کلیات تحقیق
۱- ۱) مقدمه :
با رشد فزاینده بخشهای مختلف اقتصادی و اجتماعی در کشور، بخش خدمات نیز از این قاعده مستثنی نبوده و به سرعت رشد یافته است. سرمایه گذاری در بخشهای مختلف، مبادلات بین المللی، حمل و نقل و ارتباطات، گسترش بازار پول و سرمایه، جمع آوری سپرده، توزیع اعتبارات از مهمترین خدماتی هستند که تأثیری عمیق بر جریانات کلان اقتصادی داشته و به طور مستقیم یا غیرمستقیم، با فعالیتهای شبکه بانکی در ارتباط هستند، گسترش این خدمات از یک سو و لزوم اجرای سیاستهای خصوصی سازی در کشور از سوی دیگر به ظهور نهادهای پولی – مالی متعدد طی سالیان اخیر منجر شده است، این امر بانکهای کشور را وارد مرحله جدیدی از رقابت نموده، از این رو، عمده نگرانی و تکاپوی آنها در جهت رشد، توسعه و حتی بقا، شکل گرفته است. لذا در محیط کسب و کار امروزی، مدیران در پی شناسایی و بهره گیری از منابع و سرمایه هایی هستند که با توجه به فضای رقابتی حاکم، بسیار پرهزینه می باشند ، پس مدیرانی موفق و پیروز از این میدان خواهند بود که این منابع را اثربخش تر، کارآتر و با بهره وری بیشتر به کار گیرند.
بدون شک، نیروی انسانی، به عنوان با ارزش ترین دارایی سازمان محسوب می شود و مدیران پیوسته در جستجوی شیوه هایی برای حداکثر کردن تلاش، بهره وری و بهبود عملکرد کارکنان خود هستند، آنها خواهان افرادی هستند که بیش از وظایف شرح شغل خود فعالیت می کنند، در واقع سازمانها به دنبال نسل ارزشمندی از کارکنان هستند که وجه تمایز سازمان اثربخش از غیر اثربخش می باشند (Podsakoff et al, 2000, p.516) . سازمانهای امروزی باید با هنجارهای موجود هماوردی کنند. بنابراین نیازمند افرادی هستند که تمایل دارند از الزامات و تکالیف شغلی رسمی پا فراتر گذارند، این اقدام فراتر از نقش به «رفتار شهروندی سازمانی[۱]» اشاره دارد (Morrison ، به نقل از مقیمی ، ۱۳۸۵) .
۱- ۲) بیان مسأله :
در دو دهه گذشته واژه «رفتار شهروندی سازمانی» توجه فراوانی را در حوزه مدیریت به خود جلب کرده است. به ویژه محققان و پژوهشگران رفتار سازمانی بخش وسیعی از فعالیتهای خود را در این زمینه به کار گرفته اند، بطوریکه با گذشت بیست و پنج سال از شروع مطالعات رفتار شهروندی سازمانی واژه ای نام آشنا در تمام سازمانهاست. امروزه موفقیت هر سازمان بستگی زیادی به عملکرد کارکنانی دارد که محدود به نقش و وظیفه سازمانی خود نبوده و فراتر از نقش و انتظار معمول در ادبیات سازمان و مدیریت عمل می کنند (Dipaola & Moran ، به نقل از ابراهیم پور ، ۱۳۹۰).
قبل از سال ۱۹۸۳، مطالعه رفتار سازمانی، شامل پیش بینی، تشریح، هدایت، کنترل و تغییر رفتارهای کارکنان بود و افراد بر مبنای رفتارهایی ارزیابی می شدند که بر مبنای شرح شغل و مطابق با وظایف رسمی، از آنها انتظار می رفت؛ اما پس از آنکه رفتار شهروندی سازمانی وارد تئوریهای مدیریت شد، رفتارهایی فراتر از آن مدنظر قرار گرفت که امروزه جزء جدائی ناپذیری در مدیریت عملکرد محسوب می شود این رفتارها، با عناوینی نظیر رفتار شهروندی سازمانی، رفتارهای فرانقشی، رفتارهای خودجوش و رفتارهای داوطلبانه تعریف می شوند. آنچه که در این نوع رفتارها مطرح است دواطلبانه بودن آنهاست و درک تفاوت آن از رفتارهای رسمی و اجباری اهمیت فراوان دارد، در همکاری داوطلبانه، افراد، تمام تلاش ها ، بصیرت و انرژی خود را برای شکوفایی توانائیهای خود به نفع سازمان ابراز می نمایند، از منافع فردی خود می گذرند و مسئولیت پذیری را در راستای منافع جمع در اولویت قرار می دهند.
هرچند، هریک از واژه های یادشده خاستگاه متفاوتی دارند اما به طور کلی به مفهوم یکسانی اشاره دارند که در این پژوهش با عنوان رفتار شهروندی سازمانی شناخته می شود. این نوع رفتار نقش بسیار مهمی در اثربخشی سازمانی ایفا می کند (Dipaola & Moran ، به نقل از ابراهیم پور ، ۱۳۹۰) علیرغم اینکه نوشته بارنارد [۲] به سال ۱۹۸۳ در خصوص تمایل به همکاری و مطالعات صورت گرفته توسط کتز و کان[۳] در سالهای ۱۹۶۴ تا ۱۹۶۶ در مورد رفتارهای فرانقشی ، ممکن است مبنای مطالعات پژوهشگران در این خصوص باشد ؛ اما واژه رفتار شهروندی سازمانی اولین بار توسط باتمن و ارگان[۴] مطرح گردید و امروزه این واژه از مقبولیت بیشتری در بین پژوهشگران برخوردار است. اکنون مدتهاست که اهمیت و ضرورت این رفتارها برای سازمانها و مدیران روشن شده است و باید زمینه به گونه ای فراهم شود که کارکنان تمام تواناییها، ظرفیت و تلاش خود را در جهت اعتلای اهداف سازمانی بکار گیرند و این میسر نخواهد شد ؛ جز آنکه عوامل مؤثر بر رفتارهای فرانقشی شناسایی و بستر مناسب برای پیاده سازی این رفتارها فراهم شود (زارعی متین و دیگران ، ۱۳۸۹).
مطالعات گسترده ای طی دو دهه اخیر برای شناسایی عوامل مؤثر بر رفتار شهروندی سازمانی صورت گرفته است ، بررسی های فراتحلیلی نشان می دهد پنج عامل مؤثر بر رفتار شهروندی سازمانی مورد تأکید محققان بوده است : ویژگیهای فردی، ویژگیهای شغلی، ویژگیهای سازمانی، رفتار رهبری و عوامل محیطی (ابراهیم پور و دیگران ، ۱۳۹۰).
از بین عوامل فوق رفتار ویژگی های رهبری به دلیل وجود ابزار سنجش ، متغیرهای موجود در مدل، پیامدها و نتایج
مثبت و با ارزش، در بین مدیران سازمانی، از اهمیت و شهرت خاصی برخوردار است و بخش قابل توجهی از وقت، بودجه و توجه صاحب نظران را به خود اختصاص می دهد.
تحقیقات اولیه در این حوزه توسط اورگان و همکارانش صورت گرفته و عمدتاً بر نگرش های کارکنان، گرایش ها و حمایت گری رهبر متمرکز است. پژوهش های بعدی در این حوزه که بوسیله پودساکف و همکارانش انجام گرفته، قلمرو رفتارهای رهبر را به انواع مختلف رهبری تعاملی و تحول گرا بسط داده است (Podsakoff et al, 2000). از سویی رهبری خدمتگزار یکی از تازه ترین رویکردهای مطرح شده نسبت به رهبری است که تحقیقات مربوط به آن در دنیا رو به افزایش و در کشور ما انگشت شمار است. واژه رهبری خدمتگزار در سال ۱۹۷۰ توسط رابرت گرین لیف در مقاله ای تحت عنوان «خدمتگزار در نقش رهبر» ابداع شده است و در تقویت آن چنین بیان می کند :رهبران خدمتگزار روی خدمت رسانی به دیگران تأکید می کنند و منافع شخصی را فدای منافع دیگران می کنند (Greenleaf, 1977) .
با توجه به تحقیقات انجام شده در سالهای اخیر در دنیا و با توجه به اهمیت رهبری خدمتگزار به عنوان
سبک مدیریت موفق در سازمان های امروزی و نیز بررسی رفتار شهروندی سازمان به عنوان یکی از عوامل مهم اثربخشی سازمان ها، تحقیقات اندکی در ایران و به طبع آن در بانک ملی انجام شده است .با در نظر گرفتن موارد فوق، بررسی جایگاه بانک ملی در بین رقبای بزرگ تجاری نشان می دهد این بانک در جایگاهی که شایسته نام بزرگترین بانک ایرانی باشد، قرار ندارد. بنابراین وجود شکاف میان وضع مطلوب و موجود، توجه به سبک رهبری و عملکرد نیروی انسانی را ضروری می سازد.
با توجه به پیشینه مطرح شده و لزوم توجه به رفتارهای فراتر از نقش و نیز اهمیت عوامل مؤر بر این رفتارها، این تحقیق در مدد بررسی میزان تأثیر رهبری خدمتگزار بر رفتار شهروندی سازمانی کارکنان بانک ملی شعب شهر رشت می باشد و به دنبال پاسخ به این سؤال است که :
آیا سبک رهبری خدمتگزار بر رفتار شهروندی سازمانی کارکنان شعب بانک ملی شهر رشت تأثیرگذار است ؟
۱- ۳) اهمیت و ضرورت تحقیق :
جوهره کلیدی در تعریف ارگان از رفتار شهروندی سازمانی این است که چنین رفتاری، اثربخشی سازمانی را افزایش می دهد. مطالعات تجربی مختلفی که در این زمینه انجام شده (بورمن و موتوویدلو[۵]، پودساکف و مکنزی[۶]، ۱۹۹۴ میلادی، اورگان و کانوکسی[۷] ، ۱۹۹۸ میلادی) ضمن تأیید مطلب فوق، دلایل مختلفی را که رفتار شهروندی سازمانی، ممکن است به موفقیت سازمان کمک کند در قالب موارد زیر به طور خلاصه بیان کرده اند (مقیمی، ۱۳۸۵):
افزایش بهره وری مدیریت و کارکنان
کاهش نیاز به تخصیص منابع کمیاب
تقویت توانایی سازمان برای جذب و نگهداری کارکنان کارآمد
آزادسازی منابع سازمانی و تخصیص آن برای مقاصد مولدتر
افزایش ثبات عملکرد سازمان
توانمندسازی سازمان برای سازگاری با محیط متغیر (Podsakoff et al, 2000) .
از آنجا که رفتار شهروندی سازمانی برای بقا، رشد و توسعه سازمانی حیاتی است و می تواند بهره وری را حداکثر ساخته و عملکرد سازمانی را ارتقا بخشد (Murphy et al , 2002 , P. 288) ، در این تحقیق به بررسی رفتار شهروندی سازمانی به عنوان متغیر وابسته می پردازیم. مقایسه پنج بانک بزرگ کشور از نظر میزان موفقیت آنها در زمینه اصلی بانکداری یعنی جذب منابع و به تبع آن سودآوری در استان گیلان و شهر رشت نشان می دهد تفاوت قابل توجهی میان آنها وجود دارد. این تفاوت از آن جهت قابل تأمل است که در کشور ما تمامی بانک ها از سیاست ها و ضوابط ابلاغی بانک مرکزی تبعیت می کند، از طرفی هر گونه نوع آوری در زمینه بانکداری به سرعت توسط رقبا مورد استفاده قرار می گیرد و نیز تقریباً بیشتر تکنولوژی های مورداستفاده ، مشابه هم هستند . آنچه که در این میان از اهمیت به سزائی برخوردار خواهد قاعدتاً رفتار رهبر در استفاده بهینه منابع انسانی موجود خواهد بود.
۱- ۴) اهداف پژوهش:
با توجه به مطالبی که عنوان شد اهداف این پژوهش عبارتند از :
الف : اهداف اصلی:
۱-۴-۱) سنجش تأثیر سبک رهبری خدمتگزار بر رفتار شهروندی سازمانی کارکنان شعب بانک ملی شهر رشت
ب: اهداف فرعی :
۱-۴-۱-۱) بررسی تاثیر سبک رهبری خدمتگزار بر ابعاد رفتار شهروندی سازمانی مورد نظر اورگان
۱- ۵) سؤالات پژوهش :
الف : سؤالات اصلی :
۱-۵-۱)آیا رهبری خدمتگزار بر رفتار شهروندی سازمانی در شعب بانک ملی شهررشت تأثیرگذار است ؟
ب : سؤالات فرعی :
۱-۵-۱-۱) آیا رهبری خدمتگزار بر آداب اجتماعی کارکنان شعب بانک ملی شهر رشت تأثیرگذار است؟
۱-۵-۱-۲) آیا رهبری خدمتگزار بر نوع دوستی کارکنان شعب بانک ملی شهر رشت تأثیرگذار است؟
۱-۵-۱-۳) آیا رهبری خدمتگزار بر وجدان کاری کارکنان شعب بانک ملی شهر رشت تأثیرگذار است؟
۱-۵-۱-۴) آیا رهبری خدمتگزار بر جوانمردی کارکنان شعب بانک ملی شهر رشت تأثیرگذار است؟
۱-۵-۱-۵) آیا رهبری خدمتگزار بر نزاکت کارکنان شعب بانک ملی شهر رشت تأثیرگذار است؟
۱-۶) چارچوب نظری تحقیق:
مدل مفهومی تحقیق بنیانی است که تمام پژوهش بر آن استوار است ، این چارچوب شبکه ای است توصیفی و منطقی، مبتنی بر روابط میان متغیرها که از طریق مصاحبه، مشاهده و مطالعه پیش
ینه نظری بدست می آید. در این تحقیق، تأثیر مستقیم ابعاد اصلی رهبری خدمتگزار بر اساس مدل پاترسون، بر رفتار شهروندی سازمانی موردنظر اورگان بررسی می شود.
