پروبرت و کیاتینگ (۲۰۰۰) بیان داشتند که آب اضافی در خاک باعث می شود که اکسیژن که برای سلولها حیاتی است مهیا نگردد و در این شرایط اختلال در تنفس ریشه به وجود آمده و با صدمه دیدن ریشه اندامهای هوایی نیز صدمه میبینند.
لیائو و لین (۲۰۰۱) و سیتر و واترز (۲۰۰۳) اظهار داشتند که بسته شدن روزنهها به دلیل کاهش پتانسیل آب برگ و پژمرده شدن برگها از جمله عوامل دیگر مؤثر بر کاهش میزان تنفس در شرایط غرقابی میباشد. همچنین در شرایط غرقابی گاز H2S در اثر فعالیت باکتری های بی هوازی تولید
میگردد. این گاز یکی از عوامل کاهش دهنده میزان تنفس در گیاهان میباشد.
بیکرو همکاران (۲۰۰۱) احداث پشتههای مرتفع برای زهکشی زمین و کاهش خسارت غرقابی شدن زمین در مناطق مرطوب را مثبت ارزیابی کردند. همچنین گزارش کردند زهکشی زمینهای غرقاب سبب افزایش عملکرد محصول می شود.
صمد و همکاران (۲۰۰۱) در شرایط غرقابی سرعت پیر شدن برگها به دلیل انتقال عناصر غذایی N,P,K به برگهای جوان افزایش مییابد.
والدهوف و همکاران (۲۰۰۲) بیان داشتند که محدودیت فعالیت فتوسنتزی در شرایط اشباع خاک ممکن است با واکنش بیوشیمیایی که شامل فعالیت آنزیم رابیسکو است تغییر داده شود. کاهش زیست توده ممکن است به طور مستقیم با محدودیت روزنهای که مربوط به فتوسنتز خالص است مرتبط باشد که جذب یا آسیمیلاسیون کربن را کاهش میدهد.
ویسر و همکاران(۲۰۰۳) بیان داشتند که اشباع خاک یکی از تنشهای غیر زنده است که در کنار خشکی، شوری و دما، رشد و نمو را تحت تاثیر قرار داده و به عنوان یک عامل محدود کننده برای بسیاری از گیاهان شناخته شده است. همچنین اظهار داشتند که میزان کاهش محصول به مدت دوره های غرقابی و میزان آب اضافی دارد.
دت و همکاران(۲۰۰۴) بیان داشتند مهمترین اثرات غرقابی کاهش جذب آب و مواد غذایی و اختلال در متابولیسم تنفس گیاه میباشند.
پریس و همکاران (۲۰۰۱) دو سیستم زهکشی (با ایجاد بسترهای مرتفع ولی کم عرض، ۷/۱ متر و یا عریض، ۲۰ متر) را برای کاهش تنش وارده بر گیاهان کلزا، گندم، نخود و جو در اثر غرقاب بودن زمین ارزیابی کردند. نتایج این بررسی در سه سال اول طرح، حاکی از چهار برابر شدن محصول در بسترهای کم عرض بود.
آزمایشی که در موسسه بین المللی تحقیقات برنج کشور فیلیپین انجام شده است، در طی یک سال برنج و ذرت در تناوب با یکدیگر کشت گردید و سپس گیاهان علوفهای خانواده لگومینوز شامل دسمانتوس، کلیتوریا، مانگ بین و کروتالاریا یک هفته قبل از برداشت ذرت به صورت مخلوط با هم کشت شدند. در این تحقیق گیاهان لگومینوز یک چین به عنوان علوفه برداشت شدند و باقیمانده این گیاهان ۲ هفته قبل از کاشت برنج به عنوان کود سبز به زیر خاک برده شدند. این تحقیق نشان داد که ۱۱ تا ۶/۱۱ تن در هکتار مواد علوفهای شامل علوفه لگومینوز، کاه برنج، ساقه ذرت و باقیمانده مانگ بین تولید می شود که این مقدار علوفه احتیاجات غذایی پنج واحد دامی در سال را تأمین می کند (لیجا و گریتی، ۱۹۹۴)
گاردنر و همکاران (۱۹۹۴) در استرالیا اثر زهکش زیرزمینی را در کشت گندم تریتیکاله و کلزا در روشهای مختلف خاکورزی آزمایش کرده و افزایش عملکرد را از ۲ تا ۴ تن در هکتار در اثر ایجاد زهکشها مشاهده نمودند. همچنین اثر زهکشی در افزایش خلل و فرج خاک در تیمارهای زهکش مشهود بود.
گاریتی و پرنیتو (۱۹۹۶) در یک آزمایش گلدانی و مزرعهای در فیلیپین پاسخ لوبیا چشم بلبلی را به زهکش سطحی در اراضی شالیزاری که استعداد زهکش سطحی را داشتند مورد بررسی قرار دادند. نتایج آزمایش نشان داد که تغییرات کوچکی در زمان و سطح غرقابی محیط ریشه اثر محسوسی روی عملکرد گیاه گذاشت. به طوریکه وقتی سطح غرقابی محیط در یک دوره ۶ روزه منطبق بر سطح زمین بود، عملکرد به میزان ۴۰ تا ۱۰۰ درصد کاهش یافت ولی وقتی سطح ایستابی ۵ سانتیمتر پایینتر از سطح زمین بود در همان دوره ۶ روزه فقط ۱۲ تا ۱۷ درصد کاهش محصول مشاهده شد.
