیت آن، یادگیرندگان باید در قبال فرآیندهای خلق معنا و تولید دانش خود پاسخگو و مسئول باشند. بنابراین خودتنظیمی باید فعال گردد تا اهداف یادگیری یادگیرندگان به اتمام رسد (شانک و زیمرمن، ۲۰۰۱). برای خلق معنا و تولید دانش، این که یادگیرنده بر شناخت و فراشناخت خود کنترل داشته باشد از اهمیت خاصی برخوردار است. کنترل شناختی بر استفاده از راهبردهای شناختی در دستیابی به اهداف یادگیری اشاره دارد و کنترل فراشناخت بر نظارت و تغییر راهبردهای شناختی خود به منظور ایجاد تغییرات انطباقی طی فرایند یادگیری تأکید دارد.
با توجه به زیمرمن (۱۹۹۹)، خودتنظیمی اشاره به “خود زایشی افکار، احساسات و اقداماتی دارد که از سوی یادگیرنده برنامه ریزی گردیده و اتخاذ شده تا به اهداف شخصی خود در یادگیری دست یابد” (ص ۷). از اینرو، یادگیری خود تنظیمی یک فرایند فعال و سازنده است که به موجب آن یادگیرندگان برای برنامه ریزی، نظارت، کنترل و تأمل در شناخت، انگیزش و رفتار خود طی فرایند یادگیری و دستیابی به اهداف خود، تلاش میکنند (پنتریخ[۱۰۹]، ۲۰۰۰). خودتنظیمی در نظریهها و مدلهای طراحی آموزشی مختلف، مکانیزمهای متفاوتی را پیشنهاد میکند، اما مدل یادگیری زایشی مبتنی بر مفروضات زیر است: فرض اول این است که یادگیرندگان، شرکتکنندگانی فعال در فرایند یادگیری بوده که به ساختن معنای خود، اهداف و راهبردها با بهره گرفتن از اطلاعات داخلی و خارجی در دسترس میپردازند. فرض دوم این است که یادگیرندگان پتانسیل لازم را برای نظارت، کنترل و تنظیم شناخت، انگیزه و رفتار خود را دارند. این فرض به معنای این است که برخی از نظارتها، کنترلها و تنظیمها امکان پذیر است، اما این بدان معنا نیست که یادگیرندگان میتوانند این روند نظارتی را در تمام بافتها و یا در تمام اوقات زمانی پیادهسازی نمایند. فرض سوم این است که یادگیرندگان میتوانند اهداف خود را در یادگیری تنظیم کرده و بر پیشرفت خود نسبت به اهداف نظارت نمایند و سپس شناخت، انگیزش و رفتار خود را به منظور دستیابی به اهداف انتخاب و وفق دهند. در نهایت، این دیدگاه پذیرفته شده است که فعالیتهای خودتنظیمی واسطه های بین رویدادهای بیرونی و درونی و میزان پیشرفت واقعی یا عملکرد هستند (پنتریخ، ۲۰۰۰). بنابراین یادگیرنده میتواند برای نظارت، کنترل و تنظیم حوزه های مختلف عملکرد شناختی، انگیزشی و رفتاری خود تلاش نماید. تنظیم شناخت که به بکارگیری راهبردهای مختلف شناختی برای یادگیری و انجام یک کار یا یک وظیفه و همچنین راهبردهای فراشناختی مورد استفاده برای کنترل شناخت توسط یادگیرنده برمیگردد (برانسفورد[۱۱۰]، براون[۱۱۱] و کوکینگ[۱۱۲]، ۱۹۹۹ و پنتریخ، ۲۰۰۰). دوم، تنظیم انگیزش است که مربوط به اعتقادات مختلفی است که یادگیرندگان ممکن است در مورد قابلیتها و توانایی های خود و یا کار داشته باشند. مثل خودکارایی یا ارزشها برای این کار. در نهایت، تنظیم فعالیتهای مربوط به رفتار است که افراد اقدام به کنترل فعالیتهای آشکار خود میکنند از قبیل مدیریت زمان و تلاش و کوششهای خود (مککیشی[۱۱۳]، پنتریخ، و لین[۱۱۴]، ۱۹۸۵) و همچنین کمک به جستجو و کاوش (کارابنیک[۱۱۵] و شارما[۱۱۶]، ۱۹۹۴). تنظیم شناخت و فراشناخت که یکی از علاقه های اصلی این مطالعه است و در یادگیری زایشی برای زایش معنا از اهمیت خاصی برخوردار میباشد، به طور مفصلتر در بخش بعدی مورد بحث قرار میگیرد (به نقل از لی، ۲۰۰۸).
تنظیم شناختی و فراشناختی
تنظیم شناخت از جنبه های اصلی خودتنظیمی در یادگیری زایشی برای عملکرد تحصیلی است (براون و همکاران، ۱۹۸۳؛ پنتریخ و دیگروت[۱۱۷]، ۱۹۹۰). این اشاره به فعالیتها و راهبردهایی دارد که در آن یادگیرندگان درگیر برنامه ریزی، نظارت و تنظیم شناخت خود میگردند. در تشریح همراه با مثال، برای یادگیری یک وظیفه (به عنوان مثال، خواندن یک کتاب درسی)، یادگیرندگان اهداف شناختی خاص خود را برای یادگیری تنظیم میکنند (شانک[۱۱۸]، ۱۹۸۹، زیمرمن، ۱۹۸۹) (به عنوان مثال، درک مطلب) و به صورت خودکار و یا آگاهانه دانش قبلی (به عنوان مثال، دانش مربوط به حوزه موضوعی) و دانش فراشناختی خود را فعال میسازند (به عنوان مثال، انتخاب راهبردهای شناختی) که دانشآموزان ممکن است از آن برخوردار باشند (الکساندر، شالرت و هیر[۱۱۹]، ۱۹۹۱؛ فلاول[۱۲۰]، ۱۹۷۹). یادگیرندگان، نظارت بر پیشرفت خود را در راستای اهداف کنترل میکنند (فلاول، ۱۹۷۹) (به عنوان مثال، نظارت بر درک مطلب خواندن) و آنها هر گونه تغییر لازم را اعمال یا انطباق میدهند (به عنوان مثال، تغییر در راهبردهای شناختی). البته این تغییر بر اساس نتایج کنترلی صورت میگیرد که آنها در به کارگیری راهبردهای شناختی داشتهاند و از نتایج و بازخورد حاصل از این کنترل به اطلاعاتی در مورد شکاف نسبی بین پیشرفت کنونی خود و اهداف یادگیری میرسند و براساس آن تصمیمگیری میکنند (زیمرمن، ۱۹۸۹، ۱۹۹۴). در نهایت، یادگیرندگان قضاوت شناختی در مورد دستاوردهای خود نسبت به عملکردشان خواهند داشت (به عنوان مثال، ارزشیابی درک و فهم) (به نقل از زیمرمن و شانک، ۲۰۰۱).
برخی از پژوهشگران تنظیم شناخت را متشکل از دو جزء میدانند: کنترل شناختی و کنترل فراشناختی. اول، کنترل شناختی به تنظیم استفاده از راهبردهای شناختی برای به انجام رساندن اهداف یادگیری میپردازد. به عبارت دیگر، یادگیرندگان خودتنظیم، خود قادر به کنترل فرایند انتخاب کردن و بکارگیری راهبردهای مختلف شناختی برای به خاطر آوردن، یادگیری، استدلال، حل مسئله و تفکر هستند (پنتریخ، ۲۰۰۰). انواع راهبردهای شناختی از قبیل: تکرار و تمرین، شرح و بسط و راهبردهای سازماندهی هستند که یادگیرندگان میتوانند به کار گیرند تا به آنها کمک کند، این مطالبی را که بررسی نمودهاند، درک کرده و یاد بگیرند و تاثیر مثبت آن را روی یادگیری و عملکرد آنها نشان داده شود (پنتریخ و دی گروت، ۱۹۹۰). دوم، کنترل فراشناخت به معنی آگاهی و کنترل فرآیندهای فکری است. به عبارت دیگر، یادگیرندگان خودتنظیم میتوانند برای شناخت خود برنامه ریزی کرده، آن را نظارت نمایند و برای هر گونه تغییرات انطباقی در یادگیریشان، خود را تغییر داده و وفق دهند (پنتریخ، ۲۰۰۰).
با این حال، مطالعات متعددی نشان دادهاند که یادگیرندگان در یادگیری از خودتنظیمی برخوردار نیستد و یا آنها اغلب تصمیمگیریهای فراشناخت نامناسبی اتخاذ میکنند، به ویژه در محیطهای یادگیری مبتنی بر رایانه (آزویدو[۱۲۱] و کراملی[۱۲۲]، ۲۰۰۴. رول[۱۲۳] و همکاران، ۲۰۰۵). در نتیجه، ارائه پشتیبانی و راهنمایی ممکن است، لازم باشد تا به آنها در تنظیم مناسبتر شناخت خود در یادگیری کمک کند. از جمله موارد مهمی که در یادگیری زایشی از لحاظ خودتنظیمی بسیار مهم میباشد، بازخوردهای فراشناختی است که بیانگر میزان اثربخشی راهبردهای شناختی مورد استفاده است. یادگیرندگان تنها با بهره گرفتن از بازخوردهای فراشناختی است که به کارگیری اثربخش راهبردهای یادگیری نائل شده و در صورت نیاز تغییرات لازم را در آنها به وجود میآورند.
بازخوردهای فراشناختی
بازخوردهای فراشناختی میتواند به یادگیرندگان یادآوری نماید و ارزیابی کند که تا چه اندازه راهبردهای شناختی که آنها به کار گرفتهاند، مناسب است و همچنین این که آنها چه اصلاحاتی باید روی فرآیندهای شناختی خود انجام دهند (جاکوبز و دمپسی[۱۲۴]، ۱۹۹۳ و نارسیس[۱۲۵]، ۲۰۰۸). کنترل فراشناختی مجموعهای از فعالیتهاست که یادگیرندگان برای کمک به خود استفاده میکنند تا یادگیری خود را برنامه ریزی، نظارت و نهایتاً راهبردهای یادگیری لازم را تنظیم و یا تغییر دهند. این کنترل فراشناختی از جنبه های مهم مؤثر یادگیری زایشی است. زیرا آن برای یادگیرندگان اطلاعات لازم را در مورد فرایند یادگیری و عملکردشان فراهم میآورد (باتلر و واین[۱۲۶]، ۱۹۹۵، پنتریخ، والترز و باکستر[۱۲۷]، ۲۰۰۰).
بنابراین، به منظور تسهیل در فرآیندهای انگیزشی، یادگیری زایشی از لحاظ خودتنظیمی یادگیرندگان و بهبود عملکرد یادگیریشان، حمایت و هدایت کنترل فراشناختی یادگیرندگان ضروری است. یک روش موثر در تسهیل آن ممکن است به ارائه بازخورد در مورد فرآیندهای فراشناختی بپردازد، مانند تصمیمگیری در مورد این که چگونه و از کدام یک از راهبردهای شناختی استفاده گردد (باتلر و واین، ۱۹۹۵؛ واین، ۱۹۹۷؛ ویتراک، ۱۹۹۲). بازخورد فراشناختی در واقع برقراری ارتباطی است که باعث میشود، یادگیرنده از راهبردهای یادگیری و سبک مورد استفاده و از میزان موفقیت خود آگاه گردد. بازخورد یک راهبرد پذیرفته شده برای افزایش آگاهی یادگیرنده از آن چه میباشد که ناشناخته است، چه دانشی مورد نیاز است و چه راهبردهای یادگیری کار میکند (جاکوبز و دمپسی، ۱۹۹۳).