مدل نظری تحقیق
نمودار شماره ۱-۱) مدل مفهومی تحقیق : تأثیر رهبری خدمتگزار بر رفتار شهروندی سازمانی (Vondy, 2010) .
۱-۷) فرضیه های تحقیق :
این تحقیق شامل یک فرضیه اصلی است که با توجه به ابعاد آن تعداد پنج فرضیه فرعی در نظر گرفته شده است .
-
- الف. یکی از اشتباهات این تصور است که نهضت پروتستانی نهضتی کاملاً منطقی و انسانی و رو به جلو و عاری از عیب و نقص بود و باید از هر جهت از آن الگو گرفت، در حالی که آن قدر نقاط منفی در این نهضت وجود دارد که باید در هر نوع داوری، نهایت احتیاط را به عمل آورد. واقعیت آن است که نهضت پروتستانی با همه اهمیت و بزرگیش، پرچمدار اصلاحات در حوزه اندیشه و عمل نبود. اصلاً خطاست که فروپاشی جهان قرون وسطی را به نبوغ لوتر نسبت دهیم، همان گونه که خطاست خود لوتر را محصول نیروهایی بدانیم که جهان جدیدی را پدید آوردند.
-
- نهضت اصلاح دینی پدیدهای غربی بود که در مناطق شمال اروپا نفوذ داشت و مهاجرت عدهای از ساکنان اروپا به امریکا در سال ۱۶۰۰ اهمیت بیشتری بدان داد. اما در شرق مسیحی چنین اتفاقی رخ نداد که همین خود جای بررسی و بحث بسیار دارد.
-
- گر چه شاید بیشتر مورخان و محققان آغاز نهضت اصلاح دینی را نصب مواد نود و پنجگانه بر سر در کلیسایی در آلمان بدانند ( که این موضوع از جهاتی به لحاظ تاریخی دچار تردید شده و قطعی نیست)،[۳۰۱] واقعیت این است که تحولاتی این گونه به شدت ریشه در تحولات گذشته خود دارد و نیروهایی که غالبا ً نامرییاند، در زیر ظاهر پدیده ها حرکت میکنند. در سالها و سدههای قبل از این نیز جریانها و جنبشها و چهرههای برجستهای بودهاند که مدافع اصولی مشابه اصول اصلاحگران بودند، اما سرکوب شدند و از آنان تنها یادی در اذهان و کتب باقی مانده است.[۳۰۲] اصلاحگرانی مانند اراسموس و سر توماس مور در سده شانزدهم از کلیسای کاتولیک انتقاد کردند، اما در سده ۱۴ و ۱۵ جان ویکلیف میگفت که کلیسا در امور سیاسی کشورها زیاد مداخله کرده است و از ثروت و بیاخلاقی کشیشان انتقاد میکرد.[۳۰۳]
-
- نهضت اصلاح دینی که در سده شانزدهم از آلمان آغاز شد، پردامنهترین و سرنوشتسازترین برخورد اندیشه ها و تنشهای دینی و اجتماعی را در درون کلیسا را به دنبال آورد. سدههای شانزدهم و هفدهم در کام درگیریها و جنگهای دینی فرورفت که اوج آن، سی سال جنگ در آلمان بود که طی آن، ده میلیون آلمانی کشته شدند. در سایر کشورها از جمله فرانسه، هلند، انگلستان و اسکاتلند نیز وضعیت مشابهی وجود داشت که طی آن کسان زیادی از کاتولیکها به دست پروتستانها یا به عکس با قساوت و سنگدلی و به اتهامات دینی و خیانت کشته شدند. با این حال، در این دوره پرآشوب، سنگ بنای بسیاری از تحولات مثبت گذاشته شد. اروپا در مجموع دویست سال از شروع این واقعه دچار اضطراب و ناآرامی شد و محور همه چیز ایمان در برابر خرد بود و تفتیش و سوزاندن کتاب و جزماندیشی و نارواداری از ممیزات آن بود. با گذشت این دوران پرهیاهو و روشن شدن بسیاری از مسائل بود که جوش و خروشها و هیجانات، جای خود را به عقلانیت داد و البته حتی نقشۀ جغرافیایی اروپای امروز از مناقشات و صفبندیهای آن روزگار متأثر شد.
-
-
- در باب علل پیدایش نهضت اصلاح دینی سه دیدگاه وجود دارد:[۳۰۴] اخلاقی،[۳۰۵] اعتقادی،[۳۰۶] و اجتماعی.[۳۰۷] بر پایه دیدگاه اخلاقی، علت این نهضت، یک امر داخلی بود که به اصل دیانت یا دیانت مسیح یا دینگریزی مردم ربطی ندارد. نهضت اصلاحات ناشی از نقض قوانین کلیسا و فساد انکارناپذیر اهل دیانت و متولیان امر دین بود. در شریطی که تجرد برای کشیشان فضیلت بود، بسیاری از آنان در نهان راهی دیگر را برگزیدند. بعضی از مورخان کاتولیک بر این اعتقادند که پروتستانهای اولیه اصلاحگران اخلاقی پرشوری بودند که اشتیاق مهارنشدهشان موجب شد که از حدود طاعت فراتر روند. بنا به این تفسیر، این فسادهای اخلاقی بود که همۀ مصلحان اعم از کاتولیک یا پروتستان را درگیر کرد و اگر اختلافی بود، بر سر مصادیق بود نه اصل آن. حال برای این موضوع باید مقایسهای میان یادداشتهای کاردینالها به پاپ در سال ۱۵۳۸[۳۰۸] با اتهامات لوتر در خطاب به اشراف مسیحی کرد. این نکته نیز جای بررسی دارد که چرا لوتر بیانیه خود را خطاب به اشراف ملت آلمان نوشت، نه توده های مردم، در حالی که کاتشیسمها (رسالههای شرعی در قالب سؤال و جواب)همگی خطاب به مردم عادی بود. کاردینالها بر تخلفات مالی، حقوقی و اخلاقی تأکید میکردند و از این شکوه داشتند که تطهیر روح مغفول واقع شده است، زیرا افراد بیارزش و تربیتنشده به کشیشی منصوب شدهاند و افراد غیربومی و خارجی با خرید پستهای دینی و بدون داشتن صلاحیتهای لازم، مسئولیتهای دینی را تقبل کردهاند. از این رو، کاردینالها میگفتند که اعطای آمرزشنامه باید به سالی یکی دوبار محدود شود و آن هم در یک مکان.
-
نکته دیگر در این رویکرد آن بود که هواداران این رویکرد اصلاً جایی برای تجدید نظر در مفاد آموزه ها و دعاوی دینی قائل نبودند و دلیل این امر نیز آموزۀ خطاناپذیری کلیسای کاتولیک بود. این مطلب آنچنان مورد تأکید بود که همیشه از این که تعالیم استادان شکاک موجب فساد عقیده شود، هشدار داده میشد. در موضوع تعدیات جنسی، کاردینالهای اصلاحطلب طرفدار تأکید بر قاعده تجرد بودند، ولی لوتر الغای قانون مذکور و جواز نکاح کشیشان را توصیه میکرد و البته خودش نیز از تجرد درآمد. موضوع تعدیات جنسی البته موضوع اصلی نزد لوتر نبود؛ زیرا در حالی که کاردینالها به زندگی روزمره انتقاد میکردند، او به آموزه ها حمله میکرد. کاردینالها در تثبیت موضع خود علیه لوتر کوشیدند تا الهیات مدرسی حاکم را با تومیسم تقویت کنند و اکامیسم را که نوعی مدرنیسم میدانستند، به وسیلۀ تومیسم کنار زنند.
بعضی از مفسران کاتولیک میپذیرند که اصلاحگرایی پروتستانی جنبه اعتقادی داشت، بدین معنا که برگرفته از مدرنیسم مدرسی بود. ولی این سخن از این جهت در معرض انتقاد است که فردگرایی لوتر از سنخ دیگری بود، زیرا گر چه لوتر به سان فردی مدرنیست در مکتب اکام تربیت شده بود، علاقهای به فلسفه نداشت. وی از آن جهت تحت تأثیر این جنبش قرار گرفت که حجیت (آتوریته) را برای کتاب مقدس قائل بود. سهم لوتر در فردگرایی از این جهت است که وی به شدت با سنت دیرپای کلیسای کاتولیک درافتاد که کمتر کسی به خود اجازه مخالفت با آن میداد، و این نگاه را حاکم کرد که آدمی خود شخصاً باید صحت و سقم دعاوی دینی را بررسی کند. مفهوم تجربۀ دینی که حاصل تحقیقات ویلیام جیمز در صد سال گذشته است، نیز متأثر از دیدگاهی پروتستانی در باب دین است. رشد و ظهور معنویت امروزی نیز به گونهای در امتداد همین تفکر شکل گرفته است، زیرا در اینجا نیز جنبه فردگرایی قویتر است. با این حال، واقعیت این است که نهضت لوتر از این جهت اعتقادی بود که ریشه های دینی نیرومند و عمیقی داشت.
بعضی نیز معتقدند که نهضت اصلاحات دینی نهضتی بود که پایهای اعتقادی داشت و شاهد این مطلب آنکه کانون حملات لوتر و هوادارانش، آموزههای کلیسایی بود. این تفسیر بیشتر مقبول پروتستانهاست.
البته عدهای نیز بر این اعتقادند که بیشتر بحث و مناقشهها در این زمان بر سر موضوعات اجتماعی مانند شهریگرایی، سودگرایی، بازارگرایی و ناسیونالیسم بوده است.
-
- نهضت اصلاح دینی نه یک نهضت یکپارچه و منسجم، بلکه نهضتهایی بود که تقریباً به طور همزمان در اروپا شکل گرفت و رهبران مختلفی داشت و این گونه نبود که یکسره متأثر و وابسته به جریان لوتری باشد. این جریانها وجوه اشتراک فراوانی داشتند و همگی در یک نقطه اشتراک داشتند که در صدد جبران و درمان دردی مشترک بودند. اما این درد مشترک چه بود؟ به طور کلی میتوان وجوه اشتراک جریانهای اصلاحی را در این موارد دانست: توافق بر سر کاستن از تعداد آیینهای دینی از هفت مورد به دو مورد، انکار تبدل جوهری در آیین عشای ربانی، تأکید بر اهمیت ایمان در مقابل عمل، کشیش بودن همه مؤمنان، ازدواج کشیشان و مخالفت با موضوع رهبانیت؛ اما نقاط افتراق نیز فراوان بود تا حدی که رهبری مانند لوتر کسی مانند آناباپتیستها را دست شیطان دانست.[۳۰۹]
-
- هر سه شاخه نهضت اصلاح دینی پیوند جداییناپذیری با عوامل اجتماعی سیاسی داشت، به شکلی که پیروزی آن در تحلیل نهایی، مشروط و موقوف به حمایت دولت بود. با این حال، این نهضت اساساً دینی بود و اندیشه های الهیاتی آن بر تاریخ فکری اروپا تأثیر گذاشت. از مهمترین باورها در جنبش پروتستانی میتوان به موارد زیر اشاره کرد: آتوریته کلمه در برابر آتوریته کلیسا یا مقام پاپی، آمرزیدگی به وسیله ایمان صرف و کشیش بودن همه مؤمنان و نیز موضوع کار یا وکیشن. این عقاید به نشانه های فردگرایی در فضای دینی تبیین شده است، گر چه هدف آن بود که فرد کشیش خودش باشد، بتواند خود با خدا ارتباط داشته باشد و در تفسیر کتاب مقدس به رأی و نظر خود عمل کند. آنچه برای آنان اهمیت داشت، دوستی با مسیح بود نه ابزار نهادینهشده.