تیمسینا و همکاران در سالهای ۱۹۸۶ تا ۱۹۸۸ در فیلیپین اثرات غرقابی بر رسیدن نخود فرنگی را در شالیزار و پس از برداشت برنج بررسی کردند. نتایج تحقیق نشان داد که کاهش عملکرد محصول در خاکهای اشباع، طی دو سال متوالی به میزان ۱۰ تا ۷۱ درصد بوده است.
سینگ و همکاران در ۱۹۸۸ اثر گیاهان کنف بنگال، لوبیا چشم بلبلی و لوبیای خوشهای را به عنوان کود سبز بر روی برنج غرقابی مورد مطالعه قرار دادند. در این بررسی لوبیای چشم بلبلی و کنف بنگال بیشترین مقدار ازت را برای برنج تأمین نمودند.
آزمایشی که در هند توسط کالرو و همکاران (۱۹۹۸) در ارتباط با نیاز فسفر در تناوب برنج- گندم انجام گرفته نشان داده است که عملکرد برنج با کاربرد ۱۳ کیلوگرم فسفر در هکتار افزایش و با ۲۶ کیلوگرم در هکتار در تناوب گندم-برنج، عملکرد برنج کمی کاهش یافته است.
سیجو و همکاران (۱۹۹۳) تناوبهای مختلف کاشت محصولات زراعی را بر عملکرد برنج در یک خاک لومی شنی با اسیدیته ۱/۸ و کربن آلی ۲۸/۰ درصد مورد مقایسه قرار دادند. تناوبهایی که استفاده شده اند عبارت بودند از گندم، ذرت زمستانه، نخود سبز، نخود فرنگی، سیب زمینی، کلم سوئدی، سیب زمینی- ذرت زمستانه نشایی، شلغم هندی - کلم سوئدی - نخود سبز، سیب زمینی –آفتابگردان و شلغم هندی -آفتابگردان. نتایج بررسی نشان داد که میانگین عملکرد برنج بعد از گندم (که سیستم کشت غالب در شمال هند میباشد) کمترین و به مقدار ۸/۴ تن در هکتار و بعد از تناوب سیب زمینی با ذرت زمستانه بیشترین و به مقدار ۵/۶ تن در هکتار بوده است. همچنین بیشترین درآمد خالص مربوط به تناوب برنج- سیب زمینی- ذرت زمستان نشایی و کمترین در آمد خالص و کمترین بازده مصرف کود مربوط به تناوب برنج گندم بوده است.
فلاح در سال ۱۳۵۸ بررسی کشت شبدر برسیم با سه واریته برنج را در سه منطقه آمل، محمود آباد و ساری به اجرا در آورد. نتایج به دست آمده نشان دادند که توفیق کشت محصولات در شالیزار بستگی به زهکشی و جلوگیری از آبگیر شدن زمین در طی دوره رشد دارد. همچنین میزان عملکرد شبدر در شرایط زود کاشت (پس از درو کردن واریتههای زودرس برنج) بیشتر از عملکرد شبدر در حالت دیر کاشت (پس از درو کردن واریتههای دیررس برنج) است. نتایج این تحقیق در مورد مصرف کود نشان داد که مصرف کود ازته پس از یک دوره کاشت شبدر در واریتههای پرمحصول به نصف تقلیل مییابد و برای واریته طارم میتوان از مصرف کود ازته صرفنظر کرد. همچنین نتایج نشان دادند که مصرف کود بر روی برنج و شبدر موجب افزایش میزان فسفر قابل جذب خاک شده است.
مهندسین مشاور نیوپن کوئی ژاپن در سال ۱۹۷۱ با هدف بررسی مسایل کشت دوم بعد از برنج در استان گیلان به منظور افزایش قدرت اقتصادی کشاورزان و رهایی از کشت تک محصولی بررسیهایی انجام دادند. در این بررسی بر اساس شرایط آب و هوایی گیلان و با تکیه بر داده های هواشناسی دهساله و با توجه به شروع بارندگی گسترده در شهریور و همچنین لزوم اجتناب از تلاقی زمان برداشت کشت دوم با شروع کشت شالی، هشت نوع محصول شامل چاودار ایتالیایی، چاودار انگلیسی، چاودار ایرانی، شبدر ایرانی و شبدر برسیم، باقلا علوفهای، ماش و کلزا انتخاب و کشت گردیدند. از بین این گیاهان چاودار ایتالیایی، چاودار انگلیسی، چاودار ایرانی و شبدر ایرانی به دلیل محصول کم و داشتن ریشه های فیبری که مانع آماده سازی زمین برای شالی می شود، مناسب کشت تشخیص داده نشدند. ولی ماش، شبدر برسیم، باقلا علوفهای و کلزا به دلیل آسانی بذر پاشی، بالا بودن امکان هضم توسط دام و امکان افزایش محصول با جلو انداختن تاریخ کشت، مناسبتر تشخیص داده شدند. در عین حال عنوان شد که باقلا علوفهای و کلزا در شرایط غرقابی و عدم زهکش رشد خوبی نخواهد داشت. برای آماده سازی زمین و برخورد با مسأله غرقابی نیز ایجاد جویچههای کوچک با عمق ۷ سانتیمتر و فاصله ۶۰ سانتیمتر در طول کرت به عنوان یک روش استاندارد پیشنهاد شده است که با داشتن ادوات مناسب، تهیه زمین و ایجاد شیار ممکن میگردد.