مطالعات متعددی به بررسی اثر بازخورد فراشناختی پرداختهاند که از خود پرسشی یا برانگیختگی استفاده کرده است. میواریش و فردکین[۱۲۸] (۲۰۰۶) اثرات خودپرسشی را در دانش ریاضی دانش آموزان، استدلال ریاضی و فراشناخت مورد بررسی قرار دادند. این مطالعه شامل چهار نوع از خودپرسشی بود: پرسشهای درک مطلب (به عنوان مثال، به طور کلی این مسأله در مورد چیست؟)، پرسشهای پیوندی (به عنوان مثال، شباهتها و تفاوتهای بین این مسأله و مسائلی که شما در گذشته حل کردهاید در چیست؟ و چرا؟)، پرسشهای راهبردی (به عنوان مثال، چه راهبردهایی برای حل این مسأله مناسب هستند؟ و چرا؟)، و سوالات تأملی (به عنوان مثال، من در این جا چه چیزی انجام میدهم؟). یادگیرندگان با بهره گرفتن از خود پرسشی به طور قابل توجهی عملکرد بهتری نسبت به دانشآموزانی داشتند که از آنها در مورد دانش ریاضی و آزمونهای استدلال و فراشناخت استفاده نکرده بودند. کرامارسکی و گوتمن[۱۲۹] (۲۰۰۶) به بررسی مطالعهی قبلی از طریق آزمایش اثربخشی از خود پرسشی روی فراشناخت پرداختند. دانشجویان مورد حمایت با از خود پرسشی در فراشناخت در محیطهای آموزش الکترونیکی به طور قابل توجهی عملکرد بهتری نسبت به دانشآموزانی داشتند که با از خود پرسشی در فراشناخت در پیشرفت تحصیلی و استفاده از راهبردهای خود نظارتی حمایت نشدند.
برخی از مطالعات، اثر محرکهای فراشناختی را مورد آزمایش قرار دادند: وینمن[۱۳۰] و همکارانش (۱۹۹۴) به بررسی اثر محرکهای فراشناختی در استفاده از استراتژی یادگیری و عملکرد یادگیری و اثر متقابل بین محرکهای فراشناختی و هوش یادگیرندگان پرداختند. محققان از روش با صدای بلند فکر کردن استفاده نمودند و محرکهای فراشناختی شناسایی کردند که نیازمند پرسش از یک عبارت، ایجاد یک فرضیه یا ارزیابی بازده ها، افزایش وقوع و بهبود کیفیت فعالیتها، نظم و ترتیبهای نظامند و فعالیتهای ارزشیابی بود. بر این اساس، این بهبود، عملکرد یادگیری را افزایش داده است. همچنین تعامل استعداد - مداخله، بیان میدارد که دانشآموزان با هوش کمتر نسبتا، به طور بیشتری از محرکهای فراشناختی استفاده میکنند.
دانشآموزانی که از قابلیتهای خود برای یادگیری اطمینان دارند و آگاه هستند نه تنها از لحاظ ذهنی آمادگی لازم را دارند و علاقمند هستند، بلکه علاقه و زمان خود را نیز به کسب اطلاعات، دانش و مهارتها تخصیص میدهند. در واقع موقعیت مهم در این جا فعال نگه داشتن یادگیرنده از لحاظ موضوع است. بازخوردهای فراشناختی در یادگیری زایشی در واقع یک چرخه است که در شکل ۴-۲ نمایش داده میشود.
شکل ۴-۲: بازخوردهای فراشناختی در یادگیری زایشی (فتاحلیگو، ۲۰۱۱)
در مرحله دوراندیشی از این چرخه، افراد خود را برحسب عقاید و افکار قضاوتی آماده میکنند. از این لحاظ، برخی از خرده ابعاد دوراندیشی عبارتند از: تعیین هدف، برنامه ریزی تاکتیکی، باور خودکارآمدی و علاقهی درونی.
مرحلهی دوم عملکرد یا اراده است. فرآیندهای مرحلهی کنترل عملکرد در طول تلاشهای یادگیری اتفاق میافتد و بر تمرکز و عملکرد تأثیر میگذارد. این فرآیندها شامل جلب توجه و تمرکز آن، خود-آموزی، بیان کلامی و خود کنترلی است. خودآموزی اشاره به سبک و سیاق یادگیرنده در هدایت خودش در طول وظایف یادگیری دارد. خودآموزی هدایت شده میتواند به فنوان ابزاری برای تمرکز توجه، ایجاد گامهای متوالی، تقدیر از خود در راستای افزایش انگیزه برای استمرار یادگیری باشد. در فرایند خودکنترلی، افراد اطلاعاتی را در مورد آن چه را که آنها بدان رسیدهاند، بدست میآورند. به عبارت دیگر، در این فرایند جنبه های خوب یا بد عملکرد خود را طی فرایند یادگیری تشخیص میدهند.
سومین مرحله چرخهی فراشناخت، تأمل است. در پایان این مرحله، افراد عملکرد خود را ارزشیابی میکنند. از این لحاظ مرحلهی خود- تأملی شامل اعمال زیر خواهد بود: خود ارزشیابی، انساب، خود-تأملی و انطباقی است. چنانچه افراد به مهارتها و راهبردهای خودتنظیمی فراشناخت دست پیدا کنند، آنها میتوانند آن مراحل را اصلاح نمایند. این مهارتها به طور خودجوش در برخی افراد رشد میکند. اما برخی افراد هم نیازمند این هستند که از این لحاظ پشتیبانی گردند. بنابراین قبل از هر چیزی مهارتهای یادگیری فراشناختی (خودتنظیمی) باید مشخص گردند و معلمان و یادگیرندگان طی فرآیندهای یادگیری از آن آگاه باشند (فتاحلیگلو[۱۳۱]، ۲۰۱۱).
آن دسته از دانشآموزانی که یادگیری خود را مدیریت کرده و بدان جهت میبخشند به عنوان «یادگیرندگان استراتژیک[۱۳۲]»، «یادگیرندگان مستقل»، «یادگیرندگان خودتنظیم» یا «یادگیرندگان خود-آموزشی» تلقی میشوند. به عبارتی دانشآموزان برای آن که در جامعه اطلاعاتی بتوانند نقش فعالی ایفاء کنند، باید کفایت و شایستگی از لحاظ کنترل و مدیریتی خود طی فرایند یادگیری و همچنین یادگیری چگونه یادگرفتن را کسب نمایند (کرت و گورکان[۱۳۳]، ۲۰۱۰).
گلاور[۱۳۴] (۱۹۹۰) معتقد است که شناخت دربردارندهی کلیه عملکردهای جالب ذهن از قبیل شناساسی و تشخیص، بازخوانی، خود-آگاهی، تفکر، خواندن، نوشتن، حل مسأله و خلاقیت است (به نقل از یعقوبخانی غیاثوند[۱۳۵]، ۲۰۱۰) و فراشناخت به طور خیلی ساده به عنوان «تفکر در مورد تفکر» یا «دانستن در مورد دانستن» تعریف میگردد که ممکن است، اشکال مختلفی به خود بگیرد. اعم از این که دانش در مورد این که چه زمانی و در کجا از راهبردهای خاص برای یادگیری یا حل مسأله استفاده گردد (سانتراک[۱۳۶]، ۲۰۰۸). البته باید در نظر داشت که فراشناخت هم شامل دانش فراشناختی و هم تجارب فراشناختی یا خودتنظیمی است که دانش فراشناخت به دانش کسب شده از فرآیندهای شناختی برمیگردد و زمانی که یادگیرنده به ارزشیابی بازده ها و نتایج حاصل از تلاشهای خود میپردازد، در واقع اشاره به تنظیم فراشناختی[۱۳۷] دارد (یعقوبخانی غیاثوند، ۲۰۱۰).
مضامینی برای مطالعهی حاضر
بر اساس درک درستی از نظریه یادگیری خودتنظیمی، مضامین زیر برای مطالعه حاضر کاربرد دارد:
تنظیم شناختی و فراشناختی یادگیرندگان یک فرایند حیاتی در زایش و تولید دانش است. بنابراین نظریه یادگیری خودتنظیمی میتواند درک بهتری را برای مکانیسم یک مدل یادگیری زایشی فراهم آورد.
فرض میشود یادگیرندگان، شرکتکنندگانی فعال در فرایند یادگیری هستند و از پتانسیل لازم برای نظارت، کنترل و تنظیم شناخت خود برخوردارند. با این حال، این بدان معنی نیست که یادگیرندگان میتوانند این روند نظارتی را در تمام بافتها و یا در تمام اوقات به اتمام خواهند رساند، بلکه نیازمند تدابیر و تمهیداتی برای تکیهگاهسازی و کمک به یادگیرندگان بویژه دانشآموزان ضعیف است.
علاوه بر این، کنترل فراشناختی از جنبه های مهم یادگیری خودتنظیمی موثر است، زیرا آن، اطلاعاتی در مورد فرایندهای یادگیری و عملکرد خودشان را فراهم میکند.
بنابراین، حمایت و هدایت کنترل فراشناختی یادگیرندگان، به منظور تسهیل فرآیندهای خودتنظیمی و بهبود عملکردشان در انجام وظایف یادگیری، کاملاً ضروری است. این از رویهای حمایت میکند که یک فرایند ادواری و تکراری فراهم آورد که از مکانیزمهای بازخوردی برای دانشآموزان استفاده کند تا آنها به نظارت، آگاهی و تنظیم فرآیندهای یادگیری خود بر این اساس بپردازند.
از لحاظ تجربی هم به کارگیری راهبردهای خودتنظیمی پشتیبانی میشود. زیرا بازخورد فراشناختی میتواند وقوع و بهبود کیفیت راهبرد یادگیری را افزایش دهد و بر این اساس، عملکرد یادگیری که همانا خلق معنا میباشد را بهبود بخشد.
فرآیندهای یادگیری
هویت (۲۰۰۸) معتقد است که یادگیری چیزی بیش از فقط تفکر کردن است. آن چیزی بیش از تنها انجام اعمال دقیق در رابطه با سازه های معلمان است. از نظر او یادگیری یک فرایند اجتماعی، هیجانی و شناختی است که این در پاسخ به سؤالات زیر آمده است: (۱) یادگیری چیست؟ (۲) یک فعالیت آگاهانه است یا ناخودآگاه؟ (۳) یادگیری چگونه میتواند به طور مستقل اتفاق بیفتد زمانی که فشار زیادی روی معلم است و او باید تمام برنامهی درسی ملی را اجرا کند و در پایان دانشآموزان با یک امتحان کشوری یا استانی سنجیده شوند؟ (۴) یادگیری به صورت فردی اتفاق میافتد یا گروهی؟
اروت[۱۳۸] (۲۰۰۰) تأکید بر این دارد که درک ما از یادگیری باید تنها محدود به یادگیری رسمی و آگاهانه نگردد، بلکه یادگیری غیررسمی نیز وجود دارد که وی در این جا به ۲ نوع یادگیری غیررسمی اشاره میکند.
یادگیری ضمنی[۱۳۹]: که در آن یادگیری به طور آگاهانه اتفاق نمیافتد و همچنین هیچ دانش آگاهانهای از آنچه که آموخته شده است، وجود ندارد. دانش ناشی از یادگیری ضمنی در واقع فهم و درک افراد، موقعیتها، فعالیتهای روزمره و مواردی نظایر آنهاست که به نوعی از یادگیری ضمنی نشأت میگیرد و بر اساس آن رشد میکند. توانایی های دانشآموزان در بحث یادگیری غیررسمی زمانی افزایش پیدا میکند که از آنها خواسته شود تا این را انجام دهند یا حتی در زمانی که به بحث میپردازند، این نوع یادگیریها به شدت افزایش پیدا میکند.
در مجموع نتایج بدست آمده در این پژوهش به استناد داده های گردآوری شده، نشان میدهد که نوستالژی توانایی پیش بینی تمایل به خرید هواداران علی کریمی را دارد. نتایج تحقیق حاکی از برازش مناسب مدل مفهومی بود. همچنین یافته ها نشان داد میزان آشنایی با شخصیت نوستالژیکی (۳۶/۵=t و ۲۹/۰=β) و تاثیرپذیری نوستالژیکی (۹۱/۸=t و ۵۴/۰=β) رابطه علی معناداری با نوستالژی برانگیخته دارند. همچنین نوستالژی برانگیخته رابطه علی معناداری با تمایل به خرید هواداران دارد (۹۳/۱۰=t و ۶۳/۰=β).
بنابراین بهتر است مدیران و مسولان باشگاههای حرفهای و شرکتهای تبلیغاتی، بخصوص باشگاه پرسپولیس، جهت حفظ هواداران خود و جذب هواداران جدید و همچنین رسیدن به اهداف و منافع باشگاه، به نوستالژی توجه بیشتری نماید و با به کارگیری شخصیتهای محبوب و پرطرفدار و آیتمهای خاطره انگیز از مزایایی همچون فروش خدمات خود به هواداران بهره بجوید.