-
- نهضت اصلاحات دینی در شرایطی به وقوع پیوست که مشکلات امپراتوری (شامل مخالفت فرانسویان، هجوم ترکان عثمانی که در اوج خودش قرار داشت و وضعیت داخلی آلمان) به لوتر فرصتی طلایی داد تا قبل از درگیرشدن با کلیسای کاتولیک، نهضت را تا حد زیادی به پیش ببرد. در همین اوضاع، امپراتوری مقدس رم میکوشید تا با بهرهگیری از جایگاه کلیسای کاتولیک رم، یکپارچگی مذهبی را حفظ کند. همین تعارض با پادشاه فرانسه و معضل ترکان عثمانی موجب شد که برخوردی جدی با قضیه لوتر صورت نگیرد. از سوی دیگر، وسعت قلمروی امپراتوری روم به حدی بود که امپراتور میگفت که با زبان اسپانیایی با خدا، با ایتالیایی با زنان، با فرانسوی با مردان و آلمانی با اسبهایم سخن میگویم. در همین اوضاع و احوال، ترکان عثمانی پادشاه مجارستان را شکست دادند و پس از کشتن او، به سوی اتریش روانه شدند و تا وین نیز رسیدند اما در سال ۱۵۲۹ عقبنشینی کردند.[۳۱۰]
-
- نهضت اصلاح دینی یک حرکت مستمر با هدف واحد نبود. از نکات مهمی که صاحبنظران این دوره بر آن تاکید دارند، تمایز میان دو مرحله تاریخی از نهضت پروتستانی است. یکی از نکاتی که موجب تأمل بیشتر در نهضت اصلاح دینی میشود، آن است که رهبران اولیه این نهضت به لحاظ فکری و آزاداندیشی چندان کارنامه درخشانی ندارند و نیز در رفتار و منش اجتماعی خود به گونهای رفتار کردند که بر بسیاری از خوشبینیها آب پاکی میریزد. از سوی دیگر، بسیاری از محققان منصف بر این باورند که نهضت اصلاحات پروتستانی بیشک در روند تحولات مثبت در مغرب زمین، نقشآفرین بوده است. از آنجا که آن نگرش و بینش و آن رفتار نمیتواند منشأ تحولات مثبت باشد، بعضی از محققان تمایری میان پروتستانتیزم اولیه و متأخر قائل شدهاند. ارنست ترولچ معتقد است که پروتستانتیزم اولیه جریانی است که به گذشته نظر دارد و قرون وسطایی است[۳۱۱] و با این حساب باید آن را جریانی واپسگرا بدانیم که به دستاوردهای رنسانس هنر و اندیشه روی خوش نشان نمیدهد و از این جهت چه بسا کاتولیسیزم بر آن برتری داشته باشد. اما جریان دیگری هم هست که نگاهش به آینده است و بر خلاف جریان اول که با آزادی عقیده و اندیشه سر ناسازگاری دارد، موافق آن است و گذشته از خود مسیحیت، پرچمدار تفکر و اندیشه و گفتگو و صلح و سازش با سایر ادیان نیز هست. لوتر کسی است که تعصب دینی شدیدی داشت و با مخالفان خود و نیز با یهودیان و مسیحیان رفتار ناپسند و غیرقابل دفاعی داشت. یهودیستیزی پروتستانی چیزی است که پایهگذارش مارتین لوتر بود که از بیاعتنایی یهودیان به دعوتش در ترک دین خود و قبول آیین جدید چنان به خشم آمد که کشتن یهودیان و به آتش کشیدن و ویران کردن خانههایشان را مباح دانست و شاید همین میراث را نازیهای قرن بیستم مبنای کارشان در کشتار یهودیان قرار دادند. کالون هم نوعی دیکتاتوری دینی و مذهبی در سوئیس ایجاد کرد و با سوزاندن کسی مانند سروتوس، خود را برای همیشه بدنام کرد.
-
- از نکات اساسی در باب اهمیت این نهضت باید به نقش سلبی نهضت اصلاح دینی و شکستهشدن اندیشه ها و هیمنهشان و تأثیر نهضت اصلاح دینی بر آن سخن به میان آورد. در قرون وسطی و به دنبال تثبیت نظام فکری و فلسفی ارسطویی به دست توماس اکویناس که طبیعات ارسطو را با الهیات و اخلاق مسیحی تلفیق کرده بود، و سیصد سال نیز به قدرت رواج داشت، گمان بر این بود که در طبیعت ِهر چیزی چهار عنصر اساسی وجود دارد که عبارت است از آب و خاک - که هر گاه بخواهند، به سوی پایین حرکت میکنند - و هوا و آتش که به بالا میل دارند. بشر نیز از این چهار عنصر تشکیل شده و با مرگ، هوا و آتش به شکل خون و صفرا از بدن جدا میشوند و به بالا میروند، و آب و خاک به شکل بلغم و سودا به طرف زمین میروند و به طور کلی همۀ عناصر در تلاش برای رسیدن به سرچشمههای اصلی خود هستند و همین است که موجب بقای آنان شده است. اولین شکاف در این تصور در داستان نیوتن اتفاق افتاد و این به هنگامی بود که در باغ مادرش مشاهده کرد که سیب از درخت بر زمین افتاد و این حدس در ذهنش ایجاد شد که همان نیرویی که سیب را به طرف زمین میکشاند، سیارات را نیز در مدارشان نگه میدارد. اما هم تصور این نیرو و هم تصور اینکه سیارات از همان ماده سیب تشکیل شدهاند، دور از فهم بود. این نظریه ارسطویی خودش مانعی بر سر پیشرفت علم مکانیک واقعی بود.[۳۱۲]
-
- نگاه کلیسای کاتولیک روم به نهضت اصلاح دینی این بود که نوعی شورش و انقلاب است. محققان کاتولیک آن را نوعی (aderration) دینی و الهیاتی میدانند که موجب سکولاریسم مدرن شد. محققان پروتستان به عکس آن را احیای مسیحیت اصیل میدانند و بر جنبه الهیاتی آن تأکید کردهاند. بعضی از تحلیلهای سنتی میگوید که کلیسا و جامعه در شرایط بحرانی بود و مشکلات اخلاقی و الهیاتی داشت و نهضت واکنش اجتنابناپذیر آن بود. اما از سوی دیگر، بعضی از تحقیقات اخیر نشان داده است که کلیسا و جامعه در قرن شانزدهم در وضعیت باثباتی بوده است، گرچه بی مشکل نبوده و لذا باید علت نهضت را در جای دیگر جستجو کرد.[۳۱۳]
-
- توجه به نهضت اصلاح دینی و نقش آن در ایجاد ذهن مدرن امری است که شایسته توجه خاص است. این سؤال پیچیدهای است که شاخههایی در حوزه های اجتماع، سیاست، هنر، تاریخ، فلسفه و علم دارد. گاهی نهضت را نقطه جدایی قرون وسطی و جهان مدرن دانستهاند. این تا حدی بدان سبب است که فردگرایی نهضت، گر چه در آن اغراق شده، امری است که در واقعیت ریشه دارد. در بعضی از زمینه ها میتوان آن را آخرین مرحله از تاریخ قرون وسطی دانست، نه عاملی که آگاهانه ذهن مدرن را به تحریک واداشت و موجب پدید آمدنش شد. دغدغه های اصلی لوتر قرون وسطایی بود و شاید بتوان گفت که او با دادن حیاتی به پرسشهای دینی، تا حدی پیروزی سکولاریسم رنسانس را به تأخیر انداخت. نفس تشکیل کلیسای پروتستان به موازات کلیسای کاتولیک، اقتدار کلیسای مذکور را شکست، ولی این خودش یک محصول اتفاقی نهضت بود. موضوع فردگرایی گاهی شکل دیگری به خود میگیرد. دیوید هیوم (۱۷۱۱-۱۷۷۶)، برنارد ماندویل (۱۶۷۰-۱۷۳۷) و آدام اسمیت (۱۷۲۳-۱۷۶۰) کوشیدند ثابت کنند که رقابت میان فعالیتهای فردی با خودخواهانهترین اهداف، میتواند به خودی خود به نتیجهای مثبت برای عموم بینجامد. این جوهرۀ اولین تئوری عمومی تجارت آزاد هیوم، افسانه زنبورهای ماندویل و دست پنهان معروف آدام اسمیت است.[۳۱۴]
-
- گر چه جریان اصلی نهضت اصلاح دینی موجب تحولات فکری عمیقی شد، اما جریانهای فرعی و به تعبیری انحرافی آن نیز گاهی اندیشههایی را مطرح کردند که اهمیت و تاثیر زیادی داشت. از این میان، یکی جریان آباباپتیستی است .در نهضت اصلاح دینی ما با دو شاخه دیگر در ناحیه راست و چپ مواجهیم که نظرگاههای آن حتی مقبول جریان اصلی اصلاحات نبود، اما دیدگاه های داشتند که واجد نقاط مثبت مهمی بود. باید به این نکته توجه تام داشت که تحولات در جهان غرب اصلاً به شکل منسجم و از پیش تعیین شده نبود و شاید در سایر نقاط هم این گونه بوده و هست. معنای این سخن آن است که در برههای از زمان، اندیشه های مختلفی از ناحیه گرایشهای مختلف فکری مطرح شد و تا حدی آزمون خود را پشت سر گذاشت و پس از آن بود که بعضی از اندیشه ها مقبولیت یافت و دیگران نه. لوتر که خود شخصیتی کاریزماتیک داشت، در کنارش دو شخصیت برجسته وجود داشت که تا حدی متفاوت از او میاندیشیدند. یکی از این دو تن، فیلیپ ملانشتون بود و دیگری توماس مونتسر که رهبر جریان چپ اصلاحات بود. وی در صدد بود که تشکیلات دینی و سیاسی کلیسا را به هم زند، زیرا کلیسا را در واقع، جامعه قدیسان میدانست که در آن زمان چنین نبود. کلیسا جامعۀ مؤمنان است که همه در آن برادر و برابرند و نظام مالی و مالکیت در آن راه ندارد. در حالی که لوتر به دو قلمرو معنوی و دنیوی قائل بود که هر یک منطق خاص خود را دارد. وی بر این باور بود که دین هم این جهانی و هم آن جهانی است و اصلاح دین باید به هر دو جنبه بپردازد. با همین روحیه و تفکر بود که در حالی که لوتر دهقانان شورشی را که بدو امید بسته بودند، مشتی راهزان و جانی خواند، مونتسر به میانشان رفت و ضمن بشارت به سلطنت مسیح، وعده برافتادن همه نابرابریها را داد.
-
- کاتولیکها و پروتستانها همواره اتهاماتی را متوجه طرف مقابل کردهاند. کاتولیکها پروتستانها را عامل ازدست رفتن وحدت کلیسای مسیحی میدانند که از نایب مسیح و تبعیت او کناره گرفتهاند. در مقابل کاتولیکها هم متهم شدهاند که نظامی خشک و خودکامه دارند و پاپ را برای همه چیز مرجع فصل خطاب میدانند.[۳۱۵]
-
- در تحلیل اجتماعی نهضت اصلاح دینی سه دیدگاه عمده وجود دارد. دیدگاه اول بر این باور است که جنبش اصلاح دینی با اندیشه ترقی پیوند داشت و بیانگر مرحلهای از شورش ضد استبداد و خرافهپرستی بود و حلقهای از حلقاتی که به انقلاب فرانسه منتهی شد. این دیدگاه مورخان لیبرال و ملیگرای قرن نوزدهم بود. دیدگاه دوم دیدگاهی است که آن را واکنش اندیشه های منسوخ و کهنه بر علیه رنسانس ایتالیا میداند. در این دیدگاه، نگاهی منفی و تند علیه نهضت اصلاح دینی وجود دارد که آن را عاملی برای تعدیل و سادهسازی و ادامه سیستم موجود میدانست و بر این پایه، گسست واقعی در فرهنگ غرب در عصر گالیله و دکارت و نیوتون رخ داد نه در قرن شانزدهم . دیدگاه سوم بر این تأکید میکند که میان نیات مصلحان و ییامدهای غیرمستقیم نیات ایشان تمایز هست. لوتر و کالون انسانهایی ذاتاً مذهبی بودند که هدفشان اصلاح بر مبنای دین بود. میان جهان پروتستانی و جهان مدرن فاصلهای عمیق هست و نسبت دادن دموکراسی و سرمایه داری آزاد، به اندیشه اصلاحگران به معنای مشتبه کردن کامل نیات ایشان خواهد بود. از سوی دیگر، اهمیت عظیم جنبش پروتستانی در پیدایش جهان مدرن تردیدناپذیراست. واقعیت این است که بسیاری از تحولات عمده در سیاست و علم و هنر مدرن مستقل از جنبش پروتستان بود، اما جنبش پروتستانی سهم غیرمستقیمی با حمله به سلسله مراتب کلیسایی و تأکید بر فردگرایی در ایجاد ذهنیت مدرن داشت. در درون همین رقابتهای فرقهای و تعالیم پروتستانی و جنبشهای غیردینی، تمدنی پدید آمد که برای لوتر و کالون حیرتآور بود.[۳۱۶]
-
- جنبش اصلاح دینی به همان اندازه که انقلاب اخلاقی بود، انقلاب دینی هم بود. این نهضت دوگانگی زهد و دلبستگی در قرون وسطی را از میان برداشت و در همه این امور تحت تأثیر جنبش اومانیستی بود که ارزش زندگی این جهانی را تأیید میکرد. هدف اصلی بعضی از اومانیستهای ایتالیا حمله به هدفهای رهبانیت از قبیل گوشهگیری، زهد و عزوبت بود، با این هدف که برای نیل به نجات، امور مذکور نه تنها بدان نیازی نیست، که مخالف زندگی شایسته انسانی است. همان گونه که گذشت، اراسموس پیکار طولانی خود را برای آنچه وی فلسفه ساده و طبیعی مسیحی مینامید، با موعظه سرکوه آغاز کرد. برای وصول به پاکی نه رسوم ظاهری و اجتماعات کلیسایی و نه تلاش رهبانیت لازم است. فقط سیرت نیک لازم است؛ فلسفه انسانی به تعالیم مسیح دادن. به گفته وی، روش درست ستایش مقدسان این است که فضایلشان را تقلید کنیم، آنها به این کار خیلی بیشتر از روشن کردن صد شمع اهمیت میدهند.[۳۱۷]
-
- از نکات جالب در این نهضت، نقش زنان است که دوشادوش مردان به موعظه و تبلیغ اهداف دینی کمک میکردند که از چهرههای شاخص آن میتوان به کاترین زیل[۳۱۸] اشاره کرد که نامهاش به یکی از کشیشان لوتری، که از فعالیتهایش انتقاد کرده بود، جالب است. وی در نامه انتقادیش میگوید: بنگرید این آناباپتیستهای بیچاره را که با بیرحمی و قساوت تحت تعقیب و شکنجه قرار میگیرند. آیا باید تمامی ارباب قدرت علیه آنان بسیج شوند؟ آن گونه که شکارچی سگش را به طرف حیوانات وحشی روانه میکند. علیه کسانی که به مسیح چون خود ما گواهی میدهند، تنها به این دلیل که در خرده مسائلی با ما اختلاف دارند؟… دولتها باید علیه جنایتکاران از ابزار مجازات استفاده کنند، اما نباید در مورد اعتقادات و باورها، که تابع قلب و وجدان است، به زور متوسل شوند.