تحقیقات قربانی و همکاران در سالهای ۷۸ و ۷۹ در خصوص تعیین گیاهان مناسب برای کشت دوم با هدف تولید علوفه در اراضی شالیکاری گیلان بر روی ۱۲ گونه مختلف که عبارت بودند از: کلزا، شبدر برسیم، شبدر سفید، ماشک ویلوسا، لولیم، جو پروداکتیو، یولاف، ارزن علوفهای، ماشک معمولی، اسپرس قزوین، شبدر ایرانی و شبدر برسیم مقاوم به سرما، نشان داد که سود خالص مربوط به چهار گیاه ماشک معمولی، جو پروداکتیو، یولاف و شبدر ایرانی منفی بوده و در حقیقت به جای سود، زیان حاصل شده است. در نتیجه چهار گیاه مذکور برای کشت دوم دراراضی شالیزاری گیلان مناسب نبوده و قابل توصیه نمی باشد.
قناد آموز و همکاران (۱۳۸۱) با هدف تعیین ارقام مناسب کلزا به عنوان کشت دوم در شالیزارهای گیلان، تحقیقی در حوزه شهرستانهای “ماسال، آستارا، املش، شفت، تالش، لاهیجان، فومن، صومعه سرا، رضوانشهر، رشت، آستانه اشرفیه، سیاهکل، رودبار و رودسر” به عمل آوردند. در این تحقیق مزارع کشت انتخابی از نظر بافت خاک واجد شرایط مناسب برای کشت کلزا بودند. پس از برداشت برنج، مراحل آماده سازی زمین شامل شخم، دیسک و مالهکشی انجام گرفت و ارقام PF و Hyola 308کلزا کشت شد. میزان نتایج تحقیق، عملکرد ارقامPF و Hyola 308را در بعضی از قطعات طرح ۸/۱ تن در هکتار و در بعضی از قطعات ۲۰۰ کیلوگرم در هکتار نشان داد و میانگین کل عملکرد ارقام در شالیزارهای استان ۶۲۳ کیلوگرم در هکتار به دست آمد. نتایج نشان داد که رقم Hyola 308نسبت به رقم PF عملکرد بیشتری داشته و حدوداً یک هفته زودرستر بوده است. در این آزمایش محدودیتهای کشت کلزا به شرح ذیل عنوان شد:
- آبگیر بودن اراضی و وجود نداشتن زهکشهای مناسب
- بافت سنگین خاکهای شالیزاری
- مکانیزه نبودن و عدم وجود تجهیزات و ادوات مناسب برای کاشت و برداشت کلزا
- بالا بودن هزینه های تولید و پایین بودن قیمت محصول
درزی و همکاران (۲۰۱۳) ﺗﺄثیر هیدرولوژیکی سیستمهای زهکشی مختلف را در یک پایلوت مطالعاتی به وسعت ۵/۴ هکتار در اراضی شالیزاری دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی ساری مورد بررسی قرار دادند. اندازه گیریهای مورد نظر در دو سال ۲۰۱۱ و ۲۰۱۲ در فصل رشد کلزا و برنج انجام گرفت. تیمارهای زهکشی عبارتند از: ۱- سیستم زهکشی با عمق ۹۰ سانتیمتر و با فاصله ۳۰ متر ۲- زهکشی با عمق ۶۵ سانتیمتر و فاصله ۳۰ متر ۳- زهکشی با عمق ۶۵ سانتیمتر و با فاصله ۱۵ متر ۴- زهکشی دو عمقی که شامل دو عمق ۶۵ و ۹۰ سانتیمتر و با فاصله ۱۵ متر ۵- زهکشی سطحی (شاهد). مولفههای بیلان آبی هم در فصل رشد برنج و هم کلزا تعیین گردید. عمق سطح ایستابی و دبی زهاب خروجی در طول دوره زهکشی به طور روزانه اندازه گیری گردید. در فصل رشد کلزا تیمارهای D0.9L30، زهکشی دو عمقی، D0.65L30 و D0.65L15 به ترتیب ۴۴%، ۵/۵۱%، ۴۳% و ۵/۶۰% از کل بارندگی را از پروفیل خاک خارج مینماید. زهکشهای کمعمق در کنترل سطح ایستابی در مقایسه با زهکشهای عمیق ﻣﺆثرتر بود که با نتایج تحقیقات قبلی مغایرت دارد که دلیل این امر می تواند وجود خاکهایی با نفوذپذیری پایین باشد و با توجه به اینکه سیستم زهکشی تازه احداث گردیده و با گذشت زمان و بهبود ساختمان خاک میتوان انتظار داشت که نتایج اصلاح گردد. بر پایه این نتایج، مدیریت آب از طریق ایجاد سیستمهای زهکشی زیرزمینی می تواند شرایط کشت را برای محصولات کشت دوم فراهم سازد.
کابوسی (۱۳۸۴) به کارگیری پوسته برنج به عنوان پوشش زهکش در شرایط آزمایشگاهی را مورد بررسی قرار داد .نتایج حاصل از این تحقیق نشان میدهد که هدایت هیدرولیکی پوسته برنج در مقایسه با سایر پوشش های آلی و همچنین شن و گراول بیشتر است. پوشش پوسته برنج در مقایسه با پوشش شن و ماسه کارکرد فیلتری مناسبی داشته است، به طوریکه در تمام آزمایشات علیرغم شیب هیدرولیکی زیاد، پوشش پوسته برنج مانع از ورود هر گونه رسوبی به داخل زهکش گردید. همچنین این پژوهش نشان داد که پایین بودن ضریب یکنواختی پوشش پوسته برنج (۸/۲) حاکی از یکسان بودن نسبی اندازه ذرات پوشش است. یکنواخت بودن پوشش باعث می شود که امکان انسداد پوشش افزایش یابد و به این دلیل در روش USBR جهت طراحی پوشش های معدنی حداقل مقدار ضریب یکنواختی پوشش برابر چهار توصیه شده است.