پیشنهادهای برخاسته از پژوهش
-
- با توجه به اینکه در پژوهش حاضر مولفه میزان آشنایی با شخصیت نوستالژی بر نوستالژی برانگیخته تاثیر داشت. پیشنهاد می شود که باشگاههای حرفهای و شرکتهای تبلیغاتی در انتخاب آیتم نوستالژیکی دقت لازم بعمل آورند و فردی را انتخاب کنند که هواداران آشنایی کافی و شناخت کاملی از آن داشته باشند.
-
- طبق نتایج به دست آمده در پژوهش حاضر، مولفه تاثیرپذیری از نوستالژی بر نوستالژی برانگیخته تاثیر داشت. بنابراین پیشنهاد می شود باشگاههای حرفهای و شرکتهای تبلیغاتی در انتخاب بازار خود دقت کافی داشته باشند و بازاری را انتخاب کنند که افراد بیشترین تاثیر را از نوستالژی بپذیرند.
-
- با توجه به نتایج پژوهش، مولفه نوستالژی برانگیخته تاثیر زیادی بر تمایل به خرید هواداران علی کریمی داشت. پس به باشگاههای حرفهای و شرکتهای تبلیغاتی پیشنهاد می شود با انتخاب آیتمهای نوستالژیکی مناسب که بیشترین انگیختگی را در بین هواداران ایجاد می کند تمایل خرید هواداران را افزایش دهند.
-
- پیشنهاد می شود حامیان مالی مسابقات (مثلا مسابقات المپیاد دانشجویی)، با دادن هدایایی خاطرهانگیز به شرکت کنندگان، نشان و برند خود را برای همیشه در ذهن آنها حک کنند. چرا که ورزشکار یا تماشاگری که در آن مسابقات شرکت داشته، هر وقت از آن هدیه استفاده کند به یاد روزهای خاطرهانگیز مسابقات میافتد.
پیشنهادهایی برای سایر پژوهشگران
-
- به دلیل اینکه فیلم پخش شده بر مولفه تاثیرپذیری از نوستالژی تاثیر ندارد پیشنهاد می شود در پژوهشی دیگر ابتدا پرسشنامه تاثیرپذیری از نوستالژی در بین شرکت کنندگان پخش شود سپس فیلم نشان داده شود و نهایتا بقیه پرسشنامه ها پخش شود.
-
- پژوهش حاضر محدود به نوستالژی شخصی بود، پیشنهاد می شود پژوهشی دیگر از شخصیت نوستالژیکی استفاده کند که برای شرکت کنندگان آیتم نوستالژیکی نیابتی به حساب بیاید.
-
- در این پژوهش از فیلم به عنوان ابزار برانگیختن حس نوستالژیک استفاده شد. پیشنهاد می شود پژوهشهای آینده از سایر ابزار تبلیغاتی مثل تبلیغات چاپی، رادیویی و … جهت برانگیختن حس نوستالژیکی شرکت کنندگان استفاده کنند.
-
- گاهی در تحقیقات بازاریابی از ابزارهای فنی نیز استفاده می شود. بازاریابها از ابزارهای فنی مختلفی استفاده می کنند. آنها از برقسنج (گالوانومتر) برای سنجش میزان هیجان فرد هنگام مواجه با یک تبلیغات یا یک تصویر خاص و از دوربینهای چشمی مخصوص برای تعیین نقاطی از یک تصویر که چشم برای اولین بار به آنها خیره می شود، استفاده می کنند (۱۴۴). با توجه به اینکه در این پژوهش برای سنجش میزان انگیختگی شرکت کنندگان از پرسشنامه استفاده شد و با توجه به موارد ذکر شده پیشنهاد می شود در پژوهشی میتوان برای سنجش دقیق میزان برانگیختگی از گالوانومتر استفاده کرد.
-
- با توجه به اینکه شرکت کنندگان در این پژوهش از قومیتهای مختلف بودند، پیشنهاد می شود پژوهشی تاثیر نوستالژی بر تمایل به خرید را در قومیتها مختلف بررسی کند.
منابع
-
- kotier, p.(2003). Marketing insight form A to Z. John wiley and son’s. New York.
-
- غفاری آشتیانی، پیمان. (۱۳۸۶). همپوشی بازاریابی رابطه مند و مدیریت ارتباط با مشتری. مجله تدبیر، سال هجدهم، شماره ۱۸۱، ص ۵۸-۵۴.
-
- صمدی، منصور؛ نورانی، محمد؛ فارسیزاده، حسین. (۱۳۸۸). بررسی تاثیر تاکتیکهای بازاریابی ارتباطی بر رفتار خرید در فروشگاههای پوشاک با بهره گرفتن از مدل معادلات ساختاری. فصلنامه پژوهشنامه بازرگانی، شماره ۵۳، ص ۲۲۳-۲۰۳.
-
- شاهحسینی، محمدعلی؛ اخلاصی، امیر؛ رحمانی، کمال. (۱۳۹۰). ارزش ویژه برند خدمات و رفتار خرید مشتریان. دو فصلنامه علمی پژوهشی تحقیقات بازاریابی نوین، سال اول، شماره سوم، ص ۷۸-۶۳.
-
- هوشمند، محسن؛ جعفریزاده، فروز. (۱۳۹۱). مروری بر مفاهیم و متغیرهای تاثیرگذار بر تمایل به خرید کالاهای غیر اصلی. بانک مقالات بازاریابی ایران، توسعه مهندسی بازارگستران آتی/. http://marketingarticles.ir/sell/612-مروری-بر-مفاهیم-و-متغیرهای-تاثیر-گذار-بر-تمایل-به-خرید-کالاهای-غیر-اصلی.html
-
- Meyer, Katherine. C. (2010). Unpublished Dissertation, Sport Nostalgia: An Examination of Familiarity and Intended Behavior. The Ohio State University.
-
- Holbrook, M. B; & Schindler, R. M. (1991). Echoes of the dear departed past: Some work in progress on nostalgia. Advances in Consumer Research, ۱۸(۱), ۳۳۰-۳۳۳.
-
- فلیپ کاتلر، گری آرمسترانگ. اصول بازاریابی. ترجمه بهمن فروزنده. (۱۳۹۰). انتشارات اموخته، تهران/.
-
- دل هاوکینز، راجربست. کنث کانی. (۲۰۰۴). رفتار مصرف کننده. ترجمه احمد روستا، عطیه بطحایی، انتشارات سارگل، چاپ اول، تهران/.
-
- حسن زاده، مهرداد. (۱۳۸۴). بازاریابی ورزشی. انتشارات پرسمان، چاپ اول، تهران/.
-
- Elliot, S. (2010). Advertising in Super Bowl commercials, the nostalgia bowl. The New York Times.
http://www.nytimes.com/2010/02/08/business/media/08adco.html
-
- Fairley, S. (2003). In search of relived social experience: Group-based nostalgia sport tourism. Journal of Sport Management, 17(3), 284-304.
-
- Havlena, W; & Holak, S. L. (1996). Exploring nostalgia imagery through the use of consumer collages. Advances in Consumer Research, 23, 35-42.
-
- Holbrook, M. B; & Schindler, R. M. (2003). Nostalgic bonding: Exploring the role of nostalgia in the consumption experience. Journal of Consumer Behaviour, ۳(۲), ۱۰۷-۱۲۷.
-
- Fairley, S; & Gammon, S. (2005). Something lived, something learned: Nostalgia’s expanding role in sport tourism. Sport in Society, ۸(۲), ۱۸۲-۱۹۷.
-
- Mason, D.S; Duquette, G.H; & Sherer, J. (2005). Heritage, tourism, and Canadian junior hockey: Nostalgia for social experience. Journal of Sport Tourism, 10(4), 253- 271.
-
- Wildschut, T; Sedikides, C; Arndt, J; & Routledge, C. (2006). Nostalgia: Content, triggers, functions. Journal of Personality and Social Psychology, ۹۱(۵), ۹۷۵-۹۹۳.
-
- Pascal, V; Sprott, D.E; & Muehling, D.D. (2002). The influence of evoked nostalgia on consumers’ responses to advertising: an exploratory study. Current Issues & Research in Advertising, 24(1), 39-49.
-
- Sierra, J.J; & McQuitty, S. (2007). Attitudes and emotions as determinants of nostalgia purchases: an application of social identity theory. The Journal of Marketing Theory and Practice, 15(2), 99-112.
-
- Muehling, D; & Sprott, D.E. (2004). The power of reflection: An empirical examination of nostalgia advertising effects. Journal of Advertising, 33(3), 25-35.
-
- Gladden, J. M; & Funk, D. C. (2002). Developing an understanding of brand associations in team sport: Empirical evidence from consumers of professional sport. Journal of Sport Management, 16, 54-81.
-
- Lera-Lopez, Fernando; & Rapun-Garate, Manuel. (2011). Determinants of sport participation and attendance: differences and similarities. International Journal of sports Marketing & Sponsorship. pp: 167-190.
-
- Howard, D.R; Crompton, J. L. (2005). Financing Sport (2nd Ed). Morgan Town, WV: Fitness Information Technology.
-
- Reisenwitz, T; Iyer, R; & Cutler, B. (2004). Nostalgia advertising and the influence of nostalgia proneness. Marketing Management Journal, 14(2), 55-66.
-
- Wilson, A.L. (2004). The relationship between consumer role socialization and nostalgia sport tourism: A symbolic interactionist perspective. Unpublished master thesis, University of Florida, Gainesville.
-
- حاجیحیدری، نسترن؛ هاشمی، نوین. (۱۳۹۲). مدیریت دانش مشتری و تمایل خرید الکترونیکی: بررسی مقایسه ای در دو جامعه. فصلنامه علوم مدیریت ایران، سال هفتم، شماره ۲۸، ص ۴۴-۲۷.
-
- احسانی، محمد؛ جوانی، وجیهه. (۱۳۹۱). بررسی تاثیر نام تجاری تیمهای موفق بر میزان وفاداری هواداران در لیگ برتر فوتبال ایران. پژوهشهای کاربردی مدیریت و علوم زیستی در ورزش، شماره ۲، ص ۹۸-۸۹.
-
- روستا، احمد؛ ونوس، داور؛ ابراهیمی، عبدالمجید. (۱۳۹۱). مدیریت بازاریابی. انتشارات سمت، چاپ شانزدهم، تهران.
-
- پوپ، نایگل؛ تورکو، دوگ. (۱۳۹۱). بازاریابی ورزش و رویداد. ترجمه محمد خبیری و فرشاد تجاری. انتشارات سمت، چاپ دوم، تهران.
-
- لاولاک، کریستوفر؛ رایت، لارن. (۲۰۰۲). اصول و مدیریت بازاریابی خدمات. ترجمه بهمن فروزنده. نشر آموخته، ویراست دوم، چاپ سوم، اصفهان. ۱۳۸۹.
-
- کاتلر، فلیپ. (۱۹۹۶). مدیریت بازاریابی: تجزیه و تحلیل، برنامه ریزی، اجرا و کنترل. ترجمه بهمن فروزنده، نشر آموخته، چاپ هشتم، اصفهان. ۱۳۸۹.
-
- دوراندیش، عبدالمجید. (۱۳۹۰). رابطه کیفیت خدمات، رضایتمندی و تمایل حضور مشتریان باشگاههای پرورش اندام. پایان نامه انتشار نیافته کارشناسی ارشد، دانشکده تربیتبدنی و علوم ورزشی دانشگاه خوارزمی.
-
- نیلی احمدآبادی، مجید. (۱۳۸۲). شناسایی و رتبهبندی عوامل مؤثر بر وفاداری مشتریان بانک رفاه توسط تکنیکهای تصمیمگیری چندمعیاره، رساله انتشار نیافته دکتری، دانشگاه تربیت مدرس، دانشکده علوم انسانی.
- نادریانجهرمی، مسعود. (۱۳۸۸). مدیریت منابع انسانی در سازمانهای ورزشی. انتشارات پیام علوی، چاپ اول، اصفهان.