سخن لوتر در مورد زنان این است که زن هر چند میتواند در زندگی مشترک نقش آفرین باشند، اما این رسم سنتی باید باقی باشد که مردان فرمانروا و زنان فرمانبری کنند: «فرمان دادن، همچنان از آن مردان است و زنان ناچارند از آنان بنا به دستور خدا تبعیت کنند. مرد فرمانروای خانه و مملکت است و در جنگ میداندار آن، و از مال و حیثیت خود دفاع میکند. اما زن چون سوزنی است که در دیوار نهاده باشند. از این رو، زن باید در خانه بماند و مراقب امور همسر باشد.[۳۱۹]
-
- گروه های مختلف در نهضت اصلاح دینی را بر حسب رادیکالیسم اعتراضشان علیه الهیات و نیز رفتار دینی و گرایش سیاسیشان[۳۲۰] به سه گروه میتوان تقسیم کرد: گروه محافظهکار مانند کلیسای انگلیکان و لوتر و هوادارانش؛ گروه کمتر محافظهکار مانند کالون و هوادارنش و سرانجام گروه های چپ که سرستیز داشتند که عبارت از آناباپتیستها بودند. با همه این اختلافات، همه شاخه های اصلاحی در تاکید بر کتاب مقدس و محور بودن آن تاکید داشتند.
-
- در پارهای از موارد، شاهزادگان از نهضت اصلاحی استقبال کردند ولی به دلایل خاص خودشان که لزوماً به بحثهای الهیاتی ربطی نداشت و در نتیجه، این گونه نبود که برای نمونه، الهیات کالون محرک و انگیزاننده باشد. انگیزه اصلی آنان کنار گذاشتن سیطره رم بود. حاکمان ملی از تمامیتخواهی کلیسای کاتولیک قرون وسطی بیزار بودند و از ناسیونالیزم در چارچوب کاتولیسیزم نیز رضایت نداشتند. گالیکانیزم فرانسوی نیز در همین اوضاع واحوال رخ داد. در اسپانیا اتفاق مشابهی رخ داد و در سوئد و انگلستان کلیساهای محلی تأسیس شد که از رم جدا بود. شاید در همین احوال، کلیسای لوتری استقلال بیشتری از دولت در مقایسه با کلیسای لوتری در دوره متأخر در پروس یا کلیسای انگلیکان انگلستان داشت؛ جایی که پادشاه رهبر کلیسا بود. استقلال کلیسای انگلستان بر سر اختلاف در مسئله ازدواج مجدد پادشاه درگرفت. البته انگلستان به لحاظ سیاسی از قبل از رم جدا بود، ولی ازدواج یکی از شعایر کلیسایی بود و تابع احکام دادگاههای کلیسایی. در این کلیسا، دولت نقشی تعیینکننده در امر دین داشت و بالاترین تقریرش در روایت توماس گرانمر بود که معتقد بود که پادشاه دو اختیار دارد که یکی دنیوی است و دیگری معنوی.[۳۲۱]
چنین ادعایی را کلیسای کاتولیک رسماً نگفته بود، گر چه بعضی از پاپها نظرشان از این هم بالاتر بود. توماس مور معتقد بود که دولت حتی میتواند دین را ملغا کند، ولی این پرسش مطرح بود که اگر پارلمان بگوید که خدایی نیست، آیا خدایی نیست؟ البته او شاید همه چیز را به حسب یک جامعه مسیحی میسنجید که قاعدتاً کارش به اینجا کشیده نمیشود. او فرض میکرد که دولت باید نهادی باشد و این احتمال را در نظر نداشت که پادشاه میتواند دین را هم در این صورت لغو کند. البته هنری به سنت کلیسای کاتولیک در مجموع پایبند بود و تنها چیزی را که تحمل نکرد، صومعهها بود که ضربهای اساسی بدان وارد، و موقوفههایش را برای ساختن کالجها مصادره کرد. از کارهای مثبت هنری نیز میتوان به معرفی کتاب مقدس به انگلیسی اشاره کرد که این کار بر پایۀ کار تیندل صورت گرفت که خودش جای دیگر سوزانده شد. هنری درسال ۱۵۳۴ در انگلستان کلیسای ملی را تأسیس کرد که خودش رئیس آن بود و قدرت سرکوب و ریشهکن کردن همۀ اشتباهات و بدعتها را داشت.[۳۲۲] این موضوع البته در گذشته نیز سابقه داشت که نزدیکترین آن، در دورۀ امپراتوری ژوستینان در امپراتوری بیزانس بود که در آن، کلیسا و دولت اتحاد داشتند و دولت حتی در دعوت به شورا خودش اقدام میکرد و نیز اعلام احکام کلیسایی و حتی تأثیر بر تقریر آموزههای دینی. با این حال نه امپراتور کشیش بود و نه اصحاب قدرت مراسم دینی را اجرا میکردند. شکل مشابه دیگرش را باید در کلیسای غرب در قرون وسطی جست که امپراتور خودش را بازوی مدنی جامعه مسیحی میدانست و مسئول ساختار، انسجام، اخلاقیات و حتی گاهی ایمان در کلیسا.
-
- مهمترین کنفرانس و شورای پروتستانی نیز کنفرانس آگسبورک بود که نتیجه آن، تنظیم اعترافنامه پروتستانی آگسبورگ بود.[۳۲۳] در این شورا هم به ابطال خطاها و هم به تبیین واقعیتها توجه خاصی شد. این اعترافنامه با این امید تدوین شد که امپراتور با لوتریها به مدارا رفتار کند و دارای دو بخش است. قسمت اول اثباتی و تأییدی است و قسمت دوم جنبه سلبی دارد و به ابطال خطاهای پاپی اختصاص یافته است. در این اعترافنامه، بر نشانهداشتن کلیسای حقیقی، نفی تبدل جوهری به این معنا که در مراسم عشای ربانی، نان و شراب به خون و جسم مسیح تبدیل میشود و نیز تأکید بر آموزۀ آمرزیدگی به صرف ایمان تأکید شده بود. در این اعترافنامه، با توجه به اینکه لوتریها به بیاعتنایی به موضوعات اخلاقی و حتی لاابالگیری اخلاقی متهم شده بودند، بر توانایی انسان در تحقق همۀ فضایل اخلاقی و مدنی تأکید شده، و نیز بر وظیفه او در انجام کارهای خوب، آن هم نه با نگاهی به پاداش بلکه برای حقشناسی و اطاعت از خدا. پذیرش رهبانیت[۳۲۴] به مثابۀ راهی برای کسب شایستگی در برابر خدا، اعلام این که توسل به قدیسان در کتاب مقدس ریشهای ندارد و عدم لزوم اعتراف به گناهان و برشمردن آنها در مقام اعتراف از دیگر محورهای تأکیدشده در این اعترافنامه بود. مذموم بودن تجرد، عدم اختلال در کار دولت از ناحیه کلیسا، تفسیر کتاب مقدس با توجه به محتوای آن از دیگر نکاتی است که در این اعترافنامه مورد توجه بود.[۳۲۵] با همه این احوال، این مطالب به معنای انشقاق در کلیسا نبود. البته در اینجا روشن نشد که آتوریته و حجیت منشأ و متعلقش چیست. کتاب مقدس را باید با نیاتشان تفسیر کرد ولی این نه بدان معناست که هر کس تفسیری از خودش ارائه کند.
مشابه این امر در انگلستان، «اصول سی و نه گانه» است که پیش از اتمام شورای ترنت، نهایی شد.[۳۲۶] این اصول چندان از اعترافنامه آگسبورگ متفاوت نبود.[۳۲۷] از نقاظ مشترک این دو میتوان به موارد زیر اشاره کرد: تأکید بر ایمان و آمرزیدگی به وسیله آن، تأکید بر عمل پس از ایمان و عمل برخاسته از آن، وجود کلیسا در هر جایی که کلام خدا موعظه و آیینها اجرا شود و عدم نیاز به ترتیبات و تشریفات کلیسای کالولیک روم، تأکید بر شعایر و تأکید بر بطلان تبدل جوهری. در موضوع رهبانیت و ازدواج کشیشان نیز سخن مشابهی گفته شد. نکتهای در اینجا باید بدان توجه داشت، این است که این اعترافنامه در جهان انگلیسیزبان تتظیم شد، ولی اعترافنامه آگسبورگ، در جهان غیرانگلیسیزبان اروپا.
-
- از نکات مهم در مورد جریان اصلاحات پروتستانی همزمانی آن با جریانهایی در داخل جهان اسلام است که شباهتهایی با آن داشت. در جهان تشیع جریانی به رهبری ملا امین استرآبادی (۱۰۳۳/۱۶۲۴)، نویسنده کتاب معروف الفوائد المدنیه، به راه افتاد که مخالف کاربرد عقل در فهم دین و شریعت بودند. آنها حتی تدبر در قرآن را خاص اهل بیت (ع) دانستند، زیرا مخاطب قرآن را اهلبیت (ع) میدانستند.[۳۲۸] جالب این است که نوع استدلال آنها با استدلال کسانی مثل دکارت (۱۵۹۵-۱۶۵۰) نزدیک است. استرآبادی در نقد استدلال و به کارگیری عقل میگوید که خطای ذهن یا در صورت فکر است یا در ماده آن، و بیشترین خطاها ناشی از خطای انسان در ماده فکر است که دلیل آن میدان دادن به عقل در این موارد است. حرکت استرآبادی چنان موجی ایجاد کرد که در مهمترین مراکز علمی شیعه از قبیل نجف و کربلا صحبت از فلسفه و تفسیر و اجتهاد تاوان سنگینی داشت. وی هم عصر ملاصدرا (۹۷۹-۱۰۵۰) بود.[۳۲۹]
-
- پیامدهای نهضت اصلاح دینی. نهضت اصلاح دین پیامدهای خواسته و ناخواسته – اعم از مطلوب و نامطلوب در ساحت اندیشه، دین، اجتماع و سیاست در موضوعاتی مانند آزادی فرد مسیحی، فردگرایی،[۳۳۰] امکان خطای پاپها و شوراها، تردید در خطاناپذیری همه نهادها، وابستگی اثر نان و شراب به ایمان دریافتکننده (سخن لوتر)، واگذاری رستگاری به فرد نه نهاد و مذهب، حذف واسطه میان خدا و فرد و غیره داشته است که این موضوع را در محورهای زیر بررسی میکنیم:
الف. در خصوص دین و دینورزی مؤمنان، مصلحان بر خلاف خواست و نیات خود، ساختار مذهب نهادمند و هرگونه نهادگرایی را سست کردند. جنبش اصلاح دین بر امور عملی و انضمامی تأکید داشت، نه بر مسائل متافیزیکی و مرموز. پروتستانها همانند اومانیستهای مسیحی به جای متافیزیک، بر اخلاق تأکید داشتند. آنان اندیشه های فلسفی و فقهی مدارس قرون وسطی را به دیده تحقیر مینگریستند. آنچه در فلسفه ایشان اهمیت داشت، تولد انسان جدید بود. پروتستانها اغلب به جای تفکر نظری، به الهیات عملی و فعالیت در میان جماعت نظر داشتند.[۳۳۱] برای جستجوی نتایج مثبت و عمدی نهضت باید به تعالیم و زندگی نیز نگریست؛ زیرا هر کس ادعای تعالیم پاک دارد. در مسائل زندگی، اصلاحات کاتولیکی، اخاذیهای مالی رایج را برانداخت و نیز داد و ستد اشیای مقدس و افتضاح جنسی را در مورد کشیشان و راهبان. در مورد پروتستانها باید بین اقسام آن فرق نهاد. آناباپتیستها شکل سختگیرانهای را در پیش گرفتند و در رفتارشان که آن را زهدگرایی اینجهانی[۳۳۲] نامیدند، یعنی در حوزه نهادهای سیاست، خانواده، به سختگیری پرداختند. البته آنان از صحنه سیاست رانده شدند. حال جای این سؤال باقی است که نهضت اصلاحات برای دین چه کرد؟ میتوان گفت که نهضت موجب نوعی معنویت و دروننگری عمیقتری در زندگی معنوی شد. نزد لوتر، فرد باید مستقلاً در برابر خدایی قرار گیرد که رهاییدهنده و داور اوست. او اهمیت بیشتری یافت، زیرا باید برای خودش زندگی کند یا برای خودش بمیرد و برای خودش نجات یابد. با این حال، او از آفرینش و ناپاکی خود چنان آگاه شد که هم ارزشها و دعاوی اولیه او بیهوده بود و هم اتکای کاملش بر خالق به وسیله تجربه درونی ایمان بود. پرهیزکاری کاتولیکی هم تحت تأثیر قرار گرفت و داد وستد آمرزشنامه، صلیب، دیدگاه های جادویی دربارۀ عشای ربانی عملکرد مکانیکی توبه لغو شد.