ابراهیمیان (۱۳۸۶) عملکرد سیستم زهکشی زیرزمینی با پوسته برنج (مطالعه موردی: بهشهر) را مورد ارزیابی قرار داد. با ارزیابی عملکرد سیستم زهکشی اجرا شده و بررسی نقاط قوت و ضعف آنها، میتوان نگاهی جامعتر برای طراحی و اجرای بهینه در طرحهای آینده در اختیار برنامه ریزان و طراحان قرار داد. در این راستا این تحقیق در اراضی تحت زهکشی شرکت ران بهشهر به منظور ارزیابی عملکرد سیستم زهکشی زیرزمینی و پوشش پوسته برنج انجام شده است. برای مطالعات صحرایی ۱۱ عدد پیزومتر بین دو خط زهکش زیرزمینی S3PD14 و S3PD15 نصب گردید. در طی فصول بارندگی در سال ۱۳۸۵، پارامترهای عمق سطح ایستابی، شدت تخلیه زهکشها و خصوصیات کیفی خاک و زهآب اندازه گیری شده است. نتایج نشان داده است که عملکرد سیستم زهکشی زیرزمینی در کنترل سطح ایستابی، شدت تخلیه و کاهش شوری خاک ضعیف بوده است. برای ارزیابی پوشش زهکش افت جریان نزدیکشونده در اطراف لوله زهکش نیز اندازه گیری گردید. براساس داده های صحرایی، مقادیر مقاومت جریان نزدیکشونده (Wap)، ثابت جریان نزدیکشونده (apα) و نسبت افت جریان نزدیکشونده (Fap) برای بررسی عملکرد پوشش پوسته برنج در هر دو خط زهکش بدست آمدهاند. محاسبات نشان میدهد که عملکرد پوسته برنج در زهکش S3PD15 بهتر از زهکش S3PD14 بوده است. ارزیابی گسترده بر روی پوشش پوسته برنج نشان میدهد که عملکرد مناسب پوسته برنج به شور و قلیا بودن خاک، شرایط نصب و ویژگیهای خاک دست خورده اطراف زهکش بستگی دارد. رابطه جریان- بار املاح نشان داد که تغییرات ماهانه میزان املاح همبستگی مستقیمی با تغییرات ماهانه حجم زهاب دارد. میزان کل نمک خارج شده توسط کل شبکه زهکشی منطقه مورد مطالعه بسیار بالا میباشد که با توجه به اینکه نقطه خروجی شبکه زهکشی زیستگاه پرندگان و حیات وحش است این میزان املاح می تواند مشکلساز باشد. در نهایت پیشنهاداتی برای عملکرد بهتر سیستم زهکشی و پوشش پوسته برنج و همچنین توصیههایی جهت کاهش اثرات مخرب زیست محیطی ارائه شده است.
حقایقی مقدم و همکاران (۱۳۸۳)، با هدف ارزیابی روابط حاکم بر طراحی زهکشهای زیرزمینی در منطقه مغان اقدام به انجام مطالعه ای نمود. نتایج نشان داد که عمق سطح ایستابی بیشتر از یک متر و حداقل ١٠٩ سانتیمتر بوده است. بنابراین زهکشها از نظر کنترل سطح ایستابی به خوبی عمل می کنند. براساس اندازه گیریهای انجام شده، متوسط شوری آب آبیاری ۱۵/۲ دسیزیمنس بر متر و متوسط شوری آب خروجی از زهکش ها ۸/۱۳ دسیزیمنس بر متر به دست آمده است. بنابراین زهکشها باعث شستشوی املاح در ستون خاک گردیده و محیط مناسب برای رشد و نمو گیاهان را فراهم میآورند. همچنین با مقایسه هدایت هیدرولیکی بدست آمده از معادله هوخهات و با روش چاهک به این نتیجه رسید که برآورد ضریب هدایت هیدرولیکی با روش چاهک انطباق خوبی با شرایط واقعی داشته و میتوان از داده های آن در طراحی زهکشهای زیرزمینی استفاده به عمل آورد.
میرزایی(۱۳۸۱) فاصله ۲۰۰ متری زهکشهای مزرعه را در بیشتر اراضی شالیزاری تجهیز شده نامناسب دانست و بر اساس مطالعات پایه زهکشی در اراضی غرب شهرستان ساری به وسعت ۳۰۰۰ هکتار، مناسبترین الگو جهت طراحی شبکه های زهکشی زیرزمینی اراضی شالیزاری را روش یکنواخت (با بهره گرفتن از فرمول هوگوت) دانست. بطوریکه زهکشهای زیرزمینی آبهای جمعآوری شده را به زهکشهای روبازی در فواصل ۲۰۰ متری تخلیه نمایند.
پذیرا (۱۳۸۷) پیشنهاد کرده است که تغییر وضعیت فیزیکی و هیدرولیکی اراضی شالیزاری"سنتی” در گرو اجرای برنامه های تجهیز و نوسازی اراضی شالیزاری است. بنابراین بهتر آنست که در حالتهایی که ضرورت تعبیه سامانه زهکشی زیرزمینی مسجل میگردد، برای هر قطعه زراعی حداقل یک خط زهکش زیرزمینی با ویژگیهای بیان شده قبلی، برای اجرا در نظر گرفته شود. تنها در این شرایط است که امکان اعمال مدیریت آبیاری و زهکشی برای هر قطعه زراعی بصورت مستقل فراهم خواهد شد. تجربیات موفق بعضی کشورهای آسیای جنوب شرقی ( از جمله کشور ژاپن ) موید این توصیه و پیشنهاد میباشد.