عملکرداز جمله اطلاعات با اهمیت در تصمیمات اقتصادی به شمار می رود. مطالعات و پژوهشهای انجام شده درباره عملکرد، یکی از پرحجم ترین و بیشترین تلاش های پژوهشی را در تاریخ حسابداری تشکیل می دهد. (Ejngton 2007)
در این میان موضوعیت عملکرد برای موسساتی که دارای طیف وسیعی از مشتریان و هزینه می باشند از اولویت های فعالیت و تصمیم گیری سازمانی بحساب آمده و مدیران نهاد های سهام پذیر، نه تنها موضوع بهره وری و عملکرد به منظور تداوم فعالیت و تامین کارکنان خود را ملاک دانسته بلکه می بایست در قبال هزینه و ذینفعان و سپرده گذاران پاسخگو باشند.
امروزه از مهمترین سنجه های عملکرد مالی شرکت ها تعیین توانمندی های مدیران در مدیریت هزینه های شرکت می باشد. شناخت رفتار هزینه یکی از جنبه های بسیار مهم تجزیه و تحلیل سود برای مدیران است مطالعه رفتار هزینه نه تنها برای محققان آکادمیک بلکه برای آنهایی که فعالیت حرفه ای شان مستقیماً با فعالیت های شرکت در ارتباط است دارای اهمیت است در مدل رایج رفتار هزینه که در ادبیات حسابداری معمولاً پذیرفته شده است هزینه ها بر حسب تغییرات در سطح فعالیت به عنوان ثابت و متغیر در نظر گرفته می شوند در این مدل هزینه های متغیر به نسبت با تغییرات در محرک فعالیت در نوسان هستند.
(²بالاک ریشان² و ²گروکا² ۲۰۰۸)[۶]
با این پیش فرض که اندازه تغییر در هزینه ها تنها به میزان تغییر در سطح فعالیت بستگی دارد نه به مسیر تغییر. اما برخی نویسندگان مانند (²نورن² و ²سودرستورم² ۱۹۹۸)[۷] معتقد هستند هزینه ها با افزایش حجم فعالیت افزایش بیشتری دارند نسبت به کم شدنشان به علت کاهش حجم فعالیت ها. این نوع از رفتار هزینه توسط (²اندرسون²، ²بنکر² و ²جانکیرمن² ۲۰۰۳)[۸] به «هزینه های چسبنده» معروف شدند. به اعتقاد ²اندرسون² و دیگران، هزینه ها هنگامی چسبنده هستند که مقدار افزایش در هزینه های مرتبط با افزایش حجم، بزرگتر از میزان کاهش هزینه های مرتبط با همان مقدار کاهش در حجم است. همچنین در صورت کاهش حجم فعالیت، شرکت های دارای هزینه های چسبنده، نسبت به شرکت های فاقد هزینه های چسبنده کاهش بیشتری در درآمد دارند یافته های ²)چن² و ²بنکر²۲۰۰۶)[۹] نشان می دهد که رفتار هزینه در
مدل های مورد استفاده تحلیل گران مالی جهت پیش بینی سود نقش موثر دارد. همچنین این یافته ها جهت سرمایه گذارانی که از پیش بینی درآمدها جهت ارزش گذاری شرکت ها استفاده می کنند مفید است زیرا نتایج تحقیقات این دو نشان می دهد که وجود هزینه های چسبنده باعث ایجاد درآمدهای فرارتر در آینده و تغییر و تنوع در توزیع آن خواهد شد.
معیار های سنتی ارزیابی عملکرد، مبتنی بر ارقام سود حسابداری می باشند و به دلایل متعدد از جمله در نظر نگرفتن هزینه های تأمین مالی از طریق صاحبان سهام؛ در نظر نگرفتن آثار تصمیمات و رخدادهای آتی، نظیر دستیابی به بازار جدید و غیره، قادر به ارزیابی عملکرد واقعی شرکتها نمی باشند. یکی از معیار های مبتنی بر مدل اقتصادی، (ارزش افزوده اقتصادی تعدیل شده)[۱۰] می باشد، این معیار می تواند سود اقتصادی شرکت را به نحو مناسبی اندازه گیری کند و انتقادات وارده بر ارقام سود حسابداری را تا اندازه ای بر طرف کند. طرفداران این معیار ادعا می کنند که این شاخص، برترین معیار ارزیابی عملکرد محسوب می شود؛ زیرا بعنوان یک معیار ارزیابی، هزینه فرصت صاحبان سهام و ارزش زمانی پول را در نظر گرفته و تحریفات ناشی از بکارگیری روش های متفاوت حسابداری را برطرف می کند (²اویی² و ²لی²، ۲۰۰۲، ص۲۰).[۱۱]
عدم استفاده از معیار های مناسب برای ارزیابی عملکرد، از یک سو باعث می شود که قیمت سهام
شرکت ها به ارزش واقعی آنها نزدیک نشود و این پدیده موجب ضرر و زیان یک گروه از خریداران سهام و سود سرشار گروه دیگر خواهد شد و از سوی دیگر عدم جبران خدمات مدیران به تناسب عملکرد واقعی آنها، در جهت حداکثر سازی ثروت سهامداران موجب ایجاد شکاف بین منافع مدیران و سهامداران شده و مشکلات تضاد منافع میان نماینده و مالک بوجود خواهد آمد. (تئوری نمایندگی)[۱۲]
فرایند مدیریت هزینه مستلزم برنامه ریزی، کنترل و تصمیم گیری است. مدیران می توانند هر یک از این وظایف سه گانه را با دسترسی به موقع به اطلاعاتی که توسط سیستم حسابداری فراهم می شود، به گونه ای مؤثر اجرا کنند، بسیاری از این اطلاعات بر هزینه هایی که در شرکت رخ می دهد تمرکز دارد. مثلاً در
برنامه ریزی جداول پرواز هواپیمایی در شرکت های خطوط هوایی، مدیران باید به هزینه های سوخت هواپیما، حقوق کارکنان پرواز، هزینه های نشست و برخاست هواپیما و نظیر آن توجه کنند. کنترل
هزینه های ساخت رایانه های شخصی در یک شرکت سازنده این گونه رایانه ها مستلزم این است که
هزینه های ساخت به دقت اندازه گیری و ردیابی شود. درتصمیم گیری راجع به ساخت یک قطعه از قطعات منفصله این گونه رایانه ها در داخل شرکت یا خرید آن از تولید کنندگان بیرونی نیز مدیریت باید نسبت به هزینه هایی که در نتیجه ساخت این قطعه در داخل یا خرید آن از بیرون واقع می شود، توجه داشته باشد.
تعریف هزینه:
هزینه در ادبیات حسابداری به طرق زیر تعریف شده است.
هزینه از دیدگاهی گسترده شامل تمامی اقلام بهای تمام شده منقضی شده است که قابل کسر کردن از درآمد فروش می باشد.
هزینه ها عبارتند از کاهش ناخالص در داراییها یا افزایش ناخالص در بدهیها که بر اساس اصول پذیرفته شده حسابداری اندازه گیری شده و حاصل فعالیتهای انتفاعی موسسه می باشد.
هزینه ها عبارتند از خروج یا مصرف داراییهای واحد انتفاعی یا ایجاد بدهیها (یا ترکیبی از هر دو) طی یک دوره مالی که از تحویل یا تولید کالاها، ارائه خدمات، یا سایر فعالیتهای اصلی و مستمر یا عملیات کانونی آن ناشی شده باشد.
تعریف اول، رویکرد سنتی درآمد فروش - هزینه را منعکس می کند. در تعریف دوم ارتباطی بین هزینه و خالص داراییهای ایجاد شده است اما اندازه گیری کماکان بر قواعد مربوط به درآمد فروش ـ هزینه مبتنی می باشد. تعریف سوم انعکاسی قوی از رویکرد دارایی ـ بدهی محسوب می شود اما در موارد عملی، شناخت هزینه کماکان بر رویکرد درآمد فروش ـ هزینه مبتنی است و هزینه ها با درآمد فروش شناسایی شده مقابله می شود.
اصطلاح هزینه نظیر اصطلاح درآمد فروش مفهومی جاری است. بر اساس تعاریف ارائه شده بالا، هزینه ها معرف تغییرات مساعد در منابع واحد انتفاعی و در نتیجه کاهش سود است. اما تمامی تغییرات نامساعد در منابع، هزینه محسوب نمی شوند. بلکه هزینه ها عبارتند از بکارگیری یا مصرف کالاها و خدمات در فرایند تحصیل درآمد فروش. اقتصاددانان، نیروی کار، مواد و سرمایه ای را که به فرایند تولید کالاها و خدمات وارد می شوند اصطلاحاً عوامل تولید می نامند. از این دیدگاه هزینه ها عبارتند از انقضای عوامل تولید که بطور مستقیم یا غیر مستقیم به تولید و فروش محصولات واحد انتفاعی مربوط می باشند.
(شباهنگ، ۱۳۸۷، ص ۲۱۹).
چه اقلامی باید در هزینه ها منظور شوند:
چنانچه درآمد فروش به عنوان محصول واحد انتفاعی تعریف شود هزینه ها نیز شامل اقلامی است که بر ای ایجاد آن درآمد فروش واقع شده اند. بر اساس این تعاریف، منقضی شدن داراییها که به فرایند ارائه محصولات و خدمات به مشتریان مربوط نیست باید به عنوان زیان غیر عملیاتی طبقه بندی شود تمایزی که بین هزینه ها و اقلام کاهنده حقوق صاحبان سهام باید باشد این است که انقضای داراییها یا تعهدات مرتبط با مبادلات سرمایه ای نباید به عنوان هزینه طبقه بندی شود بلکه لازم است این اقلام به عنوان کاهش سرمایه یا اجزای متشکله آن تلقی گردند بنابراین می توان گفت که مصرف کالاها و خدمات برای تعریف هزینه ها کافی نیست بلکه لازم است هدف تحصیل درآمد فروش نیز مد نظر قرار گیرد، اگر چه ارتباط با درآمد فروش ممکن است کاملاً غیر مستقیم باشد. (شباهنگ، ۱۳۸۷، ص ۲۲۰)
چگونه باید هزینه ها را اندازه گیری کرد؟
اندازه گیری کالاها و خدماتی که در عملیات واحد انتفاعی مصرف می شود، معمولاً راه حل آسانی ندارد زیرا، هدف این اندازه گیریها به روشنی تعریف نشده است. اندازه گیریهای که در حال حاضر پذیرفته شده تلقی می شوند تا حدود زیادی به مفهوم سود بکار گرفته شده بستگی دارند. دلایل به نتیجه نرسیدن اغلب مسایل بحث انگیز مربوط به روش های اندازه گیری نیز این است که اشخاص توصیه کننده روش های مختلف، هدفها یا مفاهیم متفاوتی از سود را مد نظر دارند که به روشنی بیان نشده است.
بر اساس نظر اشخاصی که هزینه ها را به عنوان کاهش در داراییهای خالص واحد انتفاعی تعریف می کنند، اندازه گیری منطقی مبتنی بر ارزش کالاها و خدمات هنگام بکارگیری در عملیات واحد انتفاعی است. از این دیدگاه هزینه ها انعکاسی از جنبه های نامساعد عملیات کسب درآمد و معرف مصرف منابع برای تحصیل درآمد فروش می باشد. از سوی دیگر اشخاصی که بر گزارش اطلاعات مرتبط با گردش وجوه نقد واحد انتفاعی تاکید دارند توصیه می کنند که هزینه ها بر مبنای مخارج نقدی گذشته، حال یا آینده اندازه گیری شوند. در هر یک از دیدگاه های مربوط به سود، به شرح بالا، مقصود اندازه گیری مبلغی است که می توان به دوره جاری نسبت داد و انتقال مبلغی است که معرف کالاها و خدمات قابل مصرف در دوره های آینده می باشد.