ب. رواج دانش در میان مردم. نهضت اصلاح دینی در انگلستان و آلمان، فرانسه و اسکاتلند انحصار علم در دست شاهان و کلیسا را شکست و آن را به میان توده مردم آورد که البته به داعی ارتباط مردم با کتاب مقدس و خواندن کلام خدا بود، اما حسن کار در این بود که به آنجا متوقف نشد. به بیان دیگر، تأثیر اصلاحطلبان و جریان ضداصلاحات کاتولیکها بر اروپا از چند جهت بود: آشنا کردن توده مردم در اروپا با معتقدات مسیحی، ترغیب به آموزش چون خواندن و فهم کتاب مقدس برای رستگاری ضرورت داشت، تمایل حاکمان به مجادلات دینی به منظور افزایش قدرت، و سرانجام بروز جنگهایی که علت سیاسی و دینی داشت.[۳۳۳] اهتمام به مسلئه آموزش همگانی که در اصل برای فراهم کردن زمینه لازم برای دسترسی مردم عادی با مفاهیم و مضامین کتابمقدس بود، به این جا محدود نشد. البته این نه بدان معناست که توسعه علم در میان توده مردم از طرف آنان انحصاراً شروع شد. در اواخر قرون وسطی، تأسیس فرق رهبانی فرانسیسی و دومینیکی موجب بسط آموزش و پرورش در اروپا شد. افزایش چشمگیر دانشجویان با تأسیس پانزده دانشگاه در چهار کشور نمونهای از این موضوع است. راهبان در ایجاد مؤسسات جدید درنگ نکردند و کوشیدند تا فوراً در آن جای پایی پیدا کنند.[۳۳۴]
ج. شکستن ساختارهای فکری مسلط. از کارکردهای مهم نهضت اصلاح دینی آن است که ساختارهای فکری موجود را که دیرزمانی از شکل گیری آن میگذشت و به سان سدی در برابر افکار نو و تازه عمل کرد، در هم ریخت و خود این مسئله، فی حد نفسه کار بس بزرگی بود که از سوی هر شخص یا جریان فکری که صورت گیرد، اهمیت و ارزش فراوانی دارد. بدون شک، در قرون وسطی یا در هر دوره مشابه یا در هر جامعه مشابه، مهمترین مانع بر سر رشد فکری و تحولات مثبت در ساحت اندیشه، نظامهای دگم و انعطافناپذیر است که سهم و مجالی برای دیگران برای اندیشیدن قائل نیستند. اگر جریانی فکری و اجتماعی بتواند این موانع بزرگ را بر سر راه علم بردارد، چه اینکه خودش در جانب اثبات حرف مهمی داشته باشد یا نباشد، کار کارستانی انجام داده است. سهم لوتر و نهضت اصلاح دینی در فلسفه غرب بدون شک، سهمی اتفاقی بود و آن کمک به فلسفه برای رفتن به سوی خودگردانی و استقلال با تضعیف سلطه کلیسا بود. این در حالی بود که لوتر نه اندیشهای فلسفی داشت و نه بدان علاقهای نشان میداد تا جایی که به قول راسل، قرن شانزدهم پس از لوتر در زمینه فلسفه عقیم بود.[۳۳۵] با این حال، لوتر ترکیب میان مسیحیت و ارسطوگرایی را درهم شکست و همین امر، خدمتی مهم به فلسفه و الهیات بود، اما جانشینهای بلافصل او دوباره این فیلسوف را احیا کردند و مسیحیت گرفتار اخترشناسی منسوخ شد، چنانکه ملانشتون اخترشناسی کپرنیکی را باطل دانست و آن را احیای تئوریهای منسوخ جهان باستان دانست. البته خود لوتر راه را برای بحران الهیات و جهانبینی مدرن گشود و در کتاب صحبتهای سر میز، میگوید که یوشع به «خورشید» دستور داد نه به «زمین» که حرکت نکند. با این حال دعوای اصلی میان علم و دین در دوره بعد از اصلاحات رخ داد که طی آن ادعا شد که دانشی به نام دانش کتابمقدس هست که میتواند با دانش کوپرنیکی رقابت کند. البته شواهد علمی برای نظریه کوپرنیک هنوز کامل و تمام نشده بود و مخالفتهای کالون و لوتر را نباید صرف لجبازی با علم جدید دانست. لوتر به روشنی دریافته بود که توجه به طبیعت از منظر الهیات با نگریستن به آن از منظر علم دو چیز متفاوت است. برای مثال، از منظر دینی نور ماه سمبلی از مراقبت خداوند است اما میپذیرفت که دغدغه ستارهشناس آن است که نشان دهد چگونه نور از خورشید گرفته شده است. نمونه دیگر، موضوع بدنهای آسمانی است که در سفر پیدایش و مزامیر داود ۱۹ آمده است که بیانی علمی نیست، بلکه شکل خودمانی سخن است که برای افراد غیرفرهیخته مناسب است. لوتر میدانست که آسمانهای الهیاتی غیر از آسمانهای نجومی است.[۳۳۶]
در مورد ارتباط آیین پروتستان با تجربهگرایی باید گفت که بیاعتمادی پروتستانها به نظریهپردازی و هواداریشان از عقل سلیم و نوعی عملگرایی در برابر ذهنگرایی، موجب برقراری پیوندی میان آن با تجربهگرایی جهان مدرن شد. پروتستانها با اشتغال خاطر به زندگی عملی ناخواسته به تعارض میان دعاوی دنیا و آخرت (جاری در عصر رنسانس) دامن زدند.[۳۳۷]
د. پیامدهای سیاسی. علاوه بر پیامدهای فکری، نهضت اصلاح دینی خواسته و ناخواسته پیامدهای سیاسی مهمی داشت، به خصوص که نهضت اصلاح دینی شاخه های گوناگونی داشت که هم به اعتبار سردمداران و هم به لحاظ نقاط جغرافیایی مختلف که شرایط و خواسته های گوناگونی داشت، اقتضائات گوناگونی داشت. نهضت مذکور، از یک سو باعث تفرقه دینی در اروپا شد و همین از سوی دیگر، شکلی به اروپا داد که تاکنون کم و بیش همان حفظ شده است. این جنبش برای اروپا حساسیتی نو، اعتقاداتی تازه، و اندوختهای از عقاید سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بیسابقه به وجود آورد و در مرحله بعد، به مهاجرت کشیشها از انگلستان و استعمار امریکای شمالی انجامید[۳۳۸] که خود منشأ تحولات سیاسی زیادی شد. در مجموع، آیین پروتستان به همان اندازه که در ظهور دولتهای مطلقه مؤثر بود، در پیدایش دموکراسی هم؛ تا جایی که گفته میشود جلسه عمومی مؤمنان مدرسه دموکراسی بود. در شیوه کالونی، مؤمنان عضو هر کلیسا و نمایندگانشان دارای حاکمیت روحانی بودند، نه پاپها و اسقفها و پادشاهان. کالونیها با هدف احیای وضعیت کلیسای اولیه، اندیشه انتخاب کارگزاران کلیسا به وسیله مردم، و مشارکت غیرروحانیون در اداره کلیسا را با تأسیس نهاد مشایخ[۳۳۹] پیش بردند.[۳۴۰] آناباپتیستها که اصلاً معتقد بودند که عضویت کلیسا باید داوطلبانه باشد. از نظر سیاسی، کالونیسم سرسختترین فرقهها بود. به قول جیمز، پادشاه انگلستان، کارگزار کلیسای مشایخی نسخه بزرگ روحانی قدیم است. این نتیجه همان نظریه کالون مبنی بر جدایی کلیسا و دولت است، زیرا این نظریه کلیسا را در موضع منتقد نیرومند سیاست دولتی قرار میداد.[۳۴۱]
البته لوتر هوادار اندیشهای بود که بر اساس آن، نهاد دین نه وابسته، بلکه دنبالهرو حکومت بود. ایمان فرد مسیحی با سیاست ارتباطی ندارد و وظیفه مسیحی، گردن نهادن به اقتدار قانونی است. وی با اعلام این که آموزههای ما حقوق و اختیارات کاملی برای حاکم دنیوی در نظر گرفته، اتحادی میان دولت و کلیسا ایجاد کرد که کلیسا در آن تابع دولت بود و این کاری بود که هیچ پاپی نکرد و همین سیستم تا زمان حاضر نیز ادامه یافته است. بعضی از محققان مانند لاگارد معتقدند که اندیشه های مصلحان از دو طریق راه دولتهای استبدادی را گشودند، یکی با رهاندن دولت از قیود اخلاقی- مذهبی و دیگری با بدل ساختن دولت به وجودی صالح و دارای رسالت.[۳۴۲]
نهضت اصلاح دینی گر چه رشته جنگهای طولانی را موجب شد، اما همین خستگی از جنگهای مذهبی به رشد آزادی مذهبی انجامید و این یکی از مبادی و منابع نهضتی شد که لیبرالیسم قرن هیجده و نوزده را به دنبال آورد.[۳۴۳] از سوی دیگر، مصلحان در ادارۀ کلیسا شیوههایی را برگزیدند که طبعاً پیامدهای مهم سیاسی داشت. پروتستانها در سده شانزدهم پشتیبان دولت مطلقه و ناسیونالیزم بودند و به امیران و فرمانروایان به دیده همدستان طبیعی خود مینگریستند، زیرا در برابر کلیسای کاتولیک و جناح چپ اصلاحات به پشتوانهای محکم نیاز داشتند. پروتستانها با این اعتقاد که فرمانروایان باید کشیشان را مانند سایر صاحبمنصبان دولتی، منصوب کنند، نوعی کیش پرستش اقتدار سلطنتی را رایج ساختند و کار به جایی رسید که در آلمان و اسکاندیناوی و انگلستان عصر لوتر، کلیسا به یکی از ادارات دولتی تبدیل شد و البته بسیاری از املاک کلیسا مصادره و صومعهها بسته شد. رومیان ۱۳ متن سیاسی مطلوب ایشان شد که بر پایه آن، قدرتهای موجود به حکم خداوند برقرارند.[۳۴۴] منطق الهیاتی پروتستانها نیز به سود حاکمان بود. با نفی تمایز میان روحانیت و مردم و انکار اینکه کشیش کلید بهشت را در اختیار دارد و این افراد طبقهای ممتاز و منحازند که البته از معافیتهای قانونی و دولتی برخوردارند، مهمترین مانع بر سر راه دولت غیردینی (سیطره کلیسا کاتولیک روم) از سر راه برداشته شد. لوتر روحانی را به کارگزاری تنزل داد که تنها امتیازش کارکردش است نه منصبش. به علاوه، وی تعداد شعایر دینی را از هفت مورد به دو مورد تنزل داد.
به این نکته نیز باید توجه داشت که رابطه نهضت اصلاح دینی با جهان سیاست رابطهای دو طرفه بود نه یک طرفه. برای نمونه، ساختارهای سیاسی و اجتماعی آلمان نقش مهمی در موفقیتهای این جنبش داشت. جنوب آلمان سرزمین شهرها بود و نیز جوامع خودمختار سیاسی که دارای اعتماد به نفس بودند. در اینجا تاجران و صنعتگران و جوامع آنها فرصت داشتند که ابراز وجود کنند. برای آنان پیام انجیل جذابیت انکارناپذیری داشت. جرگهسالاران شهری که شوراهای شهر را در دست داشتند، اغلب خاموش بودند و از همراهی با این نهضت که مورد تأیید امپراتور نبود، بیم داشتند اما به دنبال اجلاس در دیت ورمز، چارلز از اسپانیا جدا شد و در غیبت او قدرت سیاسیای نبود که نهضت را سرکوب کند. در چنین شرایطی حاکمان شهرهای آلمان میتوانستند خردمندی و تسلیم و تمایل به فشارهای داخلی برای پذیرش برنامه انجیلی را مشاهده کنند، به خصوص آنگاه که این فرصت را به آنها میداد تا ساختارهای کلیساهای محلی را تبدیل کنند.[۳۴۵] خود تضاد میان مراکز قدرت دینی و سیاسی و کشمکشهای میان آنان نیز تاثیر مثبت در پیشبرد اهداف نهضت داشت، خواه از این جهت که آنها را به خود مشغول کرده بود و همین حاشیه امن و فضا وفرصت مناسبی برای مصلحان ایجاد کرده بود و خواه از این جهت که نوعی ائتلاف میان صاحبان قدرت و مصلحان، موجب شد که ابزار قدرت سیاسی در خدمت اهداف فکری و دینی قرار گیرد.
البته اختلاف زیاد بر سر این که دین چه جایگاه و نقشی در اجتماع دارد و این که آیا متکفل امر دنیا نیز هست یا صرفا باید به امر آخرت و اصلاح اخلاقی انسانها بپردازد، موجب اختلاف در منش و روش مصلحان بود. در حالی که کسانی در اردوگاه اصلاحات دینی معتقد بودند که رسالتی برای اصلاح در امور دنیا و آخرت دارند و باید جوابگوی خواسته های حقطلبانه و عدالتخواهانه مردم شد، لوتر با طرح موضوع دو قلمرو و دو پادشاهی، که یکی قلمرو دنیایی[۳۴۶] است و شامل خانواده، تعلیم و تربیت، مراکز علمی و اقتصاد و سیاست میشود و دیگری قلمرو معنوی،[۳۴۷] معتقد بود که هر یک از این دو قلمرو، مرز مشخصی دارد و با آن که دیدگاهی تمامیتخواه در مورد جایگاه دین داشت، بر این باور بود که دخالت در کار دنیا و جهان تا حدی است که انجیل مشخص کرده است و از سوی دیگر اصلاحات او برای سامان دادن به آیینها و شعایر و معقتدات دینی است نه اصلاح امر جهان. از نکات جالب دیگر در نهضت اصلاحات آن است که حتی در قیام دهقانان علیه بهرهکشیهای نظام فئودالی، نگاه به پیش نبود، بلکه آنان آرمانشان را در گذشتهای جستجو میکردند که سادگی و صمیمت و یکدلی در آن حرف اول را میزد. دهقانان نیز از پایمال شدن حق دیرینهشان شکایت داشتند. آنان نه در پی آیندهای نو و تازه بلکه در صدد احیای نظام کهنه فراموششدهای بودند که به گمانشان حقوقشان را به خوبی استیفا میکرد.[۳۴۸] جالب این که لوتر به دهقانان سادهدلی که دل به او بسته بودند، اعلام کرد که در انجیل هیچ وعدهای در مورد رستگاری دنیوی نیامده و بهشت در جهان آخرت است، نه در این دنیا و این که کلام نافذتر از شمشیر است و باید به آن توسل جست. وی پند میداد که نه ستمگری و نه بیدادگری، هیچ یک شورش را توجیه نمیکند و به رعایای خانهزاد پند داد که شما باید تنها به آزادی معنوی بها دهید. تنها حقوقی که قانوناً میتوانید درخواست کنید، حقوقی است که به زندگی معنوی شما مربوط میشود.[۳۴۹]
این پژوهشگر در مرحله بعد به یک پیمایش کیفی و آزمودن تاثیر این شاخص ها بر نرخ ترک کارکنان در۱۲ سازمان مورد مطالعه اقدام می نماید و در انتها به این نتیجه می رسد که شیوه های مدیریت منابع انسانی به همراه عوامل سازمانی با هم بر تعهد سازمانی تاثیر گذار بوده و تعهد سازمانی ترک خدمت کارکنان را تعدیل می نماید.