یکی از بهترین روشهای طراحی زهکشها، بررسی سیستم زهکشی موجود در منطقه است. کریمی و همکاران (۱۳۸۶) در تحقیقات خود به منظور ارزیابی سیستم زهکشی زیرزمینی با پوشش پوسته برنج در اراضی شالیزاری، کرت شالیزاری یک هکتاری واقع در مرکز ترویج و توسعه تکنولوژی هراز در شهرستان آمل که در سال ١٣٧٣ سیستم زهکشی زیرزمینی لولهای در آن احداث گردید را مورد مطالعه و بررسی قرار دادند. پارامترهای زهکشی مانند، ضریب آبگذری(K)، تخلخل قابل زهکشی (μ) و ضریب عکسالعمل محاسبه شدند. هیدروگراف دبی، هیدروگراف ارتفاع سطح ایستابی بدست آمد. نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که سیستم زهکشی دارای عکسالعمل سریع بوده و سطح آب زیرزمینی در اثر زهکشی به سرعت افت می کند. افت سریع سطح ایستابی در چاهکهای مشاهداتی حاکی از کارکرد بسیار خوب سیستم زهکشی زیرزمینی میباشد.
کریمی و همکاران (۱۳۸۸) در تحقیقات خود به منظور بررسی شبکه زهکشی زیرزمینی لولهای در اراضی شالیزاری، کرت شالیزاری یک هکتاری واقع در مرکز ترویج و توسعه تکنولوژی هراز که در سال ۱۳۷۳ سیستم زهکشی زیرزمینی لولهای در آن احداث گردید، مورد مطالعه و بررسی قرار گرفت. در سال ۱۳۸۵ پارامترهای زهکشی مانند ضریب آبگذری(K)، تخلخل قابل زهکشی(μ) ، ضریب عکسالعمل این شبکه اندازه گیری و محاسبه شدند. هیدروگراف دبی، هیدروگراف ارتفاع سطح ایستابی و رابطه بین دبی زهکشی زیرزمینی و عمق سطح ایستابی به صورت نمودارهایی ارائه گردید. بررسیهای تکمیلی در سال ۱۳۸۶ صورت گرفت که شامل ترسیم هیدروگرافهای ۲۵ ساعته بوده که دبی آن در زمان شروع تخلیه ۲۰ لیتر در ثانیه و پس از ۲۵ ساعت در مقدار ۴/۱ لیتر در ثانیه ثابت باقی ماند (دبی طراحی ۹/۵ لیتر بر ثانیه بوده است). مقایسه درصد وزنی رطوبت و وزن مخصوص ظاهری خشک در اعماق مختلف بیانگر تعییرات شدید قبل و بعد از ۱۰ سانتیمتری بالای لوله است که حاکی از وجود پوسته برنج به ضخامت ۱۰ سانتیمتر روی لوله میباشد. آزمایشات انجام شده روی نمونه خاک اطراف لوله زهکش نشان میدهد که مواد آلی زیادی در آنجا وجود دارد. زهآبهای خروجی از سیستم زهکشی مورد مطالعه زلال و شفاف بوده که عدم وجود ذرات خاک یا فیلتر را تایید مینماید.
فرزام صفت و همکاران (۱۳۸۹) به بررسی اثر شدت زهکشی در دوره های مختلف رشد کلزا به عنوان کشت دوم بعد از برنج پرداختند. که برای بررسی اثر غرقابی (زهکشی ناکافی) بر عملکرد کلزا، یک مطالعه گلدانی با مدتهای غرقابی ۲، ۵، ۷ و ۱۰ روز و اعماق ایستابی ۱۰- ، ۵- ، ۰ ، ۵+ سانتیمتری از سطح خاک، در سه مرحله رشد گیاه شامل مراحل گیاهچهای، آغاز گلدهی و ۵۰ درصد گلدهی به صورت طرح فاکتوریل در قالب بلوکهای کامل تصادفی مورد آزمایش قرار گرفتند. رقم کلزا در این مطالعه Hyola 308 بود. افزایش مدت غرقابی باعث کاهش معنیدار عملکرد، اجزای عملکرد و صفات گیاهی بجز وزن هزاردانه شد. بطوریکه افزایش مدت غرقابی از ۲ روز به ۱۰ روز باعث به ترتیب ۲/۱۹% و ۸% کاهش عملکرد دانه و درصد روغن گردید. هر چند که کاهش عملکرد دانه در سه روز اول چندان چشمگیر نبود ولی به طور متوسط با هر روز افزایش مدت غرقابی از ۲ روز به ۱۰ روز عملکرد دانه و درصد روغن به ترتیب ۹۴/۰ گرم و ۴۴/۰ درصد کاهش یافت. همچنین عملکرد و وزن هزاردانه با کاهش عمق ایستابی تا ۱۰- سانتیمتری خاک به ترتیب ۷/۱۱ و ۴/۷ درصد افزایش یافت. ضمن اینکه به طور متوسط هر سانتیمتر کاهش عمق ایستابی از ۵+ تا ۱۰- سانتیمتری خاک، عملکرد دانه و درصد روغن را به ترتیب ۲۳/۰ گرم و ۱۵/۰ درصد افزایش داد. بین غرقابی در دوره های مختلف رشد از نظر عملکرد و تعداد خورجینها تفاوت معنیداری وجود نداشت. اما صفات تعداد دانه در خورجین و درصد روغن به غرقابی در مرحله سوم (۵۰% گلدهی) و صفت هزار دانه به غرقابی در مرحله اول (گیاهچهای) حساستر نشان دادهاند.