متداولترین روش های اندازه گیری هزینه ـ ها عبارتند از:
بهای تمام شده تاریخی
اندازه گیری های جاری مانند ارزشهای جایگزینی
هزینه از دست دادن فرصت معادل وجوه نقد جاری
شناخت هزینه:
طبق مفاهیم نظری گزارشگری مالی ایران شناخت هزینه متضمن ملاحظه این امر است که آیا شواهد کافی مبنی بر وقوع کاهش در حقوق صاحبان سرمایه قبل از پایان دوره مورد گزارش وجود دارد یا خیر، اعمال احتیاط موجب می گردد که برای شناخت هزینه در مقایسه با شناخت درآمد، به شواهد وقوع و میزان اتکا پذیری اندازه گیری کمتری نیاز باشد. لازم است ارزیابی محتاطانه ای از شواهد مربوط به کاهش ارزش داراییها انجام شود. هرگاه علایمی دال بر کاهش ارزش مشاهده شود، یک بررسی جامع ضرورت می یابد. اگر ارزش یک دارایی کاهش یافته باشد، شناسایی تغییر در مبلغ ثبت شده دارایی که منجر به شناسایی یک هزینه می شود ضرورت می یابد با این حال اعمال احتیاط حذف داراییها یا درآمد ها را در مواردی که شواهد کافی مبنی بر وقوع و اتکا پذیری اندازه گیری وجود دارد و شناسایی بدهیها یا هزینه ها را هنگامی که شواهد موصوف وجود ندارد مجاز نمی شمرد. در غیر این صورت داراییها و درآمدها عمداً کمتر از واقع و بدهیها و هزینه ها عمداً بیشتر از واقع نمایش می یابد.
هزینه، زمانی و تا میزانی شناسایی می شود که داراییهای قبلاً شناسایی شده کاهش یافته یا حذف شده یا حائز شرایط ادامه شناخت به عنوان دارایی نباشد.
بدون این که افزایش در سایر داراییها یا کاهش در بدهیها رخ دهد. هزینه همچنین در صورت ایجاد یا افزایش یک بدهی بدون افزایش معادل در داراییهای شناسایی شده شناسایی می شود.
فرایندی که معمولاً تحت عنوان «تطابق درآمد هزینه» از آن یاد می شود در کنار سایر فرایندها یکی از ابزارهای حصول اطمینان از این امر است که در مواردی که شواهد کافی مبنی بر اینکه مخارجی منجر به دستیابی به منافع آتی شده وجود داد، یک دارایی شناسایی شود. و در دوره مصرف یا انقضای این منافع هزینه شناسایی گردد. تطابق بدین معناست که مخارجی که مستقیماً با ایجاد درآمدهای مشخص مرتبط است به جای شناسایی به عنوان هزینه در دوره وقوع در همان دوره ای شناسایی شود که این درآمدها شناسایی می شود.
در مواردی که انجام مخارج منجر به منافعی گردد که طی چند دوره مالی حاصل می شود و ارتباط این مخارج با ایجاد درآمدهای مشخص را تنها بتوان به طور کلی یا غیر مستقیم تعیین کرد و به علاوه ارزش دارایی را در پایان هر دوره نتوان به طور مستقیم و با قابلیت اتکای کافی تعیین کرد آنگاه فرض معقول آن است که دارایی طی عمر مورد انتظار آن به طور سیستماتیک کاهش می یابد در چنین شرایطی، دارایی پس از شناسایی بر مبنای سیستماتیک طی دوره هایی که منافع آن حاصل میشود مستهلک می گردد. این فرایند جزء روش های مورد قبولی است که در برخود با ابهام اتخاذ میشود. همان طور که قبلاً بیان شد، قطعیت اندازه گیری برای شناخت یک عنصر ضرورت ندارد و مشروط به این که فرایند موصوف منجر به برآوردی معقول از دارایی و هزینه گردد، دارایی و هزینه استهلاک آن بر مبنای مورد اشاره شناسایی می شود. با این حال بررسی ادواری مبلغ شناسایی شده دارایی لازم است تا اطمینان حاصل شود که شواهد کافی مبنی بر دریافت منافع اقتصادی آتی به میزانی که کمتر از مبلغ شناسایی شده نباشد وجود دارد.
هر گاه نتوان بین مخارج انجام شده و ایجاد درآمدهای مشخص در آینده ارتباط موجهی برقرار نمود، مخارج مزبور باید در دوره وقوع به عنوان هزینه شناسایی شود. این گونه مخارج شامل مبالغی است که به انتظار منافع آتی خرج شده لیکن رابطه آنها با این منافع در حدی دچار ابهام است که شناسایی یک دارایی را مجاز نمی شمرد. از جمله این مخارج می توان از برخی مخارج تحقیق و توسعه نام برد.
انواع هزینه:
یکی از طبقه بندی های مهم هزینه ها مبتنی بر تحلیل تغییر در هزینه ها بواسطه تغییر در حجم فعالیت شرکت است. مقصود از فعالیت مقیاس یا اندازه بازده تولید محصولات یا ارائه خدمات است. بر این مبنا هزینه ها را به سه طبقه ثابت، متغیر و نیمه متغیر تقسیم میکنند.
هزینه های ثابت[۱۳]
هزینه های ثابت، هزینه هایی هستند که با افزایش یا کاهش فعالیتها در کل ثابت خواهند ماند این نوع
هزینه ها ذاتاً ثابت نمی باشند بلکه ویژگی ثابت بودن را از طریق خط مشی های اتخاذ شده توسط مدیریت تحصیل می کنند. معهذا هنگامی که تصمیمات مدیریرت موجب ایجاد برخی هزینه های ثابت می گردد. تصمیمات دیگر آنها می تواند شرایط را دگرگون سازد و یک قلم هزینه ثابت را هم از لحاظ طبقه بندی و هم از لحاظ مبلغ تغییر دهد. بعبارت دیگر هزینه هایی که بعنوان هزینه ثابت طبقه بندی می شوند
نمی توانند قطعاً ثابت باقی بمانند میزان هزینه های ثابت صرفاً تا زمانی ثابت می مانند که شرایط مربوط تغییر نکند. در بلند مدت کلیه هزینه ها متغیر هستند.
هزینه های متغیر:
هزینه های متغیر، هزینه هایی هستند که انتظار می رود متناسب با افزایش در حجم فعالیت افزایش و به تناسب کاهش در حجم فعالیت، کاهش یابند. به منظور برآورد هزینه های متغیر (متغیر وابسته) در سطوح مشخصی از فعالیتها، لازمست شاخصی مانند ساعات کار مستقیم، ساعات کار ماشین یا هزینه دستمزد مستقیم برای فعالیت انتخاب شود. بدین ترتیب ضریب تغییر پذیری هر واحد فعالیت تعیین می گردد. در صورت تغییر شرایط ماهیت هزینه های متغیر و نحوه استفاده از آنها ممکن است تغییر کند. از این رو
هزینه های متغیر مستلزم بررسی مداوم می باشد. به نحویکه بتوان در فواصل زمانی معین تجدید نظرهای لازم را در آنها بعمل آورد.
هزینه های نیمه متغیر:
هزینه های نیمه متغیر، هزینه ای است که دارای دو ویژگی ثابت و متغیر باشد. دلایل ویژگی نیمه متغیر بودن برخی هزینه ها به شرح زیر می باشد:
۱ـ ارتقای تدارک کارای زیرساختهای شهری و تخصیص کاربری اراضی، و در نتیجه همکاری در رشد اقتصادی.
۲ـ مدیریت توسعه فضایی با کاهش هزینههای زیرساختها.
۳ـ حفظ و بهبود کیفیت محیط شهری (مشتمل بر مساکن موجود).
۴ـ اولویت به حفظ محیط طبیعی در بیرون از نواحی شهری (یا حومه شهر).
با توجه به ماهیت کیفیت زندگی، رویکرد نوین در برنامهریزی و طراحی شهری این است که نمیتوان وظایف طرحهای توسعه شهری (که نمود واقعی فرایند برنامهریزی شهری است) را به تأمین نیازهای زیستی و کالبدی محدود کرد. در واقع هدف اصلی از برنامهریزی و طراحی شهری دستیابی به کیفیت مسکن، کیفیت حمل و نقل، کیفیت فضاها و در نهایت کیفیت محیط زندگی است. اگر چه پاسخگویی به تمام نیازهای اجتماعی و فرهنگی شهروندان خارج از حوزه اختیارات و امکانات شهرسازی است، ولی برنامهریزی و طراحی شهری از بسترها و اهرمهای نیرومندی است که میتواند و باید زمینهها و زیرساختهای فضایی لازم را، برای پاسخگویی به این نیازها فراهم سازد و یا ضرورت آن را برای مسئولان و عموم مردم روشن نماید(مهدیزاده، ۱۳۸۵: ۳۰۵).
نائل شدن به اهداف برنامهریزی شهری (بهبود کیفیت محیط شهری)
اهداف برنامهریزی شهری
۱ـ ارتقای کارای زیر ساختهای شهری.
۲ـ مدیریت توسعه فضایی با کاهش هزینههای زیر ساختها.
۳ـ حفظ و بهبود کیفیت محیط شهری (مشتمل بر کیفیت مساکن موجود).
۴ـ حفظ بالقوه محیط طبیعی در بیرون از نواحی شهری( یا حومه شهر).
استفاده از یکسری ابزارهای قانونی:
۱ـ مقررات کاربری زمین.
۲ـ سرمایهگذاری در تدارک اولیه زیرساختها.
۳ـ وضع مالیات و …
نمودار (۲-۳): اهمیت و ارتباط بین کیفیت محیط و فرایند برنامهریزی شهری.
۲-۵- رضایتمندی سکونتی[۱۶]
از آنجا که رضایتمندی سکونتی، بخشی از حوزه رضایتمندی از زندگی در معنای عام به شمار میآید، یکی از مطالعه شدهترین موضوعات در زمینه محیط مسکونی قلمداد میشود. در دهه های اخیر رضایتمندی در تحقیقات مرتبط با کیفیت محیط در نواحی سکونتی مطرح شده است. بدین ترتیب از دیدگاه پژوهشگران مختلفی، رضایتمندی به عنوان معیاری عام برای سنجش ادراک کیفیت محیط مطرح شده است(رفیعیان و دیگران، ۱۳۸۷: ۵۵).
در محیطهای شهری مردم اکثر اوقاتشان را در محیطهای مسکونی سپری میکنند و بعد از کار کردن در طول روز محیط مسکونی نه تنها مکانی برای استراحت آنهاست بلکه همچنین فرصتی برای بازسازی روحی به آنها میدهد. کار کردن در محیطهای شهری باعث ایجاد استرس و فشارهای زیادی بر روی مردم میشود، بنابراین کیفیت محیط سکونتی و رضایتمندی از آن مورد توجه محققان بسیاری قرار گرفته است(Zhao,2009: 4594).
رضایتمندی از محیط مسکونی به عنوان احساس رضایت و خشنودی از زندگی در یک مکان خاص تعریف شده است(Bonaiuto and et al, 2006: 24). رضایتمندی از محل سکونت به عواملی از قبیل امکانات و خدمات تفریحی و رفاهی، فرهنگی، آموزشی، امنیت و آرامش و وجود فضای تعاملات اجتماعی بستگی دارد و خود با مهاجرتهای درون شهری مرتبط بوده و بر میزان اینگونه تحرکات جمعیتی به ویژه از بافتهای فرسوده و قدیمی به مناطق با کیفیت بهتر تأثیرگذار است(کشاورز، ۱۳۸۹: ۱۰۴).
سه دیدگاه متفاوت در مورد رضایتمندی سکونتی وجود دارد. تعداد اندکی از مطالعات بعد رفتاری را مورد مطالعه قرار دادهاند، در حالی که بعد شناختی و عاطفی در اکثر مطالعات به عنوان مولفههای موثر بر رضایتمندی سکونتی مورد مطالعه قرار گرفتهاند.
دیدگاه عاطفی[۱۷]
در این دیدگاه بسیاری از محققان بر روی شناسایی عواملی که ممکن است بر روی رضایتمندی سکونتی اثر بگذارد تمرکز کردهاند. تحقیقات تجربی رضایتمندی سکونتی را به عنوان یک متغیر وابسته معرفی کردهاند و مشخصه های عینی(مانند ویژگیهای مسکن و همسایگی(neighborhood)، تراکم، بهداشت محیطی، فضای سبز و …) و مشخصه های ذهنی(مانند ازدحام، امنیت، روابط اجتماعی و …) یا ویژگیهای شخصی مانند سن، جنس، درآمد و… را مورد شناسایی قرار دادهاند.