در مطالعه ای در یونان، کاتو[۱۰۹] وبدوار[۱۱۰](۲۰۰۶) در یافتند که شیوه های مدیریت منابع انسانی کارمند یابی،آموزش و توسعه،درگیر نمودن کارکنان، تشویق و ایمنی و بهداشت تاثیر مثبتی بر عملکرد سازمانی دارند .
در تحقیقی درتایوان وکامبودیا، سانگ[۱۱۱](۲۰۰۵) جمع بندی نموده است که برنامه ریزی نیروی کار، کارمندیابی،جبران خدمت، تشویق، کار تیمی، آموزش، امنیت کارکنان تاثیر مثبت و مهمی بر هر دوبعد مالی و غیر مالی عملکرد سازمانی دارد.
در مطالعه ای تطبیقی در آمریکا وژاپن، ایچینفسکی و شاو[۱۱۲] (۱۹۹۹) در یافتند که سازمان های ژاپنی در پیاده سازی و بکارگیری شیوه های مدیریت منابع انسانی بهره ورتر از سازمانهای آمریکایی هستند.
در پژوهشی در سازمانهای با فناوری بالای تایوانی ،چانگ[۱۱۳] وچن[۱۱۴](۲۰۰۲) بیان نمودند که شیوه های مدیریت منابع انسانی ، برنامه ریزی نیروی کار، آموزش و توسعه، سود، کارتیمی و ارزیابی عملکرد تاثیر قابل توجه ای بر عملکرد سازمانی دارند.این مطالعه نشان داد که برنامه ریزی نیروی انسانی تاثیری منفی بر ترک شغل دارد.
بجوکمانین[۱۱۵] و ژئوچنگ[۱۱۶] (۲۰۰۲) به بررسی تاثیر شیوه های مدیریت منابع انسانی بر عملکرد شرکت های غربی در چین پرداخته و به این نتیجه رسیدند که شیوه های مدیریت منابع انسانی تاثیر مثبتی بر عملکرد سازمانی دارد.
بایی[۱۱۷] ودیگران (۲۰۰۳)درتحقیق خود به این نتیجه دست یافتند که شیوه های کاری با عملکرد بالا نتیجه های عالی را در سازمانهای کشورهای حوزه دریایی کاراییب به دست میدهند.
ژنگ[۱۱۸] و دیگران(۲۰۰۶) در مطالعه ای در شرکت های کوچک و متوسط چین، دریافتند که تصمیم گیری مشارکتی، پرداخت بر اساس عملکرد، گزینش از بازار آزاد و ارزیابی عملکرد ضروریات بهبود عملکرد می باشند.
ریزف[۱۱۹] وکروچر[۱۲۰](۲۰۰۸) به صورت تجربی رابطه بین شیوه های مدیریت منابع انسانی و عملکرد سازمانی را در شرکت های اروپایی مورد آزمون قرار دادند و دریافتند که شیوه های مدیریت منابع انسانی (ارزش گذاری کارکنان به عنوان سرمایه و شریک سازمان،ساختن و تشویق فرهنگ مشارکت ما بین کارکنان و ما بین کارکنان و کارفرما) تاثیر مثبتی بر عملکرد سازمانی را منعکس می کنند.
محمد آصف خان[۱۲۱](۲۰۱۰) در مطالعه ای به بررسی تاثیر شیوه های مدیریت منابع انسانی بر عملکرد شرکت های بخش نفت و گاز پاکستان پرداخته و به این نتیجه رسیده است که استخدام وگزینش،آموزش و توسعه، ارزیابی عملکرد،جبران خدمت و پاداش و مشارکت کارکنان تاثیر قابل توجهی بر عملکرد سازمانی دارند.
بوسیلی وپائوو[۱۲۲](۲۰۰۰) در مطالعه ای به بررسی شیوه های مدیریت منابع انسانی در هلند پرداخته و به این نتیجه می رسند که رابطه بین شیوه های مدیریت منابع انسانی و عملکرد سازمانی در هلند به طور قابل توجهی به وسیله نهاد های درون وبرون سازمانی تعدیل می شوند.
محمد، لو[۱۲۳] و لا[۱۲۴](۲۰۰۹)در مطالعه خود در شرکت های مالزی به دنبال تجزیه و تحلیل تاثیر شیوه های مدیریت منابع انسانی بر عملکرد سازمانی بوده و انگیزه کارکنان را به عنوان متغیر تعدیگر مطرح می نمایند . این پژوهشگران با بهره گرفتن از تئوری نمایندگی به بررسی و هم سویی منافع کارکنان و کارفرما پرداخته و به این نتیجه رسیده که شیوه های مدیریت منابع انسانی در صورتی که انگیزه های منابع انسانی را تشویق نمایند باعث بهبود عملکرد سازمانی خواهند شد.
رئوف[۱۲۵] (۲۰۰۷) در پژوهش خود با موضوع بررسی تاثیر متخصصان منابع انسانی بر عملکرد سازمانی ، به دنبال بررسی تاثیر سیاست های منابع انسانی بر عملکرد شرکت های کوچک و متوسط صنعت بافندگی و تهیه لباس پاکستان بوده است. این پژوهشگر در انتها بیان می دارد که سیاست های منابع انسانی و عملکرد سازمانی با یگدگر رابطه تنگاتنگی داشته تا جایی که این سیاست ها و تاثیر آنها بر عملکرد سازمانی ، سازمانها را تحریک نموده که متخصصان منابع انسانی را جهت دست یابی به مزیت رقابتی پایدار به استخدام خود درآورند.
رحمان[۱۲۶] (۲۰۱۱) در پژوهشی با عنوان” بررسی تاثیر مدیریت منابع انسانی بر عملکرد سازمانی:مطالعه ای در سازمانهای بخش عمومی ” به بررسی این رابطه در ۱۵ سازمان دولتی پاکستان پرداخته و پس از تقسیم کارمندان به دوبخش دارای پست مدیریتی و غیر مدیریتی با بهره گرفتن از پرسشنامه ای ۵۰سوالی که بامبرگر و مشولم (۲۰۰۰) تنظیم نموده اند به کاوش در این زمینه پرداخته است و در نهایت به این نتیجه می رسد که رضایت شغلی در پی استفاده از برنامه های مدیریت منابع انسانی افزایش یافته، ترک شغل کاهش یافته و باعث افزایش عملکرد سازمانی شده است.
لامبویج[۱۲۷]، ساندرز [۱۲۸]و کاستر[۱۲۹] در مطالعه ای تجربی به دنبال بررسی رابطه بین شیوه های مدیریت منابع انسانی و عملکرد سازمانی در سازمانهای هلندی بوده اند. آنها شیوه های مدیریت منابع انسانی را به ۶ بعد که از تحقیقات دلری (۱۹۹۵) به دست آمده تقسیم نموده و عملکرد سازمانی را به دو بخش مالی و غیر مالی تقسیم نمودند و سپس هم راستایی درونی و بیرونی شیوه های مدیریت منابع انسانی را به عنوان متغیر تعدیل گر وارد پژوهش خود نمودند. آنها در انتهای پژوهش خود به این نتیجه رسیدند که هم راستایی درونی و بیرونی هیچ گونه تاثیر قابل توجهی برعملکرد سازمانی ندارد.
زیدان[۱۳۰](۲۰۱۰) در مطالعه خود در بانک های بزرگ لبنانی پیرامون نقش سیاست ها و متخصصان منابع انسانی در نوآوری سازمانی مدل مفهومی زیر را به کار می برد.
شکل۳-مدل مفهومی پژوهش زیدان(۲۰۱۰)
زیدان در ابتدا سیاست های منابع انسانی را تشریح نموده و پس از بررسی تاریخچه و تفکیک سیاست های سنتی محیط کار با سیاست های کاری با عملکرد بالا ، با بهره گرفتن از نظریه اولریچ[۱۳۱] (۲۰۰۱) نقش های منابع انسانی را به ۴ دسته متفاوت تقسیم می نماید . زیدان سپس با بهره گرفتن از مطالعه موردی در دو بانک بزرگ لبنانی به دنبال پاسخ به سوالات تحقیق خود برمی آید ودر انتها شرایط تاثیر گذاری سیاست های منابع انسانی بر موفقیت سازمانی رابه دو دسته شرایط لازم و کافی تقسیم می نماید . شرط کافی را جهت موفقیت، نقش آفرینی منابع انسانی به عنوان عامل تغییر و شرایط لازم جهت این امر را سیاست های نوآورانه منابع انسانی و ایفای نقش منابع انسانی به عنوان شریک استراتژیک بر می شمارد.
کاتو(۲۰۰۸)در پژوهش خود به دنبال بررسی تاثیر مدیریت منابع انسانی بر عملکرد سازمانی در یونان بوده است. این پژوهشگر با بهره گرفتن از روش مدل معادلات ساختاری به تجزیه و تحلیل داده هایی پرداخته که به وسیله پرسشنامه از ۱۷۸ سازمان بخش صنعت یونان جمع آوری نموده است.ودر انتها به این نتیجه رسیده است که رابطه بین سیاست های منابع انسانی و عملکرد سازمانی به وسیله خروجی های مدیریت منابع انسانی (مهارت، نگرش، رفتار) تعدیل خواهد شد. ناگفته نماند که سیاست های منابع انسانی در این پژوهش خود تحت تاثیر استراتژی های کلی سازمان بوده است.
لیو [۱۳۲](۲۰۱۰) در مطالعه ای تحت عنوان” سیستم کاری عملکرد بالا و عمکرد سازمانی: نقش تعدیل کننده صنعت و نوع سازمان” به دنبال بررسی دو دیدگاه جهان شمول و اقتضایی در تاثیر مدیریت منابع انسانی بر عملکرد سازمانی است. این محقق پس از مشخص نمودن ابعاد سیستم کاری عملکرد بالا و ابعاد عملکرد سازمانی، ابعاد تاثیر گذار صنعت به عنوان متغیر تعدیل کننده را مشخص نموده و مدل مفهومی زیر را جهت تحقیق خود برمی گزیند.
شکل ۴- مدل مفهومی پژوهش لیو(۲۰۱۰)
این محقق در بخش روش تحقیق خود بیان می دارد که به دنبال آزمون نمودن پژوهش های قبلی در ایرلند می باشد به همین خاطر با بهره گرفتن از داده های مخققان پیشین به دنبال افزایش روایی بیرونی تحقیق خود میباشد به همین دلیل پرسشنامه تحقیق خود رابرای مدیران منابع انسانی بالغ بر ۱۰۰۵ سازمان می فرستد که در نهایت ۱۳۳ سازمان پرسشنامه های او را کامل نموده و به محقق بازمی گردانند.محقق پس از تجزیه و تحلیل داده ها به این نتیجه می رسد که رابطه مثبت بین سیستم کاری عملکرد بالا و عملکرد سازمانی به طور کامل تایید می شود همین نتیجه برای نقش تعدیل کننده مشخصات سازمانی بدست می آید در حالی که نقش تعدیل کننده نوع صنعت معنا دار نمی شود.
ورمیرن[۱۳۳]،کوییپرس[۱۳۴] واستیجن[۱۳۵](۲۰۰۹) با بهره گرفتن از مدل معادلات ساختاری به دنبال آزمایش رابطه بین مدیریت منابع انسانی و عملکرد سازمانی درسازمانهای بخش عمومی می باشند، آنها با استفاده ازمدل پائووه[۱۳۶] و ریچاردسون[۱۳۷](۱۹۹۷) به دنبال آزمون این رابطه می باشند در این مدل شیوه های مدیریت منابع انسانی (مثل استخدام ، پاداش و جبران خدمت و آموزش) خروجی هایی همچون انگیزش و رضایت کارکنان را در پی دارند و این خروجی ها خود بر عملکرد سازمانی تاثیر گذار هستند.این محققان همزمان به دنبال اندازه گیری شیوه های مدیریت منابع انسانی در شهرداری های هلند و همچنین سنجش رضایت ۴۳۹۲ شهروند متعلق به بخش های مختلف شهرداری ها بودند، آنها پس از سنجش و اندازه گیری متغیر های مستقل و وابسته تحقیق خود به تجزیه و تحلیل داده ها پرداختند و به این نتیجه رسیدند که هر سازمانی که توجه بیشتری به شیوه های مدیریت منابع انسانی داشته است کارکنان آن نگرش مثبت تری به کار داشته، رضایت شغلی بالاتری دارند و در نهایت رضایت کارکنان به رضایت شهروندان و مشتریان ختم شده است.
سیدو[۱۳۸](۲۰۱۱) در پژوهش خود در بررسی رابطه مدیریت منابع انسانی و عملکرد سازمانی به تجزیه و تحلیل تاثیر شیوه های مدیریت منابع انسانی بر عملکرد فردی و گروهی ودر نهایت در سطح سازمانی پرداخته است این محقق در انتها به این نتیجه رسید که سیستم کاری عملکرد بالا به صورت دسته جمعی بر عملکرد گروهی و فردی تاثیر گذار می باشد. همچنان که تاثیر سیستم های کاری با عملکرد بالا بر عملکرد شعبه بانک نیز به طور قابل توجهی به اثبات رسیده و تایید می شود.