نوری و همکاران در سال ۱۳۸۹ عملکرد مدل SWAP را در شبیهسازی تغییرات سطح ایستابی و شدت جریان زهکشی زیرزمینی در واحد زراعی تحت کشت گندم و ذرت دانهای واقع در شبکه آبیاری وشمگیر در استان گلستان مورد ارزیابی قرار دادند. نتایج حاکی از تطابق خوب مقادیر شبیهسازی و اندازه گیری شده عمق آب زیرزمینی و شدت جریان زهکشی است. در نتیجه از SWAP به عنوان مدلی توانمند در برآورد ﻣﺆلفههای هیدرولوژیکی سیستم زهکشی و مدیریت زهاب در اراضی فاریاب میتوان استفاده نمود.
سمیعپور و همکاران در سال ۱۳۸۹ تحقیقی به منظور تعیین عمق و فاصله بهینه لولههای زهکش زیرزمینی بر اساس افزایش عملکرد محصول و کاهش مقدار زهاب خروجی با کمک دو مدل شبیهسازی انجام دادند. مدلهای SWAP و DRAINMOD در شرایط مزرعه مورد ارزیابی و مقایسه قرار گرفتند. برای این منظور از آمار جمعآوری شده در سالهای ۸۰ و ۸۱ در واحد نیشکر میرزا کوچک خان در استان خوزستان استفاده شد. نتایج نشان داد که مدل SWAP در دوره های واسنجی و صحتیابی، نوسانات سطح ایستابی را با دقت بیشتری نسبت به مدل DRAINMOD شبیهسازی کرد. برای تعیین عمق و فاصله بهینه با بهره گرفتن از این مدلها، برای ۲۸ ترکیب مختلف عمق و فاصله، عملکرد نسبی و مقادیر آب زهکشیشده، شبیهسازی گردید. سپس برای حداقل عملکرد نسبی ۸۰ درصد، در هر یک از مدلها ۴ عمق و فاصله مختلف تعیین شد. در نهایت عمق و فاصلهای به عنوان عمق و فاصله بهینه انتخاب گردید که کمترین مقدار آب زهکشیشده را به همراه داشت. برای مدل SWAP عمق ۱۶۰ سانتیمتر و فاصله ۲۵ متر و برای مدل DRAINMOD عمق ۱۱۵ سانتیمتر و فاصله ۱۵ متر به عنوان عمق و فاصله مناسب انتخاب گردید. این تفاوتها احتمالاً به دلیل متفاوت بودن تابع تولید در دو مدل است و نیز این که در مدل DRAINMOD آثار ﺗﺄخیر زمان کشت، شرایط بسیار مرطوب و بسیار خشک به صورت ترکیبی به کار گرفته میشوند تا آثار تجمعی آنها بر عملکرد قابل پیش بینی و برآورد باشد. اما در مدل SWAP، به دلیل عدم وجود اطلاعات کافی، از مدل گیاهی ساده استفاده شده است که در آن اثر تنشهای خارجی لحاظ نمی شود.
وردی نژاد و همکاران در سال ۱۳۹۱ به منظور ارزیابی عملکرد سیستم زهکشی زیرزمینی ران بهشهر، از مدل شبیهسازی شرایط غیر ماندگار زهکشی، SWAP، استفاده کردند. نتایج نشان داد مقادیر شبیهسازی شده تخلیه زهکش و سطح ایستابی تطابق خوبی با مقادیر اندازه گیری داشت. همچنین مدل SWAP توانست با دقت قابل قبولی شوری خاک و زهآب خروجی را شبیهسازی نماید.
یزدانی و همکاران (۱۳۸۶) به مقایسه نوع و فواصل مختلف زهکشی سطحی در کشت کلزا پس از برداشت برنج در رشت پرداختند. کشت دوم در اراضی شالیزاری استان گیلان یکی از راهکارهای استفاده بهینه از زمین، تقویت اقتصاد خانوارهای کشاورز و تامین دانه های روغنی است. اما به دلیل بارندگی زیاد و حالت غرقابی شالیزارها در نیمه دوم سال و حساسیت اکثر گیاهان به غرقاب بودن زمین، این مهم به اندازه کافی تحقق نیافته است. برای کشت دوم در شالیزارها، انجام زهکشی غیر قابل اجتناب است. به دلیل چسبندگی خاکهای شالیزاری، رطوبت زیاد و یکساله بودن تغییرات ایجاد شده در سطح زمین، زهکشی سطحی باید با شرایط شالیزارها تطبیق داده شود به طوریکه با کمترین هزینه و زمان ممکن قابل انجام باشد. به این منظور، در مزرعه تحقیقاتی مؤسسه تحقیقات برنج کشور در رشت، زهکشهای طولی با فاصله ۲، ۴، ۶، ۸ و ۱۰ متر و عمق ۲۰سانتیمتر به عنوان تیمار اصلی، در دو حالت با زهکشهای عرضی به فاصله یک متر و عمق ۱۰ سانتیمتر و بدون زهکشی عرضی، به عنوان تیمار فرعی، به صورت کرتهای خرد شده و بر مبنای طرح بلوکهای کامل تصادفی در سه تکرار آزمایش شدند. گیاه کلزا، رقم PF، به صورت دستپاش، به عنوان کشت دوم پس از برنج در سال ۱۳۷۹ کاشته شد. عملکرد و اجزای عملکرد کلزا در این تیمارها مورد مقایسه آماری قرار گرفتند. نتایج نشان داد که اثر فاصله زهکشها بر عملکرد دانه، دوره رسیدن و تعداد بوته در متر مربع و همچنین اثر زهکشی عرضی بر عملکرد دانه، ارتفاع بوته، نیتروژن باقیمانده در خاک، دوره رسیدن و تعداد بوته در متر مربع در سطح ۱% معنیدار است. بیشترین عملکرد (۲۴۹۳ کیلوگرم در هکتار) مربوط به تیمار زهکش طولی با فاصله ۴ متر و دارای زهکش عرضی بود، گرچه تیمارهای ۶ و ۲ متری ( با زهکش عرضی) نیز عملکرد ۲۲۴۱ و ۱۸۱۷ کیلوگرم در هکتار داشتند. در تیمارهای بدون زهکشی عرضی، تیمار زهکش ۲ متر دارای بیشترین عملکرد (۱۳۲۴ کیلوگرم در هکتار) بود. با محاسبه هزینه زهکشی و سایر هزینهها، تیمارهای ۴ و ۶ متری زهکشها با جویچههای عرضی میتوانند حدود دو برابر هزینه انجام شده را بازگشت دهند. به دلیل بارندگی زیاد ماه های آبان، آذر و دی ۱۳۷۹ میتوان نتیجه گرفت که نتایج این طرح در سالهای با بارندگی کمتر از سال ۱۳۷۹ نیز قابل استفاده است.