دیدگاه شناختی[۱۸]
در این دیدگاه محققان تلاش کردهاند تا ساختار درونی (عینی) یا مقیاسهایی را که ساکنان از طریق آنها میخواهند کیفیت محیط مسکونی را ارزیابی کنند، مشخص کنند. این مطالعات از چندین دسته از مقیاسها یا عواملی که تحت عنوان کیفیت محیط مسکونی ادراکی در شهرهای مختلف انجام یافته است، منتج شدهاند. برای مثال(Bonaiuto et al,2006) و(VanPoll,1997)و(Carp and et al,1982).
دیدگاه رفتاری[۱۹]
در مطالعات صورت گرفته در زمینه میزان رضایت از نواحی سکونتی و عوامل تأثیرگذار بر آن، کمتر از دیدگاه رفتاری استفاده شده است. از جمله افرادی که در این زمینه کار کردهاند، میتوان به آمریگو و آراگونز اشاره کرد که در سال ۱۹۹۷ تحقیقی بر روی رضایتمندی و ارزیابی سکونتی انجام دادند. آنها سعی کردند تا مدلهای رفتاری را که با درجه رضایتمندی سکونتی ارتباط معناداری دارند، شناسایی کنند(رفیعیان و دیگران ۱۳۸۷: ۵۴)، در این دسته از مطالعات رضایتمندی سکونتی به عنوان یک متغیر مستقل یا پیشگو[۲۰] شناخته میشود و پیامدهای رفتاری مانند بیثباتی مسکونی[۲۱]، تعمیر و مرمت مسکن، روابط مناسب با همسایگان و مشارکت در فعالیتهای همسایگی شناسایی شدهاند(JenTu&Ting Lin, 2008: 157- 158).
۲-۵-۱- احساس آزردگی
احساس آزردگی به عنوان یک احساس نارضایتی همراه با هر عامل یا شرایطی که بر این باوریم تاثیر بدی بر روی فرد و یا یک گروه میگذارد تعریف شده است. احساس آزردگی اغلب به عنوان معیاری برای سنجش پیامدهای منفی محرکهای احساسی از در معرض قرار گرفتن با عوامل مختلف محیطی (همچون صدا، بوی بد، خطرات ایمنی (اجتماعی)، ازدحام) به کار رفته است. لذا احساس رنجش و آزردگی به عنوان متداولترین اثر از ویژگیهای نازل محیطی میباشد که تاثیر منفی بر روی رضایتمندی سکونتی میگذارد(حاجی نژاد و دیگران، ۱۳۸۸: ۷۳).
در صورت بروز آزردگی دو حالت امکان پذیر است. حالت اول مربوط به افراد معتقد به تقدیر و سرنوشت است. این افراد با تطبیق دادن ناسازگاری از طریق تجدید نظر کردن در نیازها و کاستن آرمانها و یا از طریق تغییر ایجاد کردن در ارزیابی شرایط فعلی، رضایتمندیشان را ایجاد میکنند. حالت دوم مربوط به افرادی است که به هیچ طریق نمیتوانند خود را با شرایط فعلی سکونت که موجب ایجاد نارضایتی شده است وفق دهند. این افراد در بیشتر موارد، مستعد تلاش برای کاهش نارضایتیشان هم از طریق تجدید نظر کردن در نیازها و هم به وسیله تغییر دادن شرایط در واحد مسکونی از طریق تعمیر و یا نقل مکان به شرایط مسکونی با سازگاری بیشتر هستند(رفیعیان و دیگران، ۱۳۸۷: ۵۴).
در منابع تحقیقاتی مربوط به رضایتمندی، سکونت پذیری در زندگی یا رضایتمندی سکونتی امری کاربردی شده است. مارانز و کوپر(۲۰۰۰) در مدل خود در زمینه رضایتمندی از محل سکونت، رویکرد سلسله مراتبی داشته و در آن، میان سطوح مقیاسهای مختلف: واحد مسکونی (خانه)، واحد همسایگی (محله)، شهر و جامعه تمایز قائل شده است. مدل زیر که توسط وان پل و وان کمپ (۱۹۹۷) ارائه شده است، ساختار سلسله مراتبی از رضایتمندی از محل سکونت را نشان میدهد. در این مدل برای ویژگیهای محیطی اهمیت ویژهای قائل شدهاند. تحقیق آنها نشان میدهد که این ساختار سلسله مراتبی برای ویژگیهای محیطی، یک شیوه مناسب مدل سازی برای کیفیت محیطی است.
نمودار(۲-۴): ساختار سلسله مراتبی رضایت از محل سکونت
۲-۶- شاخصهای کیفیت محیط شهری
با وجود نظریههای مختلفی که در مورد کیفیت محیط شهری ارائه شده است اما به دلیل فقدان یک چهارچوب قابل قبول عمومی در این امر مفهوم کیفیت محیط شهری تا حدودی با ابهام روبرو است. بنابراین هدف از تعریف مفاهیم و مولفههای کیفیت محیط شهر این است که یک نظریه کلی و عمومی در مورد یک مجتمع زیستی خوبارایه شود. نظریهای که با هرگونه محیط انسانی سازگار شود، به آن پاسخگو باشد و بتواند ارزشهای عمومی را به عملیات خاص ومشخصی پیوند دهـد و به ارتباط بین ارزشهای انسـانی و شهر کالبدی ـ فضایی محدود شود(رفیعیان و عسگری، ۱۳۸۶: ۱۷).
محققانی که مسئله کیفیت را در مناطق شهری موضوع مورد مطالعه خود قرار دادهاند. با توجه به ماهیت موضوع برای حل این مشکل مبادرت به ارائه راه حلهایی نمودهاند. در اولین مطالعه که در زمینه کیفیت محیط در مناطق شهری به منظور هدایت مطالعه ارزیابی اثرات سیستم حملونقل تندرو (BART) بر ناحیه خلیج سانفرانسیسکو انجام شد، به دلیل نبود تعریفی مشخص از کیفیت محیطی منجر به طراحی معیارهایی شد که بر اساس آن کیفیت محیطی به صورت احساس رضایت افراد از مسئله مورد نظر تعریف گردد (Carp and et al, 1976: 240).در مطالعهای که بر روی ۱۰۰۰ فضای عمومی در کشورهای مختلف جهان شده است. نتایج حاکی از آن است که چهار معیار اساس کیفیت یک مکان و یا محیط است.
بدینگونه که به منظور درک کیفیت یک مکان احساس رضایت نسبت به این چهار عامل دسترسیها و پیوندها(وجود انواع مغازهها ـ از پوشاک فروشی گرفته تا انواع غذاها و نوشیدنیها ـ و خدمات عمومی مختلف)، آسایش و ادراک بصری (دسترسی به فضای عمومی مانند زمینهای ورزش، پارکها، میادین و …)، کاربریها و فعالیتها (وجود مکانهای مرکزی برای دسترسی مناسب شهروندان به انواع خدمات) ومعاشرت پذیری(گذران اوقات بیشتر با مردم محله) امری ضروری و بدیهی است(رفیعیان و عسگری،۱۳۸۶: ۲۹).در نمودار زیر ارتباط و پیوند مستقیم این چهار عامل را با کیفیت مکان میتوان مشاهده نمود.
آسایش منظر
معاشرت پذیری، اجتماع پذیری
استفادهها و فعالیتها
دسترسی و بهم پیوستگی
ـ فضای سبز، امن و
تمیز
ـراهپیمایی راحت
ـفضاهاینشستن مناسب،جذابوافسون کننده
ـ تعاونی
ـ نظارت مردم
ـخطوط همسایگی
ـصحبت های دوستانه
بند دوم : لایحه جدید تجارت
در لایحه جدید تجارت نیز با موادی مواجه می شویم که می توان آنها را انحراف از اصل نسبی بودن قراردادها دانست مانند قرارداد ارفاقی پیشگیرانه که بین طلبکاران و تاجری که حکم توقف او صادر شده بسته می شود و نمونه ای از این استثناء است در ماده ۱۰۴۵ لایحه جدید آمده است : « قرارداد ارفاقی پیشگیرانه نسبت به بستانکارانی که در اکثریت می باشند ویا کسانی که ظرف ده روز از تاریخ تصدیق آن را امضاء نموده اند لازم است. بستانکارانی که جزء اکثریت نبوده و قرارداد را هم امضاء نکرده اند می توانند سهم خود را موافق آنچه که در صورت صدور حکم ورشکستگی و تصفیه اموال از دارایی تاجر به آنها می رسد دریافت نمایند، لکن حق ندارند بقیه طلب خود را در آتیه از دارایی تاجر مطالبه کنند مگر پس از تأدیه طلب تمام کسانی که در قرارداد ارفاقی شرکت داشته و یا آن را ظرف ده روز مذکور امضاء نمایند.»_ با دقت در ماده ۴۸۹ قانون تجارت معلوم می گردد که مضمون هر دو ماده یکسان است بنابراین از درج ماده ۴۸۹ قانون تجارت خودداری می نماییم_. بنابراین آنچه در قسمت دوم ماده۱۰۴۵ آمده است ؛ یعنی، اثر قرارداد ارفاقی پیشگیرانه نسبت به طلبکارهایی که جزء اکثریت نبوده و قرارداد را هم امضاء نکرده اند، استثنائی بر اصل نسبی بودن قراردادها به شمار می رود. به بیان دیگر، این دسته از طلبکاران برای دریافت بقیه طلب خود باید صبر کنند تا تمام طلب کسانی که در قرارداد شرکت داشته یا بعداً آن را امضاء کرده اند، پرداخت شود، و سپس بقیه طلب خود را مطالبه و دریافت کنند.
علاوه بر این، یکی از آثار تصدیق قرارداد ارفاقی پیشگیرانه آن است که به منع مداخله تاجر در اموالش پایان می دهد و او می تواند به زندگی تجاری خویش بازگردد و این در حالی است که اقلیت با چنین قراردادی موافق نبوده اند ؛ با وجود این، قرارداد ارفاقی در مورد همه طلبکارها قابل اجراست، که این هم تجاوز دیگری به اصل نسبی بودن قراردادها به شمار می رود.
آنچه قرارداد ارفاقی را در زمره عقود جمعی قرارداده است، آثاری است که نسبت به طلبکاران مخالف قرارداد اعمال می شود. در حقوق فرانسه، بعد از انعقاد قرارداد، طلبکاران مخالف نیز خود به خود، طرف قرارداد محسوب می شوند. قانونگذار فرانسوی در ۲۵ ژانویه ۱۹۸۵ و به منظور حفظ مصالح اجتماعی و حمایت از واحدهای اقتصادی، طلبکاران مخالف را علیرغم اراده ایشان طرف عقد محسوب می کند.[۴۹]
در حقوق ایران وضعیت بدین گونه نیست و شاید طرف قرارداد محسوب نشدن طلبکاران مخالف، این شائبه را ایجاد کند که این قرارداد مخالف اصل نسبی بودن نیست ولی باید گفت قرارداد ارفاقی، طلبکاران را از دو جهت تحت تأثیر قرار می دهد :
اول : پایان توقف تاجر: علیرغم میل طلبکاران مخالف، تاجر پس از تصدیق قرارداد ارفاقی، می تواند فعالیت تجارت خود را از نو آغاز کند.
دوم : از بین رفتن اصل برابری طلبکاران عادی : اصل تساوی طلبکاران یکی از اصول حاکم بر ورشکستگی است اما با انعقاد قرارداد ارفاقی طلبکاران مخالف بر طبق حصه، به طلب خود می رسند ولی اگر بعدها تاجر درآمدی کسب کرد ابتدا طلب طلبکاران موافق بطور کامل تأدیه و سپس مابقی طلب طلبکاران مخالف پرداخت می شود و این همان تأثیر اراده اکثریت بر اقلیت است.[۵۰]
مبحث دوم : آثار قرارداد ارفاقی نسبت به طلبکاران
ماده ۱۰۴۵ لایحه جدید تجارت می گوید : « قرارداد ارفاقی پیشگیرانه نسبت به بستانکارانی که در اکثریت می باشند ویا کسانی که ظرف ده روز از تاریخ تصدیق آن را امضاء نموده اند لازم است. بستانکارانی که جزء اکثریت نبوده و قرارداد را هم امضاء نکرده اند می توانند سهم خود را موافق آنچه که در صورت صدور حکم ورشکستگی و تصفیه اموال از دارایی تاجر به آنها می رسد دریافت نمایند، لکن حق ندارند بقیه طلب خود را در آتیه از دارایی تاجر مطالبه کنند مگر پس از تأدیه طلب تمام کسانی که در قرارداد ارفاقی شرکت داشته و یا آن را ظرف ده روز مذکور امضاء نمایند.»