بوسیلی،دیتز و بون[۱۳۹](۲۰۰۵) پژوهشی را سامان دادند که نام آن را اشتراکات و تناقضات پژوهشهای صورت گرفته در زمینه رابطه بین مدیریت منابع انسانی و عملکرد گذاشتند، آنها ۱۰۴ پژوهش صورت گرفته بین سالهای ۱۹۹۴ تا ۲۰۰۳ میلادی را مورد بررسی قرار داده و به دنبال دو بعد در تحقیق خود بودند اول آنکه بیابند هر پژوهشی در این زمینه به چه نتیجه ای دست یافته است ، یعنی آنکه نتایج پژوهش ها را دسته بندی نموده و از آن نتیجه ای فرای نتیجه ها به دست آورند و دوم آنکه به دنبال آن بودند که روش شناسی پژوهش های مختلف را بررسی کنند.آنها کار خود را پژوهشی در پژوهش ها[۱۴۰] معرفی کردند.آنها در ابتدا چارچوبی مفهومی را به نقل از پائووه و ریچاردسون(۱۹۹۷) جهت نشان دادن شمای کلی پژوهش در این زمینه معرفی می نمایند.
آنها سپس بر اساس این چارچوب ۶ سوال کلی را مطرح می نمایند و در طول تحقیق خود بدنبال پاسخ های آن می باشند، جواب های آنان در طول پژوهش حاضر (پایان نامه مورد مطالعه) به کرات مورد استفاده قرا گرفته و بدان استناد شده است. سوالات پژوهش بوسیلی و همکاران به قرار زیر می باشد:
- مطالعه چگونه باید تنظیم گردد؟به طور خاص تر آنکه سطح تحلیل اولیه و ابتدایی کجاست؟ پاسخ دهندگان چه کسانی هستند؟
- پارادیم و نظریه غالب در پژوهش چه باید باشد و یا آنکه منشا نگرش به منابع انسانی از کجاست؟
- مدیریت منابع انسانی مفهومی و عملیاتی شده از چه مولفه هایی تشکیل شده است؟
- عملکرد سازمانی با چه رویکردی اندازه گیری شود و یا آنکه عملکرد در سطح فردی ، سازمانی یا هر دو باشد؟
- چه متغیر هایی بر رابطه تاثیر گذارند یعنی آنکه آیا الزامی دارد که متغیر مداخله گر یا تعدیل کننده ای در فرایند پژوهش به کار گرفته شود؟
- چه چیزی از جعبه سیاه رابطه بین مدیریت منابع انسانی و عملکرد سازمانی دانسته ایم؟
شکل ۴- وظایف ، نتایج و عملکرد- بوسیلی و همکاران(۲۰۰۵) به نقل از پائووه و ریچارد سون(۱۹۹۷)
بوسیلی و همکارانش (۲۰۰۵) خلاصه ای از رویکرد ها و نتایج تحقیق خود را ارائه کرده اند که عینا نقل می شود.
جدول ۱- بوسیلی و همکاران(۲۰۰۵: ۲۵)- خلاصه ای از عملکرد تحقیق
بین تضمین و سیستم نوین بانکداری شعب بانک ملی شهر خرم آباد رابطه معنی داری وجود دارد.
نتایج بدست آمده از آزمون همبستگی پیرسون، موجود در جدول ۴-۹ (ضریب همبستگی ۸۳۰/۰ و سطح معناداری کمتر از ۰۰۱/۰)، بیانگر آنست که مؤلفه تضمین و سیستم نوین بانکداری دارای ارتباط مثبت و معناداری در جامعه ی مورد پژوهش می باشند. نتایج برازش مدل رگرسیونی موجود در جدول ۴-۱۱ نیز با سطح معناداری کمتر از ۰۰۱/۰ برای معناداری مدل و ازمون صفر بودن ضریب رگرسیونی نشان داد که مؤلفه ی تضمین تأثیر مثبت و معناداری بر سیستم نوین بانکداری در شعب بانک ملی شهر خرم آباد دارد و این فرضیه ی پژوهش با اطمینان ۹۵ درصد پذیرفته می شود. ضریب رگرسیونی بدست آمده از مدل برابر با ۷۵۱/۰ است. بدین معنا که اگر متغیر توضیحی تضمین یک واحد افزایش یابد، مقدار متغیرسیستم نوین بانکداری نیز تقریبا ۷۵۱/۰ واحد افزایش ( بدلیل مثبت بودن شیب) می یابد. ضریب تعیین بدست آمده نیز نشان می دهد که مؤلفه تضمین تا ۶۹ درصد از تغییرات موجود در متغیر سیستم نوین بانکداری را توجیه می کند.
بین تعهد و سیستم نوین بانکداری شعب بانک ملی شهر خرم آباد رابطه معنی داری وجود دارد.
ضریب همبستگی بدست آمده از جدول ۴-۹ (۷۸۹/۰) نشان داد که رابطه مثبت و معناداری بین تعهد و سیستم نوین بانکداری در شعب بانک ملی شهر خرم اباد وجود دارد. نتایج بدست آمده از برازش مدل رگرسیونی برای پاسخ به این فرضیه ی پژوهش نیز در جدول ۴-۱۲ آمده است. نتایج بیانگر آنست که تعهد بر سیستم نوین بانکداری شعب بانک ملی شهر خرم آباد تاثیر معنادار و مثبتی دارد، در نتیجه این فرضیه پژوهش در سطح خطای نوع اول ۰۵/۰ پذیرفته می شود. زیرا سطوح معناداری بدست آمده برای آزمون تحلیل واریانس (معناداری مدل رگرسیونی) و آزمون صفر بودن ضریب رگرسیونی متغیر تعهد در نمونه مورد مطالعه کمتر از ۰۰۱/۰ بوده و ضریب رگرسیونی برآورد شده نیز برابر ۸۲۲/۰ می باشد. ضریب رگرسیونی بدست آمده برای مؤلفه تعهد بیان کننده تأثیرگذاری مثبت آن بر سیستم نوین بانکداری است. ضریب تعیین بدست آمده نیز نشان می دهد که مؤلفه تعهد می تواند تا ۲/۶۲ درصد از تغییرات موجود در متغیر سیستم نوین بانکداری را توجیه کند.
بین مدیریت ارتباط با مشتری و سیستم نوین بانکداری شعب بانک ملی شهر خرم آباد رابطه معنی داری وجود دارد.
ضریب همبستگی ۸۶۰/۰ و سطح معناداری کمتر از ۰۰۱/۰، موجود در جدول ۴-۹، بیانگر آنست که مدیریت ارتباط با مشتری دارای ارتباط مثبت و معناداری با سیستم نوین بانکداری در جامعه ی مورد پژوهش می باشد. نتایج بدست آمده از برازش مدل رگرسیونی به منظور پاسخ به این فرضیه ی پژوهش نیز در جدول ۴-۱۳ آورده شده است. سطوح معناداری بدست آمده برای آزمون معناداری مدل رگرسیونی (آزمون تحلیل واریانس) (کمتر از ۰۰۱/۰) و آزمون های صفر بودن ضریب رگرسیونی مؤلفه مدیریت ارتباط با مشتری ( کمتر از ۰۰۱/۰) نشان می دهد که مدیریت ارتباط با مشتری تأثیر مثبت و معناداری بر سیستم نوین بانکداری دارد و این فرضیه ی پژوهش در سطح خطای نوع اول ۰۵/۰ پذیرفته می شود. با توجه به مثبت بودن ضریب رگرسیونی برآورد شده (۸۱۳/۰)، این رابطه در جهت مستقیم برآورد شده است. ضریب تعیین بدست آمده نیز بیانگر آنست که مدیریت ارتباط با مشتری از دیدگاه نمونه ی مورد بررسی تا ۷۴ درصد از تغییرات موجود در متغیر سیستم نوین بانکداری را توجیه می کند.
یافته های جانبی
نتایج بدست آمده از آزمون ناپارامتری فریدمن، موجود در جدول ۴-۱۵ نشان داد که اختلاف معناداری بین ابعاد بازاریابی از لحاظ تأثیرگذاری بر سیستم نوین بانکداری وجود دارد. بر اساس نتایج بدست آمده اولویت بندی مؤلفه ها به صورت زیر می باشد:
ابعاد بازاریابی : ۱٫ تضمین و مدیریت ارتباط با مشتری ۲٫ تعهد ۳٫ اعتماد
پیشنهادات
پیشنهادات مبتنی بر نتایج پژوهش
با توجه به مطالعات صورت گرفته در فرایند تحقیق و نتایج به دست آمده از تحلیل آماری داده های تحقیق می توان پیشنهادات زیر را ارائه داد:
بزرگترین مشکل اکثر افراد با بانکداری اینترنتی اعتماد است. استفاده از عکس های دوستانه افراد در تبلیغات بانکی و شعارهایی که به مشتریان یادآوری کند که هنگامی که به بانک احتیاج دارند، بانک در خدمت آنهاست، کمک زیادی به جلب اعتماد افراد می نماید.
حفظ امنیت و حریم خصوصی افراد یکی از مهمترین عوامل مؤثر بر میزان استفاده مشتریان از خدمات بانکداری اینترنتی است. لذا بانک ها باید تدابیری را در جهت تأمین امنیت و محرمانه ماندن خدمات بانکداری اینترنتی اتخاذ نمایند.
القای مسئولیت پذیری بانک در قبال ارائه خدمات بانکداری الکترونیکی، از طریق:
مشتریان در صورت بروز مشکل، بتوانند تماس تلفنی مستقیم با بانک مربوطه داشته باشند.
اطلاعات مناسب برای رفع مشکل را به مشتری ارائه دهند.
سریعاً در جهت رفع مسائل احتمالی که در آینده پیش خواهد آمد، اقدام کنند.
در دسترس بودن خدمات و طراحی سیستم هایی که بکارگیری آن ها آسان بوده، برای مشتریان مفید بوده و استفاده از آن ها مزایایی به همراه داشته باشد.
ارائه آموزشهای لازم به دو گروه
کسانی که خدمات خود را از طریق سیستم الکترونیکی ارائه نمایند (کارکنان بانک)
کسانی که از این سیستم استفاده و در واقع کاربران آن هستند (مشتریان بانک)
ترویج فرهنگ مناسب استفاده از ابزارها و خدمات با بهره گرفتن از رسانه های همگانی و تابلوهای تبلیغاتی.
تدوین قوانین و دستورالعملهای اجرایی شفاف در جهت حمایت دولت از خدمات بانکداری الکترونیک.
بهتر است بانک ها در هنگام گزینش نیرو، به شایستگی و تجربه افراد در زمینه بکارگیری فن آوری های نوین بانکداری و نحوه برخورد آن ها با مشتری اهمیت بدهند.
پیشنهادات برای پژوهشگران آتی
این بخش از پایان نامه برای آگاهی از موضوع های بالقوه مناسب و صرف وقت بیشتر و مطالعه عمیق تر و تحلیلی تر درباره موضوع های آتی مطرح ارائه می گردد. زیرا هر تحقیقی هر چند که به صورت جامع، قادر نیست به همه ابعاد موضوع نگریسته و از جنبه های مختلف به آن بپردازد. بنابراین پیشنهادهایی به شرح ذیل برای انجام تحقیقات بعدی برا ی پژوهشگران آتی ارائه می گردد:
پیشنهاد می شود با توجه به تأیید فرضیه های تحقیق، در صورت امکان پژوهشی در سطح وسیع تر و با نمونه های بزرگتر انجام گرفته و نتایج حاصل با نتایج بدست آمده از این پژوهش مقایسه گردد.
پیشنهاد می شود تحقیقی با همین عنوان در سایر شعب بانک ملی یا سایر بانک ها صورت گیرد و نتایج بدست آمده با نتایج این پژوهش مقایسه شود.
پیشنهاد می شود در بررسی تأثیر بازاریابی بر سیستم نوین بانکداری در شعب بانک ملی شهر خرم آباد از روش های کیفی در پژوهش استفاده گردد.
موانع و محدودیت های پژوهش
هر پژوهشی همواره با مشکلات و محدودیت هایی روبرو می شود و از محدودیت های این پژوهش می توان عوامل زیر را ذکر کرد:
از جمله موانع و محدودیت های پژوهش حاضر عدم امکان اجرای پژوهش در سطح وسیع تر میباشد.
با توجه به اینکه تمامی اعضای نمونه به صورت تصادفی انتخاب می شوند، شاید نمونه ی انتخابی دربرگیرنده نظرات تمامی افراد جامعه نباشد و نتایج را تا حدودی مغایر با آنچه که در حقیقت وجود دارد، نشان دهد.
عدم آشنایی برخی از افراد جامعه مورد بررسی با برخی از مفاهیم ارائه شده در پرسشنامه را نیز می توان به عنوان یکی از محدودیت های این تحقیق ذکر نمود.
یکی دیگر از محدودیت ها، محدودیت زمانی تحقیق می باشد، زیرا دانشجو موظف است که بر طبق قوانین آموزش دانشگاه در خصوص سنوات تحصیلی رفتار نماید. محدویت زمانی مانع پرداختن عمیق به همه علل و پیشینه مربوط به آن ها می باشد.
مـنابع و مآخذ
منابع فارسی
آذر، عادل؛ مؤمنی، منصور. (۱۳۷۸). آمار و کاربرد آن در مدیریت. جلد دوم، تهران: انتشارات سمت.
اسماعیلپور، حسن .(۱۳۸۳). مدیریت بازاریابی بین الملل. تهران: انتشارات نگاه دانش.
بازرگان، عباس؛ سرمد، زهره ؛ حجازی، الهه.(۱۳۸۷). روش های تحقیق در علوم رفتاری. تهران: انتشارات آگاه.