صفوت و ریتزما[۶] در سال ۱۹۹۰ به ارزیابی ضوابط طراحی در حوضه آبریز دلتای رودخانه نیل در مصر پرداخته که ۹ سال به طول انجامید و در این مطالعه به بررسی پارامترهای الگوی کشت، عملکرد محصول، شوری خاک، سطح ایستابی، کمیت و کیفیت زهآب و فشار مضاعف[۷] در سیستم زهکشی زیرزمینی پرداختند. نتایج این مطالعه نشان داد که تمام گونه های گیاهی پس از نصب و راه اندازی زهکشهای زیرزمینی افزایش محصول چشمگیری داشته اند. برای بهترین شرایط رشد و نمو برای کلیه گونه های گیاهی کشت شده لازم است که متوسط عمق سطح ایستابی بین زهکشها تا سطح زمین ۸۰ سانتیمتر باشد. برای دستیابی به شرایط مطلوب زهکشی باید لولههای زهکشی در عمق ۲/۱ تا ۴/۱ متر نصب شوند.
گیتجنز[۸] و همکاران (۱۹۹۷) اقدام به مطالعه طراحی سیستم زهکشی با ملاحظه مدیریت کیفیت آب پرداختند. نتایج نشان داد که عمق و فاصله زهکش بر روی کیفیت زهآب تاثیرگذار است. مطالعه ایشان نشان داد که تنها استفاده از معادلات سنتی) رایج) طراحی زهکشی که برای کنترل ماندابی و شوری به کار میروند، برای مدیریت کیفیت آب ناکافی میباشند و پیشنهاد کردند که این معادلات بایستی با مدلهای هیدرودینامیکی و شیمیایی ترکیب شوند تا بتواند انتقال آب و مواد شیمیایی را از لحظه نفوذ تا مرحله تخلیه زهکش شبیهسازی نمایند.
کارتر و کمپ[۹] در سال ۱۹۹۴ در مطالعه ای به بررسی تاثیر فاصله زهکشها بر کنترل سطح ایستابی از طریق تاثیر بر میزان بازده محصول نیشکر پرداختند. در این مطالعه سه فاصله زهکش ٢٨ ،١۴ و ۴٢ متری مورد آزمایش واقع شد که در نتیجه آن، معلوم شد که فاصلههای زهکش ١۴ و ٢٨ متری بر کنترل سطح ایستابی بیشتر موثر واقع میشوند. متوسط محصول سالیانه شکر در فاصله زهکش ١۴ متری برابر با ۶٠۴١ کیلوگرم در هکتار، در فاصله زهکش ٢٨ متری برابر با ۶٠٢٩ کیلوگرم در هکتار و در فاصله زهکش ۴٢ متری ۵٧٨٨ کیلوگرم در هکتار بود. در نهایت فاصله زهکشهای توصیه شده با توجه به هزینه و سود موجود، ۴٢ متر انتخاب شد.
سلحشور (۱۳۸۳) در اراضی شالیزاری شمال کشور به منظور بررسی اثرات زهکشی و کود نیتروژنه بر عملکرد و اجزاء عملکرد کلزا پژوهشی در مزرعه آزمایشی موسسه تحقیقات برنج کشور (رشت) به صورت اسپیلیت پلات بر مبنای طرح بلوکهای کامل تصادفی با کشت رقم Hyola 308 در سه تکرار اجرا گردید. تیمارها شامل زهکشی در سه سطح ۱- بدون زهکش ۲- زهکش سطحی با فاصله ۲ متر و عمق متوسط ۱۵ سانتیمتر ۳- زهکش سطحی با فاصله ۴ متر و عمق متوسط ۱۵ سانتیمتر با جویچههای عرضی به فاصله ۱ متر با عمق متوسط ۷ سانتیمتر) و کود نیتروژنه در چهار سطح (۰، ۱۵۰، ۲۰۰ و ۲۵۰ کیلوگرم نیتروژن خالص در هکتار که به صورت ۳/۱، ۳/۱، ۳/۱ تقسیط گردید) بودند. نتایج نشان داد، زهکشی باعث افزایش معنیدار عملکرد، اجزای عملکرد و تمام صفتهای گیاهی بجز درصد پروتئین دانه میگردد. بهگونهای که تیمارهای زهکش ۲ و ۴ متری نسبت به تیمار بدون زهکش به ترتیب ۹۸/۱ و ۸۷/۱ برابر عملکرد دانه، ۰۶/۲ و ۹۹/۱ برابر عملکرد روغن و ۰۲/۲ و ۹۷/۱ برابر عملکرد پروتئین را افزایش، اما درصد پروتئین دانه را به میزان ۲۱/۴ تا ۷۶/۹% کاهش دادند. کود نیتروژنه نیز باعث افزایش معنیدار عملکرد، اجزای عملکرد و تمام صفتهای گیاهی بجز درصد روغن گردید. به طوریکه عملکرد دانه و درصد پروتئین را به ترتیب به میزان ۰۸/۱۹۹ تا ۶۰/۲۳۹% و ۳۱/۵ تا ۶۰/۷% افزایش و درصد روغن را به میزان ۷۴/۰ تا ۳۵/۳% کاهش داد. بین درصد روغن و درصد پروتئین دانه نیز همبستگی منفی مشاهده شد. به طور کلی در خاکهای سنگین شالیزاری مناطق با بارندگی بالا با در نظر گرفتن کلیه جوانب (مسایل زیست محیطی، شرایط خاک، سهولت اجرا، هزینه و …) میتوان زهکش ۴ متری را با حداقل ۱۵۰ کیلوگرم نیتروژن در هکتار پیشنهاد نمود.