با توجه به این ماده طلبکاران دودسته هستند :
۱) طلبکارانی که قرارداد ارفاقی پیشگیرانه را امضاء نموده اند یا ظرف ده روز به آن پیوسته اند.
۲)طلبکارانی که قرارداد ارفاقی پیشگیرانه را امضاء ننموده اند.
حال در دو گفتار اثر قرارداد ارفاقی پیشگیرانه رانسبت به هر کدام از این دو توضیح می دهیم.
گفتار اول : نسبت به طلبکاران موافق
به استناد قسمت اول ماده ۱۰۴۵ لایحه جدید طلبکارانی که جزء امضاء کنندگان قرارداد ارفاقی پیشگیرانه محسوب می شوند دو گروه هستند اول کسانی هستند که از اولین مراحل انعقاد قرارداد دخالت داشته اند و اصالتاً و یا وکالتاً در جلسه ها و رأی گیری ها شرکت کرده اند و جزء اکثریت عددی و مبلغی لازم درماده ۱۰۲۹ لایحه جدید بوده اند. این افراد در حقیقت سنگ بنای قرارداد را گذاشته و قرارداد بین اینها و تاجر متوقف منعقد شده است.
گروه دوم کسانی هستند که از ابتدای مراحل انعقاد قرارداد شرکت نداشته اند. بلکه پس از آنکه قرارداد مراحل انعقاد خود را پشت سر گذاشته و موجودیت و حیات حقوقی یافته، وارد قرارداد شده و مصلحت را در آن دیده اند که به آن ملحق شوند لذا ظرف ۱۰ روز از تاریخ تصدیق آن را امضاء نموده و به آن پیوستهاند. مسأله قابل توجه در مورد این افراد این است که در واقع اینها طرف قرارداد نبوده اند. سؤال این است که وضعیت حقوقی این افراد چگونه است و با چه عنوانی امضاء بعد از قرارداد آنها را از جمله منعقد کنندگان قرار می دهد. آیا امضاء بعدی این گروه شبیه قرارداد الحاقی است ؟ پس ابتدا قراردادهای الحاقی را بررسی نموده سپس نتیجه می گیریم آیا پیوستن طلبکاران ظرف ده روز پس از تصدیق از جمله قراردادهای الحاقی می باشد یا نه ؟
در جامعه کنونی، بسیاری از قراردادها به شیوه مرسوم پیشینیان بسته نمی شود و دو طرف آن، به عنوان دو انسان آزاد و برابر مجال گفتگو در باره شرایط عقد و تنظیم آثار آن را نمی یابند. پیشنهاد کننده تمام شروط و تعهدات ناشی از پیمان را تهیه و به عموم عرضه می کند و طرف قبول یا باید آن را به طور درست بپذیرد یا باید به راه خود رود. توانایی اقتصادی پیشنهاد کننده و گاه انحصاری بودن کالا و خدمتی که به این گونه عرضه می شود، طرف قبول را ناچار می سازد که نیاز خود را با همان شرایط بپذیرد و درواقع به قانونی که طرف دیگر وضع کرده است بپیوندد. از جمله نمونه های این نوع قراردادها را می توان استفاده از امتیاز آب و برق و تلفن و… که همه با شرایطی انجام می شود که از پیش به وسیله ایجاب کننده فراهم آمده است نام برد. گستن در تعریف قرارداد الحاقی می نویسد : پیوستن به قراردادی نمونه است که به وسیله یکی از دو طرف تنظیم شده و طرف دیگر به آن رضایت داده است، بدون اینکه امکان واقعی تغییر آن را داشته باشد.[۵۱]
گفته شد در عقود الحاقی یک طرف شرایط را از قبل تعیین می کند و طرف دیگر یا آن را می پذیرد و جزء قرارداد می شود یا نمی پذیرد و به راه خود می رود. در قرارداد ارفاقی پیشگیرانه قرارداد بین تاجر متوقف و امضاء کنندگان سابق منعقد شده است و درواقع موجود است. ولی در عقود الحاقی عقدی از قبل وجود ندارد بلکه به این خاطر الحاقی گفته می شود که یک طرف شرایط را تعیین می کند و طرف دیگر با پیوستن به شرایط از پیش تعیین شده درواقع به شرایط ملحق می شود، نه به عقد.ولی همانطور که می دانیم در قرارداد ارفاقی پیشگیرانه عقد وجود دارد و طلبکاران امضاء کننده پس از تصدیق درواقع به قرارداد می پیوندند که در نتیجه این پیوستن، شرایط قرارداد هم بر آن ها بار می شود.
نتیجه اینکه با توجه به تعریف عقود الحاقی و مقایسه آن با قرارداد ارفاقی پیشگیرانه به نظر می رسد که پیوستن امضاء کنندگان پس از تصدیق را، به قرارداد مزبور نمی توان عقد الحاقی به حساب آورد. بلکه بهتر است آن را از قالبهای حقوق مدنی جدا دانست و همانطوری که خود قرارداد ارفاقی پیشگیرانه دارای ماهیتی خاص می باشد این موضوع را از جمله فروعات این ماهیت خاص دانست. این را می توان از این قسمت از ماده ۱۰۴۵ لایحه جدید که می گوید : « که ظرف ده روز از تاریخ تصدیق آن را امضاء نموده اند…» فهمید. چراکه اگر قانونگذار آن را از جمله عقود الحاقی می دانست بهتر بود از لفظ «که ظرف ده روز از تاریخ تصدیق به آن ملحق شده اند» استفاده کند. در نتیجه عمل امضاء کنندگان عقد الحاقی نیست.
گفتار دوم : نسبت به طلبکاران مخالف
آن دسته از طلبکارانی که قرارداد را حتی ظرف ۱۰ روز پس از تصدیق هم امضاء نکرده و به آن نپیوسته اند، متأثر از آن خواهند بود و همانطوری که قبلاً ذکر شد این مورد یکی از مصادیق استثنائی اصل نسبی بودن قراردادها است.
در خصوص این طلبکاران به استناد ماده ۱۰۴۵ لایحه جدید دو موضوع را بررسی می کنیم :
۱) دارایی موجود تاجر
۲)دارایی که در آینده کسب می کند.
در مورد دارایی موجود تاجر این طلبکاران می توانند سهم خود را به میزان آنچه که در صورت صدور حکم ورشکستگی و تصفیه اموال از دارایی تاجر به آنها می رسد، دریافت کنند. در توضیح این امر باید گفت که در مورد این طلبکاران این طور عمل می شود که تعداد طلبکاران تاجر و میزان دارایی و دیون وی و اینکه به هریک از طلبکاران چه مقدار می رسد، محاسبه می شود. پس از محاسبه طلبکاران به دو دسته تقسیم می شوند : یکی آنهاییکه قرارداد را امضاء کرده اند و دسته دوم آنهاییکه قرارداد را امضاء نکرده اند اینها به میزان سهم خود از دارایی تاجر می برند.
اما در خصوص دارایی هایی که تاجر در آینده کسب می کند، هرچند طلبکارانی که جزء امضاء کنندگان یا ملحق شوندگان به قرارداد نبوده اند سهم خود را از دارایی تاجر می برند، ولی قسمتی از طلبشان هم وصول نمی شود و می ماند برای زمانی که تاجر دارایی جدیدی تحصیل کند تا آن موقع بتوانند بقیه طلبشان را درخواست کنند، ولی قانونگذار در باره دارایی هایی که در آینده تاجر به دست می آورد، بین طلبکارانی که جزء انعقاد کنندگان یا امضاء کنندگان قرارداد بوده با طلبکارانی که آنرا قبول نکرده اند تفاوت قائل شده است. بدین نحو که در مورد این گروه قسمت آخر ماده ۱۰۴۵ می گوید : « لکن حق ندارند بقیه طلب خود را در آتیه از دارایی تاجر مطالبه کنند مگر پس از تأدیه طلب تمام کسانی که در قرارداد ارفاقی شرکت داشته و یا آن را ظرف ده روز مذکور امضاء نمایند».
سؤالی که در اینجا پیش می آید این است که چرا این طلبکاران نسبت به دارایی که در آینده تاجر کسب می کند حق وصول مطالبات خود را همزمان با موافقان قرارداد ارفاقی پیشگیرانه ندارند ؟ در این مورد نظرات مختلف وجود دارد ابتدا تحلیل مدنی را که در این خصوص صورت گرفته ذکر می کنیم و سپس توضیحات بیشتری خواهیم داد.
دکتر کاتوزیان قرارداد ارفاقی را پیمان دسته جمعی می داند و در تعریف عقود جمعی می گوید : «عقودی است که دسته ای از اشخاص را، بدون اینکه رضایتشان لازم باشد، پایبند و ملتزم می کند.» وی اضافه می کند این قرارداد [قرارداد ارفاقی] نوعی پیمان جمعی است، زیرا، درباره کسانی هم که آن را امضاء نکرده اند اثر دارد و اثر حکم توقف را از بین می برد. گرچه کسانی که قرارداد ارفاقی را امضاء نکرده اند ملزم نیستند مفاد آن را در مقام استیفای طلب خود از دارایی تاجرورشکسته [متوقف] رعایت کنند، نسبت به اموالی که او در آینده به دست می آورد اجرای قرارداد ارفاقی مقدم بر حقوق آنان است، یعنی حق مطالبه سایر بستانکاران در اثر عقدی که در انعقاد آن هیچ دخالتی نداشته اند، تا استیفای کامل حقوق امضاء کنندگان به تأخیر می افتد.[۵۲]
دکتر شهیدی قرارداد ارفاقی[پیشگیرانه] را در مبحث اثر عقود نسبت به اشخاص ثالث مورد بحث قرارداده و می گوید : اثر عقود نسبت به اشخاص ثالث بر دو قسم است : ۱)به نفع شخص ثالث ۲)به زیان شخص ثالث و در بحث آثار عقد به زیان شخص ثالث می گوید : مثال بارزش همان قرارداد ارفاقی [پیشگیرانه] است. شخص ورشکسته به واسطه حجر از بسیاری امور اجتماعی محروم می شود.مقنن به انگیزه اینکه به وی کمک کند و این آثار نامطلوب موقتاً از او سلب شود طلبکاران را تشویق کرده است تا با وی قرارداد ارفاقی [پیشگیرانه] منعقد کنند. اثر قرارداد ارفاقی اینکه اگر مالی به دست آورد اول باقیمانده طلب طلبکارانی که قرارداد را منعقد کرده اند بپردازد و اگر چیزی ماند به سایرین که در قرارداد شرکت نکرده اند پرداخت شود و این اثر عقد به زیان اشخاص ثالث است که در انعقاد قرارداد ارفاقی شرکت نکرده اند.[۵۳]
یکی از استادان حقوق تجارت نیز پس از مقایسه قرارداد ارفاقی با حقوق فرانسه و راه حلهایی که حقوق فرانسه برگزیده و اینکه راه حل قانونگذار ایرانی چیست ؟ می گوید : بعضی طلبکاران می توانند آن را نپذیرند و تا نپذیرند نسبت به آنها اثر ندارد ولی اگر نپذیرند در تقسیم احتمالی بعدی اموال ورشکسته سهمی نخواهند داشت مگر آنکه پس از پرداخت به طلبکاران ارفاقی، چیزی برای آنها بماند همین اندازه از ارفاق به طلبکارانی که قراراداد ارفاقی [پیشگیرانه] را امضاء کرده اند در تشویق آنها به قبول انعقاد چنین قراردادی با ورشکسته بی اثر نخواهد بود.[۵۴]
مبحث سوم : آثار قرارداد ارفاقی پیشگیرانه نسبت به تاجر
با امضاء و تصدیق قرارداد ارفاقی پیشگیرانه توسط دادگاه اثر قرارداد ارفاقی شروع می شود. آثار این قرارداد بر تاجر را می توان به دو دسته تقسیم نمود : اول )خاتمه ممنوعیتها و محرومیتها دوم)امکان ادامه فعالیت که ما در این دو را تحت عنوان دو گفتار بررسی می نماییم.