پیرز، دان .(۱۳۸۱). بازاریابی تک به تک. ترجمه علی عیاری؛ چاپ اول؛ تهران: انتشارات فرا.
خاکی، غلامرضا .(۱۳۷۹). روش تحقیق در مدیریت. تهران: مرکز انتشارات علمی دانشگاه آزاد اسلامی.
دعایی، حبیب اله؛ حسینی نژاد، زهرا .(۱۳۸۷). نقش راهکار آمیخته بازاریابی در عملکرد صادراتی بنگاه ها (با تاکید بر آمیخته محصول). بررسی های بازرگانی; ۶ (۳۲):۳۱-۴۲٫
رفیع پور، فرامرز .(۱۳۷۸). تکنیک های خاص تحقیق در علوم اجتماعی. چاپ چهارم، تهران: سهامی انتشار.
سالار، جمشید .(۱۳۸۵). رابطه آمیخته بازاریابی و رفتار مصرفکننده. ماهنامه تدبیر، پایگاه مقالات مدیریت، ۱۷ (۱۷۶).
سقطچی، مریم .(۱۳۸۵). بانکداری الکترونیک و سیر تحول آن. ماهنامه تدبیر، ۱، ۶۲-۸۰.
۵-۲-خلاصه پژوهش : ۷۰
۵-۳-پیشنهادها: ۷۲
۵-۳-۱پیشنهادهای کاربردی: ۷۲
۵-۳-۲-پیشنهادهایی برای پژوهشگران آینده ۷۲
۵-۴-محدودیت های پژوهش ۷۲
منابع فارسی ۷۳
منابع انگلیسی ۷۶
فهرست جداول
جدول(۲-۱): سه انقلاب و تغییر اساسی دانش ۱۲
جدول شماره (۲-۲)مربوط به بیان مختصر سابقه پژوهش های انجام شده ۵۲
جدول شماره(۳-۱) تعدادمعلمان وکارکنان مرد و زن ۵۵
جدول شماره (۴-۱)توزیع فراوانی پاسخ دهندگان بر حسب جنسیت ۵۹
جدول شماره (۴-۲)توزیع فراوانی پاسخ دهندگان بر حسب سن ۶۰
جدول شماره(۴-۳) توزیع فراوانی پاسخ دهندگان بر حسب وضعیت تاهل ۶۱
جدول شماره(۴-۴)توزیع فراوانی پاسخ دهندگان بر حسب تحصیلات ۶۲
جدول شماره(۴-۵) توزیع فراوانی پاسخ دهندگان بر حسب سابقه خدمت ۶۳
جدول شماره (۴-۶)توزیع فراوانی پاسخ دهندگان بر حسب سطح درآمد ۶۴
جدول شماره (۴-۷)ضریب همبستگی بین حیطه های پنج گانه مدیریت دانش با چابکی سازمانی ۶۵
جدول شماره (۴- ۸)مقایسه میانگین نظرات پاسخگویان ۶۶
جدول شماره (۴-۹) مقایسه میانگین نظرات پاسخگویان ۶۷
جدول شماره(۴- ۱۰) تحلیل رگرسیون ۶۸
جدول شماره (۴-۱۱) نتایج مربوط به جدول ANOVA 68
فهرست نمودار
نمودار شماره (۴-۱)توزیع فراوانی پاسخ دهندگان بر حسب جنسیت ۵۹
نمودار شماره(۴-۲) توزیع فراوانی پاسخ دهندگان بر حسب متغیر سن ۶۰
نمودار شماره (۴-۳)توزیع فراوانی پاسخ دهندگان بر حسب متغیر وضعیت تاهل ۶۱
نمودار شماره(۴-۴) توزیع فراوانی پاسخ دهندگان بر حسب متغیر تحصیلات ۶۲
نمودار شماره (۴-۵) توزیع فراوانی پاسخ دهندگان بر حسب متغیر سابقه خدمت ۶۳
نمودار شماره (۴-۶) توزیع فراوانی پاسخ دهندگان بر حسب متغیر سطح درآمد ۶۴
فهرست اشکال
۱۷
۲۴
۲۵
۲۵
فصل اول
کلیات پژوهش
چکیده
هدف از این پژوهش بررسی رابطه بین مدیریت دانش با چابکی سازمانی کارکنان ومعلمان آموزش و پرورش شهرکرمانشاه می باشد. روش پژوهش ازنوع توصیفی به شیوه پیمایشی است .جامعه آماری پژوهش حاضر کارکنان و معلمان آموزش و پرورش ناحیه۳ شهر کرمانشاه در سال تحصیلی۹۴-۱۳۹۳ که تعداد آنها حدود۱۳۰۰ نفر می باشد.نمونه آماری نیز با بهره گرفتن از جدول مورگان و به صورت روش نمونه گیری تصادفی تعداد۳۰۰ نفر انتخاب شدند . ابزار مورد استفاده در این پژوهش شامل :۱-پرسشنامه مدیریت دانش دارای ۳۸ گویه می باشد و به منظور اعتباریابی، پرسشنامه بر روی یک گروه ۳۷ نفری اجرا شد و با بهره گرفتن از فرمول آلفای کرونباخ همسانی درونی پرسشنامه ۸۶/۰ به دست آمد. ۲-پرسشنامه سنجش چابکی سازمانی که دارای ۱۶ گویه می باشد.که با طیف لیکرت تنظیم شده است . و به منظور اعتباریابی، پرسشنامه بر روی یک گروه ۳۷ نفری اجرا شد و با بهره گرفتن از فرمول آلفای کرونباخ همسانی درونی پرسشنامه ۷۹/۰ به دست آمد.درتحلیل داده ها از آمارتوصیفی(میانگین،فراوانی،انحراف معیار)وآماراستباطی(آزمونهای همبستگی پیرسون و رگرسیون)استفاده گردید . یافته های پژوهش نشان دادند که بین مدیریت دانش و ابعاد آن(اکتساب دانش/ایجاد دانش/ توزیع دانش /روایی وپایایی/ ذخیره کردن دانش / نگهداری دانش) با چابکی سازمانی کارکنان ومعلمان رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. بنابراین امروزه ثابت شده که دنیای تکنولوژی، دنیای دانش است. سازمانهایی که راهی کارامد برای استخراج، استفاده و مدیریت دانش یافتهاند و به دانش به عنوان یک دارایی مطرح مینگرند، به افزایش
بازدهی کارمندان و حفظ رضایت مشتری رسیده و رمز موفقیت امروز و فردای خود را به دست آوردهاند.
کلید واژه ها : مدیریت دانش - چابکی سازمانی – کارکنان ومعلمان
۱-۱-مقدمه:
مدیریت دانش در اوایل دهه ۱۹۹۰ به طور جدی وارد مباحث سازمانی گردید، گرچه بحث و مذاکره در رابطه با دانش خیلی پیشتر آغاز شده بود؛ در سال ۱۹۶۵ مارشال[۱] ادعا میکند که بخش اعظم سرمایه، شامل دانش است. وی همچنین معتقد است که دانش قدرتمندترین موتور تولید است، بدین ترتیب سازمانها باید به طور فزایندهای بر مدیریت آن تاکید کنند؛ مدیریت دانش به مجموعه ای از فعالیتهای منظم و سیستماتیک سازمانی گفته می شود که جهت دستیابی به ارزش بزرگتر، از طریق دانش در دسترس صورت میگیرد. دانش در دسترس کلیه تجربیات و آموختههای افراد یک سازمان و کلیه اسناد و گزارشها در داخل یک سازمان را شامل می شود(مارویک[۲]،۲۰۱۰) مدیریت دانش در برگیرنده رفتارهای انسانی، نگرشها و قابلیت های انسانی، فلسفههای کسب و کار، الگوها، عملیات، رویه ها و فناوریهای پیچیده است(وینگ[۳]،۲۰۰۹).مدیریت دانش، فرایند خلق و تسهیم، انتقال و حفظ دانش به گونه ای است که بتوان آن را به شیوهای اثر بخش در سازمان به کار برد (هافمن[۴]،۲۰۰۷).
متغیر دیگری که در ارتباط با مدیریت دانش است چابکی سازمانی است.چابکی عبارت است از،شناسایی موفق مبانی رقابت (سرعت،انعطاف پذیری،نوآوری،کیفیت و سودآوری)، انسجام منابع،و اقدامات مناسب در محیط دانش و دارای تغییرات سریع به وسیله فراهم کردن محصولات و خدمات مشتری پسند (شعیب زاده،۱۳۸۶،ص۱).
چابکی با تولید ناب و انبوه تفاوتهایی دارد.به عنوان مثال،تولید ناب به نوعی معماری عملیاتی منعطف گفته می شود.در حالی که چابکی،معماری قابل شکل دهی مجدد را ایجاد می کند.در عین حال رقابت مبتنی بر چابکی برای بیرون راندن رقابت مبتنی بر تولید انبوه و به عنوان یک نرم برای تجارت جهانی در نظر گرفته شده است (گلدمن[۵] و همکارانش ،۱۹۹۵).نیاز به چابکی،مبتنی بر افزایش نرخ تغییر در محیط است که مؤسسات را وادار به پاسخ پیش کنشی به تغییرات می کند.بازارها و مشتریان خواهان محصولات ارزان،متناسب با سلایق خود و دسترسی سریع به آن هستند (گلدمن۱ ،۱۹۹۵).
امروزه شرایط صنعتی به ویژه در حوزه های تکنولوژی،شرایط بازار و خواسته های مشتری در قیاس با گذشته به طور اساسی تغییر کرده است وموجب چالش هایی از جمله بخش بندی بازارهای پویا،کاهش زمان رسیدن به بازار،افزایش تنوع محصول،تولید برای مشتریان مشخص،کاهش طول عمر محصول،جهانی سازی تولید و غیره برای بنگاه ها شده و سبب گردیده استراتژی های عملیاتی کمپانی ها تغییر کند.در نتیجه بنگاه های صنعتی امروز با چالش ها و فشارهای رقابتی جدیدی روبرو شده اند به همین دلیل است که برخی صاحبنظران،توانایی بنگاه های صنعتی برای تطبیق سریع و دقیق با شرایط در حال تغییر را یک عامل کلیدی برای موفقیت در آینده می دانند و بیان می کنند که در این فرایند،بنگاه باید نقطه نظرات مدیریتی،سازمانی و تکنولوژیکی را یکپارچه و متحد کند.در این عصر،دو عامل قیمت رقابتی و کیفیت بالا ضروری هستند اما عوامل تعیین کننده موفقیت تجاری نیستند و به جای آن سرعت رسیدن به بازار و پاسخ سریع و منعطف به مشتری به عنوان یک اصل اساسی مورد توجه قرار گرفته است.به همین دلیل،اهمیت سرعت و پابکی افزایش یافته و جانشین اولویت های رقابتی گذشته شده است(لحافی،۱۳۹۰،ص۱۹).
واژه چابک توصیف گر سرعت و قدرت پاسخگویی هنگام مواجهه با رویدادهای داخلی و خارجی سازمان است.سازمان چابک برای درک و پیش بینی تغییرات محیط کسب و کار طراحی شده و در این راستا به ساختاربندی خود می پردازد.از عوامل اساسی که باعث ایجاد و ارتقای چابکی سازمان است می توان به آگاهی، انعطاف پذیری و بهره وری اشاره نمود.تولید چابک راهی برای تغییر روش تولید، طراحی و ایجاد مدیریت و بازاریابی سازمان های بزرگ و کوچک است(لحافی،۱۳۹۰،ص۱۹).
دانش به عنوان مهمترین جنبه رقابتی آن سازمان را قادر میسازد تا بهرهور باشد و از محصولات و خدمات رقابتی رها شود. یکی از پایههای افزایش بهرهوری انتقال دانش، چابک بودن مؤثر است. حجم بالای توسعه ادبیات در حوزه انتقال دانش و چابکی سازمانی، اهمیت این دو مقوله را نشان میدهد. ما در این پژوهش، شکلی از همگرایی این دو را از این نظر که ابعاد آنها قویاً با یکدیگر ارتباط دارند، مورد بررسی قرار میدهیم و استدلال میکنیم که چابکی سازمانی زمانی حاصل میشود که انتقال دانش، از هر حیث، در حال تعادل باشد(حاتمی نسب،۱۳۹۰،ص۱۳۱).
۱-۲-بیان مسأله :
ادبیات پژوهش چابکی، توانمندسازهای زیادی را برای ارتقای چابکی سازمانها پیشنهاد میکند که در سابقه تحقیق به آنها پرداخته شده است. در این تحقیقات، متغیرهای سازمانی به عنوان متغیرهای توانمندساز
برای چابکی بررسی شدهاند و ارتباط و تأثیر آنها بر چابکی کنکاش شده است. مدیریت دانش نیز به عنوان یکی از پایههای چابکی، مورد توجه محققین متعدد (مانند داو [۶]۱۹۹۹، اشرافی ۲۰۰۵، و بیکر[۷]۲۰۰۱ ) قرار گرفته است. این تأکید بر مدیریت دانش، با عنایت به اهمیت تخصص و ارتقای جایگاه سرمایههای انسانی در سازمانها، به خوبی قابل توجیه است. بدیهی است شناسایی مهمترین عناصر مدیریت دانش در راستای ارتقای چابکی سازمانی میتواند گام بسیار ارزشمندی برای چابک سازی سازمانهای تولیدی و غیر تولیدی قلمداد شود. لذا به نظر میرسد شناسایی ابعاد و اقدامات مدیریت دانش در سازمانهای چابک از یک سو و بررسی ارتباط آنها با اقدامات و ابعاد چابکی از سوی دیگر، یک ضرورت انکارناپذیر در حوزه پژوهش های چابکی است.