فصل سوم
مواد و روش کار
۳-۱- موقعیت جغرافیایی استان و مشخصات محل اجرای پژوهش
شهرستان رشت از شهرهای استان گیلان در شمال ایران است، رشت در مختصات جغرافیایی ۳۷ درجه و ۱ دقیقه تا ۳۷ درجه و ۲۷ دقیقه عرض شمالی از خط استوا و ۴۸ درجه و ۳۵ دقیقه تا ۴۹ درجه و ۳ دقیقه طول جغرافیایی از نصفالنهار مبدا در بین ارتفاعات تالش و دریای خزر واقع شده است. این شهرستان از شمال به دریای خزر و بندرانزلی، از جنوب به شهرستان رودبار، از شرق به شهرستانهای سیاهکل و آستانهاشرفیه و از غرب به شهرستانهای فومن، صومعهسرا و شفت منتهی میشود.
براساس آمارهای منتشر شده از سوی سازمان هواشناسی، متوسط روزهای بارندگی در سال، ۱۳۵ روز است. کمترین میزان بارندگی سالیانه ۸۲۰ میلیمتر، متوسط این میزان ۹/۱۳۱۳ میلیمتر است. معمولاً، ماه های شهریور و مهر پربارانترین ماه های سال است. ولی این امر ثابت نیست. میزان رطوبت هوا در سحرگاه، بین ۹۰ و ۹۵ درصد است که در ساعتهای نیمروز کاهش مییابد و در مواقع شب، دوباره رو به افزایش می گذارد. رطوبت در تابستان به کمترین حد و در زمستان، به بیشترین حد خود میرسد و بیشترین میزان رطوبت در فصول مختلف، ۱۰۰ درصد و کمترین میزان آن تا ۶۰ درصد تغییر می کند. بادهایی که در رشت میوزند بیشتر معتدل هستند و جهت مشخصی ندارند. این پژوهش در مؤسسه تحقیقات برنج کشور انجام شد. مؤسسه تحقیقات برنج در ۱۰ کیلومتری شهر رشت در ۳۷ درجه و ۱۶ دقیقه عرض شمالی، ۴۹ درجه و ۳۶ دقیقه طول شرقی و ارتفاع ۷ متر پایینتر از سطح آبهای آزاد واقع شده است.
۳-۲- طرح آزمایشی مورد استفاده
به منظور بررسی اثر انواع زهکشی (سطحی و زیرزمینی) و فواصل آنها بر عملکرد و اجزای عملکرد تریتیکاله به عنوان کشت دوم در اراضی شالیزاری، این پژوهش به صورت آزمایش فاکتوریل در قالب طرح آماری بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار در مزرعه پژوهشی موسسه تحقیقات برنج کشور واقع در رشت در سال ۱۳۹۲ انجام گرفت. فاکتورهای آزمایشی شامل الف- زهکشی سطحی با سطوح: ۱- بدون زهکشی، ۲- زهکشی سطحی با فواصل ۵ متر و ۳- زهکشی سطحی با فواصل ۱۰ متر از یکدیگر و ب- زهکشی عمقی با عمق متوسط یک متر، ۱- سطوح بدون زهکشی عمقی، ۲- زهکشی عمقی با فواصل ۵/۷ متر از یکدیگر، ۳- زهکشی عمقی با فواصل ۱۰ متر از یکدیگر و ۴- زهکشی عمقی با فواصل ۱۵ از یکدیگر بودند.
ابتدا زهکشهای عمقی با فواصل پیش بینی شده احداث گردید. پس از عملیات آماده سازی زمین و خاکورزی شامل شخم و دیسک ابتدای پاییز، زهکشهای سطحی با عمق و عرض متوسط ۲۰ سانتیمتری خاک به صورت دستی حفر شد. نمونههای خاک مرکب تهیه شده از هر تکرار به عنوان مبنای تعیین نیاز کودی به صورت نیاز کودی به صورت یکنواخت در کلیه کرتها انجام شد. خواص فیزیکی و شیمیایی خاک مورد مطالعه در جدول۳-۱ آورده شده است. در تیمارهای زهکشی سطحی با فاصله ۵ متری ابعاد هر پلات ۳ × ۵ متر و در تیمارهای با زهکشی سطحی (با و بدون زهکشی عمقی) با فاصله ۱۰ متر ابعاد هر پلات ۳ × ۱۰ متر بود.
جدول ۳-۱: خواص فیزیکی و شیمیایی خاکهای مطالعه شده
اثر نوع زهکش بر عملکرد و اجزای عملکرد تریتیکاله در ...