گفتار اول : خاتمه ممنوعیتها و محرومیتها
ماده ۱۰۴۷ لایحه جدید می گوید : «زمانی که رأی دادگاه درباره تصدیق قرارداد قطعی شود،امین در حضور قاضی ناظر صورتحساب کاملی به تاجر می دهد و کلیه دفاتر و اسناد و نوشتجات و همچنین دارایی تاجر متوقف را به استثنای آنچه که باید به بستانکارانی که قرارداد ارفاقی را امضاء نکرده اند داده شود به مشارالیه تسلیم می کند ورسید می گیرد. پس از آنکه تأدیه سهم بستانکاران مذکور انجام شد، مأموریت امین خاتمه می یابد. قاضی ناظر نیز از تمام این مراتب صورتمجلسی تهیه می کند و به مأموریت خود خاتمه می دهد. در صورت بروز اختلاف در مورد صورتحساب و یا صورتمجلس دادگاه رسیدگی و حکم مقتضی را صادر می نماید.» با مقایسه ماده ۴۹۱ قانون تجارت و ماده ۱۰۴۷ لایحه جدید می بینیم مدیر تصفیه به امین و عضو ناظر به قاضی ناظر تغییر یافته و تغییر دیگری ملاحظه نمی گردد بنابراین از آوردن ماده ۴۹۱ قانون تجارت پرهیز می نماییم.
این ماده مشتمل بر چند مطلب است. از جمله اینکه تا قبل از تصدیق قرارداد توسط دادگاه هیچ یک از اقدامات مذکور در ماده ۱۰۴۷ انجام نخواهد شد حتی اگر مدتها قبل قرارداد ارفاقی پیشگیرانه منعقد شده باشد. همچنین در خصوص اینکه مجری پرداخت سهم طلبکاران مخالف کیست برای این امر فردی به نام امین را در نظر می گیرد،طلبکاران موافق قرارداد حقشان بر آن تعلق گرفته است و چون سایر اموال در واقع متعلق به طلبکاران مخالف است لذا این اموال از آن تاجر نیست و چون مال تاجر نیست، پس در خصوص آن اموال تاجر اختیاری ندارد.
مطلب دیگر اینکه قسمت اخیر ماده ۱۰۴۷ می گوید : « در صورت بروز اختلاف در مورد صورتحساب و یا صورتمجلس دادگاه رسیدگی و حکم مقتضی را صادر می کند.» ابتدا ذکر این نکته ضروری است که درقسمت آخر ماده ۴۹۱ قانون تجارت عبارت تولید اختلاف آمده بود و مشخص نبود منظور، اختلاف در مورد چه چیزی است که در ماده ۱۰۴۷ لایحه جدید این موضوع شفاف سازی شده و دقیقاً مشخص شده که اختلاف در صورتحساب یا صورتمجلس باید باشد. حال سؤال این است که اختلاف بین چه کسانی می باشد و کدام دادگاه مد نظر می باشد ؟ به نظر می رسد منظور اختلاف بین تاجر و امین می باشد و منظور از دادگاه هم همان دادگاه تصدیق کننده قرارداد است و منظور از صورتحساب هم صورتحساب کامل اعمال دوره تصدی و کلیه دفاتر و اسناد و نوشتجات و دارایی تاجر به استثنای آنچه که باید به طلبکاران مخالف داده شود است.
همانطور که قبلاً هم بیان شده با انعقاد قرارداد ارفاقی پیشگیرانه یکسری محرومیتها از تاجر سلب شده و تاجر امتیازاتی را کسب می کند حال به اختصار به بعضی از این محرومیتها اشاره می کنیم :
۱)محرومیت از سمت قیمومت (ماده ۱۲۳۱ ق.م و ۹۵۰ لایحه جدید)
۲)عزل شدن از قیمومت (ماده۱۲۴۸ ق.م)
۳)ضمیمه شدن امین به ولی قهری (ماده۱۱۸۴ ق.م و ۹۵۰ لایحه جدید)
۴)اجبار به طلاق همسر در صورت عجز از پرداخت نفقه (ماده۱۱۲۹ق.م)
۵)ممنوعیت از انتخاب شدن به مدیریت شرکت (ماده ۱۱۱ل.ا.ق.ت)
۶)ممنوعیت از سمت بازرسی شرکت (ماده۱۴۷ ل.ا.ق.ت)
۷)ممنوعیت از دخالت در امور مالی (ماده۴۱۸ ق.ت)
۸)حال شدن دیون مؤجل تاجر(ماده۴۲۱ق.ت)
۹)ممنوعیت از عضویت در اتاق بازرگانی(ماده۱۲ لایحه قانونی تأسیس اتاق بازرگانی۷/۹/۱۳۳۳)
با سیر در قوانین و مقررات مختلف موارد دیگری نیز می شود یافت که از آنها صرفنظر می کنیم.
سلب این محرومیتها و کسب حقوق و امتیازات بستگی به نحوه اجرای قرارداد دارد و دائمی هم نیست و درواقع هرچند قرارداد با او منعقد شده ولی هنوز او را متوقف می دانند و برای اینکه تاجر از این وضعیت بیرون بیاید به یکسری اقدامات احتیاج دارد و از طرفی این اقدامات خود تشریفاتی دارد و شرایطی می طلبد. تاجری که بخواهد به وضعیت قبل بازگردد یا به عبارتی اعاده اعتبار نماید باید از دو راه این امر را حاصل کند. یا اینکه همه طلبکاران ذمه او را بری کرده و به اعاده اعتبار او رضایت دهند یا اینکه تاجر موفق به اجرای قرارداد ارفاقی پیشگیرانه شده باشد.
به محض اینکه حکم توقف تاجر صادر شد، یکی از آثار این حکم آن است که اموال و دارایی تاجر به جز مستثنیات دین (مواد۹۱۰و۹۲۰ لایحه جدید) از دخل و تصرف و مدیریت تاجر خارج شده و در اختیار امین قرار می گیرد (مواد ۸۹۰ و ۹۰۶و۹۱۲و۹۵۰لایحه جدید) اما همین که قرارداد ارفاقی پیشگیرانه منعقد و توسط دادگاه تصدیق شد، همچنانکه از ماده ۱۰۴۷ لایحه جدید بر می آید، اموال و دارایی تاجر به وی تحویل و مسترد می شود و ممنوعیت مداخله وی در اموالش لغو می گردد. زیرا اجرای قرارداد مستلزم این است که وی اموال خودش را در اختیار داشته باشد. البته منظور از اموال، در اینجا اموال باقیمانده پس از تأدیه سهم مخالفین از دارایی موجود تاجر است.
پس از اجرای ماده ۱۰۴۷ لایحه جدید یعنی تأدیه سهم طلبکاران مخالف ماموریت امین و قاضی ناظر خاتمه می یابد. ماده ۱۰۴۸ لایحه جدید بیان می دارد : « پس از ختم مأموریت مدیر تصفیه موقت، ممنوعیت تاجر متوقف از مداخله در امور مالی خود مرتفع و نفقه ای که برای او مقرر شده است قطع می گردد.». البته تا زمان اعاده اعتبار تاجر همچنان متوقف محسوب می شود و تنها حکم توقف عملا بلااثر و غیر قابل تعقیب می شود. ولی این امر به معنای ابطال حکم توقف نیست و چنانچه قرارداد منعقده ابطال یا فسخ شود، عملیات تصفیه شروع و تعقیب می شود . بدون اینکه لازم باشد حکم توقف جدیدی علیه او صادر شود ؛ در واقع حکم توقف سابق که با انعقاد قرارداد ارفاقی پیشگیرانه غیر قابل اجراء و معلق شده بود، احیاء و اجراء می شود.
البته باید توجه داشت اینکه از ورشکستگی جدید تاجر یاد شده به خاطر این است که حقوق طلبکاران جدید که در جریان اجرای قرارداد از تاجر بستانکار شده اند از بین نرود. زیرا اینها چون طرف قرارداد نیستند حق تقاضای ابطال یا فسخ قرارداد را ندارند بنابراین ادامه این روند ممکن است ضررهای زیادی به این طلبکاران جدید وارد کند. البته طلبکاران قدیمی هم حق تقاضای ورشکستگی مجدد تاجر را در صورت توقف دوباره و ناتوانی از اجرای قرارداد دارند، ولی نیازی به این اقدام پرهزینه ندارند. به خاطر اینکه آنها می توانند تقاضای ابطال یا فسخ قرارداد را بنمایند و در صورت قبول تقاضای آنها عملیات تصفیه شروع می شود که همان نتیجه اقدام طلبکاران جدید را خواهد داشت.
تاجری که موفق به انعقاد قرارداد ارفاقی می شود، از آثار تبعی محرومیت از حقوق اجتماعی آزاد می شود. مثلا ً می تواند به سمت مدیریت یا بازرسی شرکتهای سهامی انتخاب شود. از سوی دیگر با انعقاد قرارداد معمولاً طلبکاران اکثریت از بخشی از مطالبات خویش صرفنظر می کنند و تاجر را نسبت به آن ابراء می نمایند و برای وصول بقیه مطالبات خود قرار اقساط می گذارند و تاجر متعهد می شود در ظرف زمانی تعیین شده و مطابق مفاد و شرایط قرارداد بدهی های خود را بپردازد.
گفتار دوم : امکان ادامه فعالیت و عدم استماع دعاوی انفرادی علیه تاجر
پس از تصدیق قرارداد تمامی اموال و دارایی در اختیار تاجر قرار می گیرد. تاجر از کلیه حقوق و اختیارات امین برخوردار شده و تمامی وظایف او را نیز عهده دار می گردد به همین خاطر باید نسبت به ارائه گزارش های کاری و پرداخت مطالبات و سایر اقدامات مورد نیاز جهت اجرای قرارداد مانند سوددهی کار یا مشخص کردن اموالی که باید فروخته شود و پرهیز از تبعیض در پرداخت بدهی ها یا انتقال متقلبانه اموال اقدام کند(مستنبط از مواد ۹۳۶ و ۹۴۳ لایحه جدید). در واقع تاجر نسبت به طلبکاران امین محسوب می شود.
پس از تصدیق قرارداد باید اقداماتی توسط تاجر به عمل آید که نظارت و تأیید آن بر عهده قاضی ناظر است. از جمله این اقدامات تقدیم گزارش کاری است. یکی از مهمترین وظایف مستمر تاجر در اجرای قرارداد ارفاقی پیشگیرانه ارائه گزارشهای عملیات وی است که به نظر می رسد باید ماهیانه باشد.این گزارشها نقش مهمی در امکان ادامه فعالیت تاجر دارند. از یک طرف، گزارش پیشرفت کار تاجر است و از طرف دیگر، وسیله کسب اطلاع برای طلبکاران از نظر موفقیت قرارداد است. ضمن اینکه اگر تاجر در موعد مقرر بدهی های خود را نپردازد یا چنانچه هزینه های غیر معمولی کرده باشد یا معاملاتی انجام دهد که نیاز به موافقت طلبکاران دارد از طریق ارائه این گزارشها، موضوع آشکار می شود.
ماده ۱۰۵۰ لایحه جدید علاوه بر وظایف فوق تاجر را مکلف نموده که در حال اجرای قرارداد در سربرگها و مکاتبات خود عنوان در حال اجرای قرارداد ارفاقی پیشگیرانه را درج کند.
بعد از اینکه تاجر دارایی خود را به طور کامل هدایت و اداره کرد یعنی تمام پرداختها در مواعد تعیین شده انجام شد تاجر باید پایان اجرای قرارداد را اعلام کند و با ارائه خلاصه ای از اقداماتی که انجام داده از دادگاه بسته شدن پرونده خود را تقاضا نماید.
در طی مدت اجرای قرارداد ارفاقی، طلبکاران حق اقامه دعوای انفرادی علیه تاجر را ندارند و هرگونه عملیات اجرایی علیه او قابل پیگیری نیست ( ماده ۱۰۴۹ لایحه جدید ). البته منظور از دعاوی، دعاویی است که موضوع آنها مبلغی پول باشد وگرنه دعاوی دیگر از قبیل بطلان، فسخ و یا استرداد، قابل طرح خواهد بود.[۵۵]